اهمیت توسعهى تفقه و تکامل موضوع شناسى در جنبش نرمافزارى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مهمترین تحولى که در عرصهى فرهنگ عمومى پدید آمد گسترش احساس نیاز به دین در بخشهاى مختلف زندگى اجتماعى بود . گسترش احساس نیاز به دین که در واقع تغییرى اساسى در روحیات و تمایلات عمومى بود، به نوبه خود سرآغاز تحولات دیگرى در جامعه شد و نوع نگاه مردم به بسیارى از مسائل و موضوعات، از جمله معناى دین و ابعاد و گستره، آن را تغییر داد و این انتظار را در آنها پدید آورد که علاوه بر مجموعهى احکام و معارفى که تاکنون در حوزهى زندگى فردى تحت عنوان تعالیم دین بیان شده است . در حوزهى زندگى اجتماعى نیز کیفیت ادارهى جامعه و شیوهى تنظیم برنامههاى توسعه را دین مشخص کند و نسخهى حل معضلات سیاسى، فرهنگى و اقتصادى را نهادهاى دینى ارائه نمایند .
به دنبال این تحولات، انبوهى از سؤالات گوناگون در ارتباط با معناى دین، ارتباط دین و سیاست، شیوه مدیریت دینى، الگو و شاخصهاى رشد و توسعه اسلامى کیفیت ارتباط دین و علم، مبانى هنر دینى و مانند آن در جامعه مطرح شد و بحث و گفتگوهاى زیادى در زمینهى نقش دین در ساماندهى زندگى انسانى در گرفت .
بىشک پاسخ گفتن به این سؤالها و نیازهاى جدید، جز از راه تحولى علمى، ممکن نخواهد بود . این تحول عمیق، همان امر مهمى است که مقام معظم رهبرى اخیرا از آن به عنوان «جنبش نرمافزارى» یاد کرده و دو نهاد حوزه و دانشگاه را نیز مسئول پیگیرى آن فرمودهاند .
همین که این عزم و بیدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه بیدار شده است;همین که این نسل از افراط و تفریط رنج مىبرد و مىخواهد که شجاعت نظریهپردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بىپاسخ نگذارد، خود، فى نفسه یک پیروزى و دستاورد است و باید آن را گرامى داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطهى تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتورى» را شناسایى و تثبیت کنند دوران جدید آغاز شده است . (1)
در این راستا به نظر مىرسد نهاد حوزه براى دستیافتن به توان لازم براى پاسخگویى به سؤالات و شبهات و نیز شناختن نقطهى تعادل میان بى انضباطى و دیکتاتورى، باید دو راهبرد اساسى «توسعهى تفقه» و «تکامل موضوعشناسى» را در پیش گرفته و برنامههاى آموزشى و پژوهشى خود را در راستاى تحقق این دو راهبرد تنظیم کند .
توسعهى تفقه
در طول دهها قرن که از آغاز دوران غیبت مىگذرد «علم فقه» همواره متکفل تبیین احکام و مناسک دین و پاسخگویى به سؤالات و شبهات بوده و «فقها» نیز به نیابت از ائمهى معصومین: مسئولیتخطیر هدایت و سرپرستى جریان دیندارى را بر عهده داشتهاند .
بررسى اجمالى تاریخ دیندارى در طول این چند قرن، بیانگر آن است که برغم وجود فراز و نشیبهاى فراوان، جریان دیندارى در مجموع، سیر تکاملى را طى کرده و برغم محدودیتهاى فراوان، اساس حرکت پایبندى به دین متوقف نشده است . از این رو، امروزه «پایبندى به ولایت» و پذیرش حاکمیت ولى الهى که جزو مهمترین شاخصهاى دیندارى در جوامع شیعى است، در جامعهى اسلامى ایران، افزایش یافته و کاملا نهادینه شده و ساز و کار حقوقى و اجرایى مناسب خود را یافته است .
به عبارت دیگر جریان دیندارى با تکیه بر همان منابع فقهى و سرپرستى فقها، امروزه به آن حد از رشد و بلوغ دستیافته که بر مبناى ولایت الهى، حکومت تشکیل داده و در قدرتمندترین شکل ممکن در عرصهى جهانى ظهور یافته است . با این حال آنچه که در ادامه، سلامت این روند را تضمین کرده و قدرت تحرک نظام اسلامى را در برخورد با سؤالات و شبهات گوناگون افزایش مىدهد، اصلاح و تکمیل مستمر اندیشههاى دینى و فقهى و «نوآورى ضابطهمند در احکام و معارف اسلامى» یا به عبارت دیگر «توسعهى تفقه» است .
در این راستا آنچه که مهم است «شناخت و تثبیت نقطه تعادل میان هرج و مرج و دیکتاتورى» است . دیکتاتورى در عرصهى علم و دانش و فرهنگ به معناى جلوگیرى از طرح اندیشههاى نو و مجبور ساختن همگان به پیروى از فکر و سلیقهى گذشتگان است. از سوى دیگر هرج و مرج در عرصهى علم و دانش نیز به معناى بىاعتنایى به اصول و ضوابط منطقى و پذیرفته شده و بدون دلیل و برهان سخن گفتن است .
قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین . (2)
از طرح و تبیین اندیشههاى نو در حوزههاى مختلف معرفت دینى، هنگامى استقبال مىشود که بر یک روش صحیح و متقن استوار باشد . صحت و استحکام روش تولید اندیشهها است که مىتواند ما را به نقطه تعادل برساند . به طور کلى تعریفى که از مفهوم «توسعهى تفقه» ارائه مىشود و روشى که براى دستیافتن به این مفهوم، انتخاب مىگردد، از اهمیت فوق العاده برخوردار است .
توسعهى تفقه از طریق اصلاح و تکمیل علم اصول
یکى از دیدگاه هایى که در زمینهى «توسعهى تفقه» وجود دارد، تکامل معرفت دینى را از طریق تحول در منطق استنباط و اصلاح و تکمیل علم اصول، امکانپذیر مىداند . از این دیدگاه «توسعهى تفقه» به معناى افزایش توان علمى فقها در استنباط احکام و در نتیجه گسترش کمى احکام دین و انسجام کیفى بیشتر آن است .
اصلاح و تکمیل علم اصول، زمینههاى افزایش دقت فقها و بررسى کاملتر آیات و روایات را فراهم آورده و به آنها اجازه مىدهد تا در ارتباط با مسائل و نیازهاى جدید زندگى، احکام دین را استنباط کنند .
در این میان نکتهى مهم، شناخت عوامل اصلاح و تکمیل علم اصول است که در واقع به چگونگى و میزان تولى اندیشمندان مسلمان به ولایت الهى باز مىگردد . بدین معنا که چون جریان دیندارى در طول تاریخ، سیر تکاملى و روبه رشد مىپیماید و در هر مقطع از تاریخ، جلوههاى عمیقتر و کاملترى از ولایت الهى ظهور مىکند، بخشى از این جلوه نیز در اندیشههاى اصولى سایه مىافکند و لذا در صورت تولى جدىتر محققین به ولایت الهى، قواعد و ضوابط اصولى جدیدتر و کارآمدترى تاسیس مىشوند و ثمرهى آن تحکیم ایمان و ولایتبه شکل اصلاح و تکمیل علم اصول، ظاهر مىگردد .
براى مثال تشکیل نظام اسلامى از سوى امام خمینى (ره) گام جدیدى در راه تعمیق ایمان و تولى بیشتر به ولایت الهى بود که به نوبهى خود زمینههاى اصلاح و تکمیل منطق استنباط را فراهم آورد و عملیات اجتهاد و تحقیق در متون دینى را، هم از لحاظ کمى و هم از بعد کیفى، گستره و انسجام بیشترى بخشید و به تبع آن معرفت دینى نیز تکامل یافت .
ضرورت بازنگرى در مبانى علم اصول
علم اصول ابزار و منطقى است که پژوهشهاى فقهى را سامان مىدهد و به اندیشههاى فقها، نظم و انسجام مىبخشد . معمولا هر گونه تحول اساسى در دیدگاههاى فقهى، ابتدا از تکامل در علم اصول و تاسیس قواعد جدید در این علم آغاز شده و یا این که حداقل بعدا منجر به تاسیس قواعد جدید اصولى مىگردد .
این ارتباط تنگاتنگ علم اصول و فقه، تنها به دلیل ضرورت «ضابطهمندى دانش فقه» است .
در طول قرنها که از تاسیس فقه شیعى مىگذرد، تنها ضابطهمندى این علم بوده که مانع از پراکندهگویى و طرح نظرات ضعیف و بى پایه در محدودهى فقه شده و در عین حال مجال نوآورى و طرح نظرات جدید را فراهم ساخته است . البته معرفت دینى، محدود به علم فقه نیست استنباط و اجتهاد نیز دایرهاى وسیعتر از علم اصول دارد، اما «ضابطهمندى» به عنوان یک اصل عام بر همهى این محدوده حاکم است . در حوزهى تفسیر نیز پراکنده گویى و طبق میل و راى شخصى سخن گفتن، صحیح نیست و نظرات ارائه شده باید متکى بر روش و ضابطهى معینى باشد .
از سوى دیگر علم اصول - و بلکه تمامى منطق استنباط - همچون سایر علوم و اندیشههاى عقلانى، متکى بر مبانى و حدود اولیهاى است که ارتقاى ظرفیت و کارآمدى این علم تنها از طریق بازنگرى در آن مبانى از یک سو و هماهنگى بیشتر قواعد علم با آن مبانى از سوى دیگر، امکانپذیر خواهد بود .
بررسىهاى انجام شده در زمینهى علم اصول بیانگر آن است که این علم بر پایهى سه دسته از مبانى و پیش فرضها استوار شده که هر گونه تغییر و تحول در این مبانى و حدود اولیه به تغییر در اندیشههاى اصولى منجر خواهد شد:
1 . اندیشههاى کلامى و تفسیرى که در علم کلام از مبدا و معاد و حجیت کتاب و سنت ارائه مىشود (3) .
2 . برخى از اصول و دیدگاههاى فقهى که در مواردى زیربناى مباحث اصول قرار گرفتهاند .
3 . تئورىهاى علمى، مانند نظریه هایى که در زمینهى انسانشناسى، اراده و اختیار، علم و اعتبارى یا حقیقى بودن جامعه بیان شده است که بعضى از قواعد اصولى به آنها تکیه دارد .
همچنین در میان مجموعهى مباحث علم اصول، تعاریف و توصیفهایى که دربارهى سه امر مهم زیر بیان مىشود در چگونگى طرح و جهتگیرى سایر مباحث، نقشى اساسى ایفا مىکنند:
الف . مفهوم طاعت;
ب . مفهوم یقین و حجت;
ج . مفهوم حکم .
باز نگرى در مبانى علم اصول و اصلاح و تکمیل آنها، مىتواند به تحولى اساسى و در عین حال ضابطهمند در دانش فقه و بلکه مجموعهى معرفت دینى منجر شده و کارآمدى حوزههاى علمیه در برخورد با شبهات و نیازهاى روز را افزایش دهد .
مقام معظم رهبرى در این رابطه مىفرمایند:
تشکیل نظام اسلامى که داعیهدار تحقق مقررات اسلامى در همهى صحنههاى زندگى است وظیفهاى استثنایى و بى سابقه بر دوش حوزهى علمیه نهاده است و آن تحقیق و تنقیح همهى مباحث فقهى است که تدوین مقررات اسلامى براى اداره هر یک از بدنههاى نظام اسلامى بدان نیازمند است (4) .
تکامل موضوع شناسى
تحقق دین در صحنهى اجتماع از یک سو به تبیین احکام و معارف الهى وابسته است و از دیگر سو نیاز به شناخت دقیق شرایط و موضوعات دارد;زیرا مناسک عبادت و بندگى، در شرایط مختلف، متفاوت است .
جامعه در شرایط عادى موظف به اجراى احکام اولیه است، اما در شرایط اضطرار باید احکام ثانویه را اجرا کند . از این رو، اگر شرایط زمانى و مکانى مکلفان به خوبى شناخته نشود و مسائل و موضوعات با دقتبررسى نگردد، چه بسا انسان موفق به اداى صحیح تکلیف نباشد .
معمولا مسائل و موضوعات را به سه دسته تقسیم مىکنند:
1 . موضوعات مستنبطهى شرعى;آن گروه از موضوعات را شامل مىشود که ویژگىهاى آنها در منابع دینى بیان شده است . براى مثال آب کر، یکى از این موضوعات است .
2 . موضوعات عرفى;به آن گروه از موضوعاتى گفته مىشود که مردم عادى به آسانى قادر به شناختن آنها هستند و درک عادى مردم از این موضوعات ملاک و معیار احکام است .
3 . موضوعات تخصصى;موضوعاتى هستند که ماهیت و آثار و پیامدهاى آن به سادگى قابل شناخت نیست و از این رو، ادراک عرفى نمىتواند ملاک احکام باشد وباید از طریق محاسبات فنى و بررسىهاى علمى صورت گیرد . به عنوان مثال پیوستن ممالک اسلامى به سازمانها و کنوانسیونهاى بین المللى، شناخت مصادیق و نمونههاى اخلال در نظام اقتصادى، بررسى راههاى سلطهى کفار بر جامعهى اسلامى و دهها و صدها مسائل حکومتى دیگر از جمله موضوعات تخصصى هستند که شناختن آنها به تخصص و دانش ویژه نیاز دارد .
در برخورد با این موضوعات توصیف موضوع و تشریح آثار و پیامدهاى استفاده یا عدم استفاده از آن حایز اهمیت زیادى است . پس اجراى احکام در برخورد با موضوعات تخصصى، تابع توصیف موضوع است و توصیف موضوع هم متاثر از نوع علم و تخصص کارشناسان و تئورىها و فرضیههایى است که آنها به عنوان علم پذیرفتهاند .
اساسا نقش مهمى که علم و دانش متخصصان و علتیابى و آسیبشناسى در استنباط احکام ایفا مىکند، مستلزم آن است که براى بهینه سازى این امر و «تکامل موضوعشناسى» برنامهریزىهاى جدى انجام شود .
موانع و مشکلات موضوع شناسى
موضوعشناسى در حال حاضر با چند مشکل عمده مواجه است که حل و رفع این مشکلات مىتواند زمینههاى تکامل آن را فراهم آورد .
1 . رواج اندیشهى جزئى نگر
جزئىنگرى و لحاظ نکردن ارتباطات واقعى و مؤثر هر موضوع با موضوعات دیگر، یکى از موانع موفقیت موضوعشناسى در شرایط کنونى است . متاسفانه بسیارى از کارشناسان در برخورد با موضوعات، قدرت ملاحظهى سیستماتیک امور را نداشته و به گونهاى براى آن موضوع استقلال قائل مىشوند . از این رو، آن را خارج از شرایط واقعى حاکم بر آن، لحاظ کرده و توصیفى انتزاعى براى موضوع بیان مىکنند .
این در حالى است که حتى دانش روز نیز به اهمیت «مجموعه نگرى» پى برده و ملاحظهى شرایط و روابط موضوعات را بسیار ضرورى مىداند .
2 . بى طرف دانستن علم
جهت دارى علوم، حداقل در حوزهى علوم انسانى، یک امر مسلم و غیر قابل انکار است . از این رو، قبل از پذیرفتن قضایاى هر علم، باید به آن مبانى و پیش فرضها توجه کرد .
براى مقابله با این مشکل، چارهاى جز کشف و تدوین علوم اسلامى و تعیین مبانى و پیش فرضهاى صحیح نیست .
در واقع تولید علوم اسلامى، یکى از حساسترین مراحل «تکامل موضوعشناسى» و یکى از حلقههاى زنجیر جنبش نرمافزارى خواهد بود .
پىنوشتها:
1 . فرازى از پیام مقام معظم رهبرى .
2 . نمل، آیهى 64 .
3 . براى اطلاع بیشتر: ر . ک: تحول علم اصول، ابوالقاسم گرجى، واحد تحقیقات اسلامى .
4 . روزنامهى جمهورى اسلامى ، 26/8/71 .
به دنبال این تحولات، انبوهى از سؤالات گوناگون در ارتباط با معناى دین، ارتباط دین و سیاست، شیوه مدیریت دینى، الگو و شاخصهاى رشد و توسعه اسلامى کیفیت ارتباط دین و علم، مبانى هنر دینى و مانند آن در جامعه مطرح شد و بحث و گفتگوهاى زیادى در زمینهى نقش دین در ساماندهى زندگى انسانى در گرفت .
بىشک پاسخ گفتن به این سؤالها و نیازهاى جدید، جز از راه تحولى علمى، ممکن نخواهد بود . این تحول عمیق، همان امر مهمى است که مقام معظم رهبرى اخیرا از آن به عنوان «جنبش نرمافزارى» یاد کرده و دو نهاد حوزه و دانشگاه را نیز مسئول پیگیرى آن فرمودهاند .
همین که این عزم و بیدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه بیدار شده است;همین که این نسل از افراط و تفریط رنج مىبرد و مىخواهد که شجاعت نظریهپردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بىپاسخ نگذارد، خود، فى نفسه یک پیروزى و دستاورد است و باید آن را گرامى داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطهى تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتورى» را شناسایى و تثبیت کنند دوران جدید آغاز شده است . (1)
در این راستا به نظر مىرسد نهاد حوزه براى دستیافتن به توان لازم براى پاسخگویى به سؤالات و شبهات و نیز شناختن نقطهى تعادل میان بى انضباطى و دیکتاتورى، باید دو راهبرد اساسى «توسعهى تفقه» و «تکامل موضوعشناسى» را در پیش گرفته و برنامههاى آموزشى و پژوهشى خود را در راستاى تحقق این دو راهبرد تنظیم کند .
توسعهى تفقه
در طول دهها قرن که از آغاز دوران غیبت مىگذرد «علم فقه» همواره متکفل تبیین احکام و مناسک دین و پاسخگویى به سؤالات و شبهات بوده و «فقها» نیز به نیابت از ائمهى معصومین: مسئولیتخطیر هدایت و سرپرستى جریان دیندارى را بر عهده داشتهاند .
بررسى اجمالى تاریخ دیندارى در طول این چند قرن، بیانگر آن است که برغم وجود فراز و نشیبهاى فراوان، جریان دیندارى در مجموع، سیر تکاملى را طى کرده و برغم محدودیتهاى فراوان، اساس حرکت پایبندى به دین متوقف نشده است . از این رو، امروزه «پایبندى به ولایت» و پذیرش حاکمیت ولى الهى که جزو مهمترین شاخصهاى دیندارى در جوامع شیعى است، در جامعهى اسلامى ایران، افزایش یافته و کاملا نهادینه شده و ساز و کار حقوقى و اجرایى مناسب خود را یافته است .
به عبارت دیگر جریان دیندارى با تکیه بر همان منابع فقهى و سرپرستى فقها، امروزه به آن حد از رشد و بلوغ دستیافته که بر مبناى ولایت الهى، حکومت تشکیل داده و در قدرتمندترین شکل ممکن در عرصهى جهانى ظهور یافته است . با این حال آنچه که در ادامه، سلامت این روند را تضمین کرده و قدرت تحرک نظام اسلامى را در برخورد با سؤالات و شبهات گوناگون افزایش مىدهد، اصلاح و تکمیل مستمر اندیشههاى دینى و فقهى و «نوآورى ضابطهمند در احکام و معارف اسلامى» یا به عبارت دیگر «توسعهى تفقه» است .
در این راستا آنچه که مهم است «شناخت و تثبیت نقطه تعادل میان هرج و مرج و دیکتاتورى» است . دیکتاتورى در عرصهى علم و دانش و فرهنگ به معناى جلوگیرى از طرح اندیشههاى نو و مجبور ساختن همگان به پیروى از فکر و سلیقهى گذشتگان است. از سوى دیگر هرج و مرج در عرصهى علم و دانش نیز به معناى بىاعتنایى به اصول و ضوابط منطقى و پذیرفته شده و بدون دلیل و برهان سخن گفتن است .
قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین . (2)
از طرح و تبیین اندیشههاى نو در حوزههاى مختلف معرفت دینى، هنگامى استقبال مىشود که بر یک روش صحیح و متقن استوار باشد . صحت و استحکام روش تولید اندیشهها است که مىتواند ما را به نقطه تعادل برساند . به طور کلى تعریفى که از مفهوم «توسعهى تفقه» ارائه مىشود و روشى که براى دستیافتن به این مفهوم، انتخاب مىگردد، از اهمیت فوق العاده برخوردار است .
توسعهى تفقه از طریق اصلاح و تکمیل علم اصول
یکى از دیدگاه هایى که در زمینهى «توسعهى تفقه» وجود دارد، تکامل معرفت دینى را از طریق تحول در منطق استنباط و اصلاح و تکمیل علم اصول، امکانپذیر مىداند . از این دیدگاه «توسعهى تفقه» به معناى افزایش توان علمى فقها در استنباط احکام و در نتیجه گسترش کمى احکام دین و انسجام کیفى بیشتر آن است .
اصلاح و تکمیل علم اصول، زمینههاى افزایش دقت فقها و بررسى کاملتر آیات و روایات را فراهم آورده و به آنها اجازه مىدهد تا در ارتباط با مسائل و نیازهاى جدید زندگى، احکام دین را استنباط کنند .
در این میان نکتهى مهم، شناخت عوامل اصلاح و تکمیل علم اصول است که در واقع به چگونگى و میزان تولى اندیشمندان مسلمان به ولایت الهى باز مىگردد . بدین معنا که چون جریان دیندارى در طول تاریخ، سیر تکاملى و روبه رشد مىپیماید و در هر مقطع از تاریخ، جلوههاى عمیقتر و کاملترى از ولایت الهى ظهور مىکند، بخشى از این جلوه نیز در اندیشههاى اصولى سایه مىافکند و لذا در صورت تولى جدىتر محققین به ولایت الهى، قواعد و ضوابط اصولى جدیدتر و کارآمدترى تاسیس مىشوند و ثمرهى آن تحکیم ایمان و ولایتبه شکل اصلاح و تکمیل علم اصول، ظاهر مىگردد .
براى مثال تشکیل نظام اسلامى از سوى امام خمینى (ره) گام جدیدى در راه تعمیق ایمان و تولى بیشتر به ولایت الهى بود که به نوبهى خود زمینههاى اصلاح و تکمیل منطق استنباط را فراهم آورد و عملیات اجتهاد و تحقیق در متون دینى را، هم از لحاظ کمى و هم از بعد کیفى، گستره و انسجام بیشترى بخشید و به تبع آن معرفت دینى نیز تکامل یافت .
ضرورت بازنگرى در مبانى علم اصول
علم اصول ابزار و منطقى است که پژوهشهاى فقهى را سامان مىدهد و به اندیشههاى فقها، نظم و انسجام مىبخشد . معمولا هر گونه تحول اساسى در دیدگاههاى فقهى، ابتدا از تکامل در علم اصول و تاسیس قواعد جدید در این علم آغاز شده و یا این که حداقل بعدا منجر به تاسیس قواعد جدید اصولى مىگردد .
این ارتباط تنگاتنگ علم اصول و فقه، تنها به دلیل ضرورت «ضابطهمندى دانش فقه» است .
در طول قرنها که از تاسیس فقه شیعى مىگذرد، تنها ضابطهمندى این علم بوده که مانع از پراکندهگویى و طرح نظرات ضعیف و بى پایه در محدودهى فقه شده و در عین حال مجال نوآورى و طرح نظرات جدید را فراهم ساخته است . البته معرفت دینى، محدود به علم فقه نیست استنباط و اجتهاد نیز دایرهاى وسیعتر از علم اصول دارد، اما «ضابطهمندى» به عنوان یک اصل عام بر همهى این محدوده حاکم است . در حوزهى تفسیر نیز پراکنده گویى و طبق میل و راى شخصى سخن گفتن، صحیح نیست و نظرات ارائه شده باید متکى بر روش و ضابطهى معینى باشد .
از سوى دیگر علم اصول - و بلکه تمامى منطق استنباط - همچون سایر علوم و اندیشههاى عقلانى، متکى بر مبانى و حدود اولیهاى است که ارتقاى ظرفیت و کارآمدى این علم تنها از طریق بازنگرى در آن مبانى از یک سو و هماهنگى بیشتر قواعد علم با آن مبانى از سوى دیگر، امکانپذیر خواهد بود .
بررسىهاى انجام شده در زمینهى علم اصول بیانگر آن است که این علم بر پایهى سه دسته از مبانى و پیش فرضها استوار شده که هر گونه تغییر و تحول در این مبانى و حدود اولیه به تغییر در اندیشههاى اصولى منجر خواهد شد:
1 . اندیشههاى کلامى و تفسیرى که در علم کلام از مبدا و معاد و حجیت کتاب و سنت ارائه مىشود (3) .
2 . برخى از اصول و دیدگاههاى فقهى که در مواردى زیربناى مباحث اصول قرار گرفتهاند .
3 . تئورىهاى علمى، مانند نظریه هایى که در زمینهى انسانشناسى، اراده و اختیار، علم و اعتبارى یا حقیقى بودن جامعه بیان شده است که بعضى از قواعد اصولى به آنها تکیه دارد .
همچنین در میان مجموعهى مباحث علم اصول، تعاریف و توصیفهایى که دربارهى سه امر مهم زیر بیان مىشود در چگونگى طرح و جهتگیرى سایر مباحث، نقشى اساسى ایفا مىکنند:
الف . مفهوم طاعت;
ب . مفهوم یقین و حجت;
ج . مفهوم حکم .
باز نگرى در مبانى علم اصول و اصلاح و تکمیل آنها، مىتواند به تحولى اساسى و در عین حال ضابطهمند در دانش فقه و بلکه مجموعهى معرفت دینى منجر شده و کارآمدى حوزههاى علمیه در برخورد با شبهات و نیازهاى روز را افزایش دهد .
مقام معظم رهبرى در این رابطه مىفرمایند:
تشکیل نظام اسلامى که داعیهدار تحقق مقررات اسلامى در همهى صحنههاى زندگى است وظیفهاى استثنایى و بى سابقه بر دوش حوزهى علمیه نهاده است و آن تحقیق و تنقیح همهى مباحث فقهى است که تدوین مقررات اسلامى براى اداره هر یک از بدنههاى نظام اسلامى بدان نیازمند است (4) .
تکامل موضوع شناسى
تحقق دین در صحنهى اجتماع از یک سو به تبیین احکام و معارف الهى وابسته است و از دیگر سو نیاز به شناخت دقیق شرایط و موضوعات دارد;زیرا مناسک عبادت و بندگى، در شرایط مختلف، متفاوت است .
جامعه در شرایط عادى موظف به اجراى احکام اولیه است، اما در شرایط اضطرار باید احکام ثانویه را اجرا کند . از این رو، اگر شرایط زمانى و مکانى مکلفان به خوبى شناخته نشود و مسائل و موضوعات با دقتبررسى نگردد، چه بسا انسان موفق به اداى صحیح تکلیف نباشد .
معمولا مسائل و موضوعات را به سه دسته تقسیم مىکنند:
1 . موضوعات مستنبطهى شرعى;آن گروه از موضوعات را شامل مىشود که ویژگىهاى آنها در منابع دینى بیان شده است . براى مثال آب کر، یکى از این موضوعات است .
2 . موضوعات عرفى;به آن گروه از موضوعاتى گفته مىشود که مردم عادى به آسانى قادر به شناختن آنها هستند و درک عادى مردم از این موضوعات ملاک و معیار احکام است .
3 . موضوعات تخصصى;موضوعاتى هستند که ماهیت و آثار و پیامدهاى آن به سادگى قابل شناخت نیست و از این رو، ادراک عرفى نمىتواند ملاک احکام باشد وباید از طریق محاسبات فنى و بررسىهاى علمى صورت گیرد . به عنوان مثال پیوستن ممالک اسلامى به سازمانها و کنوانسیونهاى بین المللى، شناخت مصادیق و نمونههاى اخلال در نظام اقتصادى، بررسى راههاى سلطهى کفار بر جامعهى اسلامى و دهها و صدها مسائل حکومتى دیگر از جمله موضوعات تخصصى هستند که شناختن آنها به تخصص و دانش ویژه نیاز دارد .
در برخورد با این موضوعات توصیف موضوع و تشریح آثار و پیامدهاى استفاده یا عدم استفاده از آن حایز اهمیت زیادى است . پس اجراى احکام در برخورد با موضوعات تخصصى، تابع توصیف موضوع است و توصیف موضوع هم متاثر از نوع علم و تخصص کارشناسان و تئورىها و فرضیههایى است که آنها به عنوان علم پذیرفتهاند .
اساسا نقش مهمى که علم و دانش متخصصان و علتیابى و آسیبشناسى در استنباط احکام ایفا مىکند، مستلزم آن است که براى بهینه سازى این امر و «تکامل موضوعشناسى» برنامهریزىهاى جدى انجام شود .
موانع و مشکلات موضوع شناسى
موضوعشناسى در حال حاضر با چند مشکل عمده مواجه است که حل و رفع این مشکلات مىتواند زمینههاى تکامل آن را فراهم آورد .
1 . رواج اندیشهى جزئى نگر
جزئىنگرى و لحاظ نکردن ارتباطات واقعى و مؤثر هر موضوع با موضوعات دیگر، یکى از موانع موفقیت موضوعشناسى در شرایط کنونى است . متاسفانه بسیارى از کارشناسان در برخورد با موضوعات، قدرت ملاحظهى سیستماتیک امور را نداشته و به گونهاى براى آن موضوع استقلال قائل مىشوند . از این رو، آن را خارج از شرایط واقعى حاکم بر آن، لحاظ کرده و توصیفى انتزاعى براى موضوع بیان مىکنند .
این در حالى است که حتى دانش روز نیز به اهمیت «مجموعه نگرى» پى برده و ملاحظهى شرایط و روابط موضوعات را بسیار ضرورى مىداند .
2 . بى طرف دانستن علم
جهت دارى علوم، حداقل در حوزهى علوم انسانى، یک امر مسلم و غیر قابل انکار است . از این رو، قبل از پذیرفتن قضایاى هر علم، باید به آن مبانى و پیش فرضها توجه کرد .
براى مقابله با این مشکل، چارهاى جز کشف و تدوین علوم اسلامى و تعیین مبانى و پیش فرضهاى صحیح نیست .
در واقع تولید علوم اسلامى، یکى از حساسترین مراحل «تکامل موضوعشناسى» و یکى از حلقههاى زنجیر جنبش نرمافزارى خواهد بود .
پىنوشتها:
1 . فرازى از پیام مقام معظم رهبرى .
2 . نمل، آیهى 64 .
3 . براى اطلاع بیشتر: ر . ک: تحول علم اصول، ابوالقاسم گرجى، واحد تحقیقات اسلامى .
4 . روزنامهى جمهورى اسلامى ، 26/8/71 .