آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مقاله حاضر، کنکاشى مقدماتى در برخى از زوایاى پیدا و پنهان رسالت و وظایف روحانیت در عصر حاضر در جایگاه خواص، با تاکید بر «نظریه چند سطحى رهبرى‏» و با مرور دسته‏بندى این وظایف از دیدگاه امام راحل قدس‏سره و رهبر معظم انقلاب دام‏ظله‏العالى مى‏باشد.
در ابتداى بحث چند پرسش اساسى مطرح و بررسى مى‏شود:
1. رسالت و ابعاد آن;
2. ویژگى‏هاى خواص و مفهوم و مصداق‏هاى بارز آن;
3. عصر حاضر و اهمیت آن;
4. ابعاد و عناصر تعیین کننده رسالت‏خواص.
رسالت چیست؟
رسالت‏یا ماموریت: مفهومى است که از دیرباز در فرهنگ اسلامى مطرح بوده است. در منابع اسلامى، رسالت ماموریتى است که از سوى خداوند تعالى، براى انبیا: تعیین شده است.
واژه رسالت‏حدود 604 بار در قرآن کریم آمده است که بیشترین مشتقات آن، رسول 116 مرتبه، رسوله 84 مرتبه، ارسلنا 58 مرتبه، و رسل 34 مرتبه تکرار شده است. در این آیات علاوه بر رسالت پیامبران، رسالت‏ها و ماموریت‏هاى دیگرى که حق تعالى به خود و یا به فرشتگان نسبت مى‏دهد، نیز آمده است.
در ادبیات نوین مدیریت و رهبرى به‏ویژه در دهه‏هاى اخیر به رسالت رهبر و سازمان توجه ویژه شده است تا آن‏جا که برخى از محققان به تعریف سازمان‏هاى صاحب رسالت و داراى ایدئولوژى پرداخته‏اند. این محققان رسالت را مبتنى بر بصیرت مى‏دانند و چنین تحلیل مى‏کنند; که افراد و سازمان‏هایى که داراى بصیرت و آرمان‏هاى بلندى هستند، خود رسالت را تبیین کرده و تحقق عینى آن‏ها را دنبال مى‏کنند.
افراد و یا سازمان‏هایى که خود را داراى رسالت مى‏دانند، با افرادى که تسلیم شرایط هستند، بسیار متفاوتند. اینان به دلیل داشتن بصیرت به خویشتن و محیط اطراف، خود را متعهد مى‏بینند تا با تغییر و تکامل خود و محیط اطراف هر روز پویاتر و رشد یافته‏تر باشند.
در صورتى که این بصیرت در پیوند با جهان‏بینى الهى اسلام و به‏ویژه مکتب تشیع باشد، رسالت‏دار بودن افراد یا سازمان به مراتب قوى‏تر و الهام‏بخش ایشان در فرایند رهبرى و تغییر محیط خواهد بود. تاریخ نمونه‏هایى از این رهبران بصیر شیعى را در خاطر دارد و در اوج آن امام خمینى قدس‏سره است.
ابعاد رسالت افراد بنا بر گستره جهان‏بینى و بصیرت ایشان متفاوت است. بنابراین تبیین این ابعاد پس از روشن شدن پرسش‏هاى بعدى امکان‏پذیر خواهد بود.
خواص چه کسانى هستند؟
بنا بر نظر برخى محققان این موضوع از ابتداى قرن بیستم در «جامعه‏شناسى‏» مطرح بوده است. (باتامور در کتاب نخبگان و جامعه) و بسیارى تلاش کرده‏اند -تا در تبیین سهم و نقش طبقات اجتماعى در جامعه و حکومت- این پرسش دیرینه را پاسخ دهند که نخبگان واقعى جامعه چه کسانى هستند و چگونه نقش‏هاى خود را ایفا مى‏کنند. علاوه بر این طرح مساله مردم سالارى و دمکراسى، در مغرب زمین تبیین موضوع را به مراتب دشوارتر کرده است. صاحب‏نظران در جمع این دو مقوله در نظر و عمل، با معضلات شدیدى روبرو شده‏اند.
نخبه سالارى یا توده سالارى، در عین حال که مبتنى بر جهان‏بینى خاصى است، نتایج و پى‏آمدهاى متفاوتى را هم پدید آورده است. در این میان برخى از صاحب‏نظرانى که بر «بصیرت‏» انسان‏ها تکیه کرده‏اند، معتقدند که با پرورش و توسعه «بصیرت‏» در بین آحاد مردم، مى‏توان در عصر ارتباطات به نوعى به این مناقشه دیرپا لجام زد و آن را به گونه مثبتى مهار و کنترل کرد. این اندیشمندان طرفدار «رهبرى نوین‏» که کانون رهبرى را «بصیرت‏» مى‏دانند، بر این باورند که اگر به مردم سالارى در رهبرى تکیه و با آموزش رهبرى تا پایین‏ترین سطح سازمان‏ها، به گسترش و تعمیق بصیرت انسان‏ها همت‏شود، مى‏توان تا حد زیادى محدود بودن دایره «نخبه‏گرایى‏» را از میان برداشت و با بهره‏گیرى از ابزارهاى توسعه، همه انسان‏ها را در رهبرى سهیم کرده و مشارکت داد.
چنین رویکردى علاوه بر آن‏که مى‏تواند به این تضاد مستمر پایان دهد، مى‏تواند تا حد زیادى به حل بحران رهبرى در جهان و نیز به بسیارى از کشمکش‏هاى سیاسى میان نخبگان و توده‏ها خاتمه بخشد و در عین‏حال مانع بروز انقلاب‏هاى خشن و خونین در جوامع بشرى شود.
به تعبیر برخى از صاحب‏نظران رهبرى، رهبران تحول آفرینى که تکیه بر پیروان دارند و بصیرت و تلاششان بر این است تا پیروان را از سطح پیروى به سطح رهبرى برسانند، خود به پاداش بزرگى نایل مى‏شوند که همانا رهبرى معنوى است.
شیوه برتر رهبرى در اسلام
در این شیوه از رهبرى، رهبر در قلب و میان دایره امت و توده‏ها قرار دارد و خود را قطره‏اى از دریاى جامعه مى‏داند. افراد و پیروان نیز رهبر را از خود و در میان خود مى‏یابند و این احساس واقعى را لمس مى‏کنند که رهبر، خود را و دایره وجودى قدرت خود را - از هر حیث- از همه افراد پیرو و وابسته به وى، محدودتر کرده است. و از تمتعات رهبرى کمترین بهره را مى‏برد. در عین‏حال شعاع وجودى وى به میزان بصیرت و توان شعاع الهام بخش او قابل گسترش و تسرى است.
الگوى رهبرى دایره‏وار در مقابل الگوهاى پلکانى و هرمى است و نقطه مقابل یافته‏هاى رهبرى در غرب است و از سیره نبوى‏صلى الله علیه و آله به‏دست مى‏آید. روش نشستن حضرت در مسجدالنبى‏صلى الله علیه و آله به‏گونه‏اى بوده است که تازه واردین از شناخت‏حضرت و تمییز وى از پیروان و اصحاب عاجز مى‏ماندند; زیرا مجلس آنان دایره‏وار بود و بالا و پایین نداشت.
چنین رویکردى به خواص و محدود نکردن خویشتن در ادبیات جامعه‏شناسى و علوم سیاسى رایج و سنتى در باب نخبگان، ذهن را از زاویه علمى، پذیراى دیدگاه حضرت امام قدس‏سره و مقام معظم رهبرى در باب خواص خواهد نمود در غیر این‏صورت آن‏را معارض با نظریه‏هاى سنتى، نخبه‏سالارى خواهیم دید و بدیهى است که تحلیل آن در قالب آن نظریه‏ها، ناممکن و یا بسیار دشوار خواهد بود.
نگاهى کوتاه به برخى از دیدگاه‏هاى نوین نخبه‏گرایى در رهبرى آشکار مى‏سازد که، دیگران نیز به این نکته رسیده‏اند که نمى‏توان هم ادعاى «مردم سالارى و دمکراسى‏» داشت و هم همه قدرت‏هاى جامعه را در اختیار «نخبگان قدرت‏مدار» گذارد. پس چاره‏اى جز رویکردى نو باقى نمى‏ماند.
از این رو، اهمیت طرح موضوع «خواص بودن همه امت اسلامى‏» از سوى حضرت آیة‏الله خامنه‏اى در طول سالیان گذشته، روشن‏تر مى‏شود. در این شیوه، از مشارکت فعال پیروان، در رهبرى جامعه استفاده مى‏شود و براى تحقق این‏گونه از رهبرى باید همه تلاش‏ها براى بصیرتر شدن اعضاى جامعه به کار بسته شود. در این صورت اشکالات بى‏اساسى که این روزها بر اصل خدشه‏ناپذیر و فطرى ولایت فقیه از سوى برخى عناصر مطرح مى‏شود. هم دفع خواهد شد. حضرت امام خمینى قدس‏سره با طرح نظرى و عملى «رهبرى خدمتگزار» و با بیان این عبارات که:
اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید.
با معرفى کودکانى چون شهید محمدحسین فهمیده دوازده ساله به عنوان رهبر، سال‏ها پیش با طرح شکل نوینى از رهبرى، زمینه سازى‏هاى لازم براى حل دشوارى‏هاى راه پر پیچ و خم انقلاب تا پیروزى نهایى را فراهم کردند.
ولى فقیه و ولى‏امر مسلمین با هیچ ندیدن خود و تعمیم عنوان خویشتن به کم سن و سال‏ترین افراد جامعه و زنان و کارگران، با فروتنى تمام نه تنها موجب تضعیف جایگاه رهبرى و ولایت نمى‏شود، بلکه بر عکس موجبات تقویت آن را هم پدید مى‏آورد، و زمینه‏ساز بصیرت بخشى به پیروان است تا آنان هم، خود را در قله رفیع ولایت‏بیابند و بتوانند از آن افق به تفکر و ارایه راه‏حل‏هاى گوناگون براى حل مسایل و مشکلات کشور و جهان بپردازند.
دیدگاه امام در نقش زمان و شرایط زمانى در تعیین رسالت‏خواص‏عصر حاضر چگونه زمانى است؟
شناخت عصر حاضر و شرایط زمانى و مکانى در حسن انجام وظیفه خواص بسیار مؤثر است.
پیرامون زمان و اهمیت آن سخن‏هاى بسیار گفته شده است و بزرگان اندیشه و عمل هر یک بیاناتى داشته‏اند. حضرت امام خمینى قدس‏سره در این باب مى‏فرمایند:
زمان‏ها خودشان هیچ مزیتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان یک موجود سارى متحرک است و متعین و هیچ فرقى ما بین قطعه‏اى با قطعه دیگر نیست. شرافت زمان‏ها، یا نحوست زمان‏ها به واسطه قضایاى است که در آن‏ها واقع مى‏شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه‏اى است که در آن زمان واقع مى‏شود باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم‏صلى الله علیه و آله در سرتاسر دهر «من‏الاول الى الابد» روزى شریف‏تر از آن نیست. براى این‏که حادثه‏اى بزرگ‏تر از این حادثه اتفاق نیفتاده است.
در بیان دیگرى در باب عظمت‏شب قدر و توصیف علت آن چنین فرموده‏اند:
و اما وقت وحى، لیلة‏القدر است که اعظم لیالى و خیر من الف شهر و نورانى‏ترین ازمنه و فى‏الحقیقه وقت وصول ولى مطلق و رسول ختمى مرتبت‏صلى الله علیه و آله است.
در قرآن کریم نیز به زمان اهمیت داده شده است و حتى به آن قسم یاد شده است.
(سخرلکم اللیل والنهار)
(والعصر)
در مدیریت هم گرایشى خاص با نام «مدیریت زمان‏» مطرح است.
از این موضوع که بگذریم، در اهمیت دوران معاصر و به ویژه قرن بیست‏ویکم و کمى دورتر قرن پانزدهم هجرى، آثار بسیارى منتشر شده است که در آن‏ها به ابعاد و ویژگى‏هاى قرن آینده و اهمیت دوچندان آن پرداخته‏اند. به‏طور مثال مى‏توان از آثار «آلوین تافلر»، «همینینتون‏»، «بنیس‏»، «تى‏نوس‏» و «نیوتن‏» و «برنامه‏هاى حیات طیبه‏» یاد کرد. در این بخش از مقاله به رهیافت امام خمینى قدس‏سره از دوران معاصر در آثارشان و با تاثیرات برخى از عوامل مهم در همیت‏بخشیدن بر عصر حاضر نگاه شده است.
انقلاب اسلامى و پیروزى آن، نقش تحول آفرینى در دوران حاضر و آینده داشته و خواهد داشت از این رو دوران معاصر از چند زاویه بررسى شده است.
نقش ملت‏ایران در اهمیت‏بخشیدن به دوران معاصر از دیدگاه امام قدس‏سره
با تحول روحى و معنوى‏اى که با نفخه مسیحایى روح خدا در ملت ایران ایجاد شد، این کشور در شرایطى قرار گرفت که امام در فرصت‏هاى متعددى به این مهم اشاره فرمودند که:
«امروز ایران وضع الهى دارد».
و یا در وصیت‏نامه خود مى‏فرمایند:
من با جرات مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت‏حجاز در عهد رسول‏الله‏صلى الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین‏بن على صلوات‏الله و سلامه علیهما مى‏باشد.
امام قدس‏سره در یکى دیگر از بیاناتشان علت دست‏یابى ملت ایران به این عظمت و بزرگى را بیان مى‏فرمایند:
ملت ایران امروز براى همین معنا که اسلام را زنده کند و احکام اسلام را زنده کند قیام کرده است. و قیامى کرده است که در تاریخ اسلام در ایران سابقه ندارد.
رسالتى که ملت ایران پرچم‏دار آن شده است، آن را در زمره برترین خواص طرفدار حق در عصر حاضر قرار مى‏دهد و جایگاه او را در تاریخ مى‏نمایاند.
اهمیت زمان حاضر در تعیین رسالت‏خواص از دیدگاه امام قدس‏سره
از دیدگاه امام قدس‏سره دوران معاصر از چند جهت اهمیت ویژه‏اى دارد یکى از این جهات بسیج همه امکانات دشمن براى براندازى اسلام است، ایشان در وصیت‏نامه آورده‏اند:
در این زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بسته‏اند و از هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مى‏کنند... .
جهت دیگر اهمیت دوران معاصر، انقلاب عظیمى است که در جهان اتفاق افتاده است:
امروز که تمام بوق‏هاى تبلیغاتى بر ضد اسلام و ایران است، بدین خاطر است که ایران را به سازش و تسلیم بکشند. انقلاب ما عظیم است و متکى به هیچ قدرتى نیست... باید مردم توجه کنند که کارى بزرگ انجام داده‏اند و دشمن هم براى شکست آن‏ها از هیچ کوششى دریغ نمى‏کند مردم باید محکم و استوار براى آزادى و استقلال بایستند.
بنابراین، تلاش دو چندان براى حفظ و بقاى جمهورى اسلامى، اولین رسالتى است که در دوران معاصر احساس مى‏شود. علاوه بر آن باید، نوع حرکت این ملت که دشمن را براى نابودى انقلاب به تلاش وادار کرده است، در بستر این شرایط تبیین و تحلیل شود.
نقش ملت‏ها در زمان حاضر
الگویى که ملت ایران فرا راه ملت‏ها قرار داده است، مورد توجه بسیارى از ملل مستضعف جهان قرار گرفته است. در دیدگاه امام قدس‏سره، دوران معاصر، بستر مناسب براى تداوم این راه از سوى دیگر ملت‏ها را پدید آورده است و امام قدس‏سره در پیام به زائران بیت‏الله‏الحرام مى‏فرمایند:
امروز زمانى است که ملت‏ها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملت‏ها است و آنان هادى هدایت کنندگان تاکنون‏اند.
بنابراین مى‏توان چنین استنباط کرد که در دوران معاصر، نقش‏ها به کلى دگرگون شده است و به دلایل متعددى مانند گستردگى اطلاعات و فراگیر شدن دانش از یک طرف، و مهم‏تر از آن عدم وابستگى ملت‏ها به وضع موجود، که ملت‏ها را داراى نقش رهبرى کرده است و این همان رسالتى است که با توسعه بصیرت و تعمیق آن تا پایین‏ترین مرتبه آحاد انسان‏ها، امکان‏پذیر خواهد شد.
حضرت امام قدس‏سره در بیان دیگرى از ملت، با عنوان قهرمانان یاد مى‏کنند و در عین‏حال نقش روشنفکران را هم در نجات این قهرمانان به‏طور مشروط بیان مى‏فرمایند:
روشنفکران متعهد مسؤول! بیایید تفرقه و تشتت را کنار بگذارید و به مردم فکر کنید و براى نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شر ایسم و ایست‏شرق و غرب نجاب دهید، روى پاى خود بایستید و از تکیه بر اجانب بپرهیزید.
دعوت از روشنفکران پیش از آن‏که براى تامین منافع مردم و ملت‏ها مفید باشد، براى خود آنان سودمند است، زیرا این حرکت، همه‏گیر شده است. و ملت‏ها دیگر منتظر شروع آنان نمى‏شوند و جنبش خود را آغاز کرده‏اند، چنان‏که امام قدس‏سره فرموده‏اند:
ما امروز روزنه‏هاى صدور انقلاب اسلامى را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش مى‏بینیم و جنبشى که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده، در حال گسترش است و امید بخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالى را نزدیک و نزدیک‏تر مى‏نماید. گویا جهان مهیا مى‏شود براى طلوع آفتاب ولایت از افق مکه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.
ملت ایران سرمشق نهضت‏ها
شروع شدن این حرکت، به دلیل تاثیرپذیرى ملت‏ها از انقلاب اسلامى و رهبرى آن و ملت مجاهد ایران بوده است، ملت‏ها راه آینده خود را در این میان یافته‏اند، امام راحل قدس‏سره در این باره فرموده‏اند:
بحمدالله امروز قدرت ایران و قدرت اسلام در ایران به‏طورى که توجه همه ملت‏هاى ضعیف را به خودش معطوف کرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنیا. از این سیاه‏هاى عزیزى که در آمریکا هستند و تا آفریقا و تا شوروى و همه جا نور اسلام تابیده است و توجه مردم به اسلام شده است و منظور ما از صدور انقلاب همین بود و تحقق پیدا کرد و ان‏شاءالله اسلام در همه‏جا غلبه بر کفر پیدا خواهد کرد.
این بیانات در زمانى ایراد شده است که هنوز ابرقدرت شرق، ترک‏تازى مى‏کند و هنوز نهضت‏سیاهان آمریکا، ظهور نکرده است، بنابراین با توجه به بارقه‏هاى امیدهاى نوین، اهمیت عصر حاضر و رسالت‏خواص در آن براى تداوم این حرکت دو چندان مى‏شود.
بیدارسازى ملت‏ها درباره خطر جهانخواران
این رسالت‏حائز اهمیت دیگرى نیز است و آن توجه به خطرى است که ابر قدرت‏ها با ابزارها و فن‏آورى‏هاى تخریبى خویش; بشریت را تهدید مى‏کنند. امام این خطر را چنین گوشزد مى‏کنند:
توده‏هاى مردم و نویسندگان و گویندگان فکر بکنند و مردم را آگاه بکنند به این خطرى که تمام بشریت را تهدید مى‏کند، آگاه بکنند همه توده‏هاى دنیا را که این خطر بزرگ در پیش است و اگر این ابرقدرت‏ها در این حالى که هستند و مشغول تهیه سلاح‏هاى بزرگ اتمى و غیر آن هستند به همین حال باقى باشند، دنیا ممکن است که به خرابى بکشد و عمده ضررش به ملت‏ها برسد.
جریان «رهبرى پرورى‏» و «پرورش خواص‏» براى همه جهان بشریت از میان «توده‏هاى مردم‏» با یک رویکرد جمعى در بیان بالا هم مشاهده مى‏شود; نگاه اول امام به توده‏هاى مردمى است که به جمع خواص داراى بصیرت پیوسته‏اند و رسالت آگاه کردن دیگران را به موضوعات مهم جهانى از جمله خطرات ناشى از سلاح‏هاى اتمى دارند، حضرت امام قدس‏سره در فراز دیگرى این رسالت را چنین تبیین فرموده‏اند:
مشکلى که امروز دنیا را تهدید مى‏کند، مشکل این دو ابرقدرت است. این دو ابرقدرت که تمام دنیا را در زیر بال خود نگه‏داشته‏اند و از آن‏ها استفاده مى‏کنند... مشکل دنیاى امروز این‏ها هستند. مشکل‏هاى دیگر منطقه‏اى است. و این مشکل را باید ملت‏ها و اشخاص متفکر در همه دنیا و توده‏هاى مردم دنیا، دنبال این بروند که این مشکل را رفع کنند. اگر آن‏ها بنشینند که دولت‏هاى آن‏ها این مشکل را رفع کنند، نخواهند کرد. دولت‏ها نه همچو قدرت و عرضه‏اى دارند و هواهاى نفسانى هم که خودشان دارند، مانع از این مى‏شود که با این دو ابرقدرت مخالفت کنند.
اهمیت این موضوع در این زمان را حضرت امام قدس‏سره طى سال‏ها مجاهده و مبارزه با ابرقدرت‏ها و وابستگان به آن‏ها براى همگان روشن کرده‏اند و خود ایشان بارها در عمل و گفتار خود با این جهانخواران برخورد کرده‏اند، و در طول همه آن سال‏ها، تلاش کردند که با انواع رفتارهاى شفاهى و عملى، ملت‏ها را درباره این مهم روشن‏بینى بخشند:
دنیا امروز گرفتار جهانخواران و غارتگرانى است که کشورها را به آتش مى‏کشند و غارت مى‏کنند و نیز گرفتار وابستگان آنان است که منافع ملت‏ها و کشورهاى خود را فداى منافع ابرقدرت‏ها مى‏کنند و همچنین گرفتار سازمان‏هاى دست‏نشانده قدرت‏هاى بزرگ به‏ویژه آمریکا است که با اسم بى‏محتواى شوراى امنیت و عفو بین‏الملل و حقوق بشر و از این قبیل مفاهیم بى‏محتوا که به قدرت‏هاى بزرگ خدمت مى‏کنند و در حقیقت مجرى احکام و مقاصد آنان و مامور محکوم نمودن مستضعفان و مظلومان جهان به نفع قدرت‏هاى بزرگ جهانخوار هستند، مى‏باشند.
این حرکت داراى فرایندى همانند حرکت‏حضرت موسى علیه السلام در مقابل فرعون است. حضرت امام قدس‏سره این تکلیف را تا نهایت وسع و توان خویش دنبال فرموده‏اند، ایشان در جمع سفرا و کارداران و نمایندگان کشورهاى خارجى چنین مى‏فرمایند:
قدرت‏هاى بزرگ باید طرز تفکرشان را عوض کنند، باید بدانند که دنیا عوض شده است... دنیا نمى‏پذیرد که یک اقلیت تمام کشورها را ببلعد، باید این‏ها درکارهاى خودشان تجدید نظر کنند.
این برخورد بصیرت عمیقى را در پیروان امام قدس‏سره و رهبر ایجاد مى‏کند که نه تنها نباید از موضع ضعف و انفعال با ابرقدرت‏ها برخورد کنند بلکه باید بسیار فعال و از موضع قوت براى آنان تکلیف تعیین کنند. علاوه بر این در تمام این عبارات اهمیت دوران معاصر را از اندیشه و عمل ایشان استنباط مى‏کنیم.
تلاش امام راحل قدس‏سره همواره این بوده است که همه انسان‏ها را در هر گوشه جهان، به حرکت و قیام علیه ظلم و ایجاد حکومت الهى و اسلامى وادار سازد و آنان را به اهمیت زمانى که در آن زیست مى‏کنند آگاه سازد، در یکى از بیاناتشان باز اهمیت موضوع را در قالب یک پرسش مقدر و پاسخ آن طرح مى‏فرماید:
امروز چطور مى‏توانیم ساکت و بیکار بنشینیم و ببینیم عده‏اى خائن و وام‏خوار و عامل بیگانه به کمک اجانب و به زور سرنیزه ثروت و دست‏رنج صدها میلیون مسلمان را تصاحب کرده‏اند و نمى‏گذارند از حداقل نعمت‏ها استفاده کنند. وظیفه علماى اسلام و همه مسلمانان است که به این وضع ظالمانه خاتمه بدهند و در این راه که راه سعادت صدها میلیون انسان است، حکومت‏هاى ظالم را سرنگون کنند و حکومت اسلامى تشکیل دهند.
این رسالت‏بزرگى است که بر عهده همه مسلمانان بصیر نهاده شده است و حال که ملت مسلمان ایران از این نعمت‏بزرگ بهره‏مند شده است‏باید پرچمدار این حرکت در جهان باشد. مسلمانان در هیچ‏حالى و در هیچ مکانى نمى‏توانند به قیام علیه باطل نپردازند، حداقل این رسالت، فریاد «برائت از مشرکان‏» است از این رو امام قدس‏سره مى‏فرمایند:
فریاد برائت از مشرکان مخصوص به زمان خاص نیست. این دستور است و جاوید. در صورتى که مشرکان حجاز منقرض شده‏اند. و قیام ناس مختص به زمانى نیست و دستور هر زمان و مکان است.
این حرکت هر چند که در کشورهاى اسلامى بخصوص، با موانع بى‏شمارى روبرو است اما مهم آن است که شروع شده است. شروع این حرکت کفرشکن با آگاهى و بصیرت انسان‏ها مى‏باشد، امام در این‏باره مى‏فرمایند:
نقطه روشنى که در این اواخر عمر براى من امیدبخش است همین آگاهى و بیدارى نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است و با خواست‏خداوند متعال به نتیجه قطعى که قطع ایادى اجانب و بسط عدالت‏اسلامى است، خواهد رسید. شما جوانان پاکدل موظف هستید با هر وسیله ممکنه ملت را هرچه بیشتر آگاه کنید. و از نیرنگ‏هاى گوناگون دستگاه پرده بردارید و اسلام عدالت‏پرور را به دنیا معرفى کنید.
روحانیت پرچمدار و رکن‏اساسى مبارزه و استقامت
اگر ما به عمق این رسالت در چرخه عصر حاضر توجه کنیم مهمترین رکن استقامت توده‏ها را در این جنگ نابرابر، حوزه‏هاى علمیه و فقها و علما و خطباى مورد علاقه مردم، مى‏یابیم، اگر نهضت از سرچشمه‏هاى نور بى‏بهره‏ور شود، نه‏تنها نمى‏تواند اسلام عدالت‏پرور را به دنیا معرفى کند بلکه پایان‏کار به فساد جبران ناپذیرى منتهى خواهد شد. امام قدس‏سره این نکته بسیار مهم راء;ق این‏چنین گوشزد مى‏کند:
همه مى‏دانیم که اگر خداى نخواسته حوزه‏ها از عهده تربیت فقها و علما و خطباى موجه و مورد علاقه مردم برنیاید و حوزه‏ها به‏طور هرج و مرج و بدون برنامه صحیح و ضابطه اسلامى عقلایى اداره نشوند، باید همه منتظر فاجعه شکست جمهورى اسلامى و اسلام بزرگ باشیم و اگر اکنون با همت همگان از سرچشمه فساد جلوگیرى نشود، فردا و فرداها دیر است و باشد که به‏جایى برسد که از قدرت همه خارج شود.
رسالت رهبرى تربیتى نسل‏هاى معاصر و آینده در دست‏خواص است و اینان در ادامه راه انبیا و رهبران الهى به گسترش و تعمیق فرهنگ دینى و رساندن انسان‏ها به مقام امامت متقین مى‏پردازند. و تربیت‏یافتگان حوزه‏هاى علمیه و معلمان و استادان دانشگاه‏ها از خواص هستند. حضرت امام قدس‏سره مى‏فرمایند:
همیشه اکثر افراد، افراد نادر هستند که وارد مى‏شوند و یک کشور را یا ترقى مى‏دهند و یا تنزل مى‏دهند... باید خیلى توجه داشته باشید که شما هم یک مردم عادى نیستید. شماها معلم نسلى هستید که در آتیه مقدرات کشور به آن نسل سپرده مى‏شود. شما امانتدار یک همچو نسلى هستید و تربیت‏شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد. فقط این هم‏وظیفه نیست‏براى معلم علوم دینى، این وظیفه است‏براى تمام معلمین، در هر رشته‏اى هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته‏اى هستند... شما باید این عده‏اى که در دست‏شما است تعلیم کنید و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.
تربیت نسل‏ها مهمترین وظیفه خواص
بنابراین روشن مى‏شود که یکى از رسالت‏هاى مهم خواص در عصر حاضر تربیت نسل آینده است، تربیت نسلى امیدوار به آینده، توانا و مستقل در برابر شرق و غرب و متکى به خویشتن، امام این مهم را این‏چنین گوشزد مى‏فرمایند:
امید درخودتان ایجاد کنید... نویسنده‏هاى ما بهترین خدمت‏شان امروز این است که این ملت ما که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمى‏خواهد تحت نظام شرق و غرب باشد، امید به آن‏ها بدهند که مى‏توانید تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشید... باید این ملت را امیدوار کرد و باید مطمئن کرد ملت را.
ما الآن در قدم اول هستیم و باید کوشش کنیم. همه ما کوشش کنیم. همه ملت کوشش کنند، هرکس در هر جا هست کوشش کند و کوشش‏اش این باشد که ما باید وابسته نباشیم. اینک به مرحله حساسى از دوران انقلاب اسلامى خود رسیده‏ایم، دوران سازندگى دورانى که باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و ستمدیده ایران بهره‏مند شوند. دورانى که باید شکوه نظام عدل اسلامى را لمس کنید، دورانى که همه باید دست‏به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف را برکنیم.
دشمن در همان روزها مانع از آن شد که این رسالت آن‏گونه که مطلوب امام و امت‏بود، به انجام رسد و با محاصره اقتصادى تلاش کرد بحران جدیدى را براى انقلاب اسلامى و انقلابیون پدید آورد اما امام قدس‏سره با برخورد فعال با این تهدید دشمن، آن‏را یک فرصت گران‏بها براى ملت تبدیل کرد:
مهم این است که امروز همه چیز را به روى ما بسته‏اند و این خود نعمتى براى ما بوده است. وقتى همه درها بسته شد و فکرها باز شد، مى‏بینید که فعالیت ما آغاز شد و همه‏جا کانون فعالیت است.
این بیان در بردارنده یکى دیگر از رسالت‏هاى خواص در دوران معاصر است، رسالت تفکر و رسالت فعالیت و به تفکر واداشتن دیگر افراد ملت. قرآن کریم نیز اشارتى بر این امر دارد:
(قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنى و فرادى ثم تتفکروا...)
رهبرى خواص
تاکنون با بررسى اهمیت دوران معاصر به برخى از رسالت‏هاى خواص پرداختیم. اینک مرورى بر سطوح رهبرى مى‏کنیم تا بتوان رسالت‏خواص را از این زاویه نیز بررسى کرد.
سطوح رهبرى عبارتند از: سطح رهبرى خویشتن، سطح رهبرى حواریون، سطح رهبرى گروه، سطح رهبرى سازمان و سرانجام سطح رهبرى اجتماع و جوامع بشرى و... خواص در هر سطوح رهبرى که قرار گیرند، انتظارات آن سطح را هم باید از ایشان توقع داشت اینک هر یک از این سطوح را اجمالا بررسى مى‏کنیم.
گذرى بر دیدگاه امام در رهبرى خویشتن
بسیارى از صاحب‏نظران رهبرى نوین، معتقدند توانایى رهبرى از سطح فردى آغاز مى‏شود و شعاع آن از این نقطه محورى، توسعه مى‏یابد، بنابراین به میزانى که فرد توانایى و تسلط به‏کارگیرى توانایى‏هاى خود را در سه سطح مهارت‏هاى ادراکى و رفتارى و تخصصى داشته باشد، امکان تسلط و نفوذ او بر دیگران بیشتر مى‏شود.
هر چه عمق رهبرى خویشتن زیادتر مى‏شود، گستره رهبرى بر دیگران افزایش مى‏یابد. تسلط بر خویشتن و به تعبیر صاحب‏نظران مدیریت «مدیریت‏خویشتن‏» رمز موفقیت در رهبرى دیگران است.
روان‏شناسان براى تسلط بر خویشتن و افزایش توان‏مندى‏هاى فردى و پیروزى در صحنه اجتماع، رویکردهاى مختلفى را عرضه کرده‏اند.
آن‏چه آنان تحت این عنوان مطرح کرده‏اند، متاثر از ادبیات روانشاسى شرق چون هندوستان و چین و... مى‏باشد. طیف گسترده‏اى از کسانى که براى زندگى و وجود خود ارزش قایل هستند خود را تحت پوشش چنین برنامه‏هایى قرارداده‏اند. شاهد این مدعا، گسترش بسیار وسیع مراکز آموزش و تربیت افراد موفق و پیشگام و... در کشورهاى اروپایى و آمریکایى مى‏باشد.
این رویکرد مى‏تواند از دو عامل اصلى سرچشمه گیرد.
الف) اعتقاد به خوشبختى در توفیق مادى و ثروت;
ب) خستگى از جهان‏بینى تک مادى نگر و متضاد فطرت خداجوى آدمى.
موج عظیم حرکت معنوى و ضد نژادپرستى سیاه‏پوستان و حتى سفیدپوستان در آمریکا و در دیگر کشورها دال بر این مطلب است، نگرانى‏هاى شدیدى هم که برخى از صاحب‏نظران رهبرى در آمریکا از وضعیت موجود و آینده جهان ابراز کرده‏انداین رویکرد را تقویت مى‏کند.
اینک که آخرالزمان فرا رسیده است قدرت تعقل و تفکر و موجبات بصیرت انسان‏ها افزایش یافته است. این همان وعده‏اى است که انبیا: داده‏اند، امام خمینى قدس‏سره در یکى از بیانات خود مى‏فرمایند:
امروز تمام خوبى‏ها که در دنیا هست و تمام آثار خیر، اثر دعوت انبیا است. یعنى مردمى که دعوت انبیا را قبول کردند، آثار خیر گذاشتند و یک دسته هم که اعوجاج داشتند و آثار خیر گذاشتند باز هم این‏ها از آثار انبیا است. براى این‏که آثار انبیا اسباب این شد تا آن‏ها از خوف ملت‏ها یک همچو کارهایى را انجام دهند و خودشان را به این راه بزنند و وارد شوند که مقاصدشان را پیش ببرند.
گرچه بر اثر دعوت انبیا، بشر به این حد از تکامل رسیده است و در آخرالزمان عمق ادراک انسان‏ها افزایش یافته است اما تا رسیدن به آن قلل رفیع تکامل «رهبرى خویشتن‏» راهى بس دراز در پیش دارند. امام قدس‏سره اشارتى به این امر دارند:
همین آیاتى که در روایات ما وارد شده است که براى متعمقین آخرالزمان وارد شده است مثل سوره توحید و شش آیه از سوره حدید، گمان ندارم که واقعیت‏اش براى بشر تا الآن و تا بعدها آن‏طورى که باید باشد کشف شود البته مسایل در این باب خیلى گفته شده است. تحقیقات ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسایل است... متعمقین آخرالزمان هم به اندازه ادراک‏شان بهتر از دیگران فهمیده‏اند و الاحد قرآن آن است که «انمایعرف‏القرآن من خوطب به...» یعنى خود رسول اکرم صلى الله علیه و آله.
در دیدگاه اسلام رهبرى خویشتن چیزى جز جهاد اکبر نیست، البته جهاد اکبر حد اعلاى آن است.
در قاموس ادبیات و فرهنگ مغرب زمین تنها شمه‏اى از این نسیم‏عطرآگین وزیدن گرفته است و مى‏رود که شامه خردگرایان زمینى، با استشمام بوى خوش و دل‏انگیز رایحه روح‏گرایان معنوى آسمانى، آمادگى‏هاى لازم را بیابند تا در زمره خواص طرفدار اهل حق قرار گیرند.
فورى‏ترین رسالت‏خواص در عصر حاضر
بررسى‏ها نشان مى‏دهد که رهبر معظم انقلاب طى مباحث‏خویش پیرامون خواص و عوام، اولین و فورى‏ترین و ضرورى‏ترین رسالت‏خواص در این عصر را جهاد اکبر و به تعبیر این مقاله، رهبرى خویشتن مى‏دانند. محققان رهبرى، رهبرى خویشتن را مقدمه‏اى براى رهبرى بصیر مى‏شمارند زیرا تا انسان به نفس و توانایى‏ها و قابلیت‏هاى خود بصیرت نداشته باشد و بصیرت لازم براى آینده فردى خود تمهید نکرده باشد، نمى‏تواند رهبرى بصیر براى دیگران باشد و بصیرت‏بخش پیروان شود. در غیر این صورت این همان نوع رهبرى است که در ادبیات رهبرى نوین به عنوان «رهبرى سوداگر» از آن یاد شده است، رهبرى که در جهت منافع خود گام برمى‏دارد و سرانجام هم از گردونه رهبرى به‏گونه‏اى ناشایست افول و سقوط مى‏کند.
بررسى یکى از آثار رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیة‏الله خامنه‏اى دام‏ظله‏العالى نشان مى‏دهد که در سطح رهبرى خویشتن براى این‏که انسان در زمره خواص -اهل حق- قرار گیرد، باید درباره چهل موضوع شناخت جامعى داشته باشد. این محورها در ذیل موضوع رسالت‏خواص تبیین و تنظیم شده‏اند. اگر انسان بتواند در یک فرایند منظم و از پیش تعیین شده این شناخت‏ها را کسب و بصیرت پیدا کند، به نظر مى‏رسد زمینه‏هاى اولیه براى خواص شدن و اکتساب بصیرت عمیق در وى پدید آمده است. در سطح رهبرى فردى، فرد خود باید در جستجوى خواص شدن باشد.
البته در سطح‏هاى دیگر رهبرى این رسالت‏ها تعالى و تکامل و توسعه بیشترى مى‏یابد.
شناخت، نخستین گام در فرآیند تغییر و زمینه‏ساز تغییر نگرش و بینش انسان است و این شناخت از راه برقرارى ارتباط با مبدا وحى و تدبر در قرآن کریم به دست مى‏آید. کسانى که موفق به خواص بودن نشده‏اند، ریشه آن را باید در عدم تدبر در قرآن کریم بیابند. امام قدس‏سره در یکى از بیانات خود به این نکته اشاره فرموده‏اند:
تاسف است‏براى انسان‏ها که نمى‏خواهند بدانند در راه دانستن نیافتاده‏اند در راه معرفت کتاب خدا قدم بر نداشته‏اند، ارتباط با مبدا وحى برقرار نکرده‏اند که از مبدا وحى تفسیر شود برایشان. این ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواص که بوده‏اند.
متربیانى که خواهان رسیدن به آن حقایق متعالیه هستند، راهى جز این ندارند که دست در دست ره رفتگان، راهى این طریق شوند. ره رفتگان و خواص واقعى کسانى جز اهل بیت عصمت و طهارت: و عالمان حقیقى پیرو ایشان نمى‏باشند که به رهبرى خویشتن و جهاداکبر در سطح لایتناهى دست‏یافته‏اند. سطحى که افراد عادى توانایى سیر در آن سطح را ندارند.
در اینجا از ادامه این بحث پردامنه خوددارى کرده و به دیگر سطوح رهبرى مى‏پردازیم.
امام و رهبرى خواص رهبر
خواص یا حواریون رهبر، کسانى هستند که به لحاظ اعتقاد و ایمانى، از همه افراد به رهبر نزدیک‏ترند. این افراد با رهبر ارتباط متقابلى دارند و در عین این که شدیدا تحت تاثیر و نفوذ رهبر قرار دارند، بر رهبر تاثیر گذار هم هستند. افرادى که بیشترین شناخت و بیشترین ایمان و در نتیجه بیشترین فداکارى را به رهبرى دارند. این افراد با رهبر به یکپارچگى عقیدتى رسیده‏اند. آنان و رهبر در اعتقادات مشترک خود فنا شده‏اند و هر دو حاضرند همه چیز خود را در پاى این رسالت فدا کنند. آنان رابطه پدر فرزندى دارند. بیان امام خطاب به انجمن اسلامى دانشجویان خارج از کشور این رابطه را روشن‏تر مى‏کند.
اکنون که مى‏بینم شما فرزندان عزیز، شاهراه اساسى را یافته بر پایه وحدت اسلامى به هم پیوسته‏اید و نور تابناک قرآن مجید... بر قلب‏هاى شما تابیده است، به خود نوید مى‏دهم که به خواست‏خداى بزرگ آتیه درخشان زندگى نزدیکى در انتظار ملل مظلوم است.
در سال‏هاى آغاز نهضت و پس از پانزده خرداد 1342، حضرت امام قدس‏سره یاران کمى داشت. در این دوران رهبرى با رویکردهاى تربیتى و تعلیمى خود، به تربیت‏خواص مى‏پردازد و سعى بر آن دارد تا این دایره رهبرى هر روز گسترده‏تر شود.
این خواص بودند که با فهم صحیح رسالت‏هایى که بر دوش آن‏ها قرار داشت در طول نهضت‏یار وفادار و جان برکف رهبرى و مدافع رسالت‏هاى عقیدتى و محقق کننده آن بودند. آنان به عنوان نمایندگان ویژه رهبرى در سراسر میهن اسلامى و یا در حوزه مدنى خویش، ایفاى رسالت مى‏کردند و به عنوان چهره‏هاى تابناکى که نور ولایت از آن‏ها ساطع مى‏شود، در جامعه حضور یافته و مى‏یابند.
این خواص که تحت رهبرى و تربیت مستقیم رهبر قرار دارند پس از طى مراحل تکاملى لازم، خود عهده‏دار ربیت‏خواص دیگرى هستند که شایستگى‏هاى لازم براى رهبرى در سطح فراگیرترى را دارا مى‏باشند. افرادى که در نفوس خود تغییر داده‏اند و مى‏توانند دیگران را هم متحول کنند:
... تغییر در یک ملتى و یک قومى حاصل بشود، این منشا یک تغییرات تکوینى، تغییرات جهانى، تغییرات موسمى مى‏شود. شما ملاحظه کردید این پیشرفتى که ملت ایران کرد مرهون آن تغییرى بود، تحولى بود که پیدا شد.
آرمان نهایى رهبر، ایجاد تغییرات جهانى است. اما تحقق این آرمان نیازمند ابزارها و روش‏هایى است امام قدس‏سره با بهره‏گیرى از شیوه تربیت‏خواص در کلیه سطوح جامعه جهانى در جست‏وجوى تحقق این هدف بوده است در این فرایند، حلقه رهبرى و خواص پرورى توسعه مى‏یابد. گام سوم، توسعه و پرورش خواص در سطح رهبرى گروه است.
رهبرى گروهى خواص
رهبرى خواص در گروه، حلقه واسطه رهبرى حواریون و رهبرى سازمانى است و شباهت‏هاى زیادى با آن دو دارد.
اساس رهبرى گروهى، شایستگى‏هاى فردى است که در ارتباطات میان اعضا گروه از سوى فرد بروز کرده و او را به طور طبیعى- به ویژه در گروه‏هاى غیر رسمى- براى تصدى رهبرى گروه رشد داده است. تشکیل و رشد گروه‏ها، در آن مرحله‏اى از فرایند رهبرى است که روابط فردى و تعاملى رهبر و حواریون، مشکلات و مسایل رهبرى را حل نمى‏کند. در این مقطع تعداد پیروان بیشتر شده و علاقه‏مندى براى ارتباط با رهبر افزایش یافته است. از سویى دیگر عمق رسالت‏هاى رهبرى بیشتر شده است و چه بسا گستردگى و حجم این ارتباطها مانع ایفاى رسالت‏هاى رهبر باشد در این‏جا است‏که با وجود حواریون رهبر، در هر نقطه‏اى که لازم باشد، گروه‏هاى خواص شکل مى‏گیرند.
گروه‏هاى سازمان یافته تحت تربیت‏خواص، بصیرت مى‏یابند و به رسالت‏هاى خویش آگاه مى‏شوند و براى دست‏یابى به کمال والاتر، تلاش مى‏کنند، در عین‏حال با ارتباط با نماینده رهبر، احساس مى‏کنند که با شخص رهبر ارتباط دارند.
با اوج‏گیرى نهضت و فراگیر شدن آن این حرکت گسترش مى‏یابد و در ابتدا در قالب سازمان‏ها و نهادهاى نوین و غیر رسمى و با تکامل پیروزى انقلاب در قالب نهادهاى رسمى در شکل رهبرى سازمانى تجلى پیدا مى‏کند. خواص و حواریون و رهبران گروهى دیروز، اینک رسالت تشکیل و راه‏اندازى سازمان‏هاى بزرگى را که پیش از این وجود نداشته‏اند، بردوش خود احساس مى‏کنند و از طرف رهبر این رسالت‏ها به آن‏ها محول مى‏شود.
رهبرى سازمانى خواص در انقلاب
آن‏چه در این بخش از این مقاله با توجه به موضوع، به آن توجه شده است; «تبیین رسالت‏هاى خواص در عصر حاضر در سازمان‏» مى‏باشد. در سطح سازمان، رسالت رهبران و خواص بسیار فراگیرتر از سطوح گذشته است و البته آن گروه از خواص مى‏توانند در این سطح رسالت رهبرى را بردوش گیرند که فرایندهاى سه سطحى رهبرى در گذشته را طى کرده باشند در غیر این‏صورت چنین رهبرى در سطح سازمان فاقد کارآمدى و اثر بخشى لازم خواهد بود.
در این سطح خواص رسالت تغییر -ایجاد تحول و تکامل و رشد در سازمان- را برعهده دارند. این تغییر مثبت داراى فرایندى دوازده مرحله‏اى است. که عبارتند از:
چشم‏انداز، قهرمان تغییر، ماهیت تغییر، بصیرت یکپارچه مدیریت، تغییر فلسفه سازمان، مراحل تغییر، قانون بصیرت مدیریت گذار، تیم‏کارى، تغییر رفتار، تخصص و منابع و سرانجام خطاها و خطرات.
محور اساسى این فرایند همانا قهرمان تغییر در سازمان است که به عنوان خواص از وى یاد مى‏کنیم. زیرا این قهرمان تغییر است که مى‏تواند در قالب چنین فرایندى سازمان را متحول و متکامل سازد. و یا مانع از سقوط و از هم پاشیدگى آن شود. او با چشم‏اندازى روشن به آینده‏سازان، بصیرت یک‏پارچه‏اى از گذشته، حال و آینده سازمان دارد و هم اوست که مى‏تواند روشن نماید که آیا تغییر و وضعیت کنونى سازمان باید از نوع تکاملى باشد یا تحولى و آیا فلسفه وجودى سازمان باید تغییر یابد؟
رسالت رهبر در حفظ و تداوم نیرو و مشارکت پیروان در فرایند تغییربراى ایجاد تغییر در سازمان قبل از تغییر در عمل و اعضا باید در اندیشه‏ها و افکار و آرمان‏هاى اعضا و سازمان تغییر دهد. ایجاد، فهم، پذیرش و رفتار براساس بصیرت مراحلى است که رهبرى آن‏را پى مى‏گیرد.
رسالت رهبرى سازمان این است که با تکیه بر انرژى و تعهد خویشتن و اعضاى سازمان این فرایند را محقق سازد. و در هر جا که نیاز به اشتعال بیشتر شعله انرژى و تعهد افراد مى‏باشد، آن‏را شعله‏ورتر سازد.
گفتار زیر نمونه‏اى از این بصیرت سازى و حفظ نشاط و آمادگى در کلام رهبر انقلاب است:
بنده که بیشتر سنگینى بارم این است‏که نگاه کنم ببینم کجا این شعله جهاد دارد فروکش مى‏کند، به کمک پروردگار نگذارم. کجا دارد اشتباه کارى مى‏شود جلویش را بگیرم. مسؤولیت اصلى این حقیر، این چیزها است.
گذراندن مراحل بصیرت در سازمان در هر مرحله‏اى به میزان خاصى از انرژى و مشارکت و تعهد کارکنان نیاز دارد. تا بتوان بر مبناى آن بصیرت سازمان را رشد داد. گرچه بیشترین نیاز به انرژى و مشارکت تعهد اعضا در گام سوم یعنى استنباط و فهم بصیرت مى‏باشد. در صورتى که شناخت و استنباط کافى و فهم صحیح به موضوع ایجاد شد و رهبر سازمان موفق به هم ادراکى پیروان خود شد، پذیرش بصیرت و رفتار براساس آن کار آسانى خواهد بود.
روش تحقق بصیرت و ایفاى رسالت‏خواص در سازمان
بر مبناى مطالعات انجام شده، عینى شدن رسالت تغییر و تحول و بازسازى سازمان و اعضاى آن، نیازمند روش‏هاى مناسبى است که بدون به‏کارگیرى آن، بهره‏ورى بهینه از تلاش‏هاى رهبر و قهرمان تغییر آفرینى و اعضاى پیروان، دشوارى‏هاى فراوانى را به همراه خواهد داشت.
یکى از سبک‏هایى که در «مدیریت تغییر» عرضه شده است‏سبکى است که ویلسون -1994- در این راستا ارایه کرده است. در این سبک در مرحله ناشناخته سازمان به رهبر نیاز دارد، در مرحله نامطمئن به مدیر و در مرحله‏اى که «بصیرت‏» کاملا تفهیم مى‏شود و اعضاى سازمان آن را در قالب رفتارهاى سازمانى خود محقق مى‏سازند، رسالت رهبرى برعهده جمع گذارده مى‏شود.
خواص و رهبران سازمانى در جایگاه قهرمانان تغییر، بنا به موقعیت‏سازمان اعم از این‏که در چه شرایطى قرار داشته باشند، نقش‏ها و رسالت‏هاى مختلفى را ایفا مى‏کنند این نقش‏ها به‏طور کامل عبارتند از:
1) در صورتى‏که سازمان سالم باشد و در حال حیات، نقش تثبیت کننده دارند;
2) در صورتى‏که سازمان سالم باشد و در حال رشد، نقش ایجاد کننده و سازنده دارند;
3) در صورتى‏که سازمان بیمار باشد و هم‏چنان به حیات خود ادامه دهد باید نقش نجات‏بخش داشته باشد;
4) در صورتى‏که سازمان بیمار باشد و هم‏چنان به رشد خود ادامه دهد باید نقش از میان بردارنده سازمان را برعهده گیرند.
رسالت‏خواص در رهبرى سیاسى جامعه
رهبرانى که رسالت‏هاى سازمانى خود را به درستى ایفا مى‏کنند، زمینه‏هاى لازم براى حضور خود در عرصه رهبرى سیاسى اجتماعى را هم فراهم مى‏آورند، بسیارى از رهبران سیاسى و رؤساى جمهورى کشورها پس از تلاش در عرصه‏هاى سازمانى ارتقا رهبرى پیدا کرده‏اند.
رهبرى سیاسى و اجتماعى، در عین حال که تداوم فرایند رهبرى در گذشته است، نیازمند دانش و بصیرت و آگاهى و مسؤولیت پذیرى و شجاعت‏خاصى است. آن‏چه را که امروز فقدان یا بحران رهبرى مى‏نامند، عدم پاسخ مناسب به همین نیاز است. یکى از صاحب‏نظران در این راستا مى‏گوید:
امروزه بحران رهبرى عبارت از کم‏هوشى یا بى‏مسؤولیتى بسیارى از مردان و زنانى است که اینک قدرت‏مدارند، البته رهبرى به ندرت به این نیاز همه جانبه پرداخته است.
به راستى چگونه باید رهبران اثربخش ارزیابى شوند؟ این پاسخ را ایفاى رسالت‏هاى رهبرى مى‏دهد، هنگامى که رهبران سیاسى در سطح اجتماعى به رسالت‏هایى که جامعه بر دوش آن‏ها نهاده است‏به درستى عمل کنند ارزشیابى مثبتى از آنان به دست مى‏آید. اثربخشى رهبران از طریق:
تغییر اجتماعى واقعى هدف‏مدار، ارضاى نیازها و انتظارات انسان‏ها سنجیده شود.
این عنوان محور، رهبرى تحول‏آفرین است: رهبرى تحول آفرین یعنى:
«رهبرى نیرومند و پیچیده‏اى که نیاز موجود یا ناخواسته بالفعل پیروان را شناسایى کرده و از آن بهره‏بردارى مى‏کند، اما فراسوى این اقدام، رهبرى تحول‏آفرین در جست‏وجوى انگیزه‏هاى بالقوه در پیروان و به دنبال ارضاى نیازهاى عالى‏تر است و شخصیت کامل پیرو را به کار مى‏گیرد. نتیجه رهبرى تحول‏آفرین، ارتباط انگیزشى و ارتقاء دوجانبه است‏به گونه‏اى که پیروان را به رهبران مبدل مى‏سازد، چه بسا رهبران را هم به عناصر معنوى (اخلاقى) متحول کند».
تحول آفرینى و تغییر، تا در بصیرت انسان پدید نیاید، در رفتارهاى انسان شکل نمى‏گیرد. رسالت‏خواص به تحول آفرینى محدود نمى‏شود بلکه آنان باید تلاش کنند تا به سطح رهبرى معنوى دست‏یابند. منظور از رهبرى معنوى چیست؟
رهبرى معنوى، صرفا موعظه کردن نیست‏یا صرفا دعوت به پرهیزکارى نمى‏باشد یا صرفا پافشارى بر همنوایى اجتماعى نیست، رهبرى معنوى از خواست‏ها و نیازهاى اساسى، آرزوها و امیدها و ارزش‏هاى پیروان سرچشمه مى‏گیرد و همیشه به آن برمى‏گردد.
رهبرى معنوى براى خواص رسالت‏بوده و داراى اهمیت است زیرا:
اولا) رهبران و رهروان نه تنها از باب قدرت بلکه از جهت نیازهاى دوجانبه آرزوها و ارزش‏ها هم با هم ارتباط دارند.
ثانیا) پیروان تحت تاثیر رهبران از دانش مناسبى درباره رهبران جایگزین و برنامه‏ها و ظرفیت انتخاب از میان مجموعه جایگزین‏ها برخوردارند.
ثالثا) رهبران به خاطر تعهداتشان احساس مسؤولیت مى‏کنند. در صورتى‏که آنان انواع خاصى از تغییرات اقتصادى، اجتماعى و سیاسى را متعهد مى‏شوند. این‏طور فرض مى‏کنند که رهبرى در صدد تحقق آن تغییرات مى‏باشد.
با تصویرى که از نقش رهبرى سیاسى اجتماعى خواص ترسیم شد، تا حدودى مى‏توان به عظمت رسالت رهبران و خواصى که در این سطح از رهبرى قرار مى‏گیرند، پى‏برد.
در جامعه ما، علاوه بر مسؤولین درجه یک کشور، مى‏توان مصداق بارز این نوع رهبران را علما، ائمه جمعه و جماعات دانست. اگر به بیانات حضرت امام قدس‏سره‏و مقام معظم رهبرى دام‏ظله مراجعه شود، مى‏توان رسالت‏هاى بسیارى را علاوه بر آن‏چه که در بخش‏هاى قبلى این مقاله مطرح شد، براى خواص و روحانیت و علماى معظم یافت.

تبلیغات