آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

آنچه ملاحظه مى‏کنید محصول دو جلسه گفتگو با حضرت آیت الله مؤمن - عضو شوراى عالى حوزه و جامعه‏ى مدرسین - در راستاى پیام مقام معظم رهبرى درباره‏ى نهضت نرم‏افزارى است . ایشان در این گفتگو دیدگاه‏هاى خود را پیرامون نظام علمى و آموزشى حوزه و موانع و مشکلاتى که در راه تحقق خواسته‏هاى پیام رهبرى وجود دارد، بیان نموده‏اند . هم‏چنین وظایف شوراى عالى حوزه‏ى علمیه را در زمینه‏ى هدایت‏حوزه به سوى تولید علم و نظریه‏پردازى برشمرده‏اند .
پیام حوزه: در آغاز از این که حضرت‏عالى فرصتى را در اختیار مجله گذاشتید تا دیدگاهتان را درباره‏ى پیام مقام معظم رهبرى بشنویم، سپاسگزاریم .
نامه‏ى فضلا و پیام مقام معظم رهبرى زمینه‏ى مناسب و مجددى براى طرح موضوع تولید علم و پاسخ به نیازها و سؤالات که یکى از وظایف حوزه‏ى علمیه است، فراهم آورد . لطفا دیدگاه خود را درباره‏ى رابطه‏ى تولید علم و حوزه‏ى علمیه بیان فرمایید و وضعیت‏حوزه را در این زمینه تشریح نموده، بفرمائید که براى تحقق منویات رهبر انقلاب چه اقداماتى در حوزه‏ى علمیه باید به انجام رسد؟
بسم الله الرحمن الرحیم . به صورت اجمال، ویژگى حوزه‏ى مقدسه‏ى علمیه در مواجهه با مسائل علمى، این امور است:
دقت، آزادى و نظریه دادن بر اساس ادله‏اى که اعتبار دارد .
آنچه امروز در دانشگاه‏هاى کشور ارائه مى‏گردد و در قالب علوم جدید به فراگیران منتقل مى‏شود عمدتا برگرفته از دیدگاه‏هاى غربیان و آثار علمى آنان است که بعضا بر اساس ترجمه‏ى عینى افکار و اندیشه‏ها به دانشجویان ارائه مى‏شود . اگرچه بعضا کارهاى علمى خوبى نیز صورت مى‏پذیرد، اما هم‏چنان جاى این پرسش باقى است که چگونه مى‏توان اعتبار و سندیت این افکار و اندیشه‏ها را توجیه کرد؟ آیا معیارى براى تشخیص سره از ناسره در این علوم وجود دارد؟
در مقابل نظراتى که در حوزه از سوى علماى صاحب‏نظر و یا نظریه‏فهم ابراز مى‏گردد، از این نظر کم‏تر با مشکل مواجه است;چرا که این نظرات برگرفته از ادله‏ى قطعى مانند قرآن کریم و یا روایات معتبر امام معصوم (ع) است که به لحاظ سند و اعتبار خدشه‏ناپذیراند . بنابراین، مستند ابراز نظریه در حوزه‏ى مقدسه مدارک معتبر قطعى و یا به حکم قطعى است .
این ارزش والایى است که نظرات حوزه درهمه‏ى بخش‏ها رواج دارد . البته نمى‏خواهم ادعا کنم افرادى که نظریه مى‏دهند، اشتباه نمى‏کنند، اما نظریات بر پایه‏هاى معتبر استوار است و طبعا چون اشخاص نظریه پرداز، اهل انگیزه و کار کشته هستند، احتمال اشتباه خیلى کم است و نظریه شان به خاطر استناد به مدارک معتبر ارزشمند است .
در حوزه‏ها عمدتا مسائل فقهى و اصولى رایج است . مسائل فقهى در همه‏ى ابواب آن رواج دارد .
البته بعضى ابواب فقهى براى این که بیش‏تر مورد بحث و کنکاش قرار مى‏گیرند، امتیاز بیش‏ترى دارند .
در یک دوره‏ى اصول هم، همه‏ى موضوعات علم اصول خوب به بحث گذاشته مى‏شود . از این رو، اصول مستحکمى است و روز به روز هم به خاطر کنکاش دقیقى که روى مسائل آن انجام مى‏شود، پیشرفت مى‏کند . مسائل فقهى هم از این ویژگى دقت عمل برخورداراند و چون مبتنى بر مدارک معتبر است‏به نتیجه‏ى خوبى نیز مى‏رسد .
پیام حوزه: در این دو نامه چند نکته درباره‏ى وضع فعلى جلب توجه مى‏کند:
الف . باید زمینه‏ى مناسب‏ترى در حوزه ا یجاد شود تا افراد بتوانند نظریات شان را ابراز کنند . این مطلب مى‏رساند که زمینه‏ى چندان مناسبى براى نظریه‏پردازى وجود ندارد .
ب . محصول علمى حوزه در قالب کرسى‏هاى نظریه‏پردازى، تولید علم و پاسخگویى به شبهات، عرضه شود . این موضوع نیز اشاره دارد که عرضه و مواجهه‏ى با مسائل و مشکلات درحد مطلوب نیست! به نظر مى‏رسد حوزه‏هاى علمیه‏ى معاصر در عرصه‏ى گسترش علم مبتنى بر تولید نظریه‏پردازى همانند گذشته چندان فعال نیست . از این رو، دستاوردهاى علمى فعلى اگرچه از نظر سند و اعتبار متقن‏اند، اما با نیازهاى فعلى مطابقت چندانى ندارد! چه باید کرد تا بتوانیم به مطلوب دست‏یابیم؟
متاسفانه آن‏چنان که بایسته است ازمدارک معتبر دینى که مى‏تواند در هر جهت راهگشا باشند، استفاده نشده است . مثلا در تفسیر موضوعى نسبت‏به مسائل مختلفى که در قرآن کریم هست، کار دقیقى که فراگیر باشد، کم‏تر انجام شده است و همه‏ى مدارک و آیاتى که فرضا درباره‏ى مطلبى وجود دارد، استنباط نگردیده است . اخیرا مرحوم علامه‏ى طباطبایى رضوان الله تعالى علیه در کتاب تفسیر المیزان در صدد برآمدند در تفسیرى دقیق، مطالب متنوعى را که در قرآن هست، بیان کنند .
اگر این کار به طور جدى پیگیرى شود، در قرآن شریف همه‏ى مسائل وجود دارد;مسائل اخلاقى، اعتقادى، ولایت و حکومت، مسائل اقتصادى و ... .
اگر همان‏طورى که در مباحث مختلف فقهى و اصولى کار شده است، در قرآن شریف در جهات مختلفى که قرآن متعرض آن است، کار شود ، تولید علم یا ابراز علم خواهیم داشت .
دوست دارم به جاى تولید علم کلمه‏ى «ابراز علم‏» را به کار ببرم . تولید در جایى گفته مى‏شود که انگار علمى نبوده و مى‏خواهند آن را ایجاد کنند . در مسائل اسلامى با دقت در مدارک معتبرى مانند قرآن شریف و کلمات معصوم (ع) و حکم قطعى عقل، آنچه را که به دنبالش هستیم به دست مى‏آوریم . این از دیدگاهى تولید علم نیست، بلکه یافتن، کشف و ابزار آن چیزى است که خداوند تبارک و تعالى بر پیامبر و ائمه‏ى معصومین (ع) فرستاده است .
اسلام در مورد همه‏ى مسائلى که نیاز داریم، نظر دارد و این نظرات را مى‏توانیم از لا به لاى ادله‏ى نقلى - قرآن شریف و کلمات معصومین (ع) - با اجتهاد استخراج و استنباط کنیم و یا از راه استدلال عقلى که قرآن شریف و کلمات معصومین براى آن اعتبار قائل شده‏اند، استنباط کنیم . البته حکم قطعى عقل هم براى عقل اعتبار قائل شده و اصلا نمى‏شود عقل معتبر نباشد .
در گذشته حوزه‏هاى علمیه و علماى سابق در مسائل دیگرى غیر از مسائل فعلى فقه و اصول نظراتى داشته‏اند که الان ندارند . ولى چه بسا، داشتن این نظرات به خاطر نیازى بود که ارتباط علما و طلاب و فضلا باجامعه‏اى که در آن زندگى مى‏کرده‏اند به وجود مى‏آورده است .
این مساله براى اثبات حقانیت تشیع در دوران گذشته بوده است که عموما حکومت‏ها ضد شیعه بوده‏اند و علماى شیعه وظیفه‏ى خود مى‏دانستند از حریم اعتقادات شیعى دفاع کنند . مثلا مرحوم سید مرتضى کتاب الذریعة یا کتاب‏هاى دیگرى در مباحث اعتقادى نوشته و اصول دین یا ولایت معصومین (ع) را اثبات مى‏کند، شیخ مفید نیز این‏طور عمل کرده است، اما در دوره‏هاى اخیر که حوزه‏هاى شیعه رونق یافته، در آن محدوده‏اى که حوزویان پیشین فعالیت داشته‏اند، به اثبات این مسائل کم‏تر احساس نیاز کردند . چون درگیرى چندانى نبوده مگر در جاهایى که به دلیل رفت و آمد و برخوردها احساس کرده‏اند که نیازمند اطلاعاتى در این زمینه‏ها هستند .
من حدس مى‏زنم به خاطر این که وضع تشیع بهتر از گذشته شده، چندان نیازى به این که مسائل اعتقادى و اصول مذهب و اصول دین را بحث کنند، نمى‏دیدند . در حالى که ما در قبال نسل حاضر موظفیم اعتقادات را عرضه کنیم و از حریم اعتقادى با پاسخ به پرسش‏ها و عرضه‏ى نو به نو دفاع کنیم . این وظیفه در تبلیغى که وظیفه‏ى علما هست و قرآن شریف هم اشاره دارد، بیان شده است .
فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین و لینذروا قومهم .
هم تفقه در دین لازم است و هم انذار قوم و رساندن مسائل به دیگران .
ما، هم از نظر تبلیغ مذهب حق که مذهب تشیع است، باید به مسائل اعتقادى و اصولى مذهب توجه کنیم و هم براى حفظ اعتقادات جوانان . الان به خاطر شبهاتى که بر ضد اسلام و خصوصا ضد تشیع در رسانه‏هاى بیگانه یا رسانه‏هاى داخلى که خیلى پایبند به ضوابط اسلامى نیستند و چه بسا از جاهاى دیگرى ارتزاق مى‏شوند، ایجاد مى‏گردد . شبهاتى که در زمینه‏هاى مختلف در رسانه‏ها یا روزنامه‏ها یا در اینترنت است، اقتضا مى‏کند که حوزه به فکر بیفتد و به این مسائل با توجه به متون صحیحى که در دست دارد، رسیدگى و پاسخگویى کند .
به نظر من در حوزه مانعى براى این که شخصى بخواهد نظریات دینى مبتنى بر مدارک معتبر را ارائه کند وجود ندارد . اشکال اساسى آن است که به این کارها پرداخته نشده است . رویه‏ى جارى حوزه، فقه و اصول و در مرتبه‏ى بعد تفسیر بوده و مباحث فلسفى هم در مرتبه‏ى ضعیفى قرار داشته است، اما نسبت‏به معارف دینى کار اساسى انجام نمى‏شود . البته کارهاى زیادى انجام مى‏شود، ولى تحقیق و تدریس به روشى که در فقه و اصول مرسوم است، با همان دقت نظر و استناد به ادله‏ى قطعى و استحکام مباحث و بررسى موشکافانه انجام نمى‏گیرد .
پس روشن است که در حوزه مانعى براى ابراز نظریه وجود ندارد و افراد مى‏توانند این کار را بکنند ولى مسیرى که در حوزه پیموده مى‏شود، عمدتا در مساله‏ى فقه و اصول است . متاسفانه، این روشى است که در حوزه جا افتاده و اگر کسى بخواهد از این روش به روش دیگرى برود، یک کار خرق عادت محسوب مى‏شود .
پیام حوزه: در بحث فقه و اصول، درس‏ها به موضوعاتى که در حد کفایت‏بر روى آن‏ها کار شده است، محدود گردیده . از سویى دیگر گرچه در گذشته آراى فقها از زمان آنان جلوتر بوده و قواعدى اصولى ابداع مى‏کردند که بسیار برتر از استنباط مسائل دوره‏ى آنان بوده، ولى در حال حاضر مباحث رایج در حوزه پاسخگوى نیازها نیست و روش استنباط با استفاده از معیار فقه جواهرى پیش نرفته است، در این باره چه باید کرد؟
بله، از همه‏ى قواعد اصولى در مسائل فقهى به حسب نیاز استفاده مى‏شود، اما این که در مباحث فقهى رایج‏حوزه به مسائل مستحدثه‏اى که نو به نو به وجود مى‏آید کم‏تر پرداخته مى‏شود، حرف صحیحى است! اما جلوى آنکه گرفته نشده . ولى جمعى و حوزه‏اى یا نظامى علمى که سال‏هاى مدیدى به یک سمت و سویى حرکت کرده است، خارج شدن از آن سمت و سو و حرف تازه زدن و راه تازه‏اى رفتن نیاز به فهم و همت دارد . من این را قبول دارم .
من خودم در بحث‏هاى فقهى بنا دارم مسائل فقهى تازه را بحث کنم، ولایت ائمه و پس از آن حکومت اسلامى در زمان غیبت را بحث مى‏کنم . چه بسادیگران گفته‏اند، شما هم مثل بقیه همان بحث‏ها را ارائه کن، اما مى‏دانم، الان که حکومت اسلامى به برکت فهم و درک و شجاعت و از خود گذشتگى حضرت امام رضوان الله تعالى علیه و با همکارى دیگران تاسیس شده، باید طلاب و فضلا بدانند منشا حکومت اسلامى چیست؟ دلیل آن کدام است؟ این مباحث‏براى ادامه‏ى کار و استحکام بیش‏تر نظام اسلامى مؤثر است . پس این کار باید بشود، منتها یک مقدار همت نیست .
چه بسا توجه به نیازها، صحبت را به این جا مى‏کشاند که باید مدیریتى قوى یا شوراى عالى قوى اى باشند که نسبت‏به این مسائل بحث کنند و تصمیم‏گیرى قوى و قاطع و مؤثر، داشته باشند و جمعى را آماده کنند و بگمارند، تا نسبت‏به همه‏ى مسائل علمى بحث و رسیدگى به عمل آید و نظر اسلام در آن‏ها به دست رسد .
من کمبود را در نبود منابع و دلیل اسلامى در قرآن و روایات و ادله‏ى عقلى نمى‏بینم، مشکل نداشتن همت و نرفتن اشخاص به دنبال این مسائل است . زمینه سازى این کار هم، یا باید شخصى باشد;یعنى یک نفر عالم بیاید و جلو بیفتد و این کارها را انجام بدهد و یا پیشرونده‏تر این است که از طریق کسانى که حوزه را اداره مى‏کنند - در وضع فعلى شوراى عالى حوزه و زیر نظر آنان مدیریت‏حوزه - جمع‏هایى را درست کنند . نه این که صورت سازى شود و فقط گروه تخصصى درست‏بشود .
البته من براى همه‏ى این‏ها ارزش قائل هستم ولى اقتصار و اکتفا به این نباید باشد، همان‏طورى که در مسائل فقهى‏مان با کمال دقت‏بررسى مى‏کنیم، در هر یک از این زمینه‏ها نیز کار کنیم .
این‏طور بررسى کردن با یک گروه تخصصى - که در این مباحث جدید کار نکرده و تازه مى‏خواهد این مباحث را بفهمد و بعد باید ده، بیست‏سال کار کند تا صاحب نظر شود - عملى نیست .
خدا رحمت کند حضرت امام را، مى‏فرمود هر کسى که مى‏خواهد درس بخواند قاعده‏اش این است که یک دوره اصول را با استدلال فرا گیرد، بعد یک کتاب روایى را یکى دو سالى در نزد استاد بحث کند و تعارض و جمع بین روایات و ادله‏ى اخبار علاج را بررسى کند . رجال را هم آموزش ببیند و سه، چهار سالى مباحثى که با قواعد سرو کار دارد، مسائل معاملات، شبیه کتاب مکاسب مرحوم شیخ رضوا ن الله تعالى علیه، را با استاد کار کند، آن‏گاه تازه مجتهد شده است و موقعى است که باید به استنباط بپردازد .
در علوم دیگر نیز همین‏طور است;فرق نمى‏کند، تفسیر دان خوب آن کسى است که هم یک مقدار آموزش ابتدایى را ببیند و هم درس استاد برود و هم خودش دنبال کار را بگیرد .
ایجاد این سیستم ضرورى است و این هم کار کسانى است که حوزه را اداره مى‏کنند و شدنى است . بعد از این، همه چیز درست مى‏شود .
پیام حوزه: جناب‏عالى وظیفه‏ى اصلى برنامه‏ریزى و هدایت‏حوزه براى استنباط و ارائه‏ى تمامى معارف دینى، عرضه‏ى نظام‏هاى اسلامى و برنامه‏ى زندگى براى تمامى شؤون بشر از دیدگاه اسلام را بر عهده‏ى اعضاى شوراى عالى مى‏گذارید . آنان براى تحقق این اهداف بلند، چه ویژگى‏هایى باید داشته باشند و چگونه باید عمل کنند؟
الان وضع حوزه بحمد الله‏تعالى به این صورت است که چند نفر از محترمین و علما و فضلا که اعضاى شوراى عالى هستند، سیاست‏گذارى و برنامه‏ریزى کلى حوزه را انجام مى‏دهند . همان‏طور که مى‏دانید اعضاى شوراى عالى حوزه از طرف مراجع محترم و مقام معظم رهبرى تایید و نصب مى‏شوند و بعد مصوبات براى اجرا به مدیر حوزه داده مى‏شود . البته حالا مدیریت دو بخش شده یعنى بخش خواهران یک مدیر دارد و بخش برادران یک مدیر، اما تصمیم گیرنده‏ى اصلى شوراى عالى است .
آنچه به ذهن مى‏آید این است که علاوه بر ویژگى‏هاى اخلاقى و ... باید دو جهت دیگر نیز این بزرگواران داشته باشند:
یکى این که از نظر اثباتى حد اقل دو تا سه نفر در میان آن‏ها باشد که حوزه و مراجع آنان را از نظر علم و درایت قبول داشته باشند . اگر کسانى باشند که از نظر ثبوتى خوب بتوانند فکر کنند ولى نمود اثباتى بین مراجع و طلاب حوزه نداشته باشند ولو حرف هایشان درست‏باشد به هر حال در ابتداى امر جا نمى‏افتند، مگر این که زمان بگذرد و طلاب به آن پى ببرند و مراجع هم به آن وقوف پیدا کنند .
پس باید چند نفر باشند که مراجع و طلاب آن‏ها را قبول داشته باشند که این‏ها به جهاتى که باید آراستگى و اتصاف داشته باشند، آراسته و متصف هستند . آدم هایى باشند که اهل علم هستند و عالم بودنشان را دیگران قبول داشته باشند . اثباتا اهل تقوا باشند . به علاوه باید کسانى باشند که در مقام اثبات افرادى مستقل و داراى فکراند . طلاب هم باید اثباتا این‏ها را در این جهات قبول داشته باشند;چرا که اگر حوزه و علما و اساتید سطح بالاى حوزه این افراد را به عنوان افرادى که ارزش آن‏ها شناخته نشده نگاه کنند، قهرا تصمیمات این افراد نمى‏تواند مؤثر باشد و لو تصمیمات خوبى باشد .
البته این که صرفا آدم‏هاى خوبى باشند که نماز شب آن‏ها ترک نشود، مناسب نیست، بلکه آدمى باشند که اهل درک و فهم مسائل کلان حوزه و مسائل روز باشند . عضو شورا باید آدمى باشد که هم از نظر اثباتى فهم و د رک عالمانه‏اى داشته باشد و هم اهل دقت در مسائل باشد و وابستگى جناحى و تبعى هم به بعضى که چه بسا دیگران آن بعض را قبول ندارند، نداشته باشد .
جهت دوم این است که تمام این آقایان بزرگوار یا حداکثر افرادى که در تصمیم‏گیرى مؤثراند، افرادى باشند که این حرف‏ها را بفهمند . فقط فهم و درک شان این نباشد که خیال کنند باید تنها به فقه و اصول در حوزه ارج داد و آن را خواند . گرچه عمده‏ى اصول مورد نیاز است و باید روى آن حساب باز کرد و مسائل فقهى همه‏اش مورد قبول است . نباید براى هیچ کدام از احکام الله حساب کمى باز کرد، اما انحصار در این نباشد که فقط فقه و اصول را بخوانند;زیرا این شخص که فقط فقه و اصول را مى‏خواند اصلا نمى‏تواند مسائل دیگرى را که مورد نیاز جامعه است و باید از حوزه نشات بگیرد، درک کند . چه بسا اهل فهم باشد و بفهمد این‏ها را و مرد کار هم باشد، ولى بترسد از این که دیگران درباره‏اش حرف بزنند!
من نمى‏گویم چیزى مى‏فهمم، ولى در مدتى که در شوراى عالى یا مدیریت‏حوزه بودم آنچه را تشخیص مى‏دادم انجام مى‏دادم . اگر آن جنبه‏ى اثباتى که عرض کردم براى آقایان محفوظ باشد، وقتى مؤثرین حوزه بدانند که نمى‏خواهند کارها را خراب بکنند، پیشبرد امور با مشکلى مواجه نخواهد بود .
وقتى آدم مطلبى را فهمید فرض اگر فلان استاد عالى حوزه مخالفتى با کار او کرد مى‏رود و توضیح مى‏دهد و مشکل حل مى‏شود . خود من هم مسائلى را که مى‏دانستم نیاز حوزه هست، مى‏رفتم خدمت فلان استاد بزرگوار حوزه یا مرجع محترم و توضیح مى‏دادم و استدلال مى‏کردم قبول مى‏کردند .
مراجع هم بحمد الله من را قبول داشتند چون مى‏دانستند من فقه را قبول مى‏دارم و مى‏فهمم و به آن اعتقاد دارم، از این رو، کارها را بدون وجود مانعى - از سوى اعاظم در بیرون از دستگاه اداره کننده‏ى حوزه - پیش مى‏بردم .
کدام بزرگوار است که وقتى نیازهایى که وجود دارد و هجمه‏هایى که بر دین مى‏شود را براى او بیان کنى، با این برنامه‏ها مخالفتى داشته باشد؟!
آیه‏ى شریفه فرموده که فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین
تفقه در دین یعنى چه؟ مگر دین فقط احکام شرعى فرعیه‏اى است که اصطلاحا به آن فقه مى‏گویند؟ مگر دیگر معارف الهى جزء دین نیست؟ مگر نبوت جزء دین نیست؟ مگر امامت ائمه (ع) یا این جهاتى که خداوند براى اسلام اثبات و احصا کرده جزء دین نیست؟ ولینذروا قومهم، هم دنبالش است، «لینذروا» همان تبلیغ است، این‏ها را همه مى‏فهمند .
به نظرمن ما مشکلى براى تحقق و اجراى برنامه‏هاى کلان نداریم و این واقعیت است .
در آن ایام که بنده کار مى‏کردم و در کنار عضویت در شورا مجرى هم بودم، با آقایان مراجع یا بیوت شان تماس مى‏گرفتم و مى‏رفتم آنجا مى‏نشستم و صحبت مى‏کردم، بعضى از بیوت مراجع در پیشبرد اصلاحات و انجام کارهاى نو و ضرورى از من پیشروتر بودند، بیت مرحوم آیت الله گلپایگانى براى این که این کارها انجام شود، از من تندتر بودند .
پس به شرطى که مدیر حوزه هم صفاتى را که براى اعضاى شوراى عالى مطرح کردم، از جهت اثباتى داشته باشد و آدم فعالى باشد و کارها را به سامان رساند، خداوند کمک مى‏کند و بى‏هیچ مشکلى کارها پیش مى‏رود .
البته این خدمت‏بزرگى است . چه شوراى عالى که کار برنامه‏ریزى را انجام مى‏دهد و چه مدیریت که اجرایى است و احیانا با منافع اشخاصى که نفعى نباید ببرند، منافات و درگیرى دارد، ولى این مهم نیست . اگر مدیریت‏شجاع باشد و با رعایت ضوابط قاطعیت در اجرا داشته باشد، همه‏ى مسائل قابل حل است و هیچ مشکلى پیش نخواهد آمد .
حضرت ولى امر صلوات الله علیه و عجل الله تعالى فرجه الشریف که همه‏ى این کارها در ظل حمایت آن بزرگوار است وقتى ببینند یک عده جمع شده‏اند و منافع دنیا برایشان مهم نیست و از دین پیغمبر خدا حمایت مى‏کنند و زحمت مى‏کشند، ایشان لطف مى‏فرمایند و حمایتشان مى‏کنند . ان شاء الله خداوند به حق امام زمان به همه توفیق بدهد که بتوانیم کار کنیم .
پیام حوزه: فرمایشات حضرت‏عالى را مى‏توان در دو جمله خلاصه کرد: اولا افراد اداره کننده‏ى حوزه داراى ویژگى‏هاى خاص که مقبول مؤثرین حوزه است، باشند . ثانیا توانایى و بصیرت اشراف بر همه‏ى دین و شجاعت اجرا و پیگیرى نیازها و ضرورت هایى که حوزه باید به آن بپردازد، را در دو مرحله‏ى تصمیم‏گیرى و اجرا داشته باشند .
حالا که به این‏جا رسیدیم چه‏بسا براى این که اجرا خوب باشد، از طرف شوراى عالى - براى کمک به مدیر نه مقابله با او - نظارتى توسط چند نفر آدم شایسته که ازنظر تقوایى و اعتقادى و بصیرت خوب باشند، لازم است . اینان نظارت کنند که کارهایى که مدیریت‏باید انجام دهد، درست انجام شده یا نشده و نتیجه بررسى را براى شوراى عالى و مدیر مطرح کنند . البته مسئولیت نظارت باید با یک نفر باشد تا تعدد دیدگاه‏ها پیش نیاید .
این که شوراى عالى چیزى را تصویب کند و دیگر به امید خدا رها شود و از آنچه انجام مى‏شود اطلاع نداشته باشد، به مصلحت نیست!
این نظارت علاوه بر اشراف شورا بر مسائل حوزه، باعث مى‏شود کسانى نتوانند بر علیه مدیر ایجاد توهم و جو سازى کنند . وقتى مدیر در اجراى تصمیمات با جدیت و قاطعیت مجرى است‏با کسانى مواجه مى‏شود که گمان مى‏کنند حقى دارند که به آن نرسیده‏اند، این افراد قهرا مى‏آیند با شوراى عالى در میان مى‏گذارند که این آقا (یعنى مدیر) این کار را کرده و آن‏ها در مقابل مدیر مى‏ایستند . شوراى عالى را در مقابل مدیر قرار مى‏دهند، این مساله‏اى بود که در دوره مدیریت من پیش مى‏آمد و باید بخشى از جلسات شوراى عالى را به پاسخ به سؤالات اختصاص مى‏دادیم .
نظارت باید بر تمام بخش‏ها و درهمه‏ى آنچه وظیفه‏ى حوزه است، انجام گیرد . اگر ما در حوزه‏ى علمیه وظایف‏مان را به خوبى انجام دهیم، مى‏توانیم به شایستگى دین خدا را به بشریت‏برسانیم و تبلیغ کنیم و اسلام را گسترش دهیم .
بى‏تردید اگر راهنمایى و عرضه‏ى شایسته دین باشد افراد به خوبى تبعیت مى‏کنند . اولین و مهم‏ترین وظیفه‏ى حوزه و گردانندگان آن شناخت دقیق و همه جانبه‏ى اسلام و عرضه‏ى آن است .
اگر این مساله را خدمت اساتید بزرگ و مراجع معظم عرضه کنیم، طبعا و قطعا آن‏ها هم موافق خواهند بود و به مشکل بر نمى‏خوریم . اگر ما به دستورات الهى و اسلامى که وظیفه‏ى حوزه هست عمل کنیم به مقصد و مقصود نهایى خواهیم رسید .
پیام حوزه: بعضا گفته مى‏شود اسلام دین کاملى است، اما جامع نیست;یعنى اسلام در بعضى از شئون که وارد شده تام و تمام وارد شده ولى در خیلى از شئون و نیازهاى حیات بشر حرفى ندارد، اما از آن طرف دین مدعى است که جامع و کامل است و آنچه نیاز بشر است تامین کرده است وبر اساس دین مى‏شود بشررا در هر دوره‏اى اداره کرد .
اکنون که حوزه با شبهات و ایرادات مذاهب منحرف و ابهامات بعضى روشنفکران مدعى روبرو است و در کنار همه‏ى این‏ها بشر امروزى انتظار دارد نظر اسلام را درباره نظام سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، خانواده و حقوق بشر بداند، حوزه موظف است‏برنامه‏ى دین را براى بشر مهیا کند و نمى‏تواند فقط با استناد به آیات و روایات ادعا کند که دین کامل است . سازماندهى و ساماندهى همه‏ى این امور بر عهده‏ى حوزه است . حوزه باید اهداف، راهبردها و استراتژى خود را تبیین و برنامه‏هایش را بر اساس شناخت اهداف دین، تنظیم کند .
چرا شوراى عالى و بدنه‏ى مدیریت فقط به مسائل جارى و اداره‏ى وضع جارى مى‏پردازند؟
به نظرشما چرا حوزه به این سمت نرفته که به صورت کلان به وظایفش در قبال جامعه و دین عمل کند؟ چه موانعى پیش راه بوده است؟
این که در گذشته به سوى‏مسائل کلان و ارائه‏ى برنامه‏ى اداره‏ى جامعه نرفته‏ایم . شاید سر آن این بوده که روحانیت محدود بود و کارگزاران اداره‏ى جمعیت و کشور مقابل روحانیت‏بوده‏اند . در گذشته - آن‏چنان که یاد داریم - زمینه‏اى که حوزه به سمت این مسائل برود فراهم نبود;اما حالا که امکان این کار هست چه باید کرد؟
به نظرم همان مسائلى که قبلا در بحث از خصوصیات اشخاص شوراى عالى و مدیر حوزه مطرح شد;یعنى کسانى که مى‏خواهند کار انجام دهند، همان مطلب پاسخ این سؤال است .
گفته شد که همه‏ى معارفى که اسلام دارد را باید تبیین کرد و به آقایان فضلا و طلاب تعلیم داد .
قهرا وقتى بخواهیم تمام این امور را که به آن اشاره شد، تعلیم دهیم نمى‏توانیم کلى گویى کنیم و باید هدف‏گذارى و برنامه‏ریزى‏هاى کلان و مقطعى داشته باشیم . پس باید آنچه را که اسلام و پیامبر اسلام و قرآن شریف مى‏خواهند دنبال کنیم .
انا هدیناه السبیل، اما شاکرا و اما کفورا (1)
هدى للمتقین (2)
یخرجهم من الظلمات الى النور (3)
تنها آخرت و معنویات نیست;همه چیز در اسلام هست . اسلام این مطلب را که ادعا کرده در مقام عمل و بیان مصداق هم در هر جایى این‏ها را دارد . مثلا در مساله‏ى خانواده روایات زیادى از ائمه‏ى معصومین (ع) هست . هم ویژگى‏هاى ا نتخاب همسر را بیان کرده و هم چگونگى رفتار و حتى چگونگى تغذیه در انعقاد نطفه، متاسفانه آن‏چنان که باید کار نشده، جمع بندى درست نشده . بعضى چیزها هم از اصل مورد غفلت‏بوده . اگر ما همه‏ى آنچه را که در اسلام هست و ادله‏ى معتبرمان دلالت‏بر آن مى‏کند، این‏ها را سامان دهى و نظام بندى کنیم، همه‏ى آن شبهات بر طرف مى‏شود و سؤالات پاسخ داده مى‏شود .
در مقام پیاده شدن و تصمیم‏گیرى نیز شوراى عالى با تشکیلات کارشناسى که در این محدوده، باید داشته باشد به برنامه‏ریزى کلان بپردازد و روش و سیاست‏هاى اجرایى را تبیین کند .
به طور قطع این که گفته شود اسلام دین کاملى نیست . حرف بسیار بى ربطى است . اسلام همه چیز دارد منتها چه بسا حوزه‏ها در مقام عرضه‏اش بر نیامده‏اند و افراد را به آموزش کافى وارد نساخته‏اند که این‏ها نتوانسته‏اند دین را عرضه کنند، راه حل هم توجه و دسته بندى مسائل و دعوت افراد به سمت آن‏ها است و حرف تازه‏اى به نظرم وجود ندارد!
پى‏نوشت‏ها:
1 . انسان، آیه‏ى 2 .
2 . بقره، آیه‏ى 2 .
3 . مائده، آیه‏ى 16 .

تبلیغات