امر به معروف و نهی از منکراز دیدگاه امام خمینی
آرشیو
چکیده
متن
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام و سایر ادیان از جایگاهی بس رفیع و بلند برخوردار است، زیرا اساس نبوت پیامبران الهی بر امر به معروف و نهی از منکر بنا نهاده شده است. اگر این دو وظیفه از برنامه انبیاء برداشته شود نبوت تعطیل میگردد. انگیزه بعثت همه انبیاء تزکیه و تهذیب نفوس انسانها بوده و این مهمّ در پرتو امر به معروف و نهی از منکر حاصل میشود.
از این رو بیشتر فقهای عظام شیعه از قرن چهارم هجری که فقه شیعه مدوّن شد یعنی از زمان شیخ مفید و شیخ طوسی تا این زمان مسائل و احکام امر به معروف و نهی از منکر را مورد بررسی قرار داده و احکام این دو را به استناد آیات و روایات استنباط و نظریات خود مطرح کردهاند.
حضرت امام خمینی، احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر را در کتاب تحریرالوسیله عنوان و مخصوصاً وظیفه علما و دانشمندان را در روزگاری که خفقان و رُعب و ترس بر جامعه ایران حاکم بود در برابر حکومت جبّار پهلوی مطرح کردند. همان احکام در رساله توضیحالمسائل که منطبق با فتوای ایشان بود به زبان فارسی ترجمه و مندرج شد تا عموم مردم با مسائل امر به معروف و نهی از منکر و وظیفهای که در برابر این دو واجب مهم الهی داشتند آشنا شوند. این کاری بدیع و نو بود که انجام گرفت زیرا مباحثی که فقها در کتب فقهی خود نسبت به احکام امر به معروف و نهی از منکر طرح میکردند غالباً جنبه استدلالی داشت و به زبان عربی که توده مردم نمیتوانستند از آن بهره بگیرند لکن حضرت امام چون تشخیص دادند ضرورت دارد همه مردم با احکام این واجب الهی آشنا شوند آن را در رساله عملیه وارد کردند. امام در مورد امر به معروف و نهی از منکر فروعاتی بیان کردهاند که در کتابهای فقهی سایر فقها کمتر به چشم میخورد. در این نوشتار بنا نداریم تمام نظرات امام را در مورد امر به معروف و نهی از منکر مورد بررسی قرار دهیم زیرا این مهم نیازمند کتابی مستقل است. در اینجا تنها برخی از آراء امام را بررسی میکنیم.
مباحث این مقاله در دو فصل مطرح میگردد:
فصل اوّل: کلیّات و آراء فقهی امام در مورد امر به معروف و نهی از منکر. بعضی مفهوم امر به معروف و اهمیّت آن وجوب و نوع آن. اقسام امر به معروف و مراتب آن در این فصل مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل دوّم: رهنمودهای حضرت امام در شیوه امر به معروف و نهی از منکر که در ضمن سخنرانیهای خود به آن اشاره کردهاند.
فصل اول
تعریف معروف و منکر
معروف در لغت به معنی شناخته شده و پسندیده و در مقابل منکر یعنی ناشناخته ناپسند و زشت آمده است. راغب در مفردات مینویسد:
«معروف اسم است برای هر کاری که حسن و خوبی او به وسیله عقل یا شرع شناخته شده و منکر چیزی است که به وسیله عقل و شرع مورد انکار قرار گرفته و ناشناخته مانده است.»
مرحوم طبرسی مینویسد:
«معروف اطاعت از فرمان الهی است و منکر معصیت و نافرمانی او است. هر چیزی که خدا و رسول او به آن امر کردهاند معروف است و آنچه خدا و رسول از آن نهی کردهاند منکر است.»1
در قرآن مجید نیز ماده «عرف» مواردی به معنی شناخت و در بسیاری از موارد به معنی پسندیده و نیک استعمال شده چنانچه ماده «نکر» در بعضی موارد به معنی عدم شناخت و در بسیاری از موارد در ناپسند و زشت استعمال شده است. در آیه 146 بقره میفرماید:
«آنان که به آنها کتاب دادیم پیامبر اسلام را میشناسند همان طور که پسران خود را میشناسند.»
در آیه 157 اعراف معروف در کار خوب و پسندیده و منکر در کار زشت و ناپسند استعمال شده است.
ضرورت طرح بحث امر به معروف و نهی از منکر
با توجه به نقشی که امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح جامعه و فرد دارد ضرورت طرح بحث از این دو واجب بزرگ الهی بر کسی پوشیده نیست اگر این حقیقت را باور کنیم که امر به معروف باعث احیاء دین و ضامن اجرای قوانین و دستورات اسلام است لازم است با طرح این مباحث مردم را به این وظیفه مهم آشنا کرد. متأسفانه باید اعتراف کرد در اثر کوتاهی نخبگان حوزه و دانشگاه در طرح و تبیین این مباحث هنوز بسیاری از افراد از مسائل ابتدایی امر به معروف و نهی از منکر بیاطلاعند. بسیاری از مردم توجه ندارند که امر به معروف نیز همانند نماز و روزه بر آنان واجب است و بر فردی که به سنّ تکلیف میرسد هم زمان با وجوب نماز و روزه امر به معروف و نهی از منکر نیز بر او واجب میگردد. از این رو زیبنده است همه دانشمندان از نویسندگان و گویندگان در تبیین مباحث این دو دستور مهم الهی کوشش کنند و افراد جامعه را نسبت به مسائل امر به معروف و اهمیت آن آگاه سازند. بدیهی است برای تشویق دیگران بر امر به معروف و نهی از منکر نخست باید اهمیّت این دو همچنین شرایط و سایر خصوصیات آنها برای مردم بیان گردد تا با آگاهی کامل به این وظیفه مهم اقدام کنند زیرا شرط موفقیت در هر کاری آگاهی و بینش کافی نسبت به آن کار است در غیر اینصورت انسان به هدف نمیرسد بلکه چه بسا از هدف و مقصد دور گردد.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
اسلام به امر به معروف و نهی از منکر عنایت زیادی دارد زیرا انجام همه واجبات و ترک همه محرمات به انجام این دو وظیفه الهی است و باید گفت حیات دین و قوام آن به حیات این دو واجب بستگی دارد. زیبنده است به چند نمونه از آیات و روایات که بیانگر جایگاه رفیع امر به معروف و نهی از منکر است اشاره داشته باشیم.
جایگاه امر به معروف از دیدگاه قرآن
با اندکی دقت در آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر این حقیقت ثابت میشود که اهمیت این دو فریضه از همة فرایض و واجبات الهی بیشتر است. در آیه 110 آل عمران میفرماید:
«شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدید که امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.»
در این آیه خداوند، ملاک برتری و شرافت امت اسلامی بر سایر امتها را در سه خصلت میداند: 1) انجام امر به معروف 2) نهی از منکر 3) ایمان به خداوند. از آیه استفاده میشود که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از نماز و روزه و حج و جهاد... بیشتر است زیرا هیچ یک از اینها ملاک برتری امت اسلامی به حساب نیامده است.
البته باید توجه داشت برتری امت اسلامی تا زمانی است که به این وظیفه عمل کنند چون امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا شرط و علت شرافت و برتری است و بدیهی است با انقضا و زوال این صفات مزیّت و شرافت امت اسلامی نیز زائل میگردد.
در آیه، امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خدا مقدم شده با آنکه ایمان پایه و اساس این دو واجب است. در علّت تقدم این دو بر ایمان نکاتی بیان شده:
الف ـ تقدم این دو واجب بیانگر عظمت و اهمیت آنان است.
ب ـ امر به معروف و نهی از منکر ضامن گسترش ایمان و اجرای همه قوانین فردی و اجتماعی است و ضامن اجرا عملاً بر خود قانون مقدم است.
ج ـ کوتاهی در این وظیفه بیانگر کوتاهی در امر ایمان است. اگر این وظیفه عملی نشود ریشههای ایمان در دلها نیز سست میگردد.2
در آیه 104 سوره آل عمران فرموده:
«باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنها رستگارانند.»
بسیاری از مفسرین فرمودهاند این آیه دلالت بر جایگاه عظیم و رفیع امر به معروف و نهی از منکر دارد چون خداوند مالک سعادت انسان را در انجام این وظیفه دانسته.3
جایگاه امر به معروف از دیدگاه روایات
از روایات رسیده از معصومین علیهمالسلام استفاده میشود که امر به معروف و نهی از منکر در اسلام جایگاه خیلی رفیع و ارزشمندی دارد که با انجام این دو وظیفه انسان میتواند سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین کند و با ترک این وظیفه خیر و برکت از انسان سلب میشود.
رسول گرامی اسلام میفرماید:
امّت من همواره در خیر و نیکی خواهند بود تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر و تعاون بر نیکی کنند ولی اگر چنین نکنند برکات از آنها گرفته، بعضی از آنها بر بعضی دیگر مسلط میشوند در حالی که نه در زمین و نه در آسمان یار و یاوری ندارند.
علی علیهالسلام میفرماید:
تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطرهای است در برابر دریای پهناور.5
امام باقر علیهالسلام میفرماید:
امر به معروف و نهی از منکر راه انبیا و طریقه صلحا است. دو واجب بزرگ الهی است که به وسیله آنها بقیه واجبات برپا میشود و به وسیله این دو راهها امن میگردد و کسب وکار مردم حلال میشود، حقوق افراد به آنها مسترد میشود و زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته میشود و در پرتو آن همه کارها روبراه میگردد. در روایات از کسی که به این وظیفه اقدام کند تجلیل زیاد شده است.6
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمود:
کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خدا در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست.7
و هنگامی که فردی از رسول خدا پرسید: از همه مردم بهتر کیست؟ فرمود:
آن کس که از همه بیشتر امر به معروف و نهی از منکر کند و آن کس که از همه پرهیزکارتر باشد و در راه خوشنودی خدا از همه بیشتر گام بردارد.8
در عظمت و اهمیت و جایگاه عظیم امر به معروف و نهی از منکر به حدی روایت از معصومین علیهمالسلام رسیده که شهید ثانی در کتاب لمعه با این عبارت حق مطلب را ادا کرده است:
از طریق اهل بیت در مورد امر به معروف چیزی است که پشت انسان را میشکند.9
اهمیت امر به معروف از دیدگاه امام خمینی
بدون مبالغه باید گفت امام خمینی (قدّس سره) احیاءکننده این دو وظیفه مهم الهی در عصر خود بود. این شخصیت کمنظیر عالم اسلام در راه انجام این دستور الهی از هیچ کاری فروگذار نکرد. امام بزرگترین منکر را حکومت پهلوی میدانست که با اساس اسلام در ستیز بود از این رو از سال 1342 که مبارزه خود را آغاز نمود برای سرنگونی این رژیم با تمام توان به میدان آمد و در این راه هر گونه سختی و رنج و تبعید و زندان را تحمل کرد تا سرانجام حکومت پهلوی را نابود و جمهوری اسلامی در این مملکت برپا داشت. برای اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از نظر امام کافیست به دستوری که در روزهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب صادر فرمودند بنگریم:
دستور تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر به شورای انقلاب
شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که ادارهای به اسم «امر به معروف و نهی از منکر» در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبههای آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره؛ مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست حتّی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود.10
البته این دستور امام اجرا نشد. از مرحوم حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی نقل شده که از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و به هر وسیلهای که بود جلوی آن را گرفتند؛ ...و گفتند هنوز تشکیلاتی برای به اجرا درآوردن آن نیست.11
اکنون که اهمیت و جایگاه عظیم این دو فریضه الهی معلوم شد زیبنده است پیرامون وجوب این دو نوع آن که آیا واجب عقلی است یا شرعی، عینی است یا کفائی بحث شود.
وجوب امر به معروف و نهی از منکر
وجوب امر به معروف و نهی از منکر مورد اتفاق همة فقها اسلام از شیعه و سنی است و مسلمین جهان نیز این دو را واجب میدانند بنابراین اصل وجوب از ضروریات دین است و آیات و روایات فراوانی بر وجوب این دو دلالت دارند. امام خمینی فرمودهاند:
این دو از والاترین و شریفترین واجبات میباشند و به وسیله اینها واجبات دیگر اقامه میگردد و وجوب این دو از ضروریات دین است و منکر آن در صورت توجه به لازمه انکار و ملزم شدن به آن از کافران خواهد بود.12
امر به معروف و نهی از منکر همانند نماز و روزه، واجب است
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام جایگاه رفیع و ارزشمندی دارد که با انجام آن سعادت دنیا و آخرت انسان، تأمین میشود
وجوب عقلی یا شرعی
در میان فقها، اختلاف نظر است که آیا وجوب این دو تنها از ادله شرعیه آیات و روایات استفاده میشود یا بیش از آنکه آیه و روایتی بر وجوب این دو حکم کند عقل آن را واجب میداند. شهور فقها، قائلند که وجوب این دو شرعی است و عقل به تنهایی حکم نمیکند که امر کردن مردم به خوبیها و نهی کردن آنان از بدیها واجب است. در مقابل جماعتی فرمودهاند وجوب امر به معروف و نهی از منکر عقلی است و نیازی به دلیلی از شرع نیست و ادله رسیده از شرع مقدس در واقع تأکیدی بر حکم عقل است. شیخ طوسی،13 علامه حلّی،14 فاضل مقداد،15 شهید اول و دوم16 و حضرت امام خمینی17 از کسانی هستند که وجوب این دو را عقلی میدانند.
بدیهی است عقل حکم میکند که هدایت دیگران به خوبی و بازداشتن آنها از بدی پسندیده و نیکو است. به گفته شاعر:
اگر بینی که نابینا به چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
چون اگر در برابر اعمال دیگران بیتفاوت باشیم و آنها را از گناه جلوگیری نکنیم ضرر و زیان گناه متوجه ما هم خواهد شد زیرا برخی از گناهان و مفاسد اخلاقی همانند آتش است که اگر خاموش نشود به جاهای دیگر سرایت میکند و به همه چیز آسیب میرساند.
در روایتی که از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله رسیده وجوب عقلی تأیید میشود آن حضرت فرموده است:
یک فرد گنهکار در میان جامعه همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرف میکنم. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند طولی نمیکشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق میشوند. 18
وجوب عینی یا کفائی
واجب عینی واجبی است که بر یکایک افراد واجب است آن را انجام دهند و با اقدام جماعتی تکلیف از دیگران ساقط نمیشود مانند نماز و روزه.
واجب کفایی واجبی است که تکلیف در اول متوجه همه مکلفین شده است لکن اگر عدهای آن را انجام دهند از دیگران ساقط است مانند غسل میّت و کفن و دفن او.
جماعتی از فقها فرمودهاند وجوب امر به معروف و نهی از منکر عینی است و بر همه افراد واجب است که به این دو واجب اقدام کنند.
شیخ طوسی در کتاب نهایه19 و الاقتصاد20 و ابن حمزه در وسیله21 و محقق کرکی در جامع المقاصد22 فرمودهاند قائل به وجوب عینی امر به معروف و نهی از منکر شدهاند. در برابر این گروه مشهور فقها از جمله حضرت امام خمینی قائل به وجوب کفایی هستند. امام فرمودهاند:
اقوی آن است که وجوب امر به معروف و نهی از منکر کفایی است. بنابراین اگر جماعتی به آن اقدام کنند که حکم الهی تحقق پیدا کند تکلیف از دیگران ساقط است وگرنه همه در صورتی که شرایط وجوب باشد ترک واجب کردهاند.23
طرفداران هر دو عقیده ادلّهای برای مدعای خود بیان کردهاند. مقتضی است ادله قائلین به وجوب کفایی را مورد بررسی قرار دهیم.
مستند قائلین به وجوب کفایی
نخستین دلیل قائلین به وجوب کفایی آن است که هدف از امر به معروف و نهی از منکر آن است که واجبات انجام گیرد و محرمات ترک شود بنابراین هنگامی که فرد یا افرادی واجبی را ترک کنند چنانچه عدّهای آنان را به انجام آن واجب امر کنند تکلیف از سایرین ساقط است. در آنجا که منکری هم انجام میگیرد اگر جمعی برای ترک آن اقدام کنند تکلیفی متوجه دیگران نیست چون با انجام واجب یا ترک حرام جائی برای امر به معروف و نهی از منکر باقی نمیماند و هدف حاصل شده است.
البته در آنجا که گروهی برای امر به معروف و نهی از منکر اقدام کنند لکن توفیق پیدا نکنند که گناهکار را به انجام دستور الهی وادار نمایند وظیفه دیگران است که به کمک آنها بشتابند تا بتوانند از انجام گناه جلوگیری کنند در غیر اینصورت همه گناهکارند و این نکتهای است که بسیاری از فقها از جمله حضرت امام به آن اشاره دارند. و میفرماید:
تا زمانی که معروف انجام نگرفته یا حرام ترک نشده اگر شرایط جمع باشد همه گناهکارند.
دلیل دوم، آیه شریفه:
«وَلْتَکُن مٍّنکُم امةُ یَدعُون الَی الخیرِ وَ یامُرونَ بالمعروفِ و ینهونَ عَنِ المُنکرِ و اولئکَ هُم المُفْلِحُون»
سوره آل عمران آیه 104
بسیاری از مفسرین و فقها قائلند مِنْ در کلمه «منکم» تبعیضه است و دلیل بر کفایی بودن امر به معروف و نهی از منکر است از جمله طبرسی در مجمعالبیان24 فاضل مقداد در کنزالعرفان25 و اردبیلی در زبدة البیان.26
زمخشری از مفسّرین اهل سنت مینویسد:
مِنْ، تبعیضه است زیرا امر به به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است و کسی صلاحیت دارد که به این دو واجب اقدام کند که معروف و منکر را بشناسد و به مراتب امر به معروف آشنا باشد زیرا جاهل چه بسا از معروف نهی کند و به منکر امر نماید.27 بنابراین معنی آیه چنین میشود باید بعضی از شما این چنین باشید که دعوت کنید مردم را به نیکیها و آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنید و آنها رستگارانند.
علامه طباطبائی فرمودهاند:
بحث از اینکه کلمه مِنْ تبعیضه است یا بیانیه ثمره زیادی ندارد زیرا امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که اگر واجب باشد طبعاً واجب کفایی است زیرا بعد از آن که غرض حاصل شد و فردی به این وظیفه اقدام کرد معنی ندارد که بر سایر افراد نیز واجب باشد... بنابراین وظیفه امر به معروف مربوط به بعضی افراد است و خطابی که این وظیفه را تشریح میکند اگر متوجه همان بعض باشد که هیچ و اگر متوجه همه افراد باشد باز هم به اعتبار بعض است...
سپس فرموده:
ظاهر همین است که کلمه مِنْ، تبعیضه است.28
بعضی فرمودهاند:
آیه شریفه گرچه دلالت به وجوب کفایی به معنای اصطلاحی آن ندارد لکن هیچگونه منافاتی با وجوب کفایی که از سایر ادله استفاده میشود ندارد. با توجه به این که در مورد امر به معروف و نهی از منکر هدف معلوم است که انجام حکم الهی باشد، بنابراین ممکن است گفته شود اقتضای وجوب کفایی تشکیل جماعتی است که متصدی امر به معروف و نهی از منکر شوند و تشکیل این مجتمع از وظایف جامعه اسلامی است زیرا خطاب در آیه «ولتکن منکم امة...» متوجه مجتمع اسلامی است بنابراین وظیفه آنان است که جماعتی قوی تشکیل دهند تا به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر اقدام نمایند.29
بعضی از مفسرین نوشتهاند:
امر به معروف و نهی از منکر دو مرحله دارد یکی مرحله فردی که هر کس موظّف است به تنهایی ناظر اعمال دیگران باشد و دیگری مرحله دسته جمعی که امتّی موظّفند برای پایان دادن به نابسامانیهای اجتماع دست به دست هم بدهند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند. قسمت اول وظیفه عموم مردم است و چون جنبه فردی دارد طبعاً شعاع آن محدود به توانایی فرد است اما قسمت دوم شکل واجب کفایی به خود میگیرد و چون جنبه دستهجمعی دارد و شعاع قدرت آن وسیع است طبعاً از شئون حکومت اسلامی محسوب میشود.30
میتوان گفت مرحله فردی که به همه افراد جامعه مربوط میگردد در آنجا است که امر به معروف و نهی از منکر تنها زبانی باشد که همه موظفند دیگران را به نیکیها دعوت و از بدیها و زشتیها نهی کنند امّا مرحله دوم که مربوط به قسم خاص است و از شئون حکومت اسلامی است مربوط به صورتی است که امر به معروف منجر به ضرب و جرح و جریمه و حبس میشود و آیه «و لتکن منکم» شامل این قسم دوم است و آیه «کنتم خیرامة» قسم اول است.
دلیل سوم، دلیل دیگری که میتوان برای وجوب کفایی بیان کرد روایت معتبرهای است که معدة بن صدقه از امام صادق علیهالسلام نقل کرده او میگوید:
از امام صادق علیهالسلام سئوال شد آیا امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت واجب است؟ حضرت فرمود: خیر. پرسیدند: چرا؟ فرمود: همانا این دو بر افراد قوی که دارای نفوذ کلام و عالم به معروف و منکر باشند واجب است نه بر افراد ضعیف که درست راه را تشخیص ندادهاند. و حق را از باطل نمیشناسند و دلیل بر این کتاب خدای عزّ و جلّ است که فرموده: [ولتکن منکم اُمّة...] پس امر به معروف و نهی از منکر مختص جمع خاصی است نه همه امت چنان چه خداوند فرموده: از میان قوم موسی امتی هستند که دیگران را به حق هدایت میکنند و نفرموده: بر امت موسی و یا بر همه قوم موسی در حالی که بنیاسرائیل در آن روز امتهای گوناگون بودند، و امت به یکی و بیشتر اطلاق میگردد.31
البته بعضی از فقها بر استدلال به روایت برای وجوب کفایی ایراد کردهاند که درصدد بیان آن نیستم، آنچه از روایت استفاده میشود آن است که امر به معروف و نهی از منکر بر افرادی خاص واجب است نه همه مردم، به افرادی که امر و نهی آنان تأثیر داشته باشد و قدرت داشته باشند که فرد را به انجام واجب و ترک حرام وادار نمایند.32
اقسام امر به معروف و نهی از منکر
معروف همانطور که قبلاً اشاره شد کاری است که حسن و خوبی آن از دیدگاه عقل و شرع ثابت شده بنابراین هر کار خوبی معروف است چه آن کار از نظر شرع اسلام واجب شده باشد یا خیر، از این جهت همة کارهایی که اسلام مستحب دانسته نیز معروف است. بنابراین امر به معروف دو قسم است. الف: امر به کارهای واجب. ب: امر به کارهای مستحب. قسم اول امر به آن واجب است و چنانچه کسی بدون عذر ترک کند ترک واجب کرده و کیفر دارد. ولی قسم دوم،
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله: کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خدا در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست
حضرت علی علیهالسلام: تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطرهای است در برابر دریای پهناور
امر به آن مستحب است و ترک آن کیفر ندارد تنها فعل آن دارای پاداش است.
در تقسیم امر به معروف به واجب و مستحب اختلافی نیست، اما در این که نهی از منکر نیز مانند معروف دو قسم میشود اختلاف است. جمعی از فقها، مانند شیخ طوسی33 و علامه34 معتقدند نهی از منکر مستحب نداریم چون منکر یعنی قبیح و زشت و این تنها شامل حرام میشود و نهی از منکر از کار حرام واجب است بنابراین مکروه از دایره منکر خارج است چون به کار مکروه قبیح اطلاق نمیشود.
امّا در مقابل جمع دیگر از فقها قائلند منکر شامل مکروه هم میشود زیرا مکروه یعنی کاری که ترک آن رجحان دارد گرچه انجام آن کیفر ندارد ولی بهتر است که انسان آن را انجام ندهد بنابراین نهی از منکر نیز بر دو قسم میشود، قسم اول نهی از منکر از کار حرام که واجب است، قسم دوم نهی از منکر از کار مکروه که مستحب است. بسیاری از فقها این نظر را پذیرفتهاند از جمله ابی الصلاح حلبی در کافی35 ابن حمزه در وسیله36 و شیخ نجفی در جواهر.37
امام خمینی نیز همین قول اختیار کردهاند. ایشان میفرمایند:
هر کدام از امر به معروف و نهی از منکر تقسیم میشود به واجب و مستحب بنابراین چیزی که عقل یا شرع آن را واجب میداند امر به آن واجب است و چیزی که عقل آن را قبیح میداند یا شرع آن را حرام دانسته نهی از آن واجب است و کاری که مستحب باشد امر به آن مستحب و آن چه مکروه است نهی از آن نیز مستحب میباشد.38
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر چهار حکم از احکام تکلیفی، واجب، حرام، مستحب، مکروه را در برمیگیرد و کار مباح که متساویالطرفین است از دائره این دو وظیفه خارج است.
به نظر میرسد نظر حضرت امام و برخی از قدما و متأخرین به واقع نزدیکتر است. بخش زیادی از احکام اسلام را مکروهات دربرمیگیرد. مکروه عملی است که مفسده آن از حرام کمتر و ترک آن محبوب شارع است و چیزی که دارای مفسده خیلی جزئی هم باشد انجام آن قبیح است و در دایره منکرات قرار میگیرد. فلسفه نهی اسلام از عمل مکروه این است که با انجام آن اندکی نقصان در روح ایجاد میگردد بنابراین نهی از آن مطلوب شارع است. کسانی که از مکروه دوری میکنند هرگز به کار حرام مبادرت نمیورزند اما افرادی که از انجام هرگونه مکروهی باکی ندارند چه بسا کار حرام هم انجام میدهند و فلسفه این که اسلام دستور میدهد از مکروهات اجتناب کنید در همین نکته است. چنانکه تأکید اسلام به انجام مستحبات برای این است که فرد با انجام مستحب هرگز واجب از او ترک نمیشود.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب و درجاتی است. شخصی که میخواهد به این وظیفه اقدام کند لازم است از مرتبه اول شروع کند اگر نتیجه نگرفت مرتبه دوم را آغاز کند. اصولاً رمز موفقیت در هر کاری آن است که انسان از مسیر صحیح به آن اقدام کند. برخلاف مسیر حرکت کردن نه تنها انسان را به هدف نمیرساند بلکه از مقصد دور میکند.
قرآن مجید میفرماید:
کار نیک آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزگار باشید و از دَرِ خانهها وارد شوید. (بقره/189)
بسیاری از فقها برای امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله قائلند:
الف ـ مرحله قلب. ب ـ مرحله زبان. ج ـ مرحله عمل.
هر کدام از این مراحل نیز دارای مراحلی است که باید از مرحله پائین و ضعیف شروع کرد تا به مرحله بالاتر رسید.
مرحله قلب
اولین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر مرتبه قلبی است. برای اذکار قلبی دو معنی متصور است. اول: نارضایتی از گناه، دوم: اظهار عدم رضا به گناه.
هر مسلمانی وظیفه دارد که وقتی مطلع شد فردی مرتکب معصیت شده قلباً از انجام گناه ناراضی باشد در احادیث وارده از معصومین رضایت به گناه، به حساب گناه آمده است. علی علیهالسلام میفرماید:
«آن کس که از کار مردمی خشنود باشد مثل کسی است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلی روی آورد دو گناه به عهده او باشد، گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل.» 39
و نیز آن حضرت میفرماید:
«ای مردم همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک میباشند چنانکه شتر ماده ثمود را یک نفر پی کرد اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت زیرا همگی آن را پسندیدند.»40
فقها عظام به استناد همین روایات فتوی میدهند که رضایت به انجام گناه یا ترک واجب حرام است. امام خمینی در این مورد فرمودهاند:
«رضایت به انجام گناه و ترک واجب حرام است بلکه دور نیست ناخوشایندی قلبی نسبت به آنها واجب باشد.»41
البته این قسم انکار قلبی در مرحله امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه از مقتضیات ایمان است. لازمه تبرّی که از فروع دین است همان است که از گناه و گناهکار قلباً بیزاری جوئیم. فردی که قلباً از گناه راضی باشد از حقیقت ایمان به دور است. علی علیهالسلام میفرماید:
«کسی که ترک کند انکار منکر با قلب و دست و زبان او مردهای است بین زندگان.»42
از این حدیث شریف استفاده میشود که دین سه نشانه و مظهر دارد.
اول: اعتقاد قلبی که انسان قلباً به یگانگی خدا معتقد باشد. دوم: اقرار با زبان. سوم: عمل به دستورات اسلام. فردی که وظیفه دارد نهی از منکر کند اگر این وظیفه را ترک کند حتّی در قلب از انجام گناه ناراضی نباشد چنین فردی هیچ یک از مظاهر و نشانههای ایمان را دارا نیست. و چنین فردی فاقد حیات معنوی است و همانند مردهای است که بین زندگان قرار دارد.
اظهار نارضایتی از گناه
فردی که میخواهد به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل کند نخست باید نارضایتی خود را از گناه ابراز کند به طوری که گناه کار متوجه شود او از انجام گناه ناراضی است و این اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر است.
صاحب جواهر میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر به انکار قلبی تنها تصوّر نمیشود زیرا انکار در قلب امر و نهی نیست... بنابراین باید امر دیگری در این مرتبه امر به معروف معتبر بدانیم که این مرحله نیز در مرتبه امر و نهی قرار گیرد. و آن اظهار عدم رضا به فعل منکر است به قسمی که بدون تلفّظ سخنی اظهار کراهت در چهره او مشخص شود.43
علی علیهالسلام میفرماید:
«پایینترین درجه نهی از منکر آن است که انسان با گنهکاران با چهره گرفته برخورد کند.»44
قرآن نیز دستور میدهد از گناهکاران دوری و اعراض کنید.45
ابراز نارضایتی از گناهکار اقسامی دارد مانند: روی گرداندن از او، ترک معاشرت، چهره در هم کشیدن. هر کدام از این امور که بداند مؤثر است واجب است انجام دهد.
امام فرمودهاند:
مرتبه اول آن که با شخص معصیتکار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت، این نحو عمل با او شده است، مثل این که از او روبرگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات کند، یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض کند به نحوی که معلوم شود این امور برای آن است که او ترک معصیت کند. 46
و نیز فرمودهاند:
اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اکتفا کند، مثلاً اگر احتمال میدهد که با ترک تکلّم با او مقصود حاصل میشود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، خصوصاً اگر طرف شخصی است که این نحو عمل موجب هتک او میشود. 47
بدیهی است برای برخی از افراد تأثیر ترک سخن گفتن یا ترک معاشرت و یا چهره در هم کشیدن برای اصلاح آنها به مراتب بیشتر است از آنکه با امر و نهی بخواهند آنها را از گناه بازدارند.
امر و نهی با زبان
اگر مرتبه اول یعنی ترک معاشرت و ترک تکلّم و امثال این امور نتیجه حاصل شد و فردی که واجب را ترک میکند یا مرتکب فعل حرامی میگردد از گناه کنارهگیری نکرد بر مکلف واجب است که وارد مرتبه دوم شود و او را امر به معروف و نهی از منکر کند در این مرتبه نیز مراحلی تصوّر میشود.
اول: موعظه و ارشاد
تردیدی نیست که اثر موعظ در بسیاری از افراد از امر و نهی بیشتر است، چون امر و نهی آمیخته با یک نوع علّو و برتری است که امرکننده به عنوان یک دستور صادر میکند از این رو خیلی از افراد حاضر نیستند اطاعت کنند، امّا موعظه و ارشاد جنبه خیرخواهی و عطوفت و محبّت دارد و افراد زودتر میپذیرند. برخی به گناه و پیامدهای بدی که به آن مترتب است توجه ندارند. اگر کسی با نرمی و ملاطفت آنها را موعظه کند میپذیرد.
ذات الهی هنگامی که مأموریت میدهد حضرت موسی و برادرش هارون برای هدایت فرعون بروند. میفرماید:
«با سخن نرم با او سخن بگوئید شاید او متذکر شود یا از خدا بترسد.»48
این درسی است که قرآن به همه میدهد که ابتدا در برخورد با افراد گناهکار باید با نرمی و ملایمت وارد شد. حضرت امام نیز فرمودهاند:
«اگر احتمال دهد که با موعظه و ارشاد و گفتار نرم مقصود حاصل میشود همان واجب است و تعدّی از آن جایز نیست.»49
بدیهی است که هدف از تشریع این دو فریضه انجام اوامر الهی است به هر طریق ممکن. هنگامی که بتوان به وسیله موعظه این امر را تحقّق داد واجب است به همین اکتفا شود.
برای اینکه موعظه دارای اثر باشد زیبنده است اموری را رعایت کرد.
اول، اینکه موعظه در پنهانی باشد زیرا آشکار و در حضور دیگران فردی را موعظه کردن باعث شکسته شدن شخصیت آن فرد میشود چون دیگران به عیب او مطلع میشوند.
دوم، آنکه موعظه نیکو و حسنه باشد یعنی با نرمی و ملاطفت و خالی از خشونت و بزرگیجوئی.
سوم، موعظه باید گام به گام باشد. فردی که اطلاعات دینی او ضعیف است نخست باید مبانی دینی را در او تقویت کنیم تا موعظه در او اثر کند. مثلاً اگر نماز نمیخواند به او بگوئیم آیا نمیدانی نماز ستون دین است و هر کس نماز را ترک کند سایر اعمال او پذیرفته نیست، تأثیری ندارد. باید ابتدا فکر او را به طرف دین و مذهب توجه داد. وقتی مسائل مقدماتی را پذیرفت آنگاه اهمیّت نماز را به او گوشزد کنیم.
چهارم، موعظه باید مختصر و مفید باشد.
موعظه غیرمستقیم
نسبت به بعضی افراد موعظه غیرمستقیم اثر او بیشتر از موعظه مستقیم است چنانکه گفتهاند: الکفایة ابلغ من التصریح.
مردی است به نام شقرانی (از یاران امام صادق علیهالسلام) حضرت اطلاع پیدا کرد او گاهی مرتکب کار حرام میشود. روزی به او فرمود:
ای شقرانی، همانا کار نیکو هر کسی انجام دهد نیکو است و از تو نیکوتر است به خاطر منزلتی که در نزد ما داری و کار قبیح از هرکس صادر شود زشت است و از تو زشتتر.
همین چند جمله کوتاه که حضرت به کنایه فرمود باعث شد که شقرانی برای همیشه آن گناه را ترک کند.50
علی علیهالسلام فرموده:
لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکر دادن بر او از ملامت صریح دردناکتر است.51
ب ـ امر و نهی بدون خشونت
اگر موعظه اثر نکرد واجب است گناهکار را به انجام واجب یا ترک حرام امر و نهی کند. امام فرمودهاند:
اگر بداند آنچه ذکر شد [موعظه و ترک معاشرت] اثر ندارد باید به حکم کردن به وسیله امر و نهی منتقل شود و واجب است که از آرام و آسانترین درجه گفتار شروع نماید و اگر تأثیر نکرد به درجه شدیدتر از آن با احتمال تأثیر منتقل شود و تجاوز کردن جایز نیست مخصوصاً اگر مورد طوری باشد که فاعل منکر با گفتن آن هتک میشود.52
ج ـ امر و نهی با تندی و خشونت
نکتهای که بسیاری از فقها در مراتب امر به معروف و نهی از منکر به آن عنایت دارند منتقل شدن از مرحله آسان به شدید و شدیدتر است. به عبارت دیگر باید اصل الاسیر فالایسر را در همه حال رعایت نمود. اگر بداند با موعظه میتوان جلوی منکر را گرفت نباید امر و نهی کند در این مرحله نیز ابتدا باید امر یا نهی ساده باشد اگر اثر نکند با تهدید و خشونت جلو منکر را بگیرد. امام میفرمایند:
اگر از بین بردن منکر و برپا داشتن معروف متوقف بر غلیظ نمودن گفتار و شدت به خرج دادن در امر و تهدید و ترساندن بر مخالفت آن باشد جایز است بلکه با اجتناب از دروغ واجب است.53
مرتبه سوم: جلوگیری از منکر با اِعمال قدرت
آخرین مرحله امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری از منکر با زور و قدرت است. مشهور فقها فرمودهاند: اگر امر و نهی مؤثر نشد و مکلف قدرت بر دفع منکر دارد واجب است که منکر را دفع کند مثلاً در آنجا که افرادی مشغول شرب خمر یا قماربازی هستند در صورت قدرت آنها را متفرق کند و آلات لهو و حرام آنها را از بین ببرد.
در این مرحله اگر جلوگیری از منکر متوقف بر زدن و وارد کردن آسیب به انجامدهنده منکر باشد بعضی از فقها اجازه حاکم شرع را لازم دانستهاند.
امام فرمودهاند:
اگر مطلوب با زدن و آسیب رساندن حاصل نشود ظاهر آن است که با مراعات الایسر فالایسر و الاسهل فالاسهل جایز باشد و سزاوار است که از فقیه جامعالشرایط اذن گرفته شود بلکه این اذن گرفتن در حبس کردن و ایجاد [جرح] بر او هم سزاوار است.54
دلیل بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر گرچه منجر به زدن و آسیب رساندن گردد روایات زیادی است که در این مورد رسیده است. امام باقر علیهالسلام میفرماید:
با دلهایتان اعمال خلاف آنها را انکار کنید و با زبانتان آن را اعلام کنید و با سیلی به صورت آنها بزنید و در راه انجام امر الهی از سرزنش هیچ سرزنشکننده نترسید.55
علی علیهالسلام میفرماید:
ای مؤمنان هر کسی تجاوزی را بنگرد و شاهد دعوت به منکری باشد و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته و هرکس با زبان آن را انکار کند پاداش داده خواهد شد و از اولی برتر است و آن کس که با شمشیر به انکار برخیزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد او راه رستگاری را یافته و نور یقین در دلش تابیده است.56
اکنون که به مراتب امر به معروف و نهی از منکر اشاره شد زیبنده است اموری مورد توجه قرار گیرد.
لزوم رعایت حریم خصوصی افراد
از جمله نکاتی که توجّه به آن لازم است آنکه امر به معروف و ناهی از منکر لازم است کاملاً مراقب باشد که آبروی افراد حفظ و هیچگونه حرمتی از آنها شکسته نشود. فرق است بین امر به معروف و نهی از منکر و تجاوز به حرمت خصوصی دیگران. اسلام هرگز اجازه نمیدهد برای اصلاح فردی حرمت او خدشهدار شود. در این رابطه زیبنده است نکاتی یادآور شود.
الف: رازداری و عدم اشاعه فحشاء
اشاعه فحشاء و بازگو کردن گناه از گناهان بزرگی است که اسلام به شدت از آن نهی کرده و خداوند متعال وعده عذاب به آن داده است.
«کسانی که دوست میدارند زشتیها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان اشاعه یابد عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند.»57
اشاعه فحشاء علاوه بر اینکه آبروی فرد را در نزد دیگران میبرد و حیثیت او را به باد میدهد جوّ جامعه را آلوده میکند، عظمت و بزرگی گناه را در میان افراد جامعه کم میکند و گناه را کوچک جلوه میدهد. از این رو پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در حدیثی میفرماید:
کسی که کار زشتی را نشر دهد همانند کسی است که آن را در آغاز انجام داده است.
علی علیهالسلام میفرماید:
کسی که پرده از روی اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را برملا میکند.58
و نیز فرموده است:
امام صادق علیهالسلام: ... همانا این دو بر افراد قوی که دارای نفوذ کلام و عالم به معروف و منکر باشند واجب است نه بر افراد ضعیف که درست راه را تشخیص ندادهاند و حق را از باطل نمیشناسند
تمام خیر دنیا و آخرت در این دو چیز نهفته شده کتمان سرّ و دوستی با نیکان و تمام شرّ در این دو چیز نهفته شده افشاء اسرار و دوستی با افراد شریر.59
بنابراین آمر به معروف و ناهی از منکر حق ندارد هرگز گناهی که کسی مرتکب شده برای دیگران نقل کند و حیثیت او را از بین ببرد و باید توجه داشت که مراد از فحشاء تنها کارهای منافی عفت و فساد اخلاق نیست، فحشاء در لغت به گفته راغب در مفردات رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد.60
ب: اجتناب از تجسس و کنجکاوی
اسلام از تجسس منع کرده زیرا کنجکاوی و تجسّس چه بسا آبرو و حیثیت افراد را خدشهدار کند علاوه بر این که باعث کینه و نفاق هم میشود.
قرآن مجید فرموده است:
«ای مؤمنین از بسیاری از گمانها پرهیز کنید زیرا بعضی از گمانها گناه است و هرگز [در کار دیگران] تجسّس نکنید.»61
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میفرماید:
«ای گروهی که با زبان مسلمان شدهاید اما دل شما اسلام را نپذیرفته از لغزشهای مسلمانان جستجو نکنید چرا که هرکس تجسّس درباره لغزشهای مسلمین کند خداوند از لغزش او جستجو خواهد کرد و هرکس که خداوند از لغزش او جستجو کند رسوایش خواهد نمود.»62
علی علیهالسلام میفرماید:
«جستجو کردن از عیب دیگران از زشتترین عیوب و بدترین گناهان است.»63
آمر به معروف و ناهی از منکر حق ندارد برای اصلاح فرد بدون اجازه وارد منزل یا محل کار او گردد یا از اعمال گذشته او تفحّص و کنجکاوی نماید حتی در آنجا که با اجازه حاکم شرع به منزل کسی میرود که وی را به دادگاه احضار کند نمیتواند در زندگی او به جستجو و تفحّص بپردازد. این رفتار نه تنها سبب اصلاح فرد میشود بلکه وی را به اسلام و نظام اسلامی بدبین مینماید. برخی افراد در اثر آگاهی نداشتن به شرایط امر به معروف و نهی از منکر و کیفیّت آن چه بسا برای انجام یک عمل واجب مرتکب چندین کار حرام میگردند، در کار خصوصی فرد جستجو میکنند به اسباب و وسایل شخصی او به عنوان کشف جرم دست میزنند، برای اقرار به گناهان گذشته به او فشار میآورند و عیب او را برای دیگران بازگو میکنند. همة اینها از گناهان بزرگ است که قرآن مجید و احادیث رسیده از معصومین به شدت از آن نهی کردهاند.
ج: اجتناب از تحقیر و سرزنش
از جمله گناهان بزرگ اهانت و سرزنش دیگران است که در بعضی موارد باعث حدّ و یا تعزیر میگردد یعنی اگر فردی که به او توهین شده علیه کسی که توهین کرد. ادعای کیفر و مجازات کند در صورت اثبات میتوان سرزنشکننده را مجازات کرد. فردی که مرتکب گناهی شده نمیتوان در پرتو امر به معروف و نهی از منکر او را مورد توهین و سرزنش قرار داد. کلمات زشت و ناروا مانند بیدین، بدبخت، بیشعور فاسق، چرا مرتکب این عمل شدی، توهین به مسلمان است و گناه، خداوند هرگز به توهین بندگان خود گرچه گناهکار باشند راضی نیست. سرزنش مؤمن به کاری که انجام داده گناه است.
بندهایی از پیام هشت مادهای امام
همه این موارد که در ضمن چند گزینه به آن اشاره شد در پیام هشتمادهای حضرت امام به شدت از آن نهی شده است. بندهایی از آن پیام که مرتبط با این مباحث است ذکر میشود:
بند 4. هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی که از روی موازین شرعیه باید باشد
امام خمینی، احیاءکننده این دو وظیفه مهم الهی در عصر خود بود و در راه انجام آن از هیچ کاری فروگذار نکرد
توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف، جرم است و موجب تعزیر شرعی است.
بند 6. هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیرانسانی ـ اسلامی مرتکب شود یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند، تمام اینها جرم و گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا از کبائر و گناهان بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی میباشد.
بند 7. آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردی است که در رابطه با توطئهها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانههای امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار و برای نقشههای خرابکاری و افساد فیالارض اجتماع میکنند و محارب خدا و رسول میباشند که با آنان در هر نقطه که باشند... با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط کامل باید عمل شود.
و موکداً تذکر داده میشود که اگر برای کشف خانههای تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل یا محل کار کسی وارد شدند و در آنجا با آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدر برخورد کردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچکس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید فقط باید به وظیفه نهی از منکر که در اسلام مقرّر است عمل نماید و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص میباشد. و امّا کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدر و پخش بین مردم است در حکم مفسد فیالارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد، هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند.
امام در این پیام بخش مهمی از وظایفی که مبارزهکنندگان با فساد و آمرین به معروف در برخورد با افراد مجرم و گناهکار دارند تذکر دادهاند و همه را به پیروی از دستورات اسلام فراخواندهاند.64
فصل دوم
رهنمودهای حضرت امام برای عملی کردن امر به معروف
حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب کراراً مردم را به وظیفه مهم پاسداری از انقلاب و اسلام دعوت میکردند و مسئولیت مهمی که ملت ایران در برابر این نعمت بزرگ الهی دارند یادآوری میفرمودند. از جمله اموری که نسبت به آن عنایت داشتند امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از فساد و خلافی است که در جامعه ممکن است انجام بگیرد و برای موفقیّت مردم در این امر رهنمودهایی بیان میکردند تا بهتر بتوانند اثر بگذارند که به چند نمونه اشاره میشود:
الف: اصلاح خویش
مهمّترین شرط موفقیت انسان در اصلاح دیگران اصلاح خویشتن است. قرآن کسانی که مرد سخن هستند نه عمل یعنی آنانکه دیگران را به نیکیها دعوت میکنند ولی خود اهل نیکوکاری نیستند سرزنش کرده:
«آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید ولی خودتان را فراموش مینمائید.»65
فردی که خود مرتکب خلاف میشود نمیتواند دیگران را از کار خلاف بازدارد سخن او اثر ندارد. سخن اگر از قلب برخیزد در قلب اثر میکند.
«مردم را با عمل خود به کارهای نیک دعوت کنید نه با زبان.»66
بنابراین برای این که سخن اثر کند باید گوینده قبل از هرکس به گفته خود عمل کند. علی علیهالسلام فرموده:
«ای مردم به خدا سوگند شما را به هیچ طاعتی تشویق نمیکنم مگر قبلاً خودم آن را انجام میدهم و از هیچ کار خلافی باز نمیدارم مگر این که پیش از شما از آن دوری جستهام.»67
امام خمینی در سخنرانیهای خود مکرّر به این جهت اشاره میفرمودند که برای موفقیت در اصلاح دیگران قبل از هر چیز خودتان را اصلاح کنید.
شرط اصلاح جامعه
امام خمینی، شرط اصلاح جامعه را اصلاح خود فرد میداند. ایشان میفرماید:
«انسان اگر خودش منحرف باشد نمیتواند دیگران را مستقیم کند. این شکی نیست که آدمی که خودش فرض کنید خدای نخواسته شرابخوار باشد نمیتواند دیگران را از شرابخواری بازدارد... اگر شما خودتان را اصلاح نکنید و خودتان همانطور که اسم انجمن اسلامی روی خودتان گذاشتید اسلامی نباشید و خودتان را اسلامی نکنید نمیتوانید دیگران را به اسلام دعوت کنید، خدای تبارک و تعالی که برای مردم عادی میفرستد و پیغمبران را انتخاب میکند کسی که خودش از اول عمر تا آخر عمرش یک لغزش نداشته معصوم بوده یک همچو موجودی را انتخاب میکند برای اینکه تربیت کنند مردم را تزکیه کنند و تعلیم کنند. اگر آن کسی که میخواهد مربّی جامعهای باشد مربی یک دستگاهی باشد اینها را به اسلام دعوت کند اول باید خودش را اسلامی کند... تا دیگران را بتواند اسلامی کند. اگر خودش را اسلامی نکند نمیتواند دیگران را اسلامی کند. معلمین آموزش و پرورش اگر خودشان یک پرورش صحیح نداشته باشند و یک تعلیم صحیح نمیتوانند جوانها را تعلیم کنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند مبدأ بر امری از خود آدم شروع میشود پیغمبر هم وقتی که تشریف آوردند... از منزل خودشان شروع کردند، حضرت خدیجه را دعوت کردند او هم قبول کرد... امیرالمؤمنین دعوت را قبول کرده قوم و خویشان خودشان را جمع کردند و فرمودند یک همچو مسئلهای است یک دستهای قبول کردند، دستهای قبول نکردند. از خودش انسان باید شروع کند.»68
نرمی و ملایمت
از جمله رهنمودهای حضرت امام در مورد جلوگیری از کارهای خلاف شرع و اصلاح افراد فاسد، نرمی و ملایمت است. بدیهی است که با نرمی و ملایمت خیلی بهتر میتوان افراد را اصلاح کرد، تندی و خشونت چه بسا فرد را در کار خلاف خود جدیتر کند.
امام در این مورد میفرمایند:
«باید همه بیدار شویم همه توجه کنیم هم اصلاح کنیم خودمان را که خدای نخواسته تخلّف نکنیم و هم توجه کنیم به این که اگر یکی تخلف کرد جلویش را بگیریم نه با داد و دعوا، با ملایمت، اگر یک کسی کار خلافی کرد و صد نفر آدم با ملایمت سلام کرد تعارف کرد... آن کار خوب نبوده تأثیر میکند در انسان و نمیتواند تخلّف کند.»69
در مورد شیوه مبارزه با گرانفروشی فرمودهاند:
«اگر بنا بگذارند این جوانهای بازار و آن محترمین بازار بروند پیش آنها یکی یکی از اینها و نهیشان کنند... اگر در یک روز عده زیادی بروند و با ملایمت بسیار به آنها بدون این که کلمه تندی، زبری گفته شود نهی کنند همان طوری که خدا فرموده است که نهی کنید مردم را... این تأثیر میکند.»70
وحدت و هماهنگی
اتحاد و هماهنگی رمز موفقیت در هر کاری است. در مورد امر به معروف و نهی از منکر و بازداشتن دیگران از کار خلاف شرع و قانون اگر وحدت و هماهنگی باشد خیلی زود میتوان معروف را تحقّق داد و جلو منکر را گرفت. اگر مسئولی یا کارمندی مرتکب کار خلافی شود یک نفر یا دو نفر تذکر دهند اثر نمیکند ولی اگر جمع زیادی هماهنگ شوند و با نرمی و ملایمت از او بخواهند که مرتکب کار خلاف نشود تأثیر میکند این از جمله رهنمودهایی است که حضرت امام کراراً یادآوری فرمودهاند:
«اگر یکی خلاف کرده همه باید بروید دنبالش... بیست نفر از شماها رفت گفت نکن این کار صحیح نیست تحت تأثیر واقع میشود.»71
«قرار بگذارند [...] یکییکی بروند سلام بکنند، به اینها بگویند «آقا این کار را نکن!» اگر در یک روز هزار نفر آدم برود به یک نفر بگوید «آقا نکن! این کار خلاف انصاف است»، این کار پیشرفت میکند.»72
و نیز امام از استادش مرحوم آقای شاهآبادی نقل کرده، که:
«مقابل منزل ما یک دکّانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف میفروخت [...] من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید [...] تا عصر حدود دویستنفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.»73
مسئولیت همگانی
اسلام همه افراد جامعه را در برابر همدیگر مسئول میداند و در واقع، حقیقت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام همین است که همگان باید بدانند در برابر دیگران مسئولند. قرآن مجید در مواردی بعد از آن که فرد را به تهذیب نفس و اصلاح خویشتن دعوت میکند او را در برابر دیگران مسئول دانسته و دستور میدهد به اصلاح دیگران بپردازد در سوره عصر فرمود:
«قسم به عصر که انسانها همه در خسران و زیانند مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند.»
در این سوره ذات الهی چهار وظیفه معین کرده، دو وظیفه جنبه فردی دارد و دو وظیفه جنبه اجتماعی، ایمان و عمل صالح وظیفه فردی است که انسان با این دو خود را اصلاح میکند، لکن وظیفه دارد بعد از اصلاح خود با دعوت مردم به حق و حقیقت و صبر و استقامت آنها را هم اصلاح کند.
جمله تواصوا بالحق معنای وسیعی دارد شامل امر به معروف و نهی از منکر ارشاد جاهل تبلیغ احکام دین، و... میشود.
در آیه 6 سوره تحریم میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است، نگهدارید.»
در این آیه بعد از دستور به حفظ خویش از آتش [در اثر تهذیب نفس و اجتناب از گناه] انسان را مکلف میکند به حفظ خانواده و بستگان چون آنان نزدیکترین فرد به انسانند و بدیهی است انسان با توجه به علاقهای که به سعادت آنها دارد باید در راه تعلیم و تربیت و هدایت آنان بکوشد.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میفرماید:
«آگاه باشید همه شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنها هستید مسئولید امیر و فرمانروا، نگهبان مردم است و در برابر آنها مسئول است. مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسئول است. زن نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول میباشد. آگاه باشید که همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنان هستید مسئولید.» 74
حضرت امام کراراً مردم را به مسئولیتی که در برابر خدا و همه افراد جامعه دارند توجه میدادند. ایشان میفرماید:
«ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است، سفارش به حق که امر به معروف و نهی از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم و اگر اشخاصی پیدا میشوند که خلاف میکنند معرفی کنیم به مقاماتی که برای جلوگیری مهیّا هستند و مشکلات را هم تحمّل کنیم.» 75
و نیز فرموده:
«امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام که همه چیز را میخواهد اصلاح کند یعنی با این دو اصل میخواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند. به همه مأموریت داده به تمام افراد زیر پرچم مأموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح و جلوگیری کنید از کارهای فاسد. اینطور نیست که شما فقط یک مأموریتی دارید و آن این است که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید، مأموریت زیادتر از این است، خودتان و همه را هم
امام خمینی: رضایت به انجام گناه و ترک واجب حرام است بلکه دور نیست ناخوشایندی قلبی نسبت به آنها واجب باشد
خودتان هم همه را و هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست که همه باید اطاعت خدا بکنند و همه باید حفظ این پاسداری را بکنند.» 76
شجاعت در بیان حق
از جمله رهنمودهای حضرت امام به مردم، شجاعت در بیان حق و عدم ترس از مردم است. امام که خود در این جهت کمنظیر است و در طول عمر با برکت خود ثابت کرد آنجا که وظیفه الهی در بین باشد از هیچ قدرتی هراس ندارد به ملت نیز توصیه میفرماید که در برابر انحرافات بایستند و از هیچ کس ترس نداشته باشند، در همه حال رضای ذات الهی را در نظر بگیرند و وظیفه خود را انجام دهند:
«همه ما... مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان... اگر یک فرد خیلی به نظر مردم پائین فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید بیاید. اسلام گفته برو به او بگو نکن ـ بایستد در مقابلش بگوید این کارَتْ انحراف بود نکن، میگویند عمر گفت [در وقتی که خلیفه بود] که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلاً بگوئید، یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو میایستیم اگر تو بخواهی خلاف بکنی ما با این شمشیر مقابلت میایستیم.»77
«تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضتهای اسلامی هیچ ملاحظه از کسی نکند، این آقاست این غیر آقا این پدر است این پسر است، این رئیس است این مرئوس است. ابداً این مسائل نباشد در کار، مسئله این باشد که آیا به طریق اسلام عمل میکند یا نه، به طریق اسلام عمل میکند هر فردی باشد باید از او قدردانی کرد و تشویق کرد و محبت به او کرد.
برخلاف اسلام که باشد هر فردی میخواهد باشد یک روحانی عالی مقام یک آدمی باشد که مثلاً رأس باشد، یک سر کرده باشد، وقتی دیدند برخلاف مسیر دارد عمل میکند هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است... همه ما الان موظفیم به این که اعمالی که خودمان میکنیم یک اعمالی نباشد که چهره انقلاب ما را مشوّه کند غیر از آن طور که خدا میخواهد عرضه کنیم.» 78
راهکارهای پیشنهادی برای عملی نمودن امر به معروف
با کمال تأسف باید این حقیقت را بپذیریم که امر به معروف و نهی از منکر با آن همه عظمتی که از دیدگاه اسلام دارد ما مسلمانان چندان بدان اهمیّت نمیدهیم و در واقع باید گفت این دو واجب در نزد ما فراموش شده و به آن توجّه نداریم.
خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب نسبت به احیاء بعضی از واجبات تلاشهای مهمّی صورت گرفت از جمله در رابطه با اقامه نماز میتوان نام برد که سالهاست ستادی تشکیل شده و برای احیاء این واجب بزرگ الهی در مراکز دولتی و خصوصی حتی در مسیر بین شهرها اقدامات خوبی انجام گرفته و دهها کتاب و صدها مقاله در این رابطه نوشته شده و هر سال ستاد اقامه نماز با دعوت از اساتید و دانشمندان و تشکیل سمینار برای موفقیت و پیشرفت بیشتر در این کار تبادل نظر میکنند و البته همه این کارها لازم و ضروری و درخور ستایش است. اگر برای احیاء امر به معروف و نهی از منکر همین تلاشها صورت گرفته بود امروز شاهد بخشی از خلافکاریها در سطح ادارات و بدحجابی و مفاسد اخلاقی در سطح جامعه نبودیم. لذا برای عملی کردن و احیاء امر به معروف نکاتی به نظر میرسد.
1. طرح مباحث امر به معروف در کتب درسی
اولین گام برای احیاء این دو اصل بزرگ اسلام، طرح مباحث آن در کتب درسی از دوره دبستان به بعد است. لازم است کودکان و نوجوانان و جوانان به خوبی با مسائل آشنا و به جایگاه عظیمی که این دو واجب در اسلام دارند واقف گردند. در دوره دانشگاه نیز مقتضی است اهمّ مسائل آن در یکی از کتب دروس عمومی که همه دانشجویان موظّف به خواندن آن هستند تبیین گردد.
2. تبیین جایگاه امر به معروف وسیله گویندگان
خطبا و گویندگان، ائمه محترم جمعه و جماعات باید بیش از هر چیز به این امر عنایت داشته باشند و مردم را به مسائل آن آگاه کنند و مسئولیت مهمّی که مردم در برابر این دو واجب الهی دارند و همچنین پیامدهای بدی را که در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر متوجه جامعه و فرد میشود برای مردم گوشزد کنند. در این رابطه صدا و سیما میتواند نقش مهمی داشته باشد. هفتهای حداقل یکی دو ساعت با برنامهای منظم مباحث امر به معروف وسیله نخبگان حوزه و دانشگاه برای مردم مطرح شود حتی از طریق فیلم و تئاتر میتوان در این رابطه به مردم آگاهی و جهت داد. بنابراین هنرمندان نیز وظیفه دارند که نسبت به این امر مهم اقدام کنند.
3. تشکیل اداره امر به معروف
مهمّترین عامل عملی کردن امر به معروف تشکیل اداره و ستادی قوی و نیرومند است. قبلاً اشاره شد حضرت امام در روزهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب طیّ حکمی دستور تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر صادر فرمودند که متأسفانه به عللی از تشکیل آن جلوگیری شد.
ممکن است در حال حاضر نیز در برخی از شهرها ستادی بنام امر به معروف باشد لکن با کمترین تشکیلات و قدرت که در واقع وجود و عدم آن مساوی است. اداره امر به معروف باید تحت ضوابط قانونی با تشکیلاتی منظّم و قدرت خیلی زیاد تأسیس شود به طوری که بتواند نسبت به بالاترین فرد هم در صورت تخلّف برخورد کنند.
بدیهی است تشکیل یک ستاد گرچه قوی بدون حمایت و پشتوانه مردمی نمیتواند بر همه امور نظارت داشته باشد از این رو لازم است نیروهای متعهد و متدین در ادارات و میان اصناف و بازاریان شناسائی و کلاسهای آموزشی به عنوان نماینده ستاد در همه مراکز دولتی و غیردولتی ناظر بر افراد و جریان امور باشند و هر کار خلاف شرع که مشاهده میکنند، نخست با نرمی و ملاطفت گوشزد کنند و فرد متخلّف را اصلاح کنند و اگر از این طریق نتوانستند وی را اصلاح کنند به ستاد گزارش کنند. در سطح شهر نیز از نیروهای بسیج و متعهد با آموزش قبلی برای جلوگیری از منکرات و امر به معروف کمک بگیرند. همچنین در مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها از میان دانشآموزان و دانشجویان مؤمن و متدین افرادی انتخاب و این وظیفه را به آنها واگذار نمایند.
البته باید در انتخاب افراد برای این کار دقت زیاد نمود. اولاً باید این افراد از نظر تعهد و ایمان در سطح بالایی باشند. ثانیاً کاملاً به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر مطلع باشند و طّی جلسات متعدد آموزش ببینند. ثالثاً هر کدام موظّف باشند بیلان کار و فعالیت خود را هر ماه گزارش کنند. با این برنامه میتوان فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه زنده کرد و افراد را به این مسئولیت بزرگ الهی توجّه داد و در پرتو آن جلوی خیلی از مفاسد و گناهان را گرفت. عامل بسیاری از مفاسد و منکراتی که در جامعه انجام میگیرد بیتفاوتی در برابر گناهکاران است. اگر افرادی در برابر گناه عکسالعمل نشان دهند، گناهکار اصلاح میشود. خانمی که حجاب اسلامی را رعایت نمیکند اگر از وقتی که از منزل بیرون میآید تا زمانی که مراجعت میکند چندین نفر به او تذکر دهند که حجاب جزء ضروریات دین است چرا مخالفت فرمان الهی میکنی و شیطان و دشمنان اسلام را با این عمل خوشنود مینمایی، متوجه میشود که جامعه روش او را نمیپسندد از این رو در عمل خود تجدیدنظر میکند و روز بعد با حجابی بهتر بیرون میآید. برای اثبات تأثیر امر به معروف و نهی از منکر زیبنده است به گوشهای از تاریخ سیدجمالالدین اسدآبادی اشارهای داشته باشیم:
تأثیر انجمن وطنی سیدجمالالدین اسدآبادی
سیدجمالالدین اسدآبادی برای نجات ممالک اسلامی هنگامی که وارد مصر شد انجمنی تشکیل داد. اعضای انجمن که بیش از چهل نفر نبودند موفق شدند در مدت نزدیک به یک ماه کارهای مهمّی انجام دهند. این گروه مواد هفدهگانهای برای خود تدوین کردند که یکی از مواد
امام خمینی، شرط اصلاح جامعه را اصلاح خود فرد میداند و میفرماید: انسان اگر خودش منحرف باشد نمیتواند دیگران را مستقیم کند
آن امر به معروف و نهی از منکر بود. بعد از یک ماه که بیلان کار خود را دادند موفق شدند در اثر امر به معروف و نهی از منکر کارهای مهمی انجام دهند. از آن جمله هشتصد نفر معتاد به مشروبات الکلی را توبه دادند، هزار و سیصد نفر از مسلمانانی که نماز نمیگذاردند را وادار به خواندن نماز کردند، چهارصد نفر از زنان فواحش و منحرف را وادار به توبه کردند، هشتاد نفر از مستخدمین ادارات انگلیسی را وادار به استعفا از خدمت به آن دولت حیلهگر نمودند، پانصد نفر از رجال و ثروتمندان مصر را وادار کردند تا از خریدن اشیاء لوکس و تجملّات زندگی که از ممالک بیگانه و مخصوصاً انگلستان وارد میشود خودداری کنند، سی و پنج نفر نصرانی و پانزده یهودی و هفتاد نفر بتپرست را مسلمان کردند. آری، چهل نفر مسلمان مؤمن و متعهد که برای مدت کوتاهی دستورات اسلام را عمل کردند تحوّلی در جامعه مصر ایجاد کردند تا آنجا که لرد کرومر مشاور مالی انگلیس در یکی از گزارشات خود به لندن مینویسد که بدین وسیله به زمامداران انگلیس اعلام خطر میکنم. اگر یک سال انجمن وطنی تحت رهبری سیدجمالالدین اسدآبادی ادامه پیدا کند نه تنها سیاست و تجارت انگلیس در آسیا و افریقا یکسره نابود خواهد شد بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهای اروپائی یکباره در سراسر جهان به خطر افتد. از این رو دولت انگیس دستور متفرق کردن انجمن وطنی مصر را صادر کرد و سیدجمال را از آنجا تبعید کردند.79
عمل به دستورات اسلام این چنین تحولی در جامعه ایجاد میکند به طوری که قدرتمندترین دشمنان خود را به وحشت میاندازد. افسوس که ما از اسلام فاصله گرفتهایم. چه بسا برخی از اعمال ما باعث شود که دیگران نسبت به اسلام بدبین و بیرغبت شوند.
نصیحتی از امام
زیبنده است با نصیحتی از حضرت امام به عنوان حُسن ختام این بحث را به پایان رسانیم.
«سزاوار است که آمر به معروف و ناهی از منکر در امر و نهی و مراتب انکارش مانند پزشک معالج مهربان و پدر باشفقت که مراعات مصلحت مرتکب را مینماید باشد و انکارش لطف و رحمت برای او خصوصاً و برای امت عموماً باشد و قصدش را فقط برای خدای متعال و رضایت او قرار دهد و این کارش را از آلودگیهای هواهای نفسانی و اظهار بزرگی خالص نماید و نفس خویش را منزّه از عیب نداند. و برای آن بزرگی یا برتری بر مرتکب قائل نباشد که چه بسا برای شخصی مرتکب گناه ولو گناهان کبیره باشد ولی صفات خوب نفسانی نیز داشته باشد که مورد رضایت ذات الهی باشند و خداوند متعال او را به خاطر این صفات دوست بدارد گرچه گناه او مورد بغض خداوند است و چه بسا آمر و ناهی عکس او باشد اگرچه بر خودش مخفی و پوشیده است.»80
پینوشتها:
1. مجمعالبیان شیخ طبرسی، ج 2، ص 357، نشر دارالفکر بیروت ده مجلدی.
2. رجوع تفسیر مواهبالرحمان، آیتالله سبزواری، ج 6، ص 219، ناشر دفتر آیتالله سبزواری و تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی و همکاران، ج 3، ص 49، ناشر دارالکتب الاسلامیه.
3. رجوع تفسیر مجمعالبیان، ج 2، ص 357، تفسیرالمیزان، ج 3، ناشر مؤسسه اسماعیلیان، تفسیر مواهبالرحمان، ج 6، ص 196.
4. وسائلالشیعه، شیخ حر عاملی، ج 11، ص 398، ابواب امر و نهی باب 1، ج 18.
5. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 374، ناشر
6. وسائلالشیعه، ج 11، ص 395، ابواب الامر و النهی، باب 1، ج 6، ناشر دارالاحیاء التراث.
7. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 12، ص 175، مؤسسه آلالبیت و کنزالعمال، خبر 5564.
8. مجمعالبیان، ذیل آیه 104 بقره، ج 2، ص 357.
9. اللمعة الدمشقیه، ج 2، ص 413.
10. صحیفه امام، ج 9، ص 213.
11. صحیفه امام، ج 9، ص 213، پاورقی.
12. تحریرالوسیله، ج 1، ص 439.
13. الاقتصاد، شیخ ان فقه الطوسی، ص 236ـ 237.
14. مختلف الشیعه، احکام الشریعه، علامه حلی، ج 4، ص 471، نشر مرکز الانجات والدراسات الاسلامیه.
15. تنقیح الرافع، فاضل مقداد، ج اول.
16. اللمعة الدمشقیه، ج 2، ص 409.
17. المکاسب المحرمه، ج 1، ص204، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
18. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم و همکاران، ج 3، ص 37.
19. النهایه/ 299.
20. الاقتصاد / 237.
21. الوسیله الی نیل الفضیله، ابن حمزه.
22. جامع المقاصد، محقق کرکی، ج 1، ص 200.
23. تحریرالوسیله، ج 1، ص 440.
24. مجمعالبیان، ج 2، ص 356.
25. کنز العرفان فی فقه القرآن، مقداد بن عبدالله السیوری، ج 1، ص 406.
26. زبدة البیان، مقدس اردبیلی، ج 1.
27. ناشر مؤتمر المقدس الاردبیلی، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 396، الزمخشری.
28. المیزان، ج 3، ص 373.
29. اَلْامر بالمعروف و النهی عن المنکر، آیة الله السیّد محسن الخرازّی ناشر مؤسسه نشر اسلامی، ص 45.
30. تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی، ج 3، ص 36.
31. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 21، ابواب امر و نهی باب 2، ج 1.
32. الشیخ النجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 361.
33. الاقتصاد، شیخ طوسی، ص 238.
34. مختلف الشیعه، ج 4، ص 474.
35. الکافی فی الفقه، ص 269.
36. الوسیله، ابن حمزه، ص 207.
37. جواهرالکلام، ج 21، ص 365.
38. تحریرالوسیله، ج 1، ص 440.
39. نهجالبلاغه، حکمت 154.
40. نهجالبلاغه، خطبه 201، ص 422، ترجمه محمد دشتی.
41. تحریرالوسیله، ج 1، ص 454.
42. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 6، ص 276.
43. جواهرالکلام، ج 21، ص 368.
44. میزانالحکمه عمان و وسائلالشیعه حر عاملی، ج 1، ص 413، باب 6 از ابواب امر و نهی.
45. سوره انعام، آیه 67.
46. توضیحالمسائل حضرت امام، مسأله 2805.
47. توضیحالسمائل، مسأله 2806.
48. سوره طه، آیه 44.
49. تحریرالوسیله، ج 1، ص 454.
50. سفینه البحار، ج 4، ص 467.
51. غررالحکم، ج 1، ص 348.
52. تحریرالوسیله، ج 1، ص 454.
53. تحریرالوسیله، ج 1، ص 455.
54. ترجمه تحریرالوسیله، ج 2، ص 319، مترجم علی اسلامی، ناشر دفتر انتشارات اسلامی.
55. وسائلالشیعه، ج 11، ص 403، ابواب الامر و النهی، باب 3، حدیث 1.
56. نهجالبلاغه، حکمت 373، ترجمه محمد دشتی، ص 718.
57. سوره نور، آیه 19.
58. شرح غرر و دُرر، ج 5، ص 368، ح 8295، به نقل از اخلاق در قرآن، آیتالله مکارم، ج 3، ص 363.
59. سفینة البحار، ج 7، ص 436، ماده کتم.
60. مفردات راغب، ماده فحش.
61. سوره حجرات، آیه 12.
62. اصول کافی، ثقةالاسلام کلینی، ج 2، ص 354، ح 4.
63. شرح غررالحکم، ج 5، ص 371، حدیث 8799، به نقل از اخلاق در قرآن، ج 3، ص 350.
64. صحیفه امام، ج 17، ص 141ـ 140.
65. بقره/ 44.
66. سفینة البحار، محدث قمی، ج 6، ص 514.
67. نهجالبلاغه، خطبه 175 ـ 332، ترجمه محمد دشتی.
68. صحیفه امام، ج12، ص 498، سخنرانی در جمع رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور سال 59 دهم تیرماه.
69. صحیفه امام، ج 18، ص 491، 15 تیرماه 58.
70. صحیفه امام، ج 8، ص 48.
71. همان، ج 18، ص 512.
72 و 73. همان، ج 8، ص 47.
74. مجموعه ورّام، ج 1، ص 6، ابی فراس المالکی الاشتری ابیالحسین ورّام.
75. صحیفه امام، ج 13، ص 470.
76. همان، ج 10، ص 112.
77. صحیفه امام، ج 10، ص 110.
78. صحیفه امام، ج 10، ص 110.
79. برگرفته از مناظره دکتر وپیر، شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد، ص 404 ـ 412، مؤسسه انتشاراتی فراهانی، سال 1357.
80. تحریرالوسیله، ج 1، ص 458.