اصل «حرکت جوهری» در حکمت متعالیه و بحث «تجدد امثال» در عرفان نظری دو آموزه مهم هستی شناختی فلسفی و عرفانی به شمار می روند که براساس این دو اصل، موجودات دائم تحول و تغییر می یابند و عالم لحظه ای قرار و سکون ندارد و پیوسته در حال نو شدن است. بنا بر تجدد امثال عرفانی، در عین اینکه وجود دارای وحدت ذاتی اطلاقی است، اما این بُت عیار هر لحظه به شکلی است و هیچ موجود و پدیده ای در دو آن تکرار نمی شود. کشف این مسئله برای عارف از طریق یافت وجدانی و علم شهودی است. حرکت جوهری که از طریق نظری و استدلال برهانی اثبات می شود، بنا بر برخی تقریرات از فلسفه صدرایی، محدود به عالم مادی جسمانی و بیان کننده تصرم و حرکت ذاتی آن است که به عالم مجردات ثابته ختم می شود. البته بنا بر دیدگاه دیگری که مبتنی بر تصویر خاصی از اصالت و تشکیک وجود است، حرکت ترسیم شده در حکمت متعالیه منطبق بر یافته های عرفانی و تبیین کننده آن در حیطه درک عقل نظری است. در این نوشته «حرکت جوهری» و «تجدد امثال» مقایسه و سعی شده است تطابق یا شباهت و تفاوت آنها بیان شود. درک صحیح این دو قاعده مهم فلسفی و عرفانی راهگشای تبیین مسائل مهمی در هستی شناسی، مبدأ و معاد، جهان شناسی و علم النفس است.