امام علی (ع) و نیازمندان
آرشیو
چکیده
متن
یکى از شیوههاى رفتارى امام على(ع)رسیدگى به وضعیت نیازمندان جامعه بود که این شیوه مىتواند راهگشاى کارگزاران حکومتى در جامعه اسلامى امروزى باشد. امام على(ع)در توزیع مطلوب اموال (بیت المال) دو ویژگى اساسى را مورد تأکید قرار مىدادند:
1. رعایت عدالت در تقسیم؛
2. حبس نکردن حقوق عمومى.
و براى بیت المال دو نوع مصرف را در نظر مىگرفتند:
الف) مصرف خاص؛
ب) مصرف عام1.
یکى از مصادیق مصرف خاص بیت المال از دیدگاه امام، تأمین نیاز فقرا و مستمندان و از کار افتادگان است. با توجّه به اینکه افراد جامعه با یکدیگر برابر نیستند، برخى توانایى جسمى و استعداد سرشار دارند و برخى ضعیف هستند، از این رو سطح درآمد، با توجّه به امکانات هرکس متفاوت است. برخى براى امرار معاش، درآمد کافى ندارند و برخى معلول، بیمار، ورشکسته و از کار افتاده و به عبارت جامع، نیازمندند. حقوق این گونه افراد چگونه باید استیفا شود و چه حقوقى در جامعه انسانى دارند؟
مىدانیم که «فقر» آثار بسیارى در جامعه انسانى برجاى مىگذارد. امام على(ع)به این موضوع چنین اشاره مىفرماید:
«یا بُنَىَّ إنّى أَخافُ عَلَیکَ الفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنهُ فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ2؛ اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است».
امام(ع)در این اندرز به سه اثر اشاره مىکند: 1. نقص در دین؛ 2. نقص در عقل؛ 3. ایجاد دشمنى.
با گرسنگى قوّتِ پرهیز نماند
افلاس عنان از کف تقوا بستاند3
کامل فرزانه را، دیوانه سازد احتیاج
عاقلان را از خرد، بیگانه سازد احتیاج4
تأمین حقوق نیازمندان جامعه، مستلزم برآورد نیاز، تأمین منابع مالى و سازوکاری برای حمایت از آنان است. حمایت از محرومان به معناى توزیع فقر در جامعه نیست؛ بلکه ریشهکنى فقر از جامعه است و موجب توسعه و عمران آن مىشود. با حمایت از نیازمندان مىتوان آنها را به بازار کار و تولید کشاند تا رقابت سالم و صحیح پدید آید و بر حجم و کیفیت تولیدات افزوده شود.5
نیازمندان، حقوقى دارند که بدان اشاره و راه استیفاى آن را بیان مىکنیم.
1. حقّ حیات
همه افراد در حالت عادى، حقّ زنده ماندن و استفاده طبیعى از امکانات موجود در طبیعت را دارند. برای کسانى که از کار افتادهاند و به خاطر وقوع حوادث غیر منتظره، درآمد کافى ندارند، باید چارهاى اندیشید. در چنین مواقعى «دولت اسلامى» براى ادامه زندگى آنان اقدام مىکند. همچنین مردم با انفاقشان، چه واجب و چه مستحب، به تأمین زندگى آنان اقدام مىکنند. حضرت على(ع)در این باره مىفرماید:
«إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فى أَمْوالِ الأغْنِیاءِ أَقْواتَ الفُقَراءِ فَما جاعَ فَقیرٌ إلاَّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنىٌ6؛ خداوند روزى نیازمندان را در اموال ثروتمندان واجب کرده است و نیازمندى گرسنه نمىماند، مگر اینکه توانگرى از حق او بهرهمند شده باشد».
این سخن امام به نوعى تفسیر آیه 25 سوره معارج است: )وَالَّذینَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُوم(« و آنها که در اموالشان حقّ معلومى است، براى تقاضا کننده و محروم».
این آیه اشاره به رعایت حقّ نیازمندان در زندگى دارد که باید حفظ شود و دولت و ثروتمندان وظیفه دارند از همنوعان خود با عنوان «تکافل» حمایت کنند. اختصاص بخشى از مالکیت به عموم شهروندان با توجّه به نیاز افراد نیازمند، براى رعایت و حفظ حقّ آنان است. امام(ع)در این باره نحوه رفتار با نیازمندان جامعه را یادآورى مىکند که در زمان حکومت خود، روزى پیرمردى را دید که از مردم کمک مىخواهد. حضرت از اطرافیانش پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: مردى مسیحى است که از طریق کارگرى امرار معاش مىکرد و حالا از کار افتاده است و کسى او را براى کار استخدام نمىکند. امام فرمود:
«إِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى اِذا کَبُرَ وَ عَجَزْ تُمُوهُ وَ مَنَعْتُمُوهُ، أَنْفِقُوا عَلَیهِ مِنْ بَیتِ المالِ7؛ از او کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد و اکنون او را محروم مىسازید! از بیت المال به او انفاق و کمک کنید».
نیازمندى، آثار سوئى را به بار مىآورد که منجر به کفر و از بین رفتن خِرَد انسانى مىشود و امام(ع)به این موضوع هم توجه داشت. این نمونه رفتار امام(ع)بیانگر این واقعیت است که ادامه زندگى نیازمندان باید از طریق «انفاق» تأمین شود و «حقّ حیات»، یک حق انسانى است، نه یک حق دینى.
2. حقّ معاش
یکى دیگر از حقوق نیازمندان، حقّ معاش یا گذراندن زندگى به شکل آبرومندانه است. درباره با این حقّ نیازمندان، امام(ع)این چنین اشاره مىفرماید:
«اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى الأغنِیاءِ فى أَموالِهِمْ بِقَدْرِ ما یَکْفى فُقَراءَهُمْ فَإِنْ جاءُوا وَ عَرَوُا جاهَدُوا فى مَنْعِ الأغنِیاءِ فَحَقٌّ عَلَى اللّهِ أَنْ یُحاسِبَهُمْ یَومَ القِیامَةِ وَ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیهِ8؛ خداوند بر ثروتمندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفایت فقیران هزینه کنند. اگر نیازمندان، گرسنه یا عریان باشند، به سبب منع ثروتمندان است و خداوند از آنها در روز قیامت حساب مىکشد و مجازات مىکند».
تعبیر «بقدر ما یکفى فقراءهم» در سخن امام، به حقّ معاش نیازمندان اشاره دارد و بیانگر این نکته است که هزینه معاش نیازمندان بایستى تأمین شود، چه از سوى دولت اسلامى و چه ثروتمندان، و اگر این دسته به تأمین معاش آنان اقدام نکنند، مورد محاسبه و مجازات قرار مىگیرند. «تکافل اجتماعى» وظیفه همگانى است، به ویژه ثروتمندان موظّف هستند تا «فقر» را از صحنه زندگى افراد نیازمند بزدایند.
گرچه مفهوم فقر در جامعه، گسترده است و در هر زمان با توجّه به سطح زندگى افراد جامعه، سطح فقر تعیین مىشود، تأمین «حقّ حیات و معاش» در حدّاقل شرایط و امکانات بر عهده دولت اسلامى و انسانهاى مرفّه است.
با توجّه به گستردگى مفهوم فقر در هر زمان و با در نظر گرفتن سطح متوسّط معیشت جامعه، «فقر» تعریف مىشود از این رو، فقرزدایى و رسیدگى به فقیران باید با تأمین رفاه نسبى آنان ادامه یابد.9 امام على(ع)در این باره مىفرماید:
«فَمَنْ آتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ القَرابَةَ وَلْیُحْسِنْ مِنهُ الضّیافَةَ وَلْیَفُکَّ بِهِ الأسیرَ وَالعانِىَ وَلْیُعْطِ مِنهُ الفَقیرَ وَ الغارِمَ وَلْیَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ إبْتِغاءَ الثَّوابِ10؛ هرکس که خداوند مالى را به او ببخشد، باید به خویشاوند خود بخشش کند، و سفرههاى مهمانى بگستراند، و اسیر را آزاد کند، و از آن به نیازمندان و بدهکاران بپردازد، و براى به دست آوردن ثواب الهى در برابر پرداخت حقوق الهى شکیبایى ورزد».
امام على(ع)در این فراز از خطبه، به سه نکته اشاره مىکند:
الف) مالى که در اختیار انسان قرار مىگیرد، از آنِ خداست.
ب) کسانى که باید از این ثروت بهرهاى ببرند، مشخّص شده که عبارتاند از: خویشاوند، مهمان اسیر، گرسنه، نیازمند و بدهکار که مىتوان گفت همان مصرف کنندگان «انفاق واجب» هستند.
ج) انفاق باید با طیب خاطر و براى به دست آوردن رضاى خدا صورت گیرد؛ همان طور که خداوند در قرآن مىفرماید:
)مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ...(11 «کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبیت (ملکات انسانى) در روح خود، انفاق مىکنند...».
امام على(ع)در این فراز به نوعى با این بخششها، یکى از راههاى تحقّق «عدالت اقتصادى» را که همان «توازن مالى» است، یادآورى مىکند؛ چرا که اگر این توازن برهم بخورد و تمرکز ثروت به وجود بیاید، موجب برهم خوردن نظم اجتماعى و شکاف طبقاتى در جامعه خواهد شد.
خداوند در قرآن در این باره مىفرماید:
)ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ القُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى القُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَابْنِ السّبِیلِ کَىْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأغْنِیاءِ مِنْکُمْ...(12 «آنچه را خداوند از اهل این آبادىها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».
این نوع تقسیم بندى (فىء) که خداوند یادآورى مىکند، عامل مهمّى است که ثروت فقط در دست عدّه خاص نباشد، بلکه نیازمندان هم از آن بهرهمند شوند و مىتوان گفت که تقسیم ثروت براى جلوگیرى از تمرکز آن در دست یک عدّه خاص است و از بین بردن شکاف طبقاتى، یعنى کم کردن ثروت ثروتمندان و توزیع آن در بین نیازمندان.
امام على(ع)در این باره مىفرماید:
«أَعْطَیْتُ کَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ یُعْطى بِالسَّویَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْها دُولَةً بَیْنَ النَّاسِ13؛ اموال را در بین مردم به طور مساوى تقسیم کردم، همان طور که پیامبر این چنین تقسیم مىکرد، و آن را مانند گوى در بین ثروتمندان قرار ندادم تا دست به دست شود».
امام على(ع)در این بخش از سخن خود به این نکتهاى اشاره مىکند که بخشی از دارایى و اموالی که در اختیار ثروتمندان و دولت اسلامى است، به عموم مردم اختصاص دارد. بنابراین بایستى ثروت و درآمد در بین همه گروههاى جامعه توزیع شود و در دست گروهى خاص قرار نگیرد. ثروت و درآمدها در نظام اقتصادى اسلام داراى اهمیّت خاصّى است؛ زیرا توازن اقتصادى و در پرتو آن، عدالت اقتصادى را به همراه دارد.14
یکى دیگر از درآمدهایى که بایستى به نوعى در بین همه مردم توزیع شود، خراج (مالیات) است. ایشان درباره نحوه هزینه و مصرف خراج مىفرماید:
«وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَراجِ بِما یُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإنَّ فى صَلاحِه وَ صَلاحِهِمْ سِواهُمْ وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ إلاَّ بِهِمْ لاِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیالٌ عَلَى الْخَراجِ وَ أَهْلِهِ15؛ در کار خراج چنان دقّت کن که اصلاح خراج دهندگان در آن است؛ چه صلاح خراج و خراج دهندگان در اصلاح دیگران است و کار دیگران سامان نمىیابد، جز به مؤدّیان خراج؛ چرا که همه مردم هزینه خوار خراج و خراج دهندگان هستند».
امام على(ع)در این فراز از نامه، دو نکته را یادآورى مىکند:
الف) خراج، خراج دهندگان را با تعدیل ثروت اصلاح مىکند.
ب) خراج، خراج گیرندگان را با توزیع ثروت در بین نیازمندان اصلاح میکند.
حتّى امام(ع)بالاتر از این نکته را یادآورى مىکند و مىفرماید که در زمان حکومت من در کوفه، رفاه نسبى در بین ساکنان این شهر برقرار شده است و همه از این موقعیت حدّاقلى برخوردار هستند:
«ما أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ الاَّ ناعِماً، اِنَّ أَدْناهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فِى الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛16 همه مردم کوفه از رفاه برخوردار هستند. پایینترین آنها (فقیرترین) نان گندم مىخورند و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم (فرات) مىنوشند».
امام(ع)سه موضوع را به عنوان مصداق بهرهمندى از حقّ معاش مطرح میسازد و مىفرماید: کوفیان از این سه بهرهمند هستند:
1. نان گندم (خوراک)؛
2. سرپناه (منزل مسکونى)؛
3. آب سالم.
این، یعنى تأمین حدّاقل نیاز مردم یا تأمین رفاه در «کفّ» و رساندن رفاه به سقف برنامه بعدى امام. عدالتخواهى امام و سیاست توزیع ثروت در بین عامّه مردم و نیازمندان، موجب رختبربستن پدیده فقر از «جامعه علوى» شد و درآمدهاى جامعه به صورت متوازن در بین همه افراد توزیع یافت. از دیدگاه حضرت على(ع)سیاست توزیعى باید تا برخوردارى همگان از رفاه نسبى ادامه یابد.17
امام(ع)با معرّفى طبقات گوناگون مردم و نقش هر کدام از آنها در جامعه و با اشاره به طبقه ضعیف، یادآورى مىفرماید که این گروه بایستى مورد توجّه قرار گیرند:
«وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلى مِن ذَوِى الحاجَةِ وَالمَسْکَنَةِ وَ کُلّ قَدْ سَمّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلى حَدِّهِ فَریضَةً فى کِتابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبیِّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) عَهْداً مَحْفُوظاً عِنْدَنا18؛ وطبقه پایین دست جامعه، نیازمندان و بىنوایان هستند و خداوند سهم هر دسته را مشخّص کرده و حدود و میزان آن را در کتاب خود و سنّت پیامبرشصلى الله علیه وآله وسلم بیان داشته است. این، پیمانى است از جانب خدا که در نزد ما نگهدارى مىشود».
این فراز از سخن امام(ع)به نوعى تفسیر آیات قرآن پیرامون «انفاق» است؛ چون در آیات انفاق سهم نیازمندان مشخّص و موارد مصرف آن تعیین شده است. توصیههاى امام براى دستگیرى از نیازمندان در حدّى است که خداوند را به عنوان «شاهد» یادآورى مىکند و مىفرماید:
«اللَّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْلى مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ مِنَ المَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسى وَ الذَّمْنى فَإنَّ فى هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلَّهِ ما اُسْتُحْفَظَکَ مِن حَقِّهِ فیهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِکَ19؛ خدا را، خدا را درباره طبقه پایین جامعه در نظر داشته باش، مردمى که چارهاى ندارند، از بیچارگان، نیازمندان، گرفتارانِ رنجور و ناتوانان زمینگیر. در بین این طبقه، افراد قانع و سؤال کننده وجود دارد. حقّى را که خداوند براى آن، نگهبانىاش را به تو سپرده، پاس بدار و بخشى از بیت المال را به آنان اختصاص بده!»
امام(ع)به استیفاى این دو حقّ تأکید فراوان داشتهاند. امیدواریم که کارگزاران حکومتى از این «شیوه رفتارى امام» الگو گیرند و نسبت به تأمین حقوق نیازمندان جامعه اقدام کنند.
گر کشى یک کور از چاه اى فلان
بِهْ که خود بالا کشى تا آسمان
گر برآرى حاجت بیچارهاى
به که خوانى چهل کرت سىپارهاى
در رضاى یک مسلمان، دَه قدم
به که سالى طى کنى راه حرم
لیک کار مؤمنان را ساختن
سینهشان را از غمى پرداختن
هرچه باشد، شادى آن دولتى است
خود نه محتاج خلوص قربتى است
در ازایش اجر گیرى بىحساب
قربت ار باشد، فزون گردد ثواب20
پىنوشتها
1. سیاستنامه امام على(ع)، محمد محمدى رىشهرى، ترجمه مهدى مهریزى، ص 401 و 409.
2. نهج البلاغه، حکمت 319.
3. گلستان سعدى، ص167.
4. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، محمد دشتى، به نقل از دیوان لامع، ص 620.
5. دانش نامه امام على(ع)، زیر نظر على اکبر صادقى رشاد، ج7، ص91.
6. نهج البلاغه، حکمت 328.
7. سیاست نامه امام على(ع)، ص 412، به نقل از تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج 6، ص 293.
8. موسوعة الامام علىّ بن ابىطالب(ع)، محمد محمدى رىشهرى، ج 4، ص 203.
9. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 94.
10. نهج البلاغه، خ 142.
11. بقره / 265.
12. حشر / 7.
13. موسوعة الامام علىّ بن ابىطالب(ع)، ج4، ص124.
14. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
15. نهج البلاغه، نامه53.
16. بحارالانوار، مجلسى، ج 40، ص 327.
17. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
18. نهج البلاغه، نامه53.
19. همان.
20. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، به نقل از مثنوى مرحوم نراقى، ص 342.
1. رعایت عدالت در تقسیم؛
2. حبس نکردن حقوق عمومى.
و براى بیت المال دو نوع مصرف را در نظر مىگرفتند:
الف) مصرف خاص؛
ب) مصرف عام1.
یکى از مصادیق مصرف خاص بیت المال از دیدگاه امام، تأمین نیاز فقرا و مستمندان و از کار افتادگان است. با توجّه به اینکه افراد جامعه با یکدیگر برابر نیستند، برخى توانایى جسمى و استعداد سرشار دارند و برخى ضعیف هستند، از این رو سطح درآمد، با توجّه به امکانات هرکس متفاوت است. برخى براى امرار معاش، درآمد کافى ندارند و برخى معلول، بیمار، ورشکسته و از کار افتاده و به عبارت جامع، نیازمندند. حقوق این گونه افراد چگونه باید استیفا شود و چه حقوقى در جامعه انسانى دارند؟
مىدانیم که «فقر» آثار بسیارى در جامعه انسانى برجاى مىگذارد. امام على(ع)به این موضوع چنین اشاره مىفرماید:
«یا بُنَىَّ إنّى أَخافُ عَلَیکَ الفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنهُ فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ2؛ اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است».
امام(ع)در این اندرز به سه اثر اشاره مىکند: 1. نقص در دین؛ 2. نقص در عقل؛ 3. ایجاد دشمنى.
با گرسنگى قوّتِ پرهیز نماند
افلاس عنان از کف تقوا بستاند3
کامل فرزانه را، دیوانه سازد احتیاج
عاقلان را از خرد، بیگانه سازد احتیاج4
تأمین حقوق نیازمندان جامعه، مستلزم برآورد نیاز، تأمین منابع مالى و سازوکاری برای حمایت از آنان است. حمایت از محرومان به معناى توزیع فقر در جامعه نیست؛ بلکه ریشهکنى فقر از جامعه است و موجب توسعه و عمران آن مىشود. با حمایت از نیازمندان مىتوان آنها را به بازار کار و تولید کشاند تا رقابت سالم و صحیح پدید آید و بر حجم و کیفیت تولیدات افزوده شود.5
نیازمندان، حقوقى دارند که بدان اشاره و راه استیفاى آن را بیان مىکنیم.
1. حقّ حیات
همه افراد در حالت عادى، حقّ زنده ماندن و استفاده طبیعى از امکانات موجود در طبیعت را دارند. برای کسانى که از کار افتادهاند و به خاطر وقوع حوادث غیر منتظره، درآمد کافى ندارند، باید چارهاى اندیشید. در چنین مواقعى «دولت اسلامى» براى ادامه زندگى آنان اقدام مىکند. همچنین مردم با انفاقشان، چه واجب و چه مستحب، به تأمین زندگى آنان اقدام مىکنند. حضرت على(ع)در این باره مىفرماید:
«إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فى أَمْوالِ الأغْنِیاءِ أَقْواتَ الفُقَراءِ فَما جاعَ فَقیرٌ إلاَّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنىٌ6؛ خداوند روزى نیازمندان را در اموال ثروتمندان واجب کرده است و نیازمندى گرسنه نمىماند، مگر اینکه توانگرى از حق او بهرهمند شده باشد».
این سخن امام به نوعى تفسیر آیه 25 سوره معارج است: )وَالَّذینَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُوم(« و آنها که در اموالشان حقّ معلومى است، براى تقاضا کننده و محروم».
این آیه اشاره به رعایت حقّ نیازمندان در زندگى دارد که باید حفظ شود و دولت و ثروتمندان وظیفه دارند از همنوعان خود با عنوان «تکافل» حمایت کنند. اختصاص بخشى از مالکیت به عموم شهروندان با توجّه به نیاز افراد نیازمند، براى رعایت و حفظ حقّ آنان است. امام(ع)در این باره نحوه رفتار با نیازمندان جامعه را یادآورى مىکند که در زمان حکومت خود، روزى پیرمردى را دید که از مردم کمک مىخواهد. حضرت از اطرافیانش پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: مردى مسیحى است که از طریق کارگرى امرار معاش مىکرد و حالا از کار افتاده است و کسى او را براى کار استخدام نمىکند. امام فرمود:
«إِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى اِذا کَبُرَ وَ عَجَزْ تُمُوهُ وَ مَنَعْتُمُوهُ، أَنْفِقُوا عَلَیهِ مِنْ بَیتِ المالِ7؛ از او کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد و اکنون او را محروم مىسازید! از بیت المال به او انفاق و کمک کنید».
نیازمندى، آثار سوئى را به بار مىآورد که منجر به کفر و از بین رفتن خِرَد انسانى مىشود و امام(ع)به این موضوع هم توجه داشت. این نمونه رفتار امام(ع)بیانگر این واقعیت است که ادامه زندگى نیازمندان باید از طریق «انفاق» تأمین شود و «حقّ حیات»، یک حق انسانى است، نه یک حق دینى.
2. حقّ معاش
یکى دیگر از حقوق نیازمندان، حقّ معاش یا گذراندن زندگى به شکل آبرومندانه است. درباره با این حقّ نیازمندان، امام(ع)این چنین اشاره مىفرماید:
«اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى الأغنِیاءِ فى أَموالِهِمْ بِقَدْرِ ما یَکْفى فُقَراءَهُمْ فَإِنْ جاءُوا وَ عَرَوُا جاهَدُوا فى مَنْعِ الأغنِیاءِ فَحَقٌّ عَلَى اللّهِ أَنْ یُحاسِبَهُمْ یَومَ القِیامَةِ وَ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیهِ8؛ خداوند بر ثروتمندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفایت فقیران هزینه کنند. اگر نیازمندان، گرسنه یا عریان باشند، به سبب منع ثروتمندان است و خداوند از آنها در روز قیامت حساب مىکشد و مجازات مىکند».
تعبیر «بقدر ما یکفى فقراءهم» در سخن امام، به حقّ معاش نیازمندان اشاره دارد و بیانگر این نکته است که هزینه معاش نیازمندان بایستى تأمین شود، چه از سوى دولت اسلامى و چه ثروتمندان، و اگر این دسته به تأمین معاش آنان اقدام نکنند، مورد محاسبه و مجازات قرار مىگیرند. «تکافل اجتماعى» وظیفه همگانى است، به ویژه ثروتمندان موظّف هستند تا «فقر» را از صحنه زندگى افراد نیازمند بزدایند.
گرچه مفهوم فقر در جامعه، گسترده است و در هر زمان با توجّه به سطح زندگى افراد جامعه، سطح فقر تعیین مىشود، تأمین «حقّ حیات و معاش» در حدّاقل شرایط و امکانات بر عهده دولت اسلامى و انسانهاى مرفّه است.
با توجّه به گستردگى مفهوم فقر در هر زمان و با در نظر گرفتن سطح متوسّط معیشت جامعه، «فقر» تعریف مىشود از این رو، فقرزدایى و رسیدگى به فقیران باید با تأمین رفاه نسبى آنان ادامه یابد.9 امام على(ع)در این باره مىفرماید:
«فَمَنْ آتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ القَرابَةَ وَلْیُحْسِنْ مِنهُ الضّیافَةَ وَلْیَفُکَّ بِهِ الأسیرَ وَالعانِىَ وَلْیُعْطِ مِنهُ الفَقیرَ وَ الغارِمَ وَلْیَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ إبْتِغاءَ الثَّوابِ10؛ هرکس که خداوند مالى را به او ببخشد، باید به خویشاوند خود بخشش کند، و سفرههاى مهمانى بگستراند، و اسیر را آزاد کند، و از آن به نیازمندان و بدهکاران بپردازد، و براى به دست آوردن ثواب الهى در برابر پرداخت حقوق الهى شکیبایى ورزد».
امام على(ع)در این فراز از خطبه، به سه نکته اشاره مىکند:
الف) مالى که در اختیار انسان قرار مىگیرد، از آنِ خداست.
ب) کسانى که باید از این ثروت بهرهاى ببرند، مشخّص شده که عبارتاند از: خویشاوند، مهمان اسیر، گرسنه، نیازمند و بدهکار که مىتوان گفت همان مصرف کنندگان «انفاق واجب» هستند.
ج) انفاق باید با طیب خاطر و براى به دست آوردن رضاى خدا صورت گیرد؛ همان طور که خداوند در قرآن مىفرماید:
)مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ...(11 «کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبیت (ملکات انسانى) در روح خود، انفاق مىکنند...».
امام على(ع)در این فراز به نوعى با این بخششها، یکى از راههاى تحقّق «عدالت اقتصادى» را که همان «توازن مالى» است، یادآورى مىکند؛ چرا که اگر این توازن برهم بخورد و تمرکز ثروت به وجود بیاید، موجب برهم خوردن نظم اجتماعى و شکاف طبقاتى در جامعه خواهد شد.
خداوند در قرآن در این باره مىفرماید:
)ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ القُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى القُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَابْنِ السّبِیلِ کَىْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأغْنِیاءِ مِنْکُمْ...(12 «آنچه را خداوند از اهل این آبادىها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».
این نوع تقسیم بندى (فىء) که خداوند یادآورى مىکند، عامل مهمّى است که ثروت فقط در دست عدّه خاص نباشد، بلکه نیازمندان هم از آن بهرهمند شوند و مىتوان گفت که تقسیم ثروت براى جلوگیرى از تمرکز آن در دست یک عدّه خاص است و از بین بردن شکاف طبقاتى، یعنى کم کردن ثروت ثروتمندان و توزیع آن در بین نیازمندان.
امام على(ع)در این باره مىفرماید:
«أَعْطَیْتُ کَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ یُعْطى بِالسَّویَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْها دُولَةً بَیْنَ النَّاسِ13؛ اموال را در بین مردم به طور مساوى تقسیم کردم، همان طور که پیامبر این چنین تقسیم مىکرد، و آن را مانند گوى در بین ثروتمندان قرار ندادم تا دست به دست شود».
امام على(ع)در این بخش از سخن خود به این نکتهاى اشاره مىکند که بخشی از دارایى و اموالی که در اختیار ثروتمندان و دولت اسلامى است، به عموم مردم اختصاص دارد. بنابراین بایستى ثروت و درآمد در بین همه گروههاى جامعه توزیع شود و در دست گروهى خاص قرار نگیرد. ثروت و درآمدها در نظام اقتصادى اسلام داراى اهمیّت خاصّى است؛ زیرا توازن اقتصادى و در پرتو آن، عدالت اقتصادى را به همراه دارد.14
یکى دیگر از درآمدهایى که بایستى به نوعى در بین همه مردم توزیع شود، خراج (مالیات) است. ایشان درباره نحوه هزینه و مصرف خراج مىفرماید:
«وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَراجِ بِما یُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإنَّ فى صَلاحِه وَ صَلاحِهِمْ سِواهُمْ وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ إلاَّ بِهِمْ لاِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیالٌ عَلَى الْخَراجِ وَ أَهْلِهِ15؛ در کار خراج چنان دقّت کن که اصلاح خراج دهندگان در آن است؛ چه صلاح خراج و خراج دهندگان در اصلاح دیگران است و کار دیگران سامان نمىیابد، جز به مؤدّیان خراج؛ چرا که همه مردم هزینه خوار خراج و خراج دهندگان هستند».
امام على(ع)در این فراز از نامه، دو نکته را یادآورى مىکند:
الف) خراج، خراج دهندگان را با تعدیل ثروت اصلاح مىکند.
ب) خراج، خراج گیرندگان را با توزیع ثروت در بین نیازمندان اصلاح میکند.
حتّى امام(ع)بالاتر از این نکته را یادآورى مىکند و مىفرماید که در زمان حکومت من در کوفه، رفاه نسبى در بین ساکنان این شهر برقرار شده است و همه از این موقعیت حدّاقلى برخوردار هستند:
«ما أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ الاَّ ناعِماً، اِنَّ أَدْناهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فِى الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛16 همه مردم کوفه از رفاه برخوردار هستند. پایینترین آنها (فقیرترین) نان گندم مىخورند و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم (فرات) مىنوشند».
امام(ع)سه موضوع را به عنوان مصداق بهرهمندى از حقّ معاش مطرح میسازد و مىفرماید: کوفیان از این سه بهرهمند هستند:
1. نان گندم (خوراک)؛
2. سرپناه (منزل مسکونى)؛
3. آب سالم.
این، یعنى تأمین حدّاقل نیاز مردم یا تأمین رفاه در «کفّ» و رساندن رفاه به سقف برنامه بعدى امام. عدالتخواهى امام و سیاست توزیع ثروت در بین عامّه مردم و نیازمندان، موجب رختبربستن پدیده فقر از «جامعه علوى» شد و درآمدهاى جامعه به صورت متوازن در بین همه افراد توزیع یافت. از دیدگاه حضرت على(ع)سیاست توزیعى باید تا برخوردارى همگان از رفاه نسبى ادامه یابد.17
امام(ع)با معرّفى طبقات گوناگون مردم و نقش هر کدام از آنها در جامعه و با اشاره به طبقه ضعیف، یادآورى مىفرماید که این گروه بایستى مورد توجّه قرار گیرند:
«وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلى مِن ذَوِى الحاجَةِ وَالمَسْکَنَةِ وَ کُلّ قَدْ سَمّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلى حَدِّهِ فَریضَةً فى کِتابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبیِّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) عَهْداً مَحْفُوظاً عِنْدَنا18؛ وطبقه پایین دست جامعه، نیازمندان و بىنوایان هستند و خداوند سهم هر دسته را مشخّص کرده و حدود و میزان آن را در کتاب خود و سنّت پیامبرشصلى الله علیه وآله وسلم بیان داشته است. این، پیمانى است از جانب خدا که در نزد ما نگهدارى مىشود».
این فراز از سخن امام(ع)به نوعى تفسیر آیات قرآن پیرامون «انفاق» است؛ چون در آیات انفاق سهم نیازمندان مشخّص و موارد مصرف آن تعیین شده است. توصیههاى امام براى دستگیرى از نیازمندان در حدّى است که خداوند را به عنوان «شاهد» یادآورى مىکند و مىفرماید:
«اللَّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْلى مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ مِنَ المَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسى وَ الذَّمْنى فَإنَّ فى هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلَّهِ ما اُسْتُحْفَظَکَ مِن حَقِّهِ فیهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِکَ19؛ خدا را، خدا را درباره طبقه پایین جامعه در نظر داشته باش، مردمى که چارهاى ندارند، از بیچارگان، نیازمندان، گرفتارانِ رنجور و ناتوانان زمینگیر. در بین این طبقه، افراد قانع و سؤال کننده وجود دارد. حقّى را که خداوند براى آن، نگهبانىاش را به تو سپرده، پاس بدار و بخشى از بیت المال را به آنان اختصاص بده!»
امام(ع)به استیفاى این دو حقّ تأکید فراوان داشتهاند. امیدواریم که کارگزاران حکومتى از این «شیوه رفتارى امام» الگو گیرند و نسبت به تأمین حقوق نیازمندان جامعه اقدام کنند.
گر کشى یک کور از چاه اى فلان
بِهْ که خود بالا کشى تا آسمان
گر برآرى حاجت بیچارهاى
به که خوانى چهل کرت سىپارهاى
در رضاى یک مسلمان، دَه قدم
به که سالى طى کنى راه حرم
لیک کار مؤمنان را ساختن
سینهشان را از غمى پرداختن
هرچه باشد، شادى آن دولتى است
خود نه محتاج خلوص قربتى است
در ازایش اجر گیرى بىحساب
قربت ار باشد، فزون گردد ثواب20
پىنوشتها
1. سیاستنامه امام على(ع)، محمد محمدى رىشهرى، ترجمه مهدى مهریزى، ص 401 و 409.
2. نهج البلاغه، حکمت 319.
3. گلستان سعدى، ص167.
4. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، محمد دشتى، به نقل از دیوان لامع، ص 620.
5. دانش نامه امام على(ع)، زیر نظر على اکبر صادقى رشاد، ج7، ص91.
6. نهج البلاغه، حکمت 328.
7. سیاست نامه امام على(ع)، ص 412، به نقل از تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج 6، ص 293.
8. موسوعة الامام علىّ بن ابىطالب(ع)، محمد محمدى رىشهرى، ج 4، ص 203.
9. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 94.
10. نهج البلاغه، خ 142.
11. بقره / 265.
12. حشر / 7.
13. موسوعة الامام علىّ بن ابىطالب(ع)، ج4، ص124.
14. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
15. نهج البلاغه، نامه53.
16. بحارالانوار، مجلسى، ج 40، ص 327.
17. دانشنامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
18. نهج البلاغه، نامه53.
19. همان.
20. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، به نقل از مثنوى مرحوم نراقى، ص 342.