امر به معروف(بخش دوم)
آرشیو
چکیده
متن
در روایات نیز به این هدف و اهمیت و پاداش بسیار بزرگ آنبسیار اشاره شده است.
مهمترین رهاورد این فریضه عبارت است از:
1- رحمتبى پایان الهى و بهشت و نعمتهاى اخروى
(المؤمن و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف...اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم وعدالله المؤمنین والمومنات جنات تجرى من تحتهاالانهار. (1)
مردان و زنان مؤمن برخى سرپرستبرخى دیگرند. یکدیگر را امربه معروف و نهى از منکر مىکنند... خدا ایشان را رحمت کند. بهراستى خداوند شکستناپذیر و حکیم است. خداوند مردان و زنان مؤمنرا به بهشتهایى که در آن شهرهایى جارى است وعده مىدهد.
2- فلاح و رستگارى
در برخى از آیات، فلاح و رستگارى درگرو امر به معروف و نهى ازمنکر شمرده شده است.
(ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یامرون بالمروف و ینهونعن المنکر و اولئک هم المفلحون (2)
باید گروهى از شماباشند که دعوت به خیر و امر به معروف و نهىاز منکر کنند; و ایشان رستگارانند.
3- آمران به معروف شایستگانند
(یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر اولئک من الصالحینامر به معروف و نهى از منکر مىکنند. ایشان از شایستگانند.
4- نجات از عذاب الهى
(انجینا الذین ینهون عن السود و اخذنا الذین ظلموانجات دادیم آنان را که از زشتىها نهى مىکردند و آنان را کهستم مىکردند، به عذاب گرفتار کردیم.
5- شرکت در ثواب اعمال دیگران
(و من شیفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها (5)
هرکس به کار نیکى تشویق کند و دیگران را به نیکىها دعوتکند(و وادارد)از آن بهره مىبرد. شفاعتبه معنى جفت و ضمیمه شدن در انجام دادن کار است. گاهمراد شفاعت در آخرت است که شفاعت کننده با گنهکار همراهى کرده،او را به بهشت هدایت مىکند. شفاعت کننده گاه در دنیا تحققمىیابد، یعنى فرد، با هدایت و امر به معروف، دیگران را همراهىکرده، به صراط مستقیم رهنمون مىشود. در تفسیر نورالثقلین آمدهاست:
رسول الله(ص)فرمود: «من امر بمعروف و نهى عن المنکر اودلعلى خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه اواشاره به فهو شریک.» (6)
آن که امر به معروف مىکند یا از منکرى باز مىدارد یا راهنایىبه خیر و نیکى کند یا اشارهاى به نیکى و خیر کند، در(ثواب)آنعمل شریک است; و آن که به زشتى فرمان دهد یا بدان راهنایى کندو یا به آن اشاره کند نیز(در مجازات و آثار آن) شریک خواهدبود.
آن حضرت همچنین فرمود: «الدال على الخیر کفاعله» (7)
6- همراهى معصومان
رسول اکرم(ص)مىفرماید: کسى که یک شیعه را هدایت و ارشاد کندو شریعت را به وى تعلیم دهد، با ما در جایگاه رفیع و والا همراهخواهد بود. (8)
امام صادق(ع)مىفرماید: علماى شیعهاى که مرزهاى عقیدتى را پاسمىدارند و از تسلط شیطان و دشمنان بر شیعیان جلوگیرى مىکنند،یک میلیون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (9)
7- ارزشمندتر از جان زمینیان
مردى کسى را کشت. فرزند مقتول او را به محضر امامسجاد(ع)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آیا قاتل حقى برگردن شماندارد؟
عرض کرد: چرا، او توحید و نبوت و امامت را به ما تلقین کردهولى این به اندازه خون پدر ما نیست. حضرت فرمود:
«والله هذا یفى بدماء اهل الارض کلهم مناالاولین و الاخرینسواالانبیاء و الائمه» (10)
به خدا سوگند، این عمل هم سنگ جان تمام اهل زمین از اولین وآخرین(جز انبیاء و ائمه)است.
امام صادق(ع)فرمود: «لایتکلم الرجل بکلمه حق یوخذ بها الا کان له مثل اجر مناخذبها» (11)
مردى سخن حقى را بگوید و دیگران به آن عمل کنند، براى اوهمانند پاداشى کسانى است که به آن سخن عمل کردهاند.
8- مقامى ویژه در قیامت
رسول خدا(ص)فرمود: «الا حدثکم عن اقوام لیسوا بانبیاء و لاشهداء یغبطهم یومالقیامه الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله على منابر من نورفقیل: من هم قال هم الذین یحببون عبادالله الى الله و یحببونعبادالله الى یامرونهم بما یجب الله و ینهونهم عمایکره اللهفاذا اطاعوهم احبهم الله.» (12)
آیا با شما سخن نگویم از کسانى که از پیامبران و شهدا نیستندولى پیامبران و شهیدان از مشاهده مقام آنان مسرور مىشوند که چهجایگاه والاى نزد خدا دارند و برچه جایگاههاى نورانى تکیهزدهاند. یکى از اصحاب عرض کرد: اى رسول خدا! کیانند؟ فرمود: کسانى هستند که بندگان خدا را نزد خدا و رسول خدامحبوب مىسازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان مىدهند واز آنچه خدا نمىپسندد، باز مىدارند و چون بندگان خدا به امر ونهى آنان عمل کنند، خداوند آنها را دوستخواهدا داشت.
در پاورقى بحارالانوار آمده است: منظور از غبطه، سرور است نهتمناى منزلت آنها.
آثار ترک امر به معروف و نهى از منکر
همان گونه که با انجام دادن فرمانهاى الهى سعادت دنیا و آخرتفرد و جامعه تامین مىشود، عمل نکردن به این دستورها نیز عواقبسخت دنیوى و اخروى خواهد داشت. آثار ترک امر به معروف و نهى ازمنکر به طور خلاصه عبارت است از:
1- لعن الهى و دور شدن از رحمتخداوند
(لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بنمریم.... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه. (13)
لعنتشدند آن دسته از نبى اسرائیل که کفر ورزیدند به زبانحضرت داود و عیسىبن مریم... ایشان، چون کار زشتى مرتکب مىشدند،یکدیگر را نهى نمىکردند.
نکته مهمى که در تفسیر این آیه وجود دارد آن است که لعن وطرد و مسخ بنى اسرائیل هنگامى واقع شد که امر به معروف را بهطور کلى ترک نکرده بودند و تنها آن را کامل و صحیح انجامنمىدادند.
على(ع)فرمود: «لما وقع التقصیر فى بنى اسرائیل جعل الرجل منهم یرى اخاهعلى الذنب فینهاه فلاینتهى فلایمنعه من ذلک ان یکون اکیله وجلیسه و شریبه حتى ضرب الله عزوجل قلوبهم بعضهم ببعض و نزلفیهم القرآن حیثیقول الله عزوجل لعن الذین کفروا من بنىاسرائیل...» (14)
چون تقصیر و کوتاهى(در وظیفه)در بنى اسرائیل واقع شد، مردىاز آنان برادر خود را درحال گناه مشاهده مىکرد او را نهى ازمنکر مىکرد; ولى گنه کار از عمل زشتخود دستبر نمىداشت، اصراراو برگناه مانع رفت و آمد و خوردن و آشامیدن و مجالستبا اونمىشد.(به مجالستبا گناهکار ادامه مىدادند.)تا این که خداوندقلبهاى برخى را متمایل به قلبهاى دیگران ساخت و در باره آنانآیه قرآن نازل شد. آن جا که مىگوید: لعن شدند آنان که کفرورزیدند از بنى اسرائیل.. .
1- نظیر همین روایت از رسول اکرم(ص)نیز نقل شده است. (15)
این عقاب و لعن وطرد یک سنت الهى است و در مورد همه کسانى کهامر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، تحقق مىیابد. رسولالله(ص)مىفرماید:
«والله لتامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و لتاخذون علىایدى الظالم و لتاطرنه على الحق اطرا او لیضربن الله بقلوبکمبعضکم على بعض ثم یلعنکم کما لعنهم.» (16)
به خدا سوگند، همانا امر به معروف و نهى از منکر مىکنید; ودستستمگران را مىگیرید و آنان را مجبور مىکنید به حق روىآورند و گرنه خداى برخى شما را داخل در بعض دیگر مىکند.(آنانرا که گناه نکرده، نهى از منکر نیز نکردند در گروه گنهکارانداخل مىسازد.)و سپس همه شما را لعنتخواهد کرد.
امام صادق(ع)به محمدبن مسلم چنین نوشت: بزرگان و خردورزانشما به نادانان و ریاست طلبان شما توجه کنند و آنها رابازدارند و گرنه لعنت من همه شما را فرا خواهد گرفت. (17)
2- تسلط بدکاران برجامعه و عدم استجابت دعا
وقتى امیرمومنان(ع)در بستر افتاده، روزهاى آخرعمرش رامىگذراند، در وصیتى به فرزندانش فرمود:
«لاتترکوا الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فیولى علیکمشرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم.» (18)
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید و گرنه بدکاران شمابرشما مسلط خواهند شد. سپس دعا خواهید کرد، ولى مستجاب نمىشود.
3- عزت و ذلت
عزت و ذلتبه دستخداست و براساس سنتهاى تغییرناپذیر او بهافراد و جوامع داده مىشود. یکى از عوامل عزت و ذلت عمل کردن یاترک کردن امر به معروف و نهى از منکر است. امام باقر(ع)فرمود:
«الامر بالمعروف و النهى عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجلفمن نصرهمان اعزه الله و من خذلها خذله الله.» (19)
امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق الهىاند. کسى که این دورا یارى کند، خداوند او را عزت مىدهد و آن که این دو را پست وخوار انگارد، خداى او را ذلیل و پستخواهد کرد.
4- رفع برکت و مشکلات دنیوى
در دعاى کمیل مىخوانیم: «اللهم اغفرلى الذنوب التىتغیرالنعم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء.»
خدایا! بیامرز آن گناهان را که نعمتها را دگرگون مىسازد،خدایا! بیامرز آن گناهان را که بلا فرود مىآورد.
یکى از گناهانى که نعمتها را مىبرد و مشکلات پدید مىآورد، ترکامر به معروف و نهى از منکر است. رسول الله(ص)به یارانش فرمود:
«لتامرن بالمعروف و لتنهى عن المنکر او لیلحینکم الله کمالحیت عصاى هذه. » (20)
امر به معروف و نهى از منکر کنید و گرنه خداوند پوستشما راخواهد کند، چنانکه من پوست رویین این عصا را کندهام.
سید مرتضى در ذیل روایت مىگوید: مراد نقص در اموال و انفس ومصیبتهاى بزرگ است.
در روایتى دیگر، پیامبراکرم(ص)فرمود: «لاتزال امتى بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وتعاونوا على البر فاذا لم یعفلوا ذلک نزعت منهم البرکات و سلطبعضهم على بعض و لم یکن لهم ناصر فى الارض و لا فىالسماء.» (21)
هماره امت من در خیزند تا آن هنگام که امر به معروف و نهى ازمنکر کنند و در خوبىها به کمک یکدیگر بشتابند; ولى چون اینامور را ترک کنند، برکتها از آن گرفته شده، برخى بربرخى دیگرمسلط شوند و در زمین و آسمان یاور و مددکارى نیابند.
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
فرمانهاى الهى هریک داراى اهمیتى ویژهاند و افراد گناهکارنیز هرکدام به گونهاى خاص تاثیر مىپذیرند و شرایط و اوضاعزمان و مکان و بسیارى عوامل دیگر در چگونگى امر به معروف و نهىاز منکر دخالت دارند. از این رو، براى امر به معروف و نهى ازمنکر مراتبى ذکر کردهاند که با توجه به وضعیت(زمان و مکان وافراد)معروف و منکر باید رعایتشود. امام(ره)در تحریرالوسیلهمىفرماید:
«فان لهما(امر به معروف و نهى از منکر)مراتب لایجوز التعدىعن مرتبه الى اخرى مع حصول المطلوب من المرتبه الدانیه بل معاحتماله، المرتبه الاولى ان یعمل عملا یظهر منه انزجاره القلبىعن المنکر... المرتبه الثانیه الامروالنهى لسانا... المرتبهالثالثه الانکار بالید. (22)
همانا براى امر به معروف و نهى از منکر مراتب و درجاتى استکه جایز نیستبه مرتبه بالاتر وارد شوند، چنانچه مقصود از مرتبهپایینتر حاصل مىشود; بلکه اگر احتمال حصول مطلوب را بدهند،تعدى به مرتبه بالات جایز نیست. مرتبه اول، آن است که عملى راانجام دهد که نشان دهنده انزجار قلبى او از گناه باشد... مرتبهدوم، امر و نهى گفتارى است; و مرتبه سوم، انکار منکر به وسیلهدست(اقدام عملى)است.
1- انکار قلبى
مرحله اول امر به معروف و نهى از منکر، انکار قلبى است. منظور از انکار قلبى آن است که انسان با افراد مرتکب خلافبرخوردى کند که نشان دهنده اعراض و عدم رضایت او از افعال آنانباشد و با این کار، قصد امر به معروف و نهى از منکر داشتهباشد. حضرت ابراهیم(ع)به بست پرستان مىگوید:(واعتزلکم وماتدعون من دون الله. (23)
از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید دورى مىجویم و کنارهمىگیرم.
قرآن درباره حضرت موسى(ع)هنگامى که از کوه طور برگشت ومشاهده کرد بنى اسرائیل گوساله مىپرستند، مىفرماید:(فرجع موسىالى قومه غضبان اسفا) (24)
موسى خشمگین و اسفناک به سوى قوم خود برگشت.
شرط ایمان
در آیه دیگر شرط ایمان را عدم مودت با دشمنان خدا ذکرمىکند:(لاتجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخریوادون من حاد اللهو رسوله و لو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم. (25)
نخواهى یافت گروهى را که به خدا و روز واپسین ایمان داشتهباشد و آنان را که با خدا و رسول دشمنى مىورزند، وستبدارند; هرچند آنها پدران، فرزندان، برادران یا اقوام و خویشانشانباشند.
چهره خشمگین
امیرمومنان در اشاره به این مرتبه از امر به معروف و نهى ازمنکر مىفرماید: «امرنا رسول الله(ص)ان نلقى اهل المعاصى بوجوهمکفهره.» (26)
اعتراض رسول اکرم(ص)
رسول اکرم(ص)به خانه عایشه وارد شد. خواهر عایشه در حالى که لباسى با آستین گشاد پوشیده بود وبرخى از اعضاى بدنش دیده مىشد، نشسته بود. حضرت بلافاصله برگشت. عایشه علت این برخورد پیامبر(ص)را فهمید و به خواهرش گفت: بیرون برو; زیرا پیامبر(ص)چیزى دید که او را ناراحت کرده است. با بیرون رفتن آن زن، پیامبر(ص)داخل شد. عایشه پرسید: چه چیزشما را ناراحت کرد؟
فرمود: آیا خواهرت را ندیدى؟ براى زن مسلمان جائز نیست جز گردى صورت و دستهایش تا مچ دیدهشود. (26)
عابدى که خشمگین نشد
امام صادق(ع)مىفرماید: خداوند دو فرشته براى عذاب کردن مردمشهرى فرستاد. چون دو فرشته به سوى آن شهر فتند، مشاهده کردندمردى مشغول مناجات است. از خدا پرسیدند: چه کنیم؟ خطاب رسید: عذاب نازل کنید; زیر این مرد کسى است که هرگز چهرهاش براى خدااز خشم برافروخته نشده است. (28)
امیرمومنان(ع)این مرحله را کمترین مرحله امر به معروف و نهىاز منکر مىداند و مىفرماید:
«ادنى الانکار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره» (29)
کمترین انکار و مبارزه با منکر و گناه آن است که با چهرهخشمگین با گناهکاران برخورد کنى.
2- انکار قولى
مرحله دیگر امر به معروف و نهى از منکر، استفاده از گتفاراست. در این مرحله نیز مراتبى است. اولین مرحله آن، قول لیناست. خداوند به موسى وهارون(علیهماالسلام) فرمود: «اذهبا الىفرعون انه طغى فقولاله قولا لینا» (30)
به سوى فرعون بروید که او طغیان کرده است و با گفتار نرم بااو سخن بگویید.
عمل به این دستور را در سیره حضرت ابراهیم(ع)مشاهده مىکنید. چون به ستاره پرستان رسید، ابتدا با آنها همراه شد و گفت: «هذاربى» ولى چون ماه را دید فرمود: این روشنتر است، پس اینباید پروردگار باشد.
چون خورشید طلوع کرد، فرمود: این بزرگتر از ماه و ستاره وشایسته عبادت است ولى چون همگى غروب کردند، با ستاره پرستانسخن گفت و فرمود: اینها همه در تغییر و نقصانند و در مدارى بىاختیار حرکت مىکنند، پس خود مسخرند و نقص و تغییر مىپذیرند. خداى من تسخیر کننده انیها و آفریننده اینها است. (31)
قرآن، در باره امر به معروف و نهى از منکر گفتارى، سه گونهسخن گفتن را توصیه مىکند:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتىهى احسن (32)
به وسیله حکمت و موعظه نیکو به سوى پروردگارت فراخوان و باشیوه نیکوتر با آنها جدال کن.
1- دعوت با حکمت و اندیشه و برهان
2- دعوت با موعظه و استفاده از عواطف و احساسات.
3- دعوت با مجادله و الزام و آنچه طرف مقابل پذیرفته است.
برخى از مفسران عامه این آیه را در حق کافران منسوخدانستهاند; چرا که دستور جهاد با آنها داده شده است. (33)
ولى باید گفت این آیه با آیات جهاد منافات ندارد. سیره رسولاکرم(ص)آن بود که قبل از هرجهاد کفار را به وسیله بیان واستدلال به حق دعوت مىکرد. آن حضرت به على(ع)فرمود:
«لاتقاتلن احدا حتى تدعوه الى الاسلام و لئن یهدى الله علىیدیک رجلا خیرلک مماطلعت علیه الشمس و غربت و لک و لائه یاعلى.» (34)
باکسى به نبرد مپرداز مگر آن که ابتدا او را به اسلام دعوتکنى; و اگر خدا کسى را به دست تو هدایت کند، براى تو از هرچهکه خورشید برآن طلوع و غروب مىکند برتر است; و ولاى او نیز ازآن تو است، اى على!
این مضمونو در آیات دیگر قرآن نیز دیده مىشود، مانند:
(و لاتجادلوا اهل الکتاب الابالتى هى احسن (35)
با اهل کتاب، جز به شیوه نیکوتر مجادله نکنید.
(قل لعبادى یقولوا التى هى احسن) (36)
اى پیامبر! به بندگانم بگو آنچه نیکوتر استبگویید.
برخى از مفسران مردم را به سه دسته تقسیم کردهاند: الف)برترین گروه، حکما و اهل علم است. ب)پستترین گروه، اهل مجادله و مخاصمه است که در پى حقیقتنیستند. ج)بین این دو دسته، دستهاى است که نه به درجه فهم مطالبعالمانه رسیدهاند و نه در پى مجادلهاند.
قرآن براى گروه اول حکمت، یعنى براهین یقینى و براى گروه سومموعظه، یعنى براهین ظنى و اقناعى و براى گروه دوم مجادله احسنرا که استفاده از مقدمات مورد قبول و مسلم نزد مشهور یا دستکم نزد گوینده است. فرمان مىدهد. (37)
در مراحل بعدى، نوبتسخن تند و درشت و تهدید است. براى نمونهمىتوان به تهدید رسول اکرم(ص)با آتش زدن خانههاى سرکشان (38) ، تهدیدانبیاء و معصومان(علیهم السلام )به لعن و نفرین یا خطبههاى تندو آتشین امیرمومنان(ع) اشاره کرد.
3- اقدامات عملى
مرحله سوم امر به معروف و نهى از منکر، زمانى است که ازاظهار تنفر و امر به معروف و نهى از منکر گفتارى سودى حاصلنشود. در این صورت، باید به اقدامات عملى دستیازد که درجاتمختلفى دارد. برخى مراتب آن نظیر قتل و جرح در اختیار حاکم شرعاست; ولى مراتب پایینتر با حفظ حدود و مراعات شرایط براى هرانسان مسلمانى جایز است.
حضرت ابراهیم(ع)براى نهى از منکر قوم خود، به شکستن بتهامىکند:
(فجعلهم حدادا الا کبیرا لهم (39)
پس آن بتها را نابود کرد مگر بتبزرگ را.
حضرت موسى نیز براى دفاع از مظلوم با مرد قبطى وارد مبارزهمىشود که در نهایتبه قتل قبطى مىانجامد.(فوکره موسى فقضى علیه) (40)
موسى با مشتبه آن مرد کوبید و او از دنیا رفت.
نمونه اعلاى این گونه برخورد که البته در اختیار حاکم شرعاست. اجراى حدود الهى است. در برخى از روایات به هرسه مرحلهامر به معروف اشاره شده است.
امیرمومنان(ع)هنگام نبرد صفین، به اصحابش فرمود:
«ایهاالمومنون انه من راى عدوانا یعمل به و منکرا یدعىالیه فانکره بقلبه فقد سلم و برئى و من انکره بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمهالله العلیا وکلمهالظالمین السفلى فذلک الذى اصاب سبیل الهدى و قام علىالطریق و نور فى قلبه الیقین.» (41)
اى مومنان! آن که ببیند ستمى مىرود و به گناهى دعوت مىشود ودر دل خویش آن را انکار کند و از آن ناخرسند باشد(از گناه)سالممانده است و از آن پیراستته است; ولى کسى که با زبان به مبارزهبا آن بپردازد، پاداش مىیابد و از فرد اول برتر است; و شخصى کهبا شمشیر به مبارزه با آن قیام کند تا سخن خداى برتر باشد وسخن ستم پیشگان پستشود، این فرد به هدایت راه جسته و برشیوهدرست استوار است و یقینى در دلش به نور افشانى پرداخته است.
گاه براى انسان اظهار نفرت از منکر ممکن نیست و با گفتار وکردار نیز توان جلوگیرى از آن را ندارد، در اینجا باید در قلبخود از منکر بیزارى جوید. این، پایینترین و آخرین درجه نهى ازمنکر است. رسولالله(ص)فرمود:
«من راى منکم منکرا فلینکرده بیده ان الستطاع فان لم یستطعفبلسانه فان لم یستطع فبقلبه فحسبه ان یعلم الله من قلبه انهلذلک کاره.» (42)
هرکس از شما منکرى را مشاهده کرد، اگر توان دارد بادست(اقدامات عملى)به انکار آن برخیزد; اگر توان اقدام عملىندارد، با زبان و گفتار، و اگر توان گفتار نیز ندارد، با قلبخود به انکار آن اقدام کند. در این صورت، همین مقدار کافى استکه خداوند بداند او در قلب خویش از این گناه ناراضى است.
شیوهها
در بسیارى از واجبات قالب و شیوه انجام دادن واجب از طرفشریعت مقرر شده است و تخلف از آن شیوه معین، جایز نیست. نظیرنماز که جهت قبله و تعداد رکعات و حتى کیفیت آرام یا بلندخواندن آن معلوم است. شیوه اجراى در امر به معروف واجب به عهدهخود مکلف گذاشته شده است. او باید بهترین و مؤثرترین روش راانتخاب کند.
پىنوشتها:
1- توبه، آیه 71.
2- آل عمران، آیه 2.
3- آل عمران، آیه 114.
4- اعراف، آیه 165.
5- نساء، آیه 85.
6- نور الثقلین، ج 1، ص 524.
7- وسائل الشیعه، ج 11، ص 398.
8- بحار الانوار، ج 2، ص 2.
9- همان، ص 5.
10- همان، ج 2، ص 12.
11- همان، ص 19.
12- همان، ص 24.
13- مائده، آیه 79.
14- نور الثقلین، ج 1، ص 660.
15- میزان الحمکة، ج 6، ص 265.
16- میزان الحکمة، ج 6، ص 266!
17- کافى، ج 8، ص 158.
18- نهج البلاغه، نامه 47.
19- کافى، ج 5، ص 59.
20- بحار الانوار، ج 100، ص 71.
21- وسایل الشیعه، ج 11، ص 398.
22- تحریر الوسیله، ج 1، ص 437.
23- سوره مریم، آیه 49.
24- سوره طه، آیه 87.
25- مجادله، آیه 22.
26- کافى، ج 5، ص 58.
27- سنن بیهقى، ج 7، ص 86.
28- وسایل الشیعه، ج 11، ص 413.
29- همان.
30- سوره طه، آیه 45.
31- سوره انعام، آیات 75 تا 80.
32- نحل، آیه 125.
33- قرطبى، ج 10، ص 200.
34- وسایل الشیعه، ج 11، ص 30.
35- عنکبوت، آیه 46.
36- اسراء، آیه 53.
37- تفسیر کبیر رازى، ج 20،ص 139.
38- وسایل الشیعه، ج 5، ص 376.
39- انبیاء، آیه 59.
40- قصص، آیه 16.
41- وسایل الشیعه، ج 11، ص 405.
42- همان، ص 406.
مهمترین رهاورد این فریضه عبارت است از:
1- رحمتبى پایان الهى و بهشت و نعمتهاى اخروى
(المؤمن و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف...اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم وعدالله المؤمنین والمومنات جنات تجرى من تحتهاالانهار. (1)
مردان و زنان مؤمن برخى سرپرستبرخى دیگرند. یکدیگر را امربه معروف و نهى از منکر مىکنند... خدا ایشان را رحمت کند. بهراستى خداوند شکستناپذیر و حکیم است. خداوند مردان و زنان مؤمنرا به بهشتهایى که در آن شهرهایى جارى است وعده مىدهد.
2- فلاح و رستگارى
در برخى از آیات، فلاح و رستگارى درگرو امر به معروف و نهى ازمنکر شمرده شده است.
(ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یامرون بالمروف و ینهونعن المنکر و اولئک هم المفلحون (2)
باید گروهى از شماباشند که دعوت به خیر و امر به معروف و نهىاز منکر کنند; و ایشان رستگارانند.
3- آمران به معروف شایستگانند
(یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر اولئک من الصالحینامر به معروف و نهى از منکر مىکنند. ایشان از شایستگانند.
4- نجات از عذاب الهى
(انجینا الذین ینهون عن السود و اخذنا الذین ظلموانجات دادیم آنان را که از زشتىها نهى مىکردند و آنان را کهستم مىکردند، به عذاب گرفتار کردیم.
5- شرکت در ثواب اعمال دیگران
(و من شیفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها (5)
هرکس به کار نیکى تشویق کند و دیگران را به نیکىها دعوتکند(و وادارد)از آن بهره مىبرد. شفاعتبه معنى جفت و ضمیمه شدن در انجام دادن کار است. گاهمراد شفاعت در آخرت است که شفاعت کننده با گنهکار همراهى کرده،او را به بهشت هدایت مىکند. شفاعت کننده گاه در دنیا تحققمىیابد، یعنى فرد، با هدایت و امر به معروف، دیگران را همراهىکرده، به صراط مستقیم رهنمون مىشود. در تفسیر نورالثقلین آمدهاست:
رسول الله(ص)فرمود: «من امر بمعروف و نهى عن المنکر اودلعلى خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه اواشاره به فهو شریک.» (6)
آن که امر به معروف مىکند یا از منکرى باز مىدارد یا راهنایىبه خیر و نیکى کند یا اشارهاى به نیکى و خیر کند، در(ثواب)آنعمل شریک است; و آن که به زشتى فرمان دهد یا بدان راهنایى کندو یا به آن اشاره کند نیز(در مجازات و آثار آن) شریک خواهدبود.
آن حضرت همچنین فرمود: «الدال على الخیر کفاعله» (7)
6- همراهى معصومان
رسول اکرم(ص)مىفرماید: کسى که یک شیعه را هدایت و ارشاد کندو شریعت را به وى تعلیم دهد، با ما در جایگاه رفیع و والا همراهخواهد بود. (8)
امام صادق(ع)مىفرماید: علماى شیعهاى که مرزهاى عقیدتى را پاسمىدارند و از تسلط شیطان و دشمنان بر شیعیان جلوگیرى مىکنند،یک میلیون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (9)
7- ارزشمندتر از جان زمینیان
مردى کسى را کشت. فرزند مقتول او را به محضر امامسجاد(ع)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آیا قاتل حقى برگردن شماندارد؟
عرض کرد: چرا، او توحید و نبوت و امامت را به ما تلقین کردهولى این به اندازه خون پدر ما نیست. حضرت فرمود:
«والله هذا یفى بدماء اهل الارض کلهم مناالاولین و الاخرینسواالانبیاء و الائمه» (10)
به خدا سوگند، این عمل هم سنگ جان تمام اهل زمین از اولین وآخرین(جز انبیاء و ائمه)است.
امام صادق(ع)فرمود: «لایتکلم الرجل بکلمه حق یوخذ بها الا کان له مثل اجر مناخذبها» (11)
مردى سخن حقى را بگوید و دیگران به آن عمل کنند، براى اوهمانند پاداشى کسانى است که به آن سخن عمل کردهاند.
8- مقامى ویژه در قیامت
رسول خدا(ص)فرمود: «الا حدثکم عن اقوام لیسوا بانبیاء و لاشهداء یغبطهم یومالقیامه الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله على منابر من نورفقیل: من هم قال هم الذین یحببون عبادالله الى الله و یحببونعبادالله الى یامرونهم بما یجب الله و ینهونهم عمایکره اللهفاذا اطاعوهم احبهم الله.» (12)
آیا با شما سخن نگویم از کسانى که از پیامبران و شهدا نیستندولى پیامبران و شهیدان از مشاهده مقام آنان مسرور مىشوند که چهجایگاه والاى نزد خدا دارند و برچه جایگاههاى نورانى تکیهزدهاند. یکى از اصحاب عرض کرد: اى رسول خدا! کیانند؟ فرمود: کسانى هستند که بندگان خدا را نزد خدا و رسول خدامحبوب مىسازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان مىدهند واز آنچه خدا نمىپسندد، باز مىدارند و چون بندگان خدا به امر ونهى آنان عمل کنند، خداوند آنها را دوستخواهدا داشت.
در پاورقى بحارالانوار آمده است: منظور از غبطه، سرور است نهتمناى منزلت آنها.
آثار ترک امر به معروف و نهى از منکر
همان گونه که با انجام دادن فرمانهاى الهى سعادت دنیا و آخرتفرد و جامعه تامین مىشود، عمل نکردن به این دستورها نیز عواقبسخت دنیوى و اخروى خواهد داشت. آثار ترک امر به معروف و نهى ازمنکر به طور خلاصه عبارت است از:
1- لعن الهى و دور شدن از رحمتخداوند
(لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بنمریم.... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه. (13)
لعنتشدند آن دسته از نبى اسرائیل که کفر ورزیدند به زبانحضرت داود و عیسىبن مریم... ایشان، چون کار زشتى مرتکب مىشدند،یکدیگر را نهى نمىکردند.
نکته مهمى که در تفسیر این آیه وجود دارد آن است که لعن وطرد و مسخ بنى اسرائیل هنگامى واقع شد که امر به معروف را بهطور کلى ترک نکرده بودند و تنها آن را کامل و صحیح انجامنمىدادند.
على(ع)فرمود: «لما وقع التقصیر فى بنى اسرائیل جعل الرجل منهم یرى اخاهعلى الذنب فینهاه فلاینتهى فلایمنعه من ذلک ان یکون اکیله وجلیسه و شریبه حتى ضرب الله عزوجل قلوبهم بعضهم ببعض و نزلفیهم القرآن حیثیقول الله عزوجل لعن الذین کفروا من بنىاسرائیل...» (14)
چون تقصیر و کوتاهى(در وظیفه)در بنى اسرائیل واقع شد، مردىاز آنان برادر خود را درحال گناه مشاهده مىکرد او را نهى ازمنکر مىکرد; ولى گنه کار از عمل زشتخود دستبر نمىداشت، اصراراو برگناه مانع رفت و آمد و خوردن و آشامیدن و مجالستبا اونمىشد.(به مجالستبا گناهکار ادامه مىدادند.)تا این که خداوندقلبهاى برخى را متمایل به قلبهاى دیگران ساخت و در باره آنانآیه قرآن نازل شد. آن جا که مىگوید: لعن شدند آنان که کفرورزیدند از بنى اسرائیل.. .
1- نظیر همین روایت از رسول اکرم(ص)نیز نقل شده است. (15)
این عقاب و لعن وطرد یک سنت الهى است و در مورد همه کسانى کهامر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، تحقق مىیابد. رسولالله(ص)مىفرماید:
«والله لتامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و لتاخذون علىایدى الظالم و لتاطرنه على الحق اطرا او لیضربن الله بقلوبکمبعضکم على بعض ثم یلعنکم کما لعنهم.» (16)
به خدا سوگند، همانا امر به معروف و نهى از منکر مىکنید; ودستستمگران را مىگیرید و آنان را مجبور مىکنید به حق روىآورند و گرنه خداى برخى شما را داخل در بعض دیگر مىکند.(آنانرا که گناه نکرده، نهى از منکر نیز نکردند در گروه گنهکارانداخل مىسازد.)و سپس همه شما را لعنتخواهد کرد.
امام صادق(ع)به محمدبن مسلم چنین نوشت: بزرگان و خردورزانشما به نادانان و ریاست طلبان شما توجه کنند و آنها رابازدارند و گرنه لعنت من همه شما را فرا خواهد گرفت. (17)
2- تسلط بدکاران برجامعه و عدم استجابت دعا
وقتى امیرمومنان(ع)در بستر افتاده، روزهاى آخرعمرش رامىگذراند، در وصیتى به فرزندانش فرمود:
«لاتترکوا الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فیولى علیکمشرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم.» (18)
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید و گرنه بدکاران شمابرشما مسلط خواهند شد. سپس دعا خواهید کرد، ولى مستجاب نمىشود.
3- عزت و ذلت
عزت و ذلتبه دستخداست و براساس سنتهاى تغییرناپذیر او بهافراد و جوامع داده مىشود. یکى از عوامل عزت و ذلت عمل کردن یاترک کردن امر به معروف و نهى از منکر است. امام باقر(ع)فرمود:
«الامر بالمعروف و النهى عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجلفمن نصرهمان اعزه الله و من خذلها خذله الله.» (19)
امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق الهىاند. کسى که این دورا یارى کند، خداوند او را عزت مىدهد و آن که این دو را پست وخوار انگارد، خداى او را ذلیل و پستخواهد کرد.
4- رفع برکت و مشکلات دنیوى
در دعاى کمیل مىخوانیم: «اللهم اغفرلى الذنوب التىتغیرالنعم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء.»
خدایا! بیامرز آن گناهان را که نعمتها را دگرگون مىسازد،خدایا! بیامرز آن گناهان را که بلا فرود مىآورد.
یکى از گناهانى که نعمتها را مىبرد و مشکلات پدید مىآورد، ترکامر به معروف و نهى از منکر است. رسول الله(ص)به یارانش فرمود:
«لتامرن بالمعروف و لتنهى عن المنکر او لیلحینکم الله کمالحیت عصاى هذه. » (20)
امر به معروف و نهى از منکر کنید و گرنه خداوند پوستشما راخواهد کند، چنانکه من پوست رویین این عصا را کندهام.
سید مرتضى در ذیل روایت مىگوید: مراد نقص در اموال و انفس ومصیبتهاى بزرگ است.
در روایتى دیگر، پیامبراکرم(ص)فرمود: «لاتزال امتى بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وتعاونوا على البر فاذا لم یعفلوا ذلک نزعت منهم البرکات و سلطبعضهم على بعض و لم یکن لهم ناصر فى الارض و لا فىالسماء.» (21)
هماره امت من در خیزند تا آن هنگام که امر به معروف و نهى ازمنکر کنند و در خوبىها به کمک یکدیگر بشتابند; ولى چون اینامور را ترک کنند، برکتها از آن گرفته شده، برخى بربرخى دیگرمسلط شوند و در زمین و آسمان یاور و مددکارى نیابند.
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
فرمانهاى الهى هریک داراى اهمیتى ویژهاند و افراد گناهکارنیز هرکدام به گونهاى خاص تاثیر مىپذیرند و شرایط و اوضاعزمان و مکان و بسیارى عوامل دیگر در چگونگى امر به معروف و نهىاز منکر دخالت دارند. از این رو، براى امر به معروف و نهى ازمنکر مراتبى ذکر کردهاند که با توجه به وضعیت(زمان و مکان وافراد)معروف و منکر باید رعایتشود. امام(ره)در تحریرالوسیلهمىفرماید:
«فان لهما(امر به معروف و نهى از منکر)مراتب لایجوز التعدىعن مرتبه الى اخرى مع حصول المطلوب من المرتبه الدانیه بل معاحتماله، المرتبه الاولى ان یعمل عملا یظهر منه انزجاره القلبىعن المنکر... المرتبه الثانیه الامروالنهى لسانا... المرتبهالثالثه الانکار بالید. (22)
همانا براى امر به معروف و نهى از منکر مراتب و درجاتى استکه جایز نیستبه مرتبه بالاتر وارد شوند، چنانچه مقصود از مرتبهپایینتر حاصل مىشود; بلکه اگر احتمال حصول مطلوب را بدهند،تعدى به مرتبه بالات جایز نیست. مرتبه اول، آن است که عملى راانجام دهد که نشان دهنده انزجار قلبى او از گناه باشد... مرتبهدوم، امر و نهى گفتارى است; و مرتبه سوم، انکار منکر به وسیلهدست(اقدام عملى)است.
1- انکار قلبى
مرحله اول امر به معروف و نهى از منکر، انکار قلبى است. منظور از انکار قلبى آن است که انسان با افراد مرتکب خلافبرخوردى کند که نشان دهنده اعراض و عدم رضایت او از افعال آنانباشد و با این کار، قصد امر به معروف و نهى از منکر داشتهباشد. حضرت ابراهیم(ع)به بست پرستان مىگوید:(واعتزلکم وماتدعون من دون الله. (23)
از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید دورى مىجویم و کنارهمىگیرم.
قرآن درباره حضرت موسى(ع)هنگامى که از کوه طور برگشت ومشاهده کرد بنى اسرائیل گوساله مىپرستند، مىفرماید:(فرجع موسىالى قومه غضبان اسفا) (24)
موسى خشمگین و اسفناک به سوى قوم خود برگشت.
شرط ایمان
در آیه دیگر شرط ایمان را عدم مودت با دشمنان خدا ذکرمىکند:(لاتجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخریوادون من حاد اللهو رسوله و لو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم. (25)
نخواهى یافت گروهى را که به خدا و روز واپسین ایمان داشتهباشد و آنان را که با خدا و رسول دشمنى مىورزند، وستبدارند; هرچند آنها پدران، فرزندان، برادران یا اقوام و خویشانشانباشند.
چهره خشمگین
امیرمومنان در اشاره به این مرتبه از امر به معروف و نهى ازمنکر مىفرماید: «امرنا رسول الله(ص)ان نلقى اهل المعاصى بوجوهمکفهره.» (26)
اعتراض رسول اکرم(ص)
رسول اکرم(ص)به خانه عایشه وارد شد. خواهر عایشه در حالى که لباسى با آستین گشاد پوشیده بود وبرخى از اعضاى بدنش دیده مىشد، نشسته بود. حضرت بلافاصله برگشت. عایشه علت این برخورد پیامبر(ص)را فهمید و به خواهرش گفت: بیرون برو; زیرا پیامبر(ص)چیزى دید که او را ناراحت کرده است. با بیرون رفتن آن زن، پیامبر(ص)داخل شد. عایشه پرسید: چه چیزشما را ناراحت کرد؟
فرمود: آیا خواهرت را ندیدى؟ براى زن مسلمان جائز نیست جز گردى صورت و دستهایش تا مچ دیدهشود. (26)
عابدى که خشمگین نشد
امام صادق(ع)مىفرماید: خداوند دو فرشته براى عذاب کردن مردمشهرى فرستاد. چون دو فرشته به سوى آن شهر فتند، مشاهده کردندمردى مشغول مناجات است. از خدا پرسیدند: چه کنیم؟ خطاب رسید: عذاب نازل کنید; زیر این مرد کسى است که هرگز چهرهاش براى خدااز خشم برافروخته نشده است. (28)
امیرمومنان(ع)این مرحله را کمترین مرحله امر به معروف و نهىاز منکر مىداند و مىفرماید:
«ادنى الانکار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره» (29)
کمترین انکار و مبارزه با منکر و گناه آن است که با چهرهخشمگین با گناهکاران برخورد کنى.
2- انکار قولى
مرحله دیگر امر به معروف و نهى از منکر، استفاده از گتفاراست. در این مرحله نیز مراتبى است. اولین مرحله آن، قول لیناست. خداوند به موسى وهارون(علیهماالسلام) فرمود: «اذهبا الىفرعون انه طغى فقولاله قولا لینا» (30)
به سوى فرعون بروید که او طغیان کرده است و با گفتار نرم بااو سخن بگویید.
عمل به این دستور را در سیره حضرت ابراهیم(ع)مشاهده مىکنید. چون به ستاره پرستان رسید، ابتدا با آنها همراه شد و گفت: «هذاربى» ولى چون ماه را دید فرمود: این روشنتر است، پس اینباید پروردگار باشد.
چون خورشید طلوع کرد، فرمود: این بزرگتر از ماه و ستاره وشایسته عبادت است ولى چون همگى غروب کردند، با ستاره پرستانسخن گفت و فرمود: اینها همه در تغییر و نقصانند و در مدارى بىاختیار حرکت مىکنند، پس خود مسخرند و نقص و تغییر مىپذیرند. خداى من تسخیر کننده انیها و آفریننده اینها است. (31)
قرآن، در باره امر به معروف و نهى از منکر گفتارى، سه گونهسخن گفتن را توصیه مىکند:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتىهى احسن (32)
به وسیله حکمت و موعظه نیکو به سوى پروردگارت فراخوان و باشیوه نیکوتر با آنها جدال کن.
1- دعوت با حکمت و اندیشه و برهان
2- دعوت با موعظه و استفاده از عواطف و احساسات.
3- دعوت با مجادله و الزام و آنچه طرف مقابل پذیرفته است.
برخى از مفسران عامه این آیه را در حق کافران منسوخدانستهاند; چرا که دستور جهاد با آنها داده شده است. (33)
ولى باید گفت این آیه با آیات جهاد منافات ندارد. سیره رسولاکرم(ص)آن بود که قبل از هرجهاد کفار را به وسیله بیان واستدلال به حق دعوت مىکرد. آن حضرت به على(ع)فرمود:
«لاتقاتلن احدا حتى تدعوه الى الاسلام و لئن یهدى الله علىیدیک رجلا خیرلک مماطلعت علیه الشمس و غربت و لک و لائه یاعلى.» (34)
باکسى به نبرد مپرداز مگر آن که ابتدا او را به اسلام دعوتکنى; و اگر خدا کسى را به دست تو هدایت کند، براى تو از هرچهکه خورشید برآن طلوع و غروب مىکند برتر است; و ولاى او نیز ازآن تو است، اى على!
این مضمونو در آیات دیگر قرآن نیز دیده مىشود، مانند:
(و لاتجادلوا اهل الکتاب الابالتى هى احسن (35)
با اهل کتاب، جز به شیوه نیکوتر مجادله نکنید.
(قل لعبادى یقولوا التى هى احسن) (36)
اى پیامبر! به بندگانم بگو آنچه نیکوتر استبگویید.
برخى از مفسران مردم را به سه دسته تقسیم کردهاند: الف)برترین گروه، حکما و اهل علم است. ب)پستترین گروه، اهل مجادله و مخاصمه است که در پى حقیقتنیستند. ج)بین این دو دسته، دستهاى است که نه به درجه فهم مطالبعالمانه رسیدهاند و نه در پى مجادلهاند.
قرآن براى گروه اول حکمت، یعنى براهین یقینى و براى گروه سومموعظه، یعنى براهین ظنى و اقناعى و براى گروه دوم مجادله احسنرا که استفاده از مقدمات مورد قبول و مسلم نزد مشهور یا دستکم نزد گوینده است. فرمان مىدهد. (37)
در مراحل بعدى، نوبتسخن تند و درشت و تهدید است. براى نمونهمىتوان به تهدید رسول اکرم(ص)با آتش زدن خانههاى سرکشان (38) ، تهدیدانبیاء و معصومان(علیهم السلام )به لعن و نفرین یا خطبههاى تندو آتشین امیرمومنان(ع) اشاره کرد.
3- اقدامات عملى
مرحله سوم امر به معروف و نهى از منکر، زمانى است که ازاظهار تنفر و امر به معروف و نهى از منکر گفتارى سودى حاصلنشود. در این صورت، باید به اقدامات عملى دستیازد که درجاتمختلفى دارد. برخى مراتب آن نظیر قتل و جرح در اختیار حاکم شرعاست; ولى مراتب پایینتر با حفظ حدود و مراعات شرایط براى هرانسان مسلمانى جایز است.
حضرت ابراهیم(ع)براى نهى از منکر قوم خود، به شکستن بتهامىکند:
(فجعلهم حدادا الا کبیرا لهم (39)
پس آن بتها را نابود کرد مگر بتبزرگ را.
حضرت موسى نیز براى دفاع از مظلوم با مرد قبطى وارد مبارزهمىشود که در نهایتبه قتل قبطى مىانجامد.(فوکره موسى فقضى علیه) (40)
موسى با مشتبه آن مرد کوبید و او از دنیا رفت.
نمونه اعلاى این گونه برخورد که البته در اختیار حاکم شرعاست. اجراى حدود الهى است. در برخى از روایات به هرسه مرحلهامر به معروف اشاره شده است.
امیرمومنان(ع)هنگام نبرد صفین، به اصحابش فرمود:
«ایهاالمومنون انه من راى عدوانا یعمل به و منکرا یدعىالیه فانکره بقلبه فقد سلم و برئى و من انکره بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمهالله العلیا وکلمهالظالمین السفلى فذلک الذى اصاب سبیل الهدى و قام علىالطریق و نور فى قلبه الیقین.» (41)
اى مومنان! آن که ببیند ستمى مىرود و به گناهى دعوت مىشود ودر دل خویش آن را انکار کند و از آن ناخرسند باشد(از گناه)سالممانده است و از آن پیراستته است; ولى کسى که با زبان به مبارزهبا آن بپردازد، پاداش مىیابد و از فرد اول برتر است; و شخصى کهبا شمشیر به مبارزه با آن قیام کند تا سخن خداى برتر باشد وسخن ستم پیشگان پستشود، این فرد به هدایت راه جسته و برشیوهدرست استوار است و یقینى در دلش به نور افشانى پرداخته است.
گاه براى انسان اظهار نفرت از منکر ممکن نیست و با گفتار وکردار نیز توان جلوگیرى از آن را ندارد، در اینجا باید در قلبخود از منکر بیزارى جوید. این، پایینترین و آخرین درجه نهى ازمنکر است. رسولالله(ص)فرمود:
«من راى منکم منکرا فلینکرده بیده ان الستطاع فان لم یستطعفبلسانه فان لم یستطع فبقلبه فحسبه ان یعلم الله من قلبه انهلذلک کاره.» (42)
هرکس از شما منکرى را مشاهده کرد، اگر توان دارد بادست(اقدامات عملى)به انکار آن برخیزد; اگر توان اقدام عملىندارد، با زبان و گفتار، و اگر توان گفتار نیز ندارد، با قلبخود به انکار آن اقدام کند. در این صورت، همین مقدار کافى استکه خداوند بداند او در قلب خویش از این گناه ناراضى است.
شیوهها
در بسیارى از واجبات قالب و شیوه انجام دادن واجب از طرفشریعت مقرر شده است و تخلف از آن شیوه معین، جایز نیست. نظیرنماز که جهت قبله و تعداد رکعات و حتى کیفیت آرام یا بلندخواندن آن معلوم است. شیوه اجراى در امر به معروف واجب به عهدهخود مکلف گذاشته شده است. او باید بهترین و مؤثرترین روش راانتخاب کند.
پىنوشتها:
1- توبه، آیه 71.
2- آل عمران، آیه 2.
3- آل عمران، آیه 114.
4- اعراف، آیه 165.
5- نساء، آیه 85.
6- نور الثقلین، ج 1، ص 524.
7- وسائل الشیعه، ج 11، ص 398.
8- بحار الانوار، ج 2، ص 2.
9- همان، ص 5.
10- همان، ج 2، ص 12.
11- همان، ص 19.
12- همان، ص 24.
13- مائده، آیه 79.
14- نور الثقلین، ج 1، ص 660.
15- میزان الحمکة، ج 6، ص 265.
16- میزان الحکمة، ج 6، ص 266!
17- کافى، ج 8، ص 158.
18- نهج البلاغه، نامه 47.
19- کافى، ج 5، ص 59.
20- بحار الانوار، ج 100، ص 71.
21- وسایل الشیعه، ج 11، ص 398.
22- تحریر الوسیله، ج 1، ص 437.
23- سوره مریم، آیه 49.
24- سوره طه، آیه 87.
25- مجادله، آیه 22.
26- کافى، ج 5، ص 58.
27- سنن بیهقى، ج 7، ص 86.
28- وسایل الشیعه، ج 11، ص 413.
29- همان.
30- سوره طه، آیه 45.
31- سوره انعام، آیات 75 تا 80.
32- نحل، آیه 125.
33- قرطبى، ج 10، ص 200.
34- وسایل الشیعه، ج 11، ص 30.
35- عنکبوت، آیه 46.
36- اسراء، آیه 53.
37- تفسیر کبیر رازى، ج 20،ص 139.
38- وسایل الشیعه، ج 5، ص 376.
39- انبیاء، آیه 59.
40- قصص، آیه 16.
41- وسایل الشیعه، ج 11، ص 405.
42- همان، ص 406.