استعداد سنجى نیاز مستمر حوزه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
استعداد سنجى طلاب در حوزههاى علمیه مسالهاى است که از دیرباز مورد توجه علاقهمندان و دلسوزان دین و نهادهاى دینى بوده است، (1) لکن آنچه امروز اهمیت آن را دو چندان کرده، شرایط و مناسبات حاکم بر جهان امروز و انتظاراتى است که از حوزه و حوزیان وجود دارد . هدف این نوشتار توجه مجدد به این مطلب و تاکید بر اهمیت و لزوم آن است .
وجود تنوع، دگرگونى و ظرفیتهاى مختلف در طبیعت و انسان امرى است لازم، بدیهى و پذیرفته شده که عقل، علم، دین و واقعیتهاى خارجى بر آن صحه گذاشتهاند . آیات و روایات گوناگونى وجود دارد که بیانگر وجود ظرفیت و استعدادهاى مختلف در افراد است، از جمله این فرموده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهکه الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة (2) .
از این روایت و تشبیه موجود در آن مىتوان استنباط کرد که اولا: ظرفیت و استعداد افراد مختلف است (همانطور که یک معدن طلاست دیگرى مس و) . . . ، ثانیا: این استعدادها تا وقتى فعلیت نیافته، شخص به کمال وجودى خویش نخواهد رسید، ثالثا: شکوفایى استعداد نیز همچون بهرهبردارى از معدن، نیازمند کشف، شناخت، دقت، برنامهریزى، به کارگیرى ابزار مناسب و رفع موانع است .
از نظر فلسفى هم حکما در بحث قوه و فعل گفتهاند: اگر چه در همه موجودات نوعى قوه و استعداد هست، ولى هر چیز قابلیت و استعداد تبدیل شدن به چیز دیگرى را ندارد، بلکه باید نوعى سنخیتبین آن دو باشد، مثلا بین پارچه و پیراهن یک رابطه وجودى هست که حکما آن را «قوه» ، «استعداد» یا «امکان استعدادى» نامیدهاند . به خلاف پارچه و سنگ . (3)
علاوه بر منابع دینى و علمى، در متون ادبى و فرهنگ عامه هم نکات جالبى در این باب وجود دارد چنانچه شیخ شیراز گفته:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ، لاله روید و در شوره زار، خس
یا این ضرب المثل که «هر کسى را بهر کارى ساختند» و مانند آن .
چرا استعداد سنجى؟
برخى از مسایلى که امر استعداد سنجى و تخصص طلاب در زمینهاى خاص را ضرورى کرده عبارتند از:
1. گسترش علوم
کثرت و وسعت علوم و معارف به ویژه در عصر حاضر از جمله در زمینه دین و مباحث مرتبط با آن به حدى گسترده و امکان دسترسى به آنها آن چنان سریع است (4) که عمر کامل یک انسان هم براى بررسى و تکاپو حتى در بخشى از یک علم کافى نیست، لذا بهترین کار، گزینش و انتخاب عرصهاى خاص براى فعالیت علمى است که این کار بایستى با توجه به علایق و استعدادهاى شخص انجام گیرد . با توجه به چنین مطلبى است که حضرت على علیه السلام مىفرماید:
العلم اکثر من ان یحاط به فخذوا من کل علم احسنه (5)
2. گسترش نیازها
انسان موجودى است که ابعاد گوناگون فردى، اجتماعى، دینى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، مادى و معنوى و به تبع آن نیازهاى مختلفى دارد و بدیهى است که به آن نظام فکرى و عقیدتى اقبال مىکند که بتواند براى این نیازها، پاسخهاى منطقى و اقناعى داشته باشد . روشن است که یک نهاد دینى چون حوزه علمیه وقتى مىتواند دیدگاههاى دین را در برابر این نیازها، مطرح کند که در هر کدام از زمینههاى فوق، افراد متخصص داشته باشد .
امروزه ارتباط و پیشرفت فن آورى اطلاع رسانى و ارتباطات، مرزهاى جغرافیایى را بیش از پیش بىاثر کرده است . یکى از پیامدهاى این انقلاب - یا انفجار - اطلاعات (6) آن است که ارزشها، هنجارها، نگرانىها، نیازها و سؤالات افراد و جامعه را سریعا به افراد و جوامع دیگر منتقل مىکند که بخش عمدهاى از آنها - به طور مستقیم یا غیر مستقیم - با دین، نهادهاى دینى، و مباحث مطرح در حوزه دین ارتباط دارد . بروز چنین شرایطى وظایف و مسؤولیت نهادهاى دینى در جوامع مختلف را بىنهایتسنگین کرده استبهترین راه مواجهه با این وضعیت، نه غفلتیا تغافل بلکه برخورد فعال و آگاهانه است . در این باره بایستى حتى المقدور با چالشها و نیازهاى انسان امروز نسبتبا دین آشنا شد و در صدد پاسخگویى به آنها بر آمد که این کار جز با شناخت و تربیت افراد مستعد در زمینههاى مختلف ممکن نخواهد بود . (7)
3. محدودیت انسان
به فرموده قرآن انسان موجود ضعیفى است، (8) و ضعف، نشانه محدودیت است . این محدودیت هم از جهت جسمى است و هم از جهت فکرى و روحى . محدودیت عمر انسان و اوقات مفید آن هم مزید بر علت است، (9) بنابر این، وسعت علوم از طرفى و محدودیتهاى انسان از طرف دیگر اقتضا مىکند که شخص در انتخاب مسیر آینده خود دقت زیادى به کار برده و راه و رشتهاى را برگزیند که با انگیزهها و استعدادهایش تناسب بیشترى دارد و روشن است که وصول به چنین هدفى قبل از هر چیز مستلزم شناخت استعدادها است .
4. تخصصى شدن علوم
در گذشته، به دلایل مختلف، امکان تخصص یک نفر در چند زمینه ممکن بود و لذا کم نبودند افرادى که عنوان «جامع معقول و منقول» بر آنها صدق مىکرد . لکن امروزه چنین امرى تقریبا غیرممکن است، و همه علوم به سمت تخصصى شدن پیش مىرود . نمونه بارز آن در علوم پزشکى قابل مشاهده است . یکى از دلایل چنین وضعیتى آن است که انسانها متوجه شدهاند اگر کسى توان و امکانات خویش را صرف پرورش استعداد خود در یک زمینه خاص کند، بهرهورىاش بیشتر است . این تخصصى شدن در علوم انسانى هم به چشم مىخورد، به طورى که در برخى از کشورها یک شخص یا مؤسسه تمام امکانات خود را در راه پژوهش یک موضوع خاص - مثلا شناختیک متفکر یا حتى بخشى از اندیشههاى او - به کار مىبرد چرا که معتقدند "یک ده آباد به از صد شهر خراب" .
فواید
بدیهى است که استعداد سنجى طلاب و استفاده از آنان در زمینههاى مورد علاقه و استعدادشان داراى فواید و ثمراتى است که تصور آنها به تصدیق شان منجر شده و اهمیت چنین کارى را بیش از پیش مشخص مىنماید . برخى از این فواید عبارتند از:
الف) موفقیتحوزه در عمل به رسالتخویش
حوزه علمیه مهمترین نهاد عهدهدار تبلیغ و دفاع از دین است، لکن باید توجه داشت که آن گاه مىتوان به موفقیت در انجام این وظیفه امیدوار بود که تمام طلاب استعداد سنجى شده و با برنامه منظم در راه شکوفایى استعدادها و علایق خود گام بر دارند . روشن است که هم دین ابعاد گوناگونى دارد (احکام، اخلاق، اصول عقاید، سیاست و) . . . هم سؤالها و چالشهاى موجود در برابر دین و نیازهاى دینى افراد (چه در جامعه ما و چه در جوامع دیگر) متنوع و مختلف است و از طرف دیگر، طلاب نیز به بعدى از این ابعاد علاقه بیشترى دارند، لذا وجود استعداد سنجى براى هدایت هر کدام آنان در مسیر استعدادشان، امر لازمى است . باید توجه داشت که موفقیتحوزه در ایفاى این رسالتبزرگ تا حد زیادى بیانگر حیات، پویایى، نقش آفرینى و کاربرد دین در عصر حاضر نیز خواهد بود و عملا مهر ابطالى استبر دیدگاه کسانى که معتقدند با توجه به پیشرفتهاى گوناگونى که بشر در زمینه تکنولوژى، صنعت، علم، فلسفه، حقوق، سیاست و . . . در چند قرن اخیر به دست آورده، عصر دیندارى به سر رسیده است، لذا حوزه باید با انجام مستمر و منضبط استعداد سنجى و به کارگیرى استعداد طلاب در زمینههاى مورد علاقه آنان، به پرورش افراد متخصص و صاحبنظرى بپردازد که هر کدام از آنها در زمانى که همه چیز در حال تخصصى شدن است، بتواند راهگشاى بسیارى از مشکلات باشد .
ب) بهرهگیرى هر چه بیشتر از اساتید
اساتید حوزه، سرمایههاى ارزشمند و یکى از ارکان اصلى حوزههاى علمیه بوده و هستند . اطلاعات، دانش و تجربههاى آنان به آسانى به دست نیامده، بلکه حاصل سالها تلاش و مجاهدت علمى و اخلاقى و بدون داشتن کمترین چشم داشت مادى است . از چنین منابع ارزشمندى بایستى همواره به بهترین وجه استفاده نمود . چنین کارى آن گاه ممکن است که هر کس به حسب علاقه و استعداد خویش در محضر آنان حاضر شود . به عبارت دیگر تنها فاعلیت فاعل شرط نیست، بلکه قابلیت قابل نیز لازم است . کسى که استعداد و علاقه حضور در یک درس را ندارد اگر در آن درس حاضر شود، علاوه بر هدر دادن وقتخویش و زحمت استاد، امکان بهرهورى بیشتر علاقهمندان به آن درس را از آنان سلب مىکند . از طرف دیگر آن گاه که استاد ببیند شاگردانش به موضوع بحث علاقهمند بوده و مستعد مباحث مطرح شده در کلاس هستند، او نیز به شوق آمده و در تربیت آنان جد و جهد بیشترى به کار مىبرد . «مستمع صاحب سخن را بر سر وجد آورد .»
ج) استفاده بهینه از عمر
یکى از مهمترین ثمرات استعداد سنجى آن است که شخص از عمر خویشتن به بهترین وجه استفاده مىکند . بر طبق آموزههاى دینى یکى از سؤالات در قیامت این است که فرد عمر خود را چگونه گذرانده است . روشن است که وقتى شخص، مسیر زندگى علمى خود را در جهت استعداد و علاقه مشخص نموده و با برنامهاى خاص در آن مسیر حرکت کند، گوهر وقتخویش را بیهوده هدر نداده است . هر چند تمامى سنین عمر، ارزشمند است، لکن در این میان جوانى ارج و اهمیتبیشترى دارد، چرا که بهار عمر، دوران شادابى و سلامتى، پویایى و آمادگى جسمى و فکرى انسان براى فراگیرى است . علتسفارشهایى که در آیات و روایات پیرامون جوانى، اهمیت و لزوم بهرهورى از آن وارد شده همین است . عمده افرادى که در زندگى خویش به موفقیتهاى چشمگیر رسیدهاند کسانىاند که این مرحله از عمر خویش را در جهتشکوفایى استعدادهاى خود به کار بردهاند . شهید مطهرى از جمله طلابى است که از جوانى خویش بهره فراوانى برده وى مىگوید:
بعضى دورهها تناسب و موقعیتبسیار بهترى براى شکوفا شدن استعدادها دارد] . . . [ همین دوره هفتسالگى تا حدود سى سالگى دوره بسیار مناسبى استبراى شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها، استعداد علمى، استعداد دینى و حتى استعداد اخلاقى ] . . . [ براى طلبهها این دوره طلبگى یک یادگار بسیار خوب و عالى است . کسانى که چند سالى طلبگى کردهاند تا آخر عمر از خوشىهاى این دوران طلبگى یاد مىکنند، با این که در این دوران از نظر شرایط مادى معمولا در وضع خوبى نیستند] . . . [ . دوره خیلى خوبى است چون واقعا دوره بالندگى انسان است و اگر در این دوره انسان از نظر علمى و معنوى محروم بماند، یک زیانى است که نمىشود گفت صد در صد در سنین پیرى و بزرگى جبران شدنى است . (10)
د) استفاده بهتر از امکانات
آن گاه که استعدادهاى شخص، شناخته شود و او توان خویش را در جهتشکوفا نمودن آنها به کار برد، از هر امکانى نیز در جهت آن استعدادها و علایق استفاده مىکند . حوزه علمیه داراى امکانات گوناگونى چون کتابخانه، مراکز پژوهشى، مجلات علمى، مدارس و . . . مىباشد که استفاده هر چه بهتر از آنها مستلزم آن است که هر طلبهاى به مقتضاى کار خویش از آنها بهره گیرد .
ه) تعیین اولویتها
با مشخص شدن علاقه، استعداد و زمینه فعالیت علمى طلبه، بسیارى از اولویتها و سؤالهاى او نیز جواب داده خواهد شد . سؤالاتى از قبیل این که شخص در درس چه اساتیدى حاضر شود، چه کتابهایى بخواند، با چه مراکزى همکارى کند، آینده شغلى و علمى - و حتى خانوادگىاش - چگونه باشد، تا کى به تحصیلات خود ادامه دهد، با چه کسانى مباحثه نماید .
و) موفقیتبیشتر طلاب
با نگاهى به زندگى انسانهاى موفق (چه در حوزه و چه غیر آن) در مىیابیم که یکى از عوامل اصلى موفقیت آنان شناخت و پرورش استعدادهاى خویش بوده است . کسى که بداند استعدادش در چه زمینهاى است، طبعا در همان مسیر برنامهریزى کرده و حرکت مىکند . بدیهى است که هم زودتر و هم بهتر به مقصد مىرسد به خلاف آن که اصلا نمىداند به کجا مىرود یا راه را اشتباه تشخیص داده است . نقل کردهاند که روزى بوعلى سینا در مغازه نانوایى بود . کودکى (بهمنیار) وارد شد و از نانوا طلب چند زغال روشن نمود . نانوا از او پرسید آتش را چگونه مىبرى؟ ، مقدارى خاک بر کف دستخود ریخت و گفت: زغالها را بر روى آن بگذار . بوعلى با دیدن این صحنه، متوجه فطانت و زیرکى کودک و استعداد او براى یادگیرى شد، لذا با موافقت والدین وى امر آموزش او را بر عهده گرفت و یکى از اندیشمندان صاحب نام شد . نمونههایى از این قبیل فراوان است . طلاب حوزههاى علمیه نوعا از نظر استعداد، علاقه و پشتکار چیزى از دیگران کم ندارند، فقط کافى است که این استعدادها شناخته و شکوفا شود تا آثار مبارک آن در زمانى نه چندان طولانى آشکار شود . این کار جداى از منافع معنوى، ثمرات مادى هم دارد .
پیامدها
هر چند از خلال مطالب گذشته، پیامدها عدم توجه به مساله استعداد سنجى تا حدودى مشخص شد، لکن براى درک بیشتر اهمیت مطلب مىتوان به این موارد اشاره کرد:
جا به جایى اهم و مهم (11) در تعیین استاد، منابع تحقیق موضوعات مورد بحث، صرف وقت لازم براى هر درس یا کتاب، تضییع عمر، امکانات، مواهب خدادادى، زحمات استاد و شاگرد، توجه بیش از حد به برخى موضوعات و غفلت در زمینههاى دیگر، از بین رفتن استعداد طلاب، عدم امکان انجام رسالتحوزه و حوزویان به نحو صحیح و متهم شدن آنان به کم کارى، عدم توان پاسخ به سؤالات، تحیر، سرگردانى، یاس و سرگردانى طلاب و در نتیجه عدم جدیت لازم در امر تحصیل .
سؤالات
در این جا ممکن استسؤالاتى مطرح شود که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
سؤال: آیا این کار باعث کاهش اقبال به برخى دروس نخواهد شد؟
جواب: اگر منظور، صرف حضور در کلاس درس باشد، احتمال این امر هست، ولى مقصود از استعداد سنجى آن است که فقط افرادى که علاقه و استعداد تحصیل در یک رشته را دارند آن را تا مرحله نهایى و تخصصىاش پیش ببرند . باید توجه داشت که هرگاه مثلا یک استاد فقه، به جاى تحلیل بردن توان خود براى هزار نفر (که همگى لزوما علاقه، استعداد یا توان فقاهت و اجتهاد را ندارند) تلاش خود را براى پنجاه یا صد نفر مستعد متمرکز کند، علاوه بر خستگى کمتر استاد، امکان بررسى بهتر مطلب، سؤال و جواب متقابل استاد و شاگرد، ارایه تکالیف درسى و . . . بیشتر خواهد شد و در مدت زمان کمترى نتیجه آن پدیدار خواهد گشت، لذا در سیستمهاى آموزشى امروز، هر چه مقطع تحصیلى بالاتر مىرود، درسها تخصصىتر و تعداد شاگردان کمتر مىشود، به عبارتى از «پهنا» کاسته و بر «ژرفا» افزوده مىگردد . البته اجراى روش فوق منافاتى با تحصیل یک دوره آموزش عمومى فقه و آشنایى با مبانى و روشهاى اجتهاد و مباحثى از این قبیل براى عموم طلاب ندارد .
سؤال: آیا استعداد سنجى موجب خروج برخى طلاب از حوزه نمىشود؟
جواب: هر طلبهاى به هر حال در زمینهاى استعداد دارد، اجراى استعداد سنجى باعثشناخت و شکوفایى این استعدادها و استفاده هر چه بهتر از آنها مىشود و بعید استبا انجام این کار، کسى از دایره خدمتبه دین و تبیین و تبلیغ آن بیرون بماند، به علاوه هر چه شخص زودتر بفهمد که زمینه تحصیل در حوزه را ندارد به نفع خود او هم هست و مىتواند به دنبال کارهایى برود که با علایق و سلایقاش سازگارى بیشترى دارد .
سؤال: ممکن است گفته شود از گذشته تا به حال حوزههاى علمیه با همین روال معمول خود خدمات زیادى کرده و چهرههاى برجستهاى را به جامعه تحویل دادهاند و دیگر نیازى به تغییر این وضعیت نیست .
جواب: در این که حوزههاى علوم دینى از بدو پیدایش خود (به رغم همه سختىها و مشکلات) در انجام رسالتخود کوشیده و در عرصههاى مختلف خدمات مفیدى را ارایه دادهاند، شکى نیست . لکن این امر نه تنها منافاتى با مدعاى این مقاله ندارد که مؤید آن هم هست، چرا که با اندک تاملى در مىیابیم که چهرههاى شاخص روحانیت در طول تاریخ کسانى بودهاند که توان خویش را شناخته و از آن کمال استفاده را نمودهاند، به علاوه بازبینى در روشها، رفع نقاط ضعف و اتخاذ راههاى بهتر براى وصول به هدف، لازمه و نشانگر پویایى، بالندگى و حیات یک نهاد یا سازمان است . موفقیت علماى گذشته مرهون احساس مسؤولیت، سخت کوشى، زمانشناسى و اخلاص آنهاست و اینها نکاتى است که امروزه هم بایستى مدنظر قرار گیرد .
سؤال: کسى که براى تحصیل علوم دینى به حوزه مىآید به هر حال مشخص است که علاقهاى به این مقوله دارد، دیگر چه نیازى به استعداد سنجى؟
جواب: چنان چه قبلا اشاره شد وظیفه حوزه، تبلیغ دین است و دین هم داراى ابعاد و جنبههاى گوناگون است . از طرف دیگر هر طلبهاى در یک یا چند بعد از این ابعاد، علاقه و توانایى بیشترى دارد، تمام سخن در این است که لازم استبا روشى منظم، این استعداد و علاقه به شخص شناسانده و طبق برنامه مدون (که متناسب با آن است) تقویت و مورد استفاده قرار گیرد . بنابراین، علاقه و آشنایى اجمالى شخص هنگام ورود به حوزه، سرمایه ارزشمندى است که بایستى از آن به درستى استفاده کرد . به عبارت دیگر این آشنایى و علاقه، شرط لازم است نه کافى .
خاتمه
در پایان این نوشتار تذکر چند مطلب لازم است:
1- شناخت استعداد امرى نیست که به سرعت و یک شبه حاصل شود، بلکه نیازمند استفاده از روشهاى مختلفى است که برخى از آنها عبارتند از:
الف) تجربیات شخصى: از آنجا که هیچ کس به اندازه خود انسان از احوالات درونى، روحیات و علایق و سلایق او آگاه نیست، (12) لذا در اولین قدم این خود شخص است که بایستى با درون کاوى خویشتن به علایق و استعدادهاى خود پى برد و شاید از این جهت است که گفتهاند خودشناسى سودمندترین شناخت هاست . (13)
ب) مشورت با اساتید و افراد صاحب نظر، با تجربه و دلسوز و آگاه
ج) مشاوره و اقدام از طریق یک سیستم و برنامه استعداد سنجى که با استفاده از روشهاى علمى، افراد را در شناخت هر چه بیشتر استعدادها، توانایىها و علایقشان راهنمایى نماید . روشن است که استفاده از هر سه روش فوق نتایجبهترى به دنبال خواهد داشت، لکن نگرش این مقاله آن است که در حوزههاى علمیه حتى بر فرض عدم وجود مورد اول و دوم، وجود مورد سوم، امر لازمى است . چنین مرکزى مىتواند با بهرهگیرى از صاحب نظران امر تعلیم و تربیت و آشنا با حوزههاى علمیه و استفاده از تجارب دیگران، حداقل طلاب جدید الورود را در این زمینه یارى نماید .
2- این که در چند سال اخیر اقدام به تاسیس برخى رشتههاى تخصصى مثل تفسیر، کلام، تبلیغ و . . . شده قدم مثبتى است، لکن باید به گونهاى برنامه ریزى نمود که هر طلبهاى از ابتداى ورود به حوزه مسیر آینده کارى خود را بداند و از تخصصها، مراحل و مقاطع تحصیلى و مدت زمان هر یک و راهها و امکاناتى که در پیش روى اوست آگاهى کامل داشته و در صدد انتخاب یک گرایش علمى براى ادامه تحصیل - پس از گذراندن دوره عمومى - باشد .
3- در رابطه با مدت زمان و مراحل تحصیل در حوزه، دیدگاهها و نظرات مختلفى مطرح بوده و هست . یکى از پیشنهادها (14) این است که کل دوران تحصیل در حوزه به سه مقطع ابتدایى، عمومى و تخصصى (یا دو دوره عمومى و تخصصى) تقسیم شود و براى هر دوره دروس و تعداد واحدهاى آن، منابع مورد استفاده، مدت زمان تحصیل، کیفیت ارزشیابى و . . . مشخص شود . پس از پذیرش طلبه و در مدت تحصیل، در دو مرحله اول و دوم، تا حدودى با فضاى حوزه، مراحل درسى، علاقه و تمایلات خویش آشنا مىگردد و پس از آن الزاما بایستى در یکى از زمینههاى تخصصى ادامه تحصیل دهد .(این گرایشها مىتواند فقه، اصول، تفسیر و علوم قرآن، فلسفه و منطق، کلام، تبلیغ، قضا و . . . باشد) البته لازم است همچون مراحل قبل، وضعیت هر یک از این رشتهها از هر جهت مشخص باشد تا شخص با آگاهى بیشترى در این راه گام بردارد .
از جمله فواید چنین کارى آن است که اولا: مدت زمان تحصیل در حوزه و آینده افراد مشخص است، ثانیا: هر کس با گذراندن دوره عمومى با کلیه مباحث مطرح (یا مورد نیاز) در باب دین آشنایى اجمالى پیدا کرده و همچنین ثمره وجودىاش براى جامعه و مکتب بیشتر است .
البته در طراحى و اجراى این برنامهها بایستى از آرا و نظرات همه ارکان حوزه (مراجع تقلید، اساتید و طلاب) بهره گرفت تا از استحکام و دقتبیشترى برخوردار گردد .
4- شناخت استعدادها و علایق، شرط لازم موفقیت است نه کافى . قدمهاى بعدى عبارت است از: برنامهریزى، سختکوشى و پشتکار، تحصیل منضبط و بررسى مداوم سیر حرکت علمى و رفع نقایص و تقویت نقاط مثبت آن .
5- اگر چه از گذشته تا به حال، شناخت استعداد طلاب کم و بیش توسط برخى اساتید انجام مىگرفته، لکن به صورت مداوم، جامع و فراگیر نبوده، لذا براى بهرهورى بیشتر لازم است این کار با برنامهاى مشخص به صورت بخشى از سیستم پذیرش و آموزش حوزه در آید .
6- آنچه ذکر شد به معناى نادیده گرفتن زحمات انجام شده نیست، بلکه پیشنهادى استبراى استفاده هر چه بیشتر از سرمایههاى ارزشمندى که حوزه در اختیار دارد و موفقیت آنان در انجام رسالتشان; در گسترش دین و معنویت در دنیاى امروز، امید است این بحثبا نقد و بررسى علاقهمندان و صاحب نظران تکمیل گردد .
پىنوشتها:
1) افرادى چون شهید مرتضى مطهرى . ر . ک: مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، تهران: شرکتسهامى انتشار [بى تا]، صص 174- 175 .
2) بحارالانوار، ج 58، ص 65 . لازم به ذکر است که آیات و روایات این مقاله به کمک نرم افزار «نور2، جامع الاحادیث» از مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى استخراج شده است .
3) مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج4، چاپ سوم، انتشارات صدرا، بهار 1367، صص 14 و 161 .
4) به عنوان مثال اگر شما در زمینه ارتباط دین و اخلاق، عبارت morality and religion ] » را در یکى از موتورهاى جستجوگر اینترنت تایپ کنید، در زمانى کمتر از یک دقیقه دهها هزار منبع را به شما معرفى کرده و در دسترستان قرار مىدهد .
5) غررالحکم، ص 46، حدیث 184 .
6) براى آشنایى بیشتر در این باره از جمله بنگرید به کتاب سه جلدى «عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ» ، نوشته مانوئل کاستلز، ترجمه احد عقیلیان، افشین خاکباز و حسن چاوشیان، چاپ اول، تهران: طرح نو و 1380 و 636 و 504 و450 ص .
7) البته بررسى ویژگىهاى عصر اطلاعات و پیامدهاى مثبت و منفى آن براى دین، فرصت دیگرى را مىطلبد .
8) سوره نساء، آیه 28 .
9) قال على علیه السلام: «العمر اقصر من ان تعلم کل ما یحسن بک، فتعلم الاهم فالاهم» ، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 262، ح 60 .
10) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ دهم، تهران: صدرا، زمستان 1367، ص 63 .
11) قال على علیه السلام: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم» ، غررالحکم، ص 477، ح 10944 .
12) بل الانسان على نفسه بصیرة» ، سوره قیامت، آیه 14 .
13) قال على علیه السلام: «معرفة النفس انفع المعارف» ، غررالحکم، ص 232، ح 4640 .
14) از جمله افرادى که این پیشنهاد را مطرح کردهاند شهید آیتالله دکتر بهشتى است . ر . ک: بحثى در باره مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، صص 156- 157 .
استعداد سنجى طلاب در حوزههاى علمیه مسالهاى است که از دیرباز مورد توجه علاقهمندان و دلسوزان دین و نهادهاى دینى بوده است، (1) لکن آنچه امروز اهمیت آن را دو چندان کرده، شرایط و مناسبات حاکم بر جهان امروز و انتظاراتى است که از حوزه و حوزیان وجود دارد . هدف این نوشتار توجه مجدد به این مطلب و تاکید بر اهمیت و لزوم آن است .
وجود تنوع، دگرگونى و ظرفیتهاى مختلف در طبیعت و انسان امرى است لازم، بدیهى و پذیرفته شده که عقل، علم، دین و واقعیتهاى خارجى بر آن صحه گذاشتهاند . آیات و روایات گوناگونى وجود دارد که بیانگر وجود ظرفیت و استعدادهاى مختلف در افراد است، از جمله این فرموده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهکه الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة (2) .
از این روایت و تشبیه موجود در آن مىتوان استنباط کرد که اولا: ظرفیت و استعداد افراد مختلف است (همانطور که یک معدن طلاست دیگرى مس و) . . . ، ثانیا: این استعدادها تا وقتى فعلیت نیافته، شخص به کمال وجودى خویش نخواهد رسید، ثالثا: شکوفایى استعداد نیز همچون بهرهبردارى از معدن، نیازمند کشف، شناخت، دقت، برنامهریزى، به کارگیرى ابزار مناسب و رفع موانع است .
از نظر فلسفى هم حکما در بحث قوه و فعل گفتهاند: اگر چه در همه موجودات نوعى قوه و استعداد هست، ولى هر چیز قابلیت و استعداد تبدیل شدن به چیز دیگرى را ندارد، بلکه باید نوعى سنخیتبین آن دو باشد، مثلا بین پارچه و پیراهن یک رابطه وجودى هست که حکما آن را «قوه» ، «استعداد» یا «امکان استعدادى» نامیدهاند . به خلاف پارچه و سنگ . (3)
علاوه بر منابع دینى و علمى، در متون ادبى و فرهنگ عامه هم نکات جالبى در این باب وجود دارد چنانچه شیخ شیراز گفته:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ، لاله روید و در شوره زار، خس
یا این ضرب المثل که «هر کسى را بهر کارى ساختند» و مانند آن .
چرا استعداد سنجى؟
برخى از مسایلى که امر استعداد سنجى و تخصص طلاب در زمینهاى خاص را ضرورى کرده عبارتند از:
1. گسترش علوم
کثرت و وسعت علوم و معارف به ویژه در عصر حاضر از جمله در زمینه دین و مباحث مرتبط با آن به حدى گسترده و امکان دسترسى به آنها آن چنان سریع است (4) که عمر کامل یک انسان هم براى بررسى و تکاپو حتى در بخشى از یک علم کافى نیست، لذا بهترین کار، گزینش و انتخاب عرصهاى خاص براى فعالیت علمى است که این کار بایستى با توجه به علایق و استعدادهاى شخص انجام گیرد . با توجه به چنین مطلبى است که حضرت على علیه السلام مىفرماید:
العلم اکثر من ان یحاط به فخذوا من کل علم احسنه (5)
2. گسترش نیازها
انسان موجودى است که ابعاد گوناگون فردى، اجتماعى، دینى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، مادى و معنوى و به تبع آن نیازهاى مختلفى دارد و بدیهى است که به آن نظام فکرى و عقیدتى اقبال مىکند که بتواند براى این نیازها، پاسخهاى منطقى و اقناعى داشته باشد . روشن است که یک نهاد دینى چون حوزه علمیه وقتى مىتواند دیدگاههاى دین را در برابر این نیازها، مطرح کند که در هر کدام از زمینههاى فوق، افراد متخصص داشته باشد .
امروزه ارتباط و پیشرفت فن آورى اطلاع رسانى و ارتباطات، مرزهاى جغرافیایى را بیش از پیش بىاثر کرده است . یکى از پیامدهاى این انقلاب - یا انفجار - اطلاعات (6) آن است که ارزشها، هنجارها، نگرانىها، نیازها و سؤالات افراد و جامعه را سریعا به افراد و جوامع دیگر منتقل مىکند که بخش عمدهاى از آنها - به طور مستقیم یا غیر مستقیم - با دین، نهادهاى دینى، و مباحث مطرح در حوزه دین ارتباط دارد . بروز چنین شرایطى وظایف و مسؤولیت نهادهاى دینى در جوامع مختلف را بىنهایتسنگین کرده استبهترین راه مواجهه با این وضعیت، نه غفلتیا تغافل بلکه برخورد فعال و آگاهانه است . در این باره بایستى حتى المقدور با چالشها و نیازهاى انسان امروز نسبتبا دین آشنا شد و در صدد پاسخگویى به آنها بر آمد که این کار جز با شناخت و تربیت افراد مستعد در زمینههاى مختلف ممکن نخواهد بود . (7)
3. محدودیت انسان
به فرموده قرآن انسان موجود ضعیفى است، (8) و ضعف، نشانه محدودیت است . این محدودیت هم از جهت جسمى است و هم از جهت فکرى و روحى . محدودیت عمر انسان و اوقات مفید آن هم مزید بر علت است، (9) بنابر این، وسعت علوم از طرفى و محدودیتهاى انسان از طرف دیگر اقتضا مىکند که شخص در انتخاب مسیر آینده خود دقت زیادى به کار برده و راه و رشتهاى را برگزیند که با انگیزهها و استعدادهایش تناسب بیشترى دارد و روشن است که وصول به چنین هدفى قبل از هر چیز مستلزم شناخت استعدادها است .
4. تخصصى شدن علوم
در گذشته، به دلایل مختلف، امکان تخصص یک نفر در چند زمینه ممکن بود و لذا کم نبودند افرادى که عنوان «جامع معقول و منقول» بر آنها صدق مىکرد . لکن امروزه چنین امرى تقریبا غیرممکن است، و همه علوم به سمت تخصصى شدن پیش مىرود . نمونه بارز آن در علوم پزشکى قابل مشاهده است . یکى از دلایل چنین وضعیتى آن است که انسانها متوجه شدهاند اگر کسى توان و امکانات خویش را صرف پرورش استعداد خود در یک زمینه خاص کند، بهرهورىاش بیشتر است . این تخصصى شدن در علوم انسانى هم به چشم مىخورد، به طورى که در برخى از کشورها یک شخص یا مؤسسه تمام امکانات خود را در راه پژوهش یک موضوع خاص - مثلا شناختیک متفکر یا حتى بخشى از اندیشههاى او - به کار مىبرد چرا که معتقدند "یک ده آباد به از صد شهر خراب" .
فواید
بدیهى است که استعداد سنجى طلاب و استفاده از آنان در زمینههاى مورد علاقه و استعدادشان داراى فواید و ثمراتى است که تصور آنها به تصدیق شان منجر شده و اهمیت چنین کارى را بیش از پیش مشخص مىنماید . برخى از این فواید عبارتند از:
الف) موفقیتحوزه در عمل به رسالتخویش
حوزه علمیه مهمترین نهاد عهدهدار تبلیغ و دفاع از دین است، لکن باید توجه داشت که آن گاه مىتوان به موفقیت در انجام این وظیفه امیدوار بود که تمام طلاب استعداد سنجى شده و با برنامه منظم در راه شکوفایى استعدادها و علایق خود گام بر دارند . روشن است که هم دین ابعاد گوناگونى دارد (احکام، اخلاق، اصول عقاید، سیاست و) . . . هم سؤالها و چالشهاى موجود در برابر دین و نیازهاى دینى افراد (چه در جامعه ما و چه در جوامع دیگر) متنوع و مختلف است و از طرف دیگر، طلاب نیز به بعدى از این ابعاد علاقه بیشترى دارند، لذا وجود استعداد سنجى براى هدایت هر کدام آنان در مسیر استعدادشان، امر لازمى است . باید توجه داشت که موفقیتحوزه در ایفاى این رسالتبزرگ تا حد زیادى بیانگر حیات، پویایى، نقش آفرینى و کاربرد دین در عصر حاضر نیز خواهد بود و عملا مهر ابطالى استبر دیدگاه کسانى که معتقدند با توجه به پیشرفتهاى گوناگونى که بشر در زمینه تکنولوژى، صنعت، علم، فلسفه، حقوق، سیاست و . . . در چند قرن اخیر به دست آورده، عصر دیندارى به سر رسیده است، لذا حوزه باید با انجام مستمر و منضبط استعداد سنجى و به کارگیرى استعداد طلاب در زمینههاى مورد علاقه آنان، به پرورش افراد متخصص و صاحبنظرى بپردازد که هر کدام از آنها در زمانى که همه چیز در حال تخصصى شدن است، بتواند راهگشاى بسیارى از مشکلات باشد .
ب) بهرهگیرى هر چه بیشتر از اساتید
اساتید حوزه، سرمایههاى ارزشمند و یکى از ارکان اصلى حوزههاى علمیه بوده و هستند . اطلاعات، دانش و تجربههاى آنان به آسانى به دست نیامده، بلکه حاصل سالها تلاش و مجاهدت علمى و اخلاقى و بدون داشتن کمترین چشم داشت مادى است . از چنین منابع ارزشمندى بایستى همواره به بهترین وجه استفاده نمود . چنین کارى آن گاه ممکن است که هر کس به حسب علاقه و استعداد خویش در محضر آنان حاضر شود . به عبارت دیگر تنها فاعلیت فاعل شرط نیست، بلکه قابلیت قابل نیز لازم است . کسى که استعداد و علاقه حضور در یک درس را ندارد اگر در آن درس حاضر شود، علاوه بر هدر دادن وقتخویش و زحمت استاد، امکان بهرهورى بیشتر علاقهمندان به آن درس را از آنان سلب مىکند . از طرف دیگر آن گاه که استاد ببیند شاگردانش به موضوع بحث علاقهمند بوده و مستعد مباحث مطرح شده در کلاس هستند، او نیز به شوق آمده و در تربیت آنان جد و جهد بیشترى به کار مىبرد . «مستمع صاحب سخن را بر سر وجد آورد .»
ج) استفاده بهینه از عمر
یکى از مهمترین ثمرات استعداد سنجى آن است که شخص از عمر خویشتن به بهترین وجه استفاده مىکند . بر طبق آموزههاى دینى یکى از سؤالات در قیامت این است که فرد عمر خود را چگونه گذرانده است . روشن است که وقتى شخص، مسیر زندگى علمى خود را در جهت استعداد و علاقه مشخص نموده و با برنامهاى خاص در آن مسیر حرکت کند، گوهر وقتخویش را بیهوده هدر نداده است . هر چند تمامى سنین عمر، ارزشمند است، لکن در این میان جوانى ارج و اهمیتبیشترى دارد، چرا که بهار عمر، دوران شادابى و سلامتى، پویایى و آمادگى جسمى و فکرى انسان براى فراگیرى است . علتسفارشهایى که در آیات و روایات پیرامون جوانى، اهمیت و لزوم بهرهورى از آن وارد شده همین است . عمده افرادى که در زندگى خویش به موفقیتهاى چشمگیر رسیدهاند کسانىاند که این مرحله از عمر خویش را در جهتشکوفایى استعدادهاى خود به کار بردهاند . شهید مطهرى از جمله طلابى است که از جوانى خویش بهره فراوانى برده وى مىگوید:
بعضى دورهها تناسب و موقعیتبسیار بهترى براى شکوفا شدن استعدادها دارد] . . . [ همین دوره هفتسالگى تا حدود سى سالگى دوره بسیار مناسبى استبراى شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها، استعداد علمى، استعداد دینى و حتى استعداد اخلاقى ] . . . [ براى طلبهها این دوره طلبگى یک یادگار بسیار خوب و عالى است . کسانى که چند سالى طلبگى کردهاند تا آخر عمر از خوشىهاى این دوران طلبگى یاد مىکنند، با این که در این دوران از نظر شرایط مادى معمولا در وضع خوبى نیستند] . . . [ . دوره خیلى خوبى است چون واقعا دوره بالندگى انسان است و اگر در این دوره انسان از نظر علمى و معنوى محروم بماند، یک زیانى است که نمىشود گفت صد در صد در سنین پیرى و بزرگى جبران شدنى است . (10)
د) استفاده بهتر از امکانات
آن گاه که استعدادهاى شخص، شناخته شود و او توان خویش را در جهتشکوفا نمودن آنها به کار برد، از هر امکانى نیز در جهت آن استعدادها و علایق استفاده مىکند . حوزه علمیه داراى امکانات گوناگونى چون کتابخانه، مراکز پژوهشى، مجلات علمى، مدارس و . . . مىباشد که استفاده هر چه بهتر از آنها مستلزم آن است که هر طلبهاى به مقتضاى کار خویش از آنها بهره گیرد .
ه) تعیین اولویتها
با مشخص شدن علاقه، استعداد و زمینه فعالیت علمى طلبه، بسیارى از اولویتها و سؤالهاى او نیز جواب داده خواهد شد . سؤالاتى از قبیل این که شخص در درس چه اساتیدى حاضر شود، چه کتابهایى بخواند، با چه مراکزى همکارى کند، آینده شغلى و علمى - و حتى خانوادگىاش - چگونه باشد، تا کى به تحصیلات خود ادامه دهد، با چه کسانى مباحثه نماید .
و) موفقیتبیشتر طلاب
با نگاهى به زندگى انسانهاى موفق (چه در حوزه و چه غیر آن) در مىیابیم که یکى از عوامل اصلى موفقیت آنان شناخت و پرورش استعدادهاى خویش بوده است . کسى که بداند استعدادش در چه زمینهاى است، طبعا در همان مسیر برنامهریزى کرده و حرکت مىکند . بدیهى است که هم زودتر و هم بهتر به مقصد مىرسد به خلاف آن که اصلا نمىداند به کجا مىرود یا راه را اشتباه تشخیص داده است . نقل کردهاند که روزى بوعلى سینا در مغازه نانوایى بود . کودکى (بهمنیار) وارد شد و از نانوا طلب چند زغال روشن نمود . نانوا از او پرسید آتش را چگونه مىبرى؟ ، مقدارى خاک بر کف دستخود ریخت و گفت: زغالها را بر روى آن بگذار . بوعلى با دیدن این صحنه، متوجه فطانت و زیرکى کودک و استعداد او براى یادگیرى شد، لذا با موافقت والدین وى امر آموزش او را بر عهده گرفت و یکى از اندیشمندان صاحب نام شد . نمونههایى از این قبیل فراوان است . طلاب حوزههاى علمیه نوعا از نظر استعداد، علاقه و پشتکار چیزى از دیگران کم ندارند، فقط کافى است که این استعدادها شناخته و شکوفا شود تا آثار مبارک آن در زمانى نه چندان طولانى آشکار شود . این کار جداى از منافع معنوى، ثمرات مادى هم دارد .
پیامدها
هر چند از خلال مطالب گذشته، پیامدها عدم توجه به مساله استعداد سنجى تا حدودى مشخص شد، لکن براى درک بیشتر اهمیت مطلب مىتوان به این موارد اشاره کرد:
جا به جایى اهم و مهم (11) در تعیین استاد، منابع تحقیق موضوعات مورد بحث، صرف وقت لازم براى هر درس یا کتاب، تضییع عمر، امکانات، مواهب خدادادى، زحمات استاد و شاگرد، توجه بیش از حد به برخى موضوعات و غفلت در زمینههاى دیگر، از بین رفتن استعداد طلاب، عدم امکان انجام رسالتحوزه و حوزویان به نحو صحیح و متهم شدن آنان به کم کارى، عدم توان پاسخ به سؤالات، تحیر، سرگردانى، یاس و سرگردانى طلاب و در نتیجه عدم جدیت لازم در امر تحصیل .
سؤالات
در این جا ممکن استسؤالاتى مطرح شود که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
سؤال: آیا این کار باعث کاهش اقبال به برخى دروس نخواهد شد؟
جواب: اگر منظور، صرف حضور در کلاس درس باشد، احتمال این امر هست، ولى مقصود از استعداد سنجى آن است که فقط افرادى که علاقه و استعداد تحصیل در یک رشته را دارند آن را تا مرحله نهایى و تخصصىاش پیش ببرند . باید توجه داشت که هرگاه مثلا یک استاد فقه، به جاى تحلیل بردن توان خود براى هزار نفر (که همگى لزوما علاقه، استعداد یا توان فقاهت و اجتهاد را ندارند) تلاش خود را براى پنجاه یا صد نفر مستعد متمرکز کند، علاوه بر خستگى کمتر استاد، امکان بررسى بهتر مطلب، سؤال و جواب متقابل استاد و شاگرد، ارایه تکالیف درسى و . . . بیشتر خواهد شد و در مدت زمان کمترى نتیجه آن پدیدار خواهد گشت، لذا در سیستمهاى آموزشى امروز، هر چه مقطع تحصیلى بالاتر مىرود، درسها تخصصىتر و تعداد شاگردان کمتر مىشود، به عبارتى از «پهنا» کاسته و بر «ژرفا» افزوده مىگردد . البته اجراى روش فوق منافاتى با تحصیل یک دوره آموزش عمومى فقه و آشنایى با مبانى و روشهاى اجتهاد و مباحثى از این قبیل براى عموم طلاب ندارد .
سؤال: آیا استعداد سنجى موجب خروج برخى طلاب از حوزه نمىشود؟
جواب: هر طلبهاى به هر حال در زمینهاى استعداد دارد، اجراى استعداد سنجى باعثشناخت و شکوفایى این استعدادها و استفاده هر چه بهتر از آنها مىشود و بعید استبا انجام این کار، کسى از دایره خدمتبه دین و تبیین و تبلیغ آن بیرون بماند، به علاوه هر چه شخص زودتر بفهمد که زمینه تحصیل در حوزه را ندارد به نفع خود او هم هست و مىتواند به دنبال کارهایى برود که با علایق و سلایقاش سازگارى بیشترى دارد .
سؤال: ممکن است گفته شود از گذشته تا به حال حوزههاى علمیه با همین روال معمول خود خدمات زیادى کرده و چهرههاى برجستهاى را به جامعه تحویل دادهاند و دیگر نیازى به تغییر این وضعیت نیست .
جواب: در این که حوزههاى علوم دینى از بدو پیدایش خود (به رغم همه سختىها و مشکلات) در انجام رسالتخود کوشیده و در عرصههاى مختلف خدمات مفیدى را ارایه دادهاند، شکى نیست . لکن این امر نه تنها منافاتى با مدعاى این مقاله ندارد که مؤید آن هم هست، چرا که با اندک تاملى در مىیابیم که چهرههاى شاخص روحانیت در طول تاریخ کسانى بودهاند که توان خویش را شناخته و از آن کمال استفاده را نمودهاند، به علاوه بازبینى در روشها، رفع نقاط ضعف و اتخاذ راههاى بهتر براى وصول به هدف، لازمه و نشانگر پویایى، بالندگى و حیات یک نهاد یا سازمان است . موفقیت علماى گذشته مرهون احساس مسؤولیت، سخت کوشى، زمانشناسى و اخلاص آنهاست و اینها نکاتى است که امروزه هم بایستى مدنظر قرار گیرد .
سؤال: کسى که براى تحصیل علوم دینى به حوزه مىآید به هر حال مشخص است که علاقهاى به این مقوله دارد، دیگر چه نیازى به استعداد سنجى؟
جواب: چنان چه قبلا اشاره شد وظیفه حوزه، تبلیغ دین است و دین هم داراى ابعاد و جنبههاى گوناگون است . از طرف دیگر هر طلبهاى در یک یا چند بعد از این ابعاد، علاقه و توانایى بیشترى دارد، تمام سخن در این است که لازم استبا روشى منظم، این استعداد و علاقه به شخص شناسانده و طبق برنامه مدون (که متناسب با آن است) تقویت و مورد استفاده قرار گیرد . بنابراین، علاقه و آشنایى اجمالى شخص هنگام ورود به حوزه، سرمایه ارزشمندى است که بایستى از آن به درستى استفاده کرد . به عبارت دیگر این آشنایى و علاقه، شرط لازم است نه کافى .
خاتمه
در پایان این نوشتار تذکر چند مطلب لازم است:
1- شناخت استعداد امرى نیست که به سرعت و یک شبه حاصل شود، بلکه نیازمند استفاده از روشهاى مختلفى است که برخى از آنها عبارتند از:
الف) تجربیات شخصى: از آنجا که هیچ کس به اندازه خود انسان از احوالات درونى، روحیات و علایق و سلایق او آگاه نیست، (12) لذا در اولین قدم این خود شخص است که بایستى با درون کاوى خویشتن به علایق و استعدادهاى خود پى برد و شاید از این جهت است که گفتهاند خودشناسى سودمندترین شناخت هاست . (13)
ب) مشورت با اساتید و افراد صاحب نظر، با تجربه و دلسوز و آگاه
ج) مشاوره و اقدام از طریق یک سیستم و برنامه استعداد سنجى که با استفاده از روشهاى علمى، افراد را در شناخت هر چه بیشتر استعدادها، توانایىها و علایقشان راهنمایى نماید . روشن است که استفاده از هر سه روش فوق نتایجبهترى به دنبال خواهد داشت، لکن نگرش این مقاله آن است که در حوزههاى علمیه حتى بر فرض عدم وجود مورد اول و دوم، وجود مورد سوم، امر لازمى است . چنین مرکزى مىتواند با بهرهگیرى از صاحب نظران امر تعلیم و تربیت و آشنا با حوزههاى علمیه و استفاده از تجارب دیگران، حداقل طلاب جدید الورود را در این زمینه یارى نماید .
2- این که در چند سال اخیر اقدام به تاسیس برخى رشتههاى تخصصى مثل تفسیر، کلام، تبلیغ و . . . شده قدم مثبتى است، لکن باید به گونهاى برنامه ریزى نمود که هر طلبهاى از ابتداى ورود به حوزه مسیر آینده کارى خود را بداند و از تخصصها، مراحل و مقاطع تحصیلى و مدت زمان هر یک و راهها و امکاناتى که در پیش روى اوست آگاهى کامل داشته و در صدد انتخاب یک گرایش علمى براى ادامه تحصیل - پس از گذراندن دوره عمومى - باشد .
3- در رابطه با مدت زمان و مراحل تحصیل در حوزه، دیدگاهها و نظرات مختلفى مطرح بوده و هست . یکى از پیشنهادها (14) این است که کل دوران تحصیل در حوزه به سه مقطع ابتدایى، عمومى و تخصصى (یا دو دوره عمومى و تخصصى) تقسیم شود و براى هر دوره دروس و تعداد واحدهاى آن، منابع مورد استفاده، مدت زمان تحصیل، کیفیت ارزشیابى و . . . مشخص شود . پس از پذیرش طلبه و در مدت تحصیل، در دو مرحله اول و دوم، تا حدودى با فضاى حوزه، مراحل درسى، علاقه و تمایلات خویش آشنا مىگردد و پس از آن الزاما بایستى در یکى از زمینههاى تخصصى ادامه تحصیل دهد .(این گرایشها مىتواند فقه، اصول، تفسیر و علوم قرآن، فلسفه و منطق، کلام، تبلیغ، قضا و . . . باشد) البته لازم است همچون مراحل قبل، وضعیت هر یک از این رشتهها از هر جهت مشخص باشد تا شخص با آگاهى بیشترى در این راه گام بردارد .
از جمله فواید چنین کارى آن است که اولا: مدت زمان تحصیل در حوزه و آینده افراد مشخص است، ثانیا: هر کس با گذراندن دوره عمومى با کلیه مباحث مطرح (یا مورد نیاز) در باب دین آشنایى اجمالى پیدا کرده و همچنین ثمره وجودىاش براى جامعه و مکتب بیشتر است .
البته در طراحى و اجراى این برنامهها بایستى از آرا و نظرات همه ارکان حوزه (مراجع تقلید، اساتید و طلاب) بهره گرفت تا از استحکام و دقتبیشترى برخوردار گردد .
4- شناخت استعدادها و علایق، شرط لازم موفقیت است نه کافى . قدمهاى بعدى عبارت است از: برنامهریزى، سختکوشى و پشتکار، تحصیل منضبط و بررسى مداوم سیر حرکت علمى و رفع نقایص و تقویت نقاط مثبت آن .
5- اگر چه از گذشته تا به حال، شناخت استعداد طلاب کم و بیش توسط برخى اساتید انجام مىگرفته، لکن به صورت مداوم، جامع و فراگیر نبوده، لذا براى بهرهورى بیشتر لازم است این کار با برنامهاى مشخص به صورت بخشى از سیستم پذیرش و آموزش حوزه در آید .
6- آنچه ذکر شد به معناى نادیده گرفتن زحمات انجام شده نیست، بلکه پیشنهادى استبراى استفاده هر چه بیشتر از سرمایههاى ارزشمندى که حوزه در اختیار دارد و موفقیت آنان در انجام رسالتشان; در گسترش دین و معنویت در دنیاى امروز، امید است این بحثبا نقد و بررسى علاقهمندان و صاحب نظران تکمیل گردد .
پىنوشتها:
1) افرادى چون شهید مرتضى مطهرى . ر . ک: مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، تهران: شرکتسهامى انتشار [بى تا]، صص 174- 175 .
2) بحارالانوار، ج 58، ص 65 . لازم به ذکر است که آیات و روایات این مقاله به کمک نرم افزار «نور2، جامع الاحادیث» از مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى استخراج شده است .
3) مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج4، چاپ سوم، انتشارات صدرا، بهار 1367، صص 14 و 161 .
4) به عنوان مثال اگر شما در زمینه ارتباط دین و اخلاق، عبارت morality and religion ] » را در یکى از موتورهاى جستجوگر اینترنت تایپ کنید، در زمانى کمتر از یک دقیقه دهها هزار منبع را به شما معرفى کرده و در دسترستان قرار مىدهد .
5) غررالحکم، ص 46، حدیث 184 .
6) براى آشنایى بیشتر در این باره از جمله بنگرید به کتاب سه جلدى «عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ» ، نوشته مانوئل کاستلز، ترجمه احد عقیلیان، افشین خاکباز و حسن چاوشیان، چاپ اول، تهران: طرح نو و 1380 و 636 و 504 و450 ص .
7) البته بررسى ویژگىهاى عصر اطلاعات و پیامدهاى مثبت و منفى آن براى دین، فرصت دیگرى را مىطلبد .
8) سوره نساء، آیه 28 .
9) قال على علیه السلام: «العمر اقصر من ان تعلم کل ما یحسن بک، فتعلم الاهم فالاهم» ، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 262، ح 60 .
10) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ دهم، تهران: صدرا، زمستان 1367، ص 63 .
11) قال على علیه السلام: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم» ، غررالحکم، ص 477، ح 10944 .
12) بل الانسان على نفسه بصیرة» ، سوره قیامت، آیه 14 .
13) قال على علیه السلام: «معرفة النفس انفع المعارف» ، غررالحکم، ص 232، ح 4640 .
14) از جمله افرادى که این پیشنهاد را مطرح کردهاند شهید آیتالله دکتر بهشتى است . ر . ک: بحثى در باره مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، صص 156- 157 .