چکیده

This article offers a thorough examination of Iran's strategic realignment towards the Shanghai Cooperation Organization (SCO) and the BRICS bloc within the evolving international political landscape. Utilizing a neoclassical realist framework, the research delves into the systemic pressures and intrinsic state-level factors that influence Iran's foreign policy decisions. The research method adopted encompasses both qualitative analysis and a review of primary and secondary sources to ensure a comprehensive understanding of the geopolitical recalibration. Key findings indicate that Iran's shift is driven by a combination of economic, diplomatic, and strategic imperatives. Economically, affiliations with the SCO and BRICS present Iran with enhanced trade opportunities, investment prospects, and alternative financing mechanisms in the backdrop of Western sanctions. Diplomatically, these affiliations bolster Iran's regional and global position, affording it platforms for dialogue and strategic cooperation. Strategically, the realignment has profound implications for both West Asian power dynamics and the broader global power structures, hinting at a transition towards a more multipolar world order. However, the research also uncovers multifaceted challenges that Iran confronts in this strategic pivot, ranging from managing diverse priorities within the SCO and BRICS to reconciling domestic objectives with global aspirations. In essence, the article sheds light on Iran's adaptive foreign policy strategy amidst a changing global order. By answering questions related to the motivations, benefits, and challenges of Iran's strategic realignment, this research provides valuable insights into the future trajectory of geopolitical dynamics in West Asia and beyond.

ایران و نظم جهانی نوین در حال شکل گیری: بازنگری راهبردی نسبت به سازمان همکاری شانگهای و بریکس

در این مقاله، بازنگری راهبردی ایران به سمت سازمان همکاری شانگهای و بلوک بریکس در چارچوب محیط سیاسی بین المللی در حال تغییر مورد بررسی قرار گرفته است. با تکیه بر چارچوب واقع گرایی نئوکلاسیک، فشارهای ساختاری و عوامل داخلی کلان که تصمیم های سیاست خارجی ایران را در همکاری با این دو نهاد متأثر می سازند، تجزیه و تحلیل شده اند. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل کیفی و مطالعه منابع اولیه و ثانویه، درک جامعی از بازآرایی ژئوپلیتیک ایران در سیاست نگاه به شرق فراهم می کند. یافته های مقاله نشان می دهد که مسیر تهران به سمت سازمان همکاری شانگهای و بریکس با ترکیبی از انگیزه های اقتصادی، دیپلماتیک و راهبردی هدایت می شود. به لحاظ اقتصادی، پیوند با سازمان همکاری شانگهای و بریکس به ایران فرصت های تجاری بیشتر، افق های سرمایه گذاری و سازوکارهای مالی جایگزین در پس زمینه تحریم های غربی ارائه می دهد. از نظر دیپلماتیک، این ارتباطات، موقعیت منطقه ای و بین المللی ایران را تقویت کرده و سکوهایی برای گفت وگو و همکاری راهبردی در اختیار تهران قرار می دهد. از نقطه نظر راهبردی، نزدیکی تهران به سازمان همکاری شانگهای و بریکس، اثرات عمده ای بر توازن قدرت غرب آسیا و ساختارهای قدرت جهانی دارد و نشان دهنده گذار به سوی نظم جهانی چندقطبی است. مقاله همچنین چالش های چندوجهی را که ایران در این گذار راهبردی با آن روبرو است، کشف می کند، که از مدیریت اولویت های متفاوت در سازمان همکاری شانگهای و بریکس تا سازگاری اهداف داخلی با بلندپروازی های جهانی را شامل م ی شود. در اصل، این مقاله بر روی راهبرد سیاست خارجی تطبیقی ایران در نظم جهانی در حال تغییر نور می افکند. با پاسخ دهی به پرسش های مرتبط با انگیزه ها، منافع و چالش های بازنگری راهبردی ایران به سمت سازمان همکاری شانگهای و بریکس، پژوهش حاضر، بینش هایی در مسیر آینده پویایی های ژئوپلیتیک در غرب آسیا و فراتر از آن ارائه می دهد.

تبلیغات