شکوفایى بحثهاى کلامى در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آغاز پیدایش علم کلام در جهان اسلام
تحقیق بیشتر و عمیقتر درباره موضوع بحث (شکوفایى بحثهاى کلامى در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن) مىطلبد تا درباره پیشینه علم کلام و آغاز پیدایش آن در جهان اسلام، کندوکاوى هر چند کوتاه صورت گیرد. بر این اساس و به عنوان پیشدرآمد بحث، به بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ پیدایش علم کلام در اسلام مىپردازیم.
علم کلام و یا بهتر بگوییم علم اعتقادات، که به خاطر نقش حساس و تعیین کننده آن در گرایشهاى عقیدتى و عملى، از آن به «فقه اکبر» تعبیر مىشود - در برابر، علم فقه و فروع فقهى که به آن «فقه اصغر (1) » مىگویند - از کهنترین علوم دینى و دانشهاى بشرى است. (2)
در باره تاریخ پیدایش علم کلام در میان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلم است این است که بحثهاى کلامى در شکلهاى گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادى، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادى، بلکه مطلق معارف اسلامى) از آغاز رسالت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوهها نیازهاى مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیتیافتگان راستین مکتبش، و در راس آنها حضرت على علیه السلام برطرف مىشد.
این شیوهها پس از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از سوى جانشین به حق آن حضرت، امام على علیه السلام ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمى على علیه السلام موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخگویى به پرسشهاى علمى و عقیدتى شناخته شده و هیچ راى و نظرى مخالف راى و نظر او در افکار عمومى پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران طلایى، پیدایش فرقههاى گوناگون مذاهب اسلامى از یک سو، و باز بودن درهاى جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمى و اسلامى از سوى دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینى - مذهبى خویش را بیان کند. در این میان برخى از مسایل اعتقادى، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیشتر مطرح بوده و بحثها و مناظرههاى بسیارى را به دنبال آورده است. (3)
با این که ائمه علیهم السلام بعدى نیز همان راه و روش پیامبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامى و در راس آن، مسایل اعتقادى تداوم بخشیدند، ولى به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمى - اسلامى آنان براى عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوى علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکشهاى مذهبى توسط حکام جور اموى و عباسى از سوى دیگر، زمینه گسترش بحثها و مناظرات کلامى، بیشتر فراهم شد، و در مواردى هم سبب بروز جنجالها و خشونتهاى تند سیاسى - نظامى گردیده و پیامدهاى تلخ و زیانبارى را به دنبال آورد.
این بحثها و مناظرهها رفته رفته به حوزههاى درسى کلامى - عقیدتى کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامى، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامى مهم و مستقلى (در کنار مذاهب اسلامى) منجر گشت. (4)
اولین متکلم صدر اسلام
چنان که پیش از این اشاره شد، مباحث کلامى به خاطر در برداشتن مسایل زیربنایى اسلام یعنى عقاید دینى، در آیات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز به تبیین مسایل عقیدتى اسلامى به شکلهاى گوناگون مىپرداخت.
به تصریح اندیشمندان اسلامى، اولین کسى که به طور مشخص و به صورت عقلانى و استدلالى به مباحث اعتقادى پرداخت، حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام بود. آن حضرت در خطبهها، دعوت نامهها، مناظرات و مذاکرات، معارف اسلامى را با دستمایه عقلانى و به همراه استدلالهاى عقلى مطرح مىساخت. همو بود که اولین بار در باره ذات و صفات بارى، و نیز در باره حدوث و قدم، بساطت، ترکیب، وحدت، کثرت و غیر اینها بحثهاى عمیقى را مطرح کرد، که در نهجالبلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. (5)
اولین مساله کلامى
اما اولین مساله کلامى مورد اختلاف چه بوده و از کى مطرح گردیده؟
در پاسخ باید گفت: اختلاف بر سر رهبرى و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله نخستین و حادترین و دیرپاترین مساله کلامى پس از رحلت آن حضرت مىباشد. (6)
بعد از جدال و نزاع در مساله امامت و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آلهبه دنبال سقیفه، جنگ صفین (سال 37 هجرى) نیز با دسیسه بازى، سیاسى کارى و نیرنگ معاویه و عمروعاص، منتهى به تعیین خلیفه از سوى ابوموسى اشعرى (42هق) و عمروعاص شد، که این خود عامل پیدایش گروهى مخالف و تندرو به نام خوارج گردید، که به شدت در برابر على علیه السلام موضع مىگرفتند; و تن دادن آن حضرت به حکمیت را مخالف صریح قرآن مىدانستند، و مدعى شدند طبق صریح آیه قرآن، حکم تنها خدا است و بس. (7) در حالى که خود آنان در گرماگرم جنگ صفین فریب قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و طرفدارانش را خوردند و على علیه السلام را براى پذیرش حکمیت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مساله حکمیت، مساله دیگرى از سوى این گروه تندرو مطرح شد، و آن این بود که «مرتکب گناه کبیره کافر و مهدورالدم است» (8) ; و خود نیز گناه کبیره را تفسیر و تعیین مىکردند! (9)
پیدایش معتزله و اشاعره
طرح این مساله از سوى خوارج، مخالفتهایى را در پى داشت. از جمله کسانى که به مخالفتبرخاست، حسن بصرى (21- 110 ه ق) بود. او که برخى علما تشکیل نخستین حوزه درسى فراگیر و مستقل کلامى را بدو نسبت مىدهند (10) ، در جلسات درس به شدت این راى خوارج را نکوهش کرده، و مرتکب کبیره را «مؤمن منافق» دانست.
یکى از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80- 131ه ق) این راى استاد را نپذیرفت، و از کلاس درس او کناره گرفت، و اعتزال و جدایى گزید. او در برابر راى خوارج و حسن بصرى، راى میانهاى ارایه کرده و گفت:
مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.
بدین ترتیب فسق را منزلتى سوم و مستقل از دو پایگاه ایمان و کفر قرار داد.
این اعتزال و جدایى واصل، و طرح مساله «منزلة بین منزلتین» سرآغاز پایهریزى اولین مکتب کلامى مستقل (معتزله) به شمار مىآید; و بدین خاطر او را بنیانگذار مکتب معتزله مىدانند.
پس از مدتى شخصى به نام ابوالحسن على بن اسماعیل بصرى اشعرى (261- 330 ه ق) که ابتدا بر مکتب معتزله بود، و آراى معتزله را از استاد و ناپدریش ابوعلى جبایى فرا مىگرفت، پس از چهل سال پیروى از مکتب اعتزال، تحت تاثیر احمد حنبل به مخالفتبا افکار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنرانى به طور رسمى دیدگاههاى معتزله در باره قضا و قدر (یا جبر و اختیار) و عدل الهى و نیز حسن و قبح عقلى و غیر آن را مخالف اسلام معرفى و از آنها بیزارى جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل و مهم کلامى یعنى (اشعرى) پایهریزى شد. (11)
اینک پس از آشنایى اجمالى با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام مىپردازیم. این علل دو نوع بودهاند: 1- علل اصلى; 2- علل فرعى.
علل اصلى شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
بررسىها نشان مىدهد که چند علت زیر به عنوان مهمترین و اصلىترین علل محسوب مىشوند:
1. پیدایش و رشد مکاتب کلامى مهم معتزله و اشاعره
چنان که بیان شد مهمترین مکاتب کلامى اسلامى - پس از مکتب کلامى شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گرانسنگ پیشوایان معصوم دینى علیهم السلام و در جوامع روایى بجا مانده از آنها وجود دارد - مکتب کلامى معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلى آنها در دوران امام باقر و امام صادق علیهم السلام شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آنها پیش از این زمان تحت نامهاى «قدریه» و «جبریه» وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموى به کشمکشها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبى - کلامى مىپرداختند، ولى در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر استیا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کنارهگیرى واصل بنعطاء از کلاس درس حسن بصرى که او نیز گرایش به قدرى مذهبى و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانى کشمکش و مناظره و بحث در باره مسایل گوناگون دینى - کلامى، مکتب کلامى اشاعره به وجود آمد. (12)
گرچه این اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پیامدهاى شومى در جامعه اسلامى آن زمان به جا گذاشت، ولى به نوبه خود عاملى در جهت تضارب آرا و مباحث کلامى و اعتقادى گشته و شکوفایى و بالندگى بیشتر آن مباحث را به همراه داشت.
2. فضاى باز سیاسى
از عوامل مهم نشر معارف اسلامى و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى مىباشد.
بر کسى پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهشهاى علمى و فراگیرى، فضاى خاص خودش را مىطلبد، و آن هم محیطى دور از تنشها و التهابهاى سیاسى و برخوردار از آرامش و امنیتسیاسى - اجتماعى است، در چنین فضایى است که اندیشههاى مستعد زمینه رشد مىیابند و اندیشمندان و پژوهشگران مسایل علمى مختلف، براى دانش اندوزى و دانش آموزى و نشر آن به تکاپو مىافتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایى علمى است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانى و بیسوادى از جامعه رختبر مىبندد.
چنین فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیرى و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنىامیه و بنىعباس، براى دستیابى به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان براى رسیدن به قدرت، همچون گرگهاى گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدى این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرستبه کشمکش و درگیرى سیاسى - نظامى پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسى - اجتماعى اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به اینگونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکشها ایجاد فضاى باز سیاسى و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادى بیان بوده است. در چنین فضاى مناسبى عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامى فرصت را غنیمتشمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمى - اسلامى بویژه مسایل کلامى و اعتقادى پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام محمد باقر علیه السلام
در بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام، به یک عامل مهم و مؤثر دیگر نیز در این زمینه بر مىخوریم که ما از آن به عنوان «عامل پیشینى» یاد مىکنیم; و آن: «نقش امام محمد باقر علیه السلام» در پویایى علم کلام است.
به بیان روشنتر، مىتوان گفت تحول علمى و فضاى باز سیاسى، پیشتر از دوران امام صادق علیه السلام، یعنى از دوران زندگانى پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام آغاز شده، و در دوران زندگى امام صادق علیه السلام این تحول شگرف علمى و فرهنگى تداوم یافته است.
به گواهى مورخان و محققان اسلامى حضرت امام باقر علیه السلام در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام در آن مقطع حساس تاریخ اسلام نقش مهمى داشته است.
پس از امام باقر علیه السلام با پیگیرىهاى مداوم فرزند بزرگوارش، یگانه دوران، امام جعفر صادق علیه السلام راه و روش علمى - کلامى آن امام گرامى به ثمر نشست، و حاصل آن، پایه گذارى مکتب علمى - کلامى تشیع شد. (13)
بیشتر فعالیتها و بیانات اعتقادى امام باقر علیه السلام پیرامون دو اصل توحید و امامت دور مىزد، زیرا این دو اصل بیشتر معرکه آرا بود.
اهم اقدامات امام باقر علیه السلام در تبیین دو اصل توحید و امامت عبارت بود از:
الف) نهى از تفکر در ذات حق که به خاطر رواج افکار ما دیگرى و دهرى مذهبى مطرح بود.
ب) رد دیدگاههاى مشبه، مجسمه و معطله; (چون گروهى خدا را با مخلوقاتش تشبیه مىکردند، گروهى دیگر براى خدا جسم قایل بودند و گروه دیگرى نیز توصیف حقتعالى را به کلى مجاز ندانسته و آن را تعطیل اعلام کرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه کرد) .
ج) رد و ابطال نطریات پیروان جبر و تفویض ; (یعنى مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفى و تعدیل دیدگاههاى کلامى آن دو.)
د) ارایه تعریف درستى از ایمان; (گروهى ایمان را تنها اعتقاد و باور قلبى، و گروه دیگرى اقرار زبانى، و دستهاى دیگر تنها در عمل منحصر مىدانستند.)
امام باقر علیه السلام با ارایه تعریف جامعى از ایمان، به کشمکشها پایان دادند و فرمودند:
الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل (14)
ایمان: اقرار (باطنى) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.
ه) تبیین مفهوم امامت; (این که امامت نیز مانند نبوت یک منصب الهى است). (15)
4. نقش امام صادق علیه السلام
نقش حضرت امام صادق علیه السلام در احیاى فرهنگ اسلام و شکوفایى علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسى و «علة العلل» همه عوامل و علل شکوفایى علم کلام دانست.
پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبى دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشمگیرى داشتهاند. (16) آن عوامل جانبى عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانى آن حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 80 (یا 83) هجرى قمرى به دنیا آمد. و در سال 148 هجرى به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال مىباشد، که از این جهت از سایر ائمه علیهم السلام ممتاز مىباشد.
همچنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام در سال 114 هجرى قمرى آغاز و تا سال 148 هجرى قمرى ادامه یافت)، 34 سال مىباشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه علیهم السلام طولانىترین زمان به حساب مىآید، و این خود از عوامل یارى دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهى امامتش مىباشد.
ب) موقعیتسیاسى - اجتماعى
موقعیتسیاسى - اجتماعى امام صادق علیه السلام از میان ائمه علیهم السلام یک موقعیت کاملا استثنایى بود; زیرا آن حضرت در مقطعى از زمان مىزیسته که مىتوان آن را «دوران بحران قدرت سیاسى» نامید. این بحران خود زمینه مناسبى براى انجام کارهاى علمى و فرهنگى ایجاد نمود.
امام صادق علیه السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنىامیه هم عصر بود، که در این دوران آنها با رقیبان سیاسى خود از بنىعباس در جنگ و ستیز نظامى به سر مىبردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسى و فرهنگى را نداشتند. پس از آنها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت.
گرچه بنىعباس در این مدت از درگیرى نظامى با بنىامیه فارغ شده بودند، اما با قیامهاى پىدرپى علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسى به طور کامل مسلط نشده بودند; از این رو، پایههاى حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسى را نداشتند.
چنین موقعیتى براى حضرت امام صادق علیه السلام و شاگردان او زمینه نشر معارف دینى را فراهم کرده بود. (17)
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آراى گوناگون
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامى و انسانى از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشههاى مختلف، به طورى که سبب پیدایش مذاهب اسلامى و مکاتب کلامى شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفى و کلامى از یونانى به عربى ترجمه شد. و از سوى دیگر افکار الحادى و به اصطلاح زندیق مسلکى رواج شایانى یافته بود، اینها خود عواملى بودند که در آن فضاى باز سیاسى، تضارب آرا و برخورد اندیشهها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامى و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزشهاى علمى - اسلامى برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشههاى نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتى و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنىامیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آرى، چنین عصرى با چنین ویژگىهایى ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمى - فرهنگى، همراه با تبیین مبانى اصیل اسلامى را ایجاب مىکرد. براى همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبهاى را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامى آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگى را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریتبود و با فضایل و سجایاى بىمانند اخلاقى و کمالات والاى انسانى در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.
هر چند در ساختمان بناى عظیم «مذهب جعفرى اثنى عشرى» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلى الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با على علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدى علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بناى عظیم دینى - مذهبى (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبتشده است.
در اینجا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمى امام جعفر صادق علیه السلام و نقشى که آن حضرت در تبیین مسایل دینى - اسلامى و تربیتشاگردان برجسته ایفا کرده است، مىآوریم:
مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکى در این باره مىگوید:
در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکارى، بلند مرتبهتر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به خاطر کسى خطور کرده است. (18)
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفى، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، مىگوید:
منصور خلیفه عباسى مرا گفت: هیچ مىدانى که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیاى اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتى عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهى و مشکلترین مسایل علمى را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهى و علمى را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسشهایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (19)
نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» که دهها تن از دانشمندان غربى مىباشند، در باره رنسانس علمى که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانى در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونههایى از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمى وغیر آن اثبات مىکند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمى» است، به وجود آورده است. (20)
«رونالدسن» خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام مىنویسد:
او داراى مکتبى شبه سقراطى است! شاگردانش در پیشرفت علمى فقه و کلام سهم بسزایى داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه» بودند که صاحب مذاهب فقهى گردیدند. یکى از شاگردان او به نام «واصل بنعطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاههایى از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (21)
عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابى العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشاى مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابى العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام مىگوید:
از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانى است! سپس شمهاى از فضایل علمى امام علیه السلام را برایش بازگو مىکند.
ابن ابى العوجاء به سوى امام آمده و با او به بحث علمى مىپردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب مىیابد، زبان به مدحش مىگشاید! (22)
امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادى با علماى مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخى از آنها بسیار طولانى است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوههاى گوناگون استدلال، به بحث و مناظره مىپرداخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددى است که با ابوحنیفه پیشواى مذهب حنفى انجام داده است، و در همه آنها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمى آن حضرت زبان به عجز و ناتوانى گشوده است. (23)
غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسى شایسته زعامت دینى و مقام پیشوایى بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامى احاطه و بر اخبار غیبى نیز آگاهى داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمى و آگاهىهاى غیبى تنها اختصاص به کسانى دارد که از الهامات غیبى و افاضات خاص الهى برخوردار باشند، و چنین کسى در جهان، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او مىباشند وبس.
از جمله کسان دیگرى که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهى از دانشمندان دهرى مذهب مشهور به «زندیقان» یا «زنادقه» بودهاند. مهمترین آنها عبارت بودند از:
عبدالکریم بن ابى العوجاء، عبدالملک مصرى، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانى و تنى چند از طبیبان هندى در دربار عباسیان.
این افراد در بحثها و مناظرات خود با امام پس از ساعتها بحث و طرح پرسشهایى از محضر آن حضرت، جوابهایى مستدل و محکم دریافت مىکردند، و در برابر عظمت علمى امام و منطق قوى او چارهاى جز تسلیم و تواضع نداشتهاند. گرچه برخى از آنها به خاطر عناد و لجاجتى که داشتند در برابر حق و حقیقتسرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولى بسیارى از این گونه افراد در خلال بحثها و مناظرات با امام وجدان خفته آنها بیدار و راه حق را تشخیص مىدادند وبه دست آن حضرت مسلمان مىشدند; و حتى محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام علیه السلام و مقهور منطق قوى او شد که راه غلو را در پیش گرفت. (24)
در اینجا یک نمونه از بحث و مناظره امام صادق علیه السلام را از کتاب اهلیلجه که توسط مفضل بن عمر روایتشده است مىآوریم. در این بحث امام شیوه مجادله با شکاکان و کسانى که در آغاز راه معرفتبودهاند را نشان مىدهد.
امام در این مناظره، این گونه سخن را آغاز کرده و مىپرسد:
به من بگو آیا به همه سوى جهان رفتهاى و به پایان آن رسیدهاى؟ آیا به پایان همین آسمانى که دیده مىشود پا نهادهاى، یا به عمق زمین فرو رفتهاى و در سرزمینهاى گوناگون گردش کردهاى؟ چه مىدانى شاید آنچه را رد مىکنى، نتوانستهاى با حواس خود بیابى و دانشتبدان نرسیده است، و هرگاه از در انکار به در آمدى، و به وادى شک پا نهادهاى، امید است که سرانجام به معرفت (خدا) دستیابى! (25)
5. نقش شاگردان امام صادق علیه السلام
یکى دیگر از عواملى که موجب شکوفایى علم کلام و سایر علوم اسلامى در عصر امام صادق علیه السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آنها بخش مهمى از رسالتهاى علمى و فرهنگى امام صادق علیه السلام را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقى و نوین آن حضرت در رشتههاى مختلف علوم و معارف اسلامى بویژه علم کلام پرداختند.
سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشرى و انتقال آن به نسلهاى پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیتشاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به عنوان یکى از بزرگترین آموزگاران جامعه بشرى و از برترین فرهیختگان علوم اسلامى در این جهت موفقیتشایانى داشته و به خاطر موقعیت استثنایى زمانى و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایى به دست آمده، توانستشاگردان بسیارى را تربیت کند.
مجموع شاگردانى که از خرمن وجود این شخصیت کمنظیر در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى و انسانى بهرهها بردند، بنابر برخى از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیشتر است. (26)
از میان اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام گروهى بودند که خود آن حضرت از آنها به عنوان «متکلم» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و... (27) .
6. ترجمه آثار حکما و متکلمان بزرگ یونانى
از عوامل دیگرى که موجب شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام شده است، ترجمه کتب و آثار علمى حکما و متکلمان بزرگ یونانى به زبان عربى است. در محدوده جغرافیایى گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانى یافت مىشدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکماى مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشى در فراگیرى علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمى دیگر حکما و علماى مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه» را فراهم کرد.
مورخان اسلامى در چگونگى رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگى انتقال آن به جامعه اسلامى، چنین نوشتهاند:
علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکماى بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتى تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها بویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت; و پس از آن در زمان خلیفه اموى «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامى بویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.
یکى از کسانى که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد مىشود خالدبن یزیدبن معاویه است. وى علاقه فراوانى به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابى سفیان شهرت داشت و مردى عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق مىورزید.
خالدبن یزید فرمان داد تا گروهى از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتابهاى کیمیا را از یونانى و قبطى به عربى ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانى به زبان عربى صورت گرفته است (28) ، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه» معروف شده است.
علل فرعى رشد و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
1. نقش عمربن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز، که در میان خلفاى اموى چهره نسبتا خوبى داشته و مورخان از او به نیکى یاد مىکنند; در مدت کوتاه خلافتش (99- 101 ه)، به اصلاحات سیاسى - اجتماعى و برقرارى عدالت و رعایت انصاف در میان مردم دست زد. وى از مظالم و جفا کارىهاى فزون از شمار بنىامیه نسبتبه اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله تا حد زیادى کاست و اندکى از حقوق از دست رفته و پایمال شده آنان را احیا نمود. او فدک را نیز به اهل بیت علیهم السلام برگردانید بدین سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب کرد، تا جایى که برخى زبان به ستایش او گشودند.
دانشمند بزرگ معتزلى «عمروبن عبید» در بارهاش گفته است:
عمربن عبدالعزیز خلافت را بدون استحقاق تصاحب کرد، ولى چون عدالتبه خرج داد سزاوار آن شد. (29)
او علاوه بر این که در جهت اصلاحات سیاسى - اجتماعى و آزادىهاى فردى گامهایى برداشت، در بعد فرهنگى و علمى هم اقداماتى نمود، از جمله این که نقل روایت از پیامبر صلى الله علیه و آله و کتابت آن را (که تا آن هنگام از سوى دیگر حکام بنى امیه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگیرى مىشد) آزاد کرد (30) . همچنین به علما و فقها بویژه حضرت امام محمد باقر علیه السلام احترام و اکرام شایانى کرد. وى علاوه بر آن که خود شخصا با برخى از علما و گروههاى مذهبى به مذاکرات علمى (بویژه کلامى - اعتقادى) مىپرداختبرقرارى جلسات علمى و مباحثات کلامى را هم آزاد اعلام کرد.
این اقدامات مترقى و خدا پسندانه او هم (بویژه آزاد گذاشتن نقل و کتابتحدیث) گامى مؤثر در جهت رشد و شکوفایى علوم اسلامى مخصوصا کلام محسوب مىشود.
2. گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان
گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان، موجب شد تا مردم این سرزمینها بویژه مردم سرزمینهایى مانند ایران، هند، چین و... که داراى فرهنگ و تمدن کهن و ریشهدار بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند و همراه با پرسشها، اطلاعات و آگاهىهاى زیادى وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام کردند به طور طبیعى این گسترش حوزه جغرافیایى اسلام و ازیاد مسلمانان با آن ویژگى که اشاره شد، تلاقى فرهنگها، تبادل و تعامل دانشها، برخورد دیدگاهها و تضارب آرا را در زمینههاى گوناگون علمى - فرهنگى از جمله در زمینه حکمت، کلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است که این تلاقى فرهنگها و تضارب آرا و تعامل فکرى، عامل مهمى در جهت رشد فرهنگى مسلمانان و شکوفایى و بالندگى علوم اسلامى بویژه علم کلام شده است. (31)
3. ظهور اختلافات مذهبى و پیدایش فرق اسلامى
گرچه ریشه عمده اختلافات مذهبى و پیدایش فرقههاى اسلامى در یک نگرش تحلیلى و بررسى تاریخى، به اختلافات در برخى مسایل کلامى - اعتقادى بر مىگردد که پیشتر اشاره شد، ولى در رویکردى دیگر به وقایع تاریخى - اسلامى و بررسى آن، به تاثیر گذارى عاملى دیگر (هر چند کم رنگتر و ضعیفتر از عامل کلامى - اعتقادى) به نام عامل فقهى و اختلاف در فتاواى فقهى فقهاى بزرگ مذاهب اسلامى پى مىبریم. ریشه بسیارى از اختلافات مذهبى به اختلاف فقهاى بویژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفى، شافعى، مالکى، و حنبلى) و برخى فرق دیگر بر مىگردد. یعنى تعدد آراى فقهى فقها زمینهاى شد، براى تعدد آراى کلامى و اعتقادى; زیرا آنان براى اثبات حقانیت آراى فقهى خویش و انطباق آن با موازین شرع درصدد یافتن مبانى کلامى اجتهاد بر آمدند و به توجیه عقلانى دیدگاههاى فقهى خویش پرداختند.
مؤید گفتار ما این است که مذاهب مهم اسلامى در دوران امام صادق علیه السلام شکل گرفته است و گفتیم که این دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسشها و شبهات عدیدهاى در زمینههاى مختلف دینى و مذهبى بوده است که بخش مهمى از آنها به پرسشها و شبهات فقهى و مسایل فرعى و عملى اسلام بر مىگردد. همان طور که اشاره شد پاسخ به اینگونه پرسشها و شبهات فقهى نیز در بسیارى از موارد (بویژه آن گاه که از فلسفه احکام پرسیده شود) نیازمند مبانى کلامى و توجیه عقلانى است. این خود زمینه رشد و بارورى مسایل کلامى را فراهم کرده و عامل رونق یافتن آن شده است. (32)
4. ظهور زنادقه و دهرى مذهبان در عصر امام صادق علیه السلام
چنان که گذشت عصر امام صادق علیه السلام مصادف شد با پیدایش و رشد دهرى مذهبى و الحادگرایى که در اصطلاح تاریخى - روایى به آنها «زندیقان» یا «زنادقه» گویند.
دو علت عمده رشد و رواج فزاینده دهرى مذهبى پیشتر بیان شد.
در بررسى علل ظهور و رشد فزاینده دهرى مذهبان و زنادقه در عصر امام باقر و امام صادق علیهما السلام نباید از دو عامل قابل توجه غفلت کرد:
یکى ترجمه آثار حکما، فیلسوفان و متکلمان یونانى بود. بسیارى از این کتابهاى ترجمه شده یا مستقیما در جهت نفى عقاید درست دینى بوده و یا به خاطر پیچیدگى و غموض برخى مسایل فلسفى، سوء برداشت و کج فهمىهایى را همراه داشته است، که در هر صورت زمینهاى براى انحراف از عقاید درست دینى و الحادگرایى فراهم کرده بود.
دیگرى، نقش منفى و ضد دینى حکام بنىامیه و عملکرد سوء آنها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایى و الحاد شد، تا جایى که برخى از این دانشمندان زندیقى مذهب و یا مسیحى در دربار معاویه از منزلت و اعتبار برخوردار بوده و آزادانه به ترویج عقاید خود مىپرداختند.
وجود اینگونه افراد در جامعه اسلامى آن روز بویژه زندیق مسلکانى چون ابن ابى العوجاء، عبداللهبن مقفع، ابوشاکر دیصانى، عبدالملک مصرى و... و بیان ناقص و تحریف شده اسلام توسط بنىامیه زمینه انحراف در عقیده و عمل را براى عموم مسلمانان فراهم کرده بود. اینها موجب شد تا دانشمندان بزرگ اسلامى و امام باقر و امام صادق علیهما السلام به تشریح و تبیین مبانى دینى - اسلامى پرداخته و به شبهات و پرسشهاى منکران و زندیقان پاسخ منطقى و مستدل دهند. (33)
فهرست منابع
قرآن کریم
1- آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
2- اصول کافى، ثقةالاسلام کلینى، چاپ تهران.
3- الارشاد، شیخ مفید، مکتبة بصیرتى، قم.
4- الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان.
5- الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادى، دارالمعرفة، بیروت.
6- امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
7- الامام الصادق علیه السلام، ابوزهره، دارالفکر العربى، بیروت.
8- اعلام الورى باعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
9- بحارالانوار، علامه مجلسى، چاپ تهران.
10- تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، انتشارات اساطیر.
11- تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
12- تحف العقول، ابومحمد حسن بن على الحرانى، نشر اسلامى جامعه مدرسین، قم.
13- سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام.
14- سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى.
15- شاگردان مکتب ائمه علیهم السلام، محمدعلى عالمى دامغانى، چاپخانه علمیه، قم.
16- شخصیت امام صادق علیه السلام، احمد مغنیه، انتشارات اردیبهشت، تهران.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، چاپ بیروت.
18- شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانى، انتشارات شریف رضى، قم.
19- شوارق الالهام، ملاعبدالرزاق لاهیجى، انتشارات مهدوى، اصفهان.
20- صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، انتشارات زمانه.
21- صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، انتشارات رسالت، قم.
22- دانشنامه جهان اسلام، سیدمصطفى میرسلیم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.
23- زندگى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، نشر دفتر نمایندگى ولى فقیه در جهاد سازندگى خراسان.
24- فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، انتشارات توحید، قم.
25- گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهیجى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
26- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، انتشارات امیرکبیر.
27- مروج الذهب و معادن الجوهر، علىبن حسین مسعودى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
28- معجم رجال الحدیث، سیدابوالقاسم خویى، نشر دارالزهراء، بیروت.
29- مغز متفکر جهان شیعه، انتشارات جاویدان.
30- مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم.
31- موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، مطبوعاتى سیدالشهداء، قم.
32- پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، ترجمه محمدرضا انصارى، کانون انتشارات محمدى، تهران.
پىنوشتها:
1) راز این نامگذارى روشن است; زیرا اعتقادات زیر بناى فکرى - عقیدتى انسان را تشکیل مىدهد، و در سایه اصول فکرى و اعتقادى درست است که اعمال آدمى ارزش و اعتبار مىیابد و زمینه کمال و رشد و تعالى انسان را فراهم مىکند. از این رو، به موازات احکام عملى که به آن «فقه اصغر» مىگویند، اصول و معارف اعتقادى را «فقه اکبر» مىنامند.
2) ر.ک: شوراق الالهام، ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجى، ج 1، صص 4 و 12، انتشارات مهدوى، اصفهان ; شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانى، ج 1، صص 165- 166، انتشارات شریف رضى، قم.
3) بحث جبر و اختیار که در بردارنده بحث قضا و قدر نیز مىباشد - زیرا از آن جهت که به انسان مربوط است «جبر واختیار» معنا مىشود و از آن جهت که به خدا بر مىگردد «قضا وقدر الهى» نامیده مىشود - موجب پیدایش بحث پیرامون مساله عدل نیز شده است; زیرا میان جبر و ظلم از یک سو و اختیار و عدل از سوى دیگر رابطهاى تنگاتنگ دیده مىشود. ر.ک آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 146، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
4) اقتباس از گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجى، به تصحیح زین العابدین قربانى و جمعى دیگر، صص 44- 46، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، صص 144- 145.
5) ر.ک. شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید (4 جلدى) ج 2، ص 129، چاپ بیروت، و آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 174.
6) مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعرى - ترجمه محسن مؤیدى، ص 9، انتشارات امیرکبیر.
7) انعام (5) : آیه 57.
8) ر.ک. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، صص 73- 74 و 81، دارالمعرفة، بیروت.
9) توجه شود، مراد از گناه کبیره، غیر از شرک به خدا است، زیرا در کافر بودن مشرک میان مسلمانان اختلافى نیست.
10) رک. آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 144.
11) اقتباس از تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، صص 36- 37 و 72- 73 و 44- 45 و 83. و فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، ج 2، صص 12- 13 و 18- 19، انتشارات توحید، قم.
طرح یک پرسش و پاسخ آن ضرورى است، و آن این که چرا شیعه هم مثل اهل سنت داراى مکتب کلامى مستقلى نبوده و نیست؟ پاسخش روشن است زیرا با وجود پیشوایان معصوم علیهم السلام و پاسخگویى آنان به پرسشهاى عقیدتى، نیازى به چنین مکتب مستقلى نبود. اما پس از دوران ائمه علیهم السلام علما و متکلمان شیعى با الهام از سخنان بجا مانده از آنان مکتبکلامى شیعى را پایهریزى کردهاند.
12) تقریبا در همان زمان که ابوالحسن اشعرى در عراق به تاسیس مکتب کلامى اشعریه دست زد، ابومنصور محمدبن محمود حنفى سمرقندى (متوفاى 333 ه ق) در ماوراء النهر مکتب کلامى «ماتریدیه» را پایهریزى کرده است. تاریخ علم کلام، علىاصغر حلبى، ص 49.
13) ر.ک: سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، ج 2، صص 51- 62، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى ; الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، ج1، صص 434- 440، مکتبة الامام امیرالمؤمنین على علیه السلام، اصفهان.
14) تحف العقول عن آل الرسول، شیخ ابومحمدحسن بن على بن حسین الحرانى، ص 297، مؤسسه نشر اسلامى مدرسین، قم.
15) ر.ک: زندگانى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، صص 150- 157، تهیه و نشر نمایندگى ولى فقیه در جهاد استان خراسان.
16) ما شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر این باوریم که همه ائمه کلامشان نور و طینتشان واحد و منصوب از جانب خدا و رسولش هستند و نیز وارث علوم پیامبران گذشته و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله مىباشند. از این رو، با این که هر کدام از آنها به ویژگىهایى ممتاز گشتهاند، ولى همگى از شخصیت الهى - انسانى و فضایل و کرامتهاى نفسانى و علم و ایمان یکسان برخوردار بودهاند، و رسالتهاى الهى خویش را به نحو احسن واکمل به انجام رساندهاند.
به عنوان مثال، اگر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بهجاى حضرت امام حسین علیه السلام و در عصر و زمان آن حضرت مىزیست همان کارى را مىکرد که امام حسین علیه السلام کرده است، یعنى دستبه قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا مىزد، به عکس، اگر امام حسین علیه السلام نیز در شرایط زمانى و مکانى و موقعیتسیاسى امامصادق علیه السلام بسر مىبرد، همان شیوهاش را در نشر معارف اسلامى، و ایجاد تحول بنیادى علمى و فرهنگى بهکار مىبرد.
17) ناگفته نماند اگر مىبینیم امام صادق علیه السلام هم خود وارد معرکه دعواى سیاسى نمىشود، وهم دیگر علویان مبارز و انقلابى را از سرانجام کار و ناکامى در مبارزات خبر مىدهد، براى این بود که شرایط سیاسى و اجتماعى را براى قیام مسلحانه مناسب نمىدید، گواه گفتار ما نپذیرفتن رهبرى قیام ابومسلم خراسانى و دیگر همرزمانش است. ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 382- 390، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام، قم.
18) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 248، چاپ قم.
19) ر.ک: صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، ص 133، مؤسسه انتشارات زمانه، چاپ اول.
20) ر.ک: مغز متفکر جهان شیعه، تهیه مرکز مطالعات اسلامى استراسبورگ، ترجمه ذبیحالله منصورى، صص 91- 107 سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هشتم، مهرماه 1360. 3. البته گرچه این کتاب گوشههایى از حقایق زندگى و شخصیت علمى امام صادق علیه السلام را بیان کرده است، ولى مطالب نادرست و باطل فراوانى نیز در آن یافت مىشود. از این رو، کسانى که قصد مطالعه این کتاب را دارند باید به این مساله مهم توجه داشته باشند.
21) به نقل از کتاب امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 238.
22) ر.ک: ارشاد شیخ مفید، صص 280- 281، چاپ مکتبة بصیرتى، قم; اصول کافى، ج 1، صص 74- 75، چاپ اسلامیه، تهران.
23) ر.ک: پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، به قلم چند دانشمند اسلامى، ترجمه محمدرضا انصارى، صص 56- 61، کانون انتشارات محمدى، تهران.
24) ر.ک: اصول کافى، ج 1، صص 119- 153، ترجمه و شرح محمدباقر کمرهاى، نشر اسلامیه، تهران; پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، صص 80- 87.
25) امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 315.
26) ر.ک: صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، ترجمه و نگارش سیدابراهیم سیدعلوى، ص 224، انتشارات رسالت قلم، تهران.
27) ر.ک: امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 240; نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
28) موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، ج 2، صص 420- 421، مطبوعاتى سیدالشهداء قم.
یادآورى این نکته لازم است که برخى از متکلمان بزرگ مسیحى در دربار معاویه در شام به سر مىبردند و از آزادى کامل در بیان عقاید خود برخوردار بودند; اینها نیز تا حدودى در انتقال فرهنگ یونان و اروپاى آن زمان به جامعه اسلامى نقش داشتند. مانند یحیى دمشقى، سرجون بن منصور، اخطل، شاعر عرب زبان مشهور، غیلان دمشقى (قدرى مذهب)، که در دمشق مذهب کلامى اعتزال را تبلیغ مىکرد و با عمربن عبدالعزیز مباحثاتى نیز داشته است. ر.ک: تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
29) ر.ک. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن على بن حسین مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 2، ص 197، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
30) ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 314- 325; امام جعفر صادق علیه السلام، ص 228.
31) آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 145.
32) ر.ک. تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، صص 67- 71; مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، ترجمه محسن مؤیدى بویژه صص 15- 17 و 40- 41 و 49، 69 و 150.
33) برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، حرف «ب» جزوه چهارم، زیر نظر سیدمصطفى میرسلیم، صص 631- 632، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102.
تحقیق بیشتر و عمیقتر درباره موضوع بحث (شکوفایى بحثهاى کلامى در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن) مىطلبد تا درباره پیشینه علم کلام و آغاز پیدایش آن در جهان اسلام، کندوکاوى هر چند کوتاه صورت گیرد. بر این اساس و به عنوان پیشدرآمد بحث، به بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ پیدایش علم کلام در اسلام مىپردازیم.
علم کلام و یا بهتر بگوییم علم اعتقادات، که به خاطر نقش حساس و تعیین کننده آن در گرایشهاى عقیدتى و عملى، از آن به «فقه اکبر» تعبیر مىشود - در برابر، علم فقه و فروع فقهى که به آن «فقه اصغر (1) » مىگویند - از کهنترین علوم دینى و دانشهاى بشرى است. (2)
در باره تاریخ پیدایش علم کلام در میان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلم است این است که بحثهاى کلامى در شکلهاى گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادى، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادى، بلکه مطلق معارف اسلامى) از آغاز رسالت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوهها نیازهاى مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیتیافتگان راستین مکتبش، و در راس آنها حضرت على علیه السلام برطرف مىشد.
این شیوهها پس از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از سوى جانشین به حق آن حضرت، امام على علیه السلام ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمى على علیه السلام موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخگویى به پرسشهاى علمى و عقیدتى شناخته شده و هیچ راى و نظرى مخالف راى و نظر او در افکار عمومى پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران طلایى، پیدایش فرقههاى گوناگون مذاهب اسلامى از یک سو، و باز بودن درهاى جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمى و اسلامى از سوى دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینى - مذهبى خویش را بیان کند. در این میان برخى از مسایل اعتقادى، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیشتر مطرح بوده و بحثها و مناظرههاى بسیارى را به دنبال آورده است. (3)
با این که ائمه علیهم السلام بعدى نیز همان راه و روش پیامبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامى و در راس آن، مسایل اعتقادى تداوم بخشیدند، ولى به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمى - اسلامى آنان براى عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوى علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکشهاى مذهبى توسط حکام جور اموى و عباسى از سوى دیگر، زمینه گسترش بحثها و مناظرات کلامى، بیشتر فراهم شد، و در مواردى هم سبب بروز جنجالها و خشونتهاى تند سیاسى - نظامى گردیده و پیامدهاى تلخ و زیانبارى را به دنبال آورد.
این بحثها و مناظرهها رفته رفته به حوزههاى درسى کلامى - عقیدتى کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامى، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامى مهم و مستقلى (در کنار مذاهب اسلامى) منجر گشت. (4)
اولین متکلم صدر اسلام
چنان که پیش از این اشاره شد، مباحث کلامى به خاطر در برداشتن مسایل زیربنایى اسلام یعنى عقاید دینى، در آیات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز به تبیین مسایل عقیدتى اسلامى به شکلهاى گوناگون مىپرداخت.
به تصریح اندیشمندان اسلامى، اولین کسى که به طور مشخص و به صورت عقلانى و استدلالى به مباحث اعتقادى پرداخت، حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام بود. آن حضرت در خطبهها، دعوت نامهها، مناظرات و مذاکرات، معارف اسلامى را با دستمایه عقلانى و به همراه استدلالهاى عقلى مطرح مىساخت. همو بود که اولین بار در باره ذات و صفات بارى، و نیز در باره حدوث و قدم، بساطت، ترکیب، وحدت، کثرت و غیر اینها بحثهاى عمیقى را مطرح کرد، که در نهجالبلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. (5)
اولین مساله کلامى
اما اولین مساله کلامى مورد اختلاف چه بوده و از کى مطرح گردیده؟
در پاسخ باید گفت: اختلاف بر سر رهبرى و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله نخستین و حادترین و دیرپاترین مساله کلامى پس از رحلت آن حضرت مىباشد. (6)
بعد از جدال و نزاع در مساله امامت و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آلهبه دنبال سقیفه، جنگ صفین (سال 37 هجرى) نیز با دسیسه بازى، سیاسى کارى و نیرنگ معاویه و عمروعاص، منتهى به تعیین خلیفه از سوى ابوموسى اشعرى (42هق) و عمروعاص شد، که این خود عامل پیدایش گروهى مخالف و تندرو به نام خوارج گردید، که به شدت در برابر على علیه السلام موضع مىگرفتند; و تن دادن آن حضرت به حکمیت را مخالف صریح قرآن مىدانستند، و مدعى شدند طبق صریح آیه قرآن، حکم تنها خدا است و بس. (7) در حالى که خود آنان در گرماگرم جنگ صفین فریب قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و طرفدارانش را خوردند و على علیه السلام را براى پذیرش حکمیت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مساله حکمیت، مساله دیگرى از سوى این گروه تندرو مطرح شد، و آن این بود که «مرتکب گناه کبیره کافر و مهدورالدم است» (8) ; و خود نیز گناه کبیره را تفسیر و تعیین مىکردند! (9)
پیدایش معتزله و اشاعره
طرح این مساله از سوى خوارج، مخالفتهایى را در پى داشت. از جمله کسانى که به مخالفتبرخاست، حسن بصرى (21- 110 ه ق) بود. او که برخى علما تشکیل نخستین حوزه درسى فراگیر و مستقل کلامى را بدو نسبت مىدهند (10) ، در جلسات درس به شدت این راى خوارج را نکوهش کرده، و مرتکب کبیره را «مؤمن منافق» دانست.
یکى از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80- 131ه ق) این راى استاد را نپذیرفت، و از کلاس درس او کناره گرفت، و اعتزال و جدایى گزید. او در برابر راى خوارج و حسن بصرى، راى میانهاى ارایه کرده و گفت:
مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.
بدین ترتیب فسق را منزلتى سوم و مستقل از دو پایگاه ایمان و کفر قرار داد.
این اعتزال و جدایى واصل، و طرح مساله «منزلة بین منزلتین» سرآغاز پایهریزى اولین مکتب کلامى مستقل (معتزله) به شمار مىآید; و بدین خاطر او را بنیانگذار مکتب معتزله مىدانند.
پس از مدتى شخصى به نام ابوالحسن على بن اسماعیل بصرى اشعرى (261- 330 ه ق) که ابتدا بر مکتب معتزله بود، و آراى معتزله را از استاد و ناپدریش ابوعلى جبایى فرا مىگرفت، پس از چهل سال پیروى از مکتب اعتزال، تحت تاثیر احمد حنبل به مخالفتبا افکار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنرانى به طور رسمى دیدگاههاى معتزله در باره قضا و قدر (یا جبر و اختیار) و عدل الهى و نیز حسن و قبح عقلى و غیر آن را مخالف اسلام معرفى و از آنها بیزارى جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل و مهم کلامى یعنى (اشعرى) پایهریزى شد. (11)
اینک پس از آشنایى اجمالى با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام مىپردازیم. این علل دو نوع بودهاند: 1- علل اصلى; 2- علل فرعى.
علل اصلى شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
بررسىها نشان مىدهد که چند علت زیر به عنوان مهمترین و اصلىترین علل محسوب مىشوند:
1. پیدایش و رشد مکاتب کلامى مهم معتزله و اشاعره
چنان که بیان شد مهمترین مکاتب کلامى اسلامى - پس از مکتب کلامى شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گرانسنگ پیشوایان معصوم دینى علیهم السلام و در جوامع روایى بجا مانده از آنها وجود دارد - مکتب کلامى معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلى آنها در دوران امام باقر و امام صادق علیهم السلام شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آنها پیش از این زمان تحت نامهاى «قدریه» و «جبریه» وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموى به کشمکشها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبى - کلامى مىپرداختند، ولى در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر استیا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کنارهگیرى واصل بنعطاء از کلاس درس حسن بصرى که او نیز گرایش به قدرى مذهبى و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانى کشمکش و مناظره و بحث در باره مسایل گوناگون دینى - کلامى، مکتب کلامى اشاعره به وجود آمد. (12)
گرچه این اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پیامدهاى شومى در جامعه اسلامى آن زمان به جا گذاشت، ولى به نوبه خود عاملى در جهت تضارب آرا و مباحث کلامى و اعتقادى گشته و شکوفایى و بالندگى بیشتر آن مباحث را به همراه داشت.
2. فضاى باز سیاسى
از عوامل مهم نشر معارف اسلامى و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى مىباشد.
بر کسى پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهشهاى علمى و فراگیرى، فضاى خاص خودش را مىطلبد، و آن هم محیطى دور از تنشها و التهابهاى سیاسى و برخوردار از آرامش و امنیتسیاسى - اجتماعى است، در چنین فضایى است که اندیشههاى مستعد زمینه رشد مىیابند و اندیشمندان و پژوهشگران مسایل علمى مختلف، براى دانش اندوزى و دانش آموزى و نشر آن به تکاپو مىافتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایى علمى است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانى و بیسوادى از جامعه رختبر مىبندد.
چنین فضاى نسبتا باز سیاسى - اجتماعى در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیرى و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنىامیه و بنىعباس، براى دستیابى به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان براى رسیدن به قدرت، همچون گرگهاى گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدى این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرستبه کشمکش و درگیرى سیاسى - نظامى پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسى - اجتماعى اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به اینگونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکشها ایجاد فضاى باز سیاسى و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادى بیان بوده است. در چنین فضاى مناسبى عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامى فرصت را غنیمتشمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمى - اسلامى بویژه مسایل کلامى و اعتقادى پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام محمد باقر علیه السلام
در بررسى علل شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام، به یک عامل مهم و مؤثر دیگر نیز در این زمینه بر مىخوریم که ما از آن به عنوان «عامل پیشینى» یاد مىکنیم; و آن: «نقش امام محمد باقر علیه السلام» در پویایى علم کلام است.
به بیان روشنتر، مىتوان گفت تحول علمى و فضاى باز سیاسى، پیشتر از دوران امام صادق علیه السلام، یعنى از دوران زندگانى پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام آغاز شده، و در دوران زندگى امام صادق علیه السلام این تحول شگرف علمى و فرهنگى تداوم یافته است.
به گواهى مورخان و محققان اسلامى حضرت امام باقر علیه السلام در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام در آن مقطع حساس تاریخ اسلام نقش مهمى داشته است.
پس از امام باقر علیه السلام با پیگیرىهاى مداوم فرزند بزرگوارش، یگانه دوران، امام جعفر صادق علیه السلام راه و روش علمى - کلامى آن امام گرامى به ثمر نشست، و حاصل آن، پایه گذارى مکتب علمى - کلامى تشیع شد. (13)
بیشتر فعالیتها و بیانات اعتقادى امام باقر علیه السلام پیرامون دو اصل توحید و امامت دور مىزد، زیرا این دو اصل بیشتر معرکه آرا بود.
اهم اقدامات امام باقر علیه السلام در تبیین دو اصل توحید و امامت عبارت بود از:
الف) نهى از تفکر در ذات حق که به خاطر رواج افکار ما دیگرى و دهرى مذهبى مطرح بود.
ب) رد دیدگاههاى مشبه، مجسمه و معطله; (چون گروهى خدا را با مخلوقاتش تشبیه مىکردند، گروهى دیگر براى خدا جسم قایل بودند و گروه دیگرى نیز توصیف حقتعالى را به کلى مجاز ندانسته و آن را تعطیل اعلام کرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه کرد) .
ج) رد و ابطال نطریات پیروان جبر و تفویض ; (یعنى مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفى و تعدیل دیدگاههاى کلامى آن دو.)
د) ارایه تعریف درستى از ایمان; (گروهى ایمان را تنها اعتقاد و باور قلبى، و گروه دیگرى اقرار زبانى، و دستهاى دیگر تنها در عمل منحصر مىدانستند.)
امام باقر علیه السلام با ارایه تعریف جامعى از ایمان، به کشمکشها پایان دادند و فرمودند:
الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل (14)
ایمان: اقرار (باطنى) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.
ه) تبیین مفهوم امامت; (این که امامت نیز مانند نبوت یک منصب الهى است). (15)
4. نقش امام صادق علیه السلام
نقش حضرت امام صادق علیه السلام در احیاى فرهنگ اسلام و شکوفایى علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسى و «علة العلل» همه عوامل و علل شکوفایى علم کلام دانست.
پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایى علوم اسلامى بویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبى دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشمگیرى داشتهاند. (16) آن عوامل جانبى عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانى آن حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 80 (یا 83) هجرى قمرى به دنیا آمد. و در سال 148 هجرى به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال مىباشد، که از این جهت از سایر ائمه علیهم السلام ممتاز مىباشد.
همچنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام در سال 114 هجرى قمرى آغاز و تا سال 148 هجرى قمرى ادامه یافت)، 34 سال مىباشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه علیهم السلام طولانىترین زمان به حساب مىآید، و این خود از عوامل یارى دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهى امامتش مىباشد.
ب) موقعیتسیاسى - اجتماعى
موقعیتسیاسى - اجتماعى امام صادق علیه السلام از میان ائمه علیهم السلام یک موقعیت کاملا استثنایى بود; زیرا آن حضرت در مقطعى از زمان مىزیسته که مىتوان آن را «دوران بحران قدرت سیاسى» نامید. این بحران خود زمینه مناسبى براى انجام کارهاى علمى و فرهنگى ایجاد نمود.
امام صادق علیه السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنىامیه هم عصر بود، که در این دوران آنها با رقیبان سیاسى خود از بنىعباس در جنگ و ستیز نظامى به سر مىبردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسى و فرهنگى را نداشتند. پس از آنها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت.
گرچه بنىعباس در این مدت از درگیرى نظامى با بنىامیه فارغ شده بودند، اما با قیامهاى پىدرپى علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسى به طور کامل مسلط نشده بودند; از این رو، پایههاى حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسى را نداشتند.
چنین موقعیتى براى حضرت امام صادق علیه السلام و شاگردان او زمینه نشر معارف دینى را فراهم کرده بود. (17)
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آراى گوناگون
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامى و انسانى از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشههاى مختلف، به طورى که سبب پیدایش مذاهب اسلامى و مکاتب کلامى شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفى و کلامى از یونانى به عربى ترجمه شد. و از سوى دیگر افکار الحادى و به اصطلاح زندیق مسلکى رواج شایانى یافته بود، اینها خود عواملى بودند که در آن فضاى باز سیاسى، تضارب آرا و برخورد اندیشهها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامى و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزشهاى علمى - اسلامى برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشههاى نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتى و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنىامیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آرى، چنین عصرى با چنین ویژگىهایى ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمى - فرهنگى، همراه با تبیین مبانى اصیل اسلامى را ایجاب مىکرد. براى همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبهاى را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامى آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگى را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریتبود و با فضایل و سجایاى بىمانند اخلاقى و کمالات والاى انسانى در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.
هر چند در ساختمان بناى عظیم «مذهب جعفرى اثنى عشرى» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلى الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با على علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدى علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بناى عظیم دینى - مذهبى (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبتشده است.
در اینجا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمى امام جعفر صادق علیه السلام و نقشى که آن حضرت در تبیین مسایل دینى - اسلامى و تربیتشاگردان برجسته ایفا کرده است، مىآوریم:
مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکى در این باره مىگوید:
در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکارى، بلند مرتبهتر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به خاطر کسى خطور کرده است. (18)
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفى، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، مىگوید:
منصور خلیفه عباسى مرا گفت: هیچ مىدانى که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیاى اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتى عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهى و مشکلترین مسایل علمى را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهى و علمى را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسشهایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (19)
نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» که دهها تن از دانشمندان غربى مىباشند، در باره رنسانس علمى که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانى در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونههایى از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمى وغیر آن اثبات مىکند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمى» است، به وجود آورده است. (20)
«رونالدسن» خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام مىنویسد:
او داراى مکتبى شبه سقراطى است! شاگردانش در پیشرفت علمى فقه و کلام سهم بسزایى داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه» بودند که صاحب مذاهب فقهى گردیدند. یکى از شاگردان او به نام «واصل بنعطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاههایى از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (21)
عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابى العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشاى مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابى العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام مىگوید:
از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانى است! سپس شمهاى از فضایل علمى امام علیه السلام را برایش بازگو مىکند.
ابن ابى العوجاء به سوى امام آمده و با او به بحث علمى مىپردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب مىیابد، زبان به مدحش مىگشاید! (22)
امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادى با علماى مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخى از آنها بسیار طولانى است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوههاى گوناگون استدلال، به بحث و مناظره مىپرداخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددى است که با ابوحنیفه پیشواى مذهب حنفى انجام داده است، و در همه آنها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمى آن حضرت زبان به عجز و ناتوانى گشوده است. (23)
غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسى شایسته زعامت دینى و مقام پیشوایى بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامى احاطه و بر اخبار غیبى نیز آگاهى داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمى و آگاهىهاى غیبى تنها اختصاص به کسانى دارد که از الهامات غیبى و افاضات خاص الهى برخوردار باشند، و چنین کسى در جهان، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او مىباشند وبس.
از جمله کسان دیگرى که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهى از دانشمندان دهرى مذهب مشهور به «زندیقان» یا «زنادقه» بودهاند. مهمترین آنها عبارت بودند از:
عبدالکریم بن ابى العوجاء، عبدالملک مصرى، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانى و تنى چند از طبیبان هندى در دربار عباسیان.
این افراد در بحثها و مناظرات خود با امام پس از ساعتها بحث و طرح پرسشهایى از محضر آن حضرت، جوابهایى مستدل و محکم دریافت مىکردند، و در برابر عظمت علمى امام و منطق قوى او چارهاى جز تسلیم و تواضع نداشتهاند. گرچه برخى از آنها به خاطر عناد و لجاجتى که داشتند در برابر حق و حقیقتسرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولى بسیارى از این گونه افراد در خلال بحثها و مناظرات با امام وجدان خفته آنها بیدار و راه حق را تشخیص مىدادند وبه دست آن حضرت مسلمان مىشدند; و حتى محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام علیه السلام و مقهور منطق قوى او شد که راه غلو را در پیش گرفت. (24)
در اینجا یک نمونه از بحث و مناظره امام صادق علیه السلام را از کتاب اهلیلجه که توسط مفضل بن عمر روایتشده است مىآوریم. در این بحث امام شیوه مجادله با شکاکان و کسانى که در آغاز راه معرفتبودهاند را نشان مىدهد.
امام در این مناظره، این گونه سخن را آغاز کرده و مىپرسد:
به من بگو آیا به همه سوى جهان رفتهاى و به پایان آن رسیدهاى؟ آیا به پایان همین آسمانى که دیده مىشود پا نهادهاى، یا به عمق زمین فرو رفتهاى و در سرزمینهاى گوناگون گردش کردهاى؟ چه مىدانى شاید آنچه را رد مىکنى، نتوانستهاى با حواس خود بیابى و دانشتبدان نرسیده است، و هرگاه از در انکار به در آمدى، و به وادى شک پا نهادهاى، امید است که سرانجام به معرفت (خدا) دستیابى! (25)
5. نقش شاگردان امام صادق علیه السلام
یکى دیگر از عواملى که موجب شکوفایى علم کلام و سایر علوم اسلامى در عصر امام صادق علیه السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آنها بخش مهمى از رسالتهاى علمى و فرهنگى امام صادق علیه السلام را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقى و نوین آن حضرت در رشتههاى مختلف علوم و معارف اسلامى بویژه علم کلام پرداختند.
سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشرى و انتقال آن به نسلهاى پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیتشاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به عنوان یکى از بزرگترین آموزگاران جامعه بشرى و از برترین فرهیختگان علوم اسلامى در این جهت موفقیتشایانى داشته و به خاطر موقعیت استثنایى زمانى و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایى به دست آمده، توانستشاگردان بسیارى را تربیت کند.
مجموع شاگردانى که از خرمن وجود این شخصیت کمنظیر در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى و انسانى بهرهها بردند، بنابر برخى از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیشتر است. (26)
از میان اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام گروهى بودند که خود آن حضرت از آنها به عنوان «متکلم» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و... (27) .
6. ترجمه آثار حکما و متکلمان بزرگ یونانى
از عوامل دیگرى که موجب شکوفایى علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام شده است، ترجمه کتب و آثار علمى حکما و متکلمان بزرگ یونانى به زبان عربى است. در محدوده جغرافیایى گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانى یافت مىشدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکماى مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشى در فراگیرى علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمى دیگر حکما و علماى مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه» را فراهم کرد.
مورخان اسلامى در چگونگى رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگى انتقال آن به جامعه اسلامى، چنین نوشتهاند:
علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکماى بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتى تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها بویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت; و پس از آن در زمان خلیفه اموى «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامى بویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.
یکى از کسانى که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد مىشود خالدبن یزیدبن معاویه است. وى علاقه فراوانى به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابى سفیان شهرت داشت و مردى عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق مىورزید.
خالدبن یزید فرمان داد تا گروهى از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتابهاى کیمیا را از یونانى و قبطى به عربى ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانى به زبان عربى صورت گرفته است (28) ، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه» معروف شده است.
علل فرعى رشد و شکوفایى علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
1. نقش عمربن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز، که در میان خلفاى اموى چهره نسبتا خوبى داشته و مورخان از او به نیکى یاد مىکنند; در مدت کوتاه خلافتش (99- 101 ه)، به اصلاحات سیاسى - اجتماعى و برقرارى عدالت و رعایت انصاف در میان مردم دست زد. وى از مظالم و جفا کارىهاى فزون از شمار بنىامیه نسبتبه اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله تا حد زیادى کاست و اندکى از حقوق از دست رفته و پایمال شده آنان را احیا نمود. او فدک را نیز به اهل بیت علیهم السلام برگردانید بدین سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب کرد، تا جایى که برخى زبان به ستایش او گشودند.
دانشمند بزرگ معتزلى «عمروبن عبید» در بارهاش گفته است:
عمربن عبدالعزیز خلافت را بدون استحقاق تصاحب کرد، ولى چون عدالتبه خرج داد سزاوار آن شد. (29)
او علاوه بر این که در جهت اصلاحات سیاسى - اجتماعى و آزادىهاى فردى گامهایى برداشت، در بعد فرهنگى و علمى هم اقداماتى نمود، از جمله این که نقل روایت از پیامبر صلى الله علیه و آله و کتابت آن را (که تا آن هنگام از سوى دیگر حکام بنى امیه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگیرى مىشد) آزاد کرد (30) . همچنین به علما و فقها بویژه حضرت امام محمد باقر علیه السلام احترام و اکرام شایانى کرد. وى علاوه بر آن که خود شخصا با برخى از علما و گروههاى مذهبى به مذاکرات علمى (بویژه کلامى - اعتقادى) مىپرداختبرقرارى جلسات علمى و مباحثات کلامى را هم آزاد اعلام کرد.
این اقدامات مترقى و خدا پسندانه او هم (بویژه آزاد گذاشتن نقل و کتابتحدیث) گامى مؤثر در جهت رشد و شکوفایى علوم اسلامى مخصوصا کلام محسوب مىشود.
2. گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان
گسترش قلمرو جغرافیایى اسلام و ازدیاد مسلمانان، موجب شد تا مردم این سرزمینها بویژه مردم سرزمینهایى مانند ایران، هند، چین و... که داراى فرهنگ و تمدن کهن و ریشهدار بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند و همراه با پرسشها، اطلاعات و آگاهىهاى زیادى وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام کردند به طور طبیعى این گسترش حوزه جغرافیایى اسلام و ازیاد مسلمانان با آن ویژگى که اشاره شد، تلاقى فرهنگها، تبادل و تعامل دانشها، برخورد دیدگاهها و تضارب آرا را در زمینههاى گوناگون علمى - فرهنگى از جمله در زمینه حکمت، کلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است که این تلاقى فرهنگها و تضارب آرا و تعامل فکرى، عامل مهمى در جهت رشد فرهنگى مسلمانان و شکوفایى و بالندگى علوم اسلامى بویژه علم کلام شده است. (31)
3. ظهور اختلافات مذهبى و پیدایش فرق اسلامى
گرچه ریشه عمده اختلافات مذهبى و پیدایش فرقههاى اسلامى در یک نگرش تحلیلى و بررسى تاریخى، به اختلافات در برخى مسایل کلامى - اعتقادى بر مىگردد که پیشتر اشاره شد، ولى در رویکردى دیگر به وقایع تاریخى - اسلامى و بررسى آن، به تاثیر گذارى عاملى دیگر (هر چند کم رنگتر و ضعیفتر از عامل کلامى - اعتقادى) به نام عامل فقهى و اختلاف در فتاواى فقهى فقهاى بزرگ مذاهب اسلامى پى مىبریم. ریشه بسیارى از اختلافات مذهبى به اختلاف فقهاى بویژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفى، شافعى، مالکى، و حنبلى) و برخى فرق دیگر بر مىگردد. یعنى تعدد آراى فقهى فقها زمینهاى شد، براى تعدد آراى کلامى و اعتقادى; زیرا آنان براى اثبات حقانیت آراى فقهى خویش و انطباق آن با موازین شرع درصدد یافتن مبانى کلامى اجتهاد بر آمدند و به توجیه عقلانى دیدگاههاى فقهى خویش پرداختند.
مؤید گفتار ما این است که مذاهب مهم اسلامى در دوران امام صادق علیه السلام شکل گرفته است و گفتیم که این دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسشها و شبهات عدیدهاى در زمینههاى مختلف دینى و مذهبى بوده است که بخش مهمى از آنها به پرسشها و شبهات فقهى و مسایل فرعى و عملى اسلام بر مىگردد. همان طور که اشاره شد پاسخ به اینگونه پرسشها و شبهات فقهى نیز در بسیارى از موارد (بویژه آن گاه که از فلسفه احکام پرسیده شود) نیازمند مبانى کلامى و توجیه عقلانى است. این خود زمینه رشد و بارورى مسایل کلامى را فراهم کرده و عامل رونق یافتن آن شده است. (32)
4. ظهور زنادقه و دهرى مذهبان در عصر امام صادق علیه السلام
چنان که گذشت عصر امام صادق علیه السلام مصادف شد با پیدایش و رشد دهرى مذهبى و الحادگرایى که در اصطلاح تاریخى - روایى به آنها «زندیقان» یا «زنادقه» گویند.
دو علت عمده رشد و رواج فزاینده دهرى مذهبى پیشتر بیان شد.
در بررسى علل ظهور و رشد فزاینده دهرى مذهبان و زنادقه در عصر امام باقر و امام صادق علیهما السلام نباید از دو عامل قابل توجه غفلت کرد:
یکى ترجمه آثار حکما، فیلسوفان و متکلمان یونانى بود. بسیارى از این کتابهاى ترجمه شده یا مستقیما در جهت نفى عقاید درست دینى بوده و یا به خاطر پیچیدگى و غموض برخى مسایل فلسفى، سوء برداشت و کج فهمىهایى را همراه داشته است، که در هر صورت زمینهاى براى انحراف از عقاید درست دینى و الحادگرایى فراهم کرده بود.
دیگرى، نقش منفى و ضد دینى حکام بنىامیه و عملکرد سوء آنها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایى و الحاد شد، تا جایى که برخى از این دانشمندان زندیقى مذهب و یا مسیحى در دربار معاویه از منزلت و اعتبار برخوردار بوده و آزادانه به ترویج عقاید خود مىپرداختند.
وجود اینگونه افراد در جامعه اسلامى آن روز بویژه زندیق مسلکانى چون ابن ابى العوجاء، عبداللهبن مقفع، ابوشاکر دیصانى، عبدالملک مصرى و... و بیان ناقص و تحریف شده اسلام توسط بنىامیه زمینه انحراف در عقیده و عمل را براى عموم مسلمانان فراهم کرده بود. اینها موجب شد تا دانشمندان بزرگ اسلامى و امام باقر و امام صادق علیهما السلام به تشریح و تبیین مبانى دینى - اسلامى پرداخته و به شبهات و پرسشهاى منکران و زندیقان پاسخ منطقى و مستدل دهند. (33)
فهرست منابع
قرآن کریم
1- آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
2- اصول کافى، ثقةالاسلام کلینى، چاپ تهران.
3- الارشاد، شیخ مفید، مکتبة بصیرتى، قم.
4- الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان.
5- الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادى، دارالمعرفة، بیروت.
6- امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
7- الامام الصادق علیه السلام، ابوزهره، دارالفکر العربى، بیروت.
8- اعلام الورى باعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
9- بحارالانوار، علامه مجلسى، چاپ تهران.
10- تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، انتشارات اساطیر.
11- تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
12- تحف العقول، ابومحمد حسن بن على الحرانى، نشر اسلامى جامعه مدرسین، قم.
13- سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام.
14- سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى.
15- شاگردان مکتب ائمه علیهم السلام، محمدعلى عالمى دامغانى، چاپخانه علمیه، قم.
16- شخصیت امام صادق علیه السلام، احمد مغنیه، انتشارات اردیبهشت، تهران.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، چاپ بیروت.
18- شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانى، انتشارات شریف رضى، قم.
19- شوارق الالهام، ملاعبدالرزاق لاهیجى، انتشارات مهدوى، اصفهان.
20- صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، انتشارات زمانه.
21- صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، انتشارات رسالت، قم.
22- دانشنامه جهان اسلام، سیدمصطفى میرسلیم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.
23- زندگى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، نشر دفتر نمایندگى ولى فقیه در جهاد سازندگى خراسان.
24- فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، انتشارات توحید، قم.
25- گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهیجى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
26- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، انتشارات امیرکبیر.
27- مروج الذهب و معادن الجوهر، علىبن حسین مسعودى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
28- معجم رجال الحدیث، سیدابوالقاسم خویى، نشر دارالزهراء، بیروت.
29- مغز متفکر جهان شیعه، انتشارات جاویدان.
30- مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم.
31- موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، مطبوعاتى سیدالشهداء، قم.
32- پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، ترجمه محمدرضا انصارى، کانون انتشارات محمدى، تهران.
پىنوشتها:
1) راز این نامگذارى روشن است; زیرا اعتقادات زیر بناى فکرى - عقیدتى انسان را تشکیل مىدهد، و در سایه اصول فکرى و اعتقادى درست است که اعمال آدمى ارزش و اعتبار مىیابد و زمینه کمال و رشد و تعالى انسان را فراهم مىکند. از این رو، به موازات احکام عملى که به آن «فقه اصغر» مىگویند، اصول و معارف اعتقادى را «فقه اکبر» مىنامند.
2) ر.ک: شوراق الالهام، ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجى، ج 1، صص 4 و 12، انتشارات مهدوى، اصفهان ; شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانى، ج 1، صص 165- 166، انتشارات شریف رضى، قم.
3) بحث جبر و اختیار که در بردارنده بحث قضا و قدر نیز مىباشد - زیرا از آن جهت که به انسان مربوط است «جبر واختیار» معنا مىشود و از آن جهت که به خدا بر مىگردد «قضا وقدر الهى» نامیده مىشود - موجب پیدایش بحث پیرامون مساله عدل نیز شده است; زیرا میان جبر و ظلم از یک سو و اختیار و عدل از سوى دیگر رابطهاى تنگاتنگ دیده مىشود. ر.ک آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 146، دفتر انتشارات اسلامى، قم.
4) اقتباس از گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجى، به تصحیح زین العابدین قربانى و جمعى دیگر، صص 44- 46، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، صص 144- 145.
5) ر.ک. شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید (4 جلدى) ج 2، ص 129، چاپ بیروت، و آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 174.
6) مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعرى - ترجمه محسن مؤیدى، ص 9، انتشارات امیرکبیر.
7) انعام (5) : آیه 57.
8) ر.ک. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، صص 73- 74 و 81، دارالمعرفة، بیروت.
9) توجه شود، مراد از گناه کبیره، غیر از شرک به خدا است، زیرا در کافر بودن مشرک میان مسلمانان اختلافى نیست.
10) رک. آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 144.
11) اقتباس از تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، صص 36- 37 و 72- 73 و 44- 45 و 83. و فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، ج 2، صص 12- 13 و 18- 19، انتشارات توحید، قم.
طرح یک پرسش و پاسخ آن ضرورى است، و آن این که چرا شیعه هم مثل اهل سنت داراى مکتب کلامى مستقلى نبوده و نیست؟ پاسخش روشن است زیرا با وجود پیشوایان معصوم علیهم السلام و پاسخگویى آنان به پرسشهاى عقیدتى، نیازى به چنین مکتب مستقلى نبود. اما پس از دوران ائمه علیهم السلام علما و متکلمان شیعى با الهام از سخنان بجا مانده از آنان مکتبکلامى شیعى را پایهریزى کردهاند.
12) تقریبا در همان زمان که ابوالحسن اشعرى در عراق به تاسیس مکتب کلامى اشعریه دست زد، ابومنصور محمدبن محمود حنفى سمرقندى (متوفاى 333 ه ق) در ماوراء النهر مکتب کلامى «ماتریدیه» را پایهریزى کرده است. تاریخ علم کلام، علىاصغر حلبى، ص 49.
13) ر.ک: سیره عملى اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، ج 2، صص 51- 62، نشر مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى فیض کاشانى ; الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، ج1، صص 434- 440، مکتبة الامام امیرالمؤمنین على علیه السلام، اصفهان.
14) تحف العقول عن آل الرسول، شیخ ابومحمدحسن بن على بن حسین الحرانى، ص 297، مؤسسه نشر اسلامى مدرسین، قم.
15) ر.ک: زندگانى امام باقر علیه السلام، احمد حیدرى، صص 150- 157، تهیه و نشر نمایندگى ولى فقیه در جهاد استان خراسان.
16) ما شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر این باوریم که همه ائمه کلامشان نور و طینتشان واحد و منصوب از جانب خدا و رسولش هستند و نیز وارث علوم پیامبران گذشته و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله مىباشند. از این رو، با این که هر کدام از آنها به ویژگىهایى ممتاز گشتهاند، ولى همگى از شخصیت الهى - انسانى و فضایل و کرامتهاى نفسانى و علم و ایمان یکسان برخوردار بودهاند، و رسالتهاى الهى خویش را به نحو احسن واکمل به انجام رساندهاند.
به عنوان مثال، اگر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بهجاى حضرت امام حسین علیه السلام و در عصر و زمان آن حضرت مىزیست همان کارى را مىکرد که امام حسین علیه السلام کرده است، یعنى دستبه قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا مىزد، به عکس، اگر امام حسین علیه السلام نیز در شرایط زمانى و مکانى و موقعیتسیاسى امامصادق علیه السلام بسر مىبرد، همان شیوهاش را در نشر معارف اسلامى، و ایجاد تحول بنیادى علمى و فرهنگى بهکار مىبرد.
17) ناگفته نماند اگر مىبینیم امام صادق علیه السلام هم خود وارد معرکه دعواى سیاسى نمىشود، وهم دیگر علویان مبارز و انقلابى را از سرانجام کار و ناکامى در مبارزات خبر مىدهد، براى این بود که شرایط سیاسى و اجتماعى را براى قیام مسلحانه مناسب نمىدید، گواه گفتار ما نپذیرفتن رهبرى قیام ابومسلم خراسانى و دیگر همرزمانش است. ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 382- 390، نشر مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام، قم.
18) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 248، چاپ قم.
19) ر.ک: صادق آل محمد صلى الله علیه و آله، محمود منشى، ص 133، مؤسسه انتشارات زمانه، چاپ اول.
20) ر.ک: مغز متفکر جهان شیعه، تهیه مرکز مطالعات اسلامى استراسبورگ، ترجمه ذبیحالله منصورى، صص 91- 107 سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هشتم، مهرماه 1360. 3. البته گرچه این کتاب گوشههایى از حقایق زندگى و شخصیت علمى امام صادق علیه السلام را بیان کرده است، ولى مطالب نادرست و باطل فراوانى نیز در آن یافت مىشود. از این رو، کسانى که قصد مطالعه این کتاب را دارند باید به این مساله مهم توجه داشته باشند.
21) به نقل از کتاب امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 238.
22) ر.ک: ارشاد شیخ مفید، صص 280- 281، چاپ مکتبة بصیرتى، قم; اصول کافى، ج 1، صص 74- 75، چاپ اسلامیه، تهران.
23) ر.ک: پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، به قلم چند دانشمند اسلامى، ترجمه محمدرضا انصارى، صص 56- 61، کانون انتشارات محمدى، تهران.
24) ر.ک: اصول کافى، ج 1، صص 119- 153، ترجمه و شرح محمدباقر کمرهاى، نشر اسلامیه، تهران; پرتوى از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، صص 80- 87.
25) امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 315.
26) ر.ک: صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، ترجمه و نگارش سیدابراهیم سیدعلوى، ص 224، انتشارات رسالت قلم، تهران.
27) ر.ک: امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندى، ترجمه عباس جلالى، ص 240; نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
28) موسوعة الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینى، ج 2، صص 420- 421، مطبوعاتى سیدالشهداء قم.
یادآورى این نکته لازم است که برخى از متکلمان بزرگ مسیحى در دربار معاویه در شام به سر مىبردند و از آزادى کامل در بیان عقاید خود برخوردار بودند; اینها نیز تا حدودى در انتقال فرهنگ یونان و اروپاى آن زمان به جامعه اسلامى نقش داشتند. مانند یحیى دمشقى، سرجون بن منصور، اخطل، شاعر عرب زبان مشهور، غیلان دمشقى (قدرى مذهب)، که در دمشق مذهب کلامى اعتزال را تبلیغ مىکرد و با عمربن عبدالعزیز مباحثاتى نیز داشته است. ر.ک: تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
29) ر.ک. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن على بن حسین مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 2، ص 197، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
30) ر.ک. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، صص 314- 325; امام جعفر صادق علیه السلام، ص 228.
31) آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ص 145.
32) ر.ک. تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علىاصغر حلبى، صص 67- 71; مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعرى، ترجمه محسن مؤیدى بویژه صص 15- 17 و 40- 41 و 49، 69 و 150.
33) برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، حرف «ب» جزوه چهارم، زیر نظر سیدمصطفى میرسلیم، صص 631- 632، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى; تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، صص 101- 102.