قرآن پژوهی پیشرومروری بر زندگی و آثار شادروان مجید صالحی
آرشیو
چکیده
متن
استاد مجید صالحی، یکی از بزرگترین قاریان و مقریان و قرآن شناسان امروز ایران، صاحب نظر و نظریههای علمی پیشرفته در زمینه مبانی ترجمه قرآن، در 32 سالگی به دیار باقی شتافت. درد و دریغ و داغی که از فقدان او بر دلهای دوستداران معارف قرآنی و قرآن پژوهی علمی باقی مانده، شاید با بازخوانی آثار او، و طرح نکات برجسته اندیشه قرآنی او، تخفیف و تسلی پذیرد.
او در سال 1345 در قم به دنیا آمد و در همان شهر دروس مقدماتی حوزه را به پایان برد. در سالهای اولیه جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و به جبهه اعزام شد. برادرش حمید صالحی در نبرد شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در دوران دفاع مقدس دروس دبیرستانی را به پایان رساند و دیپلم متوسطه گرفت. در سال 1364 در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تبریز در دوره کارشناسی پذیرفته شد. او در آموزش زبان انگلیسی پیشرفت فوق العادهای داشت. به طوری که چند سال بعد توانست پایان نامه کارشناسی ارشدش را(که معرفی و خلاصهای از آن در همین مقاله خواهد آمد) به نثر انگلیسی امروزین و شیوایی بنگارد. در سال 1366 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن دانشجویان کل کشور معرفی گردید. همچنین در سال 1376 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن استادان دانشگاههای کشور شناخته شد. در سال 1369 در مسابقه ورودی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، در رشته زبانشناسی حائز رتبه دوم شد. سپس به سفر علمی ـ تبلیغی یک ماههای به بوسنی و هرزهگوین رفت. در سال 1375 در دانشگاه امام حسین(ع) در دوره دکتری در رشته پژوهش در مبانی فلسفه علوم انسانی پذیرفته شد. دریغا که در عنفوان جوانی و اوج باروری علمی، در فروردین ماه 77 بر اثر سانحه اتومبیل درگذشت.
آثار شادروان صالحی غالبا در زمینه قرآن پژوهی است. از او مقالات قرآنی متعددی در نشریاتی چون سیمرغ، فصلنامه هنر، کیهان فرهنگی و ترجمان وحی به طبع رسیده است. او از همکاران و مشاوران مرکز ترجمه قرآن مجید بود. مهمترین اثر قرآنی او کتابی است به انگلیسی به نام The Quran: Literary Patterns-(Un)translatabilitiesترجمه(نا)پذیری الگوهای ادبی قرآن، که در ابتدا پایان نامه او در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس (1374) بود، و سپس دانشگاه امام حسین(ع) آن را به صورت کتاب چاپ کرد (1995/1374).
به عنوان مقدمه باید گفت که شادروان صالحی نه قائل به ترجمه پذیری راحت و روان متون مقدس، به ویژه قرآن کریم بود، و نه قائل به ترجمه ناپذیری در هر شرایط. بلکه معتقد بود که متن ادبی هنری و مقدسی مانند قرآن که صورت و محتوای آن هر دو اهمیت دارد، دارای درجاتی از ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری است که با رعایت اصول زبانی ـ ادبی ـ زبان شناختی میتوان از ترجمه ناپذیریهای آن کاست و به ترجمه پذیریهایش افزود. این معنی در دنباله این مقاله که به معرفی آن کتاب اختصاص دارد، روشنتر خواهد شد. کتاب ترجمه(نا)پذیری دارای شش فصل است (304ص). فصل اول که عنوان مقدمه و نقش مدخل بحث را دارد به بیان این نکته میپردازد که ترجمههای موجود قرآن کریم، ترجمههای واقعی و آرمانی و کمال مطلوب قرآن نیستند، بلکه به نوعی آفرینش جدید و بازنویسی برداشتهای خود مترجمان است. و برای اثبات این نکته به پنج مسأله اساسی ـ که پاسخش در سراسر کتاب آمده است ـ میپردازد:
1. ویژگیهای یک متن ادبی ـ هنری چیست؟
2. آیا قرآن یک متن ادبی ـ هنری است؟
3. آیا متن ادبی ـ هنری ترجمه پذیر است؟
4. قرآن تا چه حد ترجمه پذیر است؟
5. آیا شیوهها و شگردهایی برای نقل و بازتاب دقیق پیام وحیانی قرآن وجود دارد؟ سپس چند پیشفرض را مطرح مینماید:
1. قرآن به زبانهای دیگر ترجمه ناپذیر است، زیرا سرشار از الگوها و ظرایف ادبی ـ هنری است. و در نهایت با توجه به عواملی که باعث میشود یک اثر، متن ادبی ـ هنری باشد، به زبانهای دیگر ترجمه ناپذیر است.
2. رنگ ادبی ـ هنری سورههای مکی از سورههای مدنی بیشتر است و ترجمه سورههای مکی، از سورههای مدنی ـ که غالبا به احکام و حدود میپردازد ـ مسأله انگیزتر است.
سپس مؤلّف شیوه کار خود را شرح میدهد که از جمله برای بررسی تجربی نظریههای زبان شناختی خود، ده ترجمه قرآن (5 ترجمه انگلیسی و 5 ترجمه فارسی) را زیر ذرهبین نقادی برده و به اشکالات و نارساییهای بسیار برخورده است. در یک کلام هدف این تحقیق این است که برای پنج سؤال و مسألهای که پیشتر مطرح شد، پاسخ بیابد. روش او هم بر مبنای ترجمه پژوهی و نقادی ترجمههاست.
در پایان فصل اول چندین اصطلاح پر بسامد ادبی ـ بلاغی یا زبان شناختی توصیف شده است، که عبارتند از: همگونی آوایی / نغمه حروف [به قول قدما «توزیع»، و به قول بعضی معاصران: واج آرایی]، ابهام، ایهام، تضاد / طباق، معنای ضمنی [= فحوا]، معنای بافتی، تحلیل مقابلهای، بافت زدایی، معنای صریح، گفتمان، سخن کاوی، فصاحت، تعقید لفظی، اغراق، سجع، حوزه لغوی (حوزه معنایی)، آیات مکی، آیات مدنی، کاربردشناسی، قافیه، مؤلّفههای معنایی، زبان مبدأ، زبان مقصد، اظهار.
فصل دوم به بررسی فشردهای از متون و منابع ذیربط و انواع تعریفهای ترجمه، خصایص ترجمه مناسب، انواع ترجمهها و شرایط همسنگی و همسانی ترجمه (با متن) میپردازد.
فصل سوم نگاهی به تاریخ ترجمه قرآن از آغاز تا امروز، بحثهای دراز آهنگ در باب جواز ترجمه قرآن به زبانهای دیگر و سرانجام صدور حکم جواز ترجمه قرآن از سوی علمای ذیصلاح مسلمان.
فصل چهارم که اصلیترین فصل کتاب است، به رابطه بین ترجمه و ادبیات پرداخته و با مقایسه قرآن کریم و بعضی متون ادبی هنری انگلیسی و فارسی به این نتیجه رسیده است که قرآن یک متن ادبی ـ هنری است. سپس این مسأله مطرح شده است که آیا متن ادبی ـ هنری ترجمه پذیر است؟ و بر مبنای ترجمههای انگلیسی و فارسی بعضی از آیات قرآنی، انواع ترجمه ناپذیریهای قرآن کریم را نشان میدهد.
در فصل پنجم به کمبودها و کاستیها و مسائل و مشکلات ترجمه متون دینی پرداخته شده است.
فصل ششم فصل پایانی کتاب است. در این فصل، هم خلاصهای از کل کتاب آمده است و هم پیشنهادهایی برای رفع کمبودها و کاستیها و نارساییهایی که در ترجمه ناپذیریها وجود دارد. اینک، هم خلاصه و هم پیشنهادهایی را که در فصل ششم آمده است، با اندکی تلخیص یاد میکنیم.
1. ترجمه قرآن به سایر زبانها یک وظیفه[ی دینی ـ فرهنگی] است.
2. متون ادبی ـ هنری بعضی الگوهای ویژه آوایی، ساختاری و معنایی دارند که خارج از هنجارهای عادی است.
3. قرآن کریم یک متن ادبی ـ هنری برجسته است و در بردارنده انواع الگوها و ظرایف زبانی و ادبی.
4. در متون ادبی ـ هنری صورت (شکل) مهم است و گاه اهمیت آن به اندازه (و گاه بیشتر از) محتواست.
5. متون ادبی ـ هنری ترجمه ناپذیرند، زیرا صورت و گاه محتوا در طی ترجمه آسیب میبیند. و بدین سان بسیاری از محسنات ادبی زبان مبدأ در زبان مقصد از دست میرود و این روند همچنین بار زیبایی شناختی و معرفتی یا شناختاری زبان مبدأ را در زبان مقصد تغییر میدهد.
6. ترجمه ناپذیری یک متن، مسأله آری و نه یا سیاه و سفید نیست، بلکه یک طیف اشتدادی رنگی است؛ یعنی درجاتی از ترجمه پذیری با ترجمه ناپذیری در هم تنیدهاند.
7. ترجمه ناپذیری یا عدم امکان ترجمه پذیری عناصر زبانی در قرآن، جدا از جنبه الهی و وحیانی آن، ناشی از ترجمه ناپذیریهای زبان شناختی، بومی، فرهنگی و سبکی قرآن است.
8. هر چه جنبه ادبی متن (آیه و سوره) بالاتر باشد، ترجمه پذیری آن کمتر است.
9. رنگ و بوی ادبی آیات و سورههای مکی بسیار بیشتر از آیات و سورههای مدنی است. لذا آیات مکی، ترجمه ناپذیرتر از آیات مدنیاند.
10. مسائل و مشکلات و محدودیتهای ترجمه قرآن، بسی بیش از هر متن دیگر است.
11. ترجمه کمال مطلوب قرآن کریم، به این معنی که همسنگی و همسانی ترجمه (با متن) ملحوظ باشد و هیچ کاهش و افزایشی در ترجمه نسبت به متن رخ ندهد، غیر ممکن است.
12. اما با احراز شرایط و زمینههای علمی، یافتههای زبانشناختی میتواند به ترجمه قرآن مدد برساند.
13. ترجمههای مختلف قرآن دارای کمبودها و کاستیها و اشتباهات فراواناند. چنان که از ده ترجمه مورد بررسی در این تحقیق (پنج ترجمه فارسی و پنج ترجمه انگلیسی) هیچ کدام نیست که همواره هم معنای واقعی آیات را برساند و هم رنگ و لحن زیبا شناختی آن را.
14. اغلب اشتباهات و کمبودها و کاستیهای ترجمه قرآن، مربوط به این است که مترجم فقط یک دو شرط / مهارت را که در فصل دوم این کتاب به آنها اشاره شده، احراز کرده است.
پیشنهادها
1. ترجمههای فردی به ویژه آنها که تیراژ وسیع دارد، متوقف شود. زیرا کمتر ترجمه و مترجمی حائز همه شرایط و علوم و مهارتهای لازم است.
2. تأسیس مرکزی برای ترجمه قرآن ضرورت دارد که متشکل از زبانشناسان، عرب زبانان فصیح، فرهنگ نگاران و واژه پژوهان عرب، فرهنگ نگاران و واژه پژوهان زبان مقصد (برای ما: فارسی)، متخصصان انواع ادبی عربی، متخصصان تاریخ اسلام، متخصصان نثر نویسی و نقطه گذاری و ویراستاری در زبان مقصد، متخصصان جغرافیای حجاز، مترجمانی که از عربی به زبان مقصد ترجمه میکنند، مفسران حرفهای قرآن و چه بسیار گروهها و متخصصان دیگر. این گروه متخصصان و صاحبنظران باید ترجمههای فردی را که در تاریخ ترجمه قرآن انجام گرفته، از آغاز تا انجام به زیر ذره بین دقت و نقادی خود ببرند و هر ساختار نحوی ـ معنایی موفقی را برگزینند.
3. بر چنین ترجمهای از قرآن که به شیوه دسته جمعی فراهم آید نباید نام ترجمه نهاد، بلکه باید آن راگونهای باز آفرینی و ترجمه تفسیری دانست.
4. معرفی این متخصصان و مرکز ترجمه (و دستاندرکاران ترجمه دسته جمعی) به صاحب نظران کشور و سراسر جهان اسلام [و جهان اسلام شناسی] برای خنثی سازی تبلیغات سوئی که علیه اسلام و تشیع رواج یافته است ضرورت دارد.
5. اهمیت دادن به صورت و محتوا. چنان که گفته شد در متون ادبی ـ هنری صورت و محتوا تفکیک ناپذیرند. در غیر این صورت، و بدون توجه به این ربط زنده بین صورت و محتوا، عملاً هر ترجمهای متن را به متنی غیر ادبی ـ هنری تبدیل میکند. لذ گروه متخصصان در ترجمه جمعی باید بکوشند که همه ویژگیهای یگانه و منحصر به فرد و غیر قابل تقلید متن اصلی (از سجع / فاصله، وزن، ساختارهای متوازی / مترادف و نظایر آنها) تا حد ممکن در ترجمه بازتاب و ما بازاء پیدا کند.
6. ضرورت آوا نویسی [ = حرف نویسی / نویسه گردانی] و لذا حفظ اصطلاحات [ترجمه ناپذیر] و نام سورهها مانند خشیة اللّه، زکات، شهادت، ایلاء، ظهار.
7. رعایت یکدستی و یکنواختی و وحدت اصطلاحات در زبان مقصد. فی المثل ساعت قیامت (انعام، 31)، با ساعت مرگ (فرقان 11) یکی نیست. [و اگر یکی بود باید معادل آنها در ترجمه یکی باشد. همچنان که اسماء اللّه در سراسر ترجمه باید معادل یکسان و ثابت داشته باشد و نظایر این].
8. پرهیز از زبان و بیان قدیمی و ادبیات زده (کلاسیک و آرکائیک). زیرا قرآن میفرماید: «وما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه» (ابراهیم، 4).
9. کاربرد دو نوع حروف. یعنی افزودههای تفسیری مترجم / مترجمان باید با حروفی غیر از حروف متن باشد.
10 استفاده از قلاب برای منظوری مشابه آنچه در بند 9 گفته شد.
11. رنگ و بوی بومی [ = زبان مقصدی] دادن به بعضی معانی و تعبیرات، که در غیر این صورت ترجمه ناخوانا و نامفهوم خواهد بود. [چنان که بهاء الدین خرمشاهی «واشتعل الرأس شیبا» (مریم، 4) را به جای آن که خود را گرفتار لفظ اشتعال کند، ب ترجمه استعاره به استعاره، چنین ترجمه کرده است: برف پیری بر سرم نشسته است].
12. پرهیز از ابهام زدایی مفرط. و این که هر ابهامی که در متن اصلی هست نباید در ترجمه از بین برود.
13. حفظ تأکیدات و تقدم و تأخر عبارات و کلمات که در معنی اثر میگذارد. [فی المثل «واللّه عنده حسن المآب» (آل عمران، 14) را باید به «و خداوند است که نیک سرانجامی نزد اوست» ترجمه کرد، و نه «و نیک سرانجامی نزد خداوند است»].
14. توجه به سجاوندی و نقطه گذاری ضروری و درست و دقیق [مثال آن در «ختم اللّه علی قلوبهم و علی سمعهم وعلی ابصارهم غشاوة» (بقره، 7) است که باید با سجاوندی نشان داد که «علی سمعهم» معطوف به قلب است و مهر (ختم) بر آن نهاده شده، یا معطوف به «ابصار» است و بر آن پرده کشیده شده. غالبا سجاوندی و علائم وقف و ضبط قدیمی خودِ قرآن راهنمای خوبی برای این قطع و وصلهاست].
او در سال 1345 در قم به دنیا آمد و در همان شهر دروس مقدماتی حوزه را به پایان برد. در سالهای اولیه جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و به جبهه اعزام شد. برادرش حمید صالحی در نبرد شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در دوران دفاع مقدس دروس دبیرستانی را به پایان رساند و دیپلم متوسطه گرفت. در سال 1364 در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تبریز در دوره کارشناسی پذیرفته شد. او در آموزش زبان انگلیسی پیشرفت فوق العادهای داشت. به طوری که چند سال بعد توانست پایان نامه کارشناسی ارشدش را(که معرفی و خلاصهای از آن در همین مقاله خواهد آمد) به نثر انگلیسی امروزین و شیوایی بنگارد. در سال 1366 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن دانشجویان کل کشور معرفی گردید. همچنین در سال 1376 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن استادان دانشگاههای کشور شناخته شد. در سال 1369 در مسابقه ورودی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، در رشته زبانشناسی حائز رتبه دوم شد. سپس به سفر علمی ـ تبلیغی یک ماههای به بوسنی و هرزهگوین رفت. در سال 1375 در دانشگاه امام حسین(ع) در دوره دکتری در رشته پژوهش در مبانی فلسفه علوم انسانی پذیرفته شد. دریغا که در عنفوان جوانی و اوج باروری علمی، در فروردین ماه 77 بر اثر سانحه اتومبیل درگذشت.
آثار شادروان صالحی غالبا در زمینه قرآن پژوهی است. از او مقالات قرآنی متعددی در نشریاتی چون سیمرغ، فصلنامه هنر، کیهان فرهنگی و ترجمان وحی به طبع رسیده است. او از همکاران و مشاوران مرکز ترجمه قرآن مجید بود. مهمترین اثر قرآنی او کتابی است به انگلیسی به نام The Quran: Literary Patterns-(Un)translatabilitiesترجمه(نا)پذیری الگوهای ادبی قرآن، که در ابتدا پایان نامه او در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس (1374) بود، و سپس دانشگاه امام حسین(ع) آن را به صورت کتاب چاپ کرد (1995/1374).
به عنوان مقدمه باید گفت که شادروان صالحی نه قائل به ترجمه پذیری راحت و روان متون مقدس، به ویژه قرآن کریم بود، و نه قائل به ترجمه ناپذیری در هر شرایط. بلکه معتقد بود که متن ادبی هنری و مقدسی مانند قرآن که صورت و محتوای آن هر دو اهمیت دارد، دارای درجاتی از ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری است که با رعایت اصول زبانی ـ ادبی ـ زبان شناختی میتوان از ترجمه ناپذیریهای آن کاست و به ترجمه پذیریهایش افزود. این معنی در دنباله این مقاله که به معرفی آن کتاب اختصاص دارد، روشنتر خواهد شد. کتاب ترجمه(نا)پذیری دارای شش فصل است (304ص). فصل اول که عنوان مقدمه و نقش مدخل بحث را دارد به بیان این نکته میپردازد که ترجمههای موجود قرآن کریم، ترجمههای واقعی و آرمانی و کمال مطلوب قرآن نیستند، بلکه به نوعی آفرینش جدید و بازنویسی برداشتهای خود مترجمان است. و برای اثبات این نکته به پنج مسأله اساسی ـ که پاسخش در سراسر کتاب آمده است ـ میپردازد:
1. ویژگیهای یک متن ادبی ـ هنری چیست؟
2. آیا قرآن یک متن ادبی ـ هنری است؟
3. آیا متن ادبی ـ هنری ترجمه پذیر است؟
4. قرآن تا چه حد ترجمه پذیر است؟
5. آیا شیوهها و شگردهایی برای نقل و بازتاب دقیق پیام وحیانی قرآن وجود دارد؟ سپس چند پیشفرض را مطرح مینماید:
1. قرآن به زبانهای دیگر ترجمه ناپذیر است، زیرا سرشار از الگوها و ظرایف ادبی ـ هنری است. و در نهایت با توجه به عواملی که باعث میشود یک اثر، متن ادبی ـ هنری باشد، به زبانهای دیگر ترجمه ناپذیر است.
2. رنگ ادبی ـ هنری سورههای مکی از سورههای مدنی بیشتر است و ترجمه سورههای مکی، از سورههای مدنی ـ که غالبا به احکام و حدود میپردازد ـ مسأله انگیزتر است.
سپس مؤلّف شیوه کار خود را شرح میدهد که از جمله برای بررسی تجربی نظریههای زبان شناختی خود، ده ترجمه قرآن (5 ترجمه انگلیسی و 5 ترجمه فارسی) را زیر ذرهبین نقادی برده و به اشکالات و نارساییهای بسیار برخورده است. در یک کلام هدف این تحقیق این است که برای پنج سؤال و مسألهای که پیشتر مطرح شد، پاسخ بیابد. روش او هم بر مبنای ترجمه پژوهی و نقادی ترجمههاست.
در پایان فصل اول چندین اصطلاح پر بسامد ادبی ـ بلاغی یا زبان شناختی توصیف شده است، که عبارتند از: همگونی آوایی / نغمه حروف [به قول قدما «توزیع»، و به قول بعضی معاصران: واج آرایی]، ابهام، ایهام، تضاد / طباق، معنای ضمنی [= فحوا]، معنای بافتی، تحلیل مقابلهای، بافت زدایی، معنای صریح، گفتمان، سخن کاوی، فصاحت، تعقید لفظی، اغراق، سجع، حوزه لغوی (حوزه معنایی)، آیات مکی، آیات مدنی، کاربردشناسی، قافیه، مؤلّفههای معنایی، زبان مبدأ، زبان مقصد، اظهار.
فصل دوم به بررسی فشردهای از متون و منابع ذیربط و انواع تعریفهای ترجمه، خصایص ترجمه مناسب، انواع ترجمهها و شرایط همسنگی و همسانی ترجمه (با متن) میپردازد.
فصل سوم نگاهی به تاریخ ترجمه قرآن از آغاز تا امروز، بحثهای دراز آهنگ در باب جواز ترجمه قرآن به زبانهای دیگر و سرانجام صدور حکم جواز ترجمه قرآن از سوی علمای ذیصلاح مسلمان.
فصل چهارم که اصلیترین فصل کتاب است، به رابطه بین ترجمه و ادبیات پرداخته و با مقایسه قرآن کریم و بعضی متون ادبی هنری انگلیسی و فارسی به این نتیجه رسیده است که قرآن یک متن ادبی ـ هنری است. سپس این مسأله مطرح شده است که آیا متن ادبی ـ هنری ترجمه پذیر است؟ و بر مبنای ترجمههای انگلیسی و فارسی بعضی از آیات قرآنی، انواع ترجمه ناپذیریهای قرآن کریم را نشان میدهد.
در فصل پنجم به کمبودها و کاستیها و مسائل و مشکلات ترجمه متون دینی پرداخته شده است.
فصل ششم فصل پایانی کتاب است. در این فصل، هم خلاصهای از کل کتاب آمده است و هم پیشنهادهایی برای رفع کمبودها و کاستیها و نارساییهایی که در ترجمه ناپذیریها وجود دارد. اینک، هم خلاصه و هم پیشنهادهایی را که در فصل ششم آمده است، با اندکی تلخیص یاد میکنیم.
1. ترجمه قرآن به سایر زبانها یک وظیفه[ی دینی ـ فرهنگی] است.
2. متون ادبی ـ هنری بعضی الگوهای ویژه آوایی، ساختاری و معنایی دارند که خارج از هنجارهای عادی است.
3. قرآن کریم یک متن ادبی ـ هنری برجسته است و در بردارنده انواع الگوها و ظرایف زبانی و ادبی.
4. در متون ادبی ـ هنری صورت (شکل) مهم است و گاه اهمیت آن به اندازه (و گاه بیشتر از) محتواست.
5. متون ادبی ـ هنری ترجمه ناپذیرند، زیرا صورت و گاه محتوا در طی ترجمه آسیب میبیند. و بدین سان بسیاری از محسنات ادبی زبان مبدأ در زبان مقصد از دست میرود و این روند همچنین بار زیبایی شناختی و معرفتی یا شناختاری زبان مبدأ را در زبان مقصد تغییر میدهد.
6. ترجمه ناپذیری یک متن، مسأله آری و نه یا سیاه و سفید نیست، بلکه یک طیف اشتدادی رنگی است؛ یعنی درجاتی از ترجمه پذیری با ترجمه ناپذیری در هم تنیدهاند.
7. ترجمه ناپذیری یا عدم امکان ترجمه پذیری عناصر زبانی در قرآن، جدا از جنبه الهی و وحیانی آن، ناشی از ترجمه ناپذیریهای زبان شناختی، بومی، فرهنگی و سبکی قرآن است.
8. هر چه جنبه ادبی متن (آیه و سوره) بالاتر باشد، ترجمه پذیری آن کمتر است.
9. رنگ و بوی ادبی آیات و سورههای مکی بسیار بیشتر از آیات و سورههای مدنی است. لذا آیات مکی، ترجمه ناپذیرتر از آیات مدنیاند.
10. مسائل و مشکلات و محدودیتهای ترجمه قرآن، بسی بیش از هر متن دیگر است.
11. ترجمه کمال مطلوب قرآن کریم، به این معنی که همسنگی و همسانی ترجمه (با متن) ملحوظ باشد و هیچ کاهش و افزایشی در ترجمه نسبت به متن رخ ندهد، غیر ممکن است.
12. اما با احراز شرایط و زمینههای علمی، یافتههای زبانشناختی میتواند به ترجمه قرآن مدد برساند.
13. ترجمههای مختلف قرآن دارای کمبودها و کاستیها و اشتباهات فراواناند. چنان که از ده ترجمه مورد بررسی در این تحقیق (پنج ترجمه فارسی و پنج ترجمه انگلیسی) هیچ کدام نیست که همواره هم معنای واقعی آیات را برساند و هم رنگ و لحن زیبا شناختی آن را.
14. اغلب اشتباهات و کمبودها و کاستیهای ترجمه قرآن، مربوط به این است که مترجم فقط یک دو شرط / مهارت را که در فصل دوم این کتاب به آنها اشاره شده، احراز کرده است.
پیشنهادها
1. ترجمههای فردی به ویژه آنها که تیراژ وسیع دارد، متوقف شود. زیرا کمتر ترجمه و مترجمی حائز همه شرایط و علوم و مهارتهای لازم است.
2. تأسیس مرکزی برای ترجمه قرآن ضرورت دارد که متشکل از زبانشناسان، عرب زبانان فصیح، فرهنگ نگاران و واژه پژوهان عرب، فرهنگ نگاران و واژه پژوهان زبان مقصد (برای ما: فارسی)، متخصصان انواع ادبی عربی، متخصصان تاریخ اسلام، متخصصان نثر نویسی و نقطه گذاری و ویراستاری در زبان مقصد، متخصصان جغرافیای حجاز، مترجمانی که از عربی به زبان مقصد ترجمه میکنند، مفسران حرفهای قرآن و چه بسیار گروهها و متخصصان دیگر. این گروه متخصصان و صاحبنظران باید ترجمههای فردی را که در تاریخ ترجمه قرآن انجام گرفته، از آغاز تا انجام به زیر ذره بین دقت و نقادی خود ببرند و هر ساختار نحوی ـ معنایی موفقی را برگزینند.
3. بر چنین ترجمهای از قرآن که به شیوه دسته جمعی فراهم آید نباید نام ترجمه نهاد، بلکه باید آن راگونهای باز آفرینی و ترجمه تفسیری دانست.
4. معرفی این متخصصان و مرکز ترجمه (و دستاندرکاران ترجمه دسته جمعی) به صاحب نظران کشور و سراسر جهان اسلام [و جهان اسلام شناسی] برای خنثی سازی تبلیغات سوئی که علیه اسلام و تشیع رواج یافته است ضرورت دارد.
5. اهمیت دادن به صورت و محتوا. چنان که گفته شد در متون ادبی ـ هنری صورت و محتوا تفکیک ناپذیرند. در غیر این صورت، و بدون توجه به این ربط زنده بین صورت و محتوا، عملاً هر ترجمهای متن را به متنی غیر ادبی ـ هنری تبدیل میکند. لذ گروه متخصصان در ترجمه جمعی باید بکوشند که همه ویژگیهای یگانه و منحصر به فرد و غیر قابل تقلید متن اصلی (از سجع / فاصله، وزن، ساختارهای متوازی / مترادف و نظایر آنها) تا حد ممکن در ترجمه بازتاب و ما بازاء پیدا کند.
6. ضرورت آوا نویسی [ = حرف نویسی / نویسه گردانی] و لذا حفظ اصطلاحات [ترجمه ناپذیر] و نام سورهها مانند خشیة اللّه، زکات، شهادت، ایلاء، ظهار.
7. رعایت یکدستی و یکنواختی و وحدت اصطلاحات در زبان مقصد. فی المثل ساعت قیامت (انعام، 31)، با ساعت مرگ (فرقان 11) یکی نیست. [و اگر یکی بود باید معادل آنها در ترجمه یکی باشد. همچنان که اسماء اللّه در سراسر ترجمه باید معادل یکسان و ثابت داشته باشد و نظایر این].
8. پرهیز از زبان و بیان قدیمی و ادبیات زده (کلاسیک و آرکائیک). زیرا قرآن میفرماید: «وما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه» (ابراهیم، 4).
9. کاربرد دو نوع حروف. یعنی افزودههای تفسیری مترجم / مترجمان باید با حروفی غیر از حروف متن باشد.
10 استفاده از قلاب برای منظوری مشابه آنچه در بند 9 گفته شد.
11. رنگ و بوی بومی [ = زبان مقصدی] دادن به بعضی معانی و تعبیرات، که در غیر این صورت ترجمه ناخوانا و نامفهوم خواهد بود. [چنان که بهاء الدین خرمشاهی «واشتعل الرأس شیبا» (مریم، 4) را به جای آن که خود را گرفتار لفظ اشتعال کند، ب ترجمه استعاره به استعاره، چنین ترجمه کرده است: برف پیری بر سرم نشسته است].
12. پرهیز از ابهام زدایی مفرط. و این که هر ابهامی که در متن اصلی هست نباید در ترجمه از بین برود.
13. حفظ تأکیدات و تقدم و تأخر عبارات و کلمات که در معنی اثر میگذارد. [فی المثل «واللّه عنده حسن المآب» (آل عمران، 14) را باید به «و خداوند است که نیک سرانجامی نزد اوست» ترجمه کرد، و نه «و نیک سرانجامی نزد خداوند است»].
14. توجه به سجاوندی و نقطه گذاری ضروری و درست و دقیق [مثال آن در «ختم اللّه علی قلوبهم و علی سمعهم وعلی ابصارهم غشاوة» (بقره، 7) است که باید با سجاوندی نشان داد که «علی سمعهم» معطوف به قلب است و مهر (ختم) بر آن نهاده شده، یا معطوف به «ابصار» است و بر آن پرده کشیده شده. غالبا سجاوندی و علائم وقف و ضبط قدیمی خودِ قرآن راهنمای خوبی برای این قطع و وصلهاست].