آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مقدمه
استعداد سنجى طلاب در حوزه‏هاى علمیه مساله‏اى است که از دیرباز مورد توجه علاقه‏مندان و دل‏سوزان دین و نهادهاى دینى بوده است، (1) لکن آن‏چه امروز اهمیت آن را دو چندان کرده، شرایط و مناسبات حاکم بر جهان امروز و انتظاراتى است که از حوزه و حوزیان وجود دارد . هدف این نوشتار توجه مجدد به این مطلب و تاکید بر اهمیت و لزوم آن است .
وجود تنوع، دگرگونى و ظرفیت‏هاى مختلف در طبیعت و انسان امرى است لازم، بدیهى و پذیرفته شده که عقل، علم، دین و واقعیت‏هاى خارجى بر آن صحه گذاشته‏اند . آیات و روایات گوناگونى وجود دارد که بیانگر وجود ظرفیت و استعدادهاى مختلف در افراد است، از جمله این فرموده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله‏که الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة (2) .
از این روایت و تشبیه موجود در آن مى‏توان استنباط کرد که اولا: ظرفیت و استعداد افراد مختلف است (همان‏طور که یک معدن طلاست دیگرى مس و) . . . ، ثانیا: این استعدادها تا وقتى فعلیت نیافته، شخص به کمال وجودى خویش نخواهد رسید، ثالثا: شکوفایى استعداد نیز همچون بهره‏بردارى از معدن، نیازمند کشف، شناخت، دقت، برنامه‏ریزى، به کارگیرى ابزار مناسب و رفع موانع است .
از نظر فلسفى هم حکما در بحث قوه و فعل گفته‏اند: اگر چه در همه موجودات نوعى قوه و استعداد هست، ولى هر چیز قابلیت و استعداد تبدیل شدن به چیز دیگرى را ندارد، بلکه باید نوعى سنخیت‏بین آن دو باشد، مثلا بین پارچه و پیراهن یک رابطه وجودى هست که حکما آن را «قوه‏» ، «استعداد» یا «امکان استعدادى‏» نامیده‏اند . به خلاف پارچه و سنگ . (3)
علاوه بر منابع دینى و علمى، در متون ادبى و فرهنگ عامه هم نکات جالبى در این باب وجود دارد چنان‏چه شیخ شیراز گفته:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ، لاله روید و در شوره زار، خس
یا این ضرب المثل که «هر کسى را بهر کارى ساختند» و مانند آن .
چرا استعداد سنجى؟
برخى از مسایلى که امر استعداد سنجى و تخصص طلاب در زمینه‏اى خاص را ضرورى کرده عبارتند از:
1. گسترش علوم
کثرت و وسعت علوم و معارف به ویژه در عصر حاضر از جمله در زمینه دین و مباحث مرتبط با آن به حدى گسترده و امکان دسترسى به آن‏ها آن چنان سریع است (4) که عمر کامل یک انسان هم براى بررسى و تکاپو حتى در بخشى از یک علم کافى نیست، لذا بهترین کار، گزینش و انتخاب عرصه‏اى خاص براى فعالیت علمى است که این کار بایستى با توجه به علایق و استعدادهاى شخص انجام گیرد . با توجه به چنین مطلبى است که حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:
العلم اکثر من ان یحاط به فخذوا من کل علم احسنه (5)
2. گسترش نیازها
انسان موجودى است که ابعاد گوناگون فردى، اجتماعى، دینى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، مادى و معنوى و به تبع آن نیازهاى مختلفى دارد و بدیهى است که به آن نظام فکرى و عقیدتى اقبال مى‏کند که بتواند براى این نیازها، پاسخ‏هاى منطقى و اقناعى داشته باشد . روشن است که یک نهاد دینى چون حوزه علمیه وقتى مى‏تواند دیدگاه‏هاى دین را در برابر این نیازها، مطرح کند که در هر کدام از زمینه‏هاى فوق، افراد متخصص داشته باشد .
امروزه ارتباط و پیشرفت فن آورى اطلاع رسانى و ارتباطات، مرزهاى جغرافیایى را بیش از پیش بى‏اثر کرده است . یکى از پیامدهاى این انقلاب - یا انفجار - اطلاعات (6) آن است که ارزش‏ها، هنجارها، نگرانى‏ها، نیازها و سؤالات افراد و جامعه را سریعا به افراد و جوامع دیگر منتقل مى‏کند که بخش عمده‏اى از آن‏ها - به طور مستقیم یا غیر مستقیم - با دین، نهادهاى دینى، و مباحث مطرح در حوزه دین ارتباط دارد . بروز چنین شرایطى وظایف و مسؤولیت نهادهاى دینى در جوامع مختلف را بى‏نهایت‏سنگین کرده است‏بهترین راه مواجهه با این وضعیت، نه غفلت‏یا تغافل بلکه برخورد فعال و آگاهانه است . در این باره بایستى حتى المقدور با چالش‏ها و نیازهاى انسان امروز نسبت‏با دین آشنا شد و در صدد پاسخ‏گویى به آن‏ها بر آمد که این کار جز با شناخت و تربیت افراد مستعد در زمینه‏هاى مختلف ممکن نخواهد بود . (7)
3. محدودیت انسان
به فرموده قرآن انسان موجود ضعیفى است، (8) و ضعف، نشانه محدودیت است . این محدودیت هم از جهت جسمى است و هم از جهت فکرى و روحى . محدودیت عمر انسان و اوقات مفید آن هم مزید بر علت است، (9) بنابر این، وسعت علوم از طرفى و محدودیت‏هاى انسان از طرف دیگر اقتضا مى‏کند که شخص در انتخاب مسیر آینده خود دقت زیادى به کار برده و راه و رشته‏اى را برگزیند که با انگیزه‏ها و استعدادهایش تناسب بیش‏ترى دارد و روشن است که وصول به چنین هدفى قبل از هر چیز مستلزم شناخت استعدادها است .
4. تخصصى شدن علوم
در گذشته، به دلایل مختلف، امکان تخصص یک نفر در چند زمینه ممکن بود و لذا کم نبودند افرادى که عنوان «جامع معقول و منقول‏» بر آن‏ها صدق مى‏کرد . لکن امروزه چنین امرى تقریبا غیرممکن است، و همه علوم به سمت تخصصى شدن پیش مى‏رود . نمونه بارز آن در علوم پزشکى قابل مشاهده است . یکى از دلایل چنین وضعیتى آن است که انسان‏ها متوجه شده‏اند اگر کسى توان و امکانات خویش را صرف پرورش استعداد خود در یک زمینه خاص کند، بهره‏ورى‏اش بیش‏تر است . این تخصصى شدن در علوم انسانى هم به چشم مى‏خورد، به طورى که در برخى از کشورها یک شخص یا مؤسسه تمام امکانات خود را در راه پژوهش یک موضوع خاص - مثلا شناخت‏یک متفکر یا حتى بخشى از اندیشه‏هاى او - به کار مى‏برد چرا که معتقدند "یک ده آباد به از صد شهر خراب" .
فواید
بدیهى است که استعداد سنجى طلاب و استفاده از آنان در زمینه‏هاى مورد علاقه و استعدادشان داراى فواید و ثمراتى است که تصور آن‏ها به تصدیق شان منجر شده و اهمیت چنین کارى را بیش از پیش مشخص مى‏نماید . برخى از این فواید عبارتند از:
الف) موفقیت‏حوزه در عمل به رسالت‏خویش
حوزه علمیه مهم‏ترین نهاد عهده‏دار تبلیغ و دفاع از دین است، لکن باید توجه داشت که آن گاه مى‏توان به موفقیت در انجام این وظیفه امیدوار بود که تمام طلاب استعداد سنجى شده و با برنامه منظم در راه شکوفایى استعدادها و علایق خود گام بر دارند . روشن است که هم دین ابعاد گوناگونى دارد (احکام، اخلاق، اصول عقاید، سیاست و) . . . هم سؤال‏ها و چالش‏هاى موجود در برابر دین و نیازهاى دینى افراد (چه در جامعه ما و چه در جوامع دیگر) متنوع و مختلف است و از طرف دیگر، طلاب نیز به بعدى از این ابعاد علاقه بیش‏ترى دارند، لذا وجود استعداد سنجى براى هدایت هر کدام آنان در مسیر استعدادشان، امر لازمى است . باید توجه داشت که موفقیت‏حوزه در ایفاى این رسالت‏بزرگ تا حد زیادى بیانگر حیات، پویایى، نقش آفرینى و کاربرد دین در عصر حاضر نیز خواهد بود و عملا مهر ابطالى است‏بر دیدگاه کسانى که معتقدند با توجه به پیشرفت‏هاى گوناگونى که بشر در زمینه تکنولوژى، صنعت، علم، فلسفه، حقوق، سیاست و . . . در چند قرن اخیر به دست آورده، عصر دین‏دارى به سر رسیده است، لذا حوزه باید با انجام مستمر و منضبط استعداد سنجى و به کارگیرى استعداد طلاب در زمینه‏هاى مورد علاقه آنان، به پرورش افراد متخصص و صاحبنظرى بپردازد که هر کدام از آن‏ها در زمانى که همه چیز در حال تخصصى شدن است، بتواند راه‏گشاى بسیارى از مشکلات باشد .
ب) بهره‏گیرى هر چه بیش‏تر از اساتید
اساتید حوزه، سرمایه‏هاى ارزشمند و یکى از ارکان اصلى حوزه‏هاى علمیه بوده و هستند . اطلاعات، دانش و تجربه‏هاى آنان به آسانى به دست نیامده، بلکه حاصل سال‏ها تلاش و مجاهدت علمى و اخلاقى و بدون داشتن کم‏ترین چشم داشت مادى است . از چنین منابع ارزشمندى بایستى همواره به بهترین وجه استفاده نمود . چنین کارى آن گاه ممکن است که هر کس به حسب علاقه و استعداد خویش در محضر آنان حاضر شود . به عبارت دیگر تنها فاعلیت فاعل شرط نیست، بلکه قابلیت قابل نیز لازم است . کسى که استعداد و علاقه حضور در یک درس را ندارد اگر در آن درس حاضر شود، علاوه بر هدر دادن وقت‏خویش و زحمت استاد، امکان بهره‏ورى بیش‏تر علاقه‏مندان به آن درس را از آنان سلب مى‏کند . از طرف دیگر آن گاه که استاد ببیند شاگردانش به موضوع بحث علاقه‏مند بوده و مستعد مباحث مطرح شده در کلاس هستند، او نیز به شوق آمده و در تربیت آنان جد و جهد بیش‏ترى به کار مى‏برد . «مستمع صاحب سخن را بر سر وجد آورد .»
ج) استفاده بهینه از عمر
یکى از مهم‏ترین ثمرات استعداد سنجى آن است که شخص از عمر خویشتن به بهترین وجه استفاده مى‏کند . بر طبق آموزه‏هاى دینى یکى از سؤالات در قیامت این است که فرد عمر خود را چگونه گذرانده است . روشن است که وقتى شخص، مسیر زندگى علمى خود را در جهت استعداد و علاقه مشخص نموده و با برنامه‏اى خاص در آن مسیر حرکت کند، گوهر وقت‏خویش را بیهوده هدر نداده است . هر چند تمامى سنین عمر، ارزشمند است، لکن در این میان جوانى ارج و اهمیت‏بیش‏ترى دارد، چرا که بهار عمر، دوران شادابى و سلامتى، پویایى و آمادگى جسمى و فکرى انسان براى فراگیرى است . علت‏سفارش‏هایى که در آیات و روایات پیرامون جوانى، اهمیت و لزوم بهره‏ورى از آن وارد شده همین است . عمده افرادى که در زندگى خویش به موفقیت‏هاى چشم‏گیر رسیده‏اند کسانى‏اند که این مرحله از عمر خویش را در جهت‏شکوفایى استعدادهاى خود به کار برده‏اند . شهید مطهرى از جمله طلابى است که از جوانى خویش بهره فراوانى برده وى مى‏گوید:
بعضى دوره‏ها تناسب و موقعیت‏بسیار بهترى براى شکوفا شدن استعدادها دارد] . . . [ همین دوره هفت‏سالگى تا حدود سى سالگى دوره بسیار مناسبى است‏براى شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها، استعداد علمى، استعداد دینى و حتى استعداد اخلاقى ] . . . [ براى طلبه‏ها این دوره طلبگى یک یادگار بسیار خوب و عالى است . کسانى که چند سالى طلبگى کرده‏اند تا آخر عمر از خوشى‏هاى این دوران طلبگى یاد مى‏کنند، با این که در این دوران از نظر شرایط مادى معمولا در وضع خوبى نیستند] . . . [ . دوره خیلى خوبى است چون واقعا دوره بالندگى انسان است و اگر در این دوره انسان از نظر علمى و معنوى محروم بماند، یک زیانى است که نمى‏شود گفت صد در صد در سنین پیرى و بزرگى جبران شدنى است . (10)
د) استفاده بهتر از امکانات
آن گاه که استعدادهاى شخص، شناخته شود و او توان خویش را در جهت‏شکوفا نمودن آن‏ها به کار برد، از هر امکانى نیز در جهت آن استعدادها و علایق استفاده مى‏کند . حوزه علمیه داراى امکانات گوناگونى چون کتابخانه، مراکز پژوهشى، مجلات علمى، مدارس و . . . مى‏باشد که استفاده هر چه بهتر از آن‏ها مستلزم آن است که هر طلبه‏اى به مقتضاى کار خویش از آن‏ها بهره گیرد .
ه) تعیین اولویت‏ها
با مشخص شدن علاقه، استعداد و زمینه فعالیت علمى طلبه، بسیارى از اولویت‏ها و سؤال‏هاى او نیز جواب داده خواهد شد . سؤالاتى از قبیل این که شخص در درس چه اساتیدى حاضر شود، چه کتاب‏هایى بخواند، با چه مراکزى همکارى کند، آینده شغلى و علمى - و حتى خانوادگى‏اش - چگونه باشد، تا کى به تحصیلات خود ادامه دهد، با چه کسانى مباحثه نماید .
و) موفقیت‏بیش‏تر طلاب
با نگاهى به زندگى انسان‏هاى موفق (چه در حوزه و چه غیر آن) در مى‏یابیم که یکى از عوامل اصلى موفقیت آنان شناخت و پرورش استعدادهاى خویش بوده است . کسى که بداند استعدادش در چه زمینه‏اى است، طبعا در همان مسیر برنامه‏ریزى کرده و حرکت مى‏کند . بدیهى است که هم زودتر و هم بهتر به مقصد مى‏رسد به خلاف آن که اصلا نمى‏داند به کجا مى‏رود یا راه را اشتباه تشخیص داده است . نقل کرده‏اند که روزى بوعلى سینا در مغازه نانوایى بود . کودکى (بهمنیار) وارد شد و از نانوا طلب چند زغال روشن نمود . نانوا از او پرسید آتش را چگونه مى‏برى؟ ، مقدارى خاک بر کف دست‏خود ریخت و گفت: زغال‏ها را بر روى آن بگذار . بوعلى با دیدن این صحنه، متوجه فطانت و زیرکى کودک و استعداد او براى یادگیرى شد، لذا با موافقت والدین وى امر آموزش او را بر عهده گرفت و یکى از اندیشمندان صاحب نام شد . نمونه‏هایى از این قبیل فراوان است . طلاب حوزه‏هاى علمیه نوعا از نظر استعداد، علاقه و پشت‏کار چیزى از دیگران کم ندارند، فقط کافى است که این استعدادها شناخته و شکوفا شود تا آثار مبارک آن در زمانى نه چندان طولانى آشکار شود . این کار جداى از منافع معنوى، ثمرات مادى هم دارد .
پیامدها
هر چند از خلال مطالب گذشته، پیامدها عدم توجه به مساله استعداد سنجى تا حدودى مشخص شد، لکن براى درک بیش‏تر اهمیت مطلب مى‏توان به این موارد اشاره کرد:
جا به جایى اهم و مهم (11) در تعیین استاد، منابع تحقیق موضوعات مورد بحث، صرف وقت لازم براى هر درس یا کتاب، تضییع عمر، امکانات، مواهب خدادادى، زحمات استاد و شاگرد، توجه بیش از حد به برخى موضوعات و غفلت در زمینه‏هاى دیگر، از بین رفتن استعداد طلاب، عدم امکان انجام رسالت‏حوزه و حوزویان به نحو صحیح و متهم شدن آنان به کم کارى، عدم توان پاسخ به سؤالات، تحیر، سرگردانى، یاس و سرگردانى طلاب و در نتیجه عدم جدیت لازم در امر تحصیل .
سؤالات
در این جا ممکن است‏سؤالاتى مطرح شود که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
سؤال: آیا این کار باعث کاهش اقبال به برخى دروس نخواهد شد؟
جواب: اگر منظور، صرف حضور در کلاس درس باشد، احتمال این امر هست، ولى مقصود از استعداد سنجى آن است که فقط افرادى که علاقه و استعداد تحصیل در یک رشته را دارند آن را تا مرحله نهایى و تخصصى‏اش پیش ببرند . باید توجه داشت که هرگاه مثلا یک استاد فقه، به جاى تحلیل بردن توان خود براى هزار نفر (که همگى لزوما علاقه، استعداد یا توان فقاهت و اجتهاد را ندارند) تلاش خود را براى پنجاه یا صد نفر مستعد متمرکز کند، علاوه بر خستگى کم‏تر استاد، امکان بررسى بهتر مطلب، سؤال و جواب متقابل استاد و شاگرد، ارایه تکالیف درسى و . . . بیش‏تر خواهد شد و در مدت زمان کم‏ترى نتیجه آن پدیدار خواهد گشت، لذا در سیستم‏هاى آموزشى امروز، هر چه مقطع تحصیلى بالاتر مى‏رود، درس‏ها تخصصى‏تر و تعداد شاگردان کم‏تر مى‏شود، به عبارتى از «پهنا» کاسته و بر «ژرفا» افزوده مى‏گردد . البته اجراى روش فوق منافاتى با تحصیل یک دوره آموزش عمومى فقه و آشنایى با مبانى و روش‏هاى اجتهاد و مباحثى از این قبیل براى عموم طلاب ندارد .
سؤال: آیا استعداد سنجى موجب خروج برخى طلاب از حوزه نمى‏شود؟
جواب: هر طلبه‏اى به هر حال در زمینه‏اى استعداد دارد، اجراى استعداد سنجى باعث‏شناخت و شکوفایى این استعدادها و استفاده هر چه بهتر از آن‏ها مى‏شود و بعید است‏با انجام این کار، کسى از دایره خدمت‏به دین و تبیین و تبلیغ آن بیرون بماند، به علاوه هر چه شخص زودتر بفهمد که زمینه تحصیل در حوزه را ندارد به نفع خود او هم هست و مى‏تواند به دنبال کارهایى برود که با علایق و سلایق‏اش سازگارى بیشترى دارد .
سؤال: ممکن است گفته شود از گذشته تا به حال حوزه‏هاى علمیه با همین روال معمول خود خدمات زیادى کرده و چهره‏هاى برجسته‏اى را به جامعه تحویل داده‏اند و دیگر نیازى به تغییر این وضعیت نیست .
جواب: در این که حوزه‏هاى علوم دینى از بدو پیدایش خود (به رغم همه سختى‏ها و مشکلات) در انجام رسالت‏خود کوشیده و در عرصه‏هاى مختلف خدمات مفیدى را ارایه داده‏اند، شکى نیست . لکن این امر نه تنها منافاتى با مدعاى این مقاله ندارد که مؤید آن هم هست، چرا که با اندک تاملى در مى‏یابیم که چهره‏هاى شاخص روحانیت در طول تاریخ کسانى بوده‏اند که توان خویش را شناخته و از آن کمال استفاده را نموده‏اند، به علاوه بازبینى در روش‏ها، رفع نقاط ضعف و اتخاذ راه‏هاى بهتر براى وصول به هدف، لازمه و نشان‏گر پویایى، بالندگى و حیات یک نهاد یا سازمان است . موفقیت علماى گذشته مرهون احساس مسؤولیت، سخت کوشى، زمان‏شناسى و اخلاص آن‏هاست و این‏ها نکاتى است که امروزه هم بایستى مدنظر قرار گیرد .
سؤال: کسى که براى تحصیل علوم دینى به حوزه مى‏آید به هر حال مشخص است که علاقه‏اى به این مقوله دارد، دیگر چه نیازى به استعداد سنجى؟
جواب: چنان چه قبلا اشاره شد وظیفه حوزه، تبلیغ دین است و دین هم داراى ابعاد و جنبه‏هاى گوناگون است . از طرف دیگر هر طلبه‏اى در یک یا چند بعد از این ابعاد، علاقه و توانایى بیش‏ترى دارد، تمام سخن در این است که لازم است‏با روشى منظم، این استعداد و علاقه به شخص شناسانده و طبق برنامه مدون (که متناسب با آن است) تقویت و مورد استفاده قرار گیرد . بنابراین، علاقه و آشنایى اجمالى شخص هنگام ورود به حوزه، سرمایه ارزش‏مندى است که بایستى از آن به درستى استفاده کرد . به عبارت دیگر این آشنایى و علاقه، شرط لازم است نه کافى .
خاتمه
در پایان این نوشتار تذکر چند مطلب لازم است:
1- شناخت استعداد امرى نیست که به سرعت و یک شبه حاصل شود، بلکه نیازمند استفاده از روش‏هاى مختلفى است که برخى از آن‏ها عبارتند از:
الف) تجربیات شخصى: از آنجا که هیچ کس به اندازه خود انسان از احوالات درونى، روحیات و علایق و سلایق او آگاه نیست، (12) لذا در اولین قدم این خود شخص است که بایستى با درون کاوى خویشتن به علایق و استعدادهاى خود پى برد و شاید از این جهت است که گفته‏اند خودشناسى سودمندترین شناخت هاست . (13)
ب) مشورت با اساتید و افراد صاحب نظر، با تجربه و دلسوز و آگاه
ج) مشاوره و اقدام از طریق یک سیستم و برنامه استعداد سنجى که با استفاده از روش‏هاى علمى، افراد را در شناخت هر چه بیش‏تر استعدادها، توانایى‏ها و علایق‏شان راهنمایى نماید . روشن است که استفاده از هر سه روش فوق نتایج‏بهترى به دنبال خواهد داشت، لکن نگرش این مقاله آن است که در حوزه‏هاى علمیه حتى بر فرض عدم وجود مورد اول و دوم، وجود مورد سوم، امر لازمى است . چنین مرکزى مى‏تواند با بهره‏گیرى از صاحب نظران امر تعلیم و تربیت و آشنا با حوزه‏هاى علمیه و استفاده از تجارب دیگران، حداقل طلاب جدید الورود را در این زمینه یارى نماید .
2- این که در چند سال اخیر اقدام به تاسیس برخى رشته‏هاى تخصصى مثل تفسیر، کلام، تبلیغ و . . . شده قدم مثبتى است، لکن باید به گونه‏اى برنامه ریزى نمود که هر طلبه‏اى از ابتداى ورود به حوزه مسیر آینده کارى خود را بداند و از تخصص‏ها، مراحل و مقاطع تحصیلى و مدت زمان هر یک و راه‏ها و امکاناتى که در پیش روى اوست آگاهى کامل داشته و در صدد انتخاب یک گرایش علمى براى ادامه تحصیل - پس از گذراندن دوره عمومى - باشد .
3- در رابطه با مدت زمان و مراحل تحصیل در حوزه، دیدگاه‏ها و نظرات مختلفى مطرح بوده و هست . یکى از پیشنهادها (14) این است که کل دوران تحصیل در حوزه به سه مقطع ابتدایى، عمومى و تخصصى (یا دو دوره عمومى و تخصصى) تقسیم شود و براى هر دوره دروس و تعداد واحدهاى آن، منابع مورد استفاده، مدت زمان تحصیل، کیفیت ارزشیابى و . . . مشخص شود . پس از پذیرش طلبه و در مدت تحصیل، در دو مرحله اول و دوم، تا حدودى با فضاى حوزه، مراحل درسى، علاقه و تمایلات خویش آشنا مى‏گردد و پس از آن الزاما بایستى در یکى از زمینه‏هاى تخصصى ادامه تحصیل دهد .(این گرایش‏ها مى‏تواند فقه، اصول، تفسیر و علوم قرآن، فلسفه و منطق، کلام، تبلیغ، قضا و . . . باشد) البته لازم است همچون مراحل قبل، وضعیت هر یک از این رشته‏ها از هر جهت مشخص باشد تا شخص با آگاهى بیش‏ترى در این راه گام بردارد .
از جمله فواید چنین کارى آن است که اولا: مدت زمان تحصیل در حوزه و آینده افراد مشخص است، ثانیا: هر کس با گذراندن دوره عمومى با کلیه مباحث مطرح (یا مورد نیاز) در باب دین آشنایى اجمالى پیدا کرده و هم‏چنین ثمره وجودى‏اش براى جامعه و مکتب بیش‏تر است .
البته در طراحى و اجراى این برنامه‏ها بایستى از آرا و نظرات همه ارکان حوزه (مراجع تقلید، اساتید و طلاب) بهره گرفت تا از استحکام و دقت‏بیش‏ترى برخوردار گردد .
4- شناخت استعدادها و علایق، شرط لازم موفقیت است نه کافى . قدم‏هاى بعدى عبارت است از: برنامه‏ریزى، سخت‏کوشى و پشتکار، تحصیل منضبط و بررسى مداوم سیر حرکت علمى و رفع نقایص و تقویت نقاط مثبت آن .
5- اگر چه از گذشته تا به حال، شناخت استعداد طلاب کم و بیش توسط برخى اساتید انجام مى‏گرفته، لکن به صورت مداوم، جامع و فراگیر نبوده، لذا براى بهره‏ورى بیش‏تر لازم است این کار با برنامه‏اى مشخص به صورت بخشى از سیستم پذیرش و آموزش حوزه در آید .
6- آنچه ذکر شد به معناى نادیده گرفتن زحمات انجام شده نیست، بلکه پیشنهادى است‏براى استفاده هر چه بیش‏تر از سرمایه‏هاى ارزشمندى که حوزه در اختیار دارد و موفقیت آنان در انجام رسالت‏شان; در گسترش دین و معنویت در دنیاى امروز، امید است این بحث‏با نقد و بررسى علاقه‏مندان و صاحب نظران تکمیل گردد .
پى‏نوشت‏ها:
1) افرادى چون شهید مرتضى مطهرى . ر . ک: مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، تهران: شرکت‏سهامى انتشار [بى تا]، صص 174- 175 .
2) بحارالانوار، ج 58، ص 65 . لازم به ذکر است که آیات و روایات این مقاله به کمک نرم افزار «نور2، جامع الاحادیث‏» از مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى استخراج شده است .
3) مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏4، چاپ سوم، انتشارات صدرا، بهار 1367، صص 14 و 161 .
4) به عنوان مثال اگر شما در زمینه ارتباط دین و اخلاق، عبارت morality and religion ] » را در یکى از موتورهاى جستجوگر اینترنت تایپ کنید، در زمانى کمتر از یک دقیقه ده‏ها هزار منبع را به شما معرفى کرده و در دسترس‏تان قرار مى‏دهد .
5) غررالحکم، ص 46، حدیث 184 .
6) براى آشنایى بیشتر در این باره از جمله بنگرید به کتاب سه جلدى «عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ‏» ، نوشته مانوئل کاستلز، ترجمه احد عقیلیان، افشین خاکباز و حسن چاوشیان، چاپ اول، تهران: طرح نو و 1380 و 636 و 504 و450 ص .
7) البته بررسى ویژگى‏هاى عصر اطلاعات و پیامدهاى مثبت و منفى آن براى دین، فرصت دیگرى را مى‏طلبد .
8) سوره نساء، آیه 28 .
9) قال على علیه السلام: «العمر اقصر من ان تعلم کل ما یحسن بک، فتعلم الاهم فالاهم‏» ، شرح نهج‏البلاغه، ج 20، ص 262، ح 60 .
10) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ دهم، تهران: صدرا، زمستان 1367، ص 63 .
11) قال على علیه السلام: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم‏» ، غررالحکم، ص 477، ح 10944 .
12) بل الانسان على نفسه بصیرة‏» ، سوره قیامت، آیه 14 .
13) قال على علیه السلام: «معرفة النفس انفع المعارف‏» ، غررالحکم، ص 232، ح 4640 .
14) از جمله افرادى که این پیشنهاد را مطرح کرده‏اند شهید آیت‏الله دکتر بهشتى است . ر . ک: بحثى در باره مرجعیت و روحانیت، چاپ دوم، صص 156- 157 .

تبلیغات