معاد جسمانی و مکاشفه(برخی آراء غزالی در دیدگاه امام خمینی)
آرشیو
چکیده
متن
شناخت هر اندیشمند، متفکر یا مصلحی در گرو شناخت اندیشههای اوست و امام خمینی نیز از این قاعده مستثنا نیست. آنچه در معرفی چهرة امام بیش از بیوگرافی و تاریخ زندگی و سوابق خانوادگی ایشان حائز اهمیت است، معرفی مبانی فکری ایشان میباشد. چه بسیار شخصیتهایی که گذشت ایام و دست تحریف، غباری تیره بر چهرة واقعی آنها پوشانیده و نگذاشته، آنگونه که بودند در خاطرة جامعه باقی بمانند. فراموش نمیکنم مصاحبة فردی را که گفته بود: با امام مشکلی نداریم و میتوانیم ایشان را به گونهای معرفی کنیم که با افکار ما هماهنگ باشد! پس باید مبانی امام را شناخت و شناسانید.
از جمله سر پلهایی که به راحتی میتوان افکار امام را بدون تأویل و تفسیرهای متفاوت شناخت آنجاست که ایشان نسبت به متفکر و اندیشمندی به اظهار نظر میپردازد و فکر و اندیشة او را تأیید میکند یا به نقد آن میپردازد. یکی از متفکرانی که امام با دید انتقادیِ نسبتاً شدید با او مواجه میشود، ابو حامد غزالی است، غزالی از چهرههای ماندگار و تأثیرگذاری است که همواره طرفداران و منتقدانی داشته است، و امام از جملة منتقدان اوست.
اکنون برآنیم که نقد امام را از معادشناسی غزالی و به طور کلی دید او در مورد مکاشفات و علوم باطنی ببینیم.
توجه به غیب و باطن هستی و از جمله معاد و مسألة بهشت و دوزخ، از محوریترین عقاید است و تأثیری بیبدیل در جمیع عرصههای فکری و رفتاری آدمی دارد و در سایة ایمان یا انکار آن است که بسیاری از مواضع و اندیشههای آدمی شکل میگیرد. امام خمینی به عنوان مسلمان معتقدی که ایمان به غیب و جهان آخرت، آن گونه که در کتاب و سنت منعکس است، با گوشت و خون او عجین شده بود و براساس آن، دست به عمل و رفتار میزد، به معاد جسمانی اعتقادی راسخ داشت و بر طبق آن به نقد غزالی میپردازد.
1. معادشناسی غزالی از نگاه امام خمینی
الف) بیان غزالی پیرامون لذّت و الم اخروی
دیدگاه ابوحامد غزالی پیرامون وعد و وعید اخروی به نقل صدرالمتألهین آن است که: نعمتها و خوشیهای بهشتی یا دردها و عذابهای دوزخی، در واقع صورتهایی خیالی و مثالی میباشند که در درون جان انسان بروز میکنند، نظیر صورتهایی که آدمی در عالم رؤیا مشاهده میکند، در حالی که واقعیت عینی و خارجی ندارد. مثلاً وقتی انسان در حالت خواب، مار و عقربهایی مشاهده میکند که او را نیش میزنند، به شدّت دچار عذاب و آزار قرار میگیرد و برعکس وقتی صحنههای دلربا و خوشایند را میبیند، سرور و بهجتی زاید الوصف در عالم رؤیا پیدا میکند، حالتی که حتی در حالت یقظه و بیداری ناممکن است. این فرد در عالم رؤیا لذّت یا الم، و عذاب یا نعمت را چشیده است در حالی که اطرافیان او از آن صحنهها بیاطلاعند. صحنههای قیامت و بهشت و جهنم نیز چنین است.
در حقیقت آنچه عذاب است برای ایشان، درد ناشی از گزیدن و نیش عقرب یا مار است و از این جهت تفاوتی میان مار خیالی با مار واقعی نیست. همچنین لذت و خوشی ناشی از صحنههای زیبای بهشتی و درختان و انهار جاری و مشاهدة نعمتهاست ولو اینها در عالم ذهن و خیال او باشد و عینیّت خارجی و ادراک شدة با حواس ظاهری نباشد.
طبق نقل حضرت امام، غزالی برای اثبات نظریّة فوق، گفته است:
این گفتة ما از باب «خذ الغایات و اترک المبادی» است، زیرا آن تعذّباتی که در این جهان از سوزندگی نار و تألیم سوط و تازیانه حاصل میشود، در واقع اینها مقدمه است که در نفس صوری ایجاد شود و نفس از آن صور ـ نه از این خارجیات ـ متعذّب و متألم گردد و آنچه از موت اقارب
o آنچه در معرفی امام خمینی حایز اهمیت است، معرفی مبانی فکری ایشان است
o یکی از متفکران که امام با دیدی انتقادی نسبتاً شدید با او مواجه میشود ابوحامد غزالی است
o توجه به غیب و باطن هستی و از جمله معاد و مسئلة بهشت و دوزخ، از محوریترین عقاید است
و بستگان و یا بلای خارجی اتفاق میافتد، باعث میشود که در نفس، صور اینها حاصل شود و از حصول این صور در نفس غم و همّ حاصل میگردد، نه اینکه غم و همّ بالاصاله از خارج حاصل شوند، زیرا خارجیات و وجودات آنها وسیلة حصول این صور نفسانی و مقدمة ایجاد و انشای نفس، برای این صور ذهنیه میباشند. بالجمله اگر صور ذهنیه نبودند، غم و الم و تأثر و شادی و فرح و لذت نبود، آیا نمیبینی اگر پدر و مادر کسی و یا دوست و محبوب کسی نمرده باشد، ولی اشتباهاً به مردن آنها قطع پیدا کند، انسان در عذاب و تألم است، به همان اندازهای که اگر اینها در خارج اتفاق میافتاد و واقعیت عینیة خارجیه پیدا میکرد و به عکس اگر این قضایا اتفاق بیفتد ولی انسان بیخبر باشد، یعنی نفس، صور ذهنیة اینها را ایجاد نکند، انسان در غم و الم نخواهد بود. بنابراین اعیان خارجی و موجودات عینیه فقط مقدمه هستند زیرا اصل تعذیب از ناحیة صور است که در ذهن است. بنابراین در آخرت هم صور ذهنیه طبق ملکات ـ مثل صور ذهنیة اینجا ـ تولید میشود و باعث تعذیب انسان میگردد، پس در آنجا از باب «خذ الغایات و اترک المبادی» با اینکه صور غیبیه نیستند، در عین حال غایات حاصل است.
ب) نقد امام بر بیان غزالی از لذت و الم اخروی
تحلیل و بررسی آنچه از ابوحامد نقل شد پیرامون بهشت و جهنم و نعمتها و عذابهای آخرت، از حوصلة این مقاله بیرون است. تنها نقد امام را بر این فرضیّه میبینیم:
«این مذهب با آنکه مخالف برهان حکماست، خلاف اخبار انبیاء و کتب سماویه و ضرورت جمیع ادیان است و حضرت فیلسوف عظیمالشأن او را رّد و خیالش را ابطال فرموده.»
در این نقد امام، دو اشکال اساسی بر نظریّه خیالی بودن نعمت و عذاب اخروی متوجه شده است:
1. حکماء الهی به ویژه صدرالمتألهین با براهین دقیق عقلی در کتب فلسفی خویش از جمله «اسفار» معاد جسمانی و روحانی را به همان صورتی که در شرایع انبیاء و کتب آسمانی مطرح است، به اثبات رساندهاند و نشان دادهاند که نعمت و عذاب نه در خیال و صور ذهنیه، که در صورتهای واقعی و عینی و قابل احساس با حواس پنجگانة ظاهری در قیامت محقّق میشوند.
تبیین حضرت امام، از جریان معاد جسمانی و اشکالاتی که بر کلام غزالی وارد است به طور فشرده آن است که: اگرچه در آنجا به انشای نفس صوری ایجاد خواهد شد، ولی مثل صور ذهنیة اینجا نیست که وجود خارجی نداشته باشد، بلکه با اینکه وجود عینی است، عین صور است، به طوری که در این عالم اگر انشاء میشد، همان صور ذهنیه بود که فعلاً در کمال ضعف است و به
جهت ضعف، ما گاهی آن را موجود به حساب نمیآوریم و این از ضعف این عالم و از ضعف خود نفس است، چون در اینجا مشغول است و اشتغال طبیعی باعث میشود که او در فعل خود ضعیف شود.
در این عالم، علم با آن صور ذهنیه متحد است، این صور عین علم و عین معلوم است و لازم نیست ابتدائاً آنها را تصور کرده و سپس ایجادش کنیم، چون تصورشان عین ایجادشان است، ولیکن خیلی ضعیف هستند و در آخر وصف فعّال وجود قرار گرفتند و آنها را چیزی نمیشماریم ولیکن وقتی که نفس ترقی کرد و اشتغال به طبیعت را رها کرد و متوجه خود و افعال خود شد،
o به نظر غزالی اگر صور ذهنیه نبودند، غم و ألم و تأثر و شادی و فرح و لذت نبود
o حکمای الهی بویژه صدرالمتألهین به اثبات رساندهاند و نشان دادهاند که نعمت و عذاب نه در خیال و صور ذهنیه، که در صورتهای واقعی و عینی و قابل احساس در قیامت محقق میشود
منشآت آن قوی میشود، به طوری که عینیت داشته و موجود عینی میباشند و مثل متصورات نفس در عالم طبیعت نیست که به لحاظ ضعف آن میگوییم موجودی است که خارجیت ندارد، با آنکه وجود خارجی و عینی میباشد، منتها به جهت ضعف، میگوییم وجود ذهنی در عالم ذهن قرار گرفته است، حتی نمیگوییم آن صور ذهنی را دیدیم، با آنکه در عالم خواب حقیقتاً میگوییم فلان کس را دیدیم.
اینها همه از ضعف وجود است ولیکن وقتی که نفس از این عالم خارج شد و از طبیعت بیرون رفت و یک موجود برزخی کامل شد، متوجه خودش خواهد شد، اگرچه در آنجا هم مجذوب عالم غیب است. البته تا اندازهای که سکرات موت و نزع جان آن را متوجه عالم غیب کرده است. علی ایّ حال به مراتب از اینجا قویتر است و چنان قوی است که منشآت و صور علمیهاش، قوت وجود و خارجیت دارند و نفس در عالم برزخ هرچه ایجاد و انشا نماید موجود خارجی و قویّ الوجود است، چون وجود نفس قوی گشته است. چنانکه اگر به تجرّد برسد،
قویتر و شدت وجودش بیشتر میشود و در نتیجه منشآت نفس، صور عینیه به خود میگیرد که به مراتب قویتر از موجودات عینیه این طبیعت است، چون عالم مثال قویتر از عالم طبیعت است. چنانکه در اخبار است و شاید برای تقریب به ذهن باشد که «انّ نارکم هذه من نار جهنم، غسلّت بسبعین ماءً ثم نزلت» یعنی نار و آتش جهنم، تنزلات هفتادگانه نمود تا این نار که میبینید شده است، گرچه در حقیقت همان نار آنجا است ولی هفتاد مرتبه تنزل وجودی نموده است.
بنابراین تصحیح حشر، به آن گونه که غزالی تفسیر میکند، مورد تأیید امام نیست. چون نتیجة آن، انکار سعادت حسی است، در حالی که ایشان، همچون فیلسوفان بزرگی مثل ملاصدرا به معاد جسمانی ایمان دارند و معتقدند: معاد، با صور خارجیة حسیّه خواهد بود.
2. آنچه در نصوص کتب آسمانی و ادیان الهی، از جمله آیات قرآنی و روایات منقول از حضرت معصومین(علیه السلام) تصریح به آن شده است این است که بهشت و جهنم عینیّت واقعی خارجی مستقلّ از خیال و ذهن انسانی دارند و انسان در قیامت در اثر ارتباط حواس ظاهری او با این نعمتها و عذابها و ادراک محسوس آنها، به لذت و نعمت، یا عذاب و نقمت میرسد و با این نعمت و عذاب پاداش عمل صالح و عقوبت عمل طالح خود را میبیند. دهها آیه از قرآن کریم به روشنی
به این حقیقت شهادت میدهند. به عنوان تبرّک: «فهو فی عیشة راضیة، فی جنّة عالیة، قطوفها دانیة، کلوا و اشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه، و امّا من اوتی کتابه بشماله... خذوه فغلّوه، ثمّ الجحیم صلّوه، ثمّ فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعاً فاسکلوه.»
از نگاه حضرت امام آیات و روایات دو دستهاند، بعضی بر معاد روحانی و بعضی دیگر بر معاد جسمانی دلالت دارند و منافات بین آنها نیست، زیرا هر دسته ناظر به یک جهت میباشند. آیاتی مثل آیات رجوع «والیه یرجعون» (آل عمران/83)، «انّا لله و انّا الیه راجعون»(بقره/156) ظاهراً بر نشئة فوق طبیعت و تجرّد وجودی دلالت دارند. عالم طبیعت از تجرّد به دور است، ولی در عالم مافوق، اشخاص با ملائکة الله صحبت و مراوده خواهند داشت. همچنین اخبار و احادیثی که بیان میکند؛ ملائکة الله انسانها را به طرف جهنم میکشند و با آنها صحبت میکنند، با توجه به اینکه ملائکه با این وجود طبیعی ای که ما داریم نمیتوانند معاشر باشند، بر این مطلب دلالت میکند.
در مقابل آیات و روایاتی هم داریم که بر معاد جسمانی دلالت دارند و در آنها بر این نکته تصریح شده است که لذت و نعیم، صرف صور ذهنی نیستند و در خارج واقعیّت و عینیت دارند، چنانکه در آیات سورة حاقّه به آن اشاره شد و روایات زیادی که در جوامع روایی موجود است از جمله مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل کرده، به آن اشاره دارند. از جمله روایت منقول از امام صادق(ع):
«ما خلق الله خلقاً الا جعل له فی الجنّة منزلاً و فی النار منزلاً، فاذا سکن اهل الجنّة، الجنّة واهل النار، النار، نادی مناد، یا اهل الجنّة أشرفوا، فیشرفون علی النار و ترفع لهم منازلهم فی النار، ثم یقال لهم: هذه منازلکم التی لوعصیتم ربّکم دخلتموها، قال: فلوان احداً مات فرحاً لمات اهل الجنّة فی ذلک الیوم فرحاً لما صرف عنهم من العذاب. ثم ینادون« یا معشر اهل النار ارفعوا رؤوسکم فانظروا الی منازلکم فی الجنّة فیرفعون روؤسهم فینظرون الی منازلهم فی الجنّة و ما فیها من النعیم، فقال لهم: هذه منازلکم التی لو اطعتم ربّکم دخلتموها، قال: فلو انّ احداً مات حزناً، لمات اهل النار ذلک الیوم حزناً، فیورث هؤلاء منازل هؤلاء، و هؤلاء منازل هؤلاء و ذلک قول الله عزّوجل: اولئک هم الوارثون الذّین یرثون الفردوس هم فیها خالدون.»
2. مکاشفه از نگاه غزالی و امام
الف) دیدگاه غزالی در مورد مکاشفات
ابوحامد غزالی در مقام تقسیم علوم، پس از آنکه علوم را به دنیوی و اخروی تقسیم میکند، علوم اخروی را در دو گروه مکاشفه و معامله جای میدهد. طبق تلقّی غزالی، علم مکاشفه، علم باطن و غایة علوم است:
«علم المکاشفة فهو عبارة عن نور یظهر فی القلب عند تطهیره و تزکیته من صفاته المذمومة».
علم مکاشفه آن نورانیّتی است که پس از تزکیه و پالوده شدن قلب از صفات زشت در قلب تجلّی میکند. از نگاه غزالی علم مکاشفه را نمیتوان در کتب و رسائل آورد، از این رو، وی احیاءالعلوم را در توضیح و تفسیر علم معامله مینگارد.
ولیکن تمامی حرف و حدیث در همین تقسیم است. پرسش بنیادین آن است که آیا اصولاً
میتوان علم مکاشفه را به عنوان قسمی از اقسام علوم رایج دانست و آن را در ردیف سایر علوم برشمرد؟ پاسخ حضرت امام منفی است. از نگاه ایشان: «(اینکه غزالی) مکاشفات را جزء علوم قرار داده و در تقسیمات علوم وارد کرده است، این خلاف واقع است. بلکه حق آن است که علوم را آن میدانیم که در تحت نظر و فکر و برهان آید و قدم فکر در آن دخیل باشد و مکاشفات و مشاهدات گاهی نتایج علوم حقیقیه است و گاهی نتایج اعمال قلبیّه. بالجمله مشاهدات و مکاشفات
و تحقّق به حقایق اسماء و صفات در تقسیمات علوم نباید داخل شوند بلکه [مکاشفه] وادی دیگر و علوم وادی دیگرند. والامر سهل».
نگاه فراز بالا، به این دوخته شده است که در واقع، مکاشفه علمی حضوری است و اصولاً از تقسیم علوم مدرسی و حصولی بیرون است. علوم قابل تحصیل را باید به وسیلة کتاب و آموختن و استاد و مدرسه و کتابخانه و پژوهش و تحقیق به آنها راه یافت. در این علوم است که موضوع علم، هدف و تعریف و مسائل علم و دیگر رؤوس ثمانیة منطق بحث و بررسی میشود و صحت و سقم قضایای آن به وسیلة برهان و قیاس یا استقراء و تجربه به اثبات میرسد و تئوریها و فرضیههای گوناگون و نظریههای متفاوت قابل طرح و نفی و اثبات است.
امّا علم مکاشفه، مربوط به وادی دیگری است که ابزار و برنامة خاص خود را دارد و از این رو خلط این دو قسم وآنها را به عنوان اقسام علوم در یک ردیف، مطرح کردن، چندان منطقی نمینماید، از این رو چون مکاشفه وجدان و تجربة شخصی است، حتی عدّهای منکر علم بودن آن میباشند ولی آنچه قطعی است آنکه علم مکاشفه گرچه مقدمات کسب آن تا حدودی ممکن است قابل تدریس و تدرّس باشد و از این جهت جزء اقسام معاملهای میشود که غزالی توضیح میدهد، ولی خود آن قابل آموزش و آموختن نخواهد بود.