آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

آغاز پیدایش علم کلام در جهان اسلام
تحقیق بیش‏تر و عمیق‏تر درباره موضوع بحث (شکوفایى بحث‏هاى کلامى در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن) مى‏طلبد تا درباره پیشینه علم کلام و آغاز پیدایش آن در جهان اسلام، کندوکاوى هر چند کوتاه صورت گیرد. بر این اساس و به عنوان پیش‏درآمد بحث، به بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ پیدایش علم کلام در اسلام مى‏پردازیم.
علم کلام و یا بهتر بگوییم علم اعتقادات، که به خاطر نقش حساس و تعیین کننده آن در گرایش‏هاى عقیدتى و عملى، از آن به «فقه اکبر» تعبیر مى‏شود - در برابر، علم فقه و فروع فقهى که به آن «فقه اصغر (1) » مى‏گویند - از کهن‏ترین علوم دینى و دانش‏هاى بشرى است. (2)
در باره تاریخ پیدایش علم کلام در میان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلم است این است که بحث‏هاى کلامى در شکل‏هاى گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادى، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادى، بلکه مطلق معارف اسلامى) از آغاز رسالت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوه‏ها نیازهاى مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیت‏یافتگان راستین مکتبش، و در راس آن‏ها حضرت على علیه السلام برطرف مى‏شد.
این شیوه‏ها پس از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از سوى جانشین به حق آن حضرت، امام على علیه السلام ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمى على علیه السلام موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخ‏گویى به پرسش‏هاى علمى و عقیدتى شناخته شده و هیچ راى و نظرى مخالف راى و نظر او در افکار عمومى پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران طلایى، پیدایش فرقه‏هاى گوناگون مذاهب اسلامى از یک سو، و باز بودن درهاى جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمى و اسلامى از سوى دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینى - مذهبى خویش را بیان کند. در این میان برخى از مسایل اعتقادى، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیش‏تر مطرح بوده و بحث‏ها و مناظره‏هاى بسیارى را به دنبال آورده است. (3)
با این که ائمه علیهم السلام بعدى نیز همان راه و روش پیامبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامى و در راس آن، مسایل اعتقادى تداوم بخشیدند، ولى به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمى - اسلامى آنان براى عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوى علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکش‏هاى مذهبى توسط حکام جور اموى و عباسى از سوى دیگر، زمینه گسترش بحث‏ها و مناظرات کلامى، بیش‏تر فراهم شد، و در مواردى هم سبب بروز جنجال‏ها و خشونت‏هاى تند سیاسى - نظامى گردیده و پیامدهاى تلخ و زیانبارى را به دنبال آورد.
این بحث‏ها و مناظره‏ها رفته رفته به حوزه‏هاى درسى کلامى - عقیدتى کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامى، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامى مهم و مستقلى (در کنار مذاهب اسلامى) منجر گشت. (4)
اولین متکلم صدر اسلام
چنان که پیش از این اشاره شد، مباحث کلامى به خاطر در برداشتن مسایل زیربنایى اسلام یعنى عقاید دینى، در آیات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز به تبیین مسایل عقیدتى اسلامى به شکل‏هاى گوناگون مى‏پرداخت.
به تصریح اندیشمندان اسلامى، اولین کسى که به طور مشخص و به صورت عقلانى و استدلالى به مباحث اعتقادى پرداخت، حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام بود. آن حضرت در خطبه‏ها، دعوت نامه‏ها، مناظرات و مذاکرات، معارف اسلامى را با دستمایه عقلانى و به همراه استدلال‏هاى عقلى مطرح مى‏ساخت. همو بود که اولین بار در باره ذات و صفات بارى، و نیز در باره حدوث و قدم، بساطت، ترکیب، وحدت، کثرت و غیر این‏ها بحث‏هاى عمیقى را مطرح کرد، که در نهج‏البلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. (5)
اولین مساله کلامى
اما اولین مساله کلامى مورد اختلاف چه بوده و از کى مطرح گردیده؟
در پاسخ باید گفت: اختلاف بر سر رهبرى و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله نخستین و حادترین و دیرپاترین مساله کلامى پس از رحلت آن حضرت مى‏باشد. (6)
بعد از جدال و نزاع در مساله امامت و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله‏به دنبال سقیفه، جنگ صفین (سال 37 هجرى) نیز با دسیسه بازى، سیاسى کارى و نیرنگ معاویه و عمروعاص، منتهى به تعیین خلیفه از سوى ابوموسى اشعرى (42هق) و عمروعاص شد، که این خود عامل پیدایش گروهى مخالف و تندرو به نام خوارج گردید، که به شدت در برابر على علیه السلام موضع مى‏گرفتند; و تن دادن آن حضرت به حکمیت را مخالف صریح قرآن مى‏دانستند، و مدعى شدند طبق صریح آیه قرآن، حکم تنها خدا است و بس. (7) در حالى که خود آنان در گرماگرم جنگ صفین فریب قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و طرفدارانش را خوردند و على علیه السلام را براى پذیرش حکمیت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مساله حکمیت، مساله دیگرى از سوى این گروه تندرو مطرح شد، و آن این بود که «مرتکب گناه کبیره کافر و مهدورالدم است‏» (8) ; و خود نیز گناه کبیره را تفسیر و تعیین مى‏کردند! (9)
پیدایش معتزله و اشاعره
طرح این مساله از سوى خوارج، مخالفت‏هایى را در پى داشت. از جمله کسانى که به مخالفت‏برخاست، حسن بصرى (21- 110 ه ق) بود. او که برخى علما تشکیل نخستین حوزه درسى فراگیر و مستقل کلامى را بدو نسبت مى‏دهند (10) ، در جلسات درس به شدت این راى خوارج را نکوهش کرده، و مرتکب کبیره را «مؤمن منافق‏» دانست.
یکى از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80- 131ه ق) این راى استاد را نپذیرفت، و از کلاس درس او کناره گرفت، و اعتزال و جدایى گزید. او در برابر راى خوارج و حسن بصرى، راى میانه‏اى ارایه کرده و گفت:
مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.
بدین ترتیب فسق را منزلتى سوم و مستقل از دو پایگاه ایمان و کفر قرار داد.
این اعتزال و جدایى واصل، و طرح مساله «منزلة بین منزلتین‏» سرآغاز پایه‏ریزى اولین مکتب کلامى مستقل (معتزله) به شمار مى‏آید; و بدین خاطر او را بنیان‏گذار مکتب معتزله مى‏دانند.
پس از مدتى شخصى به نام ابوالحسن على بن اسماعیل بصرى اشعرى (261- 330 ه ق) که ابتدا بر مکتب معتزله بود، و آراى معتزله را از استاد و ناپدریش ابوعلى جبایى فرا مى‏گرفت، پس از چهل سال پیروى از مکتب اعتزال، تحت تاثیر احمد حنبل به مخالفت‏با افکار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنرانى به طور رسمى دیدگاه‏هاى معتزله در باره قضا و قدر (یا جبر و اختیار) و عدل الهى و نیز حسن و قبح عقلى و غیر آن را مخالف اسلام معرفى و از آن‏ها بیزارى جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل و مهم کلامى یعنى (اشعرى) پایه‏ریزى شد. (11)
اینک پس از آشنایى اجمالى با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام مى‏پردازیم. این علل دو نوع بوده‏اند: 1- علل اصلى; 2- علل فرعى.
علل اصلى شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
بررسى‏ها نشان مى‏دهد که چند علت زیر به عنوان مهم‏ترین و اصلى‏ترین علل محسوب مى‏شوند:
1. پیدایش و رشد مکاتب کلامى مهم معتزله و اشاعره
چنان که بیان شد مهم‏ترین مکاتب کلامى اسلامى - پس از مکتب کلامى شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گران‏سنگ پیشوایان معصوم دینى علیهم السلام و در جوامع روایى بجا مانده از آن‏ها وجود دارد - مکتب کلامى معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلى آن‏ها در دوران امام باقر و امام صادق علیهم السلام شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آن‏ها پیش از این زمان تحت نام‏هاى «قدریه‏» و «جبریه‏» وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموى به کشمکش‏ها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبى - کلامى مى‏پرداختند، ولى در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر است‏یا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کناره‏گیرى واصل بن‏عطاء از کلاس درس حسن بصرى که او نیز گرایش به قدرى مذهبى و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانى کشمکش و مناظره و بحث در باره مسایل گوناگون دینى - کلامى، مکتب کلامى اشاعره به وجود آمد. (12)
گرچه این اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پیامدهاى شومى در جامعه اسلامى آن زمان به جا گذاشت، ولى به نوبه خود عاملى در جهت تضارب آرا و مباحث کلامى و اعتقادى گشته و شکوفایى و بالندگى بیش‏تر آن مباحث را به همراه داشت.
2. فضاى باز سیاسى
از عوامل مهم نشر معارف اسلامى و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى مى‏باشد.
بر کسى پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهش‏هاى علمى و فراگیرى، فضاى خاص خودش را مى‏طلبد، و آن هم محیطى دور از تنش‏ها و التهاب‏هاى سیاسى و برخوردار از آرامش و امنیت‏سیاسى - اجتماعى است، در چنین فضایى است که اندیشه‏هاى مستعد زمینه رشد مى‏یابند و اندیشمندان و پژوهش‏گران مسایل علمى مختلف، براى دانش اندوزى و دانش آموزى و نشر آن به تکاپو مى‏افتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایى علمى است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانى و بیسوادى از جامعه رخت‏بر مى‏بندد.
چنین فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیرى و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنى‏امیه و بنى‏عباس، براى دستیابى به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان براى رسیدن به قدرت، همچون گرگ‏هاى گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدى این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرست‏به کشمکش و درگیرى سیاسى - نظامى پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسى - اجتماعى اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به این‏گونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکش‏ها ایجاد فضاى باز سیاسى و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادى بیان بوده است. در چنین فضاى مناسبى عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامى فرصت را غنیمت‏شمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمى - اسلامى بویژه مسایل کلامى و اعتقادى پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام محمد باقر علیه السلام
در بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام، به یک عامل مهم و مؤثر دیگر نیز در این زمینه بر مى‏خوریم که ما از آن به عنوان «عامل پیشینى‏» یاد مى‏کنیم; و آن: «نقش امام محمد باقر علیه السلام‏» در پویایى علم کلام است.
به بیان روشن‏تر، مى‏توان گفت تحول علمى و فضاى باز سیاسى، پیش‏تر از دوران امام صادق علیه السلام، یعنى از دوران زندگانى پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام آغاز شده، و در دوران زندگى امام صادق علیه السلام این تحول شگرف علمى و فرهنگى تداوم یافته است.
به گواهى مورخان و محققان اسلامى حضرت امام باقر علیه السلام در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام در آن مقطع حساس تاریخ اسلام نقش مهمى داشته است.
پس از امام باقر علیه السلام با پیگیرى‏هاى مداوم فرزند بزرگوارش، یگانه دوران، امام جعفر صادق علیه السلام راه و روش علمى - کلامى آن امام گرامى به ثمر نشست، و حاصل آن، پایه گذارى مکتب علمى - کلامى تشیع شد. (13)
بیش‏تر فعالیت‏ها و بیانات اعتقادى امام باقر علیه السلام پیرامون دو اصل توحید و امامت دور مى‏زد، زیرا این دو اصل بیش‏تر معرکه آرا بود.
اهم اقدامات امام باقر علیه السلام در تبیین دو اصل توحید و امامت عبارت بود از:
الف) نهى از تفکر در ذات حق که به خاطر رواج افکار ما دیگرى و دهرى مذهبى مطرح بود.
ب) رد دیدگاه‏هاى مشبه، مجسمه و معطله; (چون گروهى خدا را با مخلوقاتش تشبیه مى‏کردند، گروهى دیگر براى خدا جسم قایل بودند و گروه دیگرى نیز توصیف حق‏تعالى را به کلى مجاز ندانسته و آن را تعطیل اعلام کرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه کرد) .
ج) رد و ابطال نطریات پیروان جبر و تفویض ; (یعنى مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفى و تعدیل دیدگاه‏هاى کلامى آن دو.)
د) ارایه تعریف درستى از ایمان; (گروهى ایمان را تنها اعتقاد و باور قلبى، و گروه دیگرى اقرار زبانى، و دسته‏اى دیگر تنها در عمل منحصر مى‏دانستند.)
امام باقر علیه السلام با ارایه تعریف جامعى از ایمان، به کشمکش‏ها پایان دادند و فرمودند:
الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل (14)
ایمان: اقرار (باطنى) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.
ه) تبیین مفهوم امامت; (این که امامت نیز مانند نبوت یک منصب الهى است). (15)
4. نقش امام صادق علیه السلام
نقش حضرت امام صادق علیه السلام در احیاى فرهنگ اسلام و شکوفایى علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسى و «علة العلل‏» همه عوامل و علل شکوفایى علم کلام دانست.
پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبى دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشم‏گیرى داشته‏اند. (16) آن عوامل جانبى عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانى آن حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 80 (یا 83) هجرى قمرى به دنیا آمد. و در سال 148 هجرى به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال مى‏باشد، که از این جهت از سایر ائمه علیهم السلام ممتاز مى‏باشد.
هم‏چنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام در سال 114 هجرى قمرى آغاز و تا سال 148 هجرى قمرى ادامه یافت)، 34 سال مى‏باشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه علیهم السلام طولانى‏ترین زمان به حساب مى‏آید، و این خود از عوامل یارى دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهى امامتش مى‏باشد.
ب) موقعیت‏سیاسى - اجتماعى
موقعیت‏سیاسى - اجتماعى امام صادق علیه السلام از میان ائمه علیهم السلام یک موقعیت کاملا استثنایى بود; زیرا آن حضرت در مقطعى از زمان مى‏زیسته که مى‏توان آن را «دوران بحران قدرت سیاسى‏» نامید. این بحران خود زمینه مناسبى براى انجام کارهاى علمى و فرهنگى ایجاد نمود.
امام صادق علیه السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنى‏امیه هم عصر بود، که در این دوران آن‏ها با رقیبان سیاسى خود از بنى‏عباس در جنگ و ستیز نظامى به سر مى‏بردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسى و فرهنگى را نداشتند. پس از آن‏ها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت.
گرچه بنى‏عباس در این مدت از درگیرى نظامى با بنى‏امیه فارغ شده بودند، اما با قیام‏هاى پى‏درپى علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسى به طور کامل مسلط نشده بودند; از این رو، پایه‏هاى حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسى را نداشتند.
چنین موقعیتى براى حضرت امام صادق علیه السلام و شاگردان او زمینه نشر معارف دینى را فراهم کرده بود. (17)
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آراى گوناگون
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامى و انسانى از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشه‏هاى مختلف، به طورى که سبب پیدایش مذاهب اسلامى و مکاتب کلامى شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفى و کلامى از یونانى به عربى ترجمه شد. و از سوى دیگر افکار الحادى و به اصطلاح زندیق مسلکى رواج شایانى یافته بود، این‏ها خود عواملى بودند که در آن فضاى باز سیاسى، تضارب آرا و برخورد اندیشه‏ها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامى و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزش‏هاى علمى - اسلامى برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشه‏هاى نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتى و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنى‏امیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آرى، چنین عصرى با چنین ویژگى‏هایى ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمى - فرهنگى، همراه با تبیین مبانى اصیل اسلامى را ایجاب مى‏کرد. براى همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبه‏اى را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامى آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگى را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریت‏بود و با فضایل و سجایاى بى‏مانند اخلاقى و کمالات والاى انسانى در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.
هر چند در ساختمان بناى عظیم «مذهب جعفرى اثنى عشرى‏» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلى الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با على علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدى علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بناى عظیم دینى - مذهبى (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبت‏شده است.
در این‏جا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمى امام جعفر صادق علیه السلام و نقشى که آن حضرت در تبیین مسایل دینى - اسلامى و تربیت‏شاگردان برجسته ایفا کرده است، مى‏آوریم:
مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکى در این باره مى‏گوید:
در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکارى، بلند مرتبه‏تر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به خاطر کسى خطور کرده است. (18)
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفى، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، مى‏گوید:
منصور خلیفه عباسى مرا گفت: هیچ مى‏دانى که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیاى اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتى عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهى و مشکل‏ترین مسایل علمى را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهى و علمى را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسش‏هایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (19)
نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه‏» که دهها تن از دانشمندان غربى مى‏باشند، در باره رنسانس علمى که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانى در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونه‏هایى از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمى وغیر آن اثبات مى‏کند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمى‏» است، به وجود آورده است. (20)
«رونالدسن‏» خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام مى‏نویسد:
او داراى مکتبى شبه سقراطى است! شاگردانش در پیشرفت علمى فقه و کلام سهم بسزایى داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه‏» بودند که صاحب مذاهب فقهى گردیدند. یکى از شاگردان او به نام «واصل بن‏عطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاه‏هایى از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (21)
عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابى العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشاى مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابى العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام مى‏گوید:
از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانى است! سپس شمه‏اى از فضایل علمى امام علیه السلام را برایش بازگو مى‏کند.
ابن ابى العوجاء به سوى امام آمده و با او به بحث علمى مى‏پردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب مى‏یابد، زبان به مدحش مى‏گشاید! (22)
امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادى با علماى مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخى از آن‏ها بسیار طولانى است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوه‏هاى گوناگون استدلال، به بحث و مناظره مى‏پرداخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددى است که با ابوحنیفه پیشواى مذهب حنفى انجام داده است، و در همه آن‏ها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمى آن حضرت زبان به عجز و ناتوانى گشوده است. (23)
غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسى شایسته زعامت دینى و مقام پیشوایى بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامى احاطه و بر اخبار غیبى نیز آگاهى داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمى و آگاهى‏هاى غیبى تنها اختصاص به کسانى دارد که از الهامات غیبى و افاضات خاص الهى برخوردار باشند، و چنین کسى در جهان، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او مى‏باشند وبس.
از جمله کسان دیگرى که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهى از دانشمندان دهرى مذهب مشهور به «زندیقان‏» یا «زنادقه‏» بوده‏اند. مهم‏ترین آن‏ها عبارت بودند از:
عبدالکریم بن ابى العوجاء، عبدالملک مصرى، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانى و تنى چند از طبیبان هندى در دربار عباسیان.
این افراد در بحث‏ها و مناظرات خود با امام پس از ساعت‏ها بحث و طرح پرسش‏هایى از محضر آن حضرت، جواب‏هایى مستدل و محکم دریافت مى‏کردند، و در برابر عظمت علمى امام و منطق قوى او چاره‏اى جز تسلیم و تواضع نداشته‏اند. گرچه برخى از آن‏ها به خاطر عناد و لجاجتى که داشتند در برابر حق و حقیقت‏سرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولى بسیارى از این گونه افراد در خلال بحث‏ها و مناظرات با امام وجدان خفته آن‏ها بیدار و راه حق را تشخیص مى‏دادند وبه دست آن حضرت مسلمان مى‏شدند; و حتى محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام علیه السلام و مقهور منطق قوى او شد که راه غلو را در پیش گرفت. (24)
در این‏جا یک نمونه از بحث و مناظره امام صادق علیه السلام را از کتاب اهلیلجه که توسط مفضل بن عمر روایت‏شده است مى‏آوریم. در این بحث امام شیوه مجادله با شکاکان و کسانى که در آغاز راه معرفت‏بوده‏اند را نشان مى‏دهد.
امام در این مناظره، این گونه سخن را آغاز کرده و مى‏پرسد:
به من بگو آیا به همه سوى جهان رفته‏اى و به پایان آن رسیده‏اى؟ آیا به پایان همین آسمانى که دیده مى‏شود پا نهاده‏اى، یا به عمق زمین فرو رفته‏اى و در سرزمین‏هاى گوناگون گردش کرده‏اى؟ چه مى‏دانى شاید آنچه را رد مى‏کنى، نتوانسته‏اى با حواس خود بیابى و دانشت‏بدان نرسیده است، و هرگاه از در انکار به در آمدى، و به وادى شک پا نهاده‏اى، امید است که سرانجام به معرفت (خدا) دست‏یابى! (25)
5. نقش شاگردان امام صادق علیه السلام
یکى دیگر از عواملى که موجب شکوفایى علم کلام و سایر علوم اسلامى در عصر امام صادق علیه السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آن‏ها بخش مهمى از رسالت‏هاى علمى و فرهنگى امام صادق علیه السلام را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقى و نوین آن حضرت در رشته‏هاى مختلف علوم و معارف اسلامى بویژه علم کلام پرداختند.
سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشرى و انتقال آن به نسل‏هاى پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیت‏شاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به عنوان یکى از بزرگ‏ترین آموزگاران جامعه بشرى و از برترین فرهیختگان علوم اسلامى در این جهت موفقیت‏شایانى داشته و به خاطر موقعیت استثنایى زمانى و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایى به دست آمده، توانست‏شاگردان بسیارى را تربیت کند.
مجموع شاگردانى که از خرمن وجود این شخصیت کم‏نظیر در رشته‏هاى گوناگون علوم اسلامى و انسانى بهره‏ها بردند، بنابر برخى از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیش‏تر است. (26)
از میان اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام گروهى بودند که خود آن حضرت از آن‏ها به عنوان «متکلم‏» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و... (27) .
6. ترجمه آثار حکما و متکلمان بزرگ یونانى
از عوامل دیگرى که موجب شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام شده است، ترجمه کتب و آثار علمى حکما و متکلمان بزرگ یونانى به زبان عربى است. در محدوده جغرافیایى گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانى یافت مى‏شدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکماى مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشى در فراگیرى علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمى دیگر حکما و علماى مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه‏» را فراهم کرد.
مورخان اسلامى در چگونگى رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگى انتقال آن به جامعه اسلامى، چنین نوشته‏اند:
علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکماى بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتى تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها بویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت; و پس از آن در زمان خلیفه اموى «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامى بویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.
یکى از کسانى که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد مى‏شود خالدبن یزیدبن معاویه است. وى علاقه فراوانى به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابى سفیان شهرت داشت و مردى عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق مى‏ورزید.
خالدبن یزید فرمان داد تا گروهى از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتاب‏هاى کیمیا را از یونانى و قبطى به عربى ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانى به زبان عربى صورت گرفته است (28) ، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه‏» معروف شده است.
علل فرعى رشد و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
1. نقش عمربن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز، که در میان خلفاى اموى چهره نسبتا خوبى داشته و مورخان از او به نیکى یاد مى‏کنند; در مدت کوتاه خلافتش (99- 101 ه)، به اصلاحات سیاسى - اجتماعى و برقرارى عدالت و رعایت انصاف در میان مردم دست زد. وى از مظالم و جفا کارى‏هاى فزون از شمار بنى‏امیه نسبت‏به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله تا حد زیادى کاست و اندکى از حقوق از دست رفته و پایمال شده آنان را احیا نمود. او فدک را نیز به اهل بیت علیهم السلام برگردانید بدین سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب کرد، تا جایى که برخى زبان به ستایش او گشودند.
دانشمند بزرگ معتزلى «عمروبن عبید» در باره‏اش گفته است:
عمربن عبدالعزیز خلافت را بدون استحقاق تصاحب کرد، ولى چون عدالت‏به خرج داد سزاوار آن شد. (29)
او علاوه بر این که در جهت اصلاحات سیاسى - اجتماعى و آزادى‏هاى فردى گام‏هایى برداشت، در بعد فرهنگى و علمى هم اقداماتى نمود، از جمله این که نقل روایت از پیامبر صلى الله علیه و آله و کتابت آن را (که تا آن هنگام از سوى دیگر حکام بنى امیه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگیرى مى‏شد) آزاد کرد (30) . هم‏چنین به علما و فقها بویژه حضرت امام محمد باقر علیه السلام احترام و اکرام شایانى کرد. وى علاوه بر آن که خود شخصا با برخى از علما و گروه‏هاى مذهبى به مذاکرات علمى (بویژه کلامى - اعتقادى) مى‏پرداخت‏برقرارى جلسات علمى و مباحثات کلامى را هم آزاد اعلام کرد.
این اقدامات مترقى و خدا پسندانه او هم (بویژه آزاد گذاشتن نقل و کتابت‏حدیث) گامى مؤثر در جهت رشد و شکوفایى علوم اسلامى مخصوصا کلام محسوب مى‏شود.
2. گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان
گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان، موجب شد تا مردم این سرزمین‏ها بویژه مردم سرزمین‏هایى مانند ایران، هند، چین و... که داراى فرهنگ و تمدن کهن و ریشه‏دار بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند و همراه با پرسش‏ها، اطلاعات و آگاهى‏هاى زیادى وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام کردند به طور طبیعى این گسترش حوزه جغرافیایى اسلام و ازیاد مسلمانان با آن ویژگى که اشاره شد، تلاقى فرهنگ‏ها، تبادل و تعامل دانش‏ها، برخورد دیدگاه‏ها و تضارب آرا را در زمینه‏هاى گوناگون علمى - فرهنگى از جمله در زمینه حکمت، کلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است که این تلاقى فرهنگ‏ها و تضارب آرا و تعامل فکرى، عامل مهمى در جهت رشد فرهنگى مسلمانان و شکوفایى و بالندگى علوم اسلامى بویژه علم کلام شده است. (31)
3. ظهور اختلافات مذهبى و پیدایش فرق اسلامى
گرچه ریشه عمده اختلافات مذهبى و پیدایش فرقه‏هاى اسلامى در یک نگرش تحلیلى و بررسى تاریخى، به اختلافات در برخى مسایل کلامى - اعتقادى بر مى‏گردد که پیش‏تر اشاره شد، ولى در رویکردى دیگر به وقایع تاریخى - اسلامى و بررسى آن، به تاثیر گذارى عاملى دیگر (هر چند کم رنگ‏تر و ضعیف‏تر از عامل کلامى - اعتقادى) به نام عامل فقهى و اختلاف در فتاواى فقهى فقهاى بزرگ مذاهب اسلامى پى مى‏بریم. ریشه بسیارى از اختلافات مذهبى به اختلاف فقهاى بویژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفى، شافعى، مالکى، و حنبلى) و برخى فرق دیگر بر مى‏گردد. یعنى تعدد آراى فقهى فقها زمینه‏اى شد، براى تعدد آراى کلامى و اعتقادى; زیرا آنان براى اثبات حقانیت آراى فقهى خویش و انطباق آن با موازین شرع درصدد یافتن مبانى کلامى اجتهاد بر آمدند و به توجیه عقلانى دیدگاه‏هاى فقهى خویش پرداختند.
مؤید گفتار ما این است که مذاهب مهم اسلامى در دوران امام صادق علیه السلام شکل گرفته است و گفتیم که این دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسش‏ها و شبهات عدیده‏اى در زمینه‏هاى مختلف دینى و مذهبى بوده است که بخش مهمى از آن‏ها به پرسش‏ها و شبهات فقهى و مسایل فرعى و عملى اسلام بر مى‏گردد. همان طور که اشاره شد پاسخ به این‏گونه پرسش‏ها و شبهات فقهى نیز در بسیارى از موارد (بویژه آن گاه که از فلسفه احکام پرسیده شود) نیازمند مبانى کلامى و توجیه عقلانى است. این خود زمینه رشد و بارورى مسایل کلامى را فراهم کرده و عامل رونق یافتن آن شده است. (32)
4. ظهور زنادقه و دهرى مذهبان در عصر امام صادق علیه السلام
چنان که گذشت عصر امام صادق علیه السلام مصادف شد با پیدایش و رشد دهرى مذهبى و الحادگرایى که در اصطلاح تاریخى - روایى به آن‏ها «زندیقان‏» یا «زنادقه‏» گویند.
دو علت عمده رشد و رواج فزاینده دهرى مذهبى پیش‏تر بیان شد.
در بررسى علل ظهور و رشد فزاینده دهرى مذهبان و زنادقه در عصر امام باقر و امام صادق علیهما السلام نباید از دو عامل قابل توجه غفلت کرد:
یکى ترجمه آثار حکما، فیلسوفان و متکلمان یونانى بود. بسیارى از این کتاب‏هاى ترجمه شده یا مستقیما در جهت نفى عقاید درست دینى بوده و یا به خاطر پیچیدگى و غموض برخى مسایل فلسفى، سوء برداشت و کج فهمى‏هایى را همراه داشته است، که در هر صورت زمینه‏اى براى انحراف از عقاید درست دینى و الحادگرایى فراهم کرده بود.
دیگرى، نقش منفى و ضد دینى حکام بنى‏امیه و عملکرد سوء آن‏ها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایى و الحاد شد، تا جایى که برخى از این دانشمندان زندیقى مذهب و یا مسیحى در دربار معاویه از منزلت و اعتبار برخوردار بوده و آزادانه به ترویج عقاید خود مى‏پرداختند.
وجود این‏گونه افراد در جامعه اسلامى آن روز بویژه زندیق مسلکانى چون ابن ابى العوجاء، عبدالله‏بن مقفع، ابوشاکر دیصانى، عبدالملک مصرى و... و بیان ناقص و تحریف شده اسلام توسط بنى‏امیه زمینه انحراف در عقیده و عمل را براى عموم مسلمانان فراهم کرده بود. این‏ها موجب شد تا دانشمندان بزرگ اسلامى و امام باقر و امام صادق علیهما السلام به تشریح و تبیین مبانى دینى - اسلامى پرداخته و به شبهات و پرسش‏هاى منکران و زندیقان پاسخ منطقى و مستدل دهند. (33)
فهرست منابع
قرآن کریم
1- آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
2- اصول کافى، ثقة‏الاسلام کلینى، چاپ تهران.
3- الارشاد، شیخ مفید، مکتبة بصیرتى، قم.
4- الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان.
5- الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادى، دارالمعرفة، بیروت.
6- امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
7- الامام الصادق علیه السلام، ابوزهره، دارالفکر العربى، بیروت.
8- اعلام الورى باعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
9- بحارالانوار، علامه مجلسى، چاپ تهران.
10- تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، على‏اصغر حلبى، انتشارات اساطیر.
11- تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
12- تحف العقول، ابومحمد حسن بن على الحرانى، نشر اسلامى جامعه مدرسین، قم.
13- سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام.
14- سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى.
15- شاگردان مکتب ائمه علیهم السلام، محمدعلى عالمى دامغانى، چاپخانه علمیه، قم.
16- شخصیت امام صادق علیه السلام، احمد مغنیه، انتشارات اردیبهشت، تهران.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، چاپ بیروت.
18- شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانى، انتشارات شریف رضى، قم.
19- شوارق الالهام، ملاعبدالرزاق لاهیجى، انتشارات مهدوى، اصفهان.
20- صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، انتشارات زمانه.
21- صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، انتشارات رسالت، قم.
22- دانشنامه جهان اسلام، سیدمصطفى میرسلیم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.
23- زندگى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، نشر دفتر نمایندگى ولى فقیه در جهاد سازندگى خراسان.
24- فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، انتشارات توحید، قم.
25- گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهیجى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
26- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، انتشارات امیرکبیر.
27- مروج الذهب و معادن الجوهر، على‏بن حسین مسعودى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
28- معجم رجال الحدیث، سیدابوالقاسم خویى، نشر دارالزهراء، بیروت.
29- مغز متفکر جهان شیعه، انتشارات جاویدان.
30- مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم.
31- موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، مطبوعاتى سیدالشهداء، قم.
32- پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، ترجمه محمدرضا انصارى، کانون انتشارات محمدى، تهران.
پى‏نوشت‏ها:
1) راز این نام‏گذارى روشن است; زیرا اعتقادات زیر بناى فکرى - عقیدتى انسان را تشکیل مى‏دهد، و در سایه اصول فکرى و اعتقادى درست است که اعمال آدمى ارزش و اعتبار مى‏یابد و زمینه کمال و رشد و تعالى انسان را فراهم مى‏کند. از این رو، به موازات احکام عملى که به آن «فقه اصغر» مى‏گویند، اصول و معارف اعتقادى را «فقه اکبر» مى‏نامند.
2) ر.ک: شوراق الالهام، ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجى، ج 1، صص 4 و 12، انتشارات مهدوى، اصفهان ; شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانى، ج 1، صص 165- 166، انتشارات شریف رضى، قم.
3) بحث جبر و اختیار که در بردارنده بحث قضا و قدر نیز مى‏باشد - زیرا از آن جهت که به انسان مربوط است «جبر واختیار» معنا مى‏شود و از آن جهت که به خدا بر مى‏گردد «قضا وقدر الهى‏» نامیده مى‏شود - موجب پیدایش بحث پیرامون مساله عدل نیز شده است; زیرا میان جبر و ظلم از یک سو و اختیار و عدل از سوى دیگر رابطه‏اى تنگاتنگ دیده مى‏شود. ر.ک آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 146، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
4) اقتباس از گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجى، به تصحیح زین العابدین قربانى و جمعى دیگر، صص 44- 46، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، صص 144- 145.
5) ر.ک. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید (4 جلدى) ج 2، ص 129، چاپ بیروت، و آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 174.
6) مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعرى - ترجمه محسن مؤیدى، ص 9، انتشارات امیرکبیر.
7) انعام (5) : آیه 57.
8) ر.ک. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، صص 73- 74 و 81، دارالمعرفة، بیروت.
9) توجه شود، مراد از گناه کبیره، غیر از شرک به خدا است، زیرا در کافر بودن مشرک میان مسلمانان اختلافى نیست.
10) رک. آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 144.
11) اقتباس از تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، على‏اصغر حلبى، صص 36- 37 و 72- 73 و 44- 45 و 83. و فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، ج 2، صص 12- 13 و 18- 19، انتشارات توحید، قم.
طرح یک پرسش و پاسخ آن ضرورى است، و آن این که چرا شیعه هم مثل اهل سنت داراى مکتب کلامى مستقلى نبوده و نیست؟ پاسخش روشن است زیرا با وجود پیشوایان معصوم علیهم السلام و پاسخ‏گویى آنان به پرسش‏هاى عقیدتى، نیازى به چنین مکتب مستقلى نبود. اما پس از دوران ائمه علیهم السلام علما و متکلمان شیعى با الهام از سخنان بجا مانده از آنان مکتب‏کلامى شیعى را پایه‏ریزى کرده‏اند.
12) تقریبا در همان زمان که ابوالحسن اشعرى در عراق به تاسیس مکتب کلامى اشعریه دست زد، ابومنصور محمدبن محمود حنفى سمرقندى (متوفاى 333 ه ق) در ماوراء النهر مکتب کلامى «ماتریدیه‏» را پایه‏ریزى کرده است. تاریخ علم کلام، على‏اصغر حلبى، ص 49.
13) ر.ک: سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، ج 2، صص 51- 62، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى ; الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، ج‏1، صص 434- 440، مکتبة الامام امیرالمؤمنین على علیه السلام، اصفهان.
14) تحف العقول عن آل الرسول، شیخ ابومحمدحسن بن على بن حسین الحرانى، ص 297، مؤسسه نشر اسلامى مدرسین، قم.
15) ر.ک: زندگانى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، صص 150- 157، تهیه و نشر نمایندگى ولى فقیه در جهاد استان خراسان.
16) ما شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر این باوریم که همه ائمه کلامشان نور و طینتشان واحد و منصوب از جانب خدا و رسولش هستند و نیز وارث علوم پیامبران گذشته و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله مى‏باشند. از این رو، با این که هر کدام از آن‏ها به ویژگى‏هایى ممتاز گشته‏اند، ولى همگى از شخصیت الهى - انسانى و فضایل و کرامت‏هاى نفسانى و علم و ایمان یکسان برخوردار بوده‏اند، و رسالت‏هاى الهى خویش را به نحو احسن واکمل به انجام رسانده‏اند.
به عنوان مثال، اگر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به‏جاى حضرت امام حسین علیه السلام و در عصر و زمان آن حضرت مى‏زیست همان کارى را مى‏کرد که امام حسین علیه السلام کرده است، یعنى دست‏به قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا مى‏زد، به عکس، اگر امام حسین علیه السلام نیز در شرایط زمانى و مکانى و موقعیت‏سیاسى امام‏صادق علیه السلام بسر مى‏برد، همان شیوه‏اش را در نشر معارف اسلامى، و ایجاد تحول بنیادى علمى و فرهنگى به‏کار مى‏برد.
17) ناگفته نماند اگر مى‏بینیم امام صادق علیه السلام هم خود وارد معرکه دعواى سیاسى نمى‏شود، وهم دیگر علویان مبارز و انقلابى را از سرانجام کار و ناکامى در مبارزات خبر مى‏دهد، براى این بود که شرایط سیاسى و اجتماعى را براى قیام مسلحانه مناسب نمى‏دید، گواه گفتار ما نپذیرفتن رهبرى قیام ابومسلم خراسانى و دیگر هم‏رزمانش است. ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 382- 390، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام، قم.
18) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 248، چاپ قم.
19) ر.ک: صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، ص 133، مؤسسه انتشارات زمانه، چاپ اول.
20) ر.ک: مغز متفکر جهان شیعه، تهیه مرکز مطالعات اسلامى استراسبورگ، ترجمه ذبیح‏الله منصورى، صص 91- 107 سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هشتم، مهرماه 1360. 3. البته گرچه این کتاب گوشه‏هایى از حقایق زندگى و شخصیت علمى امام صادق علیه السلام را بیان کرده است، ولى مطالب نادرست و باطل فراوانى نیز در آن یافت مى‏شود. از این رو، کسانى که قصد مطالعه این کتاب را دارند باید به این مساله مهم توجه داشته باشند.
21) به نقل از کتاب امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 238.
22) ر.ک: ارشاد شیخ مفید، صص 280- 281، چاپ مکتبة بصیرتى، قم; اصول کافى، ج 1، صص 74- 75، چاپ اسلامیه، تهران.
23) ر.ک: پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، به قلم چند دانشمند اسلامى، ترجمه محمدرضا انصارى، صص 56- 61، کانون انتشارات محمدى، تهران.
24) ر.ک: اصول کافى، ج 1، صص 119- 153، ترجمه و شرح محمدباقر کمره‏اى، نشر اسلامیه، تهران; پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، صص 80- 87.
25) امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 315.
26) ر.ک: صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، ترجمه و نگارش سیدابراهیم سیدعلوى، ص 224، انتشارات رسالت قلم، تهران.
27) ر.ک: امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 240; نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
28) موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، ج 2، صص 420- 421، مطبوعاتى سیدالشهداء قم.
یادآورى این نکته لازم است که برخى از متکلمان بزرگ مسیحى در دربار معاویه در شام به سر مى‏بردند و از آزادى کامل در بیان عقاید خود برخوردار بودند; این‏ها نیز تا حدودى در انتقال فرهنگ یونان و اروپاى آن زمان به جامعه اسلامى نقش داشتند. مانند یحیى دمشقى، سرجون بن منصور، اخطل، شاعر عرب زبان مشهور، غیلان دمشقى (قدرى مذهب)، که در دمشق مذهب کلامى اعتزال را تبلیغ مى‏کرد و با عمربن عبدالعزیز مباحثاتى نیز داشته است. ر.ک: تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
29) ر.ک. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن على بن حسین مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 2، ص 197، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
30) ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 314- 325; امام جعفر صادق علیه السلام، ص 228.
31) آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 145.
32) ر.ک. تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، على‏اصغر حلبى، صص 67- 71; مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، ترجمه محسن مؤیدى بویژه صص 15- 17 و 40- 41 و 49، 69 و 150.
33) برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، حرف «ب‏» جزوه چهارم، زیر نظر سیدمصطفى میرسلیم، صص 631- 632، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102.

تبلیغات