آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

موضوع ولایت فقیه فرصتی است که راجع به برخی امور و مسائل مربوط به آن صحبت شود . ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می شود و چندان به برهان احتیاج ندارند . به این معنی که هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالا دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آنرا به تصور درآورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت و اینکه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموما، و حوزه های علمیه خصوصا، می باشد . اوضاع اجتماعی ما مسلمانان و وضع حوزه های علمیه ریشه تاریخی دارد .
دلایل لزوم تشکیل حکومت
لزوم موسسات اجرایی
مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست . برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجرائیه و مجری احتیاج دارد . به همین جهت خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی احکام شرع یک حکومت و دستگاه اجرائی و اداره مستقر کرده است . رسول اکرم (ص) در راس تشکیلات اجرائی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را بوجود آورد در آن زمان مثلا به بیان قانون جز اکتفا نمی کرد بلکه در ضمن به اجرای آن می پرداخت . پس از رسول اکرم (ص) خلیفه همان مقام و وظیفه را دارد . رسول اکرم (ص) که خلیفه تعیین کرد فقط برای بیان عقاید و احکام نبود بلکه همچنین برای اجرای احکام و تنفیذ قوانین بود . اصولا قانون و نظامات اجتماعی مجری لازم دارد . در همه کشورهای عالم و همیشه اینطور است که قانونگذاری به تنهایی نه فایده دارد و نه سعادت بشر را تامین می کند . قوه مجریه است که قوانین و احکام دادگاهها را اجرا می کند و ثمره قوانین و احکام عادلانه دادگاهها را عاید مردم می سازد . "ولی امر" متصدی قوه مجریه هم هست .
سنت و رویه رسول اکرم
روش، سنت و رویه پیغمبر ا کرم (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا: اولا خود تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داد و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است، والی به اطراف می فرستاده; به قضاوت می نشسته و قاضی نصب می فرمود; سفرایی به خارج و نزد روسای قبائل و پادشاهان روانه می کرد . معاهده و پیمان می بسته، جنگ را فرماندهی می کرد . و خلاصه احکام حکومتی را به جریان می انداخته است . ثانیا برای پس از خود به فرمان خدا تعیین "حاکم" کرده است، چون خداوند برای جامعه پس از رسول اکرم (ص) "حاکم "تعیین می کند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز لازم است، و چون رسول اکرم (ص) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید، ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند .
ضرورت استمرار اجرای احکام
بدیهی است ضرورت احکام، که تشکیل حکومت اسلامی رسول اکرم (ص) رالازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز ادامه دارد . طبق آیه شریفه، احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجراست 1 و تنها برای زمان رسول اکرم (ص) نیامده است تا پس از آن متروک شود، و دیگر حدود و قصاص یعنی قانون جزای اسلام، اجرا نشود، یا انواع مالیاتهای مقرر گرفته نشود; یا دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد . این حرف که قوانین اسلام تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به زمان و مکانی است، برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است . بنابراین، چون اجرای احکام پس از رسول اکرم (ص) و تا ابد ضرورت دارد تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ضرورت می یابد .
بررسی نمونه هایی از احکام اسلام
احکام مالی
مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته نشان می دهد نه تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست; بلکه برای تشکیل حکومت و تامین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است: مثلا "خمس" یکی از درآمدهای هنگفتی است که به بیت المال می ریزد و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می دهد . طبق مذهب ما، از تمام منافع کشاورزی، تجارت، منابع زیرزمینی و روی زمینی و به طور کلی از کلیه منافع و عواید، به طرز عادلانه ای [خمس و زکوة] گرفته می شود . هرگاه خمس و زکوة درآمد کشورهای اسلامی، یا تمام دنیا را - اگر تحت نظام اسلام درآید - حساب کنیم، معلوم می شود منظور از وضع چنین مالیاتهایی فقط رفع احتیاج سید و روحانی نیست; بلکه منظور رفع نیاز مالی تشکیلات بزرگ حکومتی است .
احکام دفاع ملی
از طرف دیگر، احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت اراضی و استقلال امت اسلام است بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد مثلا این حکم: "واعدوا لهم ما استطعتم من قوة من رباط الخیل" . 2 که امر به تهیه و تدارک هرچه بیشتر نیروی مسلح و دفاعی به طور کلی است; و امر به آماده باش و مراقبت همیشگی در دوره صلح و آرامش . هرگاه مسلمانان به این حکم عمل کرده و با تشکیل حکومت اسلامی به تدارکات وسیع پرداخته، به حال آماده باش کامل جنگی می بودند، مشتی یهودی جرات نمی کردند سرزمینهای ما را اشغال کنند مسجد اقصای ما را خراب کنند و آتش بزنند و مردم نتوانند به اقدام فوری برخیزند . تمام اینها نتیجه این است که مسلمانان به اجرای احکام و حکم خدا برنخاسته و تشکیل حکومت صالح و لایق نداده اند اگر حکومت کنندگان کشورهای اسلامی نماینده مردم با ایمان و مجری احکام اسلام می بودند و اختلافات جزئی را کنار می گذاشتند و متحد می شدند، مشتی یهودی بدبخت که عمال آمریکا و انگلیس هستند نمی توانستند این کارها را بکنند .
احکام احقاق حقوق و احکام جزائی
بسیاری از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته شود و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد . همه این قوانین مربوط به سازمان دولت است; و جز قدرت حکومتی از عهده انجام این امور برنمی آید .
طرز حکومت اسلامی
اختلاف آن با طرز سایر حکومتها
حکومت اسلامی هیچ یک از انواع حکومتهای موجود نیست . استبدادی 3 نیست، که روش دولت مستبد و خود رای باشد; مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف کند; هرکس را اراده اش تعلق گرفت بکشد، و هرکس را خواست انعام کند، به هر که خواست تیول بدهد و املاک و اموال ملت را به این و آن ببخشد رسول اکرم (ص) و حضرت امیرالمومنین (ع) و سایر خلفا همچنین اختیاراتی نداشتند . حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه 4 بلکه مشروطه است . البته نه مشروطه 5 به معنای متعارف فعلی آن تصویب قوانین تابع آرا اشخاص و اکثریت باشد . مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین شده است . "مجموعه شرط" همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود . از این جهت حکومت اسلامی "حکومت قانون الهی بر مردم" است .
شرایط زمامدار
شرایطی که برای زمامدار ضروری است، مستقیما ناشی از طبیعت حکومت اسلامی است . پس از شرایط عامه، از قبیل عقل و تدبیر، دو شرط اساسی وجود دارد که عبارتنداز: 1 . علم به قانون 2 . عدالت
چنانکه پس از رسول اکرم (ص) وقتی در آن کسی که باید عهده دار خلافت شود اختلاف پیدا کرد، باز در اینکه مسوول امر لافت باید فاضل باشد هیچ گونه اختلاف نظری میان مسلمانان بروز نکرد، اختلاف فقط در موضوع بود چون حکومت اسلام حکومت قانون است، برای زمامدار علم به قوانین لازم می باشد . چنانکه در روایت آمده است . نه فقط برای زمامدار، بلکه برای همه افراد، هر شغل یا وظیفه یا مقامی داشته باشد، چنین علمی ضرورت دارد . منتهی حاکم باید افضلیت علمی داشته باشد6 اشکالاتی هم که علمای شیعه بر دیگران نموده اند در همین بوده که فلان حکم را از خلیفه پرسیدند نتوانست جواب بگوید، پس لایق خلافت و امامت نیست . فلان کار را برخلاف احکام اسلام انجام داد پس لایق خلافت نیست 7 و "قانوندانی" و "عدالت" از نظر مسلمانان شرط و رکن اساسی است .
ولایت فقیه
اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت است به پا خاست و حکومت تشکیل داد، همان ولایتی را که حضرت رسول (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد; و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند . این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است . البته فضایل حضرت رسول (ص) بیش از همه است; و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است; لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه - صلوات الله علیهم - در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتهی شخصی معین نیست، و بر روی عنوان "عالم عادل" است .
ولایت اعتباری
وقی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقهایمان مقام ائمه (ع) و رسول اکرم (ص) است; زیرا اینجا صحبت از مقام نیست; البته صحبت از وظیفه است . " ولایت" یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس و یک وظیفه سنگین و مهم است; نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد . به عبارت دیگر "ولایت" مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است .
ولایت تکوینی
لازمه اثبات ولایت و حکومت برای امام (ع) این نیست که مقام معنوی نداشته باشد برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفه حکومت است . و آن، مقام خلافت کلی الهی است که گاهی در شان ائمه - علیهم السلام - از آن یاد شده است . خلافتی است تکوینی که به موجب آن جمیع ذرات در برابر "ولی امر" خاضع اند . از ضروریات مذهب ماست که کسی به مقامات معنوی و ائمه (ع) نمی رسد، حتی ملک مقرب و نبی مرسل . اصولا رسول اکرم (ص) و ائمه - طبق روایاتی که داریم - قبل از این عالم، انواری بوده اند در ظل عرش; و در انعقاد نطفه و "طینت" از بقیه مردم امتیاز داشته اند8 و مقامات بسیاری دارند چنانکه در روایات"معراج" جبرئیل عرض می کند: "لودنوت انملة، لاحترقت" 9: هرگاه کمی نزدیکتر می شدم، سوخته بودم . این جز اصول مذهب ماست که ائمه (ع) چنین مقاماتی دارند، قبل از آنکه موضوع حکومت در میان باشد .
ولایت فقیه به استناد خبر
جانشینان رسول اکرم (ص)، فقهای عادل اند .
قال امیرالمومنین (ع)، قال رسول الله (ص): اللهم ارحم خلفائی (ثلاث مرات) قیل: یا رسول لله و من خلفائک؟ قال الذین یاتون من بعدی، ما یرودن حدیثی و سنتی فیعلمونها الناس من بعدی . 10امیرالمومنین (ع) می فرماید: که رسول الله (ص) فرمود " خدایا، جانشینان مرا رحمت کن . " و این سخن را سه بار تکرار فرمود، پرسیده شد که ای پیغمبر خدا، جانشینانت چه کسانی هستند! فرمود: "کسانی که بعد از من می آیند، حدیث و سنت مرا نقل می کنند و آنرا پس از من به مردم می آموزند . "
دادرسی با فقیه عادل است
از روایت برمی آید که تصدی منصب قضا با پیامبر اکرم (ص) یا وصی اوست . در اینکه فقهای عادل به حسب تعیین ائمه (ع) منصب قضا (دادرسی) را دارا هستند و منصب قضا از مناصب فقهای عادل است، اختلافی نیست . برخلاف مساله "ولایت"11 که بعضی مانند مرحوم نراقی 12، و از متاخرین مرحوم نائینی 13، تمام مناصب و شئون اعتباری امام را برای فقیه ثابت می دانند 14و بعضی نمی دانند، اما اینکه مذهب قضاوت متعلق به فقهای عادل است، محل اشکال نیست و تقریبا از واضحات است . نظر به اینکه فقها مقام نبوت را دارا نمی باشند و شکی نیست که "شقی"هم نیستند، بالضروره باید بگوییم که "اوصیا" یعنی جانشینان رسول اکرم (ص) می باشند . منتهی از آنجا که غالبا وصی نبی را عبارت از وصی دست اول و بلافصل گرفته اند، لذا به این گونه روایات اصلا تمسک نشده است . لکن حقیقت این است که دایره مفهوم "وصی نبی "توسعه دارد و فقها را هم شامل می شود البته وصی بلافصل امیرالمومنین (ع) است، و بعد از او ائمه (ع) می باشند و امور مردم به آنان محول شده است . تصور نشود که منصب حکومت یا قضا برای حضرات ائمه (ع) شانی بوده است . زمامداری فقط از جهت این بوده است که حکومت عدل را بتوانند برپا کنند و عدالت اجتماعی را بین مردم تطبیق و تعمیق دهند . لکن مقامات روحانی ائمه (ع) که فوق ادراک بر است، به نصب و جعل مربوط نیست و چنانچه رسول اکرم (ص)، حضرت امیر (ع) را وصی هم قرار نمی داد، مقامات معنوی آن حضرت محفوظ بود و این مقام حکومت و منصب نیست که به انسان شان و منزلت معنوی می دهد بلکه مقام معنوی، آنان را شایسته می سازد .
حکم سیاسی اسلام
این حکم سیاسی اسلام است، که سبب می شود مسلمانان از مراجعه به قدرتهای ناروا و قضاتی که دست نشانده آنها هستند خودداری کنند، تا دستگاههای دولتی جائر و غیر اسلام بسته شود و این تشکیلات عریض و طویل دادگستری، که جز زحمت فراوان برای مردم کاری صورت نمی دهند برچیده گردد; و راه را به سوی ائمه هدی (ع) و کسانی که از طرف آنان حق حکومت و قضاوت دارند باز شود; مقصد اصلی این بوده که نگذارند سلاطین و قضاتی که از عمال آنها هستند مرجع امور باشند و مردم دنبال آنها بروند . به ملت اسلام اعلام کرده اند که اینها مرجع نیستند و خداوند امر فرموده که مردم باید به سلاطین و حکام جور کافر شوند (و عصیان بورزند) و رجوع به آنها با کفر ورزیدن به آنها منافات دارد شما اگر کافر به آنان باشید و آنان را نالایق و ظالم بدانید، نباید به آنها رجوع کنید .
برنامه مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی
ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم، اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد بایستی از راه تبلیغات پیش بیایم . در همه عالم و همیشه همین طور بوده است، چند نفر با هم می نشستند فکر می کردند تصمیم می گرفتند و به دنبال آن تبلیغات می کردند: کم کم بر نفرات همفکر اضافه می شد; سرانجام به صورت نیرویی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط می گرداندند . محمدعلی میرزایی 15 را از بین می بردند و حکومت مشروطه تشکیل می دادند همیشه از اول قشون و قدرتی در کار نبوده است; و فقط از راه تبلیغات پیش می رفته اند . قلدریها و زورگوییها را محکوم می کردند; ملت را آگاه می ساختند و به مردم می فهماندند که این قلدریها غلط است . کم کم دامنه تبلیغات توسعه می یافت . و همه گروههای جامعه را فرا می گرفت; مردم بیدار و فعال می شدند، و به نتیجه می رسیدند . شما الان نه کشوری دارید و نه لشکری (قبل از پیروزی انقلاب) ; ولی تبلیغات برای شما امکان دارد و دشمن نتوانسته همه وسایل تبلیغاتی را از شما بگیرد . البته مسائل عبادی را باید یاد بدهید اما مهم مسائل سیاسی اسلام است مسائل حقوقی و اقتصادی اسلام است . اینها محور کار بوده و باید باشد . ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام بوجود آورده اند برطرف سازیم . تا این ابهام را از اذهان بزداییم، هیچ کاری نمی توانیم انجام بدهیم .
اجتماعات در خدمت تبلیغات و تعلیمات
بسیاری از احکام عبادی اسلام منشا خدمات اجتماعی و سیاسی است . عبادتهای اسلامی اصولا توام با سیاست و تدبیر جامعه است . مثلا نماز جماعت و اجتماع جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی، حائز آثار سیاسی است . اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده دینی بشود; عواطف برادری و همکاری افراد تقویت شود; رشد فکری بیشتر پیدا کنند; برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خود راه حلهایی بیابند و به دنبال آن به جهاد و کوشش دسته جمعی بپردازند در کشورهای غیر اسلامی و یا حکومتهای غیر اسلامی . در کشورهای اسلامی هرگاه بخواهند چنین اجتماعاتی فراهم آورند مجبورند میلیونها از بودجه و ثروت مملکت را صرف کنند . تازه اجتماعات آنها بی صفا و ظاهری و عاری از آثار خیر است . اسلام ترتیباتی داده که هرکس خودش آرزو می کند به حج برود، و راه افتاده به حج برود . خودش با اشتیاق به نماز جماعت می رود باید از این اجتماعات به منظور تبلیغات و تعلیمات دینی و توسعه نهضت اعتقادی و سیاسی اسلام استفاده کنیم و بعضی به این فکرها نیستند، و بیش از اینکه "ولا الضالین" را خوب ادا کنند فکری ندارند حج که می روند به جای این که با برادران مسلمان خود تفاهم کنند، عقاید و احکام اسلام را نشر دهند و برای مصایب و مشکلات عمومی مسلمانان چاره ای بیندیشند، و مثلا برای آزاد کردن فلسطین که وطن اسلام است اشتراک مساعی کنند، به اختلافات دامن می زنند! در حالیکه مسلمین صدر اسلام با اجتماع حج و با جماعت جمعه کارهای مهم انجام می دادند .
اصلاح مقدس نماها
این گونه افکار ابلهانه، که در ذهن بعضی وجود دارد به استعمارگران و دولتهای جائر کمک می کند که وضع کشورهای اسلامی را به همین صورت نگهدارند; و از نهضت اسلامی جلوگیری کنند و اینها افکار جماعتی است که به "مقدسین" معروف اند; در حقیقت" مقدس نما" هستند نه مقدس . باید افکار آنها را اصلاح کنیم، و تکلیف خود را باآنها معلوم سازیم; چون اینها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند . امروز جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام صدمه می زنند . ریشه این جماعات که در جامعه وجود دارد در حوزه های روحانیت است .
حکومتهای جائر را براندازیم
براندازی "طاغوت" یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است، وظیفه همه ماست . دستگاههای دولتی جائر و ضد مردم باید جای خود را به موسسات خدمات عمومی بدهد! و طبق قانون اسلام اداره شود; و به تدریج حکومت اسلامی مستقر گردد، خداوند متعال در قرآن اطاعت از "طاغوت" و قدرتهای ناروا را نهی فرموده است; ائمه (ع) نه تنها فقط خود با دستگاههای ظالم و دولتهای جائر و در بارهای فاسد مبارزه کرده اند، بلکه مسلمانان را به جهاد برضد آنها دعوت کرده اند . مسلمانان هنگامی می توانند در امنیت و آسایش به سر برده و ایمان و اخلاقشان را حفظ کنند که در پناه حکومت عدل و قانون قرار گیرند . اکنون وظیفه ماست که طرح حکومت اسلامی را به اجرا درآورده و پیاده کنیم .
پاورقی:
1 . برای نمونه به آیات: 52 سوره ابراهیم، 12 سوره یونس، 49 سوره حج، 40 سوره احزاب و 70 سوره یس
2 . "هر آنچه که از نیروی سلاح انسان آماده می توانید فراهم سازید" - انفال/60
3 . استبداد حکومتی است که مردم در آن نماینده یا حق رای نداشته و از هر سهمی در اداره امور کشور محروم می باشند نامحدود بودن قدرت فرمانروا از لحاظ قانونی و وجود دستگاه متمرکزی که هر نوع مخالفتی را سرکوب می کند، از مشخصات این نظام است .
4 . پادشاهی
5 . مشروطیت نوع رژیم حکومتی است که در آن قدرت حکومتی ناشی از مردم شناخته می شود و به اصول معین و قابل اجرایی محدود می گردد . قانون اساسی، بالاترین مرجع و سند عالیه کشوری می باشد که در آن حقوق اصلی و اساسی کلیه افراد و گروهها محترم شناخته شده اند . حکومت مشروطه به دو شکل اصلی سلطنتی و جمهوری وجود دارد . اختیارات رئیس جمهور نسبت به شاه در نظام مشروطه کمترا ست .
6 . علی (ع) می فرماید: ایها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلهم بامرالله منه . (ای مردم، سزاوارترین مردمان برای خلافت، تواناترین و داناترین ایشان به دستورهای خداوند است) نهج البلاغه"خطبه" 172 . ولاحتیاج، ج 1، ص 229 .
بحارالانوار، ج 25، ص 116، "کتاب الامامة"، "باب جامع فی صفات الامام"
7 . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی، "مقصد" پنجم، "مساله" ششم .
8 . بصائر الدرجات، ج 1، ص 20، باب 10، بحارالانوار، ج 25، ص 1 - 103 .
9 . بحارالانوار، ج 18، ص 382، "باب اثبات المعراج و معناه و کیفیته"
10 . در صاحب وسائل الشیعه این حدیث را در کتاب قضا"ابواب صفات قاضی" باب 8، حدیث 50، و نیز باب 11 حدیث را به طور ارسال آورده است و از معانی الاخبار و مجالس به دو سند که در بعض رجال با هم مشترکند، نقل می کند و در عیون به سه سند مختلف که در تمام رجال غیر یکدیگرند و در سه مکان دور از هم به سر می برده اند (؟ ؟ ؟ ؟) نقل شده است . " مولف .
11 . مراد از (ولایت) در اینجا حق حکومت یعنی ولایت بر اموال و جانهاست .
12 . احمد بن محمد مهدی بن ابی ذر نراقی (1245ه . ق) فقیه و معرف و رجالی و ریاضتی و استاد در فنون و علوم عقلی به زهد و تقوی مشهور بود . بیشتر علوم را از محضر پدر خود ملا محمد مهدی نراقی، استفاده کرد، از آثار اوست: معراج السعادة، مفتاح الاحکام، عواید الایام .
13 . میرزا حسین (یا محمد حسین) بن عبدالرحیم نایینی نجفی (1273 - 1355ه . ق) فقیه، اصولی و حکیم و از مراجع بزرگ شیعه، تحصیلات خود را در نائین آغاز کرد و در اصفهان و سامرا به پایان رسانید، بعد از اعلام مشروطیت در ایران کتاب تنزیة الملة و تنبیه الامة را نگاشت که با تقریظ آخوند خراسانی انتشار یافت . پس از فوت شیخ محمدتقی شیرازی، شاگرد و آخوند، مرجعیت عامه شیعه در انحصار مرحوم نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی درآمد . از آثار اوست: رساله در لباس مشکوک، رساله در احکام خلل نماز، رساله در نفی ضرر، حواشی بر عروة الوثقی .
14 . عواید الایام ص 187 - 188 منیه الطالب فی حاشیه المکاسب، ج 2، ص 325 - 327
15 . محمدعلیشاه (1289 - 1343ه . ق/1304ه . ش) وی فرزند ارشد مظفرالدین شاه قاجار و تاج الملوک دختر بزرگ میرزا تقی خان امیرکبیر بود و در زمان وی مجلس را به توپ بستند و جمعی از نمایندگان آن را کشتند و عده ای از آنها را تبعید یا زندانی کردند، یک سال پس از این ماجرا، وی از سلطنت خلع گردید و 16 سال در بلاد مختلف گذراند و سر انجام در ایتالیا درگذشت .

تبلیغات