آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

یکى از شیوه‏هاى رفتارى امام على‏(ع)رسیدگى به وضعیت نیازمندان جامعه بود که این شیوه مى‏تواند راهگشاى کارگزاران حکومتى در جامعه اسلامى امروزى باشد. امام على‏(ع)در توزیع مطلوب اموال (بیت المال) دو ویژگى اساسى را مورد تأکید قرار مى‏دادند:
 1. رعایت عدالت در تقسیم؛
 2. حبس نکردن حقوق عمومى.
 و براى بیت المال دو نوع مصرف را در نظر مى‏گرفتند:
    الف) مصرف خاص؛
    ب) مصرف عام‏1.
 یکى از مصادیق مصرف خاص بیت المال از دیدگاه امام، تأمین نیاز فقرا و مستمندان و از کار افتادگان است. با توجّه به اینکه افراد جامعه با یکدیگر برابر نیستند، برخى توانایى جسمى و استعداد سرشار دارند و برخى ضعیف هستند، از این رو سطح درآمد، با توجّه به امکانات هرکس متفاوت است. برخى براى امرار معاش، درآمد کافى ندارند و برخى معلول، بیمار، ورشکسته و از کار افتاده و به عبارت جامع، نیازمندند. حقوق این گونه افراد چگونه باید استیفا شود و چه حقوقى در جامعه انسانى دارند؟
 مى‏دانیم که «فقر» آثار بسیارى در جامعه انسانى برجاى مى‏گذارد. امام على‏(ع)به این موضوع چنین اشاره مى‏فرماید:
 «یا بُنَىَّ إنّى أَخافُ عَلَیکَ الفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنهُ فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ‏2؛ اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است».
 امام‏(ع)در این اندرز به سه اثر اشاره مى‏کند: 1. نقص در دین؛ 2. نقص در عقل؛ 3. ایجاد دشمنى.
 با گرسنگى قوّتِ پرهیز نماند
 افلاس عنان از کف تقوا بستاند3
 کامل فرزانه  را، دیوانه سازد احتیاج‏
عاقلان را از خرد، بیگانه سازد احتیاج‏4
 تأمین حقوق نیازمندان جامعه، مستلزم برآورد نیاز، تأمین منابع مالى و سازوکاری برای حمایت از آنان است. حمایت از محرومان به معناى توزیع فقر در جامعه نیست؛ بلکه ریشه‏کنى فقر از جامعه است و موجب توسعه و عمران آن مى‏شود. با حمایت از نیازمندان مى‏توان آنها را به بازار کار و تولید کشاند تا رقابت سالم و صحیح پدید آید و بر حجم و کیفیت تولیدات افزوده شود.5
 نیازمندان، حقوقى دارند که بدان اشاره و راه استیفاى آن را بیان مى‏کنیم.
 1. حقّ حیات‏
 همه افراد در حالت عادى، حقّ زنده ماندن و استفاده طبیعى از امکانات موجود در طبیعت را دارند. برای کسانى که از کار افتاده‏اند و به خاطر وقوع حوادث غیر منتظره، درآمد کافى ندارند، باید چاره‏اى اندیشید. در چنین مواقعى «دولت اسلامى» براى ادامه زندگى آنان اقدام مى‏کند. همچنین مردم با انفاق‏شان، چه واجب و چه مستحب، به تأمین زندگى آنان اقدام مى‏کنند. حضرت على‏(ع)در این باره مى‏فرماید:
 «إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فى أَمْوالِ الأغْنِیاءِ أَقْواتَ الفُقَراءِ فَما جاعَ فَقیرٌ إلاَّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنىٌ‏6؛ خداوند روزى نیازمندان را در اموال ثروتمندان واجب کرده است و نیازمندى گرسنه نمى‏ماند، مگر اینکه توانگرى از حق او بهره‏مند شده باشد».
 این سخن امام به نوعى تفسیر آیه 25 سوره معارج است: )وَالَّذینَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُوم(« و آنها که در اموالشان حقّ معلومى است، براى تقاضا کننده و محروم».
 این آیه اشاره به رعایت حقّ نیازمندان در زندگى دارد که باید حفظ شود و دولت و ثروتمندان وظیفه دارند از همنوعان خود با عنوان «تکافل» حمایت کنند. اختصاص بخشى از مالکیت به عموم شهروندان با توجّه به نیاز افراد نیازمند، براى رعایت و حفظ حقّ آنان است. امام‏(ع)در این باره نحوه رفتار با نیازمندان جامعه را یادآورى مى‏کند که در زمان حکومت خود، روزى پیرمردى را دید که از مردم کمک مى‏خواهد. حضرت از اطرافیانش پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: مردى مسیحى است که از طریق کارگرى امرار معاش مى‏کرد و حالا از کار افتاده است و کسى او را براى کار استخدام نمى‏کند. امام فرمود:
 «إِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى اِذا کَبُرَ وَ عَجَزْ تُمُوهُ وَ مَنَعْتُمُوهُ، أَنْفِقُوا عَلَیهِ مِنْ بَیتِ المالِ‏7؛ از او کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد و اکنون او را محروم مى‏سازید! از بیت المال به او انفاق و کمک کنید».
 نیازمندى، آثار سوئى را به بار مى‏آورد که منجر به کفر و از بین رفتن خِرَد انسانى مى‏شود و امام‏(ع)به این موضوع هم توجه داشت. این نمونه رفتار امام‏(ع)بیانگر این واقعیت است که ادامه زندگى نیازمندان باید از طریق «انفاق» تأمین شود و «حقّ حیات»، یک حق انسانى است، نه یک حق دینى.
 2. حقّ معاش‏
 یکى دیگر از حقوق نیازمندان، حقّ معاش یا گذراندن زندگى به شکل آبرومندانه است. درباره با این حقّ نیازمندان، امام‏(ع)این چنین اشاره مى‏فرماید:
 «اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى الأغنِیاءِ فى أَموالِهِمْ بِقَدْرِ ما یَکْفى فُقَراءَهُمْ فَإِنْ جاءُوا وَ عَرَوُا جاهَدُوا فى مَنْعِ الأغنِیاءِ فَحَقٌّ عَلَى اللّهِ أَنْ یُحاسِبَهُمْ یَومَ القِیامَةِ وَ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیهِ‏8؛ خداوند بر ثروتمندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفایت فقیران هزینه کنند. اگر نیازمندان، گرسنه یا عریان باشند، به سبب منع ثروتمندان است و خداوند از آنها در روز قیامت حساب مى‏کشد و مجازات مى‏کند».
 تعبیر «بقدر ما یکفى فقراءهم» در سخن امام، به حقّ معاش نیازمندان اشاره دارد و بیانگر این نکته است که هزینه معاش نیازمندان بایستى تأمین شود، چه از سوى دولت اسلامى و چه ثروتمندان، و اگر این دسته به تأمین معاش آنان اقدام نکنند، مورد محاسبه و مجازات قرار مى‏گیرند. «تکافل اجتماعى» وظیفه همگانى است، به ویژه ثروتمندان موظّف هستند تا «فقر» را از صحنه زندگى افراد نیازمند بزدایند.
 گرچه مفهوم فقر در جامعه، گسترده است و در هر زمان با توجّه به سطح زندگى افراد جامعه، سطح فقر تعیین مى‏شود، تأمین «حقّ حیات و معاش» در حدّاقل شرایط و امکانات بر عهده دولت اسلامى و انسان‏هاى مرفّه است.
 با توجّه به گستردگى مفهوم فقر در هر زمان و با در نظر گرفتن سطح متوسّط معیشت جامعه، «فقر» تعریف مى‏شود از این رو، فقرزدایى و رسیدگى به فقیران باید با تأمین رفاه نسبى آنان ادامه یابد.9 امام على‏(ع)در این باره مى‏فرماید:
 «فَمَنْ آتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ القَرابَةَ وَلْیُحْسِنْ مِنهُ الضّیافَةَ وَلْیَفُکَّ بِهِ الأسیرَ وَالعانِىَ وَلْیُعْطِ مِنهُ الفَقیرَ وَ الغارِمَ وَلْیَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ إبْتِغاءَ الثَّوابِ‏10؛ هرکس که خداوند مالى را به او ببخشد، باید به خویشاوند خود بخشش کند، و سفره‏هاى مهمانى بگستراند، و اسیر را آزاد کند، و از آن به نیازمندان و بدهکاران بپردازد، و براى به دست آوردن ثواب الهى در برابر پرداخت حقوق الهى شکیبایى ورزد».
 امام على‏(ع)در این فراز از خطبه، به سه نکته اشاره مى‏کند:
 الف) مالى که در اختیار انسان قرار مى‏گیرد، از آنِ خداست.
 ب) کسانى که باید از این ثروت بهره‏اى ببرند، مشخّص شده که عبارت‌اند از: خویشاوند، مهمان اسیر، گرسنه، نیازمند و بدهکار که مى‏توان گفت همان مصرف کنندگان «انفاق واجب» هستند.
 ج) انفاق باید با طیب خاطر و براى به دست آوردن رضاى خدا صورت گیرد؛ همان طور که خداوند در قرآن مى‏فرماید:
 )مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ...(11 «کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبیت (ملکات انسانى) در روح خود، انفاق مى‏کنند...».
 امام على‏(ع)در این فراز به نوعى با این بخشش‏ها، یکى از راه‏هاى تحقّق «عدالت اقتصادى» را که همان «توازن مالى» است، یادآورى مى‏کند؛ چرا که اگر این توازن برهم بخورد و تمرکز ثروت به وجود بیاید، موجب برهم خوردن نظم اجتماعى و شکاف طبقاتى در جامعه خواهد شد.
 خداوند در قرآن در این باره مى‏فرماید:
 )ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ القُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى القُرْبى وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَابْنِ السّبِیلِ کَىْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأغْنِیاءِ مِنْکُمْ...(12 «آنچه را خداوند از اهل این آبادى‏ها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».
 این نوع تقسیم بندى (فى‏ء) که خداوند یادآورى مى‏کند، عامل مهمّى است که ثروت فقط در دست عدّه خاص نباشد، بلکه نیازمندان هم از آن بهره‏مند شوند و مى‏توان گفت که تقسیم ثروت براى جلوگیرى از تمرکز آن در دست یک عدّه خاص است و از بین بردن شکاف طبقاتى، یعنى کم کردن ثروت ثروتمندان و توزیع آن در بین نیازمندان.
 امام على‏(ع)در این باره مى‏فرماید:
 «أَعْطَیْتُ کَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ یُعْطى‏ بِالسَّویَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْها دُولَةً بَیْنَ النَّاسِ‏13؛ اموال را در بین مردم به طور مساوى تقسیم کردم، همان طور که پیامبر این چنین تقسیم مى‏کرد، و آن را مانند گوى در بین ثروتمندان قرار ندادم تا دست به دست شود».
 امام على‏(ع)در این بخش از سخن خود به این نکته‏اى اشاره مى‏کند که بخشی از  دارایى و اموالی که در اختیار ثروتمندان و دولت اسلامى است، به عموم مردم اختصاص دارد. بنابراین بایستى ثروت و درآمد در بین همه گروه‏هاى جامعه توزیع شود و در دست گروهى خاص قرار نگیرد. ثروت و درآمدها در نظام اقتصادى اسلام داراى اهمیّت خاصّى است؛ زیرا توازن اقتصادى و در پرتو آن، عدالت اقتصادى را به همراه دارد.14
 یکى دیگر از درآمدهایى که بایستى به نوعى در بین همه مردم توزیع شود، خراج (مالیات) است. ایشان درباره نحوه هزینه و مصرف خراج مى‏فرماید:
 «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَراجِ بِما یُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإنَّ فى صَلاحِه‏ وَ صَلاحِهِمْ سِواهُمْ وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ إلاَّ بِهِمْ لاِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیالٌ عَلَى الْخَراجِ وَ أَهْلِهِ‏15؛ در کار خراج چنان دقّت کن که اصلاح خراج دهندگان در آن است؛ چه صلاح خراج و خراج دهندگان در اصلاح دیگران است و کار دیگران سامان نمى‏یابد، جز به مؤدّیان خراج؛ چرا که همه مردم هزینه خوار خراج و خراج دهندگان هستند».
 امام على‏(ع)در این فراز از نامه، دو نکته را یادآورى مى‏کند:
 الف) خراج، خراج دهندگان را با تعدیل ثروت اصلاح مى‏کند.
 ب) خراج، خراج گیرندگان را با توزیع ثروت در بین نیازمندان اصلاح می‌کند.
 حتّى امام‏(ع)بالاتر از این نکته را یادآورى مى‏کند و مى‏فرماید که در زمان حکومت من در کوفه، رفاه نسبى در بین ساکنان این شهر برقرار شده است و همه از این موقعیت حدّاقلى برخوردار هستند:
 «ما أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ الاَّ ناعِماً، اِنَّ أَدْناهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فِى الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛16 همه مردم کوفه از رفاه برخوردار هستند. پایین‏ترین آنها (فقیرترین) نان گندم مى‏خورند و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم (فرات) مى‏نوشند».
 امام‏(ع)سه موضوع را به عنوان مصداق بهره‏مندى از حقّ معاش مطرح می‌سازد و مى‏فرماید: کوفیان از این سه بهره‏مند هستند:
 1. نان گندم (خوراک)؛
 2. سرپناه (منزل مسکونى)؛
 3. آب سالم.
 این، یعنى تأمین حدّاقل نیاز مردم یا تأمین رفاه در «کفّ» و رساندن رفاه به سقف برنامه بعدى امام. عدالت‏خواهى امام و سیاست توزیع ثروت در بین عامّه مردم و نیازمندان، موجب رخت‏بربستن پدیده فقر از «جامعه علوى» شد و درآمدهاى جامعه به صورت متوازن در بین همه افراد توزیع یافت. از دیدگاه حضرت على‏(ع)سیاست توزیعى باید تا برخوردارى همگان از رفاه نسبى ادامه یابد.17
 امام‏(ع)با معرّفى طبقات گوناگون مردم و نقش هر کدام از آنها در جامعه و با اشاره به طبقه ضعیف، یادآورى مى‏فرماید که این گروه بایستى مورد توجّه قرار گیرند:
 «وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلى‏ مِن ذَوِى الحاجَةِ وَالمَسْکَنَةِ وَ کُلّ قَدْ سَمّى‏ اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلى‏ حَدِّهِ فَریضَةً فى کِتابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبیِّهِ (‏صلى الله علیه وآله وسلم) عَهْداً مَحْفُوظاً عِنْدَنا18؛ وطبقه پایین دست جامعه، نیازمندان و بى‏نوایان هستند و خداوند سهم هر دسته را مشخّص کرده و حدود و میزان آن را در کتاب خود و سنّت پیامبرش‏صلى الله علیه وآله وسلم بیان داشته است. این، پیمانى است از جانب خدا که در نزد ما نگهدارى مى‏شود».
 این فراز از سخن امام‏(ع)به نوعى تفسیر آیات قرآن پیرامون «انفاق» است؛ چون در آیات انفاق سهم نیازمندان مشخّص و موارد مصرف آن تعیین شده است. توصیه‏هاى امام براى دستگیرى از نیازمندان در حدّى است که خداوند را به عنوان «شاهد» یادآورى مى‏کند و مى‏فرماید:
 «اللَّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْلى‏ مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ مِنَ المَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسى‏ وَ الذَّمْنى‏ فَإنَّ فى هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلَّهِ ما اُسْتُحْفَظَکَ مِن حَقِّهِ فیهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِکَ‏19؛ خدا را، خدا را درباره طبقه پایین جامعه در نظر داشته باش، مردمى که چاره‏اى ندارند، از بیچارگان، نیازمندان، گرفتارانِ رنجور و ناتوانان زمین‏گیر. در بین این طبقه، افراد قانع و سؤال کننده وجود دارد. حقّى را که خداوند براى آن، نگهبانى‏اش را به تو سپرده، پاس بدار و بخشى از بیت المال را به آنان اختصاص بده!»
 امام‏(ع)به استیفاى این دو حقّ تأکید فراوان داشته‏اند. امیدواریم که کارگزاران حکومتى از این «شیوه رفتارى امام» الگو گیرند و نسبت به تأمین حقوق نیازمندان جامعه اقدام کنند.
 گر کشى یک کور از چاه اى فلان‏
 بِهْ که خود بالا کشى تا آسمان‏
 گر برآرى حاجت بیچاره‏اى
به که خوانى چهل کرت سى‏پاره‏اى‏
 در رضاى یک مسلمان، دَه قدم‏
به که سالى طى کنى راه حرم‏
 لیک کار مؤمنان را ساختن‏
سینه‏شان را از غمى پرداختن‏
 هرچه باشد، شادى آن دولتى است‏
خود نه محتاج خلوص قربتى است‏
 در ازایش اجر گیرى بى‏حساب‏
قربت ار باشد، فزون گردد ثواب‏20
پى‏نوشت‏ها
  1. سیاست‏نامه امام على(ع)، محمد محمدى رى‏شهرى، ترجمه مهدى مهریزى، ص 401 و 409.
 2. نهج البلاغه، حکمت 319.
 3. گلستان سعدى، ص167.
 4. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، محمد دشتى، به نقل از دیوان لامع، ص 620.
 5. دانش نامه امام على(ع)، زیر نظر على اکبر صادقى رشاد، ج7، ص91.
 6. نهج البلاغه، حکمت 328.
 7. سیاست نامه امام على(ع)، ص 412، به نقل از تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج 6، ص 293.
8. موسوعة الامام علىّ بن ابى‏طالب(ع)، محمد محمدى رى‏شهرى، ج 4، ص 203.
 9. دانش‏نامه امام على(ع)، ج 7، ص 94.
 10. نهج البلاغه، خ 142.
11. بقره / 265.
 12. حشر / 7.
 13. موسوعة الامام علىّ بن ابى‏طالب(ع)، ج4، ص124.
 14. دانش‏نامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
 15. نهج البلاغه، نامه53.
 16. بحارالانوار، مجلسى، ج 40، ص 327.
 17. دانش‏نامه امام على(ع)، ج 7، ص 84.
 18. نهج البلاغه، نامه53.
 19. همان.
 20. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، به نقل از مثنوى مرحوم نراقى، ص 342.
 

تبلیغات