آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

 یکی از راه‌های درس‌آموزی و بهره‌گیری از بزرگان، بررسی شیوه رفتار آنان است. حضرت محمد(ص) از کسانی است که می‌باید رفتارش مورد مطالعه قرار گیرد؛ زیرا ایشان الگوی عملی مسلمانان و انسان‌های آزاده در هر عصر و زمانی است: و ( لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)[1]؛ «در وجود رسول خدا برای شما الگوی نیکویی نهفته است».
بررسی شیوه رفتار آن حضرت از آن رو است که انگیزه لازم درونی را برای این عمل فراهم می‌کند و «بسیاری از یادگیری‌ها و رفتار‌های انسان، از طریق مشاهده و تأثیر پذیری از دیگران است».[2]
امام علی(ع) که بیشترین مدت از عمر خود را با پیامبر(ص) گذراند و بیشترین تأثیر را از او پذیرفته، او را الگوی همه انسانیت معرفی می‌فرماید:
«و لقد کان فی رسول الله کاف لک فی الأسوه ...؛ وجود رسول خدا برای تو کافی است که الگوی تو باشد».[3]
امام علی(ع) که خود از همه «استعدادهای بزرگ و معرفت‌های بنیادین انسان و جهان و عالی‌ترین کمالات برخوردار بود»[4]، پیامبر(ص) را الگوی خود و همه انسان‌ها در طول تاریخ معرفی می‌کند و ایشان را عامل شکوفایی روح بلند خود به حساب می‌آورد: «و احب الی الله المتأسی بنبیّه و المقتص لأثره؛ و بهترین بندگان خدا، پیرو پیامبرش و دنباله رو آثار اوست».[5]
لطف کنی، لطف شوم، قهر کنی، قهر شوم
با تو خوشم ای صنم لب شکر خوش ذقنم[6]
پیام‌ها
یک : رفتار انسان، متأثر از الگوهای جامعه است.
دو: داشتن الگوی نیکو، انسان را به مقام قرب معنوی می‌رساند.

شیوه مبارزه رسول خدا(ص) با جاهلیت نیز می‌‌تواند الگویی برای ما باشد. برای درس آموزی در این زمینه، لازم است، موقعیت خاص زمان رسالت ایشان، حاکمیت فرهنگ خاص بر جزیرة العرب و کل جهان، و چگونگی مبارزه با آن فرهنگ منحط مورد توجه قرار گیرد.
«انسان دوره‌ای دارد که دوره جاهلیت اوست، دوره دیگری هم دارد که دوره منقلب شدن انسان است»[7] و پیامبر(ص) مبعوث شد تا به دوره جاهلیت انسان پایان دهد و دوره انقلاب «تعالی روح»انسان را آغاز کند و به سرانجام مطلوب برساند. برای درک بهتر وضعیت و ابعاد دوران جاهلیت، از برخی آیات قرآن کمک می‌گیریم تا به نتیجه بهتری برسیم.
1. عرب دوره جاهلی به وعده و وعید‌های خداوند اهمیت نمی‌داد: (یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقّ‏ِ ظَنّ الْجاهِلِیّةِ[8])؛ «آنان درباره خداوند گمان ناحق همانند گمان دوران جاهلیت می‌برند».
پیامبر خدا(ص) به وضعیت روحی و روانی مردم زمان خود آگاه بود. اکثر مردم آن زمان در قبال دعوت پیامبر(ص) خالی الذهن بودند و بدون عکس العمل خاصی پیام را دریافت می‌کردند و آن حضرت نیز که «از طرف خداوند متعال به عنوان دکتر روح انسان بودند»،[9] برای مبارزه با گمان ناروا از حکمت که یکی از ابزارهای مبارزه با جاهلیت است، استفاده می‌کرد. در حقیقت این شیوه، «معرفت حاصل از ابعاد (شناخت علمی، فلسفی، شهودی، اخلاقی) را فراهم می‌کند»[10] تا انسان به مقام والای انسانیت برسد.
برای بیرون آمدن مردم از حالت جاهلی و درمان بیماری جاهلیت، به راهنما و طبیب نیاز داریم و پیامبر(ص) هم راهنماست و هم طبیب:
«إختاره من مصابیح الظّلمة و ینابیع الحکمة. هو طبیب دوّار بطبّه، قد احکم مراهمه و احمی مواسمه؛ خداوند پیامبرش را از چراغ‌های دوران تاریک و سرچشمه‌های حکمت برگزید. او پزشک دوره گردی بود که داروها را به درستی به کار می‌برد و ...».[11]
بر همین اساس، خداوند به پیامبر(ص) این گونه دستور می‌دهد:
(ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ...)،[12] « ای پیامبر! به وسیله حکمت و موعظه حسنه، به راه پروردگارت دعوت کن».
در آیه دیگری نیز تعلیم کتاب و حکمت یکی از وظایف انبیا به حساب آمده است.[13]
از این رو بود که تمام تلاش پیامبر به این امر معطوف شد که مردم را آماده کند تا توانایی درک و فهم صحیح علمی و عقلی و اخلاقی را به دست آورند و بدان عمل کنند. امام علی(ع) در این باره به این نکته اشاره می‌کند و می‌فرماید:
«خداوند پیامبر را برانگیخت؛ در حالی که مردم گمراه بودند و در سرگردانی به سر می‌بردند. پیامبر(ص) در نصیحت و راهنمایی مردم تلاش فراوان کرد و استقامت ورزید و مردم را با حکمت و موعظه نیکو دعوت کرد».[14]
دعوت حکیمانه پیامبر در حقیقت برای توجه دادن به وعده و وعید‌های خداوند است تا گمان‌های ناصحیح اصلاح و زمینه شناخت علمی و عملی فراهم شود. به همین سبب، پیامبر خدا «حکمت را ترس از خدا و یا شناخت خداوند معرفی و اشاره می‌کند که خداوند دل‌های مرده را با نور حکمت زنده می‌گرداند؛ همان‌طور که زمین مرده را به وسیله باران زنده می‌گرداند».[15]
غرق گشته عقل‌های چون جبال
در بحار وهم و گرداب خیال
بی‌محک پیدا نگردد وهم و عقل
هر دو را سوی محک کن زود نقل[16]
حکمت، توجه به وعده و وعیدهای خدواند حکیم است.
ای برادر! عقل یک دم با خود آر
دم به دم در تو خزان است و بهار[17]
پیام‌ها
یک: حکمت، معرفت حاصل از ابعاد گوناگون شناخت است.
دو: وظیفه پیامبر خدا(ص) اصلاح دیدگاه مردم (توجه به وعده و وعید‌ها) است.

2. مبنای احکام در دوران جاهلیت، هوی و هوس بود. وظیفه پیامبر خدا(ص) این بود که مبنای احکام را از هوی و هوس به «ما انزل الله» تغییر دهد. خداوند به رسولش دستور می‌دهد که ( وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتّبِعْ أَهْواءَهُم ...أفَحُکْمَ الْجاهِلِیّةِ یَبْغُونَ...)[18]؛ «میان آنان بر اساس آنچه خداوند نازل فرموده، حکم کن و از هواهای آنان پیروی مکن... .آیا آنان حکم جاهلیت را می‌خواهند».
پیامبر خدا(ص) ابتدا حکیمانه پندارهای غلط مردم را اصلاح و در مرحله دوم تلاش کرد تا خواهش‌های نفسانی مردم را هم کنترل کند و به کمک موعظه حسنه ـ که همان «استفاده از عواطف انسان‌ها برای دعوت حق است»[19]ـ آنان را از خواسته‌های ناصحیح باز دارد و به سوی «ما انزل الله» فراخواند که این فراخوانی همان اندرز نیکوست.
اندرز نیکوی پیامبر «خالی از هر گونه خشونت، برتری‌جویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حسّ لجاجت و ... بود»[20] و بر همین اساس، موجب برانگیختن عواطف مثبت انسانی می‌شود و آنها را به ترک خواهش‌های نفسانی وامی‌دارد و علاقه‌مند به انجام تکالیف صحیح انسانی می‌کند. پیامبر خدا(ص) با موعظه نیکوی خود، این هشدار را به غافلان و ناآگاهان می‌داد که رفتار ناپسند، عواقب دردناک به دنبال دارد. و سعی می‌کرد که به کمک مبانی اعتقادی مردم سخن خودش را باورپذیر سازد.
قرآن کریم پیامبر را «مُذَکِّر» می‌داند و وظیفه او را تذکر بیان می‌کند: )وَ ذَکِّرْ فَإِنّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ(؛ «برای آنان یادآوری کن که یادآوری به مؤمنین سود می‌رساند».[21] این تذکر همان موعظه حسنه‌ای است که «دگرگونی‌های مثبت در انسان ایجاد می‌کند».[22]
پیامبر(ص) شرط موعظه گری مردم را که همان ایمان، تقوا و رشد روحی است، دارا بود و از این ویژگی خود به خوبی بهره‌ می‌گرفت.
محرم این هوش جز مدهوش نیست
مرزبان را مشتری جز گوش نیست[23]
او اگر چنین ویژگی‌هایی نداشت، نمی‌توانست اعتقادات و هوس‌های نفسانی مردم را اصلاح کند، ایشان واعظ متّعظ بود که سخنانش تأثیرگذار بود: «سخن گز دل بر آید لاجرم بر دل نشیند».
پیامبر خدا(ص) نخست خود را ساخت و تزکیه کرد تا در مرحله دوم بتواند مردم را از شهوات و خواسته‌ها دور سازد.
چون ببندی شهوتش را از رغیف
سر کند آن شهوت از عقل شریف
همچو شاخی که ببری از درخت
سرکند قوت ز شاخ نیکبخت[24]
پیام‌ها
یک: برای مبارزه با هواهای نفسانی باید از موعظه استفاده کرد.
دو: موعظه‌گر باید مؤمن، متقی و پرورش یافته دین باشد.

3. بارزترین ویژگی دوران جاهلیت حمیّت و تعصب درباره معلومات ناچیز و خواسته‌های بی‌اساس است. قرآن کریم حمیّت را ویژگی کافران می‌داند: (إِذْ جَعَلَ الّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیّةَ حَمِیّةَ الْجاهِلِیّة)[25]؛ «چون آنان کفر ورزیدند، حمیّت و تعصب جاهلیت در دل‌هایشان جای گرفت».
امام علی(ع) هم مصداق‌هایی از این حمیّت و تعصب را چنین بیان می‌کند:
«یک: خواب امت‌ها طولانی شده بود.
دو: فتنه‌ها، هرج و مرج پدید آورده بود.
سه: مشعل‌های هدایت از کار افتاده بود.
چهار: علائم ونشانه‌های هلاکت بروز یافته بود».[26]
پیامبر خدا(ص) برای مبارزه با این جاهلیت، از ابزار و روش متناسب با آن؛ یعنی «مجادله با شیوه نیکو» بهره می‌جست. می‌دانیم که مردم در برابر دریافت یک پیام حالت یکسان ندارند: برخی خالی الذهن، و بعضی در حالت شک و تردید، و گروهی هم در حالت انکار به سر می‌برند.
افراد منکر آمادگی شنیدن پیام مطلوب یا پذیرفتن حقایق را ندارند و «گاهی این عدم آمادگی تا سر حد مقاومت و لجاجت پیش می‌رود».[27]
حمیّتی بُد جاهلیت در دماغ
بانگ شومی بر دمنشان کرد زاغ[28]

پیامبر(ص) هیچ گاه از مقاومت مردم در برابر پیام نبوت خسته نشد و تلاش کرد تا آنان را به پذیرش حقایق مسلم وادارد و این تلاش ایشان عبارت بود از «استناد به حقایق و اصول مورد قبول طرف مقابل».[29] منکران هم اصول مورد قبول خود را نمی‌توانستند انکار کنند و به ناچار یک قدم عقب نشینی می‌کردند و به نوعی نگرش جدیدی برای آنها پیدا می‌شد. این نگرش تازه، خرد منکر را به تکاپو و حرکت وامی‌داشت و حرکت جدید، افق‌های جدیدی را بر روی فرد می‌گشود و او را آماده پذیرش حقایق مسلم الهی می‌کرد.
امام علی(ع) این تلاش پیامبر(ص) را این چنین توصیف می‌کند:
«أرسله داعیاً إلی الحقِّ و شاهداً علی الخلق فبلغ رسالات ربه غیر وان ولا مقصّر...؛ خداوند او را دعوت کننده به سوی حق و گواه بر مردم فرستاد. پیامبر خدا هم پیام‌های پروردگارش را بی آنکه سستی و کوتاهی کند، به مردم رساند».[30]
«مردم دو نوع آگاهی دارند: الف) بینش؛ ب)نگرش».[31] اگر مردم تعصب خاص جاهلی دارند، به دلیل نوع دیدگاه آنها به جهان هستی و نظام زندگی است. چون دیدگاه آنها غلط است، در برابر پیام‌های پیامبرخدا(ص) مقاومت می‌کنند و با اصلاح بینش آنها قطعاً شیوه نگرش جدیدی در نوع رفتارهای آنها به وجود خواهد آمد.
در نبی انذار اهل غفلت است
کان همه اتفاق‌هاشان حسرت است[32]
پیامبر(ص) مأمور به اجرای امر خداوند بود و از این رو، در برابر شدیدترین واکنش‌ها، ایستادگی می‌کرد:(ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنّ رَبّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ)[33]؛ «به سوی پروردگارت با حکمت و پند نیکو دعوت کن و با آنها به شیوه نیکو مجادله کن. البته پروردگارت به کسی که گمراه شده و کسی که هدایت یافته، آگاه‌تر است».
امید است که ما هم در مبارزه با جاهلیت زمان خود، از این شیوه‌ها به شکل مطلوب استفاده کنیم، ان‌شاءالله.
پیام‌ها
1. لجاجت منکران در برابر پیامبر، به خاطر بینش غلط آنهاست.
2. وظیفه پیامبر، اصلاح بینش و نگرش منکران است.
پی‌نوشت‌ها
1 . احزاب/21.
2 . اخلاق اسلامی، مسعود آذربایجانی.
3 . نهج البلاغه، خطبه 160.
4 . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، ج2، ص253.
5 . نهج البلاغه، خطبه160.
6 . دیوان شمس.
7 . تمثیلات، محی الدین حائری شیرازی، ج1، ص29.
8 . آل عمران/154.
9 . تمثیلات، محی الدین حائری شیرازی، ج1، ص24.
10 . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج17،ص87.
11 . نهج البلاغه، خطبه 108.
12 . نحل/125.
13 . جمعه/2.
14 .نهج البلاغه، خطبه95.
15 . نهج الفصاحه، حدیث1299، 1301و1302.
16 . مثنوی معنوی، مولوی، دفتر چهارم.
17 . همان، دفتر اول.
18 . مائده/50.
19 . اخلاق اسلامی، ص187.
20 . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج11،ص456.
21 . ذاریات/55.
22 . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج15، ص88.
23 . همان، دفتراول.
24 . همان ، دفتر ششم.
25 . فتح/26.
26 . نهج البلاغه، خطبه89.
27 . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج15، ص89.
28 . مثنوی مولوی، دفتر سوم، بیت 395.
29 . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج15، ص89
30 . نهج البلاغه، خطبه 116.
31 . اخلاق اسلامی، ص197.
32 . مثنوی مولوی، دفتر چهارم.
33 . نحل/125.

تبلیغات