امام موسى بن جعفر(ع) در دایره المعارفها
آرشیو
چکیده
متن
سابقه دایرهالمعارف نویسى به قرنهاى اولیه اسلام برمىگردد، دایرهالمعارف ازنظرمعنا مترادف با «موسوعه»، «جامع العلوم»، «دانشنامه» و «محیط المعارف»است. اینگونه کتابها بخش وسیعى از علوم و معارف و دانش بشرى را فرامىگیرند.
دایره المعارف که غالبا به ترتیب الفبا است از کاه تا کهکشان را دربرداشته و ذیل مدخلهاى متنوع و پراکنده با مقالات کوتاه یا بلند اصطلاحات علوممختلف، عالمان و شخصیتهاى مهم تاریخ و زمانها و مکانهاى صاحب نام را معرفىمىکند.
بعضى از این دایرهالمعارفها عمومى بوده و بعضى از آنها چون دائرهالمعارف علومعقلى یا دایرهالمعارف فقه اختصاص به یک علم خاص داشته اما همه اطلاعات مربوطهبه آن موضوع را مورد بحث قرار دادهاند.
تعریف دقیق و جامع دایرهالمعارف و نیز سابقه تاریخى دایرهالمعارففسویسى و بیانانواع آنها خود احتیاج به مقالهاى بلند دامن دارد که فعلا از عهده این مقالخارج است. برخى از دایرهالمعارفها عبارتند از:
رسائل اخوان الصفا، احصاء العلوم فارابى، شفاء ابوعلى سینا، مفاتیح العلومخوارزمى، جامع العلوم فخر رازى، نفایس الفنون آملى، مفتاح العلوم سکاکى،بحارالانوار علامه مجلسى، سفینه البحار، دایره المعارف اسلامیه ایران ازعبدالعزیز، لغتنامه دهخدا، دایرهالمعارف اعلمى، دایرهالمعارف الاسلامیه الشیعیهزیر نظر سید حسن امین، دایرهالمعارف الاسلامیه ترجمه عربى از متن انگلیسى،دایرهالمعارف دکتر محمود مصاحب، دایرهالمعارف تشیع، دایرهالمعارف بزرگ اسلامى،دانشنامه جهان اسلام، فرهنگ زندگینامهها و ...
ما در این مقاله شخصیتحضرت امام موسى بن جعفر(ع) را از نظر این کتابها بطوراجمال بررسى مىکنیم.
1 دایرهالمعارف تشیع، ج 2، ص363، این کتاب مقالهاى در سه ستونیک صفحه و نیمرا به معرفى امام هفتم(ع) اختصاص داده است، این مقاله از نظر محتوى بسیارخوب و دقیق است اما از این جهت منبع بسیار محدود بوده و تنها از سه منبع شیعى(بحارالانوار، اعیانالشیعه، ارشاد) و سه منبع اهل سنت (کامل، تاریخ بغداد،سیر اعلام النبلاء) استفاده کرده است و تولد امام را دریکشنبه هفتم صفر 128یا129 دانسته و مىگوید در سال 148 به امامت رسید و در سال183 وفات یافت.
نویسنده توضیح داده است که امام به جهت کثرت زهد و عبادت به «عبد صالح» وبه جهتحلم و فروخوردن خشم و صبر بر مشکلات و آلام زمانه مشهور به «کاظم»گردید. امام قدى متوسط و رنگى سبزه سیر و محاسنى انبوه داشت. پس از بیان ملاقاتهارون با امام و پیشنهاد ارجاع فدک از کلام امام علیهالسلام نتیجه خوبى گرفتهاست و آن اینکه مقصود امام(ع) این بود که خلافت و اداره سراسر کشور حق من است.
علو شان و مکارم اخلاق امام توضیح داده شده و آمده است:
«حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگىضرب المثل بود، بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بىکران خویش تربیتمىفرمود. شبها بطور ناشناس در کوچههاى مدینه مىگشت و به مستمندان کمک مىکرد.
مبلغ دویست، سیصد و چهار صد دینار در کیسهها مىگذاشت و در مدینه میاننیازمندان قسمت مىکرد. صرار (کیسهها) موسى بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگربه کسى صرهاى مىرسید بىنیاز مىگشت. معذلک در اطاقى که نماز مىگزارد جز بوریا ومصحف و شمشیر چیزى نبود.»
2- بستان السیاحه از حاج زینالعابدین شیروانى ص 548 این کتاب کهدایرهالمعارفى از علوم و اعلام اسلامى است، زندگانى امام هفتم علیهالسلام را بههمان سبک متعارف بیان کرده است. در ص 592 بحث جالبى درباره جعفر برمکى آورده ومىگوید: خاندان برمکى مجوسى بوده و بعد مسلمان شدند. عارفى گوید: باعث انقراضآل برمک عباسه نبود، بلکه چون یحیى بر هلاک «انسان کامل» اقدام نمود دید آنچهآل برمک عباسه آنچه کشید، زیرا که بر ارباب هوش پوشیده نیست که از بدو عالم تاانقراض بنىآدم، بارى تعالى چنین مقرر نموده و بر ایننمط مقدر فرموده که چونانقراض خواهد سپرى جوید صاحب آن دولتبا انسان کامل طریقه ستیزه پوید، زیرا کههیچ دولتى منقرض نگردید و آفتاب اقبال هیچ ذىشوکتى بمغرب زوال نرسیده مگر آنکهآن صاحب دولتیکى از نفوس زکیه را به قتل آورده و یا آنکه به اخراج و اهانت اوامر کرده یا آنکه بر قتل و اذیت او راضى بوده.
چون خدا خواهد که پرده کس درد میلش اندر طعنه پاکان برد
هیچ قومى هلاک نشده مگر آنکه در افکار انبیاء و اولیاء دم زده، هیچ شخصى خسرالدنیا و الاخره نگشته مگر آنکه تخم عداوت اولیاء در زمین دل خود کشته.
تا دل مرد ندا نامد بدرد هیچ قومى را خدا رسوا نکرد
سپس چندین سلسله ازحکومتهارا ذکر کرده که بر اثر اذیت انسان کامل نابودگشتهاند.
3-الاعلام زرکلى ج7، ص 721، این کتاب کمتر از یک ستون را به معرفى امامهفتم(ع) اختصاص داده و به علم و عبادت امام اشاره کرده است اما سخنى از احادیثفراوان امام(ع) عنوان نکرده است. یکى از اشکالات اساسى بحث این کتاب آن است کهبراى معرفى امام هفتم(ع) از منابع شیعى استفاده نکرده است.
4تاریخ الاسلام ذهبى ج 12، ص 11 تنها یک سطر به اماماختصاص داده و وفات امامرا در سال183 مىداند.
5-تاریخ بغداد ج13 ، ص27 ، ش6987 مولف این کتاب با آنکه از اهل سنت استفصل مفصلى درباره امام هفتم(ع) بیان کرده، عبارتها و سجدههاى طولانى امام و نیزانفاق و صدقات آن حضرت را بخوبى بیان کرده است. در ص 31 گوید:
«مدتى که امامنزد سندى شاهک محبوس بود خواهر سندى درخواست کرد که متولى حبس امام باشد، وچون زن متدینى بود در زندان امام را خدمت مىنمود.»
6-یکى از مهمترین دایرهالمعارفهاى علوم شیعه «بحارالانوار» است که تقریباهمه موضوعات و مدخلهاى علوم مختلف شیعى را بحث کرده است. این کتاب بزرگتریندایرهالمعارف در نوع خود بشمار مىرود. جلد 48 این کتاب به امام کاظم(ع) اختصاصدارد.
این کتاب داراى دوازده باب و 290 صفحه است که تاریخ و احوال امام رابه طور مفصل بیان کرده است. در پایان این کتاب مصحح محترم آن سه باب دربارهبرادران و خواهران امام و فرزندان و حرم مطهر کاظمین(علیهماالسلام) آورده است.
ضمنا ص 290 این کتاب به حضرت ستى فاطمه معصومه(علیهاالسلام) اختصاص دارد.
7 سفینهالبحار ج7 ، ص 460 ذیل ماده «و س ى» شرح حال امام هفتمعلیهالسلام را ذکر کرده است. آنچه به عنوان زندگى و شرح مکارم اخلاق امام اینجاذکر شده است همه را از بحارالانوار نقل نموده و تنها چیزى که افزون بر آن دارداین است که سبب شهادت امام(ع) را از کتاب «الدارالنظیم» نقل کرده و گوید:
یحیى بن خالد خرما و ریحان مسموم را به امام خورانید، ضمنا شرح حال شاهچراغاحمد بن موسى و حسین بن موسى بن جعفر(ع) را از کتاب شدالازار نقل کرده است.
8-لغتنامه دهخدا، جزوه اول حرف کاف جلد 34 از تجلید 50 جلدى ص 204 هفتستوندرباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از نقل عبارت مفصلى از«حبیبالسیر» گوید: «در تاریخ گزیده مسطور است که به عقیده بعضى از شیعه سربدر حلقوم آن امام معصوم ریختند و بدستبىشرمى رشته عمر عزیزش را بگسیختند». وچند حکایت نیز که بیانکننده فضایل آن حضرت است نقل نموده است.
9-دایرهالمعارف القرن العشرین از محمد فرید وجدى، ج 8 ، ص139 ذیل مادهکاظم کلمات خطیب بغدادى را از تاریخ بغداد و مروجالذهب مسعودى درباره اخلاق وسخاوت امام نقل کرده است. پس از آن خوابى را نقل مىکند که امام(ع) دعاى نجاتاز زندان را از پیامبر فرا گرفت. سپس گوید احادیث و سخنان زیادى از این امامنقل شده است. قبر امام در بغداد مشهور و حرم بزرگى داشته که مورد توجه و زیارتمردم است.
10-اعیان الشیعه، ج 2 ، ص 5. این کتاب که دایرهالمعارف اعلام شیعه استبحثخوبى و جامعى درباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از بیان شرحامام و القاب و کنیههاى حضرت و نام فرزندان امام اخلاق حسنه امام و مناقب وفضایل او را ذکر کرده و نمونههایى از علم، حلم، تواضع، مکارم اخلاق، شدت ترس ازخدا، کرم، سخاوت، و زیاد صدقه دادن این امام را به همراه نمونههاى تاریخى بیانکرده است.
اخبار و برخوردهاى امام با هارونالرشید و نیز توضیح مفصل کیفیتشهادت امام ازدیگر بحثهاى این کتاب است. همچنانکه در این کتاب کلمات قصار امام و تعدادى ازحکمتها و پندهاى آن حضرت بیان شده است.
ضمنا جالب توجه است که بدانیم امروزه لقب «بابالحوائج» از لقبهاى خود امامهفتم(ع) بشمار مىرود ولى آنگونه که از کلام سید محسن امین در این کتاب بدستمىآید لقب «بابالحوائج» نام مکان قبر امام علیهالسلام است زیرا امام را درمکانى دفن کردند که به بابالتبن شهرت داشت ولى پس از دفن امام در آن مکان چونمردم حاجتهاى خود را نزد آن قبر مطهر برآورده مىیافتند آن مکان بابالتبن رابابالحوائج لقب دادند.
در پایان باز ذکر این نکته لازم است که شرح حال امام(ع) در کتابهاى زیادى چون«تاریخ ابن خلدون»، «البدایه و النهایه»، «میزان الاعتدال» و ... آمدهاست که اینها را نمىتوان داخل عنوان دایرهالمعارف نمود و لذا چون از عنوانمقاله خارج بودند به ذکر آنها نپرداختیم.
از طرف دیگر اکثر کتابهایى که قبلا اشاره شد و نام دایرهالمعارف بر آنها صدقمىنمود یا اصلا شرح حال امام هفتم(ع) را ندارند و یا آنکه چون هنوز آنها تکمیلنشدهاند به این بحث نپرداختهاند.
لازم به ذکر است که بعضى از این دایرهالمعارفها اصلا به بخش اعلام نپرداختهاندمثل دایرهالمعارف سید حسن امینى و بعضى از آنها هنوز کامل نشده و لذا مدخلىدرباره امام هفتم(ع) ندارند چون سه کتاب اخیر، و بعضى از آنها تنها به مباحثعلوم پرداخته یا توجهى به امامان شیعه و مذهب اهل بیت(علیهمالسلام) ننمودهاندمثل دایرهالمعارف الاسلامیه. ضمنا بعضى از کتابهایى که در این مقاله عنوانشدهاند طبق بعضى از تحریفها مىتوان آنها را دایرهالمعارف نامید و اطلاقدایرهالمعارف بر آنها مورد اتفاق نیست.
دایره المعارف که غالبا به ترتیب الفبا است از کاه تا کهکشان را دربرداشته و ذیل مدخلهاى متنوع و پراکنده با مقالات کوتاه یا بلند اصطلاحات علوممختلف، عالمان و شخصیتهاى مهم تاریخ و زمانها و مکانهاى صاحب نام را معرفىمىکند.
بعضى از این دایرهالمعارفها عمومى بوده و بعضى از آنها چون دائرهالمعارف علومعقلى یا دایرهالمعارف فقه اختصاص به یک علم خاص داشته اما همه اطلاعات مربوطهبه آن موضوع را مورد بحث قرار دادهاند.
تعریف دقیق و جامع دایرهالمعارف و نیز سابقه تاریخى دایرهالمعارففسویسى و بیانانواع آنها خود احتیاج به مقالهاى بلند دامن دارد که فعلا از عهده این مقالخارج است. برخى از دایرهالمعارفها عبارتند از:
رسائل اخوان الصفا، احصاء العلوم فارابى، شفاء ابوعلى سینا، مفاتیح العلومخوارزمى، جامع العلوم فخر رازى، نفایس الفنون آملى، مفتاح العلوم سکاکى،بحارالانوار علامه مجلسى، سفینه البحار، دایره المعارف اسلامیه ایران ازعبدالعزیز، لغتنامه دهخدا، دایرهالمعارف اعلمى، دایرهالمعارف الاسلامیه الشیعیهزیر نظر سید حسن امین، دایرهالمعارف الاسلامیه ترجمه عربى از متن انگلیسى،دایرهالمعارف دکتر محمود مصاحب، دایرهالمعارف تشیع، دایرهالمعارف بزرگ اسلامى،دانشنامه جهان اسلام، فرهنگ زندگینامهها و ...
ما در این مقاله شخصیتحضرت امام موسى بن جعفر(ع) را از نظر این کتابها بطوراجمال بررسى مىکنیم.
1 دایرهالمعارف تشیع، ج 2، ص363، این کتاب مقالهاى در سه ستونیک صفحه و نیمرا به معرفى امام هفتم(ع) اختصاص داده است، این مقاله از نظر محتوى بسیارخوب و دقیق است اما از این جهت منبع بسیار محدود بوده و تنها از سه منبع شیعى(بحارالانوار، اعیانالشیعه، ارشاد) و سه منبع اهل سنت (کامل، تاریخ بغداد،سیر اعلام النبلاء) استفاده کرده است و تولد امام را دریکشنبه هفتم صفر 128یا129 دانسته و مىگوید در سال 148 به امامت رسید و در سال183 وفات یافت.
نویسنده توضیح داده است که امام به جهت کثرت زهد و عبادت به «عبد صالح» وبه جهتحلم و فروخوردن خشم و صبر بر مشکلات و آلام زمانه مشهور به «کاظم»گردید. امام قدى متوسط و رنگى سبزه سیر و محاسنى انبوه داشت. پس از بیان ملاقاتهارون با امام و پیشنهاد ارجاع فدک از کلام امام علیهالسلام نتیجه خوبى گرفتهاست و آن اینکه مقصود امام(ع) این بود که خلافت و اداره سراسر کشور حق من است.
علو شان و مکارم اخلاق امام توضیح داده شده و آمده است:
«حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگىضرب المثل بود، بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بىکران خویش تربیتمىفرمود. شبها بطور ناشناس در کوچههاى مدینه مىگشت و به مستمندان کمک مىکرد.
مبلغ دویست، سیصد و چهار صد دینار در کیسهها مىگذاشت و در مدینه میاننیازمندان قسمت مىکرد. صرار (کیسهها) موسى بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگربه کسى صرهاى مىرسید بىنیاز مىگشت. معذلک در اطاقى که نماز مىگزارد جز بوریا ومصحف و شمشیر چیزى نبود.»
2- بستان السیاحه از حاج زینالعابدین شیروانى ص 548 این کتاب کهدایرهالمعارفى از علوم و اعلام اسلامى است، زندگانى امام هفتم علیهالسلام را بههمان سبک متعارف بیان کرده است. در ص 592 بحث جالبى درباره جعفر برمکى آورده ومىگوید: خاندان برمکى مجوسى بوده و بعد مسلمان شدند. عارفى گوید: باعث انقراضآل برمک عباسه نبود، بلکه چون یحیى بر هلاک «انسان کامل» اقدام نمود دید آنچهآل برمک عباسه آنچه کشید، زیرا که بر ارباب هوش پوشیده نیست که از بدو عالم تاانقراض بنىآدم، بارى تعالى چنین مقرر نموده و بر ایننمط مقدر فرموده که چونانقراض خواهد سپرى جوید صاحب آن دولتبا انسان کامل طریقه ستیزه پوید، زیرا کههیچ دولتى منقرض نگردید و آفتاب اقبال هیچ ذىشوکتى بمغرب زوال نرسیده مگر آنکهآن صاحب دولتیکى از نفوس زکیه را به قتل آورده و یا آنکه به اخراج و اهانت اوامر کرده یا آنکه بر قتل و اذیت او راضى بوده.
چون خدا خواهد که پرده کس درد میلش اندر طعنه پاکان برد
هیچ قومى هلاک نشده مگر آنکه در افکار انبیاء و اولیاء دم زده، هیچ شخصى خسرالدنیا و الاخره نگشته مگر آنکه تخم عداوت اولیاء در زمین دل خود کشته.
تا دل مرد ندا نامد بدرد هیچ قومى را خدا رسوا نکرد
سپس چندین سلسله ازحکومتهارا ذکر کرده که بر اثر اذیت انسان کامل نابودگشتهاند.
3-الاعلام زرکلى ج7، ص 721، این کتاب کمتر از یک ستون را به معرفى امامهفتم(ع) اختصاص داده و به علم و عبادت امام اشاره کرده است اما سخنى از احادیثفراوان امام(ع) عنوان نکرده است. یکى از اشکالات اساسى بحث این کتاب آن است کهبراى معرفى امام هفتم(ع) از منابع شیعى استفاده نکرده است.
4تاریخ الاسلام ذهبى ج 12، ص 11 تنها یک سطر به اماماختصاص داده و وفات امامرا در سال183 مىداند.
5-تاریخ بغداد ج13 ، ص27 ، ش6987 مولف این کتاب با آنکه از اهل سنت استفصل مفصلى درباره امام هفتم(ع) بیان کرده، عبارتها و سجدههاى طولانى امام و نیزانفاق و صدقات آن حضرت را بخوبى بیان کرده است. در ص 31 گوید:
«مدتى که امامنزد سندى شاهک محبوس بود خواهر سندى درخواست کرد که متولى حبس امام باشد، وچون زن متدینى بود در زندان امام را خدمت مىنمود.»
6-یکى از مهمترین دایرهالمعارفهاى علوم شیعه «بحارالانوار» است که تقریباهمه موضوعات و مدخلهاى علوم مختلف شیعى را بحث کرده است. این کتاب بزرگتریندایرهالمعارف در نوع خود بشمار مىرود. جلد 48 این کتاب به امام کاظم(ع) اختصاصدارد.
این کتاب داراى دوازده باب و 290 صفحه است که تاریخ و احوال امام رابه طور مفصل بیان کرده است. در پایان این کتاب مصحح محترم آن سه باب دربارهبرادران و خواهران امام و فرزندان و حرم مطهر کاظمین(علیهماالسلام) آورده است.
ضمنا ص 290 این کتاب به حضرت ستى فاطمه معصومه(علیهاالسلام) اختصاص دارد.
7 سفینهالبحار ج7 ، ص 460 ذیل ماده «و س ى» شرح حال امام هفتمعلیهالسلام را ذکر کرده است. آنچه به عنوان زندگى و شرح مکارم اخلاق امام اینجاذکر شده است همه را از بحارالانوار نقل نموده و تنها چیزى که افزون بر آن دارداین است که سبب شهادت امام(ع) را از کتاب «الدارالنظیم» نقل کرده و گوید:
یحیى بن خالد خرما و ریحان مسموم را به امام خورانید، ضمنا شرح حال شاهچراغاحمد بن موسى و حسین بن موسى بن جعفر(ع) را از کتاب شدالازار نقل کرده است.
8-لغتنامه دهخدا، جزوه اول حرف کاف جلد 34 از تجلید 50 جلدى ص 204 هفتستوندرباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از نقل عبارت مفصلى از«حبیبالسیر» گوید: «در تاریخ گزیده مسطور است که به عقیده بعضى از شیعه سربدر حلقوم آن امام معصوم ریختند و بدستبىشرمى رشته عمر عزیزش را بگسیختند». وچند حکایت نیز که بیانکننده فضایل آن حضرت است نقل نموده است.
9-دایرهالمعارف القرن العشرین از محمد فرید وجدى، ج 8 ، ص139 ذیل مادهکاظم کلمات خطیب بغدادى را از تاریخ بغداد و مروجالذهب مسعودى درباره اخلاق وسخاوت امام نقل کرده است. پس از آن خوابى را نقل مىکند که امام(ع) دعاى نجاتاز زندان را از پیامبر فرا گرفت. سپس گوید احادیث و سخنان زیادى از این امامنقل شده است. قبر امام در بغداد مشهور و حرم بزرگى داشته که مورد توجه و زیارتمردم است.
10-اعیان الشیعه، ج 2 ، ص 5. این کتاب که دایرهالمعارف اعلام شیعه استبحثخوبى و جامعى درباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از بیان شرحامام و القاب و کنیههاى حضرت و نام فرزندان امام اخلاق حسنه امام و مناقب وفضایل او را ذکر کرده و نمونههایى از علم، حلم، تواضع، مکارم اخلاق، شدت ترس ازخدا، کرم، سخاوت، و زیاد صدقه دادن این امام را به همراه نمونههاى تاریخى بیانکرده است.
اخبار و برخوردهاى امام با هارونالرشید و نیز توضیح مفصل کیفیتشهادت امام ازدیگر بحثهاى این کتاب است. همچنانکه در این کتاب کلمات قصار امام و تعدادى ازحکمتها و پندهاى آن حضرت بیان شده است.
ضمنا جالب توجه است که بدانیم امروزه لقب «بابالحوائج» از لقبهاى خود امامهفتم(ع) بشمار مىرود ولى آنگونه که از کلام سید محسن امین در این کتاب بدستمىآید لقب «بابالحوائج» نام مکان قبر امام علیهالسلام است زیرا امام را درمکانى دفن کردند که به بابالتبن شهرت داشت ولى پس از دفن امام در آن مکان چونمردم حاجتهاى خود را نزد آن قبر مطهر برآورده مىیافتند آن مکان بابالتبن رابابالحوائج لقب دادند.
در پایان باز ذکر این نکته لازم است که شرح حال امام(ع) در کتابهاى زیادى چون«تاریخ ابن خلدون»، «البدایه و النهایه»، «میزان الاعتدال» و ... آمدهاست که اینها را نمىتوان داخل عنوان دایرهالمعارف نمود و لذا چون از عنوانمقاله خارج بودند به ذکر آنها نپرداختیم.
از طرف دیگر اکثر کتابهایى که قبلا اشاره شد و نام دایرهالمعارف بر آنها صدقمىنمود یا اصلا شرح حال امام هفتم(ع) را ندارند و یا آنکه چون هنوز آنها تکمیلنشدهاند به این بحث نپرداختهاند.
لازم به ذکر است که بعضى از این دایرهالمعارفها اصلا به بخش اعلام نپرداختهاندمثل دایرهالمعارف سید حسن امینى و بعضى از آنها هنوز کامل نشده و لذا مدخلىدرباره امام هفتم(ع) ندارند چون سه کتاب اخیر، و بعضى از آنها تنها به مباحثعلوم پرداخته یا توجهى به امامان شیعه و مذهب اهل بیت(علیهمالسلام) ننمودهاندمثل دایرهالمعارف الاسلامیه. ضمنا بعضى از کتابهایى که در این مقاله عنوانشدهاند طبق بعضى از تحریفها مىتوان آنها را دایرهالمعارف نامید و اطلاقدایرهالمعارف بر آنها مورد اتفاق نیست.