مفهوم دموکراسی و شاخصهای آن در اندیشه امام خمینی
آرشیو
چکیده
متن
در این مقاله ابتدا دموکراسی از دیدگاه حضرت امام مورد بررسی قرار میگیرد و بعد از آن، شاخصهای دموکراسی از دیدگاه ایشان، یعنی آزادی، برابری، سیستم نمایندگی و تفکیک قوا را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مفهوم دموکراسی در اندیشه امام خمینی
مفهوم دموکراسی یکی از مباحث مهم است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی در مقابل حاکمیت دینی مطرح شد. و این اندیشه در حوزة تفکر دینی، دلمشغولی و بحثهای فراوانی را در میان محققان و متفکران برانگیخت. از این رو باید دید که حضرت امام خمینی چه تعبیری از دموکراسی دارند و در نظام سیاسی مطلوب خود آیا جایی برای مسأله دموکراسی در نظر گرفتهاند یا خیر؟ آنچه که از فرمایشات امام استفاده میشود این است که ایشان دموکراسی را در برابر استبداد، دیکتاتوری و ظلم قرار میدهند و بدینوسیله و با تأکید بر قانونمداری حکومت اسلامی، از خطر دیکتاتوری اکثریت منتخب جلوگیری میکنند. علاوه بر آن در دموکراسی مطلوب امام خمینی غیر از حقوق فردی بر حقوق اجتماعی نیز تأکید شد. ثانیاً، امام نقش مردم را با فرض اسلامخواهی آنان، تنها در تعیین شکل حکومت نافذ میدانند و تعیین ضابطه و محتوی حکومت را از آن اسلام و قوانین اسلامی میدانند که در نظریه ولایت فقیه ایشان تجلی مییابد.
دیدگاه امام نسبت به دموکراسی غربی
امام خمینی دیدگاهی انتقادی نسبت به دموکراسی غربی دارد به نمونههایی از سخنان ایشان نظری میافکنیم:
امام دربارة دموکراسی، در پاسخ به سؤال خبرنگار هلندی که شما میخواهید چه نوع رژیمی را جانشین نظام کنونی سازید و آیا تمدن اسلامی را با تمدن غربی کنونی سازگار میدانید؟ میفرمایند:
«رژیمی که به جای رژیم ظالمانة شاه خواهد نشست، رژیم عادلانهای است که شبیه آن رژیم، در دموکراسی غربی نیست و پیدا نخواهد شد، ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسیهایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسیای که ما میخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسی اسلامی، کاملتر از دموکراسی غربی است.»
با توجه به فرمایشات امام مشخص میشود که ایشان دموکراسی را قبول دارند ولی نه دموکراسی موجود در غرب، بلکه دموکراسی که موردنظر اسلام باشد و در حقیقت دموکراسی که اسلام میپذیرد.
با توجه به سخن امام باید گفت: اولاً امام نه تنها روش دموکراتیک در زندگی سیاسی و حکومتی را میپذیرند بلکه اصولاً آن را بهترین شکل حکومت از نظر اسلام میدانند. لذا میگویند:
«اسلام دیکتاتوری نیست؛ آن که دیکتاتوری است مسلم نیست.» بلکه «اسلام یک دین مترقی بود و دموکراسی به معنای واقعی است.»
اما این کلام امام بدان معنا نیست که دموکراسی را به همان معنا و مفهوم که غربیها معتقدند بپذیرند و مبانی آن را با مبانی دموکراسی دینی یکسان بداند و شکل موجود دموکراسی غربی را
«ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسیهایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسیای که ما میخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسی اسلامی، کاملتر از دموکراسی غربی است»
مطابق با مفهوم واقعی دموکراسی قلمداد کند. بلکه «حکومت قانون خدا از نظر امام، خود بهترین شکل از دموکراسی و دموکراسی به معنای واقعی است.»
پس میتوان گفت مبانی دموکراسی امام کاملاً با مبانی دموکراسی موجود در غرب تفاوت دارد چون در مبانی دموکراسی امام به تمام جنبههای انسان توجه میشود و قبل از همه چیز خدا را در نظر میگیرند و به همین خاطر امام خمینی دموکراسی اسلامی را ماهیتاً متفاوت با دموکراسی موجود در غرب و شرق میداند و در همین رابطه، امام خمینی در پیام رادیو ـ تلویزیونی پس از انجام رفراندوم جمهوری اسلامی، که بیش از 98 درصد ملت ایران رأی مثبت دادند، بعد از تشکر از ملت و تأکید بر مبنای دموکراتیک حکومت اسلامی، آن را ماهیتاً متمایز از نوع غربی و شرقی دانسته و معتقد است:
«دموکراسی، غربیاش فاسد است و شرقیاش هم فاسد است. دموکراسی اسلامی صحیح است و ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم به شرق و غرب اثبات میکنیم که دموکراسی که ما داریم، این دموکراسی است نه آن که شما دارید و طرفدار سرمایهداران هستید و نه اینکه آنها دارند و طرفدار ابرقدرتها هستند و همه مردم را در اختناق عظیم گذاشتند.»
به نظر میرسد علت اینکه امام خمینی دموکراسی صحیح را در حکومت اسلامی میداند این است که در دموکراسی مسأله مهم، توجه به خواست ملت در تمام ابعاد انسانی است، نه در یک بعد، و اسلام به تمام این ابعاد توجه کرده است.
امام خمینی دموکراسیهای موجود در غرب را غیرواقعی دانسته و مدعی است که دموکراسی اسلامی شکل واقعی آن را به نمایش خواهد گذاشت و دموکراسی موردنظر خود را متفاوت از دموکراسی موجود در غرب میداند. اینطور که از تأکیدات امام استفاده میشود، ایشان دموکراسی مدعای غرب را حتماً سازگار با مبانی اصلی آن نیز ندانسته است.
از این رو دموکراسی مدعای آنان را نه دموکراسی بلکه نوعی استبداد و دیکتاتوری تلقی کرده است. و میفرمایند:
«کشورهای جهان همهاش بر اساس دیکتاتوری بنا شدهاند اگرچه اسمهای دیگری مانند مشروطه و دموکراسی و کمونیست و سوسیالیست روی آنها گذاشته باشند.»
امام خمینی در همین رابطه میفرمایند: «هیچ فرق اساسی میان مشروطه، استبداد، دیکتاتوری و دموکراسی نیست مگر در فریبندگی الفاظ و حیلهگری، قانونگذاریها... کمونیستی همان دیکتاتوری است با اختلاف اسم و گونه، باز یک دسته زنجیر و یک دسته حکمران، یک دسته حزب کارگر و یک دسته دیگر در رأس آنها حکومت میکنند و خون آنها را میمکند و در قصرهای باعظمت و اتومبیلهای آخرین سیستم به عیش و عشرت اشتغال دارند.»
امام خمینی دموکراسی موجود در غرب را از نظر شکل نیز مطابق با مفهوم و معنای واقعی دموکراسی ندانسته، میگویند:
«و آن دموکراسی که در اسلام هست در سایر جاها نیست، اسم در سایر جاها هست... هیاهو و سر و صدا و تبلیغات هست، همین معنای دموکراسی را که اسم میبرند از این طرف آن طرف صدا میکنند، در آمریکا هم همین صداها هست و در انگلستان هم همین صداهاست و در شوروی هم همین صداهاست لکن وقتی که ملاحظه میکنیم میبینیم که همان مسائل دیکتاتوری در همهشان هست. همه دیکتاتورند... منتهی میخواهند تودهها را بفریبند این الفاظ را رویش میگذارند.»
بنابراین دیدگاه امام نسبت به دموکراسی غربی، دیدگاه انتقادی میباشد.
«اینجا آرای ملت حکومت میکند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و ارگانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت برای هیچیک از ما جایز نیست و امکان ندارد.»
نظر امام دربارة دموکراسی در اسلام
نظر امام این است که اسلام، دموکراسی دارد، البته نه به شکل غربی آن.
به طور کلی اگر دموکراسی را روشی تعریف کنیم که بر اساس آن ارادة انسانها در انتخاب حاکمان خود، و یا برکناری آنها و تعیین سرنوشت خود دخیل باشد و در واقع شیوة حکومت بر مبنای رأی اکثریت باشد. این مطلب با مبانی امام در تضاد نیست.
امام در اینباره فرمودهاند: «اینجا آرای ملت حکومت میکند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و ارگانها را ملّت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد.»
با توجه به سخنان امام مشخص میشود که حکومت در دست ملت است و این ملت است که حکومت را تعیین میکنند و اگر بدون مردم، حکومت تشکیل بشود هیچ فایده ای ندارد چون مردم در تشکیل حکومت، نقشی نداشته است.
همچنین در تفکر امام «شکل حکومت با مراجعه به آراء ملت تعیین خواهد گردید.»
امام خمینی می فرمایند: قید دموکراسی چیزی نیست که ما بخواهیم به حکومت اسلامی اضافه کنیم بلکه حکومت اسلامی ذاتاً بر مبنای دموکراسی واقعی استوار است. از اینرو است که امام در پاسخ به اینکه چرا با آوردن کلمه دموکراتیک در کنار جمهوری مخالفت کردید، میگویند: «این توهم این را در ذهن میآورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزنانگیز است که در محتوی یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد. اسلام همهچیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را میخواهیم و میخواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم. ولی شرط این که به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحتکننده است که کسی که همچو خیال داشته باشد.»
بر اساس نظر حضرت امام اسلام همهچیز دارد حتی دموکراسی، و نیازی نیست که از خارج چیزی به اسلام اضافه کنند زیرا اسلام دین کاملی است پس نیازی نیست که چیزی به آن اضافه شود. امام خمینی بارها تأکید کردهاند: «ما بنا بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری کنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رأی داد. ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیامبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل کنیم. بله، ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم، تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند. لکن اساس این است که مسأله من و امثال من نیست و دست ملت است.»
خلاصه امام خمینی میگویند که کسی حق ندارد چیزی را به مردم تحمیل کنند و میزان رأی ملت است چون خداوند این اجازه را نداده است تا کسی، چیزی را به مردم تحمیل کند. و در نهایت امام میفرمایند: «دموکراسی این است که آرای اکثریت... معتبر است. اکثریت هرچه گفتند آرایشان معتبر است، ولو به ضرر خودشان باشد، شما ولیّ آنها نیستید که بگویید این به ضرر شماست... شما وکیل آنها هستید ولیّ آنها نیستید.»
با توجه به این مطالب میتوان نتیجه گرفت که دموکراسی واقعی و حقیقی در اعتقادات ایشان، با توجه به تأکید مکرر و آرای ملت، کاملاً جای دارد.
بنابراین، امام حکومت اسلامی را، حکومتی ذاتاً دموکراتیک میداند چرا که از نظر امام «احکام اسلامی احکامی است که بسیار مترقی است و متضمن آزادیها و استقلال و ترقیات» میباشد و لذا «دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و... هرکس میتواند در آن اظهارعقیده خودش را بکند و... دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد.»
از آنجا که حضرت امام در دموکراسی تعریف مشخصی ارائه نمیکنند به همین خاطر برای اینکه تمام ابعاد دموکراسی موردنظر امام مشخص بشود ناچاریم شاخصهای دموکراسی در اندیشه امام را مورد بررسی قرار دهیم تا بهتر دموکراسی موردنظر امام مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.
شاخصهای دموکراسی در اندیشه امام خمینی
با توجه به پایبندی عملی حضرت امام به شاخصههای دموکراسی (آزادی، برابری و سیستم نمایندگی و تفکیک قوا) اینک به بررسی آنها در اندیشههای امام میپردازیم:
1. آزادی در اندیشه امام خمینی
آزادی از دیدگاه امام عبارت از حق انتخاب و یا اختیاری است که انسانها در رابطه با نوع زندگی، مشی، عقیده، نظر و رأی خود دارند، محدودة آن تا مرز قوانین اسلام میباشد که در کشور در قالب قانون اساسی تبلور یافته است.
آزادی در تفسیر اسلامی به معنای فراهم بودن امکانات لازم برای بهرهمند شدن آحاد ملّت از حقوق حقه خود میباشد، تا هر یک بتواند از حقی که طبیعت برای او فراهم کرده به نحو احسن بهرهمند گردد. در اینگونه آزادی طبعاً محدودیت در چهارچوب قانون را ایجاب میکند تا مانع از تزاحم حقوق باشد.
اهمیت آزادی
خداوند تبارک و تعالی، انسان را آزاد آفریده است و این بزرگترین نعمتی است که خداوند به انسان داده است و هیچ کس حق ندارد این آزادی را از انسان سلب کند به همین خاطر، امام خمینی برای اینکه، نشان دهد که آزادی انسان اهمیت زیادی در اسلام دارد، اشاره به حکمی از اسلام میکند و میفرمایند: «اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسی که مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او...»
به نظر میرسد همین مطلب اهمیت آزادی را نشان میدهد چون آزادی آنقدر مهم است که بیان میکند اگر کسی به منزل یک نفر حمله کند و صاحب منزل، حملهکننده را بکشد خون آن شخص به هدر رفته است چون اسلام به آزادی انسان اهمیت فوقالعاده قائل است.
امام آزادی را حق اولیه و طبیعی بشر میدانستند و معتقد بودند که حیات و ارزش زندگی به آزادی انسانها مربوط است و میفرمایند: «اول چیزی که برای انسان است آزادی در بیان و آزادی در تعیین سرنوشت است.»
امام موارد شمول آزادی را برای انسانها اینچنین برشمردهاند: «اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و جانش و بر نوامیسش خلق فرموده، او فرموده که مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانی در مسکن آزاد است، در مشروب و مأکول آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد آزاد است، در مشی آزاد است.»
امام خمینی به آزادی انسانها در جامعه اسلامی تأکید دارد و در همین رابطه میفرمایند: «در اسلام اختناق نیست. در اسلام آزادی است برای همه طبقات، برای زن، برای مرد، برای سفید، برای سیاه، برای همه.»
البته امام خمینی در مورد حدود آزادی فرمودند: «آزادی در حدودی که قوانین اقتضا کند، در حدودی که اسلام به ما اجازه میدهد» «آزادی در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است، آزادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسی ما دین را اسلام میداند»
پس میتوان نتیجه گرفت که منظور از آزادی، هرج و مرج نیست بلکه خود آزادی نیز برای احترام و حیثیت انسان میباشد. پس حتماً این آزادی باید حدود و قوانین داشته باشد تا از آن فراتر نرود. به همین خاطر امام معتقد بودند قوانین دینی به عنوان مرزهای آزادی میباشد. از طرفی چون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قانون اساسی کشور بر اساس قوانین اسلامی تدوین گردید. امام رعایت قانون اساسی را الزامی میدانستند و بر حرکت روی مرزهای قانون تأکید داشتند. ایشان
میفرمایند: «در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین، برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملت هم هرچه دلش میخواهد بگوید. آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. آزادی در حدود قانون باید باشد...، در چارچوب قوانین اسلام، در چارچوب قانون اساسی، بیان آزاد و بحث آزاد»
و در بخشی دیگر از سخنانشان فرمودهاند: «آزادی که میخواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی، آزادی در حدود قانون است. همه جای دنیا اینطور است که آزادی که هر ملتی دارد، در حدود قانون آزادی دارد. نمیتواند کسی به اسم آزادی قانونشکنی بکند»
ایشان تأکید داشتند نباید از آزادیها سوءاستفاده شود بلکه باید از آزادی در جهت هدایت ملت و منفعت ملت استفاده نمود؛ بنابراین هروقت اگر کسی یا کسانی بخواهند از آزادی در جامعه سوءاستفاده کنند باید جلو آنها را بگیرند و در همین رابطه میفرمایند: «ما آزادی مطلق خواهیم داد و میدهیم و دادهایم، لکن نه برای توطئه، نه برای فساد و خرابکاری» و «اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد، بیان همهچیز آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد.»
برای اینکه حدود آزادی مشخص بشود که انسان تا چهقدر آزاد است به همینخاطر بعضی از سخنان امام به عنوان مثال برای درک و مشخص شدن این مطلب آورده شد تا مرز بین آزادی و هرج و مرج یا توطئه مشخص شود. امام معتقد بودند: «خالق و آفرینندة جهان و همة عوالم وجود انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همة حقایق مطلع است و قادر بر همهچیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید.»
امام خمینی آزادی را قبول دارند و اصولاً یکی از اهداف ایشان در مبارزه با رژیم پهلوی همین آزادی بوده است ولی آزادی موردنظر امام با آزادی رایج در جوامع غربی تفاوت دارد، و معتقدند: «پیامبر اکرم بنیانگذار آزادی بوده است» لذا آزادی از دیدگاه امام محدودیتهایی دارد از جمله:
1. محدودیتهایی که برای حفظ مصالح جامعه و مردم و حفظ نظم اجتماعی سیاسی است در اکثر جوامع این محدودیتها اعمال میشود.
2. محدودیتهایی که در حکومت اسلامی اعمال میشود. این محدودیتها در جوامعی اعمال میشود که مردم و حکومت در آنجا التزام عملی به اسلام دارند.
امام خمینی در رابطه با آزادی از نوع اول میفرمایند: «در هر کشوری و مملکتی آزادی در حدود قانون است. در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند یعنی آزادی این نیست که هر کس برخلاف قوانین، برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملت هم هرچه دلش میخواهد بگوید.»
به نظر میرسد امام، آزادی را بالاترین نعمت خداوند میداند که به بشر عنایت کرده است پس میتوان گفت که آزادی را از بنیانهای اسلام میداند و میفرمایند: «انسان واقعی ملت مسلمان فطرتاً یک انسان آزاد شده است.»
چون معقتد بودند که خداوند آزادی را به انسان داده است، بنابراین آن راحق طبیعی انسانها میدانستند و در تفکر ایشان اعطا نمودن آزادی به مردم معنا نداشت و حتی بیان آن را جرم میدانستند. ایشان در این مورد میفرمودند: کلمة اینکه اعطا کردیم آزادی را، این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم.»
تا اینجا در مورد یکی از شاخصهای دموکراسی، که در حقیقت میتوان گفت رکن دموکراسی است. از دیدگاه امام مورد بررسی قرار گرفت. در اینجا میخواهم نظر امام را دربارة آزادی عقیده و بیان متذکر شوم:
آزادی بیان و عقیده
امام خمینی دربارة آزادی عقیده میفرمایند: «آزادی یک مسألهای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید این عقیده را داشته باشید، کسی الزام به شما نمیکند که حتماً این راه را بروید، کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی، کسی الزامشان نمیکند کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی، آزادی یک چیز واضحی است.»
به نظر امام در یک جامعة اسلامی همه افراد در ابراز عقاید خود آزادند و آزادی بیان، قلم و عقیده نیز برای همگان آزاد است. ایشان آزادی اظهارنظر را حق مخالفان نیز میدانستند که بتوانند اظهار مخالفت کنند. در این مورد میفرمایند: «کسانی که مخالف هستند، آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و علمای اعلام شهرستانها و قری و قصبات و خود ملت مکلفاند که نگذارند کسی سلب آزادی از کسی بکنند.»
امام میفرمایند: «حق اولیه بشر است که من میخواهم آزاد باشم. من میخواهم حرفم آزاد باشد من میخواهم مستقل باشم.»
بطور خلاصه میتوان گفت که دو دیدگاه بارز در مورد آزادی بیان و عقیده وجود دارد: یک دیدگاه، که اعتقاد دارد آزادی حق طبیعی تمام انسانها با هر عقیده و مرامی است و شهروندان از حیث برخورداری از نعمت آزادی، همه با هم برابرند؛ و دیدگاه دیگر اینکه، آزادی بیان و عقیده را صرفاً برای شهروندان معتقد به نظام سیاسی و اعتقادی کشور جایز میداند و شهروندان را از حیث برخورداری از این آزادی به درجات مختلف تقسیم میکند. امام در زمرة متفکرانی هستند که به دیدگاه اول معتقدند. البته ایشان به دلایل اعتقادی این حق را برای همگان قائلاند.
امام آزادی بیان و عقیده را مختص فرد یا طبقه خاصی نمیدانند بلکه معتقدند: «آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد میباشد.»
ایشان غیر از بحث اعتقادی، در بستر اجتماعی نیز میفرمودند: «در چارچوب این نهضت، انقلاب اسلامی، همه مردم آزاد هستند. کسانی که حرف دارند حرفهایشان را میزنند حتی هر فرقهای هم که باشند.»
و یا میفرمودند: «در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی با هرگونه عقیدهای هستند.»
پس میتوان گفت: امام اعتقاد به حقوق انسانها و حق طبیعی آزادی بیان و عقیده برای تمامی انسانها دارند.
امام همچنین درباره آزادی عقیده و تحمل نظرات دیگر میفرمایند: «... در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان است ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند به فساد بکشند مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست.»
آزادی مطبوعات
یکی از لوازم وجود آزادی، که در آزادی بیان و اندیشه مطرح میشود، وجود مطبوعات و رسانههایی است که اندیشهها را مطرح میکنند. چون امام خمینی برای تعلیم و تربیت افراد در جامعه اهمیت زیادی قائل هستند و مطبوعات هم در این امر نقش اساسی دارند. به همین خاطر امام امّت از آزادی مطبوعات حمایت میکنند البته با محدودیتهایی که قائل هستند و در همین رابطه می فرمایند: «روزنامههایی که مضر به حالت ملت نباشد و روزنامههایی که نوشتهشان گمراهکننده نباشد آزادند.»
در حقیقت رسانهها و مطبوعات نقش هدایت جامعه را بر عهده دارند و در همین رابطه امام خمینی می فرمایند: «در باب نشریات خودتان میدانید که نقش نشریات در هر کشوری از همه چیز بالاتر است. روزنامهها و مجلات میتوانند که یک کشوری را رشد بدهند و هدایت بدهند به راهی که صلاح کشور است و میتوانند به عکس عمل کنند.»
پس میتوان گفت که مطبوعات دو نقش هدایت جامعه و انحراف جامعه را بر عهده دارند که فقط در نقش اولی آزادند و اگر یک موقع مطبوعات باعث بشود که جامعه به انحراف کشیده بشود باید جلوی آنرا گرفت و منظور از آزادی فقط در نقش هدایتگری جامعه میباشد نه در انحراف جامعه که به هیچوجه آزاد نیستند و نباید هم آزاد باشند و در جای دیگر، امام برای مطبوعات الزامی میدانند که در مسیر ملت باشد و در این رابطه میفرمایند: «بطور کلی در هر کشوری مطبوعات آن کشور، تلویزیون و رادیو آن کشور باید در مسیر ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببیند که ملت چه میخواهد. مسیر ملت چیست. روشنگری از این طریق داشته باشد و مردم را هدایت کند. اگر مطبوعات پیدا شود مسیر آنها برخلاف مسیر ملت است راهی که آنها میروند غیر از راهی است که ملت میرود... و اگر خدای نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافی و ننوشتن مقالاتی که در مسیر ملت است به این نحو عمل بکنند، این به نظر میآید که توطئه در کار باشد، این غیر از آزادی مطبوعات است.»
در تفکر امام مطبوعات نقش بسیار مهمی در جامعه دارند. ایشان مطبوعات را منعکسکنندة آرمانهای ملت دانسته و فرمودهاند: «نقش مطبوعات در کشورها منعکس کردن آرمان ملت است. مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت میکنند و آرمان ملت را منعکس میکنند.»
«اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم»
«دموکراسی این است که آرای اکثریت معتبر است... اکثریت هرچه گفتند آرایشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد»
البته لازم به ذکر است که امام معتقدند: «مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند و هرگونه انتقاد را با بی طرفی منتشر سازند.»
آزادی احزاب
امام با رعایت کردن محدودیتهای ذکر شده دربارة آزادی، وجود احزاب را در کشور میپذیرند. ایشان میفرمایند: «همه مردم آزادند، مگر حزبی که مخالف با مصلحت مردم و مملکت باشد.»
و میفرمایند: «هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح را به خطر نیندازد و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آنرا تعیین کرده است.»
به چیزی که به اسلام و انقلاب ضرر میزند عملکرد بد احزاب میباشد و به همینخاطر، در همین رابطه امام میفرمایند: «اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای نکرده بیجهت در فکر حذف و یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آن که به رقیب یا رقبای خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.»
و در نهایت امام با اعتقاد کامل به آزادی احزاب و تشکلها در اسلام، این چنین میفرمایند: «کشور اسلامی ایران یک مجلس که اعضای آن از طریق آرای عمومی مردم انتخاب خواهند شد، خواهد بود و تنها به احزاب و گروههایی اجازة شرکت در انتخابات داده خواهد شد که به منافع ملی احترام بگذارند.»
با توجه به مطالب بالا میتوان گفت که امام خمینی از آزادیهای سیاسی ـ اجتماعی که مشروع باشند و مخالف مصالح مردم نباشند و مردم را به صحنه میکشانند و حمایت میکنند و آزادیهای غربی را که همراه با فساد و بیبند و باری است قبول ندارند و آن آزادی که جامعه را به سوی خداوند متعال میکشاند میپذیرند.
امام و حق رأی
از سخنان امام اینچنین استفاده میشود که ایشان همواره قائل به حق رأی برای مردم بودند و میفرمایند: «ملت است که با رأی خویش رئیسجمهور تعیین میکند، جمهوری اسلامی را رأی میدهد، و با رأی خویش که متمرکز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد کرد و همه امور به دست خود ملت است.»
لذا به ملت وصیت میکنند که در همه انتخابات شرکت کنند و میفرمایند: «وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخابات رئیسجمهوری، و چه انتخابات نمایندگان مجلس و چه انتخابات خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر در صحنه باشند.»
امام خمینی رأی دادن را وظیفه همه و آن را یک تکلیف الهی میدانند و میفرمایند: «...من هم باید رأی بدهم، تو هم باید رأی بدهی، آن روستایی هم کنار مزرعه خودش کار میکند باید رأی بدهد، تکلیف است، این تکلیف الهی است.»
امام و حق نمایندگی
این حق از گفتههای امام دربارة انتخابات مجلس قانونگذاری استفاده میشود. در واقع میتوان گفت که با وجود مجلس قانونگذاری تحت عنوان مجلس شورای اسلامی و پذیرش آن توسط حضرت امام خمینی دلالت بر این دارد که امام خمینی حق نمایندگی را قبول داشتند و منظور این است که مردم حق دارند نمایندگان را برای تدوین و تصویب قوانین مورد نیاز جامعه انتخاب کنند و امام این حق را از آن مردم میداند تا با انتخاب نمایندگان خود، حقی در قوانین داشته باشند لذا لازم است که در مورد مجلس و قانونگذاری، نظر امام را ذکر کنیم.
امام و مجلس قانونگذاری
امام خمینی مجلس قانونگذاری را میپذیرند و آن را با اهمیت میدانند و در رأس همه امور تلقی میکنند ولی نظر امام این است که مجلس باید مطابق با آیین اسلام باشند و طبق آیین اسلام به قانونگذاری بپردازند و قوانین مصوب آن نباید مغایرت و یا مخالفت با اسلام داشته باشد و به همینخاطر میفرمایند:
«مجلس تنها مرجعی است که برای یک ملت است مجلس قوه مجتمع یک ملت است در یک گروه. تمام قوای یک ملت در یک گروه مجتمع است، و مجلس از همه مقاماتی که در یک کشور هست بالاتر است.»
و در جای دیگر در همین رابطه میفرمایند:
«مجلس شورای اسلامی که در رأس تمام نهادهای نظام جمهوری اسلامی است. از ویژگیهای خاصی برخوردار است که مهمترین آنها اسلامی ـ ملی بودن آن است. اسلامی است که تمام تلاشش در راه تصویب قوانینی غیر مخالف با احکام اسلام است... و ملی است که از متن ملت جوشیده است و دست شرق و غرب و وابستگان به آنان از سرنوشت آنان کوتاه است... بر آرای توده متعهد به اسلام و اصیل و زحمتکش و محروم استوار است.»
انتخاب رئیسجمهور «رئیس قوه مجریه توسط مردم»
حضرت امام خمینی علاوه بر اینکه قانون اساسی را تأیید و قبول کرده است، بر انتخابات رئیسجمهور، به عنوان رئیس قوه مجریه توصیه و تأکید کردهاند و آن را یک وظیفه شرعی اسلامی و الهی میدانند و در این مورد میفرمایند: «به سوی صندوقهای رأی چون موجی خروشان و دریای مواج، با صفوفی فشرده رفته رأی خود را به شخصی که متعهد به اسلام و خدمتگزار به ملت و کشور و حامی مستضعفان و دارای بصیرت در امر دین و منزه از گرایش به شرق و غرب و مکتبهای انحرافی و دارای ید سیاسی است بدهید. «امروز شرکت در انتخابات ریاستجمهوری نه فقط یک وظیفة اجتماعی و ملی است بلکه یک وظیفة شرعی اسلامی و الهی است که شکست در آن شکست جمهوری اسلامی است، که حفظ آن بر جمیع مردم از بزرگترین واجبات و فرائض است و وسوسه در آن از شیطان بلکه اعمال شیطان بزرگ است.»
2. برابری در اندیشه امام خمینی
برخی از طرفداران دموکراسی بر این باورند که «برابری کمال مطلوب دموکراسی» است. در حقیقت میتوان گفت که یکی از شایستگیهای دموکراسی تأمین برابری است یعنی، بدون تأمین برابری دموکراسی قابل تحقق نیست و به همین خاطر گفتهاند:
«دموکراسی خواهان برابری در هر زمینة اقتصادی و سیاسی است و حق رأی، حق اعتراض به انتخابات و حق دستیافتن به مقامات عمومی را بدون هیچگونه تبعیض بر پایة طبقه، رنگ پوست، کیش یا جنس میپذیرد. در زمینه اقتصادی برابری فرصتها و امنیت اقتصادی را برای تودهها تأمین میکند. در یک دموکراسی واقعی، هر کس از حداقل ضروریات زندگی و امنیت اجتماعی برخوردار است.»
همانطوری که قبلاً هم ذکر شد، میتوان گفت مؤلفه مهم در دموکراسی و یا رکن دوم دموکراسی از ارکان نظام دموکراسی، برابری میان شهروندان است.
و منظور از برابری این است که «هر فردی از افراد جامعه از حق شرکت در وضع قوانین دولتی یا نقد آن برخوردار باشد.»
به طور خلاصه میتوان گفت برابری یعنی اینکه افراد بشر در مقابل قانون مساوی هستند، این برابری ناشی از برابری در آفرینش آنهاست، زیرا افراد بشر برابر آفریده شدهاند. مفهوم برابری در یک مفهوم وسیعتر عبارت است از: «برابری در مقابل قانون»، برابری در انتخابات، برابری در داشتن فرصتهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، مشابه نادیده گرفتن یا لغو امتیازات موروثی، نژادی، ملی، اعیانی... از جمله مصادیق برابری می باشند.»
کسانی که «برابری» را قبول ندارند و مخالف برابری هستند برای ادعای خود دلیل میآورند که عبارتند از: «مخالفان اصل برابری با تکیه بر عواملی چون بینش افراد، و اصل و نسب، و یا تعلیم و تربیت، و یا تخصص نظامی و یا دانش علمی و تکنیکی، و اینکه همه افراد از لحاظ استعداد در ذکاوت و ظواهر برابر نیستند به تفاوت میان انسانها تأکید میکنند.»
در صورتی که هیچکدام از موارد بالا دلیل بر این نیست که انسانها با هم برابر نیستند چون هر کدام از موارد بالا یا به ظاهر انسان دلالت میکنند و یا اینکه انسان بر اثر تلاش و کوشش، آنها را کسب کرده است پس هیچ کدام معیار خوبی برای برابر نبودن انسان نیست.
امام خمینی برابری انسانها را قبول دارند و تنها ملاک برتری افراد نسبت به یکدیگر را تقوی میدانند:
«... و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام میگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکساناند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسانها و این که تنها امتیاز فرد نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوی و پاکی از انحراف و خطاست، بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بیمحتوی را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد.»
و یا در جای دیگر میفرمایند:
«در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و اشخاص غیرغنی و اشخاص سفید و سیاه، اشخاص مختلف بین شیعه، عرب و عجم و ترک و غیر ترک به هیچ وجه امتیازی نیست... در حکومت اسلامی باید امتیازات از بین برود و همه مردم مساوی هستند، با هم، و حقوق تمام اقشار به آنها داده میشود. همه با هم مساوی هستند...»
امام خمینی درباره «برابری» به قضات قوه قضائیه سفارش کردهاند که قاضی باید نسبت به افراد یکسان برخورد کنند و حق مردم نباید ضایع شود. امام معتقد است:
«توصیه از احدی نباید قبول بشود. من این را به کراراً گفتهام اگر از من توصیه برای کسی آمده از دفتر من برای کسی توصیه آمده از کسانی که به من مربوطند، توصیه آمد بزنید به دیوار،
«اول چیزی که برای انسان است آزادی در بیان و آزادی در تعیین سرنوشت است»
«کسانی که مخالف هستند، آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و علمای اعلام شهرستانها و قری و قصبات و خود ملت مکلفاند که نگذارند کسی سلب آزادی از کسی بکنند»
قاضی نباید تحتتأثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل کند، توصیهها را هیچ به آن اعتنا نکنید.»
از این رو میتوان نتیجه گرفت که به نظر امام نباید بین افراد، اعم از بیسواد و باسواد، مسئولان و غیرمسئولان امتیاز قائل شد و همة افراد نسبت به هم برابرند و هیچ امتیازی نسبت به هم ندارند و بین افراد نباید تبعیض قائل شد به همین خاطر امام خمینی درباره عدم تبعیض و برابری افراد اینگونه میفرمایند: «اسلام بزرگ تمام تبعیضها را محکوم کرده و برای هیچ گروهی، ویژگی خاصی قرار نداده و تقوا و تعهد به اسلام تنها کرامت انسانهاست و در پناه اسلام و جمهوری اسلامی حق اداره امور داخلی و رفع هرگونه تبعیض فرهنگی، اقتصادی و سیاسی متعلق به تمام قشرهای ملت است.»
امام خمینی درباره حق رأی و برابری افراد در انتخابات اینگونه میفرمایند:
«... انتخابات در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیون است، نه در انحصار احزاب، نه در انحصار گروههاست. انتخابات مال همه است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است و انتخابات برای تحصیل سرنوشت شما ملت است.»
با توجه به مطالب بالا، میتوان گفت که کسی حق ندارد انتخابات را به نفع عدهای یا گروهی برگزار کند چون در انتخابات همه مردم حق دارند شرکت کنند و سرنوشت خودشان را تعیین کنند.
اقلیتهای مذهبی
همه انسانها، بدون در نظر گرفتن مذهب و اعتقاد در یک جامعه دموکراتیک از حقوق مساوی برخوردارند و قوانین جامعه برای همه آنها یکسان میباشد به همین خاطر امام خمینی میفرمایند: «... هر ایرانی حق دارد که مانند همة افراد از حقوق اجتماعی برخوردار باشد. مسلمان یا مسیحی و یا یهودی و یا مذهب دیگر فرقی ندارد.»
و یا در جای دیگر بنا به اعتقادات دینی، امام میفرمایند:
«در اسلام مابین اقشار ملتها هیچ فرق نیست. در اسلام حقوق همه ملتها مراعات شده است، حقوق مسیحیین مراعات شده است، حقوق یهود و زرتشیین مراعات شده است، تمام افراد عالم را بشر میداند و حق بشری برای آنها قائل است.»
و در جای دیگر میفرمایند: «و اما جامعه یهود و سایر جوامعی که در ایران هستند، اسلام با آنها همان رفتار را میکند که با سایر اقشار ملت میکند.»
و در جای دیگر میفرمایند: «ما همه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم، ایران مال همه است و توحید مذهب همه است و مبدأ و معاد ایدة همه است و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم و لازم است که در مسائل ایران، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم.»
بنابراین، امام معتقد است که دولت اسلامی موظف است از حقوق اقلیتها دفاع کند و به بهترین وجه از آنها نگهداری کند. به نظر میرسد امام خمینی برابری را در تمام ابعاد انسانی میداند و معتقد است که باید همه با هم برابر باشند. و در ضمن امام روی نکات مشترک تأکید میکنند و میفرمایند همه با هم برابرند و اسلام هیچ فرقی بین مذاهب نمیگذارد و در جای دیگر میفرمایند: «مجلس جمهوری اسلامی همان سان که در خدمت مسلمین است و برای رفاه آنان
«آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد میباشد»
«با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بیمحتوا را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد»
فعالیت مینماید، برای رفاه و آسایش اقلیتهای مذهبی که در اسلام احترام خاصی دارند اقدام میکند...»
امام با ذکر مثالی از شیوة برخورد حضرت علی(ع) حساسیت دین اسلام را در رابطه با احترام به اقلیتها نشان داده و میفرمایند: «ما میدانیم که اسلام نسبت به اقلیتهای مذهبی همیشه احترام قائل بوده است. حتی حضرت امیر(ع) در یک قضیهای که خلخالی از پای یک زن ذمیّه که یهود هم بوده است بردهاند، میفرماید که من شنیدهام که یک همچو چیزی شده است که اگر انسان بمیرد سزاوار است.»
و در جای دیگر امام میفرمایند: «اینک مسلمین یک طایفهشان به یک طایفة دیگر مقدم باشد، اینها نیست در کار؛ حقوق همه، همة مسلمین بلکه هر کس که در مملکت اسلامی زندگی میکند یک حقوقی دارد، اسلام به آن حقوق میرسد. این اقلیتهای مذهبی از قبیل زرتشتی، از قبیل یهودی، از قبیل نصارا که در ایران گروههای فراوانی هستند، اینها را هم اسلام برایشان احترام قائل است، حتی میخواهد که اینها همه به حقوق خودشان برسند.»
با توجه به آنچه از حضرت امام دربارة اقلیتهای مذهبی یادآور شدیم، مشخص میشود که تمامی افراد در کشور اسلامی از حقوق اجتماعی و سیاسی برابر، برخوردارند.
حاکمیت قانون در نگاه امام
یکی از وجوه افتراق حکومتهای مردمی و حکومتهای استبدادی، حاکمیت قانون است، در حکومتهای مردمی قانون، مبنای عمل است و در حکومتهای استبدادی رأی و نظر فرد حاکم است. امام خمینی برای حاکمیت قانون اهمیت خاص قائلند و بر همین اساس حکومتی را که قوانین را زیر پا بگذارد، مطرود میدانند.
در این رابطه میفرمایند: «ما میخواهیم یک حکومتی داشته باشیم که این حکومت قانون را ملاحظه بکند. حکومت قانونی باشد، آن حکومتی که تمام قوانین بشری را تمام قوانین عالم را زیر پا بگذارد و هر جوری دلش بخواهد با یک ملتی عمل بکند، ما با او مخالفت داریم، ما میخواهیم یک حکومتی باشد مثل حکومت اسلام که غیر از قانون هیچ چیز حکومت نکند، هیچ، قانون فقط حکومت بکند... آن هم قانون عدل، آن هم قانون صحیح، آن هم قانونی که برای رشد بشر است برای صلاح بشر است.»
امام خمینی در جای دیگر قانون موردنظر خودشان را بیان میکنند و میفرمایند: «در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصاً قانونی که قانون اسلام است، این کشور را نمیتوانیم اسلامی حساب کنیم... کسانی که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شورای نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت میکنند اینها دانسته و ندانسته با اسلام مخالفت میکنند...»
3. سیستم نمایندگی و تفکیک قوا در اندیشه امام
پس از بررسی دو شاخص آزادی و برابری در اندیشه امام، لازم است دیدگاه امام دربارة شاخص سوم یعنی سیستم نمایندگی و تفکیک قوا بررسی شود.
از نظر امام خمینی حکومت نهادی است مردمی و مردم نقش اساسی در شکلگیری آن بر عهده دارند.
و در همین رابطه امام میفرماید: «از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد.»
و در جای دیگر میفرمایند: «... ما نظام جمهوری را به آراء عمومی میگذاریم و ایران چون همهشان مسلمان هستند رأی بدین قضیه خواهند داد و بعد از رأی آنها حکومت جمهوری اسلامی تشکیل خواهد شد.»
خلاصه اینکه حکومت: «حکومت اسلام و مردم است و مجلس از مردم است و رأی نیز از آن مردم است.»
بنابراین حکومت از دیدگاه امام نمایندة مردم تلقی شده و با رأی مردم تشکیل میگردد. از این رو، میتوان گفت که امام خمینی اصل نمایندگی را پذیرفته و برای حکومت ماهیتی مکانیکی قائل است.
و در جای دیگر میفرمایند: «ما تابع آراء ملّت هستیم. ملت ما هرطوری رأی داد، ما هم از آنها تبعیت میکنیم، ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است. پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.»
وقتی سیستم نمایندگی را میپذیرند، سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا امام تفکیک قوا را میپذیرند یا نه؟ از آنجا که امام خمینی قانون اساسی جمهوری اسلامی را میپذیرد، بنابراین میتوان گفت که وی اصل تفکیک قوا را پذیرفته است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نظام سیاسی ایران را متشکل از سه قوة اصلی زیر میداند:
1. قوه مقننه «قانونگذاری»
قوه مقننه از آنجا که نشاندهندة ارادة ملت است، حق تحقیق و تفحص در تمامی امور کشور را دارد و در حدود قانون اساسی میتوان قانون وضع کند و به تناسب چنین عملی هر یک از نمایندگان در برابر تمامی افراد ملت مسئولند.
و امام در مورد جایگاه و ماهیت مجلس یعنی قوة قانونگذاری میفرمایند: «مجلس شورای اسلامی که در رأس تمام نهادهای نظام جمهوری اسلامی است. از ویژگیهای خاصی برخوردار است که مهمترین آنها اسلامی ـ ملی بودن آن است. اسلامی است که تمام تلاشش در راه تصویب قوانین غیرمخالف با احکام مقدس اسلام است، خصوصاً با برخورداری از شورای محترم نگهبان.»
2. قوه مجریه
اهمیت اجرای قانون از دیدگاه اسلام تا آن حد است که اجرای احکام غیر الهی و حتی عدم اجرای احکام الهی از مصادیق بارز کفر و ظلم و فسق شمرده شده است. وظیفة مهم قوة مجریه، اجرای قانون میباشد این بزرگترین مسئولیتی است که بر عهدة قوه مجریه میباشد و به همین دلیل که سنت الهی در بعثت انبیا بر آن بوده است که در کنار کاملترین قوانین شایستهترین انسانها به مقام اجرایی این قوانین منصوب شوند.
قوه مجریه به جز امتیاز قدرت اجرایی، که در مقایسه با دو قوه دیگر دارد و قوانین توسط این قوه امکان اجرا پیدا می کند، به عنوان عالیترین مقام رسمی کشور بعد از رهبری، رئیس قوه مجریه میباشد و علاوه بر آن مسئولیت اجرایی قانون اساسی بر عهدة رئیس قوه مجریه میباشد.
3. قوه قضائیه
برای اینکه از حقوق مردم پاسداری بشود و از ستم و ستمگری جلوگیری شود، مسأله قضاوت ضرورت پیدا میکند و به همین منظور ایجاد سیستم قضائی بر پایة عدل اسلامی و متشکل از قضات عادل و آشنا به ضوابط اسلامی امری ضروری به نظر میرسد. نکتة حائز اهمیت در بررسی دیدگاه امام این است که امام علاوه بر تفکیک قوا، استقلال قوا را نیز پذیرفته و بویژه بر استقلال قوة قضائیه تأکید میکند: «مطلبی که من باید به عموم مردم و بخصوص آنهائی که در کارهای کشور و مملکت دست دارند تذکر دهم، این است که قوه قضائیه قوهای است که مستقل و معنای استقلال این است که در صورتی که حکمی از قضات صادر شد، هیچ کس حتّی مجتهد دیگر حق ندارد آن را نقض و یا در آن دخالت نماید. و احدی حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت کردن، خلاف شرع و جلوگیری، از حکم قضات هم برخلاف شرع است... تضعیف قوة قضائیه صلاح نیست و باید قوة قضائیه را تقویت نمود.
من باز عرض میکنم که استقلال قضائی معنایش این است که اگر قاضی حکمی کرد، احیاناً رسیدگی به آن حکم مرجع دارد و غیر از آن، هیچ کس حق دخالت ندارد. من امیدوارم که آقایان در قوه قضائیه موفق باشند که به طور شایسته و با قدرت عمل کنند و امیدوارم ملت مجلس و دولت هم پشتیبان آنان باشند که خدای نخواسته صدمهای به آن وارد نشود.»
آنچه که گذشت، گزارش مختصری از نحوة انعکاس شاخصهای دموکراسی در اندیشههای سیاسی امام خمینی بود.