گامى نودر تقریب دیدگاههاى فقهى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
میراث فقهى(1): غنا، موسیقى، ج 3، به کوشش رضا مختارى، محسن صادقى، چاپ اول، قم، مرکز انتشارات دفترتبلیغات اسلامى، 1200 ص.
غنا، موسیقى اولین مجموعه از طرح عظیم میراث فقهى است.
میراث فقهى به بررسى و ریشهیابى چهل مساله از مهمترین و حیاتىترین مسایل فقهى مىپردازد. دراین طرح تحقیقات عالمان شیعه، شناسایى، گردآورى، تنظیم و تحقیق و به شکلى جالب و بىسابقه، به فقه پژوهانعرضه شده است.
فقه، علمى است نقلى و به هیچ وجه نمىتواند بدون توجه به پیشینهاش، بررسى شود. اهمیتگردآورى، تصحیح و نشر رسالهها و گفتارها، منابع و مستندات فقهى به صورت موضوعى بهرههاىارزشمندى دارد که مهمترین آنها به اختصار عبارت است از:
1) تقریب آرا و انظار و مبانى فقهى بزرگان;
2)صرفه جویى در وقت فاضلان و فقه پژوهان;
3) جلوگیرى از کارهاى کم مایه و تکرارى و بى استناد به منابع پیشین;
4) روشن شدن سیر تاریخى مساله، و علل پرداختن فقیهان به آن;
5) جمعآورى دلیلهاى مساله و روایات آن و دستهبندى آنها به شکلى نو;
6) آشکارسازى تاثیر گذارى و تاثیر پذیرى فقیهان بر یکدیگر;
7) احیاء میراث عالمان فروغ گستر شیعه و نمایاندن گستره کارنامه فقهى آنان;
8) روشن شدن و تصحیح اشتباهات فهرستها و کتابشناسىها;
9) روشن سازى میزان توجه به فقیهان در هر دوره به موضوع فقهى مورد بحث;
10) آشکارسازى صاحبان اصلى دیدگاهها.
فوایدى از این دست، زمینهساز طرح بزرگ «میراث فقهى» شده است و مجموعه حاضر حلقهاى از40 موضوع مهم مبتلا به فقهى است.
دومین موضوع در دست تحقیق، مساله پر سر و صداى «رؤیت هلال» است. (1) امروزه که فقه شیعه از هر سو هدف تاخت و تاز دشمنان لجوج و دوستان خمود قرار گرفته، لزوم ژرفنگرى و ارایه دستاورد زحمات طاقت فرساى سلف صالح بیشتر خودنماى مىکند.
کتاب غنا و موسیقى نخستین گام از مجموعه «میراث فقهى» است که در سه مجلد و شش بخش و حدودسه هزار صفحه سامان یافته و به چاپ رسیده است، جلد اول و دوم این کتاب که شامل بخش اول استدر مجله وزین پیام حوزه شماره 17 صفحه 157 چاپ شده است و اکنون به بررسى جلد سوم که دربردارنده پنجبخش دیگر است مىپردازیم.
همچنان که در مقدمه جلداول (2) اشاره شده، غنا از مسایل عام البلوى و مهم جامعه ما است و سزاواراست که فقه پژوهان با پژوهشهایى استوار و منطبق با موازین فقهى جوانب آن را به خوبى بکاوند وتکلیف مردم را روشن کنند. براى نمونه یادآورى مىشود که امروزه در تهران تنها یک ناشر حدود هفتادعنوان کتاب در باره موسیقى و ابزار و روش استفاده از آن منتشر و عرضه کرده است.
گذرى بر بخشهاى کتاب
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا - ص 1579-1958 -
در این بخش گفتار چهل تن از عالمان شیعه درباره غنا آورده شده است و در بردارنده مطالبى ازکتابهاى غیر فقهى یا کتابهاى نامنظم مانند پاسخ به استفتاءات، که دسترسى به آنها بدون جستجوىبسیار، امکانپذیر نیست، مىباشد. البته در پایان این بخش فتاوى امام خمینىقدس سره و چند تن از دیگرفقیهان معاصر -قدس الله اسرارهم- را نیز به دلیل نیاز فقه پژوهان به این فتاوى گنجاندهاند.
آگاهى بر این گفتارها و آرا به تتبع بسیار نیاز داشت، بسیارى از آنها همچنان به صورت خطى ودستنوشتبود و تعدادى هم تنها چاپ سنگى داشت و پارهاى هم که چاپ جدید و حروفى شدهاست مغلوط بود، که همگى تصحیح و منقولاتشان تخریج و در این بخش آورده شده است. (3)
پارهاى از مطالب این بخش، در کتابهاى دورهاى فقه نیز بوده است ولى نقل آن در اینجا دلیلخاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و نقل شده است:
الف: آراى وى در باب غنا محور بحثبسیارى از فقها است و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رسالهاشدر غنا -که در بخش اول این مجموعه گذشت-.
ب: شیخ انصارىرحمه الله در مکاسب سخن کفایه را نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط وداراى افتادگى است و برخى مطالب منقول در مکاسب، در آن نیست مایه شگفتى و تحیر حاشیه نویسانمکاسب و مصححان آن شده است. مثلا میرزا محمدتقى شیرازىرحمه الله در تعلیقهاش بر مکاسب مىآورد:
... هذا و لکن ما رایت ماحکاهقدس سره عن الکفایة فی بابیالغناء فی المکاسب و فیکتاب القضاء والشهادات، بل لم یذکر روایة علی بن جعفرعلیهما السلام فی شیء من البابین... ولعلهقدس سره فی مقام آخر من الکفایة، فلابد من التتبع. (4)
همچنین امام خمینىقدس سره با اشاره به سخن میرزاى شیرازى (رحمهماالله) گوید:
و عن الکفایة انه... و ان قال بعض المدققین: «ما رایت ذلک فی الکفایة فی با بی الغناءفیالمکاسب و فی کتاب القضاء والشهادات. (5)
مرحوم شهیدىقدس سره نیز گفته است:
... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل، فحصل من جهته ما تراه من الاغلاقوالاضطراب حتى لا تغتر بعظم شان الناقل، بل تراجع الى الکتاب المنقول منه... لیسفی الکفایة من الاستدلال به اثر. (6)
همچنین مصححان هر دو چاپ جدید مکاسب در این جا دچار اشتباه شدهاند. (7)
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
در این بخش متن سخنان فقیهان نامدار شیعه درباره غنا از آغاز غیبت کبرى، یعنى از سده چهارم، تا پایان سده دهمهجرى، مستقیم و بدون واسطه از آثار فقهى آنها عینا و به ترتیب تاریخى نقل شده و جایگاه بحث غنا در کتابهاىفقهىاى که مؤلفان آنها در هزاره دوم هجرى زیستهاند. در بخش چهارم این مجموعه به دقت نشان داده شده است; اینبخش شامل مباحث مربوط به غنا برگرفته از حدود چهل کتاب فقهى است. گفتنى است که در پارهاى از آثار فقهى، بحثغنا در چندین جا آورده شده است; مانند: تذکره علامه که حداقل در چهار موضع آن، این بحث طرح شده است. همچنینکتابهاى فقهى این دوران که به این بحث نپرداختهاند نمایانده شده است.
مؤلف در مقدمه جلد اول در معرفى «میراث فقهى» (8) فوایدى چند براى آن برشمرده است که به چندنکته آن اشاره مىکنیم:
شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى راپیموده است، براى استنباط، معد و دستمایه خوبى است. این امر در پرتو نشر آثارفقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است.
استاد شهید مطهرى (طیبالله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
«آثار فقها در بسیارى از مسایل فقهى باید جمعآورى و منظم شود تا تاریخچه آنمساله و فتاوى مربوط به آن روشن باشد». (9)
و نیز جناب دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم، باید تاریخ فقه نگاشته شود، اما نه از قبیل آنچهتاکنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکلگیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آنبسیار لازم است.
باید مسایل فقهى در این تاریخ، به گونهاى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک ازمسایل فقه مشخص شود و این که چرا این مساله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پىگیرى فلسفه و علت احکام را نمىگویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبهپایینتر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم، خیلى به ماکمک مىکند تا بسیارى از مسایل مبهم فقه را آنطور که واقعیت اقتضا دارد، باز وروشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام، در جهت دادن درستبه فقیه در استنباطبسیار مفید و مؤثر است... . (10)
بخش چهارم: کتابشناسى غنا
این بخش شامل سه فصل است. در فصل اول آثار مستقل عالمان پیشین شیعه در باب غنا معرفىشده است. از این آثار، حدود پانزده عنوان به رغم جستجوى فراوان، نسخهاى به دست نیامده است. وبقیه رسالههایى است که نسخه یا نسخههایى از آنها موجود بوده است. این رسالهها تحقیق، و در بخشاول این مجموعه چاپ شد.
در بعضى از فهرستها رسالههایى در غنا به برخى بزرگان نسبت داده شده که پس از تحقیق، معلومشد این استنادها اشتباه است، این دست رسالهها هم در همین فصل یاد شده است و سایر اشتباهاتکتابشناسىها در باره رسالههاى غنا نیز یادآورى شده است.
در فصل دوم، آثار فقهى در بردارنده مبحث غنا از فقیهان سده یازدهم تا این زمان معرفى و جایگاهبحث غنا در آنها نشان داده شده است - کتابها به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان تنظیم و آثار عالمان فعلىبه ترتیب الفبایى نام کتابها مرتب شده است.
فصل سوم، مشتمل بر معرفى طولانى و گاه کوتاه کتابها و رسالههاى چاپ شده معاصران و عالماندر قید حیات در باره غنا است که به ترتیب الفبایى نام کتابها و رسالهها مرتب شده است. با عنایتبهاین فصل، معلوم مىشود که کارهاى تکرارى بسیارى شده است و نویسندگان برخى رسالهها فقیهنبودهاند و آراء آنها ارزش فقهى ندارد. به هر حال، امید است این فصل دست کم این ثمره را داشته باشدکه مانع کارهاى تکرارى و کممایه شود.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش متن و سند همه احادیث غنا و موضوعات مربوط به آن که در رسالههاى غنا به آنهااستشهاد و استدلال شده، یا در منابع حدیثى شیعه آمده همراه با توضیحاتى و با نظمى خاص، آوردهشده است تا براى فقه پژوهانى که مایلند همه احادیث غنا را یکجا پیش رو داشته باشند، سودمند افتد.
توضیح:
همه احادیث کتب اربعه اوایل و اواخر - یعنى کافى، فقیه، تهذیب، استبصار، وافى، وسایل، بحار، مستدرک -در باره غنا و مباحث مربوط به آن در این بخش آورده شده است. روشن است که اکثر قریب به اتفاق منابعکتب اربعه اوایل از بین رفته است ولى منابع کتب اربعه اواخر - به جز معدودى - در اختیار ما است.
از این رو، احادیث کتب اربعه اواخر مستقیما از منابع اصلى آنها نقل شده و سپس جایگاه آنها درکتب اربعه اواخر نشان داده شده است.
با مراجعه به این فصل به روشنى معلوم مىشود که کدامیک از احادیث غنا در چه منابعى و به چهصورتى ذکر شده است. بنابراین مراجعه کننده به این بخش نیازى به سایر منابع ندارد; چون همهاحادیثبا همه ویژگىها و اختلافات سندى و متنى و با دقت تمام ثبت و ضبط شده است.
البته در هیچ یک از منابع، احادیث غنا بدین شکل مدون و منظم نیست، بلکه در مواضع مختلفپراکنده است و از پانوشتها به خوبى واضح مىشود که این احادیث در چه مجلات و ابواب پراکندهاى ازمنابع نقل شده است.
در این فصل همه منابع احادیث استقصا شده که آثار مهمى دارد مثلا:
1) برخى از اشخاص مبهم - که مایه اختلاف شارحان هم هست - مشخص شدهاند، مثل حدیث 21و حدیث 194 و حدیث 116.
2) نقل از منابع اصلى و بسنده نکردن به منابع دست دوم، از این رو - با وجود منبع دست اول - بهمنابع دست دوم اکتفا نشده است از جمله فواید این روش، تصحیح متن احادیث و آگاهى یافتن بر خللسندى و متنى است. مثلا حدیثشماره 34 در وسائل جدا غلط نقل شده و متن صحیح آن در تفسیر عیاشىو بحار این گونه است.
کان ابلیس اول من تغنى، و اول من ناح، و اول من حدا: کما اکل آدم من الشجرة تغنى،فلما هبط حدا، فلما استتر [ظ استقر] علىالارض ناح یذکره [خ ل: فاذکره] ما فىالجنة.
ولى در همه چاپهاى وسایل جمله «و اول من حدا» حذف شده و ذیل حدیث چنینتصحیف شده است: «... فلما بطتحواء الى الارض ناح لذکره ما فیالجنة».
«حدا» به «حوا» و «هبط» به «هبطت» تغییر داده شده است. و همین اشتباهها در کتابهایىکه از وسایل نقل کردهاند نیز سرایت کرده است. (11)
از آنجا که براى فهم احادیثشیعه، توجه به فقه و احادیث عامه لازم و مفید است جاهایى که سخنانیا احادیث عامه در فهم احادیثشیعه تاثیر داشته اشاره شده است. (12) گذشته از اینها فواید گوناگوندیگرى در این روش وجود دارد که جهت اختصار، خوانندگان را به متن کتاب (13) ارجاع مىدهیم. اینفصل در بر دارنده 211 حدیثبا تصحیح و تحقیق و در 19 باب است.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
این بخش، پنج فصل به شرح زیر دارد; اول: غنا از دیدگاه عامه; دوم: الرد على من یحب السماع; سوم:رسالة فی الغناء الملهى; چهارم: گفتارهاى پراکنده در باب غنا، پنجم: کتابشناسى غنا، شامل دو بند، دربند اول آثار مستقل به دو گونه اجمالى و گزارشى معرفى شده و در بند دوم، آثار مشتمل معرفى شدهاست. این بخش ویژه آراء عالمان اهل سنت درباره غنا و معرفى آثار آنها در این زمینه است. (14)
فقیهان اهل سنت درباره غنا اختلاف نظر فراوان دارند و کتابهاى بسیارى در این زمینه نگاشتهاند. (15) به عنوان نمونه در حالى که بر پایه گزارش قاضى ابوطیب طبرى، صحابیان، تابعان، مالکى، شافعى وابوحنیفه غنا را حرام دانستهاند، برخى از فقها بر این نظرند که جواز غنا میان اصحاب و تابعین اجماعىاست و آنان بىهیچ اختلافى آن را جایز دانستهاند.
گفتنى است که در بین علماى اهل سنت از همان قرن پنجم هجرى، رسالههاى مستقل زیادى دربارهغنا نوشته شده و این نشان مىدهد که از همان دوران، مبتلابه آنان بوده است. ولى فقهاى شیعه پس ازقرن یازدهم در این مساله رسالههاى مستقلى فراهم کردند.
پىنوشتها:
1) همینجا از فاضلانى که از مباحث گوناگون رؤیت هلال اطلاعى دارند درخواستیارى و مساعدت مىشود.
2) ص 70.
3) مقدمه، ص اول، با اختصار.
4) حاشیة المکاسب، ج 1، ص 97.
5) المکاسب المحرمه، ج 1، ص 330، چاپ جدید.
6) هدایة الطالب، ص 71، 77.
7) ر.ک: المکاسب، ج 1، ص 516-517، 521، 524، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، و ج 1، ص 302-308، چاپ کنگره شیخ انصارى.
8) ج 1، مقدمه، ص 39، 48.
9) ر.ک: ده رساله، ص 6، مقدمه.
10) حوزه، شماره 36 (بهمن و اسفند 1368)، ص 131-132 دیدار با صاحب نظران.
11) ر.ک: صص 2167 - 2168.
12) ص 2169.
13) ج 3، صص 2164 - 2174.
14) ضرورت توجه به فقه عامه بر صاحبنظران پوشیده نیست و در همین اثر نیز در (ج 1)، ص67 و مقدمه بخش پنجم و. .. سخن گفته شده،طالبان این نکته را به سخنان مکتب فقهى آیةالله بروجردىرحمه الله احاله مىدهیم. از باب نمونه ر. ک: حوزه، ش 43-44، فروردین - تیر 1370.
15) روح المعانى، ج 21، ص 70. ابن حجر هیثمى در کف الرعاع، ص 60-65، مىنویسد: «فیه خلاف قوی من تحریمه...» و محمد عبدالقادرعطا در مقدمه محققانهاش بر کفالرعاع، ص 5، مىگوید: «لقد اختلف الفقهاء فیالموسیقى والغناء بین الاباحة والتحریم».
غنا، موسیقى اولین مجموعه از طرح عظیم میراث فقهى است.
میراث فقهى به بررسى و ریشهیابى چهل مساله از مهمترین و حیاتىترین مسایل فقهى مىپردازد. دراین طرح تحقیقات عالمان شیعه، شناسایى، گردآورى، تنظیم و تحقیق و به شکلى جالب و بىسابقه، به فقه پژوهانعرضه شده است.
فقه، علمى است نقلى و به هیچ وجه نمىتواند بدون توجه به پیشینهاش، بررسى شود. اهمیتگردآورى، تصحیح و نشر رسالهها و گفتارها، منابع و مستندات فقهى به صورت موضوعى بهرههاىارزشمندى دارد که مهمترین آنها به اختصار عبارت است از:
1) تقریب آرا و انظار و مبانى فقهى بزرگان;
2)صرفه جویى در وقت فاضلان و فقه پژوهان;
3) جلوگیرى از کارهاى کم مایه و تکرارى و بى استناد به منابع پیشین;
4) روشن شدن سیر تاریخى مساله، و علل پرداختن فقیهان به آن;
5) جمعآورى دلیلهاى مساله و روایات آن و دستهبندى آنها به شکلى نو;
6) آشکارسازى تاثیر گذارى و تاثیر پذیرى فقیهان بر یکدیگر;
7) احیاء میراث عالمان فروغ گستر شیعه و نمایاندن گستره کارنامه فقهى آنان;
8) روشن شدن و تصحیح اشتباهات فهرستها و کتابشناسىها;
9) روشن سازى میزان توجه به فقیهان در هر دوره به موضوع فقهى مورد بحث;
10) آشکارسازى صاحبان اصلى دیدگاهها.
فوایدى از این دست، زمینهساز طرح بزرگ «میراث فقهى» شده است و مجموعه حاضر حلقهاى از40 موضوع مهم مبتلا به فقهى است.
دومین موضوع در دست تحقیق، مساله پر سر و صداى «رؤیت هلال» است. (1) امروزه که فقه شیعه از هر سو هدف تاخت و تاز دشمنان لجوج و دوستان خمود قرار گرفته، لزوم ژرفنگرى و ارایه دستاورد زحمات طاقت فرساى سلف صالح بیشتر خودنماى مىکند.
کتاب غنا و موسیقى نخستین گام از مجموعه «میراث فقهى» است که در سه مجلد و شش بخش و حدودسه هزار صفحه سامان یافته و به چاپ رسیده است، جلد اول و دوم این کتاب که شامل بخش اول استدر مجله وزین پیام حوزه شماره 17 صفحه 157 چاپ شده است و اکنون به بررسى جلد سوم که دربردارنده پنجبخش دیگر است مىپردازیم.
همچنان که در مقدمه جلداول (2) اشاره شده، غنا از مسایل عام البلوى و مهم جامعه ما است و سزاواراست که فقه پژوهان با پژوهشهایى استوار و منطبق با موازین فقهى جوانب آن را به خوبى بکاوند وتکلیف مردم را روشن کنند. براى نمونه یادآورى مىشود که امروزه در تهران تنها یک ناشر حدود هفتادعنوان کتاب در باره موسیقى و ابزار و روش استفاده از آن منتشر و عرضه کرده است.
گذرى بر بخشهاى کتاب
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا - ص 1579-1958 -
در این بخش گفتار چهل تن از عالمان شیعه درباره غنا آورده شده است و در بردارنده مطالبى ازکتابهاى غیر فقهى یا کتابهاى نامنظم مانند پاسخ به استفتاءات، که دسترسى به آنها بدون جستجوىبسیار، امکانپذیر نیست، مىباشد. البته در پایان این بخش فتاوى امام خمینىقدس سره و چند تن از دیگرفقیهان معاصر -قدس الله اسرارهم- را نیز به دلیل نیاز فقه پژوهان به این فتاوى گنجاندهاند.
آگاهى بر این گفتارها و آرا به تتبع بسیار نیاز داشت، بسیارى از آنها همچنان به صورت خطى ودستنوشتبود و تعدادى هم تنها چاپ سنگى داشت و پارهاى هم که چاپ جدید و حروفى شدهاست مغلوط بود، که همگى تصحیح و منقولاتشان تخریج و در این بخش آورده شده است. (3)
پارهاى از مطالب این بخش، در کتابهاى دورهاى فقه نیز بوده است ولى نقل آن در اینجا دلیلخاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و نقل شده است:
الف: آراى وى در باب غنا محور بحثبسیارى از فقها است و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رسالهاشدر غنا -که در بخش اول این مجموعه گذشت-.
ب: شیخ انصارىرحمه الله در مکاسب سخن کفایه را نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط وداراى افتادگى است و برخى مطالب منقول در مکاسب، در آن نیست مایه شگفتى و تحیر حاشیه نویسانمکاسب و مصححان آن شده است. مثلا میرزا محمدتقى شیرازىرحمه الله در تعلیقهاش بر مکاسب مىآورد:
... هذا و لکن ما رایت ماحکاهقدس سره عن الکفایة فی بابیالغناء فی المکاسب و فیکتاب القضاء والشهادات، بل لم یذکر روایة علی بن جعفرعلیهما السلام فی شیء من البابین... ولعلهقدس سره فی مقام آخر من الکفایة، فلابد من التتبع. (4)
همچنین امام خمینىقدس سره با اشاره به سخن میرزاى شیرازى (رحمهماالله) گوید:
و عن الکفایة انه... و ان قال بعض المدققین: «ما رایت ذلک فی الکفایة فی با بی الغناءفیالمکاسب و فی کتاب القضاء والشهادات. (5)
مرحوم شهیدىقدس سره نیز گفته است:
... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل، فحصل من جهته ما تراه من الاغلاقوالاضطراب حتى لا تغتر بعظم شان الناقل، بل تراجع الى الکتاب المنقول منه... لیسفی الکفایة من الاستدلال به اثر. (6)
همچنین مصححان هر دو چاپ جدید مکاسب در این جا دچار اشتباه شدهاند. (7)
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
در این بخش متن سخنان فقیهان نامدار شیعه درباره غنا از آغاز غیبت کبرى، یعنى از سده چهارم، تا پایان سده دهمهجرى، مستقیم و بدون واسطه از آثار فقهى آنها عینا و به ترتیب تاریخى نقل شده و جایگاه بحث غنا در کتابهاىفقهىاى که مؤلفان آنها در هزاره دوم هجرى زیستهاند. در بخش چهارم این مجموعه به دقت نشان داده شده است; اینبخش شامل مباحث مربوط به غنا برگرفته از حدود چهل کتاب فقهى است. گفتنى است که در پارهاى از آثار فقهى، بحثغنا در چندین جا آورده شده است; مانند: تذکره علامه که حداقل در چهار موضع آن، این بحث طرح شده است. همچنینکتابهاى فقهى این دوران که به این بحث نپرداختهاند نمایانده شده است.
مؤلف در مقدمه جلد اول در معرفى «میراث فقهى» (8) فوایدى چند براى آن برشمرده است که به چندنکته آن اشاره مىکنیم:
شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى راپیموده است، براى استنباط، معد و دستمایه خوبى است. این امر در پرتو نشر آثارفقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است.
استاد شهید مطهرى (طیبالله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
«آثار فقها در بسیارى از مسایل فقهى باید جمعآورى و منظم شود تا تاریخچه آنمساله و فتاوى مربوط به آن روشن باشد». (9)
و نیز جناب دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم، باید تاریخ فقه نگاشته شود، اما نه از قبیل آنچهتاکنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکلگیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آنبسیار لازم است.
باید مسایل فقهى در این تاریخ، به گونهاى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک ازمسایل فقه مشخص شود و این که چرا این مساله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پىگیرى فلسفه و علت احکام را نمىگویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبهپایینتر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم، خیلى به ماکمک مىکند تا بسیارى از مسایل مبهم فقه را آنطور که واقعیت اقتضا دارد، باز وروشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام، در جهت دادن درستبه فقیه در استنباطبسیار مفید و مؤثر است... . (10)
بخش چهارم: کتابشناسى غنا
این بخش شامل سه فصل است. در فصل اول آثار مستقل عالمان پیشین شیعه در باب غنا معرفىشده است. از این آثار، حدود پانزده عنوان به رغم جستجوى فراوان، نسخهاى به دست نیامده است. وبقیه رسالههایى است که نسخه یا نسخههایى از آنها موجود بوده است. این رسالهها تحقیق، و در بخشاول این مجموعه چاپ شد.
در بعضى از فهرستها رسالههایى در غنا به برخى بزرگان نسبت داده شده که پس از تحقیق، معلومشد این استنادها اشتباه است، این دست رسالهها هم در همین فصل یاد شده است و سایر اشتباهاتکتابشناسىها در باره رسالههاى غنا نیز یادآورى شده است.
در فصل دوم، آثار فقهى در بردارنده مبحث غنا از فقیهان سده یازدهم تا این زمان معرفى و جایگاهبحث غنا در آنها نشان داده شده است - کتابها به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان تنظیم و آثار عالمان فعلىبه ترتیب الفبایى نام کتابها مرتب شده است.
فصل سوم، مشتمل بر معرفى طولانى و گاه کوتاه کتابها و رسالههاى چاپ شده معاصران و عالماندر قید حیات در باره غنا است که به ترتیب الفبایى نام کتابها و رسالهها مرتب شده است. با عنایتبهاین فصل، معلوم مىشود که کارهاى تکرارى بسیارى شده است و نویسندگان برخى رسالهها فقیهنبودهاند و آراء آنها ارزش فقهى ندارد. به هر حال، امید است این فصل دست کم این ثمره را داشته باشدکه مانع کارهاى تکرارى و کممایه شود.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش متن و سند همه احادیث غنا و موضوعات مربوط به آن که در رسالههاى غنا به آنهااستشهاد و استدلال شده، یا در منابع حدیثى شیعه آمده همراه با توضیحاتى و با نظمى خاص، آوردهشده است تا براى فقه پژوهانى که مایلند همه احادیث غنا را یکجا پیش رو داشته باشند، سودمند افتد.
توضیح:
همه احادیث کتب اربعه اوایل و اواخر - یعنى کافى، فقیه، تهذیب، استبصار، وافى، وسایل، بحار، مستدرک -در باره غنا و مباحث مربوط به آن در این بخش آورده شده است. روشن است که اکثر قریب به اتفاق منابعکتب اربعه اوایل از بین رفته است ولى منابع کتب اربعه اواخر - به جز معدودى - در اختیار ما است.
از این رو، احادیث کتب اربعه اواخر مستقیما از منابع اصلى آنها نقل شده و سپس جایگاه آنها درکتب اربعه اواخر نشان داده شده است.
با مراجعه به این فصل به روشنى معلوم مىشود که کدامیک از احادیث غنا در چه منابعى و به چهصورتى ذکر شده است. بنابراین مراجعه کننده به این بخش نیازى به سایر منابع ندارد; چون همهاحادیثبا همه ویژگىها و اختلافات سندى و متنى و با دقت تمام ثبت و ضبط شده است.
البته در هیچ یک از منابع، احادیث غنا بدین شکل مدون و منظم نیست، بلکه در مواضع مختلفپراکنده است و از پانوشتها به خوبى واضح مىشود که این احادیث در چه مجلات و ابواب پراکندهاى ازمنابع نقل شده است.
در این فصل همه منابع احادیث استقصا شده که آثار مهمى دارد مثلا:
1) برخى از اشخاص مبهم - که مایه اختلاف شارحان هم هست - مشخص شدهاند، مثل حدیث 21و حدیث 194 و حدیث 116.
2) نقل از منابع اصلى و بسنده نکردن به منابع دست دوم، از این رو - با وجود منبع دست اول - بهمنابع دست دوم اکتفا نشده است از جمله فواید این روش، تصحیح متن احادیث و آگاهى یافتن بر خللسندى و متنى است. مثلا حدیثشماره 34 در وسائل جدا غلط نقل شده و متن صحیح آن در تفسیر عیاشىو بحار این گونه است.
کان ابلیس اول من تغنى، و اول من ناح، و اول من حدا: کما اکل آدم من الشجرة تغنى،فلما هبط حدا، فلما استتر [ظ استقر] علىالارض ناح یذکره [خ ل: فاذکره] ما فىالجنة.
ولى در همه چاپهاى وسایل جمله «و اول من حدا» حذف شده و ذیل حدیث چنینتصحیف شده است: «... فلما بطتحواء الى الارض ناح لذکره ما فیالجنة».
«حدا» به «حوا» و «هبط» به «هبطت» تغییر داده شده است. و همین اشتباهها در کتابهایىکه از وسایل نقل کردهاند نیز سرایت کرده است. (11)
از آنجا که براى فهم احادیثشیعه، توجه به فقه و احادیث عامه لازم و مفید است جاهایى که سخنانیا احادیث عامه در فهم احادیثشیعه تاثیر داشته اشاره شده است. (12) گذشته از اینها فواید گوناگوندیگرى در این روش وجود دارد که جهت اختصار، خوانندگان را به متن کتاب (13) ارجاع مىدهیم. اینفصل در بر دارنده 211 حدیثبا تصحیح و تحقیق و در 19 باب است.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
این بخش، پنج فصل به شرح زیر دارد; اول: غنا از دیدگاه عامه; دوم: الرد على من یحب السماع; سوم:رسالة فی الغناء الملهى; چهارم: گفتارهاى پراکنده در باب غنا، پنجم: کتابشناسى غنا، شامل دو بند، دربند اول آثار مستقل به دو گونه اجمالى و گزارشى معرفى شده و در بند دوم، آثار مشتمل معرفى شدهاست. این بخش ویژه آراء عالمان اهل سنت درباره غنا و معرفى آثار آنها در این زمینه است. (14)
فقیهان اهل سنت درباره غنا اختلاف نظر فراوان دارند و کتابهاى بسیارى در این زمینه نگاشتهاند. (15) به عنوان نمونه در حالى که بر پایه گزارش قاضى ابوطیب طبرى، صحابیان، تابعان، مالکى، شافعى وابوحنیفه غنا را حرام دانستهاند، برخى از فقها بر این نظرند که جواز غنا میان اصحاب و تابعین اجماعىاست و آنان بىهیچ اختلافى آن را جایز دانستهاند.
گفتنى است که در بین علماى اهل سنت از همان قرن پنجم هجرى، رسالههاى مستقل زیادى دربارهغنا نوشته شده و این نشان مىدهد که از همان دوران، مبتلابه آنان بوده است. ولى فقهاى شیعه پس ازقرن یازدهم در این مساله رسالههاى مستقلى فراهم کردند.
پىنوشتها:
1) همینجا از فاضلانى که از مباحث گوناگون رؤیت هلال اطلاعى دارند درخواستیارى و مساعدت مىشود.
2) ص 70.
3) مقدمه، ص اول، با اختصار.
4) حاشیة المکاسب، ج 1، ص 97.
5) المکاسب المحرمه، ج 1، ص 330، چاپ جدید.
6) هدایة الطالب، ص 71، 77.
7) ر.ک: المکاسب، ج 1، ص 516-517، 521، 524، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، و ج 1، ص 302-308، چاپ کنگره شیخ انصارى.
8) ج 1، مقدمه، ص 39، 48.
9) ر.ک: ده رساله، ص 6، مقدمه.
10) حوزه، شماره 36 (بهمن و اسفند 1368)، ص 131-132 دیدار با صاحب نظران.
11) ر.ک: صص 2167 - 2168.
12) ص 2169.
13) ج 3، صص 2164 - 2174.
14) ضرورت توجه به فقه عامه بر صاحبنظران پوشیده نیست و در همین اثر نیز در (ج 1)، ص67 و مقدمه بخش پنجم و. .. سخن گفته شده،طالبان این نکته را به سخنان مکتب فقهى آیةالله بروجردىرحمه الله احاله مىدهیم. از باب نمونه ر. ک: حوزه، ش 43-44، فروردین - تیر 1370.
15) روح المعانى، ج 21، ص 70. ابن حجر هیثمى در کف الرعاع، ص 60-65، مىنویسد: «فیه خلاف قوی من تحریمه...» و محمد عبدالقادرعطا در مقدمه محققانهاش بر کفالرعاع، ص 5، مىگوید: «لقد اختلف الفقهاء فیالموسیقى والغناء بین الاباحة والتحریم».