آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره: با وجود نقش مهم و برجسته مرحوم نعمانی در پاسداری از اندیشه غیبت و مهدویت قدر او چنانکه بایدشناخته نشده و چنانکه شایسته مقام اوست درباره او سخن گفته نشده است.
حجة الاسلام سید محمدجوادشبیری در مقاله عالمانه ای که باعنوان «الکتاب النعمانی و کتابه الغیبة » نگاشته اند بتفصیل درباره زندگینامه، اساتید (مشایخ) وشاگردان مرحوم نعمانی و همچنین اهداف او از تالیف کتاب «الغیبة » ومصادر و منابعی که او در تالیف این کتاب از آنها بهره جسته، سخن گفته اند.
آنچه در زیر خواهد آمد ترجمه بخش کوتاهی از مقاله یاد شده است.علاقمه مندان به مطالعه کامل این مقاله را به شماره سوم مجله «علوم الحدیث » ارجاع می دهیم.
مقدمه
قدیمی ترین کتابی که درباره غیبت امام زمان به دست ما رسیده است، کتابی است با نام «الغیبة »، که شیخ بزرگوار و جلیل القدر ابوعبدالله نعمانی، آنرا تالیف نموده است.
به دلیل اهمیت این کتاب تصمیم به بیان زندگینامه مؤلف آن و بحث درباره مصادر کتاب (1) گرفتیم. امیداست که در راه روشن نمودن گوشه ای از زندگی این محدث بزرگ،همچنین این اثر مهم، توفیق یابیم.
زندگی نعمانی
ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی از بزرگان اهل علم در قرن چهارم بوده و نجاشی وی را با این سخن وصف کرده است:
او که معروف به ابن زینب (2) است;شیخ عظیم القدر و بلند مرتبه ای است از اصحاب ماست، عقایدش صحیح بوده و تعداد زیادی حدیث نقل کرده است. او ابتدا در بغداد بود و سپس به شام عزیمت کرد و در همانجا جان سپرد. (3)
درباره زندگی این عالم جلیل القدراطلاعات کافی به دست ما نرسیده است، فقط می دانیم که ابوالقاسم موسی بن محمد القمی در سال 313ق. در شیراز، حدیث لوح جابرانصاری را از قول سعد بن عبدالله اشعری برای او نقل کرده است. (4)
همچنین نعمانی، در سال 327 ق.در بغداد بوده و در ماه رمضان همان سال تحت تعلیم ابوعلی محمد بن همام قرار داشته است. (5) و در سال 333 ق. در بطریه (6) از توابع اردن، (7) حدیث را از محمد بن عبدالله بن معمرطبرانی فراگرفته است.
همچنین گفته می شود که محمدبن عثمان بن علان دهنی بغدادی (8) نیزاحادیثی برای وی نقل کرده است،ولی تاریخ آن مشخص نیست.
در ابتدای بعضی از نسخه های «الغیبة » اینچنین آمده است:
محمد بن علی ابوالحسن الشجاعی کاتب - که خداوند او را سلامت بدارد -برای من چنین روایت کرد: محمد بن ابراهیم ابوعبدالله نعمانی - که خداوند او را رحمت کناد - در ذی حجة سال 342 ق. برای من اینچنین نقل کرده است...» (9)
چنانکه گذشت، نجاشی می گوید:نعمانی در شام وفات یافته است ولی او تاریخ و محل دفن نعمانی رامشخص نکرده است.
نعمانی مطالب بسیاری را از احمدبن محمد بن سعید کوفی با واسطه ابن عقده (م 332 ق.) (10) فرا گرفته است، امااو مشخص نکرده که این مطالب را درکجا فرا گرفته است. ولی گمان می رود که مکان آن در بغداد باشد.
ابن عقده در طول زندگانی خویش، سه بار به بغداد سفر کرده (11) که در سومین سفر خویش، در مسجدجامع «رصافه » و مسجد «براثا» درسال 330 ق. (12) احادیثی را برای دیگران املا کرده است. پس ممکن است نعمانی، در این تاریخ یا نزدیک به آن، احادیث را از ابن عقده فراگرفته باشد.
تاریخ تالیف الغیبة
زمان تالیف این کتاب، دقیقا برای ما مشخص نیست ولی در مقدمه به چاپ رسیده (13) بعضی از نسخه ها،اینچنین آمده است:
او این کتاب را در ذی حجة سال 342 ق. تصنیف نموده است.
ولی این تاریخ، زمانی است که مصنف کتاب خود را برای راوی اش ابوالحسن الشجاعی نقل کرده است.پس قاعدتا تالیف کتاب باید قبل از این تاریخ بوده باشد.
با ملاحظه آنچه که گذشت،می توان تاریخ تالیف کتاب را بین سالهای 333 ق. (سالی که نعمانی تحت تعلیم محمد بن عبدالله طبرانی بود) تا 342 ق. محدود نمود. همچنین وی مدت حیرت و سرگردانی مردم درباره امام [دوازدهم] را «هشتاد وچند» (نیف و ثمانون) (14) سال بیان کرده که با استفاده از این بیان می توان تاریخ تالیف کتاب را به شکل دقیق تری به دست آورد. بدین گونه که این سخن دلالت بر این دارد که سن وی در هنگام تالیف کتاب، حداقل 81سال بوده، چرا که شاهد حیرت وسرگردانی مردم در طول هشتاد وچند سال بوده است. پس یا 256 ق. (17) متولد گردیده است،می توان گفت که این کتاب در فاصله سالهای 336 ق. و بعد از آن تالیف شده است.
از آنچه گذشت اینچنین برمی آیدکه وی کتاب را در بین سالهای 336 تا342 ق. تالیف کرده است.
هدف از تالیف کتاب:
در زمان غیبت امام دوازدهم،عجل الله تعالی فرجه، و بعد از وفات علی بن محمد سمری (آخرین نفر ازنواب اربعه) در سال 328 یا 329 ق. وفرارسیدن زمان غیبت کبری، طایفه امامیه دچار سرگردانی شد و بعضی از کسانی هم که به علم صحیح دسترسی نداشتند، مانند گروهی که نعمانی در بغداد و شام با آنهابرخورد کرد، از طریق حق دورمانده، دچار ارتداد شدند.
از همین رو شیخ فرقه امامیه،ابوعبدالله نعمانی، بهتر دید تا برای هدایت مردم به سوی حق و حقیقت اقدام نماید و این کار جز از طریق نشراحادیث پیامبر اکرم،صلی الله علیه وآله، و اهل بیت،علیهم السلام، درباره غیبت و مسائل مربوط به آن، ممکن نبود.
وی در مقدمه کتاب خویش(ص 20) این مساله را ذکر کرده،می گوید:
اما بعد، ما دیدیم که فرقه های تشیع از هم گسیخته شده اند و به گروهها و مذهبهای مختلفی تقسیم گردیده اند.
بعضیها به اوج صعود کرده اند وبعضی دیگر به حضیض ذلت هبوطنموده اند و غیر از عده کمی، همه درباره امام زمان و ولی امرشان دچارشک و تردید گشته اند. پس به قصدقربت تصمیم گرفتم آنچه از ائمه صادقین و طاهرین (از امیرالمؤمنین،علیه السلام، گرفته تا آخرین امام)درباره غیبت روایت شده ذکرنمایم. (18) (صفحه 23 کتاب الغیبة)
این کتاب و امثال آن، مانندکمال الدین شیخ صدوق، اثر مطلوبی در هدایت گروههای سرگردان داشت. و موجب اجتماع شیعه بر راه مستقیم گردید، تا جایی که در اواخرقرن چهارم هیچ اثری از فرقه های منشعب از شیعه که بعد از امام حسن عسکری، علیه السلام، به وجود آمده بودند، باقی نمانده بود. (19)
اینگونه به نظر می رسد که چون در زمان نعمانی فرقه اسماعیلیه ازشدیدترین مخالفان امامیه بودند، او تنها به این فرقه پرداخته و به ردفرقه های دیگر نپرداخته است. او دریک باب کتابش مطالبی درباره اسماعیل بن عبدالله (20) آورده و اثبات کرده است که وی امام نیست و هماناامام، ابوالحسن موسی بن جعفر،علیهماالسلام، است.
همچنین ادعای دروغین قائم فاطمی برای مهدویت نیز یکی ازاسباب تالیف این کتاب بوده است.چرا که نعمانی در «الغیبة » به بطلان این ادعا اشاره می کند و درباره جنگ فاطمی با ابویزید اموی و کیفیت آن نیز مطالبی می آورد و چه بسا این مساله دلیلی هم برای نوشتن کتاب دیگری از سوی نعمانی در رداسماعیلیه نیز بوده باشد. (21)
و اما سایر مذاهب جدید و بدعی،فاقد قدرت و شوکت بودند و به همین دلیل ارزش بحث و بررسی و حتی ردکردن نیز نداشتند.
پی نوشتها:
1. بخش مربوط به مصادر کتاب الغیبة به علت مشتمل بودن بر مباحث تخصصی رجال و حدیث در این ترجمه نیامده است.
2. در کتاب الرجال، نجاشی، اینگونه آمده ولی در کتاب الغیبة شیخ طوسی (ص 127،ش 90) از او با عنوان «ابن ابی زینب نعمانی »یاد شده است.
3. ر.ک: النجاشی، کتاب الرجال، ص 383،ش 1043.
4. ر.ک: النعمانی، الغیبة، ص 62، س 5.
5. همان، ص 249، س 6.
6. همان، ص 39، س 1.
7. ر.ک: الحموی، یاقوت، معجم البلدان،ص 17; اطلس تاریخ اسلام (در جاهای مختلف); الوزیر البکری، معجم ما استعجم،ج 1، ص 93 (بیروت، عالم الکتب، 1403 ق.).
8. ر.ک: النعمانی، همان، ص 102، س 37.
9. همان، ص 18 (پاورقی 2).
10. الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ص 5،س 22; الطوسی، کتاب الرجال ص 490،ش 5949 30; الطوسی، محمد بن الحسن،الفهرست، ص 29، ش 276; النجاشی،کتاب الرجال، ص 95، ش 233.
11. الخطیب البغدادی، همان، ص 5، س 18، به نقل از شاگرد وی ابن الجعابی.
12. همان، ص 5، س 15، ص 22، س 16);الطوسی، الامالی، ص 269، ش 509 (مجلس 10، س 39).
13. ر.ک: النعمانی، همان، ص 2.
14. کلمه «نیف » در عبارت «نیف و ثمانون »(هشتاد و چند) به از یک تا سه اطلاق می شود.
15. در این مورد اقوال دیگری نیز وجود داردولی ضعیف هستند. ر.ک: الفصول المختاره،ص 318; الصراط المستقیم، ج 2، ص 233;دلائل الامامة، ص 501 - 502; الطوسی، الغیبة،ص 242 و 208; کشف الغمة، ج 3، ص 234 و...
16. الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 1،ص 514، اول فصل; الصدوق، محمد بن علی بن الحسین کمال الدین، ص 430، س 4،ص 432، س 9 و 12، المفید، محمد بن محمدبن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 339، الطوسی،محمد بن الحسن الغیبة، ص 234، س 204،ص 238، س 206.
17. الکلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج 1،ص 329، ح 5، ص 514، ح 1، فرق الشیعه،الطوسی، الغیبة، ص 231، ش 198، ص 245،ش 212، ص 259، ش 226، ص 272، ش 237،ص 393، ش 362.
18. به کتاب الغیبة صفحات 27، 165، 170،172، 186، 191، 196، 211 مراجعه شود.
19. شیخ مفید در کتاب الفصول المختارة(ص 321) پس از بیان فرقه های چهارگانه امامیه که پس از وفات امام حسن عسکری،علیه السلام، به وجود آمدند، می گوید: «درزمان ما (یعنی سال 373) از هیچیک ازفرقه هایی که یاد شد اثری وجود ندارد، مگرامامیه دوازده امامی که فرزند [امام] حسن راکه همنام رسول خداست، امام می داند و یقین به زنده بودن ایشان دارد...
جمعیت این فرقه، تعداد دانشمندان و متکلمان آن از سایر فرقه ها بیشتر است... آنها چهره[بارز] امامیه، و رؤسای جماعت آنها و مورداعتماد آنها در دیانت هستند. به غیر از این فرقه سایر فرقه ها منقرض شده و از چهارده فرقه دیگر که ذکر شد، هیچ سخن آشکاری در دست نیست، و تنها چیزی که از آنهاوجود دارد حکایتی از گذشتگان و سخنانی بیهوده درباره وجود اقوامی است که هیچیک از آنها به اثبات نرسیده است » این عبارت، چنانکه ملاحظه شد، بر انقراض فرقه های بدعت گذاری که پس از وفات امام حسن عسکری، علیه السلام، به وجود آمدند، دلالت آشکار دارد. اما شیخ مفید درباره دیگرفرقه های شیعه نظیر واقفه و فطحیه که پیش از این مقطع به وجود آمده بودند، سخنی نگفته و حکم به انقراض آنها نکرده است، وشاید در عبارت او اشاره ای هم به وجود آنهاوجود داشته باشد. بنابراین منافاتی بین این سخن شیخ مفید و سخنی که در مقدمه کتاب خصائص الائمه (ص 37) آمده و دلالت می کندکه واقفه تا سال 383 ق. وجود داشتند نیست.لذا جایی برای اعتراض به شیخ مفید وجودندارد.
20. النعمانی، همان، ص 324، باب 24.
21. النجاشی، همان، ص 383، ش 1043.

تبلیغات