تاریخنگارى دیباچههاى عصر صفوى
آرشیو
چکیده
تاریخنگارى دیباچه وقایعنامههاى عصر صفوى و سنتهاى حاکم بر آن، موضوعى است که شعله کوئین در این پژوهش به آن پرداخته است. این پژوهش دو هدف اصلى را مد نظردارد: نخست، ایجاد تغییر در نوع نگاه پژوهشگران به دیباچه از منبعى براى دستیابى به اطلاعات تذکرهنویسى و نمونههایى از سبک نگارش، به منبعى براى دستیابى به دادههاى تاریخنگارى و دوم، اثبات وجه تاریخنگارى دیباچهها. دکتر کوئین براى دستیابى به این دو هدف به بررسى دیباچه روضة الصفا و تاریخ حبیب السیرـ به عنوان دیباچههاى الگوـ خلاصة التواریخ، فتوحات همایون، نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار، تاریخ عالم آراى عباسى و روضة الصفویه مىپردازد و عناصر سنتى تاریخنگارى موجود در دیباچه این وقایع نامهها را برجسته مىنماید.متن
بحث گستردهتر این مقاله در پایان نامه دکترى نویسنده با عنوان تاریخ نویسى دوران سلطنت شاهعباس اول (دانشگاه شیکاگو 1993م) وجود دارد [که در سال 1387 به وسیله دکتر منصور صفتگل ترجمه و منتشر شدهاست].
از پورفسور ,Karhryn Babayan Paul. E. Losensky, John . E. Wood و آقاىHamid Samandari به سبب دیدگاهها و توصیههاى ارزندهشان کمال تشکر و قدردانى را دارم. پر واضح است که مسئولیت کامل تمام اشتباهات به عهده نگارنده خواهد بود.
براى آگاهى بیشتر در باره این مقاله، ر.ک:
Sholeh A.Quinn, "The Historigraphy of safavid Prefaces", Safavid Persia: the history and Politics of an islamic society, edited: by Charles melville, london and newyork, i.b. Tauris Co. 1996. pp. xi.426.
--------------------------------------------------------------------------------
مقدمه
دیباچه یکى از مهمترین بخشهاى وقایع نامههاى ایرانى است که کمتر به آن پرداخته شده است. در مورد صفویان مىتوان به این امر اشاره کرد که تقریبا هر وقایع نامهاى که در طول سلطنت شاهعباس (سلطنت 995-1038ق/1587-1629م) به نگارش درآمده، دیباچه دارد. اگر چه این دیباچهها از نظر سبک نگارش، شیوه بیان، اهمیت و اندازه، تا حدودى متفاوتاند، اما مشخصههاى مشابهى دارند که به طور عمده در ساختار و فهرست مطالب آنهاست. تاکنون بیشتر پژوهشگران به دیباچه به عنوان منبعى براى دستیابى به اطلاعات تذکره نویسى در باره نویسنده، و در مواقعى نیز به عنوان مأخذى براى دستیابى به نمونههایى از سبک نگارش نویسنده نگریستهاند. علاوه بر این تاکنون هیچ پژوهشى در خصوص اثبات وجه تاریخنگارى دیباچهها، مطالعه جایگاه آنها در زمینه تاریخى (دوره زمانى) که به نگارش در آمدهاند و بررسى نقادانه این دیباچهها صورت نگرفته است.
زمانى که به دیباچه وقایع نامههاى عصر صفوى و مشخصههاى تاریخنگارى آنها بپردازیم در دو طبقه موضوع وسیعى رخ مىنماید:
نخست، ساختارهاى سنتى: دیباچههاى نگارش یافته در زمان شاهعباس عناصرى را در خود دارند که بخشى از ساختار سنتى دیباچهها محسوب مىشوند.(1) بررسى وقایع نامههایى که در این پژوهش به آنها پرداخته شده نیز مؤید این مطلب است.
عناصر سنتى در برههاى از شکوفایىشان در زمان شاهعباس به طور معمول شامل سه بخش: مطلع مذهبى، اطلاعات در باره نویسنده و اطلاعات در باره اثر مىباشند. علاوه بر این، چندین زیر بخش مشخص نیز در این بخشها وجود دارد. به عنوان نمونه، بخش دوم این دیباچهها به طور معمول به «بیان مشتاقانه» نویسنده اختصاص دارد که در آن، نویسنده به این امر که چرا او این اثر را به نگارش در آورده است، مىپردازد. علاوه بر این، مورخ در این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مورخان در برخى مواقع از چارچوب سنتى دیباچه، خارج شدهاند و در برخى موارد نیز دیباچه کاملاً منحصر به فردى را به نگارش در آوردهاند. امّا آنها معمولاً این اقدام را به دلایل خاصى انجام دادهاند. بررسى حاضر به دو اثرى که از چارچوبهاى سنتى دیباچه پیروى نمودهاند؛ یعنى تاریخ قزلباشان اثر نویسندهاىناشناس و تاریخ عباسى اثر جلال الدین منجم یزدى نخواهد پرداخت.
--------------------------------------------------------------------------------
بخش گاهى به حادثه خاصى که الهام بخش وى براى نگارش بوده، اشاره دارد و در برخى مواقع دیگر نیز اعلام مىنماید که او بنا به فرمان پادشاه به تألیف تاریخ مبادرت نموده است. اطلاعات مختصرتذکرهاى نیز به طور معمول قسمتى از این بخش محسوب مىشود. بخش سوم این دیباچهها نیز شامل فهرست مطالب یا نمایه است که نویسنده در آن به خلاصهاى از مطالب اثرش پرداخته و عناوین بخشها و زیربخشهاى آن را ارائه مىنماید. درون و بهویژه در قسمتهایى بین این سه بخش، تغییراتى نیز رخ مىدهد. ما این تغییرات را مىتوانیم به عنوان متغیرهایى در نظر بگیریم که مورخان در صورتى که مىخواستند از آنها استفاده نمایند، از آزادى عمل برخوردار بودند. آیههاى قرآن، احادیث و شجرهنامه پادشاهان تعدادى از این متغیرها محسوب مىشوند.
دوم، مسئله زمینه تاریخى (دوره زمانى). به عبارت دیگر، دیباچهها سواى چارچوبهاى سنتى رایج نه تنها از زمینه تاریخى که در آن نوشته شدهاند تأثیر پذیرفتهاند، بلکه پیش زمینه ذهنى و نوع تعلیم مورخان و فضاى سیاسى ـ مذهبى آن دوره را نیز بازتاب مىدهند. سرانجام اینکه دیباچهها انواع شیوههایى را که وقایع نگاران از آنها براى اعلام حق مشروع پادشاه براى فرمانروایى بهره مىبردند را نیز نشان مىدهند، زیرا تقریبا تمام این وقایعنامهها به طبقه تواریخ رسمى دربارى تعلق داشته و شاه نیز نقش اصلى را در وقایعنامهها بازى نموده و کانون اصلى توجه وقایعنامهنویسان محسوب مىشود.
این پژوهش دو هدف اصلى را مد نظر دارد: نخست، بررسى دیباچه بر اساس دو طبقه موضوع وسیعى که در بالا ترسیم شد و دوم، مقایسه دیباچهها به منظور پى بردن به ماهیت محیط سیاسى ـ مذهبى که آنها در آن به نگارش در آمدهاند و نیز دستیابى به شیوههاى تاریخنگارى که وقایعنگاران براى حمایت از حق پادشاه براى فرمانروایى، از آن استفاده مىنمودند.
دیباچهها؛ ریشههاى ساختار سنتى
اگر چه در بررسى ابتدایى دیباچهها ممکن است از روى تصادف پى برد که بسیارى از این دیباچهها در مطالب و شکل و اندازه شباهتهایى با هم دارند، اما مطالعه و مقایسه دقیق
--------------------------------------------------------------------------------
دیباچه وقایعنامههایى که پیش از دوره سلطنت شاهعباس نوشته شدهاند، آشکار مىسازد که بسیارى از مورخان عصر صفوى، دیباچه حبیبالسیر خواندمیر (880-924ق/1475-1534م) را به عنوان الگویى براى نگارش دیباچههاى آثار خود قرار دادهاند. البته ضرورى است به این نکته نیز اشاره شود که خواندمیر نیز دیباچه اثر خود را بر اساس الگوى روضة الصفا که توسط پدر بزرگ مادرىاش میرخواند (837-903ق/1433-1498م) نوشته شده بود، نگاشته است.(1) وقایع نامههایى که در راستاى سنتهاى بنیاد نهاده شده توسط این مورخان پیشین قرار دارند، شامل خلاصة التواریخ قاضى احمد قمى، نقاوة الآثار محمود بن هدایتاللّه افوشتهاى نطنزى و روضة الصفویه میرزا بیگ جنابذى. به این ترتیب، مشخص مىشود که حبیب السیر نمونه و سرمشقى بود که بسیارى از مورخان عصر صفوى به آن وفادار بودند.(2) برترى حبیبالسیر به عنوان یک الگوى تاریخى، بهوسیله نظریهاى که بیان مىکند تاریخ نوشتههاى عصر صفوى مربوط به دوران پادشاهى شاهعباس دست کم در ادامه سنت پیشینى تاریخ نوشتههاى عصر تیمورى است، نیز تأیید مىشود.(3) از آنجا که ریشههاى دیباچههاى وقایع
--------------------------------------------------------------------------------
1 . خواند میر، تاریخ حبیب السیر، تصحیح جلال الدین همایى، چهارجلد، تهران 1333/1954م و میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تصحیح عباس پرویز، هفت جلد، تهران، 1338/1959م. گفتنى است تمام ارجاعات مربوط به جلد اول هر یک از این وقایع نامههاست.
2 . قاضى احمد قمى، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقى، دو جلد، تهران، 1363/1984م (گفتنى است تمام ارجاعات مربوط به جلد اول است) و محمود بن هدایتاللّه افوشتهاى نطنزى، نقاوة الآثار فى ذکر الاخیار، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1350/1971م .
Mirza Beg Hassani JunabadI , Ruzat ol - safaviyya , ritish library, ms. Or . 3388.
3 . تاریخ نگارى عصر صفوى در واقع، تلفیقى از دو سنت تاریخنگارى است: سنت شرقى تیموریان و سنت غربى آق قویونلوها. جان،اى. وودز (John. E. Woods) براى بخشهایى از چندین منبع روایى عصر صفوى مآخذ همسانى را یافته است و در پژوهش خود، خاطر نشان مىسازد که تعدادى از مورخان عصر صفوى هم بر وقایعنامههاى عصر تیمورى و هم بروقایع نامههاى دوره آق قویونلوها تکیه داشتند. به عنوان نمونه، خواند میر دستکم از دو وقایع نامه عصر تیمورى؛ یعنى مجمع التواریخ حافظ ابر و و مطلع السعدین و مجمع البحرین عبدالرزاق سمرقندى براى شرح حوادث دوره پیش از (875ق/1470م) بهره گرفته است. حسن بیگ روملو نیز در اثر خودش به نام احسن التواریخ، هم از تاریخ حبیب السیر خواندمیر که خودش تداوم دهنده سنت تیمورى است، و هم از تاریخ عالم آراى امینى فضل اللّه بن روزبهان خنجى اصفهانى و وقایعنامهاى از دوره آق قویونلوها استفاده کرده است، ر.ک:
John. E. Woods, The AQQuyunlu Minneopolis and chicag , 1976 , 2nded. Forthcoming, pp.20-90.
مارتین. بى. دیکسون (Mortin. B. Dickson) بحث مشابهاى را در خصوص هنر عصر صفوى مطرح کرده و اعتقاد دارد که هنر این عصر، ترکیبى از همان دو سنت تیمورى ـ آق قویونلویى است، ر.ک:
Martin. B. Dicksonand stuart carynelch, the Houghton shahnamed 2 vols (canbridge, Mass. 1981) p. 15-48.
--------------------------------------------------------------------------------
نامههاى زمان شاهعباس به آثار قبلى که در بالا به آنها اشاره شد برمىگردد، از این رو ما به منظور ترسیم عناصر اصلى چارچوب سنتى دیباچهها طبق ترتیب معمولى که نویسندگان آنان پىگرفتهاند، به بررسى دیباچههاى روضة الصفا و حبیب السیر خواهیم پرداخت.(1)
روضة الصفا (873 ق/1469م): ریشههاى سنت(2)
محمد بن خواندشاه بن محمود، مشهور به میرخواند، به خاندانى سید از بخارا تعلق دارد که نسبشان به امام زین العابدین علیهالسلام مىرسد. پدرش برهانالدین خواندشاه از بخارا به بلخ مهاجرت نمود و میرخواند بیشتر زندگىاش را در هرات گذراند. على شیرنوایى، وزیر مشهور و حامى بزرگ هنر و شاعر بسیار برجسته که در خدمت سلطان حسین بایقرا (875-912ق/1470-1506م)، فرمانرواى تیمورى هرات بعد از مرگ سلطان ابوسعید، به سر مىبرد، حامى میرخواند بود، دیباچه اثر میرخواند شامل سه بخش اصلى است: نخست، مطلع مذهبى. وى در این بخش به حمد و ثناى خداوند و سپس حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله مىپردازد و در جاى جاى این بخش، آیات قرآنى متعددى را قرار مىدهد.(3) نویسنده در بخش دوم به طور رسمى خودش را معرفى کرده، از فعالیتهاى دوران جوانى و مهارتهاى فکرىاش بحث مىکند و در ادامه از شرایطى که سبب شده او به نگارش اثر تاریخى خودش بپردازد، سخن
--------------------------------------------------------------------------------
1 . گرچه بررسى ریشههاى دیباچه، خارج از چارچوب این پژوهش قرار داد، اما یادآورى این نکته مهم است که این سنت مشخص دستکم به زمان ابن فندق (499-565ق/1106-1170م) برمىگردد، ر.ک: ابن فندق، تاریخ بیهقى.
2 . جلد هفتم این اثر به وسیله خواندمیر که به شرح حوادث تا سال 929ق/1523م پرداخته، نگارش یافته است و نه میرخواند. تمام ارجاعات مربوط به جلد اول مىباشد.
3 . میرخواند به رغم اینکه نسب خودش را به امام زینالعابدین علیهالسلام مىرساند، ولى در بخش ستایشهاى آغازین اثرش تنها به ستایش خداوند و محمد صلىاللهعلیهوآله مىپردازد و ستایش على علیهالسلام و دیگر امامان علیهالسلام در این بخش جایى ندارد و این نوهاش خواندمیر بود که دیباچه اثرش را به از سرگیرى طنین آشکار تشیع اختصاص داد.
--------------------------------------------------------------------------------
مىگوید. همچنین میرخواند در اینجا حامیان خودش را معرفى نموده و به تمجید از آنها مىپردازد. بخش سوم را به شرح چگونگى تقسیم بندى اثرش اختصاص مىدهد و به این ترتیب، نمایه و فهرست مطالبى را براى وقایعنامه فراهم مىآورد.
اگر چه نمىدانیم در زمانى که میرخواند به نگارش دیباچه اثرش پرداخته تا چه اندازه از سنت تاریخى پیشین فاصله گرفته بود، اما با بررسى وقایعنامههاى دوره تیمورى و پیش از دوره تیمورى مىتوان این گونه اظهارنظر نمود که دیباچه اثر میرخواند بر اساس تعدادى از سنتهاى پیشینى بنا نهاده شده است.(1)
میرخواند در بخش دوم دیباچه اثرش نه تنها نام و کنیهاش را ارائه مىنماید، بلکه به شرح چگونگى گذران ایام جوانىاش نیز مىپردازد:
در عنفوان جوانى و در میانه مسیر زندگى که بهترین دوران و خوشترین روزهاى زندگى هستند،[تنها] ذهنى خسته و قلبى غمگین و بىروح، طالب مطالعه آثار تاریخى بودند و از آن لذت مىبردند.(2)
بعدها دوستان فاضل و دانشمندش او را به نوشتن تاریخ پیامبران، شاهان و خلفا تشویق نمودند. میرخواند شرحى از شرایط سخت و دشوار خودش ارائه مىدهد و بیان مىکند که قادر نبود به هدف نهایىاش دست یابد تا اینکه روىدادها به طور ناگهانى به سمت بهتر شدن میل نمود. عامل تعیینکننده در این مسئله، دستیابى حامى جدیدش علىشیر نوایى (843-906ق/1439-1500م) به مقام وزارت بود. میرخواند هنگامى که از علىشیر نوایى یاد مىکند تمجیدهاى بىاندازهاى از وى ارائه مىدهد، زیرا از قرار معلوم همین شخص سخاوتمند (علىشیر نوایى) او را به نوشتن تاریخش که میرخواند آن را روضة الصفا فى سیرت الانبیاء و الملوک الخلفاء نام نهاد،(3) تشویق کرده است.
بخش پایانى دیباچه که میرخواند آن را به طور مجزا مقدمه نام نهاده، شامل طرح کلى فهرست مطالب است و در آن یاد آور مىشود که در پى تدوین رسالهاى طولانى در باره فواید
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى نمونه. ر.ک: عبدالرزاق سمرقندى، مطلع السعدین و مجمع البحرین و ابن فندق، همان .
2 . میرخواند، همان، ص 4 .
3 . همان، ص 4-8 .
--------------------------------------------------------------------------------
بىشمار تاریخ و صفات اختصاصى است که همه مورخان باید به آن متصف باشند.(1) این رساله با فهرستى از اسامى مورخان عرب و ایرانى که واجد صفاتى بودند که وى رئوس اصلى آن را پیش از این مطرح کرده بود، پایان مىیابد. او در بعضى مواقع، نام آثار آنها را نیز ارائه مىدهد. این فهرست که ریشههاى تاریخنگارى آن به آثار پیشتر از تاریخ ابن فندق ـ نوشته شده پیش از قرن چهارم هجرى ـ مىرسد، از اهمیت زیادى برخوردار است، زیرا این فهرست، منابع تاریخى را که میرخواند با آنها آشنا بوده است نشان مىدهد.(2) به این ترتیب، دیباچه روضة الصفا شامل بخشهاى زیر است:
1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد و خاندانش، عبارت جدا کننده اما بعد، 2 . زندگىنامه شخصى: الف ـ نام مؤلف، ب ـ فعالیتهاى دوران جوانى، پ ـ تغییر روىدادها، ت ـ حامى، ج ـ انگیزه تألیف، چ ـ تربیت و آموزش، 3 . نام اثر: الف ـ فهرست مطالب، ب ـ فلسفه تاریخ.
حبیب السیر فى اخبار افراد البشر (930ق/1524م): وقایع نامه الگو
خواندمیر همانند پدر بزرگ مادرىاش میرخواند طى دوران وزارت علىشیر نوایى در هرات زیسته بود. وى بعد از مرگ على شیرنوایى به چندین فرمانروا شامل پسر و نوه سلطان حسین بایقرا، به ترتیب: میرزا بدیع الزمان و میرزا محمد زمان، خدمت نمود. خواندمیر اثر خود را به نام حاکم صفوى هرات، کریم الدین حبیباللّه که بعد از مرگ سید غیاث امیر محمد، حامى جدید خواندمیر شده بود، حبیبالسیر نامید.(3) مقایسه حبیبالسیر با روضة الصفا نشان مىدهد که خواندمیر همان بخشهاى اصلى را که در دیباچه پدر بزرگش وجود دارد ـ صورت کلى آن در بالا ترسیم شد ـ در دیباچه اثر خود گنجانده است. خواندمیر علاوه بر نقل چهار آیه قرآنى که میرخواند آنها را ذکر نموده بود، چندین آیه قرآنى دیگر را نیز اضافه مىکند. اگرچه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 9-18. دست کم یک پیشینه براى این نوع اطلاعاتى که این بخش خاص در خود جاى داده است وجود دارد، ر.ک: ابن فندق، همان، ص 7-17 .
2 . ر.ک: ابن فندق، همان، ص 19-20 .
3 . ر.ک: H. Beveridge and J.T.P.De Bruijn. (Khwandmir) Encyclopaedia of Islam, IV. p. 1220-1222 .
--------------------------------------------------------------------------------
خواندمیر مقدمهاش را با ستایش خداوند و محمد آغاز مىنماید، اما بر خلاف میرخواند بخشى را به ستایش حضرت على علیهالسلام اختصاص مىدهد. خط پایانى مطلع مذهبى در هر دو اثر، دعایى به زبان عربى است در ستایش حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله و در حقیقت، کلمات آغازین این خط، هم در روضة الصفا و هم در حبیب السیر همانند هستند. البته خواندمیر به طور خاص و با احترام از حضرت على علیهالسلام و امامان یاد مىکند در حالىکه میرخواند تنها به ستایش حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله و خاندان و اصحابش مىپردازد.(1)تفاوت در این دو عبارت احتمالاً حاکى از این موضوع است که خواندمیر به سبب تغییرات سیاسىِ حاصل از فعالیتهاى شاه اسماعیل (892-930ق/487-1524م) و اعلام مذهب تشیع اثناعشرى به عنوان مذهب رسمى حکومت صفوى (907ق/1501م) ستایش از امامان را در اثر خویش گنجانده است.(2)
تشابه حبیب السیر و روضة الصفا بعد از بخش مطلع مذهبى، یعنى جایى که هم میرخواند و هم خواندمیر بخشهاى جدیدى را در پى عبارت «اما بعد» آغاز مىکنند، نیز ادامه مىیابد. با وجود این، در حالى که میرخواند بلافاصله بعد از این تفکیکِ مشخص به شرح جزئیات تذکرهاى مىپردازد، خواندمیر در گفتارى در باره علم تاریخ، از اهمیت تاریخ سخن مىگوید. گرچه دیباچه حبیبالسیر تا این قسمت، شباهتهایى با مقدمه اثر میرخواند دارد، اما با وجود این، دیباچه حبیبالسیر در حالت ساختارى با مقدمه روضة الصفا تفاوت دارد، زیرا دیباچه حبیبالسیر برخلاف مقدمه روضة الصفا فهرست جامعى از شرایط لازم براى مورخان و عناوین آثار آنان را در برندارد. خواندمیر در ادامه، نام و کنیه خودش را ارائه مىدهد و سپس به ایام جوانى و تربیت خودش مىپردازد. او همانند پدر بزرگش شرح مىدهد که چگونه به مطالعه داستانها، افسانهها، تواریخ و نیز یادگیرى هنر انشا از آغاز ایام شباب تا سنین میانسالى پرداخته بود.(3)
در اینجا این گونه به نظر مىرسد که پرسش در مورد این که آیا خواندمیر به راستى ایام
--------------------------------------------------------------------------------
1 . میرخواند، همان، ص 3 و خواندمیر، همان، ص 2 .
2 . میرخواند، همان، ص 15. به عبارت دیگر در فهرستى از شرایط لازم براى مورخان، اظهارات منفى در باره مذهب تشیع ابراز مىدارد. او بیان مىکند که مورخ مىبایست نخست، پاک مذهب بوده و از بد مذهبان، از جمله شیعه و خارجى نباشد.
3 . خواندمیر، همان، ص 4 .
--------------------------------------------------------------------------------
جوانىاش را صرف مطالعه هنر تاریخ نموده بود یا نه، و این که انگیزه او از انتخاب چنین دادههایى براى ارائه در دیباچه چه بوده است، هیچ اهمیتى ندارد، زیرا میرخواند پیش از او این کار را در مقدمهاش انجام داده بود. بنابراین، آنچه اهمیت دارد این است که خواندمیر با گزینش آگاهانه دیباچه روضة الصفا به عنوان الگویى براى دیباچه اثر خودش، احتمالاً ناآگاهانه شالودهاى را براى یکى از رایجترین عناصر در دیباچههاى عصر صفوى فراهم آورده است که مورخان بر اساس آن به شرح ایام جوانىشان مىپردازند. از این رو اگر مورخى بر اساس سنت زمانهاش در صدد برمىآمد تا به این الگوى بنیاد نهاده شده تداوم بخشد، مجبور بود تا به موضوعاتى چون مطالعه تاریخ و انشا در دیباچهاش بپردازد. خواندمیر بعد از شرح زمینه آموزشىاش فهرستى از تألیفات قبلى خود را ارائه مىدهد و با این اقدام نیز سنت دیگرى را بنیان مىنهد که مورخان بعدى آن را ادامه مىدهند.(1)
خواندمیر در ادامه اطلاعات تذکرهاى، دادههایى را در مورد حامیانش ارائه مىدهد. او در این بخش در مورد مرگ نخستین حامىاش غیاث الدین امیر محمد حسینى (م927ق/1521م) و مشکلاتى که بعد از مرگ وى با آنها روبهرو بوده است و نیز در ادامه در خصوص تغییر سریع و ناگهانى روىدادها، یعنى ظهور شاه اسماعیل و انتخاب صاحب منصبان جدید در دربار هرات، توضیحاتى را ارائه مىدهد. خواندمیر هنگام سخن گفتن در خصوص تغییر سران، یعنى براى توصیف حاکمیت دورمیشخان که شاه اسماعیل بعد از فتح هرات وى را به عنوان حاکم این شهر منصوب نموده بود، از همان عبارتى استفاده مىنماید که میرخواند درباره حامى جدیدش، علىشیر نوایى، بهره گرفته بود. هر دو مورخ از این روىدادها به عنوان تغییراتى مثبت در زندگىشان یاد مىکنند. عبارتهاى مشابهاى که در پى مىآید نشان مىدهد که خواندمیر از عبارت و چگونگى بهکارگیرى کلمه در عبارت اثر پدربزرگش تقلید نموده است:
روضة الصفا: «و مدتى دیر بدین وتیره روزگار تیره گذران بود که ناگاه نسیم عنایت الهى در اهتزاز درآمد».(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . این موارد عبارت است از: 1ـ خلاصة الأخبار و أخبارالأخیار، 2ـ منتخب تاریخ و صاف (این اثر به دست ما نرسیده است)، 3 ـ مکارم الاخلاق، 4ـ مآثر الملوک، 5ـ دستور الوزراء. (خواندمیر، همان، ص 4 ).
2 . میرخواند، همان، ص 5 .
--------------------------------------------------------------------------------
حبیبالسیر: «چند ماه اوقات تیره، بدین وتیره گذران نمود، انکشاف جمال مطلوب بهیچ وجه روى ننمود، ناگاه آفتاب عنایت الهى از افق سعادت نامتناهى طالع گشت».(1)
این دو مورخ، دیدار با حامیان خودشان، به ترتیب، على شیرنوایى و حبیباللّه کریمالدین را نیز با عبارتهاى همانندى که در پایین مىآید، شرح دادهاند:
روضة الصفا: «و چون به موهبت بساط بوس، فایض شدم الحق روحى دیدم مصور، و ملکى یافتم در صورت بشر که ذات مکرمت آیتش بفنون فضایل و آداب از افاضل زمان ممتاز بود».(2)
حبیب السیر : «و چون قاید توفیق، معتکف زاویه خمول را به آستانش رسانیده و بشرف ادراک صحبت شریفش مشرف گردانیده، روحى دید در بدن مصور، و ملکى یافت در صورت بشر، طبع مشکل گشایش از فنون فضایل واقف».(3)
خواندمیر بخش ما قبل آخر دیباچهاش را با نامگذارى وقایع نامهاش پایان مىبرد و در نتیجه، بار دیگر از الگوى بنیاد نهاده شده در روضة الصفا پیروى مىکند. او سرانجام دیباچه وقایع نامهاش را با فهرست مطالب خاتمه مىدهد.
هدف از مقایسه این دو وقایعنامه، اثبات این حقیقت بود که خواندمیر مقدمه روضة الصفا را به عنوان مبنایى براى گزینش اطلاعات براى دیباچه اثرش در نظر گرفته و آگاهانه، اثرى پیشینى را به عنوان الگویى براى دیباچهاش انتخاب کرده است و در نتیجه، فهرست مطالب دیباچه روضة الصفا به طور مستقیم به درون فهرست مطالب دیباچه حبیب السیر خواندمیر راه مىیابد که شامل بخشهاى زیر است: 1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد صلىاللهعلیهوآله ، پ ـ تأملاتى در تاریخ، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده، ب ـ کودکى، جوانى و مهارت نویسنده در نگارش تاریخ، پ ـ کلید تغییر حوادث، پیامد تغییر مثبت، ت ـ ستایش حامى و ملاقات با او، ث ـ شرایطى که نویسنده در آن به نگارش روى آورد، 3 . اطلاعات در باره اثر: الف ـ نام اثر، ب ـ طرح کلى فهرست مطالب.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . خواندمیر، همان، ص 6 .
2 . میرخواند، همان، ص 6 .
3 . خواندمیر، همان، ص 8 .
--------------------------------------------------------------------------------
دیباچههایى از دوران شاهعباس
خلاصة التواریخ (999ق/1591م): پیوندهایى با تیموریان
قاضى احمد در خانوادهاى متنفذ در قم به دنیا آمد. پدرش شرفالدین حسین حسینى، منشى دربار شاه طهماسب بود. قاضى احمد نه تنها در محضر پدرش تلمذ کرد، بلکه در کنار هنرمندان و نویسندگان مشهور نیز فعالیت داشت. او سرانجام براى خدمت وارد دربار شاهعباس شد.(1) مشکل اصلى که در بررسى دیباچه خلاصة التواریخ قاضى احمد وجود دارد این است که در حال حاضر تنها بخشهایى از دیباچه جلد پنجم این اثر وجود دارد. در حقیقت، خلاصة التواریخ چند جلدى است و قاضى احمد نیز به جلدهاى قبلى این کتاب در اثر بعدى خودش، گلستان هنر، اشاره دارد.(2) بنابراین، مىتوان فرض کرد که احتمالاً دیباچهاى کلى براى تمام وقایعنامه، همراه با چهار جلد دیگر، وجود داشته که اکنون از بین رفته است. اگرچه دیباچه قاضى احمد براى جلد پنجم شباهتهایى با دیباچه حبیبالسیر و دیباچه روضة الصفا دارد، اما این احتمال نیز وجود دارد که در دیباچه کلى قاضى احمد براى تمام پنج جلد، حتى تعداد عبارت بیشترى همانند دیباچه حبیبالسیر و دیباچه روضةالصفا بوده است.(3) براى بررسى این فرضیه، دیباچه جلد پنجم اثر قاضى احمد با دیباچههاى عمومى آثار دوره پیش از شاهعباس مقایسه خواهد شد.
دیباچه خلاصة التواریخ به شیوهاى مشابه دیباچه حبیبالسیر آغاز مىشود؛ به عبارت دیگر،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى اطلاعات تذکره نویسى در خصوص قاضى احمد، ر.ک:
Esan EchraQi, Kholasatol- Tawanikh de Qazi Ahmad Connu sous le nomde Mir Monshi, studia Iranica 4 (1975) 73-89, and Qazi Ahmad, Gulistan - ihunar, trans,. By. V. Minorskyas Calligraphers and painters (Washington 1959) , p . 1-170.
2 . براى نمونه در جلد پنجم خلاصة التواریخ به داستان زندگى قاضى شرفالدین با جزئیاتش پرداخته شده است، ر.ک:
Qazi Ahmad , Cauigraphersand Painters, p. 74.
3 . در حقیقت، منبع مورد توجه قاضى احمد در خصوص خاستگاه این سلسله، ذیل امیر محمود بر کتاب پدرش، حبیب السیر است، زیرا دیباچه قاضى احمد نیز به احتمال زیاد، دیباچه حبیب السیر را الگوى خود قرار داده است.
--------------------------------------------------------------------------------
قاضى احمد نیز همانند خواندمیر در ابتدا به ستایش خداوند، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله ، حضرت على علیهالسلام و امامان علیهمالسلام مىپردازند. با وجود این، مطلع مذهبى قاضى احمد برخلاف مطلع مذهبى خواندمیر، نسبتا کوتاه است و او بلافاصله با عبارت جداساز «واما بعد»، به بخش بعدى که در آن، نام و کینهاش را ارائه مىدهد، مىپردازد.(1) او در ادامه، شرح مىدهد که چه عاملى سبب شده تا او به نگارش تاریخى جدید در سلطنت پادشاهان صفویه طى مجلداتى که در آنها به حوادث روىداده از خلقت جهان تا ظهور سلسله صفویه مىپردازد، اقدام کند.(2) قاضى احمد آنگاه فهرست محدودى از مورخان و آثار را که او با آنها آشنا بوده و در نگارش خلاصة التواریخ از آنها تأثیر پذیرفته، ارائه مىکند: 1 . امیر سلطان ابراهیم امینى (نویسنده فتوحات شاهى) 2 . میر یحیى سیفى قزوینى (نویسنده لب التواریخ) 3 . میرمحمود ولد میرخواند هروى (نویسنده ذیل حبیب السیر) 4 . مولانا حیاتى تبریزى (نویسنده اثرى از بین رفته) 5 . قاضى احمد غفارى (نویسنده تاریخ جهان آراء) 6 . حسن بیگ روملو (نویسنده احسن التواریخ).(3) قاضى احمد همانند میرخواند در خصوص هدفش از نگارش تاریخ مىنویسد:
مع ذلک بعد از ارتحال آن جماعت [مورخانى که در بالا از آنها یاد شد] الى یومنا هذا مدتهاست که کسى پیرامون تحریر وقایع سلاطین اوان و پادشاهان زمان نشده، لاجرم به ترتیب این جلد خامس که خاتمه کتاب خلاصة التواریخ است، اشتغال نموده.(4)
بررسى سیر تاریخنگارى عصر صفویه حقیقت گفته قاضى احمد در باره خلأ تاریخ نوشتهها را ثابت مىکند، زیرا احتمالاً حسن بیگ روملو ـ کسى که احسن التواریخ خودش را در 985ق/1577م (تقریبا چهارده سال پیش از آنکه قاضى احمد خلاصة التواریخ را بنویسد) به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . قاضى احمد بن شرف الدین حسین حسینى، مشهور به میرمنشى قمى (قاضى احمد، همان، ص 2). این احتمال نیز وجود دارد که او نامش را در دیباچه کلى نیز ذکر نموده باشد این امر ظاهرا نشان مىدهد که مجلدات خاص تاریخ عمومى به صورت جداگانه در نظر گرفته شده بودند یا اینکه شاید از آنجایى که مجلد پایانى به حوادث مرتبط با عصر صفویه مىپرداخت و پرطرفدارترین مجلد نیز محسوب مىشد، براى انتشار جداگانه در نظر گرفته شده بود.
2 . قاضى احمد، همان، ص 2-3 .
3 . همان، ص 3. این اسامى خاص به همان شکلى که قاضى احمد آنها را فراهم آورده بود، فهرست شده است. امیر محمود در واقع پسر خواندمیر بود.
4 . همان، ص 3 .
--------------------------------------------------------------------------------
نگارش در آورد ـ آخرین شخصى بود که پیش از قاضى احمد تاریخى را نوشته بود که به سلسله صفویه مىپرداخت.
قاضى احمد بعد از بیان هدفش به ستایش شاهعباس مىپردازد و در ادامه، جزئیاتى را در مورد عصرى که او وقایع نامهاش را نوشته بود و نیز در مورد اینکه چقدر طول کشید تا این اثر را تمام نماید، ارائه مىدهد. گویا شاه اسماعیل دوم(984-985ق/1576-1577م) فرمان نگارش تاریخى را که در کیفیت، هم سنگ با اثر مورخ مشهور مولانا کمالالدین عبدالرزاق سمرقندى، نویسنده مطلع السعدین باشد را صادر کرده بود. با این وصف، قاضى احمد توضیح مىدهد که تاریخ سمرقند از سلطنت ابوسعید بهادر (717-736ق/1317-1325م) شروع مىشود و با سلطنت سلطان ابوسعید گورکان (855-873ق/1451-1469م) پایان مىپذیرد و او نیز تاریخى را مىنویسد که به دورهاى از آغاز فرمانروایى شاه اسماعیل (سلطنت 907-930ق/1501-1524م) تا دوره سلطنت شاه اسماعیل دوم مىپردازد.(1) با این همه، این اتفاق رخ نداد، زیرا شاه اسماعیل دوم از دنیا رفت و این اثر ناتمام ماند.(2) قاضى احمد در ادامه، بیان مىکند که پس از این هیچ شخص دیگرى به هنر تاریخنویسى علاقهاى نشان نداد، اما با وجود این و به رغم درد و رنج فراوانى که او متحمل شده بود، سرانجام موفق شد تا این اثر را احتمالاً بدون اینکه حمایت یا پاداشى را از حامى دریافت کند، به پایان برساند. او این اثر را در سال (999ق/1591م) به پایان رساند.(3)
اظهارات قاضى احمد نه تنها اشتیاق وى براى پیوند با گذشته را نشان مىدهد (او در این مورد از جایى آغاز مىنماید که تاریخ سمرقند پایان یافته بود)، بلکه آگاهى وى را از ویژگى بىنظیر این عصر نیز تأیید مىکند. او به خواننده یادآورى مىکند که هیچ مورخ دیگرى در دورهاى که وى به نگارش تاریخ پرداخت، جرأت شرح وقایع هم عصر را نداشت. در نتیجه، خاطر نشان مىسازد که او از جایگاه خود به عنوان تنها بازگوکننده روىدادهاى پدید آمده طى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 5 .
2 . همان .
3 . همان، ص 6.
--------------------------------------------------------------------------------
دوران سلطنت شاهعباس به طور کامل آگاه بوده است.(1) قاضى احمد دیباچهاش را با ارائه شجرهنامه شیخ صفى که او آن را به امام موسى کاظم علیهالسلام ، هفتمین امام شیعه اثناعشرى مىرساند، به پایان مىبرد.(2)
اگر حوادث تاریخى که هنگام نگارش خلاصة التواریخ رخ داده بود، در نظر گرفته شود، آنگاه مىتوان اصول و مبانى دیباچه اثر قاضى احمد را درک کرد. به عنوان نمونه، شاهعباس در این اواخر از دومین جنگ داخلى بین قزلباشان (1576-1590م/984-998ق) پیروزمندانه بیرون آمده بود، اما با وجود این، هنوز جایگاهش تا اندازهاى بىثبات بود، زیرا او تازه براى ایجاد ارتش جدیدى که تنها به خود او اظهار وفادارى کند، مشغول بود. به هر حال با مرگ یعقوبخان ذوالقدر، یکى از حامیان وفادار و سنتى خاندان سلطنتى صفویان، جریانى که افسران متعدد قزلباش را به کام مرگ مىفرستاد، به اوج خود رسید. از این رو شاهعباس نمىتوانست از قزلباشان انتظار داشته باشد که براى مدت زمانى طولانى وى را به عنوان مرشد کامل طریقت مذهبى صفویه به رسمیت بشناسند. پژوهشگران به طور سنتى بیان مىکنند که مقام جدید غلام در ارتش و ملازمان شاه که شاهسون (دوستدار شاه) نامیده مىشدند، در نهایت جایگزین این حامیان سنتى مىشدند.(3) البته این احتمال را نیز باید در نظر داشت که در همان زمان تلاشهاى دیگرى در جهت مشروعیت بخشیدن به سلاطین صفوى صورت مىگرفت. به نظر مىرسد که اثبات پیوند خاندان صفوى با سلسلههاى مغولى و تیمورى یکى از این تلاشها بود که آزموده شد.(4) بنابراین، تأکید قاضى احمد بر مطلع السعدین به عنوان یک وقایعنامه الگو براى حفظ و شاید حتى تداوم تاریخ مغولى و تیمورى،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 7 .
2 . همان ، ص 7. البته شجرهنامهاى که نسب آنها را به امام هفتم مىرساند بعدها برساخته شده است. براى بحث کاملتر در مورد این موضوع، ر.ک: احمد کسروى، شیخ صفى و تبارش .
3 . براى نمونه ر.ک:
Hans R. Roemer in Cambridge History of Iran, VI (Cambridge 1986)p 264-265.
4 . براى بحث گستردهتر در خصوص ملاقات ادعا شده تیمور با خواجه على، یکى از رهبران صفویه، ر.ک:
Heribert Horst, Timur and Hoga Ali (Wiesbaden 1958).
--------------------------------------------------------------------------------
نشاندهنده مشغله ذهنى یا دستکم علاقه وى به این موضوع بوده است. علاوه بر این، اقدام قاضى احمد براى در کنار هم قراردادن اسماعیل اول و اسماعیل دوم با ابوسعید ایلخانى و ابوسعید گورکانى احتمالاً حکایت از تلاش مضاعف وى براى تأکید بر نزدیکى و پیوند تنگاتنگ صفویان با دو سلسله پیشین (مغولى و تیمورى) و نیز ایجاد همانندى بین سلطنت دو اسماعیل و دو ابوسعید دارد.(1) به عبارت دیگر، هدف وى از این اقدام احتمالاً این بوده است که بیان کند صفویان عصاره و چکیده سلسلههاى ایلخانى و تیمورى مىباشند. به این ترتیب، دیباچه خلاصة التواریخ شامل مطالب زیر مىباشد: 1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد صلىاللهعلیهوآله ، پ ـ ستایش على علیهالسلام ، ت ـ ستایش امامان علیهالسلام ، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده، ب ـ منابع، پ ـ ستایش پادشاه، ت ـ سلسله نسب. قاضى احمد برخلاف خواندمیر در دیباچه خودش به روایت دوران جوانى، فلسفه تاریخ و حوادثى که زمینه نگارش را براى او فراهم کرد و نیز فهرست مطالب نمىپردازد. او احتمالاً در دیباچه کلىاش براى این اثر به این مطالب پرداخته است.
فتوحات همایون (1007ق/1599م): اعطاى مشروعیت از طریق حروف ابجد
پیش از آنکه شهریار عدل(2) به تصحیح فتوحات همایون مبادرت کند، شناخت در باره سیاقىنظام تا حدودى کم بود. پژوهش وى در خصوص آثار تذکرهاى (سیرهاى) یک یا دو
--------------------------------------------------------------------------------
1 . قاضى احمد تنها مورخى نبود که سنت مطلع السعدین را به عنوان اثرى در خور توجه حفظ نمود، بلکه اسکندر بیگ نیز در پایان جلد اول کتاب، یعنى در رساله دوازدهم تاریخ عالم آراى عباسى، به ستایش از این وقایعنامه پرداخته است: «على الخصوص که صادرات احوال گرامى خاندان صفوت نشان صفوى بنیان و صورت احوال فرخنده مآل خاقان جم قدر ممالک گزارش و نگارش یافته که اگر بدین دو سعادت عظمى «مطلع السعدین» زمانش خوانند رواست و بدین دو نسبت علیا «ظفرنامه» دورانش نامند سزاست.» اسکندربیگ منشى، تاریخ عالم آراى عباسى، ص 373 و ر.ک: Rogersavory, Boulder Colorade. 1978 , p 544
توجه: در تمام ارجاعات مربوط به تاریخ عالم آراى عباسى ابتدا شماره صفحه نسخه فارسى ارائه خواهد شد و در ادامه، شماره صفحه نسخه ترجمه شده سیورى داخل پرانتر (savory) ارائه مىشود. تمام تغییرات در ترجمه سیورى به وسیله قلاب مشخص خواهد شد. تمام ارجاعات مربوط به جلد اول نسخه اصلى و جلد اول نسخه ترجمه شده است.
2 . ch . Adle.
--------------------------------------------------------------------------------
منبعى را که به شرح حال سیاقىنظام پرداختهاند، نشان مىدهد.(1) سلم السماوات(2) کازرونى یکى از مهمترین تذکرههایى است که به شرح حال سیاقىنظام پرداخته است.(3) کازرونى در این اثر، نام کامل سیاقىنظام را نظامالدین على مىداند و مىگوید که سیاقىنظام سرانجام وزیر ایالت فارس شد. کازرونى در ادامه، بیان مىکند که سیاقىنظام در علوم و هنرهاى فراوانى چون حدیث، تاریخ، انشا، حسابدارى و موسیقى سرآمد دوران بود. عدل تاریخ تولد سیاقىنظام را بین سالهاى (958-959ق/1551-1552م) و تاریخ درگذشت وى را به سال (1011ق/1602-1603م) مىداند.(4) دیباچه اثر سیاقىنظام نخستین نمونه از دیباچههاى مربوط به دوران شاهعباس است که بر اساس چارچوب سنتى دیباچهها ـ همانگونه که در دیباچه تاریخ حبیبالسیر ارائه گردیده ـ نوشته شده است. دیباچه فتوحات همایون عناصر هنجارى بنیادى فراوانى را که در دیباچه تاریخ حبیبالسیر نیز ارائه شده است در خود دارد، از این رو، مىتوان دیباچه این اثر را به عنوان تنها نمونهاى که از ساختار معمول دیباچهها در عصر صفوى پیروى مىکند، دانست. این دیباچه، بخشهاى زیر را دربر مىگیرد: 1 . مقدمه مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ نام نویسنده[دلیل نگارش]، ب ـ فعالیتهاى دوران جوانى و دوران زندگى، پ ـ ستایش محمد صلىاللهعلیهوآله ، ت ـ ستایش على علیهالسلام (اما بعد)، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده [دلیل نگارش]، ب ـ فعالیتهاى دوران جوانى و دوران زندگى، پ ـ چرخه حوادث اصلى، 3 . ارائه اطلاعات در باره اثر: الف ـ نام اثر، ب ـ فهرست مطالب، پ ـ کرامات. فلسفه تاریخ سیاقىنظام بخشى است که در فتوحات همایون افتاده است.
سیاقىنظام تنها یک روایت به خصوص را به عنوان نمونه و سرمشق خودش برنمىگزیند، بلکه ـ همانگونه که خواهیم دید ـ دیباچه اثرش را بر مبناى دیباچه روضة الصفا،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Siyaqi Nizam, ed . C. Adle, siyaqi nezam, fotuhat - e Homayun, (les victories augustes) 1007-1598 , thesdu 3 cycle 2 vols (paris 1976).
تمام ارجاعات مربوط به جلد اول است.
2 . Sullamal - samavat.
3 . نام کامل او شیخ ابوالقاسم بن ابوحمید بن نصر بیان انصارى کازرونى است (سیاقىنظام، فتوحات همایون، ص 1).
4 . سیاقىنظام، همان، ص 143 .
--------------------------------------------------------------------------------
حبیبالسیر و خلاصة التواریخ ترسیم مىکند. عبارت آغازین سیاقىنظام همانند خلاصة التواریخ است:
خلاصة التواریخ : «بهترین امرى که معتکفان صوامع قدس دیباچه کتاب مرقوم یشهده المقربون را به آن موشح سازند و نیکوترین حرفى که محرمان مجامع انس در فهرست «ان کتاب الابرار لفى علیین» مثبت گردانند، حمد واجب الوجودى است.(1)
فتوحات همایون : «لطیفترین گوهرى که مورخان بلاغت نظام و منشیان فصاحت ارتسام در رشته عبارت، انتظام دادند، حمد و ثناى قادر لایزال است».(2)
دیباچه فتوحات همایون با ستایش خداوند، محمد صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام آغاز مىشود و سیاقىنظام در این بخشهاى ستایشآمیز، هم از شعرهاى خودش و هم از شعرهاى دیگران، علاوه بر این از بسیارى از آیات قرآنى که در منابع تاریخى ـ پیش از این از آنها بحث کردیم ـ نقل شده بودند، بهره مىگیرد. این موارد، ثابت مىنماید که او به ساختار سنتى دیباچهها پاىبند بوده است. علاوه بر این، بخش شرح حال خود فتوحات همایون نشان مىدهد که سیاقىنظام چگونه توانست اطلاعات جدیدى را در چارچوب این الگو بگنجاند.
همانگونه که در بالا شرح داده شد، خواندمیر توضیح مىدهد که او چگونه دوران آغازین حیاتش را صرف مطالعه موضوعات خاصى، همچون تاریخ و ادبیات کرد و ایام جوانىاش مصروف مطالعه تاریخ شد. از این رو این ویژگى شرط لازمى شد که مورخان مىبایست از آن برخوردار مىبودند و در صورتى که آنها فاقد این ویژگى بودند از روى اجبار دو راه را در پیش مىگرفتند: یا توضیحاتى را در توجیه فقدان این ویژگى ارائه مىدادند و یا اینکه تمام این بخش را حذف مىنمودند. سیاقىنظام در این مورد، راه اول را انتخاب نموده و در خصوص این که چرا او نتوانست این آموزش سنتى را فراگیرد، توضیحاتى ارائه مىکند. او در این راستا بیان مىکند که چگونه سرگرم خدمت به امراى افشارى کهگیلویه بود. با وجود این، او در شیوهاى که براى ارائه این اطلاعات برمىگزیند، هم روضةالصفا و هم حبیبالسیر را سرمشق خود قرار مىدهد:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . قاضى احمد، همان، ص 1 .
2 . سیاقىنظام، همان، ص 320 .
--------------------------------------------------------------------------------
روضة الصفا : «در نیمه بهار جوانى و اواسط ایام زندگانى که بهترین اوقات و خوشترین اوان حیات است، خاطر فاطر، و ضمیر کثیر به مطالعه کتب تواریخ... مىبود».(1)
حبیبالسیر : «از مبادى سن رشد و تمیز تا غایت گه سنین عمر عزیز از حدود اربعین، هفت هشت مرحله تجاوز کرده همواره به تصحیح روایات ... مىنمودم».(2)
فتوحات همایون : «در عنفوان عهد شباب و جوانى که خلاصه عمر و زندگانى همان تواند بود، تا مدت سى سال در خشکسالى ملازمات و شبستان ظلمات نشانى خدمت امراى افشارى کهگیلویه نهال آمالم از ثمره مراد مهجور».(3)
بنابراین، سیاقىنظام با بهرهگیرى از ساختار نحوى و انتخاب لغات مشابه، به اطلاعات غیر سنتى خود شکل سنتى بخشید. این امر که آیا سیاقىنظام آگاهانه مىکوشید تا این حقیقت را که او نتوانسته بود دانشى را که از مورخ انتظار مىرفت فراگیرد، پنهان نماید یا اینکه او به طور غیر مستقیم در پى تخطئه و محکوم نمودن امراى افشارى بود که از قرار معلوم حتى ابزار لازم یا فرصت مقتضى را براى او فراهم نیاوردند تا او چنین علایقى را دنبال کند، روشن نیست. شرح سیاقىنظام در خصوص کلید تغییر حوادث نیز با بخشهایى با همین مبحث در روضة الصفا و حبیبالسیر تطابق دارد. روىدادهاى تاریخى که زندگى سیاقىنظام را دگرگون کردند در سال 1004ق/1596م رخ دادند.(4) در این سال، فرمانروایى کهگیلویه و مأموریت سرکوب شورش افشارها به اللّهوردىخان، غلام خاصه شریفه قوللر آغاسى(5) و امیرالامراى فارس و خوزستان سپرده شد.(6) اگر چه سیاقىنظام طى این واقعه، زندانى شد اما بعد از استنطاق آزاد گردید و یکى از ملتزمان رکاب اللّهوردىخان شد.(7) او به مدت دو سال، یعنى تا زمان فتح خراسان، به اللّهوردىخان خدمت کرد. فتح خراسان حادثهاى بود که سبب
--------------------------------------------------------------------------------
1 . میرخواند، همان، ص 4 .
2 . خواندمیر، همان، ص 4 .
3 . سیاقىنظام، همان، ص 330 .
4 . همان، ص 320-321 .
5 . صاحب منصب بلند پایه دربار سلطنتى. براى توصیف این منصب، ر.ک:
Tadhirat al-muluk, transanded. v. Minorsky (London, 1943) , p . 46.
6 . سیاقىنظام، همان، ص 331. همچنین اللّهوردىخان نخستین غلامى بود که به حکومت ایالتى رسید.
7 . همان، ص 331-332 .
--------------------------------------------------------------------------------
شد سیاقىنظام به نگارش تاریخش روى آورد.(1) سیاقىنظام همانند خواندمیر نام تاریخش را در پایان دیباچه و دقیقا پیش از فهرست مطالب ارائه مىدهد. سیاقىنظام در این قسمت، بیان مىکند که تصمیم دارد نام اثرش را فتوحات همایون بگذارد، زیرا ارزش عددى عبارتها زمانى که با هم جمع شوند برابر با 1007ق/1598م مىشود؛ یعنى سال پیروزى در خراسان و سال تألیف کتاب.(2)
بررسى بالا نه تنها عناصر اساسى و متعدد دیباچه سیاقىنظام را که در ادامه آثار تاریخى پیشین است، نشان مىدهد، بلکه چگونگى انطباق سیاقىنظام با قواعد این الگو را نیز روشن مىسازد. اکنون به موضوع زمینه تاریخى که نقش بسیار مهمى در شکلگیرى مطالب دیباچه فتوحات همایون ایفا کرده است، پرداخته مىشود.
همانگونه که قاضى احمد مىکوشید تا در چند قسمت از دیباچه خلاصة التواریخ صفویان را با سلسلههاى ایلخانى و تیمورى مرتبط سازد، سیاقىنظام نیز از حق مشروع فرمانروایى شاهعباس در بخشى جدید و غیر سنتى که او آن را کرامت (اعجاز) مىنامد، حمایت مىکند. روشى که او براى انجام این کار از آن بهره مىگیرد محاسبه عددى یا ابجد است که تنها یکى از چندین راهکارهایى است که مورخان عصر صفوى براى اثبات مشروعیت شاهعباس از آن بهره مىگرفتند. همچنین این بخش، نشان مىدهد که دیباچه در غالب موارد چگونه مىتواند علاقه مورخ را در زندگى و حوزه تخصصىاش منعکس کند.
سیاقىنظام قسمت اعجاز [کرامت] را با مطالب مختصرى در مورد بخشهاى مجزاى آن شروع کرده و در ادامه، توضیح مىدهد که رسالهاش شامل اعجاز [کرامت] و دوازده فصل است.(3) او بیان مىکند که اعجاز از دوازده رمز تشکیل شده است.(4) سیاقىنظام از ارائه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 332. در واقع، سیاقىنظام در این پیروزى همراه اللّهوردىخان بود.
2 . همان، ص 333، نیز ر.ک:
G. S. Colin (hisab al - djummal) Encyclopaedia of Islam , III, p. 468 . and G . Krotkoff, (abjad) Ency clopaedia Iranica, I, p. 220-221.
3 . سیاقىنظام، همان، ص 333. اگر چه او به این بخش در خارج از دیباچه پرداخته است، اما اطلاعاتى که در این بخش وجود دارد با فتح خراسان ارتباط مستقیمى ندارد و آن را مىبایست بخش ستایش نویسنده از شاهعباس دانست.
4 . سیاقىنظام، همان، ص 334 .
--------------------------------------------------------------------------------
نخستین رمز که بحث طولانى در خصوص علم اعداد را شامل مىشود، دو هدف را مد نظر داشته است: نخست، شرحى در خصوص اهمیت اعداد و دوم، برقرارى ارتباط بین سلسلههاى تیمورى و صفوى با بهرهگیرى از همان ابزارهاى علم اعداد. او بحث خود را با عبارتى که در پى مىآید شروع مىکند:
صاحبقران عالم، مروج مذهب حقه امامى اثناعشرى است و به حسب انفاق ـ هم چنانکه صاحبقران ظفرنشان امیرتیمور گورکان ملاحضه ساعت نکرده شروع در امور سلطنت، از سفر و حضر و سایر مهمات از خیر و شر مىنمود و چون ملاحظه مىنمود در ساعت نیک واقع شده بود ـ اکثر وقایع ایام خلافت روز افزونش به واسطه نسبت به حضرات ائمه هدى بىآنکه رعایت این مقدمه فرموده باشد از عدد دوازده بیرون نیست.(1)
سیاقىنظام در ادامه، توضیح مىدهد که تعداد حروف هم در عبارت «لا اله الاّ اللّه؛ نیست خدایى جز اللّه» و هم در عبارت «محمد رسولاللّه؛ محمد فرستاده خداست» مساوى با عدد دوازده است و [تعداد حروف] در نامهاى على بن ابىطالب و شاهعباس حسینى نیز برابر با دوازده است. علاوه بر این، او اضافه مىکند که شاهعباس حسینى و صاحبقران عالم نیز هر دو، دوازده حرف دارند و طبق حساب ابجد وى، مجموع اعداد هر نام مساوى با عدد 577 است. به این دلایل، او در جاى جاى رسالهاش شاهعباس را به عنوان صاحبقران عالم معرفى مىکند.(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان .
2 . اسکندر بیگ منشى نیز شاهعباس را صاحبقران مىنامد: «بر انظار ارباب بصایر، مستور نخواهد بود که بر القاب هر یک از سلاطین ما تقدم که عبارت صاحبقران افزودهاند، اکثرا تکلفات منشیانه و توافعات مترسلانه است و این معنى درشأن معالى نشان حضرت اعلى کما هو حق متحقق است، چرا که از روز ولادت با سعادتش الى غایبت، قرانات مختلفه آسمانى روى داده که احکام آن ما صدق احوال آن شهریار است» (اسکندربیگ منشى، همان، ص 102-103 (519)). در خصوص کاربرد لقب صاحبقران براى فرامانروایان پیش از عصر تیمورى مىتوان به کتاب دیاربکریه ابوبکر طهرانى اشاره نمود. او در این وقایع نامه از اوزون حسن فرمانرواى آققویونلوها با عنوان صاحبقران یاد مىکند. این حقیقت که وقایع نامه نویسان عصر صفوى همین لقب را براى شاهعباس به کار مىبرند تأیید دیگرى است بر این فرضیه که تاریخ نوشتههاى عصر صفوى به طور کلى تداوم دهنده مکتب ایرانیان شرقى (تیموریان) و ایرانیان غربى (ایلخانان و آققویونلوها) است، ر.ک:
Tihrani , Kitab - iDlyarbakriyya, ed, necati lagal and Faruk sumer (Ankara 1962-4), p. 11,
--------------------------------------------------------------------------------
تلاش سیاقىنظام براى برقرارى ارتباط و پیوند بسیار نزدیک بین شاهعباس و تیمور و نیز تلقى شاهعباس صفوى به عنوان شخصیتى همانند تیمور که کم و بیش ادعایى در راستاى مشیت الهى است، اهمیت بسیار دارد، زیرا این تلقى، تأیید دیگرى است براى این فرضیه که مورخان عصر صفوى در تلاش بودند تا بین صفویان پیوندى برقرار سازند.
در خصوص تلاش قاضى احمد براى ایجاد ارتباط بین اثرش با تاریخ نوشتهاى متعلق به اوایل عصر تیمورى، یعنى مطلع السعدین، پیش از این سخن رفته است. البته دیگر مورخان عصر صفوى هنگام بحث در خصوص خاستگاه خاندان صفوى، به طور عمده از تیموریان یاد کرده و داستان ملاقات ادعا شده تیمور با رهبر اولیه خاندان صفوى، خواجه على یا شیخ صدر الدین را نقل مىکنند.(1) به نظر مىرسد آن عبارت کتاب سیاقىنظام که شاهعباس را با تیمور مقایسه مىکند به این امر اشاره دارد که مشروعیت تیموریان طى سلطنت شاهعباس، از نفوذ واقعى و پایدارى برخوردار بوده است یا دستکم حکایت از این امر دارد که مورخان عصر صفوى به طور سنجیده و حساب شدهاى در تلاش بودهاند تا پیوندى بین نام شاهعباس و تیمور برقرار کنند. بهرهگیرى سیاقىنظام از حروف ابجد به جاى نقل و شرح داستان عامیانه ملاقات تیمور با شیخ صدر الدین یا خواجهعلى، راهکار وى براى ایجاد ارتباط بین نام تیمور و شاهعباس است که وى را از دیگر مورخان متمایز کرده است.
نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار (1007ق/1598م): پاسخى به حبیبالسیر
اطلاعات اندکى در خصوص دوران حیات نطنزى وجود دارد، اما با وجود این آر. دى. مک چستى(2) این فرضیه را با اطمینان مطرح مىکند که نطنزى مقام شامخى در دربار شاهعباس داشته است:
موقعیت مناسب نطنزى در دیوان سالارى حکومت صفوى سبب شد که وى به اسناد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى نمونه، ر.ک: اسکندربیگ منشى، همان، ص 15-16(27-28)؛ قاضى احمد، همان، ص 32 و پژوهش هورست the discussion in Horst (Horst)
2 . R. D. MeChesney.
--------------------------------------------------------------------------------
دولتى و مکاتبات سلطنتى دسترسى داشته باشد. بهرهگیرى وى از جدیدترین اسناد دولتى و شرح مختصر وى از زندگى دربارى، ما را به این نتیجهگیرى رهنمون مىسازد که وى داراى مقامى رسمى و احتمالاً از جایگاه بالایى برخوردار بوده است.(1)
دیباچه نطنزى همانند دیباچه سیاقىنظام در راستاى شکل سنتى دیباچههاست. نطنزى در این مورد، حبیبالسیر را به عنوان تنها منبع اصلىاش قرار داده است. بررسى نقارة الآثار نشان خواهد داد که نطنزى از یک سو بهواسطه بهرهگیرى از عبارتهاى مشابه با حبیبالسیر ، از خواندمیر پیروى کرده است و از سوى دیگر، در پاسخ صریح به حبیبالسیر سخنانى را بیان مىکند. تا این تضاد بررسى نشود مطالعه دیگر قسمتها معنایى نخواهد داشت.
نطنزى همانند خواندمیر با مطلعى ستایشآمیز در وصف على علیهالسلام به عنوان مظهر العجایب و مظهر الغرایب، یعنى همان عبارتى که خواندمیر از آن بهره گرفته است، سخن خویش را آغاز مىکند.(2) گرچه نطنزى بعد از ارائه رباعىاش در ستایش على علیهالسلام که به نظر مىرسد در همان محلى که خواندمیر شعر خود را در ستایش على علیهالسلام قرار داده بود واقع شده است، از عبارت «اما بعد» براى تمایز و معرفى بخش بعدى استفاده مىکند، اما متن این بخش در نقاوة الآثار کمى کمتر از همین قسمت در حبیبالسیر است. در این بخش از وقایعنامه هر دو مورخ در خصوص هنر تاریخ، بحث مىکنند و آن را با شعرى طولانى (مثنوى) در ستایش مورخان به پایان مىبرند. اگر چه نطنزى شعر خواندمیر را کلمه به کلمه تکرار نمىکند، اما با وجود این، شعر وى بهطور قطع پژواک همان شعرى است که در حبیبالسیر وجود دارد:
حبیبالسیر
گهى باز گوید ز پیغمبران گهى راز گوید ز نام آوران
خبر گویدت گه ز خیر البشر گه از حال شاهان نماید خبر(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . R. D. Mc Chesney. Four source on shah Abbas, building of Isfahan. MaQarnas 5 (1998), 103-134 (p. 104-105).
2 . نطنزى، همان، ص 3 .
3 . خواندمیر، همان، ص 3 .
--------------------------------------------------------------------------------
نقاوة الآثار
گه از پادشاهان حکایت کنند گهى از رسولان روایت کنند
گهى از خرق عادت پیغمبران که معجزه بود نزد دین پروران(1)
نطنزى بعد از شعر، خود را معرفى مىکند. او این قسمت را با عبارتى که از حبیبالسیر وام مىگیرد، آغاز کرده، با این شیوه، بخش شرح حالنویسى دیباچه را شروع مىکند. خواندمیر در این بخش، از دوران حیات خودش از طفولیت تا سالهاى پایانى دهه چهلم که صرف مطالعه تاریخ و موضوعات مرتبط به آن شده بحث کرده و نطنزى از حیات شصت سالهاش که تنها به مطالعه هنرهاى مربوط به ادبیات سپرى شده بود، سخن مىگوید:
حبیبالسیر : «از مبادى سن رشد و تمیز تا غایت گه سنین عمر عزیز از حدود اربعین هفت هشت مرحله تجاوز کرده، همواره به تصحیح روایات احوال سابقه و تنقیح حکایت آثار لاحقه، مایل و راغب مىشود و پیوسته به مطالعه کتب تاریخ و ممارست صنعت انشاء، اشتغال و اعتناء مىنمود».(2)
نقاوة الآثار : «از مبادى سن شباب تا غایت گه سنین عمر به حدود ستین رسیده، پیوسته به خواندن و نوشتن کتب قصص و حکایت و استماع احادیث و روایات و نقل اخبار و نظم اشعار، مایل و راغب مىبود».(3)
مفهومى که از عبارت خواندمیر بر مىآید این است که او همواره در حال مطالعه تاریخ و فراگیرى هنر انشا بوده است، در حالى که نطنزى بدون آنکه تغییرى در ساختار عبارت ایجاد کند، عناصر اصلى عبارت حبیب السیر، یعنى تاریخ و هنر انشا را به شعر و داستان تغییر مىدهد. علاوه بر این، نطنزى درست برعکس خواندمیر که فهرستى از پنج تألیف تاریخى پیشینى را ارائه داده است، نام پنج اثر منظوم خودش را ارائه مىدهد.(4)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نطنزى، همان، ص 4 .
2 . خواندمیر، همان، ص 4
3 . نطنزى، همان، ص 6
4 . او این موارد را به صورت زیر، فهرست کرده است: 1ـ مجازیه، 2ـ غایات المجاز، 3ـ حاصل الحیات، مجموعه قصاید و قطعات و دیگر اقسام شعر در ستایش خداوند، محمد صلىاللهعلیهوآله و رسولان علیهمالسلام ، 4ـ اضطراریه، ستایش منظوم (پادشاه جهان) (نطنزى، همان، ص 6-7).
--------------------------------------------------------------------------------
نطنزى بعد از این فهرست با بهرهگیرى از قالب کلى که در دیباچه حبیب السیر وجود دارد کار خود را پى مىگیرد. او همانند خواندمیر از شرایط دورهاى که در آن به نگارش اثر خویش پرداخت، سخن مىگوید. همانندى بین این دو اثر در اینجا پایان مىیابد. نطنزى در اینجا از این امر که چگونه در دوران کهولت سن از شعر روىگردان شده و به موضوعات مرتبط با علم حدیث، بهویژه کتابهاى تفسیر علماى دینى و تصانیف فضلاى بلاغت آیین توجه کرده است، سخن مىگوید.(1) او در ادامه، یعنى تا اوایل بهار سال 998ق/1590م، زمانى که شاهعباس به منظور تأدیب یعقوبخان رهسپار شیراز مىشود، به مطالعه تاریخ نیز مىپردازد.(2) آنچه موجب شده است که نطنزى به پیروزى شاهعباس بر یعقوبخان ذوالقدر چنین اهمیت و اعتبارى ببخشد و این واقعه را به عنوان دستاوردى شگفتانگیز، متمایز و برجسته کند، این امر بود که قلعه استخر؛ جایى که یعقوبخان به آن پناه برده بود، بسیار مستحکم و غیر قابل نفوذ بود به گونهاى که هیچ پادشاهى در گذشته نتوانسته بود آنجا را ویران کند.(3) این واقعه، نطنزى را به نگارش وقایعنامهاش با نام نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار که آن را بعد از نقل داستان یعقوبخان ارائه مىدهد، ترغیب کرد.(4)
شکست یعقوبخان اهمیت داشت، زیرا این واقعه، هم به طور نمادین و هم به معناى واقعى، نمایانگر پایان دومین جنگ داخلى، اثبات نظارت کامل شاهعباس بر سلطنتش و مهر پایانى بر عصر تفوق قزلباشان بود. توجه نطنزى به مرگ یعقوبخان زمانى از اهمیت بیشترى برخوردار خواهد شد که به این حقیقت پى ببریم که نطنزى برخلاف خواندمیر به شرح دقیق وقایع (به عنوان نمونه به این امر که آیا تحول در قدرت سیاسى، جایگاه فردىاش را بهبود بخشید یا نه) نمىپردازد. این امر شاید به سبب این واقعیت باشد که جایگاه وى هنگام نگارش این اثر، تغییر نیافته بود. با وجود این براى او این امکان فراهم شد که شرح مرگ یعقوبخان را به عنوان حادثهاى مهم، جایگزین تغییر جهت سنتى حوادث، آن گونه که
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 7 .
2 . همان، ص 6-7 .
3 . همان، ص 7 .
4 . همان، ص 6 .
--------------------------------------------------------------------------------
در سنت نگارش دیباچه در حبیبالسیر و روضةالصفا وجود دارد، کند. نطنزى پس از تشریح واقعه یعقوبخان، رئوس فهرست مطالب اثر خودش را ارائه مىنماید. او بیان مىکند که مجلد اول به حوادث دورهاى از مرگ شاه طهماسب (984ق/1576م) تا سلطنت شاه اسماعیل دوم (984-985ق/1576-1577م) و سلطان محمد خدابنده (سلطنت 985-995ق/1578-1587م) مىپردازد و مجلد دوم اثر وى وقایعنامهاى خواهد بود که تنها به سلطنت شاهعباس، از ابتدا تا انتها خواهد پرداخت.(1)
همانگونه که پیش از این بیان شد، نطنزى در اینجا از طرح حبیبالسیر دور مىشود، زیرا خواندمیر دیباچهاش را با رئوس فهرست مطالب به پایان مىبرد. اما نطنزى در ادامه شرح فهرست مطالب اثرش بخشى را که در ستایش شاهعباس است، مىآورد و سپس دیباچهاش را با رسالهاى که در آن بیان مىکند که او به دو موضوعى خواهد پرداخت که دیگر مورخان تاکنون به آن نپرداختهاند، پایان مىدهد.(2)
این اظهار نظر در جاى خودش اهمیت بسیارى دارد، زیرا نطنزى به صراحت ادعا مىکند که اقدام وى در این قسمت از دیباچه وقایع نامهاش، بدیع و تازه بوده است و در نتیجه به طور غیر مستقیم به این امر اشاره مىکند که او در این بخش، پیشقراول راهى شده است که نویسندگان دیگر آثار به وى تأسى جستهاند.
اگر این امر را بپذیریم که نطنزى در پاسخ به حبیبالسیر خواندمیر چنین عبارتى را به نگارش در آورده است در این صورت او از نگارش این عبارت، هدف خاصى را مد نظر نداشته است. واقع امر این است که نطنزى همانند سیاقىنظام در پایان دیباچهاش از سنت حاکم بر دیباچهها فاصله گرفته است. این اقدام این دو مورخ، حکایت از این امر دارد که پایان دیباچهها محلى براى تحول و دگرگونى در ساختار سنتى دیباچهها بود؛ یعنى این بخش، مکان مناسبى براى وقایعنامه نویس بود تا طرح و فکر بدیع خود را که متفاوت از ساختار سنتى بوده است، در آن بگنجاند.
نطنزى نخستین نکتهاى را که در بخش آخر به آن اشاره مىکند این است که از تمام اشعار
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 8-9 .
2 . همان، ص 10 .
--------------------------------------------------------------------------------
موجود در اثرش تنها یک بیت، سروده وى نیست. این بیت که در دیباچه اثر وى قرار دارد و سروده امیر خسرو است بنا به گفته نطنزى به مناسبت مقام و به طریق تضمین تحریر یافته است.(1) نکته دوم، این است که نطنزى به جز سه رباعى که در مفتاح کتابش آورده، تمام اشعار اثرش را در یک بحر سروده و آن بحرى است که در مهمترین آثار منظوم فارسى، مانند شاهنامه فردوسى ، سکندرنامه نظامى، بوستان سعدى، آئینه سکندرى امیر خسرو، خردنامه[و سکندرى] جامى، هماى و همایون خواجه کرمانى، فراقنامه سلمان ساوجى و در نهایت، تمرنامه فردوسى ثانى عبداللّه هاتفى استفاده شده است.(2) به بیان نطنزى در این باب، بیش از این نمىتوان اهمیت داد، زیرا این بخش به فهرست آثار تاریخى در دیباچه حبیبالسیر میرخواند و دیباچه خلاصة التواریخ قاضى احمد، شباهت و همانندى دارد. با وجود این، فهرست نطنزى برخلاف این فهرستها شعراى بزرگ ایرانى را به عنوان الگو مطرح کرده که آن هم به این دلیل است که نطنزى قصد دارد از این طریق خوانندگانش را دست کم براى پذیرش یکى از نقشهایى که او آرزو داشت، یعنى شعر حماسى، آماده کند.
تاریخ عالم آراى عباسى (1038ق/1629م) نمونهاى از نوآورى ناقص
اسکندربیگ در دربار شاهعباس خدمت مىکرد. اگر چه او سرانجام به مقام بلند پایه منشى اعظم دست پیدا کرد، اما عمده شهرت او به سبب نگارش تاریخ عالم آراى عباسى که شاید مشهورترین وقایع نامه عصر صفوى مىباشد، است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . این مصرع در شعر ستایشآمیز مورخان است (نطنزى، همان، ص 10).
2 . همان، ص 11. در حقیقت، نطنزى نخستین مورخى است که به موضوع شعر و بحر در دیباچه پرداخته است. فضل اللّه بن روزبهان خنجى اصفهانى در تاریخ عالم آراى امینى، وقایع نامهاى مربوط به دوره آق قویونلوها، نیز به نوآورى در شعر و بحر خودش مىپردازد. مینورسکى (Minorsky) آرا و نظریات خنجى اصفهانى را به صورت زیر خلاصه مىنماید: «نویسنده (خنجى اصفهانى) به جز براى آن چیزى که در جریان نگارش براى او رخ داده است، از روایتهاى منظوم اجتناب مىنماید ... اگر اشاره به اشعار اشخاص دیگر ضرورى مىنمود این کار با سپاسگذارى در خور و شایسته همراه بود... [خنجى اصفهانى] بهواسطه بهرهگیرى از تمام اشکال مختلف شهر و بحرها از یک نواختى اجتناب مىنمود» ر.ک:
Ruzbihan Khunji - Isfahani, Tarikh - I alam - ara-yi Amini, de, John. E. Woods, abr. Eng. trans. v.minorskey, revand ang J.E. woods (London 1992). p. 12.
--------------------------------------------------------------------------------
اگر چه در دیباچه اسکندربیگ عبارتى که به طور مستقیم از آثار پیشین اقتباس شده باشد، وجود ندارد، و اگر چه او هیچ آیه قرآنى را در مطلع اثر خویش نیاورده است، اما با این همه، این بخش از تاریخ عالم آراى عباسى همان عناصر پایدار سنتى را که در دیباچه آثار قبلى وجود داشت، در بر دارد. اسکندربیگ بعد از مطلع مذهبى به بیان نام و شرح چگونگى نگارش تاریخش مىپردازد. همانند سیاقىنظام، شرایط عصر و زمانه سبب شد که اسکندربیگ در دوران جوانى به مطالعه نپردازد و این ایام را صرف فعالیتهایى غیر از مطالعه کند. در واقع او به طور صریح بیان مىکند که چه عواملى سبب شد که او شرایط لازمى را که از مورخان انتظار مىرفت کسب نکند:
اسکندر الشهیر بمنشى که در اوان نشاء جوانى باغواى کوته خردان دنیاپرست، خود را از اکتساب علوم متداوله که طبیعت به آن راغب و آشنا شده بود باز آورده و هوس علم سیاق نمودم.(1)
از این گذشته، اعتبار و اهمیت این بیان در این حقیقت نهفته است که اسکندربیگ آشکارا نیازمند شرح این مسئله بود که چرا او نتوانست به مطالعه «علوم متداوله» بپردازد، و اگر سنت تاریخنگارى را مد نظر قرار دهیم او ادامه دهنده این سنت بود، زیرا با ارائه این دلیل موجه، پرده از روى حقایق بر مىدارد:
از آنجایى که تعلیم و تربیتِ آغازین اسکندربیگ با امر مطلوبى که خواندمیر بنیان نهاده بود؛ یعنى جوانىِ هر شخصى مىبایست صرف مطالعه تاریخ شود، مطابقت نداشت، اسکندربیگ را بر آن داشت که چنین بیانى را اظهار نماید.
اسکندربیگ در نهایت به این امر پى برده که رسالت و استعداد حقیقى او در علم سیاق نبوده، بلکه در ساحت علم انشاست؛ یعنى هنر منشىگرى (در این مورد، ترجمه شده به هنر منشىگرى)، از این رو او علم سیاق را به کنارى نهاده و در سلک منشیان دربار شاهعباس درآمد و شروع به فعالیت نمود.(2) از ابتداى دیباچه تا این قسمت، براى نخستین بار، نامى از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 1(2). جالب است اشاره شود که نخستین حرفه اسکندربیگ در صنف حسابدارى، همان شغلى بود که سیاقىنظام به آن مىپرداخت.
2 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 2(2).
--------------------------------------------------------------------------------
شاهعباس به میان مىآید. از این رو اسکندربیگ در این قسمت، تکریم و احترام لازم را به پادشاه ادا و او را با مجموعهاى از القاب و صفات، ستایش مىکند.
اسکندربیگ در ادامه ستایش از پادشاه (شاهعباس صفوى) عبارت مهمى را مىآورد که غرض و نیت وى را از نگارش تاریخ عالم آراى عباسى بیان مىکند:
غرض اصلى از تسوید این اوراق صادرات احوال خجسته مآل آن سلطان را سلاطین نشان است.(1)
از قرار معلوم اسکندربیگ قادر به تطبیق وظیفهاش به عنوان منشى با نگارش تاریخش نبود. او هنگامى که با دقت و توجه بیشترى به تاریخ مىپردازد نمىتواند شغلش را به گونه قابل قبولى انجام دهد و از این رو تصمیم مىگیرد که وقت بیشترى را به شغل منشىگرى اختصاص دهد. با وجود این هرگاه در خلال این کار براى او فرصتى فراهم مىشد، هنرهاى ضرورى را که براى او شرایط لازم را براى نگارش تاریخ پدید مىآورد، مطالعه مىکرد:
در خلال این حال هرگاه که فرصتى مىجستم به مطالعه کتب سیر و اخبار پرداخته، خواستم که از آن فن شریف بهره داشته باشم.(2)
اگر چه اسکندربیگ به عنوان منشى دربار استخدام شد، اما اظهارات بالا حکایت از این امر دارد که نقش او به عنوان یک مورخ، بخشى از حرفهاش محسوب نمىشد. افزون بر این، مشخص نیست که آیا شاهعباس به وى مأموریت داده بود تا به نگارش تاریخش مبادرت نماید یا نه. اگر به سخنان اسکندربیگ اطمینان داشته باشیم، مىتوانیم بگوییم که تألیف تاریخ عالم آراى عباسى ایده خودش بوده است و نه ایده شاه، زیرا او در سؤال «تجاهل العارف» زیر، در پاسخ به پرسش خودش، انگیزهاش را براى نگارش آن بازگو مىکند:
بخاطر آوردم که چون به شرف غلامى این پادشاه والاجاه سرافراز شده مىخواهى که به عنوان کمالات از ارباب استعداد ممتاز باشى، چرا طوطى طبع سخن سراى را در مقابل این آئینه گیتى نماى بگویایى در نیارى و صادرات احوال فرخنده مآل این شهریار عالى نسب بىهمال را که در صفحه خیالت رقم ارتسام پذیرفته، بقلم گوهر نگار همت والا بر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 2(3).
2 . همان .
--------------------------------------------------------------------------------
صحیفه بیان ننگارى؟(1)
همچنین اسکندربیگ در این اظهارات، نظرش را در خصوص ارزش تاریخ که همان بخش فلسفه تاریخ در وقایعنامههاى قبلى است، بیان مىکند:
اطباع سلیمه را به مطالعه کتب سیر و تواریخ که فواید آن بر همگان معلوم است، خاصه احوالى که قریب العهد باشد، رغبت تمام هست.(2)
اگر چه اسکندربیگ در تاریخ عالم آراى عباسى هرگز به نقاوة الآثار نطنزى اشارهاى ندارد، اما ممکن است که با این اثر، آشنا بوده باشد. عقاید راسخى را که اسکندربیگ در خصوص مضامین سبک نگارش بیان مىکند اختلاف زیادى با نظر نطنزى در همین موضوع دارد.(3) کانون علاقه اسکندربیگ نوآورى در شعر یا وزن شعر نیست و در حقیقت، اسکندربیگ آشکارا بیان مىکند که دغدغه اصلى وى مسئله نگارش نیست. شاید او از آموزش ادبى براى رقابت با اسلاف خودش در سبک نگارش بىبهره بود، از این رو در تلاش بود تا بىبهرگىاش را از آموزش مناسب ادبى، با معمولىترین صورت مطرح کند:
عاقبت رأى دور بینم بدین قرار یافت که رموز احوال گرامى این آراینده دیهیم خسروانى را بىآنکه بسلاست عبارت و الفاظ مناسب و آراستگى لفظ و معنى مقید باشم، بطریق مستوده، بقید کتابت در آورده، در دفتر اندیشه و آمال ثبت نمایم.(4)
اظهارات گاه و بىگاهى که اسکندربیگ در باره روش تحقیق تاریخى بیان مىکند برجستهترین جنبه دیباچه اسکندربیگ است. شیوههاى این ویژگى، مخصوص تاریخ عالم آراى عباسى است، زیرا اگر چه ممکن است مورخان قبلى فلسفه تاریخشان را بیان کرده باشند، اما هیچ کدام از آنها به استثناى اسکندربیگ از روشهاى تحقیق خود براى سنجش اعتبار منابعشان صحبت نکردهاند. اسکندربیگ در عبارت زیر، روششناسىِ تاریخى خود را
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان .
2 . همان، ص 3(4).
3 . اگر نطنزى به راستى در دربار مشغول به کار بود پس احتمالاً اسکندربیگ با او آشنا بوده است.
4 . اسکندر بیگ منشى، همان، ص 3(4). اسکندربیگ نیز احتمالاً این عبارت را در پاسخ به خنجى اصفهانى نوشته است، زیرا تاریخ عالم آراى عباسى به طور قطع با منظور و هدف خاصى، هم نام با تاریخ عالم آراى امینى خنجى اصفهانى شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
توضیح مىدهد و بار دیگر براى جلوگیرى از نقد ادبى اثرش به هرگونهاى تلاش مىکند:
و آنچه پرتو شعورم بر آن تافته بود بىزیاده و نقصان بقلم در آوردم و آنچه اطلاعى بر آن نداشتم، ضرورة باقوال ناقدان اعتماد نموده، بىتکلفات منشیانه در رشته تحریر کشیدم. از مقتبسات و عبارات مغلق غیر مأنوس که ملالانگیز طبایع است، اجتناب لازم دانسته، صور خجسته منظر اخبار و شاهد نیکو سیر آثار را بسادهتر لباسى آراسته، بجلوه ظهور آوردم.(1)
با وجود این اگر کسى در پى این باشد تا جزئیات مشخصترى را در خصوص اینکه اسکندربیگ به طور دقیق چه کسانى را به عنوان «ناقلان قابل اعتماد» مد نظر داشته یا اینکه چگونه و چرا او منبع خاصى را برگزیده است، عبارت پیش گفته هنوز این پتانسیل را دارد تا اطلاعاتى از روششناسى تاریخى اسکندربیگ به دست دهد. همچنین این عبارت در خصوص اینکه چرا اسکندربیگ اطلاعاتى که نخستین فرمانروایان صفوى، ازبکان و عثمانها را در برمىگیرد را برگزیده است، شناختى فراهم مىآورد:
مقصود اصلى از تسوید این اوراق بجهة سیرابى متعطشان بوادى اخبار بر سبیل اجمال، مرقوم قلم وقایعنگار گرداند که سر رشته سخن بیکدیگر اتصال یافته، حکایتى که موقوف علیه مقصد اصلى است، مبهم و ناشنیده نماند.(2)
شکل سالنامهنویسى نگارش تاریخى به جهت سادگى به هم پیوستن رشتهاى از وقایع مختلف برحسب تاریخ وقوع و عدم تفکیک حوادث با اهمیت از حوادث بىاهمیت مورد انتقاد قرار گرفته است. از این رو زمانى که اسکندربیگ در خصوص مخفى کردن روایت «متصل» ابراز علاقه مىکند، نشان از این امر دارد که دلبستگى وى فراتر از موضوع «موقوف علیه مقصد اصلى است».
به طور خلاصه اگر چه تاریخ عالم آراى عباسى بخشهاى رایج زیادى را که در دیباچههاى سنتى وجود دارند، از قبیل عبارتهاى ستایشآمیزِ آغازین، شرحى از زندگى نویسنده و اینکه او چگونه به نگارش اثرش مبادرت کرده است و رئوس فهرست مطالب را در خود دارد، اما با
--------------------------------------------------------------------------------
1 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 4(5) .
2 . همان .
--------------------------------------------------------------------------------
وجود این مىتوان دیباچه اسکندربیگ را به واسطه توضیح در مورد روششناسى تاریخى که او براى نگارش اثرش از آن بهره مىگیرد، متمایز دانست.
روضة الصفویه (1038ق/1629م): نقطه اوج سنت
میرزابیگ جنابذى نگارش روضة الصفویه را در (1023ق/1614م)، یعنى در دوران فرمانروایى شاهعباس آغاز کرد و در آغازین سالهاى پادشاهى شاه صفى آن را به پایان برد. اگر چه روضة الصفویه از نظر حقوقى، ذیل وقایعنامههایى قرار دارد که طى سلطنت شاه صفى به نگارش درآمدهاند، اما با وجود این، جنابذى قسمت عمده اثرش را در طول فرمانروایى شاهعباس به نگارش در آورده و در حقیقت، بخشى که به سلطنت شاهصفى مىپردازد در دو ضمیمه ارائه شده است. از این رو، روضة الصفویه را وقایعنامهاى مىدانیم که در طول سلطنت شاهعباس به نگارش درآمده است.(1)
اگر چه توالى حوادث و فهرست مطالب دیباچه روضة الصفویه تا حدودى متفاوت از حبیبالسیر خواندمیر است، اما با وجود این، دیباچه جنابذى تداوم دهنده سنتى است که در زمان خواندمیر، یعنى تقریبا صد سال پیش از زمان جنابذى، بنیاد نهاده شد. جنابذى دیباچه روضة الصفویه را با مطلعى مذهبى شروع کرده، همانند خواندمیر بخش ستایش آغازین را با عبارت «اما بعد» از دیگر بخشهاى دیباچه مجزا مىکند. عبارت مشابه زیر، تکیه روضة الصفویه بر حبیبالسیر را ثابت مىکند:
حبیبالسیر : «بر ضمایر عارف معارف، سخن سازى و خاطر خطیر واقفان مواقف، نکتهپردازى پوشیده و پنهان نخواهد بود که...» .(2)
روضة الصفویه : «بر ضمایر زاکیه فضلاى عالم و خواطر صافیه عقلاى بنىآدم، چهره
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مک چستى (Mcchesney) به دو تاریخى [زمانى] که جنابذى آنها را تاریخ [زمان] نگارش اثرش اعلام نموده است، درست یافت:
(Fol . 2847) 3201 و 8201ق (fol 3 a)
جنابذى همچنین تاریخ 1030، 1031 و 1032ق را ذکر مىکند.
نویسنده، این اطلاعات را در ملاقات با مک چستى در 20 نوامبر 1992 به دست آورده است.
2 . خواندمیر، همان، ص 2 .
--------------------------------------------------------------------------------
شاهد این معنى از تتق اختفا پوشیده نخواهد بود که...».(1)
جنابذى با بیان اینکه زندگىاش در پرداختن به مطالعه تاریخ صرف شد بار دیگر با سبکى که پیشینیان وى بنیان نهاده بودند، هماهنگ مىشود.(2) او خود را همانند سیاقىنظام به عنوان فردى در میان معاشران، هم از مردم نیکوکار و هم از مردم بدکار، تصویر کرده و بیان مىکند که چگونه در بعضى وقتها «هدف تیر حاسدان پر لاف» بود.(3) با این همه، این فرصت براى او پیش آمد تا به نگارش تاریخش مبادرت کند، زیرا آنهایى که در گذشته به نگارش تاریخ پرداخته بودند تمام چیزها را ننوشتند و علاوه بر این، او آرزو داشت به شرح وقایع زمان پادشاهان قدس مآل صفوى نیز بپردازد.(4)
جنابذى به کلید تغییر حادثهاى که رخ داده باشد، مثل تغییر سلسله یا روى کار آمدن حامى جدید، به صورتى که او نگارش اثر تاریخىاش را دنبال کند، به طور صریحى اشاره ندارد. با وجود این، او بار دیگر به تقلید از حبیبالسیر شرحى از سختىهاى زندگىاش را بیان مىکند:
حبیب السیر : «و چون چند ماه اوقات تیره بدین وتیره گذران نمود، انکشاف جمال مطلوب به هیچ وجه روى ننمود، ناگاه آفتاب عنایت الهى از افق سعادت نامتناهى طالع گشت».(5)
روضة الصفویه : «القصه، عمرى اوقات تیره بدین وتیره گذران بود که ناگاه از سروش غیب به گوش هوشم رسید که...».(6)
جنابذى از مهارتها و توانایىهایش در نگارش این اثر یا در موردى از عدم توانایىهایش سخن مىگوید و بیان مىکند که حتى با اینکه او در میان استادان هنرهاى معانى و سخن قرار داشت، هرگز در خودش استعداد و توانایى لازم براى نگارش کارى را نمىدید.(7) جنابذى نه از زندگىنامه شخصى ـ البته به جز در جایى که زندگى وى با نگارش تاریخ پیوند مىخورد ـ
--------------------------------------------------------------------------------
1 . جنابذى، Fol. 1 b..
2 . همان .
3 . همان .
4 . همان، Fols tb- 1 a..
5 . خواندمیر، همان، ص 6 .
6 . جنابذى، Fol. 2 b..
7 . همان، Fol. 1 b..
--------------------------------------------------------------------------------
سخن مىگوید، نه از حامى خودش حرفى به میان مىآورد و نه از این امر سخن مىگوید که چگونه اثرش را به بخشهایى که مورد نظرش بوده، تقسیم کرده است.(1)
نتیجهگیرى
این بررسى نشان داده است زمانى که شاهعباس بر سریر سلطنت جلوس کرد دیباچه وقایعنامههاى عصر صفوى از ساختار و مضمون مشخصى پیروى مىکرد. حبیبالسیر خواندمیر، وقایعنامهاى بود که از دوره پیش از سلطنت شاهعباس این معیار را بنیاد نهاد و بسیارى از مورخانى که طى دوران سلطنت شاهعباس به نگارش تاریخ پرداخته بودند از حبیبالسیر خواندمیر به عنوان سرمشق استفاده کردند. خواندمیر نیز روضة الصفاى پدر بزرگش را که ریشههایش به آثار پیشین، از جمله مطلع السعدین سمرقندى مىرسد، به عنوان مبنایى براى نگارش اثر خودش قرار داد. اگر چه تمام دیباچههاى سنتى همیشه از توالى و ترتیب همانندى پیروى نمىکنند، اما با این حال، این دیباچهها به طور کلى از عناصر اصلى همسانى برخوردارند. هنگامى که نویسنده قادر به فراهم آوردن معیار مورد قبول الگو نبود، اثر وى از چارچوب الگو خارج مىشد، از این رو، این نویسنده مجبور بود اطلاعات دائمى هر الگویى را که براى تقلیدکردن برگزیده بود، بپذیرد. به عنوان نمونه، از آنجا که نطنزى پیش از نقاوة الآثار هیچ اثر تاریخى دیگرى را به نگاش در نیاورده بود، بنابراین پنج اثر منظوم خودش را جایگزین پنج اثر تاریخى خواندمیر کرد. علاوه برا ین، از آنجا که نطنزى به شعر خیلى بیشتر از تاریخ علاقه نشان مىداد، از اشعار حماسى به عنوان آثارى که بیشترین تأثیر را بر او نهادهاند، نام مىبرد. سیاقىنظام، یعنى کسى که در تمام زندگىاش به حسابدارى پرداخته بود، نمىتوانست مدعى باشد که جوانىاش را صرف مطالعه تاریخ و دیگر هنرهاى ادبى کرده است، بنابراین او شرح اینکه چگونه به امراى افشارى کهگیلویه خدمت کرده است را جایگزین آن اطلاعات در همان بخش ساختارى مىکند.
به هر حال، اکنون با توجه به طرحى که از عناصر سنتى دیباچه وقایعنامههاى عصر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان . البته جنابذى اطلاعات مربوط به منابع مورد استفادهاش را در بخشى در پایان وقایعنامهاش جاى داده است.
--------------------------------------------------------------------------------
صفوى ترسیم شد، مشخص گردید چرا دیباچهها حاوى اطلاعاتى است که نویسندگانشان مىخواستند، همین طور روشن شد که کدام بخشها منحصر به فرد و کدام بخشها سنتى است. دیباچه وقایعنامههاى عصر صفوى، به صورت یک مجموعه، بخش مهمى از آثار تاریخى را تشکیل مىدهند. بنابراین، به جاى اینکه آنها صرفا به عنوان قطعههاى ادبىِ تصنعى تلقى شوند یا اینکه به سادگى اطلاعات تذکرهاى از درون آنها استخراج شود، باید با بررسى تاریخنگارى دیباچهها و بر اساس سبکى که آنها خودشان را با آن تطبیق دادهاند و نیز بهوسیله بررسى جایگاه آنها در زمینه تاریخى، فواید فراوانى را بهدست آورد .
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
80 . ابن فندق، تاریخ بیهقى، تصحیح على بهمنى، تهران، 1317/1938م .
81 . خنجىاصفهانى، فضلاللّه بن روزبهان، تاریخ عالم آراى امینى.
82 . خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، تصحیح جلال الدین همایى، تهران، 1333/1954م .
83 . سمرقندى، عبدالرزاق، مطلع السعدین و مجمع البحرین، تصحیح عبدالحسین نوایى، تهران، 1353/1974م .
84 . سیاقىنظام، فتوحات همایون، نسخه خطى .
85 . قمى، قاضى احمد، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1363/1984م .
86 . کسروى، احمد، شیخ صفى و تبارش، تهران، 2535/1976م .
87 . منشى، اسکندربیگ، تاریخ عالم آراى عباسى، تصحیح ایرج افشار، تهران، 1350/1971م .
88 . میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تصحیح عباس پرویز، تهران، 1338/1959م .
89 . نطنزى، نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1350/1971م .
--------------------------------------------------------------------------------
تاریخنگارى شیعه در کتاب رجال نجاشى
نرگس مجیدىنسب(1)
چکیده
رجال نجاشى یکى از کتب اربعه رجالى شیعه است که با ثبت فهرست اسامى مؤلفان شیعه تا نیمه قرن پنجم، خدمت والایى به تاریخ تشیع کرده است، به گونهاى که با مراجعه به آن مىتوان به سهم شیعه در تاریخنگارى تا قرن پنجم پى برد. در این پژوهش، فهرستى از آثار تاریخى شیعه که در کتاب نجاشى از آنها یاد شده، جمعآورى و دستهبندى شده است.
این تحقیق شامل دو بخش است: بخش اول، شامل شرح حال نجاشى و ارزش کتاب نجاشى است و بخش دوم به تاریخنگارى شیعه در رجال نجاشى مىپردازد و به طور خاص، موضوعاتى چون تاریخ انبیا، ایام العرب و انساب، سیره و مغازى، رجال و شرح حال نویسى، تکنگارى، حروب و فتن و مقاتل، فتوح و خراج، تاریخنگارى عمومى، تاریخنگارى ادبى، جغرافیاى تاریخى، تاریخهاى محلى و فرق و مذاهب را در این کتاب یادآور مىشود.
واژههاى کلیدى : آثار مکتوب شیعه، تاریخنگارى، رجال نجاشى، اخبار، طبقات، سیره و مقتل.
بخش اول: شرح حال و معرفى رجال نجاشى
در باره نقش شیعه در تاریخنگارى، شاهد قضاوتهاى متفاوتى هستیم. برخى با توجه به حجم گسترده کتابهاى تاریخى موجود که توسط نویسندگان سنى مذهب نگارش یافته،
--------------------------------------------------------------------------------
1 دانشپژوه سطح 3 تاریخ تشیع، جامعة الزهرا .
--------------------------------------------------------------------------------
جایگاهى براى شیعه در این علم نمىشناسند و در برابر، برخى مورخان، نویسندگان بخش عمدهاى از کتابهاى تاریخى و منابع اولیه را شیعى دانسته و تاریخنگارى مسلمانان را مرهون تشیع دانستهاند. در این میان، برخى محققان سنى مذهب به دلایل سیاسى، از جمله رد مطالب و گزارشهایى که حاوى نکات بسیار مهمى در تأیید اندیشههاى سیاسى ـ مذهبى شیعه است، با نگاه دوم موافقت و همراهى کرده تا با اتهام تشیع به برخى از مورخان مشهور اهل سنت، گزارشهاى تاریخى آنان را زیر سؤال ببرند.(1) همچنین بعضى بر این باورند که امیرالمؤمنین على علیهالسلام اولین پایهگذار تاریخ مدون اسلامى بود.(2)
به طور کلى براى بررسى دقیق سهم شیعه در تاریخنگارى باید به دو نکته توجه داشت: اول، تشیع را چگونه معنا مىکنیم و براى آن در هر دوره چه مشخصههایى در نظر مىگیریم و دوم، اینکه فهرست کتابهاى تاریخى را که مؤلفان آنها شیعه هستند (با توجه به دو نکته: قدرت حاکم و جمعیت شیعه) جمعآورى و با منابع تاریخى اهلسنت مقایسه نماییم.
نوشتار حاضر در صدد ارائه آمارى از کتابها و مورخان شیعى است و براى این منظور، کتاب ارزشمند رجال نجاشى معیار کار قرار گرفته است.
یکى از موثقترین منابعى که کتابهاى تاریخى شیعه را ثبت کرده، کتاب رجال نجاشى است. تا به حال، مقالات مختلفى در باره این اثر نوشته شده،(3) اما این کتاب کمتر با نگاه تاریخى بررسى شده است. در این کتاب از آثار تاریخى بسیارى از دانشمندان شیعه تا قرن پنجم یاد شده است. با استخراج منابع تاریخى شیعه و نام نویسندگان آنها و بررسى اجمالى آمار مربوط به هر رشته از تاریخ، نتایج مفیدى به دست آمده که در ادامه خواهد آمد.
نجاشى و خاندان او
ابوالعباس احمد بن على بن عباس بن محمد بن عبداللّه بن ابراهیم بن محمد بن عبداللّه،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: محمد نورى ولى ، اثر التشیع فى الروایات التاریخیه فى القرن الاول الهجرى.
2 . اولین کتاب مدونِ امالى رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله به خط على علیهالسلام بوده و سنتهاى اسلام و پیامبر در آن ذکر شده است. قسمتهایى از آن در امالى شیخ صدوق موجود است (سیدمحمد حسین حسینى جلالى، فهرس التراث، ج 1، ص 71 و 74) .
3 . براى نمونه، ر.ک: «روش نجاشى در نقد رجال»، علوم حدیث، ش40، تابستان 85، ص 55 .
--------------------------------------------------------------------------------
معروف به نجاشى(1) در صفر سال 372 به دنیا آمد.(2) محل تولد او به درستى دانسته نشده است، اما عمر کحاله، اسماعیل پاشا و زرکلى او را ابنکوفى و خودش را بغدادى مىشناسند.(3) این دو عنوان، گویاى کوفى بودن پدر نجاشى، و بغدادى بودن خود نجاشى است یا به معناى تولد او در کوفه و بزرگ شدن و رشد و نمو او در بغداد است.(4) جد او عبداللّه از کارگزاران منصور دوانیقى در اهواز و فارس بود.(5) عبداللّه از اصحاب راستین امام صادق علیهالسلام بود.(6) امام سفارش شیعیان این منطقه را به وى مىکرد. در مورد یکى از شیعیان به او نوشت: «سر أخاک سرک اللّه؛ برادرت را شاد کن تا خدا را شاد کرده باشى».(7)
عبداللّه نجاشى با ارسال نامهاى از امام صادق علیهالسلام خواست تا شیوه درست حکومتدارى را به او یاد دهد. امام نیز طى نامهاى دستورالعملى حکومتى براى او نوشت که این نامه یکى از اصول اربعه مائه شیعه است و به نام اربعین حدیثا فى حقوق الاخوان یا الرسالة الاهوازیه مشهور است.(8)
على بن احمد پدر نجاشى نیز از علماى به نام شیعه و شاگرد شیخ صدوق بود. نجاشى از او
--------------------------------------------------------------------------------
1 . وى نسب خود را تا نزار بن معد بن عدنان نوشته است، ر.ک: رجال نجاشى، ص 101 .
2 . علامه حلى، خلاصة الاقوال، ص73 .
3 . عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1، ص 317؛ اسماعیلپاشا بغدادى، هدیة العارفین، ج 1، ص 78 و خیرالدین زرکلى، الاعلام، ج 1، ص 172 .
4 . محقق تسترى، نجاشى را بغدادى دانسته، به کوفى بودن وى اطمینان حاصل نکرده است، چرا که افراد به مناسبتهاى مختلف امکان انتساب به یک شهر را دارند، مانند حسین بن سعید اهوازى که اصلش کوفى است. وى مىگوید که کوفه در زمان نجاشى شهرى ویران شده بود. البته اشتهار نجاشى در زمان خودش به ابنالکوفى و نیز نوشتن کتابى در باره کوفه، کوفى بودن او را ثابت مىکند. گفتنى است شهر کوفه تنها براثرحملات قرامطه دچار ویرانىهایى شده و آبادانى خود را از دست داده بود، مانند بغداد که پیش از ورود آلبویه براثر نزاعهاى فرقهاى و عدم امنیت، ویران شده بود.
5 . نجاشى،همان، ص 213؛ رجال کشى، ص 342 و علامه حلى، همان، ص 97 .
6 . عبارت اسماعیل پاشا بیانگر آن است که خود نجاشى ابتدا زیدى مذهب بود و بعد شیعه شد (هدیة العارفین، ج 1، ص 78). البته این مطلب، صحیح به نظر نمىرسد و هیچ یک از علماى شیعه چنین مطلبى را در باره نجاشى نگفتهاند.
7 . حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 11، ص 572 - 573 و ج 12، ص 142 .
8 . نجاشى، همان، ص 101؛ آقابزرگ تهرانى، الذریعه، ج 1، ص 426 و ج 11، ص 7 و محدث نورى، خاتمة مستدرک الوسایل، ج 3، ص 146 .
--------------------------------------------------------------------------------
به عنوان استاد ثقه یاد مىکند.(1)
به نظر مىرسد بیشتر عمر نجاشى براى کسب دانش در بغداد سپرى شده است، ولى از اشاراتى که خود در کتاب رجالش دارد، برمىآید که وى سفرهایى به کوفه و نجف و بصره و مکه نیز داشته است.(2)
نجاشى به سال 450ق در مطرآباد یا مطیرآباد(3) (سامراء)در سن 78 سالگى درگذشت.(4)
شخصیت علمى نجاشى
نجاشى حدود سیزده سال داشت که براى کسب دانش از درس حدیث بهره برد.(5) وى در مسجد لولوئى (نفطویه) قرائت قرآن را نزد صاحب مسجد فرا گرفت. او کتاب کافى را بر ابوالحسین احمد بن احمد کوفى کاتب قرائت کرد.(6) نجاشى از اساتید بزرگ شیعه استفاده علمى فراوان برد. وى همراه علماى بزرگى چون شیخ طوسى، سید رضى، سید مرتضى، سلاّر و سایر فضلاى معاصر خود، از مکتب فقهى و علمى شیخ مفید(ره) استفاده وافر کرد. نجاشى از محضر بزرگان علم رجال چون احمد بن حسین، معروف به ابنغضائرى، نویسنده کتاب رجالى معروف الضعفاء(7) و پدر وى حسین بن عبیداللّه و سیرافى و ابنجنیدى و جوهرى بهره برد و در علم انساب و رجال تخصص پیدا کرد. او از اساتید بسیارى در فنون مختلف علمى استفاده کرده که تاکنون از 48 نفر آنها نام برده شده است.(8) برخى از آنان عبارتاند از:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نجاشى، همان، ص 300، 332 و 392 .
2 . نجاشى، همان، ص 65، 74، 86 و 440 و نیز آقابزرگ تهرانى، همان، ج 8، ص 195 .
3 . یاقوت حموى، معجم البلدان ، ج 5، ص 151. مطیره یکى از مناطق خوش آب و هواى بین سامرا و بغداد است. این انتقال از بغداد به سامرا شاید به دلیل تحول دولت شیعى آلبویه به آلسلجوق باشد که در پى آن، شیعه رو به ضعف نهاد و مشاجرههاى شیعیان و اهلسنت بغداد بالا گرفت و به همین دلیل، شیخ طوسى نیز مجبور شد از بغداد به نجف نقل مکان کند.
4 . علامه حلى، همان، ص 73 و زرکلى، الاعلام، ج 1، ص 172. به نظر مىرسد این تاریخ، صحیح نباشد و درگذشت نجاشى متأخرتر از این تاریخ باشد، زیرا وى در شرح حال محمد بن حسن بن حمزه جعفرى مىگوید: او به تاریخ 16 رمضان 463 درگذشت، ر.ک: نجاشى، همان، ص 404 .
5 . ر.ک: بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 2، ص 81 .
6 . همان، ج 2، ص 82 .
7 . نجاشى با احمد بن حسین هم درس و هم بحث بوده است.
8 . غلامرضا عرفانیان، مشایخ الثقات، ج 1، ص 4. محدث نورى 31 نفر از اساتید نجاشى را نام برده است (ر.ک: خاتمه مستدرک الوسایل، ج 3، ص 421-424). محمدصادق بحرالعلوم در مقدمه الفوائد الرجالیه(ج 2، ص 50 - 85) بحث مفصلى در باره اساتید نجاشى و اسامى آنان کرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ على بن احمد بن عباس پدر نجاشى. بسیارى از کتب علماى شیعه، از جمله شیخ صدوق را پدرش بر او قرائت کرده است.(1)
2ـ شیخ مفید (م413ق). نجاشى او را چنین توصیف مىکند: «شیخنا و استاذنا ـ رضىاللّه عنه ـ فضله اشهر من ان یوصف فى الفقه و الکلام و الروایة و العلم».(2) نجاشى بسیارى از کتابهاى علماى شیعه را از شیخ مفید اخذ کرده است.
3ـ حسین بن عبیداللّه بن ابراهیم غضائرى (م 411ق). ابن غضائرى و پسر وى از رجالیون مشهور و بزرگ شیعهاند.(3)
4ـ شیخ صدوق، محمد بن على بن حسین (م 381ق). نجاشى از او با تعبیر «شیخنا و فقیهنا» یاد کرده است.(4)
5ـ سیدمرتضى علمالهدى (م436ق). نجاشى در مراسم تدفین او حاضر بود. او همراه سلاّر بن عبدالعزیز و ابویعلى محمد بن حسن بن حمزه جعفرى داماد و جانشین شیخ مفید، متولى غسل سید مرتضى بودهاند.(5)
6 ـ ابن عبدون احمد بن عبدالواحد بزاز (م 422یا 423ق).(6)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نجاشى، همان، ص 102، 300، 322 و 392 .
2 . نجاشى، همان، ص 399 .
3 . همان، ص 69 .
4 . همان، ص 389 .
5 . همان، ص 87 و 271 .
--------------------------------------------------------------------------------
7 ـ ابو العباس احمد بن على بن نوح سیرافى. وى از رجال شناسان زمان خود بود و نجاشى بسیارى از کتابهاى مشایخ شیعه را از او اخذ کرده است.(1) نجاشى نزد او از جایگاه خاصى برخوردار بود، این رو سیرافى تمام کتابهاى خود را طى وصیتى به نجاشى داد.(2)
8 ـ ابوالحسن ابنجندى احمد بن محمد بن عمران،(3) مؤلف کتاب الرجال. او نجاشى را با اساتید به نام آن دوران آشنا ساخت.(4) شاید از این روست که آقابزرگ احتمال داده که ابنجندى نخستین استاد نجاشى بوده است.(5)
9ـ محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانى، صاحب کتاب مشهور کتاب الغیبه .(6)
10ـ احمد بن محمد بن عبید بن حسن جوهرى (م401ق)، نویسنده کتاب الاشتمال على معرفة الرجال .(7)
11ـ احمد بن على بن عباس سیرافى. نجاشى به بزرگى از او یاد کرده است.(8)
12ـ محمد بن جریر بن رستم طبرى (زنده در 411ق)، صاحب کتاب المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین علیهالسلام .(9)
13ـ سیدرضى (395-406ق). وى مؤسس اولین دانشگاه شیعه به نام دارالعلم بود که هشتاد سال قبل از مدرسه نظامیه بغداد تأسیس شد. سیدرضى براى دارالعلم، کتابخانهاى با کلیه وسائل و لوازم فراهم کرد. به نظر مىرسد نجاشى امکان استفاده از این کتابخانه را داشته است. ابوالقاسم تنوخى، قاضى مدائن و شاگرد سیدمرتضى مىگوید: این کتابخانه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 87 .
2 . همان، ص 26 و 393 .
3 . همان، ص 112 .
4 . همان، ص 85 و 199 .
5 . همان، ص 85 .
6 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 449 .
7 . نجاشى، همان، ص 69 .
8 . همان، ص 85 .
9 . همان، ص 86 .
10 . این کتاب توسط احمد محمودى تحقیق و چاپ شده است. آثار دیگر طبرى، الروات عن اهل البیت علیهمالسلام ، دلائل الائمة الواضحه، مناقب فاطمه و ولدها، نور المعجزات فى مناقب الائمة الاثنى عشر و المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین علیهالسلام ، ص 77-87 (عمر رضاکحاله،همان، ج 9، ص 147).
--------------------------------------------------------------------------------
هشتاد هزار جلد کتاب داشت که سیدرضى آنها را خوانده یا تألیف کرده یا مطالب آنها را به خاطر داشت.(1)
14ـ محمد بن على قنائى. نجاشى اجازه روایت از تمام کتابهاى ایشان را داشت.(2)
مراتب علمى نجاشى در شناخت رجال و علم انساب و مدح و ذم افراد بدان پایه است که بسیارى بر این نکته تصریح کردهاند که وى میزان توثیق(3) اساتید خود بوده است و این بدان دلیل بوده که نجاشى تقید بسیارى در نقل روایت از افراد ثقه داشته و در نقل یک روایت تنها به منابع یا کتابها یا صرف شنیدن از استاد خود اکتفا نمىکرد، چنانکه این مطلب در کتاب خود او مشهود و روشن است.(4) تخصص نجاشى در فن رجال و جرح و تعدیل راویان است به گونهاى که برخى او را از شیخ طوسى و کشى برتر دانستهاند.(5)
دیدگاههاى او در این زمینه، مرجع علماى شیعه است.(6) علامه حلى در تعارض نظر شیخ طوسى و نجاشى، نظر نجاشى را به دلیل تخصص بیشتر او در فن رجال ترجیح مىداد.(7) این ترجیح بدان دلیل بود که مشایخ نجاشى در رجال و جرح و تعدیل، بیشتر از مشایخ شیخ طوسى بود.
آثار نجاشى
1ـ مشهورترین اثر نجاشى فهرس مصنفى اسماء الشیعه است که به رجال النجاشى مشهور است.(8) این کتاب چندین شرح دارد؛(9)
2ـ کتاب الکوفه و ما فیها من الآثار و الفضائل؛
3ـ کتاب الجمعه و ما فیها من الاعمال ؛
4ـ مختصر الانوار و مواضع النجوم؛(10)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . علامه امینى، الغدیر، ج 8، ص 84 و جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج 1، ص 49 .
2 . نجاشى، همان، ص 398. براى آگاهى از اساتید دیگر نجاشى، ر.ک: فضائرى، تکمله رسالة الزرارى، ص118 - 124؛ علامه حلى، همان، ص 179 و خویى، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 371.
3 . اگر نجاشى از استاد خود روایتى نقل کند معلوم مىشود وى را مورد اطمینان و موثق مىشمرده است.
4 . براى اطلاع بیشتر در این باره، ر.ک: سبحانى، کلیات فى علم الرجال، ص 281. نجاشى براى توثیق راوى، تنها به کتابها و منابع اکتفا نمىکرد(غلامرضا عرفانیان، همان، ص 9 ).
5 . تبریزى، مرآة الکتب، ص 494 و محقق حلى، جامع الشرایع، ص 16 .
6 . حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 5 .
7 . محقق حلى، المعتبر، ج 1، ص 92، 292، 347، 356، 406 و ج 2، ص 66، 681 و علامه حلى، خلاصة الاقول، ص 196-197 .
8 . از این کتاب با نام فهرست نجاشى، فهرس کتب شیعه و فهرست اسماء مصنفین الشیعه و مصنفاتهم نیز یاد شده است، ر.ک: سید اعجاز حسین، کشف الجحب و الاستار، ص 408 و آقابزرگ تهرانى، همان، ج 16، ص 375 .
9 . تهذیب المقال فى تنقیح کتاب الرجال ـ سید محمدعلى ابطحى/ شرحهاى بر کتاب نجاشى را نام برده است.
10 . اسماعیل پاشا کتاب مختصر الانوار و کتاب مواضع النجوم را از جمله کتابهاى نجاشى دانسته است(هدیة العارفین، ج 1، ص 78 ).
--------------------------------------------------------------------------------
5ـ انساب نصر بن قعین و ایامهم و اشعارهم.(1) نجاشى به این تیره منسوب بوده است؛
6ـ تفسیرالنجاشى؛(2)
7ـ اخبار بنى سنسن.(3) این کتاب در باره خاندان زرارة بن اعین است.(4)
نگاهى اجمالى به کتاب رجال نجاشى(5)
تاریخ تدوین حدیث نشان مىدهد که شیعه دستکم نزدیک به یک قرن پیش از اهلسنت به تدوین و کتابت مشغول بوده و جامعه اهلتسنن در پى سیاست منع تدوین حدیث تا زمان عمر بن عبدالعزیز کتابت رسمى خود را آغاز نکرده بود.(6) نجاشى در خصوص انگیزه خویش از نوشتن کتاب فهرست مىگوید:
وقتى آگاه شدم که سید شریف(7) فرمود که گروهى از مخالفان ما گفتند که شما شخصیت
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نجاشى،همان، ص 101 .
2 . آقابزرگ تهرانى،همان، ج 3، ص 281؛ ج 4، ص 317 و ج 5، ص 140 و زرکلى،همان، ج 1، ص 172 .
3 . نجاشى،همان، ص 83 .
4 . نجاشى ذیل نام ابوغالب زرارى از این کتاب خود نام برده است.
5 . مباحث فنى زیادى در باره این کتاب مطرح است که در این نوشتار، مجال طرح و بررسى آن نیست، مانند مقایسه رجال نجاشى با فهرست شیخ طوسى و این که کدامیک پیشتر نوشته شده و اعتبار و اتقان کدامیک بیشتر است. همچنین مصادر نجاشى چه بوده است و شیوه کار او چگونه مىباشد و ... .
6 . ر.ک: سیدمحمدرضا جلالى، تدوین السنة الشریفه، ص 15 .
7 . سید مرتضى استاد نجاشى بود.
--------------------------------------------------------------------------------
علمى و نویسنده و کتاب و نوشتهاى ندارید و شیعیان را سرزنش مىکنند. این سخن را کسانى مىزنند که از وضعیت شیعه هیچ آگاهى ندارند و از جایگاه و تاریخ اهل علم آن بىخبرند و با اهل خبره آن برخوردى نداشتهاند تا حقیقت را بفهمند. لذا بر آن شدم نام و اثر نویسندگان شیعه(1) را جمع آورى کنم.
رجال نجاشى از کهنترین کتابهاى فهرستنگارى و یکى از اصول چهارگانه کتب رجالى شیعه است.(2) برخى آن را مهمترین کتاب رجال شیعه دانستهاند.(3) نجاشى در این کتاب به دو مطلب توجه خاص داشته است: ذکر آثار مکتوب مؤلفان شیعه(4) و جرح و تعدیل هر مؤلف ذیل نام او. نجاشى نام و لقب و آثار هر مؤلف را که خود دیده یا از راوى موثقى شنیده و یا در کتاب مورد اطمینانى مشاهده کرده، در این کتاب ذکر مىکند. او گاهى ذیل نام برخى از مؤلفان به این جمله، «له کتاب»(5) بسنده کرده و عنوان کتاب را قید نکرده است.(6)
پیش از نجاشى، ابن غضائرى و شیخ طوسى در باره رجال شیعه و کتابهاى آنان تألیفاتى داشتهاند،(7) اما گویا کتاب جامعى در باره مؤلفان شیعه نوشته نشده بود،(8) از این رو برخى از علماى اهلسنت به جامعه شیعه ایراد مىگرفتند؛ ایرادى که در زمان معاصر نیز تکرار شد و علامه سیدمحسن امین عاملى و شیخ آغا بزرگ تهرانى و سیدحسن صدر را برآن داشت تا کتابهاى ارزشمند اعیان الشیعه، الذریعه و تأسیس الشیعه را تألیف کنند و به معرفى نویسندگان شیعه و کتابهاى آنان بپردازند.
نجاشى با این که نزدیک به بیست سال براى تدوین فهرست خود تلاش کرد، ولى خود مىگوید:
هر چند نتوانستم نام همه کتابهاى نویسندگان شیعه را پیدا کنم، زیرا بسیارى از آنها از بین رفته، اما آنچه یافتم در این کتاب، جمعآورى نمودم و این مطلب را بدان جهت گفتم تا چنانچه شخصى کتابى را یافت که نامش در این فهرست نیامده بود، عذرم را بپذیرد.(9)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نجاشى در تعریف شیعه از قول ابان بن تغلب مىنویسد: شیعه کسى است که پس از پراکندهشدن مردم از حول رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله ، قول على علیهالسلام را بگیرد و پس از پراکندهشدن مردم از حول على علیهالسلام ، قول جعفر بن محمد را بگیرد(نجاشى، همان، ص 12) .
2 . این کتابها عبارتاند از: رجال کشى، رجال و فهرست شیخ طوسى و فهرست یا رجال نجاشى.
3 . نجاشى، همان، مقدمه آیتاللّه آقاموسى زنجانى، ص 2 .
4 . شیعه در رجال نجاشى شامل فرقههاى شیعه از جمله اسماعیلیه، فطحیه، واقفیه و غالیان نیز مىشود(نجاشى، همان، ص 249، 252، 259، 266 و 336) .
5 . براى مؤلف کتابى است.
6 . این مشکل را مىتوان با مراجعه به سایر کتابهاى فهرستنگارى حل کرد.
7 . فهرست شیخ پیش از رجال نجاشى نوشته شده و این از شرح حال شیخ در کتاب نجاشى مشهود است، ولى شرح حال نجاشى در فهرست نیست. آیتاللّه بروجردى بیان داشتهاند که رجال نجاشى در حقیقت ذیلى بر فهرست شیخ طوسى بوده است( سبحانى، همان، ص 63) .
8 . رجال نجاشى، ص 3 .
9 . همان، ص 3 .
--------------------------------------------------------------------------------
این کتاب ـ همچنان که از ظاهر مقدمه به دست مىآید ـ در زمان حیات سید مرتضى شروع شد و تدوین آن بیست سال طول کشید. مجموع نویسندگانى که وى در رجال خود نام برده 1269 نفر است که تمام نویسندگان، شیعه و غالبا دوازده امامى و تعدادى هم از فرقههاى دیگر شیعه هستند. با این حال، شاهدیم که نجاشى از برخى مؤلفان سنى مذهب (حدودا شانزده نفر) نیز نام برده به این اعتبار که این افراد از ائمه اطهار علیهمالسلام روایت کرده و از اصحاب آنان شمرده مىشدند یا کتاب روایى از آنان داشتند و یا در باره ائمه علیهمالسلام و اصحاب آنان مثالبى نوشتهاند.
بخش دوم: تاریخنگارى شیعه در کتاب نجاشى
در این نوشتار به طور مختصر، نقش شیعه و آثار تاریخى شیعیان در علم تاریخنگارى بر اساس کتاب رجال نجاشى تبین و بررسى شدهاست. شیعه دانستن یک فرد در این تحقیق به همان اعتبار و معیار نجاشى است.
آثار مورخان شیعه در این کتاب را مىتوان به چند بخش عمده تقسیم(1) کرد که عبارتاند از: تاریخ انبیا، ایام العرب و انساب، سیره و مغازى، رجال و شرح حال نگارى، تکنگارى، تاریخ عمومى، حروب و فتن و مقاتل، جغرافیاى تاریخى و تاریخنگارى محلى، فتوح و خراج،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . این تقسیمات براساس روش معمول عناوین تاریخ در کتابهاى منبعنگارى است و تقسیمى منطقى محسوب نمىشود. به نظر مىرسد که مىتوان عناوین کتابهاى تاریخى را دو قسمت منطقى تقسیم کرد: الف- کتابهایى که موضوع آنها نقل یک حادثه و تکنگارى است، ب - کتابهایى که موضوع آنها نقل حوادث متعدد و تاریخ عمومى است و محور هر یک از این موضوعات ممکن است راجع به تاریخ، سیره یک فرد، جنگ، فتح، قتل، نسب قبیله، افراد مهم، مانند دانشمند، شاعر، مورخ و محدث، یک منطقه، فرقه و مذهب، فرهنگ و ادبیات باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
تاریخنگارى ادبى و فرق و مذاهب.
تاریخ انبیا
شیعه در بخش تاریخ قبل از اسلام حول محور تاریخ انبیا تألیفاتى دارد. این اصطلاح، تاریخ بشر از ابتدا تا آخرین پیامبر الهى را در برمىگیرد. در میان منابع شیعه، تاریخ انبیا به طور پراکنده آمده است. علامه مجلسى مجموعه این اخبار را در جلد 11ـ14 بحارالانوار آورده است. بیشتر این اخبار در آثار شیخ صدوق، تفسیر على بن ابراهیم قمى، تفسیر عیاشى، تفسیر مجمع البیان و سایر تفاسیر شیعه وجود دارد. در بخش تاریخ قبل از اسلام از پانزده اثر که مربوط به تاریخ انبیاست، یاد کرده است .
ایام العرب و علم انساب
ایامالعرب و علم انساب، میراث تاریخى جاهلى به حساب مىآید. استمرار دیدگاه قبیلهاى پیش از اسلام نسبت به حوادث یا ادامه روایات ایام و انساب عرب توسط راویان شعر و اخبار به ایام یا جنگهاى عصر اسلامى با حفظ خصایص قبیلهاى، هدایت شد.(1) شیعه در میان سایر آثار تاریخى خود، کمترین اثر را در زمینه ایامالعرب دارد.
به رغم آنکه پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله با تعصبات قبیلهاى به شدت برخورد کرد، اما ساختار قبیلهاى هم چنان باقى ماند و علم انساب به حیات خود ادامه داد. تقسیم بیتالمال بر اساس انساب و قبایل، از زمان خلیفه دوم و سپس عصر بنىامیه باعث رشد تعصبات قبیلهاى به طور افراطى شد و همه اینها در بارورى دانش انساب مؤثر افتاد و دانش انساب هم چنان در میان اعراب باقى ماند. پس از روى کارآمدن عباسیان، علویان بیش از همه بر این دانش تأکید کردند. این امر، دلایل خاص حقوقى و اجتماعى و حتى سیاسى خود را داشت.(2) هر چند آمار شیعه در ثبت حوادثِ قبل از اسلام چشمگیر نیست، اما با توجه به این که آداب و رسوم اعراب ریشه در شناخت انساب و علم الایام داشت، شیعه به این بخش نیز پرداخته است.
با توجه به نوع کار و تخصص بعضى نویسندگان شیعه مىتوان به یقین ادعا کرد که شیعه نقش اساسى در این بخش داشته به گونهاى که مثلاً نویسندگان اهلسنت براى شناخت انساب عرب جز استناد به کتابهاى محمد بن سائب بن بشر کلبى(م146ق) و پسر وى هشام که بسیارى از تاریخ نویسان آن روزگار از شاگردان وى بودهاند، راهى ندارند.(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . سید صادق سجادى و هادى عالمزاده، تاریخنگارى در اسلام، ص 57 .
2 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 32 .
3 . سمعانى، الانساب،ج 5، ص 56 .
--------------------------------------------------------------------------------
به هر حال، در زمینه علم انساب و ایامالعرب از 29 اثر در کتاب نجاشى یاد شده است.
سیره و مغازى
قرآن، پیامبر را الگویى کامل براى مردم معرفى کرده است: «ولکم فى رسولاللّه اسوة حسنه».(1) اصحاب رسولخدا به این مهم کاملاً توجه داشته، با دقت، رفتار و گفتار حضرت را به خاطر سپرده و براى دیگران نقل مىکردند. حفظ و نقل خاطرات زندگى و شرح حال آن حضرت، پایه و اساس دانش سیره و مغازى شد. از آن پس دانش سیره و مغازى، میراث مدینه و پایهگذار تاریخنگارى مسلمانان شناخته شد. سیره و مغازى در این مقاله، شامل اجداد و خاندان پیامبر و شرح حال ایشان و حوادث مربوط به دوران حیات حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله است.
یکى از خاستگاههاى اصلى تشیع، عراق بوده است. تاریخنگارى عراق بیشتر بر محور حوادث و جریانهاى سیاسى دوران خلافت بوده و کمتر به سیره پیامبر صلىاللهعلیهوآله توجه کرده است. با این حال، شیعه با اعتقاد به عصمت رسولخدا صلىاللهعلیهوآله و به دلیل حوادث مهمى که در زندگى پیامبر صلىاللهعلیهوآله رخ داده و از نظر شیعه با اعتقادات آنان ارتباط تنگاتنگ و حساسى داشته، شرح حال ایشان را نیز نگاشته است. از طرف دیگر، علماى شیعه به اهلبیت پیامبر به خصوص نقش امیرالمؤمنین علیهالسلام در حوادث صدر اسلام و مغازى رسولخدا صلىاللهعلیهوآله و حوادثى چون غدیر و سقیفه توجه فراوان داشته و تألیفات قابل توجهى در این باره دارند. تا آنجا که به سیره نبوى مربوط مىشود باید گفت که تعلیم مغازى در دستور کار امامان شیعه بوده است.(2) نویسندگان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . احزاب آیه 21 .
2 . امام سجاد علیهالسلام فرمود: «کنا نعلم مغازى رسول اللّه کما نعلم السورة من القرآن»( صالحى شامى، همان، ج 4، ص 10 و رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 104).
--------------------------------------------------------------------------------
شیعه اگر چه از سوى حکام، به خصوص امویان در اختناق شدیدى بسر مىبردند، اما به واسطه دستیابى به علوم اهلبیت علیهمالسلام و میراث مکتوبى که از حضرت فاطمه علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیهالسلام نزد آنان بوده است اطلاعات بسیار مهم و قابل توجهى از عصر رسالت ارائه داده و توسط اصحاب آنان در تألیفاتشان منعکس شده است. از این رو، مکتب سیرهنگارى شیعه مىتواند فضاهاى جدید و مهمى را در این بخش باز کند. این مهم باید از طریق بازسازى تألیفات شیعه در سیره و مغازى حاصل شود.(1) تاریخ نشان مىدهد که نویسندگان اهلسنت نیز در این زمینه از دستاوردهاى تاریخى شیعه بهرهمند بودهاند. افرادى چون صاحب مغازى، موسى بن عقبه (م141ق) یا ابن اسحاق (م150ق) هر چند شیعه نیستند، اما از محضر اساتید شیعه استفاده کردهاند.(2) در زمینه سیره و مغازى از 36 اثر یاد شده است.
رجال و شرح حالنگارى
سیرهنگارى به شکل جزئىتر در باره خلفا، سلاطین، علما، دانشمندان، شعرا، محدثان، قاریان قرآن و سایر طبقات در شکل شرح حال نویسى و طبقات میان مسلمانان رایج گردید. عنصر تاریخ در این روش تاریخنگارى کمتر مد نظر است، اما به لحاظ در برداشتن اخبار درون زندگى فردى و اجتماعى مردم و افراد شاخص اجتماع، از مهمترین منابع تاریخى به شمار مىآید.
شرح حال را به چند دسته تقسیم کردهاند: شرح حال اصحاب رسولخدا صلىاللهعلیهوآله ، شرح حال رجال در قالب تاریخ شهرها، شرح حال محدثان به نام طبقات و رجال نویسى و شرح حال تمام بزرگان اسلام، اعم از فقیه و محدث و مورخ و سیاستمدار به ترتیب الفبایى با نام معجمنگارى. عناوینى که به نام تاریخ ذکر شدهاند نیز در این بخش فهرست شده، زیرا کتابهایى که به عنوان تاریخ در آن زمان نوشته مىشد معمولاً به رجال مىپرداختند.
در این بخش از 77 اثر یاد شده که بیشتر آنها مربوط به شرح حال محدثان شیعه است.
تکنگارى(3)
تکنگارى گونهاى از نوشتههاى تاریخى است که اغلب در باره حادثه مهمى به نگارش
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همانند بازسازى مغازى ابان بن عثمان بن احمر بجلى از اصحاب امام صادق علیهالسلام که به همت محقق فاضل و پرتلاش جناب آقاى رسول جعفریان به انجام رسیده است.
2 . سمعانى،همان، ج 5، ص 86. ابنثورى و محمد بن اسحاق، هر دو از محمد بن سائب کلبى (م146ق) شیعه و صاحب تفسیر و اهل کوفه روایت نقل نموده و از وى با نام ابوالنصر یاد مىکردند تا کسى وى را نشناسد.
3 . این گونه تقسیم بندى عناوین بنا بر روش معمول در کتابهاى منابع تاریخنگارى است و تقیم بندى منطقى محسوب نمىشود.
--------------------------------------------------------------------------------
مىیابد. تکنگارى را مىتوان اولین سبک تاریخنگارى مسلمانان دانست. بیشترین تألیفات شیعه در بخش تکنگارى متمرکز است و تعداد زیادى از تألیفات آنان مربوط به حوادث و جریانهاى سیاسى عراق در قرن اول، دوم و سوم هجرى است. تألیفات در این بخش، اهمیت بسیارى دارد. مىتوان ادعا کرد بخشهاى زیادى از تألیفات مورخان اهلسنت برگرفته از همین تکنگارىهاى شیعیان است، بهطورى که اگر تنها اخبار ابومخنف که شامل 586 روایت مىباشد، از تاریخ طبرى حذف شود، بخش قابل توجهى از این کتاب حذف خواهد شد.(1)
در این بخش، حدود 219 اثر شناسایى شد. این آثار تقریبا در طول کمتر از 250 سال تدوین شده است.(2) این آمار نظر هر خواننده منصفى را با توجه به شرایط حاکم بر اقلیت شیعه، به خود جلب مىکند. از موضوعات قابل توجه در این بخش، عناوینى چون فدک، شرح حال حضرت خدیجه علیهاالسلام و حوادثى که میان على علیهالسلام و عثمان و میان فاطمه علیهاالسلام و ابوبکر رخ داده، مىباشد. حدود 31 اثر از تکنگارىها مربوط به مثالب و مناقب است. بیشترین سهم در این بخش از مورخانى چون ابومخنف لوط بن یحیى(3) (29 اثر)، عبدالعزیز بن عیسى جلودى، شیخ الاخباریین (56 اثر)، ابن هلال ثقفى(23 اثر) و شیخ صدوق (50 اثر) است.
حروب، فتن و مقاتل
نوعى از تکنگارىها که حجم زیادى از آثار را در بردارد، مربوط به حروب و فتن و مقاتل است. مسلمانان در این نوشتهها وقایع مهم و روزهاى پر حادثه را ثبت کردهاند، از این رو به ایامالعرب که روزهاى جنگ و درگیرى است، شباهت دارد. نظم موجود در این تکنگارىها،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 111 به نقل از: مرویات ابىمخنف، ص 58 .
2 . اولین آثار تاریخ اسلام که بر جاى مانده، متعلق به نیمه دوم قرن دوم، و تاریخ درگذشت نجاشى 450ق است.
3 . ابنندیم، الفهرست، ص 105. او نواده مخنف بن سلیم ازدى از اصحاب پیامبر صلىاللهعلیهوآله و امام على علیهالسلام است. وى یکى از مشهورترین اخباریان و نسبشناسان کوفه مىباشد که عناوین آثار او حاکى از گرایشات عراقى و علوى اوست. روایات مورخانى چون طبرى و بلاذرى در باره خلفاى راشدین، فتوح و حوادث عراق غالبا متکى بر روایات ابىمخنف است. ابنندیم 34 اثر به او نسبت داده است.
--------------------------------------------------------------------------------
بر اساس حوادثى است که به جنگ یا واقعهاى منجر شده است. اخبار جنگها، قیامها و فعالیتهاى سیاسى بر ضد دستگاه حاکم و شرح حال جان باختگان این حوادث از دیگر اخبار با ارزش این آثار است. ابومخنف و هشام کلبى بیشتر آثارشان به همین سبک نوشته شده است.(1) اصبغ بن نباته از نخستین مؤلفان شیعى است که کتابى در مقتل امام حسین علیهالسلام دارد.(2) تعداد زیادى از عناوین این بخش مربوط به جریان حکمیت، جنگ جمل، صفین، نهروان و مقاتل ائمه علیهمالسلام و سقیفه که جریانى مهم پس از رحلت رسولخدا صلىاللهعلیهوآله است، مىباشد. در این بخش از مقاتل 39 اثر و از حروب و فتن 65 اثر به صورت جداگانه یاد شده است.
در این بخش بیشترین آثار متعلق به ابومخنف (12 اثر)، ثقفى( 13اثر)، جلودى (7 اثر)، محمد بن زکریا (6 اثر) و هشام بن محمد (9 اثر) است.
فتوح و خراج(3)
بخشى از تاریخهاى محلى که در عصر نخست تدوین تاریخ اسلام سخت به آن توجه مىشد، آثار مربوط به چگونگى فتح سرزمینها، تعیین حدود، اوضاع جغرافیاى اقتصادى و طبیعى و موقعیت غیر مسلمانان در قلمرو اسلامى بود. تقسیم غنایم و خراج و شکل زراعت و آبیارى و چاهها و رودها و چشمهها و مرغزارهاى یک منطقه، از دیگر اخبار مفید این گونه آثار است. بررسى جزیه و اخذ آن از اهل ذمه، معابد غیر مسلمانان در قلمرو اسلامى، پادگانهاى مرزى و جنگ با مشرکان، از دیگر اخبار مفید تاریخى موجود در این کتابهاست. نگاهى به آثار مورخان مشهور، چون ابومخنف نشان مىدهد که حجم قابل توجهى از آثار آنها با کلمه فتح یا فتوح آغاز مىشود. دانشمندان قرنهاى اولیه اسلامى، ابومخنف را آگاهترین فرد به فتوح و امور عراق مىدانستند.(4) در این قسمت، از ده اثر یاد شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رسول جعفریان این سبک نگارش تکنگارى را از اولین سبکنگارش تاریخنگارى میان مسلمانان مىداند(منابع تاریخ اسلام، ص 30) .
2 . شیخ طوسى،الفهرست، ص 85 و 296 .
3 . خراج فى نفسه، موضوع تاریخى نیست، اما وقتى همراه فتوح استعمال مىشود گویاى بسیارى از اخبار جغرافیایى منطقه است.
4 . ابنندیم، همان، ص 93 و سید صادق سجادى و هادى عالمزاده، همان، ص 60 به نقل از: ابنقتیبه، المعارف، ص 537 و یاقوت حموى،معجم الادباء، ج 17، ص 41 .
--------------------------------------------------------------------------------
تاریخ عمومى
منظور از تاریخ عمومى در این تحقیق، مجموعهاى از اخبارى است که حول محورى مشترک، مانند تاریخ یک دولت یا زندگانى ائمه علیهمالسلام ، یا اخبار عرب، با در نظر گرفتن عنصر زمان، جمعآورى شده است. اولین نوشتههایى که بر اساس سالشمارى نوشته شده، سیره و مغازى بوده است. منابع تاریخنگارى عمومى موجود (به جز سیره و مغازى) پس از قرن سوم نوشته شده است. گفته شده که تاریخ میثم بن عدى (م207ق) مبتنى بر سال شمار بوده است.(1) در بسیارى از موارد، تکنگارىها به گونهاى منظم تدوین شده و کتابى چند جلدى را در یک دوره طولانى فراهم مىآورد. تاریخ عمومى از به هم پیوستن این گونه تکنگارىها به وجود آمده است در این بخش، سیزده اثر شناسایى و سیزده اثر دیگر نیز فهرست شده که مربوط به تاریخ ائمه علیهمالسلام است.
تاریخنگارى محلى و جغرافیاى تاریخى
این سبک تاریخنگارى بر سه محور اطلاعات جغرافیایى و تاریخى و رجالى شکلگرفته است. در بسیارى از این گونه منابع، بخش رجالى و شرح حالنگارى آنها مفصلترین قسمت است. در کتابهاى جغرافیایى که گزارشهایى در باره جغرافیاى دنیا یا مناطق محدودى دارند، اطلاعات تاریخى و رجالى فراوانى وجود دارد. این گونه آثار در شمار تواریخ محلى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 31 .
--------------------------------------------------------------------------------
هستند. چگونگى احداث شهرها و اماکن مهم و تحولات سرنوشتساز در آنها و حکام و والیان و برخى اخبار مربوط به آب و هوا و محصولات و شرح حال بزرگان و محدثان یک منطقه از جمله مطالبى است که در این گونه کتابها مشاهده مىشود. ابنندیم در تقسیمبندى آثار هشام کلبى مورخ شیعى، ذیل عنوان «کتبه فى اخبارالبلدان» از کتاب البلدان الکبیر، البلدان الصغیر و تسمیة من بالحجاز من احیاء العرب و الحیره و اسواق العرب و الاقالیم یاد کرده است.(1)
شیعه نیز در نگارش تواریخ محلى، سهمى داشته است.(2) از آثارى که در این زمینه بر هر اثر دیگر تقدم دارد، کتاب نحلالعرب از محمد بحر رهنى (م340ق) است. از این کتاب جز آنچه یاقوت در معجم البلدان نقل کرده، چیزى باقى نمانده است.(3)
کتاب البلدان و المساحه یا البنیان فى احوال البلدان از احمد بن محمد خالد برقى که نویسنده تاریخ قم از آن بهره برده است و کتاب البلدان و المساحه منسوب به محمد بن خالد برقى(4) از این منابع محسوب مىشوند. در این بخش نیز از سى اثر یاد شده است.
تاریخنگارى ادبى
با توجه به نقش شعر در فرهنگ و ادبیات عرب، ارتباط تاریخ و شعر و ادب میان اعراب بسیار استوار بوده است. بسیارى از مورخان در این زمینه، اثر ادبى ـ تاریخى یا تاریخ شعر و شاعرى دارند.(5) در این کتابها موضوعات مهم ادبى و اجتماعى و حتى سیاسى، سوژه نقل بسیارى از اخبار فرهنگى و تاریخى شده است. موضوعاتى، نظیر سلطنت و حکومت، جنگها، امثال و حکم، مثالب و مطاعن، زنان و عشق، محور نقل روایات تاریخى و فرهنگى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابنندیم، همان، ص 109 .
2 . رسول جعفریان، مقالات تاریخى، «شیعه و چهار اثر در تاریخ محلى».
3 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 24، ص 83 . این کتاب راجع به قبایل مختلف عرب است که در بلاد اسلامى منتشر بودند(رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 39 به نقل از: یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 18، ص 31؛ ابنخلکان، الوافى بالوفیات، ج 2، ص 244 و نجاشى، همان، ص 384). نام این کتاب، ذیل نام نویسنده ذکر نشده است.
4 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 3، ص 145 .
5 . ابان بن عثمان احمر بجلى، شاگرد امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام ، متخصص در اخبار شعرا و نسب و ایام بوده هر چند کتابى از او در این زمینه، ثبت نشده است (نجاشى، همان، ص 13) .
--------------------------------------------------------------------------------
شده که هر کدام از آنها در باره دیار و منطقهاى و دایرة المعارفى از اخبارتاریخى و فرهنگى و ا جتماعى است. ذیل این عنوان از 57 اثر و در بخش اشعار نیز از سى اثر یاد شده است.
فرق و مذاهب
در این نوع از تاریخنگارى، اخبار مربوط به مؤسس یک فرقه و تاریخ بروز و ظهور فرقه و آرا و عقاید اصحاب در آن جمع شده است. در این آثار، معمولاً ابتدا به پراکندگى امت پس از رحلت پیامبر اسلام و ماجراى سقیفه و جانشینى پیامبر پرداخته شده، در ادامه به تاریخ انشعاب فرقههاى مهم اسلامى توجه شده است. در عنوانِ بیشتر این گونه آثار، لفظ «فرق» یا «نحل» و یا «المقالات» به چشم مىخورد. ذیل این عنوان دوازده اثر آمده است.
نتیجه
با نگاهى اجمالى به کتاب رجال نجاشى به این نتایج مىرسیم:
1ـ اولین تاریخنگارى شیعه را مىتوان در اصحاب امیرالمؤمنین على علیهالسلام یافت. (کتاب ابى رافع السنن و الاحکام و القضایا، و عبیداللّه ابى رافع واصبغ بن نباته)؛
2ـ دستکم از قرن دوم به بعد (دوره امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ) کتابهاى تاریخى شیعه موجود است؛
3ـ بسیارى از آثار مربوط به اصحاب ائمه علیهمالسلام مانند ابومحنف، ابان بن عثمان بجلّى، ابان بن تغلب، خاندان برقى و ابراهیم بن محمد، صاحب مغازى و ... است؛
4ـ شیعه تا قرن پنجم، آثار بسیارى در ابعاد مختلف تاریخ داشته است؛
5ـ شیعه در بخش تاریخ قبل از اسلام بیشتر به تاریخ انبیا پرداخته است؛
6ـ شیعه در تکنگارىها که بیشترین حجم آثار تاریخى را دربردارد، به سیره اهلبیت علیهمالسلام و اصحاب آنها و حوادثى که در تاریخ شیعه رخ داده، پرداخته است؛
7ـ شیعه در حروب و فتن و مقاتل به مقاتل ائمه علیهمالسلام و اصحاب آنان و نیز قتل عثمان، از این جهت که فتنهاى در اسلام ایجاد کرد، توجه داشته است؛
8ـ در نگارش تاریخهاى محلى و جغرافیاى تاریخى، بیشتر به شهرهاى مقدس در اسلام پرداخته است؛
9ـ بیشترین آثار به ترتیب مربوط به جلودى، ابومحنف، احمد و محمد و خالد برقى (پسر و پدر و جد) شیخ صدوق، جعابى، هشام بن محمد سائب کلبى، ثقفى، ابنعقده و هشام بن حکم مىباشد؛
10ـ بیشتر کتابها در قرن دوم و سوم نوشته شده است؛
--------------------------------------------------------------------------------
11ـ در کتاب نجاشى بیشتر تکیه بر این بوده که مؤلفان شیعه را نام ببرد و بسیار دیده مىشود که از مؤلفى با این عبارت که «او کتابى دارد»، یاد کرده است؛
12ـ در مواردى نمىتوان از عناوین کتابها محتواى آنها را تشخیص داد، لذا نمىتوان ادعا کرد که تمام کتابهاى تاریخى مؤلفان شیعه در رجال نجاشى، در این تحقیق ثبت شده است؛
13ـ در کتابهاى فهرستنگارى قبل از نجاشى مثل فهرست ابن ندیم و معاصر نجاشى چون فهرست شیخ طوسى به کتابهاى دیگرى براى مؤلفان شیعه اشاره کردهاند که ظاهرا در اختیار نجاشى نبوده است؛
14ـ تعداد آثار به ترتیب عبارت است از:
1 ـ تک نگارى، 250 اثر 7ـ ایام العرب و علم انساب، 29 اثر
2 ـ حروب و فتن و مقاتل، 104اثر 8ـ جغرافیاى تاریخى و تاریخنگارى محلى، 30 اثر
3 ـ تاریخنگارى ادبى، 97 اثر 9ـ تاریخ انبیا، 15 اثر
4 ـ رجال و شرح حالنگارى، 77 اثر 10ـ فرق و مذاهب، 12 اثر.
5 ـ سیره و مغازى، 36 اثر 11ـ فتوح و خراج، 10 اثر
6 ـ تاریخ عمومى، 24 اثر
با نگاهى به آمار کتابها به نظر مىرسد، مهمترین موضوعات نزد شیعیان، تکنگارى و حروب و فتن و مقاتل و تاریخنگارى ادبى و شرح حالنگارى بوده، از طرف دیگر، موضوع فرق و مذاهب و فتوح و خراج چندان مهم نبوده است.
در خاتمه تنها مىتوان گفت که به برخى از آثار تاریخى شیعه تا قرن پنجم توانستهایم دست یابیم.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست نام مورخان شیعه و آثار آنها در رجال نجاشى
تاریخ انبیا
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
90 ابراهیم بن سلیمان م310ق اخبار ذىالقرنین 18
91 احمد ابن حسین بن سعید بن حماد(1) الانبیاء 77
92احمد بن محمد بن خالدم 274قاحکام الانبیاء و الرسل77
93احمد بن محمد بن خالداخبارالامم7د
94احمد بن ابى زاهر ابوجعفر اشعرى قمىصفة الرسل و الانبیاء و الصالحین88
95جلودىاخبار لقمان الحکیم242
96جلودى احمد بن عیسىاخبار لقمان بن عاد(2)241
97حسن بن موسى خشابالانبیاء42
98على ابن ابراهیمالانبیاء260
99على ابن احمد کوفىالانبیاء265
100على بن الحسن بنعلعجائب بنىاسرائیل257
101على بن مهزیارالانبیاء252
102هشام بن محمد سائب کلبىم 204ق اخبار لقمان بن عاد433
103شیخ صدوقجامع الحجج الانبیاء391
104شیخ صدوقالنبوه389
ایام العرب و علم انساب
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
105 ابراهیم بن سلیمان بن عبیداللّه کتاب جرهم 18
106 ابى مخنف اخبار آلمخنف بن سلیم 320
107 احمد بن ابراهیم بنى مرة بن عرف 93
--------------------------------------------------------------------------------
1 . معاصر امام سجاد علیهالسلام .
2 . لقمان مردى حکیم بود که در قرآن از وى یاد شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
108 احمد بن ابراهیم بنى نمر بن قاسط 93
109 احمد بن ابراهیم بنىعقیل 93
110 احمد بن ابراهیم بنى عبداللّه بن غطفان 93
111 احمد بن ابراهیم بنى کلیب بن یربوع 93
112 احمد بن على بن احمد عباس عبداللّه نجاشى انساب بنى نصر بن قعین ایامهم و اشعارهم 101
113 احمد بن محمد بن احوص سائب فضائل العرب 82
114 احمد بن محمد بن سیار ابو عبداللّه کاتب آل طاهر فى زمن ابى محمد 80
115 احمد بن بکیرابو غالب زرارى م368ق اخبار بنى سنسن 84
116 احمد بن محمد بن خالد برقى الانساب 77
117 ثقفى م 283ق اخبار العرب 17
118 جلودى اخبار بنى مروان بن محمد 243
119 جلودى اخبار قریش و الاصنام 243
120 جلودى اخبار الاعراب 243
121 جیش بن مبشر اخبار السلف 146
122 على بن محمد بن عدوى شمشاطى ابوالحسن نسب ولد معد بن عدنان و لمع من اخبارهم و ایامهم 263
123 محمد بن سلمة بن أرتبیل ابو جعفریشکرى م 243ق(1) بحلیة و انسابها و اخبارها و اشعارها 333
124محمد بن سلمهخثعم و انسابها و اشعارها333
125هشام بن محمدغرائب القریش و بنى هاشم فى سایر العرب434
126هشام بن محمد سائباخبار بنى تغلب و ایامهم و انسابهم434
127هشام بن محمد سائباخبار بنى عجل و انسابهم434
128هشام بن محمد سائببنىحنیفه434
129هشام بن محمد سائببنىکلب434
130هشام بن محمد سائباخبار تنوخ و انسابها434
131هشام بن محمد سائباخبار قریش434
--------------------------------------------------------------------------------
1 . استاد ابن سکیت(نجاشى، همان، ص 333) .
--------------------------------------------------------------------------------
132هشام بن محمد بن سائب کلبىم204ق206قالاصنام433
133محمد بن عمر بن براء بغدادى، معروف به جعابىم 284قاخبار آل ابىطالب395ق م 355قو 394(1)
سیره و مغازى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
134 ابان بن عثمان بن احمر بجلى(2) م 105ق(3) المبتدا المغازى الوفاه الرده(4) 13
135ابراهیم بن محمد بن ابى یحیى(5)م 184قالمغازى15(6) 191قیا
136ابو مخنف لوط بن یحیى ازدىم 151ـالمغازى320 157ق
137احمد بن محمد بن حسین قمىم 350قخصائص النبى صلىاللهعلیهوآله 88
138احمد بن محمد بن خالد برقى یا280قم 274قالمغازى(7)77
139احمد بن محمد بن سعید بن عقدهذکر النبى و الصخره و الراهب و طرق ذلک94
140احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىاخبار النبى صلىاللهعلیهوآله 95
141احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىایمان ابوطالب(8)95
142احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىم 346قاخبار اباء النبى صلىاللهعلیهوآله و فضائلهم و ایمانهم95(9)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 311 .
2 . هورتیز حدس زده که این فرد همان کسى است که یاقوت او را صاحب مغازى خوانده است. تاریخنگارى در اسلام، ص 49 به نقل از معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 4، ص 55 .
3 . از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام .
4 . شیخ طوسى کتابهاى المبعث، السقیفه، یوم السقیفه و اخبارها، و اخبار ارتداد العرب عن الاسلام بعد از سقیفه را نیز از آثار او مىشمارد( شیخ طوسى، الفهرست، ذیل رقم 62) .
5 . او از شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. بعضى از مخالفان ما نقل کردهاند، کتابهاى واقدى متعلق به این فرد است و واقدى مدعى آنها شده است(نجاشى، همان ، ص 15) .
6 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 10 .
7 . کتاب محاسن او توسط سید جلالالدین حسینى تصحیح و تعلیق و در دو جلد چاپ شده است.
8 . نوعاً کتابهایى که در باره ایمان ابىطالب نوشته شده مربوط به حوادث زندگى پیامبر و دفاع ابوطالب از ایشان است از اینرو این کتابها ذیل کتب سیره و مغازى ذکر شد.
9 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 3 .
--------------------------------------------------------------------------------
143ثقفىالسیره18
144ثقفىالرده18
145ثقفى(1)م 283قالمغازى18
146ثقفى ابراهیم بن محمد بن سعیدالمبتداء18
147جلودىاخبار الوفود على النبى صلىاللهعلیهوآله و242 ابى بکر و عمر و عثمان
148جلودىقطائع النبى صلىاللهعلیهوآله 242
149جلودى احمد بن عیسىکتب النبى صلىاللهعلیهوآله 242
150حسن بن خرزاد قمى(2)اسماء رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله 44
151حسین بن على بن سفیان بن خالد بن سفیانسیرة النبى صلىاللهعلیهوآله و الائمه علیهمالسلام فى المشرکین68 بزوفرى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابراهیم بن محمد ثقفى ابتدا زیدى مذهب بود و بعد امامى شد(نجاشى،همان، ص 18) .
2 . معاصر امام هادى علیهالسلام .
--------------------------------------------------------------------------------
152حسین بن محمد بن على ازدىم 333قالوفود على النبى صلىاللهعلیهوآله 65
153سعد بن عبداللّه بن ابى خلف اشعرى قمىم 299قفضل ابى طالب و عبدالمطلب و ابى النبى صلىاللهعلیهوآله 178 ابوالقاسم
154سلمة بن خطاب براوستانىوفاة النبى صلىاللهعلیهوآله 187
155شیخ صدوقم 381قاوصاف النبى صلىاللهعلیهوآله 390
156شیخ صدوقزهد النبى صلىاللهعلیهوآله 390
157شیخ صدوق محمد بن على بن حسین قمىم 381قعبدالمطلب و عبداللّه و ابىطالب(1)390
158عبداللّه بن میمون بن اسود قداح(2)مبعث النبى صلىاللهعلیهوآله و اخباره214
159على بن ابراهیم ابوالحسن قمىالمغازى260
160عماره بن زید حیوانى همدانىالمغازى303
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در ادامه این عنوان، آمنه بنت وهب نیز آمده است(آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 317) .
2 . از مؤلفان قرن دوم و راوى اخبار امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است (نجاشى، همان، ص 214) .
--------------------------------------------------------------------------------
161محمد بن ابى عمیر ابو احمدم 217قالمغازى327
162محمد بن احمد بن جنیدالجهاد المشرکین387
--------------------------------------------------------------------------------
163محمد بن احمد بن جنیدالسرایا و الجنود387
164محمد بن حسن جعفرى ابویعلىم 463قایمان اباءالنبى صلىاللهعلیهوآله 404
165منذر بن محمد بن منذروفود العرب الى النبى صلىاللهعلیهوآله 418
166هارون بن مسلم(1)المغازى438
167هارون بن مسلم بن سعدانالمغازى438
168هشام بن سالم جوالیقىالمعراج(2)434
169وهب بن وهب بن عبداللّه بن زمعه اسود(3)صفات النبى صلىاللهعلیهوآله 430
رجال و شرح حالنگارى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
170 ابان بن محمد بزاز نوادر عن الرجال 14
171 ابراهیم بن سلیمان الفهرستات 15(4)
172ابنعقدهتسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین علیهالسلام حروبه94
173ابنعقدهمن روى عن امیرالمؤمنین94
174ابنعقدهمن روى عن الحسن و الحسین94
175ابنعقدهمن روى عن على بن الحسین94
176ابنعقدهمن روى عن ابى جعفر94
177ابنعقدهمن روى عن زید بن على94
178ابنعقدهالرجال من روى عن جعفر بن محمد94
179ابنعقدهالشیعه من اصحاب الحدیث94
180ابنعقدهم 333قالتاریخ و ذکر من روى الحدیث94
--------------------------------------------------------------------------------
1 . معاصر امام هادى و امام حسن عسکرى علیهماالسلام .
2 . معراج یکى از حوادث زندگى رسولخداست، هر چند ممکن است این حادثه در منابع عقیدتى نیز بررسى شود.
3 . معاصر امام صادق علیهالسلام و راوى حدیث بود(نجاشى، همان، ص 430) .
4 . او متخصص در کلام و ادب و شعر بود(نجاشى، همان، ص 15).
--------------------------------------------------------------------------------
181ابنعقدهم 333قکتاب الولایه و من روى غدیرخم94
182ابنعقدهم 249قالرجال94 333ق
183ابنعقده احمد بن محمد بن سعیدم 333قمن روى عن على علیهالسلام قسیم النار94
184احمد بن ابراهیم بن معلى(1)معاصر جلودى التاریخ(2)96
185احمد بن الحسین ابو جعفرالمشیخه و بوبه على اسماء الشیوخ80
186احمد بن محمد بن محمد ابو غالب زرارىم 368قالتاریخ84 م 285ق
187احمد بن محمد ابو علىالممدوحین و المذمومین95
188احمد بن ابراهیم بن ابى رافع انصارىالضعفاء فى تاریخ الائمه84
189احمد بن عبدالواحد بن عبدونتاریخ(3)87
190احمد بن على بن العباس بن نوح السیرافىالمصابیح فى ذکر من روى عن الائمه علیهمالسلام لکل امام87
191احمد بن على بن محمدتاریخ الرجال80
192احمد بن على بن عباسالزیارات على ابى العباس بن سعید فى رجال87 جعفر بن محمد صلىاللهعلیهوآله
193احمد بن محمد بن احمد ابو على جرجانىکتاب کبیر فى ذکر من روى من طرق اصحاب86 الحدیث ان المهدى من ولد الحسین علیهالسلام
194احمد بن محمد بن خالدالتاریخ76
195احمد بن محمد بن خالد برقىالطبقات76
196احمد بن محمد بن خالد برقىالرجال76
197احمد بن محمد بن عبیداللّهمعرفة الرجال86
198ثقفىمن روى عن امیرالمؤمنین علیهالسلام 16
--------------------------------------------------------------------------------
1 . پدر و عموى وى مستملى ابىاحمد جلودى بودند. همچنین او و جدش از یاران صاحب زنج بودند (رجال نجاشى، ص 86 ).
2 . تاریخها در آن زمان معمولاً به رجال اختصاص داشت، از اینرو ما این کتابها را ذیل عنوان شرح حال نگارى ذکر کردیم.
3 . ابنعبدون و زرارى از رجالیون معروف هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
199ثقفى ابراهیم بن محمد بن سعیدالتاریخ18
200جعفر بن بشیر ابو محمدم 208قالمشیخه119
201جلودىمن روى عن على علیهالسلام من الصحابه244
202جلودىطبقات العرب و الشعراء243
203حسن بن حسین عرنى نجارعن الرجال عن جعفر بن محمد صلىاللهعلیهوآله 51
204حسن بن على فضالالرجال258
205حسن بن محبوبالمشیخه119
206حسین بن اشکیبالرجال فى اصحاب ابى الحسن صاحب العسکر علیهالسلام 44
207حکم بن حکیم ابو خدادالرجال137
208حمزة بن قاسم بن على بن حمزهمن روى عن جعفر بن محمد صلىاللهعلیهوآله 140
209حمید بن زیاد بن حمادم 310قالرجال132
210حمید بن زیادمن روى عن ا لصادق علیهالسلام 132
211شیخ صدوقالمصابیح (15 مصباح)390
212شیخ صدوقمن ذکر من روى عن النبى صلىاللهعلیهوآله و من الرجال و من390 النساء
213شیخ صدوقمن روى عن امیرالمؤمنین علیهالسلام 390
214شیخ صدوقالمعرفة برجال البرقى392
215شیخ صدوقم 381قالرجال المختارین من اصحاب النبى صلىاللهعلیهوآله 390
216شیخ صدوقالمعرفة برجال البرقى390
217شیخ صدوقم 381قالتاریخ389
218ظفر بن حمدون ابو منصورالرجال209
219عبداللّه بن الحسین ابومحمد کاتب(1)التاریخ230
220عبداللّه بن جبله ابومحمدم 219قالرجال216
221على بن محمد بن عباس بن فسا بخس ابوالحسنالمختلف و المؤتلف فى اسماء رجال العرب269
--------------------------------------------------------------------------------
1 . معاصر ابو محمد علیهالسلام و از خواص ایشان بود(نجاشى، همان، ص 230) .
--------------------------------------------------------------------------------
222على بن حسن فضالم 224قالرجال285
223عیسى بن مهران مستعطفالمحدثین297
224محمد بن وهبان بن محمد دبیلىطبقات من روى عن امیرالمؤمنین397
225محمد بن احمد بن داودم 368قالممدوحین و المذمومین384
226محمد بن احمد کاتب ابوبکراخبار النساء الممدوحات382
227محمد بن احمد بن جنید ابوعلىکتب السیر(1)387
228محمد بن حسن ابوعلىالرجال350
229محمد بن حسان رازىالشیخ و الشیخه338
230محمد بن حسن بن على شیخ طوسىالرجال من روى عن النبى و الائمه علیهمالسلام 403
231محمد بن حسن بن علىفهرست کتب الشیعه و اسماء المصنفین403
232محمد بن عبداللّهمن روى حدیث غدیر خم396
233محمد بن عبداللّه ابوجعفرالممدوحین و المذمومین350
234محمد بن عبداللّه بن محمدمن روى عن زید بن على بن الحسین396
235محمد بن على بن یعقوب ابى قره ابوالفراجمعجم رجال ابىالفضل399
236محمد بن عمر کشى(2)الرجال372
237محمد بن عمر بن محمدطرق من روى عن امیرالمؤمنین علیهالسلام 395
238محمد بن عمر بن محمدالموالى الاشراف و طبقاتهم 395
239محمد بن عمر بن محمداخبار بغداد و طبقات اصحاب الحدیث395
240محمد بن عمر بن محمدمن روى مواخاة النبى صلىاللهعلیهوآله مع امیرالمؤمنین علیهالسلام 395
241محمد بن عمر بن محمدمن روى حدیث غدیر خم395
242محمد بن عمر بن محمدمن روى الحدیث من بنىهاشم و موالیهم395
243محمد بن عمر بن محمد جعابىالشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم395
244محمد بن عیسى بن عبیدالرجال334
--------------------------------------------------------------------------------
1 . به نظر مىرسد این کتاب نوعى فهرست نگارى باشد.
2 . نجاشى مىنویسد: در این کتاب، غلطهاى فراوان وجود دارد و کشى از ضعفا بسیار حدیث نقل کرده است(نجاشى، همان، ص 372) .
--------------------------------------------------------------------------------
245نصر بن صباح ابوالقاسممعرفة الناقلین428
246دعبل بن على بن رزین خزائىطبقات الشعراء162
تکنگارى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
247 ابراهیم بن اسحاق ابواسحاق نفى اباذر 19
248 ابراهیم بن سلیمان کتاب ارم ذات العماد 18
249 ابن عقده الشورى 94
250 ابن عقده م 249ق اخبار ابىحنیفة النعمان بن ثابت و مسنده 94 م 333ق
251 ابن عقده(1) احمد بن محمد بن سعید صلح الحسن 94
252ابن غضائرىکشف التمویه و الغمه و التسلیم امیرالمؤمنین علیهالسلام 69 بأمره المؤمنین
253ابن غضائرىمواطن امیرالمؤمنین علیهالسلام 69
254ابن غضائرى حسین بن عبیداللّهم 411قیوم الغدیر69
255ابومخنف مصعب و ولایته العراق320
256ابومخنف الشورى320
257ابومخنف کتاب الرده320
258ابومخنف اخبار مختار320
259ابومخنف اخبارالحجاج320
260ابومخنف اخبار محمد بن ابىبکر320
261ابومخنف اخبار ابن الحنفیه320
262ابومخنف اخبار مطرف بن المغیرة بن شعبه320
263ابومخنف اخبارشبیب الخارجى320
264ابومخنف اخبار یوسف بن عمر320
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابن عقده تا آخر عمر زیدى مذهب و جارودى بود(نجاشى، همان، ص 94) .
--------------------------------------------------------------------------------
265ابومخنف مسند خلفاء بنىالعباس320
266ابومخنف بلال خارجى320
267ابومخنف زید بن على علیهالسلام 320
268ابومخنف ضحاک خارجى320
269ابومخنف نجده ابى فدیک320
270ابومخنف حدیث الازارقه320
271ابومخنف حدیث روشنقباد320
272ابومخنف شبیب الحرورى و صالح بن مسرح320
273ابومخنف المستورد بن علقمه320
274ابومخنف دیر جماجم و خلع عبدالرحمن بن الاشعث320
275ابومخنف خالد بن عبداللّه القسرى320
276ابومخنف یوسف بن عمرو موت هشام و ولایته الولید320
277ابومخنف وفاق معاویه و ولایت یزید320
278ابومخنف الخریت بن راشد و بنى ناجیه320
279ابومخنف یحیى بن زید320
280ابو مخنف لوط بن یحیى ازدىالسقیفه320
281احمد بن ابراهیم بن ابى رافعالکشف فیما یتعلق بالسقیفه84
282احمد بن ابراهیم بن اسد عمىاخبار السید97
283احمد بن على سیرافىاخبار وکلاء الاربعه87
284احمد بن محمد بن خالد برقى(1)م 274ـالمحاسن که شامل هشتاد جلد کتاب است76 280ق(2) از جمله طبقات الرجال
285احمد بن محمد بن عبیداللّهم 401قاخبار ابىهاشم86
286احمد بن محمد بن سعید سبیعىالشورى94
--------------------------------------------------------------------------------
1 . خالد برقى از اصحاب امام رضا علیهالسلام و پسر او محمد و پسر محمد، احمد از مورخان مشهور شیعه مىباشند.
2 . این کتاب توسط سید جلالالدین حسینى تصحیح و تعلیق و چاپ شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
287احمد بن محمد بن سعید سبیعىصلح الحسن علیهالسلام و معاویه94
288احمد بن محمد بن سعید سبیعى همدانىم 333قاخبار ابى حنیفه و مسنده94
289احمد بن ابراهیم بن علىاخبار صاحب الزنج97
290احمد بن اسماعیل ابوعلى بجلىاخبار الامین97
291احمد بن اسماعیل ابوعلى بجلىکتاب العباس97
292احمد بن عبداللّه بن مهرانمناقب ابى الخطاب350
293احمد بن عبدالواحد بن عبدوناخبار السید بن محمد87
294احمد بن محمد عبیداللّهاخبار ابىهاشم جعفرى85
295احمد بن محمد ابوعلى صولى بصرىاخبار فاطمه علیهاالسلام 84
296احمد بن محمد بن خالد برقىالاوائل76
297احمد بن محمد بن عبیداللّهاخبار السید86
298احمد بن محمد بن عبیداللّهاخبار وکلاء الائمة الاربعه86
299احمد بن محمد عبیداللّهم401قمقتصب الاثر فى عدد الائمة الاثنىعشر85
300احمد بن محمد عبیداللّهاخبار جابر جعفى85
301احمد بن محمد عبیداللّهفى ذکر الشجاج85
302اسحاق بن محمد بن احمداخبار السید74
303اسحاق بن محمد بن احمدمجالس هشام73
304اسد بن معلى بن اسد عمى بصررىاخبار صاحب الزنج106
305ثبیت بن محمد بن ابومحمد عسکرى صاحب ابىم 3ق(1)تولیدات بنىامیه فى الحدیث و ذکرالاحادیث117 عیسى الوراقالموضوعه
306ثقفىالتوابین17
307ثقفىاخبار المختار17
308ثقفىاخبارمحمد (نفس زکیه) و ابراهیم17
309ثقفىکتاب الرده17
--------------------------------------------------------------------------------
1 . معاصر عسکریین.
--------------------------------------------------------------------------------
310ثقفى ابراهیم بن محمدم 283قالشورى17
311ثقفى ابراهیم بن محمدکتاب رسائله(على علیهالسلام ) و اخباره17
312ثقفىالمعرفه(1)16
313ثقفىبیعت على علیهالسلام 16
314ثقفىاخبار الرضا علیهالسلام 16
315ثقفىم 283قالسقیفه16
316ثقفى45اثراخبار عمر16
317ثقفىفدک16
318ثقفىاخبار عثمان18
319ثقفىالسیره و اخبار یزید18
320ثقفىابنالزبیر18
321ثقفىاخبار زید18
322ثقفىاخبار محمد و ابراهیم18
323جلودىم302قاخبار محمد بن الحنفیه242
324جلودىاخبار سلیمان244
325جلودىاخبار سدیف244
326جلودىاخبار العباس242
327جلودىاخبار جعفر بن ابىطالب242
328جلودىاخبار ام هانى242
329جلودىاخبار عبداللّه بن جعفر242
330جلودىاخبار حسن بن ابى الحسن242
331جلودىاخبار عبداللّه بن الحسن بن الحسن242
332جلودىاخبار محمد بن عبداللّه242
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در این کتاب، مناقب مشهور و مثالب بوده است لذا او را از کوفه اخراج مىکنند و او به اصفهان که اهلسنت در آن از همه جا بیشتر بود، سفر مىکند تا آن کتاب را بر آنها بخواند(نجاشى، همان، ص 16) .
--------------------------------------------------------------------------------
333جلودىاخبار ابراهیم بن عبداللّه بن الحسن242
334جلودىاخبار تأبط شرا243
335جلودىاخبار عمر عبدالعزیز241
336جلودىاخبار عمرو بن معدیکرب241
337جلودىاخبار امیه ابىالصلت241
338جلودىاخبار ابى الاسود الدئلى243
339جلودىاخبار اکثم بن صیفى243
340جلودىاخبار ابى نواس (146-198)243
341جلودىاخبار ابى جعفر محمد بن على علیهالسلام 241
342جلودىاخبار على بن الحسین علیهالسلام 241
343جلودىاخبار زید بن على علیهالسلام 241
344جلودىاخبار المدینین241
345جلودىاخبار الحجاج243
346جلودىرؤیة بن الحجاج241
347جلودىاخبار ابى بکر و عمر243
348جلودىقطائع ابى بکر و عمر و عثمان243
349جلودىاخبارالمهدى علیهالسلام 244
350جلودىاخبار الاحنف243
351جلودىاخبار مختار ثقفى244
352جلودىاخبار الفرس241
353جلودىاخبار أبىداود241
354جلودىاخبار قنبر244
355جلودىاخبار شریح244
356جلودىاخبار حسان244
357جلودىذکر فاطمه علیهاالسلام و ابوبکر244
--------------------------------------------------------------------------------
358جلودىاخبار عقیل بن ابىطالب244
359جلودىاخبار حمزة بن عبدالمطلب244
360جلودىاخبار صعصعة بن صوهان244
361جلودىذکر خدیجه و فضل اهلالبیت علیهمالسلام 244
362جلودىاخبارالفرزدق244
363جلودىماکان بین على و عثمان244
364جلودىاخبار توابین و عین الورده244
365جلودىاخبار جعفر بن محمد علیهالسلام 244
366جلودىاخبار موسى بن جعفر علیهالسلام 244
367جلودىاخبار عقیل بن ابىطالب244
368جلودىاخبار السید بن محمد244
369جلودىاخبار العرب و الفرس244
370جلودىاخبار ایاس بن معاویه244
371جلودىاخبار ابىطفیل244
372حسن بن على بن الحسنفدک و الخمس58
373حسین بن شاذویه ابوعبداللّهاسماء امیرالمؤمنین علیهالسلام 65
374حسین بن محمد بن على ازدى کوفى (استادم333قاخبار ابى محمد سفیان بن مصعب العبدى65 ابن عقده)و شعره
375حسین بن محمد بن علىاخبار ابن ابىعقب و شعره65
376سلیم بن قیس هلالىکتاب سلیم8
377شیخ صدوقم 381قاثبات خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام (1)389
378شیخ صدوقالمعرفة فى فضل النبى و الامیرالمؤمنین389 و الحسن و الحسین
379شیخ صدوقاثبات نص على الائمه علیهمالسلام 389
380شیخ صدوقمن لقیه على علیهالسلام من اصحاب الحدیث389
--------------------------------------------------------------------------------
1 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 90 .
--------------------------------------------------------------------------------
381شیخ صدوقم 381قزهد على389
382شیخ صدوقزهد حسن389
383شیخ صدوقزهد حسین389
384شیخ صدوقزهد على بن حسین389
385شیخ صدوقزهد محمد بن على389
386شیخ صدوقزهد جعفر بن محمد389
387شیخ صدوقزهد موسى بن جعفر389
388شیخ صدوقزهد على بن موسى389
389شیخ صدوقزهد محمد بن على389
390شیخ صدوقزهد على بن محمد389
391شیخ صدوقزهد امام عسکرى390
392شیخ صدوقزهد فاطمه(1)389
393شیخ صدوقاخبار سلمان و زهده و فضائله389
394شیخ صدوقکتاب مدینة العلم390
395شیخ صدوقاخبار ابىذر و فضائله390
396شیخ صدوقاخبار عبدالعظیم الحسنى 390
397شیخ صدوقاثبات الخلافه390
398شیخ صدوقدلائل الائمه و معجزاتهم391
399شیخ صدوقفى زید بن على علیهالسلام 390
400شیخ صدوقالفضائل390
401شیخ صدوقمولد فاطمه علیهاالسلام 390
402شیخ صدوقمولد امیرالمؤمنین علیهالسلام 390
403شیخ صدوقاخبار عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى390
404شیخ صدوقم 381قفضائل جعفر الطیار390
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نجاشى کتاب زهد هر امام را یک یک نام برده است(نجاشى، همان، ص 389) .
--------------------------------------------------------------------------------
405شیخ صدوقفضائل العلویه390
406شیخ صدوقفضل الحسن و الحسین علیهالسلام 390
407شیخ صدوقاخبار سلمان و زهده و فضائله390
408شیخ صدوقاخبار ابىذر و فضائله390
409شیخ صدوقکتاب الشورى392
410شیخ صدوقالمختار بن ابىعبید392
411شیخ صدوقایمان ابىطالب392
412شیخ صدوقم 381قالاوائل(1)389
413شیخ صدوقالاواخر389
414صالح بن محمد صرامىاخبارالسید بن محمد199
415طاهر غلام ابى جیشکلام فى فدک208
416ظفر بن حمدون ابو منصور بادرایى(2)اخبار ابىذر209
417عبدالرحمن بن کثیر هاشمىصلح امام حسن علیهالسلام 235
418عبدالرحمن بن کثیر هاشمىفدک235
419عبدالسلام بن صالحوفاة الرضا علیهالسلام 245
420عبیداللّه بن ابىزیدم 356قاخبار فاطمه علیهاالسلام 232
421عبیداللّه بن ابىزیدم 356قکتاب فدک233
422عبیداللّه بن احمداسماء امیرالمؤمنین علیهالسلام (3)232
423على بن ابراهیم ابوالحسناخبار صاحب فخ263
424على بن ابراهیم ابوالحسناخبار یحیى بن عبداللّه بن حسن263
425على بن الحسین ابن بابویه قمىم 329قالمعراج261
426على بن عبداللّه بن محمد بن عاصمخدیجه و عقبها و ازواجها262
--------------------------------------------------------------------------------
1 . کتاب الأوائل و الأواخر شیخ صدوق را چون صحیح نبود ذیل تکنگارى یا ایام العرب از آن یاد شود، اینجا ذکر شد.
2 . معاصر نجاشى(آقابزرگ تهرانى، ج 1، ص 316) .
3 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 85 .
--------------------------------------------------------------------------------
427على بن محمد ابوالحسن قزوینىملح الاخبار267
428على بن محمد ابان رازى کلینىاخبار القائم261
429على بن حسین بن على مسعودىم 333قاثبات الوصیة لعلى ابن ابىطالب(1)254
430عیاشى محمد بن سعیدسیرة ابوبکر352
431عیاشى محمد بن سعیدسیرة عمر352
432عیاشى محمد بن سعیدسیرة عثمان352
433عیاشى محمد بن سعیدسیرة معاویه352
434عیاشى محمد بن مسعوداثبات امامت على بن الحسین علیهالسلام 350
435عیسى بن مهران مستعطفالمهدى297
436فضل بن شاذانالامامة الکبیر306
437فضل بن شاذانفضل امیرالمؤمنین306
438فضل بن شاذانم 260قالقائم306
439فضل بن شاذان بن خلیل ازدىم 260قمحنة الاسلام(2)306
440محمد بن احمد بن محمد بن عبداللّهاخبار فاطمه و الحسن و الحسین382
441محمد بن عبداللّه بن محمدم 385قفضائل زید396
442محمد بن عبداللّه بن محمداخبار ابىحنیفه396
443محمد بن عبداللّه بن محمد(3)م 385قفضائل العباس بن عبدالمطلب396
444محمد بن ابى عمیر ابواحمدالرده327
445محمد بن حسن بن حمزه جعفرىم 463قمسألة فى مولد صاحب الزمان404
446محمد بن زکریا ابوعبداللّهاخبار زید347
447محمد بن زکریا ابوعبداللّهاخبار فاطمه علیهاالسلام و منشأها و مولودها347
448محمد بن عمر بن محمد عجابىاخبار على بن الحسین علیهالسلام 395
449محمد بن وهبان بن محمداخباره مع ابىحنیفه397
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص93 .
2 . همان .
3 . از مشایخ تلعکبرى (آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 316) .
--------------------------------------------------------------------------------
450مححد بن وهبان بن محمداخبار الرضا علیهالسلام 397
451محمد بن وهبان بن محمداخبار یحیى بن ابىالطویل397
452محمد بن وهبان بن محمداخبار ابىجعفر الثانى علیهالسلام 397
453محمد بن وهبان بن محمد بن حماداخبار الصادق علیهالسلام مع المنصور397
454مظفر بن محمد ابوالجیش بلخىفدک422
455معلى بن محمد بصرى ابوالحسنسیرة القائم علیهالسلام 418
456معلى بن محمدفضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام 418
457معلى بن محمد بصرىسیرة القائم418
458نصر بن عامر سنجارىفضایل امیرالمؤمنین علیهالسلام 428
459نصر بن عامر سنجارىکتاب رد الشمس428
460هبة اللّه بن احمد بن محمد کاتب معروف به م 400قاخبار ابىعمرو و ابىجعفر العمریین440 ابن برینه
461هبة اللّه بن احمد بن محمداخبار وکلاء
462هشام بن حکمالاسواق العرب433
463هشام بن محمداخبار جرهم433
464هشام بن محمدالطاعون فى العرب433
465هشام بن محمد سائب کلبىم 206قالرده435
466هشام بن محمد بن سائباخبار محمد بن الحنفیه434
467هشام بن محمد بن سائبالاوائل434
468هشام بن محمد بن سائب کلبىالمعمرین434
469وهب بن وهب بن عبداللّه بن زمعة الاسودمولد امیرالمؤمنین علیهالسلام 430
470وهب بن وهب بن عبداللّه بن زمعة الاسودالالویه و الرایات430
471یحیى بن زکریا نرماشیرىکتاب فدک442
472یعقوب بن یزید انبارى سلمىالمنتصر450
473یحیى بن زکریامنازل الصحابه فى الطاعة و المعصیه443
474یحیى بن زکریا نرماشیرىالمحنه443
--------------------------------------------------------------------------------
مثالب و مناقب(1)
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
475 احمد بن ابراهیم بن ابى رافع السرائر المثالب 84
476 احمد بن الحسین المثالب 78
477 احمد بن على بن محمد مثالب الرجلین و المرأتین 81
478 احمد بن محمد بن حسین م 350ق المثالب 90
479 احمد بن محمد بن حسین المناقب 90
480 بکر بن احمد المناقب 110
481 جعفر بن احمد المناقب 123
482 حسن بن سعید المثالب 58
483 حسن بن سعید بن حماد المناقب 58
484 حسن بن محمد یحیى المثالب 64
485 سعد بن عبداللّه مثالب هشام و یونس 178
486 سعد بن عبداللّه مناقب الشیعه 178
487 سعد بن عبداللّه اشعرى مناقب روات الحدیث 178
488 عباس بن هشام المثالب سماه 258
489 عبداللّه بن ابىخالد المناقب 229
490 عبیداللّه بن احمد المثالب 232
491 على بن حسن بن على المثالب 258
492 على بن حسن بن محمد المناقب 255
493 على بن مهزیار اهوازى المثالب 253
494 محمد بن حسن صفار المثالب 354
495 محمد بن حسن صفار م 280ق المناقب 354
496 محمد بن اوربمه المثالب 330
--------------------------------------------------------------------------------
1 . تعداد قابل توجهى از تکنگارىها با عنوان مثالب و مناقب است که از سایر تکنگارىها جدا شد.
--------------------------------------------------------------------------------
497 محمد بن اوربمه المناقب 330
498 محمد بن بندار المثالب 340
499 محمد بن سلمه المثالب 333
500 نصر بن مزاحم منقرى المناقب 428
501 هشام بن محمد مثالب بنىامیه 435
502 هشام بن محمد مثالب ثقیف 435
503 یونس بن عبدالرحمن المثالب 447
حروب و فتن(1)
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
504 هشام بن محمد بن سائب اخبار ربیعه و السبوس و حروب تغلب و البکر 434
505 ابى مخنف اسد النامى و خروجه 320
506 ابى مخنف اهل نهروان و خوارج 320
507 ثقفى التوابین 16
508 ابى مخنف الجمل 320
509 احمد بن محمد خالد برقى الجمل 77
510 احمد بن محمد بن خالد الجمل 77
511 ثقفى الجمل 16
512 جابر بن یزید الجمل 128
513 جلودى ازدى الجمل 240
514 مصبح بن لهلقام الجمل 421
515 منذر بن محمد بن منذر الجمل 418
516 نصر بن مزاحم منقرى الجمل 428
517 هشام بن محمد بن سائب کلبى م 206ق الجمل 435
518 شیخ صدوق م 381ق الجمل 390
--------------------------------------------------------------------------------
1 . این جدول براساس عنوان تقسیم شد.
--------------------------------------------------------------------------------
519 شیخ مفید م 413ق الجمل 399
520 محمد بن زکریا بن دینار م 298ق الجمل الکبیر 347
521 محمد بن زکریا الجمل المختصر 347
522 فارس بن حاتم قزوینى الحروب 310
523 محمد بن خالد بن برقى حروب الاوس و الخزرج 335
524 هشام بن محمد حروب الاوس و الخزرج 434
525 عماره بن زید ابو زید حروب امیرالمؤمنین علیهالسلام 303
526 ابن عقده حروب امیرالمؤمنین علیهالسلام 94
527 جلودى حروب على علیهالسلام 241
528 ثقفى حروراء 16
529 ابىمخنف الحکمین 320
530 ثقفى الحکمین 16
531 محمد بن على بن جاک قمى الحکمین 342
532 هشام بن حکم م 199ق الحکمین 433
533 عبداللّه بن ابراهیم خروج صاحب فخ و مقتله 216
534 عبداللّه بن ابراهیم خروج محمد بن عبداللّه و مقتله 216
535 محمد بن هارون وراق السقیفه 372
536 ابىمخنف م175ق السقیفه 320
537 ابىمخنف سلیمان بن صرد و عین الورده المختار 320
538 ابىمخنف صفین 320
539 ثقفى صفین 16
540 جابر بن یزید صفین 128
541 جلودى ازدى صفین 241
542 شیخ مفید صفین 399
543 هشام بن محمد صفین 435
544 ابان بن تغلب م 141ق صفین 11
545 نصر بن مزاحم منقرى م 212ق صفین 428
546 محمد بن زکریا صفین الکبیر 347
547 محمد بن زکریا صفین المختصر 347
548 منذر بن محمد بن منذر صفین 418
549 هشام بن محمد سائب کلبى م 206ق عین الورده 435
550 ابىمخنف الغارات 320
551 ثقفى الغارات 17
552 جلودى عبدالعزیز بن عیسى الغارات 240
553 منذر بن محمد بن منذر الغارات 418
554 نصر بن مزاحم منقرى الغارات 428
555 هشام بن محمد الغارات 435
556 جعفر بن محمد بن مالک الفتن و الملاحم 122
557 ثقفى قیام الحسن علیهالسلام 16
558 هشام بن محمد قیام الحسن علیهالسلام 434
559 ثقفى قیام الحسن علیهالسلام 17
560 سلیم بن قیس هلالى له کتاب(1) 8
561ابى مخنفالنهر320
562ثقفىالنهر16
563محمد بن زکریاالنهر347
564جابر بن یزیدنهروان128
565منذر بن محمد بن منذرنهروان418
566نصر بن مزاحمالنهروان428
567هشام بن محمدنهروان435
568ابى مخنفوقعة الحره و حصار ابن زبیر32
--------------------------------------------------------------------------------
1 . آقابزرگ تهرانى کتاب مقتل امیرالمؤمنین و مقتل عثمان و مقتل رشید و حجر بن عدى و میثم و جوهریه بن مهرو الحکمین را ذیل سلیم بن قیس ذکر کرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
مقـاتـل
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
569 ابراهیم بن اسحاق نهاوندى زنده: 269ق مقتل الحسین علیهالسلام (1) 19
570ابراهیم بن سلیمانم 310قمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 18
571ابومخنفمقتل الحسن علیهالسلام 320
572ابومخنفمقتل الحسین علیهالسلام 320
573ابومخنفقتل عثمان320
574ابومخنفمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 320
575ابومخنفمقتل حجر بن عدى320
576ابومخنفمقتل حجر بن عدى320
577ابىمخنفیزید بن المهلب و مقتله بالعقر320
578ابىمخنفمقتل ابن الأشعث320
579ابىمخنفمقتل سعید بن العاص320
580ابىمخنفمقتل عبداللّه بن زبیر320
581ابىمخنفمقتل محمد بن ابىبکر320
582ابىمخنفمقتل محمد بن ابىحذیفه320
583ابىمخنف لوط بن یحیىمقتل الضحاک بن قیس320
584احمد بن عبداللّه بن مهران(2)مقتل ابىالخطاب350
585ثقفىمقتل الحسین علیهالسلام 17
586ثقفىمقتل العثمان16
587ثقفىمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 16
588ثقفىمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 16
--------------------------------------------------------------------------------
1 . به نظر مىرسد اولین مقتلنویس، اصبغ بن نباته از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام و از شرطةالخمیس بوده است. کتاب مقتلالحسین و عهدنامه مالک اشتر از اوست( شیخ طوسى، الفهرست، ص 296 و نجاشى، همان، ص 8). ابنشهرآشوب او را چهارمین مؤلف در اسلام مىشمارد(معالم العلماء، ص 39) .
2 . نجاشى او را غالى و فاسد المذهب و کذّاب مىخواند(نجاشى، همان، ص350) .
--------------------------------------------------------------------------------
589ثقفىاخبار من قتل من آل ابىطالب17
590جابر بن یزید جعفى ابوعبداللّهمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 128
591جابر بن یزیدمقتل الحسین علیهالسلام 128
592جلودىمقتل الحسین علیهالسلام 244
593جلودىمقتل عثمان244
594جلودى مقتل على علیهالسلام 244
595جلودىمقتل محمد بن ابى بکر243
596سلمة بن الخطابولد الحسین علیهالسلام و مقتله187
597سلیم بن قیس هلالىله کتاب(1)8
598عمارة بن زید ابوزیدمقتل الحسین بن على303
599عیسى بن مهران مستعطفمقتل عثمان297
600محمد بن یحیى ابوجعفر قمىمقتل الحسین علیهالسلام 353
601محمد بن ابراهیم کاتبالمقتل372
602محمد بن زکریامقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 347
603محمد بن زکریا دینارمقتل الحسین علیهالسلام 347
604محمد بن على بن حمزة بن حسنمقاتل الطالبین 348
605محمد بن على بن فضلمقتل الحسین علیهالسلام 385
606محمد بن على بن فضلمقتل امیرالمؤمنین علیهالسلام 385
607هشام بن محمد بن سائبمقتل الحسین علیهالسلام 434
فتوح و خراج
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
608 ابىمخنف فتوح خراسان 320
609 ابىمخنف فتوح الاسلام 320
--------------------------------------------------------------------------------
1 . آقا بزرگ تهرانى کتاب مقتل امیرالمؤمنین و مقتل عثمان و مقتل رشید و حجر بن عدى و میثم و جوهریه بن مهر و الحکمین را ذیل سلیم بن قیس ذکر کرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
610 ابىمخنف فتوح العراق 320
611 ابومخنف فتوح شام 320
612 فضل بن سلیمان دیوان خراج 320
613 محمد عیاشى الجزیه و الخراج 350
614 هشام بن محمد فتوح الشام 434
615 هشام بن محمد فتوح العراق 434
616 هشام بن محمد فتوح فارس 434
617 هشام بن محمد سائب م 206ق فتوح خراسان 435
تاریخ عمومى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
618 احمد بن اسماعیل بن عبداللّه ابوعلى بجلى اخبار الخلفاء و الدولة العباسیه 97
619 جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن علیهالسلام م 380ق تاریخ العلوى 122
620 جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولویه تاریخ و الشهور و الحوادث فیها 124
621 جعفر بن محمد بن مالک غرر الأخبار 122
622 شیخ صدوق معانى الأخبار 390
623 شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان م 336ق تاریخ الشریعه 399 م 430ق
624 على بن محمد عدوى شمشاطى ابوالحسن مختصر تاریخ الطبرى و حذف الاسانید و التکرار 263
625 محمد بن احمد بن عبداللّه بن قضاعة بن صفوان بن غررالأخبار و نوادر الآثار 392 مهران جمال
626 محمد بن جعفر ابوالفتح همدانى مختار الأخبار 394
627 محمد بن على بن فضل عدد الأیام و نوادر الأخبار 385
628 مسعودى مروج الذهب و معادن الجوهر 245
629 مسعودى على بن حسن بن على م 333ق اخبار الزمان من الأمم الماضیه و الأحوال الخالیه 254
630 هشام بن حکم ابومحمد م 199ق الأخبار 433
--------------------------------------------------------------------------------
تاریخ ائمه علیهالسلام
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
631 احمد بن محمد بن احمد موالید الائمه و اعمارهم 93
632 اسماعیل بن على ورقاء خزاعى تاریخ الائمه
633 اسماعیل بن على بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت الانوار فى تواریخ الائمه علیهمالسلام
634 جعفر بن محمد بن مالک بن عیسى بن سابور اخبار الائمه و موالیدهم علیهمالسلام 122
635 حسن بن على بن حسن بن عمر بن على بن حسین انساب الائمه و موالیدهم الى صاحب الامر علیهالسلام 58 ابومحمد اطروش
636 الحسین بن حمدان خصیبى جنبلانى تاریخ الائمه 67
637 شیخ مفید الأرشاد (تاریخ ائمه علیهمالسلام ) 399
638 صالح بن محمد صرامى تاریخ الائمه علیهمالسلام 199
639 على بن احمد ابوالقاسم کوفى الاوصیاء 265
640 محمد بن ابى بکر همام بن سهیل بن کاتب م 258ق الانوار فى تاریخ الائمه 379 اسکافى م 336ق
641 محمد بن احمد بن محمد بن عبداللّه تاریخ الائمه علیهمالسلام 381
جغرافیاى تاریخى و تاریخنگارى محلى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
642 ابن عقده فضل الکوفه 94
643 احمد بن ابراهیم کاتب ندیم اسماء الجبال و المیاه و الادویه 92
644 احمد بن على نجاشى الکوفه و ما فیها من الآثار و الفضائل 102
645 احمد بن محمد بن سعید م 333ق فضل الکوفه 94
646 احمد بن محمد خالد برقى المساجد الاربعه 76
647 احمد بن محمد خالد برقى البلدان و المساحه 77
--------------------------------------------------------------------------------
648 ثقفى فضل الکوفه و من نزلها من الصحابه 17
649 جعفر بن حسین بن على بن شهریار م 340ق فى المزار و فضل الکوفه و مساجدها 123
650 جلودى اخبار السودان 243ق
651 حسین بن عبیداللّه غضائرى فضل بغداد 96
652 سعد بن عبداللّه بن ابى حلف اشعرى فضل قم و الکوفه 178
653 عبیداللّه بن ابى زید انبارى م 356ق مزار ابىعبداللّه علیهالسلام 232
654 على بن محمد عدوى شمشاطى ابو الحسن الادیرة الأعمار فى البلدان و الأقطار 263
655 على بن محمد بن قتیبه مسائل اهل البلدان 259
656 فضل بن شاذان مسائل البلدان 307
657 محمد بن عبداللّه مزار امیرالمؤمنین علیهالسلام 396
658 محمد بن عبداللّه مزار الحسین علیهالسلام 396
659 محمد بن احمد ابوجعفر قلانسى فضل الکوفه 341
660 محمد بن بکران بن عمران الکوفه 394
661 محمد بن خالد برقى مکه و المدینه 335
662 محمد بن زکریا م 289ق الجبل 347
663 محمد بن عبداللّه حمیرى المساحة و البلدان 355
664 محمد بن عبیداللّه فضل الکوفه على البصره 396
665 محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه المدینه و زیارة قبرالنبى صلىاللهعلیهوآله و الائمه علیهمالسلام 389
666 محمد بن على بن فضل موضع قبر امیرالمؤمنین علیهالسلام 385
667 محمد بن على بن فضل الکوفه 385
668 محمد بن على بن فضل موضع قبر امیرالمؤمنین علیهالسلام 385
669 محمد بن عمر جعابى اخبار بغداد و طبقات اصحاب الحدیث بها 395
670 معاویه بن عمار بن ابى معاویه مزار امیرالمؤمنین علیهالسلام 4110
671 یعقوب بن اسحاق سکیت الارضین و الجبال و الادویه 450
--------------------------------------------------------------------------------
تاریخ نگارى ادبى
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
672 ابان بن عثمان احمر بجلى اخبار الشعراء و النسب و الایام 13
673 احمد بن ابراهیم بن اسماعیل اشعار بنىمرة بن همام 93
674 احمد بن محمد بن عقده الآداب 94
675 احمد بن محمد بن خالد برقى م 274ق الشعر و الشعراء 76
676 ثقفى م 283ق الخطب السائره 18
677 ثقفى الخطب المعربات 18
678 جلودى اخبار من عشق من الشعراء 243
679 جلودى التمثیل بالشعر 242
680 جلودى ما قیل فیه من شعر و من مدح 242
681 جلودى من اوصى بشعر جمعه 241
682 جلودى من قال الشعراء فى وصیته 242
683 جلودى عبدالعزیز یحیى من خطب على منبر شعر 243
684 حبیب بن اوس ابوتمام طائى(1) مختار شعر قبائل 141
685حسین بن خالویهحسن فى الغه68
686حسین بن خالویه ابوعبداللّهاشتقاق الشهور و الایام68
687حسین بن على بن حسیناختیار شعر المتنبى و الطعن علیه69
688حسین بن على بن حسین(2)اختیار شعر ابىتمام69
689حسین بن محمد بن علىاخبار ابن ابىعقب و شعره66
690حسین بن محمد بن على ازدىاخبار ابن ابى عقب و شعره66
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در وصف اهلبیت علیهمالسلام اشعار زیادى داشت و زمان امام ابو جعفر ثانى از دنیا رفت(نجاشى، همان، ص 141).
2 . او فرزند یوسف، وزیرابوالقاسم مغربى و نوه دخترى نعمانى، صاحب کتاب الغیبه بوده است(نجاشى، همان، ص 69).
--------------------------------------------------------------------------------
691حسین بن محمد بن على ازدى(1)اخبار ابىمحمد سفیان بن مصعب العبدى و شعره66
692حسین بن ابى قتادهاشعار عمرو بن معدى کرب و اخباره و صنعته37
693حسین بن محمد بن جعفرامثال العامه70
694حسین بن محمد بن جعفرصنعته شعر70
695دعبل بن على خزایىالوحدة فى مثالب العرب و مناقبها162
696سید رضى محمد بن حسینم 406قالزیادات فى شعر ابىتمام398
697سیدرضى الجید فى شعر ابن الحجاج398
698سیدرضىالزایادات فى شعر ابن الحجاج398
699سیدرضىمادار بین ابیه و بین ابىاسحاق من الرسائل العشر398
700سیدرضىمختار شعرابى الاسحاق الصابى398
701شیخ صدوق الملاهى390
702عبداللّه بن احمد ابوهفاناخبار طبقات الشعراء218
703عبداللّه بن احمداشعار عبدالقیس و اخبارها218
704على بن محمدرسالة نقد شعرابى نضله264
705على بن محمدعمل شعر دیک الجن و صنعته264
706على بن محمد النزه و الابتهاج (2500ورق)264
707على بن محمد عباس(2)المختلف المؤتلف فى اسماء رجال العرب269
708على بن حسن بن علىالمواعظ258
709على بن محمدرسالة فى شعر264
710على بن محمدرسالة فى کشف تمویه حلیف الکذب و ما اقترف264 من سن فى الاشعار و النسب
711على بن محمدرسالة معاتبه264
712على بن محمدشرح حماسة الاولى(3)264
--------------------------------------------------------------------------------
1 . او متخصص در علم سیر و آداب و شعر بود(نجاشى، همان، ص 66) .
2 . عالم به اخبار و شعرا و نسب و آثار و سیر(نجاشى، همان، ص 269) .
3 . 3470 بیت شعر داشته و شرح اخبار بوده است(نجاشى، همان، ص 264) .
--------------------------------------------------------------------------------
713على بن محمد عدوىالانوار و الثمار من الشعر (1500ورق)264
714على بن محمد عدوىفضل ابىنواس و الرد على الطاعن فى شعره264
715محمد بن مظفراخبار الشعراء395
716محمد مظفر ابودلفاخبار شعراء395
717محمد بن ابىالقاسم ماجیلویهتفسیر حماسة ابىتمام354
718محمد بن احمد مفجالترجمان فى مانى الشعر374
719محمد بن احمد مفجسعاة العرب374
720محمد بن احمد مفجقصیدته الاشباه374
721محمد بن احمد بن ابوعبداللّه بصرىالترجمان فى معانى الشعر374
722محمد بن خالد برقىالخطب335
723محمد بن سلمهالمیسر و القداح333
724محمد بن سلمه بن ارتبیلالنواقل من العرب333
725محمد بن مسعودالملاهى352
726محمد بن مسعود عیاشىمعاریض الشعر352
727محمد بن یعقوب کلینىما قیل فى الائمه علیهمالسلام من الشعر377
728یعقوب بن اسحاق سکیتما صنعه من شعرالشعراء450
اشعار(1)
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
729 شیخ صدوق الشعر 390
730 یعقوب بن سکیت شعر علقمة الفحل 450
--------------------------------------------------------------------------------
1 . اشعار شاید ذاتا تاریخى نباشند، ولى شعر عرب اخبار تاریخى بسیارى دارد و بعضى از اشعار در ثبت حوادث جایگاه مهمى دارند، مثل شعر حسان بن ثابت در تأیید ولایت على علیهالسلام در حادثه غدیر.
--------------------------------------------------------------------------------
731 احمد بن محمد عبیداللّه جوهرى(1) م 401ق شعرابى هاشم 85
--------------------------------------------------------------------------------
1 . اهل علم و ادب و داراى شعرى قوى و خطى زیبا بود(نجاشى، همان، ص 86) .
--------------------------------------------------------------------------------
732یعقوب بن سکیتشعرابى داود450
733عبداللّه بن احمدشعرابى طالب218
734یعقوب بن سکیتشعرالاخطل450
735یعقوب بن سکیتشعر الاعشى450
736حسین بن على بن الحسینشعرالبخترى69
737یعقوب بن سکیتشعر الحارث بن حلزه الیشکرى450
738یعقوب بن سکیتشعرالسلیک بن السلکه450
739احمد بن ابراهیم بن معلىشعرالسید96
740احمد بن ابراهیمشعرا العجیر السلولى صنعه93
741یعقوب بن سکیتشعر الفرزدق450
742یعقوب بن سکیتشعرالنابغه450
743على بن محمدشعر النامى و الحکم بینهما264
744یعقوب بن سکیتشعر امرؤا القیس450
745یعقوب بن سکیتشعر اوس بن حجر450
746یعقوب بن سکیتشعر بشر بن ابىحازم450
747احمد بن ابراهیمشعر ثابت قطنه صنعه93
748یعقوب بن سکیتشعر جامع بن مرخیه450
749یعقوب بن سکیتشعر جریر450
750یعقوب بن سکیت شعر حسان بن ثابت450
751یعقوب بن سکیتشعر زهیر450
752یعقوب بن سکیتشعر طرفه450
753یعقوب بن سکیت شعر عامر بن طفیل450
754جلودىشعر عباد بن بشار241
755یعقوب بن سکیتشعر عمرو بن احمر450
--------------------------------------------------------------------------------
756یعقوب بن سکیتشعر عمرو بن کلثوم450
757یعقوب بن سکیتشعر عنتره450
758جلودىشعره (على علیهالسلام )241
فرق و مذاهب
ردیف نام نویسنده تولد/ وفات نام کتاب صفحه
759 احمد بن ابراهیم الفرق 96
760 حسن بن موسى ابو محمد نوبختى فرق الشیعه 63
761 سعد بن عبداللّه اشعرى م 299ق فرق الشیعه 177
762 عبیداللّه بن ابى زید احمد م 356ق فرقه الشیعه 233
763 على ابن احمد ابوالقاسم الاصول فى تحقیق المقالات 265
764 على بن احمد ابوالقاسم علوى م 352ق التحقیق ما الفه البلخى من المقالات 265
765 على بن حسین بن على مسعودى المقالات فى اصول دیانات 254
766 محمد بن ابراهیم بن هارون اختلاف الشیعه و المقالات 372
767 محمد بن احمد نعیمى کتاب فى فرق الشیعه 395
768 محمد بن على صدوق الفرق 389
769 محمد بن محمد نعمان اوائل المقالات 399
770 نصر بن صباح ابوالقاسم بلخى فرق الشیعه 428
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
771 . آقابزرگ تهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ سوم: لبنان ـ بیروت، دار الاضواء، 1403ق .
772 . ابان بن عثمان، المبعث و المغازى و الوفاة و السقیفه و الرده، تصحیح رسول جعفریان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1375.
773 . ابن شهرآشوب، محمد بن على، معالم العلماء، نجف، المطبعة الحیدریه، 1380.
774 . ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد ، تهران، کتابخانه ابنسینا، 1343.
775 . الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیه و المعربه، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1410ق.
776 . امینى، عبدالحسین، الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ترجمه محمدباقر بهبودى، چاپ چهارم: تهران، بنیاد بعثت، 1366.
777 . بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، تحقیق محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، چاپ اول: تهران، مکتبة الصادق علیهالسلام ، 1363 .
778 . بغدادى، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، لبنان ـ بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1951م.
779 . تبریزى، على، مرآة الکتب، تحقیق محمد على حائرى، چاپ اول: قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1414ق.
780 . جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، چاپ دوم: قم، انصاریان، 1382 .
781 . جلالى، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، چاپ دوم: قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1418ق .
782 . جلالى، مهدى، «روش نجاشى در نقد رجال»، مجله علوم حدیث، ش40، تابستان 1385.
783 . جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، چاپ اول: قم، پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام ، 1379.
784 . حاجى خلیفه، کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون، لبنان ـ بیروت، دار احیاء التراث العربى.
785 . حرعاملى، تفصیل وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، تحقیق مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث.
786 . حسینى جلالى، سیدمحمد حسین، فهرس التراث، 2جلد، قم، انتشارات دلیل ما.
787 . حلى، ابوالقاسم نجمالدین، المعتبر فى شرح المختصر، قم، مؤسسه سیدالشهداء علیهالسلام ، 1364.
788 . حلى، ابومنصور حسن، خلاصة الاقوال فى معرفة الرجال، چاپ دوم: تحقیق جواد قیومى، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417ق .
789 . حلى، یحیى بن سعید، الجامع الشرایع، قم، مؤسسه سیدالشهداء علیهالسلام .
790 . خویى، سیدابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث و تفصیل طبقات الروات، چاپ پنجم: تحقیق گروه تحقیق،1413ق/1992م.
791 . زرکلى، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم، چاپ پنجم: لبنان ـ بیروت، دارالعلم للملایین، 1980م .
792 . سبحانى، جعفر، کلیات فى علم الرجال، چاپ سوم: قم، انتشارات اسلامى، 1414ق.
793 . سجادى، سید صادق و هادى عالمزاده، تاریخنگارى در اسلام، چاپ پنجم: تهران، انتشارات سمت، 1382 .
794 . سمعانى، الانساب، تحقیق عبداللّه عمر بارودى، چاپ اول: لبنان ـ بیروت، دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع، 1408ق/1988م.
795 . سیداعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار، چاپ دوم: قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1409ق .
796 . صالحى شامى، سبل الهدى و الرشاد، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود و شیخ على
محمد معوض، چاپ اول: لبنان ـ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق/1993م.
797 . طبرى، محمد بن جریر رستم، المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیهالسلام ، تحقیق شیخ احمد محمودى، چاپ اول: قم، انتشارات سلمان فارسى، 1415ق.
798 . طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومى، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417ق .
799 . طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، سیدصادق اختیار معرفة الرجال، تعلیق میرداماد محمدباقرحسینى و تحقیق سید مهدى رجایى، قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، 1404ق .
800 . عرفانیان، غلامرضا، مشایخ الثقات، چاپ اول: مؤسسة النشرالاسلامى، 1417ق .
801 . غضائرى، تکملة رسالة الزارى.
802 . کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین تراجم مصنفى الکتب العربیه، بیروت، داراحیاء التراث العربى.
803 . نجاشى، ابوالعباس احمد بن على، رجال نجاشى، تحقیق موسى شبیرى زنجانى، چاپ پنجم: مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ق.
804 . نورى طبرسى، میرزا حسین، خاتمة مستدرک الوسائل، تحقیق مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1415ق .
805 . نیک بین، زندگانى على بن ابى طالب علیهالسلام ، دفترانتشارات اهلبیت علیهمالسلام .
806 . یاقوت حموى، معجم البلدان، 5 جلد، لبنان، دارالاحیاء التراث العربى