آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

ه) دلایل و شواهد رابطه دین و سیاست
امام راحل، پیش از آنکه رهبرى سیاسى باشد،یک رهبر دینى است و اندیشه سیاسى او از چشمه جوشان معارف اسلام سرچشمه گرفته‏است. امام با بهره‏گیرى از قرآن و سنت رابطه دین و سیاست را مطرح کرد وهمین امر سبب موفقیت وى در ترویج اندیشه سیاسى‏اش به شمار مى‏آید. در اینجا به‏برخى از دلایل و شواهد اندیشه سیاسى امام راحل اشاره مى‏شود.
1- آیات قرآن
در باور امام، رهبرى دینى از رهبرى سیاسى جدا نیست از اینرو،پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقیهان همان گونه که رهبرى دینى مردم را بر عهده‏دارند بار رهبرى سیاسى مردم را نیز بر دوش مى‏کشند و رهبرى آنان از ناحیه شرع‏مقدس تشریع شده است. امام، براى اثبات رهبرى سیاسى و احکام حکومتى پیامبر(ص) وائمه(ع) به آیه‏59 سوره نساء تمسک کرده، چنین مى‏نویسد:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ...» اینکه خداوند رسول اکرم‏را رئیس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، مراد این نبوده که اگر پیغمبراکرم(ص) مساله گفت قبول کنیم و عمل نماییم عمل کردن به احکام طاعت‏خداست.
همه کارهاى عبادى و غیر عبادى که مربوط به احکام است، اطاعت‏خداست.
متابعت از رسول اکرم(ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگرى است. البته اطاعت‏رسول اکرم(ص) به یک معنا اطاعت‏خداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت‏کنیم اگر رسول اکرم(ص)، که رئیس و رهبر جامعه است، امر کند و بگوید: همه بایدبا سپاه «اسامه‏» به جنگ بروند کسى حق تخلف ندارد. این امر خدا نیست، بلکه‏امر رسول الله است. خداوند حکومت و فرماندهى را به آن حضرت واگذار کرده است. وحضرت هم بنابر مصالح به تدارک بسیج و سپاه مى‏پردازد، والى و قاضى تعیین مى‏کندو یا بر کنار مى‏کند ... آن بزرگوار در خصوص رهبرى على(ع)، که ریشه در قرآن‏دارد بر این باور است که در جریان غدیر رهبرى سیاسى به على(ع) واگذار شد، به‏دلیل اینکه اگر تنها رهبرى و مرجعیت دینى به امام(ع) واگذار مى‏شد، آن حضرت بامخالفت روبه‏رو نمى‏گردید:
«نصب امیرالمومینن به خلافت در حقیقت واگذارى سیاست از جانب خدا به‏امیرمومنان است ...» «اگر حضرت رسول(ص) ایشان(على(ع‏» را فقط مرجع مسایل‏شرعى قرار مى‏داد، هیچگونه مخالفت نمى‏شد ولى چون منصب جانشینى را به حضرت‏داد... موجب آن ناراحتى‏ها و مخالفتها شد ...» غدیر آمده است که بفهماند سیاست‏مربوط به همه است. مساله مساله حکومت است، مساله مساله سیاست است ... .
خداى تبارک و تعالى این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت‏امیر واگذار کند . ... و این حکومتى که عجین با سیاست است در روز غدیر براى‏حضرت امیر واگذار شد .. .»
2- سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع)
در فرهنگ‏شیعه سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) الگو و حجت است (لقد کان لکم فى رسول الله‏اسوه حسنه) امام حسین(ع) نیز فرمود: «لکم فى اسوه‏».
سنت، که در حقیقت همان گفتار، تقریر و عمل پیامبر(ص) و ائمه(ع) است، یکى ازمنابع اجتهاد و استنباط احکام شمرده مى‏شود و در استخراج و کشف احکام نقشى عمده‏دارد از اینرو سنت معصومان چنانکه در استنباط احکام عبادى محوریت دارد، دراستنباط احکام سیاسى و اجتماعى نیز محور است. امام راحل، که خود یکى از تربیت‏یافتگان مکتب وحى است، هم در مبانى فقهى خود از سنت‏بهره مى‏گیرد و هم در مبانى‏سیاسى، برخى از موارد بهره‏گیرى آن بزرگوار از سنت عبارت است از:
الف) سیره و گفتار پیامبر(ص)
به عقیده امام(ره) بنیانگذار رابطه دین و سیاست‏پیامبر اسلام(ص) است:«سنت و رویه پیامبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت‏است، زیرا که اولا خود او تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهى مى‏دهد که تشکیل حکومت‏داده و به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه‏برخاسته، والى به اطراف فرستاده و به قضاوت مى‏نشسته و قاضى نصب مى‏فرموده است...». «... رسول خدا پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول خدا تشکیل‏حکومت داده، تشکیل مراکز سیاست داده است ...» «اگر پیغمبر اکرم آمده بود وفقط در مسجد نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود دیگر کارى نداشت، ما هم همین‏کار را مى‏کردیم، اما کسى که آمده حکومت تشکیل داد، مبلغ فرستاد ... او چه کرد؟
ما هم باید آن کار را بکنیم. و حکومت تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیل‏دهیم.» در پیام قرآن چنین مى‏خوانیم:« ... نخستین کارى را که پیامبر اسلام،بعد از هجرت در مدینه، انجام داد تشکیل حکومت اسلامى بود، او بخوبى مى‏دانست که‏اهداف نبوت و بعثت انبیا بدون تشکیل حکومت اسلامى ممکن نیست، به همین دلیل درنخستین فرصت ممکن به فرمان خداوند پایه‏هاى حکومت را بنا نهاد».
امام راحل از احادیث زیر در خصوص اثبات ولایت فقیه بهره مى‏گیرد« ... عن ابى‏عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) الفقهاء امناء الرسل‏» «... قال‏امیرالمومنین(ع) قال رسول الله(ص) اللهم ارحم خلفائى، ثلاث مرات‏» «... عن ابى‏عبدالله(ع) قال ان العلماء ورثه الانبیاء ...»
ب) سیره و گفتار ائمه(ع)
بى‏تردید یکى از اهداف مبارزه همه جانبه ائمه(ع) علیه فرمانروایان ستمگر تشکیل‏حکومت و برگرداندن آن به صاحبان اصلى‏اش بود از اینرو ائمه(ع) براى اثبات‏شایسته‏تر بودن خود در امر رهبرى استدلال مى‏کردند. چنانکه امام حسن(ع) خطاب به‏معاویه فرمود: «فانک تعلم اى احق بهذالامر منک عند الله و عند کل اواب حفیظ‏»
(امام حسین(ع) نیز فرمود: و نحن اهل بیت محمد و اولى بولایه هذا الامر ...) هرچند مبارزه ائمه(ع) علیه زمامداران ستمگر، با توجه به موقعیت‏ها و مقتضیات‏زمان، متفاوت بود، ولى در اصل مبارزه همه ائمه سیاست و استراتژى مشترکى رادنبال مى‏کردند. این مبارزات گاه در قالب قیام مسلحانه آشکار مى‏شد و گاه درقالب غیر مسلحانه و غیر مستقیم، مانند حمایت از قیام شیعیان و تحریم همکارى باحاکمان ستمگر. امام باقر(ع) در مورد قیام زید بن على(ع) فرمود:«هو الحق‏فالویل لمن خذله والویل لمن حاربه‏» امام صادق(ع) در این باره فرمود:«اقرب‏الخلق الى الخالق ابعدهم الى السلطان‏». این گونه مبارزات، نشان مى‏دهد که ائمه‏در پى تشکیل حکومت‏بوده، آن را وظیفه خویش مى‏دانستند. از اینرو، حاکمان ستمگراز ائمه(ع) وحشت داشتند و آنها را به شهادت مى‏رساندند در تفسیر پیام قرآن چنین‏آمده است: «فشارهایى که بر ائمه اهل بیت(ع) وارد مى‏شد، قیام امام حسین،ولایتعهدى امام على بن موسى الرضا(ع) زندانى شدن امام موسى بن جعفر(ع) تبعیدامام هادى(ع) و امام حسن عسکرى(ع) همه به خوبى نشان مى‏دهد که امامان راستین‏تشکیل حکومت را از وظایف حتمى خود مى‏دانسته، از هر فرصتى براى آن استفاده‏مى‏کردند و دشمنان آنها نیز به خوبى به این امر واقف بودند ...» امام راحل، باشناخت دقیق سیره و گفتار ائمه(ع)، براى تبیین اندیشه سیاسى خود به سنت ائمه(ع)
تمسک کرده، مى‏فرماید: حکام جور همیشه از ائمه(ع) وحشت داشتند که اگر به ائمه‏فرصت‏بدهند قیام خواهند کرد. اینکه مى‏بینید «هارون‏» حضرت موسى بن جعفر رامى‏گیرد و چندین سال حبس مى‏کند و یا«مامون‏» حضرت رضا(ع) را به مرو مى‏برد وسرانجام مسموم مى‏کند، نه از این جهت است که سید اولاد پیغمبر و اینها با پیغمبرمخالفند بلکه از باب‏«الملک عقیم‏» است و اینها مى‏دانستند که اولاد على(ع)
داعیه خلافت داشته و بر تشکیل حکومت اسلامى اصرار دارند و خلافت و حکومت را وظیفه‏مى‏دانند. شما شک نداشته باشید که اگر فرصتى براى موسى بن جعفر(ع) پیش مى‏آمد،قیام مى‏کرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون مى‏ساخت.
همچنین امام مى‏فرماید: ائمه نه فقط با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر مبارزه‏مى‏کردند، بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت مى‏نمودند.
بیش از پنجاه روایت در «وسائل الشیعه‏» و در «مستدرک‏» و کتب دیگر هست که‏از سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیرى کنید و به دهان مداحان آنها خاک بریزید.
مبارزه ائمه(ع) علیه حاکمان جائر کسب مقام مرجعیت و رهبرى دینى نبود اگرائمه(ع) در مسجدها مى‏نشستند و تنها به بیان مسایل عبادى مى‏پرداختند دشمنان ازآنها وحشت نداشتند.
تشکیل حکومت از سوى على(ع)، در همان مقطع زمانى محدود، بهترین دلیل بر رابطه‏دین و سیاست است زیرا اگر حکومت‏سیاسى شد و عیب داشت، چگونه امام على(ع) حکومت‏تشکیل داد؟!
3- ساختار قانونگذارى
یکى از دلایل و شواهدى که امام راحل(ره) درخصوص رابطه دین و سیاست ارائه مى‏دهد، ماهیت و کیفیت قانونگذارى اسلام است. آن‏حضرت مى‏فرماید: دلیل دیگر بر تشکیل حکومت ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است اهمیت‏و کیفیت این قوانین مى‏رساند که براى تکوین یک دولت و براى اداره سیاسى واقتصادى و فرهنگى جامعه تشریع گشته است.
براى تبیین صحیح این قسمت از بحث لازم است مطالب زیر مورد تحلیل قرار گیرد!
الف) قانونگذار
امام عقیده دارد که در ساختار قانونگذارى اسلام فقط شارع مقدس‏قانونگذار است و این خود دلیل بر تشکیل حکومت است.«کسى جز خدا حق حکومت‏برکسى و حق قانونگذارى براى دیگرى ندارد و به حکم عقل خدا باید بین مردم حکومت‏تشکیل دهد و قانون وضع کند.»
ب) همگانى بودن قوانین
امام راحل مى‏فرماید:
«احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست و تا ابد باقى و لازم الاجرا است تنهابراى رسول اکرم(ص) نیامده است تا پس از آن متروک شود این حرف که قوانین اسلام‏تعطیل پذیر و یا منحصر و محدود به زمان و مکانى است، بر خلاف ضروریات اعتقادى‏اسلام است.» نگرش امام در مورد عدم محدودیت اسلام با دیدگاه صاحب نظران دیگرنیز هماهنگ است. چنانکه سید ابوالاعلى مودودى مى‏نویسد:
«اسلام صلاحیت اجرا در هر زمان و مکانى را دارا است. اسلام قابلیت‏خود را درگذشته به اثبات رسانده و امروزه نیز همان شایستگى را دارد و تا ابد نیز چنین‏خواهد بود». لازمه دیدگاه امام راحل و مودودى این است که در هر عصرى براى‏اجراى احکام الهى به حکومت نیاز است، چنانکه رسول خدا، براى اجراى احکام خدا،حکومت تشکیل داد.
ج) جامعیت اسلام
امام خمینى(ره) عقیده دارد که تمام احکام مورد نیاز بشر ازطریق قرآن و سنت‏بیان شده است. هیچ موضوع حیاتى نیست که اسلام تکلیف براى آن‏مقرر و حکمى درباره آن نداشته باشد ....
قرآن مجید و سنت‏شامل همه دستورها و احکامى است که بشر براى سعادت و کمال خوداحتیاج دارد...
دیدگاه امام در خصوص جامعیت اسلام با آیات و روایات و دیدگاه دانشمندان اسلامى‏نیز هماهنگ است. چنانکه مرحوم فیض بدین امر تصریح کرده است و در قرآن کریم‏مى‏خوانیم: (و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین); (ما فرطنا فى الکتاب من شى‏ء)
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى‏ء) در روایات نیز چنین آمده است:«ما من شى‏ءیقربکم من الجنه و یباعدکم من النار الا قد امرتکم به ...».
جاى تردید نیست که بشر، چنانکه به قوانین فردى و عبادى نیاز دارد به قوانین‏سیاسى و اجتماعى و ... نیز نیازمند است. این قوانین در سیستم قانونگذارى اسلام‏پیش بینى شده است.
اسلام به عنوان یک مکتب، وظیفه دارد تمام قوانین مورد نیاز انسانها را جعل کندو پاسخگو باشد. چگونه ممکن است دین جامع و کامل الهى در برابر حکومت که‏اساسى‏ترین نیاز انسان است، بى‏تفاوت باشد؟ آن دسته از روشنفکران و دانشمندان‏اسلامى که اندیشه جدایى دین از سیاست را مطرح کرده‏اند، آیا به پیامدهاى آن توجه‏کرده‏اند؟ جدایى دین از سیاست‏به معناى عدم جامعیت اسلام است امام با توجه به‏جامعیت اسلام از دیدگاه کسانى که عدم جامعیت اسلام را مطرح کرده‏اند انتقاد مى‏کندو مى‏فرماید:«دستهاى اجانب براى اینکه مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل‏جوان ما باشد از اسلام منحرف کنند، وسوسه کرده‏اند که اسلام چیزى ندارد، اسلام‏پاره‏اى احکام حیض و نفاس است. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند ...»

تبلیغات