امام خمینی و تحزب
آرشیو
چکیده
متن
امام خمینی به عنوان مرجعی بزرگ و رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران با پدیده تحزب و احزاب سیاسی دارای دیدگاه خاصی است که میتواند در جامعه امروز ما راهگشا باشد. دیدگاه او را میتوان در پنج مرحله مورد بررسی قرار داد. در اولین مرحله یعنی پیش از انقلاب اسلامی ایران امام خمینی به دلیل وابستگی احزاب سیاسی به بیگانگان یا فرمایشی و غیرآزاد بودن آنها، اصولاً آنها را عامل پراکندگی در جامعه و نفوذ بیگانگان یا وابسته به رژیم میدید. از همین روی بطور کلی با فعالیت احزاب سیاسی و تحزب مخالفت ورزیده و فعالیت آنها را فتنهانگیز دانسته بود.
در مرحله دوم یعنی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران امام بر فعالیت احزاب مردمی و تأمینکننده منافع مردم صحه گذاشته و فعالیت آنها را ـ حتی احزاب غیراسلامی و نامسلمان را ـ آزاد اعلام نمودند، اما این آزادی را مشروط به مضر نبودن فعالیت آنها برای اسلام و مصالح عمومی دانستهاند.
مرحله سوم رویکرد امام خمینی به احزاب سیاسی، سالهای نخستین بعد از انقلاب را دربرمیگیرد. در این مقطع، امام که پراکندگیهای ناشی از فعالیت گروهها و احزاب سیاسی را میدید، بر بقای انقلاب و استمرار نظام نوپای اسلامی بیمناک شد و این پراکندگیها را عاملی در جهت تضعیف انقلاب میدانست بنابراین به طور مکرر در سخنانشان، خواستار اتحاد گروههای سیاسی در جامعه شدند ولی تذکرات امام در مورد وحدت بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود. چهارمین مرحله از نگرش امام خمینی به فعالیت احزاب را از سال 1360 تا 1367 مورد بررسی قرار دادهایم؛ مقطعی که در ابتدای آن، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) دست به اقدام مسلحانه علیه نظام نوپای اسلامی زده بود؛ در این مقطع امام نظر چندان مثبتی به فعالیت احزاب نداشت و حتی احزاب اسلامی که بوسیلة یاران امام نیز تأسیس شده بودند ـ نظیر حزب جمهوری اسلامی ـ منحل شدند.
پنجمین و آخرین بخش این پژوهش به رویکرد امام خمینی نسبت به حزب و پدیدة تحزب بعد از سال 1367 میپردازد که در این زمان، با پایان یافتن جنگ و تثبیت نظام، فضا برای فعالیت احزاب بیشتر مهیا شد بطوری که امام با انشعاب در جامعة روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون موافقت کرد.
واژههای کلیدی: امام خمینی، حزب، تحزب، احزاب سیاسی
دیباچه
امروزه بررسی دیدگاه امام خمینی در مورد پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی در حال حاضر در نظام جمهوری اسلامی به شدت پراهمیت و حیاتی است، چرا که امام خمینی با عنوان رهبر انقلاب، بیشترین نقش را در پیروزی انقلاب داشتهاند؛ در عین حال ایشان به عنوان بنیانگذار نظام سیاسی جدید نیز مسیر و اهداف کلی این نظام سیاسی را تعیین کردهاند. از طرفی دیگر حاکمان نظام جمهوری اسلامی، در سیاستورزی و کشورداری همیشه خود را تالی و پیرو خط امام خمینی میدانند؛ با این حال وقتی به عملکردهای متفاوت و یا احیاناً متعارض آنان در برخورد با پدیدههای اجتماعی و سیاسی برمیخوریم، برایمان این پرسش پیش میآید که براستی کدامین دیدگاه با آرا و نظرات امام خمینی انطباق دارد؛ و البته آشکار است که بهترین راه تشخیص راه امام، مراجعه به گفتهها و نظریات خود ایشان از طریق مراجعه به آثار ایشان است تا به این وسیله، سره از ناسره تشخیص داده شود، چرا که گفتهها و دیدگاههای امام، مسیری را برای حرکت منطبق با رویکرد ایشان فرا راه ما روشن میکند. البته در این میان توجه به یک اصل اساسی نباید مورد غفلت قرار گیرد و آنهم اینکه در پژوهشهایی که در حوزة علوم انسانی صورت میگیرد، قطعیت در نتایج و دستاوردهای آن تا حدودی بعید به نظر میرسد. رویکرد امام خمینی نسبت به احزاب در شرایط متفاوت و مقاطع تاریخی متفاوت، تغییراتی داشته است. آنچه باید همواره در نظر داشت این است که روند موضعگیریها و سخنان امام خمینی بیانگر این است که رویکرد امام در مورد احزاب فرمایشی رژیم پهلوی قاعدتاً متفاوت از رویکرد ایشان به احزابی نظیر حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باشد بنابراین با توجه ویژه به این امر باید در مورد دیدگاه امام خمینی نسبت به پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی خصوصاً احزاب سیاسی، اظهارنظر کرد.
در ابتدا لازم است تا تعریف و تاریخچة مختصری از حزب و روند تشکیل اولین احزاب آورده شود، آنگاه به بررسی موضوع اصلی پژوهش بپردازیم.
تعریف حزب و روند تشکیل اولین احزاب
فرایند سیاست دارای اجزای متعددی است که حزب نیز از آن دسته است. در بیان مفهوم حزب، تعاریف گوناگونی، از منظرهای متفاوتی بیان شده است.
به عقیدة گِتِل حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکند و با استفاده از حق رأی خود میخواهد بر حکومت تسلط پیدا کند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازد. [عالم، 1375: 363]
از نظر لیکاک، «حزب سیاسی گروه کم و بیش سازمان یافتة شهروندانی است که به عنوان یک واحد سیاسی با هم عمل میکنند، در مسائل عمومی عقاید مشترکی دارند و با استفاده از اختیار دادن رأی در راستای هدفی مشترک میکوشند بر حکومت تسلط یابند.» [همان]
میتوان اجرای یک حزب سیاسی را به شرح زیر مشخص کرد:
1ـ توافق نظر معین دربارهی اصول بنیادی میان افراد تشکیلدهندة حزب
2ـ سازمان یافتگی و داشتن تشکیلات
3ـ تلاش برای دست یافتن به هدفها
4ـ مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی برای تأمین منافع عمومی (حداقل در مقام نظر)
5ـ وجود رهبری در حزب
شکلگیری احزاب نوین را باید پدیدهای دانست که ابتدا در اروپا شکل گرفت و بعد از آن، ایالات متحده امریکا از فنّ اروپایی احزاب سیاسی ـ البته با دگرگونی در آن ـ تقلید کرد. احزاب سیاسی، همزمان با آیینهای انتخاباتی و پارلمانی پدید آمدند؛ احزاب سیاسی ابتدا زیر عنوان کمیتههای انتخاباتی ظاهر شدند و مأموریت آنان در عین حال سپردن سرپرستی معتمدان به یک نامزد انتخاباتی و گردآوری منابع مالی جهت مبارزه در انتخابات بود.
هیچ حزب یا سازمان یا بازیگر سیاسی نمیتواند بدون توجه به محیط خود به ایفای نقش بپردازد و به تعیین خط مشیها و سیاستها و استراتژی خود اقدام کند. بطور مثال، تأثیر محیط بر سازمانهای اجتماعی و خصوصاً احزاب را میتوان در تفاوت شکلگیری و پدید آمدن احزاب در اروپا و ایران ملاحظه کرد.
در اروپا که احزاب پدید آمدند و رشد کردند، ارتباط شاه با مجلس مشخص بود؛ مجلس نیز دارای مشروعیت بود بنابراین احزاب به تصویب جایگاه مجلس در جهت دموکراتیزه کردن حکومت پرداختند.
در ایران، فعالیت احزاب، مقارن با تشکیل مجلس صورت پذیرفت. منصوره اتحادیه معتقد است که تأسیس احزاب در ایران قبل از قدرت یافتن واقعی مجلس بوده است و احزاب به ستیز میان دولت و مجلس دامن زدهاند که این امر باعث تضعیف مجلس شده است. [اتحادیه، 1381: 39] علاوه بر آن در اروپا ابتدا احزاب اشرافی پدید آمدند در حالی که ایران به دلیل همجواری با روسیه و تحت تأثیر سوسیالیستهای روس از نخستین احزاب پدید آمده، حزب سوسیالیست بوده است.
بنابراین ملاحظه میشود که نقش محیط در تشکیل اولین احزاب در ایران، تأثیرگذار بوده است.
گرچه آغاز فعالیت احزاب سیاسی در ایران همسو با سیر تحول انقلاب مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی بود، اما در بررسی پیدایش احزاب سیاسی، نخست باید به فعالیتهای جمعی و همکاریهای سیاسی پیش از این دوره اشاره کرد. اولین تشکیلات از این دست، انجمنهای مخفی بودند که زمان پیدایی آنها به اواخر سلطنت ناصرالدین شاه بازمیگردد که فراموشخانه و انجمن مخفی از آن جملهاند.
در سال اول فتح تهران توسط مشروطهخواهان (1908 م/ 1327 هـ . ق) در ایران دو حزب سیاسی پدید آمدند که عبارت بودند از «اجتماعیون ـ عامیون» (سوسیال دموکرات) و «اجتماعیون ـ اعتدالیون» پس از تحولات صدر مشروطه و روی کار آمدن حکومت رضاشاه، فعالیتهای فرعی رو به رکود گذاشت تا دوباره در عصر محمدرضا شاه دوباره فعالیت احزاب رو به فزونی گذاشت که البته در این دوره هم این امر با فراز و فرودهایی همراه بود.
در این دوره احزاب دولتی ـ که یا پیرو منویات حکومت بودند و یا یک شبه بنا به فرمان شاه پدید میآمدند یا بساطشان برچیده میشد ـ نیز قابل توجهند.
1ـ امام و احزاب پیش از انقلاب
پدیدة تحزب به مفهوم امروزی آن پدیدهای جدید و برخاسته از کشورهای اروپایی بوده است که ابتدا در کشورهای اروپایی پدید آمد و پس از آن در کشورهایی نظیر کشور ما به تقلید از آن کشورها به وجود آمد. متفکران و سیاسیون در جهان سوم که مزایای تحزب را در کشورهای غربی میدیدند به فکر تشکیل حزب در کشورهایشان افتادند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود. اولین رقابتهای حزبی در ایران، چندان موفقیتآمیز نبود دعواهای حزبی غالباً سازنده
بهترین راه تشخیص راه امام، مراجعه به گفتهها و نظریات خود ایشان از طریق مراجعه به آثار ایشان است تا به این وسیله، سره از ناسره تشخیص داده شود
نبود و احزاب غالباً در پی سرکوب حزب مخالف بودند. مضافاً اینکه بسیاری از احزاب پدید آمده در ایران پیرو منافع کشورهای بیگانه بودند ـ نظیر حزب توده ـ و یا بنا به خواست حکومت پدید آمده بودند ـ نظیر حزب رستاخیز ـ بنابراین پدید آمدن دیدگاههایی مخالف با فعالیت احزاب در چنین فضایی نباید چندان تعجببرانگیز باشد. بطور مثال دستور تأسیس حزب رستاخیز توسط شاه در اسفند 1353 صادر شد. اعتقاد به نظام شاهنشاهی و اجرای اصول انقلاب شاه و ملت از اهداف حزب بود. سرانجام در سال 1357 و به دنبال بیثباتی اوضاع کشور، در تاریخ 9/7/1357 رسماً انحلال حزب اعلام شد. [صارمی شهاب 1378]
امام خمینی نیز که این شرایط را ملاحظه کرده بود و به نحوة تشکیل اینگونه احزاب واقف بود، با حزب و حزبگرایی در آن دورة زمانی مخالف بود چرا که پدید آمدن احزاب در ایران را توطئهای از طرف کشورهای دیگر و اجانب تلقی میکرد. امام معتقد بود که هدف اجانب از ایجاد حزب، سرگرم کردن مردم و ایجاد اختلاف بین آنها برای غارت منابع و ثروتهای کشور بوده است. وقتی به سیرة امام خمینی در طول حیاتشان مراجعه کنیم، به وضوح ملاحظه میکنیم که بیشترین تأکید امام در مقاطع مختلف زمانی بر حفظ وحدت و اتحاد و در بیانی دیگر، وحدت کلمه بوده است، و امام حفظ وحدت را بزرگترین نیرو در مقابل قدرتهای خارجی و دشمنان اسلام و انقلاب میدانسته است. امام خمینی در بیانی صریح، احزاب پیش از انقلاب را عاملی در جهت از بین بردن اتحاد مردم و ایجاد شکاف و دستهبندیهای غیرواقعی در جامعه معرفی میکند. در این رابطه امام میفرماید:
«اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان میفهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛ و خدمت به دیگران بعضی از آنها کردهاند. من این طور احتمال میدهم که در سایر ممالک ـ که آن وقت مهم انگلستان بوده است ـ آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقبافتاده و ممالکی که از آنها استفاده میخواستند بکنند... در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها ـ هر جمعیتی یک حزبی درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها میخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههای مردم استفاده کنند، یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است... اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر میرسد که با دست دیگران [بوده] برای اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک تودهای میترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند.» (صحیفه امام، ج 5، ص 274ـ276)
امام به این سخنرانی بسنده نکرده و در موارد متعدد این امر یعنی فتنهانگیز بودن احزاب از مشروطه به این طرف را گوشزد کردهاند.1
در جایی دیگر امام پس از بیان اینکه پدید آمدن حزب، توطئهای از طرف غرب بوده است به بیان علل و انگیزه غربیان در پدید آوردن این پدیده میپردازد:
قدرتهای بزرگ، برای اینکه نگذارند ایرانی با هم باشد، با یک نقشه شیطانی یک حزب را درست کرده و اسمش را این گذاشته و حزب دیگر را در درست کرده و اسمش را آن گذاشته. این حزب با آن حزب دشمن است و آن حزب با این حزب دشمن است. احزاب در بطن این جامعه درست کردهاند، جبهههای مختلف درست کردهاند، و این احزاب و جبهههای مختلف هم، اینطور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد؛ آن هم کار خودش را بکند به این کار [نداشته باشد]؛ نخیر، با هم مختلفند، با هم مخالفند. یکی از راههای استفادة غرب از ما و استفادة امریکا و شوروی از مخازن ممالک ماها، همین است که در بطن جامعة ما... از طرق مختلف، اختلاف درست میکنند، غارت میکنند و کسی هم نیست تا حرف بزند، برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتت و مختلف است. (همان، ج 4، ص 235)
ملاحظه میشود که امام معتقد است که انگیزه غربیان و اجانب از پدیدآوردن حزب و حزبگرایی، گروه گروه کردن مردم در جهت از بین بردن وحدت و اتحاد آنان برای غارت منابع کشور ما است. امام معتقد بود که گروه گروه شدن باعث شکستن جبهة ضداستعماری علیه کشورهای غارتگر و در نتیجه هجوم آنان برای غارت ثروتهای کشور ما میشود؛ حال باید دید که آیا این پدیده اتفاقی است یا برنامهای در میان بوده است؟ نظر امام در این مورد این است که این گروههایی که در جامعه پدید آمدهاند، حاصل توطئهای حساب شدهاند و پدید آمدن آنها پدیدهای اتفاقی نیست:
«این یک سنخ اختلافاتی است که توی جامعه، و بطن جامعه ما میاندازند، و من باب اتفاق نیست و نقشه است که این اختلافات را درست میکنند.» (همان، ج 4، ص 235)
و در جایی دیگر میفرمایند:
«در دویست سال پیش از این، که خارجیها راه یافتند به اینجا و مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند: روحیة مردم را بررسی کردند، زمینها را بررسی کردند ... تمام این بیابانهای بیآب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیه همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت؛ یعنی طوایفی که در این مملکت هست، از بلوچ گرفته تا عرض میکنم کُرد گرفته تا لر گرفته، همه را مطالعه کردهاند که چه جوری میشود اینها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگی، و اینها را قانع کرد به اینکه یک وقت انقلاب نکنند؛ از آن وقت تا حالا ما زیر سلطه امریکا و اروپا هستیم.» (همان، ج 4، ص 239)
موضوعی دیگر که به موضع مخالف امام در مورد احزاب شدت بخشید و باعث مخالفت امام در آن برهة زمانی (پیش از انقلاب) با پدیده تحزب شد، مسأله پدید آمدن احزاب فرمایشی و دولتی بود. امام میدید که برخلاف تمام دنیا که احزاب در پی یک رقابت انتخاباتی دولت را پدید میآوردند، در ایران این دولت است که دست به تشکیل حزب میزند و با امر حکومت یک شبه حزبی پدید میآید و یا بساط حزبی برچیده میشود و این ارادة حکومت و در رأس آن شاه است که موجب تشکیل یا انحلال احزاب میشود. اگر نظام دو حزبی است، این نظام دو حزبی اصالت ندارد و اگر هم تک حزبی است آنهم همینطور. به همان صورت که ملاحظه شد، بساط دو حزب ملیون و مردم یک شبه و به دستور شاه برچیده شد. در اینجا امام با بصیرتی شگرف به تبیین نوع رابطه بین حزب و حکومت در ایران میپردازد؛ در این رابطه و در سال 43، امام فرمودند:
«بدبختیهایی که ما در مملکت خودمان داریم. دولتها میآیند و میروند؛ هر دولتی هم میآید، یک حزبی درست میکند... یکی «حزب مردم» درست میکند، یکی حزب چی درست میکند، یکی «حزب ایران نوین» درست میکند، یکی حزب چه. هی حزب درست میکنند، اصلاً در ایران حزب معنا ندارد؛ در هیچ جای دنیا؛ مگر آنهایی که مثل ایران هستند. مملکت یک حزبی اصلاً معنا ندارد، حزب زوری معنا ندارد... آنجاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا میکنند نه اینکه اول دولت تشکیل بشود بعد حزب درست کند! ... اینجا... اول دولت درست میشود... بعد که دولت تشکیل شد و سرنیزه دستش آمد، شروع میکند حزب درست میکند.» (همان، ج 1، ص 384ـ 385)
پدید آمدن حزب رستاخیز بوسیله حکومت و اعلام نظام تک حزبی در کشور و فرمایشی بودن این حزب از طرفی و اجبار در عضویت در آن از طرف دیگر خشم امام را برانگیخت و باعث شد که بر مخالفت امام با تحزب ـ و خصوصاً حزب رستاخیز ـ افزوده شود. در این رابطه امام در پاسخ به استفتایی در سال 1353 فرمودند:
«ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.» (همان، ج 3، ص 72)
امام تشکیل این حزب و اجبار در عضویت آن را دلیلی بر خفقان رژیم شاه میدانست که از این طریق رژیم قصد داشته قوة مقاومت مردم در مقابل حکومت را بکلی سلب نماید، بنابراین این حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت ایران میدانست و شرکت در آن را حرام شرعی اعلام کرد:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است» (همان، ج 3، ص 71)
ممکن است اینطور به ذهن خطور کند که در مقطع زمانی پیش از انقلاب، امام به طور مطلق با تشکیل احزاب مخالف بوده است و اصولاً نفس تحزب را بد میدانسته است. شاید این موضوع تا حدودی در مورد تشکیل حزب بوسیلة خود امام مصداق داشته باشد چرا که ایشان تشکیل حزب توسط یاران خود را هیچوقت در آن برهة زمانی تأیید نکرد ـ که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد ـ ولی با اندکی تدقیق ملاحظه میشود که این موضوع امام فقط در مورد حزبی با محوریت
ایشان بوده است و ایشان تشکیل احزابی که تأمینکنندة منافع ملت و کشور باشد را هیچگاه رد نکرده است و حتی در تندترین حملات خود، احزاب فرمایشی را مورد حمله قرار میدهد که تأمینکننده منافع و نظرات بیگانگان بودهاند وگرنه تشکیل احزابی که در جهت نفع عموم مردم ایران و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد را رد نمیکند. در این رابطه امام میگوید:
«اگر حزب میخواهید درست کنید، خوب، یک حزبی قبل از اینکه دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید؛ و بعد هم حزب در مجلس، به طور [ی] که باید بشود، به طوری که قوانین اساسی و قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا میکند، نماینده درست کنند؛ و بعد هم آقای وزیر، نخستوزیر متکی به نمایندگانی که از حزب پیدا شد و از جمعیت و از خواسته مردم و اینها پیدا شد؛ بعد میشود یک دولت متکی به حزب.» (همان، ج 1، ص 385)
این موضوع یعنی عدم مخالفت مطلق امام با تحزب را در موضعگیریهایی که مقارن انقلاب، ایشان در تبیین اصول نظام جمهوری اسلامی اتخاذ میکردهاند را به وضوح میتوان ملاحظه کرد که در ادامه خواهد آمد.
2ـ امام و احزاب در آستانة پیروزی انقلاب
در آستانة پیروزی انقلاب، امام ـ که از موضع رهبری قیام صحبت میکرد ـ در آبان ماه سال 1357، اعلام نمود که در نظام جدید، فعالیت احزاب و گروههای سیاسی آزاد خواهد بود. این موضوع یعنی تأیید احزاب تأمینکنندة منافع مردم توسط امام، تأیید ادعای ما مبنی بر این موضوع است که مخالفت امام با حزب و حزبگرایی به واسطه غیرمردمی بودن و فرمایشی بودن آنهاست. عدهای ادعا میکنند که امام بطور کلی با حزب و حزبگرایی مخالف بوده است ولی ملاحظه میکنیم که در آستانة پیروزی انقلاب و در اوج اقتدار مردمی امام، امام فعالیت احزاب را آزاد اعلام میکند. ایشان این آزادی را محدود به گروه و یا حزب خاصی نکرد و حتی این آزادی را برای احزاب سیاسی مخالف شاه که غیراسلامی بودند نیز محترم شمرد منتهی فعالیت احزاب را منوط به مُضر نبودن فعالیت آنها دانست. امام در پاسخ سؤال خبرنگاری که پرسیده بود «در نظام آیندة ایران نقش احزاب سیاسی مخالف شاه که غیراسلامی هستند چیست» فرمود:
«فعالیتهای احزاب اگر چنانچه مُضر نباشند، آزاد است» (همان، ج 4، ص 432)
باید توجه داشت که مضر بودن فعالیت احزاب از دیدگاه امام خمینی ناظر به خدمت به بیگانگان و تأمین منافع آنان در مقابل منافع ملت، وابستگی به بیگانگان و ایجاد تفرقه و نفاق در جامعه بوده است.
امام که دارای دید بسیار باز و وسیع سیاسی بودند، در آستانة پیروزی انقلاب با فعالیت تمامی احزاب موافقت کردند چرا که وجود تمامی نیروها برای مبارزه با رژیم شاه لازم بود. این موضوع البته از فرصتطلبی سیاسی امام نبود چرا که امام صداقت در گفتار خویش را بعد از پیروزی انقلاب و در مصاحبههای خود هم به اثبات رساندند.
بعد از پیروزی انقلاب و در اوایل سال 1358، امام بار دیگر بر آزادی فعالیت تمامی احزاب تأکید کرد و فرمود:
در چهارچوب جمهوری اسلامی تمامی احزاب میتوانند آزادانه اظهارنظر بکنند ولی خرابکاری در امور سیاسی را تحمل نخواهیم کرد. (همان، ج 9، ص 297)
ملاحظه میشود که حد و حصر امام برای فعالیت احزاب، سه مقولة «مُضر بودن فعالیت احزاب»، «خرابکاری در امور سیاسی توسط احزاب» و «خیانت احزاب به کشور و ملت» است و صرفاً فعالیت احزاب را سه مقولة فوق است که محدود میکند وگرنه در موارد دیگر امام محدودیتی برای فعالیت احزاب قائل نبودند.
اعلام آزادی فعالیت احزاب بوسیلة امام نباید این تصور را برای ما ایجاد کند که امام منش و عقیدة همة گروههای سیاسی را تأیید میکرد و یا حتی قبول داشت. با وجود اعلام آزادی فعالیت احزاب، امام بارها و بارها با صراحت تمام موضع خود را در مورد مارکسیستها و حزب توده اعلام کرد و در این اعلام مواضع با عقیده و مرام آنها بشدت به مخالفت برخاست. اعلام مخالفت امام با مرام مارکسیستی و بالاتر از آن، اعلام انحراف و خیانت آنها به کشور، برای اولین بار در پاسخ نامة گروهی از مردم به صورت گسترده آشکار شد.
امام در پاسخ این نامه فرمودند:
«من صریحاً اعلام میکنم که از این دستهجات خائن، چه کمونیست و چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشیع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت ـ علیهم الصلوة والسلام ـ به هر اسمی و رسمی باشد متنفر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب میدانم» (همان، ج 3، ص 204)
اظهارنظر فوق در مرداد ماه سال 1356 صورت گرفت ولی امام به آن بسنده نکرد و در فرصتهای مختلف به ذکر انحرافات حزب توده و مارکسیستها میپرداخت و از آنها اعلام انزجار میکرد، ولی محکومیت حزب توده و اعلام انحراف آن باعث نشد که امام، فعالیت احزابی از این دست را ممنوع کند و یا برنامهای برای ممنوعیت فعالیت آنها داشته باشد.
3ـ امام و احزاب در آغاز پیروزی انقلاب
در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی امام که تشتتها و پراکندگیها را که توسط گروهها و احزاب گوناگون پدید آمده بود میدید، بر بقای انقلاب و استمرار نظام نوپای اسلامی نگران شد، چرا که این پراکندگیها و اختلافات را عاملی در جهت تضعیف نیروهای انقلاب در برابر حامیان رژیم سلطنتی و ضد انقلابیون میدانست بنابراین در موارد متعدد، گروههای سیاسی و احزاب را به وحدت فرامیخواند که از آن جمله سخنرانی ایشان در دی ماه سال 1357 است که ضمن آن فرمود:
«این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همانطوری که میبینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را... لکن آنها از شما میخواهند الان استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کی است؟ جبهه ملی! آن کی است؟ نهضت آزادی... این چه معنا دارد بین یک تودههایی، که اینها با هم در یک مقصد عالی شریکند.» (همان، ج 5، ص 278)
نگرانی امام از بابت شکستن اتحاد مردم در برابر عمال شاه و مخالفین انقلاب توسط احزاب و گروههای سیاسی تا حدی بود که حتی ایشان در آستانه پیروزی انقلاب پیشنهاد تأسیس حزب از طرف یاران خودش را نیز رد کرد. هاشمی رفسنجانی در اینباره میگوید:
«پیش از این... بحث حزب شده بود... اما با مخالفت امام روبرو شده بود. امام از اول نسبت به حزب بدبینی خاصی داشتند و آنرا موجب تفرقه میدانستند. امام که در عراق بودند، آقای طاهری خرمآبادی سفری به آنجا برای نظرخواهی از ایشان داشتند، که پاسخ امام منفی بود». [هاشمی، 1367: 337]
البته مخالفت امام با تأسیس حزب توسط یاران ایشان فقط در این زمان نبوده است بلکه حتی سالها قبل نیز امام با این امر مخالف بودهاند.
همانطور که ذکر آن رفت، مخالفت امام با حزبگرایی با پیروزی انقلاب و ترس از شکسته شدن اتحاد مردم وارد مرحلة جدیدی شد که این امر را میتوان در موارد متعدد ملاحظه نمود که از آن جمله است: سخنرانی امام در جمع کارگزاران و کارکنان صنعت نفت در آبان 1358، سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی در خرداد 1358، سخنرانی در جمع اعضای سمینار مبلغین اعزامی به روستاها در خرداد 1358، سخنرانی در جمع دانشجویان دماوند در خرداد 1358، سخنرانی در مدرسه فیضیه در خرداد 58 و موارد متعدد دیگر.
با تدقیق در این سخنرانیها، پی به نگرانیهای امام میبریم. امام که میدید حکومت و نظام
هیچ حزب یا سازمان یا بازیگر سیاسی نمیتواند بدون توجه به محیط خود به ایفای نقش بپردازد
اولین رقابتهای حزبی در ایران، چندان موفقیتآمیز نبود. دعواهای حزبی غالباً سازنده نبود و احزاب غالباً در پی سرکوب حزب مخالف بودند
نوپای اسلامی که با وحدت موجب شکست رژیم سابق شده بود، در آستانة آسیب دیدن از جانب گروهها و احزاب گوناگون است و این امر امام را نگران میکرد. این نگرانی امام را در سخنرانی مورخ 7/4/58 ایشان که در جمع دانشجویان تربیت معلم ایراد شد به وضوح میتوان دید:
در روزنامه دیدم تا حالا تقریباً یکصد گروه یا یکصد و پنجاه گروه اظهار وجود کردهاند، یعنی یکصد طایفه مشغول ایجاد اختلاف هستند! نتیجه این خواهد شد که اگر این یکصد طایفه، هر کدام توانستند یک عدة زیادی دور خودشان جمع کنند، از آن طرف مرزها و از داخل و خارج بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یک کودتایی بکنند و با یک حملهای... مملکت را فلج کنند. (همان، ج 8، ص 312)
تذکرات امام در مورد وحدت و عدم اختلاف بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود و هر روز گروه و حزب تازهای سر بر میآورد و با اقدامات خود باعث تفرقه در بین مردم و آشوب در کشور میشد. مراجعه به تاریخ ابتدای انقلاب این امر را بر ما روشنتر خواهد کرد چرا که هر گروه سیاسی فقط راه خودش را راه و طریق درست میدانست و حتی انقلاب را نیز به نفع خود مصادره میکرد و اصولاً بروز انقلاب را در جهت تأمین منافع حزب خود میدید. در این میان جو ملتهب اول انقلاب و نبود نظارت کامل بر گروههایی که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشتند و حتی وجود اسلحه و نیروهای شبهنظامی در بعضی از گروهها به جو ملتهب آن زمان دامن میزد. این اقدامات تا جایی پیش رفت که امام اعلام کرد که اصلاً آزاد گذاشتن احزاب از اول کار اشتباهی بوده است و نباید آنها را از ابتدا آزاد میگذاشتند:
«اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم... رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم... این زحمتها پیش نمیآمد.» (همان، ج 9، ص 281ـ 282)
در همین سخنرانی امام آرزوی قلبی خود مبنی بر تأسیس حزبی جهانی با نام حزب مستضعفین را بیان میکند. امام هیچگاه به مسایل به صورت خُرد و جزئی نگاه نمیکرد و همیشه امید به نجات تمام مستضعفین جهان و مسلمین داشت. در این رابطه باید توجه داشت که این خواسته یعنی تأسیس یک حزب جهانی، با تعاریف کلاسیک از معنای یک حزب تفاوت دارد، چرا که عرصة عمل یک حزب در تعریف کلاسیک آن تأثیرگذاری و سیاستورزی در عرصة داخلی یک کشور به عنوان هدف اولیه است در صورتی که حزب مستضعفین مورد نظر امام چهارچوبة مرزهای جغرافیایی را در هم میشکند و ملتها را در برمیگیرد. در این رابطه ایشان میفرماید:
«من امیدوارم که یک حزب به اسم «حزب مستضعفین» در تمام دنیا به وجود بیاید، و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند، و مشکلاتی که سر راه مستضعفین است از میان بردارند، و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند، و ندای اسلام را و وعده اسلام را ـ که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و «وراثت ارض» برای مستضعفین است ـ متحقق کنند. تاکنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کاری انجام نمیگیرد... ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت میکنیم که با هم در «حزب مستضعفین» وارد بشوند... و هر مسئلهای که در هرجا و در هر ملتی پیش میآید به وسیله «حزب مستضعفین» رفع بشود.» (همان، ج 9، ص 280 ـ 281)
ملاحظه میشود که مراد امام از حزب مستضعفین در اینجا، تشکیل جبههای است واحد از امت اسلامی، حزبی که جلوی تفرقه و تشتت را میگیرد و عاملی است در اتحاد امت اسلامی و مراد از امت اسلامی، تمام مسلمانان جهان با هر ملیت و نژادی است.
4ـ امام و احزاب سیاسی از سال 1360 تا 1367
احزاب که با پیروزی انقلاب بصورت قارچگونه سر برآورده و تکثیر شده بودند، با فعالیتهای خود، فضای ملتهب و متشتتی را در جامعه پدید آوردند و جامعه را دچار اختلاف و چند دستگی کردند. اوج این اختلافات و درگیریها را در اواخر سال 1359 و اوایل سال 1360 شاهد هستیم که در آن، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با اعلام مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی، اقدام به سازماندهی قیام مسلحانه کرد و به دنبال آن، موج ترورها و درگیریهای میان این سازمان و انقلابیون بود که آغاز شد. در پی این اقدامات و به دنبال این تحولات بود که فعالیت احزاب در ایران محدود شد ولی این امر باعث نشد که امام بصورت مطلق با فعالیت احزاب مخالفت کند.
با توجه تمام ضربههایی که از اعمال این احزاب و گروهها بر پیکر انقلاب وارد آمده بود باز هم امام برای فعالیت آنها راه را بازگذاشت.
امام خمینی بارها تأکید کردند که اگر این گروهها اعلام پشیمانی کنند و از مخالفت دست بردارند بخشیده خواهند شد:
«به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ایران اعلام میشود که اگر سلاح خود را تحویل دهند و اظهار ندامت کنند، به آنان تأمین داده میشود و میتوانند برادروار در کشورشان زندگی نمایند و آنچه گذشته است، مورد عفو است... شما مخالفان جمهوری اسلامی در این دو سال باید درک کرده باشید که نمیتوانید با ملتی که در راه کشور و اسلام از جان گذشته است، مقابله کنید و پس از رنجها و زحمتها و جنایات، ناچار تسلیم خواهید شد. پس بهتر آن است که هرچه زودتر به ملت بپیوندید و از گرایش به شرق و غرب خودداری نمایید و برگشت خود را به آغوش ملت و اسلام اعلام نمایید تا مورد حمایت ملت قرار گیرید.» (همان، ج 14، ص 252ـ 253)
در آن برهة زمانی، بنای امام در مورد ممنوع اعلام کردن فعالیت حزب و یا گروهی و مقابلة با آن، برخورد مسلحانه آن گروه با نظام نوپای جمهوری اسلامی بوده است و نه عقیدة آنان.
امام خمینی هیچ گروه یا حزبی را بواسطه داشتن عقیده یا مرام خاصی، مورد عتاب و مخالفت قرار ندادهاند و صرفاً وقتی که فعالیت آنان از حالت اظهار عقیده خارج میشده و دست به اسلحه میبردهاند، ممنوع میکرده است. امام در این رابطه و در جمع علما و روحانیون در اردیبهشت سال 1360 فرمودند:
«شما الآن میبینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمیکنیم، معذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد... ما البته میل داریم که همة گروهها و همة احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را پیش بگیرند و همه مسلم بشوند. بر فرض اینکه نشدند، مادامی که آنها با ما جنگی ندارند... و در مقابل اسلام قیام مسلحانه نکردهاند، به طور آزاد دارند عمل میکنند و به طور آزاد حرفهای خودشان را دارند میزنند.» (همان، ج 14، ص 343)
و در جای دیگر فرمودند:
«ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهایی را به واسطه بهایی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. اینها مسائل دارند، حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهایشان را زدند و سابقه دارند اینها» (همان، ج 17، ص 460)
در این مقطع زمانی، امام با توجه به بینش مذهبی خود احزاب را به دو دسته تقسیم میکند احزاب الهی و احزاب غیرالهی و برای هر دسته هم آثاری را برمیشمارند. امام تأکید میکند.
«از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است: یکی حزب الهی و یکی حزب غیرالهی و شیطانی. و آثار هر یک هم جدا بوده است.» (همان، ج 17، ص 191)
مشخصه احزاب الهی این است که مقصدش خدا است و به سوی خدا و در راه مستقیم حرکت میکند. این احزاب مردم را به سمت خود دعوت نمیکنند بلکه انسانها را به سمت خداوند فرامیخوانند. مشخصة احزاب غیرالهی و شیطانی هم این است که مردم را دعوت به خود و به طبیعت و نه خدا میکنند. این احزاب از اول تاکنون وجود داشتهاند. امام حزب رستاخیز را نمونهای از یک حزب شیطانی میداند.
امام معتقد است که راه مشخص است و با اندکی دقت میتوان این دو حزب را از هم تمیز
بعد از پیروزی انقلاب تذکرات امام در مورد وحدت و عدم اختلاف بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود و هر روز گروه و حزب تازهای سر بر میآورد و با اقدامات خود باعث تفرقه در بین مردم و آشوب در کشور میشد
با وجود تمام ضربههایی که از اعمال احزاب و گروهها بر پیکر انقلاب وارد آمده بود باز هم امام برای فعالیت آنها راه را بازگذاشت
داد، البته گاهی هم حجابها مانع میشود که انسان بتواند درست تشخیص بدهد. ولی انسان میتواند این حجابها را بدرد و از ورای آنها، حزب الهی را انتخاب کند. از دیدگاه امام، حزبالله، در نهایت غالب میشود و حزبهای دیگر بر فرض هم که مدتی دوام بیاورند، از بین خواهند رفت.
در نهایت مجموعه تحولات از سال 1359 به بعد و جنگ و آشوبها و اغتشاشهایی که به وسیلة احزاب و گروههای سیاسی گوناگون بروز کرده بود که مهمترین آنها نیز قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و قیامهای انحرافی در کردستان و ترکمن صحرا بود، حکومت جمهوری اسلامی را در وضعی قرار داد که بهترین چاره برای جلوگیری از اغتشاشات و ناامنیهای بیشتر و علاج ناامنیهای موجود را در جلوگیری از فعالیت احزابی چند دانست.
این موضوع ـ یعنی رکود یا توقف فعالیت ـ دامنگیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی هم شد. حزبی که امام در اوایل تشکیلش در تأیید آن گفته بود:
«شما مقایسه بکنید این جمهوری اسلامی را در زمان ما، مقایسه بکنید این سران جمهوری اسلامی در کشور ما و این حزب جمهوری اسلامی در کشور ما [را] مقایسه بکنید با هر کشوری که میخواهید انتخاب کنید... من نمیخواهم بگویم که ما نقیصه نداریم. الی ماشاالله نقیصه داریم والی ماشاالله ما هواهای نفسانی داریم، لکن به مقایسه ما میخواهیم حساب کنیم. نه اینکه صد در صد جمهوری اسلامی الآن آن خطی را که انبیا میخواستند، طی میکند، یا حزب جمهوری اسلامی... لکن مدعی این هستیم که یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور وزیده است، ... و به واسطه همین نسیم روحبخشی که با عنایت حق تعالی در این کشور وزیده است، این کشور را رو به اسلام و آمال انبیا دارد سوق میدهد.» (همان، ج 16، ص 163)
لازم به یادآوری است بسیاری از یاران امام از جمله آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنهای از پایهگذاران این حزب بودند. اما در سال 1366 با موافقت امام خمینی این حزب نیز تعطیل شد و عرصه برای فعالیتهای حزبی محدود شد و فقط تشکلهایی نظیر جامعه روحانیت مبارز امکان فعالیت سیاسی داشتند.
5 ـ امام و احزاب بعد از سال 1367
با تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران و فروپاشی قطعی نظام سابق و اضمحلال طرفداران سلطنت و با تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر ضدانقلابیان و بیگانگان، امام بار دیگر به احزاب روی خوش نشان داد و در حد محدودی فعالیت گروههای مختلف را پذیرفت چرا که دیگر جدا شدن گروهها از یکدیگر، موجودیت نظام را تهدید نمیکرد و از طرفی هم کسانی که در کشور دست به تأسیس حزب میزدند، از موافقان نظام بودند که احتمالاً دیدگاههای متفاوتی با یکدیگر در مسائل جزئی داشته وگرنه کلیت نظام و اصول آن از طرف همة این گروههای سیاسی پذیرفته شده بود. در این رابطه، در سال 67، پیشنهاد انشعاب در بزرگترین تشکل سیاسی روحانی کشور ـ جامعه روحانیت مبارز ـ به امام داده شده که امام با این پیشنهاد موافقت کرد و فرمود:
«البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأی هست، باید هم باشد. سلیقههای مختلف باید باشد، لکن سلیقههای مختلف اسباب این نمیشود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبهها که با هم مباحثه میکنند. آن وقتی که مباحثه میکردند جاروجنجال جوری بود که انسان خیال میکرد دشمن هم هستند، وقتی مباحثه تمام میشد مینشستند به دوستی کردن و انس» (همان، ج 21، ص 47)
در ادامه امام میگوید که اصولاً اگر در ملتی اختلاف سلیقه وجود نداشته باشد، نقص و کمبودی وجود دارد چرا که وجود اختلاف دیدگاه و سلیقه در جامعه، امری طبیعی است منتهی این اختلاف رأی باید دوستانه باشد و به دشمنی نکشد:
«اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.» (همان، ج 21، ص 47)
البته این موضع آنی امام نبود. پیشتر هم دیده بودیم که امام در مخالفت با احزاب و گروهها عقیدة آنها را ملاک قرار داده بود. حتی در اوج مخالفت امام با حزبگرایی یعنی در سال 1361 هم امام بر این موضع خود پای میفشردند. امام در دی ماه 1361 فرمودند:
«اینطور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایدة حزب است» (همان، ج 17، ص 93)
پس امام در رد یا تأیید حزب بر ایدة آن حزب تأکید داشته و از آن طریق نسبت به احزاب اظهارنظر میکرده است.
با انشعاب در جامعة روحانیت مبارز و ایجاد مجمع روحانیون مبارز که با تأیید امام و به دنبال ثبات در کشور و نظام صورت گرفت، فضای سیاسی کشور نیز بازتر شد و دیدگاههای متفاوت مجال بروز در عرصة سیاسی کشور را یافتند.
نتیجهگیری
همانطور که بررسی تحولات اجتماعی و سیاسی را باید با توجه به ظرف زمانی و مکانی و بروز آن رخداد بررسی کرد و بررسی آن رخداد بصورت تجریدی و مجزای از بستری که آن تحول در آن رخ داده است، صحیح نیست؛ رویکرد امام خمینی نیز به پدیدههای اجتماعی ـ سیاسی ـ مشابه پدیدة تحزب ـ را نیز باید در چارچوب زمانی و مکانی خودش مورد بررسی قرار داد.
شاید در نگاه اول و بدون توجه به موقعیت زمانی و مکانی رخدادها، اینطور به نظر برسد که
امام هیچگاه تشکیل احزابی را که در جهت نفع عموم مردم و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد رد نکردهاند
در مقطع زمانی پیش از انقلاب، امام به طور مطلق با تشکیل حزب و کلاً پدیدة تحزب مخالف بوده است ولی با اندکی تدقیق ملاحظه میشود که این رویکرد منفی، در مورد احزاب فرمایشی و احزابی بوده است که تأمینکنندة منافع بیگانگان بودهاند و ایشان هیچگاه تشکیل احزابی که در جهت نفع عموم مردم و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد را رد نکردهاند. تأیید احزاب تأمینکننده منافع مردم توسط امام در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج اقتدار و مقبولیت مردمی ایشان، مؤید نظر ماست چرا که در آستانة پیروزی انقلاب، امام در پاسخ پرسشهای خبرنگاران، بارها بر آزادی فعالیت احزاب تأکید داشتند که البته سه مورد را مستثنی کردند: 1ـ مضر بودن فعالیت احزاب 2ـ خرابکاری در امور سیاسی توسط احزاب 3ـ خیانت احزاب به کشور و ملت.
عدم مخالفت مطلق با فعالیت احزاب در دیدگاه امام خمینی را، نگاه به سومین قسمت این پژوهش بیشتر آشکار میکند. چرا که با وجود فعالیت صدها گروه و حزب در این دوره، امام هیچگاه دستور به تحدید این گروهها و احزاب ندادند و صرفاً به دعوت آنان به اتحاد و وحدت اکتفا کردند.
توجه به موقعیت زمانی در مقطع چهارم بررسی شده در این پژوهش ـ یعنی سالهای 1360 تا 1367 ـ و توجه به روند تحولات آن برهة زمانی، جهت درک موضع امام در مورد تحدید فعالیت احزاب، راهگشاست؛ چرا که فعالیت گروههای بیشماری که در آن سالهای پرتنش، به صورت قارچگونه سر بر میآورند اصل نظام را مورد تهدید قرار داده بود و حتی تمامیت ارضی کشور را تهدید میکرد و همانطور که در قسمت پنجم این پژوهش آمده است، با برطرف شدن این مؤلفهها ـ یعنی شرایطی که اصل نظام را به چالش کشیده بود ـ دوباره شاهد اقبال امام خمینی به تشکیل گروههای سیاسی هستیم که شاید اگر عمر امام، بیشتر میپایید، شاهد اقبال بیشتر ایشان به تشکیل احزاب و گروههای سیاسی بودیم؛ چرا که دیگر نظام به ثبات رسیده بود و تهدید بزرگی هم که کشور و تمامیت ارضی کشور را مورد حمله قرار داده بود ـ جنگ ـ نیز پایان یافته بود.
منابع:
ا. اتحادیه، منصوره. (1381). پیدایش و تحول احزاب سیاسی. تهران: کتاب سیامک.
2. امام خمینی، روحالله. (1378). صحیفة امام. جلدهای 1 و 2 و 3 و 4 و 6 و 9 و 14 و 16 و 17 و 20. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3. حسینی، سیدعلی اصغر. (1381). مشارکت سیاسی از دیدگاه امام خمینی. قم: نشر حبیب.
4. صارمی شهاب، اصغر. (1378). احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
5. عالم، عبدالرحمن. (1375). بنیادهای علم سیاست. تهران: نشر نی.
6. هاشمی، محسن. (1376). هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب.
پینوشتها:
1. از آنجمله به: روحالله خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 6 ص 336 مراجعه شود.
در مرحله دوم یعنی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران امام بر فعالیت احزاب مردمی و تأمینکننده منافع مردم صحه گذاشته و فعالیت آنها را ـ حتی احزاب غیراسلامی و نامسلمان را ـ آزاد اعلام نمودند، اما این آزادی را مشروط به مضر نبودن فعالیت آنها برای اسلام و مصالح عمومی دانستهاند.
مرحله سوم رویکرد امام خمینی به احزاب سیاسی، سالهای نخستین بعد از انقلاب را دربرمیگیرد. در این مقطع، امام که پراکندگیهای ناشی از فعالیت گروهها و احزاب سیاسی را میدید، بر بقای انقلاب و استمرار نظام نوپای اسلامی بیمناک شد و این پراکندگیها را عاملی در جهت تضعیف انقلاب میدانست بنابراین به طور مکرر در سخنانشان، خواستار اتحاد گروههای سیاسی در جامعه شدند ولی تذکرات امام در مورد وحدت بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود. چهارمین مرحله از نگرش امام خمینی به فعالیت احزاب را از سال 1360 تا 1367 مورد بررسی قرار دادهایم؛ مقطعی که در ابتدای آن، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) دست به اقدام مسلحانه علیه نظام نوپای اسلامی زده بود؛ در این مقطع امام نظر چندان مثبتی به فعالیت احزاب نداشت و حتی احزاب اسلامی که بوسیلة یاران امام نیز تأسیس شده بودند ـ نظیر حزب جمهوری اسلامی ـ منحل شدند.
پنجمین و آخرین بخش این پژوهش به رویکرد امام خمینی نسبت به حزب و پدیدة تحزب بعد از سال 1367 میپردازد که در این زمان، با پایان یافتن جنگ و تثبیت نظام، فضا برای فعالیت احزاب بیشتر مهیا شد بطوری که امام با انشعاب در جامعة روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون موافقت کرد.
واژههای کلیدی: امام خمینی، حزب، تحزب، احزاب سیاسی
دیباچه
امروزه بررسی دیدگاه امام خمینی در مورد پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی در حال حاضر در نظام جمهوری اسلامی به شدت پراهمیت و حیاتی است، چرا که امام خمینی با عنوان رهبر انقلاب، بیشترین نقش را در پیروزی انقلاب داشتهاند؛ در عین حال ایشان به عنوان بنیانگذار نظام سیاسی جدید نیز مسیر و اهداف کلی این نظام سیاسی را تعیین کردهاند. از طرفی دیگر حاکمان نظام جمهوری اسلامی، در سیاستورزی و کشورداری همیشه خود را تالی و پیرو خط امام خمینی میدانند؛ با این حال وقتی به عملکردهای متفاوت و یا احیاناً متعارض آنان در برخورد با پدیدههای اجتماعی و سیاسی برمیخوریم، برایمان این پرسش پیش میآید که براستی کدامین دیدگاه با آرا و نظرات امام خمینی انطباق دارد؛ و البته آشکار است که بهترین راه تشخیص راه امام، مراجعه به گفتهها و نظریات خود ایشان از طریق مراجعه به آثار ایشان است تا به این وسیله، سره از ناسره تشخیص داده شود، چرا که گفتهها و دیدگاههای امام، مسیری را برای حرکت منطبق با رویکرد ایشان فرا راه ما روشن میکند. البته در این میان توجه به یک اصل اساسی نباید مورد غفلت قرار گیرد و آنهم اینکه در پژوهشهایی که در حوزة علوم انسانی صورت میگیرد، قطعیت در نتایج و دستاوردهای آن تا حدودی بعید به نظر میرسد. رویکرد امام خمینی نسبت به احزاب در شرایط متفاوت و مقاطع تاریخی متفاوت، تغییراتی داشته است. آنچه باید همواره در نظر داشت این است که روند موضعگیریها و سخنان امام خمینی بیانگر این است که رویکرد امام در مورد احزاب فرمایشی رژیم پهلوی قاعدتاً متفاوت از رویکرد ایشان به احزابی نظیر حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باشد بنابراین با توجه ویژه به این امر باید در مورد دیدگاه امام خمینی نسبت به پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی خصوصاً احزاب سیاسی، اظهارنظر کرد.
در ابتدا لازم است تا تعریف و تاریخچة مختصری از حزب و روند تشکیل اولین احزاب آورده شود، آنگاه به بررسی موضوع اصلی پژوهش بپردازیم.
تعریف حزب و روند تشکیل اولین احزاب
فرایند سیاست دارای اجزای متعددی است که حزب نیز از آن دسته است. در بیان مفهوم حزب، تعاریف گوناگونی، از منظرهای متفاوتی بیان شده است.
به عقیدة گِتِل حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکند و با استفاده از حق رأی خود میخواهد بر حکومت تسلط پیدا کند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازد. [عالم، 1375: 363]
از نظر لیکاک، «حزب سیاسی گروه کم و بیش سازمان یافتة شهروندانی است که به عنوان یک واحد سیاسی با هم عمل میکنند، در مسائل عمومی عقاید مشترکی دارند و با استفاده از اختیار دادن رأی در راستای هدفی مشترک میکوشند بر حکومت تسلط یابند.» [همان]
میتوان اجرای یک حزب سیاسی را به شرح زیر مشخص کرد:
1ـ توافق نظر معین دربارهی اصول بنیادی میان افراد تشکیلدهندة حزب
2ـ سازمان یافتگی و داشتن تشکیلات
3ـ تلاش برای دست یافتن به هدفها
4ـ مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی برای تأمین منافع عمومی (حداقل در مقام نظر)
5ـ وجود رهبری در حزب
شکلگیری احزاب نوین را باید پدیدهای دانست که ابتدا در اروپا شکل گرفت و بعد از آن، ایالات متحده امریکا از فنّ اروپایی احزاب سیاسی ـ البته با دگرگونی در آن ـ تقلید کرد. احزاب سیاسی، همزمان با آیینهای انتخاباتی و پارلمانی پدید آمدند؛ احزاب سیاسی ابتدا زیر عنوان کمیتههای انتخاباتی ظاهر شدند و مأموریت آنان در عین حال سپردن سرپرستی معتمدان به یک نامزد انتخاباتی و گردآوری منابع مالی جهت مبارزه در انتخابات بود.
هیچ حزب یا سازمان یا بازیگر سیاسی نمیتواند بدون توجه به محیط خود به ایفای نقش بپردازد و به تعیین خط مشیها و سیاستها و استراتژی خود اقدام کند. بطور مثال، تأثیر محیط بر سازمانهای اجتماعی و خصوصاً احزاب را میتوان در تفاوت شکلگیری و پدید آمدن احزاب در اروپا و ایران ملاحظه کرد.
در اروپا که احزاب پدید آمدند و رشد کردند، ارتباط شاه با مجلس مشخص بود؛ مجلس نیز دارای مشروعیت بود بنابراین احزاب به تصویب جایگاه مجلس در جهت دموکراتیزه کردن حکومت پرداختند.
در ایران، فعالیت احزاب، مقارن با تشکیل مجلس صورت پذیرفت. منصوره اتحادیه معتقد است که تأسیس احزاب در ایران قبل از قدرت یافتن واقعی مجلس بوده است و احزاب به ستیز میان دولت و مجلس دامن زدهاند که این امر باعث تضعیف مجلس شده است. [اتحادیه، 1381: 39] علاوه بر آن در اروپا ابتدا احزاب اشرافی پدید آمدند در حالی که ایران به دلیل همجواری با روسیه و تحت تأثیر سوسیالیستهای روس از نخستین احزاب پدید آمده، حزب سوسیالیست بوده است.
بنابراین ملاحظه میشود که نقش محیط در تشکیل اولین احزاب در ایران، تأثیرگذار بوده است.
گرچه آغاز فعالیت احزاب سیاسی در ایران همسو با سیر تحول انقلاب مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی بود، اما در بررسی پیدایش احزاب سیاسی، نخست باید به فعالیتهای جمعی و همکاریهای سیاسی پیش از این دوره اشاره کرد. اولین تشکیلات از این دست، انجمنهای مخفی بودند که زمان پیدایی آنها به اواخر سلطنت ناصرالدین شاه بازمیگردد که فراموشخانه و انجمن مخفی از آن جملهاند.
در سال اول فتح تهران توسط مشروطهخواهان (1908 م/ 1327 هـ . ق) در ایران دو حزب سیاسی پدید آمدند که عبارت بودند از «اجتماعیون ـ عامیون» (سوسیال دموکرات) و «اجتماعیون ـ اعتدالیون» پس از تحولات صدر مشروطه و روی کار آمدن حکومت رضاشاه، فعالیتهای فرعی رو به رکود گذاشت تا دوباره در عصر محمدرضا شاه دوباره فعالیت احزاب رو به فزونی گذاشت که البته در این دوره هم این امر با فراز و فرودهایی همراه بود.
در این دوره احزاب دولتی ـ که یا پیرو منویات حکومت بودند و یا یک شبه بنا به فرمان شاه پدید میآمدند یا بساطشان برچیده میشد ـ نیز قابل توجهند.
1ـ امام و احزاب پیش از انقلاب
پدیدة تحزب به مفهوم امروزی آن پدیدهای جدید و برخاسته از کشورهای اروپایی بوده است که ابتدا در کشورهای اروپایی پدید آمد و پس از آن در کشورهایی نظیر کشور ما به تقلید از آن کشورها به وجود آمد. متفکران و سیاسیون در جهان سوم که مزایای تحزب را در کشورهای غربی میدیدند به فکر تشکیل حزب در کشورهایشان افتادند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود. اولین رقابتهای حزبی در ایران، چندان موفقیتآمیز نبود دعواهای حزبی غالباً سازنده
بهترین راه تشخیص راه امام، مراجعه به گفتهها و نظریات خود ایشان از طریق مراجعه به آثار ایشان است تا به این وسیله، سره از ناسره تشخیص داده شود
نبود و احزاب غالباً در پی سرکوب حزب مخالف بودند. مضافاً اینکه بسیاری از احزاب پدید آمده در ایران پیرو منافع کشورهای بیگانه بودند ـ نظیر حزب توده ـ و یا بنا به خواست حکومت پدید آمده بودند ـ نظیر حزب رستاخیز ـ بنابراین پدید آمدن دیدگاههایی مخالف با فعالیت احزاب در چنین فضایی نباید چندان تعجببرانگیز باشد. بطور مثال دستور تأسیس حزب رستاخیز توسط شاه در اسفند 1353 صادر شد. اعتقاد به نظام شاهنشاهی و اجرای اصول انقلاب شاه و ملت از اهداف حزب بود. سرانجام در سال 1357 و به دنبال بیثباتی اوضاع کشور، در تاریخ 9/7/1357 رسماً انحلال حزب اعلام شد. [صارمی شهاب 1378]
امام خمینی نیز که این شرایط را ملاحظه کرده بود و به نحوة تشکیل اینگونه احزاب واقف بود، با حزب و حزبگرایی در آن دورة زمانی مخالف بود چرا که پدید آمدن احزاب در ایران را توطئهای از طرف کشورهای دیگر و اجانب تلقی میکرد. امام معتقد بود که هدف اجانب از ایجاد حزب، سرگرم کردن مردم و ایجاد اختلاف بین آنها برای غارت منابع و ثروتهای کشور بوده است. وقتی به سیرة امام خمینی در طول حیاتشان مراجعه کنیم، به وضوح ملاحظه میکنیم که بیشترین تأکید امام در مقاطع مختلف زمانی بر حفظ وحدت و اتحاد و در بیانی دیگر، وحدت کلمه بوده است، و امام حفظ وحدت را بزرگترین نیرو در مقابل قدرتهای خارجی و دشمنان اسلام و انقلاب میدانسته است. امام خمینی در بیانی صریح، احزاب پیش از انقلاب را عاملی در جهت از بین بردن اتحاد مردم و ایجاد شکاف و دستهبندیهای غیرواقعی در جامعه معرفی میکند. در این رابطه امام میفرماید:
«اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان میفهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛ و خدمت به دیگران بعضی از آنها کردهاند. من این طور احتمال میدهم که در سایر ممالک ـ که آن وقت مهم انگلستان بوده است ـ آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقبافتاده و ممالکی که از آنها استفاده میخواستند بکنند... در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها ـ هر جمعیتی یک حزبی درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها میخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههای مردم استفاده کنند، یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است... اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر میرسد که با دست دیگران [بوده] برای اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک تودهای میترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند.» (صحیفه امام، ج 5، ص 274ـ276)
امام به این سخنرانی بسنده نکرده و در موارد متعدد این امر یعنی فتنهانگیز بودن احزاب از مشروطه به این طرف را گوشزد کردهاند.1
در جایی دیگر امام پس از بیان اینکه پدید آمدن حزب، توطئهای از طرف غرب بوده است به بیان علل و انگیزه غربیان در پدید آوردن این پدیده میپردازد:
قدرتهای بزرگ، برای اینکه نگذارند ایرانی با هم باشد، با یک نقشه شیطانی یک حزب را درست کرده و اسمش را این گذاشته و حزب دیگر را در درست کرده و اسمش را آن گذاشته. این حزب با آن حزب دشمن است و آن حزب با این حزب دشمن است. احزاب در بطن این جامعه درست کردهاند، جبهههای مختلف درست کردهاند، و این احزاب و جبهههای مختلف هم، اینطور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد؛ آن هم کار خودش را بکند به این کار [نداشته باشد]؛ نخیر، با هم مختلفند، با هم مخالفند. یکی از راههای استفادة غرب از ما و استفادة امریکا و شوروی از مخازن ممالک ماها، همین است که در بطن جامعة ما... از طرق مختلف، اختلاف درست میکنند، غارت میکنند و کسی هم نیست تا حرف بزند، برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتت و مختلف است. (همان، ج 4، ص 235)
ملاحظه میشود که امام معتقد است که انگیزه غربیان و اجانب از پدیدآوردن حزب و حزبگرایی، گروه گروه کردن مردم در جهت از بین بردن وحدت و اتحاد آنان برای غارت منابع کشور ما است. امام معتقد بود که گروه گروه شدن باعث شکستن جبهة ضداستعماری علیه کشورهای غارتگر و در نتیجه هجوم آنان برای غارت ثروتهای کشور ما میشود؛ حال باید دید که آیا این پدیده اتفاقی است یا برنامهای در میان بوده است؟ نظر امام در این مورد این است که این گروههایی که در جامعه پدید آمدهاند، حاصل توطئهای حساب شدهاند و پدید آمدن آنها پدیدهای اتفاقی نیست:
«این یک سنخ اختلافاتی است که توی جامعه، و بطن جامعه ما میاندازند، و من باب اتفاق نیست و نقشه است که این اختلافات را درست میکنند.» (همان، ج 4، ص 235)
و در جایی دیگر میفرمایند:
«در دویست سال پیش از این، که خارجیها راه یافتند به اینجا و مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند: روحیة مردم را بررسی کردند، زمینها را بررسی کردند ... تمام این بیابانهای بیآب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیه همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت؛ یعنی طوایفی که در این مملکت هست، از بلوچ گرفته تا عرض میکنم کُرد گرفته تا لر گرفته، همه را مطالعه کردهاند که چه جوری میشود اینها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگی، و اینها را قانع کرد به اینکه یک وقت انقلاب نکنند؛ از آن وقت تا حالا ما زیر سلطه امریکا و اروپا هستیم.» (همان، ج 4، ص 239)
موضوعی دیگر که به موضع مخالف امام در مورد احزاب شدت بخشید و باعث مخالفت امام در آن برهة زمانی (پیش از انقلاب) با پدیده تحزب شد، مسأله پدید آمدن احزاب فرمایشی و دولتی بود. امام میدید که برخلاف تمام دنیا که احزاب در پی یک رقابت انتخاباتی دولت را پدید میآوردند، در ایران این دولت است که دست به تشکیل حزب میزند و با امر حکومت یک شبه حزبی پدید میآید و یا بساط حزبی برچیده میشود و این ارادة حکومت و در رأس آن شاه است که موجب تشکیل یا انحلال احزاب میشود. اگر نظام دو حزبی است، این نظام دو حزبی اصالت ندارد و اگر هم تک حزبی است آنهم همینطور. به همان صورت که ملاحظه شد، بساط دو حزب ملیون و مردم یک شبه و به دستور شاه برچیده شد. در اینجا امام با بصیرتی شگرف به تبیین نوع رابطه بین حزب و حکومت در ایران میپردازد؛ در این رابطه و در سال 43، امام فرمودند:
«بدبختیهایی که ما در مملکت خودمان داریم. دولتها میآیند و میروند؛ هر دولتی هم میآید، یک حزبی درست میکند... یکی «حزب مردم» درست میکند، یکی حزب چی درست میکند، یکی «حزب ایران نوین» درست میکند، یکی حزب چه. هی حزب درست میکنند، اصلاً در ایران حزب معنا ندارد؛ در هیچ جای دنیا؛ مگر آنهایی که مثل ایران هستند. مملکت یک حزبی اصلاً معنا ندارد، حزب زوری معنا ندارد... آنجاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا میکنند نه اینکه اول دولت تشکیل بشود بعد حزب درست کند! ... اینجا... اول دولت درست میشود... بعد که دولت تشکیل شد و سرنیزه دستش آمد، شروع میکند حزب درست میکند.» (همان، ج 1، ص 384ـ 385)
پدید آمدن حزب رستاخیز بوسیله حکومت و اعلام نظام تک حزبی در کشور و فرمایشی بودن این حزب از طرفی و اجبار در عضویت در آن از طرف دیگر خشم امام را برانگیخت و باعث شد که بر مخالفت امام با تحزب ـ و خصوصاً حزب رستاخیز ـ افزوده شود. در این رابطه امام در پاسخ به استفتایی در سال 1353 فرمودند:
«ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.» (همان، ج 3، ص 72)
امام تشکیل این حزب و اجبار در عضویت آن را دلیلی بر خفقان رژیم شاه میدانست که از این طریق رژیم قصد داشته قوة مقاومت مردم در مقابل حکومت را بکلی سلب نماید، بنابراین این حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت ایران میدانست و شرکت در آن را حرام شرعی اعلام کرد:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است» (همان، ج 3، ص 71)
ممکن است اینطور به ذهن خطور کند که در مقطع زمانی پیش از انقلاب، امام به طور مطلق با تشکیل احزاب مخالف بوده است و اصولاً نفس تحزب را بد میدانسته است. شاید این موضوع تا حدودی در مورد تشکیل حزب بوسیلة خود امام مصداق داشته باشد چرا که ایشان تشکیل حزب توسط یاران خود را هیچوقت در آن برهة زمانی تأیید نکرد ـ که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد ـ ولی با اندکی تدقیق ملاحظه میشود که این موضوع امام فقط در مورد حزبی با محوریت
ایشان بوده است و ایشان تشکیل احزابی که تأمینکنندة منافع ملت و کشور باشد را هیچگاه رد نکرده است و حتی در تندترین حملات خود، احزاب فرمایشی را مورد حمله قرار میدهد که تأمینکننده منافع و نظرات بیگانگان بودهاند وگرنه تشکیل احزابی که در جهت نفع عموم مردم ایران و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد را رد نمیکند. در این رابطه امام میگوید:
«اگر حزب میخواهید درست کنید، خوب، یک حزبی قبل از اینکه دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید؛ و بعد هم حزب در مجلس، به طور [ی] که باید بشود، به طوری که قوانین اساسی و قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا میکند، نماینده درست کنند؛ و بعد هم آقای وزیر، نخستوزیر متکی به نمایندگانی که از حزب پیدا شد و از جمعیت و از خواسته مردم و اینها پیدا شد؛ بعد میشود یک دولت متکی به حزب.» (همان، ج 1، ص 385)
این موضوع یعنی عدم مخالفت مطلق امام با تحزب را در موضعگیریهایی که مقارن انقلاب، ایشان در تبیین اصول نظام جمهوری اسلامی اتخاذ میکردهاند را به وضوح میتوان ملاحظه کرد که در ادامه خواهد آمد.
2ـ امام و احزاب در آستانة پیروزی انقلاب
در آستانة پیروزی انقلاب، امام ـ که از موضع رهبری قیام صحبت میکرد ـ در آبان ماه سال 1357، اعلام نمود که در نظام جدید، فعالیت احزاب و گروههای سیاسی آزاد خواهد بود. این موضوع یعنی تأیید احزاب تأمینکنندة منافع مردم توسط امام، تأیید ادعای ما مبنی بر این موضوع است که مخالفت امام با حزب و حزبگرایی به واسطه غیرمردمی بودن و فرمایشی بودن آنهاست. عدهای ادعا میکنند که امام بطور کلی با حزب و حزبگرایی مخالف بوده است ولی ملاحظه میکنیم که در آستانة پیروزی انقلاب و در اوج اقتدار مردمی امام، امام فعالیت احزاب را آزاد اعلام میکند. ایشان این آزادی را محدود به گروه و یا حزب خاصی نکرد و حتی این آزادی را برای احزاب سیاسی مخالف شاه که غیراسلامی بودند نیز محترم شمرد منتهی فعالیت احزاب را منوط به مُضر نبودن فعالیت آنها دانست. امام در پاسخ سؤال خبرنگاری که پرسیده بود «در نظام آیندة ایران نقش احزاب سیاسی مخالف شاه که غیراسلامی هستند چیست» فرمود:
«فعالیتهای احزاب اگر چنانچه مُضر نباشند، آزاد است» (همان، ج 4، ص 432)
باید توجه داشت که مضر بودن فعالیت احزاب از دیدگاه امام خمینی ناظر به خدمت به بیگانگان و تأمین منافع آنان در مقابل منافع ملت، وابستگی به بیگانگان و ایجاد تفرقه و نفاق در جامعه بوده است.
امام که دارای دید بسیار باز و وسیع سیاسی بودند، در آستانة پیروزی انقلاب با فعالیت تمامی احزاب موافقت کردند چرا که وجود تمامی نیروها برای مبارزه با رژیم شاه لازم بود. این موضوع البته از فرصتطلبی سیاسی امام نبود چرا که امام صداقت در گفتار خویش را بعد از پیروزی انقلاب و در مصاحبههای خود هم به اثبات رساندند.
بعد از پیروزی انقلاب و در اوایل سال 1358، امام بار دیگر بر آزادی فعالیت تمامی احزاب تأکید کرد و فرمود:
در چهارچوب جمهوری اسلامی تمامی احزاب میتوانند آزادانه اظهارنظر بکنند ولی خرابکاری در امور سیاسی را تحمل نخواهیم کرد. (همان، ج 9، ص 297)
ملاحظه میشود که حد و حصر امام برای فعالیت احزاب، سه مقولة «مُضر بودن فعالیت احزاب»، «خرابکاری در امور سیاسی توسط احزاب» و «خیانت احزاب به کشور و ملت» است و صرفاً فعالیت احزاب را سه مقولة فوق است که محدود میکند وگرنه در موارد دیگر امام محدودیتی برای فعالیت احزاب قائل نبودند.
اعلام آزادی فعالیت احزاب بوسیلة امام نباید این تصور را برای ما ایجاد کند که امام منش و عقیدة همة گروههای سیاسی را تأیید میکرد و یا حتی قبول داشت. با وجود اعلام آزادی فعالیت احزاب، امام بارها و بارها با صراحت تمام موضع خود را در مورد مارکسیستها و حزب توده اعلام کرد و در این اعلام مواضع با عقیده و مرام آنها بشدت به مخالفت برخاست. اعلام مخالفت امام با مرام مارکسیستی و بالاتر از آن، اعلام انحراف و خیانت آنها به کشور، برای اولین بار در پاسخ نامة گروهی از مردم به صورت گسترده آشکار شد.
امام در پاسخ این نامه فرمودند:
«من صریحاً اعلام میکنم که از این دستهجات خائن، چه کمونیست و چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشیع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت ـ علیهم الصلوة والسلام ـ به هر اسمی و رسمی باشد متنفر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب میدانم» (همان، ج 3، ص 204)
اظهارنظر فوق در مرداد ماه سال 1356 صورت گرفت ولی امام به آن بسنده نکرد و در فرصتهای مختلف به ذکر انحرافات حزب توده و مارکسیستها میپرداخت و از آنها اعلام انزجار میکرد، ولی محکومیت حزب توده و اعلام انحراف آن باعث نشد که امام، فعالیت احزابی از این دست را ممنوع کند و یا برنامهای برای ممنوعیت فعالیت آنها داشته باشد.
3ـ امام و احزاب در آغاز پیروزی انقلاب
در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی امام که تشتتها و پراکندگیها را که توسط گروهها و احزاب گوناگون پدید آمده بود میدید، بر بقای انقلاب و استمرار نظام نوپای اسلامی نگران شد، چرا که این پراکندگیها و اختلافات را عاملی در جهت تضعیف نیروهای انقلاب در برابر حامیان رژیم سلطنتی و ضد انقلابیون میدانست بنابراین در موارد متعدد، گروههای سیاسی و احزاب را به وحدت فرامیخواند که از آن جمله سخنرانی ایشان در دی ماه سال 1357 است که ضمن آن فرمود:
«این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همانطوری که میبینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را... لکن آنها از شما میخواهند الان استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کی است؟ جبهه ملی! آن کی است؟ نهضت آزادی... این چه معنا دارد بین یک تودههایی، که اینها با هم در یک مقصد عالی شریکند.» (همان، ج 5، ص 278)
نگرانی امام از بابت شکستن اتحاد مردم در برابر عمال شاه و مخالفین انقلاب توسط احزاب و گروههای سیاسی تا حدی بود که حتی ایشان در آستانه پیروزی انقلاب پیشنهاد تأسیس حزب از طرف یاران خودش را نیز رد کرد. هاشمی رفسنجانی در اینباره میگوید:
«پیش از این... بحث حزب شده بود... اما با مخالفت امام روبرو شده بود. امام از اول نسبت به حزب بدبینی خاصی داشتند و آنرا موجب تفرقه میدانستند. امام که در عراق بودند، آقای طاهری خرمآبادی سفری به آنجا برای نظرخواهی از ایشان داشتند، که پاسخ امام منفی بود». [هاشمی، 1367: 337]
البته مخالفت امام با تأسیس حزب توسط یاران ایشان فقط در این زمان نبوده است بلکه حتی سالها قبل نیز امام با این امر مخالف بودهاند.
همانطور که ذکر آن رفت، مخالفت امام با حزبگرایی با پیروزی انقلاب و ترس از شکسته شدن اتحاد مردم وارد مرحلة جدیدی شد که این امر را میتوان در موارد متعدد ملاحظه نمود که از آن جمله است: سخنرانی امام در جمع کارگزاران و کارکنان صنعت نفت در آبان 1358، سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی در خرداد 1358، سخنرانی در جمع اعضای سمینار مبلغین اعزامی به روستاها در خرداد 1358، سخنرانی در جمع دانشجویان دماوند در خرداد 1358، سخنرانی در مدرسه فیضیه در خرداد 58 و موارد متعدد دیگر.
با تدقیق در این سخنرانیها، پی به نگرانیهای امام میبریم. امام که میدید حکومت و نظام
هیچ حزب یا سازمان یا بازیگر سیاسی نمیتواند بدون توجه به محیط خود به ایفای نقش بپردازد
اولین رقابتهای حزبی در ایران، چندان موفقیتآمیز نبود. دعواهای حزبی غالباً سازنده نبود و احزاب غالباً در پی سرکوب حزب مخالف بودند
نوپای اسلامی که با وحدت موجب شکست رژیم سابق شده بود، در آستانة آسیب دیدن از جانب گروهها و احزاب گوناگون است و این امر امام را نگران میکرد. این نگرانی امام را در سخنرانی مورخ 7/4/58 ایشان که در جمع دانشجویان تربیت معلم ایراد شد به وضوح میتوان دید:
در روزنامه دیدم تا حالا تقریباً یکصد گروه یا یکصد و پنجاه گروه اظهار وجود کردهاند، یعنی یکصد طایفه مشغول ایجاد اختلاف هستند! نتیجه این خواهد شد که اگر این یکصد طایفه، هر کدام توانستند یک عدة زیادی دور خودشان جمع کنند، از آن طرف مرزها و از داخل و خارج بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یک کودتایی بکنند و با یک حملهای... مملکت را فلج کنند. (همان، ج 8، ص 312)
تذکرات امام در مورد وحدت و عدم اختلاف بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود و هر روز گروه و حزب تازهای سر بر میآورد و با اقدامات خود باعث تفرقه در بین مردم و آشوب در کشور میشد. مراجعه به تاریخ ابتدای انقلاب این امر را بر ما روشنتر خواهد کرد چرا که هر گروه سیاسی فقط راه خودش را راه و طریق درست میدانست و حتی انقلاب را نیز به نفع خود مصادره میکرد و اصولاً بروز انقلاب را در جهت تأمین منافع حزب خود میدید. در این میان جو ملتهب اول انقلاب و نبود نظارت کامل بر گروههایی که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشتند و حتی وجود اسلحه و نیروهای شبهنظامی در بعضی از گروهها به جو ملتهب آن زمان دامن میزد. این اقدامات تا جایی پیش رفت که امام اعلام کرد که اصلاً آزاد گذاشتن احزاب از اول کار اشتباهی بوده است و نباید آنها را از ابتدا آزاد میگذاشتند:
«اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم... رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم... این زحمتها پیش نمیآمد.» (همان، ج 9، ص 281ـ 282)
در همین سخنرانی امام آرزوی قلبی خود مبنی بر تأسیس حزبی جهانی با نام حزب مستضعفین را بیان میکند. امام هیچگاه به مسایل به صورت خُرد و جزئی نگاه نمیکرد و همیشه امید به نجات تمام مستضعفین جهان و مسلمین داشت. در این رابطه باید توجه داشت که این خواسته یعنی تأسیس یک حزب جهانی، با تعاریف کلاسیک از معنای یک حزب تفاوت دارد، چرا که عرصة عمل یک حزب در تعریف کلاسیک آن تأثیرگذاری و سیاستورزی در عرصة داخلی یک کشور به عنوان هدف اولیه است در صورتی که حزب مستضعفین مورد نظر امام چهارچوبة مرزهای جغرافیایی را در هم میشکند و ملتها را در برمیگیرد. در این رابطه ایشان میفرماید:
«من امیدوارم که یک حزب به اسم «حزب مستضعفین» در تمام دنیا به وجود بیاید، و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند، و مشکلاتی که سر راه مستضعفین است از میان بردارند، و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند، و ندای اسلام را و وعده اسلام را ـ که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و «وراثت ارض» برای مستضعفین است ـ متحقق کنند. تاکنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کاری انجام نمیگیرد... ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت میکنیم که با هم در «حزب مستضعفین» وارد بشوند... و هر مسئلهای که در هرجا و در هر ملتی پیش میآید به وسیله «حزب مستضعفین» رفع بشود.» (همان، ج 9، ص 280 ـ 281)
ملاحظه میشود که مراد امام از حزب مستضعفین در اینجا، تشکیل جبههای است واحد از امت اسلامی، حزبی که جلوی تفرقه و تشتت را میگیرد و عاملی است در اتحاد امت اسلامی و مراد از امت اسلامی، تمام مسلمانان جهان با هر ملیت و نژادی است.
4ـ امام و احزاب سیاسی از سال 1360 تا 1367
احزاب که با پیروزی انقلاب بصورت قارچگونه سر برآورده و تکثیر شده بودند، با فعالیتهای خود، فضای ملتهب و متشتتی را در جامعه پدید آوردند و جامعه را دچار اختلاف و چند دستگی کردند. اوج این اختلافات و درگیریها را در اواخر سال 1359 و اوایل سال 1360 شاهد هستیم که در آن، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با اعلام مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی، اقدام به سازماندهی قیام مسلحانه کرد و به دنبال آن، موج ترورها و درگیریهای میان این سازمان و انقلابیون بود که آغاز شد. در پی این اقدامات و به دنبال این تحولات بود که فعالیت احزاب در ایران محدود شد ولی این امر باعث نشد که امام بصورت مطلق با فعالیت احزاب مخالفت کند.
با توجه تمام ضربههایی که از اعمال این احزاب و گروهها بر پیکر انقلاب وارد آمده بود باز هم امام برای فعالیت آنها راه را بازگذاشت.
امام خمینی بارها تأکید کردند که اگر این گروهها اعلام پشیمانی کنند و از مخالفت دست بردارند بخشیده خواهند شد:
«به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ایران اعلام میشود که اگر سلاح خود را تحویل دهند و اظهار ندامت کنند، به آنان تأمین داده میشود و میتوانند برادروار در کشورشان زندگی نمایند و آنچه گذشته است، مورد عفو است... شما مخالفان جمهوری اسلامی در این دو سال باید درک کرده باشید که نمیتوانید با ملتی که در راه کشور و اسلام از جان گذشته است، مقابله کنید و پس از رنجها و زحمتها و جنایات، ناچار تسلیم خواهید شد. پس بهتر آن است که هرچه زودتر به ملت بپیوندید و از گرایش به شرق و غرب خودداری نمایید و برگشت خود را به آغوش ملت و اسلام اعلام نمایید تا مورد حمایت ملت قرار گیرید.» (همان، ج 14، ص 252ـ 253)
در آن برهة زمانی، بنای امام در مورد ممنوع اعلام کردن فعالیت حزب و یا گروهی و مقابلة با آن، برخورد مسلحانه آن گروه با نظام نوپای جمهوری اسلامی بوده است و نه عقیدة آنان.
امام خمینی هیچ گروه یا حزبی را بواسطه داشتن عقیده یا مرام خاصی، مورد عتاب و مخالفت قرار ندادهاند و صرفاً وقتی که فعالیت آنان از حالت اظهار عقیده خارج میشده و دست به اسلحه میبردهاند، ممنوع میکرده است. امام در این رابطه و در جمع علما و روحانیون در اردیبهشت سال 1360 فرمودند:
«شما الآن میبینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمیکنیم، معذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد... ما البته میل داریم که همة گروهها و همة احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را پیش بگیرند و همه مسلم بشوند. بر فرض اینکه نشدند، مادامی که آنها با ما جنگی ندارند... و در مقابل اسلام قیام مسلحانه نکردهاند، به طور آزاد دارند عمل میکنند و به طور آزاد حرفهای خودشان را دارند میزنند.» (همان، ج 14، ص 343)
و در جای دیگر فرمودند:
«ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهایی را به واسطه بهایی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. اینها مسائل دارند، حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهایشان را زدند و سابقه دارند اینها» (همان، ج 17، ص 460)
در این مقطع زمانی، امام با توجه به بینش مذهبی خود احزاب را به دو دسته تقسیم میکند احزاب الهی و احزاب غیرالهی و برای هر دسته هم آثاری را برمیشمارند. امام تأکید میکند.
«از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است: یکی حزب الهی و یکی حزب غیرالهی و شیطانی. و آثار هر یک هم جدا بوده است.» (همان، ج 17، ص 191)
مشخصه احزاب الهی این است که مقصدش خدا است و به سوی خدا و در راه مستقیم حرکت میکند. این احزاب مردم را به سمت خود دعوت نمیکنند بلکه انسانها را به سمت خداوند فرامیخوانند. مشخصة احزاب غیرالهی و شیطانی هم این است که مردم را دعوت به خود و به طبیعت و نه خدا میکنند. این احزاب از اول تاکنون وجود داشتهاند. امام حزب رستاخیز را نمونهای از یک حزب شیطانی میداند.
امام معتقد است که راه مشخص است و با اندکی دقت میتوان این دو حزب را از هم تمیز
بعد از پیروزی انقلاب تذکرات امام در مورد وحدت و عدم اختلاف بین گروههای سیاسی نتیجهبخش نبود و هر روز گروه و حزب تازهای سر بر میآورد و با اقدامات خود باعث تفرقه در بین مردم و آشوب در کشور میشد
با وجود تمام ضربههایی که از اعمال احزاب و گروهها بر پیکر انقلاب وارد آمده بود باز هم امام برای فعالیت آنها راه را بازگذاشت
داد، البته گاهی هم حجابها مانع میشود که انسان بتواند درست تشخیص بدهد. ولی انسان میتواند این حجابها را بدرد و از ورای آنها، حزب الهی را انتخاب کند. از دیدگاه امام، حزبالله، در نهایت غالب میشود و حزبهای دیگر بر فرض هم که مدتی دوام بیاورند، از بین خواهند رفت.
در نهایت مجموعه تحولات از سال 1359 به بعد و جنگ و آشوبها و اغتشاشهایی که به وسیلة احزاب و گروههای سیاسی گوناگون بروز کرده بود که مهمترین آنها نیز قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و قیامهای انحرافی در کردستان و ترکمن صحرا بود، حکومت جمهوری اسلامی را در وضعی قرار داد که بهترین چاره برای جلوگیری از اغتشاشات و ناامنیهای بیشتر و علاج ناامنیهای موجود را در جلوگیری از فعالیت احزابی چند دانست.
این موضوع ـ یعنی رکود یا توقف فعالیت ـ دامنگیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی هم شد. حزبی که امام در اوایل تشکیلش در تأیید آن گفته بود:
«شما مقایسه بکنید این جمهوری اسلامی را در زمان ما، مقایسه بکنید این سران جمهوری اسلامی در کشور ما و این حزب جمهوری اسلامی در کشور ما [را] مقایسه بکنید با هر کشوری که میخواهید انتخاب کنید... من نمیخواهم بگویم که ما نقیصه نداریم. الی ماشاالله نقیصه داریم والی ماشاالله ما هواهای نفسانی داریم، لکن به مقایسه ما میخواهیم حساب کنیم. نه اینکه صد در صد جمهوری اسلامی الآن آن خطی را که انبیا میخواستند، طی میکند، یا حزب جمهوری اسلامی... لکن مدعی این هستیم که یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور وزیده است، ... و به واسطه همین نسیم روحبخشی که با عنایت حق تعالی در این کشور وزیده است، این کشور را رو به اسلام و آمال انبیا دارد سوق میدهد.» (همان، ج 16، ص 163)
لازم به یادآوری است بسیاری از یاران امام از جمله آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنهای از پایهگذاران این حزب بودند. اما در سال 1366 با موافقت امام خمینی این حزب نیز تعطیل شد و عرصه برای فعالیتهای حزبی محدود شد و فقط تشکلهایی نظیر جامعه روحانیت مبارز امکان فعالیت سیاسی داشتند.
5 ـ امام و احزاب بعد از سال 1367
با تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران و فروپاشی قطعی نظام سابق و اضمحلال طرفداران سلطنت و با تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر ضدانقلابیان و بیگانگان، امام بار دیگر به احزاب روی خوش نشان داد و در حد محدودی فعالیت گروههای مختلف را پذیرفت چرا که دیگر جدا شدن گروهها از یکدیگر، موجودیت نظام را تهدید نمیکرد و از طرفی هم کسانی که در کشور دست به تأسیس حزب میزدند، از موافقان نظام بودند که احتمالاً دیدگاههای متفاوتی با یکدیگر در مسائل جزئی داشته وگرنه کلیت نظام و اصول آن از طرف همة این گروههای سیاسی پذیرفته شده بود. در این رابطه، در سال 67، پیشنهاد انشعاب در بزرگترین تشکل سیاسی روحانی کشور ـ جامعه روحانیت مبارز ـ به امام داده شده که امام با این پیشنهاد موافقت کرد و فرمود:
«البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأی هست، باید هم باشد. سلیقههای مختلف باید باشد، لکن سلیقههای مختلف اسباب این نمیشود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبهها که با هم مباحثه میکنند. آن وقتی که مباحثه میکردند جاروجنجال جوری بود که انسان خیال میکرد دشمن هم هستند، وقتی مباحثه تمام میشد مینشستند به دوستی کردن و انس» (همان، ج 21، ص 47)
در ادامه امام میگوید که اصولاً اگر در ملتی اختلاف سلیقه وجود نداشته باشد، نقص و کمبودی وجود دارد چرا که وجود اختلاف دیدگاه و سلیقه در جامعه، امری طبیعی است منتهی این اختلاف رأی باید دوستانه باشد و به دشمنی نکشد:
«اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.» (همان، ج 21، ص 47)
البته این موضع آنی امام نبود. پیشتر هم دیده بودیم که امام در مخالفت با احزاب و گروهها عقیدة آنها را ملاک قرار داده بود. حتی در اوج مخالفت امام با حزبگرایی یعنی در سال 1361 هم امام بر این موضع خود پای میفشردند. امام در دی ماه 1361 فرمودند:
«اینطور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایدة حزب است» (همان، ج 17، ص 93)
پس امام در رد یا تأیید حزب بر ایدة آن حزب تأکید داشته و از آن طریق نسبت به احزاب اظهارنظر میکرده است.
با انشعاب در جامعة روحانیت مبارز و ایجاد مجمع روحانیون مبارز که با تأیید امام و به دنبال ثبات در کشور و نظام صورت گرفت، فضای سیاسی کشور نیز بازتر شد و دیدگاههای متفاوت مجال بروز در عرصة سیاسی کشور را یافتند.
نتیجهگیری
همانطور که بررسی تحولات اجتماعی و سیاسی را باید با توجه به ظرف زمانی و مکانی و بروز آن رخداد بررسی کرد و بررسی آن رخداد بصورت تجریدی و مجزای از بستری که آن تحول در آن رخ داده است، صحیح نیست؛ رویکرد امام خمینی نیز به پدیدههای اجتماعی ـ سیاسی ـ مشابه پدیدة تحزب ـ را نیز باید در چارچوب زمانی و مکانی خودش مورد بررسی قرار داد.
شاید در نگاه اول و بدون توجه به موقعیت زمانی و مکانی رخدادها، اینطور به نظر برسد که
امام هیچگاه تشکیل احزابی را که در جهت نفع عموم مردم و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد رد نکردهاند
در مقطع زمانی پیش از انقلاب، امام به طور مطلق با تشکیل حزب و کلاً پدیدة تحزب مخالف بوده است ولی با اندکی تدقیق ملاحظه میشود که این رویکرد منفی، در مورد احزاب فرمایشی و احزابی بوده است که تأمینکنندة منافع بیگانگان بودهاند و ایشان هیچگاه تشکیل احزابی که در جهت نفع عموم مردم و برخاسته از رأی و نظر مردم باشد را رد نکردهاند. تأیید احزاب تأمینکننده منافع مردم توسط امام در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج اقتدار و مقبولیت مردمی ایشان، مؤید نظر ماست چرا که در آستانة پیروزی انقلاب، امام در پاسخ پرسشهای خبرنگاران، بارها بر آزادی فعالیت احزاب تأکید داشتند که البته سه مورد را مستثنی کردند: 1ـ مضر بودن فعالیت احزاب 2ـ خرابکاری در امور سیاسی توسط احزاب 3ـ خیانت احزاب به کشور و ملت.
عدم مخالفت مطلق با فعالیت احزاب در دیدگاه امام خمینی را، نگاه به سومین قسمت این پژوهش بیشتر آشکار میکند. چرا که با وجود فعالیت صدها گروه و حزب در این دوره، امام هیچگاه دستور به تحدید این گروهها و احزاب ندادند و صرفاً به دعوت آنان به اتحاد و وحدت اکتفا کردند.
توجه به موقعیت زمانی در مقطع چهارم بررسی شده در این پژوهش ـ یعنی سالهای 1360 تا 1367 ـ و توجه به روند تحولات آن برهة زمانی، جهت درک موضع امام در مورد تحدید فعالیت احزاب، راهگشاست؛ چرا که فعالیت گروههای بیشماری که در آن سالهای پرتنش، به صورت قارچگونه سر بر میآورند اصل نظام را مورد تهدید قرار داده بود و حتی تمامیت ارضی کشور را تهدید میکرد و همانطور که در قسمت پنجم این پژوهش آمده است، با برطرف شدن این مؤلفهها ـ یعنی شرایطی که اصل نظام را به چالش کشیده بود ـ دوباره شاهد اقبال امام خمینی به تشکیل گروههای سیاسی هستیم که شاید اگر عمر امام، بیشتر میپایید، شاهد اقبال بیشتر ایشان به تشکیل احزاب و گروههای سیاسی بودیم؛ چرا که دیگر نظام به ثبات رسیده بود و تهدید بزرگی هم که کشور و تمامیت ارضی کشور را مورد حمله قرار داده بود ـ جنگ ـ نیز پایان یافته بود.
منابع:
ا. اتحادیه، منصوره. (1381). پیدایش و تحول احزاب سیاسی. تهران: کتاب سیامک.
2. امام خمینی، روحالله. (1378). صحیفة امام. جلدهای 1 و 2 و 3 و 4 و 6 و 9 و 14 و 16 و 17 و 20. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3. حسینی، سیدعلی اصغر. (1381). مشارکت سیاسی از دیدگاه امام خمینی. قم: نشر حبیب.
4. صارمی شهاب، اصغر. (1378). احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
5. عالم، عبدالرحمن. (1375). بنیادهای علم سیاست. تهران: نشر نی.
6. هاشمی، محسن. (1376). هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب.
پینوشتها:
1. از آنجمله به: روحالله خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 6 ص 336 مراجعه شود.