چکیده

تاریخ‏نگارى دیباچه وقایع‏نامه‏هاى عصر صفوى و سنت‏هاى حاکم بر آن، موضوعى است که شعله کوئین در این پژوهش به آن پرداخته است. این پژوهش دو هدف اصلى را مد نظردارد: نخست، ایجاد تغییر در نوع نگاه پژوهش‏گران به دیباچه از منبعى براى دست‏یابى به اطلاعات تذکره‏نویسى و نمونه‏هایى از سبک نگارش، به منبعى براى دست‏یابى به داده‏هاى تاریخ‏نگارى و دوم، اثبات وجه تاریخ‏نگارى دیباچه‏ها. دکتر کوئین براى دست‏یابى به این دو هدف به بررسى دیباچه روضة الصفا و تاریخ حبیب السیرـ به عنوان دیباچه‏هاى الگوـ خلاصة التواریخ، فتوحات همایون، نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار، تاریخ عالم آراى عباسى و روضة الصفویه مى‏پردازد و عناصر سنتى تاریخ‏نگارى موجود در دیباچه این وقایع نامه‏ها را برجسته مى‏نماید.

متن

 بحث گسترده‏تر این مقاله در پایان نامه دکترى نویسنده با عنوان تاریخ نویسى دوران سلطنت شاه‏عباس اول (دانشگاه شیکاگو 1993م) وجود دارد [که در سال 1387 به وسیله دکتر منصور صفت‏گل ترجمه و منتشر شده‏است].

    از پورفسور ,Karhryn Babayan Paul. E. Losensky, John . E. Wood و آقاىHamid Samandari به سبب دیدگاه‏ها و توصیه‏هاى ارزنده‏شان کمال تشکر و قدردانى را دارم. پر واضح است که مسئولیت کامل تمام اشتباهات به عهده نگارنده خواهد بود.

براى آگاهى بیشتر در باره این مقاله، ر.ک:

    Sholeh A.Quinn, "The Historigraphy of safavid Prefaces", Safavid Persia: the history and Politics of an islamic society, edited: by Charles melville, london and newyork, i.b. Tauris Co. 1996. pp. xi.426.

--------------------------------------------------------------------------------


مقدمه

    دیباچه یکى از مهم‏ترین بخش‏هاى وقایع نامه‏هاى ایرانى است که کمتر به آن پرداخته شده است. در مورد صفویان مى‏توان به این امر اشاره کرد که تقریبا هر وقایع نامه‏اى که در طول سلطنت شاه‏عباس (سلطنت 995-1038ق/1587-1629م) به نگارش درآمده، دیباچه دارد. اگر چه این دیباچه‏ها از نظر سبک نگارش، شیوه بیان، اهمیت و اندازه، تا حدودى متفاوت‏اند، اما مشخصه‏هاى مشابهى دارند که به طور عمده در ساختار و فهرست مطالب آن‏هاست. تاکنون بیشتر پژوهش‏گران به دیباچه به عنوان منبعى براى دست‏یابى به اطلاعات تذکره نویسى در باره نویسنده، و در مواقعى نیز به عنوان مأخذى براى دست‏یابى به نمونه‏هایى از سبک نگارش نویسنده نگریسته‏اند. علاوه بر این تاکنون هیچ پژوهشى در خصوص اثبات وجه تاریخ‏نگارى دیباچه‏ها، مطالعه جایگاه آن‏ها در زمینه تاریخى (دوره زمانى) که به نگارش در آمده‏اند و بررسى نقادانه این دیباچه‏ها صورت نگرفته است.

    زمانى که به دیباچه وقایع نامه‏هاى عصر صفوى و مشخصه‏هاى تاریخ‏نگارى آن‏ها بپردازیم در دو طبقه موضوع وسیعى رخ مى‏نماید:

    نخست، ساختارهاى سنتى: دیباچه‏هاى نگارش یافته در زمان شاه‏عباس عناصرى را در خود دارند که بخشى از ساختار سنتى دیباچه‏ها محسوب مى‏شوند.(1) بررسى وقایع نامه‏هایى که در این پژوهش به آن‏ها پرداخته شده نیز مؤید این مطلب است.

    عناصر سنتى در برهه‏اى از شکوفایى‏شان در زمان شاه‏عباس به طور معمول شامل سه بخش: مطلع مذهبى، اطلاعات در باره نویسنده و اطلاعات در باره اثر مى‏باشند. علاوه بر این، چندین زیر بخش مشخص نیز در این بخش‏ها وجود دارد. به عنوان نمونه، بخش دوم این دیباچه‏ها به طور معمول به «بیان مشتاقانه» نویسنده اختصاص دارد که در آن، نویسنده به این امر که چرا او این اثر را به نگارش در آورده است، مى‏پردازد. علاوه بر این، مورخ در این

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . مورخان در برخى مواقع از چارچوب سنتى دیباچه، خارج شده‏اند و در برخى موارد نیز دیباچه کاملاً منحصر به فردى را به نگارش در آورده‏اند. امّا آن‏ها معمولاً این اقدام را به دلایل خاصى انجام داده‏اند. بررسى حاضر به دو اثرى که از چارچوب‏هاى سنتى دیباچه پیروى نموده‏اند؛ یعنى تاریخ قزلباشان اثر نویسنده‏اى‏ناشناس و تاریخ عباسى اثر جلال الدین منجم یزدى نخواهد پرداخت.

--------------------------------------------------------------------------------
بخش گاهى به حادثه خاصى که الهام بخش وى براى نگارش بوده، اشاره دارد و در برخى مواقع دیگر نیز اعلام مى‏نماید که او بنا به فرمان پادشاه به تألیف تاریخ مبادرت نموده است. اطلاعات مختصرتذکره‏اى نیز به طور معمول قسمتى از این بخش محسوب مى‏شود. بخش سوم این دیباچه‏ها نیز شامل فهرست مطالب یا نمایه است که نویسنده در آن به خلاصه‏اى از مطالب اثرش پرداخته و عناوین بخش‏ها و زیربخش‏هاى آن را ارائه مى‏نماید. درون و به‏ویژه در قسمت‏هایى بین این سه بخش، تغییراتى نیز رخ مى‏دهد. ما این تغییرات را مى‏توانیم به عنوان متغیرهایى در نظر بگیریم که مورخان در صورتى که مى‏خواستند از آن‏ها استفاده نمایند، از آزادى عمل برخوردار بودند. آیه‏هاى قرآن، احادیث و شجره‏نامه پادشاهان تعدادى از این متغیرها محسوب مى‏شوند.

    دوم، مسئله زمینه تاریخى (دوره زمانى). به عبارت دیگر، دیباچه‏ها سواى چارچوب‏هاى سنتى رایج نه تنها از زمینه تاریخى که در آن نوشته شده‏اند تأثیر پذیرفته‏اند، بلکه پیش زمینه ذهنى و نوع تعلیم مورخان و فضاى سیاسى ـ مذهبى آن دوره را نیز بازتاب مى‏دهند. سرانجام این‏که دیباچه‏ها انواع شیوه‏هایى را که وقایع نگاران از آن‏ها براى اعلام حق مشروع پادشاه براى فرمانروایى بهره مى‏بردند را نیز نشان مى‏دهند، زیرا تقریبا تمام این وقایع‏نامه‏ها به طبقه تواریخ رسمى دربارى تعلق داشته و شاه نیز نقش اصلى را در وقایع‏نامه‏ها بازى نموده و کانون اصلى توجه وقایع‏نامه‏نویسان محسوب مى‏شود.

    این پژوهش دو هدف اصلى را مد نظر دارد: نخست، بررسى دیباچه بر اساس دو طبقه موضوع وسیعى که در بالا ترسیم شد و دوم، مقایسه دیباچه‏ها به منظور پى بردن به ماهیت محیط سیاسى ـ مذهبى که آن‏ها در آن به نگارش در آمده‏اند و نیز دست‏یابى به شیوه‏هاى تاریخ‏نگارى که وقایع‏نگاران براى حمایت از حق پادشاه براى فرمانروایى، از آن استفاده مى‏نمودند.


دیباچه‏ها؛ ریشه‏هاى ساختار سنتى

    اگر چه در بررسى ابتدایى دیباچه‏ها ممکن است از روى تصادف پى برد که بسیارى از این دیباچه‏ها در مطالب و شکل و اندازه شباهت‏هایى با هم دارند، اما مطالعه و مقایسه دقیق

--------------------------------------------------------------------------------
دیباچه وقایع‏نامه‏هایى که پیش از دوره سلطنت شاه‏عباس نوشته شده‏اند، آشکار مى‏سازد که بسیارى از مورخان عصر صفوى، دیباچه حبیب‏السیر خواندمیر (880-924ق/1475-1534م) را به عنوان الگویى براى نگارش دیباچه‏هاى آثار خود قرار داده‏اند. البته ضرورى است به این نکته نیز اشاره شود که خواندمیر نیز دیباچه اثر خود را بر اساس الگوى روضة الصفا که توسط پدر بزرگ مادرى‏اش میرخواند (837-903ق/1433-1498م) نوشته شده بود، نگاشته است.(1) وقایع نامه‏هایى که در راستاى سنت‏هاى بنیاد نهاده شده توسط این مورخان پیشین قرار دارند، شامل خلاصة التواریخ قاضى احمد قمى، نقاوة الآثار محمود بن هدایت‏اللّه‏ افوشته‏اى نطنزى و روضة الصفویه میرزا بیگ جنابذى. به این ترتیب، مشخص مى‏شود که حبیب السیر نمونه و سرمشقى بود که بسیارى از مورخان عصر صفوى به آن وفادار بودند.(2) برترى حبیب‏السیر به عنوان یک الگوى تاریخى، به‏وسیله نظریه‏اى که بیان مى‏کند تاریخ نوشته‏هاى عصر صفوى مربوط به دوران پادشاهى شاه‏عباس دست کم در ادامه سنت پیشینى تاریخ نوشته‏هاى عصر تیمورى است، نیز تأیید مى‏شود.(3) از آن‏جا که ریشه‏هاى دیباچه‏هاى وقایع

--------------------------------------------------------------------------------

1 . خواند میر، تاریخ حبیب السیر، تصحیح جلال الدین همایى، چهارجلد، تهران 1333/1954م و میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تصحیح عباس پرویز، هفت جلد، تهران، 1338/1959م. گفتنى است تمام ارجاعات مربوط به جلد اول هر یک از این وقایع نامه‏هاست.

2 . قاضى احمد قمى، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقى، دو جلد، تهران، 1363/1984م (گفتنى است تمام ارجاعات مربوط به جلد اول است) و محمود بن هدایت‏اللّه‏ افوشته‏اى نطنزى، نقاوة الآثار فى ذکر الاخیار، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1350/1971م .

    Mirza Beg Hassani JunabadI , Ruzat ol - safaviyya , ritish library, ms. Or . 3388.

3 . تاریخ نگارى عصر صفوى در واقع، تلفیقى از دو سنت تاریخ‏نگارى است: سنت شرقى تیموریان و سنت غربى آق قویونلوها. جان،اى. وودز (John. E. Woods) براى بخش‏هایى از چندین منبع روایى عصر صفوى مآخذ همسانى را یافته است و در پژوهش خود، خاطر نشان مى‏سازد که تعدادى از مورخان عصر صفوى هم بر وقایع‏نامه‏هاى عصر تیمورى و هم بروقایع نامه‏هاى دوره آق قویونلوها تکیه داشتند. به عنوان نمونه، خواند میر دست‏کم از دو وقایع نامه عصر تیمورى؛ یعنى مجمع التواریخ حافظ ابر و و مطلع السعدین و مجمع البحرین عبدالرزاق سمرقندى براى شرح حوادث دوره پیش از (875ق/1470م) بهره گرفته است. حسن بیگ روملو نیز در اثر خودش به نام احسن التواریخ، هم از تاریخ حبیب السیر خواندمیر که خودش تداوم دهنده سنت تیمورى است، و هم از تاریخ عالم آراى امینى فضل اللّه‏ بن روزبهان خنجى اصفهانى و وقایع‏نامه‏اى از دوره آق قویونلوها استفاده کرده است، ر.ک:

    John. E. Woods, The AQQuyunlu Minneopolis and chicag , 1976 , 2nded. Forthcoming, pp.20-90.

مارتین. بى. دیکسون (Mortin. B. Dickson) بحث مشابه‏اى را در خصوص هنر عصر صفوى مطرح کرده و اعتقاد دارد که هنر این عصر، ترکیبى از همان دو سنت تیمورى ـ آق قویونلویى است، ر.ک:

    Martin. B. Dicksonand stuart carynelch, the Houghton shahnamed 2 vols (canbridge, Mass. 1981) p. 15-48.

--------------------------------------------------------------------------------
نامه‏هاى زمان شاه‏عباس به آثار قبلى که در بالا به آن‏ها اشاره شد برمى‏گردد، از این رو ما به منظور ترسیم عناصر اصلى چارچوب سنتى دیباچه‏ها طبق ترتیب معمولى که نویسندگان آنان پى‏گرفته‏اند، به بررسى دیباچه‏هاى روضة الصفا و حبیب السیر خواهیم پرداخت.(1)


روضة الصفا (873 ق/1469م): ریشه‏هاى سنت(2)

    محمد بن خواندشاه بن محمود، مشهور به میرخواند، به خاندانى سید از بخارا تعلق دارد که نسبشان به امام زین العابدین علیه‏السلام مى‏رسد. پدرش برهان‏الدین خواندشاه از بخارا به بلخ مهاجرت نمود و میرخواند بیشتر زندگى‏اش را در هرات گذراند. على شیرنوایى، وزیر مشهور و حامى بزرگ هنر و شاعر بسیار برجسته که در خدمت سلطان حسین بایقرا (875-912ق/1470-1506م)، فرمانرواى تیمورى هرات بعد از مرگ سلطان ابوسعید، به سر مى‏برد، حامى میرخواند بود، دیباچه اثر میرخواند شامل سه بخش اصلى است: نخست، مطلع مذهبى. وى در این بخش به حمد و ثناى خداوند و سپس حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏پردازد و در جاى جاى این بخش، آیات قرآنى متعددى را قرار مى‏دهد.(3) نویسنده در بخش دوم به طور رسمى خودش را معرفى کرده، از فعالیت‏هاى دوران جوانى و مهارت‏هاى فکرى‏اش بحث مى‏کند و در ادامه از شرایطى که سبب شده او به نگارش اثر تاریخى خودش بپردازد، سخن

--------------------------------------------------------------------------------

1 . گرچه بررسى ریشه‏هاى دیباچه، خارج از چارچوب این پژوهش قرار داد، اما یادآورى این نکته مهم است که این سنت مشخص دست‏کم به زمان ابن فندق (499-565ق/1106-1170م) برمى‏گردد، ر.ک: ابن فندق، تاریخ بیهقى.

2 . جلد هفتم این اثر به وسیله خواندمیر که به شرح حوادث تا سال 929ق/1523م پرداخته، نگارش یافته است و نه میرخواند. تمام ارجاعات مربوط به جلد اول مى‏باشد.

3 . میرخواند به رغم این‏که نسب خودش را به امام زین‏العابدین علیه‏السلام مى‏رساند، ولى در بخش ستایش‏هاى آغازین اثرش تنها به ستایش خداوند و محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏پردازد و ستایش على علیه‏السلام و دیگر امامان علیه‏السلام در این بخش جایى ندارد و این نوه‏اش خواندمیر بود که دیباچه اثرش را به از سرگیرى طنین آشکار تشیع اختصاص داد.

--------------------------------------------------------------------------------
مى‏گوید. هم‏چنین میرخواند در این‏جا حامیان خودش را معرفى نموده و به تمجید از آن‏ها مى‏پردازد. بخش سوم را به شرح چگونگى تقسیم بندى اثرش اختصاص مى‏دهد و به این ترتیب، نمایه و فهرست مطالبى را براى وقایع‏نامه فراهم مى‏آورد.

    اگر چه نمى‏دانیم در زمانى که میرخواند به نگارش دیباچه اثرش پرداخته تا چه اندازه از سنت تاریخى پیشین فاصله گرفته بود، اما با بررسى وقایع‏نامه‏هاى دوره تیمورى و پیش از دوره تیمورى مى‏توان این گونه اظهارنظر نمود که دیباچه اثر میرخواند بر اساس تعدادى از سنت‏هاى پیشینى بنا نهاده شده است.(1)

    میرخواند در بخش دوم دیباچه اثرش نه تنها نام و کنیه‏اش را ارائه مى‏نماید، بلکه به شرح چگونگى گذران ایام جوانى‏اش نیز مى‏پردازد:

در عنفوان جوانى و در میانه مسیر زندگى که بهترین دوران و خوش‏ترین روزهاى زندگى هستند،[تنها] ذهنى خسته و قلبى غمگین و بى‏روح، طالب مطالعه آثار تاریخى بودند و از آن لذت مى‏بردند.(2)

    بعدها دوستان فاضل و دانشمندش او را به نوشتن تاریخ پیامبران، شاهان و خلفا تشویق نمودند. میرخواند شرحى از شرایط سخت و دشوار خودش ارائه مى‏دهد و بیان مى‏کند که قادر نبود به هدف نهایى‏اش دست یابد تا این‏که روى‏دادها به طور ناگهانى به سمت بهتر شدن میل نمود. عامل تعیین‏کننده در این مسئله، دست‏یابى حامى جدیدش على‏شیر نوایى (843-906ق/1439-1500م) به مقام وزارت بود. میرخواند هنگامى که از على‏شیر نوایى یاد مى‏کند تمجیدهاى بى‏اندازه‏اى از وى ارائه مى‏دهد، زیرا از قرار معلوم همین شخص سخاوت‏مند (على‏شیر نوایى) او را به نوشتن تاریخش که میرخواند آن را روضة الصفا فى سیرت الانبیاء و الملوک الخلفاء نام نهاد،(3) تشویق کرده است.

    بخش پایانى دیباچه که میرخواند آن را به طور مجزا مقدمه نام نهاده، شامل طرح کلى فهرست مطالب است و در آن یاد آور مى‏شود که در پى تدوین رساله‏اى طولانى در باره فواید

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى نمونه. ر.ک: عبدالرزاق سمرقندى، مطلع السعدین و مجمع البحرین و ابن فندق، همان .

2 . میرخواند، همان، ص 4 .

3 . همان، ص 4-8 .

--------------------------------------------------------------------------------
بى‏شمار تاریخ و صفات اختصاصى است که همه مورخان باید به آن متصف باشند.(1) این رساله با فهرستى از اسامى مورخان عرب و ایرانى که واجد صفاتى بودند که وى رئوس اصلى آن را پیش از این مطرح کرده بود، پایان مى‏یابد. او در بعضى مواقع، نام آثار آن‏ها را نیز ارائه مى‏دهد. این فهرست که ریشه‏هاى تاریخ‏نگارى آن به آثار پیشتر از تاریخ ابن فندق ـ نوشته شده پیش از قرن چهارم هجرى ـ مى‏رسد، از اهمیت زیادى برخوردار است، زیرا این فهرست، منابع تاریخى را که میرخواند با آن‏ها آشنا بوده است نشان مى‏دهد.(2) به این ترتیب، دیباچه روضة الصفا شامل بخش‏هاى زیر است:

    1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد و خاندانش، عبارت جدا کننده اما بعد، 2 . زندگى‏نامه شخصى: الف ـ نام مؤلف، ب ـ فعالیت‏هاى دوران جوانى، پ ـ تغییر روى‏دادها، ت ـ حامى، ج ـ انگیزه تألیف، چ ـ تربیت و آموزش، 3 . نام اثر: الف ـ فهرست مطالب، ب ـ فلسفه تاریخ.


حبیب السیر فى اخبار افراد البشر (930ق/1524م): وقایع نامه الگو

    خواندمیر همانند پدر بزرگ مادرى‏اش میرخواند طى دوران وزارت على‏شیر نوایى در هرات زیسته بود. وى بعد از مرگ على شیرنوایى به چندین فرمانروا شامل پسر و نوه سلطان حسین بایقرا، به ترتیب: میرزا بدیع الزمان و میرزا محمد زمان، خدمت نمود. خواندمیر اثر خود را به نام حاکم صفوى هرات، کریم الدین حبیب‏اللّه‏ که بعد از مرگ سید غیاث امیر محمد، حامى جدید خواندمیر شده بود، حبیب‏السیر نامید.(3) مقایسه حبیب‏السیر با روضة الصفا نشان مى‏دهد که خواندمیر همان بخش‏هاى اصلى را که در دیباچه پدر بزرگش وجود دارد ـ صورت کلى آن در بالا ترسیم شد ـ در دیباچه اثر خود گنجانده است. خواندمیر علاوه بر نقل چهار آیه قرآنى که میرخواند آن‏ها را ذکر نموده بود، چندین آیه قرآنى دیگر را نیز اضافه مى‏کند. اگرچه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 9-18. دست کم یک پیشینه براى این نوع اطلاعاتى که این بخش خاص در خود جاى داده است وجود دارد، ر.ک: ابن فندق، همان، ص 7-17 .

2 . ر.ک: ابن فندق، همان، ص 19-20 .

3 . ر.ک: H. Beveridge and J.T.P.De Bruijn. (Khwandmir) Encyclopaedia of Islam, IV. p. 1220-1222 .

--------------------------------------------------------------------------------
خواندمیر مقدمه‏اش را با ستایش خداوند و محمد آغاز مى‏نماید، اما بر خلاف میرخواند بخشى را به ستایش حضرت على علیه‏السلام اختصاص مى‏دهد. خط پایانى مطلع مذهبى در هر دو اثر، دعایى به زبان عربى است در ستایش حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و در حقیقت، کلمات آغازین این خط، هم در روضة الصفا و هم در حبیب السیر همانند هستند. البته خواندمیر به طور خاص و با احترام از حضرت على علیه‏السلام و امامان یاد مى‏کند در حالى‏که میرخواند تنها به ستایش حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و خاندان و اصحابش مى‏پردازد.(1)تفاوت در این دو عبارت احتمالاً حاکى از این موضوع است که خواندمیر به سبب تغییرات سیاسىِ حاصل از فعالیت‏هاى شاه اسماعیل (892-930ق/487-1524م) و اعلام مذهب تشیع اثناعشرى به عنوان مذهب رسمى حکومت صفوى (907ق/1501م) ستایش از امامان را در اثر خویش گنجانده است.(2)

    تشابه حبیب السیر و روضة الصفا بعد از بخش مطلع مذهبى، یعنى جایى که هم میرخواند و هم خواندمیر بخش‏هاى جدیدى را در پى عبارت «اما بعد» آغاز مى‏کنند، نیز ادامه مى‏یابد. با وجود این، در حالى که میرخواند بلافاصله بعد از این تفکیکِ مشخص به شرح جزئیات تذکره‏اى مى‏پردازد، خواندمیر در گفتارى در باره علم تاریخ، از اهمیت تاریخ سخن مى‏گوید. گرچه دیباچه حبیب‏السیر تا این قسمت، شباهت‏هایى با مقدمه اثر میرخواند دارد، اما با وجود این، دیباچه حبیب‏السیر در حالت ساختارى با مقدمه روضة الصفا تفاوت دارد، زیرا دیباچه حبیب‏السیر برخلاف مقدمه روضة الصفا فهرست جامعى از شرایط لازم براى مورخان و عناوین آثار آنان را در برندارد. خواندمیر در ادامه، نام و کنیه خودش را ارائه مى‏دهد و سپس به ایام جوانى و تربیت خودش مى‏پردازد. او همانند پدر بزرگش شرح مى‏دهد که چگونه به مطالعه داستان‏ها، افسانه‏ها، تواریخ و نیز یادگیرى هنر انشا از آغاز ایام شباب تا سنین میانسالى پرداخته بود.(3)

    در این‏جا این گونه به نظر مى‏رسد که پرسش در مورد این که آیا خواندمیر به راستى ایام

--------------------------------------------------------------------------------

1 . میرخواند، همان، ص 3 و خواندمیر، همان، ص 2 .

2 . میرخواند، همان، ص 15. به عبارت دیگر در فهرستى از شرایط لازم براى مورخان، اظهارات منفى در باره مذهب تشیع ابراز مى‏دارد. او بیان مى‏کند که مورخ مى‏بایست نخست، پاک مذهب بوده و از بد مذهبان، از جمله شیعه و خارجى نباشد.

3 . خواندمیر، همان، ص 4 .

--------------------------------------------------------------------------------
جوانى‏اش را صرف مطالعه هنر تاریخ نموده بود یا نه، و این که انگیزه او از انتخاب چنین داده‏هایى براى ارائه در دیباچه چه بوده است، هیچ اهمیتى ندارد، زیرا میرخواند پیش از او این کار را در مقدمه‏اش انجام داده بود. بنابراین، آن‏چه اهمیت دارد این است که خواندمیر با گزینش آگاهانه دیباچه روضة الصفا به عنوان الگویى براى دیباچه اثر خودش، احتمالاً ناآگاهانه شالوده‏اى را براى یکى از رایج‏ترین عناصر در دیباچه‏هاى عصر صفوى فراهم آورده است که مورخان بر اساس آن به شرح ایام جوانى‏شان مى‏پردازند. از این رو اگر مورخى بر اساس سنت زمانه‏اش در صدد برمى‏آمد تا به این الگوى بنیاد نهاده شده تداوم بخشد، مجبور بود تا به موضوعاتى چون مطالعه تاریخ و انشا در دیباچه‏اش بپردازد. خواندمیر بعد از شرح زمینه آموزشى‏اش فهرستى از تألیفات قبلى خود را ارائه مى‏دهد و با این اقدام نیز سنت دیگرى را بنیان مى‏نهد که مورخان بعدى آن را ادامه مى‏دهند.(1)

    خواندمیر در ادامه اطلاعات تذکره‏اى، داده‏هایى را در مورد حامیانش ارائه مى‏دهد. او در این بخش در مورد مرگ نخستین حامى‏اش غیاث الدین امیر محمد حسینى (م927ق/1521م) و مشکلاتى که بعد از مرگ وى با آن‏ها روبه‏رو بوده است و نیز در ادامه در خصوص تغییر سریع و ناگهانى روى‏دادها، یعنى ظهور شاه اسماعیل و انتخاب صاحب منصبان جدید در دربار هرات، توضیحاتى را ارائه مى‏دهد. خواندمیر هنگام سخن گفتن در خصوص تغییر سران، یعنى براى توصیف حاکمیت دورمیش‏خان که شاه اسماعیل بعد از فتح هرات وى را به عنوان حاکم این شهر منصوب نموده بود، از همان عبارتى استفاده مى‏نماید که میرخواند درباره حامى جدیدش، على‏شیر نوایى، بهره گرفته بود. هر دو مورخ از این روى‏دادها به عنوان تغییراتى مثبت در زندگى‏شان یاد مى‏کنند. عبارت‏هاى مشابه‏اى که در پى مى‏آید نشان مى‏دهد که خواندمیر از عبارت و چگونگى به‏کارگیرى کلمه در عبارت اثر پدربزرگش تقلید نموده است:

    روضة الصفا: «و مدتى دیر بدین وتیره روزگار تیره گذران بود که ناگاه نسیم عنایت الهى در اهتزاز درآمد».(2)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . این موارد عبارت است از: 1ـ خلاصة الأخبار و أخبارالأخیار، 2ـ منتخب تاریخ و صاف (این اثر به دست ما نرسیده است)، 3 ـ مکارم الاخلاق، 4ـ مآثر الملوک، 5ـ دستور الوزراء. (خواندمیر، همان، ص 4 ).

2 . میرخواند، همان، ص 5 .

--------------------------------------------------------------------------------
    حبیب‏السیر: «چند ماه اوقات تیره، بدین وتیره گذران نمود، انکشاف جمال مطلوب بهیچ وجه روى ننمود، ناگاه آفتاب عنایت الهى از افق سعادت نامتناهى طالع گشت».(1)

    این دو مورخ، دیدار با حامیان خودشان، به ترتیب، على شیرنوایى و حبیب‏اللّه‏ کریم‏الدین را نیز با عبارت‏هاى همانندى که در پایین مى‏آید، شرح داده‏اند:

    روضة الصفا: «و چون به موهبت بساط بوس، فایض شدم الحق روحى دیدم مصور، و ملکى یافتم در صورت بشر که ذات مکرمت آیتش بفنون فضایل و آداب از افاضل زمان ممتاز بود».(2)

    حبیب السیر : «و چون قاید توفیق، معتکف زاویه خمول را به آستانش رسانیده و بشرف ادراک صحبت شریفش مشرف گردانیده، روحى دید در بدن مصور، و ملکى یافت در صورت بشر، طبع مشکل گشایش از فنون فضایل واقف».(3)

    خواندمیر بخش ما قبل آخر دیباچه‏اش را با نام‏گذارى وقایع نامه‏اش پایان مى‏برد و در نتیجه، بار دیگر از الگوى بنیاد نهاده شده در روضة الصفا پیروى مى‏کند. او سرانجام دیباچه وقایع نامه‏اش را با فهرست مطالب خاتمه مى‏دهد.

    هدف از مقایسه این دو وقایع‏نامه، اثبات این حقیقت بود که خواندمیر مقدمه روضة الصفا را به عنوان مبنایى براى گزینش اطلاعات براى دیباچه اثرش در نظر گرفته و آگاهانه، اثرى پیشینى را به عنوان الگویى براى دیباچه‏اش انتخاب کرده است و در نتیجه، فهرست مطالب دیباچه روضة الصفا به طور مستقیم به درون فهرست مطالب دیباچه حبیب السیر خواندمیر راه مى‏یابد که شامل بخش‏هاى زیر است: 1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، پ ـ تأملاتى در تاریخ، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده، ب ـ کودکى، جوانى و مهارت نویسنده در نگارش تاریخ، پ ـ کلید تغییر حوادث، پیامد تغییر مثبت، ت ـ ستایش حامى و ملاقات با او، ث ـ شرایطى که نویسنده در آن به نگارش روى آورد، 3 . اطلاعات در باره اثر: الف ـ نام اثر، ب ـ طرح کلى فهرست مطالب.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . خواندمیر، همان، ص 6 .

2 . میرخواند، همان، ص 6 .

3 . خواندمیر، همان، ص 8 .

--------------------------------------------------------------------------------


دیباچه‏هایى از دوران شاه‏عباس

خلاصة التواریخ (999ق/1591م): پیوندهایى با تیموریان

    قاضى احمد در خانواده‏اى متنفذ در قم به دنیا آمد. پدرش شرف‏الدین حسین حسینى، منشى دربار شاه طهماسب بود. قاضى احمد نه تنها در محضر پدرش تلمذ کرد، بلکه در کنار هنرمندان و نویسندگان مشهور نیز فعالیت داشت. او سرانجام براى خدمت وارد دربار شاه‏عباس شد.(1) مشکل اصلى که در بررسى دیباچه خلاصة التواریخ قاضى احمد وجود دارد این است که در حال حاضر تنها بخش‏هایى از دیباچه جلد پنجم این اثر وجود دارد. در حقیقت، خلاصة التواریخ چند جلدى است و قاضى احمد نیز به جلدهاى قبلى این کتاب در اثر بعدى خودش، گلستان هنر، اشاره دارد.(2) بنابراین، مى‏توان فرض کرد که احتمالاً دیباچه‏اى کلى براى تمام وقایع‏نامه، همراه با چهار جلد دیگر، وجود داشته که اکنون از بین رفته است. اگرچه دیباچه قاضى احمد براى جلد پنجم شباهت‏هایى با دیباچه حبیب‏السیر و دیباچه روضة الصفا دارد، اما این احتمال نیز وجود دارد که در دیباچه کلى قاضى احمد براى تمام پنج جلد، حتى تعداد عبارت بیشترى همانند دیباچه حبیب‏السیر و دیباچه روضة‏الصفا بوده است.(3) براى بررسى این فرضیه، دیباچه جلد پنجم اثر قاضى احمد با دیباچه‏هاى عمومى آثار دوره پیش از شاه‏عباس مقایسه خواهد شد.

    دیباچه خلاصة التواریخ به شیوه‏اى مشابه دیباچه حبیب‏السیر آغاز مى‏شود؛ به عبارت دیگر،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى اطلاعات تذکره نویسى در خصوص قاضى احمد، ر.ک:

    Esan EchraQi, Kholasatol- Tawanikh de Qazi Ahmad Connu sous le nomde Mir Monshi, studia Iranica 4 (1975) 73-89, and Qazi Ahmad, Gulistan - ihunar, trans,. By. V. Minorskyas Calligraphers and painters (Washington 1959) , p . 1-170.

2 . براى نمونه در جلد پنجم خلاصة التواریخ به داستان زندگى قاضى شرف‏الدین با جزئیاتش پرداخته شده است، ر.ک:

    Qazi Ahmad , Cauigraphersand Painters, p. 74.

3 . در حقیقت، منبع مورد توجه قاضى احمد در خصوص خاستگاه این سلسله، ذیل امیر محمود بر کتاب پدرش، حبیب السیر است، زیرا دیباچه قاضى احمد نیز به احتمال زیاد، دیباچه حبیب السیر را الگوى خود قرار داده است.

--------------------------------------------------------------------------------
قاضى احمد نیز همانند خواندمیر در ابتدا به ستایش خداوند، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، حضرت على علیه‏السلام و امامان علیهم‏السلام مى‏پردازند. با وجود این، مطلع مذهبى قاضى احمد برخلاف مطلع مذهبى خواندمیر، نسبتا کوتاه است و او بلافاصله با عبارت جداساز «واما بعد»، به بخش بعدى که در آن، نام و کینه‏اش را ارائه مى‏دهد، مى‏پردازد.(1) او در ادامه، شرح مى‏دهد که چه عاملى سبب شده تا او به نگارش تاریخى جدید در سلطنت پادشاهان صفویه طى مجلداتى که در آن‏ها به حوادث روى‏داده از خلقت جهان تا ظهور سلسله صفویه مى‏پردازد، اقدام کند.(2) قاضى احمد آن‏گاه فهرست محدودى از مورخان و آثار را که او با آن‏ها آشنا بوده و در نگارش خلاصة التواریخ از آن‏ها تأثیر پذیرفته، ارائه مى‏کند: 1 . امیر سلطان ابراهیم امینى (نویسنده فتوحات شاهى) 2 . میر یحیى سیفى قزوینى (نویسنده لب التواریخ) 3 . میرمحمود ولد میرخواند هروى (نویسنده ذیل حبیب السیر) 4 . مولانا حیاتى تبریزى (نویسنده اثرى از بین رفته) 5 . قاضى احمد غفارى (نویسنده تاریخ جهان آراء) 6 . حسن بیگ روملو (نویسنده احسن التواریخ).(3) قاضى احمد همانند میرخواند در خصوص هدفش از نگارش تاریخ مى‏نویسد:

مع ذلک بعد از ارتحال آن جماعت [مورخانى که در بالا از آن‏ها یاد شد] الى یومنا هذا مدت‏هاست که کسى پیرامون تحریر وقایع سلاطین اوان و پادشاهان زمان نشده، لاجرم به ترتیب این جلد خامس که خاتمه کتاب خلاصة التواریخ است، اشتغال نموده.(4)

    بررسى سیر تاریخ‏نگارى عصر صفویه حقیقت گفته قاضى احمد در باره خلأ تاریخ نوشته‏ها را ثابت مى‏کند، زیرا احتمالاً حسن بیگ روملو ـ کسى که احسن التواریخ خودش را در 985ق/1577م (تقریبا چهارده سال پیش از آن‏که قاضى احمد خلاصة التواریخ را بنویسد) به

--------------------------------------------------------------------------------

1 . قاضى احمد بن شرف الدین حسین حسینى، مشهور به میرمنشى قمى (قاضى احمد، همان، ص 2). این احتمال نیز وجود دارد که او نامش را در دیباچه کلى نیز ذکر نموده باشد این امر ظاهرا نشان مى‏دهد که مجلدات خاص تاریخ عمومى به صورت جداگانه در نظر گرفته شده بودند یا این‏که شاید از آن‏جایى که مجلد پایانى به حوادث مرتبط با عصر صفویه مى‏پرداخت و پرطرف‏دارترین مجلد نیز محسوب مى‏شد، براى انتشار جداگانه در نظر گرفته شده بود.

2 . قاضى احمد، همان، ص 2-3 .

3 . همان، ص 3. این اسامى خاص به همان شکلى که قاضى احمد آن‏ها را فراهم آورده بود، فهرست شده است. امیر محمود در واقع پسر خواندمیر بود.

4 . همان، ص 3 .

--------------------------------------------------------------------------------
نگارش در آورد ـ آخرین شخصى بود که پیش از قاضى احمد تاریخى را نوشته بود که به سلسله صفویه مى‏پرداخت.

    قاضى احمد بعد از بیان هدفش به ستایش شاه‏عباس مى‏پردازد و در ادامه، جزئیاتى را در مورد عصرى که او وقایع نامه‏اش را نوشته بود و نیز در مورد این‏که چقدر طول کشید تا این اثر را تمام نماید، ارائه مى‏دهد. گویا شاه اسماعیل دوم(984-985ق/1576-1577م) فرمان نگارش تاریخى را که در کیفیت، هم سنگ با اثر مورخ مشهور مولانا کمال‏الدین عبدالرزاق سمرقندى، نویسنده مطلع السعدین باشد را صادر کرده بود. با این وصف، قاضى احمد توضیح مى‏دهد که تاریخ سمرقند از سلطنت ابوسعید بهادر (717-736ق/1317-1325م) شروع مى‏شود و با سلطنت سلطان ابوسعید گورکان (855-873ق/1451-1469م) پایان مى‏پذیرد و او نیز تاریخى را مى‏نویسد که به دوره‏اى از آغاز فرمانروایى شاه اسماعیل (سلطنت 907-930ق/1501-1524م) تا دوره سلطنت شاه اسماعیل دوم مى‏پردازد.(1) با این همه، این اتفاق رخ نداد، زیرا شاه اسماعیل دوم از دنیا رفت و این اثر ناتمام ماند.(2) قاضى احمد در ادامه، بیان مى‏کند که پس از این هیچ شخص دیگرى به هنر تاریخ‏نویسى علاقه‏اى نشان نداد، اما با وجود این و به رغم درد و رنج فراوانى که او متحمل شده بود، سرانجام موفق شد تا این اثر را احتمالاً بدون این‏که حمایت یا پاداشى را از حامى دریافت کند، به پایان برساند. او این اثر را در سال (999ق/1591م) به پایان رساند.(3)

    اظهارات قاضى احمد نه تنها اشتیاق وى براى پیوند با گذشته را نشان مى‏دهد (او در این مورد از جایى آغاز مى‏نماید که تاریخ سمرقند پایان یافته بود)، بلکه آگاهى وى را از ویژگى بى‏نظیر این عصر نیز تأیید مى‏کند. او به خواننده یادآورى مى‏کند که هیچ مورخ دیگرى در دوره‏اى که وى به نگارش تاریخ پرداخت، جرأت شرح وقایع هم عصر را نداشت. در نتیجه، خاطر نشان مى‏سازد که او از جایگاه خود به عنوان تنها بازگوکننده روى‏دادهاى پدید آمده طى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 5 .

2 . همان .

3 . همان، ص 6.

--------------------------------------------------------------------------------
دوران سلطنت شاه‏عباس به طور کامل آگاه بوده است.(1) قاضى احمد دیباچه‏اش را با ارائه شجره‏نامه شیخ صفى که او آن را به امام موسى کاظم علیه‏السلام ، هفتمین امام شیعه اثناعشرى مى‏رساند، به پایان مى‏برد.(2)

    اگر حوادث تاریخى که هنگام نگارش خلاصة التواریخ رخ داده بود، در نظر گرفته شود، آن‏گاه مى‏توان اصول و مبانى دیباچه اثر قاضى احمد را درک کرد. به عنوان نمونه، شاه‏عباس در این اواخر از دومین جنگ داخلى بین قزلباشان (1576-1590م/984-998ق) پیروزمندانه بیرون آمده بود، اما با وجود این، هنوز جایگاهش تا اندازه‏اى بى‏ثبات بود، زیرا او تازه براى ایجاد ارتش جدیدى که تنها به خود او اظهار وفادارى کند، مشغول بود. به هر حال با مرگ یعقوب‏خان ذوالقدر، یکى از حامیان وفادار و سنتى خاندان سلطنتى صفویان، جریانى که افسران متعدد قزلباش را به کام مرگ مى‏فرستاد، به اوج خود رسید. از این رو شاه‏عباس نمى‏توانست از قزلباشان انتظار داشته باشد که براى مدت زمانى طولانى وى را به عنوان مرشد کامل طریقت مذهبى صفویه به رسمیت بشناسند. پژوهش‏گران به طور سنتى بیان مى‏کنند که مقام جدید غلام در ارتش و ملازمان شاه که شاهسون (دوست‏دار شاه) نامیده مى‏شدند، در نهایت جایگزین این حامیان سنتى مى‏شدند.(3) البته این احتمال را نیز باید در نظر داشت که در همان زمان تلاش‏هاى دیگرى در جهت مشروعیت بخشیدن به سلاطین صفوى صورت مى‏گرفت. به نظر مى‏رسد که اثبات پیوند خاندان صفوى با سلسله‏هاى مغولى و تیمورى یکى از این تلاش‏ها بود که آزموده شد.(4) بنابراین، تأکید قاضى احمد بر مطلع السعدین به عنوان یک وقایع‏نامه الگو براى حفظ و شاید حتى تداوم تاریخ مغولى و تیمورى،

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 7 .

2 . همان ، ص 7. البته شجره‏نامه‏اى که نسب آن‏ها را به امام هفتم مى‏رساند بعدها برساخته شده است. براى بحث کامل‏تر در مورد این موضوع، ر.ک: احمد کسروى، شیخ صفى و تبارش .

3 . براى نمونه ر.ک:

    Hans R. Roemer in Cambridge History of Iran, VI (Cambridge 1986)p 264-265.

4 . براى بحث گسترده‏تر در خصوص ملاقات ادعا شده تیمور با خواجه على، یکى از رهبران صفویه، ر.ک:

    Heribert Horst, Timur and Hoga Ali (Wiesbaden 1958).

--------------------------------------------------------------------------------
نشان‏دهنده مشغله ذهنى یا دست‏کم علاقه وى به این موضوع بوده است. علاوه بر این، اقدام قاضى احمد براى در کنار هم قراردادن اسماعیل اول و اسماعیل دوم با ابوسعید ایلخانى و ابوسعید گورکانى احتمالاً حکایت از تلاش مضاعف وى براى تأکید بر نزدیکى و پیوند تنگاتنگ صفویان با دو سلسله پیشین (مغولى و تیمورى) و نیز ایجاد همانندى بین سلطنت دو اسماعیل و دو ابوسعید دارد.(1) به عبارت دیگر، هدف وى از این اقدام احتمالاً این بوده است که بیان کند صفویان عصاره و چکیده سلسله‏هاى ایلخانى و تیمورى مى‏باشند. به این ترتیب، دیباچه خلاصة التواریخ شامل مطالب زیر مى‏باشد: 1 . مطلع مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ ستایش محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، پ ـ ستایش على علیه‏السلام ، ت ـ ستایش امامان علیه‏السلام ، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده، ب ـ منابع، پ ـ ستایش پادشاه، ت ـ سلسله نسب. قاضى احمد برخلاف خواندمیر در دیباچه خودش به روایت دوران جوانى، فلسفه تاریخ و حوادثى که زمینه نگارش را براى او فراهم کرد و نیز فهرست مطالب نمى‏پردازد. او احتمالاً در دیباچه کلى‏اش براى این اثر به این مطالب پرداخته است.


فتوحات همایون (1007ق/1599م): اعطاى مشروعیت از طریق حروف ابجد

    پیش از آن‏که شهریار عدل(2) به تصحیح فتوحات همایون مبادرت کند، شناخت در باره سیاقى‏نظام تا حدودى کم بود. پژوهش وى در خصوص آثار تذکره‏اى (سیره‏اى) یک یا دو

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . قاضى احمد تنها مورخى نبود که سنت مطلع السعدین را به عنوان اثرى در خور توجه حفظ نمود، بلکه اسکندر بیگ نیز در پایان جلد اول کتاب، یعنى در رساله دوازدهم تاریخ عالم آراى عباسى، به ستایش از این وقایع‏نامه پرداخته است: «على الخصوص که صادرات احوال گرامى خاندان صفوت نشان صفوى بنیان و صورت احوال فرخنده مآل خاقان جم قدر ممالک گزارش و نگارش یافته که اگر بدین دو سعادت عظمى «مطلع السعدین» زمانش خوانند رواست و بدین دو نسبت علیا «ظفرنامه» دورانش نامند سزاست.» اسکندربیگ منشى، تاریخ عالم آراى عباسى، ص 373 و ر.ک: Rogersavory, Boulder Colorade. 1978 , p 544

توجه: در تمام ارجاعات مربوط به تاریخ عالم آراى عباسى ابتدا شماره صفحه نسخه فارسى ارائه خواهد شد و در ادامه، شماره صفحه نسخه ترجمه شده سیورى داخل پرانتر (savory) ارائه مى‏شود. تمام تغییرات در ترجمه سیورى به وسیله قلاب مشخص خواهد شد. تمام ارجاعات مربوط به جلد اول نسخه اصلى و جلد اول نسخه ترجمه شده است.


     2 . ch . Adle.

--------------------------------------------------------------------------------
منبعى را که به شرح حال سیاقى‏نظام پرداخته‏اند، نشان مى‏دهد.(1) سلم السماوات(2) کازرونى یکى از مهم‏ترین تذکره‏هایى است که به شرح حال سیاقى‏نظام پرداخته است.(3) کازرونى در این اثر، نام کامل سیاقى‏نظام را نظام‏الدین على مى‏داند و مى‏گوید که سیاقى‏نظام سرانجام وزیر ایالت فارس شد. کازرونى در ادامه، بیان مى‏کند که سیاقى‏نظام در علوم و هنرهاى فراوانى چون حدیث، تاریخ، انشا، حسابدارى و موسیقى سرآمد دوران بود. عدل تاریخ تولد سیاقى‏نظام را بین سال‏هاى (958-959ق/1551-1552م) و تاریخ درگذشت وى را به سال (1011ق/1602-1603م) مى‏داند.(4) دیباچه اثر سیاقى‏نظام نخستین نمونه از دیباچه‏هاى مربوط به دوران شاه‏عباس است که بر اساس چارچوب سنتى دیباچه‏ها ـ همان‏گونه که در دیباچه تاریخ حبیب‏السیر ارائه گردیده ـ نوشته شده است. دیباچه فتوحات همایون عناصر هنجارى بنیادى فراوانى را که در دیباچه تاریخ حبیب‏السیر نیز ارائه شده است در خود دارد، از این رو، مى‏توان دیباچه این اثر را به عنوان تنها نمونه‏اى که از ساختار معمول دیباچه‏ها در عصر صفوى پیروى مى‏کند، دانست. این دیباچه، بخش‏هاى زیر را دربر مى‏گیرد: 1 . مقدمه مذهبى: الف ـ ستایش خداوند، ب ـ نام نویسنده[دلیل نگارش]، ب ـ فعالیت‏هاى دوران جوانى و دوران زندگى، پ ـ ستایش محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، ت ـ ستایش على علیه‏السلام (اما بعد)، 2 . شرح حال خود: الف ـ نام نویسنده [دلیل نگارش]، ب ـ فعالیت‏هاى دوران جوانى و دوران زندگى، پ ـ چرخه حوادث اصلى، 3 . ارائه اطلاعات در باره اثر: الف ـ نام اثر، ب ـ فهرست مطالب، پ ـ کرامات. فلسفه تاریخ سیاقى‏نظام بخشى است که در فتوحات همایون افتاده است.

    سیاقى‏نظام تنها یک روایت به خصوص را به عنوان نمونه و سرمشق خودش برنمى‏گزیند، بلکه ـ همان‏گونه که خواهیم دید ـ دیباچه اثرش را بر مبناى دیباچه روضة الصفا،

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Siyaqi Nizam, ed . C. Adle, siyaqi nezam, fotuhat - e Homayun, (les victories augustes) 1007-1598 , thesdu 3 cycle 2 vols (paris 1976).

تمام ارجاعات مربوط به جلد اول است.


     2 . Sullamal - samavat.

3 . نام کامل او شیخ ابوالقاسم بن ابوحمید بن نصر بیان انصارى کازرونى است (سیاقى‏نظام، فتوحات همایون، ص 1).

4 . سیاقى‏نظام، همان، ص 143 .

--------------------------------------------------------------------------------
حبیب‏السیر و خلاصة التواریخ ترسیم مى‏کند. عبارت آغازین سیاقى‏نظام همانند خلاصة التواریخ است:

    خلاصة التواریخ : «بهترین امرى که معتکفان صوامع قدس دیباچه کتاب مرقوم یشهده المقربون را به آن موشح سازند و نیکوترین حرفى که محرمان مجامع انس در فهرست «ان کتاب الابرار لفى علیین» مثبت گردانند، حمد واجب الوجودى است.(1)

    فتوحات همایون : «لطیف‏ترین گوهرى که مورخان بلاغت نظام و منشیان فصاحت ارتسام در رشته عبارت، انتظام دادند، حمد و ثناى قادر لایزال است».(2)

    دیباچه فتوحات همایون با ستایش خداوند، محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على علیه‏السلام آغاز مى‏شود و سیاقى‏نظام در این بخش‏هاى ستایش‏آمیز، هم از شعرهاى خودش و هم از شعرهاى دیگران، علاوه بر این از بسیارى از آیات قرآنى که در منابع تاریخى ـ پیش از این از آن‏ها بحث کردیم ـ نقل شده بودند، بهره مى‏گیرد. این موارد، ثابت مى‏نماید که او به ساختار سنتى دیباچه‏ها پاى‏بند بوده است. علاوه بر این، بخش شرح حال خود فتوحات همایون نشان مى‏دهد که سیاقى‏نظام چگونه توانست اطلاعات جدیدى را در چارچوب این الگو بگنجاند.

    همان‏گونه که در بالا شرح داده شد، خواندمیر توضیح مى‏دهد که او چگونه دوران آغازین حیاتش را صرف مطالعه موضوعات خاصى، هم‏چون تاریخ و ادبیات کرد و ایام جوانى‏اش مصروف مطالعه تاریخ شد. از این رو این ویژگى شرط لازمى شد که مورخان مى‏بایست از آن برخوردار مى‏بودند و در صورتى که آن‏ها فاقد این ویژگى بودند از روى اجبار دو راه را در پیش مى‏گرفتند: یا توضیحاتى را در توجیه فقدان این ویژگى ارائه مى‏دادند و یا این‏که تمام این بخش را حذف مى‏نمودند. سیاقى‏نظام در این مورد، راه اول را انتخاب نموده و در خصوص این که چرا او نتوانست این آموزش سنتى را فراگیرد، توضیحاتى ارائه مى‏کند. او در این راستا بیان مى‏کند که چگونه سرگرم خدمت به امراى افشارى کهگیلویه بود. با وجود این، او در شیوه‏اى که براى ارائه این اطلاعات برمى‏گزیند، هم روضة‏الصفا و هم حبیب‏السیر را سرمشق خود قرار مى‏دهد:


--------------------------------------------------------------------------------

1 . قاضى احمد، همان، ص 1 .

2 . سیاقى‏نظام، همان، ص 320 .

--------------------------------------------------------------------------------

    روضة الصفا : «در نیمه بهار جوانى و اواسط ایام زندگانى که بهترین اوقات و خوش‏ترین اوان حیات است، خاطر فاطر، و ضمیر کثیر به مطالعه کتب تواریخ... مى‏بود».(1)

    حبیب‏السیر : «از مبادى سن رشد و تمیز تا غایت گه سنین عمر عزیز از حدود اربعین، هفت هشت مرحله تجاوز کرده همواره به تصحیح روایات ... مى‏نمودم».(2)

    فتوحات همایون : «در عنفوان عهد شباب و جوانى که خلاصه عمر و زندگانى همان تواند بود، تا مدت سى سال در خشکسالى ملازمات و شبستان ظلمات نشانى خدمت امراى افشارى کهگیلویه نهال آمالم از ثمره مراد مهجور».(3)

    بنابراین، سیاقى‏نظام با بهره‏گیرى از ساختار نحوى و انتخاب لغات مشابه، به اطلاعات غیر سنتى خود شکل سنتى بخشید. این امر که آیا سیاقى‏نظام آگاهانه مى‏کوشید تا این حقیقت را که او نتوانسته بود دانشى را که از مورخ انتظار مى‏رفت فراگیرد، پنهان نماید یا این‏که او به طور غیر مستقیم در پى تخطئه و محکوم نمودن امراى افشارى بود که از قرار معلوم حتى ابزار لازم یا فرصت مقتضى را براى او فراهم نیاوردند تا او چنین علایقى را دنبال کند، روشن نیست. شرح سیاقى‏نظام در خصوص کلید تغییر حوادث نیز با بخش‏هایى با همین مبحث در روضة الصفا و حبیب‏السیر تطابق دارد. روى‏دادهاى تاریخى که زندگى سیاقى‏نظام را دگرگون کردند در سال 1004ق/1596م رخ دادند.(4) در این سال، فرمانروایى کهگیلویه و مأموریت سرکوب شورش افشارها به اللّه‏وردى‏خان، غلام خاصه شریفه قوللر آغاسى(5) و امیرالامراى فارس و خوزستان سپرده شد.(6) اگر چه سیاقى‏نظام طى این واقعه، زندانى شد اما بعد از استنطاق آزاد گردید و یکى از ملتزمان رکاب اللّه‏وردى‏خان شد.(7) او به مدت دو سال، یعنى تا زمان فتح خراسان، به اللّه‏وردى‏خان خدمت کرد. فتح خراسان حادثه‏اى بود که سبب

--------------------------------------------------------------------------------

1 . میرخواند، همان، ص 4 .

2 . خواندمیر، همان، ص 4 .

3 . سیاقى‏نظام، همان، ص 330 .

4 . همان، ص 320-321 .

5 . صاحب منصب بلند پایه دربار سلطنتى. براى توصیف این منصب، ر.ک:

    Tadhirat al-muluk, transanded. v. Minorsky (London, 1943) , p . 46.

6 . سیاقى‏نظام، همان، ص 331. هم‏چنین اللّه‏وردى‏خان نخستین غلامى بود که به حکومت ایالتى رسید.

7 . همان، ص 331-332 .

--------------------------------------------------------------------------------
شد سیاقى‏نظام به نگارش تاریخش روى آورد.(1) سیاقى‏نظام همانند خواندمیر نام تاریخش را در پایان دیباچه و دقیقا پیش از فهرست مطالب ارائه مى‏دهد. سیاقى‏نظام در این قسمت، بیان مى‏کند که تصمیم دارد نام اثرش را فتوحات همایون بگذارد، زیرا ارزش عددى عبارت‏ها زمانى که با هم جمع شوند برابر با 1007ق/1598م مى‏شود؛ یعنى سال پیروزى در خراسان و سال تألیف کتاب.(2)

    بررسى بالا نه تنها عناصر اساسى و متعدد دیباچه سیاقى‏نظام را که در ادامه آثار تاریخى پیشین است، نشان مى‏دهد، بلکه چگونگى انطباق سیاقى‏نظام با قواعد این الگو را نیز روشن مى‏سازد. اکنون به موضوع زمینه تاریخى که نقش بسیار مهمى در شکل‏گیرى مطالب دیباچه فتوحات همایون ایفا کرده است، پرداخته مى‏شود.

    همان‏گونه که قاضى احمد مى‏کوشید تا در چند قسمت از دیباچه خلاصة التواریخ صفویان را با سلسله‏هاى ایلخانى و تیمورى مرتبط سازد، سیاقى‏نظام نیز از حق مشروع فرمانروایى شاه‏عباس در بخشى جدید و غیر سنتى که او آن را کرامت (اعجاز) مى‏نامد، حمایت مى‏کند. روشى که او براى انجام این کار از آن بهره مى‏گیرد محاسبه عددى یا ابجد است که تنها یکى از چندین راه‏کارهایى است که مورخان عصر صفوى براى اثبات مشروعیت شاه‏عباس از آن بهره مى‏گرفتند. هم‏چنین این بخش، نشان مى‏دهد که دیباچه در غالب موارد چگونه مى‏تواند علاقه مورخ را در زندگى و حوزه تخصصى‏اش منعکس کند.

    سیاقى‏نظام قسمت اعجاز [کرامت] را با مطالب مختصرى در مورد بخش‏هاى مجزاى آن شروع کرده و در ادامه، توضیح مى‏دهد که رساله‏اش شامل اعجاز [کرامت] و دوازده فصل است.(3) او بیان مى‏کند که اعجاز از دوازده رمز تشکیل شده است.(4) سیاقى‏نظام از ارائه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 332. در واقع، سیاقى‏نظام در این پیروزى همراه اللّه‏وردى‏خان بود.

2 . همان، ص 333، نیز ر.ک:

    G. S. Colin (hisab al - djummal) Encyclopaedia of Islam , III, p. 468 . and G . Krotkoff, (abjad) Ency clopaedia Iranica, I, p. 220-221.

3 . سیاقى‏نظام، همان، ص 333. اگر چه او به این بخش در خارج از دیباچه پرداخته است، اما اطلاعاتى که در این بخش وجود دارد با فتح خراسان ارتباط مستقیمى ندارد و آن را مى‏بایست بخش ستایش نویسنده از شاه‏عباس دانست.

4 . سیاقى‏نظام، همان، ص 334 .

--------------------------------------------------------------------------------
نخستین رمز که بحث طولانى در خصوص علم اعداد را شامل مى‏شود، دو هدف را مد نظر داشته است: نخست، شرحى در خصوص اهمیت اعداد و دوم، برقرارى ارتباط بین سلسله‏هاى تیمورى و صفوى با بهره‏گیرى از همان ابزارهاى علم اعداد. او بحث خود را با عبارتى که در پى مى‏آید شروع مى‏کند:

صاحبقران عالم، مروج مذهب حقه امامى اثناعشرى است و به حسب انفاق ـ هم چنانکه صاحبقران ظفرنشان امیرتیمور گورکان ملاحضه ساعت نکرده شروع در امور سلطنت، از سفر و حضر و سایر مهمات از خیر و شر مى‏نمود و چون ملاحظه مى‏نمود در ساعت نیک واقع شده بود ـ اکثر وقایع ایام خلافت روز افزونش به واسطه نسبت به حضرات ائمه هدى بى‏آن‏که رعایت این مقدمه فرموده باشد از عدد دوازده بیرون نیست.(1)

    سیاقى‏نظام در ادامه، توضیح مى‏دهد که تعداد حروف هم در عبارت «لا اله الاّ اللّه‏؛ نیست خدایى جز اللّه‏» و هم در عبارت «محمد رسول‏اللّه‏؛ محمد فرستاده خداست» مساوى با عدد دوازده است و [تعداد حروف] در نام‏هاى على بن ابى‏طالب و شاه‏عباس حسینى نیز برابر با دوازده است. علاوه بر این، او اضافه مى‏کند که شاه‏عباس حسینى و صاحبقران عالم نیز هر دو، دوازده حرف دارند و طبق حساب ابجد وى، مجموع اعداد هر نام مساوى با عدد 577 است. به این دلایل، او در جاى جاى رساله‏اش شاه‏عباس را به عنوان صاحبقران عالم معرفى مى‏کند.(2)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان .

2 . اسکندر بیگ منشى نیز شاه‏عباس را صاحبقران مى‏نامد: «بر انظار ارباب بصایر، مستور نخواهد بود که بر القاب هر یک از سلاطین ما تقدم که عبارت صاحبقران افزوده‏اند، اکثرا تکلفات منشیانه و توافعات مترسلانه است و این معنى درشأن معالى نشان حضرت اعلى کما هو حق متحقق است، چرا که از روز ولادت با سعادتش الى غایبت، قرانات مختلفه آسمانى روى داده که احکام آن ما صدق احوال آن شهریار است» (اسکندربیگ منشى، همان، ص 102-103 (519)). در خصوص کاربرد لقب صاحبقران براى فرامانروایان پیش از عصر تیمورى مى‏توان به کتاب دیاربکریه ابوبکر طهرانى اشاره نمود. او در این وقایع نامه از اوزون حسن فرمانرواى آق‏قویونلوها با عنوان صاحبقران یاد مى‏کند. این حقیقت که وقایع نامه نویسان عصر صفوى همین لقب را براى شاه‏عباس به کار مى‏برند تأیید دیگرى است بر این فرضیه که تاریخ نوشته‏هاى عصر صفوى به طور کلى تداوم دهنده مکتب ایرانیان شرقى (تیموریان) و ایرانیان غربى (ایلخانان و آق‏قویونلوها) است، ر.ک:

    Tihrani , Kitab - iDlyarbakriyya, ed, necati lagal and Faruk sumer (Ankara 1962-4), p. 11,

--------------------------------------------------------------------------------
    تلاش سیاقى‏نظام براى برقرارى ارتباط و پیوند بسیار نزدیک بین شاه‏عباس و تیمور و نیز تلقى شاه‏عباس صفوى به عنوان شخصیتى همانند تیمور که کم و بیش ادعایى در راستاى مشیت الهى است، اهمیت بسیار دارد، زیرا این تلقى، تأیید دیگرى است براى این فرضیه که مورخان عصر صفوى در تلاش بودند تا بین صفویان پیوندى برقرار سازند.

    در خصوص تلاش قاضى احمد براى ایجاد ارتباط بین اثرش با تاریخ نوشته‏اى متعلق به اوایل عصر تیمورى، یعنى مطلع السعدین، پیش از این سخن رفته است. البته دیگر مورخان عصر صفوى هنگام بحث در خصوص خاستگاه خاندان صفوى، به طور عمده از تیموریان یاد کرده و داستان ملاقات ادعا شده تیمور با رهبر اولیه خاندان صفوى، خواجه على یا شیخ صدر الدین را نقل مى‏کنند.(1) به نظر مى‏رسد آن عبارت کتاب سیاقى‏نظام که شاه‏عباس را با تیمور مقایسه مى‏کند به این امر اشاره دارد که مشروعیت تیموریان طى سلطنت شاه‏عباس، از نفوذ واقعى و پایدارى برخوردار بوده است یا دست‏کم حکایت از این امر دارد که مورخان عصر صفوى به طور سنجیده و حساب شده‏اى در تلاش بوده‏اند تا پیوندى بین نام شاه‏عباس و تیمور برقرار کنند. بهره‏گیرى سیاقى‏نظام از حروف ابجد به جاى نقل و شرح داستان عامیانه ملاقات تیمور با شیخ صدر الدین یا خواجه‏على، راه‏کار وى براى ایجاد ارتباط بین نام تیمور و شاه‏عباس است که وى را از دیگر مورخان متمایز کرده است.


نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار (1007ق/1598م): پاسخى به حبیب‏السیر

    اطلاعات اندکى در خصوص دوران حیات نطنزى وجود دارد، اما با وجود این آر. دى. مک چستى(2) این فرضیه را با اطمینان مطرح مى‏کند که نطنزى مقام شامخى در دربار شاه‏عباس داشته است:

موقعیت مناسب نطنزى در دیوان سالارى حکومت صفوى سبب شد که وى به اسناد

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى نمونه، ر.ک: اسکندربیگ منشى، همان، ص 15-16(27-28)؛ قاضى احمد، همان، ص 32 و پژوهش هورست the discussion in Horst (Horst)


     2 . R. D. MeChesney.

--------------------------------------------------------------------------------
دولتى و مکاتبات سلطنتى دست‏رسى داشته باشد. بهره‏گیرى وى از جدیدترین اسناد دولتى و شرح مختصر وى از زندگى دربارى، ما را به این نتیجه‏گیرى رهنمون مى‏سازد که وى داراى مقامى رسمى و احتمالاً از جایگاه بالایى برخوردار بوده است.(1)

    دیباچه نطنزى همانند دیباچه سیاقى‏نظام در راستاى شکل سنتى دیباچه‏هاست. نطنزى در این مورد، حبیب‏السیر را به عنوان تنها منبع اصلى‏اش قرار داده است. بررسى نقارة الآثار نشان خواهد داد که نطنزى از یک سو به‏واسطه بهره‏گیرى از عبارت‏هاى مشابه با حبیب‏السیر ، از خواندمیر پیروى کرده است و از سوى دیگر، در پاسخ صریح به حبیب‏السیر سخنانى را بیان مى‏کند. تا این تضاد بررسى نشود مطالعه دیگر قسمت‏ها معنایى نخواهد داشت.

    نطنزى همانند خواندمیر با مطلعى ستایش‏آمیز در وصف على علیه‏السلام به عنوان مظهر العجایب و مظهر الغرایب، یعنى همان عبارتى که خواندمیر از آن بهره گرفته است، سخن خویش را آغاز مى‏کند.(2) گرچه نطنزى بعد از ارائه رباعى‏اش در ستایش على علیه‏السلام که به نظر مى‏رسد در همان محلى که خواندمیر شعر خود را در ستایش على علیه‏السلام قرار داده بود واقع شده است، از عبارت «اما بعد» براى تمایز و معرفى بخش بعدى استفاده مى‏کند، اما متن این بخش در نقاوة الآثار کمى کمتر از همین قسمت در حبیب‏السیر است. در این بخش از وقایع‏نامه هر دو مورخ در خصوص هنر تاریخ، بحث مى‏کنند و آن را با شعرى طولانى (مثنوى) در ستایش مورخان به پایان مى‏برند. اگر چه نطنزى شعر خواندمیر را کلمه به کلمه تکرار نمى‏کند، اما با وجود این، شعر وى به‏طور قطع پژواک همان شعرى است که در حبیب‏السیر وجود دارد:

حبیب‏السیر

 گهى باز گوید ز پیغمبران    گهى راز گوید ز نام آوران 
 خبر گویدت گه ز خیر البشر   گه از حال شاهان نماید خبر(3) 


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . R. D. Mc Chesney. Four source on shah Abbas, building of Isfahan. MaQarnas 5 (1998), 103-134 (p. 104-105).

2 . نطنزى، همان، ص 3 .
  3 . خواندمیر، همان، ص 3 . 

--------------------------------------------------------------------------------
نقاوة الآثار

 گه از پادشاهان حکایت کنند   گهى از رسولان روایت کنند 
 گهى از خرق عادت پیغمبران   که معجزه بود نزد دین پروران(1) 
    نطنزى بعد از شعر، خود را معرفى مى‏کند. او این قسمت را با عبارتى که از حبیب‏السیر وام مى‏گیرد، آغاز کرده، با این شیوه، بخش شرح حال‏نویسى دیباچه را شروع مى‏کند. خواندمیر در این بخش، از دوران حیات خودش از طفولیت تا سال‏هاى پایانى دهه چهلم که صرف مطالعه تاریخ و موضوعات مرتبط به آن شده بحث کرده و نطنزى از حیات شصت ساله‏اش که تنها به مطالعه هنرهاى مربوط به ادبیات سپرى شده بود، سخن مى‏گوید:

    حبیب‏السیر : «از مبادى سن رشد و تمیز تا غایت گه سنین عمر عزیز از حدود اربعین هفت هشت مرحله تجاوز کرده، همواره به تصحیح روایات احوال سابقه و تنقیح حکایت آثار لاحقه، مایل و راغب مى‏شود و پیوسته به مطالعه کتب تاریخ و ممارست صنعت انشاء، اشتغال و اعتناء مى‏نمود».(2)

    نقاوة الآثار : «از مبادى سن شباب تا غایت گه سنین عمر به حدود ستین رسیده، پیوسته به خواندن و نوشتن کتب قصص و حکایت و استماع احادیث و روایات و نقل اخبار و نظم اشعار، مایل و راغب مى‏بود».(3)

    مفهومى که از عبارت خواندمیر بر مى‏آید این است که او همواره در حال مطالعه تاریخ و فراگیرى هنر انشا بوده است، در حالى که نطنزى بدون آن‏که تغییرى در ساختار عبارت ایجاد کند، عناصر اصلى عبارت حبیب السیر، یعنى تاریخ و هنر انشا را به شعر و داستان تغییر مى‏دهد. علاوه بر این، نطنزى درست برعکس خواندمیر که فهرستى از پنج تألیف تاریخى پیشینى را ارائه داده است، نام پنج اثر منظوم خودش را ارائه مى‏دهد.(4)

 

--------------------------------------------------------------------------------
 1 . نطنزى، همان، ص 4 .
2 . خواندمیر، همان، ص 4

3 . نطنزى، همان، ص 6

4 . او این موارد را به صورت زیر، فهرست کرده است: 1ـ مجازیه، 2ـ غایات المجاز، 3ـ حاصل الحیات، مجموعه قصاید و قطعات و دیگر اقسام شعر در ستایش خداوند، محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و رسولان علیهم‏السلام ، 4ـ اضطراریه، ستایش منظوم (پادشاه جهان) (نطنزى، همان، ص 6-7).

--------------------------------------------------------------------------------
    نطنزى بعد از این فهرست با بهره‏گیرى از قالب کلى که در دیباچه حبیب السیر وجود دارد کار خود را پى مى‏گیرد. او همانند خواندمیر از شرایط دوره‏اى که در آن به نگارش اثر خویش پرداخت، سخن مى‏گوید. همانندى بین این دو اثر در این‏جا پایان مى‏یابد. نطنزى در این‏جا از این امر که چگونه در دوران کهولت سن از شعر روى‏گردان شده و به موضوعات مرتبط با علم حدیث، به‏ویژه کتاب‏هاى تفسیر علماى دینى و تصانیف فضلاى بلاغت آیین توجه کرده است، سخن مى‏گوید.(1) او در ادامه، یعنى تا اوایل بهار سال 998ق/1590م، زمانى که شاه‏عباس به منظور تأدیب یعقوب‏خان رهسپار شیراز مى‏شود، به مطالعه تاریخ نیز مى‏پردازد.(2) آن‏چه موجب شده است که نطنزى به پیروزى شاه‏عباس بر یعقوب‏خان ذوالقدر چنین اهمیت و اعتبارى ببخشد و این واقعه را به عنوان دستاوردى شگفت‏انگیز، متمایز و برجسته کند، این امر بود که قلعه استخر؛ جایى که یعقوب‏خان به آن پناه برده بود، بسیار مستحکم و غیر قابل نفوذ بود به گونه‏اى که هیچ پادشاهى در گذشته نتوانسته بود آن‏جا را ویران کند.(3) این واقعه، نطنزى را به نگارش وقایع‏نامه‏اش با نام نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار که آن را بعد از نقل داستان یعقوب‏خان ارائه مى‏دهد، ترغیب کرد.(4)

    شکست یعقوب‏خان اهمیت داشت، زیرا این واقعه، هم به طور نمادین و هم به معناى واقعى، نمایان‏گر پایان دومین جنگ داخلى، اثبات نظارت کامل شاه‏عباس بر سلطنتش و مهر پایانى بر عصر تفوق قزلباشان بود. توجه نطنزى به مرگ یعقوب‏خان زمانى از اهمیت بیشترى برخوردار خواهد شد که به این حقیقت پى ببریم که نطنزى برخلاف خواندمیر به شرح دقیق وقایع (به عنوان نمونه به این امر که آیا تحول در قدرت سیاسى، جایگاه فردى‏اش را بهبود بخشید یا نه) نمى‏پردازد. این امر شاید به سبب این واقعیت باشد که جایگاه وى هنگام نگارش این اثر، تغییر نیافته بود. با وجود این براى او این امکان فراهم شد که شرح مرگ یعقوب‏خان را به عنوان حادثه‏اى مهم، جایگزین تغییر جهت سنتى حوادث، آن گونه که

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 7 .

2 . همان، ص 6-7 .

3 . همان، ص 7 .

4 . همان، ص 6 .

--------------------------------------------------------------------------------
در سنت نگارش دیباچه در حبیب‏السیر و روضة‏الصفا وجود دارد، کند. نطنزى پس از تشریح واقعه یعقوب‏خان، رئوس فهرست مطالب اثر خودش را ارائه مى‏نماید. او بیان مى‏کند که مجلد اول به حوادث دوره‏اى از مرگ شاه طهماسب (984ق/1576م) تا سلطنت شاه اسماعیل دوم (984-985ق/1576-1577م) و سلطان محمد خدابنده (سلطنت 985-995ق/1578-1587م) مى‏پردازد و مجلد دوم اثر وى وقایع‏نامه‏اى خواهد بود که تنها به سلطنت شاه‏عباس، از ابتدا تا انتها خواهد پرداخت.(1)

    همان‏گونه که پیش از این بیان شد، نطنزى در این‏جا از طرح حبیب‏السیر دور مى‏شود، زیرا خواندمیر دیباچه‏اش را با رئوس فهرست مطالب به پایان مى‏برد. اما نطنزى در ادامه شرح فهرست مطالب اثرش بخشى را که در ستایش شاه‏عباس است، مى‏آورد و سپس دیباچه‏اش را با رساله‏اى که در آن بیان مى‏کند که او به دو موضوعى خواهد پرداخت که دیگر مورخان تاکنون به آن نپرداخته‏اند، پایان مى‏دهد.(2)

    این اظهار نظر در جاى خودش اهمیت بسیارى دارد، زیرا نطنزى به صراحت ادعا مى‏کند که اقدام وى در این قسمت از دیباچه وقایع نامه‏اش، بدیع و تازه بوده است و در نتیجه به طور غیر مستقیم به این امر اشاره مى‏کند که او در این بخش، پیشقراول راهى شده است که نویسندگان دیگر آثار به وى تأسى جسته‏اند.

    اگر این امر را بپذیریم که نطنزى در پاسخ به حبیب‏السیر خواندمیر چنین عبارتى را به نگارش در آورده است در این صورت او از نگارش این عبارت، هدف خاصى را مد نظر نداشته است. واقع امر این است که نطنزى همانند سیاقى‏نظام در پایان دیباچه‏اش از سنت حاکم بر دیباچه‏ها فاصله گرفته است. این اقدام این دو مورخ، حکایت از این امر دارد که پایان دیباچه‏ها محلى براى تحول و دگرگونى در ساختار سنتى دیباچه‏ها بود؛ یعنى این بخش، مکان مناسبى براى وقایع‏نامه نویس بود تا طرح و فکر بدیع خود را که متفاوت از ساختار سنتى بوده است، در آن بگنجاند.

    نطنزى نخستین نکته‏اى را که در بخش آخر به آن اشاره مى‏کند این است که از تمام اشعار

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 8-9 .

2 . همان، ص 10 .

--------------------------------------------------------------------------------
موجود در اثرش تنها یک بیت، سروده وى نیست. این بیت که در دیباچه اثر وى قرار دارد و سروده امیر خسرو است بنا به گفته نطنزى به مناسبت مقام و به طریق تضمین تحریر یافته است.(1) نکته دوم، این است که نطنزى به جز سه رباعى که در مفتاح کتابش آورده، تمام اشعار اثرش را در یک بحر سروده و آن بحرى است که در مهم‏ترین آثار منظوم فارسى، مانند شاهنامه فردوسى ، سکندرنامه نظامى، بوستان سعدى، آئینه سکندرى امیر خسرو، خردنامه[و سکندرى] جامى، هماى و همایون خواجه کرمانى، فراق‏نامه سلمان ساوجى و در نهایت، تمرنامه فردوسى ثانى عبداللّه‏ هاتفى استفاده شده است.(2) به بیان نطنزى در این باب، بیش از این نمى‏توان اهمیت داد، زیرا این بخش به فهرست آثار تاریخى در دیباچه حبیب‏السیر میرخواند و دیباچه خلاصة التواریخ قاضى احمد، شباهت و همانندى دارد. با وجود این، فهرست نطنزى برخلاف این فهرست‏ها شعراى بزرگ ایرانى را به عنوان الگو مطرح کرده که آن هم به این دلیل است که نطنزى قصد دارد از این طریق خوانندگانش را دست کم براى پذیرش یکى از نقش‏هایى که او آرزو داشت، یعنى شعر حماسى، آماده کند.


تاریخ عالم آراى عباسى (1038ق/1629م) نمونه‏اى از نوآورى ناقص

    اسکندربیگ در دربار شاه‏عباس خدمت مى‏کرد. اگر چه او سرانجام به مقام بلند پایه منشى اعظم دست پیدا کرد، اما عمده شهرت او به سبب نگارش تاریخ عالم آراى عباسى که شاید مشهورترین وقایع نامه عصر صفوى مى‏باشد، است.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . این مصرع در شعر ستایش‏آمیز مورخان است (نطنزى، همان، ص 10).

2 . همان، ص 11. در حقیقت، نطنزى نخستین مورخى است که به موضوع شعر و بحر در دیباچه پرداخته است. فضل اللّه‏ بن روزبهان خنجى اصفهانى در تاریخ عالم آراى امینى، وقایع نامه‏اى مربوط به دوره آق قویونلوها، نیز به نوآورى در شعر و بحر خودش مى‏پردازد. مینورسکى (Minorsky) آرا و نظریات خنجى اصفهانى را به صورت زیر خلاصه مى‏نماید: «نویسنده (خنجى اصفهانى) به جز براى آن چیزى که در جریان نگارش براى او رخ داده است، از روایت‏هاى منظوم اجتناب مى‏نماید ... اگر اشاره به اشعار اشخاص دیگر ضرورى مى‏نمود این کار با سپاس‏گذارى در خور و شایسته همراه بود... [خنجى اصفهانى] به‏واسطه بهره‏گیرى از تمام اشکال مختلف شهر و بحرها از یک نواختى اجتناب مى‏نمود» ر.ک:

    Ruzbihan Khunji - Isfahani, Tarikh - I alam - ara-yi Amini, de, John. E. Woods, abr. Eng. trans. v.minorskey, revand ang J.E. woods (London 1992). p. 12.

--------------------------------------------------------------------------------

    اگر چه در دیباچه اسکندربیگ عبارتى که به طور مستقیم از آثار پیشین اقتباس شده باشد، وجود ندارد، و اگر چه او هیچ آیه قرآنى را در مطلع اثر خویش نیاورده است، اما با این همه، این بخش از تاریخ عالم آراى عباسى همان عناصر پایدار سنتى را که در دیباچه آثار قبلى وجود داشت، در بر دارد. اسکندربیگ بعد از مطلع مذهبى به بیان نام و شرح چگونگى نگارش تاریخش مى‏پردازد. همانند سیاقى‏نظام، شرایط عصر و زمانه سبب شد که اسکندربیگ در دوران جوانى به مطالعه نپردازد و این ایام را صرف فعالیت‏هایى غیر از مطالعه کند. در واقع او به طور صریح بیان مى‏کند که چه عواملى سبب شد که او شرایط لازمى را که از مورخان انتظار مى‏رفت کسب نکند:

اسکندر الشهیر بمنشى که در اوان نشاء جوانى باغواى کوته خردان دنیاپرست، خود را از اکتساب علوم متداوله که طبیعت به آن راغب و آشنا شده بود باز آورده و هوس علم سیاق نمودم.(1)

    از این گذشته، اعتبار و اهمیت این بیان در این حقیقت نهفته است که اسکندربیگ آشکارا نیازمند شرح این مسئله بود که چرا او نتوانست به مطالعه «علوم متداوله» بپردازد، و اگر سنت تاریخ‏نگارى را مد نظر قرار دهیم او ادامه دهنده این سنت بود، زیرا با ارائه این دلیل موجه، پرده از روى حقایق بر مى‏دارد:

از آنجایى که تعلیم و تربیتِ آغازین اسکندربیگ با امر مطلوبى که خواندمیر بنیان نهاده بود؛ یعنى جوانىِ هر شخصى مى‏بایست صرف مطالعه تاریخ شود، مطابقت نداشت، اسکندربیگ را بر آن داشت که چنین بیانى را اظهار نماید.

    اسکندربیگ در نهایت به این امر پى برده که رسالت و استعداد حقیقى او در علم سیاق نبوده، بلکه در ساحت علم انشاست؛ یعنى هنر منشى‏گرى (در این مورد، ترجمه شده به هنر منشى‏گرى)، از این رو او علم سیاق را به کنارى نهاده و در سلک منشیان دربار شاه‏عباس درآمد و شروع به فعالیت نمود.(2) از ابتداى دیباچه تا این قسمت، براى نخستین بار، نامى از

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 1(2). جالب است اشاره شود که نخستین حرفه اسکندربیگ در صنف حسابدارى، همان شغلى بود که سیاقى‏نظام به آن مى‏پرداخت.

2 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 2(2).

--------------------------------------------------------------------------------
شاه‏عباس به میان مى‏آید. از این رو اسکندربیگ در این قسمت، تکریم و احترام لازم را به پادشاه ادا و او را با مجموعه‏اى از القاب و صفات، ستایش مى‏کند.

    اسکندربیگ در ادامه ستایش از پادشاه (شاه‏عباس صفوى) عبارت مهمى را مى‏آورد که غرض و نیت وى را از نگارش تاریخ عالم آراى عباسى بیان مى‏کند:

غرض اصلى از تسوید این اوراق صادرات احوال خجسته مآل آن سلطان را سلاطین نشان است.(1)

    از قرار معلوم اسکندربیگ قادر به تطبیق وظیفه‏اش به عنوان منشى با نگارش تاریخش نبود. او هنگامى که با دقت و توجه بیشترى به تاریخ مى‏پردازد نمى‏تواند شغلش را به گونه قابل قبولى انجام دهد و از این رو تصمیم مى‏گیرد که وقت بیشترى را به شغل منشى‏گرى اختصاص دهد. با وجود این هرگاه در خلال این کار براى او فرصتى فراهم مى‏شد، هنرهاى ضرورى را که براى او شرایط لازم را براى نگارش تاریخ پدید مى‏آورد، مطالعه مى‏کرد:

در خلال این حال هرگاه که فرصتى مى‏جستم به مطالعه کتب سیر و اخبار پرداخته، خواستم که از آن فن شریف بهره داشته باشم.(2)

    اگر چه اسکندربیگ به عنوان منشى دربار استخدام شد، اما اظهارات بالا حکایت از این امر دارد که نقش او به عنوان یک مورخ، بخشى از حرفه‏اش محسوب نمى‏شد. افزون بر این، مشخص نیست که آیا شاه‏عباس به وى مأموریت داده بود تا به نگارش تاریخش مبادرت نماید یا نه. اگر به سخنان اسکندربیگ اطمینان داشته باشیم، مى‏توانیم بگوییم که تألیف تاریخ عالم آراى عباسى ایده خودش بوده است و نه ایده شاه، زیرا او در سؤال «تجاهل العارف» زیر، در پاسخ به پرسش خودش، انگیزه‏اش را براى نگارش آن بازگو مى‏کند:

بخاطر آوردم که چون به شرف غلامى این پادشاه والاجاه سرافراز شده مى‏خواهى که به عنوان کمالات از ارباب استعداد ممتاز باشى، چرا طوطى طبع سخن سراى را در مقابل این آئینه گیتى نماى بگویایى در نیارى و صادرات احوال فرخنده مآل این شهریار عالى نسب بى‏همال را که در صفحه خیالت رقم ارتسام پذیرفته، بقلم گوهر نگار همت والا بر

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 2(3).

2 . همان .

--------------------------------------------------------------------------------
صحیفه بیان ننگارى؟(1)

    هم‏چنین اسکندربیگ در این اظهارات، نظرش را در خصوص ارزش تاریخ که همان بخش فلسفه تاریخ در وقایع‏نامه‏هاى قبلى است، بیان مى‏کند:

اطباع سلیمه را به مطالعه کتب سیر و تواریخ که فواید آن بر همگان معلوم است، خاصه احوالى که قریب العهد باشد، رغبت تمام هست.(2)

    اگر چه اسکندربیگ در تاریخ عالم آراى عباسى هرگز به نقاوة الآثار نطنزى اشاره‏اى ندارد، اما ممکن است که با این اثر، آشنا بوده باشد. عقاید راسخى را که اسکندربیگ در خصوص مضامین سبک نگارش بیان مى‏کند اختلاف زیادى با نظر نطنزى در همین موضوع دارد.(3) کانون علاقه اسکندربیگ نوآورى در شعر یا وزن شعر نیست و در حقیقت، اسکندربیگ آشکارا بیان مى‏کند که دغدغه اصلى وى مسئله نگارش نیست. شاید او از آموزش ادبى براى رقابت با اسلاف خودش در سبک نگارش بى‏بهره بود، از این رو در تلاش بود تا بى‏بهرگى‏اش را از آموزش مناسب ادبى، با معمولى‏ترین صورت مطرح کند:

عاقبت رأى دور بینم بدین قرار یافت که رموز احوال گرامى این آراینده دیهیم خسروانى را بى‏آنکه بسلاست عبارت و الفاظ مناسب و آراستگى لفظ و معنى مقید باشم، بطریق مستوده، بقید کتابت در آورده، در دفتر اندیشه و آمال ثبت نمایم.(4)

    اظهارات گاه و بى‏گاهى که اسکندربیگ در باره روش تحقیق تاریخى بیان مى‏کند برجسته‏ترین جنبه دیباچه اسکندربیگ است. شیوه‏هاى این ویژگى، مخصوص تاریخ عالم آراى عباسى است، زیرا اگر چه ممکن است مورخان قبلى فلسفه تاریخشان را بیان کرده باشند، اما هیچ کدام از آن‏ها به استثناى اسکندربیگ از روش‏هاى تحقیق خود براى سنجش اعتبار منابعشان صحبت نکرده‏اند. اسکندربیگ در عبارت زیر، روش‏شناسىِ تاریخى خود را

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان .

2 . همان، ص 3(4).

3 . اگر نطنزى به راستى در دربار مشغول به کار بود پس احتمالاً اسکندربیگ با او آشنا بوده است.

4 . اسکندر بیگ منشى، همان، ص 3(4). اسکندربیگ نیز احتمالاً این عبارت را در پاسخ به خنجى اصفهانى نوشته است، زیرا تاریخ عالم آراى عباسى به طور قطع با منظور و هدف خاصى، هم نام با تاریخ عالم آراى امینى خنجى اصفهانى شده است.

--------------------------------------------------------------------------------
توضیح مى‏دهد و بار دیگر براى جلوگیرى از نقد ادبى اثرش به هرگونه‏اى تلاش مى‏کند:

و آنچه پرتو شعورم بر آن تافته بود بى‏زیاده و نقصان بقلم در آوردم و آنچه اطلاعى بر آن نداشتم، ضرورة باقوال ناقدان اعتماد نموده، بى‏تکلفات منشیانه در رشته تحریر کشیدم. از مقتبسات و عبارات مغلق غیر مأنوس که ملال‏انگیز طبایع است، اجتناب لازم دانسته، صور خجسته منظر اخبار و شاهد نیکو سیر آثار را بساده‏تر لباسى آراسته، بجلوه ظهور آوردم.(1)

    با وجود این اگر کسى در پى این باشد تا جزئیات مشخص‏ترى را در خصوص این‏که اسکندربیگ به طور دقیق چه کسانى را به عنوان «ناقلان قابل اعتماد» مد نظر داشته یا این‏که چگونه و چرا او منبع خاصى را برگزیده است، عبارت پیش گفته هنوز این پتانسیل را دارد تا اطلاعاتى از روش‏شناسى تاریخى اسکندربیگ به دست دهد. هم‏چنین این عبارت در خصوص این‏که چرا اسکندربیگ اطلاعاتى که نخستین فرمانروایان صفوى، ازبکان و عثمان‏ها را در برمى‏گیرد را برگزیده است، شناختى فراهم مى‏آورد:

مقصود اصلى از تسوید این اوراق بجهة سیرابى متعطشان بوادى اخبار بر سبیل اجمال، مرقوم قلم وقایع‏نگار گرداند که سر رشته سخن بیکدیگر اتصال یافته، حکایتى که موقوف علیه مقصد اصلى است، مبهم و ناشنیده نماند.(2)

    شکل سالنامه‏نویسى نگارش تاریخى به جهت سادگى به هم پیوستن رشته‏اى از وقایع مختلف برحسب تاریخ وقوع و عدم تفکیک حوادث با اهمیت از حوادث بى‏اهمیت مورد انتقاد قرار گرفته است. از این رو زمانى که اسکندربیگ در خصوص مخفى کردن روایت «متصل» ابراز علاقه مى‏کند، نشان از این امر دارد که دلبستگى وى فراتر از موضوع «موقوف علیه مقصد اصلى است».

    به طور خلاصه اگر چه تاریخ عالم آراى عباسى بخش‏هاى رایج زیادى را که در دیباچه‏هاى سنتى وجود دارند، از قبیل عبارت‏هاى ستایش‏آمیزِ آغازین، شرحى از زندگى نویسنده و این‏که او چگونه به نگارش اثرش مبادرت کرده است و رئوس فهرست مطالب را در خود دارد، اما با

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 4(5) .

2 . همان .

--------------------------------------------------------------------------------
وجود این مى‏توان دیباچه اسکندربیگ را به واسطه توضیح در مورد روش‏شناسى تاریخى که او براى نگارش اثرش از آن بهره مى‏گیرد، متمایز دانست.


روضة الصفویه (1038ق/1629م): نقطه اوج سنت

    میرزابیگ جنابذى نگارش روضة الصفویه را در (1023ق/1614م)، یعنى در دوران فرمانروایى شاه‏عباس آغاز کرد و در آغازین سال‏هاى پادشاهى شاه صفى آن را به پایان برد. اگر چه روضة الصفویه از نظر حقوقى، ذیل وقایع‏نامه‏هایى قرار دارد که طى سلطنت شاه صفى به نگارش درآمده‏اند، اما با وجود این، جنابذى قسمت عمده اثرش را در طول فرمانروایى شاه‏عباس به نگارش در آورده و در حقیقت، بخشى که به سلطنت شاه‏صفى مى‏پردازد در دو ضمیمه ارائه شده است. از این رو، روضة الصفویه را وقایع‏نامه‏اى مى‏دانیم که در طول سلطنت شاه‏عباس به نگارش درآمده است.(1)

    اگر چه توالى حوادث و فهرست مطالب دیباچه روضة الصفویه تا حدودى متفاوت از حبیب‏السیر خواندمیر است، اما با وجود این، دیباچه جنابذى تداوم دهنده سنتى است که در زمان خواندمیر، یعنى تقریبا صد سال پیش از زمان جنابذى، بنیاد نهاده شد. جنابذى دیباچه روضة الصفویه را با مطلعى مذهبى شروع کرده، همانند خواندمیر بخش ستایش آغازین را با عبارت «اما بعد» از دیگر بخش‏هاى دیباچه مجزا مى‏کند. عبارت مشابه زیر، تکیه روضة الصفویه بر حبیب‏السیر را ثابت مى‏کند:

    حبیب‏السیر : «بر ضمایر عارف معارف، سخن سازى و خاطر خطیر واقفان مواقف، نکته‏پردازى پوشیده و پنهان نخواهد بود که...» .(2)

    روضة الصفویه : «بر ضمایر زاکیه فضلاى عالم و خواطر صافیه عقلاى بنى‏آدم، چهره

--------------------------------------------------------------------------------

1 . مک چستى (Mcchesney) به دو تاریخى [زمانى] که جنابذى آن‏ها را تاریخ [زمان] نگارش اثرش اعلام نموده است، درست یافت:

    (Fol . 2847) 3201 و 8201ق (fol 3 a)

    جنابذى هم‏چنین تاریخ 1030، 1031 و 1032ق را ذکر مى‏کند.

    نویسنده، این اطلاعات را در ملاقات با مک چستى در 20 نوامبر 1992 به دست آورده است.

2 . خواندمیر، همان، ص 2 .

--------------------------------------------------------------------------------
شاهد این معنى از تتق اختفا پوشیده نخواهد بود که...».(1)

    جنابذى با بیان این‏که زندگى‏اش در پرداختن به مطالعه تاریخ صرف شد بار دیگر با سبکى که پیشینیان وى بنیان نهاده بودند، هماهنگ مى‏شود.(2) او خود را همانند سیاقى‏نظام به عنوان فردى در میان معاشران، هم از مردم نیکوکار و هم از مردم بدکار، تصویر کرده و بیان مى‏کند که چگونه در بعضى وقت‏ها «هدف تیر حاسدان پر لاف» بود.(3) با این همه، این فرصت براى او پیش آمد تا به نگارش تاریخش مبادرت کند، زیرا آن‏هایى که در گذشته به نگارش تاریخ پرداخته بودند تمام چیزها را ننوشتند و علاوه بر این، او آرزو داشت به شرح وقایع زمان پادشاهان قدس مآل صفوى نیز بپردازد.(4)

    جنابذى به کلید تغییر حادثه‏اى که رخ داده باشد، مثل تغییر سلسله یا روى کار آمدن حامى جدید، به صورتى که او نگارش اثر تاریخى‏اش را دنبال کند، به طور صریحى اشاره ندارد. با وجود این، او بار دیگر به تقلید از حبیب‏السیر شرحى از سختى‏هاى زندگى‏اش را بیان مى‏کند:

    حبیب السیر : «و چون چند ماه اوقات تیره بدین وتیره گذران نمود، انکشاف جمال مطلوب به هیچ وجه روى ننمود، ناگاه آفتاب عنایت الهى از افق سعادت نامتناهى طالع گشت».(5)

    روضة الصفویه : «القصه، عمرى اوقات تیره بدین وتیره گذران بود که ناگاه از سروش غیب به گوش هوشم رسید که...».(6)

    جنابذى از مهارت‏ها و توانایى‏هایش در نگارش این اثر یا در موردى از عدم توانایى‏هایش سخن مى‏گوید و بیان مى‏کند که حتى با این‏که او در میان استادان هنرهاى معانى و سخن قرار داشت، هرگز در خودش استعداد و توانایى لازم براى نگارش کارى را نمى‏دید.(7) جنابذى نه از زندگى‏نامه شخصى ـ البته به جز در جایى که زندگى وى با نگارش تاریخ پیوند مى‏خورد ـ

--------------------------------------------------------------------------------

1 . جنابذى، Fol. 1 b..

2 . همان .

3 . همان .

4 . همان، Fols tb- 1 a..

5 . خواندمیر، همان، ص 6 .

6 . جنابذى، Fol. 2 b..

7 . همان، Fol. 1 b..

--------------------------------------------------------------------------------
سخن مى‏گوید، نه از حامى خودش حرفى به میان مى‏آورد و نه از این امر سخن مى‏گوید که چگونه اثرش را به بخش‏هایى که مورد نظرش بوده، تقسیم کرده است.(1)


نتیجه‏گیرى

    این بررسى نشان داده است زمانى که شاه‏عباس بر سریر سلطنت جلوس کرد دیباچه وقایع‏نامه‏هاى عصر صفوى از ساختار و مضمون مشخصى پیروى مى‏کرد. حبیب‏السیر خواندمیر، وقایع‏نامه‏اى بود که از دوره پیش از سلطنت شاه‏عباس این معیار را بنیاد نهاد و بسیارى از مورخانى که طى دوران سلطنت شاه‏عباس به نگارش تاریخ پرداخته بودند از حبیب‏السیر خواندمیر به عنوان سرمشق استفاده کردند. خواندمیر نیز روضة الصفاى پدر بزرگش را که ریشه‏هایش به آثار پیشین، از جمله مطلع السعدین سمرقندى مى‏رسد، به عنوان مبنایى براى نگارش اثر خودش قرار داد. اگر چه تمام دیباچه‏هاى سنتى همیشه از توالى و ترتیب همانندى پیروى نمى‏کنند، اما با این حال، این دیباچه‏ها به طور کلى از عناصر اصلى هم‏سانى برخوردارند. هنگامى که نویسنده قادر به فراهم آوردن معیار مورد قبول الگو نبود، اثر وى از چارچوب الگو خارج مى‏شد، از این رو، این نویسنده مجبور بود اطلاعات دائمى هر الگویى را که براى تقلیدکردن برگزیده بود، بپذیرد. به عنوان نمونه، از آن‏جا که نطنزى پیش از نقاوة الآثار هیچ اثر تاریخى دیگرى را به نگاش در نیاورده بود، بنابراین پنج اثر منظوم خودش را جایگزین پنج اثر تاریخى خواندمیر کرد. علاوه برا ین، از آن‏جا که نطنزى به شعر خیلى بیشتر از تاریخ علاقه نشان مى‏داد، از اشعار حماسى به عنوان آثارى که بیشترین تأثیر را بر او نهاده‏اند، نام مى‏برد. سیاقى‏نظام، یعنى کسى که در تمام زندگى‏اش به حسابدارى پرداخته بود، نمى‏توانست مدعى باشد که جوانى‏اش را صرف مطالعه تاریخ و دیگر هنرهاى ادبى کرده است، بنابراین او شرح این‏که چگونه به امراى افشارى کهگیلویه خدمت کرده است را جایگزین آن اطلاعات در همان بخش ساختارى مى‏کند.

    به هر حال، اکنون با توجه به طرحى که از عناصر سنتى دیباچه وقایع‏نامه‏هاى عصر

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان . البته جنابذى اطلاعات مربوط به منابع مورد استفاده‏اش را در بخشى در پایان وقایع‏نامه‏اش جاى داده است.

--------------------------------------------------------------------------------
صفوى ترسیم شد، مشخص گردید چرا دیباچه‏ها حاوى اطلاعاتى است که نویسندگانشان مى‏خواستند، همین طور روشن شد که کدام بخش‏ها منحصر به فرد و کدام بخش‏ها سنتى است. دیباچه وقایع‏نامه‏هاى عصر صفوى، به صورت یک مجموعه، بخش مهمى از آثار تاریخى را تشکیل مى‏دهند. بنابراین، به جاى این‏که آن‏ها صرفا به عنوان قطعه‏هاى ادبىِ تصنعى تلقى شوند یا این‏که به سادگى اطلاعات تذکره‏اى از درون آن‏ها استخراج شود، باید با بررسى تاریخ‏نگارى دیباچه‏ها و بر اساس سبکى که آن‏ها خودشان را با آن تطبیق داده‏اند و نیز به‏وسیله بررسى جایگاه آن‏ها در زمینه تاریخى، فواید فراوانى را به‏دست آورد .

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

فهرست منابع


    80 . ابن فندق، تاریخ بیهقى، تصحیح على بهمنى، تهران، 1317/1938م .

    81 . خنجى‏اصفهانى، فضل‏اللّه‏ بن روزبهان، تاریخ عالم آراى امینى.

    82 . خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، تصحیح جلال الدین همایى، تهران، 1333/1954م .

    83 . سمرقندى، عبدالرزاق، مطلع السعدین و مجمع البحرین، تصحیح عبدالحسین نوایى، تهران، 1353/1974م .

    84 . سیاقى‏نظام، فتوحات همایون، نسخه خطى .

    85 . قمى، قاضى احمد، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1363/1984م .

    86 . کسروى، احمد، شیخ صفى و تبارش، تهران، 2535/1976م .

    87 . منشى، اسکندربیگ، تاریخ عالم آراى عباسى، تصحیح ایرج افشار، تهران، 1350/1971م .

    88 . میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تصحیح عباس پرویز، تهران، 1338/1959م .

    89 . نطنزى، نقاوة الآثار فى ذکر الأخیار، تصحیح احسان اشراقى، تهران، 1350/1971م .

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

تاریخ‏نگارى شیعه در کتاب رجال نجاشى

نرگس مجیدى‏نسب(1)


چکیده

    رجال نجاشى یکى از کتب اربعه رجالى شیعه است که با ثبت فهرست اسامى مؤلفان شیعه تا نیمه قرن پنجم، خدمت والایى به تاریخ تشیع کرده است، به گونه‏اى که با مراجعه به آن مى‏توان به سهم شیعه در تاریخ‏نگارى تا قرن پنجم پى برد. در این پژوهش، فهرستى از آثار تاریخى شیعه که در کتاب نجاشى از آن‏ها یاد شده، جمع‏آورى و دسته‏بندى شده است.

    این تحقیق شامل دو بخش است: بخش اول، شامل شرح حال نجاشى و ارزش کتاب نجاشى است و بخش دوم به تاریخ‏نگارى شیعه در رجال نجاشى مى‏پردازد و به طور خاص، موضوعاتى چون تاریخ انبیا، ایام العرب و انساب، سیره و مغازى، رجال و شرح حال نویسى، تک‏نگارى، حروب و فتن و مقاتل، فتوح و خراج، تاریخ‏نگارى عمومى، تاریخ‏نگارى ادبى، جغرافیاى تاریخى، تاریخ‏هاى محلى و فرق و مذاهب را در این کتاب یادآور مى‏شود.

    واژه‏هاى کلیدى : آثار مکتوب شیعه، تاریخ‏نگارى، رجال نجاشى، اخبار، طبقات، سیره و مقتل.


بخش اول: شرح حال و معرفى رجال نجاشى

    در باره نقش شیعه در تاریخ‏نگارى، شاهد قضاوت‏هاى متفاوتى هستیم. برخى با توجه به حجم گسترده کتاب‏هاى تاریخى موجود که توسط نویسندگان سنى مذهب نگارش یافته،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 دانش‏پژوه سطح 3 تاریخ تشیع، جامعة الزهرا .

--------------------------------------------------------------------------------
جایگاهى براى شیعه در این علم نمى‏شناسند و در برابر، برخى مورخان، نویسندگان بخش عمده‏اى از کتاب‏هاى تاریخى و منابع اولیه را شیعى دانسته و تاریخ‏نگارى مسلمانان را مرهون تشیع دانسته‏اند. در این میان، برخى محققان سنى مذهب به دلایل سیاسى، از جمله رد مطالب و گزارش‏هایى که حاوى نکات بسیار مهمى در تأیید اندیشه‏هاى سیاسى ـ مذهبى شیعه است، با نگاه دوم موافقت و همراهى کرده تا با اتهام تشیع به برخى از مورخان مشهور اهل سنت، گزارش‏هاى تاریخى آنان را زیر سؤال ببرند.(1) هم‏چنین بعضى بر این باورند که امیرالمؤمنین على علیه‏السلام اولین پایه‏گذار تاریخ مدون اسلامى بود.(2)

    به طور کلى براى بررسى دقیق سهم شیعه در تاریخ‏نگارى باید به دو نکته توجه داشت: اول، تشیع را چگونه معنا مى‏کنیم و براى آن در هر دوره چه مشخصه‏هایى در نظر مى‏گیریم و دوم، این‏که فهرست کتاب‏هاى تاریخى را که مؤلفان آن‏ها شیعه هستند (با توجه به دو نکته: قدرت حاکم و جمعیت شیعه) جمع‏آورى و با منابع تاریخى اهل‏سنت مقایسه نماییم.

    نوشتار حاضر در صدد ارائه آمارى از کتاب‏ها و مورخان شیعى است و براى این منظور، کتاب ارزش‏مند رجال نجاشى معیار کار قرار گرفته است.

    یکى از موثق‏ترین منابعى که کتاب‏هاى تاریخى شیعه را ثبت کرده، کتاب رجال نجاشى است. تا به حال، مقالات مختلفى در باره این اثر نوشته شده،(3) اما این کتاب کمتر با نگاه تاریخى بررسى شده است. در این کتاب از آثار تاریخى بسیارى از دانشمندان شیعه تا قرن پنجم یاد شده است. با استخراج منابع تاریخى شیعه و نام نویسندگان آن‏ها و بررسى اجمالى آمار مربوط به هر رشته از تاریخ، نتایج مفیدى به دست آمده که در ادامه خواهد آمد.


نجاشى و خاندان او

    ابوالعباس احمد بن على بن عباس بن محمد بن عبداللّه‏ بن ابراهیم بن محمد بن عبداللّه‏،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ر.ک: محمد نورى ولى ، اثر التشیع فى الروایات التاریخیه فى القرن الاول الهجرى.

2 . اولین کتاب مدونِ امالى رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به خط على علیه‏السلام بوده و سنت‏هاى اسلام و پیامبر در آن ذکر شده است. قسمت‏هایى از آن در امالى شیخ صدوق موجود است (سیدمحمد حسین حسینى جلالى، فهرس التراث، ج 1، ص 71 و 74) .

3 . براى نمونه، ر.ک: «روش نجاشى در نقد رجال»، علوم حدیث، ش40، تابستان 85، ص 55 .

--------------------------------------------------------------------------------
معروف به نجاشى(1) در صفر سال 372 به دنیا آمد.(2) محل تولد او به درستى دانسته نشده است، اما عمر کحاله، اسماعیل پاشا و زرکلى او را ابن‏کوفى و خودش را بغدادى مى‏شناسند.(3) این دو عنوان، گویاى کوفى بودن پدر نجاشى، و بغدادى بودن خود نجاشى است یا به معناى تولد او در کوفه و بزرگ شدن و رشد و نمو او در بغداد است.(4) جد او عبداللّه‏ از کارگزاران منصور دوانیقى در اهواز و فارس بود.(5) عبداللّه‏ از اصحاب راستین امام صادق علیه‏السلام بود.(6) امام سفارش شیعیان این منطقه را به وى مى‏کرد. در مورد یکى از شیعیان به او نوشت: «سر أخاک سرک اللّه‏؛ برادرت را شاد کن تا خدا را شاد کرده باشى».(7)

    عبداللّه‏ نجاشى با ارسال نامه‏اى از امام صادق علیه‏السلام خواست تا شیوه درست حکومت‏دارى را به او یاد دهد. امام نیز طى نامه‏اى دستورالعملى حکومتى براى او نوشت که این نامه یکى از اصول اربعه مائه شیعه است و به نام اربعین حدیثا فى حقوق الاخوان یا الرسالة الاهوازیه مشهور است.(8)

    على بن احمد پدر نجاشى نیز از علماى به نام شیعه و شاگرد شیخ صدوق بود. نجاشى از او

--------------------------------------------------------------------------------

1 . وى نسب خود را تا نزار بن معد بن عدنان نوشته است، ر.ک: رجال نجاشى، ص 101 .

2 . علامه حلى، خلاصة الاقوال، ص73 .

3 . عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1، ص 317؛ اسماعیل‏پاشا بغدادى، هدیة العارفین، ج 1، ص 78 و خیرالدین زرکلى، الاعلام، ج 1، ص 172 .

4 . محقق تسترى، نجاشى را بغدادى دانسته، به کوفى بودن وى اطمینان حاصل نکرده است، چرا که افراد به مناسبت‏هاى مختلف امکان انتساب به یک شهر را دارند، مانند حسین بن سعید اهوازى که اصلش کوفى است. وى مى‏گوید که کوفه در زمان نجاشى شهرى ویران شده بود. البته اشتهار نجاشى در زمان خودش به ابن‏الکوفى و نیز نوشتن کتابى در باره کوفه، کوفى بودن او را ثابت مى‏کند. گفتنى است شهر کوفه تنها براثرحملات قرامطه دچار ویرانى‏هایى شده و آبادانى خود را از دست داده بود، مانند بغداد که پیش از ورود آل‏بویه براثر نزاع‏هاى فرقه‏اى و عدم امنیت، ویران شده بود.

5 . نجاشى،همان، ص 213؛ رجال کشى، ص 342 و علامه حلى، همان، ص 97 .

6 . عبارت اسماعیل پاشا بیان‏گر آن است که خود نجاشى ابتدا زیدى مذهب بود و بعد شیعه شد (هدیة العارفین، ج 1، ص 78). البته این مطلب، صحیح به نظر نمى‏رسد و هیچ یک از علماى شیعه چنین مطلبى را در باره نجاشى نگفته‏اند.

7 . حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 11، ص 572 - 573 و ج 12، ص 142 .

8 . نجاشى، همان، ص 101؛ آقابزرگ تهرانى، الذریعه، ج 1، ص 426 و ج 11، ص 7 و محدث نورى، خاتمة مستدرک الوسایل، ج 3، ص 146 .

--------------------------------------------------------------------------------
به عنوان استاد ثقه یاد مى‏کند.(1)

    به نظر مى‏رسد بیشتر عمر نجاشى براى کسب دانش در بغداد سپرى شده است، ولى از اشاراتى که خود در کتاب رجالش دارد، برمى‏آید که وى سفرهایى به کوفه و نجف و بصره و مکه نیز داشته است.(2)

    نجاشى به سال 450ق در مطرآباد یا مطیرآباد(3) (سامراء)در سن 78 سالگى درگذشت.(4)


شخصیت علمى نجاشى

    نجاشى حدود سیزده سال داشت که براى کسب دانش از درس حدیث بهره برد.(5) وى در مسجد لولوئى (نفطویه) قرائت قرآن را نزد صاحب مسجد فرا گرفت. او کتاب کافى را بر ابوالحسین احمد بن احمد کوفى کاتب قرائت کرد.(6) نجاشى از اساتید بزرگ شیعه استفاده علمى فراوان برد. وى همراه علماى بزرگى چون شیخ طوسى، سید رضى، سید مرتضى، سلاّر و سایر فضلاى معاصر خود، از مکتب فقهى و علمى شیخ مفید(ره) استفاده وافر کرد. نجاشى از محضر بزرگان علم رجال چون احمد بن حسین، معروف به ابن‏غضائرى، نویسنده کتاب رجالى معروف الضعفاء(7) و پدر وى حسین بن عبیداللّه‏ و سیرافى و ابن‏جنیدى و جوهرى بهره برد و در علم انساب و رجال تخصص پیدا کرد. او از اساتید بسیارى در فنون مختلف علمى استفاده کرده که تاکنون از 48 نفر آن‏ها نام برده شده است.(8) برخى از آنان عبارت‏اند از:

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . نجاشى، همان، ص 300، 332 و 392 .

2 . نجاشى، همان، ص 65، 74، 86 و 440 و نیز آقابزرگ تهرانى، همان، ج 8، ص 195 .

3 . یاقوت حموى، معجم البلدان ، ج 5، ص 151. مطیره یکى از مناطق خوش آب و هواى بین سامرا و بغداد است. این انتقال از بغداد به سامرا شاید به دلیل تحول دولت شیعى آل‏بویه به آل‏سلجوق باشد که در پى آن، شیعه رو به ضعف نهاد و مشاجره‏هاى شیعیان و اهل‏سنت بغداد بالا گرفت و به همین دلیل، شیخ طوسى نیز مجبور شد از بغداد به نجف نقل مکان کند.

4 . علامه حلى، همان، ص 73 و زرکلى، الاعلام، ج 1، ص 172. به نظر مى‏رسد این تاریخ، صحیح نباشد و درگذشت نجاشى متأخرتر از این تاریخ باشد، زیرا وى در شرح حال محمد بن حسن بن حمزه جعفرى مى‏گوید: او به تاریخ 16 رمضان 463 درگذشت، ر.ک: نجاشى، همان، ص 404 .

5 . ر.ک: بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 2، ص 81 .

6 . همان، ج 2، ص 82 .

7 . نجاشى با احمد بن حسین هم درس و هم بحث بوده است.

8 . غلامرضا عرفانیان، مشایخ الثقات، ج 1، ص 4. محدث نورى 31 نفر از اساتید نجاشى را نام برده است (ر.ک: خاتمه مستدرک الوسایل، ج 3، ص 421-424). محمدصادق بحرالعلوم در مقدمه الفوائد الرجالیه(ج 2، ص 50 - 85) بحث مفصلى در باره اساتید نجاشى و اسامى آنان کرده است.

--------------------------------------------------------------------------------
    1ـ على بن احمد بن عباس پدر نجاشى. بسیارى از کتب علماى شیعه، از جمله شیخ صدوق را پدرش بر او قرائت کرده است.(1)

    2ـ شیخ مفید (م413ق). نجاشى او را چنین توصیف مى‏کند: «شیخنا و استاذنا ـ رضى‏اللّه‏ عنه ـ فضله اشهر من ان یوصف فى الفقه و الکلام و الروایة و العلم».(2) نجاشى بسیارى از کتاب‏هاى علماى شیعه را از شیخ مفید اخذ کرده است.

    3ـ حسین بن عبیداللّه‏ بن ابراهیم غضائرى (م 411ق). ابن غضائرى و پسر وى از رجالیون مشهور و بزرگ شیعه‏اند.(3)

    4ـ شیخ صدوق، محمد بن على بن حسین (م 381ق). نجاشى از او با تعبیر «شیخنا و فقیهنا» یاد کرده است.(4)

    5ـ سیدمرتضى علم‏الهدى (م436ق). نجاشى در مراسم تدفین او حاضر بود. او همراه سلاّر بن عبدالعزیز و ابویعلى محمد بن حسن بن حمزه جعفرى داماد و جانشین شیخ مفید، متولى غسل سید مرتضى بوده‏اند.(5)

    6 ـ ابن عبدون احمد بن عبدالواحد بزاز (م 422یا 423ق).(6)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . نجاشى، همان، ص 102، 300، 322 و 392 .

2 . نجاشى، همان، ص 399 .

3 . همان، ص 69 .

4 . همان، ص 389 .

5 . همان، ص 87 و 271 .

--------------------------------------------------------------------------------
    7 ـ ابو العباس احمد بن على بن نوح سیرافى. وى از رجال شناسان زمان خود بود و نجاشى بسیارى از کتاب‏هاى مشایخ شیعه را از او اخذ کرده است.(1) نجاشى نزد او از جایگاه خاصى برخوردار بود، این رو سیرافى تمام کتاب‏هاى خود را طى وصیتى به نجاشى داد.(2)

    8 ـ ابوالحسن ابن‏جندى احمد بن محمد بن عمران،(3) مؤلف کتاب الرجال. او نجاشى را با اساتید به نام آن دوران آشنا ساخت.(4) شاید از این روست که آقابزرگ احتمال داده که ابن‏جندى نخستین استاد نجاشى بوده است.(5)

    9ـ محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانى، صاحب کتاب مشهور کتاب الغیبه .(6)

    10ـ احمد بن محمد بن عبید بن حسن جوهرى (م401ق)، نویسنده کتاب الاشتمال على معرفة الرجال .(7)

    11ـ احمد بن على بن عباس سیرافى. نجاشى به بزرگى از او یاد کرده است.(8)

    12ـ محمد بن جریر بن رستم طبرى (زنده در 411ق)، صاحب کتاب المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین علیه‏السلام .(9)

    13ـ سیدرضى (395-406ق). وى مؤسس اولین دانشگاه شیعه به نام دارالعلم بود که هشتاد سال قبل از مدرسه نظامیه بغداد تأسیس شد. سیدرضى براى دارالعلم، کتابخانه‏اى با کلیه وسائل و لوازم فراهم کرد. به نظر مى‏رسد نجاشى امکان استفاده از این کتابخانه را داشته است. ابوالقاسم تنوخى، قاضى مدائن و شاگرد سیدمرتضى مى‏گوید: این کتابخانه

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 87 .

2 . همان، ص 26 و 393 .

3 . همان، ص 112 .

4 . همان، ص 85 و 199 .

5 . همان، ص 85 .

6 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 449 .

7 . نجاشى، همان، ص 69 .

8 . همان، ص 85 .

9 . همان، ص 86 .

10 . این کتاب توسط احمد محمودى تحقیق و چاپ شده است. آثار دیگر طبرى، الروات عن اهل البیت علیهم‏السلام ، دلائل الائمة الواضحه، مناقب فاطمه و ولدها، نور المعجزات فى مناقب الائمة الاثنى عشر و المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، ص 77-87 (عمر رضاکحاله،همان، ج 9، ص 147).

--------------------------------------------------------------------------------
هشتاد هزار جلد کتاب داشت که سیدرضى آن‏ها را خوانده یا تألیف کرده یا مطالب آن‏ها را به خاطر داشت.(1)

    14ـ محمد بن على قنائى. نجاشى اجازه روایت از تمام کتاب‏هاى ایشان را داشت.(2)

    مراتب علمى نجاشى در شناخت رجال و علم انساب و مدح و ذم افراد بدان پایه است که بسیارى بر این نکته تصریح کرده‏اند که وى میزان توثیق(3) اساتید خود بوده است و این بدان دلیل بوده که نجاشى تقید بسیارى در نقل روایت از افراد ثقه داشته و در نقل یک روایت تنها به منابع یا کتاب‏ها یا صرف شنیدن از استاد خود اکتفا نمى‏کرد، چنان‏که این مطلب در کتاب خود او مشهود و روشن است.(4) تخصص نجاشى در فن رجال و جرح و تعدیل راویان است به گونه‏اى که برخى او را از شیخ طوسى و کشى برتر دانسته‏اند.(5)

    دیدگاه‏هاى او در این زمینه، مرجع علماى شیعه است.(6) علامه حلى در تعارض نظر شیخ طوسى و نجاشى، نظر نجاشى را به دلیل تخصص بیشتر او در فن رجال ترجیح مى‏داد.(7) این ترجیح بدان دلیل بود که مشایخ نجاشى در رجال و جرح و تعدیل، بیشتر از مشایخ شیخ طوسى بود.


آثار نجاشى

    1ـ مشهورترین اثر نجاشى فهرس مصنفى اسماء الشیعه است که به رجال النجاشى مشهور است.(8) این کتاب چندین شرح دارد؛(9)

    2ـ کتاب الکوفه و ما فیها من الآثار و الفضائل؛

    3ـ کتاب الجمعه و ما فیها من الاعمال ؛

    4ـ مختصر الانوار و مواضع النجوم؛(10)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . علامه امینى، الغدیر، ج 8، ص 84 و جمعى از پژوهش‏گران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج 1، ص 49 .

2 . نجاشى، همان، ص 398. براى آگاهى از اساتید دیگر نجاشى، ر.ک: فضائرى، تکمله رسالة الزرارى، ص118 - 124؛ علامه حلى، همان، ص 179 و خویى، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 371.

3 . اگر نجاشى از استاد خود روایتى نقل کند معلوم مى‏شود وى را مورد اطمینان و موثق مى‏شمرده است.

4 . براى اطلاع بیشتر در این باره، ر.ک: سبحانى، کلیات فى علم الرجال، ص 281. نجاشى براى توثیق راوى، تنها به کتاب‏ها و منابع اکتفا نمى‏کرد(غلامرضا عرفانیان، همان، ص 9 ).

5 . تبریزى، مرآة الکتب، ص 494 و محقق حلى، جامع الشرایع، ص 16 .

6 . حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 5 .

7 . محقق حلى، المعتبر، ج 1، ص 92، 292، 347، 356، 406 و ج 2، ص 66، 681 و علامه حلى، خلاصة الاقول، ص 196-197 .

8 . از این کتاب با نام فهرست نجاشى، فهرس کتب شیعه و فهرست اسماء مصنفین الشیعه و مصنفاتهم نیز یاد شده است، ر.ک: سید اعجاز حسین، کشف الجحب و الاستار، ص 408 و آقابزرگ تهرانى، همان، ج 16، ص 375 .

9 . تهذیب المقال فى تنقیح کتاب الرجال ـ سید محمدعلى ابطحى/ شرح‏هاى بر کتاب نجاشى را نام برده است.

10 . اسماعیل پاشا کتاب مختصر الانوار و کتاب مواضع النجوم را از جمله کتاب‏هاى نجاشى دانسته است(هدیة العارفین، ج 1، ص 78 ).

--------------------------------------------------------------------------------
    5ـ انساب نصر بن قعین و ایامهم و اشعارهم.(1) نجاشى به این تیره منسوب بوده است؛

    6ـ تفسیرالنجاشى؛(2)

    7ـ اخبار بنى سنسن.(3) این کتاب در باره خاندان زرارة بن اعین است.(4)


نگاهى اجمالى به کتاب رجال نجاشى(5)

    تاریخ تدوین حدیث نشان مى‏دهد که شیعه دست‏کم نزدیک به یک قرن پیش از اهل‏سنت به تدوین و کتابت مشغول بوده و جامعه اهل‏تسنن در پى سیاست منع تدوین حدیث تا زمان عمر بن عبدالعزیز کتابت رسمى خود را آغاز نکرده بود.(6) نجاشى در خصوص انگیزه خویش از نوشتن کتاب فهرست مى‏گوید:

وقتى آگاه شدم که سید شریف(7) فرمود که گروهى از مخالفان ما گفتند که شما شخصیت

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . نجاشى،همان، ص 101 .

2 . آقابزرگ تهرانى،همان، ج 3، ص 281؛ ج 4، ص 317 و ج 5، ص 140 و زرکلى،همان، ج 1، ص 172 .

3 . نجاشى،همان، ص 83 .

4 . نجاشى ذیل نام ابوغالب زرارى از این کتاب خود نام برده است.

5 . مباحث فنى زیادى در باره این کتاب مطرح است که در این نوشتار، مجال طرح و بررسى آن نیست، مانند مقایسه رجال نجاشى با فهرست شیخ طوسى و این که کدام‏یک پیش‏تر نوشته شده و اعتبار و اتقان کدام‏یک بیشتر است. هم‏چنین مصادر نجاشى چه بوده است و شیوه کار او چگونه مى‏باشد و ... .

6 . ر.ک: سیدمحمدرضا جلالى، تدوین السنة الشریفه، ص 15 .

7 . سید مرتضى استاد نجاشى بود.

--------------------------------------------------------------------------------
علمى و نویسنده و کتاب و نوشته‏اى ندارید و شیعیان را سرزنش مى‏کنند. این سخن را کسانى مى‏زنند که از وضعیت شیعه هیچ آگاهى ندارند و از جایگاه و تاریخ اهل علم آن بى‏خبرند و با اهل خبره آن برخوردى نداشته‏اند تا حقیقت را بفهمند. لذا بر آن شدم نام و اثر نویسندگان شیعه(1) را جمع آورى کنم.

    رجال نجاشى از کهن‏ترین کتاب‏هاى فهرست‏نگارى و یکى از اصول چهارگانه کتب رجالى شیعه است.(2) برخى آن را مهم‏ترین کتاب رجال شیعه دانسته‏اند.(3) نجاشى در این کتاب به دو مطلب توجه خاص داشته است: ذکر آثار مکتوب مؤلفان شیعه(4) و جرح و تعدیل هر مؤلف ذیل نام او. نجاشى نام و لقب و آثار هر مؤلف را که خود دیده یا از راوى موثقى شنیده و یا در کتاب مورد اطمینانى مشاهده کرده، در این کتاب ذکر مى‏کند. او گاهى ذیل نام برخى از مؤلفان به این جمله، «له کتاب»(5) بسنده کرده و عنوان کتاب را قید نکرده است.(6)

    پیش از نجاشى، ابن غضائرى و شیخ طوسى در باره رجال شیعه و کتاب‏هاى آنان تألیفاتى داشته‏اند،(7) اما گویا کتاب جامعى در باره مؤلفان شیعه نوشته نشده بود،(8) از این رو برخى از علماى اهل‏سنت به جامعه شیعه ایراد مى‏گرفتند؛ ایرادى که در زمان معاصر نیز تکرار شد و علامه سیدمحسن امین عاملى و شیخ آغا بزرگ تهرانى و سیدحسن صدر را برآن داشت تا کتاب‏هاى ارزش‏مند اعیان الشیعه، الذریعه و تأسیس الشیعه را تألیف کنند و به معرفى نویسندگان شیعه و کتاب‏هاى آنان بپردازند.

    نجاشى با این که نزدیک به بیست سال براى تدوین فهرست خود تلاش کرد، ولى خود مى‏گوید:

هر چند نتوانستم نام همه کتاب‏هاى نویسندگان شیعه را پیدا کنم، زیرا بسیارى از آن‏ها از بین رفته، اما آن‏چه یافتم در این کتاب، جمع‏آورى نمودم و این مطلب را بدان جهت گفتم تا چنان‏چه شخصى کتابى را یافت که نامش در این فهرست نیامده بود، عذرم را بپذیرد.(9)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . نجاشى در تعریف شیعه از قول ابان بن تغلب مى‏نویسد: شیعه کسى است که پس از پراکنده‏شدن مردم از حول رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، قول على علیه‏السلام را بگیرد و پس از پراکنده‏شدن مردم از حول على علیه‏السلام ، قول جعفر بن محمد را بگیرد(نجاشى، همان، ص 12) .

2 . این کتاب‏ها عبارت‏اند از: رجال کشى، رجال و فهرست شیخ طوسى و فهرست یا رجال نجاشى.

3 . نجاشى، همان، مقدمه آیت‏اللّه‏ آقاموسى زنجانى، ص 2 .

4 . شیعه در رجال نجاشى شامل فرقه‏هاى شیعه از جمله اسماعیلیه، فطحیه، واقفیه و غالیان نیز مى‏شود(نجاشى، همان، ص 249، 252، 259، 266 و 336) .

5 . براى مؤلف کتابى است.

6 . این مشکل را مى‏توان با مراجعه به سایر کتاب‏هاى فهرست‏نگارى حل کرد.

7 . فهرست شیخ پیش از رجال نجاشى نوشته شده و این از شرح حال شیخ در کتاب نجاشى مشهود است، ولى شرح حال نجاشى در فهرست نیست. آیت‏اللّه‏ بروجردى بیان داشته‏اند که رجال نجاشى در حقیقت ذیلى بر فهرست شیخ طوسى بوده است( سبحانى، همان، ص 63) .

8 . رجال نجاشى، ص 3 .

9 . همان، ص 3 .

--------------------------------------------------------------------------------
    این کتاب ـ هم‏چنان که از ظاهر مقدمه به دست مى‏آید ـ در زمان حیات سید مرتضى شروع شد و تدوین آن بیست سال طول کشید. مجموع نویسندگانى که وى در رجال خود نام برده 1269 نفر است که تمام نویسندگان، شیعه و غالبا دوازده امامى و تعدادى هم از فرقه‏هاى دیگر شیعه هستند. با این حال، شاهدیم که نجاشى از برخى مؤلفان سنى مذهب (حدودا شانزده نفر) نیز نام برده به این اعتبار که این افراد از ائمه اطهار علیهم‏السلام روایت کرده و از اصحاب آنان شمرده مى‏شدند یا کتاب روایى از آنان داشتند و یا در باره ائمه علیهم‏السلام و اصحاب آنان مثالبى نوشته‏اند.


بخش دوم: تاریخ‏نگارى شیعه در کتاب نجاشى

    در این نوشتار به طور مختصر، نقش شیعه و آثار تاریخى شیعیان در علم تاریخ‏نگارى بر اساس کتاب رجال نجاشى تبین و بررسى شده‏است. شیعه دانستن یک فرد در این تحقیق به همان اعتبار و معیار نجاشى است.

    آثار مورخان شیعه در این کتاب را مى‏توان به چند بخش عمده تقسیم(1) کرد که عبارت‏اند از: تاریخ انبیا، ایام العرب و انساب، سیره و مغازى، رجال و شرح حال نگارى، تک‏نگارى، تاریخ عمومى، حروب و فتن و مقاتل، جغرافیاى تاریخى و تاریخ‏نگارى محلى، فتوح و خراج،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . این تقسیمات براساس روش معمول عناوین تاریخ در کتاب‏هاى منبع‏نگارى است و تقسیمى منطقى محسوب نمى‏شود. به نظر مى‏رسد که مى‏توان عناوین کتاب‏هاى تاریخى را دو قسمت منطقى تقسیم کرد: الف- کتاب‏هایى که موضوع آن‏ها نقل یک حادثه و تک‏نگارى است، ب - کتاب‏هایى که موضوع آن‏ها نقل حوادث متعدد و تاریخ عمومى است و محور هر یک از این موضوعات ممکن است راجع به تاریخ، سیره یک فرد، جنگ، فتح، قتل، نسب قبیله، افراد مهم، مانند دانشمند، شاعر، مورخ و محدث، یک منطقه، فرقه و مذهب، فرهنگ و ادبیات باشد.

--------------------------------------------------------------------------------
تاریخ‏نگارى ادبى و فرق و مذاهب.


تاریخ انبیا

    شیعه در بخش تاریخ قبل از اسلام حول محور تاریخ انبیا تألیفاتى دارد. این اصطلاح، تاریخ بشر از ابتدا تا آخرین پیامبر الهى را در برمى‏گیرد. در میان منابع شیعه، تاریخ انبیا به طور پراکنده آمده است. علامه مجلسى مجموعه این اخبار را در جلد 11ـ14 بحارالانوار آورده است. بیشتر این اخبار در آثار شیخ صدوق، تفسیر على بن ابراهیم قمى، تفسیر عیاشى، تفسیر مجمع البیان و سایر تفاسیر شیعه وجود دارد. در بخش تاریخ قبل از اسلام از پانزده اثر که مربوط به تاریخ انبیاست، یاد کرده است .


ایام العرب و علم انساب

    ایام‏العرب و علم انساب، میراث تاریخى جاهلى به حساب مى‏آید. استمرار دیدگاه قبیله‏اى پیش از اسلام نسبت به حوادث یا ادامه روایات ایام و انساب عرب توسط راویان شعر و اخبار به ایام یا جنگ‏هاى عصر اسلامى با حفظ خصایص قبیله‏اى، هدایت شد.(1) شیعه در میان سایر آثار تاریخى خود، کمترین اثر را در زمینه ایام‏العرب دارد.

    به رغم آن‏که پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با تعصبات قبیله‏اى به شدت برخورد کرد، اما ساختار قبیله‏اى هم چنان باقى ماند و علم انساب به حیات خود ادامه داد. تقسیم بیت‏المال بر اساس انساب و قبایل، از زمان خلیفه دوم و سپس عصر بنى‏امیه باعث رشد تعصبات قبیله‏اى به طور افراطى شد و همه این‏ها در بارورى دانش انساب مؤثر افتاد و دانش انساب هم چنان در میان اعراب باقى ماند. پس از روى کارآمدن عباسیان، علویان بیش از همه بر این دانش تأکید کردند. این امر، دلایل خاص حقوقى و اجتماعى و حتى سیاسى خود را داشت.(2) هر چند آمار شیعه در ثبت حوادثِ قبل از اسلام چشم‏گیر نیست، اما با توجه به این که آداب و رسوم اعراب ریشه در شناخت انساب و علم الایام داشت، شیعه به این بخش نیز پرداخته است.

    با توجه به نوع کار و تخصص بعضى نویسندگان شیعه مى‏توان به یقین ادعا کرد که شیعه نقش اساسى در این بخش داشته به گونه‏اى که مثلاً نویسندگان اهل‏سنت براى شناخت انساب عرب جز استناد به کتاب‏هاى محمد بن سائب بن بشر کلبى(م146ق) و پسر وى هشام که بسیارى از تاریخ نویسان آن روزگار از شاگردان وى بوده‏اند، راهى ندارند.(3)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . سید صادق سجادى و هادى عالم‏زاده، تاریخ‏نگارى در اسلام، ص 57 .

2 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 32 .

3 . سمعانى، الانساب،ج 5، ص 56 .

--------------------------------------------------------------------------------
    به هر حال، در زمینه علم انساب و ایام‏العرب از 29 اثر در کتاب نجاشى یاد شده است.


سیره و مغازى

    قرآن، پیامبر را الگویى کامل براى مردم معرفى کرده است: «ولکم فى رسول‏اللّه‏ اسوة حسنه».(1) اصحاب رسول‏خدا به این مهم کاملاً توجه داشته، با دقت، رفتار و گفتار حضرت را به خاطر سپرده و براى دیگران نقل مى‏کردند. حفظ و نقل خاطرات زندگى و شرح حال آن حضرت، پایه و اساس دانش سیره و مغازى شد. از آن پس دانش سیره و مغازى، میراث مدینه و پایه‏گذار تاریخ‏نگارى مسلمانان شناخته شد. سیره و مغازى در این مقاله، شامل اجداد و خاندان پیامبر و شرح حال ایشان و حوادث مربوط به دوران حیات حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است.

    یکى از خاستگاه‏هاى اصلى تشیع، عراق بوده است. تاریخ‏نگارى عراق بیشتر بر محور حوادث و جریان‏هاى سیاسى دوران خلافت بوده و کمتر به سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله توجه کرده است. با این حال، شیعه با اعتقاد به عصمت رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و به دلیل حوادث مهمى که در زندگى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رخ داده و از نظر شیعه با اعتقادات آنان ارتباط تنگاتنگ و حساسى داشته، شرح حال ایشان را نیز نگاشته است. از طرف دیگر، علماى شیعه به اهل‏بیت پیامبر به خصوص نقش امیرالمؤمنین علیه‏السلام در حوادث صدر اسلام و مغازى رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و حوادثى چون غدیر و سقیفه توجه فراوان داشته و تألیفات قابل توجهى در این باره دارند. تا آن‏جا که به سیره نبوى مربوط مى‏شود باید گفت که تعلیم مغازى در دستور کار امامان شیعه بوده است.(2) نویسندگان

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . احزاب آیه 21 .

2 . امام سجاد علیه‏السلام فرمود: «کنا نعلم مغازى رسول اللّه‏ کما نعلم السورة من القرآن»( صالحى شامى، همان، ج 4، ص 10 و رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 104).

--------------------------------------------------------------------------------
شیعه اگر چه از سوى حکام، به خصوص امویان در اختناق شدیدى بسر مى‏بردند، اما به واسطه دست‏یابى به علوم اهل‏بیت علیهم‏السلام و میراث مکتوبى که از حضرت فاطمه علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیه‏السلام نزد آنان بوده است اطلاعات بسیار مهم و قابل توجهى از عصر رسالت ارائه داده و توسط اصحاب آنان در تألیفاتشان منعکس شده است. از این رو، مکتب سیره‏نگارى شیعه مى‏تواند فضاهاى جدید و مهمى را در این بخش باز کند. این مهم باید از طریق بازسازى تألیفات شیعه در سیره و مغازى حاصل شود.(1) تاریخ نشان مى‏دهد که نویسندگان اهل‏سنت نیز در این زمینه از دستاوردهاى تاریخى شیعه بهره‏مند بوده‏اند. افرادى چون صاحب مغازى، موسى بن عقبه (م141ق) یا ابن اسحاق (م150ق) هر چند شیعه نیستند، اما از محضر اساتید شیعه استفاده کرده‏اند.(2) در زمینه سیره و مغازى از 36 اثر یاد شده است.


رجال و شرح حال‏نگارى

    سیره‏نگارى به شکل جزئى‏تر در باره خلفا، سلاطین، علما، دانشمندان، شعرا، محدثان، قاریان قرآن و سایر طبقات در شکل شرح حال نویسى و طبقات میان مسلمانان رایج گردید. عنصر تاریخ در این روش تاریخ‏نگارى کمتر مد نظر است، اما به لحاظ در برداشتن اخبار درون زندگى فردى و اجتماعى مردم و افراد شاخص اجتماع، از مهم‏ترین منابع تاریخى به شمار مى‏آید.

    شرح حال را به چند دسته تقسیم کرده‏اند: شرح حال اصحاب رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، شرح حال رجال در قالب تاریخ شهرها، شرح حال محدثان به نام طبقات و رجال نویسى و شرح حال تمام بزرگان اسلام، اعم از فقیه و محدث و مورخ و سیاست‏مدار به ترتیب الفبایى با نام معجم‏نگارى. عناوینى که به نام تاریخ ذکر شده‏اند نیز در این بخش فهرست شده، زیرا کتاب‏هایى که به عنوان تاریخ در آن زمان نوشته مى‏شد معمولاً به رجال مى‏پرداختند.

    در این بخش از 77 اثر یاد شده که بیشتر آن‏ها مربوط به شرح حال محدثان شیعه است.


تک‏نگارى(3)

    تک‏نگارى گونه‏اى از نوشته‏هاى تاریخى است که اغلب در باره حادثه مهمى به نگارش

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همانند بازسازى مغازى ابان بن عثمان بن احمر بجلى از اصحاب امام صادق علیه‏السلام که به همت محقق فاضل و پرتلاش جناب آقاى رسول جعفریان به انجام رسیده است.

2 . سمعانى،همان، ج 5، ص 86. ابن‏ثورى و محمد بن اسحاق، هر دو از محمد بن سائب کلبى (م146ق) شیعه و صاحب تفسیر و اهل کوفه روایت نقل نموده و از وى با نام ابوالنصر یاد مى‏کردند تا کسى وى را نشناسد.

3 . این گونه تقسیم بندى عناوین بنا بر روش معمول در کتاب‏هاى منابع تاریخ‏نگارى است و تقیم بندى منطقى محسوب نمى‏شود.

--------------------------------------------------------------------------------
مى‏یابد. تک‏نگارى را مى‏توان اولین سبک تاریخ‏نگارى مسلمانان دانست. بیشترین تألیفات شیعه در بخش تک‏نگارى متمرکز است و تعداد زیادى از تألیفات آنان مربوط به حوادث و جریان‏هاى سیاسى عراق در قرن اول، دوم و سوم هجرى است. تألیفات در این بخش، اهمیت بسیارى دارد. مى‏توان ادعا کرد بخش‏هاى زیادى از تألیفات مورخان اهل‏سنت برگرفته از همین تک‏نگارى‏هاى شیعیان است، به‏طورى که اگر تنها اخبار ابومخنف که شامل 586 روایت مى‏باشد، از تاریخ طبرى حذف شود، بخش قابل توجهى از این کتاب حذف خواهد شد.(1)

    در این بخش، حدود 219 اثر شناسایى شد. این آثار تقریبا در طول کمتر از 250 سال تدوین شده است.(2) این آمار نظر هر خواننده منصفى را با توجه به شرایط حاکم بر اقلیت شیعه، به خود جلب مى‏کند. از موضوعات قابل توجه در این بخش، عناوینى چون فدک، شرح حال حضرت خدیجه علیهاالسلام و حوادثى که میان على علیه‏السلام و عثمان و میان فاطمه علیهاالسلام و ابوبکر رخ داده، مى‏باشد. حدود 31 اثر از تک‏نگارى‏ها مربوط به مثالب و مناقب است. بیشترین سهم در این بخش از مورخانى چون ابومخنف لوط بن یحیى(3) (29 اثر)، عبدالعزیز بن عیسى جلودى، شیخ الاخباریین (56 اثر)، ابن هلال ثقفى(23 اثر) و شیخ صدوق (50 اثر) است.


حروب، فتن و مقاتل

    نوعى از تک‏نگارى‏ها که حجم زیادى از آثار را در بردارد، مربوط به حروب و فتن و مقاتل است. مسلمانان در این نوشته‏ها وقایع مهم و روزهاى پر حادثه را ثبت کرده‏اند، از این رو به ایام‏العرب که روزهاى جنگ و درگیرى است، شباهت دارد. نظم موجود در این تک‏نگارى‏ها،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 111 به نقل از: مرویات ابى‏مخنف، ص 58 .

2 . اولین آثار تاریخ اسلام که بر جاى مانده، متعلق به نیمه دوم قرن دوم، و تاریخ درگذشت نجاشى 450ق است.

3 . ابن‏ندیم، الفهرست، ص 105. او نواده مخنف بن سلیم ازدى از اصحاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امام على علیه‏السلام است. وى یکى از مشهورترین اخباریان و نسب‏شناسان کوفه مى‏باشد که عناوین آثار او حاکى از گرایشات عراقى و علوى اوست. روایات مورخانى چون طبرى و بلاذرى در باره خلفاى راشدین، فتوح و حوادث عراق غالبا متکى بر روایات ابى‏مخنف است. ابن‏ندیم 34 اثر به او نسبت داده است.

--------------------------------------------------------------------------------
بر اساس حوادثى است که به جنگ یا واقعه‏اى منجر شده است. اخبار جنگ‏ها، قیام‏ها و فعالیت‏هاى سیاسى بر ضد دستگاه حاکم و شرح حال جان باختگان این حوادث از دیگر اخبار با ارزش این آثار است. ابومخنف و هشام کلبى بیشتر آثارشان به همین سبک نوشته شده است.(1) اصبغ بن نباته از نخستین مؤلفان شیعى است که کتابى در مقتل امام حسین علیه‏السلام دارد.(2) تعداد زیادى از عناوین این بخش مربوط به جریان حکمیت، جنگ جمل، صفین، نهروان و مقاتل ائمه علیهم‏السلام و سقیفه که جریانى مهم پس از رحلت رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است، مى‏باشد. در این بخش از مقاتل 39 اثر و از حروب و فتن 65 اثر به صورت جداگانه یاد شده است.

    در این بخش بیشترین آثار متعلق به ابومخنف (12 اثر)، ثقفى( 13اثر)، جلودى (7 اثر)، محمد بن زکریا (6 اثر) و هشام بن محمد (9 اثر) است.


فتوح و خراج(3)

    بخشى از تاریخ‏هاى محلى که در عصر نخست تدوین تاریخ اسلام سخت به آن توجه مى‏شد، آثار مربوط به چگونگى فتح سرزمین‏ها، تعیین حدود، اوضاع جغرافیاى اقتصادى و طبیعى و موقعیت غیر مسلمانان در قلمرو اسلامى بود. تقسیم غنایم و خراج و شکل زراعت و آبیارى و چاه‏ها و رودها و چشمه‏ها و مرغزارهاى یک منطقه، از دیگر اخبار مفید این گونه آثار است. بررسى جزیه و اخذ آن از اهل ذمه، معابد غیر مسلمانان در قلمرو اسلامى، پادگان‏هاى مرزى و جنگ با مشرکان، از دیگر اخبار مفید تاریخى موجود در این کتاب‏هاست. نگاهى به آثار مورخان مشهور، چون ابومخنف نشان مى‏دهد که حجم قابل توجهى از آثار آن‏ها با کلمه فتح یا فتوح آغاز مى‏شود. دانشمندان قرن‏هاى اولیه اسلامى، ابومخنف را آگاه‏ترین فرد به فتوح و امور عراق مى‏دانستند.(4) در این قسمت، از ده اثر یاد شده است.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . رسول جعفریان این سبک نگارش تک‏نگارى را از اولین سبک‏نگارش تاریخ‏نگارى میان مسلمانان مى‏داند(منابع تاریخ اسلام، ص 30) .

2 . شیخ طوسى،الفهرست، ص 85 و 296 .

3 . خراج فى نفسه، موضوع تاریخى نیست، اما وقتى همراه فتوح استعمال مى‏شود گویاى بسیارى از اخبار جغرافیایى منطقه است.

4 . ابن‏ندیم، همان، ص 93 و سید صادق سجادى و هادى عالم‏زاده، همان، ص 60 به نقل از: ابن‏قتیبه، المعارف، ص 537 و یاقوت حموى،معجم الادباء، ج 17، ص 41 .

--------------------------------------------------------------------------------


تاریخ عمومى

    منظور از تاریخ عمومى در این تحقیق، مجموعه‏اى از اخبارى است که حول محورى مشترک، مانند تاریخ یک دولت یا زندگانى ائمه علیهم‏السلام ، یا اخبار عرب، با در نظر گرفتن عنصر زمان، جمع‏آورى شده است. اولین نوشته‏هایى که بر اساس سال‏شمارى نوشته شده، سیره و مغازى بوده است. منابع تاریخ‏نگارى عمومى موجود (به جز سیره و مغازى) پس از قرن سوم نوشته شده است. گفته شده که تاریخ میثم بن عدى (م207ق) مبتنى بر سال شمار بوده است.(1) در بسیارى از موارد، تک‏نگارى‏ها به گونه‏اى منظم تدوین شده و کتابى چند جلدى را در یک دوره طولانى فراهم مى‏آورد. تاریخ عمومى از به هم پیوستن این گونه تک‏نگارى‏ها به وجود آمده است در این بخش، سیزده اثر شناسایى و سیزده اثر دیگر نیز فهرست شده که مربوط به تاریخ ائمه علیهم‏السلام است.


تاریخ‏نگارى محلى و جغرافیاى تاریخى

    این سبک تاریخ‏نگارى بر سه محور اطلاعات جغرافیایى و تاریخى و رجالى شکل‏گرفته است. در بسیارى از این گونه منابع، بخش رجالى و شرح حال‏نگارى آن‏ها مفصل‏ترین قسمت است. در کتاب‏هاى جغرافیایى که گزارش‏هایى در باره جغرافیاى دنیا یا مناطق محدودى دارند، اطلاعات تاریخى و رجالى فراوانى وجود دارد. این گونه آثار در شمار تواریخ محلى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 31 .

--------------------------------------------------------------------------------
هستند. چگونگى احداث شهرها و اماکن مهم و تحولات سرنوشت‏ساز در آن‏ها و حکام و والیان و برخى اخبار مربوط به آب و هوا و محصولات و شرح حال بزرگان و محدثان یک منطقه از جمله مطالبى است که در این گونه کتاب‏ها مشاهده مى‏شود. ابن‏ندیم در تقسیم‏بندى آثار هشام کلبى مورخ شیعى، ذیل عنوان «کتبه فى اخبارالبلدان» از کتاب البلدان الکبیر، البلدان الصغیر و تسمیة من بالحجاز من احیاء العرب و الحیره و اسواق العرب و الاقالیم یاد کرده است.(1)

    شیعه نیز در نگارش تواریخ محلى، سهمى داشته است.(2) از آثارى که در این زمینه بر هر اثر دیگر تقدم دارد، کتاب نحل‏العرب از محمد بحر رهنى (م340ق) است. از این کتاب جز آن‏چه یاقوت در معجم البلدان نقل کرده، چیزى باقى نمانده است.(3)

    کتاب البلدان و المساحه یا البنیان فى احوال البلدان از احمد بن محمد خالد برقى که نویسنده تاریخ قم از آن بهره برده است و کتاب البلدان و المساحه منسوب به محمد بن خالد برقى(4) از این منابع محسوب مى‏شوند. در این بخش نیز از سى اثر یاد شده است.


تاریخ‏نگارى ادبى

    با توجه به نقش شعر در فرهنگ و ادبیات عرب، ارتباط تاریخ و شعر و ادب میان اعراب بسیار استوار بوده است. بسیارى از مورخان در این زمینه، اثر ادبى ـ تاریخى یا تاریخ شعر و شاعرى دارند.(5) در این کتاب‏ها موضوعات مهم ادبى و اجتماعى و حتى سیاسى، سوژه نقل بسیارى از اخبار فرهنگى و تاریخى شده است. موضوعاتى، نظیر سلطنت و حکومت، جنگ‏ها، امثال و حکم، مثالب و مطاعن، زنان و عشق، محور نقل روایات تاریخى و فرهنگى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏ندیم، همان، ص 109 .

2 . رسول جعفریان، مقالات تاریخى، «شیعه و چهار اثر در تاریخ محلى».

3 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 24، ص 83 . این کتاب راجع به قبایل مختلف عرب است که در بلاد اسلامى منتشر بودند(رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 39 به نقل از: یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 18، ص 31؛ ابن‏خلکان، الوافى بالوفیات، ج 2، ص 244 و نجاشى، همان، ص 384). نام این کتاب، ذیل نام نویسنده ذکر نشده است.

4 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 3، ص 145 .

5 . ابان بن عثمان احمر بجلى، شاگرد امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام ، متخصص در اخبار شعرا و نسب و ایام بوده هر چند کتابى از او در این زمینه، ثبت نشده است (نجاشى، همان، ص 13) .

--------------------------------------------------------------------------------
شده که هر کدام از آن‏ها در باره دیار و منطقه‏اى و دایرة المعارفى از اخبارتاریخى و فرهنگى و ا جتماعى است. ذیل این عنوان از 57 اثر و در بخش اشعار نیز از سى اثر یاد شده است.


فرق و مذاهب

    در این نوع از تاریخ‏نگارى، اخبار مربوط به مؤسس یک فرقه و تاریخ بروز و ظهور فرقه و آرا و عقاید اصحاب در آن جمع شده است. در این آثار، معمولاً ابتدا به پراکندگى امت پس از رحلت پیامبر اسلام و ماجراى سقیفه و جانشینى پیامبر پرداخته شده، در ادامه به تاریخ انشعاب فرقه‏هاى مهم اسلامى توجه شده است. در عنوانِ بیشتر این گونه آثار، لفظ «فرق» یا «نحل» و یا «المقالات» به چشم مى‏خورد. ذیل این عنوان دوازده اثر آمده است.


نتیجه

    با نگاهى اجمالى به کتاب رجال نجاشى به این نتایج مى‏رسیم:

    1ـ اولین تاریخ‏نگارى شیعه را مى‏توان در اصحاب امیرالمؤمنین على علیه‏السلام یافت. (کتاب ابى رافع السنن و الاحکام و القضایا، و عبیداللّه‏ ابى رافع واصبغ بن نباته)؛

    2ـ دست‏کم از قرن دوم به بعد (دوره امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ) کتاب‏هاى تاریخى شیعه موجود است؛

    3ـ بسیارى از آثار مربوط به اصحاب ائمه علیهم‏السلام مانند ابومحنف، ابان بن عثمان بجلّى، ابان بن تغلب، خاندان برقى و ابراهیم بن محمد، صاحب مغازى و ... است؛

    4ـ شیعه تا قرن پنجم، آثار بسیارى در ابعاد مختلف تاریخ داشته است؛

    5ـ شیعه در بخش تاریخ قبل از اسلام بیشتر به تاریخ انبیا پرداخته است؛

    6ـ شیعه در تک‏نگارى‏ها که بیشترین حجم آثار تاریخى را دربردارد، به سیره اهل‏بیت علیهم‏السلام و اصحاب آن‏ها و حوادثى که در تاریخ شیعه رخ داده، پرداخته است؛

    7ـ شیعه در حروب و فتن و مقاتل به مقاتل ائمه علیهم‏السلام و اصحاب آنان و نیز قتل عثمان، از این جهت که فتنه‏اى در اسلام ایجاد کرد، توجه داشته است؛

    8ـ در نگارش تاریخ‏هاى محلى و جغرافیاى تاریخى، بیشتر به شهرهاى مقدس در اسلام پرداخته است؛

    9ـ بیشترین آثار به ترتیب مربوط به جلودى، ابومحنف، احمد و محمد و خالد برقى (پسر و پدر و جد) شیخ صدوق، جعابى، هشام بن محمد سائب کلبى، ثقفى، ابن‏عقده و هشام بن حکم مى‏باشد؛

    10ـ بیشتر کتاب‏ها در قرن دوم و سوم نوشته شده است؛

--------------------------------------------------------------------------------

    11ـ در کتاب نجاشى بیشتر تکیه بر این بوده که مؤلفان شیعه را نام ببرد و بسیار دیده مى‏شود که از مؤلفى با این عبارت که «او کتابى دارد»، یاد کرده است؛

    12ـ در مواردى نمى‏توان از عناوین کتاب‏ها محتواى آن‏ها را تشخیص داد، لذا نمى‏توان ادعا کرد که تمام کتاب‏هاى تاریخى مؤلفان شیعه در رجال نجاشى، در این تحقیق ثبت شده است؛

    13ـ در کتاب‏هاى فهرست‏نگارى قبل از نجاشى مثل فهرست ابن ندیم و معاصر نجاشى چون فهرست شیخ طوسى به کتاب‏هاى دیگرى براى مؤلفان شیعه اشاره کرده‏اند که ظاهرا در اختیار نجاشى نبوده است؛

    14ـ تعداد آثار به ترتیب عبارت است از:

    1 ـ تک نگارى، 250 اثر    7ـ ایام العرب و علم انساب، 29 اثر

    2 ـ حروب و فتن و مقاتل، 104اثر    8ـ جغرافیاى تاریخى و تاریخ‏نگارى محلى، 30 اثر

    3 ـ تاریخ‏نگارى ادبى، 97 اثر    9ـ تاریخ انبیا، 15 اثر

    4 ـ رجال و شرح حال‏نگارى، 77 اثر    10ـ فرق و مذاهب، 12 اثر.

    5 ـ سیره و مغازى، 36 اثر    11ـ فتوح و خراج، 10 اثر

    6 ـ تاریخ عمومى، 24 اثر

    با نگاهى به آمار کتاب‏ها به نظر مى‏رسد، مهم‏ترین موضوعات نزد شیعیان، تک‏نگارى و حروب و فتن و مقاتل و تاریخ‏نگارى ادبى و شرح حال‏نگارى بوده، از طرف دیگر، موضوع فرق و مذاهب و فتوح و خراج چندان مهم نبوده است.

    در خاتمه تنها مى‏توان گفت که به برخى از آثار تاریخى شیعه تا قرن پنجم توانسته‏ایم دست یابیم.

--------------------------------------------------------------------------------


فهرست نام مورخان شیعه و آثار آن‏ها در رجال نجاشى

تاریخ انبیا

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 90   ابراهیم بن سلیمان   م310ق   اخبار ذى‏القرنین   18 
 91   احمد ابن حسین بن سعید بن حماد(1)      الانبیاء   77 
92احمد بن محمد بن خالدم 274قاحکام الانبیاء و الرسل77

93احمد بن محمد بن خالداخبارالامم7د

94احمد بن ابى زاهر ابوجعفر اشعرى قمىصفة الرسل و الانبیاء و الصالحین88

95جلودىاخبار لقمان الحکیم242

96جلودى احمد بن عیسىاخبار لقمان بن عاد(2)241

97حسن بن موسى خشابالانبیاء42

98على ابن ابراهیمالانبیاء260

99على ابن احمد کوفىالانبیاء265

100على بن الحسن بنعلعجائب بنى‏اسرائیل257

101على بن مهزیارالانبیاء252

102هشام بن محمد سائب کلبىم 204ق اخبار لقمان بن عاد433

103شیخ صدوقجامع الحجج الانبیاء391

104شیخ صدوقالنبوه389
 

ایام العرب و علم انساب

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 105   ابراهیم بن سلیمان بن عبیداللّه‏      کتاب جرهم   18 
 106   ابى مخنف      اخبار آل‏مخنف بن سلیم   320 
 107   احمد بن ابراهیم      بنى مرة بن عرف   93 


--------------------------------------------------------------------------------
 1 . معاصر امام سجاد علیه‏السلام .
2 . لقمان مردى حکیم بود که در قرآن از وى یاد شده است.

--------------------------------------------------------------------------------
 108   احمد بن ابراهیم      بنى نمر بن قاسط   93 
 109   احمد بن ابراهیم      بنى‏عقیل   93 
 110   احمد بن ابراهیم      بنى عبداللّه‏ بن غطفان   93 
 111   احمد بن ابراهیم      بنى کلیب بن یربوع   93 
 112   احمد بن على بن احمد عباس عبداللّه‏ نجاشى      انساب بنى نصر بن قعین ایامهم و اشعارهم   101 
 113   احمد بن محمد بن احوص سائب      فضائل العرب   82 
 114   احمد بن محمد بن سیار ابو عبداللّه‏ کاتب      آل طاهر فى زمن ابى محمد   80 
 115   احمد بن بکیرابو غالب زرارى   م368ق   اخبار بنى سنسن   84 
 116   احمد بن محمد بن خالد برقى      الانساب   77 
 117   ثقفى   م 283ق   اخبار العرب   17 
 118   جلودى      اخبار بنى مروان بن محمد   243 
 119   جلودى      اخبار قریش و الاصنام   243 
 120   جلودى      اخبار الاعراب   243 
 121   جیش بن مبشر      اخبار السلف   146 
 122   على بن محمد بن عدوى شمشاطى ابوالحسن      نسب ولد معد بن عدنان و لمع من اخبارهم و ایامهم   263 
 123   محمد بن سلمة بن أرتبیل ابو جعفریشکرى   م 243ق(1)   بحلیة و انسابها و اخبارها و اشعارها   333 
124محمد بن سلمهخثعم و انسابها و اشعارها333

125هشام بن محمدغرائب القریش و بنى هاشم فى سایر العرب434

126هشام بن محمد سائباخبار بنى تغلب و ایامهم و انسابهم434

127هشام بن محمد سائباخبار بنى عجل و انسابهم434

128هشام بن محمد سائببنى‏حنیفه434

129هشام بن محمد سائببنى‏کلب434

130هشام بن محمد سائباخبار تنوخ و انسابها434

131هشام بن محمد سائباخبار قریش434

--------------------------------------------------------------------------------
  1 . استاد ابن سکیت(نجاشى، همان، ص 333) . 

--------------------------------------------------------------------------------

132هشام بن محمد بن سائب کلبىم204ق206قالاصنام433

133محمد بن عمر بن براء بغدادى، معروف به جعابىم 284قاخبار آل ابى‏طالب395ق م 355قو 394(1)


سیره و مغازى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 134   ابان بن عثمان بن احمر بجلى(2)   م 105ق(3)   المبتدا المغازى الوفاه الرده(4)   13 
135ابراهیم بن محمد بن ابى یحیى(5)م 184قالمغازى15(6) 191قیا

136ابو مخنف لوط بن یحیى ازدىم 151ـالمغازى320 157ق

137احمد بن محمد بن حسین قمىم 350قخصائص النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 88

138احمد بن محمد بن خالد برقى یا280قم 274قالمغازى(7)77

139احمد بن محمد بن سعید بن عقدهذکر النبى و الصخره و الراهب و طرق ذلک94

140احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىاخبار النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 95

141احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىایمان ابوطالب(8)95

142احمد بن محمد بن عمار ابوعلى کوفىم 346قاخبار اباء النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و فضائلهم و ایمانهم95(9)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 311 .
  2 . هورتیز حدس زده که این فرد همان کسى است که یاقوت او را صاحب مغازى خوانده است. تاریخ‏نگارى در اسلام، ص 49 به نقل از معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 4، ص 55 . 

3 . از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام .

4 . شیخ طوسى کتاب‏هاى المبعث، السقیفه، یوم السقیفه و اخبارها، و اخبار ارتداد العرب عن الاسلام بعد از سقیفه را نیز از آثار او مى‏شمارد( شیخ طوسى، الفهرست، ذیل رقم 62) .

5 . او از شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. بعضى از مخالفان ما نقل کرده‏اند، کتاب‏هاى واقدى متعلق به این فرد است و واقدى مدعى آن‏ها شده است(نجاشى، همان ، ص 15) .

6 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 10 .

7 . کتاب محاسن او توسط سید جلال‏الدین حسینى تصحیح و تعلیق و در دو جلد چاپ شده است.

8 . نوعاً کتاب‏هایى که در باره ایمان ابى‏طالب نوشته شده مربوط به حوادث زندگى پیامبر و دفاع ابوطالب از ایشان است از این‏رو این کتاب‏ها ذیل کتب سیره و مغازى ذکر شد.

9 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 3 .

--------------------------------------------------------------------------------
143ثقفىالسیره18

144ثقفىالرده18

145ثقفى(1)م 283قالمغازى18

146ثقفى ابراهیم بن محمد بن سعیدالمبتداء18

147جلودىاخبار الوفود على النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و242 ابى بکر و عمر و عثمان

148جلودىقطائع النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 242

149جلودى احمد بن عیسىکتب النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 242

150حسن بن خرزاد قمى(2)اسماء رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 44

151حسین بن على بن سفیان بن خالد بن سفیانسیرة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و الائمه علیهم‏السلام فى المشرکین68 بزوفرى


--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابراهیم بن محمد ثقفى ابتدا زیدى مذهب بود و بعد امامى شد(نجاشى،همان، ص 18) .

2 . معاصر امام هادى علیه‏السلام .

--------------------------------------------------------------------------------

152حسین بن محمد بن على ازدىم 333قالوفود على النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 65

153سعد بن عبداللّه‏ بن ابى خلف اشعرى قمىم 299قفضل ابى طالب و عبدالمطلب و ابى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 178 ابوالقاسم

154سلمة بن خطاب براوستانىوفاة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 187

155شیخ صدوقم 381قاوصاف النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 390

156شیخ صدوقزهد النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 390

157شیخ صدوق محمد بن على بن حسین قمىم 381قعبدالمطلب و عبداللّه‏ و ابى‏طالب(1)390

158عبداللّه‏ بن میمون بن اسود قداح(2)مبعث النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اخباره214

159على بن ابراهیم ابوالحسن قمىالمغازى260

160عماره بن زید حیوانى همدانىالمغازى303


--------------------------------------------------------------------------------

1 . در ادامه این عنوان، آمنه بنت وهب نیز آمده است(آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 317) .

2 . از مؤلفان قرن دوم و راوى اخبار امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است (نجاشى، همان، ص 214) .

--------------------------------------------------------------------------------

161محمد بن ابى عمیر ابو احمدم 217قالمغازى327

162محمد بن احمد بن جنیدالجهاد المشرکین387

--------------------------------------------------------------------------------

163محمد بن احمد بن جنیدالسرایا و الجنود387

164محمد بن حسن جعفرى ابویعلىم 463قایمان اباءالنبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 404

165منذر بن محمد بن منذروفود العرب الى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 418

166هارون بن مسلم(1)المغازى438

167هارون بن مسلم بن سعدانالمغازى438

168هشام بن سالم جوالیقىالمعراج(2)434

169وهب بن وهب بن عبداللّه‏ بن زمعه اسود(3)صفات النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 430


رجال و شرح حال‏نگارى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 170   ابان بن محمد بزاز      نوادر عن الرجال   14 
 171   ابراهیم بن سلیمان      الفهرستات   15(4) 
172ابن‏عقدهتسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین علیه‏السلام حروبه94

173ابن‏عقدهمن روى عن امیرالمؤمنین94

174ابن‏عقدهمن روى عن الحسن و الحسین94

175ابن‏عقدهمن روى عن على بن الحسین94

176ابن‏عقدهمن روى عن ابى جعفر94

177ابن‏عقدهمن روى عن زید بن على94

178ابن‏عقدهالرجال من روى عن جعفر بن محمد94

179ابن‏عقدهالشیعه من اصحاب الحدیث94

180ابن‏عقدهم 333قالتاریخ و ذکر من روى الحدیث94


--------------------------------------------------------------------------------

1 . معاصر امام هادى و امام حسن عسکرى علیهماالسلام .

2 . معراج یکى از حوادث زندگى رسول‏خداست، هر چند ممکن است این حادثه در منابع عقیدتى نیز بررسى شود.

3 . معاصر امام صادق علیه‏السلام و راوى حدیث بود(نجاشى، همان، ص 430) .
  4 . او متخصص در کلام و ادب و شعر بود(نجاشى، همان، ص 15). 

--------------------------------------------------------------------------------

181ابن‏عقدهم 333قکتاب الولایه و من روى غدیرخم94

182ابن‏عقدهم 249قالرجال94 333ق

183ابن‏عقده احمد بن محمد بن سعیدم 333قمن روى عن على علیه‏السلام قسیم النار94

184احمد بن ابراهیم بن معلى(1)معاصر جلودى التاریخ(2)96

185احمد بن الحسین ابو جعفرالمشیخه و بوبه على اسماء الشیوخ80

186احمد بن محمد بن محمد ابو غالب زرارىم 368قالتاریخ84 م 285ق

187احمد بن محمد ابو علىالممدوحین و المذمومین95

188احمد بن ابراهیم بن ابى رافع انصارىالضعفاء فى تاریخ الائمه84

189احمد بن عبدالواحد بن عبدونتاریخ(3)87

190احمد بن على بن العباس بن نوح السیرافىالمصابیح فى ذکر من روى عن الائمه علیهم‏السلام لکل امام87

191احمد بن على بن محمدتاریخ الرجال80

192احمد بن على بن عباسالزیارات على ابى العباس بن سعید فى رجال87 جعفر بن محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله

193احمد بن محمد بن احمد ابو على جرجانىکتاب کبیر فى ذکر من روى من طرق اصحاب86 الحدیث ان المهدى من ولد الحسین علیه‏السلام

194احمد بن محمد بن خالدالتاریخ76

195احمد بن محمد بن خالد برقىالطبقات76

196احمد بن محمد بن خالد برقىالرجال76

197احمد بن محمد بن عبیداللّه‏معرفة الرجال86

198ثقفىمن روى عن امیرالمؤمنین علیه‏السلام 16


--------------------------------------------------------------------------------

1 . پدر و عموى وى مستملى ابى‏احمد جلودى بودند. هم‏چنین او و جدش از یاران صاحب زنج بودند (رجال نجاشى، ص 86 ).

2 . تاریخ‏ها در آن زمان معمولاً به رجال اختصاص داشت، از این‏رو ما این کتاب‏ها را ذیل عنوان شرح حال نگارى ذکر کردیم.

3 . ابن‏عبدون و زرارى از رجالیون معروف هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

199ثقفى ابراهیم بن محمد بن سعیدالتاریخ18

200جعفر بن بشیر ابو محمدم 208قالمشیخه119

201جلودىمن روى عن على علیه‏السلام من الصحابه244

202جلودىطبقات العرب و الشعراء243

203حسن بن حسین عرنى نجارعن الرجال عن جعفر بن محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 51

204حسن بن على فضالالرجال258

205حسن بن محبوبالمشیخه119

206حسین بن اشکیبالرجال فى اصحاب ابى الحسن صاحب العسکر علیه‏السلام 44

207حکم بن حکیم ابو خدادالرجال137

208حمزة بن قاسم بن على بن حمزهمن روى عن جعفر بن محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 140

209حمید بن زیاد بن حمادم 310قالرجال132

210حمید بن زیادمن روى عن ا لصادق علیه‏السلام 132

211شیخ صدوقالمصابیح (15 مصباح)390

212شیخ صدوقمن ذکر من روى عن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و من الرجال و من390 النساء

213شیخ صدوقمن روى عن امیرالمؤمنین علیه‏السلام 390

214شیخ صدوقالمعرفة برجال البرقى392

215شیخ صدوقم 381قالرجال المختارین من اصحاب النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 390

216شیخ صدوقالمعرفة برجال البرقى390

217شیخ صدوقم 381قالتاریخ389

218ظفر بن حمدون ابو منصورالرجال209

219عبداللّه‏ بن الحسین ابومحمد کاتب(1)التاریخ230

220عبداللّه‏ بن جبله ابومحمدم 219قالرجال216

221على بن محمد بن عباس بن فسا بخس ابوالحسنالمختلف و المؤتلف فى اسماء رجال العرب269


--------------------------------------------------------------------------------

1 . معاصر ابو محمد علیه‏السلام و از خواص ایشان بود(نجاشى، همان، ص 230) .

--------------------------------------------------------------------------------

222على بن حسن فضالم 224قالرجال285

223عیسى بن مهران مستعطفالمحدثین297

224محمد بن وهبان بن محمد دبیلىطبقات من روى عن امیرالمؤمنین397

225محمد بن احمد بن داودم 368قالممدوحین و المذمومین384

226محمد بن احمد کاتب ابوبکراخبار النساء الممدوحات382

227محمد بن احمد بن جنید ابوعلىکتب السیر(1)387

228محمد بن حسن ابوعلىالرجال350

229محمد بن حسان رازىالشیخ و الشیخه338

230محمد بن حسن بن على شیخ طوسىالرجال من روى عن النبى و الائمه علیهم‏السلام 403

231محمد بن حسن بن علىفهرست کتب الشیعه و اسماء المصنفین403

232محمد بن عبداللّه‏من روى حدیث غدیر خم396

233محمد بن عبداللّه‏ ابوجعفرالممدوحین و المذمومین350

234محمد بن عبداللّه‏ بن محمدمن روى عن زید بن على بن الحسین396

235محمد بن على بن یعقوب ابى قره ابوالفراجمعجم رجال ابى‏الفضل399

236محمد بن عمر کشى(2)الرجال372

237محمد بن عمر بن محمدطرق من روى عن امیرالمؤمنین علیه‏السلام 395

238محمد بن عمر بن محمدالموالى الاشراف و طبقاتهم 395

239محمد بن عمر بن محمداخبار بغداد و طبقات اصحاب الحدیث395

240محمد بن عمر بن محمدمن روى مواخاة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مع امیرالمؤمنین علیه‏السلام 395

241محمد بن عمر بن محمدمن روى حدیث غدیر خم395

242محمد بن عمر بن محمدمن روى الحدیث من بنى‏هاشم و موالیهم395

243محمد بن عمر بن محمد جعابىالشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم395

244محمد بن عیسى بن عبیدالرجال334


--------------------------------------------------------------------------------

1 . به نظر مى‏رسد این کتاب نوعى فهرست نگارى باشد.

2 . نجاشى مى‏نویسد: در این کتاب، غلط‏هاى فراوان وجود دارد و کشى از ضعفا بسیار حدیث نقل کرده است(نجاشى، همان، ص 372) .

--------------------------------------------------------------------------------

245نصر بن صباح ابوالقاسممعرفة الناقلین428

246دعبل بن على بن رزین خزائىطبقات الشعراء162


تک‏نگارى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 247   ابراهیم بن اسحاق ابواسحاق      نفى اباذر   19 
 248   ابراهیم بن سلیمان      کتاب ارم ذات العماد   18 
 249   ابن عقده      الشورى   94 
 250   ابن عقده   م 249ق   اخبار ابى‏حنیفة النعمان بن ثابت و مسنده   94         م 333ق 
 251   ابن عقده(1) احمد بن محمد بن سعید      صلح الحسن   94 
252ابن غضائرىکشف التمویه و الغمه و التسلیم امیرالمؤمنین علیه‏السلام 69 بأمره المؤمنین

253ابن غضائرىمواطن امیرالمؤمنین علیه‏السلام 69

254ابن غضائرى حسین بن عبیداللّه‏م 411قیوم الغدیر69

255ابومخنف مصعب و ولایته العراق320

256ابومخنف الشورى320

257ابومخنف کتاب الرده320

258ابومخنف اخبار مختار320

259ابومخنف اخبارالحجاج320

260ابومخنف اخبار محمد بن ابى‏بکر320

261ابومخنف اخبار ابن الحنفیه320

262ابومخنف اخبار مطرف بن المغیرة بن شعبه320

263ابومخنف اخبارشبیب الخارجى320

264ابومخنف اخبار یوسف بن عمر320

--------------------------------------------------------------------------------
  1 . ابن عقده تا آخر عمر زیدى مذهب و جارودى بود(نجاشى، همان، ص 94) . 

--------------------------------------------------------------------------------

265ابومخنف مسند خلفاء بنى‏العباس320

266ابومخنف بلال خارجى320

267ابومخنف زید بن على علیه‏السلام 320

268ابومخنف ضحاک خارجى320

269ابومخنف نجده ابى فدیک320

270ابومخنف حدیث الازارقه320

271ابومخنف حدیث روشنقباد320

272ابومخنف شبیب الحرورى و صالح بن مسرح320

273ابومخنف المستورد بن علقمه320

274ابومخنف دیر جماجم و خلع عبدالرحمن بن الاشعث320

275ابومخنف خالد بن عبداللّه‏ القسرى320

276ابومخنف یوسف بن عمرو موت هشام و ولایته الولید320

277ابومخنف وفاق معاویه و ولایت یزید320

278ابومخنف الخریت بن راشد و بنى ناجیه320

279ابومخنف یحیى بن زید320

280ابو مخنف لوط بن یحیى ازدىالسقیفه320

281احمد بن ابراهیم بن ابى رافعالکشف فیما یتعلق بالسقیفه84

282احمد بن ابراهیم بن اسد عمىاخبار السید97

283احمد بن على سیرافىاخبار وکلاء الاربعه87

284احمد بن محمد بن خالد برقى(1)م 274ـالمحاسن که شامل هشتاد جلد کتاب است76 280ق(2) از جمله طبقات الرجال

285احمد بن محمد بن عبیداللّه‏م 401قاخبار ابى‏هاشم86

286احمد بن محمد بن سعید سبیعىالشورى94


--------------------------------------------------------------------------------

1 . خالد برقى از اصحاب امام رضا علیه‏السلام و پسر او محمد و پسر محمد، احمد از مورخان مشهور شیعه مى‏باشند.

2 . این کتاب توسط سید جلال‏الدین حسینى تصحیح و تعلیق و چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

287احمد بن محمد بن سعید سبیعىصلح الحسن علیه‏السلام و معاویه94

288احمد بن محمد بن سعید سبیعى همدانىم 333قاخبار ابى حنیفه و مسنده94

289احمد بن ابراهیم بن علىاخبار صاحب الزنج97

290احمد بن اسماعیل ابوعلى بجلىاخبار الامین97

291احمد بن اسماعیل ابوعلى بجلىکتاب العباس97

292احمد بن عبداللّه‏ بن مهرانمناقب ابى الخطاب350

293احمد بن عبدالواحد بن عبدوناخبار السید بن محمد87

294احمد بن محمد عبیداللّه‏اخبار ابى‏هاشم جعفرى85

295احمد بن محمد ابوعلى صولى بصرىاخبار فاطمه علیهاالسلام 84

296احمد بن محمد بن خالد برقىالاوائل76

297احمد بن محمد بن عبیداللّه‏اخبار السید86

298احمد بن محمد بن عبیداللّه‏اخبار وکلاء الائمة الاربعه86

299احمد بن محمد عبیداللّه‏م401قمقتصب الاثر فى عدد الائمة الاثنى‏عشر85

300احمد بن محمد عبیداللّه‏اخبار جابر جعفى85

301احمد بن محمد عبیداللّه‏فى ذکر الشجاج85

302اسحاق بن محمد بن احمداخبار السید74

303اسحاق بن محمد بن احمدمجالس هشام73

304اسد بن معلى بن اسد عمى بصررىاخبار صاحب الزنج106

305ثبیت بن محمد بن ابومحمد عسکرى صاحب ابىم 3ق(1)تولیدات بنى‏امیه فى الحدیث و ذکرالاحادیث117 عیسى الوراقالموضوعه

306ثقفىالتوابین17

307ثقفىاخبار المختار17

308ثقفىاخبارمحمد (نفس زکیه) و ابراهیم17

309ثقفىکتاب الرده17


--------------------------------------------------------------------------------

1 . معاصر عسکریین.

--------------------------------------------------------------------------------

310ثقفى ابراهیم بن محمدم 283قالشورى17

311ثقفى ابراهیم بن محمدکتاب رسائله(على علیه‏السلام ) و اخباره17

312ثقفىالمعرفه(1)16

313ثقفىبیعت على علیه‏السلام 16

314ثقفىاخبار الرضا علیه‏السلام 16

315ثقفىم 283قالسقیفه16

316ثقفى45اثراخبار عمر16

317ثقفىفدک16

318ثقفىاخبار عثمان18

319ثقفىالسیره و اخبار یزید18

320ثقفىابن‏الزبیر18

321ثقفىاخبار زید18

322ثقفىاخبار محمد و ابراهیم18

323جلودىم302قاخبار محمد بن الحنفیه242

324جلودىاخبار سلیمان244

325جلودىاخبار سدیف244

326جلودىاخبار العباس242

327جلودىاخبار جعفر بن ابى‏طالب242

328جلودىاخبار ام هانى242

329جلودىاخبار عبداللّه‏ بن جعفر242

330جلودىاخبار حسن بن ابى الحسن242

331جلودىاخبار عبداللّه‏ بن الحسن بن الحسن242

332جلودىاخبار محمد بن عبداللّه‏242


--------------------------------------------------------------------------------

1 . در این کتاب، مناقب مشهور و مثالب بوده است لذا او را از کوفه اخراج مى‏کنند و او به اصفهان که اهل‏سنت در آن از همه جا بیشتر بود، سفر مى‏کند تا آن کتاب را بر آن‏ها بخواند(نجاشى، همان، ص 16) .

--------------------------------------------------------------------------------

333جلودىاخبار ابراهیم بن عبداللّه‏ بن الحسن242

334جلودىاخبار تأبط شرا243

335جلودىاخبار عمر عبدالعزیز241

336جلودىاخبار عمرو بن معدیکرب241

337جلودىاخبار امیه ابى‏الصلت241

338جلودىاخبار ابى الاسود الدئلى243

339جلودىاخبار اکثم بن صیفى243

340جلودىاخبار ابى نواس (146-198)243

341جلودىاخبار ابى جعفر محمد بن على علیه‏السلام 241

342جلودىاخبار على بن الحسین علیه‏السلام 241

343جلودىاخبار زید بن على علیه‏السلام 241

344جلودىاخبار المدینین241

345جلودىاخبار الحجاج243

346جلودىرؤیة بن الحجاج241

347جلودىاخبار ابى بکر و عمر243

348جلودىقطائع ابى بکر و عمر و عثمان243

349جلودىاخبارالمهدى علیه‏السلام 244

350جلودىاخبار الاحنف243

351جلودىاخبار مختار ثقفى244

352جلودىاخبار الفرس241

353جلودىاخبار أبى‏داود241

354جلودىاخبار قنبر244

355جلودىاخبار شریح244

356جلودىاخبار حسان244

357جلودىذکر فاطمه علیهاالسلام و ابوبکر244

--------------------------------------------------------------------------------

358جلودىاخبار عقیل بن ابى‏طالب244

359جلودىاخبار حمزة بن عبدالمطلب244

360جلودىاخبار صعصعة بن صوهان244

361جلودىذکر خدیجه و فضل اهل‏البیت علیهم‏السلام 244

362جلودىاخبارالفرزدق244

363جلودىماکان بین على و عثمان244

364جلودىاخبار توابین و عین الورده244

365جلودىاخبار جعفر بن محمد علیه‏السلام 244

366جلودىاخبار موسى بن جعفر علیه‏السلام 244

367جلودىاخبار عقیل بن ابى‏طالب244

368جلودىاخبار السید بن محمد244

369جلودىاخبار العرب و الفرس244

370جلودىاخبار ایاس بن معاویه244

371جلودىاخبار ابى‏طفیل244

372حسن بن على بن الحسنفدک و الخمس58

373حسین بن شاذویه ابوعبداللّه‏اسماء امیرالمؤمنین علیه‏السلام 65

374حسین بن محمد بن على ازدى کوفى (استادم333قاخبار ابى محمد سفیان بن مصعب العبدى65 ابن عقده)و شعره

375حسین بن محمد بن علىاخبار ابن ابى‏عقب و شعره65

376سلیم بن قیس هلالىکتاب سلیم8

377شیخ صدوقم 381قاثبات خلافت امیرالمؤمنین علیه‏السلام (1)389

378شیخ صدوقالمعرفة فى فضل النبى و الامیرالمؤمنین389 و الحسن و الحسین

379شیخ صدوقاثبات نص على الائمه علیهم‏السلام 389

380شیخ صدوقمن لقیه على علیه‏السلام من اصحاب الحدیث389


--------------------------------------------------------------------------------

1 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 90 .

--------------------------------------------------------------------------------

381شیخ صدوقم 381قزهد على389

382شیخ صدوقزهد حسن389

383شیخ صدوقزهد حسین389

384شیخ صدوقزهد على بن حسین389

385شیخ صدوقزهد محمد بن على389

386شیخ صدوقزهد جعفر بن محمد389

387شیخ صدوقزهد موسى بن جعفر389

388شیخ صدوقزهد على بن موسى389

389شیخ صدوقزهد محمد بن على389

390شیخ صدوقزهد على بن محمد389

391شیخ صدوقزهد امام عسکرى390

392شیخ صدوقزهد فاطمه(1)389

393شیخ صدوقاخبار سلمان و زهده و فضائله389

394شیخ صدوقکتاب مدینة العلم390

395شیخ صدوقاخبار ابى‏ذر و فضائله390

396شیخ صدوقاخبار عبدالعظیم الحسنى 390

397شیخ صدوقاثبات الخلافه390

398شیخ صدوقدلائل الائمه و معجزاتهم391

399شیخ صدوقفى زید بن على علیه‏السلام 390

400شیخ صدوقالفضائل390

401شیخ صدوقمولد فاطمه علیهاالسلام 390

402شیخ صدوقمولد امیرالمؤمنین علیه‏السلام 390

403شیخ صدوقاخبار عبدالعظیم بن عبداللّه‏ الحسنى390

404شیخ صدوقم 381قفضائل جعفر الطیار390


--------------------------------------------------------------------------------

1 . نجاشى کتاب زهد هر امام را یک یک نام برده است(نجاشى، همان، ص 389) .

--------------------------------------------------------------------------------

405شیخ صدوقفضائل العلویه390

406شیخ صدوقفضل الحسن و الحسین علیه‏السلام 390

407شیخ صدوقاخبار سلمان و زهده و فضائله390

408شیخ صدوقاخبار ابى‏ذر و فضائله390

409شیخ صدوقکتاب الشورى392

410شیخ صدوقالمختار بن ابى‏عبید392

411شیخ صدوقایمان ابى‏طالب392

412شیخ صدوقم 381قالاوائل(1)389

413شیخ صدوقالاواخر389

414صالح بن محمد صرامىاخبارالسید بن محمد199

415طاهر غلام ابى جیشکلام فى فدک208

416ظفر بن حمدون ابو منصور بادرایى(2)اخبار ابى‏ذر209

417عبدالرحمن بن کثیر هاشمىصلح امام حسن علیه‏السلام 235

418عبدالرحمن بن کثیر هاشمىفدک235

419عبدالسلام بن صالحوفاة الرضا علیه‏السلام 245

420عبیداللّه‏ بن ابى‏زیدم 356قاخبار فاطمه علیهاالسلام 232

421عبیداللّه‏ بن ابى‏زیدم 356قکتاب فدک233

422عبیداللّه‏ بن احمداسماء امیرالمؤمنین علیه‏السلام (3)232

423على بن ابراهیم ابوالحسناخبار صاحب فخ263

424على بن ابراهیم ابوالحسناخبار یحیى بن عبداللّه‏ بن حسن263

425على بن الحسین ابن بابویه قمىم 329قالمعراج261

426على بن عبداللّه‏ بن محمد بن عاصمخدیجه و عقبها و ازواجها262


--------------------------------------------------------------------------------

1 . کتاب الأوائل و الأواخر شیخ صدوق را چون صحیح نبود ذیل تک‏نگارى یا ایام العرب از آن یاد شود، این‏جا ذکر شد.

2 . معاصر نجاشى(آقابزرگ تهرانى، ج 1، ص 316) .

3 . آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 85 .

--------------------------------------------------------------------------------

427على بن محمد ابوالحسن قزوینىملح الاخبار267

428على بن محمد ابان رازى کلینىاخبار القائم261

429على بن حسین بن على مسعودىم 333قاثبات الوصیة لعلى ابن ابى‏طالب(1)254

430عیاشى محمد بن سعیدسیرة ابوبکر352

431عیاشى محمد بن سعیدسیرة عمر352

432عیاشى محمد بن سعیدسیرة عثمان352

433عیاشى محمد بن سعیدسیرة معاویه352

434عیاشى محمد بن مسعوداثبات امامت على بن الحسین علیه‏السلام 350

435عیسى بن مهران مستعطفالمهدى297

436فضل بن شاذانالامامة الکبیر306

437فضل بن شاذانفضل امیرالمؤمنین306

438فضل بن شاذانم 260قالقائم306

439فضل بن شاذان بن خلیل ازدىم 260قمحنة الاسلام(2)306

440محمد بن احمد بن محمد بن عبداللّه‏اخبار فاطمه و الحسن و الحسین382

441محمد بن عبداللّه‏ بن محمدم 385قفضائل زید396

442محمد بن عبداللّه‏ بن محمداخبار ابى‏حنیفه396

443محمد بن عبداللّه‏ بن محمد(3)م 385قفضائل العباس بن عبدالمطلب396

444محمد بن ابى عمیر ابواحمدالرده327

445محمد بن حسن بن حمزه جعفرىم 463قمسألة فى مولد صاحب الزمان404

446محمد بن زکریا ابوعبداللّه‏اخبار زید347

447محمد بن زکریا ابوعبداللّه‏اخبار فاطمه علیهاالسلام و منشأها و مولودها347

448محمد بن عمر بن محمد عجابىاخبار على بن الحسین علیه‏السلام 395

449محمد بن وهبان بن محمداخباره مع ابى‏حنیفه397


--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص93 .

2 . همان .

3 . از مشایخ تلعکبرى (آقابزرگ تهرانى، همان، ج 1، ص 316) .

--------------------------------------------------------------------------------

450مححد بن وهبان بن محمداخبار الرضا علیه‏السلام 397

451محمد بن وهبان بن محمداخبار یحیى بن ابى‏الطویل397

452محمد بن وهبان بن محمداخبار ابى‏جعفر الثانى علیه‏السلام 397

453محمد بن وهبان بن محمد بن حماداخبار الصادق علیه‏السلام مع المنصور397

454مظفر بن محمد ابوالجیش بلخىفدک422

455معلى بن محمد بصرى ابوالحسنسیرة القائم علیه‏السلام 418

456معلى بن محمدفضائل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 418

457معلى بن محمد بصرىسیرة القائم418

458نصر بن عامر سنجارىفضایل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 428

459نصر بن عامر سنجارىکتاب رد الشمس428

460هبة اللّه‏ بن احمد بن محمد کاتب معروف به م 400قاخبار ابى‏عمرو و ابى‏جعفر العمریین440 ابن برینه

461هبة اللّه‏ بن احمد بن محمداخبار وکلاء

462هشام بن حکمالاسواق العرب433

463هشام بن محمداخبار جرهم433

464هشام بن محمدالطاعون فى العرب433

465هشام بن محمد سائب کلبىم 206قالرده435

466هشام بن محمد بن سائباخبار محمد بن الحنفیه434

467هشام بن محمد بن سائبالاوائل434

468هشام بن محمد بن سائب کلبىالمعمرین434

469وهب بن وهب بن عبداللّه‏ بن زمعة الاسودمولد امیرالمؤمنین علیه‏السلام 430

470وهب بن وهب بن عبداللّه‏ بن زمعة الاسودالالویه و الرایات430

471یحیى بن زکریا نرماشیرىکتاب فدک442

472یعقوب بن یزید انبارى سلمىالمنتصر450

473یحیى بن زکریامنازل الصحابه فى الطاعة و المعصیه443

474یحیى بن زکریا نرماشیرىالمحنه443

--------------------------------------------------------------------------------


مثالب و مناقب(1)

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 475   احمد بن ابراهیم بن ابى رافع      السرائر المثالب   84 
 476   احمد بن الحسین      المثالب   78 
 477   احمد بن على بن محمد      مثالب الرجلین و المرأتین   81 
 478   احمد بن محمد بن حسین   م 350ق   المثالب   90 
 479   احمد بن محمد بن حسین      المناقب   90 
 480   بکر بن احمد      المناقب   110 
 481   جعفر بن احمد      المناقب   123 
 482   حسن بن سعید      المثالب   58 
 483   حسن بن سعید بن حماد      المناقب   58 
 484   حسن بن محمد یحیى      المثالب   64 
 485   سعد بن عبداللّه‏      مثالب هشام و یونس   178 
 486   سعد بن عبداللّه‏      مناقب الشیعه   178 
 487   سعد بن عبداللّه‏ اشعرى      مناقب روات الحدیث   178 
 488   عباس بن هشام      المثالب سماه   258 
 489   عبداللّه‏ بن ابى‏خالد      المناقب   229 
 490   عبیداللّه‏ بن احمد      المثالب   232 
 491   على بن حسن بن على      المثالب   258 
 492   على بن حسن بن محمد      المناقب   255 
 493   على بن مهزیار اهوازى      المثالب   253 
 494   محمد بن حسن صفار      المثالب   354 
 495   محمد بن حسن صفار   م 280ق   المناقب   354 
 496   محمد بن اوربمه      المثالب   330 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . تعداد قابل توجهى از تک‏نگارى‏ها با عنوان مثالب و مناقب است که از سایر تک‏نگارى‏ها جدا شد.

--------------------------------------------------------------------------------
 497   محمد بن اوربمه      المناقب   330 
 498   محمد بن بندار      المثالب   340 
 499   محمد بن سلمه      المثالب   333 
 500   نصر بن مزاحم منقرى      المناقب   428 
 501   هشام بن محمد      مثالب بنى‏امیه   435 
 502   هشام بن محمد      مثالب ثقیف   435 
 503   یونس بن عبدالرحمن      المثالب   447 


حروب و فتن(1)

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 504   هشام بن محمد بن سائب      اخبار ربیعه و السبوس و حروب تغلب و البکر   434 
 505   ابى مخنف      اسد النامى و خروجه   320 
 506   ابى مخنف      اهل نهروان و خوارج   320 
 507   ثقفى      التوابین   16 
 508   ابى مخنف      الجمل   320 
 509   احمد بن محمد خالد برقى      الجمل   77 
 510   احمد بن محمد بن خالد      الجمل   77 
 511   ثقفى      الجمل   16 
 512   جابر بن یزید      الجمل   128 
 513   جلودى ازدى      الجمل   240 
 514   مصبح بن لهلقام      الجمل   421 
 515   منذر بن محمد بن منذر      الجمل   418 
 516   نصر بن مزاحم منقرى      الجمل   428 
 517   هشام بن محمد بن سائب کلبى   م 206ق   الجمل   435 
 518   شیخ صدوق   م 381ق   الجمل   390 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . این جدول براساس عنوان تقسیم شد.

--------------------------------------------------------------------------------
 519   شیخ مفید   م 413ق   الجمل   399 
 520   محمد بن زکریا بن دینار   م 298ق   الجمل الکبیر   347 
 521   محمد بن زکریا      الجمل المختصر   347 
 522   فارس بن حاتم قزوینى      الحروب   310 
 523   محمد بن خالد بن برقى      حروب الاوس و الخزرج   335 
 524   هشام بن محمد      حروب الاوس و الخزرج   434 
 525   عماره بن زید ابو زید      حروب امیرالمؤمنین علیه‏السلام   303 
 526   ابن عقده      حروب امیرالمؤمنین علیه‏السلام   94 
 527   جلودى      حروب على علیه‏السلام   241 
 528   ثقفى      حروراء   16 
 529   ابى‏مخنف      الحکمین   320 
 530   ثقفى      الحکمین   16 
 531   محمد بن على بن جاک قمى      الحکمین   342 
 532   هشام بن حکم   م 199ق   الحکمین   433 
 533   عبداللّه‏ بن ابراهیم      خروج صاحب فخ و مقتله   216 
 534   عبداللّه‏ بن ابراهیم      خروج محمد بن عبداللّه‏ و مقتله   216 
 535   محمد بن هارون وراق      السقیفه   372 
 536   ابى‏مخنف   م175ق   السقیفه   320 
 537   ابى‏مخنف      سلیمان بن صرد و عین الورده المختار   320 
 538   ابى‏مخنف      صفین   320 
 539   ثقفى      صفین   16 
 540   جابر بن یزید      صفین   128 
 541   جلودى ازدى      صفین   241 
 542   شیخ مفید      صفین   399 
 543   هشام بن محمد      صفین   435 
 544   ابان بن تغلب   م 141ق   صفین   11 

 545   نصر بن مزاحم منقرى   م 212ق   صفین   428 
 546   محمد بن زکریا      صفین الکبیر   347 
 547   محمد بن زکریا      صفین المختصر   347 
 548   منذر بن محمد بن منذر      صفین   418 
 549   هشام بن محمد سائب کلبى   م 206ق   عین الورده   435 
 550   ابى‏مخنف      الغارات   320 
 551   ثقفى      الغارات   17 
 552   جلودى عبدالعزیز بن عیسى      الغارات   240 
 553   منذر بن محمد بن منذر      الغارات   418 
 554   نصر بن مزاحم منقرى      الغارات   428 
 555   هشام بن محمد      الغارات   435 
 556   جعفر بن محمد بن مالک      الفتن و الملاحم   122 
 557   ثقفى      قیام الحسن علیه‏السلام   16 
 558   هشام بن محمد      قیام الحسن علیه‏السلام   434 
 559   ثقفى      قیام الحسن علیه‏السلام   17 
 560   سلیم بن قیس هلالى      له کتاب(1)   8 
561ابى مخنفالنهر320

562ثقفىالنهر16

563محمد بن زکریاالنهر347

564جابر بن یزیدنهروان128

565منذر بن محمد بن منذرنهروان418

566نصر بن مزاحمالنهروان428

567هشام بن محمدنهروان435

568ابى مخنفوقعة الحره و حصار ابن زبیر32

--------------------------------------------------------------------------------
  1 . آقابزرگ تهرانى کتاب مقتل امیرالمؤمنین و مقتل عثمان و مقتل رشید و حجر بن عدى و میثم و جوهریه بن مهرو الحکمین را ذیل سلیم بن قیس ذکر کرده است. 

--------------------------------------------------------------------------------


مقـاتـل

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 569   ابراهیم بن اسحاق نهاوندى   زنده: 269ق   مقتل الحسین علیه‏السلام (1)   19 
570ابراهیم بن سلیمانم 310قمقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 18

571ابومخنفمقتل الحسن علیه‏السلام 320

572ابومخنفمقتل الحسین علیه‏السلام 320

573ابومخنفقتل عثمان320

574ابومخنفمقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 320

575ابومخنفمقتل حجر بن عدى320

576ابومخنفمقتل حجر بن عدى320

577ابى‏مخنفیزید بن المهلب و مقتله بالعقر320

578ابى‏مخنفمقتل ابن الأشعث320

579ابى‏مخنفمقتل سعید بن العاص320

580ابى‏مخنفمقتل عبداللّه‏ بن زبیر320

581ابى‏مخنفمقتل محمد بن ابى‏بکر320

582ابى‏مخنفمقتل محمد بن ابى‏حذیفه320

583ابى‏مخنف لوط بن یحیىمقتل الضحاک بن قیس320

584احمد بن عبداللّه‏ بن مهران(2)مقتل ابى‏الخطاب350

585ثقفىمقتل الحسین علیه‏السلام 17

586ثقفىمقتل العثمان16

587ثقفىمقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 16

588ثقفىمقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 16

--------------------------------------------------------------------------------
  1 . به نظر مى‏رسد اولین مقتل‏نویس، اصبغ بن نباته از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام و از شرطة‏الخمیس بوده است. کتاب مقتل‏الحسین و عهدنامه مالک اشتر از اوست( شیخ طوسى، الفهرست، ص 296 و نجاشى، همان، ص 8). ابن‏شهرآشوب او را چهارمین مؤلف در اسلام مى‏شمارد(معالم العلماء، ص 39) . 

2 . نجاشى او را غالى و فاسد المذهب و کذّاب مى‏خواند(نجاشى، همان، ص350) .

--------------------------------------------------------------------------------

589ثقفىاخبار من قتل من آل ابى‏طالب17

590جابر بن یزید جعفى ابوعبداللّه‏مقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 128

591جابر بن یزیدمقتل الحسین علیه‏السلام 128

592جلودىمقتل الحسین علیه‏السلام 244

593جلودىمقتل عثمان244

594جلودى مقتل على علیه‏السلام 244

595جلودىمقتل محمد بن ابى بکر243

596سلمة بن الخطابولد الحسین علیه‏السلام و مقتله187

597سلیم بن قیس هلالىله کتاب(1)8

598عمارة بن زید ابوزیدمقتل الحسین بن على303

599عیسى بن مهران مستعطفمقتل عثمان297

600محمد بن یحیى ابوجعفر قمىمقتل الحسین علیه‏السلام 353

601محمد بن ابراهیم کاتبالمقتل372

602محمد بن زکریامقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 347

603محمد بن زکریا دینارمقتل الحسین علیه‏السلام 347

604محمد بن على بن حمزة بن حسنمقاتل الطالبین 348

605محمد بن على بن فضلمقتل الحسین علیه‏السلام 385

606محمد بن على بن فضلمقتل امیرالمؤمنین علیه‏السلام 385

607هشام بن محمد بن سائبمقتل الحسین علیه‏السلام 434


فتوح و خراج

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 608   ابى‏مخنف      فتوح خراسان   320 
 609   ابى‏مخنف      فتوح الاسلام   320 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . آقا بزرگ تهرانى کتاب مقتل امیرالمؤمنین و مقتل عثمان و مقتل رشید و حجر بن عدى و میثم و جوهریه بن مهر و الحکمین را ذیل سلیم بن قیس ذکر کرده است.

--------------------------------------------------------------------------------
 610   ابى‏مخنف      فتوح العراق   320 
 611   ابومخنف      فتوح شام   320 
 612   فضل بن سلیمان      دیوان خراج   320 
 613   محمد عیاشى      الجزیه و الخراج   350 
 614   هشام بن محمد      فتوح الشام   434 
 615   هشام بن محمد      فتوح العراق   434 
 616   هشام بن محمد      فتوح فارس   434 
 617   هشام بن محمد سائب   م 206ق   فتوح خراسان   435 


تاریخ عمومى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 618   احمد بن اسماعیل بن عبداللّه‏ ابوعلى بجلى      اخبار الخلفاء و الدولة العباسیه   97 
 619   جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن علیه‏السلام   م 380ق   تاریخ العلوى   122 
 620   جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولویه      تاریخ و الشهور و الحوادث فیها   124 
 621   جعفر بن محمد بن مالک      غرر الأخبار   122 
 622   شیخ صدوق      معانى الأخبار   390 
 623   شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان   م 336ق   تاریخ الشریعه   399         م 430ق 
 624   على بن محمد عدوى شمشاطى ابوالحسن      مختصر تاریخ الطبرى و حذف الاسانید و التکرار   263 
 625   محمد بن احمد بن عبداللّه‏ بن قضاعة بن صفوان بن      غررالأخبار و نوادر الآثار   392      مهران جمال 
 626   محمد بن جعفر ابوالفتح همدانى      مختار الأخبار   394 
 627   محمد بن على بن فضل      عدد الأیام و نوادر الأخبار   385 
 628   مسعودى      مروج الذهب و معادن الجوهر   245 
 629   مسعودى على بن حسن بن على   م 333ق   اخبار الزمان من الأمم الماضیه و الأحوال الخالیه   254 
 630   هشام بن حکم ابومحمد   م 199ق   الأخبار   433 

--------------------------------------------------------------------------------


تاریخ ائمه علیه‏السلام

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 631   احمد بن محمد بن احمد      موالید الائمه و اعمارهم   93 
 632   اسماعیل بن على ورقاء خزاعى      تاریخ الائمه 
 633   اسماعیل بن على بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت      الانوار فى تواریخ الائمه علیهم‏السلام 
 634   جعفر بن محمد بن مالک بن عیسى بن سابور      اخبار الائمه و موالیدهم علیهم‏السلام   122 
 635   حسن بن على بن حسن بن عمر بن على بن حسین      انساب الائمه و موالیدهم الى صاحب الامر علیه‏السلام   58      ابومحمد اطروش 
 636   الحسین بن حمدان خصیبى جنبلانى      تاریخ الائمه   67 
 637   شیخ مفید      الأرشاد (تاریخ ائمه علیهم‏السلام )   399 
 638   صالح بن محمد صرامى      تاریخ الائمه علیهم‏السلام   199 
 639   على بن احمد ابوالقاسم کوفى      الاوصیاء   265 
 640   محمد بن ابى بکر همام بن سهیل بن کاتب   م 258ق   الانوار فى تاریخ الائمه   379      اسکافى   م 336ق 
 641   محمد بن احمد بن محمد بن عبداللّه‏      تاریخ الائمه علیهم‏السلام   381 


جغرافیاى تاریخى و تاریخ‏نگارى محلى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 642   ابن عقده      فضل الکوفه   94 
 643   احمد بن ابراهیم کاتب ندیم      اسماء الجبال و المیاه و الادویه   92 
 644   احمد بن على نجاشى      الکوفه و ما فیها من الآثار و الفضائل   102 
 645   احمد بن محمد بن سعید   م 333ق   فضل الکوفه   94 
 646   احمد بن محمد خالد برقى      المساجد الاربعه   76 
 647   احمد بن محمد خالد برقى      البلدان و المساحه   77 

--------------------------------------------------------------------------------
 648   ثقفى      فضل الکوفه و من نزلها من الصحابه   17 
 649   جعفر بن حسین بن على بن شهریار   م 340ق   فى المزار و فضل الکوفه و مساجدها   123 
 650   جلودى      اخبار السودان   243ق 
 651   حسین بن عبیداللّه‏ غضائرى      فضل بغداد   96 
 652   سعد بن عبداللّه‏ بن ابى حلف اشعرى      فضل قم و الکوفه   178 
 653   عبیداللّه‏ بن ابى زید انبارى   م 356ق   مزار ابى‏عبداللّه‏ علیه‏السلام   232 
 654   على بن محمد عدوى شمشاطى ابو الحسن      الادیرة الأعمار فى البلدان و الأقطار   263 
 655   على بن محمد بن قتیبه      مسائل اهل البلدان   259 
 656   فضل بن شاذان      مسائل البلدان   307 
 657   محمد بن عبداللّه‏      مزار امیرالمؤمنین علیه‏السلام   396 
 658   محمد بن عبداللّه‏      مزار الحسین علیه‏السلام   396 
 659   محمد بن احمد ابوجعفر قلانسى      فضل الکوفه   341 
 660   محمد بن بکران بن عمران      الکوفه   394 
 661   محمد بن خالد برقى      مکه و المدینه   335 
 662   محمد بن زکریا   م 289ق   الجبل   347 
 663   محمد بن عبداللّه‏ حمیرى      المساحة و البلدان   355 
 664   محمد بن عبیداللّه‏      فضل الکوفه على البصره   396 
 665   محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه      المدینه و زیارة قبرالنبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و الائمه علیهم‏السلام   389 
 666   محمد بن على بن فضل      موضع قبر امیرالمؤمنین علیه‏السلام   385 
 667   محمد بن على بن فضل      الکوفه   385 
 668   محمد بن على بن فضل      موضع قبر امیرالمؤمنین علیه‏السلام   385 
 669   محمد بن عمر جعابى      اخبار بغداد و طبقات اصحاب الحدیث بها   395 
 670   معاویه بن عمار بن ابى معاویه      مزار امیرالمؤمنین علیه‏السلام   4110 
 671   یعقوب بن اسحاق سکیت      الارضین و الجبال و الادویه   450 

--------------------------------------------------------------------------------


تاریخ نگارى ادبى

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 672   ابان بن عثمان احمر بجلى      اخبار الشعراء و النسب و الایام   13 
 673   احمد بن ابراهیم بن اسماعیل      اشعار بنى‏مرة بن همام   93 
 674   احمد بن محمد بن عقده      الآداب   94 
 675   احمد بن محمد بن خالد برقى   م 274ق   الشعر و الشعراء   76 
 676   ثقفى   م 283ق   الخطب السائره   18 
 677   ثقفى      الخطب المعربات   18 
 678   جلودى      اخبار من عشق من الشعراء   243 
 679   جلودى      التمثیل بالشعر   242 
 680   جلودى      ما قیل فیه من شعر و من مدح   242 
 681   جلودى      من اوصى بشعر جمعه   241 
 682   جلودى      من قال الشعراء فى وصیته   242 
 683   جلودى عبدالعزیز یحیى      من خطب على منبر شعر   243 
 684   حبیب بن اوس ابوتمام طائى(1)      مختار شعر قبائل   141 
685حسین بن خالویهحسن فى الغه68

686حسین بن خالویه ابوعبداللّه‏اشتقاق الشهور و الایام68

687حسین بن على بن حسیناختیار شعر المتنبى و الطعن علیه69

688حسین بن على بن حسین(2)اختیار شعر ابى‏تمام69

689حسین بن محمد بن علىاخبار ابن ابى‏عقب و شعره66

690حسین بن محمد بن على ازدىاخبار ابن ابى عقب و شعره66

--------------------------------------------------------------------------------
  1 . در وصف اهل‏بیت علیهم‏السلام اشعار زیادى داشت و زمان امام ابو جعفر ثانى از دنیا رفت(نجاشى، همان، ص 141). 

2 . او فرزند یوسف، وزیرابوالقاسم مغربى و نوه دخترى نعمانى، صاحب کتاب الغیبه بوده است(نجاشى، همان، ص 69).

--------------------------------------------------------------------------------

691حسین بن محمد بن على ازدى(1)اخبار ابى‏محمد سفیان بن مصعب العبدى و شعره66

692حسین بن ابى قتادهاشعار عمرو بن معدى کرب و اخباره و صنعته37

693حسین بن محمد بن جعفرامثال العامه70

694حسین بن محمد بن جعفرصنعته شعر70

695دعبل بن على خزایىالوحدة فى مثالب العرب و مناقبها162

696سید رضى محمد بن حسینم 406قالزیادات فى شعر ابى‏تمام398

697سیدرضى الجید فى شعر ابن الحجاج398

698سیدرضىالزایادات فى شعر ابن الحجاج398

699سیدرضىمادار بین ابیه و بین ابى‏اسحاق من الرسائل العشر398

700سیدرضىمختار شعرابى الاسحاق الصابى398

701شیخ صدوق الملاهى390

702عبداللّه‏ بن احمد ابوهفاناخبار طبقات الشعراء218

703عبداللّه‏ بن احمداشعار عبدالقیس و اخبارها218

704على بن محمدرسالة نقد شعرابى نضله264

705على بن محمدعمل شعر دیک الجن و صنعته264

706على بن محمد النزه و الابتهاج (2500ورق)264

707على بن محمد عباس(2)المختلف المؤتلف فى اسماء رجال العرب269

708على بن حسن بن علىالمواعظ258

709على بن محمدرسالة فى شعر264

710على بن محمدرسالة فى کشف تمویه حلیف الکذب و ما اقترف264 من سن فى الاشعار و النسب

711على بن محمدرسالة معاتبه264

712على بن محمدشرح حماسة الاولى(3)264

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . او متخصص در علم سیر و آداب و شعر بود(نجاشى، همان، ص 66) .

2 . عالم به اخبار و شعرا و نسب و آثار و سیر(نجاشى، همان، ص 269) .

3 . 3470 بیت شعر داشته و شرح اخبار بوده است(نجاشى، همان، ص 264) .

--------------------------------------------------------------------------------
713على بن محمد عدوىالانوار و الثمار من الشعر (1500ورق)264

714على بن محمد عدوىفضل ابى‏نواس و الرد على الطاعن فى شعره264

715محمد بن مظفراخبار الشعراء395

716محمد مظفر ابودلفاخبار شعراء395

717محمد بن ابى‏القاسم ماجیلویهتفسیر حماسة ابى‏تمام354

718محمد بن احمد مفجالترجمان فى مانى الشعر374

719محمد بن احمد مفجسعاة العرب374

720محمد بن احمد مفجقصیدته الاشباه374

721محمد بن احمد بن ابوعبداللّه‏ بصرىالترجمان فى معانى الشعر374

722محمد بن خالد برقىالخطب335

723محمد بن سلمهالمیسر و القداح333

724محمد بن سلمه بن ارتبیلالنواقل من العرب333

725محمد بن مسعودالملاهى352

726محمد بن مسعود عیاشىمعاریض الشعر352

727محمد بن یعقوب کلینىما قیل فى الائمه علیهم‏السلام من الشعر377

728یعقوب بن اسحاق سکیتما صنعه من شعرالشعراء450


اشعار(1)

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 729   شیخ صدوق      الشعر   390 
 730   یعقوب بن سکیت      شعر علقمة الفحل   450 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . اشعار شاید ذاتا تاریخى نباشند، ولى شعر عرب اخبار تاریخى بسیارى دارد و بعضى از اشعار در ثبت حوادث جایگاه مهمى دارند، مثل شعر حسان بن ثابت در تأیید ولایت على علیه‏السلام در حادثه غدیر.

--------------------------------------------------------------------------------
 731   احمد بن محمد عبیداللّه‏ جوهرى(1)   م 401ق   شعرابى هاشم   85 


--------------------------------------------------------------------------------
  1 . اهل علم و ادب و داراى شعرى قوى و خطى زیبا بود(نجاشى، همان، ص 86) . 

--------------------------------------------------------------------------------
732یعقوب بن سکیتشعرابى داود450

733عبداللّه‏ بن احمدشعرابى طالب218

734یعقوب بن سکیتشعرالاخطل450

735یعقوب بن سکیتشعر الاعشى450

736حسین بن على بن الحسینشعرالبخترى69

737یعقوب بن سکیتشعر الحارث بن حلزه الیشکرى450

738یعقوب بن سکیتشعرالسلیک بن السلکه450

739احمد بن ابراهیم بن معلىشعرالسید96

740احمد بن ابراهیمشعرا العجیر السلولى صنعه93

741یعقوب بن سکیتشعر الفرزدق450

742یعقوب بن سکیتشعرالنابغه450

743على بن محمدشعر النامى و الحکم بینهما264

744یعقوب بن سکیتشعر امرؤا القیس450

745یعقوب بن سکیتشعر اوس بن حجر450

746یعقوب بن سکیتشعر بشر بن ابى‏حازم450

747احمد بن ابراهیمشعر ثابت قطنه صنعه93

748یعقوب بن سکیتشعر جامع بن مرخیه450

749یعقوب بن سکیتشعر جریر450

750یعقوب بن سکیت شعر حسان بن ثابت450

751یعقوب بن سکیتشعر زهیر450

752یعقوب بن سکیتشعر طرفه450

753یعقوب بن سکیت شعر عامر بن طفیل450

754جلودىشعر عباد بن بشار241

755یعقوب بن سکیتشعر عمرو بن احمر450

--------------------------------------------------------------------------------

756یعقوب بن سکیتشعر عمرو بن کلثوم450

757یعقوب بن سکیتشعر عنتره450

758جلودىشعره (على علیه‏السلام )241


فرق و مذاهب

 ردیف   نام نویسنده   تولد/ وفات   نام کتاب   صفحه 
 759   احمد بن ابراهیم      الفرق   96 
 760   حسن بن موسى ابو محمد نوبختى      فرق الشیعه   63 
 761   سعد بن عبداللّه‏ اشعرى   م 299ق   فرق الشیعه   177 
 762   عبیداللّه‏ بن ابى زید احمد   م 356ق   فرقه الشیعه   233 
 763   على ابن احمد ابوالقاسم      الاصول فى تحقیق المقالات   265 
 764   على بن احمد ابوالقاسم علوى   م 352ق   التحقیق ما الفه البلخى من المقالات   265 
 765   على بن حسین بن على مسعودى      المقالات فى اصول دیانات   254 
 766   محمد بن ابراهیم بن هارون      اختلاف الشیعه و المقالات   372 
 767   محمد بن احمد نعیمى      کتاب فى فرق الشیعه   395 
 768   محمد بن على صدوق      الفرق   389 
 769   محمد بن محمد نعمان      اوائل المقالات   399 
 770   نصر بن صباح ابوالقاسم بلخى      فرق الشیعه   428 

--------------------------------------------------------------------------------

فهرست منابع

    771 . آقابزرگ تهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ سوم: لبنان ـ بیروت، دار الاضواء، 1403ق .

    772 . ابان بن عثمان، المبعث و المغازى و الوفاة و السقیفه و الرده، تصحیح رسول جعفریان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1375.

    773 . ابن شهرآشوب، محمد بن على، معالم العلماء، نجف، المطبعة الحیدریه، 1380.

    774 . ابن‏ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد ، تهران، کتابخانه ابن‏سینا، 1343.

    775 . الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیه و المعربه، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1410ق.

    776 . امینى، عبدالحسین، الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ترجمه محمدباقر بهبودى، چاپ چهارم: تهران، بنیاد بعثت، 1366.

    777 . بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، تحقیق محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، چاپ اول: تهران، مکتبة الصادق علیه‏السلام ، 1363 .

    778 . بغدادى، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، لبنان ـ بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1951م.

    779 . تبریزى، على، مرآة الکتب، تحقیق محمد على حائرى، چاپ اول: قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1414ق.

    780 . جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، چاپ دوم: قم، انصاریان، 1382 .

    781 . جلالى، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، چاپ دوم: قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1418ق .

    782 . جلالى، مهدى، «روش نجاشى در نقد رجال»، مجله علوم حدیث، ش40، تابستان 1385.

    783 . جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، چاپ اول: قم، پژوهشکده باقرالعلوم علیه‏السلام ، 1379.

    784 . حاجى خلیفه، کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون، لبنان ـ بیروت، دار احیاء التراث العربى.

    785 . حرعاملى، تفصیل وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، تحقیق مؤسسه آل‏البیت علیهم‏السلام لاحیاء التراث.

    786 . حسینى جلالى، سیدمحمد حسین، فهرس التراث، 2جلد، قم، انتشارات دلیل ما.

    787 . حلى، ابوالقاسم نجم‏الدین، المعتبر فى شرح المختصر، قم، مؤسسه سیدالشهداء علیه‏السلام ، 1364.

    788 . حلى، ابومنصور حسن، خلاصة الاقوال فى معرفة الرجال، چاپ دوم: تحقیق جواد قیومى، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417ق .

    789 . حلى، یحیى بن سعید، الجامع الشرایع، قم، مؤسسه سیدالشهداء علیه‏السلام .

    790 . خویى، سیدابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث و تفصیل طبقات الروات، چاپ پنجم: تحقیق گروه تحقیق،1413ق/1992م.

    791 . زرکلى، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم، چاپ پنجم: لبنان ـ بیروت، دارالعلم للملایین، 1980م .

    792 . سبحانى، جعفر، کلیات فى علم الرجال، چاپ سوم: قم، انتشارات اسلامى، 1414ق.

    793 . سجادى، سید صادق و هادى عالم‏زاده، تاریخ‏نگارى در اسلام، چاپ پنجم: تهران، انتشارات سمت، 1382 .

    794 . سمعانى، الانساب، تحقیق عبداللّه‏ عمر بارودى، چاپ اول: لبنان ـ بیروت، دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع، 1408ق/1988م.

    795 . سیداعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار، چاپ دوم: قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1409ق .

    796 . صالحى شامى، سبل الهدى و الرشاد، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود و شیخ على

محمد معوض، چاپ اول: لبنان ـ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق/1993م.

    797 . طبرى، محمد بن جریر رستم، المسترشد فى امامة امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه‏السلام ، تحقیق شیخ احمد محمودى، چاپ اول: قم، انتشارات سلمان فارسى، 1415ق.

    798 . طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومى، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417ق .

    799 . طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، سیدصادق اختیار معرفة الرجال، تعلیق میرداماد محمدباقرحسینى و تحقیق سید مهدى رجایى، قم، مؤسسه آل‏البیت علیهم‏السلام لاحیاء التراث، 1404ق .

    800 . عرفانیان، غلامرضا، مشایخ الثقات، چاپ اول: مؤسسة النشرالاسلامى، 1417ق .

    801 . غضائرى، تکملة رسالة الزارى.

    802 . کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین تراجم مصنفى الکتب العربیه، بیروت، داراحیاء التراث العربى.

    803 . نجاشى، ابوالعباس احمد بن على، رجال نجاشى، تحقیق موسى شبیرى زنجانى، چاپ پنجم: مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ق.

    804 . نورى طبرسى، میرزا حسین، خاتمة مستدرک الوسائل، تحقیق مؤسسه آل‏البیت علیهم‏السلام لاحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آل‏البیت لاحیاء التراث، 1415ق .

    805 . نیک بین، زندگانى على بن ابى طالب علیه‏السلام ، دفترانتشارات اهل‏بیت علیهم‏السلام .

    806 . یاقوت حموى، معجم البلدان، 5 جلد، لبنان، دارالاحیاء التراث العربى

تبلیغات