کندو کاوى در نظام آموزشى حوزه و ارایه راهکارى جدید (1)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
از آنجا که نظام آموزشى حوزة با نارسایىهایى رو به رو است که ناشى از ناهنجارى در نظام برنامهاى است، طرحها و لوایح سازندهاى را مىطلبد که در بردارنده نظامى اصولى و به دور از کاستىها باشد.
رابطه علم و آزادى
دانش از جمله مقولههایى است که جز در پرتو آزادى به ظهور حقیقى نخواهد رسید; هر چند آزادى در حیات عملى به نسبیت مىانجامد، ولى در حیات علمى چنین محدودیتى را بر نمىتابد. تجربه هم ثابت کرده است که فرهیختگان دانش و بینش کسانى بودهاند که نه با تحمیل برنامهها بلکه با شوق و انتخاب خود سلوک علمى داشتهاند، الآن نیز محصلانى که تحت پوشش برنامههاى تحمیلى مراکز آموزشىاند بیشتر به نمره مىاندیشند تا به دانش، البته آموزشهاى ناشى از برنامههاى تحمیلى خالى از اثر و بازدهى نیست، ولى بحثبر سر تاخیر و تسریع بازدهىها از سویى و نشاط روحى و آمادگى ذهنى در اخذ معارف و کسالت و ضعف ناشى از احساس در بند بودن و تحمیلى بودن از سویى دیگر است.
البته اولیاى هر مرکز و مکتبى به حکم اینکه در احیاى پایههاى علمى و توسعه معرفتى، هزینههایى را متحملند، حق دارند کسانى را پذیرش و گزینش نمایند که به اصول و مبانى آن مکتب، معتقد باشند. حوزه علمیه نیز باید نیروهایى را پذیرش کند که از نظر اعتقادى، اولین مراتب معرفتشیعى را داشته باشند و به لحاظ عملى هم اولین مراتب تقوا را مراعات نمایند. طبیعى است کسى که وارد حوزه مىشود در علوم رایج در حوزه به تحصیل خواهد پرداخت، ولى این امرى است و آزادى در گزینش دانش مورد علاقه و لوازم آن، امرى دیگر.
و نیز آنچه در این مقطع ضرورى است، لزوم توجیه و راهنمایى دانشجو است تا بر طبق انتخاب خودش حرکت نماید نه با انتخاب دیگران که هم نتیجه سوء قالب بندى شدن اذهان را پیش مىآورد و هم مانع پیشرفت اندیشه و جلوگیرى از نقد و نظر و پژوهش تحقیقى و تکاملى است و لااقل تاخیر کمى در زمان، که خود مستلزم تضعیف کیفى مىباشد را ایجاب مىکند.
حوزههاى علمیه و آزادى انتخاب
آزادى انتخاب درس و استاد، بر حسب استعداد و علاقه طلبه، همواره یکى از محسنات و امتیازات حوزههاى علمیه شیعى بوده است.
یکى از محققان معاصر این مزیت نظام آموزشى حوزه را اینگونه بیان مىکند:
آزادى حضور و عدم تقید به شرایط ظاهرى و فرمالیسم پیچیده و خشک ادارى در راه کسب علم.
محقق دیگرى هم تحت عنوان «انعطاف پذیرى برنامه آموزشى» مىنویسد:
برنامه درسى از پیش تدوین نشده است، زمان آموزشى هر درس محدود و معین نیست، آموزش مانند مدارس جدید یا مدارس کشورهاى اروپایى و آمریکایى درجه بندى نشده است، به عبارت دیگر کلاسهاى مرتب و معین وجود ندارد.
این محقق، در جایى دیگر از کتاب خود مىگوید:
با اینکه در مدارس جدید گفته مىشود باید برنامه آموزشى با وضع افراد متناسب باشد، معذلک در عمل یک برنامه بر همه تحمیل مىشود.
با کمال تاسف نه تنها این مزیت فوقالعاده از دست رفته استبلکه این واقعیت تلخ نیز شکل گرفته که کمیتبرنامههاى دست و پاگیر مبنا قرار گرفته است.
ابتدا باید دید آنچه انجام مىگیرد چیست؟
سپس باید مشکلات فرا روى این جریان را شناخت.
در نهایتبه تبیین ارجحیت طرح تقدیمى مىپردازیم.
الف) آنچه انجام مىگیرد:
1. دو مرحله عمومى و تخصصى
در دوره عمومى، طلاب بدون اینکه هدف مشخص و رشته معینى داشته باشند، فقط به عنوان فراگیرندگان معارف اسلامى دروس متعددى را فرا مىگیرند.
در این دوره باید از دانشهاى گوناگون اطلاعاتى هر چند مختصر فراهم آید تا طلبه با علوم اسلامى بیگانه نباشد و به تعبیرى از هر خرمنى گلى باید چید.
مثلا منطق چون مقدمه همه علوم است، باید در دوره عمومى باشد و کلام هم، چون علم دین است و نمىشود طلبه با عقاید بیگانه باشد، پس باید در دوره عمومى باشد. یکى از محاسن دوره عمومى این مىتواند باشد که برنامهریزان و خود طلبه، علاقه و استعدادشان را شناسایى مىکنند.
نکتهاى که در این جا لازم استیادآورى شود این است که دورههاى تخصصى رایج (تخصصى تبلیغ، تخصصى کلام، تخصصى تفسیر و مانند اینها که اخیرا باب شده است)، در ظاهر دوره تخصصىاند، ولى در واقع دوره عمومىاند.
2. گزینش جزء جزء برنامهها
در برنامه رایج، هم کتاب و هم استاد و هم چنین ساعات درسى از طرف مسئولان مربوط تعیین مىشود. تعداد کتب و نیز جا به جایى آنها و انتخاب استاد هیچیک در اختیار طلبه نیست و این امر گرچه فقط در شش سال اول (که تعلیم و تعلم در مدارس انجام مىگیرد) وجود دارد و پس از آن بر حسب ظاهر، مشکلى نیست، ولى در این دوره هم باز چون شریان حیاتى (امتحان) در دست، مسئولان است، مشکل به همان جدیت وجود دارد.
3. مقررات انضباطى
در نظام فعلى تاکید وافرى برحضور و غیاب وجود دارد و با توجیهاتى که نسبتا منطقى هم به نظر مىرسد این انضباط مدارى یک ضرورت و پشتوانه براى تکمیل دوره تحصیلى شمرده مىشود.
4. مباحث متراکم
مباحث متراکم از درسهاى اصلى و جنبى که نه اصلى اصل است و نه جنبى جایگاه شایستهاى دارد.
5. ارزیابىهاى فاقد شایستگى
امتحان و ارزیابى براى شناخت درصد فراگیرى طلاب که هماکنون در قالب دو امتحان کتبى و شفاهى انجام مىشود، فاقد شایستگى لازم است.
ب) نقد وضع موجود:
1. توجه بیش از حد به ظاهر برنامه
یکى از اساسىترین مشکلات در راه کمال یابى و تحقق اهداف، این است که برنامهها و روشها و ابزار کار حیثیت طریقىشان به حیثیت موضوعى تبدیل شود.
ظاهرگرایى و توجه بیش از حد به شکلها و نماسازى روشها، طرق پرداختن به محتوا و هدف را مسدود ساخته که هم نتیجه سوء قالببندى شدن اذهان و یک بعد نگرى را به دنبال مىآورد و هم مانع پیشرفت اندیشه و جلوگیرى از نقد و نظر و پژوهش تحقیقى تکاملى مىشود.
علاوه بر اینکه تشکیل جلسات مداوم و تغییرات پى در پى برنامهها، زیانى عظیم و غیر قابل جبران را موجب مىشود.
با توجه به موارد فوق بهنظر مىرسد که دانش پژوه باید آزاد باشد، تا خود به انتخاب دست زند و اگر زیانى هم باشد به ستخودش انجام گیرد و گناهش بر عهده دیگران نباشد. از طرفى لازمه حفظ سلامت نظام تعلیم و تعلم، وجود راهکار متناسب کنترل کننده است، تحقیقا یگانه راه موفق کنترل، ارایه جزوات علمى است. خلاصه، مهم شناسایى علمیت، تلاش و کوشش دانشپژوه است نه به بند کشیدن او .
2. غلبه دوران فراگیرى بر دوران فارغالتحصیلى
اغلب طلاب به مرحله فرا تحصیلى دست نمىیابند، لذا قبل از رشد مناسب در همان دوران فراگیرى به اقدامات دوران فارغالتحصیلى مىپردازند. این کار اگر به عنوان تحقیق، ابتکار و توسعه اندیشه و بازدهى پژوهشى باشد، هیچ اشکالى ندارد و حتى مفید هم مىتواند باشد، ولى مشکل اینجا است که این کار بدون تناسب موضوع و حکم و به خاطر توسعه معیشتى انجام مىگیرد. نمونه اینها را مىتوان در بعضى اساتید معارف که وارد دانشگاه مىشوند ملاحظه کرد. و یا در کتابنویسى و انتشار آن، بدون صلاحیت علمى و بدون اینکه کتاب بار علمى داشته باشد و صرفا تکرارى و موضوعات پیش پا افتاده را انتخاب مىکنند.
3. حجیم بودن دوران آموزش
این تکثر گزینى تشتت فکرى را به همراه دارد و نیز مانع مطالعه و مباحثه مناسب است.
4. کافى نبودن هدف دوره عمومى
هدف مورد نظر در دوره عمومى نه تنها مفید نیست، بلکه زیانآور نیز هست. آموزش درسهاى عمومى که براى آشنایى با موضوعات علوم مختلف انجام مىگیرد، باعث دخالت و نظریهپردازى در آن فن مىشود و مشکلات زیادى را پیش مىآورد. شاهد این امر را در اصول فقه به وفور مىتوان یافت که در ضمن بحث اصولى به مسالهاى فلسفى دامن زده مىشود آن هم به عنوان راهکارى اصولى و این بحث فلسفى بر پایه همان آشنایى مختصر - براساس درسهاى عمومى - به نقض و ابرام کشانده مىشود و مورد رد و قبول واقع مىگردد با اینکه همان بحث در متن فلسفىاش چهره دیگر و نتیجه دیگرى دارد. بحثبازگشت قضیه حقیقیه به شرطیه که در فقه و اصول این همه، جا باز کرده استیکى از صدها رهآورد جریان ناهنجار دخالت نابهجاى ناشى از درسهاى دوره عمومى است.
5. تداخل دروس تخصصى در دوره عمومى
برخى بحثها که براى تحقیق در دوره تخصصى مفید است در متن دروس مقدماتى وارد شده است، با اینکه آموزش رووس کلى که به مسایل غیر نظرى و غیر اختلافى مىپردازد لازم است، اما بحثهایى از قبیل مسوغات ابتداى به نکره و یا مباحث دقیق مفردات که در مغنى به عنوان یک کتاب درسى انجام مىگیرد، چه ضرورتى دارد؟ !
آیا سلف صالح حوزه که آن همه توان علمى داشتهاند غیر از این است که در انتخاب درس و استاد آزاد بودهاند و برنامههایى به این شکل هم نداشتهاند؟ آیا شورا بیش از علمیت طلبه چیز دیگرى مىخواهد؟ آیا علمیت، به کتاب و استاد خاصى وابسته است؟
ج) موقعیت و رجحان طرح تقدیمى
اگر بخواهیم در قالب جو حاکم و حفظ اصول سنتى به دگرگونىهاى شکلى و جانبى بپردازیم و شرط موفقیت و صلاحیت اولى یک طرح را در این زمینهها ارزیابى کنیم، طرحى که ارایه مىشود فاقد این حیثیت است و در گام نخست رد شدنى است، ولى به لحاظ اینکه دستیابى به شناسایى و کشف درستى و نادرستى اینگونه مسایل مبتنى بر تحلیل صرفا ذهنى است، لذا چه بسا طرحى فى نفسه صحیح باشد، اما از نظر کارشناسى حاکم، نادرست اعلام شود. نکته اساسى همینجا است که نه براساس بینشهاى شخص گرا و جوگرا، بلکه براساس «انظر الى ماقیل ولاتنظر الى من قال» باید مشى کرد. بنابراین باید با توجه به اصل ابتناى نظریات بر بدیهیات، محتواى درونى یک طرح را ملاحظه نمود و چون هر طرحى که معمولا جنبه آزمونى دارد موفقیت آن صد در صد نیست، لذا نسبتبه موفقیت و نا موفقیت، محتمل الطرفین خواهد بود و باید مورد آزمایش قرار بگیرد تا در صورت موفقیت اخذ، و در صورت ناموفقیت طرد گردد.
طرح تقدیمى گرچه بر حسب فضاى جارى ناموفق است، ولى در عینیتخارجى عدم موفقیتاش قطعى نبوده، لذا حداقل استحقاق آزمایش را دارد، مضافا بر این که از مزیتهاى وافرى نسبتبه نظایر خودش بویژه برنامه رایجبرخوردار است؟
نکات قابل ذکر و مزایاى طرح
1. مطالعه دقیق و آزاد اندیشانه طرح تقدیمى و مقایسه آن با سایر طرحها و برنامه موجود، مزیت اینطرح را مسلم مىکند.
2. بر پایه این طرح زواید حذف شده و سعه زمانى در اختیار طلبه قرار گرفته است.
3. آنچه برنامهریز باید انجام بدهد مشاوره و ایجاد علاقه در طلبه و تقسیم رشتههاست و این که طلبه نه براساس اجبار که براساس اشتیاق و علاقه خودش به انتخاب رشته بپردازد.
4. آنچه منظور نهایى است علمیت است، لذا چینش برنامه بهگونهاى است که همسو با این هدف باشد.
5. روش کنترل انضباطى و ارزیابى علمى به گونهاى است که نه دست و پاگیر و چالش زاست و نه باعث اضطراب، نه وقتگیر است و نه سهلانگار.
6. براساس این طرح که در آن به حذف زواید (یعنى درسهاى ناهمخوان با رشته انتخابى) پرداخته شده از تشتت فکرى طلبه جلوگیرى شده و ذهن با تمرکزى که دارد بهتر و با کیفیتى عالىتر به فراگیرى علوم مىپردازد.
7. فاصله فراگیرى تا پایان تحصیل به گونهاى است که طلبه علاقهمند به تحصیل در رشته دلخواه، فرصت فراگیرى آن را به خوبى دارد.
8. درس اخلاق، یگانه درس عمومى است و به نحوى تنظیم شده که بتواند تامین کننده روح اخلاقى در زیر ساخت کلى زندگى طلبگى باشد.
9. این طرح جامعیت دارد و همه رشتههاى تحصیلى را دربر مىگیرد و فرصت تحصیلى هر یک، بر حسب تناسب آن رشته مشخص شده است.
اگر میانگین عمر را 70 سال لحاظ کنیم (متعارف همین است) و ورود به حوزه را از 15 سالگى بدانیم، مجموعا از آغاز ورود به حوزه تا پایان عمر 55 سال خواهد بود. حال باید از مجموع این 55 سال به نحو مناسبى استفاده کرد. آنچه واقعیت دارد و باید انجام گیرد و این طرح مدعى آن بوده و بر آن تاکید مىورزد، این است که یک مرحله براى فراگیرى منظور شود و مرحله دوم دوران فارغالتحصیلى و کاربردى در صحنه اجتماع باشد.
مرحله فراگیرى نیز خود شامل دو مرحله (مرحله آموزش و تطبیق) است که البته در اینجا دو مرحله با هم انجام مىشود. از طرفى این مراحل باید بر اساس میانگین عمر تحصیلى و عمر فراتحصیلى تنظیم شود. 55 سال در اختیار داریم، 10 سال را اختصاص به مرحله فراگیرى مىدهیم اعم از مقدماتى و تخصصى و 45 سال دیگر مربوط به مرحله کاربردى خواهد بود که فرد خود تحقیق و آموزش و یا هر آنچه مربوط به این مرحله است انجام خواهد داد.
البته خوب استشورا کمیتهاى در این ارتباط براى بهینه کردن این امر قرار دهد که هم دانش پژوهان به خوبى تامین مالى شوند و هم امکانات علمى وافر در اختیارشان قرار دهد.
اصل طرح
1. کلیات طرح
فراگیرى براى خدا و به منظور تحقق آرمانهاى مکتب در جامعه است.
2. هدف موردى بر حسب رشته مورد علاقه.
3. لحاظ نیازمندى جامعه به نوع دانش که قهرا طبقهبندى بر حسب اولویتها را پیش مىآورد.
4. برنامهریزى بر پایه دو مرحله مقدماتى و تخصصى صورت مىگیرد. آنچه در اینجا مطرح است این دو مرحله است و با آنچه الآن با نام دو مرحله عمومى و تخصصى انجام مىگیرد بسیار متفاوت است.
جزئیات طرح
تبصره 1: دروس مقدماتى در این طرح عبارتند از: صرف و نحو، منطق و معانى و بیان.
صرف و نحو
صرف و نحو براى کسانى که مىخواهند آن را به عنوان رشته تخصصى انتخاب کنند، دیگر مقدمه نخواهد بود بلکه از ابتدا به عنوان دوره تخصصى درباره این گروه باید انجام گیرد. به عبارتى براى این گروه، درسى به عنوان دوره مقدماتى وجود ندارد.
منطق
منطق براى رشته تفسیر و کلام، حکم مقدمه را دارد و در حد منطق مظفر کافى است، اما منطق براى رشته فلسفه گرچه حکم مقدمه را دارد ولى نیازمند فراگیرى بیشترى است و باید رعایت این دو امر بشود:
الف) نظریات کتابهاى رهبر خرد، منطق منظومه و برهان شفا نیز مطرح شود.
ب) تدریس به نحو دوره تخصصى انجام گیرد.
معانى و بیان
معانى و بیان براى تفسیر، حکم مقدمه را دارد و در حد کتاب «مختصر» کافى است، در غیر این صورت فقط به عنوان رشته تخصصى باید لحاظ شود و برنامه خاص این مرحله درباره آن انجام گیرد.
دوره مقدماتى صرف و نحو به منظور تسلط بر قرائت متون عربى انجام مىگیرد که در مدت یک سال باید خاتمه یابد.
تبصره 2:
با توجه به اینکه دوره تحصیل باید جدى باشد، لذا حتى در روزهاى وفیات و اعیاد و مانند آن لازم نیست دروس تعطیل شوند، براى حضور در مجالس فرصت کافى وجود دارد.
تبصره 3:
دوره تعطیلات تابستان باید به حداقل تنزل داده شود و سال تحصیلى از 15 شهریور آغاز شود.
تبصره 4:
با توجه به این ملاحظات و با توجه به سعه وقتى که بهواسطه حذف زواید، وجود دارد دوره تحصیلى مورد نظر این طرح با هیچ اشکالى مواجه نبوده و آموزش در مدت تعیین شده بازدهى مناسب خود را دارد.
مراحل آموزشى
الف) آموزش صرف مقدماتى در 6 ماه اول;
ب) آموزش نحو مقدماتى در 6 ماه دوم.
تبصره 1:
کتاب آموزشى، کتاب صرف ساده خواهد بود.
تبصره 2:
با توجه به اینکه صرف ساده خود مشتمل بر دو دوره صرف و نحو است و به صورت منسجم برنامه ریزى شده است، براى آموزش هر دو دوره بسیار مناسب است.
تبصره 3:
مباحثى که جنبه تخصصى دارد از دوره آموزشى باید حذف شود.
تبصره 4:
تطبیق و تمرین آنگونه که متداول است اگر جمود آفرینى نداشته باشد لااقل خاصیت آفرینى نیز نخواهد داشت، بنابراین تطبیق مورد نظر این طرح اینگونه انجام خواهد گرفت که متون مختلف عربى به دانشآموز عرضه مىشود تا وى با قرائت، موقعیت فراگیرىاش نسبتبه قواعد آموزش داده شده، مشخص گردد.
تبصره 5:
هدف نهایى در این مرحله تسلط نسبى است نه تسلط مطلق، لذا سختگیرىها چه در مرحله آموزش و چه در مرحله پایانى باید ممنوع شود، البته این به معناى سهلانگارى و تسامح نیست.
تبصره 6:
برگزارى امتحان در این مرحله با متن خوانى صورت مىگیرد، لذا مشکلات بسیارى که در سایر روشهاى امتحانى وجود دارد، منتفى مىشود.
ج) آموزش معانى و بیان مقدماتى بعد از نحو در یک سال انجام مىگیرد.
تبصره: تمرینات و امتحان پایانى این درس بر اساس روش رایج و یا به صورت تطبیقى مىتواند انجام گیرد.
د) آموزش منطق مقدماتى براى رشته تفسیر و کلام بعد از معانى در یک سال انجام مىگیرد.
تبصره: آموزش منطق مقدماتى براى فلسفه بعد از نحو به روش آموزش تخصصى و در مدت 2 سال انجام مىگیرد.
ه) بعد از دوره مقدماتى که مجموعا سه سال خواهد بود آموزش مرحله تخصصى هر رشته در 7 سال انجام مىگیرد.
تبصره 1: دوره تخصصى به روش درس خارج انجام مىگیرد، لذا کتاب خاصى مطرح نیست.
تبصره 2: عدم آشنایى فرد با مباحث رشته انتخابى، توجیه مناسبى براى آموزش رایج نبوده، بلکه باید آموزش به روش درس خارج و بر اساس تبیین صحیح مباحث، انجام گیرد و نه براساس تفننپردازى و امثال اینها که بعضى از اساتید محترم انجام مىدهند. بنابراین در صورت تبیین صحیح مساله، هیچ مشکلى وجود ندارد. علاوه بر اینکه طلبه با مباحثه، تحقیق، نگارش و جدیت در کنار فرصت کافى و تمرکز نفسانى به خوبى درس را فرا خواهد گرفت.
تبصره 3: تنها سه مبنا و نظریه مهم مطرح مىشود و نقض و ابرام انجام مىگیرد و در نهایتبا نظریه خود استاد، بحث کامل مىشود.
تبصره 4: انتخاب مبانى قابل طرح در کلاس، آزاد و مربوط به سلیقه استاد است، البته مشاوره و ارشاد بلامانع است.
تبصره 5: در آموزش اصول فقه، مباحث غیر ضرورى و وقت تلف کن از قبیل مباحث مقدماتى حذف، و از مباحث کاربردى در فقه استفاده مىشود.
تبصره 6: مثالهاى اصولى باید از فقه اخذ شود و مثالهاى رایج فقط در اولین توضیح انجام گیرد.
تبصره 7: دوره 7 سال، بین فقه و اصول باید تقسیم گردد.
تذکر: اصول فقه به روش تخصصى و براساس راهکار مربوط به آن مرحله آموزش داده مىشود.
البته با توجه به روش طرح مباحث اصولى و تاکید بر مثالهاى عینى و کاربردى فقهى، دوره آموزش فقه بسیار آسانتر انجام خواهد گرفت، لذا پیشنهاد این است که دوره اصول در 3 سال اول و دوره فقه در 4 سال بعد انجام گیرد.
تبصره 8: طرح نظریات جدید در کنار این مبانى اساسى، نسبتبه همه رشتهها بسیار مناسب و در ارتقاى سطح آموزشى و علمى بسیار مؤثر خواهد بود.
تبصره 9: بعد از اتمام دوره آموزشى، دانش پژوه باید پىگیر تهیه نوشتار تحقیقاتى باشد که مدت آن حداکثر یک سال خواهد بود. قطعا کسى که نتواند از عهده این کار برآید نشانه ضعف بنیه علمى وى محسوب مىشود و فقط اجازه دارد یک دوره دیگر ادامه دهد که با فرض عدم موفقیت در مرتبه دوم، مردود مطلق شناخته شده و از کلیه امتیازات محروم مىشود.
البته کسانى که عذر موجه دارند مشمول این جریمه نخواهند بود.
تبصره 10: رساله تحقیقاتى در کمیته مربوط، بررسى و طلبه فارغالتحصیل با حضور در این کمیته باید به پرسشهاى مطرح شده، پاسخ مناسب ارایه دهد.
تبصره 11: در گزینش موضوع رساله تحقیقاتى و نیز روشکارى باید دانش پژوه کاملا مبسوط الید باشد و با سلیقه و انتخاب ناشى از آزادى در اندیشه و روش عمل نماید. بنابراین تعیین کمیت و کیفیت که یک نوع به بند کشیدن فکر است، مطلقا ممنوع خواهد بود و تنها نکته پذیرفتنى رهنمود است نه تحکیم سلیقه.
تبصره 12: لازم نیست طلبه فارغالتحصیل، نظریه ابتکارى ارایه دهد بلکه اقتدار بر تحلیل مطلق و توان بر چند و چون نسبتبه چند نظریه، خود نوعى نظریهپردازى و کافى است، البته ابتکار امتیاز است و باید مورد تشویق قرار گیرد.
تبصرههاى مشترک
1. در هیچ مرحلهاى اعم از مقدماتى و تخصصى پیشفرضهاى آموزشى نباید جنبه تحکمى داشته باشد، بلکه صرفا به عنوان اصول موضوعه آموزش، باید لحاظ شوند.
2. براساس تبصره قبلى اشکالات طرح شده از جانب طلبه که اصطکاک با پیشفرضها یا با سایر جهات دارد و بهطور کلى مشتمل بر بار علمى مىتواند باشد، باید مورد توجه اساسى قرار گیرد و به لحاظ اینکه ممکن است قابلیت گزینش داشته باشد باید در یک ارزیابى مناسب اخذ شود و به عنوان یک موضوع علمى در جایگاه مناسبش بررسى شود.
3. روش آموزشى باید محیط، جامع و مفید باشد تا دانشآموز را بیش از انتظار به خلاقیت علمى برساند.
4. دانش آموزى که توان علمى خود را قبل از مدت تعیین شده نشان دهد و به اثبات رساند، به عنوان فارغالتحصیل در همان مقطع باید شناخته شود.
5. حضور و غیاب و مانند آن وجود ندارد و نیز دانشآموز در گزینش استاد آزاد است.
6. اخلاق صرفا نباید متکى به ساعات درس باشد، بلکه باید روح اخلاقى در همه موارد حاکم باشد چه به لحاظ برخوردهاى متقابل استاد و شاگرد، چه در کلاس و چه خارج کلاس. گشاده رویى و توجه به سخن کوچکتر از خود و پروراندن و بها دادن به آن، نکتهاى است که اساتید باید عملا آن را به دانشآموز منتقل کنند. سبکسرى و مزاحهاى نامناسب نباید انجام گیرد. زندگى اساتید و بزرگان باید به گونهاى باشد که طلبه را به تعجب وا ندارد. حضور چند نفره (سه الى چهار نفر) در مناطق محروم و احوالپرسى از محرومان، طلبه را در داشتن زندگى متناسب با محرومان توجیه اخلاقى مىکند. و بالاخره نگرش و منش ائمه علیهم السلام باید مورد توجه دائمى باشد.
7. مکالمه عربى مىتواند اجبارى باشد و در کنار درسهاى مقدماتى و در همان مدت سه سال انجام گیرد.
8. سایر زبانهاى خارجى مانند انگلیسى، فرانسوى و... باید مورد توجه و تاکید باشد اما بهطور آزاد و دلخواه.
9. روانشناسى، اقتصاد، مدیریت و جامعهشناسى علوم انسانى، مىتواند از رشتههاى حوزوى قرار گیرد ولى با ملاحظات زیر:
الف) عدم انفعال در برابر روشها و نگرشهاى غربى;
ب) سمت و سوى دینى دادن به این علوم.
10. انتخاب بیش از یک رشته بلامانع است، اما باید در دو نوبت انجام گیرد، یعنى یک رشته پایان یابد و رساله علمىاش ارایه شود، سپس رشته دیگر.
11. مناسب است کسانى که رشته فقه را به پایان مىرسانند به یکى از رشتههاى روانشناسى، اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسى و علوم سیاسى فراخوانى شوند و در آن رشته نیز به مرحله کارشناسى راه یابند.
تذکر1: براى معانى و بیان، دوره تخصصى و صرف و نحو دوره مقدماتى، نیاز به مقدار بیش از آن نیست.
تذکر2: با توجه به اینکه استفاده از کتاب (کتاب خاصى به عنوان کتاب درسى آنچنان که در دوره سطح حوزه متعارف است)، اتلاف وقت در روخوانى و برخى مسایل جنبى دارد، لذا بهترین روش همان نحوه درس خارج (البته با بیان شیوا و تبیین صحیح و غیر تفننى) است. فقط دوره مقدمات صرف و نحو باید با کتاب و روخوانى انجام گیرد چون هدف از صرف و نحو همین است، ولى در صورتى که در دوره تخصصى بخواهیم کتابهاى خاصى را به عنوان کتاب درسى مطرح باشد جدول زیر ارایه شود:
عناوین دروس / کتب آموزشى
صرف و نحو / سیوطى - مغنى - کافیه یا شرح ابن عقیل
معانى و بیان / جواهرالبلاغة - مطول
منطق / المنطق - شرح مطالع - برهان شفا
شناختشناسى / فلسفتنا - اصول فلسفه
فلسفه / آموزش فلسفه - نهایةالحکمة - اسفار
کلام / الالهیات - شوارق الالهام
تذکر1: در سایر رشتهها نیز کتب متناسب آن رشته مىتواند قرار داده شود.
تذکر2: در منطق تخصصى در کنار مباحث منطق قدیم، مباحث منطق جدید طرح مىشود. همچنانکه در سایر رشتهها نیز این نکته باید رعایتشود.
تذکر3: مرکز مدیریت مىتواند هنگام پذیرش، رشتههاى مورد نظر را ارایه دهد و از طلبه متقاضى بخواهد رشته مورد علاقهاش را مشخص کند.
تذکر 4: بعد از دوره فارغالتحصیلى باید طلبه بىکار و معطل نماند بلکه به تناسب فعالیتهاى مورد نیاز به تدریس، تحقیق و... بپردازد.
تذکر 5: در تمام این مراحل باید روح اخلاقى حاکم باشد، حتى در دوره فارغالتحصیلى نیز درس اخلاق باید ادامه داشته باشد.
تذکر 6: اگر حوزه که تجلىگاه معرفت دینى است، خلاصه در فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و کلام باشد در نهایت مدیریت کلان اجتماعى در دست نیروهایى قرار مىگیرد که اولا بیگانه با مفاهیم دینى و ثانیا بیگانه از تربیت و اخلاق متعالى مذهبى هستند. چالشهاى جامعه کنونى هم بیانگر این واقعیت تلخ است. طبیعى است که پرداختن حوزه به علوم تجربى در بارورى جامعه اسلامى نقش به سزایى خواهد داشت. البته این به آن معنا نیست که در دانشگاه بسته شود بلکه به این معنا است که حوزه نیز کلاسهاى آموزشى در ارتباط با این علوم را به عنوان دوره تخصصى قرار دهد.
تذکر 7: پرداختن به ورزش باعثسلامت جسم و روح و نشاط براى کارهاى سخت علمى مىشود، لذا باید طى برنامهاى منظم، طلاب تحت پوشش، در ایام هفته به ورزشهایى نظیر شنا و... بپردازند، البته نه به عنوان ورزش قهرمانى که باعث اتلاف وقت و مشغله ذهنى شود.
تذکر 8: در ارتباط با موضوعات هنرى گرچه حوزوى کردن آن مناسب بلکه ضرورى است، ولى جانب احتیاط باید رعایتشود. بهترین راهکار توجه به آموزههاى اخلاقى و توجه به عبادت و یاد آخرت است.
پىنوشت:
1) نظام آموزشى فعال و پویا، نظامى است که به روز باشد و جدیدترین تحولات علمى و راهکارهاى اجرایى را به کار گیرد. نویسنده این مقاله هم مشخصههاى یک نظام آموزشى خلاق را بررسى و ارایه کرده است، که قهرا مجال نقد و بررسى و پاسخ را دارد.
از آنجا که نظام آموزشى حوزة با نارسایىهایى رو به رو است که ناشى از ناهنجارى در نظام برنامهاى است، طرحها و لوایح سازندهاى را مىطلبد که در بردارنده نظامى اصولى و به دور از کاستىها باشد.
رابطه علم و آزادى
دانش از جمله مقولههایى است که جز در پرتو آزادى به ظهور حقیقى نخواهد رسید; هر چند آزادى در حیات عملى به نسبیت مىانجامد، ولى در حیات علمى چنین محدودیتى را بر نمىتابد. تجربه هم ثابت کرده است که فرهیختگان دانش و بینش کسانى بودهاند که نه با تحمیل برنامهها بلکه با شوق و انتخاب خود سلوک علمى داشتهاند، الآن نیز محصلانى که تحت پوشش برنامههاى تحمیلى مراکز آموزشىاند بیشتر به نمره مىاندیشند تا به دانش، البته آموزشهاى ناشى از برنامههاى تحمیلى خالى از اثر و بازدهى نیست، ولى بحثبر سر تاخیر و تسریع بازدهىها از سویى و نشاط روحى و آمادگى ذهنى در اخذ معارف و کسالت و ضعف ناشى از احساس در بند بودن و تحمیلى بودن از سویى دیگر است.
البته اولیاى هر مرکز و مکتبى به حکم اینکه در احیاى پایههاى علمى و توسعه معرفتى، هزینههایى را متحملند، حق دارند کسانى را پذیرش و گزینش نمایند که به اصول و مبانى آن مکتب، معتقد باشند. حوزه علمیه نیز باید نیروهایى را پذیرش کند که از نظر اعتقادى، اولین مراتب معرفتشیعى را داشته باشند و به لحاظ عملى هم اولین مراتب تقوا را مراعات نمایند. طبیعى است کسى که وارد حوزه مىشود در علوم رایج در حوزه به تحصیل خواهد پرداخت، ولى این امرى است و آزادى در گزینش دانش مورد علاقه و لوازم آن، امرى دیگر.
و نیز آنچه در این مقطع ضرورى است، لزوم توجیه و راهنمایى دانشجو است تا بر طبق انتخاب خودش حرکت نماید نه با انتخاب دیگران که هم نتیجه سوء قالب بندى شدن اذهان را پیش مىآورد و هم مانع پیشرفت اندیشه و جلوگیرى از نقد و نظر و پژوهش تحقیقى و تکاملى است و لااقل تاخیر کمى در زمان، که خود مستلزم تضعیف کیفى مىباشد را ایجاب مىکند.
حوزههاى علمیه و آزادى انتخاب
آزادى انتخاب درس و استاد، بر حسب استعداد و علاقه طلبه، همواره یکى از محسنات و امتیازات حوزههاى علمیه شیعى بوده است.
یکى از محققان معاصر این مزیت نظام آموزشى حوزه را اینگونه بیان مىکند:
آزادى حضور و عدم تقید به شرایط ظاهرى و فرمالیسم پیچیده و خشک ادارى در راه کسب علم.
محقق دیگرى هم تحت عنوان «انعطاف پذیرى برنامه آموزشى» مىنویسد:
برنامه درسى از پیش تدوین نشده است، زمان آموزشى هر درس محدود و معین نیست، آموزش مانند مدارس جدید یا مدارس کشورهاى اروپایى و آمریکایى درجه بندى نشده است، به عبارت دیگر کلاسهاى مرتب و معین وجود ندارد.
این محقق، در جایى دیگر از کتاب خود مىگوید:
با اینکه در مدارس جدید گفته مىشود باید برنامه آموزشى با وضع افراد متناسب باشد، معذلک در عمل یک برنامه بر همه تحمیل مىشود.
با کمال تاسف نه تنها این مزیت فوقالعاده از دست رفته استبلکه این واقعیت تلخ نیز شکل گرفته که کمیتبرنامههاى دست و پاگیر مبنا قرار گرفته است.
ابتدا باید دید آنچه انجام مىگیرد چیست؟
سپس باید مشکلات فرا روى این جریان را شناخت.
در نهایتبه تبیین ارجحیت طرح تقدیمى مىپردازیم.
الف) آنچه انجام مىگیرد:
1. دو مرحله عمومى و تخصصى
در دوره عمومى، طلاب بدون اینکه هدف مشخص و رشته معینى داشته باشند، فقط به عنوان فراگیرندگان معارف اسلامى دروس متعددى را فرا مىگیرند.
در این دوره باید از دانشهاى گوناگون اطلاعاتى هر چند مختصر فراهم آید تا طلبه با علوم اسلامى بیگانه نباشد و به تعبیرى از هر خرمنى گلى باید چید.
مثلا منطق چون مقدمه همه علوم است، باید در دوره عمومى باشد و کلام هم، چون علم دین است و نمىشود طلبه با عقاید بیگانه باشد، پس باید در دوره عمومى باشد. یکى از محاسن دوره عمومى این مىتواند باشد که برنامهریزان و خود طلبه، علاقه و استعدادشان را شناسایى مىکنند.
نکتهاى که در این جا لازم استیادآورى شود این است که دورههاى تخصصى رایج (تخصصى تبلیغ، تخصصى کلام، تخصصى تفسیر و مانند اینها که اخیرا باب شده است)، در ظاهر دوره تخصصىاند، ولى در واقع دوره عمومىاند.
2. گزینش جزء جزء برنامهها
در برنامه رایج، هم کتاب و هم استاد و هم چنین ساعات درسى از طرف مسئولان مربوط تعیین مىشود. تعداد کتب و نیز جا به جایى آنها و انتخاب استاد هیچیک در اختیار طلبه نیست و این امر گرچه فقط در شش سال اول (که تعلیم و تعلم در مدارس انجام مىگیرد) وجود دارد و پس از آن بر حسب ظاهر، مشکلى نیست، ولى در این دوره هم باز چون شریان حیاتى (امتحان) در دست، مسئولان است، مشکل به همان جدیت وجود دارد.
3. مقررات انضباطى
در نظام فعلى تاکید وافرى برحضور و غیاب وجود دارد و با توجیهاتى که نسبتا منطقى هم به نظر مىرسد این انضباط مدارى یک ضرورت و پشتوانه براى تکمیل دوره تحصیلى شمرده مىشود.
4. مباحث متراکم
مباحث متراکم از درسهاى اصلى و جنبى که نه اصلى اصل است و نه جنبى جایگاه شایستهاى دارد.
5. ارزیابىهاى فاقد شایستگى
امتحان و ارزیابى براى شناخت درصد فراگیرى طلاب که هماکنون در قالب دو امتحان کتبى و شفاهى انجام مىشود، فاقد شایستگى لازم است.
ب) نقد وضع موجود:
1. توجه بیش از حد به ظاهر برنامه
یکى از اساسىترین مشکلات در راه کمال یابى و تحقق اهداف، این است که برنامهها و روشها و ابزار کار حیثیت طریقىشان به حیثیت موضوعى تبدیل شود.
ظاهرگرایى و توجه بیش از حد به شکلها و نماسازى روشها، طرق پرداختن به محتوا و هدف را مسدود ساخته که هم نتیجه سوء قالببندى شدن اذهان و یک بعد نگرى را به دنبال مىآورد و هم مانع پیشرفت اندیشه و جلوگیرى از نقد و نظر و پژوهش تحقیقى تکاملى مىشود.
علاوه بر اینکه تشکیل جلسات مداوم و تغییرات پى در پى برنامهها، زیانى عظیم و غیر قابل جبران را موجب مىشود.
با توجه به موارد فوق بهنظر مىرسد که دانش پژوه باید آزاد باشد، تا خود به انتخاب دست زند و اگر زیانى هم باشد به ستخودش انجام گیرد و گناهش بر عهده دیگران نباشد. از طرفى لازمه حفظ سلامت نظام تعلیم و تعلم، وجود راهکار متناسب کنترل کننده است، تحقیقا یگانه راه موفق کنترل، ارایه جزوات علمى است. خلاصه، مهم شناسایى علمیت، تلاش و کوشش دانشپژوه است نه به بند کشیدن او .
2. غلبه دوران فراگیرى بر دوران فارغالتحصیلى
اغلب طلاب به مرحله فرا تحصیلى دست نمىیابند، لذا قبل از رشد مناسب در همان دوران فراگیرى به اقدامات دوران فارغالتحصیلى مىپردازند. این کار اگر به عنوان تحقیق، ابتکار و توسعه اندیشه و بازدهى پژوهشى باشد، هیچ اشکالى ندارد و حتى مفید هم مىتواند باشد، ولى مشکل اینجا است که این کار بدون تناسب موضوع و حکم و به خاطر توسعه معیشتى انجام مىگیرد. نمونه اینها را مىتوان در بعضى اساتید معارف که وارد دانشگاه مىشوند ملاحظه کرد. و یا در کتابنویسى و انتشار آن، بدون صلاحیت علمى و بدون اینکه کتاب بار علمى داشته باشد و صرفا تکرارى و موضوعات پیش پا افتاده را انتخاب مىکنند.
3. حجیم بودن دوران آموزش
این تکثر گزینى تشتت فکرى را به همراه دارد و نیز مانع مطالعه و مباحثه مناسب است.
4. کافى نبودن هدف دوره عمومى
هدف مورد نظر در دوره عمومى نه تنها مفید نیست، بلکه زیانآور نیز هست. آموزش درسهاى عمومى که براى آشنایى با موضوعات علوم مختلف انجام مىگیرد، باعث دخالت و نظریهپردازى در آن فن مىشود و مشکلات زیادى را پیش مىآورد. شاهد این امر را در اصول فقه به وفور مىتوان یافت که در ضمن بحث اصولى به مسالهاى فلسفى دامن زده مىشود آن هم به عنوان راهکارى اصولى و این بحث فلسفى بر پایه همان آشنایى مختصر - براساس درسهاى عمومى - به نقض و ابرام کشانده مىشود و مورد رد و قبول واقع مىگردد با اینکه همان بحث در متن فلسفىاش چهره دیگر و نتیجه دیگرى دارد. بحثبازگشت قضیه حقیقیه به شرطیه که در فقه و اصول این همه، جا باز کرده استیکى از صدها رهآورد جریان ناهنجار دخالت نابهجاى ناشى از درسهاى دوره عمومى است.
5. تداخل دروس تخصصى در دوره عمومى
برخى بحثها که براى تحقیق در دوره تخصصى مفید است در متن دروس مقدماتى وارد شده است، با اینکه آموزش رووس کلى که به مسایل غیر نظرى و غیر اختلافى مىپردازد لازم است، اما بحثهایى از قبیل مسوغات ابتداى به نکره و یا مباحث دقیق مفردات که در مغنى به عنوان یک کتاب درسى انجام مىگیرد، چه ضرورتى دارد؟ !
آیا سلف صالح حوزه که آن همه توان علمى داشتهاند غیر از این است که در انتخاب درس و استاد آزاد بودهاند و برنامههایى به این شکل هم نداشتهاند؟ آیا شورا بیش از علمیت طلبه چیز دیگرى مىخواهد؟ آیا علمیت، به کتاب و استاد خاصى وابسته است؟
ج) موقعیت و رجحان طرح تقدیمى
اگر بخواهیم در قالب جو حاکم و حفظ اصول سنتى به دگرگونىهاى شکلى و جانبى بپردازیم و شرط موفقیت و صلاحیت اولى یک طرح را در این زمینهها ارزیابى کنیم، طرحى که ارایه مىشود فاقد این حیثیت است و در گام نخست رد شدنى است، ولى به لحاظ اینکه دستیابى به شناسایى و کشف درستى و نادرستى اینگونه مسایل مبتنى بر تحلیل صرفا ذهنى است، لذا چه بسا طرحى فى نفسه صحیح باشد، اما از نظر کارشناسى حاکم، نادرست اعلام شود. نکته اساسى همینجا است که نه براساس بینشهاى شخص گرا و جوگرا، بلکه براساس «انظر الى ماقیل ولاتنظر الى من قال» باید مشى کرد. بنابراین باید با توجه به اصل ابتناى نظریات بر بدیهیات، محتواى درونى یک طرح را ملاحظه نمود و چون هر طرحى که معمولا جنبه آزمونى دارد موفقیت آن صد در صد نیست، لذا نسبتبه موفقیت و نا موفقیت، محتمل الطرفین خواهد بود و باید مورد آزمایش قرار بگیرد تا در صورت موفقیت اخذ، و در صورت ناموفقیت طرد گردد.
طرح تقدیمى گرچه بر حسب فضاى جارى ناموفق است، ولى در عینیتخارجى عدم موفقیتاش قطعى نبوده، لذا حداقل استحقاق آزمایش را دارد، مضافا بر این که از مزیتهاى وافرى نسبتبه نظایر خودش بویژه برنامه رایجبرخوردار است؟
نکات قابل ذکر و مزایاى طرح
1. مطالعه دقیق و آزاد اندیشانه طرح تقدیمى و مقایسه آن با سایر طرحها و برنامه موجود، مزیت اینطرح را مسلم مىکند.
2. بر پایه این طرح زواید حذف شده و سعه زمانى در اختیار طلبه قرار گرفته است.
3. آنچه برنامهریز باید انجام بدهد مشاوره و ایجاد علاقه در طلبه و تقسیم رشتههاست و این که طلبه نه براساس اجبار که براساس اشتیاق و علاقه خودش به انتخاب رشته بپردازد.
4. آنچه منظور نهایى است علمیت است، لذا چینش برنامه بهگونهاى است که همسو با این هدف باشد.
5. روش کنترل انضباطى و ارزیابى علمى به گونهاى است که نه دست و پاگیر و چالش زاست و نه باعث اضطراب، نه وقتگیر است و نه سهلانگار.
6. براساس این طرح که در آن به حذف زواید (یعنى درسهاى ناهمخوان با رشته انتخابى) پرداخته شده از تشتت فکرى طلبه جلوگیرى شده و ذهن با تمرکزى که دارد بهتر و با کیفیتى عالىتر به فراگیرى علوم مىپردازد.
7. فاصله فراگیرى تا پایان تحصیل به گونهاى است که طلبه علاقهمند به تحصیل در رشته دلخواه، فرصت فراگیرى آن را به خوبى دارد.
8. درس اخلاق، یگانه درس عمومى است و به نحوى تنظیم شده که بتواند تامین کننده روح اخلاقى در زیر ساخت کلى زندگى طلبگى باشد.
9. این طرح جامعیت دارد و همه رشتههاى تحصیلى را دربر مىگیرد و فرصت تحصیلى هر یک، بر حسب تناسب آن رشته مشخص شده است.
اگر میانگین عمر را 70 سال لحاظ کنیم (متعارف همین است) و ورود به حوزه را از 15 سالگى بدانیم، مجموعا از آغاز ورود به حوزه تا پایان عمر 55 سال خواهد بود. حال باید از مجموع این 55 سال به نحو مناسبى استفاده کرد. آنچه واقعیت دارد و باید انجام گیرد و این طرح مدعى آن بوده و بر آن تاکید مىورزد، این است که یک مرحله براى فراگیرى منظور شود و مرحله دوم دوران فارغالتحصیلى و کاربردى در صحنه اجتماع باشد.
مرحله فراگیرى نیز خود شامل دو مرحله (مرحله آموزش و تطبیق) است که البته در اینجا دو مرحله با هم انجام مىشود. از طرفى این مراحل باید بر اساس میانگین عمر تحصیلى و عمر فراتحصیلى تنظیم شود. 55 سال در اختیار داریم، 10 سال را اختصاص به مرحله فراگیرى مىدهیم اعم از مقدماتى و تخصصى و 45 سال دیگر مربوط به مرحله کاربردى خواهد بود که فرد خود تحقیق و آموزش و یا هر آنچه مربوط به این مرحله است انجام خواهد داد.
البته خوب استشورا کمیتهاى در این ارتباط براى بهینه کردن این امر قرار دهد که هم دانش پژوهان به خوبى تامین مالى شوند و هم امکانات علمى وافر در اختیارشان قرار دهد.
اصل طرح
1. کلیات طرح
فراگیرى براى خدا و به منظور تحقق آرمانهاى مکتب در جامعه است.
2. هدف موردى بر حسب رشته مورد علاقه.
3. لحاظ نیازمندى جامعه به نوع دانش که قهرا طبقهبندى بر حسب اولویتها را پیش مىآورد.
4. برنامهریزى بر پایه دو مرحله مقدماتى و تخصصى صورت مىگیرد. آنچه در اینجا مطرح است این دو مرحله است و با آنچه الآن با نام دو مرحله عمومى و تخصصى انجام مىگیرد بسیار متفاوت است.
جزئیات طرح
تبصره 1: دروس مقدماتى در این طرح عبارتند از: صرف و نحو، منطق و معانى و بیان.
صرف و نحو
صرف و نحو براى کسانى که مىخواهند آن را به عنوان رشته تخصصى انتخاب کنند، دیگر مقدمه نخواهد بود بلکه از ابتدا به عنوان دوره تخصصى درباره این گروه باید انجام گیرد. به عبارتى براى این گروه، درسى به عنوان دوره مقدماتى وجود ندارد.
منطق
منطق براى رشته تفسیر و کلام، حکم مقدمه را دارد و در حد منطق مظفر کافى است، اما منطق براى رشته فلسفه گرچه حکم مقدمه را دارد ولى نیازمند فراگیرى بیشترى است و باید رعایت این دو امر بشود:
الف) نظریات کتابهاى رهبر خرد، منطق منظومه و برهان شفا نیز مطرح شود.
ب) تدریس به نحو دوره تخصصى انجام گیرد.
معانى و بیان
معانى و بیان براى تفسیر، حکم مقدمه را دارد و در حد کتاب «مختصر» کافى است، در غیر این صورت فقط به عنوان رشته تخصصى باید لحاظ شود و برنامه خاص این مرحله درباره آن انجام گیرد.
دوره مقدماتى صرف و نحو به منظور تسلط بر قرائت متون عربى انجام مىگیرد که در مدت یک سال باید خاتمه یابد.
تبصره 2:
با توجه به اینکه دوره تحصیل باید جدى باشد، لذا حتى در روزهاى وفیات و اعیاد و مانند آن لازم نیست دروس تعطیل شوند، براى حضور در مجالس فرصت کافى وجود دارد.
تبصره 3:
دوره تعطیلات تابستان باید به حداقل تنزل داده شود و سال تحصیلى از 15 شهریور آغاز شود.
تبصره 4:
با توجه به این ملاحظات و با توجه به سعه وقتى که بهواسطه حذف زواید، وجود دارد دوره تحصیلى مورد نظر این طرح با هیچ اشکالى مواجه نبوده و آموزش در مدت تعیین شده بازدهى مناسب خود را دارد.
مراحل آموزشى
الف) آموزش صرف مقدماتى در 6 ماه اول;
ب) آموزش نحو مقدماتى در 6 ماه دوم.
تبصره 1:
کتاب آموزشى، کتاب صرف ساده خواهد بود.
تبصره 2:
با توجه به اینکه صرف ساده خود مشتمل بر دو دوره صرف و نحو است و به صورت منسجم برنامه ریزى شده است، براى آموزش هر دو دوره بسیار مناسب است.
تبصره 3:
مباحثى که جنبه تخصصى دارد از دوره آموزشى باید حذف شود.
تبصره 4:
تطبیق و تمرین آنگونه که متداول است اگر جمود آفرینى نداشته باشد لااقل خاصیت آفرینى نیز نخواهد داشت، بنابراین تطبیق مورد نظر این طرح اینگونه انجام خواهد گرفت که متون مختلف عربى به دانشآموز عرضه مىشود تا وى با قرائت، موقعیت فراگیرىاش نسبتبه قواعد آموزش داده شده، مشخص گردد.
تبصره 5:
هدف نهایى در این مرحله تسلط نسبى است نه تسلط مطلق، لذا سختگیرىها چه در مرحله آموزش و چه در مرحله پایانى باید ممنوع شود، البته این به معناى سهلانگارى و تسامح نیست.
تبصره 6:
برگزارى امتحان در این مرحله با متن خوانى صورت مىگیرد، لذا مشکلات بسیارى که در سایر روشهاى امتحانى وجود دارد، منتفى مىشود.
ج) آموزش معانى و بیان مقدماتى بعد از نحو در یک سال انجام مىگیرد.
تبصره: تمرینات و امتحان پایانى این درس بر اساس روش رایج و یا به صورت تطبیقى مىتواند انجام گیرد.
د) آموزش منطق مقدماتى براى رشته تفسیر و کلام بعد از معانى در یک سال انجام مىگیرد.
تبصره: آموزش منطق مقدماتى براى فلسفه بعد از نحو به روش آموزش تخصصى و در مدت 2 سال انجام مىگیرد.
ه) بعد از دوره مقدماتى که مجموعا سه سال خواهد بود آموزش مرحله تخصصى هر رشته در 7 سال انجام مىگیرد.
تبصره 1: دوره تخصصى به روش درس خارج انجام مىگیرد، لذا کتاب خاصى مطرح نیست.
تبصره 2: عدم آشنایى فرد با مباحث رشته انتخابى، توجیه مناسبى براى آموزش رایج نبوده، بلکه باید آموزش به روش درس خارج و بر اساس تبیین صحیح مباحث، انجام گیرد و نه براساس تفننپردازى و امثال اینها که بعضى از اساتید محترم انجام مىدهند. بنابراین در صورت تبیین صحیح مساله، هیچ مشکلى وجود ندارد. علاوه بر اینکه طلبه با مباحثه، تحقیق، نگارش و جدیت در کنار فرصت کافى و تمرکز نفسانى به خوبى درس را فرا خواهد گرفت.
تبصره 3: تنها سه مبنا و نظریه مهم مطرح مىشود و نقض و ابرام انجام مىگیرد و در نهایتبا نظریه خود استاد، بحث کامل مىشود.
تبصره 4: انتخاب مبانى قابل طرح در کلاس، آزاد و مربوط به سلیقه استاد است، البته مشاوره و ارشاد بلامانع است.
تبصره 5: در آموزش اصول فقه، مباحث غیر ضرورى و وقت تلف کن از قبیل مباحث مقدماتى حذف، و از مباحث کاربردى در فقه استفاده مىشود.
تبصره 6: مثالهاى اصولى باید از فقه اخذ شود و مثالهاى رایج فقط در اولین توضیح انجام گیرد.
تبصره 7: دوره 7 سال، بین فقه و اصول باید تقسیم گردد.
تذکر: اصول فقه به روش تخصصى و براساس راهکار مربوط به آن مرحله آموزش داده مىشود.
البته با توجه به روش طرح مباحث اصولى و تاکید بر مثالهاى عینى و کاربردى فقهى، دوره آموزش فقه بسیار آسانتر انجام خواهد گرفت، لذا پیشنهاد این است که دوره اصول در 3 سال اول و دوره فقه در 4 سال بعد انجام گیرد.
تبصره 8: طرح نظریات جدید در کنار این مبانى اساسى، نسبتبه همه رشتهها بسیار مناسب و در ارتقاى سطح آموزشى و علمى بسیار مؤثر خواهد بود.
تبصره 9: بعد از اتمام دوره آموزشى، دانش پژوه باید پىگیر تهیه نوشتار تحقیقاتى باشد که مدت آن حداکثر یک سال خواهد بود. قطعا کسى که نتواند از عهده این کار برآید نشانه ضعف بنیه علمى وى محسوب مىشود و فقط اجازه دارد یک دوره دیگر ادامه دهد که با فرض عدم موفقیت در مرتبه دوم، مردود مطلق شناخته شده و از کلیه امتیازات محروم مىشود.
البته کسانى که عذر موجه دارند مشمول این جریمه نخواهند بود.
تبصره 10: رساله تحقیقاتى در کمیته مربوط، بررسى و طلبه فارغالتحصیل با حضور در این کمیته باید به پرسشهاى مطرح شده، پاسخ مناسب ارایه دهد.
تبصره 11: در گزینش موضوع رساله تحقیقاتى و نیز روشکارى باید دانش پژوه کاملا مبسوط الید باشد و با سلیقه و انتخاب ناشى از آزادى در اندیشه و روش عمل نماید. بنابراین تعیین کمیت و کیفیت که یک نوع به بند کشیدن فکر است، مطلقا ممنوع خواهد بود و تنها نکته پذیرفتنى رهنمود است نه تحکیم سلیقه.
تبصره 12: لازم نیست طلبه فارغالتحصیل، نظریه ابتکارى ارایه دهد بلکه اقتدار بر تحلیل مطلق و توان بر چند و چون نسبتبه چند نظریه، خود نوعى نظریهپردازى و کافى است، البته ابتکار امتیاز است و باید مورد تشویق قرار گیرد.
تبصرههاى مشترک
1. در هیچ مرحلهاى اعم از مقدماتى و تخصصى پیشفرضهاى آموزشى نباید جنبه تحکمى داشته باشد، بلکه صرفا به عنوان اصول موضوعه آموزش، باید لحاظ شوند.
2. براساس تبصره قبلى اشکالات طرح شده از جانب طلبه که اصطکاک با پیشفرضها یا با سایر جهات دارد و بهطور کلى مشتمل بر بار علمى مىتواند باشد، باید مورد توجه اساسى قرار گیرد و به لحاظ اینکه ممکن است قابلیت گزینش داشته باشد باید در یک ارزیابى مناسب اخذ شود و به عنوان یک موضوع علمى در جایگاه مناسبش بررسى شود.
3. روش آموزشى باید محیط، جامع و مفید باشد تا دانشآموز را بیش از انتظار به خلاقیت علمى برساند.
4. دانش آموزى که توان علمى خود را قبل از مدت تعیین شده نشان دهد و به اثبات رساند، به عنوان فارغالتحصیل در همان مقطع باید شناخته شود.
5. حضور و غیاب و مانند آن وجود ندارد و نیز دانشآموز در گزینش استاد آزاد است.
6. اخلاق صرفا نباید متکى به ساعات درس باشد، بلکه باید روح اخلاقى در همه موارد حاکم باشد چه به لحاظ برخوردهاى متقابل استاد و شاگرد، چه در کلاس و چه خارج کلاس. گشاده رویى و توجه به سخن کوچکتر از خود و پروراندن و بها دادن به آن، نکتهاى است که اساتید باید عملا آن را به دانشآموز منتقل کنند. سبکسرى و مزاحهاى نامناسب نباید انجام گیرد. زندگى اساتید و بزرگان باید به گونهاى باشد که طلبه را به تعجب وا ندارد. حضور چند نفره (سه الى چهار نفر) در مناطق محروم و احوالپرسى از محرومان، طلبه را در داشتن زندگى متناسب با محرومان توجیه اخلاقى مىکند. و بالاخره نگرش و منش ائمه علیهم السلام باید مورد توجه دائمى باشد.
7. مکالمه عربى مىتواند اجبارى باشد و در کنار درسهاى مقدماتى و در همان مدت سه سال انجام گیرد.
8. سایر زبانهاى خارجى مانند انگلیسى، فرانسوى و... باید مورد توجه و تاکید باشد اما بهطور آزاد و دلخواه.
9. روانشناسى، اقتصاد، مدیریت و جامعهشناسى علوم انسانى، مىتواند از رشتههاى حوزوى قرار گیرد ولى با ملاحظات زیر:
الف) عدم انفعال در برابر روشها و نگرشهاى غربى;
ب) سمت و سوى دینى دادن به این علوم.
10. انتخاب بیش از یک رشته بلامانع است، اما باید در دو نوبت انجام گیرد، یعنى یک رشته پایان یابد و رساله علمىاش ارایه شود، سپس رشته دیگر.
11. مناسب است کسانى که رشته فقه را به پایان مىرسانند به یکى از رشتههاى روانشناسى، اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسى و علوم سیاسى فراخوانى شوند و در آن رشته نیز به مرحله کارشناسى راه یابند.
تذکر1: براى معانى و بیان، دوره تخصصى و صرف و نحو دوره مقدماتى، نیاز به مقدار بیش از آن نیست.
تذکر2: با توجه به اینکه استفاده از کتاب (کتاب خاصى به عنوان کتاب درسى آنچنان که در دوره سطح حوزه متعارف است)، اتلاف وقت در روخوانى و برخى مسایل جنبى دارد، لذا بهترین روش همان نحوه درس خارج (البته با بیان شیوا و تبیین صحیح و غیر تفننى) است. فقط دوره مقدمات صرف و نحو باید با کتاب و روخوانى انجام گیرد چون هدف از صرف و نحو همین است، ولى در صورتى که در دوره تخصصى بخواهیم کتابهاى خاصى را به عنوان کتاب درسى مطرح باشد جدول زیر ارایه شود:
عناوین دروس / کتب آموزشى
صرف و نحو / سیوطى - مغنى - کافیه یا شرح ابن عقیل
معانى و بیان / جواهرالبلاغة - مطول
منطق / المنطق - شرح مطالع - برهان شفا
شناختشناسى / فلسفتنا - اصول فلسفه
فلسفه / آموزش فلسفه - نهایةالحکمة - اسفار
کلام / الالهیات - شوارق الالهام
تذکر1: در سایر رشتهها نیز کتب متناسب آن رشته مىتواند قرار داده شود.
تذکر2: در منطق تخصصى در کنار مباحث منطق قدیم، مباحث منطق جدید طرح مىشود. همچنانکه در سایر رشتهها نیز این نکته باید رعایتشود.
تذکر3: مرکز مدیریت مىتواند هنگام پذیرش، رشتههاى مورد نظر را ارایه دهد و از طلبه متقاضى بخواهد رشته مورد علاقهاش را مشخص کند.
تذکر 4: بعد از دوره فارغالتحصیلى باید طلبه بىکار و معطل نماند بلکه به تناسب فعالیتهاى مورد نیاز به تدریس، تحقیق و... بپردازد.
تذکر 5: در تمام این مراحل باید روح اخلاقى حاکم باشد، حتى در دوره فارغالتحصیلى نیز درس اخلاق باید ادامه داشته باشد.
تذکر 6: اگر حوزه که تجلىگاه معرفت دینى است، خلاصه در فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و کلام باشد در نهایت مدیریت کلان اجتماعى در دست نیروهایى قرار مىگیرد که اولا بیگانه با مفاهیم دینى و ثانیا بیگانه از تربیت و اخلاق متعالى مذهبى هستند. چالشهاى جامعه کنونى هم بیانگر این واقعیت تلخ است. طبیعى است که پرداختن حوزه به علوم تجربى در بارورى جامعه اسلامى نقش به سزایى خواهد داشت. البته این به آن معنا نیست که در دانشگاه بسته شود بلکه به این معنا است که حوزه نیز کلاسهاى آموزشى در ارتباط با این علوم را به عنوان دوره تخصصى قرار دهد.
تذکر 7: پرداختن به ورزش باعثسلامت جسم و روح و نشاط براى کارهاى سخت علمى مىشود، لذا باید طى برنامهاى منظم، طلاب تحت پوشش، در ایام هفته به ورزشهایى نظیر شنا و... بپردازند، البته نه به عنوان ورزش قهرمانى که باعث اتلاف وقت و مشغله ذهنى شود.
تذکر 8: در ارتباط با موضوعات هنرى گرچه حوزوى کردن آن مناسب بلکه ضرورى است، ولى جانب احتیاط باید رعایتشود. بهترین راهکار توجه به آموزههاى اخلاقى و توجه به عبادت و یاد آخرت است.
پىنوشت:
1) نظام آموزشى فعال و پویا، نظامى است که به روز باشد و جدیدترین تحولات علمى و راهکارهاى اجرایى را به کار گیرد. نویسنده این مقاله هم مشخصههاى یک نظام آموزشى خلاق را بررسى و ارایه کرده است، که قهرا مجال نقد و بررسى و پاسخ را دارد.