آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

عدالت در معارف بشرى، کاربرد بسیار وسیعى دارد. با توجه به معانى و کاربردهاى مختلف آن در حوزه‏هاى زندگى مردم، مى‏توان آن را از زاویه‏هاى گوناگون مورد بررسى قرار داد.
یکى از حوزه‏هاى مورد بررسى «عدالت در حوزة علوم اجتماعى، و وضع قوانین و روابط اجتماعى انسان» 1 است.
قرآن کریم هدف و رسالت پیامبران و امامان‏: را بیان احکام و قوانین الهى و تعلیم و تزکیه‏2 براى اقامة عدل و قسط در بین مردم معرفى مى‏کند. لذا آیاتی چون: )و لَقَد أَرسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیِّنات و أَنْزَلنا مَعَهُمُ الکتابَ والمیزانَ لیِقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ(3 مؤیّد بر پایى عدالت در حوزة اجتماعى زندگى انسان‏هاست.
«این مسأله (اقامة عدل و داد)، با تشکیل حکومت و اجراى احکام و قوانین الهى محقق مى‏شود. البته مردم هستند که در پناه حکومت، عدالت را برپا مى‏کنند.»4
امام على‏علیه السلام علت پذیرش حکومت را جلوگیرى از ستم ستمگران معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «سوگند به خدایى که دانه را شکافت! اگر خدا از دانشمندان تعهد نگرفته بود که در برابر شکم بارگى ستمگران و گرسنگى ستم دیدگان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر گردنش انداخته و رهایش مى‏ساختم.»5
بنابراین پذیرش حکومت، ارزش ذاتى ندارد، بلکه ابزارى براى تحقق عدالت مى‏باشد. امام علىعلیه السلام در این باره مى‏فرماید: «وَاللّهِ لَهِىَ أَحَبُّ اِلىَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ اِلاَّ أَنْ اُقیمَ حَقّاً اَوْ أَدْفَعَ باطِلاً...»6
امام على‏علیه السلام آثار ستمگرى را این چنین بیان مى‏کند: «إِسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَاحْذَرِ الْعَسْفَ وَالْحَیْفَ، فَإنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلاءِ وَ الْحَیفَ یَعُودُ اِلَى السَّیْفِ»7
آن حضرت براى ستمگرى دو نتیجه بر مى‏شمرد که عبارتند از:
الف) آوارگى مردم؛
ب) جنگ و خون‏ریزى.
عدالت در حوزه اجتماعى زندگى مردم، مصداق‏ها و معانى گوناگونى دارد که به چند مورد آن اشاره مى‏کنیم:
1. برپایى حق‏
حقّ و باطل، دو مفهوم متضاد و متناقص هستند؛ بودن یکى، برابر با نبودن دیگرى است. برپایى حق، یکى از مصداق‏هاى عدالت است. امام‏علیه السلام «برپایى حق را عامل عزت‌مندى، پایدارى دین، اصلاح روزگار و دوام حکومت بیان مى‏فرماید.» 8
2. برقرارى عدالت‏
برقرارى مساوات در بهره‏مندى از واقعیت‏هاى گوناگونِ: اقتصادى، سیاسى، علمى و... یکى دیگر از مصداق‏هاى عدالت است. امامعلیه السلام یکى از علل عدم اجراى حق را، روى‌گردانى حاکمان از آن معرفى مى‏کند: «أمّا بَعدُ فإنَّ الوالِىَ اذا اختلفَ هَواهُ مَنَعَهُ ذلِکَ کَثیراً مِنَ العَدلِ.»9
برقرارى مساوات، زمانى پدید مى‏آید که حاکمان خواهش‏هاى نفسانى خود را کنترل کرده و از دگرگونى رأى و اندیشة خود جلوگیرى کنند.
3. توجه یکسان به مردم‏
این حالت حاکمان، یکى از مصداق‏هاى عدالت است؛ براى اینکه اگر قشرى از جامعه مورد توجه حاکمان قرار گیرد، دو حالت نامطلوب اجتماعى به وجود مى‏آید که به تداوم حکومت و پایدارى زندگى اجتماعى آسیب مى‏رساند؛ این دو حالت، عبارتند از:
الف) سوء استفادة قشر مورد توجه از موقعیت حکومت؛
ب) فراموش شدن بقیة اقشار جامعه و ناامیدى آنها از اجراى عدالت به وسیلة حاکمان.
امام علیعلیه السلام به محمد بن ابی‌بکر توصیه می‌کند:
«در نگاهت، به طور مساوی رفتار کن تا بزرگان در ستم‌کاری تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو نسبت به خودشان، مأیوس نشوند.»10
4. بازگرداندن حقوق غصب شده‏
وقتى که عدالت رعایت نشود، عده‏اى با برقرارى روابط غیر صحیح، از اموال عمومى به شکل غیر قانونى بهره‏مند شده و آن را تصرف مى‏نمایند. امام علىعلیه السلام یکى از علل پذیرش حکومت را «بازگرداندن حقوق غصب شده» بیان مى‏دارد و مى‏فرماید:
«به خدا قسم! (بیت المال غارت شده را) اگر بیابم که به وسیلة آن زنان به ازدواج در آمده (مهریة زنان شده) و کنیزکان خریدارى شده، آن را به صاحبانش باز مى‏گردانم. براى اینکه در عدالت، گشایش و رفاه براى عموم است.»11
بازگرداندن حقوق غصب شده، دو نتیجه مهم دارد که امام على‏علیه السلام براى آن به خدا قسم مى‏خورد: «و إنَّى أُقسِمُ بِاللهِ قَسَماً صادقاً لَئِن بَلَغنى‏ أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَى‏‌ْءِ المُسلمینَ شَیْئاً صَغیراً او کبیراً، لأشُدَّنَّ علیکَ شِدَّةً تَدْعُکَ قلیلُ الوَفْرِ، ثَقیلَ الظَّهْرِ»12
و حتى وقتى که یکى از یاران و پیروان امام - عبدالله بن زمعه - از وى درخواست کمک مالى داشت، امام مى‏فرماید: «این مال، نه مال من و نه مال توست؛ بلکه جزء انفال و فى‏ء است.»13
برپایى عدالت و بازگرداندن حقوق غصب شده، رفاه و آسایش عمومى را به دنبال دارد و به تبع آن، امنیت روانى در جامعه بر قرار مى‏شود. امام على‏علیه السلام در این مورد و در ارتباط با رفتار نامطلوب یکی از کارگزارانش که در اموال عمومی خیانت کرده بود، با عتاب و خطاب، او را بریده از حق و خائن شمرده و مى‏فرماید:
«از خدا بترس و اموال عمومى را به آنان بازگردان که اگر چنین نکنى و خدا به من فرصت دهد و به درگاه خدا نسبت به تو عذر آورم، با شمشیر ضربه‏اى به تو خواهم زد که به هرکس ضربه زدم، وارد جهنم شد.»14
در این سخنانِ امام على‏علیه السلام نکاتى نهفته است که توجه به آن، راهگشاى ادارة جامعة اسلامى ما خواهد شد:
الف) کارگزاران خائن باید خیانت خود را جبران کنند.
ب) حاکم در برابر کارگزارانش مسئول است و پاسخ‏گوى رفتار آنان در پیشگاه مردم و خدا مى‏باشد.
ج) براى اینکه کارگزاران مواظب رفتار خود باشند، خائن باید به نحو شدید مجازات شود.
5. نظارت بر فعالیت‏هاى اقتصادى‏
یکى از برنامه‏هاى امام على‏علیه السلام این بود که هر روز به بازارهاى کوفه سرکشى مى‏کرد و به بازاریان مى‏فرمود:
«اى گروه بازرگان! از خدا بترسید، پیشاپیش از خدا طلب خیر کنید و با آسان گرفتن بر مشتریان از خداوند برکت بخواهید... از ستم دست بکشید و با مظلومان به انصاف برخورد کنید و به ربا نزدیک نشوید و کم‏فروشى نکنید و حقوق مردم را کم ندهید و در زمین به فساد سر بر ندارید.»15
امام با حضور در بازار، از نزدیک با نحوه فعالیت اقتصادى مردم آگاهى مى‏یافت و فعالیت‏هاى نادرست اقتصادى را منع مى‏کرد، حتى به مردم راه صحیح فعالیت اقتصادى و آداب و قوانین آن را، آموزش مى‏داد.
6. مبارزه با فساد اقتصادى‏
افرادى که فعالیت اقتصادى دارند، عبارتند از: بازرگانان، صنعت‌گران ساکن و مسافر در شهرها، و صاحبان سرمایه. و با توجه به اینکه در بین این گروه از مردم، رنج سفر و خوف از بین رفتن سرمایه در فعالیت اقتصادى وجود دارد، لازم است که حکومت اسلامى به نظارت تنها بسنده نکند؛ بلکه گاهى هم دخالتْ لازم است. چرا که برخی از فعالان اقتصادى از امکانات خود سوء استفاده مى‏کنند. امام در این باره مى‏فرماید:
«بدان که در میان بازرگانان کسانى هستند که تنگ‌نظر و بد معامله و بخیل هستند و به دنبال احتکار به خاطر سود هستند و کالا را به هر قیمتى که بخواهند، مى‏فروشند و این سودجویى گران‌فروشانه، زیانى براى همگان است و عیب بر حاکمان. پس، از احتکار جلوگیرى کن.»16
امام، یکى از عوامل برهم خوردن عدالت اقتصادى را «گران فروشى و احتکار» به حساب مى‏آورد و آن دو را، خلاف عدالت مى‏داند و به کارگزارانش توصیه مى‏کند با آن دو مبارزه کنند. امام على‏علیه السلام عوامل برقرارى «عدالت اقتصادى» را در این فراز از سخن خود یادآورى مى‏کند که عبارتند از:
الف) حقوق و قوانین عادلانه «آسان‏گیرى با مشترى ـ دست برداشتن از ستم و ربا».
ب) اعتقاد به معنویات «ترس از خدا ـ طلب خیر از او».
ج) وجود حکومت به عنوان ناظر و دخالت کننده «انتظار اجراى احکام و مقررات ـ بدون نظارت و دخالت دولت و حکومت، غیر ممکن است»
و در یک کلام: آن حضرت «شرایط تحقق عدالت اقتصادى را در قوانین عادلانه، مجریان عادل و عدالت‏گستر و ضمانت اجرایى می‌دانست.»17
احتکار، یکى از عوامل بر هم زنندة عدالت است؛ یعنى این که قوت مردم نگه‏دارى شود، در حالى که مردم به آن نیازمند باشند. امامعلیه السلام با این عامل مهم، مبارزه مى‏نمود و مى‏فرمود:
«مردم را از احتکار منع کن که رسول خدا6مردم را از آن منع مى‏کرد و هرکس بعد از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده.»18
از این سخن امام‏علیه السلام مى‏توان نتیجه گرفت که «احتکار» مانع تحقق عدالت است؛ چون حقوق دو طرف رعایت نشده و فقط یک طرف سود برده است. و علت منع احتکار از طرف دولت اسلامى، این است که احتکار، عرضه و تقاضا و قیمت گذارى عادلانه را مخدوش مى‏سازد.
7. مبارزه با تبعیض‏
همه مردم در برابر قانون برابر و یکسان هستند؛ تبعیض در جایى که همه داراى حقوق مساوى «حقّ حیات - حقّ معاش ـ حقّ ‏بهره‏مندى از بیت المال» هستند، نارواست. امام به کارگزارانش سفارش مى‏کند که: «إیّاکَ وَالاستِئْثارَ بِما النَّاسُ فیهِ أُسوَةٌ والتَّغابى‏ عَمَّا تُعْنى‏ بِه‏ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلعُیُونِ فَإنَّه مَأخُوذٌ مِنْکَ لغیرک.»19
امام در این بخش از نامة خود، از مالک اشتر مى‏خواهد که از اختصاص دادن بیت المال به شخص خودش و فراموش کردن وظیفه، بر حذر باشد. و حضرت در عمل اقدام به رفع تبعیض مى‏کند تا جایى که مورد اعتراض طلحه و زبیر قرار مى‏گیرد و در جواب آنها مى‏فرماید:
«اما آنچه را که شما (طلحه و زبیر) در ارتباط با پرداخت یکسان بیت المال یادآورى کردید، آن چیزى بود که من به رأى خودم، داورى نکردم و پى‏خواهش خویش نرفتم. من و شما دیدیم که رسول خدا6چه حکمى در این مورد، داد و اجرا کرد.»20
امام در بخش دیگر از نامه‏اش به مالک اشتر، به این نکته اشاره مى‏فرماید که عدالت بدون «مجرى عادل» ممکن نیست. لذا به کارگزار خود سفارش مى‏کند: « نزدیکان و خویشاوندانى که خوى برترى جویى و گردن فرازى دارند و در معامله انصاف را کمتر به کار مى‏برند، ریشة ستم اینها را با بریدن اسباب آن، از بُن برآور و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را نبخش. و مبادا در او طمع کنند با بستن پیمانى که به همسایگانشان ضرر بزنند.»21
اگر این امور، مورد توجه قرار گیرد و اجرا شود، آثارى را به بار مى‏آورد که به عنوان «آثار عدالت» از آنها نام مى‏بریم:
1. روشنایى چشم حاکمان.
امامعلیه السلام عدالت را مایة حیات و حتى حیات طیبة جامعه مى‏داند و مى‏فرماید: «العدلُ حیاةٌ.»22 و آن را زمینه‏ساز امنیت و عافیت بیان مى‏کند: «اَلْبَسْتُکُمُ العافِیةُ مِنْ عَدْلى.»23.
2. نگه‏دارى حکومت‏.
3. امنیت، آبادانى و نزول برکات براى مردم‏.
آبادانى کشور جز از مسیر عدالت، از راه دیگرى میسّر نیست: «ما عُمِّرَتِ البُلدانُ بِمِثْلِ العَدْلِ.»24 و عدالت، موجب نزول برکات از طرف خداوند مى‏شود: «بِالعَدْلِ تَتَضاعَفُ البَرَکاتُ.»25
از سخنان امام‏علیه السلام مى‏توان نتیجه گرفت که: «جامعه به واسطه بى‏عدالتى و رعایت نشدن حقوق افراد در جامعه، گرچه به ظاهر تحرکى دارد، ولى از روح زندگى (حیات طیبه) محروم است. امّا در پناه اجراى عدالت، افزون بر آثار مادى و رشد اقتصادى، زندگى معنا مى‏یابد و مردم به صلاح و رستگارى مى‏رسند.»26
پی نوشت ها:
1. دانش‏نامة امام علی(ع) ، ج 7، ص 68، (زیر نظر على‏اکبر صادقى رشاد).
2. جمعه / 2.
3. حدید / 25.
4. تفسیر کبیر، فخر رازى، ج 29، ص 242.
5. نهج البلاغه، خ 3.
6. همان، خ 33.
7. همان، حکمت 476.
8. همان، خ 216.
9. همان، ن 53.
10. همان، ن 27.
11. همان، خ 15.
12. همان، ن 20.
13. همان، خ 232.
14. همان، ن 41.
15. همان، خ 232؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 284.
16. نهج البلاغه، ن 53.
17. دانش‏نامة امام على(ع)، ج 7، ص 80.
18. نهج البلاغه، نامه 53.
19. همان.
20. همان، خ 205.
21. همان، ن 53.
22. غررالحکم، ج 1، ص ؟
23. نهج البلاغه، خ 87.
24. غررالحکم، ج 6، ص 68.
25. همان، ج 3، ص 205.
26. دانش‏نامة امام على(ع)، ج 7، ص 75.

تبلیغات