پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینى(ره)3
آرشیو
چکیده
متن
ه) دلایل و شواهد رابطه دین و سیاست
امام راحل، پیش از آنکه رهبرى سیاسى باشد،یک رهبر دینى است و اندیشه سیاسى او از چشمه جوشان معارف اسلام سرچشمه گرفتهاست. امام با بهرهگیرى از قرآن و سنت رابطه دین و سیاست را مطرح کرد وهمین امر سبب موفقیت وى در ترویج اندیشه سیاسىاش به شمار مىآید. در اینجا بهبرخى از دلایل و شواهد اندیشه سیاسى امام راحل اشاره مىشود.
1- آیات قرآن
در باور امام، رهبرى دینى از رهبرى سیاسى جدا نیست از اینرو،پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقیهان همان گونه که رهبرى دینى مردم را بر عهدهدارند بار رهبرى سیاسى مردم را نیز بر دوش مىکشند و رهبرى آنان از ناحیه شرعمقدس تشریع شده است. امام، براى اثبات رهبرى سیاسى و احکام حکومتى پیامبر(ص) وائمه(ع) به آیه59 سوره نساء تمسک کرده، چنین مىنویسد:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ...» اینکه خداوند رسول اکرمرا رئیس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، مراد این نبوده که اگر پیغمبراکرم(ص) مساله گفت قبول کنیم و عمل نماییم عمل کردن به احکام طاعتخداست.
همه کارهاى عبادى و غیر عبادى که مربوط به احکام است، اطاعتخداست.
متابعت از رسول اکرم(ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگرى است. البته اطاعترسول اکرم(ص) به یک معنا اطاعتخداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعتکنیم اگر رسول اکرم(ص)، که رئیس و رهبر جامعه است، امر کند و بگوید: همه بایدبا سپاه «اسامه» به جنگ بروند کسى حق تخلف ندارد. این امر خدا نیست، بلکهامر رسول الله است. خداوند حکومت و فرماندهى را به آن حضرت واگذار کرده است. وحضرت هم بنابر مصالح به تدارک بسیج و سپاه مىپردازد، والى و قاضى تعیین مىکندو یا بر کنار مىکند ... آن بزرگوار در خصوص رهبرى على(ع)، که ریشه در قرآندارد بر این باور است که در جریان غدیر رهبرى سیاسى به على(ع) واگذار شد، بهدلیل اینکه اگر تنها رهبرى و مرجعیت دینى به امام(ع) واگذار مىشد، آن حضرت بامخالفت روبهرو نمىگردید:
«نصب امیرالمومینن به خلافت در حقیقت واگذارى سیاست از جانب خدا بهامیرمومنان است ...» «اگر حضرت رسول(ص) ایشان(على(ع» را فقط مرجع مسایلشرعى قرار مىداد، هیچگونه مخالفت نمىشد ولى چون منصب جانشینى را به حضرتداد... موجب آن ناراحتىها و مخالفتها شد ...» غدیر آمده است که بفهماند سیاستمربوط به همه است. مساله مساله حکومت است، مساله مساله سیاست است ... .
خداى تبارک و تعالى این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرتامیر واگذار کند . ... و این حکومتى که عجین با سیاست است در روز غدیر براىحضرت امیر واگذار شد .. .»
2- سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع)
در فرهنگشیعه سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) الگو و حجت است (لقد کان لکم فى رسول اللهاسوه حسنه) امام حسین(ع) نیز فرمود: «لکم فى اسوه».
سنت، که در حقیقت همان گفتار، تقریر و عمل پیامبر(ص) و ائمه(ع) است، یکى ازمنابع اجتهاد و استنباط احکام شمرده مىشود و در استخراج و کشف احکام نقشى عمدهدارد از اینرو سنت معصومان چنانکه در استنباط احکام عبادى محوریت دارد، دراستنباط احکام سیاسى و اجتماعى نیز محور است. امام راحل، که خود یکى از تربیتیافتگان مکتب وحى است، هم در مبانى فقهى خود از سنتبهره مىگیرد و هم در مبانىسیاسى، برخى از موارد بهرهگیرى آن بزرگوار از سنت عبارت است از:
الف) سیره و گفتار پیامبر(ص)
به عقیده امام(ره) بنیانگذار رابطه دین و سیاستپیامبر اسلام(ص) است:«سنت و رویه پیامبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومتاست، زیرا که اولا خود او تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهى مىدهد که تشکیل حکومتداده و به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعهبرخاسته، والى به اطراف فرستاده و به قضاوت مىنشسته و قاضى نصب مىفرموده است...». «... رسول خدا پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول خدا تشکیلحکومت داده، تشکیل مراکز سیاست داده است ...» «اگر پیغمبر اکرم آمده بود وفقط در مسجد نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود دیگر کارى نداشت، ما هم همینکار را مىکردیم، اما کسى که آمده حکومت تشکیل داد، مبلغ فرستاد ... او چه کرد؟
ما هم باید آن کار را بکنیم. و حکومت تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیلدهیم.» در پیام قرآن چنین مىخوانیم:« ... نخستین کارى را که پیامبر اسلام،بعد از هجرت در مدینه، انجام داد تشکیل حکومت اسلامى بود، او بخوبى مىدانست کهاهداف نبوت و بعثت انبیا بدون تشکیل حکومت اسلامى ممکن نیست، به همین دلیل درنخستین فرصت ممکن به فرمان خداوند پایههاى حکومت را بنا نهاد».
امام راحل از احادیث زیر در خصوص اثبات ولایت فقیه بهره مىگیرد« ... عن ابىعبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) الفقهاء امناء الرسل» «... قالامیرالمومنین(ع) قال رسول الله(ص) اللهم ارحم خلفائى، ثلاث مرات» «... عن ابىعبدالله(ع) قال ان العلماء ورثه الانبیاء ...»
ب) سیره و گفتار ائمه(ع)
بىتردید یکى از اهداف مبارزه همه جانبه ائمه(ع) علیه فرمانروایان ستمگر تشکیلحکومت و برگرداندن آن به صاحبان اصلىاش بود از اینرو ائمه(ع) براى اثباتشایستهتر بودن خود در امر رهبرى استدلال مىکردند. چنانکه امام حسن(ع) خطاب بهمعاویه فرمود: «فانک تعلم اى احق بهذالامر منک عند الله و عند کل اواب حفیظ»
(امام حسین(ع) نیز فرمود: و نحن اهل بیت محمد و اولى بولایه هذا الامر ...) هرچند مبارزه ائمه(ع) علیه زمامداران ستمگر، با توجه به موقعیتها و مقتضیاتزمان، متفاوت بود، ولى در اصل مبارزه همه ائمه سیاست و استراتژى مشترکى رادنبال مىکردند. این مبارزات گاه در قالب قیام مسلحانه آشکار مىشد و گاه درقالب غیر مسلحانه و غیر مستقیم، مانند حمایت از قیام شیعیان و تحریم همکارى باحاکمان ستمگر. امام باقر(ع) در مورد قیام زید بن على(ع) فرمود:«هو الحقفالویل لمن خذله والویل لمن حاربه» امام صادق(ع) در این باره فرمود:«اقربالخلق الى الخالق ابعدهم الى السلطان». این گونه مبارزات، نشان مىدهد که ائمهدر پى تشکیل حکومتبوده، آن را وظیفه خویش مىدانستند. از اینرو، حاکمان ستمگراز ائمه(ع) وحشت داشتند و آنها را به شهادت مىرساندند در تفسیر پیام قرآن چنینآمده است: «فشارهایى که بر ائمه اهل بیت(ع) وارد مىشد، قیام امام حسین،ولایتعهدى امام على بن موسى الرضا(ع) زندانى شدن امام موسى بن جعفر(ع) تبعیدامام هادى(ع) و امام حسن عسکرى(ع) همه به خوبى نشان مىدهد که امامان راستینتشکیل حکومت را از وظایف حتمى خود مىدانسته، از هر فرصتى براى آن استفادهمىکردند و دشمنان آنها نیز به خوبى به این امر واقف بودند ...» امام راحل، باشناخت دقیق سیره و گفتار ائمه(ع)، براى تبیین اندیشه سیاسى خود به سنت ائمه(ع)
تمسک کرده، مىفرماید: حکام جور همیشه از ائمه(ع) وحشت داشتند که اگر به ائمهفرصتبدهند قیام خواهند کرد. اینکه مىبینید «هارون» حضرت موسى بن جعفر رامىگیرد و چندین سال حبس مىکند و یا«مامون» حضرت رضا(ع) را به مرو مىبرد وسرانجام مسموم مىکند، نه از این جهت است که سید اولاد پیغمبر و اینها با پیغمبرمخالفند بلکه از باب«الملک عقیم» است و اینها مىدانستند که اولاد على(ع)
داعیه خلافت داشته و بر تشکیل حکومت اسلامى اصرار دارند و خلافت و حکومت را وظیفهمىدانند. شما شک نداشته باشید که اگر فرصتى براى موسى بن جعفر(ع) پیش مىآمد،قیام مىکرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون مىساخت.
همچنین امام مىفرماید: ائمه نه فقط با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر مبارزهمىکردند، بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت مىنمودند.
بیش از پنجاه روایت در «وسائل الشیعه» و در «مستدرک» و کتب دیگر هست کهاز سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیرى کنید و به دهان مداحان آنها خاک بریزید.
مبارزه ائمه(ع) علیه حاکمان جائر کسب مقام مرجعیت و رهبرى دینى نبود اگرائمه(ع) در مسجدها مىنشستند و تنها به بیان مسایل عبادى مىپرداختند دشمنان ازآنها وحشت نداشتند.
تشکیل حکومت از سوى على(ع)، در همان مقطع زمانى محدود، بهترین دلیل بر رابطهدین و سیاست است زیرا اگر حکومتسیاسى شد و عیب داشت، چگونه امام على(ع) حکومتتشکیل داد؟!
3- ساختار قانونگذارى
یکى از دلایل و شواهدى که امام راحل(ره) درخصوص رابطه دین و سیاست ارائه مىدهد، ماهیت و کیفیت قانونگذارى اسلام است. آنحضرت مىفرماید: دلیل دیگر بر تشکیل حکومت ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است اهمیتو کیفیت این قوانین مىرساند که براى تکوین یک دولت و براى اداره سیاسى واقتصادى و فرهنگى جامعه تشریع گشته است.
براى تبیین صحیح این قسمت از بحث لازم است مطالب زیر مورد تحلیل قرار گیرد!
الف) قانونگذار
امام عقیده دارد که در ساختار قانونگذارى اسلام فقط شارع مقدسقانونگذار است و این خود دلیل بر تشکیل حکومت است.«کسى جز خدا حق حکومتبرکسى و حق قانونگذارى براى دیگرى ندارد و به حکم عقل خدا باید بین مردم حکومتتشکیل دهد و قانون وضع کند.»
ب) همگانى بودن قوانین
امام راحل مىفرماید:
«احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست و تا ابد باقى و لازم الاجرا است تنهابراى رسول اکرم(ص) نیامده است تا پس از آن متروک شود این حرف که قوانین اسلامتعطیل پذیر و یا منحصر و محدود به زمان و مکانى است، بر خلاف ضروریات اعتقادىاسلام است.» نگرش امام در مورد عدم محدودیت اسلام با دیدگاه صاحب نظران دیگرنیز هماهنگ است. چنانکه سید ابوالاعلى مودودى مىنویسد:
«اسلام صلاحیت اجرا در هر زمان و مکانى را دارا است. اسلام قابلیتخود را درگذشته به اثبات رسانده و امروزه نیز همان شایستگى را دارد و تا ابد نیز چنینخواهد بود». لازمه دیدگاه امام راحل و مودودى این است که در هر عصرى براىاجراى احکام الهى به حکومت نیاز است، چنانکه رسول خدا، براى اجراى احکام خدا،حکومت تشکیل داد.
ج) جامعیت اسلام
امام خمینى(ره) عقیده دارد که تمام احکام مورد نیاز بشر ازطریق قرآن و سنتبیان شده است. هیچ موضوع حیاتى نیست که اسلام تکلیف براى آنمقرر و حکمى درباره آن نداشته باشد ....
قرآن مجید و سنتشامل همه دستورها و احکامى است که بشر براى سعادت و کمال خوداحتیاج دارد...
دیدگاه امام در خصوص جامعیت اسلام با آیات و روایات و دیدگاه دانشمندان اسلامىنیز هماهنگ است. چنانکه مرحوم فیض بدین امر تصریح کرده است و در قرآن کریممىخوانیم: (و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین); (ما فرطنا فى الکتاب من شىء)
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء) در روایات نیز چنین آمده است:«ما من شىءیقربکم من الجنه و یباعدکم من النار الا قد امرتکم به ...».
جاى تردید نیست که بشر، چنانکه به قوانین فردى و عبادى نیاز دارد به قوانینسیاسى و اجتماعى و ... نیز نیازمند است. این قوانین در سیستم قانونگذارى اسلامپیش بینى شده است.
اسلام به عنوان یک مکتب، وظیفه دارد تمام قوانین مورد نیاز انسانها را جعل کندو پاسخگو باشد. چگونه ممکن است دین جامع و کامل الهى در برابر حکومت کهاساسىترین نیاز انسان است، بىتفاوت باشد؟ آن دسته از روشنفکران و دانشمنداناسلامى که اندیشه جدایى دین از سیاست را مطرح کردهاند، آیا به پیامدهاى آن توجهکردهاند؟ جدایى دین از سیاستبه معناى عدم جامعیت اسلام است امام با توجه بهجامعیت اسلام از دیدگاه کسانى که عدم جامعیت اسلام را مطرح کردهاند انتقاد مىکندو مىفرماید:«دستهاى اجانب براى اینکه مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسلجوان ما باشد از اسلام منحرف کنند، وسوسه کردهاند که اسلام چیزى ندارد، اسلامپارهاى احکام حیض و نفاس است. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند ...»
امام راحل، پیش از آنکه رهبرى سیاسى باشد،یک رهبر دینى است و اندیشه سیاسى او از چشمه جوشان معارف اسلام سرچشمه گرفتهاست. امام با بهرهگیرى از قرآن و سنت رابطه دین و سیاست را مطرح کرد وهمین امر سبب موفقیت وى در ترویج اندیشه سیاسىاش به شمار مىآید. در اینجا بهبرخى از دلایل و شواهد اندیشه سیاسى امام راحل اشاره مىشود.
1- آیات قرآن
در باور امام، رهبرى دینى از رهبرى سیاسى جدا نیست از اینرو،پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقیهان همان گونه که رهبرى دینى مردم را بر عهدهدارند بار رهبرى سیاسى مردم را نیز بر دوش مىکشند و رهبرى آنان از ناحیه شرعمقدس تشریع شده است. امام، براى اثبات رهبرى سیاسى و احکام حکومتى پیامبر(ص) وائمه(ع) به آیه59 سوره نساء تمسک کرده، چنین مىنویسد:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ...» اینکه خداوند رسول اکرمرا رئیس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، مراد این نبوده که اگر پیغمبراکرم(ص) مساله گفت قبول کنیم و عمل نماییم عمل کردن به احکام طاعتخداست.
همه کارهاى عبادى و غیر عبادى که مربوط به احکام است، اطاعتخداست.
متابعت از رسول اکرم(ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگرى است. البته اطاعترسول اکرم(ص) به یک معنا اطاعتخداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعتکنیم اگر رسول اکرم(ص)، که رئیس و رهبر جامعه است، امر کند و بگوید: همه بایدبا سپاه «اسامه» به جنگ بروند کسى حق تخلف ندارد. این امر خدا نیست، بلکهامر رسول الله است. خداوند حکومت و فرماندهى را به آن حضرت واگذار کرده است. وحضرت هم بنابر مصالح به تدارک بسیج و سپاه مىپردازد، والى و قاضى تعیین مىکندو یا بر کنار مىکند ... آن بزرگوار در خصوص رهبرى على(ع)، که ریشه در قرآندارد بر این باور است که در جریان غدیر رهبرى سیاسى به على(ع) واگذار شد، بهدلیل اینکه اگر تنها رهبرى و مرجعیت دینى به امام(ع) واگذار مىشد، آن حضرت بامخالفت روبهرو نمىگردید:
«نصب امیرالمومینن به خلافت در حقیقت واگذارى سیاست از جانب خدا بهامیرمومنان است ...» «اگر حضرت رسول(ص) ایشان(على(ع» را فقط مرجع مسایلشرعى قرار مىداد، هیچگونه مخالفت نمىشد ولى چون منصب جانشینى را به حضرتداد... موجب آن ناراحتىها و مخالفتها شد ...» غدیر آمده است که بفهماند سیاستمربوط به همه است. مساله مساله حکومت است، مساله مساله سیاست است ... .
خداى تبارک و تعالى این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرتامیر واگذار کند . ... و این حکومتى که عجین با سیاست است در روز غدیر براىحضرت امیر واگذار شد .. .»
2- سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع)
در فرهنگشیعه سیره و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) الگو و حجت است (لقد کان لکم فى رسول اللهاسوه حسنه) امام حسین(ع) نیز فرمود: «لکم فى اسوه».
سنت، که در حقیقت همان گفتار، تقریر و عمل پیامبر(ص) و ائمه(ع) است، یکى ازمنابع اجتهاد و استنباط احکام شمرده مىشود و در استخراج و کشف احکام نقشى عمدهدارد از اینرو سنت معصومان چنانکه در استنباط احکام عبادى محوریت دارد، دراستنباط احکام سیاسى و اجتماعى نیز محور است. امام راحل، که خود یکى از تربیتیافتگان مکتب وحى است، هم در مبانى فقهى خود از سنتبهره مىگیرد و هم در مبانىسیاسى، برخى از موارد بهرهگیرى آن بزرگوار از سنت عبارت است از:
الف) سیره و گفتار پیامبر(ص)
به عقیده امام(ره) بنیانگذار رابطه دین و سیاستپیامبر اسلام(ص) است:«سنت و رویه پیامبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومتاست، زیرا که اولا خود او تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهى مىدهد که تشکیل حکومتداده و به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعهبرخاسته، والى به اطراف فرستاده و به قضاوت مىنشسته و قاضى نصب مىفرموده است...». «... رسول خدا پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول خدا تشکیلحکومت داده، تشکیل مراکز سیاست داده است ...» «اگر پیغمبر اکرم آمده بود وفقط در مسجد نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود دیگر کارى نداشت، ما هم همینکار را مىکردیم، اما کسى که آمده حکومت تشکیل داد، مبلغ فرستاد ... او چه کرد؟
ما هم باید آن کار را بکنیم. و حکومت تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیلدهیم.» در پیام قرآن چنین مىخوانیم:« ... نخستین کارى را که پیامبر اسلام،بعد از هجرت در مدینه، انجام داد تشکیل حکومت اسلامى بود، او بخوبى مىدانست کهاهداف نبوت و بعثت انبیا بدون تشکیل حکومت اسلامى ممکن نیست، به همین دلیل درنخستین فرصت ممکن به فرمان خداوند پایههاى حکومت را بنا نهاد».
امام راحل از احادیث زیر در خصوص اثبات ولایت فقیه بهره مىگیرد« ... عن ابىعبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) الفقهاء امناء الرسل» «... قالامیرالمومنین(ع) قال رسول الله(ص) اللهم ارحم خلفائى، ثلاث مرات» «... عن ابىعبدالله(ع) قال ان العلماء ورثه الانبیاء ...»
ب) سیره و گفتار ائمه(ع)
بىتردید یکى از اهداف مبارزه همه جانبه ائمه(ع) علیه فرمانروایان ستمگر تشکیلحکومت و برگرداندن آن به صاحبان اصلىاش بود از اینرو ائمه(ع) براى اثباتشایستهتر بودن خود در امر رهبرى استدلال مىکردند. چنانکه امام حسن(ع) خطاب بهمعاویه فرمود: «فانک تعلم اى احق بهذالامر منک عند الله و عند کل اواب حفیظ»
(امام حسین(ع) نیز فرمود: و نحن اهل بیت محمد و اولى بولایه هذا الامر ...) هرچند مبارزه ائمه(ع) علیه زمامداران ستمگر، با توجه به موقعیتها و مقتضیاتزمان، متفاوت بود، ولى در اصل مبارزه همه ائمه سیاست و استراتژى مشترکى رادنبال مىکردند. این مبارزات گاه در قالب قیام مسلحانه آشکار مىشد و گاه درقالب غیر مسلحانه و غیر مستقیم، مانند حمایت از قیام شیعیان و تحریم همکارى باحاکمان ستمگر. امام باقر(ع) در مورد قیام زید بن على(ع) فرمود:«هو الحقفالویل لمن خذله والویل لمن حاربه» امام صادق(ع) در این باره فرمود:«اقربالخلق الى الخالق ابعدهم الى السلطان». این گونه مبارزات، نشان مىدهد که ائمهدر پى تشکیل حکومتبوده، آن را وظیفه خویش مىدانستند. از اینرو، حاکمان ستمگراز ائمه(ع) وحشت داشتند و آنها را به شهادت مىرساندند در تفسیر پیام قرآن چنینآمده است: «فشارهایى که بر ائمه اهل بیت(ع) وارد مىشد، قیام امام حسین،ولایتعهدى امام على بن موسى الرضا(ع) زندانى شدن امام موسى بن جعفر(ع) تبعیدامام هادى(ع) و امام حسن عسکرى(ع) همه به خوبى نشان مىدهد که امامان راستینتشکیل حکومت را از وظایف حتمى خود مىدانسته، از هر فرصتى براى آن استفادهمىکردند و دشمنان آنها نیز به خوبى به این امر واقف بودند ...» امام راحل، باشناخت دقیق سیره و گفتار ائمه(ع)، براى تبیین اندیشه سیاسى خود به سنت ائمه(ع)
تمسک کرده، مىفرماید: حکام جور همیشه از ائمه(ع) وحشت داشتند که اگر به ائمهفرصتبدهند قیام خواهند کرد. اینکه مىبینید «هارون» حضرت موسى بن جعفر رامىگیرد و چندین سال حبس مىکند و یا«مامون» حضرت رضا(ع) را به مرو مىبرد وسرانجام مسموم مىکند، نه از این جهت است که سید اولاد پیغمبر و اینها با پیغمبرمخالفند بلکه از باب«الملک عقیم» است و اینها مىدانستند که اولاد على(ع)
داعیه خلافت داشته و بر تشکیل حکومت اسلامى اصرار دارند و خلافت و حکومت را وظیفهمىدانند. شما شک نداشته باشید که اگر فرصتى براى موسى بن جعفر(ع) پیش مىآمد،قیام مىکرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون مىساخت.
همچنین امام مىفرماید: ائمه نه فقط با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر مبارزهمىکردند، بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت مىنمودند.
بیش از پنجاه روایت در «وسائل الشیعه» و در «مستدرک» و کتب دیگر هست کهاز سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیرى کنید و به دهان مداحان آنها خاک بریزید.
مبارزه ائمه(ع) علیه حاکمان جائر کسب مقام مرجعیت و رهبرى دینى نبود اگرائمه(ع) در مسجدها مىنشستند و تنها به بیان مسایل عبادى مىپرداختند دشمنان ازآنها وحشت نداشتند.
تشکیل حکومت از سوى على(ع)، در همان مقطع زمانى محدود، بهترین دلیل بر رابطهدین و سیاست است زیرا اگر حکومتسیاسى شد و عیب داشت، چگونه امام على(ع) حکومتتشکیل داد؟!
3- ساختار قانونگذارى
یکى از دلایل و شواهدى که امام راحل(ره) درخصوص رابطه دین و سیاست ارائه مىدهد، ماهیت و کیفیت قانونگذارى اسلام است. آنحضرت مىفرماید: دلیل دیگر بر تشکیل حکومت ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است اهمیتو کیفیت این قوانین مىرساند که براى تکوین یک دولت و براى اداره سیاسى واقتصادى و فرهنگى جامعه تشریع گشته است.
براى تبیین صحیح این قسمت از بحث لازم است مطالب زیر مورد تحلیل قرار گیرد!
الف) قانونگذار
امام عقیده دارد که در ساختار قانونگذارى اسلام فقط شارع مقدسقانونگذار است و این خود دلیل بر تشکیل حکومت است.«کسى جز خدا حق حکومتبرکسى و حق قانونگذارى براى دیگرى ندارد و به حکم عقل خدا باید بین مردم حکومتتشکیل دهد و قانون وضع کند.»
ب) همگانى بودن قوانین
امام راحل مىفرماید:
«احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست و تا ابد باقى و لازم الاجرا است تنهابراى رسول اکرم(ص) نیامده است تا پس از آن متروک شود این حرف که قوانین اسلامتعطیل پذیر و یا منحصر و محدود به زمان و مکانى است، بر خلاف ضروریات اعتقادىاسلام است.» نگرش امام در مورد عدم محدودیت اسلام با دیدگاه صاحب نظران دیگرنیز هماهنگ است. چنانکه سید ابوالاعلى مودودى مىنویسد:
«اسلام صلاحیت اجرا در هر زمان و مکانى را دارا است. اسلام قابلیتخود را درگذشته به اثبات رسانده و امروزه نیز همان شایستگى را دارد و تا ابد نیز چنینخواهد بود». لازمه دیدگاه امام راحل و مودودى این است که در هر عصرى براىاجراى احکام الهى به حکومت نیاز است، چنانکه رسول خدا، براى اجراى احکام خدا،حکومت تشکیل داد.
ج) جامعیت اسلام
امام خمینى(ره) عقیده دارد که تمام احکام مورد نیاز بشر ازطریق قرآن و سنتبیان شده است. هیچ موضوع حیاتى نیست که اسلام تکلیف براى آنمقرر و حکمى درباره آن نداشته باشد ....
قرآن مجید و سنتشامل همه دستورها و احکامى است که بشر براى سعادت و کمال خوداحتیاج دارد...
دیدگاه امام در خصوص جامعیت اسلام با آیات و روایات و دیدگاه دانشمندان اسلامىنیز هماهنگ است. چنانکه مرحوم فیض بدین امر تصریح کرده است و در قرآن کریممىخوانیم: (و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین); (ما فرطنا فى الکتاب من شىء)
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء) در روایات نیز چنین آمده است:«ما من شىءیقربکم من الجنه و یباعدکم من النار الا قد امرتکم به ...».
جاى تردید نیست که بشر، چنانکه به قوانین فردى و عبادى نیاز دارد به قوانینسیاسى و اجتماعى و ... نیز نیازمند است. این قوانین در سیستم قانونگذارى اسلامپیش بینى شده است.
اسلام به عنوان یک مکتب، وظیفه دارد تمام قوانین مورد نیاز انسانها را جعل کندو پاسخگو باشد. چگونه ممکن است دین جامع و کامل الهى در برابر حکومت کهاساسىترین نیاز انسان است، بىتفاوت باشد؟ آن دسته از روشنفکران و دانشمنداناسلامى که اندیشه جدایى دین از سیاست را مطرح کردهاند، آیا به پیامدهاى آن توجهکردهاند؟ جدایى دین از سیاستبه معناى عدم جامعیت اسلام است امام با توجه بهجامعیت اسلام از دیدگاه کسانى که عدم جامعیت اسلام را مطرح کردهاند انتقاد مىکندو مىفرماید:«دستهاى اجانب براى اینکه مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسلجوان ما باشد از اسلام منحرف کنند، وسوسه کردهاند که اسلام چیزى ندارد، اسلامپارهاى احکام حیض و نفاس است. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند ...»