چکیده

خراسان بزرگ در قرن سوم هجری (نهم میلادی)، از سلسله‌ای ایرانی‌نژاد به نام سامانیان فرمان‌پذیر شد. این خاندان که خاستگاهی دهقانی داشتند، در چالش‌های موجود در خراسان بسیار تأثیر گذاردند. پشتیبانی خلافت عباسی از این دودمان موجب قدرت یافتنشان در ماوراءالنهر شد و سرانجام به پشتوانه اشراف زمین‌دار و طبقات عالیه خراسان، حکومت خود را بنیاد نهادند. ویژگی‌های جغرافیایی خراسان بزرگ؛ یعنی زمین‌های گسترده کشت‌پذیر و جای گرفتن بر سر راه‏های تجاری شرق و غرب موجب شد که سامانیان در جایگاه اقتصادی بسیار بلندی بنشینند. امنیت برآمده از اقتدار این خاندان، رشد و توسعه شهرها را به دنبال آورد و اقتصاد شهری رونق یافت. گرایش خاندان‌های اشرافی ایران مانند سامانیان به آیین‌های کهن ایرانی و پشتیبانی آنان از اهل دانش و ادب، موجب پرورش و گرایش بسیاری از دانش‌مندان و ادیبان شد. خراسان بزرگ در این عهد به اوج رشد و شکوفایی فرهنگی رسید. فرهنگ و ادب پارسی در این دوران به اندازه‌ای نیرو گرفت که قرن‌ها پس از آن نیز ناتوان نگردید و در همه حکومت‌های پسین ایران تأثیر گذارد.

متن

درآمد
امیران آل سامان از دهقانان ایرانی و اشراف خراسان بودند  که با پذیرفتن اسلام و پیوستن به حاکمان عرب، زمینه قدرت‌گیری‌شان فراهم آمد و توانستند از حاکمیتی محلی به حکومت بر ماوراءالنهر دست یابند. آنان سلسله‌ای پدید آوردند که بیش از یک قرن حاکم بود. خراسان که همواره در دست والیان عرب و دچار هرج و مرج و آشفتگی بود، تنها در زمان طاهریان روی آرامش دید، اما در زمان سامانیان به امنیت، آرامش و رفاهی بی‌سابقه دست یافت. سامانیان به دلیل خاستگاه ایرانی و دهقانی خود همچون دیگر اشراف محلی به سنت‌های کهن ایرانی پایبند و دارای عصبیّت ایرانی بودند. اسماعیل بن‌احمد توانست با پیروزی بر همه رقیبان خود حتی برادرش نصر و غلبه بر عمرولیث صفاری و محمدبن زید علوی، خراسان بزرگ را یک‌پارچه سازد.
او توانست با تثبیت قدرت سامانیان امنیتی در خراسان پدید آورد که تا پیش از آن دوره، آرزویی بیش نبود. خاستگاه اشرافی او باعث شد که طبقات عالیه زمین‌دار از او پشتیبانی کنند.  پایبندی این خاندان به سنت‌های ایرانی و حمایت آنان از عالمان و دانش‌مندان و پیدایی توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی موجب رشد و شکوفایی علم و فرهنگ و پرورش دانش‌مندان در خراسان بزرگ شد. زبان فارسی در این دوره، زندگی از سر گرفت و بازار آثار منظوم و منثور فارسی و ترجمه آثار علمی و ادبی به این زبان بسیار رونق و گسترش یافت و از این‌رو، اروپاییان این دوره را «رنسانس» یا «عصر طلایی شعر و ادب فارسی» نامیده‌اند. این جستار به عوامل شکل‌گیری حکومت سامانیان و ویژگی‌های آن می‌پردازد؛ عواملی که با تکیه بر بستر جغرافیایی مناسب آن و فرهنگ‌دوستی این خاندان، زمینه رشد و شکوفایی فکری ـ فرهنگی ایرانیان را فراهم کرد.
پیدایی و تثبیت سلسله سامانی
نیای بزرگ دودمان سامانی که از دهقانان ریشه‌دار خراسان شمرده شده است ، «سامان خدات» نام داشت. این خاندان خود را از تبار بهرام چوبین می‌دانست . سامان خدات در روزگار خلافت هشام بن‌عبدالملک (105 ه/ 724 م ـ 125 ه/ 743 م) هنگامی که اسد بن‏عبدالله قسری (6-105 ه/ 50724 م) والی خراسان بود، بر دست اسد بن‌عبدالله مسلمان و به دستگاه او نزدیک شد و بر بلخ امارت یافت  و به همین مناسبت فرزندش را اسد نامید . فرزندان اسد بعدها با شرکت در منازعات سیاسی ـ اجتماعی خراسان بزرگ به‌ویژه در خدمت عباسیان، توانستند جایگاهشان را استوارتر و زمینه را برای امیری خود فراهم سازند. برای نمونه از میانجی‌گری آنان در رویارویی هرثمه بن‏اعین و رافع ‌بن‌لیث، می‌توان نام برد. آنان هم‌چنین توانستند زمینه برقراری صلح را در خراسان پدید آورند و «این کار به نزدیک مأمون، نیک در موقع افتاد ».
بنابراین، وضعی به وجود آمد که خاندان‌های صاحب‌نفوذ و قدرت‌مند را به منازعات سیاسی وارد کرد . رفتن مأمون از خراسان به بغداد (204 ه/ 820 م)، راه برقراری سازمان سیاسی مستقل را در خراسان هموار ساخت. طبقات عالیه‌ای مانند دهقانان، «به دلیل داشتن وضع اجتماعی ثابت و تربیت صحیح سیاسی»  و نفوذ معنوی در خراسان، توانستند آینده حکومت‌های ایران را رقم بزنند. طاهریان در 205 ـ 295 هجری (821 ـ873 م)، نخستین خاندان حاکم بر خراسان بزرگ به شمار می‌رفتند و پس از ایشان تنها دودمان ایرانی که توانست بر همه خراسان بزرگ حکم براند، سلسله سامانی بود.
مأمون هنگام رفتن به بغداد، غسان بن‌عباد (204 ه/820 م) را به حکومت خراسان منصوب و تأکید کرد که فرزندان اسد بن‌سامان خدات؛ یعنی نوح، احمد، یحیی و الیاس را به مناصب ارجمند سرافراز سازد . از این‌رو، گفته شده است که سامانیان زودتر از طاهریان به حکومت رسیدند، اما حکومت آنان استقلالی نداشت و تابعی از امارت والی خراسان (غسان بن عباد) و طاهریان به شمار می‌آمد.
احمد بن اسد پس از مرگ برادرانش قدرت و حکومت را در ماوراءالنهر به دست گرفت و برای نخستین بار در تاریخ این منطقه یک امیر و زمامدار توانست وحدتی در قلمرو سیاسی آن پدید آورد. امارت سامانیان پس از وی به فرزندانش رسید.
با توجه به فضایلی که برای احمد بن اسد برشمرده و او را مردی عالم، پارسا، شریف و خوشرفتار دانسته‌‌اند، محیط پرورش و کمال فرزندان او را شایسته و معنوی می‌توان گمان زد. نصر بن احمد پس از وفات پدرش (250 ه/ 864 م) به امارت رسید و سمرقند را مرکز حکومت خود خواند . گفته‌اند: «دور بودن از محیط زورآزمایی‌ها و کشمکش‌های قدرت‌طلبانه در خراسان و نواحی مرکزی ایران، این مزیت مهم را برای او در پی داشت که حکومت خویش را در محیطی آرام و ثباتی هر چه بیش‌تر استقرار بخشد ». بی‌گمان روزگار امارت اسماعیل بن احمد (279ـ 295 ه / 892 ـ907م)، مهم‌ترین دوره حکومت سامانیان و هنگامه ویژه‌ای در تاریخ ایران پس از اسلام به شمار می‌آید؛ زیرا «استحکام و تثبیت دودمان سامانی، مرهون تلاش‌ها و عمل‌کرد سلحشورانه اسماعیل سامانی است ». اسماعیل را برادرش نصر بن احمد به حکومت بخارا برگزید و او آشفتگی مانده را از دوران صفاریان در این سرزمین سامان داد و امیران محلی را به پیروی خود واداشت. بخارا از شهرهایی بود که پس از فروپاشی طاهریان حکومت استوارش را از دست داد . حسین بن‏طاهر طائی در این زمان چند شهر را غارت کرد و چندی از خوارج محل به بهانه هواخواهی یعقوب لیث بر آن‌جا مسلط شدند . اسماعیل با برادرش نیز جنگید و او را مانند دیگر امیران فرمان‌پذیر ساخت. رویارویی با عمرولیث، پیروزی اسماعیل سامانی را در پی آورد و این روی‌داد آغاز پیروزی‌های پی در پی او در سال‌های بعد بود.
بارتولد می‌گوید سامانیان از سیاست دفاعی حکومت‌های پیشین ولایت‌های خراسان در برابر اقوام چادرنشین و بازسازی باروها و خندق‌ها دست کشیدند و سیاستی هجومی در پیش گرفتند و به درون استپ‌ها حمله کردند . اسماعیل در 280 هجری (893 م) به جنگ ترکان رفت و افزون بر پادشاه آنان، نزدیک به ده‌هزار کس را به اسیری گرفت و آنان را همراه با غنیمت‌های به‌دست آمده فراوان به مرکز حکومتش برد  . اقتدار سامانیان از این پس در مرزهای شمال شرقی بسیار افزایش یافت. این لشکرکشی موجب رهایی مرزهای آن دولت از خطر تاخت و تاز ترکان شد و زمینه تلاش مبلغان مسلمان را برای گستراندن اسلام در دشت‌های آسیای میانه فراهم آورد .
سامانیان با کشته شدن محمد بن‌زید علوی بر دست محمد بن‌هارون، فرستاده اسماعیل طبرستان را تصرف کردند . ابن‌اسفندیار می‏گوید امیر اسماعیل سامانی (بنیادگذار سلسله سامانی)، نگهداری طبرستان و جنگیدن را با علویان، مسئله راهبردی حکومت خود می‌دانست و در پی همین سیاست به فرزندش احمد توصیه و تأکید می‌کرد که «اگر طبرستان از دست برود، ما به بخارا ایمن نتوانیم بود  ».
احمد پسر اسماعیل بن احمد پس از درگذشت پدرش جانشین وی شد. مکتفی پرچمی به دست خود بست و آن را به طاهر بن‌علی سپرد و به او خلعت داد و پرچم نزد احمد بن اسماعیل فرستاد . سیستان نیز در زمان احمد بن اسماعیل فتح شد .
قلمرو سامانیان در دوره احمد بن اسماعیل نیز همانند روزگار پدرش، از دست‌برد و هجوم اقوام مصون ماند. برای نمونه هنگامی که روس‌ها بر نواحی طبرستان دست انداخته و به غارت دست زده بودند، سپاه سامانی در پایانه امارت وی، هجومشان را دفع کرد و شمار فراوانی از آنان را کشت . می‌توان گفت که قلمرو سامانیان به دلیل رفتار خردمندانه و استوار امیران سامانی و وزیران دانش‌مند آنان از ثبات کامل سیاسی برخوردار شده بود و از این‌رو، امنیت اقتصادی فراگیری در این زمان تحقق یافت. احمد بن اسماعیل به صحبت با ارباب فضل و کمال بسیار علاقه‌مند بود؛ چنان‌که بیش‌تر با علما و دانش‌مندان می‌نشست  و به‌کارگیری ادیبان و دانش‌مندان در دستگاه دولت بهترین وسیله پشتیبانی از آنان و تشویقشان به شمار می‌رفت. حسن استقبال از این طبقه در دستگاه اداری نشان می‌دهد که کارگزاران حکومت از امیر تا زیردستان او، همه از مشوقان و علاقه‌مندن علم و فرهنگ بوده‌اند . امیر اسماعیل سامانی و جانشینان وی زمینه‌ای فرهنگی در قلمروشان پدید آورده بودند که بیش از هر منطقه‌ای دیگر در جهان اسلام، آزادی معنوی، مذهبی و علمی افراد جامعه را دربرداشت .
عصر طلایی یا شکوفایی اقتصادی
سامانیان در دولت خود بیش‌تر به خلق آثار ادبی به زبان فارسی می‌پرداختند و تنها از نویسندگانی پشتیبانی می‌کردند که به زبان توده مردم می‌نوشتند . امیر سعید، نصر بن‌احمد، در هشت‌سالگی (301 ه/ 914 م) پس از کشته شدن پدرش به جای او نشست . دوره سی‏ساله امارت او، عصر طلایی یا اوج تاریخ دولت سامانی شمرده شده است . کشور سامانیان در نیمه نخست قرن چهارم هجری (دهم میلادی)؛ یعنی دوره حکومت نصر دوم و نوح اول، کانون فرهنگی عالی و درخشان بود. هرگاه به دره‌های پر آب و حاصل‌خیز ماوراءالنهر توجه می‌شد، محصول فراوان می‌دادند . شهرهای خراسان در مسیر راه‌هایی کاروانی بود که عراق و بغداد؛ یعنی بزرگ‌ترین مراکز مصرف را در خاورمیانه، به آسیای میانه و ماورای آن می‌پیوست و شهرهایی که در مسیر این راه‌ها بودند، از آمد و شد کاروان‌ها بسیار سود می‌بردند. شهرهای خراسان و ماوراءالنهر به مراکز تجاری داخلی و بین‌المللی بدل شده بودند؛ زیرا تحول زندگی شهری، به گسترش رفت و آمدهای بین‌المللی وابسته بود . «کاروان‌ها در واقع شهرهای کوچک متحرکی بودند و آداب و رسوم و فرهنگ خود را همراه می‌آوردند. همان‌طور که بازرگانان سغدی فرهنگ ایرانی را به شرق اقصی می‌بردند، خوارزمیان نیز این فرهنگ را در اروپای شرقی اشاعه می‌دادند ».
فراوانی سکه‌های نقره در زمان نصر بن‌احمد و سکه‌های زرین در روزگار امارت اسماعیل بن‌احمد بسیار چشم‌گیر توصیف شده است . سکه‌های نصر بن‌احمد سامانی که 301 و 302 هجری را بر آنها زده بودند، نزدیک به شصت سال؛ یعنی تا 362 هجری (973م)، در داد و ستدهای شهرهای اروپایی به کار می‌رفت . سامانیان مؤسسه‌هایی تجاری داشتند که از سویی تا قلب اروپا؛ یعنی دریای بالتیک، اسکاندیناوی، لهستان و مجارستان و از سوی دیگر تا درون چین گسترده بود . اندازه سکه‌های به‌دست آمده در روسیه، لهستان، ‌منطقه بالتیک و اسکاندیناوی، فراوانی مبادله‌های کالا را میان امیران سامانی یا اقوام ماوراءالنهر و بخش‌های غربی خزر و دریای بالتیک نشان می‌دهد . این رونق اقتصادی از مهم‌ترین عوامل زندگی بهتر مردم شهرنشین بود. سامانیان به‌ویژه از صنعت‌گری و بازرگانی بازاریان و کاروانیان پشتیبانی می‌کردند . سنگین‌ترین سکه‌های زرین دوره سامانی (55/4 گرم)، از دوره اسماعیل بن‌احمد و نوح بن‌نصر (335 ه/947م) بر جای مانده است .
رونق بازرگانی در شرق اسلامی، پادشاهان روم، اروپا، چین، هند و جزیره‌های اقیانوس هند را ناگزیر ساخت تا به داد و ستد با این سرزمین توجه کنند و کسانی را برای برقراری مبادلات بازرگانی بدان‌جا بفرستند .
اوضاع اقتصادی دیگر کارها نیز در خراسان بزرگ مانند کشاورزی رو به پیش‌رفت داشت. خراسان به دلیل جغرافیای ویژه‌اش و وجود زمین‌های کشت‌پذیر در آن از دیرباز مرکز اصلی کشاوری به شمار می‌رفت. گوناگونی محصولات آن به‌ویژه گندم و جو به اندازه‌ای بود که خراسان را در گذشته‌های دور، انبار غله ایران می‌نامیدند . ساختمان سدها و کارهای بزرگ آبیاری در سده‌های سوم و چهارم هجری (نهم و دهم میلادی) در ایران سامان گرفت و هر چهار گونه آن؛ یعنی آبیاری از راه جوی‌ها، مسیر رودخانه‌ای، کاریزها و چاه‌ها گسترش یافت . یک فرد، نه تنها در حوضه رود مرغاب که در حوضه زرافشان نیز کار آبیاری را اداره می‌کرد. بنابراین، قلمرو سامانیان و بخشی از آن مانند ماوراءالنهر، از شکوفاترین سرزمین‌های جهان اسلام به شمار می‌آمد .
شهرهای خراسان و ماوراءالنهر را در این دوره بسیار پر جمعیت توصیف کرده‌اند . برای نمونه ابن‌حوقل در‌باره مردم بخارا می‌گوید: مردم آن در ادب و دانش و فقه و دین‌داری و امانت و حسن سیرت و خوش‌معاملگی و کم‌ضرر بودن و نیکی رسانیدن و بخشش و پاکی نیت، از مردم دیگر نواحی خراسان برترند .
وجود سیالیّت مداومی که بین طبقه خاصه و عامه وجود داشت، باعث می‌گردید بعضی از افراد از طبقه عامه برکشیده می‌شدند و در ردیف خاصه قرار می‌گرفتند و برخی از افراد طبقه خاصه هم نزول کرده و جزو طبقه عامه درمی‌آمدند .
روشن است که افراد با استعداد در چنین زمینه‌ای و با تشویق امیران و پادشاهان و بزرگان عصر، به فراگیری علم و ادب روی می‌آورند. ‌عبدالملک ثعالبی، فرزند پوستین‌دوزی در نیشابور یکی از دانش‌جویان فراوان زبان تازی بود که به بررسی رمزهای ادبی و محسنات شعری پرداخت و به دستگاه امرا و وزرای ادب‌دوست راه یافت .
شکوفایی فرهنگی و رستاخیز ادبی
بی‌گمان، تحمل شنیدن سخنان مخالف و تساهل و تسامح که از ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی پادشاهان سامانی بود، از عوامل اصلی رشد صراحت بیان دانش‌وران و گویندگان آن عصر به شمار می‌رود. هنگامی که ابوطیب طاهری، نصر بن‌احمد سامانی را هجو کرد و امیر از آن آگاه شد، چنان بزرگ‌وارانه با او برخورد کرد که ابوطیب، از پیش وی شرمسار در آمد و از هجو کردن توبه کرد .
مقدسی در توصیف رفتار سامانیان با علما می‌گوید: «فرهنگ این خاندان چنان است که دانش‌مندان را در برابر شاه مجبور به زمین بوسی نمی‌کنند ».
دوست‌داری علم و میل سامانیان به فراگیری دانش موجب شد که مدرسه‌ها و کتاب‌خانه‌های فراوانی در خراسان پدید آید. مقدسی در احسن التقاسیم به مدارسی در مرو اشاره می‌کند که دانش‌جویان آنها مواجب نیز می‌گرفتند  و تاریخ بخارا از این روی‌داد یاد می‌کند که احمد بن‌حسن بن‌عتبی، وزیر امیر رشید عبدالملک بن‌نوح در برابر مدرسه‌ای در بخارا، مسجدی نیکو ساخت . ابن‌حوقل نیز در صورة الارض از مدرسه‌های گوناگونی در این دوره در خراسان نام می‌برد . از این‌رو، گفته‌اند: «خراسان بیش از تمام ممالک اسلامی دارای مدرسه و کتاب‌خانه شد و به دیار علم و ادب معروف گشت ». ابن‌سینا
که از کتاب‌خانه سامانیان در زمان نوح بن‌منصور بهره گرفت، در سرگذشت‌نامه خود
چنین می‌نویسد:
من وارد سرایی شدم که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه‌ای صندوق‌های کتاب که روی هم انباشته بودند؛ در یک خانه از آن کتاب‌های عربی و شعر، در دیگری فقه و بدین گونه در هر خانه‌ای کتاب‌های یک علم. پس فهرست کتاب‌های اوایل را مطالعه کردم و آن‌چه را که بدان نیاز داشتم، خواستم و کتاب‌هایی دیدم که نامشان بر بسیاری از مردم پوشیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم. پس این کتاب‌ها را خواندم و از آنها سودها بردم و اندازه هر مردی را در دانش وی شناختم .
هنگامی که اسماعیل بن‌احمد در دهکده‌ای نزدیک بخارا درگذشت (295ه/ 907م)، اوضاع خراسان بزرگ به شکل کاملی سامان یافت. امیر اسماعیل سامانی، نظام دیوان‌سالاری در آن‌جا بنیاد کرد که مهم‌ترین دست‌آورد دولت‌داری ایران پیش از اسلام به شمار می‌آید .
از شخصیت‌های برجسته دوره اسماعیل سامانی، یکی وزیر او ابوالفضل بلعمی و دیگری ابوبکر بن‌احمد بن‌حامد از رجال دربار اوست. چون خود امیر شخصیت چنان بارزی داشت، بنابراین وزرای او در مآخذ تحت‌الشعاع قرار گرفته‌اند. مع‌هذا احتمال می‌رود که نقش وزرای اسماعیل سامانی در تأسیس دستگاه اداری بیش از خود وی باشد .
بار وزارت در عهد پادشاهی سامانیان، بر دوش نمایندگان سه خانواده فاضل و برومند بود: بلعمیان (ابوالفضل بلعمی، ابوعلی محمد بن‏محمد بلعمی)، جیهانیان (ابوعبدالله محمد بن‌محمد جیهانی، ابوالفضل محمد بن‌احمد جیهانی و منصور جیهانی) و خاندان عتبی .
دستگاه‌های اداری سامانیان، سرمشق سلسله‌های بعدی مانند غزنویان و سلجوقیان بودند . ابن‌فضلان در سفرنامه خود می‌نویسد که جیهانی در دستگاه نصر دوم سامانی، به دبیری امیر خراسان منصوب بود و در آنجا شیخ العمید خوانده می‌شد . هنگامی که اداره امور و ریاست دولت نصر بن‌احمد به ابوعبدالله جیهانی واگذار شد، او کارها را به کمک رجال دولت نصر دوم مرتب و محکم کرد . ابوعبدالله جیهانی از وزیران دانش‌مند و برجسته دوره سامانیان بود که در گسترش دیوان‌سالاری و استواری آن بسیار تأثیر گذارد. کتابی در «مسالک و ممالک» به وی منسوب است که اینک در میان نیست، اما جغرافیانویسان متأخر اطلاعاتشان را درباره سرزمین‌های غیر اسلامی، شمالی و شرقی، از این کتاب گرفته‌اند. وی هم‌چنین با انعام و پاداش، پیش‌روترین و شایسته‌ترین جغرافیادانان؛ یعنی ابوزید بلخی را تشویق کرد .
رواج و رونق ادبیات مکتوب پارسی، از مهم‌ترین ویژگی‌های عهد سامانیان است. زبان ادبی پارسی پس از عقب نشاندن عربی در خراسان و ماوراءالنهر، اندک اندک در دیگر نواحی ایران نیز، تازی را شکست داد . کرمر بر آن است که روی‌کرد ایرانی سامانیان در انگیزه‌های فرهنگی آنان بسیار تأثیر گذارده است .
پارسی در قلمرو سامانیان، زبان رسمی مکاتبه‌های دولتی بود  و از آن زمان به‌رغم دگرگونی حکومت‌ها و دست به دست شدن قدرت سیاسی، جایگاه خود را در امپراتوری‌های پهناور غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان یا امارت‌های کوچک از دست نداد. حتی در دوران فرمان‌روایی مغول، خان‌های آن قوم نامه‌های خود را با مغرب‌زمین به پارسی می‌نوشتند . بنابراین، زبان دری که لهجه مشرق ایران بود تا پایان عهد سامانی به لهجه ادبی مستقل بدل شد و تا امروز زبان رسمی، ادبی و سیاسی ایران شناخته می‌شود . دکتر ذبیح‌الله صفا در تاریخ ادبیات در ایران درباره ویژگی‌های شعر این دوره
چنین می‌نویسد:
زندگی مرفه غالب گویندگان این عصر و معاشرت با امرا و وزرا و رجال ثروت‌مند و خوش‌گذرانی‌های آنان در مجالس پر شکوه، وسیله بزرگی شده است برای آنکه در شعر این عهد همواره صحبت از کامرانی‌ها و عیش‌ها و عشرت‌ها شود و کم‌تر از ناکامی و نامرادی و یأس و بدبینی و انزوا و انقطاع از خلق و نظایر این مسائل در آن سخن رود. دیگر اینکه وضع زندگی شعرا و اوضاع اجتماعی و احوال مختلف اجتماعات و دربارها و جریانات نظامی و سیاسی در آن منعکس است .
هنرهای دیگری مانند معماری، خطاطی، سفال‌گری، نقاشی و موسیقی نیز در این دوره بسیار مهم شمرده شدند. رایس در این‌باره می‌گوید:
در سده دهم، آنان که در منطقه سمرقند ساکن بودند، تندیس‌هایی به اندازه طبیعی از چوب از اسب‌ها و گاوها و اشتران و سایر چارپایان می‌ساختند و آنها را در میدان‌های سمرقند نصب می‌کردند .
به‌گمان، کار روی چوب، هنری ویژه آسیای مرکزی و حتی دوره سامانیان بوده است. طرح‌های گُل‌دار پیچ در پیچ روی چوب که بعدها روی سنگ نیز ایجاد شد، چندین نمونه زیبا از درهای کَنده‌کاری شده دوره سامانی در موزه‌ای در روسیه است . گزارشی نیز درباره بهره‏گیری از چوب مشبّک در بناها و کوچه‌های سنگ‌فرش و «قرای» پیوسته به هم در صورة ‌الارض وجود دارد .
آلت موسیقی تازه‌ای به نام «شاهرود» که شاید نوعی چنگ بوده است، بنابر روایتی در دوره سامانیان در سمرقند (299 ه/ 912م) اختراع و بر شمار آلاتی چون عود، سه‌تار، رباب و... افزوده شد.
قصرها، مسجدها، کوشک‌ها و عمارت‌های دیوانی بسیار گسترش یافت و افزون بر آن، قصرهای باشکوه در باغ‌هایی ساخته شد که توسعه منطقه‌های مسکونی پیرامون آنها، مراکز جدید شهری را مشخص می‌کرد . بهره‌گیری از آجر در تزیین بنا بسیار رواج داشت و آجر از مصالح اصلی ساختمان‌ها شمرده می‌شد. گرچه این فن در قرن‌های پسین تنها روش آراستن ساختمان نبود، از فنون مهم تزیین بنا به شمار می‌رفت. کهن‌ترین و کامل‌ترین نمونه این گونه تزیین، در آرام‌گاه اسماعیل سامانی دیده می‌شود .
این ویژگی‌ها که نشان‌دهنده گسترش زندگی در شهرها، رونق اقتصادی، بهتر شدن زندگی مردم شهرنشین و رفاه اقتصادی؛ یعنی ویژگی اصلی زندگی شهری است، خراسان بزرگ را در دوره حکومت سامانیان به اوج شکوفایی فکری و فرهنگی رساند.
فرهنگ‌دوستی سامانیان و وزیران دانش‌مندشان و وجود امنیت و رفاه اقتصادی در دوره آنان، باعث ترقی و کمال مردم کشورشان در درازنای یک قرن شد و از این‌رو، زمینه‌های احیای دوباره روح و معنویات ایرانی فراهم آمد. «تمدن و فرهنگ ایران، بی‌نهایت مدیون ایشان است و هنوز هم باید عمل و رفتار سامانیان را به عنوان مشوق علم و هنر در مد نظر داشت ». ادبیات و فرهنگ ایرانی همواره وام‌دار این خاندان فرهنگ‌دوست خواهد بود.
نتیجه
خاندان سامانی در شرق ایران؛ یعنی خراسان بزرگ حکومتی پدید آوردند که در تاریخ ایران پس از اسلام بسیار تأثیر گذارد. سامانیان با خاستگاه اشرافی و دهقانی، از طبقات عالیه‌ای به شمار می‌آمدند که با پذیرش آیین تازه اسلام و شرکت در منازعه‌های منطقه‌ای توانستند به خلافت عباسی نزدیک شوند. آنان به پشتوانه خلیفه بر ماوراءالنهر امارت یافتند و توانستند با ایجاد حکومتی کانونی، وحدتی در قلمروشان پدید آورند که تا پیش از این خاندان وجود نداشت. خراسان بزرگ و برخوردار از ویژگی‌های طبیعی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ارزنده افزون بر خردمندی، استواری و فرهنگ‌دوستی خاندان سامانی، زمینه تحولی بزرگ را در آن‌جا فراهم آورد. وجود زمین‌های گسترده کشت‌پذیر و رودخانه‌های پر آب، معادن و منابع زیرزمینی از ویژگی‌های طبیعی این سرزمین به شمار می‌رفت. دوری از مرکز خلافت، خراسان را به کانونی امن برای حضور اندیشه‌های گوناگون بدل کرده بود و برخورداری این قلمرو بزرگ از ویژگی‌های بازرگانی مانند گذشتن جاده ابریشم از آن، شرق و غرب را به یک‌دیگر می‌پیوست. خراسان به دلیل گستره سرزمینی و شهرهای فراوانش، کانون مهمی از نیروی انسانی آماده رزم و به نیروی انسانی بیش‌تری در آسیای مرکزی و منطقه‏های شرقی‌تر پشت‌گرم بود. فرهنگ غنی اقوام ایرانی ساکن در خراسان بزرگ و تمرکز بازمانده فرهنگ ایرانی از زمان حمله عرب در شرق، از دیگر ویژگی‌های این سرزمین شمرده می‌شد.
این عوامل نیرویی نهفته در این سرزمین پدید آورد و سامانیان با خردمندی و به پشتوانه عصبیت ایرانی‌شان توانستند اقتداری در آن‌جا ایجاد کنند که موجب ثبات و امنیت چشم‌گیری در قلمرو آنان شد و ارتباطات بازرگانی از پی همین اقتدار و امنیت سیاسی، بیش‌تر گسترش یافت. از این‌رو، شهرها در عهد سامانیان رشد کردند و کار صنعت و کشاورزی رونق یافت و رفاه اقتصادی؛ یعنی مهم‌ترین ویژگی شهرنشینی در این دوره پدید آمد. فرهنگ‌دوستی و پشتیبانی امیران و وزیران دانش‌مند این عهد، موجب جذب و پرورش ادیبان، دانش‏مندان و هنرمندانی شد که فزونی‌شان در این روزگار همه خاورشناسان را به تحسین وامی‌دارد و از آن با عنوان «رنسانس فرهنگی» یاد می‌کنند. سامانیان توانستند با بهره‌گیری از همه نیروهای موجود در این سرزمین و به پشتوانه روح معنویت ایرانی، دگرگونی مهمی در زمینه‌های فرهنگی به‌وجود آورند؛ پدیده‌ای که پی‌آمدهایش تا قرن‌ها پس از آن نیز ماند و هنوز ماندگار است.
 
کتاب‌نامه
1. ابن‌اثیر، عزالدین علی (بی‌تا)، الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، ‌انتشارات کتب ایران.
2. ابن‌اسفندیار (1366)، تاریخ طبرستان، تصحیح عباط اقبال، چاپ دوم، تهران، پدیده خاور.
3. ابن‌الفراء (1363)، رسل الملوک (سفیران)، ترجمه پرویز اتابکی، تصحیح صلاح‌الدین منجد، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
4. ابن‌حوقل (1345)، صورة ‌الارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
5. ابن‌فضلان (1345)، سفرنامه، ترجمه ابوالفضل طباطبایی، تهران،‌ بنیاد فرهنگ ایران.
6. ارانسکی (1358)، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، تهران، انتشارات پیام.
7. اشپولر،‌ برتولد (1364)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
8. اصطخری، ابواسحاق (1368)، مسالک و ممالک، به همت ایرج افشار، چاپ سوم، تهران، علمی و فرهنگی.
9. اصفهانی، ابوالفرج (بی‌تا)، مقاتل الطالبیین، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، کتاب‌فروشی صدوق.
10. بارتولد، و.و (1376)، تاریخ ترک‌های آسیای میانه، ترجمه دکتر غفار حسینی، تهران، انتشارات توس.
11. ــــ (1350)، آبیاری در ترکستان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، دانش‌گاه تهران.
12. ــــ (1357)، جایگاه مناطق اطراف دریای خزر در تاریخ جهان اسلام، ‌ترجمه لیلا ربن شه، تهران، پژوهش‌گاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
13. ــــ (1366)، ترکستان‌نامه،‌ ترجمه کریم کشاورز، چاپ دوم، تهران، انتشارات آگاه.
14. باسورث، ادموند کلیفورد (1356)، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر.
15. برتلس، آ (1374)، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، هیرمند.
16. بروکلمان، کارل (1346)، تاریخ دول و ملل اسلامی، ترجمه هادی جزایری، تهران،‌ بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
17. بلنیتسکی (1371)، خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه پرویز ورجاوند، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
18. بی‌نا (1361)، حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوری.
19. بی‌نا (1366)، تاریخ سیستان، تصحیح ملک‌الشعرای بهار، چاپ دوم، تهران، پدپده خاور.
20. پتروشفسکی، ا.پ (1359)، ایران در سده‌های میانه، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، دنیا.
21. ترابی طباطبایی، سید جمال و منصوره وثیق (1373)، سکه‌های اسلامی ایران، تبریز، مهد آزادی.
22. ثعالبی، عبدالملک بن‌محمد بن‌اسماعیل (1368)، غرر اخبار ملوک الفرس و سیَرُهم،‌ ترجمه محمد فضائلی، تهران، نقره.
23. حاکم نیشابوری (1375)، تاریخ نیشابور، ترجمه خلیفه نیشابوری، تصحیح شفیعی کدکنی، تهران، آگه.
24. خواندمیر، غیاث‌الدین (1362)، تاریخ حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، چاپ سوم، تهران، خیام.
25. رایس، تامارا تالبوت (1372)، هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دوره اسلامی، ترجمه رقیه بهزادی، انتشارات تهران.
26. ریپکا، یان (1354)، تاریخ ادبیات ایران، ترجمه عیسی شهابی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
27. زرین‌کوب، عبدالحسین (1377)، تاریخ مردم ایران، چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر.
28. زیدان، جرجی (1356)، تاریخ تمدن اسلام،‌ ترجمه علی جواهر کلام، چاپ پنجم،‌ تهران، امیرکبیر.
29. سرفراز، علی‌اکبر و فریدون آورزمانی (1380)، سکه‌های ایران، چاپ دوم،‌ تهران، سمت.
30. صفا، ذبیح‌الله (1356)، تاریخ ادبیات در ایران، چاپ پنچم، تهران، امیرکبیر.
31. طبری، محمد بن‌جریر (1373)، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ چهارم، تهران، اساطیر.
32. عبدالله یف،‌ سعدالله (1378)، امیر اسماعیل سامانی، تهران، مجمع سامانیان.
33. فرای، ریجاردنلسون (1365)، بخارا، دست‌آورد قرون وسطا، ترجمه محمود محمودی، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
34. ــــ (1363)، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، سروش.
35. ــــ و دیگران (1381)، تاریخ ایران از فروپاشی ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، ترجمه حسن انوشه، چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر.
36. کرمر، جوئل (1375)، احیای فرهنگی در عهد آل‌بویه، ترجمه محمد سعید حنایی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
37. گردیزی، ابوسعید(1363)، تاریخ گردیزی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب.
38. گریشمن، رومن (1379)، ایران از آغاز تا اسلام،‌ ترجمه محمد معین، چاپ دوازدهم،‌ تهران، علمی و فرهنگی.
39. لمبتن.آ (1382)، تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران،‌ ترجمه یعقوب آژند، چاپ دوم،‌ تهران، نی.
40. مایلز، ج.ک (1381)، سکه شناسی (تاریخ ایران از فروپاشی ساسانیان تا آمدن سلجوقیان)، تهران، امیرکبیر.
41. مظاهری، علی (1373)، جاده ابریشم، ترجمه ملک ناصر نوبان، تهران، پژوهش‌گاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
42. مقدسی، ابوعبدالله (1361)، احسن‌التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علی‌نقی منزوی، تهران، مؤلفان و مترجمان ایران.
43. نرشخی، ابوبکر ()، تاریخ بخارا، به کوشش مدرس رضوی، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس.
44. هروی، جواد (1380)، تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام، تهران، امیرکبیر.
45. هونکه، زیگرید (1383)، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، چاپ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
46. هیل، درک و اولگ گرابر (1375)، معماری و تزئینات اسلامی، ترجمه مهرداد وحدتی دانش‌مند، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
47. شفق، اسماعیل (1378)، «رشد مناسبات اقتصادی و اجتماعی در دوره سامانیان»، مشکات، ش 62-65.

تبلیغات