دستاوردهای انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی
آرشیو
چکیده
متن
انقلاب اسلامی ایران، به رغم همانندی در پارهای از مواضع با دیگر پدیدههای سیاسی جهان معاصر، شناختی درخور اهداف و فلسفهی وجودی خویش را میطلبد. به سخنی دیگر، آگاهی از نقش انقلاب در سرنگونی رژیمی خودکامه وجایگزینی نظامی عادلانه، که مفهومی به جز یک دگرگونی اجتماعی به همراه ندارد، ما را از شناخت انقلاب اسلامی بینیاز نمیسازد. چنانکه در نگاه تطبیقی به دست میاید، انقلاب ایران به لحاظ بسترسازی یک حاکمیت ملی و خودجوش و متمایل به آزادی و استقلال، همانند هر انقلاب سیاسی ـ اجتماعی است. همانگونه که یک پژوهشگر با بهرهمندی از ابزارهای ذهنی و عینی، انقلابهای معاصر را بررسی میکند، به تجزیه و تحلیل انقلاب اسلامی میپردازد. از این منظر عام که به انقلاب ایران مینگریم، بیگمان دستاوردهایی مشـابه انقلابهای دیگـر دارد، همچنـانکه بیشوکم همان هزینههایی را داشته که هر انقلاب ناگزیر از قبول آن است. اما به دلیل ارتباطی که انقلاب اسلامی با مکتب الهی و توحیدی اسلام دارد و خواه ناخواه آن را پدیدهای در امتداد نهضتهای ستم ستیزانهی پیامبران ابراهیمی جای میدهد، می باید نگاهی خاص را به کار گرفت. در جمعبندی دو منظر یا دو تحلیل است که میتوان به ژرفای انقلاب اسلامی، و چند و چونی شکلگیری دستاوردها پیبرد و آن را نسبت به دیگر پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی عصر حاضر، پدیدهای متمایز تلقی نمود.
«توجه داشته باشید که نهضتهای سابق، نهضتهایی بود که یا سیاسی بود یا نیمه اسلامی، نهضت امروز تمام اسلامی است، نهضت امروز برای خداست. همه فریاد میزنند اسلام، همه فریاد میزنند جمهوری اسلامی».
اسلام خواهی ملت ایران، بیتردید رنگ خاصی به انقلاب زده و آن را در هدفها و ابزارها، برتر از حرکتهای سیاسی و ملی گرایانه می نمود. رهبر فقید انقلاب، پیشینة مبارزاتی ملت را یادآور میشود که در هیچکدام از نهضتهای خود، تا به این مرحله از رشد فکری دست نیافته بود که اسلام را محور مبارزه و انقلاب تلقی کند. البته نباید نقش رهبری را در هر نهضت فراموش کرد. در انقلاب اسلامی، ملت ایران از یک رهبری اسلامخواهانه برخوردار گشت که آزادی و استقلال او را در یک جمهوری متکی به ایمان مذهبی سـراغ میگرفت. امام خمینی، افزون بر بیانِ تمایز انقلاب ایران از دیگر انقلابها در هدفها و جهتگیریهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، تفاوت نظرگیر انقلاب اسلامی را در هزینه های انسـانی به دست میدهد و آن را انقلاب سفید میخواند.
«و بحمدلله [انقلاب] ایران از همه انقلاب[ها] بهتر بود. این انقلاب سفید بود نه آن انقلاب [شاه]... در سایر ممالک، در شوروی، در فرانسه... انقلاب خونینی بوده که میلیونها نفر آدم کشته شده است. و خرابی ها وارد شده است... مرحوم [سپهبد ولیالله] قرنی میگفت که مقاومت دولت [شاه] در مقابل مردم، سه ساعت و نیم بود».
امام خمینی در نگاه عارفانهی خویش، خداوند را بسترساز انقلاب ایران خوانده و خود را بیش از یک شهروند ایرانی نمینگرد که هم صدا با ملت ستم دیده، فریاد آزادی خواهی سر داده است. بدینسان، ارادهی الهی و تأثیرگذاری امدادهای غیبی
بر روند پیروزی انقلاب اسلامی را، میباید وجه تمایز اساسی آن از دیگر پدیدههای سیاسی تاریخ دانست.
«من نمیتوانم تصور کنم که بشر بتواند یک ملت سی و چند میلیونی را در مدت کوتاهی این طور هم زبان بکند، هم قلب بکند... این جز ارادهی الهی نمیشود باشد و من هم از اول این معنا را چون احساس کرده بودم، به این نهضت، نهضتی کــه ملت بـه
امام خمینی در نگاه عارفانة خویش، خداوند را بسترساز انقلاب ایران خوانده و خود را بیش از یک شهروند ایرانی نمینگرد که هم صدا با ملت ستمدیده، فریاد آزادیخواهی سر داده است
خواست خدا وحدت پیدا کرده است [امیدوار شدم].»
رهبر فقید انقلاب، در جای دیگر به هنگامِ شنیدن شعرِ ستایشآمیزی دربارهی خود، فروتنانه بر جایگاه ملت در چیرگی بر ستمشاهی تأکید نمود و تحول روحی آنان را عامل اصلی پیروزی نهضت برشمرد.
«باید عرض بکنم که من کوچکتر از اینم که این طور مطالب گفته بشود. این زاغه نشینها بودند که در خیابانها فریاد کردند و خون دادند و جوان دادند... آن چیزی که برای من خیلی امیدوارکننده است این روح تعاون و روح انسانیت و روح اسلامیت است که در ملت ایران شکوفا شد».
استقامت و امید و اعتماد به نفسِ رهبر فقید نهضت ـ چه در دوران فترت و چه در دوران اوجگیری خیزش معجزهآسای ملت ـ انقلاب ایران را به لحاظ برجستگی رهبری در منش و روش متمایز ساخته است.
«هیچوقت من، هیچ سستی در کارم نبود. برای این که من امید داشتم که خدا این کار را انجـام میدهد. از اول هم میگفتم او [شاه] باید برود، چاره ندارد. [و سرانجام] رفت.»
دستاوردهای انقلاب
رهبر فقید انقلاب اسلامی، همواره در پیامها و دیدارهایی که با دستههای گوناگونِ جامعه داشت، دستاوردهای انقلاب را خاطرنشـان میساخت. تعبیر معظمله از دستاوردها؛ «برکات» بود. ذکر برکات نهضت الهی ـ اجتماعی ـ که از خرداد 42 آغازیده بود و سرانجام در بهمن 57 به ثمر نشسته بود ـ ویژگی کلام امام خمینی به شمار می آمد. ناگفته نماند که این همه در روش هدایتی قرآن کریم به چشم میخورد، و خداوند پیوسته پیامبر اسلام و مسلمانان صدر اسلام را متوجهی رویدادهایی میسازد که نمودار نصرت الهی و کامیابی آنان بوده است.
1. آزادی
دستاورد چشمگیر و تأثیرگذار انقلاب ایران، آزادی است که در ماهها پیش از سرنگونی رژیم استبدادی شاه، در قالب یک شعار و خواستهی ملی خودنمایی میکرد. تردیدی نیست که خیزشهای مردمی در محیطهای استبدادزده، هدف و انگیزهی آزادیخواهی را دنبال میکنند. زیرا با دستیابی به آزادیهای انسانی و اجتماعی است که میتوان به عدالت و معنویت نزدیک شد و حاکمیت ملت را پدید آورد. تعبیرهای «نور آزادی» و «سد استبداد» در کلام امام، از جایگاه بلند آزادی در سرنوشت ملتی حکایت دارد که تاریخی سربهسر آلوده به خودکامگی و زورگویی و اختناق و وحشت را به ارث برده است.
«خداوند شما را نجات داد... از این سد بزرگ استبداد، شکستید سد استبداد را، و ظلمتها را پس زدید، وارد نور آزادی شدید».
امام خمینی در دیدار با دانشجویان علوم پزشکی تهران، از دورانِ خفقان و آزادی گفتوگو دربارة کشور و ایندهی آن میگوید که انقلاب فراهم آورده است:
«ما الان با هم نشستهایم [و] آزاد داریم صحبت میکنیم. شما جرأت نمیکردید پیش ما بیایید، ما هم جرأت نمیکردیم پیش شما بیاییم... بیرون میرفتیم، میگـرفتند مـا را، میبردند حبس میکـردند، زجـر میکردند، داغ میکردند.»
در دیدار با دانشجویانِ حقوق تهران، بنیانگذار جمهوری اسلامی سازمان مخوف اطلاعات و امنیتِ [ساواک] عصر پهلوی را به یاد میآورد که اندیشهورزان را تعقیب و حبس و شکنجه میکردند:
«تا حالا شما اسیر بند و قید سازمان امنیت [بودید] که در همه جا ریشـه داشت و همـه را به رنج میکشید. این حبسهای بزرگ [را فراموش کردید؟] که بعضی عکسهای آن را وقتی که نشـان میدهند، انسان وحشت میکند. زیر زمین چه کردند این [ساواکیها] با مردم. خوب این کم کاری بود که این نهضت [برای آزادی شما] کرد؟»
در جای دیگری، رهبر انقلاب از اسکانِ آزادی عمل و سخن در نظام جمهوری اسلامی یاد کرده است که هیچ مقامی، مانع اظهار کلمهی حق نشده و سلب آزادی اندیشه و اقدام در میان نیست.
«آن کاری که میباید میکردیم این است که شما را آزاد کردیم. آزادید حالا تا خودتان کار کنید. شما آن وقت در قید بودید، در حبس بودید و هر روز یک مأموری بالای سرتان میآمد و تحکم بر شما میکرد و یک کلمه اگر میگفتید به حبس میرفتید، این [بلا] الان از سر شما برداشته [شده] است و شما راحت شدید.»
آزادی و قانون
امام خمینی، آزادی در اسلام و جمهوری اسلامی را در چهارچوب قانون تلقی کرده و به کلی آن را مغایر با آزادی در نظامهای سیاسی و اقتصادی غرب دانسته است. ایشان با نظر به ارتباطی که آزادی با شخصیت و موقعیت کسان و جمعیتها دارد، آن را آزمونی برای ملت به پاخاستهی ایران می داند.
«آزادی در حدود قانون است. همه جای دنیا اینطور است... الان این آزادی را خدای تبارک و تعالی که به ما عنایت کرده است، ما را برای این آزادی امتحان میکند. یک وقت نمیتوانستید کاری بکنید، حالا خدا به شما این عنایت را فرموده است که آنهایی که جلوی آزادی شما را گرفته بودند، آنها را از ایـن ممـکت
رهبر فقید انقلاب اسلامی، همواره در پیامها و دیدارهایی که با دستههای گوناگون جامعه داشت، دستاوردهای انقلاب را خاطرنشان میساخت
ابزار دیدن آزادی، سبب میشود که گروهی مصلحتگرایی را جایگزین حقیقتگرایی کرده و به نفع شخص و گروهی خویش، داوری کنند
اخراج کرد. حــالا که اخراج کرد و آزادی به شما عنایت فرمود، شما را با این آزادی امتحان میکند... کفران این است که آزادی را ما وسیلة کارهای زشت قرار دهیم... همه ما توجه به این معنا داشته باشیم که از این آزادی سوء استفاده نکنیم. گرانفروشی یکی از سوءاستفادههاست.»
چنان که در گفتار امام خطاب به پاسداران و بازاریان تهران آمـده بود، تمـامی شهـروندان میباید معنا و حدود آزادی را که قانون روشن ساخته است، درک و رعایت کنند. آنچه رهبری بر آن تأکید دارد این است که نباید این دستاورد بزرگ انقلاب را به صـورت یک وسیلهی زیانبار درآورده، و به سخنی دیگر، نباید نگاهی ابزاری به آزادی داشت. ابزار دیدنِ آزادی، سبب میشود که گروهی مصلحتگرایی را جایگزین حقیقتگرایی کرده، و به نفع شخصی و گروهی خویش، داوری کنند. بسا افراد و دستههایی از رهگذر ابزارسازی آزادی، دیگر شهروندان را از حق و نعمتِ آزادی محروم ساخته و خود را فراتر از قانون مینشانند. بدینسان نمیتوان حرمت قانون را در عینیت جامعه نگریست و از خرد و کلانِ ملت، انتظار کوشش در چهارچوب قانونی آزادی داشت. آزمون الهی ـ چنان که در ایات مرتبط با تاریخ پیروان ادیان و به خصوص دربارهی قوم بنیاسرائیل به چشم میخورد ـ گسترهای دارد که حتی پیامبران بنی اسرائیل را دربرمیگیرد. گفتنی است که خداوند، نسبت به انبیا و اولیای خویش از میثاق غلیظ یاد میکند که نمودار سنگینی مسؤولیت رهبران و حاکمان نسبت به سرنوشت امت است. هشدار امام خمینی درخور تأمل است:
«چنانچه شما خیانت به این آزادی و این هدیة خدا بکنید ممکن است خدای تبارک و تعالی هدیة خودش را پس بگیرد از ما، و ما بازگردیم به آن حالی که سابق بودیم.»
در بیان حد و مرز آزادی مطبوعات، امام خمینی میزان را ملت و خدمت به ملت و نوشتن در مسیر ملت میشناسد. بدینسـان هیچکس در هیچ موقعیتی نمیتواند خود را زبان ملت تلقی کرده و در عینحال موضعگیری ناسازگار با راه ملت و مطالبات شهروندان داشته باشد. و از طرفی هیچ مقامی حق ندارد به جای ملت تصمیم بگیرد و خواستههایش را بر مطبوعات تحمیل کند. رهبری فقید انقلاب، در صورت مغایر بودنِ سیاستهای فرهنگی و اجتماعی دولت با مسیر ملت، رخصت مسؤولان را قانونی نمیشمارد، چرا که مورد تایید ملت نیست. ملی بودنِ یک رسانهی خبری و فرهنگی از دیدگاه امام خمینی ـ اعم از مطبوعات یا رادیو و تلویزیون ـ براساس افکار ملت سنجیده می شود نه بر پایهی حکم و پسند کسان.
«بهطور کلی در هر کشوری، مطبوعات آن کشور، و تلویزیون و رادیوی آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببینند که ملت چه میخواهد؟ مسیر ملت چیست؟ روشنگری در آن طریق داشته باشند و مردم را هدایت کنند. اگر مطبوعاتی پیدا شد که مسیر آنها برخلاف مسیر ملت است، راهی که آنها میروند غیر از راهی است که ملت میرود، این بر فرض این که ... دولت هم اجازه بدهد که بنویسند و بگویند لکن مورد تایید این ملت نمیتواند باشد، و نباید آن را حساب کرد که یک رسانة ملی است و یک روزنامة کشوری و ملی است.»
«چنانچه شما خیانت به این آزادی و این هدیة خدا بکنید ممکن است خداوند تبارک و تعالی هدیة خودش را پس بگیرد از ما و ما بازگردیم به آن حالی که سابق بودیم»
ملتی که به حقوق و آزادیهای خود دست یافته، بیتردید میتواند استقلال همه جانبة کشور و نظام سیاسی خود را پاس دارد
قانونگرایی در منظر رهبر فقید انقلاب، در واقع سلوک عادلانه است. به سخنی دیگر، آن گاه که از ضرورتِ قانون مداری در عرصهی آزادیها یاد میشود، میبایست زبان و قلم و قدم را از پلیدی ستم و جفا برملت دور نگاه داشت. امام خمینی، هیچ شخص و دسته و صنف را، حتی صنف روحانی را بیرون از این قاعده ندانسته و هرگونه استفادهی ابزاری از آزادی را ظلم به ملت و خیانت به امانتِ آزادی میشناسد. گسترهی خطاب امام خمینی، در حقیقت پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای ملی آن، به ویژه دستاوردِ تعیینکنندهی آزادی است. اگر در نظامی، آزادی، قربانی مصلحتگراییها و منفعتاندیشیها شود، بیگمان نمیتوان نظارهگر شکوهمندی حضور و مشارکت فراگیر ملت بود.
«الان ما همه در بوتة امتحان گذاشته شدیم. قشرهای ملت ـ همه ـ از روحانیون گرفته است تا دانشگاهی، از نیروی هوایی گرفته است تا نیروی زمینی، و تا نیروی دریایی، بازارهای اسلام، سرحدات اسلام، عشایر ایران، همه ما الان آزادیم... حالا که آزاد هستیم به زیردستان خودمان ظلم کنیم؟ حالا که آزاد هستیم برخلاف نظامات اسلامی، و برخلاف نظامات ملی عمل کنیم؟... به امانت خدا [آزادی] خیانت نکنید.»
آزادی در رفراندوم
چرخش شعارهای مردم ایران به سمتِ آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی، شعور سیاسی و فکری آنان را نشان داد. از آن پس، جمهوری خواهی و آزادی خواهی، به مطالباتِ شهروندان معترض ایرانی شکل بخشید و آنان را پذیرای نظام سیاسی نوین کرد که اسلامیت و جمهوریت در آن پیوند خوردهاند. التزام به لوازم جمهوریت، رهبری فقید انقلاب را برآن داشت تا به رغم تظاهراتِ جانبدارانه از جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی استبداد پهلوی، امکانِ انتخاب وجود داشته باشد.
«در آستانة رفراندوم لازم است تذکر دهم که این رفراندوم سرنوشت ملت ما را تعیین میکند. این رفراندوم یا شما را به آزادی و استقلال میکشد و یا مثل سابق به اختناق و وابستگی.»
در یک نظام سیاسی جمهوری خواهانه، نمیتوان بدون رفراندومِ آزاد، از مـردم و آرمانهای آنان سخن گفت. هر نسلی حق دارد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را از رهگذر رفراندوم رقم بزند و حاکمیت مورد نظرش را به دست آورد. از این دیدگاه بود که امام خمینی، در سخنرانی بهشت زهرا(س)، مشروعیتِ نظام پهلوی و هر نظامِ بیگانه با مردمسالاری را به چالش کشانید. رهبری در دعوت برای رفراندومِ جمهوری اسلامی، ضرورت و امکانِ آزادی ملت ایران در تعیین سرنوشت و حاکمیت سیاسی خود را یادآور شد. بدینگونه شکی در تکریم و تحقق شعارهای بنیادی انقلاب و ملت ـ آزادی و استقلال برجای نماند.
«من توصیه میکنم به همه ملت که در این رفراندوم، که سرنوشت ملت ما و کشور ما و مذهب ما را تعیین می کند، شرکت کنید.»
آزادی در رفراندوم و رای «آری» یا «نه» دادن، در بامداد انقلاب اسلامی، مورد نظر و تأکید رهبری آن بود. در حقیقت، 12 فروردین 58، نمایشی از برترین دستاورد انقلاب ایران ـ آزادی بود که استقلال کشور را در برابر هجوم و تهدید بیگانگان تداوم بخشید.
«آزادید. لکن با آزادی سرنوشت خودتان را تعیین کنید.»
«اگر [شما مخالفان انقلاب] همراهی [با ملت] نکنید، معلوم میشود صلاح ملت را نمیخواهید، معلوم میشود میخواهید تفرقه بیندازید و اجانب را بر ما مسلط کنید.»
2. استقلال
تاریخ ملتهای استقلال یافته، از این واقعیت، حکایت دارد که پیوند تنگاتنگی بین استقلال و آزادی وجود دارد. ملتی که به حقوق و آزادیهای خود دست یافته، بیتردید میتواند استقلال همهجانبهی کشور و نظام سیاسی خود را پاس دارد. زیرا رویکرد به مشارکت در عرصههای علمی و عملی، و دفاع از دستاوردهای ملی، سبب میشود تا هیچ قدرت مهاجمی به نفوذ و باجگیری طمع نبندد و نیز گستاخی رویارویی نداشته باشد. کارنامهی سفارتخانهها و همچنین تهاجمهای نظامی، به دست میدهد که بیگانگان به سراغ دولتها و رژیمهایی میرفتند و هجوم میبردند که پشتوانهی مردمیشان را از کف داده بودند.
امام خمینی، از استقلال به عنوان عاملی یاد میکند که به حیات و تاریخ یک ملت، ارزش میبخشد و او را سربلند میسازد.
«ما برای حیات زیر سلطة غیر، ارزش قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال میدانیم... ما با تمام قدرتهایی که بخواهند تجاوز کنند به مملکت ما، مبارزه خواهیم کرد... امروز ارادة ملت است، و ملت با ارادة قوی خود و ایمان به دستورات اسلامی موظف است که... با هر قدرتی [استعمارگر] مبارزه کند.»
در جای دیگر، به استقلال ایران، براثر انقلاب 57، اشاره شده و از آن به عنوان یکی از دو برکت بزرگ نهضت یاد شده است ـ آزادی و استقلال.
«برکات این نهضت زیاد بود. بزرگترین برکات، شکستنِ سد بزرگ رژیم شاهنشاهی و راندن دزدها و چپاولگران از مملکت و قطع ایادی شرک و نفاق، و قطع ایادی چپاولگران و نفت خواران [بود]...»
3. مشارکت زنان
حضور زنان در انقلاب، هرچند پدیدهای بیسابقه نبوده، و تاریخ جنبشهای سیاسی و اعتراضآمیز ملت ایران، از شور و شعور زنان مسلمان ایرانی حکایت دارد، اما با توجه به فراگیر بودنِ انقلاب، باید گفت که آنان الهامبخش همگان بودند. هر زنی که برای اعتراض به استبداد، از خانه بیرون میآمد، مادر یا همسر و خواهر و دختری بود که دیگر اعضای خانواده را به دنبال خود کشانیده بود. مشتهای گره خوردهی زنان ایرانی ـ که بوی عفاف و عزت می بخشید ـ پای مردان ایـرانی را اسـتـوار میساخت و گلولههای خودکامگان را بیثمر.
امام خمینی، انقلاب و پیروزی آن را وامدار زنان میشمارد. چراکه آنان سبب تقویت روحیه و انگیزهی انقلابی مردان شدند.
«این پیروزی را ما از بانوان داریم قبل از این که از مردها داشته باشیم. بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند. ما مرهون زحمات شما خانمها هستیم.»
رهبری فقید انقلاب، خاضعانه از بزرگواری و فداکاری زنان یاد کرده و آنان را سزاوار رهبری میخواند.
«شما رهبران این نهضت هستید. بانوان، رهبر[انِ] نهضت ما هستند. ما دنبالة آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم».
زن در نظام استبدادی شاه، منزلت و متانت خویش را از کف داده بود و به صورت خدمتکاری در جهت تمایلات طبیعی و جنسی مردان درآمده بود. مردسالاری ـ چه در محیطهای سنتی و چه فضـاهای مدرن ـ عرصهی حضور و ظهور و استعداهای انسانی زن و به سخنی دیگر؛ نقش زن بودن را از زنان ایرانی ستانده بود. محرومیت زنان از حقوق انسانی و اجتماعی، و بازدارندگی آنان را تحصیل و تفکر و تطهیر روان، آنان را به گوشههای خانه یا کلوپهای تفریحی کشانده بود. زنانی که میخواستند در این میانه، بازگشت به خویشتن داشته و بازیچة دستها و طعـمهی
سفرهها نباشند، نه الگویی برای خود مییافتند و نه فرصتی برای دستیابی به مقام و منزلت انسانی زنان. زن ایرانی در عصر پهلوی، ناگزیر بودکه زن روز باشد و آخرین مدلهای پوشش و آرایش را سفارش دهد و در ایام فراغت، خودش را با جشنها و قصههای زنانهای سرگرم سازد که او را به ابزاری برای کامروایی مردان درمیآورد. شاه در مصاحبهای که با خبرنگار معروف ایتالیایی ـ «خانم اوریا نافالاچی» داشت، زن را موجودی فریبا تلقی کرده بود. فریبا بودن یک زن ـ که حاکی از تمایل جنسی و کوشش برای خودنمایی است ـ او را از اینکه عنصری انسانی و تأثیرگذار بر روند پیشرفت و تعالی جامعهی خویش باشد، باز میدارد. چنان که فضای خانوادهها در دههی پنجاه نشان میداد، کمتر زنی میتوانست همسر و مادر شایسته و فداکاری باشد. امام خمینی، از آن روزگار چنین یاد می کند:
«زن در دو...[برهه] مظلوم بود. یکی در جاهلیت [عصر بعثت پیامبر اسلام و دیگر در جاهلیت] دورة شاه سابق... به اسم اینکه زن را میخواهند آزاد کنند، ظلم کردند به زن. ظلمها کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت پایین کشیدند... شاه میگفت: زن باید فریبا باشد. البته با آن نظر حیوانی که او داشت؛ با آن نظر جسمانی... زن را نظر میکرد... از مقام انسانیت، زن را فرو کشید به مرتبة یک حیوان.»
زن شرقی، نه در خانه و نه در جامعه، از تربیت و فرهنگ و دانش و بینـش کـارآمد، بهرهی چندانی نداشت و تمایل به تقلید و از خود بیگانگی او را به سمت الگوهای بازاری سوق میداد. کشف حجاب در دوران پهلوی ـ که هرگونه کتاب و رسانهی خبری و اطلاعرسانی آزاد و پرورش دهندهی اندیشهها و انگیزههای علمی و معنوی از دسترس مردان و به ویژه زنان دور بود ـ یک فاجعهی بزرگ اجتماعی به دنبال داشت. نزدیک به نیم قرن، زنان ایرانی از بستر رشد عقلانی و اجتماعی، و پیشرفت در عرصههای علم و فناوری محروم شدند و مصرف کنندهی بازار لوازم آرایشی سرمایهداری غرب و امریکا بودند. هنر وادبیات داستانی روزگار پهلویها، اینهای شفاف از بهرهگیری انحطاطی زنان از آزادی پوشش و روابط ناسالم جنسی به دست میدهد. نسلهای ایرانی ـ که از کانونهای خانوادگی بیرون میآمدند ـ عناصر خلاق و خدمتگزار به مردم و وطن نبودند، مگر کسانی که از تربیت سالم برخوردار بودند. از این رو بود که رهبر فقید انقلاب در تحلیل موقعیت زنان در رژیم پهلوی چنین اظهار می دارد:
«[شاه] زن را مثل یک عروسک درست کرد. در صورتی که زن یک انسان است و آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا می شوند...این پدر و پسر [پهلوی اول و دوم]، و خصوصاً این پسر [شاه]، آن قدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند.»
زن و انتخابات
از منظر سیاسی ـ دینی رهبر فقید انقلاب، برابری زن و مرد، رای دادن و انتخاب شدن و دستیابی به موقعیتهای اجتماعی و سیاسی، مغایرتی با شریعت ندارد. آنچه از آن نهی شده، همانـا فســاد و انحـطاط در گفتار و کردار زنان
«این پیروزی را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم. بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدکنند. ما مرهون زحمات شما خانمها هستیم»
است که اختصاص به آنان ندارد و مردان نیز میباید پیراسته از حضور فسادانگیز باشند.
«اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد... اسلام... [زنان] را سربلند و سرافراز کرد. اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد... ما میخواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش باشد نه ملعبه [= بازیچه] ... در دست مردها باشد.»
«زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زنها در جمهوری اسلامی رای باید بدهند، همان طوری که مردان حق رای دارند زنها حق رای دارند.»
4. تحول روحی ملت
در جای جای وطن، نشانههایی چشمگیر و غرورآفرین از تحول روحی و اخلاقی ملت مشاهده میشد که پیش از آن به یک آرزوی دست نیافتنی شباهت داشت. نظر به این دگرگونسازی منشها و کوشش، زمینة پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی را پدیدار ساخت، تحول نظام همپایة تحول روحی ملت نمیباشد. بیگمان تداوم چنین تحولی میتواند، مشروعیت و تأثیرگذاری نظام بر کشور را به دنبال داشته باشد.
«این تحولی که در انسانها پیدا شد، از تحولی که در این رژیم پیدا شد بالاتر است. یک روز بود که اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران... و میگفت که «4» آبان است و باید بازارها تعطیل بشوند یا بیرق بزنند، احدی به خودش اجازه نمیداد که مخالفت کند. در ذهنش وارد نمیشد که با پاسبان مگر میشود مخالفت کرد... به هر جای این مملکت وقتی که میرفتی مردم مقابل قوای انتظامی که مأمور بودند بکُشند مردم را و درو کنند مردم را، ابداً اعتنا نمی کردند... این تحول روحی اعجابآور است.»
در نگاه امام خمینی، تغییر شگرفِ شخصیتی ملت ایران را نمیتوان به عوامل اجتماعی و فرهنگی نسبت داد، و خودآگاهی انقلابی را به مقولات و دست اندرکاران تبیین آن همه سبب هم صدایی و خیزش فراگیر دانست. ایشان با به یاد آوردنِ روحیهی مسلمانان صدر اول، تحول روحی ملت ایران را یک پدیده غیبی تلقی میکند که یک بار دیگر به وقوع پیوست. بر پایهی این نگرش عرفانی، نمیتوان گفت که کفران این نعمت بزرگ و موهبت سترگ، عذاب جان کاهی را به دنبال خواهد داشت؟ امام خمینی، با ولینعمت خواندنِ مردم، در حقیقت میخواست که هیچ مصلحتی را بر مصالح ملت ترجیح نداده و همواره رضایت و حمایت آنان را به عنوان یک ذخیرهی الهی به همراه داشته باشیم. بدینسان است که تحول روحی ملت استمرار مییابد و انسجام و همگرایی و مشارکت در تعیین سرنوشت، جایگزین سستی و پراکندگی و سرخوردگی از نظام و انقلاب خواهد گشت.
«روحیة فداکاری، یعنی همان روحیهای که در زمان رسول الله برای مردم پیدا شده بود و در ظرف نیم قرن مسلمین را بر تقریباً دنیای آن روز غلبه داد، این روحیه در ملت ما پیدا شده بود که خودشان را با شوق و اشتیاق میخواستند فدا کنند. آنچه ما را غلبه داد این روحیه بود؛ فلسفه نبود، جهانبینی نبود، اسلامشناسی نبود، هیچ این حرفها نبود. این روحیه که در ملت پیدا شد و این تحرکی که پیدا شد یک مطلب غیبی بود. ... اگر خدای ناخواسته این روحیه را از دست بدهیم ... دیگر رو به سستی میرویم.»
پدیدار شدنِ روح تعاون در ایام تظاهرات انقلابی مردم، از جملهی آثار تحول روحی بزرگ آنان است که امام خمینی از آن یاد کرده است. در حقیقت، همین همدلیها و همراهیهای ملت بود که سرنوشت دیگری را برای آنان رقم زد.
«این یک تحول الهی بود... یک تحول دیگری هم که پیدا شد، این انسانیت [و جلوههای آن] بود... حس معاونت در مردم پیدا شد ... [تظاهرکنندهها] از هرجا که عبور میکردند، مردم... آب میدادند، ساندویچ میدادند... یکی از دوستان من گفت که من در تهران دیدم، در این تظاهرات [که] یک پیرزنی یک کاسهای [پول] دستش گرفته... با او صحبت کردم، [پیرزن] گفت که امروز روزی است که تعطیل است ... ممکن است که [مردم] بخواهند تلفن کنند، پول خرد نداشته باشند.»
5. وحدت
همگرایی ملت ایران ـ چه در ایام مبارزه با استبداد، و چه در دوران تثبیت نظام جمهوری اسلامی ـ یک ضرورت انکارناپذیر بوده و نباید با سختگیریها و تنگنظریها، آن را کمرنگ یا محو نمود. شکی نیست که حفظ تمامی دستاوردهای انقلاب، مشروط به تداوم وحدت اقشار جامعه میباشد. امام خمینی از دستاورد وحدت، به «بهترین ثمرات نهضت» تعبیر نموده است و همه، به ویژه اهل فکر و قلم را دعوت میکند که در راه آزادی ملت و استمرار وحدت کوشش کنند. مسؤولیت نویسندگان که متمایز از تکلیف دیگر کسان است، در واقع به این دلیل است که اختلافهای جامعه از مقالهها میآغازد و از آن پس ذهنها را در مینوردد و صفهای پیوسته و هم صدا را میپراکند.
«ما در این نهضت اخیر، آنچه را که میتوانم بگویم بهترین ثمرات این نهضت است، این وحدتی [است] که حاصل شد بین قشرهای مختلف... در سرتاسر ایران تمام طبقات با هم همفکر و هم عقیده و یک صدا، جمهوری اسلامی را میخواهند... رمز موفقیت همین وحدت اقشار و وحدت کلمه بود... شما نویسندگان الان تکلیف بسیار بزرگی بر عهدهتان هست. پیشتر قلم شما را شکستند... لکن استفاده از قلم در راه آزادی ملت، در راه تعالیم اسلامی بکنید.»
تشنج آفرینی و چماق داری و حمله بردن به دانشگاه و نیز کانونهای عمومی و خصوصی دیگر ـ که به دلیل ناهم خوانی با فکر و عقیده و مرام و مصلحتِ تشنج آفرینان صورت میپذیرد ـ سبب تضعیفِ وحدت و نظام و انقلاب خواهد گشت. امام خمینی، این گونه حرکتهای ناشایست و خودسرانه را موجب «آلودگی نهضت» میشمارد و طرفداران مسلکهای گوناگونِ فکری و اجتماعی را به مدارا و تحمل برای وحدت فرا میخواهند. فرجام ناهمگرایی و تکفیر یکدیگر و حمله به اجتماعاتِ قانونی و فرهنگی، و بازداشتنِ کسان از اظهار عقیده، فرجامی به جز نابودی همه نیست. امام بر تأکید بر مجتمع شدنِ نیروهای وفادار به انقلاب و مردم، در این باره هشدار میدهد.
«در دانشگاه گاهی الان دیده می شود که یک تشنجاتی واقع میشود... امروز روزی نیست که ما با تشنجات این [پیروزی] را به هم بزنیم. امروز روزی نیست که ما با حمله به مراکز عمومی یا به مراکز خصوصی، این نهضت را آلوده کنیم. امروز روز وحدت کلمه است. همه ما، هرکدام در هر راهی که هستیم، در هر راهی [و هر] مسلکی که داریم، همه الان باید مجتمع بشویم تحت یک لوا [=پرچم] . اگر مجتمع نشویم تحت یک لوا، همه ما را از بین خواهند برد.»
6. اتحاد مسلمانان
پیوند دینی ملت ایران با مسلمانان، بسترساز اتحاد و همدلی گشته و آنان را به تقوا و تعاون در عرصههای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و بینالمللی برمیانگیزد. از اینرو همواره استعمارگران سعی در خاموشسازی ندای اتحادطلبانهی مصلحان مسلمان، مانند سیدجمالالدین اسـدآبادی داشتهاند. انقلاب اسلامی ایران، افزون بر
در دوران پهلوی، زنان ایرانی از بستر رشد عقلانی و اجتماعی و پیشرفت در عرصههای علم و فناوری محروم شدند و به صورت مصرف کنندة لوازم آرایشی سرمایهداری غرب و آمریکا درآمدند
تغییر و تحول درونمرزی خویش، سبب وحدت برونمرزی مسلمانان شد و آنان را انگیزهی پایداری در جهت عزت و عمران سرزمینهایشان بخشید. رهبر فقید انقلاب ـ چه در ایام حج ابراهیمی، و چه در اعیاد بزرگ اسلامی و دیدار با مسلمانان جهان ـ ندای اتحاد ساکنان اقالیم قبله را سر میداد و آنان را از طرح مسایل تفرقهانگیز برحذر میداشت. هرچند دولتها، گاه طرف خطاب امام قرار میگرفتند، اما مخاطبانِ اصلی پیام اتحادِ بنیانگذار جمهوری اسلامی، مسلمانان بودند. بیگمان از رهگذر همین دعوتگریهای برونمرزی بود که انقلاب اسلامی از انزوا در آمده و حمایت امت بزرگ اسلام را جذب کرده، و در دل مستکبران هراس میافکنده است. عنایت رهبری انقلاب به مسألة فلسطین و لبنان، و مبارزهی خستگیناپذیر با صهیونیسم، و تشویق مسلمانان به همراهی با مظلومان جهان اسلام، پرتوی ماندگار از نهضتِ اتحادطلبانهی امام خمینی به شمار میاید.
«چه شده است که ایران، این قدر مورد تهاجم تبلیغی واقع شده است و [نیز] تهاجمهای دیگر؟... آنها دیدند که با این وحدتی که در ایران پیدا شده است، این انسجامی که در ایران پیدا شده است و پرتوش دارد در سایر بلاد مسلمین هم میرود. این [اتحاد] خطر بزرگی است که تمام منافع ابرقدرتها را منهدم میکند و از بین میبرد... ایا اخوت بین مسلمین است که خدای تبارک و تعالی به آن سفارش فرموده است یا تفرقه بین مسلمین است؟ ما، ملت ایران، دولت ایران، همه ایرانیها دستشان را پیش همه مسلمین دراز میکنند و از آنها میخواهند که به این ملت بپیوندند و برادری را مستحکم کنند.»
7. بسیج ملت برای آبادانی کشور
روستاها و کشاورزی ایران، به خصوص پس از اصلاحاتِ ارضی شاه، با دشواریهای گوناگون رو بهرو شد. مهاجرت روستاییان، به ویژه نسل جوان و جویای کار، از طرفی بر فقر و خرابی روستاها میافزود و کشور را به وابستگی فزونتر در مواد غذایی، بخصوص گندم میکشانید و از طرفی دیگر، فرهنگ شهر و زندگی ماشینی و جلوههای کاذب شهرنشینی، جوانان روستایی را از خود بیگانه میساخت.
امام خمینی، آن گاه که ایندهی روشن و سرشار از عزت و عمران کشور را ترسیم میکرد، ضمن ضرور نمایاندنِ کار و تکاپوی شهروندان در تمامی عرصههای تولید و خودکفایی، استعمارزدایی از این مرز و بوم را یادآوری میکرد. به سخنی دیگر، هماهنگ با رشد و گسترش کشاورزی و تلاش به منظور فراهم آوردن محصولات غذایی کشور، باید حوزهی صنعت را نیز از سلطهی استکباری رها و مستقل ساخت؛ چرا که نفوذ و سیطرهی بیگانه در هر عرصهای، سبب خودباختگی و رویکرد تبهکارانه در میان نسل نو خواهد شد و جای جای میهن را به صورت بازاری برای کالاهای مصرفی استعمارگران درخواهد آورد.
«برنامة ما این است که کشاورزی کشور، با تأمین شرایط زندگی دهقانان، هم سطح سایر مردم کشور، به حدی برسد که کلیة نیازهای داخلی را برآورده سازد، و صنایع مونتاژ استعماری را که نتیجة آن حداقل سطح زندگی کارگر و افزایش درآمدهای افسانهای افرادی معدود شد، به صنایع مستقل و مطابق نیازهای جامعه تبدیل نماید، و در زمینة صنایع زیرزمینی مطابق مصالح و نیازهای داخلی، با رعایت مصالح بشری در سطح جهانی از آنها استفاده شود.»
رهبر فقید انقـلاب در تحلیل خــود، شــعار
حفظ دستاوردهای انقلاب، مشروط به تداوم وحدت اقشار جامعه میباشد. امام خمینی از دستاورد وحدت، به عنوان «بهترین ثمرات نهضت» تعبیر نموده است
رهبر فقید انقلاب، ندای اتحاد ساکنان اقالیم قبله را سر میداد و آنان را از طرح مسایل تفرقهانگیز بر حذر میداشت
فریب کارانهی حاکمان وقت را یادآور میشود که به بهانهی صنعتی شدنِ ایران، کشاورزی را از بین بردند. این همه برای این بود که توانمندی ملت را از خط تولید و خودکفایی دور سازند و از آنان عناصری خودباخته و مصرف کننده به وجود آورند. محصول این سیاست و سلطه، تضعیف اقتصاد کشور، و تقویت اقتصاد استعمارگران بود که روندی شتابان گرفته بود.
«اقتصاد ایران به ...[کشاورزی] بستگی داشت، که... [بر اثر سیاست اصلاحطلبانهی شاه] از بین رفت. کشاورزی را به... [بهانهی] این که ما میخواهیم ... [آن را] صنعتی کنیم... از بین بردند... [از آن پس] ما شدیم... بازاری برای خرید کالاهای امریکا. یعنی گندم و سایر حبوباتی که آنها زیادی داشتند و باید بریزند به دریا، یا بسوزانند، به ما به قیمت اعلا میفروختند و پول ما را میگرفتند.»
در این جا میتوان از دشواریهای کاشت و برداشتِ محصول، و نیز ذخیرهسازی و انتقال آن به بازار فروش یاد کرد. بسا که بر اثر کمبود یا فقدانِ وسایل ضروری یا خرابی جادهها و مسیرهای مالرو و صعبالعبور، محصولات به فروش نرفته و تباه شده است. جهاد سازندگی ـ که به همین منظور بر اساس فرمان امام خمینی شکل گرفت ـ از نهادها و حرکتهایی بود که با بهرهوری از حمایت دولتهای خدمتگزار و مردمی و به ویژه از رهگذر بسیج داوطلبانهی مردم در جهت یاری کشاورزان، مددکار آنان گشت.
«امروز، بحمدالله با همت جوانها [ی جهادگر]، وضع روستاها رو به بهبود است. ایران، کشوری است که باید کشاورزیاش، اساس همه کارها باشد... ان شاء الله جهاد سازندگی بتواند محرومیتهایی را که روستاییان دارند، به تدریج رفع نماید.»
امام خمینی در بیان دستاورد انقلاب در عرصهی جهاد سازندگی، از جوانان ایرانی مقیم اروپا یاد و تجلیل میکند که با آهنگ خدمت به روستاییان ستم دیدهی وطن کوچیدهاند.
«جوانهایی که سابق در مسایل دیگر فکر میکردند... از اروپا میایند، از خارج میایند، زن و مردشان میایند برای این که در روستاها بروند کمک کنند به روستاییها... این حس تعاون... یک تحولی است که اعجازآمیز است و آن چه که هست خداوند تبارک و تعالی انجام داده است.»
8. خودباوری جوانان
پیشتازانِ انقلاب ایران، کسانی به جز نوجوانان و جوانانِ دانشجو، و نیز دیگر جوانان ایرانی نبودند. آنان که هنوز به انحرافها نگراییده و پلیدی بر جان و روانشان یورش نبرده بود، دعوت امام را صمیمانه لبیک گفتند. رهبر فقید انقلاب ضمن ستایش غرورانگیز از استقامت جوانان در رویارویی با استبداد و استعمار، آرزومند پدید آمدن نسلی خدمتگزار از آنان است. تأکید امام بر ظهور خودباوری در نسل جوان ایرانی؛ در جریان انقلاب اسلامی، نمودار دستاورد شکوهمند دیگری از آن است.
«شما جوانان عزیز اثبات کردید که میتوانید در مقابل قدرتها ایستادگی کنید و میتوانید کشـور خودتان را
رهبر فقید انقلاب، ضمن ستایش غرورانگیز از استقامت جوانان در رویارویی با استبداد و استعمار، آرزومند پدیدآمدن نسلی خدمتگزار از آنان است
حفظ کنید... و فرزندان شما ... ایران و اسلام را بیمه کنند برای همیشه. شما ثابت کردید که هرچه را بخواهید میتوانید ایجاد کنید. شما یک معجزهای در دنیا به ظهور رساندید که آن معجزة قدرت الهی بشر بود. شما در مقابل تمام قدرتهایی که میخواستند ایران را و ایرانی را ببلعند ... ایستادید».
رهبر فقید انقلاب، به روایت تاریخ نهضت الهی خویش، به نیروی زوال ناپذیر جوانان ایرانی و نقش اعجازآمیز آنان در روند احیای اندیشهی ناب دینی و بازگشت عزت اسلام و آزادی مسلمانان نظر داشته است. نگاهی به کارنامهی انقلاب، نشان میدهد کــه امام خمینی، در مقاطع
گوناگون و دشوارخیز، چنانکه در خور اسلام و نیازهای متنوع حرکت انقلابی ملت فداکار ایران میباشد، از حضور نسل جوان سود جسته است.
در هفته های نخستین پیروزی انقلاب بود که امام خمینی، جوانان برومند ایرانی را مخاطب خویش ساخت و صمیمانه آنان را با نفس قدسیاش نواخت.
«من به همه شما [جوانان برومند] ارادت دارم، اخلاص دارم، محبت دارم، دوستی دارم، شما از خود من هستید و من هم از خود شما... جدیت کنید در تحصیل، جدیت کنید در یاد گرفتن معارف الهیه، جدیت کنید در این که خودتان را خوب بار بیاورید».