ولایت فقیه پیام آور عدالت
آرشیو
چکیده
متن
با توجه به این که حضرتعالی سالیانی را با حضرت امام همراه بودید، بفرمایید ایشان چه راهکارهایی را برای صدور اندیشه ولایت فقیه به جهان ارائه می دادند و اساسا اندیشه حکومت اسلامی را چگونه تبیین می کردند؟
در اندیشه حضرت امام یک مساله کلی و مهم وجود داشت; هدفی برتر از خدمات جزئی همانند ساختن یک مسجد یا حسینیه و امثال آن. به همین دلیل بود که توانستند اسلام را در سطح جهان مطرح کنند. این موضوع را در اندیشه حضرت امام به دو صورت می توان تصور کرد: یکی این که بخواهیم تمام جهان مسلمان شود که به نظر من، ایشان نظرشان این نبود; این کار به این زودی شدنی نیست. دوم این که طرحی از اجتماعیات اسلام و قوانین و نظام های آن را در چارچوب های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی به جهان ارائه دهند. در این فرض، لزومی ندارد که مردم دنیا همه مسلمان یا حتی متدین باشند تا بخواهند آن را بپذیرند. در وصیت نامه شان هم به این مطلب اشاره می کنند که همه عقلای عالم این موضوع را می پذیرند. ایشان از این جنبه بر صدور انقلاب تاکید داشتند که ما بتوانیم موازین شرعی را در جهان مطرح کنیم. بر این اساس، معتقد بودند که اگر ما سعی نماییم اسلام را در سطح جهان پیاده کنیم، زمینه ظهور حضرت بقیة الله (عج) نیز فراهم می شود.
با توجه به این که هدف اصلی حضرت امام اجرای عدالت در عرصه های گوناگون بوده است، بفرمایید «عدالت » چیست؟ چه ویژگی هایی دارد و رویکرد حضرت امام به آن از چه منظری بوده است؟
آنچه در زندگی شخصی به «عدالت » تعبیر می شود و در اصطلاح فرهنگ وحی و در حرکت جمعی به «قسط » موسوم است، آن است که هر کس در زندگی شخصی خود، عادل باشد; یعنی درست کار کند، رو به هدایت داشته باشد و اهل ضلالت نباشد. «عدالت » حد وسط افراط و تفریط در مسائل اخلاقی است که علمای اخلاق بدان قایلند. در فقه نیز علما عمل به احکام را «عدالت » می دانند; یعنی انجام واجبات و ترک محرمات. در زندگی شخصی هم هر کس در رفتار خود، به حق دیگری تجاوز نکند عادل است، و گر نه ظالم. این عدالتی است که در زندگی شخصی وجود دارد.
اما آنچه مورد نظر حضرت امام بود عدالت اجتماعی (قسط) بود; «اعطاء کل ذی حق حقه. » به نظر ایشان، همان گونه که در قرآن «اقیموا الصلوة » داریم، «کونوا قوامین بالقسط » هم داریم و مسلمانان همه باید به آن قیام کنند; چون به تنهایی کسی نمی تواند حکومت تاسیس کند و موازین شرعی را اجرا نماید; آنچه به عنوان مهم ترین مساله، «عدالت اجتماعی » خوانده می شود. در مقابل این، صفت «جور» قرار دارد و به حاکم غیر عادل «جائر» می گویند.
بر این اساس، حضرت امام معتقد بودند که باید عدالت را در جهان پیاده کرد; یعنی همه جا حقوق همه کس رعایت شود; «اعطاء کل ذی حصة حصته » .
آیا بین عدالت و آزادی تباینی وجود دارد؟ چگونه این توهم قابل رفع است؟
این دو مقوله در عرض همدیگر قرار ندارند. آزادی عدالت را به همراه دارد، در صورت وجود عدالت هم آزادی برقرار است. چنین نیست که اگر عدالت باشد آزادی سلب شود، بلکه در این صورت، آزادی در چارچوب مصالح اجتماعی وجود خواهد داشت. عدالت ایجاب می کند آزادی را و آزادی نیز در زیر پوشش عدالت تحقق یافتنی است. البته اسلام آن گونه آزادی ای را تایید می کند که طبق مصلحت باشد، نه به دلخواه شخص.
عدالت در دیدگاه امام خمینی، مبنای کلامی دارد یا فقهی؟
حضرت امام در باب ولایت فقیه، دو رکن برای عدالت در نظر گرفته اند: یکی کمال اعتقادی و دیگری کمال اخلاقی. کمال اعتقادی بر کمال اخلاقی مقدم است. در صورتی که شخصی این دو را داشته باشد، «عادل » به حساب می آید; یعنی هم از نظر فکری سالم است و هم از نظر اخلاقی. اخلاق هم دو بخش دارد: یکی حالات و ملکات و دیگری سلوک.
با توجه به این که شریعت اسلامی پیام آور عدالت بوده و تمام احکام اسلامی نیز برای اجرای عدالت است، اساسا شریعت اسلامی چگونه می تواند در جهان معاصر و متمدن امروزی پیام آور عدالت باشد؟
اسلام چارچوب های خاصی دارد که در آنها، همه انسان ها، حتی غیر مسلمانان را هم می پذیرد، اگر چه غیر متدین باشند; به عدالت، آزادی، استقلال و دیگر اصول عقلی نیز معتقد است. اما اصول عقلی را باید تقسیم کنیم; یک قسم آن سیاسی است و قسم دیگر فرهنگی آیات متعددی در قرآن آمده است که ما را به تعقل و تفکر دعوت می کند تا انسان بر اساس احساساتش حرکت نکند، متکی به علم باشد; «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون » اسلام حتی کسب علم را واجب کرده است: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة »
اینها را همه عقلای عالم می پذیرند، چیزی نیست که مورد شک و تردید باشد و به قول حضرت امام، تقصیر از ماست که حقایق اسلام را مطرح نمی کنیم. اگر آنها را عرضه کنیم، همه به آن علاقه مند خواهند شد و برای همه قابل پذیرش است. حضرت امام تاکید داشتند که دایره تفقه را توسعه بدهید، فقط در مسائل شخصی متمرکز نشوید، اجتماعیات اسلام را هم به دنیا معرفی کنید. مکرر می فرمودند که تبلیغات ما ضعیف است، اگر ما بتوانیم اسلام را به دنیا عرضه کنیم، خواهند پذیرفت. نظرشان این نبود که همه فورا مسلمان می شوند، بلکه می توانند قوانین خود را طبق موازین شرعی درآورند.