آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مقدمه
آن چه در پى مى‏آید نگاهى گذرا به زندگانى حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره است.
ماخذهاى این زندگانى‏نامه‏ى مختصر ، کتاب‏هاى ارزش‏مند «زندگى آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏» (نوشته‏ى آیت‏الله واعظ زاده‏ى خراسانى) و «المنهج الرجالی... لسید الطائفة آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏» (نوشته‏ى فاضل گرامى آقاى سیدمحمدرضا حسینى جلالى) و «زندگانى زعیم بزرگ عالم تشیع، آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏» (نوشته‏ى نویسنده‏ى ارزش‏مند آقاى على دوانى) و «شکوه فقاهت‏» (تهیه و نشر از سوى مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه‏ى علمیه‏ى قم) و... است.
علاقه‏مندان براى دانستن تفصیل زندگانى حضرت ایشان، به این کتاب‏ها و منابع دیگر مراجعه کنند.
پیش از مرورى بر زندگانى حضرت آیة‏الله بروجردى، مناسب است‏شخصیت ایشان را در بیانى کوتاه و گویا، معرفى کنیم. پیام مقام معظم رهبرى، حفظه‏الله‏تعالى که به مناسبت محفل تکریمى که براى آن بزرگوار در سى‏امین سالگرد وفات ایشان بر پا شده بود صادر شده چنین ویژگى‏اى دارد.
در این‏جا خلاصه‏اى از این پیام به نقل از کتاب «شکوه فقاهت‏» آورده مى‏شود.
بسم‏الله‏الرحمان‏الرحیم
جاى خوش‏وقتى بسیار است که همت و پشتکار مؤسسین این مجمع و شما حضار محترم آن، مصروف تجدید یاد و اعلاى ذکر فقیه عظیم‏القدر و کم‏نظیرى شده است که برکات و آثار حیات پربار او به زمان خود او و به عرصه‏ى فقاهت، منحصر نماند و او، چون خورشیدى درخشان برتعدادى از علوم اسلامى، بلکه بر روش‏ها و شیوه‏هاى تحقیق در آن‏ها و نیز بر فضاى عام حیات مسلمین، در زمان خود و پس از آن، پرتو افشانى کرده و هنوز علماى اسلام و جهان اسلام از تاثیرات مبارک آن عمر پر ثمر و ریاست و مرجعیت تامه‏ى پانزده ساله‏ى او متمتع‏اند.
[..]. علم و تقوا و اخلاص و روشن‏بینى و بزرگ‏منشى و کیاست و نوآورى و جامع‏نگرى و خستگى‏ناپذیرى و بسى خصلت‏هاى کم یاب و نفیس دیگر، از این مرد بزرگ و ذخیره‏ى الهى، چنان شخصیت ذو ابعاد و عظیمى فراهم آورده بود که نظیر آن را در فقهاى صاحب نام و برخوردار از زعامت، به ندرت مى‏توان یافت.
او، در فقاهت، مبتکر شیوه‏اى جدید و در رجال و حدیث، صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت‏شاگرد و تعلیم کار دسته جمعى، بر زمان خود سبقت داشت.
[..]. حوزه‏ى علمیه تحت زعامت او، پرورش‏گاه و خاست‏گاه افکار نو و گوهرهاى درخشانى شد که به برکت آن در سال‏هاى بعد، نهضت روحانیت پى ریخته شد و حرکتى که در اوج آن، انقلاب عظیم و شکوهمند اسلامى به رهبرى مجدد بزرگ اسلام، حضرت امام خمینى‏قدس سره بود، سربرآورد.
با این همه، در مجموع شخصیت آن بزرگ مرد، آن‏چه بیش از همه درخشنده و چشم‏گیر بود، اخلاص و تقوایى بود که وى در همه‏ى امور خود از آن بهره مى‏گرفت.
[..]. شایسته است که حوزه‏هاى علمیه و زعماى علمى آن [..]. روش‏هاى علمى و تحقیقى آن بزرگوار را نیز - که همچنان از تازگى برخوردار است - تعقیب و تکمیل کنند و گردونه‏ى فقاهت اسلام را به پیش ببرند [..]. .
ولادت
حضرت آیت‏الله‏العظمى حاج‏آقا حسین طباطبایى بروجردى‏قدس سره در پایان ماه صفر هزار و دویست و نود و دو، در بروجرد، در خانه‏اى سرشار از علم و تقوا، از پدر و مادرى عالى نسب، به دنیا آمد.
نسب‏نامه
ایشان، پسرعلى (1252 - 1329 ق)، پسراحمد (1211 - 1280ق)، پسر على نقى (1188 - 1249ق)، پسرجواد (متوفاى 1242 ق)، پسر سید محمد (حدود 1090 - حدود 1160 ق)، پسر عبدالکریم، پسرمراد، پسر شاه اسدالله، پسر جلال‏الدین امیر، پسر حسن، پسر مجدالدین، پسر قوام الدین، پسر اسماعیل، پسر عباد، پسر ابوالمکارم، پسر عباد، پسر ابوالمجد، پسر عباد، پسر على، پسر حمزه، پسر طاهر، پسر على، پسر محمد، پسر احمد، پسر محمد، پسر احمد، پسر ابراهیم طباطبا، پسر اسماعیل دیباج، پسرابراهیم غمر (متوفاى 145 ق در زندان منصور عباسى)، پسر حسن مثنى، پسر حضرت امام حسن مجتبى‏علیه السلام است.
همان‏گونه که از این نسب نامه روشن مى‏شود، نسب ایشان، با سى واسطه به حضرت امام حسن مجتبى و امام حسین‏علیهما السلام مى‏رسد. به همین خاطر، جدشان سیدمحمد طباطبایى، در رساله‏ها، نسب خود را «حسنى حسینى‏» معرفى مى‏کند.
نیز نسب ایشان، با پنج واسطه به سیدمحمد طباطبایى - سر سلسله‏ى سادات طباطبایى ساکن بروجرد - و با بیست و شش واسطه به «ابراهیم طباطبا» - جد اعلاى همه‏ى سادات طباطبایى - مى‏رسد.
مادر ایشان، سیده آغابیگم دختر سیدمحمدعلى، پسر سیدعابد، پسر سید على، پسرسیدمحمد، پسر عبدالکریم است.
حضرت آیت‏الله، از طریق مادر، نسبت‏اش به علامه‏ى مجلسى اول مى‏رسد.
همسر و فرزندان ایشان
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره سه بار ازدواج کرده‏اند.
ایشان، از همسر نخست‏شان، دو پسر و سه دختر داشتند، همه‏ى این فرزندان در کودکى (یکى از دختران، در جوانى) وفات کرده‏اند.
چون این بانوى بزرگوار، دیگر فرزندى نیاورد، به حضرت آیت‏الله پیشنهاد کرد که با دختر حاج محمدجعفر اصفهانى (از تاجران متدین بروجرد) به نام «زهرا خانم‏» ازدواج کند.
از همسر دوم ایشان دو پسر و دو دختر باقى ماند.
پسر بزرگ ایشان مرحوم حجة‏الاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن طباطبائى بروجردى مردى فاضل بود و در کارهاى رجالى به ایشان کمک مى‏کرد. حجة‏الاسلام سید محمدصادق طباطبائى - زید عزه - فرزند ایشان است. پسر دیگر ایشان، حجة‏الاسلام سیداحمد طباطبائى بروجردى بود که در عنفوان جوانى درگذشت. آقازاده ایشان - زید عزه - از فضلاى حوزه مى‏باشد.
یکى از دامادهاى آیت‏الله العظمى بروجردى، آیت‏الله علوى از علماى تهران است که آیت‏الله علوى بروجردى از مدرسان کنونى حوزه، فرزند ایشان مى‏باشد.
داماد دیگر ایشان مرحوم آیت‏الله سیدجعفر احمدى که همشیره‏زاده ایشان و ابوالزوجه مرحوم حجة‏الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدى گلپایگانى مى‏باشد.
حضرت آیت‏الله، پس از وفات همسر دومشان، با بانوى محترم به نام «نصرت آغا» (فرزند مرحوم سید عبدالواحد طباطبایى - عموزاده‏ى ایشان - ) ازدواج کرد.
این بانوى گرامى، تا پایان عمر حضرت آیة‏الله، مانند پروانه، بر گرد شمع وجود حضرت آیة‏الله مى‏چرخید و مواظب احوال ایشان بود.
ایزد تبارک و تعالى، همه‏شان را مشمول رحمت‏خاص خویش بگرداند.
آیت‏الله‏العظمى بروجردى در سال
1345 ق، هنگام سفر به حج
آغاز تحصیل
ایشان، هفت‏ساله بود که به مکتب رفت. پس از گذراندن دوره‏ى مکتب‏خانه، به مدرسه‏ى «نوربخش‏» که در آن زمان، مجمع فضلا و مرکز علمیه‏ى بروجرد بود وارد شد و تا هجده سالگى در این مدرسه، به فراگیرى علومى مانند صرف و نحو و... و دوره‏ى سطح اصول و فقه پرداخت.
از همان آغاز، حافظه‏ى قوى و استعداد سرشار و ذکاوت بى‏نظیر او، حکایت از آینده‏اى درخشان داشت.
هجرت به اصفهان
از آن جا که حوزه‏ى علمیه‏ى بروجرد، دیگر نیاز علمى او را پاسخ‏گو نبود، در آغاز سال هزار و سیصد و ده قمرى به اصفهان کوچید.
این سفر، چهار سال طول کشید و ایشان در این مدت، با جدیت و پشتکار در مدرسه‏ى صدر اصفهان، به خوشه چینى از اساتید بزرگ آن زمان پرداخت.
اساتید ایشان در اصفهان
ایشان، پس از ورود به اصفهان، به درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچه‏اى پا نهاد.
آن استاد گران‏مایه، به حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى، بسیار اظهار مهر و علاقه مى‏کرد. به گونه‏اى که ایشان، تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزش‏مند را فراموش نکرد.
وى افزون بر این درس، در درس‏هاى جناب میرزا ابوالمعالى کلباسى و جناب سیدمحمدتقى مدرس زانوى شاگردى بر زمین نهاد.
ایشان، علاوه بر فقه و اصول و رجال، به درس فلسفه‏ى دو فحل این فن، یعنى آخوند کاشى و جهانگیرخان قشقایى، حاضر شد.
ازدواج
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره در سال هزار و سیصد و چهارده به فرمان پدر به بروجرد بازگشت و تاهل اختیار کرد.
پدرش، دخترى به نام خدیجه را انیس زندگى او کرد. ایشان، تا پایان عمر از خدمات این زن در امر تحصیل و تدریس‏اش بسیار به نیکى یاد مى‏کرد. پس از وفات این بانوى گرامى، ایشان هفته‏اى یک بار یا بیش‏تر، پس از درس، در ایوان صحن بزرگ حضرت معصومه‏علیها السلام بر سر قبر او مى‏نشست.
ایشان، در ابتدا، چون مى‏ترسید که ازدواج، مانع تحصیل او گردد، از ازدواج‏کردن گریزان بود. ولى آن هنگام که پدر به او گفت: «اگر به فرمان پدر عمل کنى امید است که خداوند به تو، توفیقى دهد که به مراحل بالا برسى، ولى اگر به فرمان من گوش ندهى، شاید همین توفیقات هم از تو گرفته شود.» ، پذیرفت که ازدواج کند.
و چه زیبا، حق بودن سخن پدر آشکار شد و آن بانوى گرامى، با تلاش‏هاى فراوان‏اش، تحصیل ایشان را آسان‏تر کرد.
بازگشت دو باره به اصفهان
ایشان، پس از متاهل شدن، دو باره به اصفهان کوچید. مدت این اقامت، پنج‏سال بود.
ایشان، در این مدت، افزون بر حضور در درس اساتیدى که نام‏شان گذشت، خود به تدریس دوره‏ى سطح حوزه پرداخت.
به سبب خوش استعدادى و بیان روان و... طلبه‏هاى فراوانى در درس ایشان حاضر مى‏شدند.
حضرت ایشان در این مدت تقریبا ده سال، مبانى علمى خود را تقویت کرد تا آن جا که از سه استاد بزرگوارش (سیدمحمدباقر درچه‏اى و سیدمیرزا محمدتقى مدرس و میرزا ابوالمعالى کلباسى) اجازه‏ى اجتهاد دریافت کرد.
هجرت به نجف اشرف
در سال هزار و سیصد و نوزده، پدر ایشان، زمینه‏ى هجرت او را به نجف‏اشرف فراهم کرد.
ایشان در هنگام این هجرت، مجتهدى بیست و هفت‏ساله بود.
اساتید ایشان در نجف
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره در نجف اشرف به درس دو فحل بزرگ حوزه، یعنى جنابان آخوند خراسانى و شریعت اصفهانى (شیخ الشریعه) حاضر شد و نه سال از محضر این دو بزرگوار سود جست.
البته، ایشان مى‏فرمود که حوزه‏ى نجف نتوانست مبانى علمى‏اش را دگرگون کند.
مرحوم آخوند خراسانى، چنان به این شاگرد علاقه داشت که اگر او در جلسه‏اى سخن نمى‏گفت، به او رو مى‏کرد و مى‏گفت: «شما، نظرى ندارید؟» !
لله دره عالما!
ایشان، از این دو بزرگوار نیز اجازه‏ى اجتهاد دریافت کرد.
بازگشت‏به بروجرد
ایشان، در اواخر سال هزار و سیصد و بیست و هشت قمرى، براى دیدار پدر و مادر و... به بروجرد بازگشت.
شش ماه از ورود ایشان به بروجرد نگذشته بود که پدرشان وفات کرد و چون وصى پدر و سرپرست‏یک خواهر و برادر صغیر بود، دیگر نتوانست‏به نجف اشرف باز گردد و در بروجرد ماندگار شد.
از متن نامه‏هاى باقیمانده از مرحوم آخوند خراسانى مى‏توان به میزان تاثر و تاسف ایشان از مفارقت این شاگرد فاضل، پى‏برد. نیز مرحوم آیت‏الله‏العظمى بروجردى، همواره، مراتب تاثر خود را از فراق نجف اشرف یاد مى‏کرد.
در مراجعت‏به بروجرد، مورد تکریم و استقبال گرم مردم قرار گرفت و همه‏جا، سخن از مراتب علم و نبوغ وى بود.
مسافرت به مشهد و بازگشت‏به بروجرد
به دنبال وفات فرزند و تالمات روحى، ایشان، در سال هزار و سیصد و چهل قمرى، به مشهد مقدس کوچید و چند ماه در آن جا توقف کرد.
در مشهد، مورد توجه علما و طلاب مشهد قرار گرفت و حوزه‏ى درس تشکیل داد و با بزرگان علماى مشهد و نیز عارف نامى شیخ حسنعلى نخودکى - اعلى‏الله مقامه - مانوس گردید.
بر اثر اصرار اهالى بروجرد و نامه‏ها و تلگراف‏هاى پیاپى ایشان، و آمدن گروهى از بزرگان آن شهر به مشهد مقدس، سرانجام مشهد را ترک گفت و عازم وطن گردید.
در بازگشت‏به بروجرد، وارد قم مى‏شوند و مورد توجه علماى شهر، مانند آیت‏الله مؤسس، قرار مى‏گیرند و به دنبال اصرار طلبه‏ها، در قم درسى را شروع مى‏کنند، اما باز نامه‏هاى فراوانى از بروجرد به قم فرستاده مى‏شود که محتوایشان درخواست‏بازگشت ایشان به بروجرد بود.
ایشان، پس از یک سال دورى از بروجرد، با استقبال گرم و پرشکوه مردم بروجرد، وارد این شهر مى‏شوند.
سفر حج
ایشان، در سال هزار و سیصد و چهل و پنج قمرى، عازم سفر حج‏شدند.
ابتدا، به نجف اشرف وارد شد و صد روز در آن جا ماند. آیات عظام نجف اشرف، مانند مرحوم سیدابوالحسن اصفهانى و مرحوم میرزاحسین نایینى و مرحوم آقا ضیاء عراقى و مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانى و... مقدم او را گرامى داشتند.
بازگشت ایشان از سفر حج، با اجتماع علماى اصفهان در قم به منظور اعتراض به روش ضد اسلامى رضاخان قلدر، مصادف شد.
تماس ایشان با علما و نقش ایشان در این حرکت، سبب شد که با ورودشان به ایران، به فرمان رضاخان قلدر، در مرز ایران دستگیر و در تهران زندانى گردد.
اتفاقا، در همان زمان، رضاخان قلدر در بروجرد بود و خبر دستگیرى ایشان را به سادات طباطبایى داد. در پى درخواست مؤکد آنان، رضاخان قلدر، به آزادى ایشان فرمان داد.
در تهران، رضاخان قلدر، با ایشان ملاقات کرد و وى را مورد احترام! قرار داد و از او خواست که در تهران بماند.
توقف او در تهران، صد روز طول کشید. از تهران به مشهد کوچید و هفت ماه در آن شهر شریف ماند.
گویا، ایشان، مایل نبودند که مشهد مقدس را ترک کنند، اما عواملى سبب شد که ایشان در سال هزار و سیصد و چهل و شش راهى بروجرد گردند.
مرجعیت تقلید
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره در هنگام توقف در بروجرد، به عنوان یکى از مراجع تقلید، شناخته شده بود.
با وفات مرحوم آیت‏الله‏العظمى سیدابوالحسن اصفهانى - رضوان الله علیه - در سال هزار و سیصد و بیست و پنج قمرى، بسیارى از مقلدان آن جناب، به حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى رجوع کردند.
با وجود آیات ثلاث در قم و علماى برجسته‏ى دیگر در نجف و... شخصیت آیت‏الله‏العظمى بروجردى، برجستگى خاص و مشخصى داشت.
ایشان، در همان سال‏هاى نخست که از نجف اشرف برمى‏گردند، کتاب عروة‏الوثقى را حاشیه مى‏زنند و حاشیه‏ى ایشان، نخستین حاشیه‏ى چاپ شده بر عروة‏الوثقى است.
هجرت به قم
ایشان، پس از بازگشت از نجف اشرف، نزدیک به سى و اندى سال در بروجرد به سر مى‏برند.
در این مدت، حوزه‏ى درس قوى‏اى در بروجرد پدید مى‏آورند و به پرورش شاگرد مى‏پردازند.
محل تدریس ایشان، گاهى مسجد سیدجواد و زمانى مدرسه‏ى علمیه‏ى نوربخش و اغلب اوقات، منزل‏شان بوده است.
در اواخر سال هزار و سیصد و شصت و سه قمرى، ایشان براى معالجه‏ى بیمارى‏اش به تهران مى‏آیند و در بیمارستان فیروزآبادى بسترى مى‏شوند.
در مدت هفتاد روزى که ایشان بسترى بودند، تلگراف‏ها و نامه‏هاى تفقد، سیل‏وار به تهران سرازیر مى‏شود. این نامه‏ها و... مضمون دیگرى هم داشت. مضمون آن‏ها درخواست از ایشان براى اقامت در قم بود.
یکى از شخصیت‏هایى که براى این امر تلاش مى‏کرد، حضرت امام خمینى - سلام الله علیه - بود.
ایشان، پس از مرخص شدن از بیمارستان، راهى قم شدند.
حوزه، در هنگام ورود ایشان، به دست مراجع ثلاث (آیات عظام سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت و سیدمحمدتقى خوانسارى) اداره مى‏شد.
ورود ایشان به قم، در عصر پنج‏شنبه بیست و ششم صفر هزار و سیصد و شصت و چهار قمرى بود.
وى در صحن بزرگ حضرت معصومه‏علیها السلام به جاى آیت‏الله صدر - که به احترام وى، آن جا را ترک کرد - به نماز ایستاد.
ایشان، در قم، در مسجد بالاسر و گاهى مدرسه‏ى فیضیه و مسجد عشقعلى، فقه و اصول تدریس مى‏کردند.
در درس ایشان، جز مراجع ثلاث، بیش‏تر مدرسان بزرگ حوزه، مانند حضرت امام و آقاى محقق داماد، شرکت مى‏کردند.
با ورود ایشان به قم، حوزه، جان تازه‏اى گرفت و فعالیت‏هاى فرهنگى حوزه براى گسترش اسلام در میان مردم، شتاب یافت. فعالیت‏هاى فرهنگى گروهى، رشد کرد. کتاب‏هاى عالمان کهن حوزه، دوباره احیا شد. درس خواندن طلبه‏ها نظم پیدا کرد. امتحان از طلبه‏ها آغاز شد. شهریه‏ى طلبه‏ها نظمى بیش از گذشته یافت و... .
شیوه‏ى فقاهتى حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى
ایشان مکتب و شیوه‏ى خاصى در فقه و استنباط احکام داشتند. امتیاز مکتب فقهى ایشان به این شرح است:
1 - توجه به تاریخچه‏ى مسئله; ایشان، ابتدا، ریشه‏ى تاریخى بحث را مورد نظر قرار مى‏دادند و فراز و نشیب‏هاى آن را مى‏نمایاندند.
2 - تقسیم‏بندى ادله‏ى مسئله; ایشان از میان ادله‏اى که براى مسئله‏اى مطرح شده است، تنها، آن‏هایى را که محکم مى‏دیدند مطرح و با متانت و دقت‏بررسى مى‏کردند.
3 - دسته‏بندى ادله‏ى مسئله; ایشان، ادله‏ى مسئله را براساس محتوایشان دسته‏بندى مى‏کردند و آن‏گاه به مقایسه‏ى آن‏ها با هم مى‏پرداختند.
4 - نگاه به فقه اهل سنت; ایشان معتقد بودند که تعدادى از روایات ما، نگاه شان به سوى اقوال اهل سنت است. از این رو، به فقه مقارن اهمیت‏بسیار مى‏دادند. ایشان با بیان احادیث اهل سنت معناى این‏گونه روایات را بسیار روشن و مشخص مى‏کردند.
5 - ایشان، به اصول اولیه فقه مانند مقنع و هدایه شیخ صدوق و مقنعه‏ى شیخ مفید و مراسم سلار و کافى عنایتى ویژه داشت. و شهرت میان قدما را بسیار ارج مى‏نهاد و آن را غیر از شهرت در کتاب‏هاى علماى بعدى مى‏دانست .
6 - ایشان، عنایتى خاص به قرآن براى استنباط احکام شرعى داشتند. از این رو، همیشه این اشکال را به وسایل‏الشیعه داشتند که چرا به آیات حکمى چندان نپرداخته است. ایشان، در ساختار کتاب جامع‏احادیث الشیعه، ابتدا آیات را آورده‏اند.
تالیفات
ایشان، به نوشتن، بسیار اهمیت مى‏داد و طلبه‏ها را برنگارش درس‏ها و... تشویق فراوان مى‏کرد به گونه‏اى که حتى خواستار زیبایى خط طلبه‏ها بود.
نوشته‏هایى که از حضرت ایشان برجاى مانده به شرح زیراست:
1 - ترتیب اسانید الکافی;
2 - ترتیب اسانید التهذیب;
3 - ترتیب اسانید الخصال;
4 - ترتیب اسانید معانی الاخبار;
5 - ترتیب اسانید علل الشرائع;
6 - ترتیب اسانید ثواب الاعمال;
7 - ترتیب اسانید عقاب الاعمال;
8 - ترتیب اسانید کتاب من لایحضره الفقیه;
9 - ترتیب اسانید الامالی;
10 - رجال اسانید الکافی;
11 - رجال اسانید التهذیب;
12 - رجال اسانید کتاب الکشی;
13 - رجال اسانید کتاب الفهرست (از شیخ طوسى) ;
14 - رجال اسانید الفهرست (از نجاشى) ;
15 - طبقات الرواة;
16 - تعلیقة على رجال النجاشی;
17 - تعلیقة على عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب (از ابن عنبه) ;
18 - تعلیقة على المنهج الرجال;
19 - مستدرک فهرست منتجب الدین رازى;
20 - الفهرستان (فهرست‏شیخ طوسى و فهرست نجاشى) ;
21 - رسالة حول سند الصحیفة السجادیة;
22 - تعلیقة على رجال الطوسی;
23 - رسالة فی ترجمة بعض اعاظم اسرته و اجداده;
24 - بیوت الشیعة;
25 - جامع احادیث الشیعة (براى آگاهى بیش‏تر از ساختار این کتاب و چرایى تالیف آن و... به کتاب «زندگى آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏» اثر آیت‏الله واعظ زاده - مراجعه شود). ;
26 - حاشیة على وسائل الشیعة;
27 - تعلیقه بر کتاب «النهایة‏» ;
28 - تعلیقه بر کتاب «المبسوط‏» ;
29 - تعلیقه بر کتاب «خلاف‏» ;
30 - الفقه الاستدلالی;
31 - رسالة فی المواسعة و المضایقة;
32 - رسالة فی منجزات المریض;
33 - الحاشیة على العروة‏الوثقى;
34 - تعلیقه بر «منهج الرشاد» ;
35 - تعلیقه بر مبحث «سهو» از کتاب جواهر;
36 - تعلیقه بر «تبصرة المتعلمین‏» ;
37 - الآثار المنظومة;
38 - المهدی‏علیه السلام فی کتب اهل السنة;
39 - حاشیه بر کفایة الاصول;
40 - حاشیه بر فرائد الاصول;
41 - رسالة فی‏المنطق;
42 - تعلیقة على الاسفار;
43 - از حضرت ایشان رساله‏هاى عملیه‏ى مختلفى به فارسى و عربى چاپ شده است.
44 - تاکنون چندین کتاب به عنوان تقریر درسى‏هاى ایشان، چاپ شده است.
خدمات
ایشان، علاوه بر تحقیق و تالیف و تدریس و... به کارهاى عام‏المنفعه نیز اهتمام ویژه‏اى داشت. در این جا به بخشى کوچک از این نوع کارهاى ایشان، اشاره مى‏شود:
1 - تکمیل کتابخانه‏ى مدرسه‏ى فیضیه;
2 - تاسیس کتابخانه‏ى مدرسه‏شان در نجف اشرف;
3 - تاسیس کتابخانه‏ى مدرسه‏شان در کرمانشاه;
4 - تاسیس کتابخانه‏ى مدرسه‏ى خان;
5 - تاسیس کتابخانه‏ى مسجد اعظم;
6 - ساخت مسجد اعظم قم;
7 - تجدید بناى مدرسه‏ى خان;
8 - ساخت دو مدرسه در نجف اشرف;
9 - ساخت مدرسه‏اى در کرمانشاه;
10 - ساخت مسجد ایرانشهر;
11 - ساخت مسجد بزرگ هامبورگ;
12 - ساخت کارخانه‏ى برق بروجرد;
13 - کمک به ساخت دبیرستان کمال نارمک;
14 - ...
در این جا باید از حرکت و منش ایشان براى تقریب میان مذاهب اسلامى و مسلمانان جهان یاد کرد. در این سده‏ى اخیر، هرگاه سخن از وحدت مى‏شود، نام ایشان بر تارک این حرکت اصلاحى مى‏درخشد.
در پى حرکت ایشان، در مصر، «دارالتقریب‏» به وجود آمد و کار به آن جا انجامید که شیخ شلتوت (مفتى بزرگ الازهر) رسما، شیعه را به عنوان یک مذهب اسلامى معرفى کرد و عمل به فقه شیعه را جایز دانست.
این حرکت ارزش‏مند ایشان، پس از سال‏ها خاموشى، اینک دوباره اوج گرفته و لزوم وحدت اسلامى براى بسیارى از اصلاح گران جهان اسلام روشن شده است.
ان شاءالله، جهان، به‏زودى شاهد وحدت میان مسلمانان باشد و مسلمانان، به جاى برخوردهاى غیر علمى و... به مسئله‏ى اساسى‏شان، یعنى مبارزه با استکبار جهانى و جلوگیرى از نفوذ فرهنگ شیطانى غرب و برطرف کردن مشکلات مادى و... جهان اسلام بپردازند.
فعالیت‏هاى سیاسى ایشان
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى - رضوان‏الله‏علیه - مانند تمامى عالمان راستین شیعه، نه تنها هیچ‏گاه سرتعظیم در برابر حاکمان وقت فرود نیاورد، بلکه با کمال شهامت و بى‏باکى در مقابل کارهاى ضد اسلامى آنان ایستاد.
ایشان، بر رضاخان به‏خاطر کشف حجاب خروشید و قصد قیام داشت که برخى مانع شدند.
پیش از این نیز ایشان با علماى بزرگ عراق صحبت کرده بودند و قصد داشتند پس از اتمام حج و ورود به ایران، براى سرنگونى رژیم ضد اسلامى و وابسته‏ى رضاخان قلدر، اقدام کنند، ولى به محض ورود به ایران دستگیر شدند.
ایشان، در برابر محمدرضاى پهلوى ملعون نیز سیاست «نهى از منکر» را در پیش گرفتند و با او، صریحا سخن مى‏گفتند.
وقتى شاه ملعون براى ایشان درباره‏ى انقلاب سفید! پیام فرستاد، خیلى روشن و صریح فرمودند: «به شاه بگویید، کارى نکنید که عصایم را بردارم و عمامه‏ام را بر سر بگذارم و تاج و تخت‏ات را ویران کنم.»
وفات
حضرت آیت‏الله‏العظمى بروجردى‏قدس سره در صبح روز پنج‏شبنه دوازدهم شوال هزار و سیصد و هشتاد (دهم فروردین هزار و سیصد و چهل) پس از عمرى اجتهاد و تلاش براى فهم درست اسلام و ترویج آن و کمک به درماندگان و... در پى بیمارى قلبى، نداى حق را لبیک گفت.
تشییع جنازه‏ى ایشان، بسیار باشکوه برگزار شد. افراد مطلع، معترف‏اند که تا آن زمان، چنین تشییعى را براى هیچ یک از علماى پیشین ندیده‏بودند.
عکس‏هایى که آن لحظه‏ها را جاودان کرده است نیز شاهد درستى بر عظمت آن خداحافظى دسته‏جمعى مردم با مرجع‏شان است.
اخلاق و صفات نیکو
ایشان، مانند علماى بزرگ اسلام، مجسمه‏اى از اخلاق و صفات نیکو بود.
علماى اسلام به سبب اخلاصى که دارند، نمى‏خواهند صفات نیکویشان که جنبه‏ى شخصى دارد، مانند حالات‏شان در نماز شب، بر دیگران آشکار شود. البته ایزد - تبارک و تعالى - براى تمام کردن حجت‏بر دیگر بندگان و نیز تشویق آنان، گاهى زمینه‏اى را به‏وجود مى‏آورد که این صفات پسندیده، آشکار گردد.
آن‏چه در این جا آورده مى‏شود، گوشه‏اى از خصلت‏هاى پسندیده‏ى حضرت ایشان است.
1 - توجه به اخلاص; یکى از دغدغه‏هاى مهم حضرت ایشان، توجه به «اخلاص عمل‏» بود. وى، در این‏باره، گاهى با نزدیکان و دوستان بسیار قدیمى‏اش، سخن مى‏گفت و بسیار نگران بود. جمله‏ى گران‏سنگ «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر» ، بارها بر زبان‏شان جارى مى‏شد.
2 - اهمیت‏بسیار به توسل; از حالات ایشان، شدت توجه به مظاهر رحمت و لطف ایزد، یعنى حضرات چهارده معصوم - سلام‏الله علیهم‏اجمعین - بود.
منزل ایشان در بروجرد، مرکز اقامه‏ى عزا و سوگوارى حضرت سیدالشهداءعلیه السلام بود.
به زیارت مرقد مطهر فاطمه معصومه‏علیها السلام اهتمامى شدید داشتند و در تعظیم شان والاى آن بانوى گرامى بسیار کوشا و جدى بودند.
در جلسات سوگوارى اهل بیت‏علیهم السلام دیده شده که حال ایشان بر اثر التهاب درونى و تاثر عمیق، دگرگون شده و غش کرده‏اند.
ایشان، در ایامى که در بروجرد بودند، دچار ناراحتى چشم مى‏شوند. در عاشورا، از گل عزا داران حسینى بر چشم مى‏مالند و ناراحتى چشم‏شان برطرف مى‏شود.
3 - رعایت ادب; ایشان، در رعایت ادب سرامد بودند. ادب ایشان در زندگى زبانزد آشنایان و معاشران بود.
او، چون از ادب بالایى برخوردار بود، به‏طور طبیعى، از افرادى که مراعات ادب را نمى‏کردند، سخت ناراحت مى‏شد و در بسیارى از اوقات، به طور صریح، با آن فرد بى‏ادب برخورد مى‏کرد.
ادب ایشان، در برابر نام اساتیدش و کتاب‏هاى دینى، جالب و شگفت‏آور است. از ایشان نقل است که «من، حتى به کودکى از خاندان آخوند خراسانى که در گهواره است، احترام مى‏کنم.» !
نیز منقول است که ایشان در اتاقى که حتى یک کتاب دینى بود، پایشان را دراز نمى‏کردند و نمى‏خوابیدند!
4 - توجه به عبادت; ایشان، در مراحل عالى بندگى ایزد - تبارک و تعالى - بودند. او، به هنگام نماز، از جهان مادى مى‏برید و غرق دریاى عظمت و جلال الهى مى‏گردید. بسیارى از افراد از همراهى با ایشان در نمازهاى عمومى و اقتداى به ایشان، احساس عجز مى‏کردند.
5 - ایشان، از تملق و چاپلوسى بیزار بودند و به چنین افرادى اعتنا نمى‏کردند و آنان را طرد مى‏کردند.
6 - سماحت و بزرگوارى; از مطالبى که در زندگى ایشان، بسیار قابل توجه است، روحیه‏ى عفو و گذشت ایشان است. او، در عین قدرت و توانایى، بر نفس خود مسلط بود و نه تنها بى‏مهرى‏هاى مخالفان را با شرح صدر پاسخ مى‏داد و بر لغزش‏هاى ایشان چشم مى‏پوشاند، بلکه در جایى که لازم بود، از کمک‏هاى مالى... به آنان، به‏طور غیر مستقیم، ابایى نداشت.
7 - جود و سخاوت کم مانند; از مکرمت‏هاى عالى و انسانى ایشان، کثرت جود و احسان بود.
در یکى از سال‏هاى گرانى، خانه‏شان را در بروجرد فروختند و به مصرف فقراى بروجرد رساندند. نیز به مرور، املاک زیادى را که از پدرشان ارث برده بودند، فروختند و پول‏اش را صرف فقرا کردند.
کسى از در خانه‏ى ایشان، ناامید بر نمى‏گشت. هرکس از او کمکى مى‏طلبید، بدون مضایقه در اختیارش قرار مى‏داد.
8 - زهد و پارسایى; رسیدن ایشان به آن مقامات، رهین زهد ایشان است. ایشان، حتى در زمانى که ریاست تام داشت، تنها، از پولى که از بقایاى ملکى‏اش در بروجرد، به دست‏اش مى‏رسید، استفاده مى‏کرد، خوراک‏اش در زندگى خصوصى‏اش بسیار ساده بود.
9 - کارهاى ایشان نظم و ترتیب داشت. ایشان، مى‏فرمود، من لحظه‏اى از عمرم را به بطالت و بیهودگى نگذراندم.
10 - در مبارزه با بدعت‏ها شجاع بود.
11 - از مبارزه با انحرافات، ترسى به دل راه نمى‏داد.
13 - در بحث‏هاى علمى، آزاد منش بود.
12 - اهتمام ویژه‏اى به رفع گرفتارى مردم داشت.
14 - اهل تهجد بود. ایشان دو ساعت پیش از اذان صبح، از خواب برمى‏خاست.
15 - ...
«سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث‏حیا»

تبلیغات