حقوق زنان
آرشیو
چکیده
متن
نابرابرى ارث زن و مرد
عدم تبیین برخى از احکام و حدود الهىدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپندارى شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است.
وجود برخى از آیات و روایات براى بسیارىاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که:
«چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟»
موضوع این نوشته، بررسى مساله ارث زناست که بر طبق آیه 11 سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است.
در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم:
1 - یکى از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعى و گاه بىاطلاعى از احکام و مسایلحقوقى است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلى است که حقیقت آن باچیزى که زنانمىپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال مىکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوى با مرد است. حال آن که درنگاه سطحى، تصور مىشود که ارث زن نصفارث مرد است.
2 - این مساله هم از امور روشن اجتماعىو حقوقى است که انتظار «تساوى حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظارى بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگىهاى مخصوص بهخود و داراى دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمىتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگرى بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جایىاست که بین دو شىء با امکانات کاملامساوى، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضى را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. در آن جا که از بهره زن و مرد سخنمىگوید، مىفرماید: براى هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه 32)
در ثواب اخروى آنان نیز مىفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کارى شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد.
اما از طرفى این حقیقت از امور پذیرفتهعلمى و تجربى است که توان بدنى مرد بیشتراز زن و نیروى عاطفى زن به مراتب بیشتر ازمرد است. باردارى و شیردهى ویژه زن استو مرد راهى براى دستیابى بدان ندارد و بهطور طبیعى نمىتواند امتیازات این دوره اززندگى زن را دارا شود.
3 - حقیقت این است که در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهاى براىطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانى کهدر انتظار نزول آیات الهى پیرامون مسایلزندگى بودند، برخى همان کسانى بودند که تازمانى پیش زن را جزو دارایى مرد برمىشمردند و هیچ گاه تصور نمىکردند کهاسلام براى زن سهمى از ارث قرار دهد.
رسول اکرمصلى الله علیه وآله که آگاهترین فرد بهرویدادها و افکار زمان خود بود، خوبمىدانست که طرح مسایل حقوقى زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودىضعیف است که حتى اگر بخواهد از مزیتىبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکى از حقوقخانوادگى یا اجتماعى هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمىبه نفع زن به تصویب مىرسد، به گونهاىزیرکانه بیان شود که نه زن از چیزى محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود.
موضوع ارث از آن نمونه احکام بود کهبسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوانچنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانىکسى از مردان انحصار طلب به ژرفاى آن - کهبه نفع زن طرحریزى شده بود.- پىنبرد تا درمقابلش جبههگیرى کند. مساله ارث زن درحالى مطرح گردید که درمیان مردم عربهرگاه مردى مىمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار مىگرفتند و با وى ازدواجمىکردند یا او را به عقد دیگرى در مىآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت مىکردند. این پدیده زشتسبب شدکه آیهاى از قرآن (سوره نساء، آیه 22) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود که زن همانند مرد داراى حقوقى استکه باید محترم شمرده شود.
با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه 176) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمىبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یکى درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن مىگفت ولى در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمى فرمود: «اى زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکهفرموده است: «اى مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار مىدهد. زیرابراى تعیین مقدار ارث مرد، وى باید نخستبه حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن براى خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم مىشود.این موضوع مانند آن است کهبخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر مىگویند:سیبها باید طورى تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر بردارى. پس وى نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوى تقسیمکند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیک سهم آن به وى، دو برابر آن را براى خودبردارد.
تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضى به حکمندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشى ازارث به وى تعلق گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدرى بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر مىشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولى در حقیقتکار به پایان نرسیده است.
زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولى از طرفى از سوىخداوند میان زن و مرد احکامى مقرر شدهاست که این کاستى براى زن جبران مىشودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد مىگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجى است که زن عهده دار آننیست. برخى از آنها بدین قرار است:
1 - پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر).
زن در این مرحله وظیفهاى ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد.
2 - پرداخت دیه.
هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام کارى به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
3 - پرداخت مهریه.
در هنگام خواستگارى و ازدواج، مرد استکه به زن مهریه مىدهد نه به عکس.
4 - مخارج کار خانه و شیردادن به بچهها.
مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضاى زن،نسبتبه انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وى مزد دهد و حال آن که در انجام کارهاىمرد، لازم نیست زن چیزى به مرد بپردازد.
5 - و غیره.
با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن مىرسد و گاه بهره واقعى او ازنصف ارث هم کمتر مىشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمترى از مرددارد ولى در واقع در آمد وى مساوى با او یا بیشتراز وى است.
افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او کسب مىکند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالىکه مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقى کهبر عهده اوست - به خانه مىآورد و به مصرفخانوادهاش مىرساند.
عدم تبیین برخى از احکام و حدود الهىدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپندارى شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است.
وجود برخى از آیات و روایات براى بسیارىاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که:
«چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟»
موضوع این نوشته، بررسى مساله ارث زناست که بر طبق آیه 11 سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است.
در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم:
1 - یکى از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعى و گاه بىاطلاعى از احکام و مسایلحقوقى است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلى است که حقیقت آن باچیزى که زنانمىپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال مىکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوى با مرد است. حال آن که درنگاه سطحى، تصور مىشود که ارث زن نصفارث مرد است.
2 - این مساله هم از امور روشن اجتماعىو حقوقى است که انتظار «تساوى حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظارى بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگىهاى مخصوص بهخود و داراى دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمىتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگرى بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جایىاست که بین دو شىء با امکانات کاملامساوى، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضى را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. در آن جا که از بهره زن و مرد سخنمىگوید، مىفرماید: براى هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه 32)
در ثواب اخروى آنان نیز مىفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کارى شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد.
اما از طرفى این حقیقت از امور پذیرفتهعلمى و تجربى است که توان بدنى مرد بیشتراز زن و نیروى عاطفى زن به مراتب بیشتر ازمرد است. باردارى و شیردهى ویژه زن استو مرد راهى براى دستیابى بدان ندارد و بهطور طبیعى نمىتواند امتیازات این دوره اززندگى زن را دارا شود.
3 - حقیقت این است که در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهاى براىطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانى کهدر انتظار نزول آیات الهى پیرامون مسایلزندگى بودند، برخى همان کسانى بودند که تازمانى پیش زن را جزو دارایى مرد برمىشمردند و هیچ گاه تصور نمىکردند کهاسلام براى زن سهمى از ارث قرار دهد.
رسول اکرمصلى الله علیه وآله که آگاهترین فرد بهرویدادها و افکار زمان خود بود، خوبمىدانست که طرح مسایل حقوقى زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودىضعیف است که حتى اگر بخواهد از مزیتىبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکى از حقوقخانوادگى یا اجتماعى هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمىبه نفع زن به تصویب مىرسد، به گونهاىزیرکانه بیان شود که نه زن از چیزى محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود.
موضوع ارث از آن نمونه احکام بود کهبسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوانچنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانىکسى از مردان انحصار طلب به ژرفاى آن - کهبه نفع زن طرحریزى شده بود.- پىنبرد تا درمقابلش جبههگیرى کند. مساله ارث زن درحالى مطرح گردید که درمیان مردم عربهرگاه مردى مىمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار مىگرفتند و با وى ازدواجمىکردند یا او را به عقد دیگرى در مىآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت مىکردند. این پدیده زشتسبب شدکه آیهاى از قرآن (سوره نساء، آیه 22) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود که زن همانند مرد داراى حقوقى استکه باید محترم شمرده شود.
با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه 176) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمىبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یکى درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن مىگفت ولى در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمى فرمود: «اى زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکهفرموده است: «اى مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار مىدهد. زیرابراى تعیین مقدار ارث مرد، وى باید نخستبه حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن براى خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم مىشود.این موضوع مانند آن است کهبخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر مىگویند:سیبها باید طورى تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر بردارى. پس وى نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوى تقسیمکند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیک سهم آن به وى، دو برابر آن را براى خودبردارد.
تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضى به حکمندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشى ازارث به وى تعلق گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدرى بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر مىشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولى در حقیقتکار به پایان نرسیده است.
زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولى از طرفى از سوىخداوند میان زن و مرد احکامى مقرر شدهاست که این کاستى براى زن جبران مىشودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد مىگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجى است که زن عهده دار آننیست. برخى از آنها بدین قرار است:
1 - پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر).
زن در این مرحله وظیفهاى ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد.
2 - پرداخت دیه.
هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام کارى به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
3 - پرداخت مهریه.
در هنگام خواستگارى و ازدواج، مرد استکه به زن مهریه مىدهد نه به عکس.
4 - مخارج کار خانه و شیردادن به بچهها.
مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضاى زن،نسبتبه انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وى مزد دهد و حال آن که در انجام کارهاىمرد، لازم نیست زن چیزى به مرد بپردازد.
5 - و غیره.
با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن مىرسد و گاه بهره واقعى او ازنصف ارث هم کمتر مىشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمترى از مرددارد ولى در واقع در آمد وى مساوى با او یا بیشتراز وى است.
افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او کسب مىکند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالىکه مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقى کهبر عهده اوست - به خانه مىآورد و به مصرفخانوادهاش مىرساند.