آیت الله حاج شیخ محمد باقر ملکى میانجى
آرشیو
چکیده
متن
تولد
آیت الله محمدباقر ملکى در سال 1324 ه.ق، (برابر با 1285ه.ش)همزمان با مرگ مظفر الدین شاه قاجار و اوجگیرى نهضت مشروطه درمیان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبههاى این خطه به نام«ترک» مرکز بخش کندوان (گرمرود) یکى از بخشهاى مهم شهرستانمیانه است دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبد العظیم»که از ریشسفیدان و شخصیتهاى پرنفوذ و متدین منطقه به شمارمىآمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگى ونونهالى را در دامن پر مهر مادر و با عاطفه و نوازش بىهمتاى وىپشتسر گذاشت و ایام کودکى و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف وزبونى و انقراض پادشاهان قاجار سپرى شد. در آن زمان بر اثرغلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارتاموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدورو از خدا بىخبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیهبزرگ در سن دوازدهسالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالى و قحطىهولناک سال 1336 ق بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى درهر کوى و برزن تلف مىشدند. او سختى جانکاه و تلخى طاقتفرساىآن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بىوفایى و بىاعتبارىظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد. همه اینها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملالآور و شکننده بودولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیبهاى زندگى از وى یکشخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابردشواریها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و بهاین ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانهروزى احساس خستگى و دلتنگىنکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامهروزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدرگرانقدرش به کار دشوار کشاورزى و تامین مخارج اقتصادى خانوادههمت گمارد.
تحصیلات
حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاىمذهبى و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود;از این رو آیت الله ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى ودینى و ویژهاى یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانشممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر،علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیتهاىکشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیات فارسى را درزادگاه خود آغاز کرد. نخستخواندن و نوشتن را از کتب رایج آنزمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبین الملک گرمرودى» حاکمفارس را به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطىبسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله«سید واسع کاظمى ترکى» متوفاى; 1353 ه. ق که از شاگردانبرجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى صاحبکفایه الاصول بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین وریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموختهها و سیر در اعماقمعارف و حقایق تشیع، در سال 1349 ق به مشهد مقدس مشرف شد. ودر جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالىرا در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینى»(متوفاى; 1380 ق)فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد «آیت الله شیخ مجتبىقزوینى»(متوفاى 1386 ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز درکرسى درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى» (م.1361 ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه مرحوم آیت الله«میرزا محمد آقازاده خراسانى» (متوفاى; 1356 ق) شرکت جست ودر نهایتبخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کاملعلوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحومعلامه آیت الله العظمى «میرزا مهدى غروى اصفهانى» (متوفاى;1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه. ق از محضر ایشان بهدریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که ایناجازهنامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمى «سید محمد حجتکوهکمرى تبریزى» (متوفاى; 1372 ه. ق) مورد تایید و تاکیدقرار گرفت. در بخشى از این اجازهنامه چنین آمده است: «...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایلآمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامتشکر کنند،زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازهدادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنهارا دارم...»(1)
خاطرهاى از دوران تحصیل
هنگام تحصیل اینعالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگىمستمر، با بحرانهاى هولناک سیاسى، اجتماعى از قبیل: توطئه کشفحجاب، متحد الشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجهبود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان تا آنجا در سرتاسر کشوربر مردم ایران تحمیل مىشد تا این که منجر به وقوع قیام مردممشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه 12ربیع الثانى 1354) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثرفشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدسروحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روىآوردند.در این بین تنها عدهاى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادینبرخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده واز حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکىمیانجى هم جزو این راستقامتان همیشه سرافراز بود که در برابرتندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبدادرضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثرشدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود; ولى این عالم تلاشگرهمچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خودادامه داد و خلاء تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر مىکرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل مىکرد:«در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدىغروى اصفهانى) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبرکن مىخواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستانکه حدود هفتیا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاجمیرزا جوادآقا تهرانى و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همانروزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توامبا ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مىکردیم. روزى یکى ازدوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحتشد و دستبه دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود والحمد لله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى براىطلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر واینجانب گرفتار آزار و اذیت و توهین پلیس شدیم و خاطرههایى دراین مورد داریم. »
بازگشتبه منطقه
وى پس از حدود سیزده سال تلاش شبانهروزى در حوزه علمیه مشهد وتحقیق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامى و تشیع و الهام ازبارگاه على بن موسى الرضا(ع) و نیل به مراتب والاى از علم ومعرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «ترک» باز گشت.و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینىآن دیار، عقد وصلتبست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغدین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعىرهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطرافرا در منطقه شمال و شمالشرق شهرستان میانه بر عهده گرفت;البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (1359 ق) بودکه حضور فعال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمىبراى توده مردم و منزل ساده و بىآلایش وى همواره پناهگاهمظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار مىرفت. او در طول اقامتخود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استادبزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباطمکاتبهاى برقرار مىکرد و بدین ترتیب از راهنماییهاى استادبهرههاى وافر مىبرد. یک مورد در سال 1364 ه. ق مرحوم آیت اللهغروى اصفهانى نامهاى به شاگردش مىنویسد و در آن ضمن تکریم وتجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکىمیانجى، یک سرى دستورالعملهایى علمى، اخلاقى و... را به وىتوصیه مىکند. از آن جمله تاکید مىنماید: «با توجه به مقامعلمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براىابلاغ سالتخطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم رابه آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکولمىکند.
ایفاى نقش ماندگار
آیت الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیهاستادش جامه عمل بپوشاند; ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رقمدیگر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمینآذربایجان; توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادى ارتش سرخ شوروىدر ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش راخالى و رها کند; بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظحراست از تمامیت ارضى کشور، علم مبارزه بر ضد عوامل حکومتکمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدسکفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده ازچهره خائنان کنار زد. در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل ازمالکین، خوانین، سلطنتطلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکراتهاو تودهاىها فعالیت مىکردند از جمله در این راه تشکیلاتى هم به نامجمعیتخیریه را بنا نهادند ولى آیت الله ملکى به این گروه ودیگر دستهها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبرمذهبى، از موضعى مستقل و کاملا اسلامى و بر علیه دشمنان دین واستقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخى همچون پدرىدردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتى هدایت کسانىکه در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر وبزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیستها و ختم غائله نیز درادامه وظایف دینى، نسبتبه جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائلاخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژهستمدیدگان و زنان و اجراى احکام و شعایر اسلامى، حساسیت ویژهاىاز خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانینستمگر سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبتبه وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحىشده، دوستداراناین عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانى کردند، فضاى رعب ووحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در 1378 ه. ق پساز 16 سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.
هجرت به قم
ایشان در سال 1378 ه. ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تکریمو احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرتآیت الله العظمى بروجردى و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت،و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیرکلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیتنمود. آیت الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمىعلاقهاى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مىداد. او تا سال1371 ش با این که 88 سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار وتحقیق علمى مىکرد.
مبانى علمى
طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت الله ملکى، همان سیره و اسلوبفقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشتههاى; فقه،تفسیر و کلام تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوهفقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود،عمل مىکرد; یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصولدین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخداشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت مىدانست.«مکتب معارفى» که مرحوم آیت الله ملکى میانجى در پرتو آن بردفاع از آرمانهاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راهصحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین وعقل) اسلام را ترسیم مىکند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتبتشیع، یک مکتب غنى است و در ارائه آرمانهاى اعتقادى اسلام و...وامدار مکاتب دیگر نمىباشد، وى اگرچه نسبتبه علم و عقلجایگاه ویژهاى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگندیاد مىکرد; ولى هرگز «این همانى» بحثهاى عقلانى با فلسفه راقبول نداشت و ترویج دیدگاههاى فلسفى و عرفانى متاثر ازاندیشههاى دانشمندان بیگانه یونانى و... را که به هر حالساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام وانحراف از صراط مستقیم تلقى مىکرد. او مىگفت: با توجه به «انالدین عند الله الاسلام»، مکتب راستیناسلام برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیلترین باورهاىاعتقادى خود عاجز شده، دست تکدى به سوى سایر مکاتب و تمدنهادراز بکند; بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده وهمواره در مقابل اندیشههاى کهن یونانى و ما قبل آن قرار داشتهاست و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقیقت آن که داراى عصمتذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکامعقلى، بیش از دیگران مورد تاکید قرار داده است. همچنین او براین باور بود که علاوه بر معارف دینى، مسلمانان در علوم و فنوندیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و... باتمام گستردگىاش که محصول مشترک تمدن بشرى به شمار مىآید، بایدبه گونهاى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقتنیازمند بیگانگان نباشند. آیت الله ملکى در دفاع از تفکر خود اگر چه با مسلک برخى ازشخصیتهاى فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه«مسخ» قرآن و عقاید دینى مىپنداشت; اما هیچ وقت گستاخى بهساحتبزرگان را نمىپسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایىبه دور مىداشت. همواره نسبتبه شخص آنها احترام قایل بود ودیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه مىنمود و هنگامنقد و یا رد افکارشان به گونه غیر مستقیم و با کنایه از ایشاننام مىبرد.(2) از این رو وقتى کسى در بین مردم و در حضور اینعالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمىایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت الله ملکى به اظهارات وى اعتراضنمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.
مناظرات و مباحثات علمى
آیت الله ملکى، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکىاز اساتید «مکتب معارفى خراسان»(3) در حوزه علمیه قم بهتدریس و تالیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمىاین عالم تلاشگر را مناظره و مباحثههاى علمى تشکیل مىداد. اوبارها با علماى فرق و مذاهب اسلامى غیر شیعى به مناظره نشستهبود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشههاى جهان تشیعقرار داشت. گفتمانهاى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر بااندیشههاى مختلف، مدتهاى مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى ازچهرههاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیتهاى بزرگمعاصر محسوب مىشوند. بیشتر بحثهاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مىزد; ولىاو در بعد «فروع دین» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشتاز جمله در سالهاى پیش، که یکى از اخباریهاى مقدس و بسیار قوى(از پیروان تفکر مرحوم محمد امین استرآبادى) ساکن جنوب غرباستان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کردهو دستبه فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار همبراى مناظره با آیت الله ملکى به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمدهبود; اما در مباحثه با ایشان شکستسختى خورد و فورا باناراحتى منطقه را ترک گفته بود.
تربیتشاگردان فاضل
این فقیه پرتلاش افزون بر فعالیهاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى،به تربیتشاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله: حضرات آیات وحجج اسلام: 1- شیخ محمد على حقى(ره)2- شیخ اسد الله ربانى سرابى(ره)3- شیخ حسین ربانى(ره)4- محمد عبایى خراسانى5- میرزا ابراهیم علیزاده اروموى6- میرزا احمد ارجمند مشکینى7- سید على اکبر تقوى قزوینى8- میرزا ایوب گرمرودى9- سید هادى عظیمى ترکى10- سید بهلول سجادى مرندى11- سید بهاء الدین علوى هشترودى12- سید محمد على جلیلى13- شیخ حسن احمد ترکى14- میرزا عین الله حسنى15- رضا برنجکار16- محمد بیابانى اسکویى17- سید رضا حسینى مرندى18- محمد هادى ابراهیمنژاد قوچانى19- محمد مهدى ابراهیمنژاد قوچانى20- میرزا رفعت الله حامدى21- على ملکى میانجى و...
ویژگیهاى اخلاقى
1- رعایتحال مردم
وى احترام خاصى براى عامه مردم قائل بود و رعایتحال آنها رابر خود لازم مىدانست. خیلى حساس و مقید بود که صداى بلندگوىمساجد جز در اوقات اذان بلند نباشد، اصلا اجازه نمىداد صداىسخنرانى وى به بیرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمتبراى مردم و سبک شمردن شعائر مذهبى مىشمرد.
2- مبارزه با عوامزدگى
احترام به عامه مردم غیر از عوامزدگى است، این تمایز در وجودآیت الله ملکى ظهور چشمگیر داشت. از نقل روایات مجعول و وقایعتاریخى مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشایندمردم در منابر و محافل ذکر مىکردند، شدیدا مخالفت و جلوگیرىمىکرد. یک وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسى با ریشى بلند کهبه منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کیلومترى مرکز بخشدر روستائى به نام «دیزج» امامزادهاى کشف کرده است، سپساظهار کرد: امامزاده در خواب از وى خواسته تا آیت الله ملکى همقبر او را آشکار و بازسازى نماید. او با این ترفند خواست اینعالم تیزبین را هم در کار خود شریک کرده و از وجودشبهرهبردارى کند; ولى آیت الله ملکى چون ظن قوى به خلاف آن داشتتن به این کار نداد و دستور داد او را تنبیه کنند. و از منطقهخارج نمایند. اما مردم هم بدون توجه به واقعیت امر، تحت تاثیرقرار گرفته، دسته دسته از روستاهاى اطراف به زیارت امامزادهتازه کشف شده مىآمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانى مىکردند،حتى در همین ایام صاعقهاى به منزل یکى از بستگان آیت الله ملکىاصابت کرد.بلافاصله شایعه شد که امامزاده غضب کرده است. و برخى از ایشانخواهش کردند تا دست از مخالفتبردارد، اما آیت الله ملکى طبقوظیفه شرعى خود هرگز اعتنایى به این شایعات و تبلیغات نداشت وبدون هیچ ترسى به مخالفتخود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتىمعلوم شد آن شخص مىخواست دخترى را بدون عقد شرعى تصاحب کند واصلا مسلمان نبود; بلکه ظاهرا فردى یهودى بوده است و براىاستخراج اشیاء عتیقه به منطقه مىآید و برخى آثار باستانىگرانقیمت را هم که نورافشانى مىکرده استخراج نموده و از منطقهخارج کرده است. و از آن به بعد دیگر به منطقه باز نگشت.
3- ظلمستیزى
او نسبتبه توده مردم، خیلى متواضع بود، ولى در برابر افرادثروتاندوز، خوانین و دولتمردان رژیم ستمشاهى کاملا از موضعقدرت و تکبر برخورد مىکرد. روزى در یکى از روستاهاى بخش شخصىفوت کرده بود که وارث ذکور نداشت. خان مامور خود را مىفرستدتا اموال میت را به نفع خود مصادره کند. بیش از ورود مامورآیت الله ملکى طى طریق راه طولانى با عجله خود را به آن روستارسانده و اموال را میان وارثان آن مرحوم تقسیم مىکند. وقتىمامور خان از راه مىرسد، خود را در مقابل عمل انجام شده،مىبیند. لذا کارى نمىتواند بکند. ولى زیر لب، اعتراضهایى رازمزمه مىکند. در این هنگام آیت الله ملکى استکان چاى را ازجلوى وى برداشته به بیرون از اتاق پرت مىکند. آنگاه یک سیلىمحکمى هم به بیخ گوشش مىنوازد. خبر آن مانند انفجار بمب درسرتاسر منطقه طنین انداخت. چنانکه یک وقت رسم بر این شده بود که وقتى کسى که از دنیامىرفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانین و مالکینمصادره مىشد; ولى آیت الله ملکى در چند مورد با شجاعت و صلابتستودنى جلوى خانهاى منطقه ایستاد و مانع از اجراى این سنتشیطانى شد، به طورى که وى خود قبل از این که ایادى خانها برسند،در منزل میتحاضر مىشد و اموال را میان وارثان تقسیم وبراى هر کدام سند و قباله تنظیم مىکرد. همچنین در سالهاى قبل از اجراى قانون طاغوتى «اصلاحات ارضىرژیم شاه»، اراضى مسکونى مرکز بخش (ترک) محل سکونت هزارخانواده (شش هزار جمعیت)، به یک مالک تبریزى تعلق داشت، برخىاز ملاکین ستمگر ناحیه در سر مىپروراندند تا زمینهاى او را باحیله و فریب به چنگ بیاورند ولى قبل از اقدام آنان با درایت وتدبیر آیت الله ملکى این اراضى توسط مالک قانونى آن به مردمساکن منطقه بخشیده شد و به این وسیله دست تجاوز ظالمان از آنقطع گردید و آنان در راه نیل به اهداف پلیدشان ناکام ماندند. آیت الله ملکى محمدرضا شاه را نیز همانند پدرش رضاخان قلدر،ظالم و غاصب مىدانست و از طرق مختلف این احساس و اعتقاد را ازخود بروز مىداد.وقتى محمدرضا در اوائل سلطنتخود به آذربایجان و شهر میانهآمد، وى هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفى شاهرا به «مار خفته در زمستان» تشبیه کرد و گفت: «فردا اگرتابستان فرا رسد و هوا گرم شود، هیچ کس از نیش زهرآلود وکشنده او در امان نخواهد بود.»
4- سادهزیستى
زندگى ساده و بىآلایش و در عین حال پر تلاش و جنب و جوش او موردتوجه و زبانزد همگان بود. خانه گلىاش در آذربایجان با این کهمحل آمد و شد بود، از چند گلیم پوشیده شده بود. بعد از مهاجرت بهقم هم با توسل به حضرت معصومه(ع) که خود داستانى دارد توانستخانهاى معمولى براى خود تهیه کند و با اینکه چندینبار از سوىافراد نیکوکار به وى پیشنهاد شد خانه مجللى برایش تهیه کنندولى عزت نفس وى اجازه نداد که این پیشنهاد را بپذیرد.
5- اهتمام به دعا و عبادت
به نماز اول وقتسخت مقید بود. از دوران جوانى به واسطه نذر،نمازهاى مستحبى روزانه «نوافل یومیه» را به خود واجب کردهبود و تا آخر عمر آن را به جا مىآورد. ادعیه و مناجات و قرائتقرآن همراه با تامل و حال معنوى به ویژه سحرگاهان از کارهاىروزانهاش به شمار مىرفت و این عمل را به صورت دستور العملاخلاقى به دیگران نیز توصیه مىکرد. آن را دستور العمل استادشمرحوم آیت الله شیخ مجتبى قزوینى به دیگران هم مىدانست.
خدمات مذهبى، فرهنگى و عمرانى
آیت الله ملکى در طول اقامت در منطقه; علاوه بر فعالیتهاى معمولو ترویجشعایر دینى، اقامه نماز جماعت، تشکیل جلسات سخنرانىدر مناسبتهاى گوناگون مانند: (ماه مبارک رمضان، ماه محرم، دههآخر صفر، عید فطر، قربان و غدیر) و نشر فرهنگ تشیع در منطقه،به یک سرى فعالیتهاى عمرانى و فرهنگى دیگر نیز اقدام کرد کهبه نوبه خود تاثیر به سزایى در عمران و آبادى و رشد شعور آگاهىمردم گذاشت. در اینجا به مواردى از آن اشاره مىشود:
1- رسیدگى به فقرا و محرومان
بخش عمدهاى از اوقات خود را صرف خدمت و رسیدگى به وضع فقرا ومستمندان منطقه مىکرد. در سال 1327 ش که خشکسالى و قحطى مىرفتتا مردم منطقه را از پاى درآورد این فقیه دردآشنا، تدبیرىاتخاذ کرد و با جیرهبندى آرد و نان مردم آن دیار را ازپیامدهاى ناگوار این پدیده خطرناک در امان نگاه داشت. وى جمعىمتشکل از افراد نیکوکار در منطقه تعیین کرده بود که اینهاشناسایى خانوادههاى نیازمند را به عهده داشتند و پس ازشناسایى به صورت مخفیانه و آبرومندانه به آنها کمک مىشد.
2- احیا چند رشته قنات و چشمه
که هر کدام در تامین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش نقشحیاتى داشته و دارد.
3- تعمیر اساسى مسجد ترک
این مسجد که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور بهشمار مىآید، چندین مرحله توسط آیت الله ملکى به تعمیرات آناقدام شده است.
4- تاسیس کتابخانه
این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق-ع-) در سال1356 ش به همت آیت الله ملکى تاسیس گردید و زیر نظر فرزندایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاىترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندانو جوانان روستا و حومه قرار مىگیرد، و در زمستانها کلاسهاىتعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.
5- احداث دانشسرا
این مرکز آموزش در پى تلاشهاى بىدریغ معظمله، اخیرا در زادگاهایشان به مساحت 65000 متر مربع تاسیس شده که در رشد وشکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیارنقشآفرین بوده است.
6- کمک و اقدام به تمامى کارهاى خیر و عام المنفعه
همانند: برقکشى، لولهکشى، جادهسازى و تاسیس مراکز و دوایرادارى که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.
تالیفات و آثار علمى
آیت الله ملکى در کنار فعالیتهاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش وتدریس را ادامه داد و کتب ذیل یادگار تحقیقات علمى اوست:
1- بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آنپیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث مىکند. باراول سال 1400 ه. ق در قم و در دومین بار در سال 1402 ه. قدر بیروت به چاپ رسیده است.
2- تفسیر فاتحه الکتاب کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارکه حمد است که از سوىانتشارات «دار القرآن الکریم» قم در سال 1413 ه. ق چاپ شدهاست.
3- توحید الامامیه در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علمو عقل، شناختخداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش،کرسى، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداءو... از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرارگرفته است. این کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى» در سال 1415 به چاپ رسیده است.
4- تفسیر مناهج البیان، (6 جلد) شامل جزءهاى 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از قرآن کریم است که هرکدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ اینتفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» برعهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
5- نگاهى به علوم قرآنى این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت الله ملکى میانجى است کهتوسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمامآقاى على ملکى میانجى، توسط نشر «خرم»، بهار 1377 در قم بهچاپ رسیده است.
6- الرشاد فى المعاد; مخطوط
7- تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدى غروى اصفهانى;مخطوط
8- رسالهاى در حبط و تکفیر; مخطوط
9- رسالهاى در خمس; مخطوط
10- رسالهاى در احکام میت; مخطوط
11- نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثىپیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف که در حال حاضر مراحلتنظیم، تصحیح، تنقیح را طى مىکند تا در آینده نزدیک آماده چاپشود.
رحلت
این فقیه، مفسر و متکلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگى افتخارآمیزهمراه با تلاش و کوشش بىوقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهمخرداد 1377 ه. ش (برابر با دهم صفر 1419 ه. ق) دعوت حق رالبیک گفت و به سراى باقى شتافت و علاقمندان خود را به سوگ وماتم نشاند. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکتآیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیهقم، در این شهر تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرتمعصومه(س)، به خاک سپرده شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا
این مقاله با همکارى فرزند فاضل معظمله جناب آقاى «على ملکى میانجى»،که حدود بیستسال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشرافکامل به شرح حال و مبانى فقهى، تفسیرى و کلامى ایشان داشته ودر واقع یکى از شاگردان و پیروان مکتب آن مرحوم به شمارمىآید، تالیف و تنظیم شده است لذا بدین وسیله از ایشان تشکرو قدردانى مىشود. و السلام على من اتبع الهدى
پىنوشتها:
1- ترجمه از استاد محمدرضا حکیمى، مکتب تفکیک، ص 311. 2- مناهج البیان، محمد باقر ملکى، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30. 3- در باره سیر تکوین و تاریخ شخصیتهاى مکتب معارفى خراسان،توسط فرزند برومند معظم له جناب آقاى على ملکى میانجى،تحقیقات جامعى انجام گرفته است که در فرصت مناسب در اختیارمحققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت.
آیت الله محمدباقر ملکى در سال 1324 ه.ق، (برابر با 1285ه.ش)همزمان با مرگ مظفر الدین شاه قاجار و اوجگیرى نهضت مشروطه درمیان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبههاى این خطه به نام«ترک» مرکز بخش کندوان (گرمرود) یکى از بخشهاى مهم شهرستانمیانه است دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبد العظیم»که از ریشسفیدان و شخصیتهاى پرنفوذ و متدین منطقه به شمارمىآمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگى ونونهالى را در دامن پر مهر مادر و با عاطفه و نوازش بىهمتاى وىپشتسر گذاشت و ایام کودکى و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف وزبونى و انقراض پادشاهان قاجار سپرى شد. در آن زمان بر اثرغلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارتاموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدورو از خدا بىخبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیهبزرگ در سن دوازدهسالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالى و قحطىهولناک سال 1336 ق بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى درهر کوى و برزن تلف مىشدند. او سختى جانکاه و تلخى طاقتفرساىآن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بىوفایى و بىاعتبارىظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد. همه اینها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملالآور و شکننده بودولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیبهاى زندگى از وى یکشخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابردشواریها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و بهاین ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانهروزى احساس خستگى و دلتنگىنکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامهروزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدرگرانقدرش به کار دشوار کشاورزى و تامین مخارج اقتصادى خانوادههمت گمارد.
تحصیلات
حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاىمذهبى و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود;از این رو آیت الله ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى ودینى و ویژهاى یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانشممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر،علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیتهاىکشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیات فارسى را درزادگاه خود آغاز کرد. نخستخواندن و نوشتن را از کتب رایج آنزمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبین الملک گرمرودى» حاکمفارس را به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطىبسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله«سید واسع کاظمى ترکى» متوفاى; 1353 ه. ق که از شاگردانبرجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى صاحبکفایه الاصول بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین وریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموختهها و سیر در اعماقمعارف و حقایق تشیع، در سال 1349 ق به مشهد مقدس مشرف شد. ودر جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالىرا در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینى»(متوفاى; 1380 ق)فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد «آیت الله شیخ مجتبىقزوینى»(متوفاى 1386 ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز درکرسى درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى» (م.1361 ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه مرحوم آیت الله«میرزا محمد آقازاده خراسانى» (متوفاى; 1356 ق) شرکت جست ودر نهایتبخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کاملعلوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحومعلامه آیت الله العظمى «میرزا مهدى غروى اصفهانى» (متوفاى;1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه. ق از محضر ایشان بهدریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که ایناجازهنامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمى «سید محمد حجتکوهکمرى تبریزى» (متوفاى; 1372 ه. ق) مورد تایید و تاکیدقرار گرفت. در بخشى از این اجازهنامه چنین آمده است: «...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایلآمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامتشکر کنند،زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازهدادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنهارا دارم...»(1)
خاطرهاى از دوران تحصیل
هنگام تحصیل اینعالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگىمستمر، با بحرانهاى هولناک سیاسى، اجتماعى از قبیل: توطئه کشفحجاب، متحد الشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجهبود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان تا آنجا در سرتاسر کشوربر مردم ایران تحمیل مىشد تا این که منجر به وقوع قیام مردممشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه 12ربیع الثانى 1354) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثرفشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدسروحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روىآوردند.در این بین تنها عدهاى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادینبرخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده واز حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکىمیانجى هم جزو این راستقامتان همیشه سرافراز بود که در برابرتندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبدادرضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثرشدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود; ولى این عالم تلاشگرهمچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خودادامه داد و خلاء تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر مىکرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل مىکرد:«در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدىغروى اصفهانى) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبرکن مىخواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستانکه حدود هفتیا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاجمیرزا جوادآقا تهرانى و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همانروزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توامبا ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مىکردیم. روزى یکى ازدوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحتشد و دستبه دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود والحمد لله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى براىطلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر واینجانب گرفتار آزار و اذیت و توهین پلیس شدیم و خاطرههایى دراین مورد داریم. »
بازگشتبه منطقه
وى پس از حدود سیزده سال تلاش شبانهروزى در حوزه علمیه مشهد وتحقیق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامى و تشیع و الهام ازبارگاه على بن موسى الرضا(ع) و نیل به مراتب والاى از علم ومعرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «ترک» باز گشت.و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینىآن دیار، عقد وصلتبست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغدین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعىرهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطرافرا در منطقه شمال و شمالشرق شهرستان میانه بر عهده گرفت;البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (1359 ق) بودکه حضور فعال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمىبراى توده مردم و منزل ساده و بىآلایش وى همواره پناهگاهمظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار مىرفت. او در طول اقامتخود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استادبزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباطمکاتبهاى برقرار مىکرد و بدین ترتیب از راهنماییهاى استادبهرههاى وافر مىبرد. یک مورد در سال 1364 ه. ق مرحوم آیت اللهغروى اصفهانى نامهاى به شاگردش مىنویسد و در آن ضمن تکریم وتجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکىمیانجى، یک سرى دستورالعملهایى علمى، اخلاقى و... را به وىتوصیه مىکند. از آن جمله تاکید مىنماید: «با توجه به مقامعلمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براىابلاغ سالتخطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم رابه آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکولمىکند.
ایفاى نقش ماندگار
آیت الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیهاستادش جامه عمل بپوشاند; ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رقمدیگر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمینآذربایجان; توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادى ارتش سرخ شوروىدر ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش راخالى و رها کند; بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظحراست از تمامیت ارضى کشور، علم مبارزه بر ضد عوامل حکومتکمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدسکفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده ازچهره خائنان کنار زد. در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل ازمالکین، خوانین، سلطنتطلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکراتهاو تودهاىها فعالیت مىکردند از جمله در این راه تشکیلاتى هم به نامجمعیتخیریه را بنا نهادند ولى آیت الله ملکى به این گروه ودیگر دستهها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبرمذهبى، از موضعى مستقل و کاملا اسلامى و بر علیه دشمنان دین واستقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخى همچون پدرىدردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتى هدایت کسانىکه در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر وبزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیستها و ختم غائله نیز درادامه وظایف دینى، نسبتبه جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائلاخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژهستمدیدگان و زنان و اجراى احکام و شعایر اسلامى، حساسیت ویژهاىاز خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانینستمگر سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبتبه وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحىشده، دوستداراناین عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانى کردند، فضاى رعب ووحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در 1378 ه. ق پساز 16 سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.
هجرت به قم
ایشان در سال 1378 ه. ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تکریمو احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرتآیت الله العظمى بروجردى و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت،و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیرکلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیتنمود. آیت الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمىعلاقهاى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مىداد. او تا سال1371 ش با این که 88 سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار وتحقیق علمى مىکرد.
مبانى علمى
طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت الله ملکى، همان سیره و اسلوبفقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشتههاى; فقه،تفسیر و کلام تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوهفقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود،عمل مىکرد; یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصولدین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخداشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت مىدانست.«مکتب معارفى» که مرحوم آیت الله ملکى میانجى در پرتو آن بردفاع از آرمانهاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راهصحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین وعقل) اسلام را ترسیم مىکند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتبتشیع، یک مکتب غنى است و در ارائه آرمانهاى اعتقادى اسلام و...وامدار مکاتب دیگر نمىباشد، وى اگرچه نسبتبه علم و عقلجایگاه ویژهاى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگندیاد مىکرد; ولى هرگز «این همانى» بحثهاى عقلانى با فلسفه راقبول نداشت و ترویج دیدگاههاى فلسفى و عرفانى متاثر ازاندیشههاى دانشمندان بیگانه یونانى و... را که به هر حالساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام وانحراف از صراط مستقیم تلقى مىکرد. او مىگفت: با توجه به «انالدین عند الله الاسلام»، مکتب راستیناسلام برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیلترین باورهاىاعتقادى خود عاجز شده، دست تکدى به سوى سایر مکاتب و تمدنهادراز بکند; بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده وهمواره در مقابل اندیشههاى کهن یونانى و ما قبل آن قرار داشتهاست و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقیقت آن که داراى عصمتذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکامعقلى، بیش از دیگران مورد تاکید قرار داده است. همچنین او براین باور بود که علاوه بر معارف دینى، مسلمانان در علوم و فنوندیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و... باتمام گستردگىاش که محصول مشترک تمدن بشرى به شمار مىآید، بایدبه گونهاى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقتنیازمند بیگانگان نباشند. آیت الله ملکى در دفاع از تفکر خود اگر چه با مسلک برخى ازشخصیتهاى فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه«مسخ» قرآن و عقاید دینى مىپنداشت; اما هیچ وقت گستاخى بهساحتبزرگان را نمىپسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایىبه دور مىداشت. همواره نسبتبه شخص آنها احترام قایل بود ودیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه مىنمود و هنگامنقد و یا رد افکارشان به گونه غیر مستقیم و با کنایه از ایشاننام مىبرد.(2) از این رو وقتى کسى در بین مردم و در حضور اینعالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمىایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت الله ملکى به اظهارات وى اعتراضنمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.
مناظرات و مباحثات علمى
آیت الله ملکى، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکىاز اساتید «مکتب معارفى خراسان»(3) در حوزه علمیه قم بهتدریس و تالیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمىاین عالم تلاشگر را مناظره و مباحثههاى علمى تشکیل مىداد. اوبارها با علماى فرق و مذاهب اسلامى غیر شیعى به مناظره نشستهبود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشههاى جهان تشیعقرار داشت. گفتمانهاى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر بااندیشههاى مختلف، مدتهاى مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى ازچهرههاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیتهاى بزرگمعاصر محسوب مىشوند. بیشتر بحثهاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مىزد; ولىاو در بعد «فروع دین» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشتاز جمله در سالهاى پیش، که یکى از اخباریهاى مقدس و بسیار قوى(از پیروان تفکر مرحوم محمد امین استرآبادى) ساکن جنوب غرباستان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کردهو دستبه فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار همبراى مناظره با آیت الله ملکى به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمدهبود; اما در مباحثه با ایشان شکستسختى خورد و فورا باناراحتى منطقه را ترک گفته بود.
تربیتشاگردان فاضل
این فقیه پرتلاش افزون بر فعالیهاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى،به تربیتشاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله: حضرات آیات وحجج اسلام: 1- شیخ محمد على حقى(ره)2- شیخ اسد الله ربانى سرابى(ره)3- شیخ حسین ربانى(ره)4- محمد عبایى خراسانى5- میرزا ابراهیم علیزاده اروموى6- میرزا احمد ارجمند مشکینى7- سید على اکبر تقوى قزوینى8- میرزا ایوب گرمرودى9- سید هادى عظیمى ترکى10- سید بهلول سجادى مرندى11- سید بهاء الدین علوى هشترودى12- سید محمد على جلیلى13- شیخ حسن احمد ترکى14- میرزا عین الله حسنى15- رضا برنجکار16- محمد بیابانى اسکویى17- سید رضا حسینى مرندى18- محمد هادى ابراهیمنژاد قوچانى19- محمد مهدى ابراهیمنژاد قوچانى20- میرزا رفعت الله حامدى21- على ملکى میانجى و...
ویژگیهاى اخلاقى
1- رعایتحال مردم
وى احترام خاصى براى عامه مردم قائل بود و رعایتحال آنها رابر خود لازم مىدانست. خیلى حساس و مقید بود که صداى بلندگوىمساجد جز در اوقات اذان بلند نباشد، اصلا اجازه نمىداد صداىسخنرانى وى به بیرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمتبراى مردم و سبک شمردن شعائر مذهبى مىشمرد.
2- مبارزه با عوامزدگى
احترام به عامه مردم غیر از عوامزدگى است، این تمایز در وجودآیت الله ملکى ظهور چشمگیر داشت. از نقل روایات مجعول و وقایعتاریخى مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشایندمردم در منابر و محافل ذکر مىکردند، شدیدا مخالفت و جلوگیرىمىکرد. یک وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسى با ریشى بلند کهبه منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کیلومترى مرکز بخشدر روستائى به نام «دیزج» امامزادهاى کشف کرده است، سپساظهار کرد: امامزاده در خواب از وى خواسته تا آیت الله ملکى همقبر او را آشکار و بازسازى نماید. او با این ترفند خواست اینعالم تیزبین را هم در کار خود شریک کرده و از وجودشبهرهبردارى کند; ولى آیت الله ملکى چون ظن قوى به خلاف آن داشتتن به این کار نداد و دستور داد او را تنبیه کنند. و از منطقهخارج نمایند. اما مردم هم بدون توجه به واقعیت امر، تحت تاثیرقرار گرفته، دسته دسته از روستاهاى اطراف به زیارت امامزادهتازه کشف شده مىآمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانى مىکردند،حتى در همین ایام صاعقهاى به منزل یکى از بستگان آیت الله ملکىاصابت کرد.بلافاصله شایعه شد که امامزاده غضب کرده است. و برخى از ایشانخواهش کردند تا دست از مخالفتبردارد، اما آیت الله ملکى طبقوظیفه شرعى خود هرگز اعتنایى به این شایعات و تبلیغات نداشت وبدون هیچ ترسى به مخالفتخود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتىمعلوم شد آن شخص مىخواست دخترى را بدون عقد شرعى تصاحب کند واصلا مسلمان نبود; بلکه ظاهرا فردى یهودى بوده است و براىاستخراج اشیاء عتیقه به منطقه مىآید و برخى آثار باستانىگرانقیمت را هم که نورافشانى مىکرده استخراج نموده و از منطقهخارج کرده است. و از آن به بعد دیگر به منطقه باز نگشت.
3- ظلمستیزى
او نسبتبه توده مردم، خیلى متواضع بود، ولى در برابر افرادثروتاندوز، خوانین و دولتمردان رژیم ستمشاهى کاملا از موضعقدرت و تکبر برخورد مىکرد. روزى در یکى از روستاهاى بخش شخصىفوت کرده بود که وارث ذکور نداشت. خان مامور خود را مىفرستدتا اموال میت را به نفع خود مصادره کند. بیش از ورود مامورآیت الله ملکى طى طریق راه طولانى با عجله خود را به آن روستارسانده و اموال را میان وارثان آن مرحوم تقسیم مىکند. وقتىمامور خان از راه مىرسد، خود را در مقابل عمل انجام شده،مىبیند. لذا کارى نمىتواند بکند. ولى زیر لب، اعتراضهایى رازمزمه مىکند. در این هنگام آیت الله ملکى استکان چاى را ازجلوى وى برداشته به بیرون از اتاق پرت مىکند. آنگاه یک سیلىمحکمى هم به بیخ گوشش مىنوازد. خبر آن مانند انفجار بمب درسرتاسر منطقه طنین انداخت. چنانکه یک وقت رسم بر این شده بود که وقتى کسى که از دنیامىرفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانین و مالکینمصادره مىشد; ولى آیت الله ملکى در چند مورد با شجاعت و صلابتستودنى جلوى خانهاى منطقه ایستاد و مانع از اجراى این سنتشیطانى شد، به طورى که وى خود قبل از این که ایادى خانها برسند،در منزل میتحاضر مىشد و اموال را میان وارثان تقسیم وبراى هر کدام سند و قباله تنظیم مىکرد. همچنین در سالهاى قبل از اجراى قانون طاغوتى «اصلاحات ارضىرژیم شاه»، اراضى مسکونى مرکز بخش (ترک) محل سکونت هزارخانواده (شش هزار جمعیت)، به یک مالک تبریزى تعلق داشت، برخىاز ملاکین ستمگر ناحیه در سر مىپروراندند تا زمینهاى او را باحیله و فریب به چنگ بیاورند ولى قبل از اقدام آنان با درایت وتدبیر آیت الله ملکى این اراضى توسط مالک قانونى آن به مردمساکن منطقه بخشیده شد و به این وسیله دست تجاوز ظالمان از آنقطع گردید و آنان در راه نیل به اهداف پلیدشان ناکام ماندند. آیت الله ملکى محمدرضا شاه را نیز همانند پدرش رضاخان قلدر،ظالم و غاصب مىدانست و از طرق مختلف این احساس و اعتقاد را ازخود بروز مىداد.وقتى محمدرضا در اوائل سلطنتخود به آذربایجان و شهر میانهآمد، وى هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفى شاهرا به «مار خفته در زمستان» تشبیه کرد و گفت: «فردا اگرتابستان فرا رسد و هوا گرم شود، هیچ کس از نیش زهرآلود وکشنده او در امان نخواهد بود.»
4- سادهزیستى
زندگى ساده و بىآلایش و در عین حال پر تلاش و جنب و جوش او موردتوجه و زبانزد همگان بود. خانه گلىاش در آذربایجان با این کهمحل آمد و شد بود، از چند گلیم پوشیده شده بود. بعد از مهاجرت بهقم هم با توسل به حضرت معصومه(ع) که خود داستانى دارد توانستخانهاى معمولى براى خود تهیه کند و با اینکه چندینبار از سوىافراد نیکوکار به وى پیشنهاد شد خانه مجللى برایش تهیه کنندولى عزت نفس وى اجازه نداد که این پیشنهاد را بپذیرد.
5- اهتمام به دعا و عبادت
به نماز اول وقتسخت مقید بود. از دوران جوانى به واسطه نذر،نمازهاى مستحبى روزانه «نوافل یومیه» را به خود واجب کردهبود و تا آخر عمر آن را به جا مىآورد. ادعیه و مناجات و قرائتقرآن همراه با تامل و حال معنوى به ویژه سحرگاهان از کارهاىروزانهاش به شمار مىرفت و این عمل را به صورت دستور العملاخلاقى به دیگران نیز توصیه مىکرد. آن را دستور العمل استادشمرحوم آیت الله شیخ مجتبى قزوینى به دیگران هم مىدانست.
خدمات مذهبى، فرهنگى و عمرانى
آیت الله ملکى در طول اقامت در منطقه; علاوه بر فعالیتهاى معمولو ترویجشعایر دینى، اقامه نماز جماعت، تشکیل جلسات سخنرانىدر مناسبتهاى گوناگون مانند: (ماه مبارک رمضان، ماه محرم، دههآخر صفر، عید فطر، قربان و غدیر) و نشر فرهنگ تشیع در منطقه،به یک سرى فعالیتهاى عمرانى و فرهنگى دیگر نیز اقدام کرد کهبه نوبه خود تاثیر به سزایى در عمران و آبادى و رشد شعور آگاهىمردم گذاشت. در اینجا به مواردى از آن اشاره مىشود:
1- رسیدگى به فقرا و محرومان
بخش عمدهاى از اوقات خود را صرف خدمت و رسیدگى به وضع فقرا ومستمندان منطقه مىکرد. در سال 1327 ش که خشکسالى و قحطى مىرفتتا مردم منطقه را از پاى درآورد این فقیه دردآشنا، تدبیرىاتخاذ کرد و با جیرهبندى آرد و نان مردم آن دیار را ازپیامدهاى ناگوار این پدیده خطرناک در امان نگاه داشت. وى جمعىمتشکل از افراد نیکوکار در منطقه تعیین کرده بود که اینهاشناسایى خانوادههاى نیازمند را به عهده داشتند و پس ازشناسایى به صورت مخفیانه و آبرومندانه به آنها کمک مىشد.
2- احیا چند رشته قنات و چشمه
که هر کدام در تامین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش نقشحیاتى داشته و دارد.
3- تعمیر اساسى مسجد ترک
این مسجد که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور بهشمار مىآید، چندین مرحله توسط آیت الله ملکى به تعمیرات آناقدام شده است.
4- تاسیس کتابخانه
این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق-ع-) در سال1356 ش به همت آیت الله ملکى تاسیس گردید و زیر نظر فرزندایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاىترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندانو جوانان روستا و حومه قرار مىگیرد، و در زمستانها کلاسهاىتعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.
5- احداث دانشسرا
این مرکز آموزش در پى تلاشهاى بىدریغ معظمله، اخیرا در زادگاهایشان به مساحت 65000 متر مربع تاسیس شده که در رشد وشکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیارنقشآفرین بوده است.
6- کمک و اقدام به تمامى کارهاى خیر و عام المنفعه
همانند: برقکشى، لولهکشى، جادهسازى و تاسیس مراکز و دوایرادارى که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.
تالیفات و آثار علمى
آیت الله ملکى در کنار فعالیتهاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش وتدریس را ادامه داد و کتب ذیل یادگار تحقیقات علمى اوست:
1- بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آنپیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث مىکند. باراول سال 1400 ه. ق در قم و در دومین بار در سال 1402 ه. قدر بیروت به چاپ رسیده است.
2- تفسیر فاتحه الکتاب کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارکه حمد است که از سوىانتشارات «دار القرآن الکریم» قم در سال 1413 ه. ق چاپ شدهاست.
3- توحید الامامیه در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علمو عقل، شناختخداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش،کرسى، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداءو... از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرارگرفته است. این کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى» در سال 1415 به چاپ رسیده است.
4- تفسیر مناهج البیان، (6 جلد) شامل جزءهاى 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از قرآن کریم است که هرکدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ اینتفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» برعهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
5- نگاهى به علوم قرآنى این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت الله ملکى میانجى است کهتوسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمامآقاى على ملکى میانجى، توسط نشر «خرم»، بهار 1377 در قم بهچاپ رسیده است.
6- الرشاد فى المعاد; مخطوط
7- تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدى غروى اصفهانى;مخطوط
8- رسالهاى در حبط و تکفیر; مخطوط
9- رسالهاى در خمس; مخطوط
10- رسالهاى در احکام میت; مخطوط
11- نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثىپیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف که در حال حاضر مراحلتنظیم، تصحیح، تنقیح را طى مىکند تا در آینده نزدیک آماده چاپشود.
رحلت
این فقیه، مفسر و متکلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگى افتخارآمیزهمراه با تلاش و کوشش بىوقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهمخرداد 1377 ه. ش (برابر با دهم صفر 1419 ه. ق) دعوت حق رالبیک گفت و به سراى باقى شتافت و علاقمندان خود را به سوگ وماتم نشاند. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکتآیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیهقم، در این شهر تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرتمعصومه(س)، به خاک سپرده شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا
این مقاله با همکارى فرزند فاضل معظمله جناب آقاى «على ملکى میانجى»،که حدود بیستسال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشرافکامل به شرح حال و مبانى فقهى، تفسیرى و کلامى ایشان داشته ودر واقع یکى از شاگردان و پیروان مکتب آن مرحوم به شمارمىآید، تالیف و تنظیم شده است لذا بدین وسیله از ایشان تشکرو قدردانى مىشود. و السلام على من اتبع الهدى
پىنوشتها:
1- ترجمه از استاد محمدرضا حکیمى، مکتب تفکیک، ص 311. 2- مناهج البیان، محمد باقر ملکى، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30. 3- در باره سیر تکوین و تاریخ شخصیتهاى مکتب معارفى خراسان،توسط فرزند برومند معظم له جناب آقاى على ملکى میانجى،تحقیقات جامعى انجام گرفته است که در فرصت مناسب در اختیارمحققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت.