آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مقدمه
یکى از لوازم مرزبانى اندیشه‏هاى جاوید، اطلاع از شرایط و مناسبات حاکم بر عصر و زمانى است که یک مبلغ و مدافع اندیشه‏هاى دینى در آن قرار دارد. بدون این آگاهى، امکان رصد کردن اندیشه‏ها و رد یا قبول نمودن منصفانه و آگاهانه آن‏ها ممکن نخواهد بود. این مطلب در زمان حاضر - به خاطر ویژگى‏هایى که دارد - داراى اهمیتى دو چندان است.
یکى از عرصه‏هاى قابل توجه در حوزه مناسبات فکرى و عقیدتى جهان امروز، چیزى است که ما آن را تفکر فلسفى غرب مى‏نامیم.
مدعاى این نوشتار آن است که روحانیت و حوزه‏هاى علمیه نباید نسبت‏به این فلسفه بى‏توجه بوده یا آن را نادیده بگیرند. براى توضیح بیش‏تر، مطلب را در چند بخش پى مى‏گیریم:
مفهوم فلسفه غرب
هر چند در تعریف فلسفه غرب و اصولا این‏که آیا مى‏شود تفکر را به زمان یا مکان نسبت داد، دیدگاه‏هاى گوناگونى وجود دارد، ولى در جامعه ما، در یک تعریف نه چندان دقیق، فلسفه‏اى را که آبشخور آن کشورهاى اروپایى و آمریکایى است فلسفه غرب نامیده و معمولا آن را به عنوان قسیم فلسفه اسلامى به کار مى‏برند.
این فلسفه که به طور خاص در دوره پیش سقراطیان (حدود پنج قرن قبل از میلاد) شکل گرفته و با فلسفه سقراط، ارسطو و افلاطون به صورت یک نظام درآمده، در طول تاریخ خود داراى فراز و نشیب‏هاى گوناگونى بوده است، به‏طورى که امروزه آن را حول چند دوره خاص (پیش سقراطیان، ارسطو و افلاطون و نو افلاطونیان، قرون وسطى، جدید و معاصر) صورت‏بندى مى‏کنند که هر کدام از این ادوار داراى ویژگى‏هاى خاص خود است. علاوه بر این که در مسیر حرکت‏خود، هر روز گرایش و شاخه جدیدى به آن افزوده شده و امروزه مفهوم عامى یافته که شاخه‏هایى چون فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر، فلسفه تحلیل زبانى، فلسفه تاریخ و مکاتبى چون اگزیستانسیالیسم، پراگماتیسم، استراکچرالیسم و... را دربر مى‏گیرد.
از نظر تعامل و ارتباط با دین و آموزه‏هاى دینى نیز دوره‏ها و نحله‏هاى مختلفى در فلسفه غرب مطرح بوده و هست که گاه شدیدا دینى شده است (مثل فلسفه مسیحى و برخى اگزیستانسیالیست‏ها) و گاهى شدیدا ضد دینى (مثل تجربه گراهایى چون هیوم، یا اگزیستانسیالیست‏هایى چون سارتر) و زمانى حالت‏بینابینى داشته است. (1)
همان‏طور که گذشت‏حوزه‏هاى علمیه لازم است‏به تفکر فلسفى غرب توجه داشته باشند. دلایل و فواید زیر مؤید این مطلب است:
1) سفارش دین
یکى از ویژگى‏هاى مکتب اسلام، سفارش به علم آموزى و کسب دانش است. (2) در احادیث ائمه معصومین علیهم السلام نه تنها از فراگیرى علوم مختلف منعى وارد نشده، بلکه سفارش شده که علم و حکمت، گم شده مؤمن است و هر جا که آن را بیابد باید آن را اخذ کند. (3) در نگرش این مکتب، طلب علم زمان (4) و مکان (5) نمى‏شناسد و کسب دانش حتى از مشرک هم جایز شمرده شده است. (6) لذا مى‏بینیم آشنایى با اندیشه دیگران (در بحث ما فلسفه غرب) نه تنها منع دینى ندارد بلکه به نوعى عمل به سفارش معصومین علیهم السلام هم هست. واضح است که یادگیرى و آشنایى با فلسفه غرب لزوما به معناى تایید همه مباحث این فلسفه نیست، بلکه هر اندیشه‏اى را ابتدا باید فرا گرفت، سپس آن را در بوته نقد نهاد تا غث و سمین آن آشکار گردد.
شهید مطهرى رحمه الله به عنوان یکى از روحانیون آشنا با تفکر اسلامى و فلسفه غرب، معتقد است‏یکى از علل اقبال مسلمین به فلسفه غرب، فراهم بودن زمینه‏اى است که دستورات اسلامى ایجاد کرد و اهتمامى است که اسلام براى تحصیل علم قایل بود.
این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصى نقاط عالم هم کتابى را پیدا مى‏کردند مانعى نمى‏دیدند که ترجمه‏اش کنند (اطلبوا العلم ولوباالصین (7) ) مثلا عبدالله مقفع که منطق ارسطو را ترجمه کرده در زمان امام صادق علیه السلام بوده، پیش از امام صادق علیه السلام بلکه از زمان بنى‏امیه این کارها شروع شده بود، ولى در زمان امام صادق علیه السلام اوج گرفت.
در زمان هارون و مامون و در عصر ائمه علیهم السلام با شدتى فراوان، علوم اوائل، ترجمه شد. «بیت‏الحکمة‏» مدرسه‏اى بود که در دنیاى زمان خودش نظیر نداشته و بعدها هم کم برایش نظیر پیدا شد. در میان احادیث و اخبار ائمه علیهم السلام که با چشم نقد به خلفا نگاه مى‏کردند. [... ] در یک حدیث نمى‏بینیم که این کار خلفا [ترجمه کتب فلسفى و... ] بدعت تلقى شده باشد. و بگویند که یکى از چیزهایى که اینها کار را خراب کردند این بود که علوم امت‏هاى کافر از یونان و روم و هند و ایران را ترجمه کردند. و وارد دنیاى اسلام نمودند، و حال آن‏که این در میان عوام بهترین وسیله بود براى کوبیدن آن‏ها (8) .
2) اثبات توان تفکر دینى
ممکن است گفته شود با وجود منابع غنى اسلامى همچون قرآن، روایات، سیره و سنت معصومان علیهم السلام و حقانیت و خاتمیت دین اسلام، دیگر چه نیازى به اندیشه دیگران و از جمله فلسفه غرب است؟
در جواب باید گفت:
اولا: فرا گرفتن فلسفه غرب مستلزم کنار گذاشتن دستورات و آموزه‏هاى اسلامى نیست، بلکه چنان که گفته خواهد شد، فواید دیگرى نیز بر آن مترتب است.
ثانیا: ادعاى توانمندى، غنا و پویایى اندیشه اسلامى زمانى براى همگان به اثبات مى‏رسد که این اندیشه وارد عرصه رقابت‏با حریفان خویش گشته و از میدان سربلند بیرون آید. با شناخت موضوعات مختلف در حوزه فلسفه، کلام، فقه، تفسیر، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و تبیین صحیح دیدگاه اسلام در برابر این مباحث و پاسخ‏گویى به سؤالات منبعث از آن‏ها است که بضاعت و توان دین و متدینان و نهادهاى دینى، خود را نمایان مى‏سازد و برترى‏هاى خود را نشان مى‏دهد و گرنه بدون شرکت در مسابقه، ادعاى قهرمانى از هیچ کس پذیرفته نخواهد شد (هر چند در واقع قهرمان باشد.) بهترین تبلیغ براى حوزه‏هاى علمى شیعى - از منظر بحث ما - این است که حوزه با مباحث فلسفى و کلامى مطرح در دنیاى امروز آشنا شود، سپس به نقد و بررسى آن‏ها بپردازد و در موارد لازم دیدگاه‏هاى کلامى و فلسفى اندیشه اسلامى را بیان کند. در تضارب آرا و اندیشه‏ها است که سخن برتر مشخص شده (9) و اتباع احسن (10) ممکن مى‏شود.
شهید مطهرى رحمه الله از جمله اندیشمندانى است که معتقد بود فلسفه (به‏طور کلى اندیشه اسلامى) در تطبیق و مقایسه با دیگر نظریات است که جوهر خود را نمایان مى‏کند. او از این که پس از ورود فلسفه‏غرب به ایران، کار تطبیقى انجام نگرفته اظهار تاسف مى‏کند (11) ، لذا توجه به فلسفه تطبیقى و تعلیم زنده‏ترین مکاتب فلسفى معاصر و مقایسه آن با فلسفه اسلامى را یکى از وظایف اصلى حوزه‏هاى علمیه دانسته (12) و به همین خاطر دست‏به تالیف کتاب‏هایى چون «اصول فلسفه و روش رئالیسم‏» مى‏زند (13) .
3) پاسخ‏گویى به شبهات
فلسفه غرب داراى حوزه‏هاى مختلفى است که هر یک به گونه‏اى با دین و آموزه‏هاى دینى مرتبط است و سؤال‏هاى متنوعى را در برابر دین و دین‏داران قرار مى‏دهد. از طرف دیگر در عصر حاضر با توجه به پیشرفت‏هاى سریع وسایل ارتباطى این سؤال‏ها و مباحث در محدوده غرب باقى نمى‏ماند، بلکه به راحتى به سراسر جهان منتقل شده و به آسانى در دسترس همگان به ویژه قشر تحصیل کرده و نسل جوان قرار مى‏گیرد. حال اگر یکى از وظایف اصلى حوزه‏هاى علمیه پاسخ گویى به سؤالات مطرح شده در هر زمان و بیان دیدگاه‏هاى اسلام درباره مباحث و موضوعات نو پیدا باشد، به راحتى مى‏توان نتیجه گرفت که بر حوزه از باب مقدمه واجب لازم است‏به این فلسفه و سؤالات و مسایلى که به تبع آن پدید مى‏آید توجه کند ودر صدد پاسخ‏گویى برآید. روشن است که براى ارایه جواب‏هاى متین و منطقى، قبل از هر چیز شناخت‏سؤال‏ها و بستر پیدایش آن‏ها لازم است و بدون این کار انجام وظیفه به نحو مطلوب، ممکن نخواهد بود. نکته قابل توجه این‏که، با توجه به وقوع انقلاب اسلامى و برپایى حکومت دینى در ایران، وضعیت دین و نهادهاى دینى بویژه حوزه‏هاى علمیه حساسیت دو چندانى یافته است. امروزه در عرصه حیات سیاسى - اجتماعى جامعه ما مباحثى مطرح مى‏شود که ممکن است‏به نوعى در تفکر فلسفى غرب مثلا در فلسفه سیاست هم مطرح شده باشد (14) . حال براى فهم درست و دقیق این مباحث و چالش‏هایى که ممکن است در مورد حکومت دینى مطرح شود، لازم است این مباحث در حوزه فلسفى غرب ریشه‏یابى و بررسى شده و با انجام کارهاى تطبیقى مشخص شود که موارد اشتراک و افتراق این دیدگاه‏ها در چیست؟ و موضع دین نسبت‏به آن چگونه است؟
4) یافتن افق‏هاى جدید
چنان که گفته شد در زیر عنوان فلسفه غرب، مکاتب، نحله‏ها و موضوعات متعدد و متنوعى قرار دارد. آشنایى با هریک از این موارد مى‏تواند افق‏هاى جدیدى در برابر ما گشوده و بینش ما را وسعت‏بخشد. مثلا مباحث هرمنوتیک، فلسفه تحلیل زبانى، تجربه دینى، اثبات وجود خدا، رابطه عقل و دین، مساله عدالت، شرور، بحث‏هاى مرتبط با انسان‏شناسى، رابطه اخلاق و دین، نسبیت اخلاق، ساختارگرایى و ساختار شکنى (Decunstraction) انتظار بشر از دین، منطق فهم دین و متون دینى، مباحث معرفت‏شناسى از جمله مواردى است که آشنایى با آن‏ها مى‏تواند باعث ایجاد نگرش جدید یا تغییر نگاه ما به مواریث فلسفى، اصولى، تفسیرى و فقهى خود بشود.
5) حضور در زمان
حوزه وقتى مى‏تواند از کیان دین دفاع کند و به نیازهاى انسان عصر خود پاسخ دهد که در متن زمان حاضر باشد. روشن است که تا شخص اوضاع فکرى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى زمان خود و مناسبات حاکم بر آن‏ها را نشناسد، اولا: نمى‏تواند موضع‏گیرى صحیح و فعالى نسبت‏به آن‏ها داشته باشد (15) و ثانیا: نمى‏تواند پاسخ‏گوى پرسش‏ها و شرایط منبعث از آن‏ها باشد، لذا در سخنان معصومان علیهم السلام سفارش شده که انسان عاقل باید «عالم‏» (16) ، «عارف‏» (17) و «بصیر» (18) به زمان خود باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز یکى از جریان‏هاى حاکم در گستره اندیشه و تفکر جهان، تفکر فلسفى غرب است. این فلسفه در عرصه اندیشه و عمل تاثیرهاى خاص خود را دارد و در موارد زیادى با مباحث دینى مرتبط مى‏شود. فلسفه غرب به کمک وسایل ارتباط جمعى، مسافرت به خارج، گسترش قشر تحصیل کرده و آشنا به زبان‏هاى خارجى، تاسیس رشته فلسفه غرب در دانشگاه‏هاى کشور و هم چنین از طریق تالیف و ترجمه به داخل کشور ما نیز به‏طور وسیعى راه پیدا کرده و هر روز در حال گسترش است (19) . شناخت این اندیشه یکى از لوازم بصیرت حوزه‏هاى علمیه در عصر حاضر است.
6) بازشناسى و به‏شناسى میراث فلسفى اسلام
فلسفه اسلامى و فلسفه غرب در طول زمان با یکدیگر در تعامل بوده‏اند به این معنا که هریک از دیگرى چیزهایى را اخذ و متقابلا تاثیرهایى را گذاشته‏اند (20) ، لذا آشنایى با فلسفه غرب به شناخت هر چه بهتر و عمیق‏تر فلسفه اسلامى کمک مى‏کند. این آشنایى مى‏تواند میزان توانمندى متفکران اسلامى را بهتر مشخص کند، علاوه بر این که برخى از فلاسفه غرب، مسلمان نیز بوده‏اند (21) و شناخت فلسفه غرب در واقع شناخت‏بخشى از فلسفه اسلامى هم خواهد بود.
7) مخالفت آگاهانه
نقد و برخورد نقادانه به معناى تشخیص سره از ناسره و توجه به محاسن و معایب، علاوه بر این‏که نشانگر پویایى جامعه است مورد سفارش و تاکید بزرگان دین هم مى‏باشد (22) . داشتن این روحیه وقتى ممکن است که شخص نسبت‏به چیزى که آن را نقد و احیانا رد یا قبول مى‏کند، آگاهى داشته باشد. بنابراین اگر با فلسفه غرب مخالف هم باشیم براى پرهیز از مخالفت ناآگاهانه لازم است ابتدا تاریخچه، مبادى، چهره‏هاى شاخص و حوزه‏هاى مختلف آن را بشناسیم. روشن است که تا وقتى موضوع چیزى براى انسان مشخص نباشد نمى‏تواند حکم درستى درباره آن صادر نماید.
8) درس آموزى
به درستى گفته‏اند که «تاریخ، معلم انسان‏ها است‏» تاریخ و حوادث تاریخى همچون آینه‏اى است که انسان عاقل با نگریستن در آن، درس‏هاى لازم را فرا گرفته و از آن‏ها به عنوان تجربه‏اى براى حرکت‏به سوى آینده کمک مى‏گیرد. قرآن کریم و ائمه معصومین علیهم السلام نیز ما را به عبرت آموزى از سرنوشت دیگران سفارش کرده‏اند. (23) فلسفه غرب از بدو پیدایش خود دوره‏هاى گوناگونى را گذرانده که بررسى و آشنایى با آن‏ها - به ویژه از منظر تعامل با دین - مى‏تواند درس‏ها و دستاوردهاى فراوانى براى جامعه ما و حوزه‏هاى علوم دینى در بر داشته باشد. براى توضیح بیش تر به دو دوره خاص از تفکر فلسفى غرب مى‏توان اشاره کرد که یکى (24) دوره مبارزه افراطى با عقل‏گرایى و علم بود و دیگرى (25) رنسانس و عصر جدید که مرحله مبارزه با دین یا واپس‏رانى آن و تکیه بر عقل و اعلام بى‏نیازى عقل از دین بود. به رغم تفاوت‏هایى که مکتب و جامعه ما با مکاتب و جوامع غربى دارد ولى باز هم با بررسى زمینه‏ها، علل و عوامل و پیامدهاى هر یک از این دو حالت (افراط و تفریط) - در نگرش به عقل، علم، انسان و دین - مى‏توان درس‏هاى آموزنده‏اى براى برنامه‏ریزى تبلیغى و پیش‏برد اهداف حوزه و دین فرا گرفت و از تکرار اشتباهات آنان پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
باید توجه داشت که هرگونه غفلت‏یا تغافل نسبت‏به حضور فلسفه غرب در کشور ما، تبعات ناخوشایندى براى دین و حوزه‏هاى علمیه خواهد داشت، که حداقل آن متهم شدن حوزه و روحانیان به عدم اطلاع از عرصه تحولات جهانى و عدم آمادگى براى پاسخ گویى به مباحث نوپیدا و سؤالاتى است که در برابر دین قرار مى‏گیرد. خوشبختانه حوزه‏هاى علمیه در طول تاریخ حیات خود هیچ‏گاه از وجود روحانیان دلسوز، دردمند و آگاه به زمان خالى نبوده است. کسانى که هرکدام در حد توان خویش به تبلیغ و دفاع از کیان دین - در عرصه فقه، فلسفه، تفسیر و... - پرداخته‏اند. در مورد فلسفه غرب نیز از گذشته تا به حال شخصیت‏هایى چون آقا على مدرس زنوزى، علامه طباطبایى رحمه الله، شهید مطهرى رحمه الله، مرحوم محمدتقى جعفرى رحمه الله و ده‏ها تن از طلاب و فضلاى ارجمند بوده و هستند که آثارشان در کتاب‏هاى مختلف و مجلات معتبر حوزه و دانشگاه منتشر مى‏شود.
هم چنین مراکز مختلف حوزوى همانند مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، دفتر تبلیغات اسلامى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، دانشگاه مفید و... در این باره فعال مى‏باشند، لکن به نظر مى‏رسد توجه به نکات زیر باعث‏بهره‏ورى بیش‏تر از فعالیت‏هاى فوق خواهد شد:
الف) برخورد صحیح
در برخورد با غرب و فلسفه‏اش باید نه مجذوب شد و نه مرعوب، بلکه بهترین راه، برخورد آگاهانه و واقع بینانه است. با این توضیح که مباحث فلسفى غرب نه به‏طور مطلق صحیح و سودمند و نه کاملا غلط و بى‏فایده است، و اگر بخواهیم از چشم‏انداز تعامل با دین نگاه کنیم نه همه آن موافق دین و نه مخالف دین است، لذا روش پسندیده آن است که ابتدا آن را به‏طور بى‏طرفانه و حتى‏المقدور از منابع اصلى فراگرفته سپس با بررسى تطبیقى، صحیح آن را از سقیم بازشناسیم. به نظر مى‏رسد طلاب و فضلاى حوزه‏هاى علمیه از شایسته‏ترین افراد براى این کار باشند، چرا که با مباحث فرهنگ اسلامى نیز آشنا هستند. شیوه برخورد بزرگانى چون علامه طباطبایى رحمه الله و شهید مطهرى رحمه الله نیز به همین صورت بوده است. نکته قابل ذکر دیگر این که در برخورد با غرب بایستى بین وجوه مختلف فلسفى، سیاسى، یا اخلاقى آن، تمایز قایل شد و حتى اگر در مواردى از فلسفه غرب سوء استفاده‏هایى شده به این معنا نیست که این فلسفه «لزوما» زمینه ساز یا عامل مفاسد اخلاقى، سیاسى و... است.
ب) تشویق طلاب مستعد و علاقه‏مند
مباحث گذشته به معناى این نیست که همه طلاب و ارکان حوزه‏هاى علمیه به فراگیرى فلسفه غرب مشغول شده و عرصه‏هاى دیگر مثل تفسیر، فقه، اصول، کلام، تبلیغ و... مورد غفلت قرار گیرد، بلکه تاکیدى است‏بر این نکته که حوزه و حوزویان نبایستى نسبت‏به فلسفه غرب بى‏تفاوت باشند.
یکى از کارهایى که مى‏توان انجام داد شناخت طلاب مستعد و علاقه‏مند و تشویق آنان به یادگیرى این فلسفه است.
ج) تاسیس مرکزى هماهنگ کننده
تاسیس مرکزى براى ایجاد هماهنگى بین مراکزى که در زمینه فلسفه غرب فعالیت مى‏کنند، جهت جلوگیرى از فعالیت‏هاى موازى و تکرارى و توجه به مباحث مهم، روزآمد و مورد نیاز.
د) تاسیس خانه مطبوعات
ایجاد خانه مطبوعات و کتابخانه تخصصى که دربردارنده کتب و مجلات داخلى و خارجى مربوط به حوزه‏هاى مختلف فلسفه غرب باشد.
ه) ایجاد سایت اینترنتى
راه‏اندازى یک سایت ویژه در اینترنت‏یا شبکه‏اى ماهواره‏اى براى معرفى و عرضه آثار و دیدگاه‏هاى اندیشمندان حوزوى در زمینه مباحث مطرح در فلسفه غرب و ارایه دیدگاه اسلام و تشیع، هم‏چنین ارتباط با افراد و مراکز غیر ایرانى که در این‏باره فعالیت مى‏کنند. در کنار این کار مى‏توان از چهره‏هاى شاخص و صاحب نظر ایرانى و غیر ایرانى دعوت کرد و روحانیان و طلاب آگاه به مبانى تفکر اسلامى و غرب را براى مباحثه و مناظره با آن‏ها مهیا کرد.
پى‏نوشت‏ها:
1) البته بررسى رابطه فلسفه و دین در غرب از حوصله این نوشتار خارج است.
2) کثرت آیات و روایات مربوط به علم و حکمت مؤید این مطلب است.
3) عن ابى عبدالله علیه السلام قال: «الحکمة ضالة المؤمن فحیثما وجد احدکم ضالته فلیاخذها» کافى، ج‏8، ص 167.
4) اطلب العلم من المهد الى اللحد.
5) قال‏النبى صلى الله علیه و آله: اطلبوا العلم و لوباالصین. وسایل‏الشیعه، ج‏27، ص 27، حدیث 33119.
6) قال امیرالمؤمنین علیه السلام: خذوا الحکمة ولو من المشرکین. بحارالانوار، ج‏2، ص 97.
7) جامع‏الصغیر، ج‏1، ص 44.
8) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ چهاردهم، صدرا، زمستان 1367، ص 278.
9) قال على علیه السلام: اضربوا بعض الراى ببعض یتولد منه الصواب. معجم‏الفاظ غررالحکم، مصطفى درایتى، الطبعة الاولى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1413، ص 622.
10) فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولواالالباب‏» سوره زمر، آیات 17- 18.
11) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏1، انتشارات صدرا، [بى‏تا]، ص «ید» .
12) پیرامون جمهورى اسلامى، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، زمستان 1367، ص‏36.
13) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏1، ص «یه‏» .
14) مباحثى از قبیل جمهوریت، جامعه مدنى، تساهل و تسامح، پلورالیسم، لیبرالیسم، رابطه دین و سیاست، حقوق بشر، پارلمانتاریسم، مفهوم حکومت، حق و تکلیف و مانند آن.
15) لذا کسى که آگاه به زمان باشد شبهات و حوادث او را غافلگیر نمى‏کند. العالم بزمانه لاتهجم علیه‏اللوابس. کافى، ج‏1، ص 26 .
16) همان.
17) ینبغى للعاقل ان یکون... عارفا بزمانه. بحارالانوار، ج‏12، ص 59.
18) على‏العاقل ان یکون بصیرا بزمانه. ارشادالقلوب، ج‏1، ص 74 .
19) براساس یک ماخذشناسى در دست انجام، تاکنون حدود ده هزار کتاب و مقاله درباره فلسفه غرب، به زبان فارسى تالیف یا ترجمه شده است.
20) براى اطلاع بیش‏تر در این باره رجوع کنید به:
الف: حناالفاخورى و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامى، عبدالمحمد آیتى، چاپ پنجم، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1377، صص 321- 372 .
ب: محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، [بى تا] صص 90- 143 .
ج: سیدحسین نصر، علم و تمدن در اسلام.
21) فیلسوفانى چون ابن طفیل، ابن رشد، ابن باجه و... .
22) قال المسیح علیه السلام: کونوا نقاد الکلام. بحارالانوار، ج‏2، ص 96.
23) از جمله سوره یوسف، آیه 111; بحارالانوار، ج 14 و... .
24) سده‏هاى میانه یعنى حدود قرن پنجم تا پانزدهم میلادى .
25) از قرن پانزدهم تا حدود قرن نوزدهم.

تبلیغات