فاطمه در تفاسیر اهلسنت
آرشیو
چکیده
متن
«ایّها النّاس اعلموا انّى فاطمة و ابىمحمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم ... لا اقول ما اقول غلطاً و لا افعل شططاً؛ اى مردم! بدانید: من فاطمهام و پدرم محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم است... گفتار و رفتارم جز حق نیست.»1
سخن گفتن درباره شخصیت والایى که مدال «سیّدة نساء العالمین» را از دست آخرین پیامبر الهى گرفته است، کارى بس دشوار مىنماید.
شناخت زوایاى شخصیت ملکوتى آن حضرت، از دو جهت مشکل است:
1. ژرفاى شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام
انسانهاى الهى، مانند خورشید درخشندگى دارند؛ از این رو، همان گونه که به خورشید نمىتوان خیره شد، به خورشید وجود آنان نیز نمىتوان نگریست. به ناچار از آثار وجودى آنان مىتوان به ابعادى از شخصیتشان پىبرد.
طایر و هم فرو ماند و شهباز خیال عقل حیران ز کمال وى و اندیشه ملول2
2. تلاش منفى مخالفان
تلاش پیگیر و همهجانبه حکّام جور و بنىامیّه، براى پوشاندن و مجهول نگاه داشتن جایگاه رفیع اهلبیت علیهمالسلام ، یکى دیگر از عواملى است که ما را از شناخت صحیح و بایسته آن حضرت باز داشته است.
البته به رغم همه این تلاشها، آن انوار الهى درخشندگى و تشعشع لازم را در افق معنوى داشته و دارند؛ چرا که:
«یریدون لیطفوا نور اللّه باَفواهم واللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»3
ابن اثیر ـ از محققان و نویسندگان بنام اهلسنّت ـ از اوزاعى نقل مىکند:
از «واثلة بن الاسقع» شنیدم که وقتى سر امام حسین علیهالسلام را به شام آوردند، فردى شامى به آن حضرت و پدرش اهانت کرد. «واثله» از جا برخاست و گفت: سوگند به خدا! همواره على، حسن، حسین و فاطمه را دوست مىدارم بعد از آنکه از پیامبر خدا، در روزى که در خانه «امّسلمه» ملاقاتش کردم، این جریان را مشاهده کردم که حسن آمد و پیامبر او را بر ران راست خود نشاند و حسین آمد، حضرت وى را بر ران چپ خود قرارداد و هردو را بوسید؛ سپس فاطمه آمد، پیامبر او را در مقابل خود نشانید، آنگاه على را دعوت کرد و این آیه را خواند: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً»4
ابن اثیر مىگوید:
«اوزاعى» در باب فضائل، غیر از این حدیث، حدیث دیگرى روایت نکرده و همچنین «زهرى» نیز جز یک حدیث در باب فضائل، چیز دیگرى نیاورده است.
آنگاه ابن اثیر مىگوید:
«کانا یخافان بنىامیّة؛ اوزاعى و زهرى از بنى امیّه مىترسیدند!»5
آرى فضاى رعب انگیزى که بنىامیّه ایجاد کرده بود، باعث شد راویان و دانشمندان اسلامى نتوانند فضائل اهل بیت علیهمالسلام را انتشار دهند و جایگاه رفیع آنان را بازگو نمایند. این عامل باعث گردید که بسیارى از فضایل اهلبیت علیهمالسلام و امّالفضایل، فاطمه زهرا علیهاالسلام بر ما پوشیده بماند. لیکن از باب «ما لایدرک کلّه لاتترک کلّه» به شمّهاى از آنچه که برخى از مفسّران اهل سنّت در فضایل حضرت فاطمه علیهاالسلام بدان اشاره کردهاند، مىپردازیم.
در این مورد به سخنان سه مفسّر بزرگ؛ یعنى زمخشرى در تفسیرکشّاف و فخر رازى در تفسیر کبیر و طبرى در تفسیر جامع البیان فى تأویل القرآن بسنده مىکنیم.
مطالبى را که این مفسّران با استفاده از آیات قرآنى درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهلبیت علیهمالسلام متذکّر شدهاند، مىتوان در قالب چند عنوان نقل کرد:
1. فاطمه علیهاالسلام ، محور اهل بیت علیهمالسلام
عموم مفسّران در ذیل آیه «مباهله» مطالبى نقل کردهاند که محوریّت فاطمه زهرا علیهاالسلام را نشان مىدهد. آیه چنین است: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه على الکاذبین»6
مسلّم است که مراد از «ابناء»، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و از «نساء»،7 فقط فاطمه زهرا علیهاالسلام و از «انفس»، حضرت على علیهالسلام است. طبرى، رازى و زمخشرى، هرسه در تفاسیر خود نقل کردهاند: وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دلایل خود را در مورد قصّه عیسى علیهالسلام بیان داشت و نصاراى نجران نپذیرفتند و بر عقیده نادرست خود درباره عیسى علیهالسلام اصرار ورزیدند؛ پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «انّ اللّه امرنى ان لم تقبلوا الحجّة ان اباهلکم8؛ خداوند به من دستور داده که اگر حجّت و دلیل را نپذیرفتید، با شما مباهله9 کنم.»
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در موعد مقرّر با عبایى مشکى از خانه بیرون آمدند؛ در حالى که حسین علیهالسلام را در بغل داشتند و دست حسن علیهالسلام را گرفته بودند. حضرت فاطمه علیهاالسلام در پشت سر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت على علیهالسلام نیز پشت سر فاطمه علیهاالسلام بودند. پیامبر به اهلبیت علیهمالسلام فرمود: هرگاه که من دعا کردم، شما آمین بگویید. در این حال، اسقف نجران خطاب به مسیحیان چنین گفت:
«من چهرههایى را مىبینم که اگر از خدا بخواهند کوهى را از جایش بکند، چنین خواهد شد، پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و بر روى زمین تا روز قیامت نصرانى باقى نخواهد ماند.»
نصاراى نجران از مباهله دست برداشتند و با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد مذاکرات صلح شدند و شرایط حکومت اسلامى را پذیرفتند.
زمخشرى در کشّاف از امالمؤمنین عایشه و رازى در تفسیر کبیر نقل کردهاند:
هنگامى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم براى مباهله خارج شد، عبایى سیاه بر دوش داشت، حسن آمد، حضرت او را زیر عبا قرار داد، آنگاه حسین آمد و حضرت عبا را بر روى او نیز پوشاند. سپس فاطمه و در آخر على علیهالسلام آمد. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ـ وقتى که همه آنان جمع شدند ـ فرمود: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت...»10.
از مضمون مطالب فوق، استفاده مىشود که: محور اهلبیت علیهمالسلام فاطمه زهرا علیهاالسلام مىباشد؛ فاطمه و پدرش، فاطمه و فرزندانش و فاطمه و همسرش.
زمخشرى مىگوید:
اینکه «ابناء» و «نساء» را بر «انفس» مقدّم داشت، براى این است که مکانت و منزلت آنان را روشن سازد و این، قوىترین دلیل بر فضل اصحاب کسا علیهمالسلام است.
طبرى مىگوید:
وقتى آیه «مباهله» نازل شد، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به دنبال حضرت على، فاطمه، حسن و حسین فرستاد تا به نزد حضرت آیند.
در ذیل آیه «مودّت»11 نیز مفسّران اهلسنّت به خوبى، مکانت و منزلت فاطمه علیهاالسلام و اهلبیت علیهمالسلام را بیان کردهاند.
زمخشرى در ذیل آیه «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فىالقربى»، این روایت را نقل کرده است:
بعد از نزول این آیه، گفته شد: اى رسول خدا! چه کسانى قرباى تو هستند که ما موظّف به محبّت و مودّت آنان شدهایم؟
حضرت فرمود: «علىّ و فاطمة و ابناهما.»12
فخر رازى در معرّفى مصداق این آیه و اهلبیت علیهمالسلام چنین گفته است:
«آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم کسانىاند که امر آنان به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگشت مىکند و هرکس که مآل کارش به پیامبر شدیدتر و کاملتر باشد، «آل» محسوب مىشود. شکّى نیست که فاطمه، على، حسن و حسین شدیدترین تعلّق و وابستگى را نسبت به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشتهاند، پس آنان آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هستند.»13
فخر رازى براى اثبات وجوب محبّت نسبت به حضرت فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام چنین ادامه مىدهد:
وقتى این چهارنفر؛ یعنى: فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام مصداق اهلبیت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هستند، لازم مىآید که از عظمت ویژهاى برخوردار باشند. و بر این جایگاه رفیع و ویژه چند مطلب دلالت دارد:
1. همین آیه مودّت «...الاّ المودّة فىالقربى».
2. شکّى نیست که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم حضرت فاطمه علیهاالسلام را دوست مىداشت و فرمود: «فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما یؤذیها».
3. نقل متواتر، دلالت مىکند که حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، على و حسن و حسین علیهمالسلام را دوست مىداشت، وقتى این مطلب ثابت شد بر امّت اسلامى واجب است مانند پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم این شخصیتهاى معنوى را دوست بدارند؛ زیرا قرآن مىفرماید: «واتّبعوه لعلّکم تهتدون».14
در آیه دیگر آمده است: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره»15 و در آیه دیگر: «قل ان کنتم تحبّوناللّه فاتّبعونى یحببکم اللّه»16؛ در آیهاى نیز «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوة حسنة»17.
فخر رازى در ادامه مىگوید:
دعا براى آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم منصب بزرگى است و از این رو در پایان تشهّدِ نماز، براى آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دعا قرار داده شده است: «اللّهمّ صلّ على محمّد و على آل محمّد وارحم محمّداً و آل محمّد.» و این تعظیم و بزرگداشت در حقّ هیچ کس غیر از آل پیامبر یافت نمىشود. همه اینها دلالت مىکند که «محبت آل محمّد» واجب است.18
زمخشرى در تفسیر خود، پس از آنکه اثبات مىکند مراد از «قربى» و «آل»، حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش هستند، ادامه مىدهد که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«من مات على حبّ آل محمّد مات شهیداً، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات مغفوراً له، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات تائباً، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات مؤمناً مستکمل الایمان، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد بشّره ملک الموت بالجنّة، ثمّ منکر و نکیر، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد یزف الى الجنّة کما تزف العروس الى بیت زوجها، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد فتح له فى قبره بابان الى الجنّة، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد جعل اللّه قبره مزار ملائکة الرّحمة، اَلا و من مات على بغض آل محمّد لم یشمّ رائحة الجنّة».19
از سخنان فخر رازى چنین بر مىآید که فاطمه زهرا علیهاالسلام محور آل البیت علیهمالسلام است. وى مىگوید:
«... و علىٌّ منهم لانّه کان من اهل بیته بسبب معاشرته بنت النّبى علیهالسلام و ملازمته للنّبى20؛ حضرت على علیهالسلام به سبب زندگى و معاشرتش با دختر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و همراه بودنش با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جمله اهل بیت است.»
2. فاطمه علیهاالسلام ، مظهر طهارت و عصمت
علاوه بر روایات زیادى که از طرق اهلسنّت و شیعه دلالت بر طهارت و پاکى فاطمه زهرا علیهاالسلام دارد، آیه «تطهیر»21 محکمترین دلیل بر این معنا است.
در مورد آیه تطهیر سه نظر وجود دارد:
1. مراد، همسران پیامبر و فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
این نظر را فخر رازى در تفسیر خود ابراز کرده است.
«ثم انّ اللّه ترک خطاب المؤنّثات و خاطب بخطاب المذکّرین بقوله: «لیذهب عنکم الرّجس» لیدخل فیه نساء اهل بیته و رجالهم... و الاولى ان یقال هم اولاده و ازواجه والحسن و الحسین منهم و علىٌّ منهم».22
البته این نظر را به چند دلیل نمىتوان پذیرفت؛ زیرا:
اوّلاً: اگر همسران حضرت هم از جمله اهلبیت بودند، غلبه با زنان بود و تعبیر خطاب به کلمات و ضمائر، مذکّر وجهى نداشت.
ثانیاً: روایات متظافره دلالت بر اختصاص آیه تطهیر به حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش دارد. حتّى یک روایت منسوب به پیامبر که دلالت بر شمول آیه نسبت به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشته باشد، هم وجود ندارد.
2. نظر عَکْرمه، مبنى بر اختصاص آیه به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم .
طبرى در تفسیرش نقل کرده است:
«کان عکرمه ینادى فىالسّوق: «انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً» قال: نزلت فى نساء النّبىّ خاصّة».23
این نظر هم قابل قبول نیست؛ زیرا:
اوّلاً: عکرمه، مورد اعتماد فریقین نیست و آنچه گفته، برداشتِ شخصى اوست؛ نه روایت از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم .
ثانیاً: بر فرض اینکه روایت هم باشد، توان معارضه با روایات متظافرهاى را که از طرق شیعه و سنّى نقل شده، ندارد. در این خصوص روایاتى که از طریق اهل سنّت نقل شده، از روایاتى که از طریق شیعه نقل شده، بیشتر است.24
3. اختصاص آیه تطهیر به آل عبا
جمهور مفسّران سنّى و شیعه و علماى فریقین عقیده دارند که آیه تطهیر اختصاص به آل عبا دارد. واژه «آل عبا»، یا «کساء» نیز از روایات گرفته شده است و مراد از آن، فاطمه زهرا، پدرش، همسرش و دو فرزندش حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
طبرى شانزده حدیث در ذیل آیه، ذکر مىکند که دلالت بر همین معنا دارند. در برخى از آنها تصریح شده که همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جمله آنان نیستند.
آرى مستفاد از همه این روایات، این است که محور اهلبیت علیهمالسلام و مظهر پاکى و عصمت از گناه، فاطمه، همسر و اولاد آن بزرگوار هستند و به همین خاطر است که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در جریان مباهله، فقط این پنج نفر را براى مباهله به همراه خود مىبرد و احدى از اصحاب یا همسران خود را در این میدانِ امتحان ـ که فقط پاکى و صداقت کارساز است ـ همراه نمىکند.
اینک براى تیمّن و تبرّک، دو روایت از روایاتى را که طبرى در تفسیر خود نقل کرده ذکر مىکنیم:
1. «... عن ابى سعید الخدرى، قال: قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم نزلت هذه الآیة فى خمسة فىّ و فى علىّ رضى اللّه عنه و حسن رضى اللّه عنه و حسین رضىاللّه عنه، و فاطمة رضى اللّه عنها، انّمایرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً...»25
2. «... عن امّسلمه، قالت: لما نزلت هذه الآیة: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً» دعا رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم علیّاً و فاطمة و حسناً و حسیناً، فجلل علیهم کساءً اخیبریّاً فقال: اللّهمّ هؤلاء اهلبیتى، اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً. قالت امّسلمه: الستُ منهم؟ قال: انت الى خیر...»26
البته زمخشرى مثل این روایت را از عایشه نیز نقل کرده است:
«مِنْ عائشة رضىاللّه عنها: انّ رسول اللّه صلّىاللّه علیه و سلّم خرج و علیه مرط مرجل من شعر اسود، فجاءالحسن فادخله، ثمّ جاءالحسین فادخله، ثمّ فاطمة، ثم علىّ، ثمّ قال: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت»».27
3. فاطمه علیهاالسلام ، مظهرایثار
زمخشرى در سوره «دَهر» در ذیل آیه «و جزاهم بما صبروا جنّة و حریراً»مىگوید: «بصبرهم على الایثار» و سپس داستان روزهگرفتن فاطمه و على و فضّه را به تفصیل نقل مىکند و متذکّر مىشود که پس از سه روز، جبرئیل سوره «هل اتى» را آورد و گفت: «خذها یا محمّد هنأک اللّه فىاهل بیتک فاقرأه السورة».
آلوسى در تفسیر روح المعانى مىگوید: از لطایفى که دلالت مىکند بر اینکه این سوره در مورد فاطمه و همسر و اولادش نازل شده، این است که خداى سبحان در این سوره، نامى از حورالعین نبرده و به «ولدانٌ مخلّدین» تصریح کرده است و این، به خاطر رعایت حُرمت بتول و نور چشم رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.28
4. فاطمه علیهاالسلام ، کوثر اعطا شده به پیامبر
فخر رازى در سبب نزول سوره «کوثر» چنین نقل کرده است:
«ابن عبّاس، مقاتل، کلبى و عامّه اهل تفسیر گفتهاند که عاص بن وائل همواره مىگفت: انّ محمّداً ابتر، لا ابن له یقوم مقامه بعده، فاذا مات انقطع ذکره و استرحتم منه».29
سدى مىگوید: خداوند (در این سوره) بیان کرده است که دشمنان پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ابتر و بىدنبالهاند. ما که مىبینیم نسل این کفّار منقطع شده است؛ ولى نسل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هر روز، رو به ازدیاد و رشد است و این چنین خواهد بود تا روز قیامت.30
فخر رازى در ضمن نقل اقوال، قول سوم را چنین بیان کرده است:
«کوثر، اولاد پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم است؛ چون این سوره به عنوان ردّ بر گفتار کسانى نازل شده که مىگفتند: پیامبر فرزند ندارد.»
سپس رازى چنین توضیح مىدهد:
پس معناى سوره این است که خداوند به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسلى عطا مىکند که در طول زمان باقى خواهند بود. بنگرید که چقدر از اهلبیت را کشتهاند؛ ولى جهان پر است از آنان و از بنىامیّه احدى که قابل ذکر باشد باقى نمانده است. آنگاه بنگر که در بین اهلبیت چقدر از بزرگان علما وجود داشتهاند، مثل: باقر، صادق، کاظم، رضا علیهمالسلام و نفسالزّکیّهو امثال آنان.31
پر واضح است افرادى را که رازى نام برده و همچنین سایر اولادى که از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در سراسر جهان و در کشورهاى مختلف پراکندهاند و به عنوان «سادات» شناخته مىشوند، نسب آنان به کوثر وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام منتهى مىشود.
کوتاه سخن
در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهلبیت پیامبر علیهمالسلام چه مىتوان گفت؛ جز آنچه آلوسى، این مفسّر شهیرِ اهل سنّت، در تفسیر خود گفته است:
چه مىتوان گفت جز آنکه: على، مولاى مؤمنان و وصىّ پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم است. و فاطمه، پاره تن احمد و جزء محمّدى است. و حسن و حسین، روح و ریحان و سیّد جوانان اهلبهشتند.
و در پایان مىگوید:
«ولیس هذا من الرّفض بل ما سواه عندى هوالغىّ32؛ و اینکه مىگویم، علامت رافضى بودن نیست؛ بلکه غیر این گفتن، غىّ و گمراهى است.»
وآخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین
پىنوشتها:
1. قسمتى از سخنان حضرت در خطبهاى که در حضور مهاجرین و انصار در مسجد پیامبر اسلام(ص) ایراد شد.
2. شعر از دیوان حقیقى کردستانى.
3. صف / 8.
4. احزاب / 33.
5. اسدالغابه، ج 2، ص 20،ذیلترجمهامامحسین(ع).
6. آل عمران / 61.
7. به نظر مىرسد هرجا که لفظ «نساء» در قرآن به پیامبر اسلام(ص) منسوب شده، مراد فاطمه زهرا(س) و سایر زنان منسوب به پیامبر(ص) است؛ چرا که از همسران حضرت تعبیر به «ازواج» شده است. در آیه 28، 50 و 59 سوره احزاب چنین آمده است: (یا ایها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوةالدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحاً جمیلاً ـ و ان کنتن تردن اللّه و رسوله والدارالاخرة فان اللّه اعدّ للمحسنات منکن اجراً عظیماً... یا ایها النبى انا احللنا لک ازواجک التى اتیت اجورهن... و در سورهّ تحریم، آیه 1: یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لک تبتغى مرضاة ازواجک. و در سوره احزاب آیه: النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم. و در آیه 53... و ماکان لکم ان تؤذوا رسول اللّه و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابداً... و در سوره تحریم، آیه 3: و اذا اسرّ النبى الى بعض ازواجه حدیثاً...) در غیر از آیه مباهله، در مواردى که لفظ «نساء» آمده و منسوب به پیامبر(ص) است، مراد اعم از همسران و دختران پیامبر(ص) هستند.
8. تفسیر رازى، ج 8، ص 85، ذیل آیه مباهله.
9. مباهله از ریشه «بهلة» و به معناى لعن و نفرین کردن است (ر.ک: تفسیر کشّاف، ذیل آیه).
10. این مطالب را زمخشرى در کشّاف، ج 1، ص 367، رازى در تفسیر کبیر، ج 8، ص 85 و طبرى در جامعالبیان،ج3،ص297ـ299ذیلآیهمباهله آوردهاند.
11. شورى / 23.
12. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 219 و 220، ذیل آیه.
13. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166، ذیل آیه مودّت.
14. اعراف / 158.
15. نور / 63.
16. آل عمران / 31.
17. احزاب / 21.
18. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166.
19. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 220 و 221.
20. تفسیر کبیر، ج 25، ص 209، ذیل آیه تطهیر.
21. احزاب / 33.
22 و 23. تفسیر طبرى، ج 10، ص 298.
24. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 16، ص 311.
25 و 26. تفسیرطبرى، ج 10، ص 296 و 297.
27. تفسیر کشّاف، ج 12، ص 365، ذیل آیه مباهله.
28. روح المعانى، ج 29، ص 158.
29 و 30. تفسیر کبیر، ج 32، ص 132 و 133.
31. «... فانظر کم قتل من اهل البیت، ثم العالم ممتلى منهم... ثم انظر کم کان فیهم من الاکابر من العلماء کالباقر والصادق والکاظم والرضا(ع) و النفس الزّکیة، و امثالهم» ر.ک: همان، ص 124.
32. همان.
سخن گفتن درباره شخصیت والایى که مدال «سیّدة نساء العالمین» را از دست آخرین پیامبر الهى گرفته است، کارى بس دشوار مىنماید.
شناخت زوایاى شخصیت ملکوتى آن حضرت، از دو جهت مشکل است:
1. ژرفاى شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام
انسانهاى الهى، مانند خورشید درخشندگى دارند؛ از این رو، همان گونه که به خورشید نمىتوان خیره شد، به خورشید وجود آنان نیز نمىتوان نگریست. به ناچار از آثار وجودى آنان مىتوان به ابعادى از شخصیتشان پىبرد.
طایر و هم فرو ماند و شهباز خیال عقل حیران ز کمال وى و اندیشه ملول2
2. تلاش منفى مخالفان
تلاش پیگیر و همهجانبه حکّام جور و بنىامیّه، براى پوشاندن و مجهول نگاه داشتن جایگاه رفیع اهلبیت علیهمالسلام ، یکى دیگر از عواملى است که ما را از شناخت صحیح و بایسته آن حضرت باز داشته است.
البته به رغم همه این تلاشها، آن انوار الهى درخشندگى و تشعشع لازم را در افق معنوى داشته و دارند؛ چرا که:
«یریدون لیطفوا نور اللّه باَفواهم واللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»3
ابن اثیر ـ از محققان و نویسندگان بنام اهلسنّت ـ از اوزاعى نقل مىکند:
از «واثلة بن الاسقع» شنیدم که وقتى سر امام حسین علیهالسلام را به شام آوردند، فردى شامى به آن حضرت و پدرش اهانت کرد. «واثله» از جا برخاست و گفت: سوگند به خدا! همواره على، حسن، حسین و فاطمه را دوست مىدارم بعد از آنکه از پیامبر خدا، در روزى که در خانه «امّسلمه» ملاقاتش کردم، این جریان را مشاهده کردم که حسن آمد و پیامبر او را بر ران راست خود نشاند و حسین آمد، حضرت وى را بر ران چپ خود قرارداد و هردو را بوسید؛ سپس فاطمه آمد، پیامبر او را در مقابل خود نشانید، آنگاه على را دعوت کرد و این آیه را خواند: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً»4
ابن اثیر مىگوید:
«اوزاعى» در باب فضائل، غیر از این حدیث، حدیث دیگرى روایت نکرده و همچنین «زهرى» نیز جز یک حدیث در باب فضائل، چیز دیگرى نیاورده است.
آنگاه ابن اثیر مىگوید:
«کانا یخافان بنىامیّة؛ اوزاعى و زهرى از بنى امیّه مىترسیدند!»5
آرى فضاى رعب انگیزى که بنىامیّه ایجاد کرده بود، باعث شد راویان و دانشمندان اسلامى نتوانند فضائل اهل بیت علیهمالسلام را انتشار دهند و جایگاه رفیع آنان را بازگو نمایند. این عامل باعث گردید که بسیارى از فضایل اهلبیت علیهمالسلام و امّالفضایل، فاطمه زهرا علیهاالسلام بر ما پوشیده بماند. لیکن از باب «ما لایدرک کلّه لاتترک کلّه» به شمّهاى از آنچه که برخى از مفسّران اهل سنّت در فضایل حضرت فاطمه علیهاالسلام بدان اشاره کردهاند، مىپردازیم.
در این مورد به سخنان سه مفسّر بزرگ؛ یعنى زمخشرى در تفسیرکشّاف و فخر رازى در تفسیر کبیر و طبرى در تفسیر جامع البیان فى تأویل القرآن بسنده مىکنیم.
مطالبى را که این مفسّران با استفاده از آیات قرآنى درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهلبیت علیهمالسلام متذکّر شدهاند، مىتوان در قالب چند عنوان نقل کرد:
1. فاطمه علیهاالسلام ، محور اهل بیت علیهمالسلام
عموم مفسّران در ذیل آیه «مباهله» مطالبى نقل کردهاند که محوریّت فاطمه زهرا علیهاالسلام را نشان مىدهد. آیه چنین است: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه على الکاذبین»6
مسلّم است که مراد از «ابناء»، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و از «نساء»،7 فقط فاطمه زهرا علیهاالسلام و از «انفس»، حضرت على علیهالسلام است. طبرى، رازى و زمخشرى، هرسه در تفاسیر خود نقل کردهاند: وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دلایل خود را در مورد قصّه عیسى علیهالسلام بیان داشت و نصاراى نجران نپذیرفتند و بر عقیده نادرست خود درباره عیسى علیهالسلام اصرار ورزیدند؛ پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «انّ اللّه امرنى ان لم تقبلوا الحجّة ان اباهلکم8؛ خداوند به من دستور داده که اگر حجّت و دلیل را نپذیرفتید، با شما مباهله9 کنم.»
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در موعد مقرّر با عبایى مشکى از خانه بیرون آمدند؛ در حالى که حسین علیهالسلام را در بغل داشتند و دست حسن علیهالسلام را گرفته بودند. حضرت فاطمه علیهاالسلام در پشت سر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت على علیهالسلام نیز پشت سر فاطمه علیهاالسلام بودند. پیامبر به اهلبیت علیهمالسلام فرمود: هرگاه که من دعا کردم، شما آمین بگویید. در این حال، اسقف نجران خطاب به مسیحیان چنین گفت:
«من چهرههایى را مىبینم که اگر از خدا بخواهند کوهى را از جایش بکند، چنین خواهد شد، پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و بر روى زمین تا روز قیامت نصرانى باقى نخواهد ماند.»
نصاراى نجران از مباهله دست برداشتند و با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد مذاکرات صلح شدند و شرایط حکومت اسلامى را پذیرفتند.
زمخشرى در کشّاف از امالمؤمنین عایشه و رازى در تفسیر کبیر نقل کردهاند:
هنگامى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم براى مباهله خارج شد، عبایى سیاه بر دوش داشت، حسن آمد، حضرت او را زیر عبا قرار داد، آنگاه حسین آمد و حضرت عبا را بر روى او نیز پوشاند. سپس فاطمه و در آخر على علیهالسلام آمد. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ـ وقتى که همه آنان جمع شدند ـ فرمود: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت...»10.
از مضمون مطالب فوق، استفاده مىشود که: محور اهلبیت علیهمالسلام فاطمه زهرا علیهاالسلام مىباشد؛ فاطمه و پدرش، فاطمه و فرزندانش و فاطمه و همسرش.
زمخشرى مىگوید:
اینکه «ابناء» و «نساء» را بر «انفس» مقدّم داشت، براى این است که مکانت و منزلت آنان را روشن سازد و این، قوىترین دلیل بر فضل اصحاب کسا علیهمالسلام است.
طبرى مىگوید:
وقتى آیه «مباهله» نازل شد، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به دنبال حضرت على، فاطمه، حسن و حسین فرستاد تا به نزد حضرت آیند.
در ذیل آیه «مودّت»11 نیز مفسّران اهلسنّت به خوبى، مکانت و منزلت فاطمه علیهاالسلام و اهلبیت علیهمالسلام را بیان کردهاند.
زمخشرى در ذیل آیه «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فىالقربى»، این روایت را نقل کرده است:
بعد از نزول این آیه، گفته شد: اى رسول خدا! چه کسانى قرباى تو هستند که ما موظّف به محبّت و مودّت آنان شدهایم؟
حضرت فرمود: «علىّ و فاطمة و ابناهما.»12
فخر رازى در معرّفى مصداق این آیه و اهلبیت علیهمالسلام چنین گفته است:
«آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم کسانىاند که امر آنان به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگشت مىکند و هرکس که مآل کارش به پیامبر شدیدتر و کاملتر باشد، «آل» محسوب مىشود. شکّى نیست که فاطمه، على، حسن و حسین شدیدترین تعلّق و وابستگى را نسبت به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشتهاند، پس آنان آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هستند.»13
فخر رازى براى اثبات وجوب محبّت نسبت به حضرت فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام چنین ادامه مىدهد:
وقتى این چهارنفر؛ یعنى: فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام مصداق اهلبیت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هستند، لازم مىآید که از عظمت ویژهاى برخوردار باشند. و بر این جایگاه رفیع و ویژه چند مطلب دلالت دارد:
1. همین آیه مودّت «...الاّ المودّة فىالقربى».
2. شکّى نیست که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم حضرت فاطمه علیهاالسلام را دوست مىداشت و فرمود: «فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما یؤذیها».
3. نقل متواتر، دلالت مىکند که حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، على و حسن و حسین علیهمالسلام را دوست مىداشت، وقتى این مطلب ثابت شد بر امّت اسلامى واجب است مانند پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم این شخصیتهاى معنوى را دوست بدارند؛ زیرا قرآن مىفرماید: «واتّبعوه لعلّکم تهتدون».14
در آیه دیگر آمده است: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره»15 و در آیه دیگر: «قل ان کنتم تحبّوناللّه فاتّبعونى یحببکم اللّه»16؛ در آیهاى نیز «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوة حسنة»17.
فخر رازى در ادامه مىگوید:
دعا براى آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم منصب بزرگى است و از این رو در پایان تشهّدِ نماز، براى آل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دعا قرار داده شده است: «اللّهمّ صلّ على محمّد و على آل محمّد وارحم محمّداً و آل محمّد.» و این تعظیم و بزرگداشت در حقّ هیچ کس غیر از آل پیامبر یافت نمىشود. همه اینها دلالت مىکند که «محبت آل محمّد» واجب است.18
زمخشرى در تفسیر خود، پس از آنکه اثبات مىکند مراد از «قربى» و «آل»، حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش هستند، ادامه مىدهد که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«من مات على حبّ آل محمّد مات شهیداً، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات مغفوراً له، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات تائباً، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد مات مؤمناً مستکمل الایمان، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد بشّره ملک الموت بالجنّة، ثمّ منکر و نکیر، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد یزف الى الجنّة کما تزف العروس الى بیت زوجها، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد فتح له فى قبره بابان الى الجنّة، اَلا و من مات على حبّ آل محمّد جعل اللّه قبره مزار ملائکة الرّحمة، اَلا و من مات على بغض آل محمّد لم یشمّ رائحة الجنّة».19
از سخنان فخر رازى چنین بر مىآید که فاطمه زهرا علیهاالسلام محور آل البیت علیهمالسلام است. وى مىگوید:
«... و علىٌّ منهم لانّه کان من اهل بیته بسبب معاشرته بنت النّبى علیهالسلام و ملازمته للنّبى20؛ حضرت على علیهالسلام به سبب زندگى و معاشرتش با دختر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و همراه بودنش با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جمله اهل بیت است.»
2. فاطمه علیهاالسلام ، مظهر طهارت و عصمت
علاوه بر روایات زیادى که از طرق اهلسنّت و شیعه دلالت بر طهارت و پاکى فاطمه زهرا علیهاالسلام دارد، آیه «تطهیر»21 محکمترین دلیل بر این معنا است.
در مورد آیه تطهیر سه نظر وجود دارد:
1. مراد، همسران پیامبر و فاطمه، على، حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
این نظر را فخر رازى در تفسیر خود ابراز کرده است.
«ثم انّ اللّه ترک خطاب المؤنّثات و خاطب بخطاب المذکّرین بقوله: «لیذهب عنکم الرّجس» لیدخل فیه نساء اهل بیته و رجالهم... و الاولى ان یقال هم اولاده و ازواجه والحسن و الحسین منهم و علىٌّ منهم».22
البته این نظر را به چند دلیل نمىتوان پذیرفت؛ زیرا:
اوّلاً: اگر همسران حضرت هم از جمله اهلبیت بودند، غلبه با زنان بود و تعبیر خطاب به کلمات و ضمائر، مذکّر وجهى نداشت.
ثانیاً: روایات متظافره دلالت بر اختصاص آیه تطهیر به حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش دارد. حتّى یک روایت منسوب به پیامبر که دلالت بر شمول آیه نسبت به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشته باشد، هم وجود ندارد.
2. نظر عَکْرمه، مبنى بر اختصاص آیه به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم .
طبرى در تفسیرش نقل کرده است:
«کان عکرمه ینادى فىالسّوق: «انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً» قال: نزلت فى نساء النّبىّ خاصّة».23
این نظر هم قابل قبول نیست؛ زیرا:
اوّلاً: عکرمه، مورد اعتماد فریقین نیست و آنچه گفته، برداشتِ شخصى اوست؛ نه روایت از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم .
ثانیاً: بر فرض اینکه روایت هم باشد، توان معارضه با روایات متظافرهاى را که از طرق شیعه و سنّى نقل شده، ندارد. در این خصوص روایاتى که از طریق اهل سنّت نقل شده، از روایاتى که از طریق شیعه نقل شده، بیشتر است.24
3. اختصاص آیه تطهیر به آل عبا
جمهور مفسّران سنّى و شیعه و علماى فریقین عقیده دارند که آیه تطهیر اختصاص به آل عبا دارد. واژه «آل عبا»، یا «کساء» نیز از روایات گرفته شده است و مراد از آن، فاطمه زهرا، پدرش، همسرش و دو فرزندش حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
طبرى شانزده حدیث در ذیل آیه، ذکر مىکند که دلالت بر همین معنا دارند. در برخى از آنها تصریح شده که همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جمله آنان نیستند.
آرى مستفاد از همه این روایات، این است که محور اهلبیت علیهمالسلام و مظهر پاکى و عصمت از گناه، فاطمه، همسر و اولاد آن بزرگوار هستند و به همین خاطر است که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در جریان مباهله، فقط این پنج نفر را براى مباهله به همراه خود مىبرد و احدى از اصحاب یا همسران خود را در این میدانِ امتحان ـ که فقط پاکى و صداقت کارساز است ـ همراه نمىکند.
اینک براى تیمّن و تبرّک، دو روایت از روایاتى را که طبرى در تفسیر خود نقل کرده ذکر مىکنیم:
1. «... عن ابى سعید الخدرى، قال: قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم نزلت هذه الآیة فى خمسة فىّ و فى علىّ رضى اللّه عنه و حسن رضى اللّه عنه و حسین رضىاللّه عنه، و فاطمة رضى اللّه عنها، انّمایرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً...»25
2. «... عن امّسلمه، قالت: لما نزلت هذه الآیة: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً» دعا رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم علیّاً و فاطمة و حسناً و حسیناً، فجلل علیهم کساءً اخیبریّاً فقال: اللّهمّ هؤلاء اهلبیتى، اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً. قالت امّسلمه: الستُ منهم؟ قال: انت الى خیر...»26
البته زمخشرى مثل این روایت را از عایشه نیز نقل کرده است:
«مِنْ عائشة رضىاللّه عنها: انّ رسول اللّه صلّىاللّه علیه و سلّم خرج و علیه مرط مرجل من شعر اسود، فجاءالحسن فادخله، ثمّ جاءالحسین فادخله، ثمّ فاطمة، ثم علىّ، ثمّ قال: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت»».27
3. فاطمه علیهاالسلام ، مظهرایثار
زمخشرى در سوره «دَهر» در ذیل آیه «و جزاهم بما صبروا جنّة و حریراً»مىگوید: «بصبرهم على الایثار» و سپس داستان روزهگرفتن فاطمه و على و فضّه را به تفصیل نقل مىکند و متذکّر مىشود که پس از سه روز، جبرئیل سوره «هل اتى» را آورد و گفت: «خذها یا محمّد هنأک اللّه فىاهل بیتک فاقرأه السورة».
آلوسى در تفسیر روح المعانى مىگوید: از لطایفى که دلالت مىکند بر اینکه این سوره در مورد فاطمه و همسر و اولادش نازل شده، این است که خداى سبحان در این سوره، نامى از حورالعین نبرده و به «ولدانٌ مخلّدین» تصریح کرده است و این، به خاطر رعایت حُرمت بتول و نور چشم رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.28
4. فاطمه علیهاالسلام ، کوثر اعطا شده به پیامبر
فخر رازى در سبب نزول سوره «کوثر» چنین نقل کرده است:
«ابن عبّاس، مقاتل، کلبى و عامّه اهل تفسیر گفتهاند که عاص بن وائل همواره مىگفت: انّ محمّداً ابتر، لا ابن له یقوم مقامه بعده، فاذا مات انقطع ذکره و استرحتم منه».29
سدى مىگوید: خداوند (در این سوره) بیان کرده است که دشمنان پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ابتر و بىدنبالهاند. ما که مىبینیم نسل این کفّار منقطع شده است؛ ولى نسل پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هر روز، رو به ازدیاد و رشد است و این چنین خواهد بود تا روز قیامت.30
فخر رازى در ضمن نقل اقوال، قول سوم را چنین بیان کرده است:
«کوثر، اولاد پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم است؛ چون این سوره به عنوان ردّ بر گفتار کسانى نازل شده که مىگفتند: پیامبر فرزند ندارد.»
سپس رازى چنین توضیح مىدهد:
پس معناى سوره این است که خداوند به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسلى عطا مىکند که در طول زمان باقى خواهند بود. بنگرید که چقدر از اهلبیت را کشتهاند؛ ولى جهان پر است از آنان و از بنىامیّه احدى که قابل ذکر باشد باقى نمانده است. آنگاه بنگر که در بین اهلبیت چقدر از بزرگان علما وجود داشتهاند، مثل: باقر، صادق، کاظم، رضا علیهمالسلام و نفسالزّکیّهو امثال آنان.31
پر واضح است افرادى را که رازى نام برده و همچنین سایر اولادى که از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در سراسر جهان و در کشورهاى مختلف پراکندهاند و به عنوان «سادات» شناخته مىشوند، نسب آنان به کوثر وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام منتهى مىشود.
کوتاه سخن
در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهلبیت پیامبر علیهمالسلام چه مىتوان گفت؛ جز آنچه آلوسى، این مفسّر شهیرِ اهل سنّت، در تفسیر خود گفته است:
چه مىتوان گفت جز آنکه: على، مولاى مؤمنان و وصىّ پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم است. و فاطمه، پاره تن احمد و جزء محمّدى است. و حسن و حسین، روح و ریحان و سیّد جوانان اهلبهشتند.
و در پایان مىگوید:
«ولیس هذا من الرّفض بل ما سواه عندى هوالغىّ32؛ و اینکه مىگویم، علامت رافضى بودن نیست؛ بلکه غیر این گفتن، غىّ و گمراهى است.»
وآخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین
پىنوشتها:
1. قسمتى از سخنان حضرت در خطبهاى که در حضور مهاجرین و انصار در مسجد پیامبر اسلام(ص) ایراد شد.
2. شعر از دیوان حقیقى کردستانى.
3. صف / 8.
4. احزاب / 33.
5. اسدالغابه، ج 2، ص 20،ذیلترجمهامامحسین(ع).
6. آل عمران / 61.
7. به نظر مىرسد هرجا که لفظ «نساء» در قرآن به پیامبر اسلام(ص) منسوب شده، مراد فاطمه زهرا(س) و سایر زنان منسوب به پیامبر(ص) است؛ چرا که از همسران حضرت تعبیر به «ازواج» شده است. در آیه 28، 50 و 59 سوره احزاب چنین آمده است: (یا ایها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوةالدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحاً جمیلاً ـ و ان کنتن تردن اللّه و رسوله والدارالاخرة فان اللّه اعدّ للمحسنات منکن اجراً عظیماً... یا ایها النبى انا احللنا لک ازواجک التى اتیت اجورهن... و در سورهّ تحریم، آیه 1: یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لک تبتغى مرضاة ازواجک. و در سوره احزاب آیه: النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم. و در آیه 53... و ماکان لکم ان تؤذوا رسول اللّه و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابداً... و در سوره تحریم، آیه 3: و اذا اسرّ النبى الى بعض ازواجه حدیثاً...) در غیر از آیه مباهله، در مواردى که لفظ «نساء» آمده و منسوب به پیامبر(ص) است، مراد اعم از همسران و دختران پیامبر(ص) هستند.
8. تفسیر رازى، ج 8، ص 85، ذیل آیه مباهله.
9. مباهله از ریشه «بهلة» و به معناى لعن و نفرین کردن است (ر.ک: تفسیر کشّاف، ذیل آیه).
10. این مطالب را زمخشرى در کشّاف، ج 1، ص 367، رازى در تفسیر کبیر، ج 8، ص 85 و طبرى در جامعالبیان،ج3،ص297ـ299ذیلآیهمباهله آوردهاند.
11. شورى / 23.
12. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 219 و 220، ذیل آیه.
13. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166، ذیل آیه مودّت.
14. اعراف / 158.
15. نور / 63.
16. آل عمران / 31.
17. احزاب / 21.
18. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166.
19. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 220 و 221.
20. تفسیر کبیر، ج 25، ص 209، ذیل آیه تطهیر.
21. احزاب / 33.
22 و 23. تفسیر طبرى، ج 10، ص 298.
24. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 16، ص 311.
25 و 26. تفسیرطبرى، ج 10، ص 296 و 297.
27. تفسیر کشّاف، ج 12، ص 365، ذیل آیه مباهله.
28. روح المعانى، ج 29، ص 158.
29 و 30. تفسیر کبیر، ج 32، ص 132 و 133.
31. «... فانظر کم قتل من اهل البیت، ثم العالم ممتلى منهم... ثم انظر کم کان فیهم من الاکابر من العلماء کالباقر والصادق والکاظم والرضا(ع) و النفس الزّکیة، و امثالهم» ر.ک: همان، ص 124.
32. همان.