آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


حضرت امام با غیر قانونی دانستن حکومت استبدادی پهلوی و در ادامه با مطرح ساختن ایده و تئوری حکومت اسلامی ضمن مد نظر قرار دادن روش حکومتی پیامبر و بویژه امام علی(ع) و دفاع منطقی از آن در طول 15 سال مبارزات خستگی‌ناپذیر و دعوت از مردم در طول سخنرانیها و نوشته‌های خود، برای عملی ساختن و اجرای چنین هدفی، تلاش بی‌وقفه‌ای را در این زمینه بکار گرفتند که سرانجام آن موفقیت در برپایی حکومت جمهوری اسلامی و سرنگونی حکومت شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله بود.
این مقاله سعی دارد با اشاره به اصلی‌ترین موارد و زمینه‌های مطرح شده در سخنرانیها و نوشته‌های حضرت امام در رابطه با دولت و حکومت اسلامی و تفکیک آنها به تبیین دیدگاهها و تئوریهای ایشان در این عرصه بپردازد.
مقدمه
جریانات و حوادثی که در دهه‌های اول از سدة اخیر بر ایران می‌گذشت، بویژه سقوط نهضت ملی نفت، سایه روشنهای فراوانی پیش روی تحلیل‌گران و جامعه‌شناسان بخصوص آنهایی که درد دین داشته و به سرانجام امت اسلامی ایران با اهداف آرمانگرایانه می‌اندیشیدند، قرار داده بود. حضور بی‌حد و حصر آمریکاییان در ایران و تسلط شدید آنها بر دربار پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 32، شکافهای میان شاه و ملت را بیش از پیش نمایان ساخته و چهره ضد مذهبی و ضد مردمی او را بر ملا می‌نمود.
حضرت امام با نگاه ژرف و تحلیل عمیقی که در مواجهه با مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اجتماع آن روز ایران داشتند، به عنوان عالم دینی و سیاسی نمی‌توانستند، نسبت به این مسائل مهم امت اسلامی بی‌تفاوت باشند و با احاطه بر اوضاع زمانه، منتظر فرصتی بودند تا با آگاهی دادن به جامعه زمان خویش، اعتراض صریح و واکنش مثمرثمری را نسبت به افشا ساختن این وضعیت داشته باشند.
رحلت آیت‌الله بروجردی، گستاخی و جسارت محمدرضا شاه را در پی داشت تا با سوءاستفاده از این موقعیت برنامه‌های موردنظر خویش، بخصوص برنامه‌هایی را که مخالف با منافع اسلام یا میهن و به نفع اربابان بیگانه‌اش بود اجرا نماید. حضرت امام در چنین موقعیت حساسی وارد عمل شدند. ایشان در وهله اول با سخنرانیهای صریح و واکنش سریع در اعتراض به برنامه‌های غیراسلامی و ضد مردمی شاه ضمن اعلام مواضع خود، با تبیین برنامه‌های خیانتکارانه شاه از مردم و نهادهای اسلامی بخصوص مراجع و مجتهدین و حوزه‌های علمیه درخواست می‌کردند که در چنین موقعیتهایی واجب است با واکنش نشان دادن مؤثر به داد اسلام و مردم برسد.
تداوم سخنرانیهای امام و تلاشهای ایشان در جهت تنویر افکار مردم جامعه، سرانجام منجر به غیرقانونی اعلام شدن حکومت شاه و دعوت حضرت امام از مردم ایران برای جایگزین کردن حکومت اسلامی به جای استبداد شاهنشاهی بود.
آنچه در این مقاله خواهد آمد اشاره و تحلیل این قضیه خواهد بود.
ضرورتها و لزوم تشکیل دولت و حکومت اسلامی
اندیشه‌ها و عمده سخنرانیهای حضرت امام در ضرورت و لزوم تشکیل دولت و حکومت اسلامی بر چند پایه و محور عقیدتی، تاریخی، اجتماعی و سیاستهای داخلی و بین‌المللی استوار می‌باشد که به هر یک از آنها جداگانه اشاره می‌شود:
محور عقیدتی ـ تاریخی اسلام
اشاره‌های مداوم امام خمینی به تجارب تاریخی، سیره و سنت پیامبر اسلام در تشکیل حکومت و اهتمام فراوان رسول خدا در روزهای پایانی عمر خویش به امر جانشینی جهت استمرار حکومت اسلام و همچنین تلاشهای امام علی(ع) در دوران خلافت پنج ساله و برنامه‌های صریح و قاطعی که از همان ابتدای تشکیل خلافت و حکومت خویش در پیش گرفتند، اسناد و حکایتهای واقعی تاریخ پرحادثه صدر اسلام و عملکردهای اسوه‌های ممتاز آن در نوشته‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام به عنوان ملاکهای اصلی در لزوم تشکیل حکومت اسلامی، بخصوص در جهت روشن ساختن، نهادینه کردن و رسوخ دادن این افکار به اندیشه‌های سنتی برخی از طلاب و روحانیون سطحی‌نگر در حوزه‌های علمیه آن روز تبلور خاصی یافته است:
«پیغمبر اسلام می‌خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند. می‌‌خواست تمام ممالک دنیا را در تحت یک کلمه توحید... قرار بدهد.»1
امام خمینی با استناد به حکومت پیامبر(ص) و علی(ع) حکومت آنها را حکومتی انسان‌ساز دانسته و با محور قرار دادن حکومتشان، به مبارزه با عملکردهای شاه و دفاع از تلاشهای خود و عالمان دیگر اسلام در راه تشکیل حکومت اسلامی واقعی و مبارزة فکری و تبلیغی علیه افکار باطل و تهمتهای ناروا به حکومتی که مد نظرشان بوده است پرداخته و برخی مشخصه‌های آن را به رؤسا و مقامات بلندپایه نظام اسلامی توصیه می‌نمودند:
«آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت آدم‌سازی است. شما خود رؤسای اسلام را باید ملاحظه کنید، مثل پیغمبر اسلام که رئیس اسلام است، امیرالمؤمنین که بعد از او رئیس اسلام بود. شما خود آنها را ببینید که وضعشان چه جوری بوده، دیکتاتوری بوده است؟! پیغمبری که با مردم دیگر وقتی می‌نشست معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است... حکومت اسلامی می‌خواهیم یک حکومتی باشد که یک قدری شبیه باشد به این حاکمهای ما. اینها کجای حکومت اسلام دیکتاتوری بوده است که آقایان سخت از این می‌ترسند. دیکتاتوری چیست؟! حکومت اسلام حکومت قانون است...» 2
امام با توجه به طرح حکومت اسلامی، روز غدیر را روزی می‌دانند که پیامبر تکلیف حکومت را معین و آن را الگویی سیاسی ـ حکومتی برای جهان اسلام تا آخر تعیین فرموده است. این تفکر و عملکرد، صددرصد درست و مفید به حال جامعه و پیشرفت آن در ازمنه و امکنه مختلف بوده است. منتهی از نظر امام آن چیزی که سیاست اسلام را به خطر انداخت. انحراف پیدا نمودن این برنامه در طول تاریخ اسلام و دور شدن و حتی تغییرات 180 درجه‌ای حکومتهایی که خود را حکومت اسلام معرفی می‌کرده‌اند، از آن بوده است. 3
مکتب اسلام مکتبی سیاسی ـ حکومتی ـ عبادی
امام خمینی به عنوان عالمی آگاه به اسلام و احکام عبادی ـ سیاسی آن و اندیشه‌مندی مصلح و دلسوز جامعه و اوضاع آن سعی داشتند، با تفسیر و تبیین دقیق اسلام و احکام اسلامی، بخصوص روشن ساختن ابعاد سیاسی ـ حکومتی آن، چهرة اسلام را در میان ادیان الهی دیگر مانند مسیحیت روشن ساخته و آن را توضیح دهند:
«گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست فقط یک رابطة معنوی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس... اسلام برنامه حکومت دارد، اسلام قریب پانصد سال ـ تقریباً یا بیشتر ـ حکومت کرده است، سلطنت کرده است... سیاست دارد اسلام، ادارة مملکتی دارد اسلام، ممالک بزرگ را اداره می‌کند...» 4
از طرف دیگر امام در رابطه با مکاتبی که داعیة سیاست و کشورداری در میان ممالک پیشرفته را داشتند و با انتقاد از برخی عملکردهایی که مورد تأیید سردمداران اجراکنندة این سیاستها بوده است، احکام سیاسی اسلام را مدون‌تر و کامل‌تر از آنها تلقی نموده‌اند به طوری که اجرای برخی از احکام آن را برای زندگی شخصی افراد در جهت مصونیت جامعه لازم و ضروری دانسته‌اند:
«... حکومت اسلام مثل سایر حکومتها نیست. سایر حکومتهای مادی ـ به هر رژیمی که هستند ـ اینها فقط کار به این دارند که نظم مملکت خودشان محفوظ باشد... فقط متکفل نظم مملکت خودشان هستند... می‌خواهد سایر کثافت‌کاریها را بکند حکومت به او کاری ندارد... کاری به او ندارند که در خانه‌ات تو چه می‌کنی... اما اسلام و حکومتهای الهی این‌جور نیستند... به تمام شئون انسان از آن مرتبه پایین مرتبة درجة پایین، تا هر درجه‌ای که بالا برود همه اینها را سر و کار با آن دارد. مثل این حکومتها نیست که فقط به باب سیاست ملکی کار داشته باشند...» 5
امام خواسته‌های مردم در راه تشکیل حکومت اسلامی را دقیقاً مبتنی بر احکام سیاسی اسلام و مبانی پیشرفته آن می‌دانستند و نمونه بارز و عینی عمل کرد مردم به این احکام را شعارها و تظاهراتی که آنها در شهرها و دهات ایران در قبل از پیروزی انقلاب به راه می‌انداختند، دانسته‌اند.6
حضرت امام اعتقاد داشتند:
«... ما که به ولایت معتقدیم و به این که رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و ولی امر مسلمانان را تعیین کند باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و ادارة امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمة اعتقاد به ولایت است...» 7
برداشتی چون اجرای احکام پس از رسول اکرم و تا ابد ضرورت دارد تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداری ضرورت می‌یابد 8
تشکیل حکومت واقعی اسلام
به لحاظ اجتماعی ـ مذهبی، حضرت امام که اندیشه سیاسی خودشان را ضرورت تشکیل حکومت در چارچوب احکام و قوانین اسلامی در راه تحقق بخشیدن به پیاده کردن این احکام می‌دانستند، با شجاعت هرچه تمامتر به انتقاد از برخی رفتارها و عملکردهای غیراسلامی حکومت پهلوی پرداختند و نهایتاً حکومت وی را غیراسلامی و وجود شاه در ایران را مانع اصلی در راه نیل به حکومت صددرصد اسلامی که آرزو داشتند به حساب آوردند. مخالفتها و انتقادات اولیه امام از زیر سؤال بردن حرکتهای خائنانه شاه به اسلام و هم‌پیمان شدن با یهود آغاز می‌گردد:
«... همه با هم همصدا بگویند که آقا ما نمی‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند. ما نمی‌خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم‌پیمان بشود در مقابل پیمان اسلامی...»9
لحن پرقدرت امام در سخنرانیهای خود و در انتقاد تند و صریح از شاه، محمدرضا پهلوی و اعمال وی را بی‌محابا زیر سؤال می‌برد و نه تنها وی را یک حاکم اسلامی نمی‌دانستند، بلکه او را جنایتکار و خاطی از احکام و قوانین اسلام می‌خوانند:
«... جنایتکاری که علیه تمام شعائر مذهبی و اسلامی مبارزه می‌کند و با همة مظاهر اسلامی مخالف است، نمی‌تواند، در بین مسلمین موافق داشته باشد. جنایتکاری که می‌گوید مذهب در حکومت من نقشی ندارد، چطور ممکن است موافق داشته باشد...» 10
حضرت امام با اشاره به گزارش تاریخی منابع مربوط به عدم سازش امام علی(ع) با معاویه از همان ابتدای خلافت، آن را حجتی آشکار بر مردم زمانة خود در عدم رضایت به حکومت جور می‌دانند و معتقدند که:
«رضایت بر حکومت اینها... رضایت بر غارتگری مال مردم است و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی ولو یک ساعت.» 11
وضعیت سیاسی ـ فرهنگی و تمدنی‌ای را که محمدرضا شاه در ایران ایجاد کرده بود، یعنی با اقدامات و عملکردهای خود سعی می‌کرد تا ایران را یکسره به دامن استعمارگران ببرد و به اصطلاح آنها را پناهگاه خود قرار دهد و هر روز بیش از پیش ما را وابسته و محتاج به آنها در تمامی شئون زندگی حتی در مسائل خصوصی نماید و این کار را تمدن و تجدد به حساب می‌آورد، مورد انتقاد و اعتراض حضرت امام قرار می‌گرفت. ایشان معتقد بودند: حکومتی که ملاکهای علومش و تربیت و تعلیمش، وابسته کردن مردم جامعه اسلامی باشد، این حکومت اسلامی نیست. 12
«... ما که می‌گوییم حکومت اسلامی، می‌گوییم این وضع باید از بین برود...» 13
امام با برشمردن برخی اعمال ننگین شاه معتقد بودند که رژیم حتی به حداقل احکام و دستورات اسلامی نیز عمل نمی‌کند. بنابراین چنین حاکمی شایستگی و صلاحیت حکومت بر امت اسلام را ندارد:
«لااقل به بعض احکام این حاکم عمل بکند، خیانت نکند به این ملت، نخورد مال این ملت را. برندارد مال این ملت را ببرد به آمریکا و به سایر ممالک و ویلا برای خودش و بچه‌هایش و طایفه‌اش درست بکند»14
«... ما دنبال یک حاکم تقوادار، تقوای سیاسی لااقل داشته باشد. نخورد مال این ملت را، هدر ندهد مال این ملت را...» 15
سیاستهای بین‌المللی و لزوم تشکیل حکومت اسلامی
نفوذ استعماری استعمارگران و رخنه عوامل مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، و حتی مذهبی آنها در درون تشکیلات جامعه ما در رژیم گذشته منزلت مسلمان را متزلزل ساخته بود. رضایت به این دریوزگی و سرسپردگی و خفت و زبونی که جامعه بین‌المللی و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و اسرائیل برای ایران و دیگر کشورهای اسلامی منطقه به وجود آورده بودند، عالمان آگاه، آزاداندیش و دلسوز به حال ملت اسلام همچون حضرت امام را متقاعد می‌کرد که تشکیل حکومتی اسلامی که به این خفتها و زبونیها در عرصه بین‌المللی خاتمه دهد، بایسته و جزء تکلیف آحاد مسلمین می‌باشد و چنین اقدامی اولین هدف و آرمان امام خمینی به شمار می‌رفت:
«... در مرحلة اول، هدف مستقل نمودن کشور و قطع ایادی و سلطة خارجی و داخلی متکی به خارج است و نیز قطع هر نحو سلطه چه سیاسی و نظامی و چه فرهنگی و اقتصادی است و بیرون راندن استعمار و استثمارگران هر که باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع کشور به مردم رنج کشیده...» 16
حضرت امام با آگاهی و اشراف کامل بر مسائل بین‌المللی در جهت ریشه‌یابی عوامل که مخل در کار برقرار شدن حکومت اسلامی بودند، از دستهای آلوده و پیدا و پنهان استکبار و استعمار جهانی در این کار غافل نبودند. ایشان با گوشزد کردن توطئه‌های بیگانگان در ممالک اسلامی از موج تبلیغات منفی که بر علیه اسلام از جانب استعمارگران به افکار مردمان مسلمان تزریق می‌گشت، پرده برداشته‌اند:
«... استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام حکومتی ندارد، تشکیلات حکومتی ندارد... واضح است که این تبلیغات جزئی از نقشة استعمارگران است برای بازداشتن مسلمین از سیاست و اساس حکومت...» 17
از دیدگاه حضرت امام نقشة دیگر استعمار برای تضعیف حکومتهایی که داعیه اسلام‌خواهی در مملکت خویش داشته‌اند، تبلیغ و تحلیل ناروا در رابطه با عدم سازگاری دیانت اسلام با سیاست و ترساندن اقشار علما و روحانیون از ورود به عالم سیاست و منع آنها از داخل شدن به دستگاههای سیاسی حتی برای نظارت، جهت حفظ احترام و منزلت خویش در میان مردم و جامعه اسلامی است. با تبلیغ اینکه دخالت در امور سیاسی در واقع همان روی آوردن عالم و روحانی به امور دنیوی و مصداق فرد فاسق می‌باشد! اندیشه‌های مسموم خود را به خورد برخی از روشنفکران منحرف و برخی از اهالی حوزه داده و با این اقدامات و تبلیغات، سعی در منزوی کردن علما و روحانیون که از پیشروان مردم در نهضتهای انقلابی به حساب می‌آمدند و جدی‌ترین عناصر مخالف با سلطة استعمارگران و از اصلی‌ترین منهیان متخلفان از قوانین و احکام اسلامی در کشور بودند، نمودند. متأسفانه برخی از روحانیون و روشنفکران نیز ناآگاهانه و بدون اطلاع از اندیشه‌های شوم استعمار آب به آسیاب دشمن می‌ریختند و آنها را در راه پیشبرد اهداف شومشان یاری می‌کردند.
«... این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند. این را بی‌دین‌ها می‌گویند. ...این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده‌اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعة مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می‌توانند، بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است...» 18
«... این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمال می‌کنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید و آنها هر کاری می‌خواهند بکنند... کسی نباشد، جلو آنها را بگیرد...» 19
هدف از تأسیس دولت اسلامی
از دیدگاه امام دولت پهلوی دولتی غیرقانونی بود که نه از پایگاه مردمی برخوردار بود و نه مطابق با موازین حکومت اسلامی رفتار می‌کرد و این خود باعث می‌شد تا امام خمینی اولین مقصود سیاسی خودشان در جامعه را تأسیس دولت و حکومت اسلامی مطابق با آن نوع که توسط پیامبر(ص) و امام علی(ع) در حکومتشان بوجود آورده بودند، بدانند.20
امام حکومتی مدنظرشان بود که اهم مقاصد و خواسته‌های مردمان مسلمان را برآورده کرده و به نیازهای آنان پاسخ گوید. در واقع حکومتی که آرزوی حضرت امام بود، حکومتی بود که پس از تأسیس شدن آن، مایه افتخار و مباهات مردم مسلمان ایران باشد و این حکومت نمونه‌ای باشد، برای نشان دادن حکومت صحیح به دیگر حکومتهای اسلامی و حتی امتهای غیراسلامی ممالک دیگر:
«... اگر چنانچه ما بتوانیم ان‌شاءالله حکومت اسلامی را اجرا بکنیم، در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم می‌شود که طرز حکومت چطور است...»21
ساده‌زیستی یکی از اصلی‌ترین فاکتورهای مهم و از اهداف حضرت امام بود که آن را از طرز زندگی حضرت علی(ع) در هنگام حکومت پنج ساله حضرتش الگوبرداری نموده بودند و با استناد به چنین زندگانی بود که خواسته خودشان را مطرح می‌کردند و از شاه و عملکرد غیراسلامی او انتقاد می‌نمودند:
«... ما می‌خواهیم یک حاکمی در همه ایران ـ اگر ان‌شاءالله موفق بشوند مسلمین ـ در همه ممالک اسلامی یک حکومت باشد این جوری یک حکومت باشد که مال مردم را نخورد. یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد، یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد...» 22
مهمترین مقصود و هدف حضرت امام از تشکیل حکومت اسلام، معرفی کردن حکومتی نمونه به جهان معاصر برای خروج بشریت از بن‌بستهای سیاسی‌ای بود که حکومتهای غیرقانونی و فاسد آنها، آگاهانه یا ناآگاهانه امتها را گرفتار ساخته بودند و مرتب اظهار امیدواری می‌کردند تا در آینده‌ای نزدیک این امر به وقوع بپیوندد و آنها بفهمند که حکومت اسلامی چه حکومت باارزشی است و مشخصه‌های یک حکومت صحیح چیست:
«... من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود و از مزایایی که در حکومت اسلام هست، بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است، و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه نحوی است و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد در زندگی...» 23
«... اگر چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید، تمام مکتبها شکست بخورد. مع‌الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم...» 24
امام خمینی نوعی حکومت اسلامی می‌خواستند، در کشور برقرار بشود که همه ارکان حکومتی آن، از شخص حاکم تا پایین‌ترین رده‌های مدیریتی و ریاستی آن، رفتار و زندگی و عملکردی شبیه به نظام خلافتی امام علی(ع) داشته باشند. هدف و منظور حاکمش از حکومت همان هدفی باشد که امام علی از بدست گرفتن حکومت از ابتدای بیعتشان با مردم مدنظرشان بود. وضع زندگی و معیشت او، حتی در زمان حکومت، از افراد طبقه سه پایین‌تر و با مردم و با همین طبقه فقرا هم‌درجه در زندگی بود.25
دادرسی حاکم اسلام در حکومتی که مقصود و هدف حضرت امام بود می‌باید، با رؤسای جمهوری و حاکمان دیگر تفاوت داشته باشد:
«... حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می‌آمد، جلوس می‌کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می‌کردند...»26
هدف حضرت امام از تشکیل حکومت اسلامی در این گفتارشان تبلور یافته است:
«... ما می‌خواهیم، یک حاکمی در همه ایران ـ اگر ان‌شاءالله موفق بشوند مسلمین ـ همه ممالک اسلامی یک حکومت باشد این جوری یک حکومت باشد که مال مردم را نخورد. یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد؛ یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد...»27
آفات دولت اسلامی و موانع تشکیل آن
در نظر امام یکی از آفت‌هایی که دولت اسلامی را تهدید می‌کند، مناقشات میان گروهها و احزاب مختلفی است که در راه تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کنند. به همین دلیل به فرمان ایشان، این احزاب و گروهها باید تلاش کنند تا بدور از مناقشات گروهی خود و حزبی، ملت را تا رسیدن به هدف عالی، یعنی تشکیل حکومت اسلامی هدایت کنند.28
دستهای ناپاک و عقلهای ناقص یا ضعیف نیز ممکن است، بر سر راه تشکیل یا تداوم حکومت اسلامی قرار گرفته و مانع تحقق آرمان ملت در راه تشکیل شدن یا ادامه یافتن و یا کند شدن حرکت جامعه به سمت تشکیل دولت ناب اسلامی گردد. همانطور که به قول حضرت امام همین عوامل بعد از رسول الله و در صدر اسلام موجب انحراف جامعه اسلامی و دور کردن آن از بستر صددرصد اسلامی خویش شدند.29
یکی دیگر از آفتهای فکری که خطر بزرگ داخلی از دیدگاه امام محسوب می‌شود و همین نقیصه فکری و تفسیری از اسلام، باعث رخنه استعمار و ضربه زدن به دولت و یا مانع‌تراشی عمده بر سر راه تشکیل دولت می‌گردد:
«... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه بوجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه عرضه می‌شود، برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند، مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام باشند حکومتی بوجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند...»30
همان‌طور که اشاره شد حضرت امام در سخنرانی‌های خود مؤکداً به تبیین آفت‌های اندیشه انحرافی در درون جامعه اسلامی و هشدار دادن نسبت به خطرات آن می‌پردازند.31
ویژگیها و مزایای حکومت جمهوری اسلامی
حضرت امام، خصوصیات و مزیت‌های اسلامی را که از دهة چهل به بعد در ذهن خودشان می‌پروراندند، در تمامی سخنرانیهای خود مطرح می‌ساختند. اصل اندیشه حضرت امام در واقع خداسالاری در جامعه بود. یعنی پیاده کردن دستورات خدا که در جامعه اسلامی از طریق آیات قرآن؛ سنت و گفتار پیامبر و ائمه به مسلمان‌ها ابلاغ می‌گردد و حاکم اسلام باید آنچه از طرف خدا رسیده را عمل کند.
«... حکومت سلطان اسلام «ظل الله» است. معنی «ظل» این است که حرکتی ندارد؛ خودش، حرکت به حرکت اوست...»32
در حکومت اسلامی که مدنظر امام بود، نائل شدن جامعه اسلامی به پیشرفت و بالا رفتن سطح زندگی مردم و پاسداشت ارزشهای اسلامی، همچنین تأمین امنیت آنها تا زمانی که به عنوان یک شهروند در مملکت اسلامی زندگی می‌کنند، جزء اصلی‌ترین ویژگی‌ها و مزیتهایی بود که مردم از آن برخوردار می‌شدند. در همین راستا حضرت امام در سخنرانی خویش در برابر تبلیغات منفی اقدام به موضع‌گیری کرده‌اند:
«این جور نیست که اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، دیگر زندگی مردم را به هم می‌زند و توپ و تانک و این چیزها دیگر نمی‌خواهیم و ما می‌خواهیم، الاغ سوار بشویم حرفهای مفت است که می‌زنند.»33
به فرمایش امام به ما می‌گویند که شما حکومت اسلامی می‌خواهید بکنید؛ می‌خواهید که اصلاً چرخ این مملکت را بخوابانید! این غلط است می‌گویند؛ اینها تبلیغات باطل است34ما که می‌گوییم اسلام، اینها تبلیغات می‌کنند که اینها می‌خواهند هرج و مرج کنند.35
حضرت امام پس از موضعگیری در برابر تبلیغات منفی دشمنان و معترضان اندیشه حکومت اسلامی، مزایا و ویژگیهای حکومت اسلامی را از دیدگاه خودشان مطرح نموده‌اند:
«... ما که حکومت اسلامی می‌گوییم، [یعنی] این هرج و مرج نباید باشد... ما چرخها را به راه می‌خواهیم بیاندازیم... نفتهای شما الآن به اروپا و آمریکا دارد می‌رود، ما می‌خواهیم جلوی این گرفته بشود؛ یک مقدار عاقلانه‌اش فروش برود، آن هم ارز دست ما بیاید؛ نه اینکه نفت ما را ببرند...»36
حضرت امام معتقد بودند که حکومت اسلامی حکومتی است که به همان شکلی که حکومتهای دیگر تشکیلات حکومتی و اداری دارند و برای آن قوانین و مقررات وضع کرده‌اند، دین اسلام نیز دارای چنین ویژگیهای حکومتی است و قانون اساسی اسلام باید با تفسیر و تحلیل صحیح از دل احکام و عقاید آن بیرون کشیده شود.
«... اسلام حکومت دارد و حکومتش همان نحوی که حکومتهای دیگری هست و تشکیلات دارد؛ تشکیلات دارد لکن تشکیلاتی که تمامش بر مبنای عدالت است. روابط حکومت با رعیت، با اصناف رعیت، روابط رعیت با حکومت، روابط حکومت با مذاهب اقلیت، روابط مردم جامعه با اقلیتها، روابط حکومت با حکومتهای دیگر، روابط خود جامعة اسلامی با جوامع دیگر، تمام اینها قوانین دارد...»37
«... وقتی حکومت اسلامی تشکیل شود همه تابع قانون اسلامند و اسلام یک جناح یکپارچه و واحد است؛ حکومت ما جمهوری اسلامی است که متکی بر آیات قرآنی است و قانونش، قانون اسلام است و جناحهای سیاسی در آنجا در اظهار عقاید خود آزادند...»38
عدالت، مشخصه اصلی دولت اسلامی
«... اسلامی که حکومتش تشکیل شد، در زمان رسول‌الله و باقی ماند... زمان حضرت امیر بود باز، حکومت عادله اسلامی بود...»39
حکومت اسلامی از دیدگاه امام در واقع همان حکومت عدالت است. از آنجا که مهمترین اندیشه‌های امام حول محور مردم و یاری رساندن به آنها بود، برنامه‌ها و نقشه‌های ایشان نیز در جهت رفاه مردم و برآورده ساختن خواسته‌های آنها بود. از آنجا که عدالت مهمترین رکنی است که همة مردم و در همه زمانها تشنه آن بوده و منتظر اجرای آن هستند، بنابراین این مشخصه در اندیشه‌ها و سخنرانیهای حضرت امام تبلور یافته است:
«... ما که می‌گوییم حکومت اسلامی، می‌گوییم حکومت عدالت. ما می‌گوییم یک حاکمی باید باشد که به بیت‌المال مسلمین خیانت نکند؛ دستش را دراز نکند، بیت‌المال مسلمین را بردارد...»40
ایشان با عنایت به دوران حکومت سراسر عدالت‌گستر پیامبر و مخصوصاً علی(ع)، خطاب به ملت رنج کشیده ایران تأکید می‌کردند که:
«... ما یک همچو حکومتی می‌خواهیم، که توجه به امر عدالت همچون پیامبر و علی(ع) داشته باشد...»41
«... از حکومت اسلامی شما را نترسانند، حکومت عدالت است؛ حکومتی است که زندگی شما را زندگی مرفه ان‌شاءالله قرار می‌دهد. برای مردم نفع دارد. برای مردم همه‌اش منفعت است...»42
حضرت امام در اندیشه حکومتی خویش معتقد بودند که باید برنامه‌ای مستقل مبنی بر عدالت، دموکراسی و قانون اساسی، آن هم قوانینی مطابق اسلام در جامعة مسلمانان بکار گرفته شود؛ چرا که نتیجه و حاصل عملی شدن قوانین اسلام، عدالت اجتماعی بود که به تبع آن به وجود می‌آمد.43
«... حکومت اسلامی یعنی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی و متکی بر قواعد و قوانین اسلام... حکومتی مبتنی بر عدل و انصاف نسبت به همة اقشار وطن می‌سازیم...»44
«...ما می‌خواهیم یک حکومت عدل بر قوانین اسلام در ایران حکمفرما باشد...»45
حضرت امام مردم و حضور یکپارچة مردمی در تشکیل حکومت اسلامی را مهمترین پشتوانه برای عدالت و برقراری آن در جامعة اسلامی می‌دانستند و با اشاره به حکومت غیرمردمی محمدرضا شاه معتقد بودند که:
«... همه اینها برای این است که پشتوانة این اشخاصی که حکومتها به دستشان هست، ملت نیست...»46
اما از دیدگاه امام، مردم باید در یک فضای گسترده و اندیشه‌های فرامرزی با حضور خودشان در صحنه، برای برقراری عدل در جهان اسلام تلاش می‌کردند:
«... باید کوشش کنید تا طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی را با ملتهای مسلمان به اطلاع دنیا برسانید تا زمینه فراهم شود که حکومت عدل و انصاف به جای این حکومتهای استعمار زده که اساس آن بر ظلم و چپاولی است، برقرار شود... اگر حکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دارالحکومه‌اش مسجد روی خاکهای گرم و سلطانش با کفش و جامة کهنه حکومت می‌کند و ملت در پناه آن با آرامش و در سایة عدل زندگانی می‌کند، روی کار آید، اساس انحرافات چپ و راستی بر باد می‌رود...»47
«... ما باید دولت اسلامی را همة مردم همه انسانها دولت اسلامی را تقویت کنند تا بتواند، اقامة عدل بکند...»48
« حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامة عدل بینشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان... اسلام برای این دو جهت آمده است و ما تابع اسلامیم و باید این دو جهت را حفظ کنیم.»49
برنامه‌های حکومت اسلامی
طرحها و برنامه‌هایی که حضرت امام در اندیشه خودشان پس از تشکیل حکومت اسلامی و در بخشهای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی در نظر داشتند، در سخنرانیها و یا نوشته‌های ایشان منعکس شده است. برنامه پیشنهادی ایشان با اشراف کامل بر نقطه ضعفهای حاکمان و خلفای غاصب و غیرقانونی اسلامی در طول تاریخ و بخصوص حکومت پهلوی و مد نظر داشتن راهکارهایی خیرخواهانه که به سود مردم جامعه اسلامی و پیشرفت اسلام باشد بوده است.
استقلال و رسیدن به خودکفایی لازمة حکومت اسلامی، برای قطع وابستگی به اجانب از برنامه‌های دیگر امام بوده است. همچنین برنامه‌ها و سیاستهای خارجی و بین‌المللی نیز که ایشان بر آنها تأکید داشتند، نوعی خوار کردن و در تنگنا قرار دادن حتی قطع رابطه کردن با دولتهای معاند با اسلام و حکومت اسلامی بود:
«... همه با هم همصدا بگویند که آقا! ما نمی‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند. ما نمی‌خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم‌پیمان بشود، در مقابل پیمان اسلامی...»50
از دیدگاه حضرت امام نشریات و نوشته‌های آنها هم باید، در راستای اسلام و آماده کردن مقدمات یک حکومت اسلامی باشد:
«باید برنامه و نشریات همه جناح‌ها، بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد و در مقدمه، سرنگون کردن طاغوت و شاخ‌ها و شاخه‌های آن...»51
در جامعة اسلامی که آرمان و آرزوی حضرت امام به حساب می‌آمد، برنامه‌ها طی دو مرحله، هم استقلال و خودکفایی مملکت اسلامی و اختصاص یافتن سرمایه‌ها به مردم را شامل می‌شده است و هم مجموعه اقداماتی در درون تشکیلات این جامعه هم به لحاظ منابع انسانی که تصفیه درونی و پالایش نیروهایش می‌خوانیم و هم به لحاظ منابع و امکانات مالی، جهت انجام اصلاحات تشکیلاتی به طور همه‌جانبه مدنظر بوده است:
«... در مرحله اول هدف مستقل نمودن کشور و قطع ایادی و سلطة خارجی و داخلی متکی به خارج است و نیز قطع هر نحو سلطه چه سیاسی و نظامی و چه فرهنگی و اقتصادی است و بیرون راندن استعمار و استثمارگران هر که باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع کشور به مردم رنج کشیده... مرحله دوم تصفیه کامل وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی و مؤسسات دولتی و ملی از اشخاص خائن و استفاده‌جو و انگل‌هاست و سپردن کار به کاردانان وطنخواه امین و نیز حذف زواید شعبه‌ها و کرسیهایی که کار مفید برای کشور ندارند... و حذف هزینه‌های فوق‌العاده و حاتم‌بخشی‌ها که موجب تزلزل بودجة دولت شده است و پس از آن مراحل دیگری است که به تدریج اصلاح می‌شود...»52
برنامه سیاسی‌ای که مدنظر حضرت امام بوده است، از سوی تبلیغات مخالفان بخصوص رسانه‌های رژیم و تبلیغات‌چیان شاه قلب شده و آنها درصدد بودند تا اندیشه امام و برنامه‌های حکومتی ایشان را نوعی نقشه‌ها و اهدافی شبیه آنچه امپراطوری عثمانی در قرنهایی که این امپراطوری از قدرت جهانی برخوردار بود، تعبیر نمایند و آن را خطری قریب‌الوقوع برای غربیان و کشورهای منطقه تلقی کنند. سؤالی که لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه در تاریخ 4/2/57 از ایشان پرسیده بود، نیز ناشی از تأثیر همین شایعات و فرضیات مغرضانه بود. اما آنچه پاسخ حضرت امام بود، در واقع استناد ایشان به نوع تشکیلات حکومتی پیامبر(ص) و علی (ع) بود:
«... تنها مرجع استناد برای ما زمان پیغمبر و زمان امام علی است...»53
مسئولیتهای فردی یا گروهی در دولت اسلامی
«... در سرتان هوای اینکه ما غلبه کنیم و حکومت کنیم نباشد؛ بلکه در نظرتان این باشد که حکومت اسلامی تشکیل دهیم و احکام خدا را جاری سازیم...»54
از دیدگاه حضرت امام در حکومت اسلامی چه قبل از برپایی آن و چه پس از برقرار شدن، از کوچکترین واحد این امت یعنی فرد تا بزرگترین حزب و تشکیلات، در قبال آن مسئولیتهای فردی، گروهی و اجتماعی دارند. در این میان شخصیت حاکم تا رئیس حکومت یا رئیس جمهوری اسلامی به عنوان اولین فرد در حکومت اسلامی، مسئولیت فردی بیشتری داشت و همین‌طور مجموعه تشکیلاتی تحت امر وی نیز در رأس هرم قدرت و حکومت می‌بایست، بار اصلی حکومت اسلامی را بر دوش داشته باشند:
«... کسانی که مسئولیتشان خیلی زیاد است، دولتهای اسلامی است. رؤسای جمهور اسلام، سلاطین اسلام، اینها مسئولیتشان خیلی زیاد است و شاید بیشتر از همه طبقات باشد...»55
«بر دول اسلامی است که اسلام را معرفی کنند به عالم...»56
در همین راستا حضرت امام، خطاب به نیروهای اصلی جامعه، یعنی جوانان و روشنفکران و کلاً طبقات ملت، وظایف آنها در قبل از ایجاد شدن حکومت اسلامی را مشخص ساخته‌اند.
وظایفی همچون:
1ـ سرلوحة هدفتان اسلام و احکام عدالت‌پرور آن باشد و ناچار بدون حکومت اسلامی عدالت‌خواه رسیدن به این هدف محال است. تولّی و تبرّی دو اصل اساسی اسلام است باید با حکومت عدل موافق و به حاکم عادل دل ببندید...
2ـ باید قشرهای غیر اسلامی را که عقیده و عملشان برخلاف اسلام است و دارای گرایش به مکتبهای دیگرند هر نوع از آن باشد به مکتب مترقی عدالت‌پرور اسلام دعوت کنید و در صورت نپذیرفتن از آنها هر نوع که باشد و هر شخصیت که هست، تبری یا لااقل احتراز کنید و باید جوانان ما بدانند تا معنویت و عقیده به توحید و معاد در کسی نباشد، محال است از خود بگذرد و در فکر امت باشد...
3ـ باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند، در شناخت اصول اساسی اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ... و در شناخت طرز تفکر آنها از نقطه اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولی‌الامر و طبقات دیگر از امرا و ولات، و قضات و فرهنگیان که علما هستند و متصدیان مالیات اسلامی و شرایط آنها تا برسد به شُرطه و کارمندان شهربانی...
4ـ باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره... ملتزم به احکام اسلام به همه ابعادش باشید...؛ لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند، آنها را دعوت به التزام کنید و اگر مؤثر نشد، از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمنهای اسلامی احتراز کنید و گمان نکنید، زیادی افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک می‌کند و پس از وصول به هدف آنها قابل تصفیه هستند...
5ـ باید برنامه و نشریات همه جناحها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد و در مقدمه سرنگون کردن طاغوت و شاخها و شاخه‌های آن...57
حضرت امام مسئولیتهای احزاب و گروهها را نیز در قبال دولت اسلامی مشخص ساخته‌اند:
«باید... [احزاب و گروهها] بدون مناقشات ملت را به سوی هدف غایی که ایجاد حکومت اسلامی است، هدایت نمایند...»58
وظیفه علما و نخبگان و مسئولان رده بالای حکومت اسلامی نیز توسط حضرت امام تبیین گردیده است:
«...[این وظیفه] این به عهده علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرح‌ها و برنامه‌های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‌ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به در آورند...»59
«... شما قوانین اسلام و آثار اجتماعی و فواید آن را [در رابطه با تشکیل حکومت اسلامی] بنویسید و نشر کنید. روش و طرز تبلیغ و فعالیت خودتان را تکمیل کنید؛ توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید، حکومت اسلامی تأسیس کنید...»60
«... منظور این نیست که رهبران مذهبی خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواسته‌های اسلام رهبری می‌کنند...»61
حضرت امام ارزش هر فرد در جامعه را با ملاک تقوی سنجیده و رؤسا و مدیران را به ساده‌‌زیستی، در عین قبول مسئولیت سفارش می‌کنند.
«... در حکومت اسلامی بهای بیشتر و فزون‌تر از آن کسی است که تقوی داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همه مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه‌ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین...»62
مسئولیتهای مردم نیز در قبال دولت اسلامی در سخنرانیها و رهنمودهای امام مشخص شده است:
«... از مردم می‌خواهیم تا بر پایه‌های اسلامی خویش تکیه زنند و بر غرب و غربزدگان که موجب نابودی فرهنگ آنان شده است، پشت پا زنند. خود را از وابستگی نظامی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به هر وسیله که شده است، نجات می‌دهیم. البته خوب می‌دانیم که با چه گرفتاریهایی روبرو خواهیم شد...»63
«... ما موظفیم حالا که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است، همه بر طبق جمهوری اسلامی عمل کنیم؛ جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم و احکام، احکام اسلام. رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد و از صد، نود و نه رأی دادند و الان رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است؛ مانده است اینکه احکام، احکام اسلامی بشود.»64
نتیجه‌گیری
تئوری دولت اسلامی که از همان روزهای آغازین مبارزات حضرت امام در نوشته‌ها و سخنرانیهایی ایشان مطرح شد، هم نشان از آگاهی و اشراف سیاسی ـ اجتماعی ایشان نسبت به اوضاع و شرایط زمانه خودشان داشت و هم نوعی رویکرد به اسوه‌های حکومتی اصیل در فرهنگ سیاسی ـ حکومتی اسلام و عقاید و باورهای مکتب راستین تشیع بود.
مزایا و ویژگی‌هایی که حضرت امام در افکار و اندیشه‌های خودشان در تئوری حکومتی اسلام مطرح می‌ساختند، نوعی تلاشهای فکری در مسیر احیای اندیشه‌های اصیل حکومتی و بازگشت به حکومت راستین اسلام و در رأس آنها حکومت کوتاه پیامبر(ص) در دوران 11 ساله مدینه و دوران خلافت پنج ساله حضرت علی(ع) و خلافت موقت و چند روزه امام حسن(ع) بود.
برنامه‌های حضرت امام در اندیشه دولت اسلامی، برخاسته از نوعی تفکرات پیشبرنده و مبارزه بی‌امان با هر نوع دیکتاتوری و استبداد بوده که مانع از رسیدن جامعه به خواسته‌های اصیل خویش در راه تحقق حکومت اسلامی می‌شد. مسئولیتهای افراد، گروهها و در یک کلام قاطبه مردم در جامعه مسلمانان نسبت به حکومت اسلامی و وظیفه متقابل حکومت کاملاً نسبت به مردم مشخص شده بود. این نوع اندیشه، افراد جامعه را از کسالت و رخوت در راه حرکت به تعالی اسلامی در سایه حکومتی اصیل و راستین بدر می‌آورد. گزینه جمهوری اسلامی نیز در واقع همان فراخوانی همگانی مردم به تلاش در راه تحقق این هدف و احساس مسئولیت همگانی است. و همین اندیشه باعث موضع‌گیری صریح استعمار خارجی و کج‌اندیشان داخلی گردید.
عدالت مهمترین مشخصه در اندیشه حکومت و دولت اسلامی از دیدگاه حضرت امام محسوب می‌گشت. زور، تبعیض، بی‌عدالتی، حق کشی و...، عوامل اصلی نارضایتی مردم از حکومتها می‌باشد. در واقع برپایی و تداوم حکومت اسلامی در افکار و اندیشه‌های حکومتی حضرت امام زمینه گرایش مردمی و پشتیبانی همگانی از آن را فراهم می‌ساخت. مسأله‌ای که در منشور حکومتی علی(ع) به مالک اشتر نیز به خوبی مشخص گردیده است.65
آفتهای دولت اسلامی در اندیشه حضرت امام در واقع بی‌توجهی به وظایف اصلی هر فرد در جامعه اسلامی است. بی‌تفاوتی و احساس عدم مسئولیت هر فرد در جامعه و دنیاطلبی مسئولین علت اصلی بروز آفتهای اساسی و مهم در اندیشه دولت و حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت امام بود.
پی‌نوشتها:
1. صحیفه امام ، ج 2، ص 32
2. همان ، ج 4، صص397-395
3. همان ، ج 5، ص 28
4. همان ، ج 2، صص 30-1
5. همان ، ج 3، صص 219-20
6. همان ، ج 5، ص 175
7. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، ص 21
8. امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 21
9. صحیفه امام ، ج 1 ، ص216
10. همان ، ج 3 ، ص 322
11. همان ، ج 5، ص 29
12. همان ، همان ، ص 263
13. همان ، ج 3، ص 508
14. همان ، ج 4، ص 396
15. همان ، همان ، ص 397
16. همان ، ج 3، ص 468
17. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، صص 21-20
18. همان، ص 22
19. همان ، ص 23
20. صحیفه امام ، ج3 ، ص 372
21. همان ، ج 4، صص 39-38
22. همان ، همان ، صص 328- 9
23. همان ، همان ، ص 417
24. همان ، همان ، ص 418
25. همان ، همان ، ص 418-417
26. همان ، همان ، ص 417
27. همان ، همان ، ص 328-9
28. همان ، ج 16، ص 328
29. امام خمینی ، حکومت اسلامی، ص 23
30. امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 10
31. صحیفه امام ، ج 4 ، ص 54
32. همان ، ج 3، ص 348
33. همان ، ج 4، ص 54
34. همان ، همان ، ص 181
35. همان ، همان ،ص 182
36. همان همان ،ص 181
37. همان همان ، ص 419
38. همان ، ج 5، ص 223
39. همان ، ج 3، ص227
40. همان ، همان ، ص 509
41. همان همان ، ص 182
42. همان ، ج 4 ، ص 182
43. همان ، ج 5، ص 71
44. همان ، همان، ص 133
45. همان ،همان ، ص 360
46. همان ، ج 3، ص 229
47. همان ، ج 2، ص 346
48. همان ، ج 17، ص 528
49. همان ، همان
50. همان ، ج 1، ص 216
51. همان ، ج3، ص 323
52. همان ، همان، ص 468
53. همان ، همان ، ص 372
54. همان ، ج 8، ص 134
55. همان ، ج 2، ص 30
56. همان ، همان ، ص 31
57. همان ، ج 3، ص 3 و 322
58. همان ، همان ، ص 448
59. همان ، ج 20، ص 340
60. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، صص 22-21
61. صحیفه امام ، ج 3،ص 467
62. همان ، ج 20،صص 341-340
63. همان ، ج 5،ص 133
64. همان ، ج 8،ص 281
65. نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی، نامه شماره 53

تبلیغات