آفاق امامت
آرشیو
چکیده
متن
یکم: جایگاه ولایت و رهبرى
پس از «توحید» و «نبوّت» مهمترین مسأله سرنوشت ساز در زندگى فرهنگى، سیاسى انسانها «ولایت و رهبرى» است.
اصولاً این سه مسأله، از یکدیگر تفکیکناپذیر است؛ «توحید» و «قیامت»، اصل مشترک تمام ادیان آسمانى است که بدون «بعثت انبیا» قابل فهم و درک نیست و رهنمودهاى رسالت نیز بدون قبول «امامت» از سوى مردم، اجرا شدنى نیست و بدون آن پیام آسمانى توحید، عقلانیت بشر و عینیّت جامعه را فتح نمىکند. جهان آفرینش، آفریده خداست و قدرت او بر زمین و زمان و همه هستى احاطه دارد و او باید بر عرش قلبها و اریکه قدرتها حکومت کند.
«پیامبران» سفیران و منادیان شایسته و برگزیده اویند که آمدند بشر را به سوى او فراخوانند تا خدا بر جهان حکومت کند. امامانِ اهل بیت علیهمالسلام نمایندگان خدا و جانشینان پیامآوران و مجریان احکام اویند. و پس از ختم نبوّت و پایان یافتن جریان وحى آسمانى، بشریت بدون شناخت و اطاعت از حجّت خدا، راهى به سوى خداوند ندارد.
دوم: آینهداران توحید
مهمترین ویژگى پیشوایان معصوم علیهمالسلام پیوند آنان با مقام قدس رُبُوبى است. و همین ارتباط است که ریشه و اساس جایگاه و نقش آنان در نظام تکوین و تشریع را روشن مىکند. در قرآن و سنّت نبوى و سخنان خود آن بزرگواران، با تعبیرهایى همچون:
1. وجه اللّه، 2. عین اللّه، 3. ید اللّه، 4. ولىّ اللّه، 5. حجّة اللّه، 6. صفىّ اللّه، 7. امین اللّه، 8. ثار اللّه، 9. خلیفة اللّه، 10. حبل اللّه. از آن بزرگواران ـ پیامبران و امامان علیهمالسلام ـ یاد شده است.
در زیارت حضرت ابا محمّد امام حسن عسکرى علیهالسلام همین «پیوند الهى» نقطههاى آغازین زیارتنامه آن امام همام است:
السّلام علیک یا مولاى یا ابا محمّد الحسن بن علىّ الهادى المهتدىّ و رحمةاللّه و برکاته.
السّلام علیک یا ولىّ اللّه و ابن اولیائه.
السّلام علیک یا حجّة اللّه و ابن حُججه.
السّلام علیک یا صفىّ اللّه و ابن اصفیائه.
السّلام علیک یا خلیفة اللّه و ابن خلفائه و ابا خلیفته...
در این تفکّر، امامت و رهبرى امّت اسلامى همچون «نبوّت» منصبى آسمانى است نه زمینى، گزینش از بالا به پایین است نه انتخاب از پایین براى بالا.
ما براى خدا توان انتخاب و تعیین نماینده نداریم، وظیفه ما شناخت افراد برگزیده او و پیوند و حمایت و یارى آنان در اجراى دستورات خداست.
سوم: تربیت و امامت
لازمترین اقدام فرهنگى در جوامع اسلامى، آموزش و پرورشِ ایمان، اخلاق و رفتار جامعه بر اساس مبانى توحیدى، ارزشهاى پیامبران و هماهنگى با خطّ «امامت» است.
تربیت دینى، آموزش معارف قرآن و اهل بیت، روشنگرى و دفاع از این اندیشهها و شبههزدایى و تقویت باورهاى اسلامى، کارى تشریفاتى در حدّ آشنایى با آداب و فرهنگ عامّه نیست که براى هر ملّت و کشور، آداب و رسومى است و فرزندان آن ملّت باید با آداب، سنن، ادبیات و اطلاعات عمومى مربوط به کشور خویش آشنا باشند.
شناخت مبانى عقیدتى و تقویت باورهاى توحیدى، آب حیات زندگى انسانى و شرط اوّل استقرار عدالت و آزادى و رعایت اخلاق و برابرى و برادرى است.
تبلیغ و ترویج و آموزش و پرورش جامعه بر اساس عقاید دینى، اقدامى از باب مصلحت و مفید بودن این اندیشهها در زندگى اجتماعى نیست؛ بلکه این معارف، حقایق جهان هستى است که هرکس چشم داشته باشد، در متن خلقت با آن رو به رو مىشود. و هرکس چشم بر هم نهد و آن را نبیند، یا آن را انکار کند، به اعتبار خدا و پیامبران و امامان و قوانین الهى در نظام خلقت و عدل و قیامت خدشهاى وارد نیاورده، بلکه خود و نزدیکان خویش را گرفتار نابینایى و محرومیت کرده است. انسان خردمند نمىتواند نسبت به این مسائل سرنوشت ساز بىتوجّه و بىتفاوت باشد و مشعلهاى فروزان الهى را نادیده بگیرد!
یکى از سخنان عمیق و قرآنى امام حسن عسکرى علیهالسلام تحلیلى است که در این زمینه بیان فرموده و ضمن نامهاى به اسحاق بن اسماعیل نیشابورى نوشته است:
«هان! اى اسحاق! به طور یقین بدان، هرکس از این دنیا در حال کورى برون رود، در آخرت کور و گمراهتر خواهد بود.
به راستى اى فرزند اسماعیل! نابینایى چشمها مورد نظر نیست، بلکه کورى دلهاى نهفته در سینهها مورد نظر است. چون خداوند در کتاب استوار خویش از زبان ستمگر نقل فرموده که چنین مىگوید:
«رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً قالَ کَذلِکَ اَتَتْکَ ایاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى»1
چه آیهاى بزرگتر از حجّت خدا بر آفریدگانش و امین خدا در شهرهاى او، و گواه خدا بر بندگانش، پس از پدران قبلى او که برخى پیامبران الهى بودند و برخى اوصیاى آنان، سلام و رحمت خدا بر همه باد.»2
در ادامه همین نامه، امام عسکرى علیهالسلام فرموده است:
«خداوند از باب فضل و احسان خویش فرائضى را بر شما واجب کرده است، نیازى به کار شما ندارد؛ بلکه این فرائض از باب رحمتِ توحیدى اوست تا پاک از ناپاک بازشناخته شود و آنچه در سینه دارید، بیازماید و آنچه در دل دارید، خالص و ناب الهى شود؛ باشد که به سوى رحمت او سبقت گیرید و به درجات متفاوت خود در بهشت او برسید.
خداوند، حجّ و عمره و برگزارى نماز و پرداخت زکات و روزهگرفتن و ولایت را بر شما واجب کرده است.
خداوند براى شما دربى گشوده که بدان به دیگر فرائض او راه مىیابید و آن را کلید راه خویش قرار داده است؛ اگر محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اوصیاى او از فرزندانش نبودند، همچون حیواناتْ حیران و سرگردان بودید و هیچ کدام از فرائض او را نمىشناختید. و آیا جز از راه دروازه باید وارد شهر شد؟»3
چهارم: وظیفه امت
امّت اسلامى در برابر عترت رسول خدا و پیشوایان برگزیده الهى، وظایفى سنگین ولى شیرین و دلنشین بر عهده دارد؛ که فهرستوار بدان اشاره مىشود:
1. معرفت، 2. اطاعت، 3. مودّت، 4. ولایت، 5. نصرت، 6. پرداخت خمس، 7. زیارت، 8. فرستادن صلوات و سلام، 9. احترام و بزرگداشت، 10. حمایت و نصیحت به معناى خیرخواهى.
براى هرکدام از این «وظایف»، مستندات و مدارک فراوان در قرآن و سنّت وجود دارد که در این مقاله، جاى توضیح و تفصیل نیست و شایسته است عالمان بزرگوار بر اساس قرآن، سنّت، عقل، اجماع و منابع فقهى، وظایف امّت اسلامى را در برابر امامت و امامان معصوم علیهمالسلام و رهبران عادل مشخّص کنند و به صورت اجتهادى، این مباحث را تدریس و تدوین کنند.
این نشریه و این ویژهنامه و امثال آن مىتواند گامى بسیار کوچک در زمینه شناخت این وظایف بسیار بزرگ و مقدّس باشد و پرسشهاى لازم را فرادید دانشوران قرار دهد. انشاءاللّه
پنجم: ستم بر امامت و رهبرى
ستم بر امامان و رهبرى، تنها به غصب خلافت نیست که این، در روزگاران گذشته انجام شده است. امروز هم غصب، اعراض، غفلت، بىتفاوتى، حمایت از رهبرى ظالمانه، همکارى در سلطه اشرار بر امّت اسلامى و کتمان امامتِ حق و حقّ امامان از مسائلى است که در جوامع بشرى و در میان امت اسلامى نمونههاى فراوان دارد.
توجیه، تبلیغ و زمینه سازى براى سلطه کفّار و اشرار بر بلاد اسلامى و همکارى و تعاون با آنان در هجوم فرهنگى، اقتصادى و سیاسى از مصادیق امروزین ستم بر امامان معصوم و امّت اسلامى است.
اصولاً «رهبرى و حکومت»، دو نوع بیشتر نیست؛ یا امامتِ امامان حق است یا رهبرى و حکومتِ ائمّه جور. هرگونه کارمندى و کارگزارى براى دولت حق که طبق قانون خدا و حکومت انبیا حکومت کند، اقدامى ارزشى و کسب درآمد از آن و استخدام و پذیرش پُست و سمت در آن، عبادت و خدمت به امّت است. برعکس، هرگونه قبول پُست و سمت و همکارى و تعاون در دولتهاى جور ـ بدون همآهنگى با رهبرى الهى و حکومت حق ـ در شمار راههاى درآمد حرام، شغل حرام، معصیت خدا و سبب پایمال شدن حق و احیاى باطل شناخته مىشود.
امام صادق علیهالسلام فرموده است:
«... فأحدى الجهتین من الولایة، ولایة وُلاة العدل الذین امر اللّه بولایتهم و تولیتهم علىالناس و ولایة ولاته و ولاة ولاته الى ادناهم باباً من ابواب الولایة،... فوجه الحلال من الولایة، ولایة الوالى العادل الذى امر اللّه بمعرفته و ولایته و العمل له فى ولایته و ولایة ولاته و ولاة ولاته بجهة ما امر اللّه به الوالى العادل بلا زیادة فیما انزل اللّه به ولا نقصان منه و لا تحریف لقوله، و لا تعدٍّ لأمره الىغیره.
فاذا صار الوالى والى عدلٍ بهذه الجهة فالولایة له والعمل معه و معونته فى ولایته و تقویته حلال مُحَلَّل، و حلال الکسب معهم و ذلک أنّ فى ولایة والى العدل و وُلاته احیاء کّل حقّ و کلّ عدل و اماتة کلّ ظلم و جور و فساد، فلذلک کان السّاعى فى تقویة سلطانه والمعین له على ولایته ساعیاً الى طاعة اللّه مُقَوِّیاً لدینه...»4
امام صادق علیهالسلام در این حدیث شریف «ولایتِ والیان جائر» را سبب پایمال شدن همه جانبه حق، احیاى همه جانبه باطل، پیدایش ظلم و جور و فساد و حتى سبب ابطال کتب آسمانى، قتل پیامبران الهى و مؤمنان، هدم مساجد و تبدیل قوانین الهى و احکام او مىداند و همکارى در نظامهاى ظلم و جور و کارگزارى و کارمندى این گونه دولتها را، حرام و درآمد از راه آن را نامشروع و در موارد ضرورى، در حدّ خوردن خون و مردار، جایز مىشمارد.
ششم: خفقان سیاسى در عصر امام
پس از امیرمؤمنان علیهالسلام و در عصر سلطه امویان و عباسیان بر جامعه اسلامى، تاریخ اسلام کمتر فضاى آزادى و عدالت به یاد دارد و همیشه تازیانه و شمشیر فرا روى پاسداران حق و عدالت بوده است و امام عسکرى علیهالسلام و امامانِ حق همگى تحت دشوارترین شرایط پلیسى زیر قرار گرفتهاند:
1. تبعید امام.
2. زندان و بازداشتهاى مکرّر امام.
3. زندان در زندان و اعزام جاسوس به درون زندان براى کسب اطلاعات بیشتر از یاران امام.
4. بازرسىهاى گاه و بیگاه منزل امام.
5. احضار مرتّب حضرت ( دوشنبه و پنجشنبهها).
6. انداختن امام در جایگاه ویژه نگهدارى درّندگان.
7. اجبار به زین کردن و سوار شدن بر اسب سرکش و چموش.5
8. برنامه ریزى براى کشتن امام در سفر، از سامرّا به کوفه، توسّط سعید حاجب.
9. ممنوعیت از هرگونه ملاقات.
10. القابى همچون: «الرّجل»، «فقیه»، «عالم»، «الأخیر».
11. تعقیب یاران و دوستان.
12. بازداشت خانواده، خادمان و کنیزان حضرت پس از شهادت.
13. پنهان داشتن تولّد فرزند.
14. میزان بالاى مکاتبات بین امام و یاران.
15. جاسازى نامه در میان عصا و...
16. استشهاد عمومى و مدرک سازى از سوى خلیفه، مبنى بر اینکه امام به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.6
17. مسلّط کردن بىرحمترین والیان همچون «موسى بن بُغا» بر شهر مقدّس قم.
18. لاک و مهر اموال و جست و جوى فرزند امام، قبل از برداشتن جنازه حضرت.
19. پنهان داشتن نام و شخص «امام مهدى» از یاران نزدیکى همچون ابوالأدیان بصرى.
20. رعب و وحشت مردم از هرگونه ارتباط و گفت و گو با امام.
موارد فوق، همه شواهد سلطه ستم از یک سو و صبر و استقامت امام حسن عسکرى علیهالسلام از سوى دیگر است.
هفتم: ویژگىهاى امام علیهالسلام
محدّث بزرگوار، شیخ صدوق قدسسره در کتاب ارزشمند خصال، حدیثى را از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که فرموده است:
ده خصلت از صفات و ویژگىهاى امام است:
1. از گناه و خطا، مصون است.
2. تصریح به نام وى از سوى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسیده است.
3. از همه مردم، دانشمندتر است.
4. از همه مردم، پرهیزگارتر است.
5. به تفسیر قرآن از همه داناتر است.
6. امام قبلى به «پذیرش امامت» وى توصیه کرده است.
7. معجزه و دلیل بر «امامت» وى وجود دارد.
8. چشمش مىخوابد، ولى دلش بیدار است.
9. سایه ندارد.
10. از پشت سر، مانند پیش رو، مىبیند.7
تحقیق در این ویژگىها و انطباق آن با زندگى هرکدام از چهارده معصوم علیهمالسلام ـ از جمله امام حسن عسکرى علیهالسلام ـ از خلأهاى پژوهشى امروز است که باید پاسداران «فرهنگ عترت» ابعاد گوناگون امامت معصوم و غیر معصوم را تبیین کنند و زمینه را براى ظهور منجى نهائى بشر و شناخت حقّ و باطل، فراهم آورند.انشاءاللّه
هشتم: محورهاى پژوهش
در رابطه با معصومان علیهمالسلام ـ به ویژه امام حسن عسکرى علیهالسلام ـ کلیدهاى پژوهشى فراوانى وجود دارد و تحقیق در محورهاى زیر، مىتواند ابعاد بیشترى از زندگى آن بزرگواران را روشن سازد:
1. یاران نزدیک امام.
2. آثار مکتوب امام.
3. وکلا و کارگزاران امام در شهرها و چگونگى ارتباط و سازماندهىآنان.
4. قیامهاى عصر امام.
5. رقباى سیاسى امام (خلفاى عبّاسى).
6. رقباى فرهنگى امام (رؤساى مذاهب و فِرَق).
7. مذاهب و فِرَق اسلامى در عصر امام.
8. چهرههاى تاریخى مورد تأیید امام.
9. چهرههاى تاریخى مردود از نظر امام.
10. کرامات امام.
11. زندانها، همبندها و زندانبانان امام.
12. خانواده، کنیزان و خادمان امام.
13. چهرههاى برجسته علوى در عصر امام.
14. فضاى فرهنگى عصر امام.
15. نظام اقتصادى عصر امام.
16. قلمرو نفوذ اجتماعى امام.
17. برنامه روزانه، هفتگى و مداوم امام.
18. وزراء و کارگزاران برجسته عصر امام.
19. بودجه فعالیتهاى اجتماعى امام.
20. رهنمودهاى بهداشتى و درمانى امام.
21. سالشمار و ماهشمار زندگى امام.
22. برادران و خواهران امام.
23. چگونگى شهادت امام.
24. تاریخچه مرقد امام.
25. کتابشناسى و مقالهشناسى امام.
26. تقیّه و امر به معروف در عصر امام.
27. آثار شاگردان امام.
28. نظام آموزشى عصر امام.
29. مبانى اندیشه امام.
30. ویژگىهاى اخلاقى امام.
31. سفرها و هجرتهاى امام.
32. ویژگىهاى عبادى امام.
33. آثار حدیثى پدید آمده در عصر امام.
بحمدالله بخش کوچکى از این مباحث، در این ویژهنامه آمده است؛ ولى جاى بسیارى از مسائل هنوز در این میدان، خالى است که همّت والاى اهل تحقیق را مىطلبد!
والسّلام
سردبیر
پىنوشتها:
1. طه / 125 و 126.
2. تحف العقول، با تصحیح محدّث عالىقدر علىاکبر غفارى، ص 484، انتشارات جامعه مدرّسین.
3. همان، ص 485.
4. همان، ص 332.
5. روضةالواعظین محمّد بن فتّال نیشابورى، ص 248 و 249.
6. همان، ص 251.
7. خصال صدوق، انتشارات علمیه اسلامیه، ص398.
پس از «توحید» و «نبوّت» مهمترین مسأله سرنوشت ساز در زندگى فرهنگى، سیاسى انسانها «ولایت و رهبرى» است.
اصولاً این سه مسأله، از یکدیگر تفکیکناپذیر است؛ «توحید» و «قیامت»، اصل مشترک تمام ادیان آسمانى است که بدون «بعثت انبیا» قابل فهم و درک نیست و رهنمودهاى رسالت نیز بدون قبول «امامت» از سوى مردم، اجرا شدنى نیست و بدون آن پیام آسمانى توحید، عقلانیت بشر و عینیّت جامعه را فتح نمىکند. جهان آفرینش، آفریده خداست و قدرت او بر زمین و زمان و همه هستى احاطه دارد و او باید بر عرش قلبها و اریکه قدرتها حکومت کند.
«پیامبران» سفیران و منادیان شایسته و برگزیده اویند که آمدند بشر را به سوى او فراخوانند تا خدا بر جهان حکومت کند. امامانِ اهل بیت علیهمالسلام نمایندگان خدا و جانشینان پیامآوران و مجریان احکام اویند. و پس از ختم نبوّت و پایان یافتن جریان وحى آسمانى، بشریت بدون شناخت و اطاعت از حجّت خدا، راهى به سوى خداوند ندارد.
دوم: آینهداران توحید
مهمترین ویژگى پیشوایان معصوم علیهمالسلام پیوند آنان با مقام قدس رُبُوبى است. و همین ارتباط است که ریشه و اساس جایگاه و نقش آنان در نظام تکوین و تشریع را روشن مىکند. در قرآن و سنّت نبوى و سخنان خود آن بزرگواران، با تعبیرهایى همچون:
1. وجه اللّه، 2. عین اللّه، 3. ید اللّه، 4. ولىّ اللّه، 5. حجّة اللّه، 6. صفىّ اللّه، 7. امین اللّه، 8. ثار اللّه، 9. خلیفة اللّه، 10. حبل اللّه. از آن بزرگواران ـ پیامبران و امامان علیهمالسلام ـ یاد شده است.
در زیارت حضرت ابا محمّد امام حسن عسکرى علیهالسلام همین «پیوند الهى» نقطههاى آغازین زیارتنامه آن امام همام است:
السّلام علیک یا مولاى یا ابا محمّد الحسن بن علىّ الهادى المهتدىّ و رحمةاللّه و برکاته.
السّلام علیک یا ولىّ اللّه و ابن اولیائه.
السّلام علیک یا حجّة اللّه و ابن حُججه.
السّلام علیک یا صفىّ اللّه و ابن اصفیائه.
السّلام علیک یا خلیفة اللّه و ابن خلفائه و ابا خلیفته...
در این تفکّر، امامت و رهبرى امّت اسلامى همچون «نبوّت» منصبى آسمانى است نه زمینى، گزینش از بالا به پایین است نه انتخاب از پایین براى بالا.
ما براى خدا توان انتخاب و تعیین نماینده نداریم، وظیفه ما شناخت افراد برگزیده او و پیوند و حمایت و یارى آنان در اجراى دستورات خداست.
سوم: تربیت و امامت
لازمترین اقدام فرهنگى در جوامع اسلامى، آموزش و پرورشِ ایمان، اخلاق و رفتار جامعه بر اساس مبانى توحیدى، ارزشهاى پیامبران و هماهنگى با خطّ «امامت» است.
تربیت دینى، آموزش معارف قرآن و اهل بیت، روشنگرى و دفاع از این اندیشهها و شبههزدایى و تقویت باورهاى اسلامى، کارى تشریفاتى در حدّ آشنایى با آداب و فرهنگ عامّه نیست که براى هر ملّت و کشور، آداب و رسومى است و فرزندان آن ملّت باید با آداب، سنن، ادبیات و اطلاعات عمومى مربوط به کشور خویش آشنا باشند.
شناخت مبانى عقیدتى و تقویت باورهاى توحیدى، آب حیات زندگى انسانى و شرط اوّل استقرار عدالت و آزادى و رعایت اخلاق و برابرى و برادرى است.
تبلیغ و ترویج و آموزش و پرورش جامعه بر اساس عقاید دینى، اقدامى از باب مصلحت و مفید بودن این اندیشهها در زندگى اجتماعى نیست؛ بلکه این معارف، حقایق جهان هستى است که هرکس چشم داشته باشد، در متن خلقت با آن رو به رو مىشود. و هرکس چشم بر هم نهد و آن را نبیند، یا آن را انکار کند، به اعتبار خدا و پیامبران و امامان و قوانین الهى در نظام خلقت و عدل و قیامت خدشهاى وارد نیاورده، بلکه خود و نزدیکان خویش را گرفتار نابینایى و محرومیت کرده است. انسان خردمند نمىتواند نسبت به این مسائل سرنوشت ساز بىتوجّه و بىتفاوت باشد و مشعلهاى فروزان الهى را نادیده بگیرد!
یکى از سخنان عمیق و قرآنى امام حسن عسکرى علیهالسلام تحلیلى است که در این زمینه بیان فرموده و ضمن نامهاى به اسحاق بن اسماعیل نیشابورى نوشته است:
«هان! اى اسحاق! به طور یقین بدان، هرکس از این دنیا در حال کورى برون رود، در آخرت کور و گمراهتر خواهد بود.
به راستى اى فرزند اسماعیل! نابینایى چشمها مورد نظر نیست، بلکه کورى دلهاى نهفته در سینهها مورد نظر است. چون خداوند در کتاب استوار خویش از زبان ستمگر نقل فرموده که چنین مىگوید:
«رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً قالَ کَذلِکَ اَتَتْکَ ایاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى»1
چه آیهاى بزرگتر از حجّت خدا بر آفریدگانش و امین خدا در شهرهاى او، و گواه خدا بر بندگانش، پس از پدران قبلى او که برخى پیامبران الهى بودند و برخى اوصیاى آنان، سلام و رحمت خدا بر همه باد.»2
در ادامه همین نامه، امام عسکرى علیهالسلام فرموده است:
«خداوند از باب فضل و احسان خویش فرائضى را بر شما واجب کرده است، نیازى به کار شما ندارد؛ بلکه این فرائض از باب رحمتِ توحیدى اوست تا پاک از ناپاک بازشناخته شود و آنچه در سینه دارید، بیازماید و آنچه در دل دارید، خالص و ناب الهى شود؛ باشد که به سوى رحمت او سبقت گیرید و به درجات متفاوت خود در بهشت او برسید.
خداوند، حجّ و عمره و برگزارى نماز و پرداخت زکات و روزهگرفتن و ولایت را بر شما واجب کرده است.
خداوند براى شما دربى گشوده که بدان به دیگر فرائض او راه مىیابید و آن را کلید راه خویش قرار داده است؛ اگر محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اوصیاى او از فرزندانش نبودند، همچون حیواناتْ حیران و سرگردان بودید و هیچ کدام از فرائض او را نمىشناختید. و آیا جز از راه دروازه باید وارد شهر شد؟»3
چهارم: وظیفه امت
امّت اسلامى در برابر عترت رسول خدا و پیشوایان برگزیده الهى، وظایفى سنگین ولى شیرین و دلنشین بر عهده دارد؛ که فهرستوار بدان اشاره مىشود:
1. معرفت، 2. اطاعت، 3. مودّت، 4. ولایت، 5. نصرت، 6. پرداخت خمس، 7. زیارت، 8. فرستادن صلوات و سلام، 9. احترام و بزرگداشت، 10. حمایت و نصیحت به معناى خیرخواهى.
براى هرکدام از این «وظایف»، مستندات و مدارک فراوان در قرآن و سنّت وجود دارد که در این مقاله، جاى توضیح و تفصیل نیست و شایسته است عالمان بزرگوار بر اساس قرآن، سنّت، عقل، اجماع و منابع فقهى، وظایف امّت اسلامى را در برابر امامت و امامان معصوم علیهمالسلام و رهبران عادل مشخّص کنند و به صورت اجتهادى، این مباحث را تدریس و تدوین کنند.
این نشریه و این ویژهنامه و امثال آن مىتواند گامى بسیار کوچک در زمینه شناخت این وظایف بسیار بزرگ و مقدّس باشد و پرسشهاى لازم را فرادید دانشوران قرار دهد. انشاءاللّه
پنجم: ستم بر امامت و رهبرى
ستم بر امامان و رهبرى، تنها به غصب خلافت نیست که این، در روزگاران گذشته انجام شده است. امروز هم غصب، اعراض، غفلت، بىتفاوتى، حمایت از رهبرى ظالمانه، همکارى در سلطه اشرار بر امّت اسلامى و کتمان امامتِ حق و حقّ امامان از مسائلى است که در جوامع بشرى و در میان امت اسلامى نمونههاى فراوان دارد.
توجیه، تبلیغ و زمینه سازى براى سلطه کفّار و اشرار بر بلاد اسلامى و همکارى و تعاون با آنان در هجوم فرهنگى، اقتصادى و سیاسى از مصادیق امروزین ستم بر امامان معصوم و امّت اسلامى است.
اصولاً «رهبرى و حکومت»، دو نوع بیشتر نیست؛ یا امامتِ امامان حق است یا رهبرى و حکومتِ ائمّه جور. هرگونه کارمندى و کارگزارى براى دولت حق که طبق قانون خدا و حکومت انبیا حکومت کند، اقدامى ارزشى و کسب درآمد از آن و استخدام و پذیرش پُست و سمت در آن، عبادت و خدمت به امّت است. برعکس، هرگونه قبول پُست و سمت و همکارى و تعاون در دولتهاى جور ـ بدون همآهنگى با رهبرى الهى و حکومت حق ـ در شمار راههاى درآمد حرام، شغل حرام، معصیت خدا و سبب پایمال شدن حق و احیاى باطل شناخته مىشود.
امام صادق علیهالسلام فرموده است:
«... فأحدى الجهتین من الولایة، ولایة وُلاة العدل الذین امر اللّه بولایتهم و تولیتهم علىالناس و ولایة ولاته و ولاة ولاته الى ادناهم باباً من ابواب الولایة،... فوجه الحلال من الولایة، ولایة الوالى العادل الذى امر اللّه بمعرفته و ولایته و العمل له فى ولایته و ولایة ولاته و ولاة ولاته بجهة ما امر اللّه به الوالى العادل بلا زیادة فیما انزل اللّه به ولا نقصان منه و لا تحریف لقوله، و لا تعدٍّ لأمره الىغیره.
فاذا صار الوالى والى عدلٍ بهذه الجهة فالولایة له والعمل معه و معونته فى ولایته و تقویته حلال مُحَلَّل، و حلال الکسب معهم و ذلک أنّ فى ولایة والى العدل و وُلاته احیاء کّل حقّ و کلّ عدل و اماتة کلّ ظلم و جور و فساد، فلذلک کان السّاعى فى تقویة سلطانه والمعین له على ولایته ساعیاً الى طاعة اللّه مُقَوِّیاً لدینه...»4
امام صادق علیهالسلام در این حدیث شریف «ولایتِ والیان جائر» را سبب پایمال شدن همه جانبه حق، احیاى همه جانبه باطل، پیدایش ظلم و جور و فساد و حتى سبب ابطال کتب آسمانى، قتل پیامبران الهى و مؤمنان، هدم مساجد و تبدیل قوانین الهى و احکام او مىداند و همکارى در نظامهاى ظلم و جور و کارگزارى و کارمندى این گونه دولتها را، حرام و درآمد از راه آن را نامشروع و در موارد ضرورى، در حدّ خوردن خون و مردار، جایز مىشمارد.
ششم: خفقان سیاسى در عصر امام
پس از امیرمؤمنان علیهالسلام و در عصر سلطه امویان و عباسیان بر جامعه اسلامى، تاریخ اسلام کمتر فضاى آزادى و عدالت به یاد دارد و همیشه تازیانه و شمشیر فرا روى پاسداران حق و عدالت بوده است و امام عسکرى علیهالسلام و امامانِ حق همگى تحت دشوارترین شرایط پلیسى زیر قرار گرفتهاند:
1. تبعید امام.
2. زندان و بازداشتهاى مکرّر امام.
3. زندان در زندان و اعزام جاسوس به درون زندان براى کسب اطلاعات بیشتر از یاران امام.
4. بازرسىهاى گاه و بیگاه منزل امام.
5. احضار مرتّب حضرت ( دوشنبه و پنجشنبهها).
6. انداختن امام در جایگاه ویژه نگهدارى درّندگان.
7. اجبار به زین کردن و سوار شدن بر اسب سرکش و چموش.5
8. برنامه ریزى براى کشتن امام در سفر، از سامرّا به کوفه، توسّط سعید حاجب.
9. ممنوعیت از هرگونه ملاقات.
10. القابى همچون: «الرّجل»، «فقیه»، «عالم»، «الأخیر».
11. تعقیب یاران و دوستان.
12. بازداشت خانواده، خادمان و کنیزان حضرت پس از شهادت.
13. پنهان داشتن تولّد فرزند.
14. میزان بالاى مکاتبات بین امام و یاران.
15. جاسازى نامه در میان عصا و...
16. استشهاد عمومى و مدرک سازى از سوى خلیفه، مبنى بر اینکه امام به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.6
17. مسلّط کردن بىرحمترین والیان همچون «موسى بن بُغا» بر شهر مقدّس قم.
18. لاک و مهر اموال و جست و جوى فرزند امام، قبل از برداشتن جنازه حضرت.
19. پنهان داشتن نام و شخص «امام مهدى» از یاران نزدیکى همچون ابوالأدیان بصرى.
20. رعب و وحشت مردم از هرگونه ارتباط و گفت و گو با امام.
موارد فوق، همه شواهد سلطه ستم از یک سو و صبر و استقامت امام حسن عسکرى علیهالسلام از سوى دیگر است.
هفتم: ویژگىهاى امام علیهالسلام
محدّث بزرگوار، شیخ صدوق قدسسره در کتاب ارزشمند خصال، حدیثى را از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که فرموده است:
ده خصلت از صفات و ویژگىهاى امام است:
1. از گناه و خطا، مصون است.
2. تصریح به نام وى از سوى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسیده است.
3. از همه مردم، دانشمندتر است.
4. از همه مردم، پرهیزگارتر است.
5. به تفسیر قرآن از همه داناتر است.
6. امام قبلى به «پذیرش امامت» وى توصیه کرده است.
7. معجزه و دلیل بر «امامت» وى وجود دارد.
8. چشمش مىخوابد، ولى دلش بیدار است.
9. سایه ندارد.
10. از پشت سر، مانند پیش رو، مىبیند.7
تحقیق در این ویژگىها و انطباق آن با زندگى هرکدام از چهارده معصوم علیهمالسلام ـ از جمله امام حسن عسکرى علیهالسلام ـ از خلأهاى پژوهشى امروز است که باید پاسداران «فرهنگ عترت» ابعاد گوناگون امامت معصوم و غیر معصوم را تبیین کنند و زمینه را براى ظهور منجى نهائى بشر و شناخت حقّ و باطل، فراهم آورند.انشاءاللّه
هشتم: محورهاى پژوهش
در رابطه با معصومان علیهمالسلام ـ به ویژه امام حسن عسکرى علیهالسلام ـ کلیدهاى پژوهشى فراوانى وجود دارد و تحقیق در محورهاى زیر، مىتواند ابعاد بیشترى از زندگى آن بزرگواران را روشن سازد:
1. یاران نزدیک امام.
2. آثار مکتوب امام.
3. وکلا و کارگزاران امام در شهرها و چگونگى ارتباط و سازماندهىآنان.
4. قیامهاى عصر امام.
5. رقباى سیاسى امام (خلفاى عبّاسى).
6. رقباى فرهنگى امام (رؤساى مذاهب و فِرَق).
7. مذاهب و فِرَق اسلامى در عصر امام.
8. چهرههاى تاریخى مورد تأیید امام.
9. چهرههاى تاریخى مردود از نظر امام.
10. کرامات امام.
11. زندانها، همبندها و زندانبانان امام.
12. خانواده، کنیزان و خادمان امام.
13. چهرههاى برجسته علوى در عصر امام.
14. فضاى فرهنگى عصر امام.
15. نظام اقتصادى عصر امام.
16. قلمرو نفوذ اجتماعى امام.
17. برنامه روزانه، هفتگى و مداوم امام.
18. وزراء و کارگزاران برجسته عصر امام.
19. بودجه فعالیتهاى اجتماعى امام.
20. رهنمودهاى بهداشتى و درمانى امام.
21. سالشمار و ماهشمار زندگى امام.
22. برادران و خواهران امام.
23. چگونگى شهادت امام.
24. تاریخچه مرقد امام.
25. کتابشناسى و مقالهشناسى امام.
26. تقیّه و امر به معروف در عصر امام.
27. آثار شاگردان امام.
28. نظام آموزشى عصر امام.
29. مبانى اندیشه امام.
30. ویژگىهاى اخلاقى امام.
31. سفرها و هجرتهاى امام.
32. ویژگىهاى عبادى امام.
33. آثار حدیثى پدید آمده در عصر امام.
بحمدالله بخش کوچکى از این مباحث، در این ویژهنامه آمده است؛ ولى جاى بسیارى از مسائل هنوز در این میدان، خالى است که همّت والاى اهل تحقیق را مىطلبد!
والسّلام
سردبیر
پىنوشتها:
1. طه / 125 و 126.
2. تحف العقول، با تصحیح محدّث عالىقدر علىاکبر غفارى، ص 484، انتشارات جامعه مدرّسین.
3. همان، ص 485.
4. همان، ص 332.
5. روضةالواعظین محمّد بن فتّال نیشابورى، ص 248 و 249.
6. همان، ص 251.
7. خصال صدوق، انتشارات علمیه اسلامیه، ص398.