آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

1 ـ (کنتم خیرامه اخرجت للناس تإمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.)(1)
شما بهترین امتى هستید که براى مردمان پدیده آمده اند; که به نیکى فرمان مى دهید و از ناشایستى باز مى دارید.
امت اسلامى به این دلیل بهترین امت شناخته مى شود که در آن مردم همدیگر را به معروف امر و از منکر نهى مى کنند. به این ترتیب ارزش هاى الهى (به عنوان ارزش) همواره ثابت و هدایتگر رهپویان طریق حق مى مانند. و ضد ارزش ها به عنوان مانع حرکت شناخته شده و از مسیر راه حق گویان برداشته مى شود. براین اساس همه موظف به امر و نهى همدیگر خواهند بود.
2 ـ (ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یإمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)(2)
و باید از میان شما گروهى باشند دعوتگر به خیر که به نیکى فرمان دهند و از ناشایستى بازدارند.
حقیقت این است که به دلیل شرایطى که لازم است آمروناهى براى امر و نهى کردن کسب کنند و موقعیتى که باید موجود باشد, تنها افراد یا گروه هایى که این شرایط را دارند باشند, همواره به عنوان پیشروان اجراى این فریضه شناخته مى شوند.
3 ـ (والمومنون و المومنات بعضهم اولیإ بعض یإمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)(3)
مردان و زنان با ایمان ولى یکدیگرند. همدیگر را به نیکى فرمان مى دهند و از زشتى باز مى دارند. این آیه نیز نوعى ولایت براى آمران و ناهیان ایجاد مى کند و آنان از این جهت نسبت به مخاطبان خود, برترى و ولایت مى یابند.
از مجموع سه آیه ى فوق چنین برداشت مى شود که همیشه ((گروه هایى از مردم)) به دلیل وجود شرایط لازم, دیگران را امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و از این رهگذر نوعى ولایت براى آنان ایجاد مى شود. نکته ى قابل توجه در این جاست که بدانیم معین شدن چنین وظیفه اى براى چنین جمعیتى به معناى این نیست که اصل وجوب امر به معروف و نهى از منکر شامل همگان نمى شود. بلکه همه به تناسب شرایط پدید آمده موظف و با فقدان شرایط, ممنوع نسبت به این وظیفه خواهند بود.(4) با ذکر این مقدمه است که متوجه مى شویم امیرمومنان على(ع) از چه خاستگاهى در سخنان خود بارها, براى جمعیت هاى ویژه اى جهت اجراى این فریضه, مإموریت قائل است و آنان را حتى براساس تفسیر برخى آیات قرآن پیشروان این عرصه مى داند.
1 ـ خدا
برترى مطلق خداوند برعالم و آدم, و علم و توان وى موجب مى شود او در صف اول و خط مقدم آمران و ناهیان قراربگیرد. خداوند معروف و منکر را مى شناسد, قدرت لازم را براى امر و نهى دارد و به موقعیت ها و مقتضیات نیز احاطه دارد. بنابراین شایسته ترین آمر و ناهى اوست. و از این روست که در دعاى جوشن کبیر با دو لقب ((یا آمرو یا ناهى)) از وى یاد مى شود.
علاوه برآن حضرت على(ع) در ضمن خطبه اى مى فرماید: ((ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه))(5)
امر به معروف و نهى از منکر دو ویژگى از صفات خداوند هستند.
این سخن نیز تإکید برخاستگاه الهى این فریضه دارد که طبعا کمال انسانى نیز فرآیند آن خواهد بود. لذا ما در قرآن بارها شاهد امر و نهى خداوند هستیم مانند (ان الله یإمربالعدل و الاحسان ...)(6)
البته امیرمومنان على(ع) پیرامون آمر و ناهى بودن خداوند به این نکته نیز اشاره دارد که خداوند از طریق مجارى مناسب بشر, امر و نهى خود را به اجرا مى گذارد. لذا در خطبه اى ازنهج البلاغه مى فرماید: ((وانهى الیکم المعذره و اتخذعلیکم الحجه و قدم الیکم بالوعید و انذرکم بین یدى عذاب شدید.))(7)
خداوند به زبان پیامبر(ص) اعمالى را که دوست داشت و اعمالى را که بدش مىآمد و نواهى و اوامر خود را به شما ابلاغ کرد و جاى عذر برایتان باقى نگذاشت و حجت را برایتان تمام کرد و شما را از عذاب برحذر داشت پیش از آن که قیامت به پا شود و ترسانید پیش از رسیدن عذاب سخت.
2 ـ پیامبران
همان گونه که در بخش فوق گفتیم, خداوند پیامبران را به عنوان واسطه و ابلاغ گران اوامر و نواهى خود برمى گزیند. بنابراین اساسا فلسفه ى وجودى پیامبران را باید در اجراى این فریضه جستجو کرد. خداوند متعال نیز در کنار ذکر شئون پیامبرى مانند حلال کردن طیبات, حرام دانستن پلیدىها, باز کردن غل ها و... از ((امربه معروف)) و ((نهى از منکر)) یاد مى کند.(8) و براین اساس است که معصومان(علیهم السلام) امر به معروف و نهى از منکر را روش پیامبران مى دانند و مى فرمایند: ((ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیإ و منهاج الصلحإ))(9); امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران و روش صالحان است.
امام على(ع) در فرازهایى غیر معدود از سخنانش به این وظیفه و شإن پیامبران اشاره مى کند و گاه رنج هایى را نیز که متحمل شده اند, بیان مى دارد. از جمله پیرامون حضرت یحیى و پدرش حضرت زکریا8 مى فرماید: پیامبر خدا, زکریا را با اره قطعه قطعه کردند و یحیى فرزند زکریا را قومش کشتند; با این که او آن ها را به خدا دعوت مى کرد... خداوند در کتابش فرمود: ((کسانى که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران و عدالتخواهان را مى کشند, به عذاب دردناک بشارت بده. ))(10)
پیامبراکرم(ص)
علاوه برآیات و روایاتى که فریضه ى امر به معروف و نهى از منکر را رسالت و شإن عموم پیامبران مى دانند, آیات و احادیثى نیز به طور ویژه به مإموریت پیامبراکرم(ص) در این باره دلالت دارند, مانند (یإمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر)(11); و (وامربالمعروف و اعرض عن الجاهلین)(12) و... امیرمومنان در حدیثى آن گاه که این فریضه و مإموریت پیامبر را یادآورد مى شود, به اوضاع و موقعیت ویژه حضرت نیز اشاره مى کند. ((اشهد ان محمدا صلى الله علیه و سلم... ارسله بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیا و الى الحق داعیا على حین فتره من الرسل و ضلاله من الناس و اختلاف من الامور و تنازع من الالسن))(13)
شهادت مى دهم که محمد(ص) را براى نیکى امر کننده و از پلیدى نهى کننده و به حق دعوت کننده فرستاد در زمانى که فاصله اى از رسولان و گمراهى از مردم و اختلاف از امور و تنازع در زبان ها بود.
امیرمومنان(ع) در بستر شهادت نیز از این وظیفه ى پیامبر سخن مى گوید: ((قال الله عزوجل لنبیه صلى الله علیه و آله وسلم (وإمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر على ما اصابک ان ذلک من عزم الامور)(14)
خداى عزوجل به پیامبر خود مى فرمود:
((و امر به معروف و نهى از منکر کن و برآنچه به تو مى رسد, صبر پیشه ساز که این از کارهاى مهم است.))
3 ـ امامان(علیهم السلام)
ائمه(علیهم السلام) بعد از پیامبر(ص) وظیفه ى هدایت جامعه ى بشرى را برعهده گرفته اند و جانشین پیامبر در وظایف و مإموریت هایش هستند. بنابراین آنچه را که باید پیامبر درباره هدایت جامعه به کار مى برد, ائمه معصوم(علیهم السلام) ادامه مى دادند که امر به معروف و نهى از منکر از این شئون و شاید یکى از مهمترین آن ها مى باشد. از این روى در زیارت جامعه مى خوانیم: ((وامرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فى الله حق جهاده))(15)
به معروف امر کردید و از منکر باز داشتید و در راه خدا آن گونه که سزاوار بود, جهاد کردید
و امام حسین(ع) مظهرى ملموس و فدایى این دو فریضه ى مقدس است. لذا حضرت آن گاه که برادرش محمد حنفیه به او مى گوید: به سوى عراق نرو; مى فرماید: ((ارید ان آمربالمعروف وانهى عن المنکر و اسیر بسیره جدى))(16); مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم تا به روش جدم عمل کنم.
امیرمومنان على(ع) با جملات و تعابیر مختلفى از این شإن پیامبر سخن گفته است. مانند: ((نحن دعاه الحق و ائمه الخلق و إلسنه الصدق, من اطاعنا ملک و من عصاناهلک))(17)
ما دعوت کنندگان به حق و پیشوایان مردم و زبان هاى راستى هستیم. هرکه ما را اطاعت کند, قدرت یابد و آن که از ما سرپیچى کند, هلاک مى شود.
((یاایهاالناس استعدوا للشخوص الى امامکم و انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فانکم تقاتلون المحلین القاسطین الذین یقرإون القرآن و لایعرفون حکم الکتاب و لایدینون دین الحق مع امیرالمومنین و ابن عم رسول الله الامربالمعروف و الناهى عن المنکر و الصادع بالحق و القیم بالهدى و الحاکم بحکم الکتاب الذى لایرتشى فى الحکم و لایداهن الفجار و لاتإخذه فى الله لومه لائم. ))(18)
اى مردم! به سوى امامتان و سبکبال و سنگین کوچ کنید و با اموال و جان هاى خود جهاد کنید. شما با مرزشکن هاى ستمگر که قرآن را نمى خوانند و حکم آن را نمى دانند و به دین حق دیندار نیستند, همراه امیرمومنان و پسرعموى رسول خدا نمى جنگند, کسى که آمر به معروف و ناهى از منکر و باز دارنده ى به حق و قیم به هدایت و حاکم به کتاب است, کسى که در حکم رشوه نمى گیرد و با فاجران سازش نمى کند و در (راه) خدا سرزنش ملامت گرى را به خود نمى گیرد.
4 ـ عالمان ربانى و دانشوران دین شناس
واقعیت موجود در جوامع بشرى اقتضا مى کند همواره غیر از اهل عصمت وطهارت, گروهى از مردمان زمینى نیز که بر زخارف دنیوى چشم بسته و به امید اطاعت معبود خویش در تکاپو هستند, به این فریضه عمل کنند. این گروه ((شایستگى)), ((حق)) و ((وظیفه)) دارند که به معروف امر و از منکر نهى کنند و قرآن کریم درباره این گروه مى فرماید: (لعن الذى کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بن مریم... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ماکانوا یفعلون)(19)
لعنت شدند آنان که از بنى اسرائیل کافر شدند از زبان داود و عیسى... چرا که آنان از بدى هایى که مردم انجام مى دادند, نهى نمى کردند. امیرمومنان(ع) نیز به این وظیفه ربانیان و مردان خدایى در هر عصر و دوره اى این گونه اشاره مى فرماید: ((فانه انما هلک من کان قبلکم حیث ما عملوا من المعاصى و لم ینههم الربانیون و الاحبار عن ذلک و انهم لما تمادوا فى المعاصى و لم ینههم الربانیون و الاحبار عن ذلک نزلت بهم العقوبات.))(20)
کسانى که قبل از شما بودند, نابود شدند. چون هرچه به گناه عمل کردند و ربانى ها و احبار باز نداشتند و آن ها وقتى در گناهان فرو رفتند و ربانیان و احبار از این گناهان نهى نکردند و عقوبت ها به آن ها نازل شد.
صاحبان دانش در هر زمینه اى بهتر از دیگران مصالح و مفاسد را تشخیص مى دهند و مى توانند مردم را به سوى آن هدایت کنند و نسبت به مفاسد هشدار دهند. قرآن کریم در این باره سراغ اقوام گذشته مى رود و مى فرماید: (فلولا کان من القرون من قبلکم اولو بقیه ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجیناهم)(21)
از چه روى در میان اقوامى که پیش از شما بودند, جز گروهى اندک ازکسانى که نجاتشان دادیم, خردمندانى نبودند که از فساد در روى زمین نهى کنند.
براین اساس امیرمومنان مى فرماید: ((ان العالم الکاتم علمه یبعث انتن اهل القیامه ریحا یلعنه کل دابه حتى دواب الارض صغارا))(22)
دانشمندى که علم خود را پنهان کند, بدبوترین اهل قیامت برانگیخته مى شود. هرجنبنده اى حتى جنبندگان کوچک زمینى او را لعنت خواهند کرد. علاوه براین امام در خطبه شقشقیه مى فرماید: ((اما والذى فلق الحبه و برإالنسمه لولا حضورالحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلمإ ان لایقاروا على کظله ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها))(23)
سوگند به خدایى که دانه را مى شکافد و جانداران را مىآفریند, اگر وضع حاضر نبود و اگر آماده شدن یاور و فشار جمعیت که تکلیف را تعیین مى کند, نبود و اگر خدا از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر عوارض شکمبارگى ستمگران و گرسنگى بیچارگان نباید آرام بگیرند, من افسار مرکب خلافت را روى شانه اش مى انداختم و کنار مى رفتم.
5 ـ سرپرست خانواده
براى پى بردن به مسوولیت سرپرست خانواده کافى است به این آیه الهى توجه کنیم که خداوند مى فرماید: (یاایهاالذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودهاالناس و الحجاره علیها ملئکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون مایومرون)(24)
اى کسانى که ایمان آورده اید, خود و خانواده خویش را از آتش که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست, نگاه دارید; آتشى که فرشتگانى برآن گمارده شده که خشن و سخت گیر هستند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى کنند و آنچه را فرمان داده شده اند, اجرا مى نمایند.
بنابراین در هر خانواده آنان که در رإس هرم سامان دهى خانواده قرار دارند, موظف به بازداشتن اهل خانه از کجروىهاى احتمالى هستند و به همین ترتیب در برابر کوتاهى و قصور خود, قدرت تشخیص معروف و منکر را نیز از دست خواهند داد. امیرمومنان على(ع) عواقب این کوتاهى را در روایتى به نقل از رسول اکرم(ص) به زیباترین وجه به تصویر مى کشد و مى فرماید:
((ایمارجل رإى فى منزله شیئا من فجور فلم یغیر بعث الله تعالى بطیرابیض فیظل ببابه اربعین صباحا فیقول له کما دخل و خرج غیر غیر فان عیر و الامسح بجناحه على عینیه و ان رإى حسنا لم یراه حسنا و ان راى قبیحا لم ینکره))(25)
هر مردى که در خانه اش چیزى را از فجور ببیند و اصلاح نکند, خداوند پرنده اى سفید را برمى انگیزد که چهل صبح بردرخانه اش پرمى گستراند و هرگاه آن مرد داخل خانه شود, یا از آن خارج شود, مى گوید: اصلاح کن, اصلاح کن. اگر اصلاح کرد, که کرد و گرنه آن پرنده بال هایش را به دو چشم او مى کشد که اگر خوبى را ببیند, آن را خوب نمى بیند و اگر بدى ببیند آن را بد نمى بیند.
در این حدیث وارونه شدن بینش ((اهل تسامح و تساهل)) در برابر گناه به خوبى ترسیم شده است.
6 ـ برادر دینى
در جامعه ى اسلامى, مسوولیت متقابل انسان ها نسبت به هم بدان حد است که مسلمانان برادرهم خوانده شده اند و امیرمومنان در توضیح این برادرى مى فرماید: ((اخوک فى الدین من هداک الى الرشاد و نهاک عن فساد و اعانک الى اصلاح معاد.))(26); برادر تو در دین کسى است که تو را به راه رشد هدایت کند و از فساد باز دارد و به اصلاح آخرت یارىات کند.
و در جاى دیگر مى فرماید: ((علیک بطاعه من یامرک بالدین فانه یهدیک وینجیک))(27); برتوباد به اطاعت کسى که تو را به دین امر مى کند که او تو را هدایت مى کند و نجات مى دهد.
ویژگى این گروه ها
1 ـ نکته ى اول
غیر از خداى متعال که تمام ابزارهاى لازم (علم, قدرت و برترى) را در اختیار دارد, دیگر گروهاى پیشرو, هریک ویژگى خاصى دارند که موجب مى شود, آنان در خط مقدم قرار بگیرند. آن گونه که متوجه مى شویم این برترىها در دو جنبه ى فردى و اجتماعى است. یعنى مراتب و والایى آنان گاه از برجستگى فردى و گاه از برجستگى اجتماعى آنان ناشى مى شود و زمانى نیز هردو عنصر وجود دارد. گروه انبیا و امامان هم برترىهاى فردى و هم صاحب رتبه و مسوولیت اجتماعى را صاحب هستند. مردان خدایى و دانشمندان به دلیل ویژگى هاى شخصى که همان برترى معنوى یا علمى است, مورد خطاب هستند و سرپرست خانواده و سازمان به دلیل برترى نهادى و سازمانى خود موظف به امر و نهى مى شود. در این میان تنها یک گروه ((برادران دینى)) است که جایگاه مساوى با مخاطبان خود دارند. البته با دقت متوجه مى شویم که این گروه نیز به دلیل مسوولیت اجتماعى و متقابل خود داراى وظیفه امر و نهى مى شوند و زمانى که امر و نهى کنند, چنین ولایت و برترى براى آنان نیز به وجود مىآید. بنابراین آخرین قشرى که مورد خطاب است, عام ترین و بیشترین جماعت مسلمانان است که از موضع برادرى, حق امر و نهى یافته اند.
2 ـ نکته ى دوم
به نظر مى رسد در این تقسیم بندى, اشخاص موضوعیت ندارند. به عبارت دیگر آنچه مهم است, موقعیت و برترى اجتماعى یا شخصیتى است به همین ترتیب به جاى شخص یک پیامبر, هر شخص دیگر بود, همین وظیفه را داشت. در باره ى سرپرست سازمان و خانواده نیز چنین است; از این روى تفاوتى نمى کند که مسوولیت و سرپرستى خانواده با چه کسى باشد, هرکه مسوول سامان دهى باشد, وظیفه ى هدایت و اصلاح گرى و امر و نهى را نیز خواهد داشت و باید از کوتاهى و قصور پرهیز کند. بنابراین اگر به جاى پدر, مادر چنین برترى موقعیتى یافت, یا برادر بزرگتر یا خواهر, پدر بزرگ و... باید خود را مخاطب این وظیفه ى الهى بداند.
((برادر دینى)) نیز به همین صورت اعم از زن و مرد خواهد بود. زیرا منظور وظیفه اى است که از مسوولیت برادرى اسلامى ایجاد شده است و این اعم از آن است که فرد مورد نظر, زن باشد یا مرد و البته این واقعیت را نیز انکار نمى کنیم که گروه هاى برگزیده براساس موقعیت ها, برترىها و جایگاه هاى خویش در سازمان اجتماعى نقش برتر و جایگاه بالاترى نسبت به مسوولیت در برابر امر و نهى خواهند داشت.
پى نوشتها:
1 ـ سوره آل عمران, آیه 110.
2 ـ سوره آل عمران, آیه 104. پیرامون ((منکم)) نظرات مختلفى ارائه شده است. برخى ((من)) را شإنیه و عده اى بعضیه گرفته اند. یکى از طرق جمع این آیه با آیه 110 از همین سوره مطلبى است که مى خوانید. برخى هم گفته اند: به خاطر مراتب مختلف امرو نهى است که فرموده است: ((منکم)) چون همه توان رسیدن به همه مراتب را ندارند و بلکه باید جمعیتى براى اجراى برخى مراتب (مرتبه غیر فردى) تشکیل شود. لذا تعبیر ((منکم)) شده است.
3 ـ سوره توبه, آیه 71, برخى مترجمان جدید این واژه (اولیإ) را به معناى دوستى در نظر گرفته اند که با توجه به متون فقهى صحیح به نظر نمى رسد و تإکید برآن است که ولایت به معناى برترى است و آمر و ناهى با اجراى این فریضه نوعى از شئون ولایت بعضى از مومنان به بعضى دیگر را ثابت مى کند.
4 ـ در این باره, در بخش ویژگى ها به تفصیل سخن خواهیم گفت.
5 ـ نهج البلاغه, خطبه 155.
6 ـ نحل, آیه 90.
7 ـ نهج البلاغه, خطبه 85, ص 206.
8 ـ امر به معروف و نهى از منکر, سیدحسن اسلامى, ص 31.
9 ـ اصول کافى, ج 5, ص 55, امام باقر(ع).
10 ـ تفسیربرهان, ج 1, ص 274, حضرت اسماعیل نیز به نماز وزکات امر مى کرد. (مریم, 55), حضرت شعیب فرمان به معروف در تجارت مى داد. (هود, 85).
11 ـ اعراف, 157.
12 ـ همان, 199.
13 ـ عقدالفرید, ج 4, ص 135 و فروع کافى, ج 5, ص 59 و نمونه هاى دیگر.
14 ـ نهج السعاده فى مستدرک نهج البلاغه, ج 8, ص 368.
15 ـ بحارالانوار, ج 44, ص 339.
16 ـ در جامعه ى کبیره از امام على النقى(ع) (المظهرین لامرالله و نهیه) و در جامعه ى صغیره از امام رضا(ع) (المظهرى لامرالله و نهیه)
17 ـ غررالحکم و دررالکلم, 10001.
18 ـ بحارالانوار, ج 32, ص 407, در جنگ صفین به مردم بصره.
19 ـ سوره مائده, آیات 78 و 79 و آیه 116 سوره هود را نیز بنگرید.
20 ـ اصول کافى, ج 5, ص 57, از امثال این آیات و احادیث معلوم مى شود عالمان دین و روحانیون بزرگوار در صف اول آمران و ناهیان باید باشند.
21 ـ هود, 116.
22 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 451.
23 ـ نهج البلاغه, خطبه 3.
24 ـ تحریم, آیه 60.
25 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 410.
26 ـ غررالحکم و دررالکلم, 1918.
27 ـ همان, 6142.

تبلیغات