شرح حال فقیه اهلبیت علیهم السلام مرحوم آیت الله میرزاکاظم تبریزى رحمه الله (1)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فقیه اهل بیت، حضرت آیةالله میرزا کاظم تبریزىقدس سره از علماى طراز اول به شمار مىرفت که وظیفه اصلى خود را کسب و نشر علم و تربیتشاگرد تشخیص داد و در مدت زندگانى پربار خویش بدان پاىبند بود.
آیةالله تبریزى با این که موقعیت علمى و معنوى بلندى داشت، اما مجموع آنچه در معرفى ایشان (تا چند سال پس از در گذشت او) در جاهاى مختلف چاپ شده به ده صفحه نرسید تا این که آقاى سیدحسن فاطمى با تلاش فراوان و با ترتیب دادن گفتوگوهاى متعدد با فرزندان و شاگردان ایشان، موفق به تدوین شرح حال مفصلى از ایشان با عنوان «سیناى معرفت» شد.
تولد
حضرت آیةالله میرزاکاظم قاروبى تبریزى در سال 1300 شمسى برابر با 1340 قمرى در خانوادهاى مذهبى در تبریز دیده به جهان گشود. پدر او مرحوم حاج فرجالله از بازاریان متدین تبریز بود که به فروش خواربار و گیاهان دارویى اشتغال داشت.
تحصیلات
آیةالله تبریزى تحصیلات جدید را تا کلاس نهم در تبریز فرا گرفت و پس از آن، دروس حوزه را نیز در کنار آن آموخت. در سطح کشور دانشآموز نمونه شناخته شد و براى ادامه تحصیل در اروپا با بورس دولتى انتخاب شد; اما با راهنمایى یکى از علماى تبریز، تحصیل در حوزه علمیه را ترجیح داد.
به جهت علاقه زیاد، پیشرفت او در دروس چشمگیر، بود به گونهاى که یکى از استادان به او لقب «ملاکاظم» را داده بود.
پس از تحصیل دروس مقدماتى در تبریز، یک سال در حوزه زنجان مشغول تحصیل شد و پس از آن، راهى تهران شد و به مدت دو سال، فلسفه را از استادان مبرز آن روز تهران از جمله آیةالله محمدعلى شاه آبادى و میرزا مهدى آشتیانى فرا گرفت. پس از تهران، توقف کوتاهى در قم داشته است.
هجرت به نجف اشرف
فشار شدید رضاخان به حوزه علمیه قم، سبب شد در سال 1361 قمرى براى تکمیل معلومات خود، به اتفاق علامه محمدتقى جعفرى رحمه الله راهى نجف اشرف شود. در آن دیار با عشق فراوان، به فراگیرى دانش، تهذیب نفس، ریاضتهاى شرعى، تالیف و تدریس مشغول شد.
تلاش در راه تحصیل و مطالعه
عشق به مطالعه و تحقیق سبب شده بود از امور بسیارى چشم پوشد و محرومیتهاى زیادى را تحمل کند. در نجف سالها در حجره زندگى مىکرد و بخشهایى از شرح استدلالى عروه را در همان حجره نوشت.
تشکیل خانواده
در سىسالگى در نهایتسادگى ازدواج کرد. هنگام ازدواج از استادان ممتاز و سرشناس نجف به شمار مىرفت و زمینه وصلتبا علما، بسیار فراهم بود، اما براى رسیدگى بهتر به امور علمى، وصلتبا خانوادهاى آن هم با موقعیت اجتماعى پایین را ترجیح داد.
ثمره این ازدواج، شش پسر و دو دختر بود. دو تن از فرزندان معظم له هماکنون از روحانیان حوزه علمیه قم هستند.
تحمل فقر
معظمله دوران مختلف زندگى را در فقر گذراند ولى هیچگاه مشکلات مادى مانع پیشرفت علمى او نشد. از شدت فقر ناچار مىشد در نجف از کاغذهایى براى یادداشت استفاده کند که آن زمان، ماست کیسهاى را براى فروش روى آنها مىگذاشتند.
همچنین به دلیل فقر و احتیاط در تصرف وجوه شرعى، کتابهاى مورد نیاز را از میان کتابهاى فرسوده انتخاب مىکرد.
آیةالله تبریزى در 53 سالگى موفق به خرید خانه شد. آن هم با کمک مالى دیگران و زمانى که سهم ارث پدرى به دستش رسید. به جهت مشکلات مالى نمىتوانستبه فرزند بیمارش آنگونه که لازم است رسیدگى و او را درمان کند و سرانجام در نوجوانى از دنیا رفت. در این مورد به حجةالاسلام سیدنجف رضوى فرموده بود: «اگر پول داشتم دخترم از دست نمىرفت!»
استادان
از توفیقات مهم آیةالله تبریزى بهرهمندى از محضر استادان برجسته در رشتههاى مختلف است. در اینجا برخى از استادان برجسته معظمله را معرفى مىکنیم:
1. آیةالله شیخ محمدعلى شاهآبادى (1292- 1369ق)، صاحب شذرات المعارف.
2. آیةالله میرزامهدى آشتیانى (1306- 1372ق)، صاحب اساس التوحید.
3. آیةالله شیخ موسى خوانسارى (1293- 1363ق)، صاحب کتاب منیةالطالب. (تقریرات درس خارج مکاسب آیةالله میرزاحسین نایینى) .
4. آیةالله شیخ مرتضى طالقانى (1280- 1364ق)، از استادان بزرگ اخلاق.
5. آیةالله شیخ محمدعلى کاظمى (1309- 1365ق)، صاحب تقریرات درس اصول مرحوم نایینى با عنوان فوائد الاصول.
6. آیةالله سیدابوالحسن اصفهانى (1277 یا 1284- 1365ق)، از مراجع بزرگ تقلید و صاحب وسیلة النجاة.
7. آیةالله میرزاعلى آقاقاضى (1385- 1366ق)، از استادان برجسته اخلاق.
8. آیةالله شیخ محمدکاظم شیرازى (1290- 1367ق) .
9. آیةالله شیخ محمدرضا آل یاسین (1297- 1365ق)، صاحب بلغة الراغبین.
10. آیةالله سیدابراهیم اصطهباناتى معروف به میرزاآقا (1297- 1379ق)، صاحب حاشیه بر عروةالوثقى، وسیلةالنجاة و... .
11. آیةالله سیدمحسن حکیم (1306- 1390ق)، صاحب مستمسک العروةالوثقى.
12. آیةالله شیخ حسین حلى (1309- 1394ق)، صاحب اخذالاجرة على الواجبات.
13. آیةالله سیدمحمود شاهرودى (1293- 1301 یا1394ق)، صاحب تقریرات درس آقا ضیاءالدین عراقى.
14. آیةالله سیدمحمدهادى میلانى (1313- 1395ق)، صاحب محاضرات فى فقه الامامیة.
15. آیةالله سیدابوالقاسم خویى (1317- 1413ق)، صاحب معجم رجال الحدیث.
هجرت به قم
پس از سى سال اقامت در نجف اشرف به اتفاق خانواده در سال 1350 شمسى (1391 قمرى) وارد ایران شد. در ابتدا تصمیم داشت چند ماه در ایران بماند، اما پس از مدت کوتاهى، اخراج ایرانیان از عراق آغاز شد در نتیجه تا پایان عمر در قم ماندگار شد.
موقعیت علمى
ایشان فرموده بود:
اگر همه کتابهاى فقهى را در دریا بریزند مىتوانم یک دوره فقه بنویسم و اجمالا به دلیل هر مساله اشاره کنم.
در جلسات عمومى، فراوان پیش مىآمد که در پاسخ به سؤالات علمى، بدون مطالعه قبلى علاوه بر جواب پرسش، سؤال کننده را به منابع مختلف، با ذکر شماره صفحه ارجاع مىداد. هنگام تدریس، متن روایات، اسناد آن و متن عروه و... را از حفظ مىخواند.
گاهى مىفرمود: هیچ کتاب فقهى [و معروف] نیست; مگر این که آن را از ابتدا تا انتها مطالعه کردهام.
بر قله علم در جوانى
شواهد متعدد نشان مىدهد که معظمله در جوانى به قلههاى دانش دستیافت. حدود سى سال داشت که از وى خواسته شد تا دیدگاه آیةالله خویى را در مناسک حجبنویسد. این پیشنهاد در روز چهارشنبه مطرح شد و آیةالله تبریزى روز شنبه - سه روز بعد - آن را تحویل داد و اولین چاپ «مناسک حج» آیةالله خویى به قلم ایشان به چاپ رسید. در حالى آیةالله تبریزى با این سرعت، مناسک حج را نوشت که خود به حج مشرف نشده بود.
حافظه عالى
دیگر از ویژگىهاى آیةالله تبریزى، حافظه استثنایى وى بود. هنگام نقل مطالب، نه تنها نام کتاب، نوبت چاپ، نسخه بدلها و شماره صفحه را ذکر مىکرد بلکه گاه نصف صفحه کتاب را از حفظ مىخواند.
حجةالاسلام محمد مهدى شب زندهدار مىگوید:
در مدت بیستسالى که در مجالس عمومى و خصوصى در خدمت ایشان بودم، یک بار نشد معظمله براى پاسخ به سؤالى، به کتاب یا نوشتهاى مراجعه کند. از هر بابى که سؤال مىشد آماده و با استدلال، جواب مىداد.
جامعیت در علوم و فنون گوناگون
اوج دانش آیةالله تبریزى، فقه بود، اما در دانشهاى دیگر نیز تخصص داشت. بنا به گفته خود:
هیچ علم رایج (در حوزه آن روز نجف) نیست مگر این که در آن استاد دیده است. نیز فرموده بود:
ما من علم الا وقد دخلت فیه وقد خرجت منه
نگاهى گذرا به آثار باقى مانده از ایشان هم احاطه وى بر دانشهاى مختلف را نشان مىدهد.
تدریس
شیوه آیةالله تبریزى تدریس هر کتاب، پس از تحصیل آن بود. ایشان این روش را به دیگران نیز سفارش مىکرد.
دقت در مطالعه و تحقیق و گستردگى مطالعه، جایگاه خاصى به تدریس او داده بود; به گونهاى که درس ایشان از شلوغترین درسهاى نجف به شمار مىرفت.
تالیفات
آنچه از ایشان در دانشهاى گوناگون باقى مانده حدود 350 جلد کتاب است.
خاطره زیر از یکى از شاگردان او نشان دهنده ارزش تالیفات آیةالله تبریزى و سخت کوشى ایشان است:
روزى معظمله در درس، حدیثى را از وسائل الشیعه خواند که شیخ حرعاملى آن را از تهذیب الاحکام شیخ طوسى نقل کرده بود. استاد فرمود: من در کتاب تطبیقات الوسائل نوشتم: «لم اجده; این حدیث را در تهذیب نیافتم.» براى نوشتن این جمله، کتاب تهذیب الاحکام ده جلدى را از اول تا آخر، سطر به سطر خواندم; زیرا احتمال مىدادم آن حدیث، ذیل حدیث دیگر آمده باشد. از آنجاکه احتمال دادم در بار اول از چشمم عبور کرده باشد و آن را ندیده باشم، بار دوم نیز آن را دیدم. وقتى مطمئن شدم که در تهذیب نیست نوشتم: آن را نیافتم.
از آیةالله تبریزى تنها دو کتاب در زمان حیات (در اواخر حیات) چاپ شد: یکى مناسک حج و دیگرى تعلیقه بر وسیلةالنجاة آیةالله سیدمحمد حجت کوه کمرى.
برخى از آثار باقى مانده عبارت است از:
1. تطبیقات الوسائل، 30 جلد; 2. القواعد الفقهیه، 40 جلد; 3. طبقات الرجال; 4. التعلیقة على العروة الوثقى، بیش از 100 جلد; 5. حاشیه فتوایى بر عروه; 6. رجال، 20 جلد; 7. تعلیقة على المنظومة، 10 جلد; 8. تعلیقة على الرسائل، 40 جلد; 9. تعلیقة على شرح النظام; 10. حاشیه بر کبرى فى المنطق; 11. حاشیه بر خلاصة الحساب شیخ بهایى، 2 جلد; 12. حاشیه بر کفایة الاصول، 40 جلد; 13. اسامى الکتب; 14. حاشیه بر باب حادى عشر; 15. حاشیه بر کشف المراد.
عمل به دستورهاى شرع
رمز مهم موفقیت ایشان عمل به دستورهاى شرع بود. به آنچه از منابع فقه استنباط مىکرد متعبد بود. نمونهاى از پاى بندى معظمله به احکام شرع، پرهیز از اسراف در تمام دوران زندگى است. براى پیش نویس تالیفات، گذشته از استفاده از کاغذهاى باطله و اعلامیهها، با خط ریز در میان سطرهاى چاپ شده، مىنوشت. برگههاى رسید وجوه شرعى در کوچکترین اندازه تهیه شده بود.
در نامهنگارىها از به کار بردن الفاظى چون: «ارادتمند» و «مخلص» دورى مىجست; زیرا در به کار بردن این الفاظ، شبهه دروغ وجود داشت.
حجةالاسلام سیدنجف رضوى مىگوید:
روزى به استاد عرض کردم: علماى اخلاق راههاى گوناگونى براى رسیدن به مقامات عالى ذکر مىکنند. جناب عالى بهترین راه را چه مىدانید؟
فرمودند:
«بهترین راه، ترک گناه است.»
به حجةالاسلام شب زندهدار فرموده بود:
از هفده سالگى تاکنون (اواخر عمر) یک بار نماز صبح را زمانى نخواندهام که ستارهها پیدا نباشند.
محبتبه اهل بیت علیهم السلام
در نجف هر روز پس از درس، به زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مىرفت. مىفرمود: هرگاه نام امام زمان (عج) را مىشنوم مو بر بدنم بلند مىشود.
اگر کوچکترین انحراف در مسایل ولایى در کسى احساس مىکرد، شدیدا از او دورى جست.
احتیاط
از ویژگىهاى بارز آیةالله تبریزى احتیاطهاى شگفتآور ایشان در عمل و فتوا است.
گاه در امورى احتیاط مىکرد که به ذهن دیگران خطور نمىکند که این موارد جاى احتیاط باشد. به عنوان نمونه، هیچگاه با وضو هم دستبه آیات قرآن نمىگذارد. در مورد علت آن مىفرمود:
از آنجا که فاصله زیادى میان ما و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد چه بسا این وضوى ما دقیقا همان وضویى نباشد که آنها دستور دادهاند. (شاید در پارهاى جزئیات تفاوت داشته باشد.)
در ایام بیمارى، اجازه نمىداد داروهاى کمیاب را به صورت آزاد تهیه کنند; زیرا این گونه داروها برخلاف مقررات نظام، به بازار آزاد راه مىیابند.
هنگام راه رفتن در کوچه و خیابان، معمولا به طرف پایین نگاه مىکرد تا مبادا نگاه غیرارادى او به نامحرم بیفتد.
احتیاط در تصرف وجوه شرعى
تا حد امکان سعى داشت در وجوه شرعى تصرف نکند و در مواردى که چارهاى جز تصرف نداشتبه حداقل بسنده مىکرد و مىفرمود:
آنان که در مصرف وجوه شرعى لاابالى هستند در قیامت گندشان در خواهد آمد.
و باز مىفرمود:
در تمام مدت اقامت در نجف، یک بار با سهم امام علیه السلام براى زیارت به کربلا نرفتم.
هیچ کتابى را - هر قدر ضرورى بود - با وجوه شرعى نمىخرید; بلکه یا آنها را به ایشان اهدا مىکردند یا از پول هدیه بود یا عاریه مىگرفتیا در کتابخانههاى عمومى مطالعه مىکرد.
جهت تدوین آثار علمى نیز دفتر و کاغذ را با وجوه شرعى نمىخرید. از آنجا که منبع درآمد چندانى غیر از وجوه شرعى نداشت، به ناچار پیشنویس آثار علمى را روى کاغذهاى باطلهاى چون: اعلامیههاى مجالس ترحیم مىنوشت و براى پاک نویس غالبا دفتر کاهى ارزان قیمت مىخرید یا کاغذهاى کیلویى خریده و آنها را تازده، به هم مىدوخت و بدین صورت دفترى تهیه مىکرد و براى پاک نویس از آنها استفاده مىکرد. نگارنده، تعداد زیادى از این دفترها را مشاهده کرده است.
انصاف
سخن حق را از هر کس و در هر رتبهاى که بود مىپذیرفت. مطالب علمى که از استادان خود شنیده بود یا در آثار دیگران خوانده بود، هیچگاه به نام خود تمام نمىکرد و همواره مقید بود از گوینده آن یاد کند.
مقام رضا و تسلیم
حجةالاسلام موحدى - از شاگردان درس کفایه آیةالله تبریزى در نجف - مىگوید:
روزى استاد در پایان درس فرمود: بنده زاده فوت شده; چند نفر از برادران بمانند باهم به منزل برویم و کمک کنند تا او را دفن کنیم. درس را تعطیل نکردم تا وقتشما ضایع نشود.
نشانه دیگر مقام رضاى ایشان این است که براى بیماران دیگر دعا مىکرد اما در مورد خود مىفرمود:
راضى به رضاى الهى هستم.
حفظ حریم مرجعیت
براى مطرح شدن به عنوان مرجع تقلید نه تنها هیچ گامى بر نمىداشتبلکه دیگران را نیز از مطرح کردن خود باز مىداشت. وجوه شرعى که به بیت ایشان مىرسید مخفیانه میان روحانیون فاضل تقسیم مىکرد.
براى کم شدن رفت و آمدها به بیت، در منزل مجلس روضه نمىگرفت. در دو سال پایانى عمر، بنا به پیشنهاد مراجعان، راضى شد روزهاى جمعهاى که مصادف با شهادت یا ولادت معصومان علیهم السلام مىشد، شخصى که براى حاضران چاى مىآورد، چند بیتشعر بخواند با این شرط که نامى از ایشان نبرد.
در کوچه و خیابان به کسى اجازه راه رفتن پشتسر را نمىداد. اگر کسى از پشتسر مىآمد تذکر مىداد که جدا شود.
حجةالاسلام سلمان طاهرزاده که رساله عملیه و مناسک حج آیةالله تبریزى را (دو سال پیش از فوت ایشان) چاپ کرده است، چگونگى چاپ را اینگونه توضیح مىدهد:
قبلا از آیةالله تبریزى شنیده بودم که حاشیه آیةالله خویى بر وسیلةالنجاة (که مطابق با احتیاط نوشته شده) به قلم ایشان است و به بعضى از مقلدان فرموده بود که عمل به آن مجزى است. از این رو آن حاشیه را به نام آیةالله تبریزى (بدون اجازه ایشان) براى گرفتن مجوز به اداره ارشاد در تبریز بردم و فرزند ایشان را نیز در جریان قرار دادم که اگر از آنجا با منزل تماس گرفتند، انتساب رساله به آیةالله تبریزى را تایید کنند.
مجوز را به قم آوردم و گرفتن آن را به معظمله اطلاع دادم. ایشان خواست آن را ببیند; اما چون نگران بودم که مجوز را پس ندهد نشان ندادم. ایشان با انتشار آن موافقت کرد; اما حاضر نشد مهر خود را در آغاز رساله بزند بلکه ما نام ایشان را نوشتیم. فرمود: آنها را به منزل ما نیاورید. سپس سفارش کرد رایگان به هیچ کس داده نشود. حتى برادر ایشان هم پول داد و یک رساله خرید. آیةالله تبریزى براى چاپ رسالهاش هیچ کمک مالى نکرد و همه هزینه را از مال شخصى خودم دادم.
سپس مناسک حج آیةالله خویى را که به قلم ایشان بود، به همین صورت چاپ کردیم.
دورى از شهرت
موقعیت علمى ایشان در حدى بود که به آسانى مىتوانست در پرتو آن مطرح شود و به شهرت برسد. روحیه پرهیز از شهرت به اندازهاى بود که بسیارى از فضلاى حوزه حتى با نام این مرد بزرگ آشنا نشدند.
از مصاحبه با مجلات - هر چند وزین و علمى - دورى مىجست و از دادن شرح حال خود به شرح حال نگاران خوددارى مىکرد; چنان که نویسنده گنجینه دانشمندان پس از شرح حال مختصر ایشان مىنویسد:
مترجم معظم ما دانشمندى متین و فقیهى آراسته و دور از تظاهرات و داراى ملکات فاضله و روحیات مخصوصه و محامد آداب و محاسن اخلاق مىباشد و کرارا به آن جناب کتبا و شفاها مراجعه کردم که ترجمه (شرح حال) خود را مرحمت فرمایند، اجابت نفرمودند; تا این که از خارج به دست آوردم.
معظمله برداشتهاى شگفتى از استخاره با قرآن داشت و از طریق آن به نیت درخواست کننده استخاره پى مىبرد و مىتوانست در باره نیتشخص، توضیحات در خور توجه بدهد; اما توضیح استخاره را براى معدودى از اطرافیان بیان مىکرد و براى دیگران به کلماتى چون: خوب، بد یا متوسط اکتفا مىکرد. روزى فرزند ایشان از توضیح ندادن استخاره براى دیگران مىپرسد; مىفرماید:
مىترسم به مرید بازى بکشد و از این کارها خوشم نمىآید.
زهد و بى علاقگى به دنیا
آنان که از نزدیک زندگى ساده معظمله را مشاهده کردهاند با زهد کمنظیر ایشان آشنایى دارند و همواره به دیگران سفارش مىکرد که خود را آلوده به دنیا نکنند.
اگر اراده مىکرد مىتوانستبالاترین زندگى را براى خود و فرزندان - حتى از غیر وجوه شرعى - فراهم کند; با این حال در حدود 53 سالگى موفق به خرید خانه شد و در تمام مدت اقامت در نجف در خانههاى اجارهاى سکونت داشت. فرزندان معظمله هم تا زمانى که پدرشان زنده بود نتوانستند منزل مسکونى تهیه کنند; با این که همه آنان متاهل بودند و سالها از ازدواجشان مىگذشت. تنها یکى از آنها در بخشى از خانه پدرى با پدر شریک بود.
روزى به فرزندش حجةالاسلام حسن تبریزى فرموده بود:
پسرم! خداوند در دل من اصلا علاقه به دنیا قرار نداده است. خاک و پول در نظرم یکسان است.
احترام به دیگران
به همه واردین به بیت - اعم از عالم و عامى - احترام مىگذاشت. در برابر همه با تمام قامت مىایستاد. در حضور دیگران - حتى با حضور یک نفر از بستگان - مقید به پوشیدن لباس کامل روحانیت (عبا و قبا و عمامه) بود. به علتبیمارى، از دو زانو نشستن در زمان طولانى براى او رنجآور بود، در عین حال در برابر دیگران، از صبح تا ظهر اینگونه مىنشست و وقتى درد فشار مىآورد با معذرت خواهى، چهار زانو مىنشست.
در جمعى که حتى یک نفر غیر آذرى حضور داشت، به احترام او اجازه نمىداد کسى با وى ترکى سخن گوید.
وجوه شرعى را مخفیانه میان روحانیون فاضل تقسیم مىکرد. اگر خود مىداد تنها ایشان و گیرنده پول خبر داشت و آن هم به گونهاى که شخص گیرنده کمترین احساس کوچکى نکند.
حجةالاسلام سیدنورالدین جزایرى مىگوید:
روزى آیةالله تبریزى مدتى طولانى از من معذرت خواهى کرد. با خود گفتم: چه شده که ایشان این همه معذرت خواهى مىکند؟ شاید مىخواهد تذکرى اخلاقى بدهد! پس از پوزشهاى مکرر معلوم شد مىخواهد پولى به من بدهد. هدف استاد از چنین برخوردى این بود که من احساس کوچکى و حقارت نکنم.
استقلال و عدم وابستگى
از جمله روحیات آیةالله تبریزى عدم وابستگى و اتکا به دیگران بود، حتى به مراجع عظام. در قم و نجف به هیچ کدام از بیوت منتسب نبود.
مىفرمود:
تا زمانى به بیت آیةالله خویى رفت و آمد داشتم که به عنوان مرجع مطرح نبود. بلکه به ندرت براى بحث علمى به منزل ایشان مىرفتم.
با این که مورد علاقه آیةالله حکیم بود اما تنها در سال یک روز - آن هم براى شرکت در مجلس روضه - به بیت ایشان مىرفت.
در ایران با وجود مشکلات مالى، از هیچ کدام از مراجع محترم شهریه نمىگرفت; بلکه تنها شهریه آیةالله خویى را مىگرفت، آن هم به دلیل این که حق استادى بر او داشت.
آیةالله تبریزى در نگاه حضرت امام خمینى رحمه الله
حضرت امام در نجف اشرف پس از چندمین ملاقات، به آیةالله تبریزى فرمود:
اولین بار که چشمم به شما افتاد، متوجه شدم نسبتبه دیگران امتیاز دارید.
آیةالله تبریزى در نگاه آیةالله خویى
یکى از علما مىگوید: در منزل آیةالله خویى بودیم که آیةالله تبریزى وارد شد. در این هنگام آیةالله خویى فرمود:
من اراد ان ینظر الى رجل فقیه اصولی کلامی فلسفی...فلینظر الى هذا الرجل.
هرکس مىخواهد شخص فقیه، اصولى، کلامى، فلسفى و...را ببیند، به این مرد نگاه کند.
در گذشته به افراد باسواد «میرزا» گفته مىشد، لذا آیةالله خویى این لقب را به ایشان داده بود و آیةالله تبریزى در نجف به «میرزاکاظم» شهرت یافت.
رحلت
در سال 1358 شمسى هنگام تدریس در مسجد سلماسى قم، فک ایشان بسته شد و با عدم تاثیر معالجات، پس از هفتسال تدریس در قم، براى همیشه جلسه درس ایشان تعطیل شد و در مدت شانزده سال پایانى حیات، در منزل به تحقیق و تالیف مىپرداخت و روزهاى پنجشنبه و جمعه و اعیاد متبر که ملاقات عمومى داشت که معمولا در این جلسات مباحث علمى مطرح مىشد.
گذشته از ناراحتى فک، در سالهاى پایانى دچار سکته قلبى و عاقبتسکته مغزى شد و پس از آن، بیمارى ریوى نیز اضافه شد.
سرانجام روح بلند آن اسوه علم و تقوا پس از عمرى تلاش خالصانه در راه کسب و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام و مبارزه با نفس، در هیجدهم رجب 1416 قمرى برابر با 20/9/1374 به ملکوت اعلى پرکشید.
به مناسبت رحلت ایشان شوراى عالى و مرکز مدیریت، حوزه را تعطیل کردند.
پیکر پاک معظمله با حضور کمنظیر علما، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم و اقشار مختلف مردم، تشییع و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.
پىنوشت:
1) برگرفته از کتاب «سیناى معرفت» تالیف سیدحسن فاطمى، انتشارات لاهوت، چ اول، بهار 1380.
آیةالله تبریزى با این که موقعیت علمى و معنوى بلندى داشت، اما مجموع آنچه در معرفى ایشان (تا چند سال پس از در گذشت او) در جاهاى مختلف چاپ شده به ده صفحه نرسید تا این که آقاى سیدحسن فاطمى با تلاش فراوان و با ترتیب دادن گفتوگوهاى متعدد با فرزندان و شاگردان ایشان، موفق به تدوین شرح حال مفصلى از ایشان با عنوان «سیناى معرفت» شد.
تولد
حضرت آیةالله میرزاکاظم قاروبى تبریزى در سال 1300 شمسى برابر با 1340 قمرى در خانوادهاى مذهبى در تبریز دیده به جهان گشود. پدر او مرحوم حاج فرجالله از بازاریان متدین تبریز بود که به فروش خواربار و گیاهان دارویى اشتغال داشت.
تحصیلات
آیةالله تبریزى تحصیلات جدید را تا کلاس نهم در تبریز فرا گرفت و پس از آن، دروس حوزه را نیز در کنار آن آموخت. در سطح کشور دانشآموز نمونه شناخته شد و براى ادامه تحصیل در اروپا با بورس دولتى انتخاب شد; اما با راهنمایى یکى از علماى تبریز، تحصیل در حوزه علمیه را ترجیح داد.
به جهت علاقه زیاد، پیشرفت او در دروس چشمگیر، بود به گونهاى که یکى از استادان به او لقب «ملاکاظم» را داده بود.
پس از تحصیل دروس مقدماتى در تبریز، یک سال در حوزه زنجان مشغول تحصیل شد و پس از آن، راهى تهران شد و به مدت دو سال، فلسفه را از استادان مبرز آن روز تهران از جمله آیةالله محمدعلى شاه آبادى و میرزا مهدى آشتیانى فرا گرفت. پس از تهران، توقف کوتاهى در قم داشته است.
هجرت به نجف اشرف
فشار شدید رضاخان به حوزه علمیه قم، سبب شد در سال 1361 قمرى براى تکمیل معلومات خود، به اتفاق علامه محمدتقى جعفرى رحمه الله راهى نجف اشرف شود. در آن دیار با عشق فراوان، به فراگیرى دانش، تهذیب نفس، ریاضتهاى شرعى، تالیف و تدریس مشغول شد.
تلاش در راه تحصیل و مطالعه
عشق به مطالعه و تحقیق سبب شده بود از امور بسیارى چشم پوشد و محرومیتهاى زیادى را تحمل کند. در نجف سالها در حجره زندگى مىکرد و بخشهایى از شرح استدلالى عروه را در همان حجره نوشت.
تشکیل خانواده
در سىسالگى در نهایتسادگى ازدواج کرد. هنگام ازدواج از استادان ممتاز و سرشناس نجف به شمار مىرفت و زمینه وصلتبا علما، بسیار فراهم بود، اما براى رسیدگى بهتر به امور علمى، وصلتبا خانوادهاى آن هم با موقعیت اجتماعى پایین را ترجیح داد.
ثمره این ازدواج، شش پسر و دو دختر بود. دو تن از فرزندان معظم له هماکنون از روحانیان حوزه علمیه قم هستند.
تحمل فقر
معظمله دوران مختلف زندگى را در فقر گذراند ولى هیچگاه مشکلات مادى مانع پیشرفت علمى او نشد. از شدت فقر ناچار مىشد در نجف از کاغذهایى براى یادداشت استفاده کند که آن زمان، ماست کیسهاى را براى فروش روى آنها مىگذاشتند.
همچنین به دلیل فقر و احتیاط در تصرف وجوه شرعى، کتابهاى مورد نیاز را از میان کتابهاى فرسوده انتخاب مىکرد.
آیةالله تبریزى در 53 سالگى موفق به خرید خانه شد. آن هم با کمک مالى دیگران و زمانى که سهم ارث پدرى به دستش رسید. به جهت مشکلات مالى نمىتوانستبه فرزند بیمارش آنگونه که لازم است رسیدگى و او را درمان کند و سرانجام در نوجوانى از دنیا رفت. در این مورد به حجةالاسلام سیدنجف رضوى فرموده بود: «اگر پول داشتم دخترم از دست نمىرفت!»
استادان
از توفیقات مهم آیةالله تبریزى بهرهمندى از محضر استادان برجسته در رشتههاى مختلف است. در اینجا برخى از استادان برجسته معظمله را معرفى مىکنیم:
1. آیةالله شیخ محمدعلى شاهآبادى (1292- 1369ق)، صاحب شذرات المعارف.
2. آیةالله میرزامهدى آشتیانى (1306- 1372ق)، صاحب اساس التوحید.
3. آیةالله شیخ موسى خوانسارى (1293- 1363ق)، صاحب کتاب منیةالطالب. (تقریرات درس خارج مکاسب آیةالله میرزاحسین نایینى) .
4. آیةالله شیخ مرتضى طالقانى (1280- 1364ق)، از استادان بزرگ اخلاق.
5. آیةالله شیخ محمدعلى کاظمى (1309- 1365ق)، صاحب تقریرات درس اصول مرحوم نایینى با عنوان فوائد الاصول.
6. آیةالله سیدابوالحسن اصفهانى (1277 یا 1284- 1365ق)، از مراجع بزرگ تقلید و صاحب وسیلة النجاة.
7. آیةالله میرزاعلى آقاقاضى (1385- 1366ق)، از استادان برجسته اخلاق.
8. آیةالله شیخ محمدکاظم شیرازى (1290- 1367ق) .
9. آیةالله شیخ محمدرضا آل یاسین (1297- 1365ق)، صاحب بلغة الراغبین.
10. آیةالله سیدابراهیم اصطهباناتى معروف به میرزاآقا (1297- 1379ق)، صاحب حاشیه بر عروةالوثقى، وسیلةالنجاة و... .
11. آیةالله سیدمحسن حکیم (1306- 1390ق)، صاحب مستمسک العروةالوثقى.
12. آیةالله شیخ حسین حلى (1309- 1394ق)، صاحب اخذالاجرة على الواجبات.
13. آیةالله سیدمحمود شاهرودى (1293- 1301 یا1394ق)، صاحب تقریرات درس آقا ضیاءالدین عراقى.
14. آیةالله سیدمحمدهادى میلانى (1313- 1395ق)، صاحب محاضرات فى فقه الامامیة.
15. آیةالله سیدابوالقاسم خویى (1317- 1413ق)، صاحب معجم رجال الحدیث.
هجرت به قم
پس از سى سال اقامت در نجف اشرف به اتفاق خانواده در سال 1350 شمسى (1391 قمرى) وارد ایران شد. در ابتدا تصمیم داشت چند ماه در ایران بماند، اما پس از مدت کوتاهى، اخراج ایرانیان از عراق آغاز شد در نتیجه تا پایان عمر در قم ماندگار شد.
موقعیت علمى
ایشان فرموده بود:
اگر همه کتابهاى فقهى را در دریا بریزند مىتوانم یک دوره فقه بنویسم و اجمالا به دلیل هر مساله اشاره کنم.
در جلسات عمومى، فراوان پیش مىآمد که در پاسخ به سؤالات علمى، بدون مطالعه قبلى علاوه بر جواب پرسش، سؤال کننده را به منابع مختلف، با ذکر شماره صفحه ارجاع مىداد. هنگام تدریس، متن روایات، اسناد آن و متن عروه و... را از حفظ مىخواند.
گاهى مىفرمود: هیچ کتاب فقهى [و معروف] نیست; مگر این که آن را از ابتدا تا انتها مطالعه کردهام.
بر قله علم در جوانى
شواهد متعدد نشان مىدهد که معظمله در جوانى به قلههاى دانش دستیافت. حدود سى سال داشت که از وى خواسته شد تا دیدگاه آیةالله خویى را در مناسک حجبنویسد. این پیشنهاد در روز چهارشنبه مطرح شد و آیةالله تبریزى روز شنبه - سه روز بعد - آن را تحویل داد و اولین چاپ «مناسک حج» آیةالله خویى به قلم ایشان به چاپ رسید. در حالى آیةالله تبریزى با این سرعت، مناسک حج را نوشت که خود به حج مشرف نشده بود.
حافظه عالى
دیگر از ویژگىهاى آیةالله تبریزى، حافظه استثنایى وى بود. هنگام نقل مطالب، نه تنها نام کتاب، نوبت چاپ، نسخه بدلها و شماره صفحه را ذکر مىکرد بلکه گاه نصف صفحه کتاب را از حفظ مىخواند.
حجةالاسلام محمد مهدى شب زندهدار مىگوید:
در مدت بیستسالى که در مجالس عمومى و خصوصى در خدمت ایشان بودم، یک بار نشد معظمله براى پاسخ به سؤالى، به کتاب یا نوشتهاى مراجعه کند. از هر بابى که سؤال مىشد آماده و با استدلال، جواب مىداد.
جامعیت در علوم و فنون گوناگون
اوج دانش آیةالله تبریزى، فقه بود، اما در دانشهاى دیگر نیز تخصص داشت. بنا به گفته خود:
هیچ علم رایج (در حوزه آن روز نجف) نیست مگر این که در آن استاد دیده است. نیز فرموده بود:
ما من علم الا وقد دخلت فیه وقد خرجت منه
نگاهى گذرا به آثار باقى مانده از ایشان هم احاطه وى بر دانشهاى مختلف را نشان مىدهد.
تدریس
شیوه آیةالله تبریزى تدریس هر کتاب، پس از تحصیل آن بود. ایشان این روش را به دیگران نیز سفارش مىکرد.
دقت در مطالعه و تحقیق و گستردگى مطالعه، جایگاه خاصى به تدریس او داده بود; به گونهاى که درس ایشان از شلوغترین درسهاى نجف به شمار مىرفت.
تالیفات
آنچه از ایشان در دانشهاى گوناگون باقى مانده حدود 350 جلد کتاب است.
خاطره زیر از یکى از شاگردان او نشان دهنده ارزش تالیفات آیةالله تبریزى و سخت کوشى ایشان است:
روزى معظمله در درس، حدیثى را از وسائل الشیعه خواند که شیخ حرعاملى آن را از تهذیب الاحکام شیخ طوسى نقل کرده بود. استاد فرمود: من در کتاب تطبیقات الوسائل نوشتم: «لم اجده; این حدیث را در تهذیب نیافتم.» براى نوشتن این جمله، کتاب تهذیب الاحکام ده جلدى را از اول تا آخر، سطر به سطر خواندم; زیرا احتمال مىدادم آن حدیث، ذیل حدیث دیگر آمده باشد. از آنجاکه احتمال دادم در بار اول از چشمم عبور کرده باشد و آن را ندیده باشم، بار دوم نیز آن را دیدم. وقتى مطمئن شدم که در تهذیب نیست نوشتم: آن را نیافتم.
از آیةالله تبریزى تنها دو کتاب در زمان حیات (در اواخر حیات) چاپ شد: یکى مناسک حج و دیگرى تعلیقه بر وسیلةالنجاة آیةالله سیدمحمد حجت کوه کمرى.
برخى از آثار باقى مانده عبارت است از:
1. تطبیقات الوسائل، 30 جلد; 2. القواعد الفقهیه، 40 جلد; 3. طبقات الرجال; 4. التعلیقة على العروة الوثقى، بیش از 100 جلد; 5. حاشیه فتوایى بر عروه; 6. رجال، 20 جلد; 7. تعلیقة على المنظومة، 10 جلد; 8. تعلیقة على الرسائل، 40 جلد; 9. تعلیقة على شرح النظام; 10. حاشیه بر کبرى فى المنطق; 11. حاشیه بر خلاصة الحساب شیخ بهایى، 2 جلد; 12. حاشیه بر کفایة الاصول، 40 جلد; 13. اسامى الکتب; 14. حاشیه بر باب حادى عشر; 15. حاشیه بر کشف المراد.
عمل به دستورهاى شرع
رمز مهم موفقیت ایشان عمل به دستورهاى شرع بود. به آنچه از منابع فقه استنباط مىکرد متعبد بود. نمونهاى از پاى بندى معظمله به احکام شرع، پرهیز از اسراف در تمام دوران زندگى است. براى پیش نویس تالیفات، گذشته از استفاده از کاغذهاى باطله و اعلامیهها، با خط ریز در میان سطرهاى چاپ شده، مىنوشت. برگههاى رسید وجوه شرعى در کوچکترین اندازه تهیه شده بود.
در نامهنگارىها از به کار بردن الفاظى چون: «ارادتمند» و «مخلص» دورى مىجست; زیرا در به کار بردن این الفاظ، شبهه دروغ وجود داشت.
حجةالاسلام سیدنجف رضوى مىگوید:
روزى به استاد عرض کردم: علماى اخلاق راههاى گوناگونى براى رسیدن به مقامات عالى ذکر مىکنند. جناب عالى بهترین راه را چه مىدانید؟
فرمودند:
«بهترین راه، ترک گناه است.»
به حجةالاسلام شب زندهدار فرموده بود:
از هفده سالگى تاکنون (اواخر عمر) یک بار نماز صبح را زمانى نخواندهام که ستارهها پیدا نباشند.
محبتبه اهل بیت علیهم السلام
در نجف هر روز پس از درس، به زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مىرفت. مىفرمود: هرگاه نام امام زمان (عج) را مىشنوم مو بر بدنم بلند مىشود.
اگر کوچکترین انحراف در مسایل ولایى در کسى احساس مىکرد، شدیدا از او دورى جست.
احتیاط
از ویژگىهاى بارز آیةالله تبریزى احتیاطهاى شگفتآور ایشان در عمل و فتوا است.
گاه در امورى احتیاط مىکرد که به ذهن دیگران خطور نمىکند که این موارد جاى احتیاط باشد. به عنوان نمونه، هیچگاه با وضو هم دستبه آیات قرآن نمىگذارد. در مورد علت آن مىفرمود:
از آنجا که فاصله زیادى میان ما و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد چه بسا این وضوى ما دقیقا همان وضویى نباشد که آنها دستور دادهاند. (شاید در پارهاى جزئیات تفاوت داشته باشد.)
در ایام بیمارى، اجازه نمىداد داروهاى کمیاب را به صورت آزاد تهیه کنند; زیرا این گونه داروها برخلاف مقررات نظام، به بازار آزاد راه مىیابند.
هنگام راه رفتن در کوچه و خیابان، معمولا به طرف پایین نگاه مىکرد تا مبادا نگاه غیرارادى او به نامحرم بیفتد.
احتیاط در تصرف وجوه شرعى
تا حد امکان سعى داشت در وجوه شرعى تصرف نکند و در مواردى که چارهاى جز تصرف نداشتبه حداقل بسنده مىکرد و مىفرمود:
آنان که در مصرف وجوه شرعى لاابالى هستند در قیامت گندشان در خواهد آمد.
و باز مىفرمود:
در تمام مدت اقامت در نجف، یک بار با سهم امام علیه السلام براى زیارت به کربلا نرفتم.
هیچ کتابى را - هر قدر ضرورى بود - با وجوه شرعى نمىخرید; بلکه یا آنها را به ایشان اهدا مىکردند یا از پول هدیه بود یا عاریه مىگرفتیا در کتابخانههاى عمومى مطالعه مىکرد.
جهت تدوین آثار علمى نیز دفتر و کاغذ را با وجوه شرعى نمىخرید. از آنجا که منبع درآمد چندانى غیر از وجوه شرعى نداشت، به ناچار پیشنویس آثار علمى را روى کاغذهاى باطلهاى چون: اعلامیههاى مجالس ترحیم مىنوشت و براى پاک نویس غالبا دفتر کاهى ارزان قیمت مىخرید یا کاغذهاى کیلویى خریده و آنها را تازده، به هم مىدوخت و بدین صورت دفترى تهیه مىکرد و براى پاک نویس از آنها استفاده مىکرد. نگارنده، تعداد زیادى از این دفترها را مشاهده کرده است.
انصاف
سخن حق را از هر کس و در هر رتبهاى که بود مىپذیرفت. مطالب علمى که از استادان خود شنیده بود یا در آثار دیگران خوانده بود، هیچگاه به نام خود تمام نمىکرد و همواره مقید بود از گوینده آن یاد کند.
مقام رضا و تسلیم
حجةالاسلام موحدى - از شاگردان درس کفایه آیةالله تبریزى در نجف - مىگوید:
روزى استاد در پایان درس فرمود: بنده زاده فوت شده; چند نفر از برادران بمانند باهم به منزل برویم و کمک کنند تا او را دفن کنیم. درس را تعطیل نکردم تا وقتشما ضایع نشود.
نشانه دیگر مقام رضاى ایشان این است که براى بیماران دیگر دعا مىکرد اما در مورد خود مىفرمود:
راضى به رضاى الهى هستم.
حفظ حریم مرجعیت
براى مطرح شدن به عنوان مرجع تقلید نه تنها هیچ گامى بر نمىداشتبلکه دیگران را نیز از مطرح کردن خود باز مىداشت. وجوه شرعى که به بیت ایشان مىرسید مخفیانه میان روحانیون فاضل تقسیم مىکرد.
براى کم شدن رفت و آمدها به بیت، در منزل مجلس روضه نمىگرفت. در دو سال پایانى عمر، بنا به پیشنهاد مراجعان، راضى شد روزهاى جمعهاى که مصادف با شهادت یا ولادت معصومان علیهم السلام مىشد، شخصى که براى حاضران چاى مىآورد، چند بیتشعر بخواند با این شرط که نامى از ایشان نبرد.
در کوچه و خیابان به کسى اجازه راه رفتن پشتسر را نمىداد. اگر کسى از پشتسر مىآمد تذکر مىداد که جدا شود.
حجةالاسلام سلمان طاهرزاده که رساله عملیه و مناسک حج آیةالله تبریزى را (دو سال پیش از فوت ایشان) چاپ کرده است، چگونگى چاپ را اینگونه توضیح مىدهد:
قبلا از آیةالله تبریزى شنیده بودم که حاشیه آیةالله خویى بر وسیلةالنجاة (که مطابق با احتیاط نوشته شده) به قلم ایشان است و به بعضى از مقلدان فرموده بود که عمل به آن مجزى است. از این رو آن حاشیه را به نام آیةالله تبریزى (بدون اجازه ایشان) براى گرفتن مجوز به اداره ارشاد در تبریز بردم و فرزند ایشان را نیز در جریان قرار دادم که اگر از آنجا با منزل تماس گرفتند، انتساب رساله به آیةالله تبریزى را تایید کنند.
مجوز را به قم آوردم و گرفتن آن را به معظمله اطلاع دادم. ایشان خواست آن را ببیند; اما چون نگران بودم که مجوز را پس ندهد نشان ندادم. ایشان با انتشار آن موافقت کرد; اما حاضر نشد مهر خود را در آغاز رساله بزند بلکه ما نام ایشان را نوشتیم. فرمود: آنها را به منزل ما نیاورید. سپس سفارش کرد رایگان به هیچ کس داده نشود. حتى برادر ایشان هم پول داد و یک رساله خرید. آیةالله تبریزى براى چاپ رسالهاش هیچ کمک مالى نکرد و همه هزینه را از مال شخصى خودم دادم.
سپس مناسک حج آیةالله خویى را که به قلم ایشان بود، به همین صورت چاپ کردیم.
دورى از شهرت
موقعیت علمى ایشان در حدى بود که به آسانى مىتوانست در پرتو آن مطرح شود و به شهرت برسد. روحیه پرهیز از شهرت به اندازهاى بود که بسیارى از فضلاى حوزه حتى با نام این مرد بزرگ آشنا نشدند.
از مصاحبه با مجلات - هر چند وزین و علمى - دورى مىجست و از دادن شرح حال خود به شرح حال نگاران خوددارى مىکرد; چنان که نویسنده گنجینه دانشمندان پس از شرح حال مختصر ایشان مىنویسد:
مترجم معظم ما دانشمندى متین و فقیهى آراسته و دور از تظاهرات و داراى ملکات فاضله و روحیات مخصوصه و محامد آداب و محاسن اخلاق مىباشد و کرارا به آن جناب کتبا و شفاها مراجعه کردم که ترجمه (شرح حال) خود را مرحمت فرمایند، اجابت نفرمودند; تا این که از خارج به دست آوردم.
معظمله برداشتهاى شگفتى از استخاره با قرآن داشت و از طریق آن به نیت درخواست کننده استخاره پى مىبرد و مىتوانست در باره نیتشخص، توضیحات در خور توجه بدهد; اما توضیح استخاره را براى معدودى از اطرافیان بیان مىکرد و براى دیگران به کلماتى چون: خوب، بد یا متوسط اکتفا مىکرد. روزى فرزند ایشان از توضیح ندادن استخاره براى دیگران مىپرسد; مىفرماید:
مىترسم به مرید بازى بکشد و از این کارها خوشم نمىآید.
زهد و بى علاقگى به دنیا
آنان که از نزدیک زندگى ساده معظمله را مشاهده کردهاند با زهد کمنظیر ایشان آشنایى دارند و همواره به دیگران سفارش مىکرد که خود را آلوده به دنیا نکنند.
اگر اراده مىکرد مىتوانستبالاترین زندگى را براى خود و فرزندان - حتى از غیر وجوه شرعى - فراهم کند; با این حال در حدود 53 سالگى موفق به خرید خانه شد و در تمام مدت اقامت در نجف در خانههاى اجارهاى سکونت داشت. فرزندان معظمله هم تا زمانى که پدرشان زنده بود نتوانستند منزل مسکونى تهیه کنند; با این که همه آنان متاهل بودند و سالها از ازدواجشان مىگذشت. تنها یکى از آنها در بخشى از خانه پدرى با پدر شریک بود.
روزى به فرزندش حجةالاسلام حسن تبریزى فرموده بود:
پسرم! خداوند در دل من اصلا علاقه به دنیا قرار نداده است. خاک و پول در نظرم یکسان است.
احترام به دیگران
به همه واردین به بیت - اعم از عالم و عامى - احترام مىگذاشت. در برابر همه با تمام قامت مىایستاد. در حضور دیگران - حتى با حضور یک نفر از بستگان - مقید به پوشیدن لباس کامل روحانیت (عبا و قبا و عمامه) بود. به علتبیمارى، از دو زانو نشستن در زمان طولانى براى او رنجآور بود، در عین حال در برابر دیگران، از صبح تا ظهر اینگونه مىنشست و وقتى درد فشار مىآورد با معذرت خواهى، چهار زانو مىنشست.
در جمعى که حتى یک نفر غیر آذرى حضور داشت، به احترام او اجازه نمىداد کسى با وى ترکى سخن گوید.
وجوه شرعى را مخفیانه میان روحانیون فاضل تقسیم مىکرد. اگر خود مىداد تنها ایشان و گیرنده پول خبر داشت و آن هم به گونهاى که شخص گیرنده کمترین احساس کوچکى نکند.
حجةالاسلام سیدنورالدین جزایرى مىگوید:
روزى آیةالله تبریزى مدتى طولانى از من معذرت خواهى کرد. با خود گفتم: چه شده که ایشان این همه معذرت خواهى مىکند؟ شاید مىخواهد تذکرى اخلاقى بدهد! پس از پوزشهاى مکرر معلوم شد مىخواهد پولى به من بدهد. هدف استاد از چنین برخوردى این بود که من احساس کوچکى و حقارت نکنم.
استقلال و عدم وابستگى
از جمله روحیات آیةالله تبریزى عدم وابستگى و اتکا به دیگران بود، حتى به مراجع عظام. در قم و نجف به هیچ کدام از بیوت منتسب نبود.
مىفرمود:
تا زمانى به بیت آیةالله خویى رفت و آمد داشتم که به عنوان مرجع مطرح نبود. بلکه به ندرت براى بحث علمى به منزل ایشان مىرفتم.
با این که مورد علاقه آیةالله حکیم بود اما تنها در سال یک روز - آن هم براى شرکت در مجلس روضه - به بیت ایشان مىرفت.
در ایران با وجود مشکلات مالى، از هیچ کدام از مراجع محترم شهریه نمىگرفت; بلکه تنها شهریه آیةالله خویى را مىگرفت، آن هم به دلیل این که حق استادى بر او داشت.
آیةالله تبریزى در نگاه حضرت امام خمینى رحمه الله
حضرت امام در نجف اشرف پس از چندمین ملاقات، به آیةالله تبریزى فرمود:
اولین بار که چشمم به شما افتاد، متوجه شدم نسبتبه دیگران امتیاز دارید.
آیةالله تبریزى در نگاه آیةالله خویى
یکى از علما مىگوید: در منزل آیةالله خویى بودیم که آیةالله تبریزى وارد شد. در این هنگام آیةالله خویى فرمود:
من اراد ان ینظر الى رجل فقیه اصولی کلامی فلسفی...فلینظر الى هذا الرجل.
هرکس مىخواهد شخص فقیه، اصولى، کلامى، فلسفى و...را ببیند، به این مرد نگاه کند.
در گذشته به افراد باسواد «میرزا» گفته مىشد، لذا آیةالله خویى این لقب را به ایشان داده بود و آیةالله تبریزى در نجف به «میرزاکاظم» شهرت یافت.
رحلت
در سال 1358 شمسى هنگام تدریس در مسجد سلماسى قم، فک ایشان بسته شد و با عدم تاثیر معالجات، پس از هفتسال تدریس در قم، براى همیشه جلسه درس ایشان تعطیل شد و در مدت شانزده سال پایانى حیات، در منزل به تحقیق و تالیف مىپرداخت و روزهاى پنجشنبه و جمعه و اعیاد متبر که ملاقات عمومى داشت که معمولا در این جلسات مباحث علمى مطرح مىشد.
گذشته از ناراحتى فک، در سالهاى پایانى دچار سکته قلبى و عاقبتسکته مغزى شد و پس از آن، بیمارى ریوى نیز اضافه شد.
سرانجام روح بلند آن اسوه علم و تقوا پس از عمرى تلاش خالصانه در راه کسب و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام و مبارزه با نفس، در هیجدهم رجب 1416 قمرى برابر با 20/9/1374 به ملکوت اعلى پرکشید.
به مناسبت رحلت ایشان شوراى عالى و مرکز مدیریت، حوزه را تعطیل کردند.
پیکر پاک معظمله با حضور کمنظیر علما، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم و اقشار مختلف مردم، تشییع و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.
پىنوشت:
1) برگرفته از کتاب «سیناى معرفت» تالیف سیدحسن فاطمى، انتشارات لاهوت، چ اول، بهار 1380.