آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

میراث فقهى(1): غنا، موسیقى، ج 3، به کوشش رضا مختارى، محسن صادقى، چاپ اول، قم، مرکز انتشارات دفترتبلیغات اسلامى، 1200 ص.
غنا، موسیقى اولین مجموعه از طرح عظیم میراث فقهى است.
میراث فقهى به بررسى و ریشه‏یابى چهل مساله از مهم‏ترین و حیاتى‏ترین مسایل فقهى مى‏پردازد. دراین طرح تحقیقات عالمان شیعه، شناسایى، گردآورى، تنظیم و تحقیق و به شکلى جالب و بى‏سابقه، به فقه پژوهان‏عرضه شده است.
فقه، علمى است نقلى و به هیچ وجه نمى‏تواند بدون توجه به پیشینه‏اش، بررسى شود. اهمیت‏گردآورى، تصحیح و نشر رساله‏ها و گفتارها، منابع و مستندات فقهى به صورت موضوعى بهره‏هاى‏ارزشمندى دارد که مهم‏ترین آن‏ها به اختصار عبارت است از:
1) تقریب آرا و انظار و مبانى فقهى بزرگان;
2)صرفه جویى در وقت فاضلان و فقه پژوهان;
3) جلوگیرى از کارهاى کم مایه و تکرارى و بى استناد به منابع پیشین;
4) روشن شدن سیر تاریخى مساله، و علل پرداختن فقیهان به آن;
5) جمع‏آورى دلیل‏هاى مساله و روایات آن و دسته‏بندى آن‏ها به شکلى نو;
6) آشکارسازى تاثیر گذارى و تاثیر پذیرى فقیهان بر یکدیگر;
7) احیاء میراث عالمان فروغ گستر شیعه و نمایاندن گستره کارنامه فقهى آنان;
8) روشن شدن و تصحیح اشتباهات فهرست‏ها و کتابشناسى‏ها;
9) روشن سازى میزان توجه به فقیهان در هر دوره به موضوع فقهى مورد بحث;
10) آشکارسازى صاحبان اصلى دیدگاه‏ها.
فوایدى از این دست، زمینه‏ساز طرح بزرگ «میراث فقهى‏» شده است و مجموعه حاضر حلقه‏اى از40 موضوع مهم مبتلا به فقهى است.
دومین موضوع در دست تحقیق، مساله پر سر و صداى «رؤیت هلال‏» است. (1) امروزه که فقه شیعه از هر سو هدف تاخت و تاز دشمنان لجوج و دوستان خمود قرار گرفته، لزوم ژرف‏نگرى و ارایه دستاورد زحمات طاقت فرساى سلف صالح بیشتر خودنماى مى‏کند.
کتاب غنا و موسیقى نخستین گام از مجموعه «میراث فقهى‏» است که در سه مجلد و شش بخش و حدودسه هزار صفحه سامان یافته و به چاپ رسیده است، جلد اول و دوم این کتاب که شامل بخش اول است‏در مجله وزین پیام حوزه شماره 17 صفحه 157 چاپ شده است و اکنون به بررسى جلد سوم که دربردارنده پنج‏بخش دیگر است مى‏پردازیم.
همچنان که در مقدمه جلداول (2) اشاره شده، غنا از مسایل عام البلوى و مهم جامعه ما است و سزاواراست که فقه پژوهان با پژوهش‏هایى استوار و منطبق با موازین فقهى جوانب آن را به خوبى بکاوند وتکلیف مردم را روشن کنند. براى نمونه یادآورى مى‏شود که امروزه در تهران تنها یک ناشر حدود هفتادعنوان کتاب در باره موسیقى و ابزار و روش استفاده از آن منتشر و عرضه کرده است.
گذرى بر بخش‏هاى کتاب
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا - ص 1579-1958 -
در این بخش گفتار چهل تن از عالمان شیعه درباره غنا آورده شده است و در بردارنده مطالبى ازکتاب‏هاى غیر فقهى یا کتاب‏هاى نامنظم مانند پاسخ به استفتاءات، که دسترسى به آن‏ها بدون جستجوى‏بسیار، امکان‏پذیر نیست، مى‏باشد. البته در پایان این بخش فتاوى امام خمینى‏قدس سره و چند تن از دیگرفقیهان معاصر -قدس الله اسرارهم- را نیز به دلیل نیاز فقه پژوهان به این فتاوى گنجانده‏اند.
آگاهى بر این گفتارها و آرا به تتبع بسیار نیاز داشت، بسیارى از آن‏ها همچنان به صورت خطى ودست‏نوشت‏بود و تعدادى هم تنها چاپ سنگى داشت و پاره‏اى هم که چاپ جدید و حروفى شده‏است مغلوط بود، که همگى تصحیح و منقولاتشان تخریج و در این بخش آورده شده است. (3)
پاره‏اى از مطالب این بخش، در کتاب‏هاى دوره‏اى فقه نیز بوده است ولى نقل آن در این‏جا دلیل‏خاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و نقل شده است:
الف: آراى وى در باب غنا محور بحث‏بسیارى از فقها است و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رساله‏اش‏در غنا -که در بخش اول این مجموعه گذشت-.
ب: شیخ انصارى‏رحمه الله در مکاسب سخن کفایه را نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط وداراى افتادگى است و برخى مطالب منقول در مکاسب، در آن نیست مایه شگفتى و تحیر حاشیه نویسان‏مکاسب و مصححان آن شده است. مثلا میرزا محمدتقى شیرازى‏رحمه الله در تعلیقه‏اش بر مکاسب مى‏آورد:
... هذا و لکن ما رایت ماحکاه‏قدس سره عن الکفایة فی بابی‏الغناء فی المکاسب و فی‏کتاب القضاء والشهادات، بل لم یذکر روایة علی بن جعفرعلیهما السلام فی شی‏ء من البابین... ولعله‏قدس سره فی مقام آخر من الکفایة، فلابد من التتبع. (4)
همچنین امام خمینى‏قدس سره با اشاره به سخن میرزاى شیرازى (رحمهماالله) گوید:
و عن الکفایة انه... و ان قال بعض المدققین: «ما رایت ذلک فی الکفایة فی با بی الغناءفی‏المکاسب و فی کتاب القضاء والشهادات. (5)
مرحوم شهیدى‏قدس سره نیز گفته است:
... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل، فحصل من جهته ما تراه من الاغلاق‏والاضطراب حتى لا تغتر بعظم شان الناقل، بل تراجع الى الکتاب المنقول منه... لیس‏فی الکفایة من الاستدلال به اثر. (6)
همچنین مصححان هر دو چاپ جدید مکاسب در این جا دچار اشتباه شده‏اند. (7)
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
در این بخش متن سخنان فقیهان نامدار شیعه درباره غنا از آغاز غیبت کبرى، یعنى از سده چهارم، تا پایان سده دهم‏هجرى، مستقیم و بدون واسطه از آثار فقهى آن‏ها عینا و به ترتیب تاریخى نقل شده و جایگاه بحث غنا در کتاب‏هاى‏فقهى‏اى که مؤلفان آن‏ها در هزاره دوم هجرى زیسته‏اند. در بخش چهارم این مجموعه به دقت نشان داده شده است; این‏بخش شامل مباحث مربوط به غنا برگرفته از حدود چهل کتاب فقهى است. گفتنى است که در پاره‏اى از آثار فقهى، بحث‏غنا در چندین جا آورده شده است; مانند: تذکره علامه که حداقل در چهار موضع آن، این بحث طرح شده است. همچنین‏کتاب‏هاى فقهى این دوران که به این بحث نپرداخته‏اند نمایانده شده است.
مؤلف در مقدمه جلد اول در معرفى «میراث فقهى‏» (8) فوایدى چند براى آن برشمرده است که به چندنکته آن اشاره مى‏کنیم:
شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى راپیموده است، براى استنباط، معد و دستمایه خوبى است. این امر در پرتو نشر آثارفقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است.
استاد شهید مطهرى (طیب‏الله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
«آثار فقها در بسیارى از مسایل فقهى باید جمع‏آورى و منظم شود تا تاریخچه آن‏مساله و فتاوى مربوط به آن روشن باشد». (9)
و نیز جناب دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم، باید تاریخ فقه نگاشته شود، اما نه از قبیل آنچه‏تاکنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکل‏گیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آن‏بسیار لازم است.
باید مسایل فقهى در این تاریخ، به گونه‏اى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک ازمسایل فقه مشخص شود و این که چرا این مساله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پى‏گیرى فلسفه و علت احکام را نمى‏گویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبه‏پایین‏تر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم، خیلى به ماکمک مى‏کند تا بسیارى از مسایل مبهم فقه را آنطور که واقعیت اقتضا دارد، باز وروشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام، در جهت دادن درست‏به فقیه در استنباطبسیار مفید و مؤثر است... . (10)
بخش چهارم: کتاب‏شناسى غنا
این بخش شامل سه فصل است. در فصل اول آثار مستقل عالمان پیشین شیعه در باب غنا معرفى‏شده است. از این آثار، حدود پانزده عنوان به رغم جستجوى فراوان، نسخه‏اى به دست نیامده است. وبقیه رساله‏هایى است که نسخه یا نسخه‏هایى از آن‏ها موجود بوده است. این رساله‏ها تحقیق، و در بخش‏اول این مجموعه چاپ شد.
در بعضى از فهرست‏ها رساله‏هایى در غنا به برخى بزرگان نسبت داده شده که پس از تحقیق، معلوم‏شد این استنادها اشتباه است، این دست رساله‏ها هم در همین فصل یاد شده است و سایر اشتباهات‏کتاب‏شناسى‏ها در باره رساله‏هاى غنا نیز یادآورى شده است.
در فصل دوم، آثار فقهى در بردارنده مبحث غنا از فقیهان سده یازدهم تا این زمان معرفى و جایگاه‏بحث غنا در آن‏ها نشان داده شده است - کتاب‏ها به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان تنظیم و آثار عالمان فعلى‏به ترتیب الفبایى نام کتاب‏ها مرتب شده است.
فصل سوم، مشتمل بر معرفى طولانى و گاه کوتاه کتاب‏ها و رساله‏هاى چاپ شده معاصران و عالمان‏در قید حیات در باره غنا است که به ترتیب الفبایى نام کتاب‏ها و رساله‏ها مرتب شده است. با عنایت‏به‏این فصل، معلوم مى‏شود که کارهاى تکرارى بسیارى شده است و نویسندگان برخى رساله‏ها فقیه‏نبوده‏اند و آراء آن‏ها ارزش فقهى ندارد. به هر حال، امید است این فصل دست کم این ثمره را داشته باشدکه مانع کارهاى تکرارى و کم‏مایه شود.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش متن و سند همه احادیث غنا و موضوعات مربوط به آن که در رساله‏هاى غنا به آن‏هااستشهاد و استدلال شده، یا در منابع حدیثى شیعه آمده همراه با توضیحاتى و با نظمى خاص، آورده‏شده است تا براى فقه پژوهانى که مایلند همه احادیث غنا را یکجا پیش رو داشته باشند، سودمند افتد.
توضیح:
همه احادیث کتب اربعه اوایل و اواخر - یعنى کافى، فقیه، تهذیب، استبصار، وافى، وسایل، بحار، مستدرک -در باره غنا و مباحث مربوط به آن در این بخش آورده شده است. روشن است که اکثر قریب به اتفاق منابع‏کتب اربعه اوایل از بین رفته است ولى منابع کتب اربعه اواخر - به جز معدودى - در اختیار ما است.
از این رو، احادیث کتب اربعه اواخر مستقیما از منابع اصلى آن‏ها نقل شده و سپس جایگاه آن‏ها درکتب اربعه اواخر نشان داده شده است.
با مراجعه به این فصل به روشنى معلوم مى‏شود که کدامیک از احادیث غنا در چه منابعى و به چه‏صورتى ذکر شده است. بنابراین مراجعه کننده به این بخش نیازى به سایر منابع ندارد; چون همه‏احادیث‏با همه ویژگى‏ها و اختلافات سندى و متنى و با دقت تمام ثبت و ضبط شده است.
البته در هیچ یک از منابع، احادیث غنا بدین شکل مدون و منظم نیست، بلکه در مواضع مختلف‏پراکنده است و از پانوشتها به خوبى واضح مى‏شود که این احادیث در چه مجلات و ابواب پراکنده‏اى ازمنابع نقل شده است.
در این فصل همه منابع احادیث استقصا شده که آثار مهمى دارد مثلا:
1) برخى از اشخاص مبهم - که مایه اختلاف شارحان هم هست - مشخص شده‏اند، مثل حدیث 21و حدیث 194 و حدیث 116.
2) نقل از منابع اصلى و بسنده نکردن به منابع دست دوم، از این رو - با وجود منبع دست اول - به‏منابع دست دوم اکتفا نشده است از جمله فواید این روش، تصحیح متن احادیث و آگاهى یافتن بر خلل‏سندى و متنى است. مثلا حدیث‏شماره 34 در وسائل جدا غلط نقل شده و متن صحیح آن در تفسیر عیاشى‏و بحار این گونه است.
کان ابلیس اول من تغنى، و اول من ناح، و اول من حدا: کما اکل آدم من الشجرة تغنى،فلما هبط حدا، فلما استتر [ظ استقر] على‏الارض ناح یذکره [خ ل: فاذکره] ما فى‏الجنة.
ولى در همه چاپ‏هاى وسایل جمله «و اول من حدا» حذف شده و ذیل حدیث چنین‏تصحیف شده است: «... فلما بطت‏حواء الى الارض ناح لذکره ما فی‏الجنة‏».
«حدا» به «حوا» و «هبط‏» به «هبطت‏» تغییر داده شده است. و همین اشتباه‏ها در کتاب‏هایى‏که از وسایل نقل کرده‏اند نیز سرایت کرده است. (11)
از آنجا که براى فهم احادیث‏شیعه، توجه به فقه و احادیث عامه لازم و مفید است جاهایى که سخنان‏یا احادیث عامه در فهم احادیث‏شیعه تاثیر داشته اشاره شده است. (12) گذشته از اینها فواید گوناگون‏دیگرى در این روش وجود دارد که جهت اختصار، خوانندگان را به متن کتاب (13) ارجاع مى‏دهیم. این‏فصل در بر دارنده 211 حدیث‏با تصحیح و تحقیق و در 19 باب است.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
این بخش، پنج فصل به شرح زیر دارد; اول: غنا از دیدگاه عامه; دوم: الرد على من یحب السماع; سوم:رسالة فی الغناء الملهى; چهارم: گفتارهاى پراکنده در باب غنا، پنجم: کتاب‏شناسى غنا، شامل دو بند، دربند اول آثار مستقل به دو گونه اجمالى و گزارشى معرفى شده و در بند دوم، آثار مشتمل معرفى شده‏است. این بخش ویژه آراء عالمان اهل سنت درباره غنا و معرفى آثار آن‏ها در این زمینه است. (14)
فقیهان اهل سنت درباره غنا اختلاف نظر فراوان دارند و کتاب‏هاى بسیارى در این زمینه نگاشته‏اند. (15) به عنوان نمونه در حالى که بر پایه گزارش قاضى ابوطیب طبرى، صحابیان، تابعان، مالکى، شافعى وابوحنیفه غنا را حرام دانسته‏اند، برخى از فقها بر این نظرند که جواز غنا میان اصحاب و تابعین اجماعى‏است و آنان بى‏هیچ اختلافى آن را جایز دانسته‏اند.
گفتنى است که در بین علماى اهل سنت از همان قرن پنجم هجرى، رساله‏هاى مستقل زیادى درباره‏غنا نوشته شده و این نشان مى‏دهد که از همان دوران، مبتلابه آنان بوده است. ولى فقهاى شیعه پس ازقرن یازدهم در این مساله رساله‏هاى مستقلى فراهم کردند.
پى‏نوشتها:
1) همین‏جا از فاضلانى که از مباحث گوناگون رؤیت هلال اطلاعى دارند درخواست‏یارى و مساعدت مى‏شود.
2) ص 70.
3) مقدمه، ص اول، با اختصار.
4) حاشیة المکاسب، ج 1، ص 97.
5) المکاسب المحرمه، ج 1، ص 330، چاپ جدید.
6) هدایة الطالب، ص 71، 77.
7) ر.ک: المکاسب، ج 1، ص 516-517، 521، 524، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، و ج 1، ص 302-308، چاپ کنگره شیخ انصارى.
8) ج 1، مقدمه، ص 39، 48.
9) ر.ک: ده رساله، ص 6، مقدمه.
10) حوزه، شماره 36 (بهمن و اسفند 1368)، ص 131-132 دیدار با صاحب نظران.
11) ر.ک: صص 2167 - 2168.
12) ص 2169.
13) ج 3، صص 2164 - 2174.
14) ضرورت توجه به فقه عامه بر صاحب‏نظران پوشیده نیست و در همین اثر نیز در (ج 1)، ص‏67 و مقدمه بخش پنجم و. .. سخن گفته شده،طالبان این نکته را به سخنان مکتب فقهى آیة‏الله بروجردى‏رحمه الله احاله مى‏دهیم. از باب نمونه ر. ک: حوزه، ش 43-44، فروردین - تیر 1370.
15) روح المعانى، ج 21، ص 70. ابن حجر هیثمى در کف الرعاع، ص 60-65، مى‏نویسد: «فیه خلاف قوی من تحریمه...» و محمد عبدالقادرعطا در مقدمه محققانه‏اش بر کف‏الرعاع، ص 5، مى‏گوید: «لقد اختلف الفقهاء فی‏الموسیقى والغناء بین الاباحة والتحریم‏».

تبلیغات