مطالعه تطبیقی چهار اقتباس نمایشی از داستانِ بانوی حصاری از هفت پیکرِ نظامی با تاکید بر نظرات لیندا هاچن و دبورا کارتمل (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
گنجینه ادبیات فارسی منبعی عظیم برای اقتباس و خلق آثار نمایشی به شمار می رود، و خمسه نظامی یکی از مهم ترین و مستعدترین آثار در این گنجینه است. در بخش سه شنبه شب از هفت پیکر در گنبد سرخ داستان بانوی حصاری حکایت می شود. این داستان که پس از اقتباس توراندخت نامیده شده به دلیل جذابیت و برخورداری از عناصر داستان بارها مورد اقتباس نمایشی قرار گرفته است. اولین بار کارلو گوتزی نویسنده ایتالیایی در قرن هجدهم، اقتباسی به سبک کمدیا دل آرته از توراندخت انجام داد. سپس شیللر آلمانی به استقبال نمایش گوتزی رفت و توراندخت خود را نوشت و برتولت برشت نیز پس از سال ها مطالعه بر روی فلسفه چین اقتباسی نمایشی از این اثر انجام داد. در ایران نیز رضا کرم رضایی داستان توراندخت را دست مایه اقتباسی به سبک تخت حوضی قرار داده است. در این مقاله، با هدف تعیین جنبه های نمایشی داستان بانوی حصاری و بررسی نقش عوامل فرهنگی و زمانی در اقتباس از آثار کهن، داستان بانوی حصاری و چهار اقتباس نمایشی صورت گرفته از آن با توجه به نظریات هاچن و کارتمل بررسی شد. تحلیلِ فرمالیستی داستان بانوی حصاری نشان می دهد این منظومه، بسیاری از ابعاد و ویژگی های نمایشی را داراست. همچنین مطابق با نظریه هاچن در تمام آثار اقتباسی مذکور تغییر درون رسانه ای رخ داده است. در آثار گوتزی، شیللر و کرم رضایی، مضمون مورد نظر نظامی تکرار و تکریم شده درحالی که در اثر برشت، مضمون اصلی زیرورو شده و وی با آن به مقابله برخاسته شده است. ضمن این که بر اساس دسته بندی کارتمل، می توان گفت گوتزی، شیللر و کرم رضایی، شیوه انتقال و برشت شیوه تفسیر را در اقتباس از اثر مبدأ به کار برده اند.A comparative study of four dramatic adaptations of the story of Banu-ye Hesari from Nizami’s Haft Paykar with emphasis on the comments of Linda Hutcheon and Deborah Cartmell
The treasure of Persian literature is considered a huge source for adapting and creating dramatic works, and Khamsa Nizami is one of the most important and appropriate works in this treasure. In the Tuesday Night episode of the Nizami’s Haft Paykar in the red dome, the story of Banu-ye Hesar is told. This story, which was called Turandekht after its adaptation, has been dramatically adapted many times because of its charm and elements of the story. For the first time, the Italian writer Carlo Gozzi made a Commedia dell’arte adaptation of Turandekht in the 18th century. Then, the German Schiller welcomed Gozzi’s play and wrote his Turandecht, and Berthold Brecht made a theatrical adaptation of this work after years of studying Chinese philosophy. In Iran, Reza Karam Rezaei has used the story of Turandecht as a basis for adaptation in the style of Takht Hozei. In this article, to determine the dramatic aspects of the story of Banu-ye Hesar and investigate the role of cultural and time factors in the adaptation of the ancient works, the story of Banu-ye Hesar and four theatrical adaptations were studied according to the theories of Hutcheon and Cartmell. The formalistic analysis of the story of Banu-ye Hesar shows that this system has many dimensions of theatrical features. Also, according to Hutcheon’s theory, there has been a change within the media in all the adaptation works mentioned. In the works of Gozzi, Schiller, and Karam Rezaei, the desired military theme is repeated and honored, while in Brecht’s work, the main theme has been turned upside down, and he has risen against it. In addition, based on Cartmell’s classification, it can be said that Gozzi, Schiller, and Karam Rezaei have used the transmission method and Brecht the method of interpretation in adapting the original work.