سیره عملی امام خمینی در مدیریت
آرشیو
چکیده
متن
مدیریت علم و هنر، برنامه ریزی، هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیت های مختلف بمنظور نیل به هدفی مشخص است . (1) و این علم و هنر در زیباترین و والاترین چهره اش در سیره نبوی و پیروان راستین این مکتب حیات بخش قابل مشاهده است .
مدیریت الهی مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و مراتب وجود اوست، چنین مدیریتی با اداره قلبها تحقق می یابد . اینگونه مدیریت ویژه انبیا و اولیای مکرم الهی و پیروان حقیقی ایشان است . تمام انبیا به منظور خارج کردن انسان از مرتبه حیوانی و وارد کردن او در مرتبه رحمانی، خروج از ظلمات به سوی نور و تحول به اسم رب آمده اند تا با هدایت و اداره مردمان این تحول را تحقق بخشند:
"کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید" . (2)
این کتابی است که به تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمتها خارج کنی و به سوی نور ببری، به سوی راه خدای عزیز و ستوده .
این بزرگترین رسالتهاست و مدیریت انبیا در این جهت بود . رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای به فعلیت رساندن و شکوفا کردن استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق . حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند:
"تمام انبیا، موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است . آمده اند انسان را تربیت کنند، آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند . " (3)
انبیا انسان را به سوی این مقصد اداره می کنند . مدیریتی مبتنی بر نظام تکریم و در تقابل با نظام استخفاف .
مدیریت موسوی در برابر مدیریت فرعونی . این دو نظام مدیریتی از دو جهان بینی و دو نگرش به انسان ناشی می شود . در نظام ارزشی انبیا، انسان کون جامع و حقیقت انسان، جامع همه کمالات تمام موجودات و مخلوقات است . امام خمینی (ره) در این باره می نویسد:
"بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنهاست در وجود انسان پیچیده و نهان است چنانکه خدای تعالی می فرماید: و علم آدم الاسما کلها" . (4)
انبیای الهی امانتدارانی هستند که امانتشان انسان است . آنان با مدیریتی الهی انسانها را به سوی حقیقتشان سیر می دهند که اگر آدمیان در مدار توحید قرار گیرند واجد همه ارزشها و اگر در مدار شرک قرار گیرند واجد همه ضدارزشها می شوند .
مدیریت مورد بحث در اسلام، اداره والاترین امانتهای الهی یعنی انسان است . مبتنی بر این بینش مدیریت پاس داشتن این امانت است، نه بهره کشی از آن . امیر مومنان علی (ع) در نامه ای به "اشعث بن قیس "کارگزار آذربایجان چنین می نویسد:
"و ان عملک لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیة . ولا تخاطر الا بوثیقة . "
"کاریکه در دست توست شکار و طعمه نیست که به چنگت افتاده باشد بلکه امانتی است بر گردن تو و باید به فرمان آن کس که فرا دست توست، حق آن امانت پاس داری و نگاهبان آن باشی، و تو را نرسد که به استبداد و دلخواه خود در میان مردم رفتار کنی یا به کاری دست زنی که به آن فرمان نیافته ای . "
چنین مدیریتی از اصولی پیروی می کند که این سیره در پیروان پیامبر و ائمه و در کلام و عمل امام خمینی بوضوح قابل مشاهده است .
اصل مدیریت بر قلب
تربیت یافتگان سیره پیامبر، امانتداران والاترین امانتها یعنی آدمیان هستند تا آنان را به مقصدی که برای آن آفریده شده اند رهنمون گردند . و این سیر بر مدیریت بر قلبها ممکن می شود . از این رو هنر مدیریت در تربیت نبوی اداره قلبهاست . حضرت امام خمینی می فرماید:
"راه بدست آوردن قلوب ملت این است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست می آید . رگ خوابشان را ما فهمیدیم . قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد . "الی بذکرالله تطمئن القلوب . " تمام قلوب دست خداست . مقلب القلوب خداست . به خدا متوجه شو تا دل های مردم به تو متوجه شود . " (5)
مدیریت نبوی، مدیریت بر قلبهاست نه مدیریت بر بدنها و جسمها . در مدیریت بر بدنها و جسمها، مدیر در اداره امور برای تشکل، هماهنگی، رهبری و کنترل فعالیت ها، اصل را بر استکبار، استبداد، استخفاف، ارهاب، ارعاب، تطمیع، فضل فروشی و خودنمایی، بر فاصله گرفتن و ایجاد ابهت دروغین و مانند اینها قرار می دهد . اما در مدیریت بر قلب اصل بر چیز دیگری است سر و کار مدیر با قلب افراد است و قدرت او در اداره کارها به سبب نفوذ در قلبهاست . همچنانکه در تاریخی ترین سند مبارزاتی امام خمینی (ره) در مقایسه میان قیام لله و قیام برای منافع شخصی چنین می گوید:
"خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده . قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده . قیام برای نفس است که بیش از دهها میلیون جمعیت شیعه را بطوریکه از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت میزنشین شدند . " (6)
و یا پس از فاجعه کشتار نوزدهم دیماه 56 در پیام تاریخی خود در مقایسه میان اهداف انبیا برای حکومت و سلطنت غیرقانونی پهلوی چنین می فرماید:
"از اول بشر مبتلای به همین مشکل بوده که اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده و همه مشکلات بشر همین معناست تا خلع سلاح نشوند این اسلحه دارهای ناشایسته کار بشر سرانجام پیدا نمی کند . انبیا هم آمده اند که این اسلحه دارهای ی صلاحیت بی عقل را خلع سلاح کنند . " (7)
اصل اصلاح رابطه بین خود و خدا
اساس مدیریت بر قلب، بر اصلاح رابطه انسان با خدا استوار است . پیامآوران الهی با اصلاح رابطه خود و خدا و اصلاح سایر روابط بر مبنای آن، به اداره مردمان می پرداختند، شیوه اداره آنان ناشی از رابطه ای بود که با حق برقرار ساخته بودند و همگان را از این زاویه می دیدند رابطه ای از حق به سوی خلق .
سنت الهی چنین است که به هر میزان که رابطه انسان با خدا اصلاح شود به همان میزان رابطه انسان با عالم اصلاح می شود و به هر مرتبه ای که در اصلاح رابطه خود با خدا واصل شود، به تناسب همان مرتبه به توان اداره عالم دست می یابد . میان عبودیت و ربوبیت نسبتی مستقیم برقرار است هرچه انسان "عبد" شود . "رب" می شود . انسان به میزانی که در مسیر عبودیت گام برمی دارد در ساحت ربوبیت بالا می رود و هر چه از خود می گذرد به تواناییها می رسد و مالک امور می شود . حضرت امام خمینی در این باره می فرماید:
"کسی که با قدم عبودیت سیر کند و داغ ذلت بندگی را در ناحیه خود گذارد وصول به عز ربوبیت پیدا می کند . طریق وصول به حقایق ربوبیت سیر در مدارج عبودیت است و آنچه در عبودیت از انیت و انانیت مفقود شود در ظل حمایت ربوبیت آنرا می یابد تا به مقامی رسد که حق تعالی سمع و بصر و دست و پای او شود، چنانکه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است و چون از تصرفات خود گذشت و مملکت وجود را یکسره تسلیم حق کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانی در عز ربوبیت شد صاحب خانه خود متصرف در امور گردد، پس تصرفات او تصرفات الهی گردد، چشم او الهی شود و با چشم حق بنگرد و گوش او گوش الهی شود و به گوش حق بشنود . " (8)
رسول اکرم (ص) و تربیت شدگان سیره وی در مدیریت خود رفتاری از سر بندگی حق و تواضع نسبت به خلق داشتند و همین سبب آن همه عزت و سیادت بود . حضرت امام خمینی که خود تربیت یافته این مکتب است با عنایت به آنچه سیره نویسان و اهل حدیث نقل کرده اند، می نویسد:
"رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش بقدری بزرگ بود که یک تنه بر روحیات میلیون میلیون بشر غلبه کرد - تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیر پا گذاشت و نسخ جمیع کتب کرد و دایره نبوت به وجود شریفش ختم شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود، به اذن الله تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود . کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند . وقتی وارد مجلسی می شد پایین می نشست . روی زمین طعام میل می فرمود و روی زمین می نشست و می فرمود من بنده ای هستم، می خورم مثل خوردن بنده و می نشینم مثل نشستن بنده . " (9)
حضرت امام خمینی (ره) نیز با تاسی به سیره آن حضرت در زندگیش کوچکترین نشانه ای از تفاخر و تجمل نمی توان یافت . سیره پیامبر اکرم (ص) تحولی فراهم ساخت بر مبنای تحول رابطه انسان با خدا . حضرت امام خمینی (ره) می فرماید:
"اگر برای هر دولتی برنامه ای است، می شود گفت که برنامه رسول اکرم (ص) همان سوره ای است که در اول نازل شده است ... برنامه را هم که این آیه شریفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعیین می فرماید به خود رسول اکرم خطاب است لکن خطابات قرآن، آنهم که به خود رسول اکرم است غالبا عام است . (اقرا باسم ربک) از اول که قرائت شروع می شود تعیین می فرماید که قرائت چه جور باید باشد، به اسم رب باید باشد تمام کلماتی که از اسم رب جدا باشد شیطانی است . " (10)
حضرت امام به همه توصیه می نمودند که در همه امور با اسم الله وارد شوند و با خلوص و از سر صدق دست به عمل زنند از توصیه های دیگر حضرت امام حتی قبل از پیروزی انقلاب اصلاح رابطه خود و خدا بود زیرا او معتقد است که آنان که فارغ از اصلاح میان خود و خدا، در میدان اداره خلق و تدبیر امور مردمان گام می نهند . به سوی تباه کردن خود و مسئولیت و مردمان سیر می کنند . چنانکه در درسهای خود در نجف اشرف این حقیقت را چنین یادآور شده اند:
"بکوشید پیش ازآنکه وارد جامعه گردید خود را اصلاح کنید، مهذب سازید، آن روز که اجتماع به شما روی آورد دیگر نمی توانید خود را اصلاح نمایید ... خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می بازد، خود را گم می کند ... اگر در کارها نیت خالص نباشد انسان را از درگاه ربوبی دور می کند . " (11)
اصل رحمت و محبت در اداره امور
خداوند راز موفقیت پیامبر را در تالیف قلبها، محبت و ملایمت او به توفیق الهی معرفی می کند . چنانکه از حضرت علی (ع) نقل شده که از رسول (ص) درباره سنت آن حضرت پرسیدم فرمود: والحب اساسی .
حضرت امام خمینی نیز که دست پرورده این مکتب است معتقد است همه موجودات به رحمت وجود یافته اند و به رحمت کمال می یابند و نظام عالم به رحمت برقرار است چنانکه می فرماید:
"رحمت رحمانیه مقام بسط وجود است و رحمت رحیمیه مقام بسط کمال وجود . پس با رحمت رحمانیه اصل وجود ظهور یافته، با رحمت رحیمیه هر چیزی به کمال معنوی و هدایت باطنی خود می رسد و خداوند رحمان است نسبت به همه خلق خود و رحیم است بر مومنان بطور اختصاص . " (12)
رحمت، محبت، مودت، رافت از جلوه های اسما الهی هستند که برای بقای موجودات عنایت شده است و بدون آن نظام زندگی موجودات مختل است . اگر وجود حیوان و انسان خالی از رحمت و عطوفت بود، رشته حیات فردی و اجتماعی گسسته می شد . مدیران الهی بر اساس رحمت و محبت امور را اداره می کنند، چنانکه آیت الله جوادی آملی چنین می فرماید:
"انسانهای پارسا و پرهیزکار در محدوده معماری جهان آفرینش حرکت می کنند که مهندس آن بر اساس هندسه رحمت و لطف خطوط کلی و اضلاع جانبی آنرا ترسیم کرده است . " (13)
خداوند رسول اکرم را پیامآور رحمت و محبت می کند: "وما ارسلناک الا رحمة للعالمین . " (14) ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم . و از آنجائیکه امام خمینی جا پای اولیاالله نهاده بود وجودش بالاترین رحمت الهی برای مردم ایران و جهان اسلام بوده است .
اصل شرح صدر: الم نشرح لک صدرک
شرح در لغت به معنای باز کردن، گشادن، گستردن و روشن و آشکار ساختن است . و در معنی مراد از داشتن شرح صدر ظرفیت وسیع و تحمل و حوصله فراوان داشتن و با ظرفیت و پرتحمل گردیدن است . شرح صدر از الطاف الهی است که چون کسی واجد آن شود، بردبار، مقاوم، پرحوصله و توانا می گردد . می تواند سختیها و مشکلات را تحمل کرده راه به مقصد برد . آنکه فاقد این ویژگی ضروری مدیریت است بتدریج کار را بر خود و دیگران آنقدر تنگ می کند که زمام کار از دست می رود . منشا شرح صدر، سعه وجودی انسان است آنکه سعه صدر دارد بر واردات قلبی خود چیره است و ناملایمات و سختیها و نیز خوشیها و شادیها بر او چیره نمی شود این گشادگی سینه از اتصاف آدمی به اسما و صفات الهی حاصل می شود و هرچه میزان مظهریت اسما و صفات خدا در انسان بیشتر باشد، سعه وجودی او بیشتر خواهد بود . چنانکه یکی از ویژگی های بارز حضرت امام خمینی داشتن سعه صدر است و شرح صدر بود چنانکه حتی به مخالفان و دشمنان خود نیز سخت نمی گرفت چنانکه نقل شده است که:
"شبی که نیروهای کمیته استقبال از امام، چند تن از وابستگان و سرسپردگان رژیم ستمشاهی را دستگیر و به پشت مجلس سابق در میدان بهارستان منتقل کردند (امام و دیگران از همان غذایی که طبخ می شد مانند عدس پلو یا آبگوشت تناول می کردند). ما از همان غذاها برای بازداشت شدگان بردیم . یکی از آنان به من گفت: من از این غذاها نخورده ام برای من مرغ بیاورید . این مطلب را به امام گفتیم . امام فرمودند: هرچه دوست دارند نزدشان ببرید . شب بچه ها مجبور شدند برای آنها از بیرون زرشک پلو با مرغ تهیه کنند . " (15)
و یا حجت الاسلام انصاری کرمانی چنین نقل می کند که:
"یک روز در معیت شهید حجت الاسلام سلیمی که از بیت امام برای تقویت روحیه و دیدار از رزمندگان اسلام به جبهه جنوب آمده بودند، صحبت از خصوصیات امام به میان آمد . ایشان گفت چند روز پیش در محضر امام از جسارتها و اهانتهای شیخ علی تهرانی در رادیو بغداد مطالبی به عرض امام رسید که این خبیث خیلی به شما جسارت می کند، صبحت ما که تمام شد آقا فرمودند: "اتفاقا چند روز قبل من به یاد ایشان بودم و برای او دعا می کردم . " امام حتی نسبت به هدایت مخالفان و دشمنانشان تا اینقدر احساس دلسوزی می کردند . " (16)
یکی دیگر از ثمرات شرح صدر گشادگی چهره است آنکه گشادگی قلب می یابد اعضا و جوارحش نیز گشاده می شود زیرا قلب امام وجود است و همه چیز تابع اوست بنابراین گشادگی دل در گشادگی چهره جلوه دارد . چنانکه به نقل از تمام کسانیکه به دیدار امام نائل شده اند یک تعریف عام مستتر است و آن اینکه او یک پارچه نور بود .
اصل تبعیت و اطاعت
در مدیریت بر قلب، تبعیت و اطاعت محصول الفت قلبها و نتیجه محبت میان والی و رعیت است . در اینگونه تبعیت و اطاعت، از استبداد، برتری جویی و ریاست طلبی از یک سو و نافرمانی و اطاعت کورکورانه و حقارت از دیگر سوی اثری نیست . در این شیوه مدیریت تبعیت از مدیر و اطاعت او ثمره محبت به او و در واقع محبت به خداست . "نشانه صداقت در دوستی حق، پیروی از آیین اوست که بر پایه "حب" یعنی "اخلاص" و اسلام نهاده شده است و این همان "صراط مستقیم" الهی است و نیز پیروی و فرمانبرداری پیامبر که مظهر "صراط مستقیم" و جلوه جامع محبت الهی است . " (17)
حضرت امام خمینی در این باره می فرماید: "چون رسول ختمی عبد حقیقی فانی در حق است، اطاعت او اطاعت حق است ... و عبد سالک باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول، که طاعت الله است نکند تا از برکات عبادت که وصول به بارگاه قدس است به دستگیری ولی مطلق محروم نشود، و بداند که کسی را بی دستیاری ولی نعم و رسول اکرم (ص) به بارگاه قدس و جایگاه انس بار ندهند . " (18)
هیچ نظام و سازمانی نمی تواند بدون فرمانبرداری درست اداره شود، با وجود نافرمانی در یک سازمان بهترین برنامه ها و تدابیر منفعل و خنثی می شود . نظام و سازمانی بدرستی اداره می شود که در آن مخالفت و نافرمانی نباشد البته این سخن به معنای پذیرش فرمانبرداری کورکورانه نیست، زیرا در یک مدیریت درست مبتنی بر اصول نبوی، افرادی برای مسئولیت شایسته ترند که در گفتن حق صریحترند و در برابر مواضع ناحق مسئول بالاتر از خود بیشتر ایستادگی می کنند، نه افراد بله قربان گوی حقیر و فرمانبردار محض .
حضرت امام حفظ نظام را واجب می دانند: "حفظ نظام از واجبات شرعیه و عقلیه است . " (19)
حضرت امام همچنین با مخالفت با هرج و مرج و تاکید بر حفظ نظام در جامعه از زاویه دیگری نیز بر حفظ ثبات نظام می پردازند . و همگان را دعوت به اقدام از روی قواعد و موازین می نمایند:
"شماها کوشش کنید که مسائل را روی موازین عمل بکنید، شما کوشش کنید که آرامش محفوظ باشد و روی موازین پیش برود ... و اما اگر بنا باشد که روی موازین نباشد این بالاخره وقتی دست یک دسته اشخاص جوان افتاد که آدمهای خوبی هستند بین آنها هم یک دسته اشخاص مفسد افتادند، این کم کم می رسد به هرج و مرج و کم کم به زد و خورد و کم کم به کشت و کشتار و یک شهری را، یک مملکتی را ناآرام می کند، وقتی ناآرام کرد دیگر نمی شود کارهای اصلاحی را کرد . " (20)
"حفظ نظام از واجبات الهی است . همه جامعه نظم لازم دارد . اگر نظم از کار برداشته بشود جامعه از بین می رود . " (21)
اصل تصمیم گیری در مدیریت
در اداره هر جمعیتی و مدیریت هر حوزه ای، مدیر مربوطه پیوسته در برابر این مسائل قرار دارد که چگونه تصمیم بگیرد . سرنوشت کارها به تصمیم گیریها گره می خورد و چنانچه تصمیم گیری بر اصول و مبانی درستی استوار نباشد . نظام امور یا متزلزل و آشفته می شود و یا اسیر خودمحوریها و استبداد رای می گردد . خدای متعال در آیه 159 سوره آل عمران می فرماید: " وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین"
مهمترین ساز و کاریکه امام برای جلوگیری از اشتباه ولی فقیه در تصمیم گیری توصیه می کند، مشورت است که از دستورات اسلامی است . (22) حضرت امام به رهبران پس از خود توصیه می کند: "در امور مهم با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید . " (23)
حضرت امام در مقام تصمیم گیری به نظر کارشناسان اهمیت می داد و با آنان مشورت می کرد . البته حضرت امام بر این باور بود که شورا برای رهبر جنبه "طریقت" دارد بنابراین رجوع به شورا برای ولی فقیه جایز است امام واجب نیست . در مواردی که رهبر خود به تصمیم صریح و قاطعی درباره یک مساله دست یافته رجوع به شورا بر او لزومی ندارد . مثلا امام درباره اصل یکصد و شصت و دوم قانون اساسی مصوب 1358 که رهبر را موظف کرده بود رئیس دیوانعالی کشور و دادستان کل کشور را با مشورت قضات دیوانعالی کشور منصوب نماید می فرماید:
"در قضیه ای که قانون اساسی می گوید که این دو مقام که مقام دادستان کل و رئیس دیوانعالی کشور باشد باید رهبر با مشورت قضات این کار را انجام دهد از دو جهت موضوع دارد: یک جهت اینکه مشورت در وقتی است که شبهه باشد . در اموری که شبهه نیست مشورت هم نیست، هر امری که مورد شبهه باشد بین چند نفری که مثلا بخواهند دادستان کل باشند این چند نفر مورد اشتباه، که هر کدام چطورند، در مورد این اشتباه باید قضات مشورت کنند ولی اینجا موضوع ندارد، از باب اینکه مورد اشتباه من نبود . " (24)
با توجه به اینکه حضرت امام رجوع به شورا را جایز می داند، روشن است که تبعیت ولی فقیه را از رای اکثریت الزامی نمی داند . ایشان خود نیز در مواردی که مشورت می کرد، تصمیم نهایی را خود می گرفت و ضرورتا نظر اکثریت اعضای شورا را نمی پذیرفت و مطابق تفسیری از آیه 159 س آل عمران که اتخاذ تصمیم نهایی را به رسول اکرم (ص) واگذاشت عمل می کرد . (25)
مثلا حضرت امام نتیجه جلسات مشورتی را که با حضور سران سه قوه اتخاذ می شد بررسی می کرد و آنگاه خود تصمیم می گرفت . " نوعا حضرت امام نظر شورا را قبول می فرمودند ... مسائل پولی و مالی را عمدتا قبول می کردند . در مورد مسائل مربوط به جنگ نوعا دخالت می کردند و بعضا نظرات شورا را رد می فرمودند . " (26)
گاه در مسائلی بسیار با اهمیت، حضرت امام نظر شورا را مبنای تصمیم قرار می داد که شاید مهمترین نمونه آن پذیرش قطعنامه 598 باشد:
"به واسطه حوادث و عواملی از ذکر آن فعلا خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور - که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم - با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آنرا به مصلحت انقلاب و نظام می دانم . " (27)
با این همه حضرت امام با رواج این تصور که ایشان در تصمیم گیری خود تابع شخص یا جمعی دیگر است، شدیدا برخورد می کرد و بر استقلال خود در تصمیم گیری تاکید داشت .
"این را عرض کنم که من از اولی که داخل در این باب شدم، [اجازه] دخالت به کسی نمی دادم، به نزدیکان خودم هم اجازه دخالت هیچوقت نمی دادم، خودم مستقل بودم در کارهایم . " (28)
اصل تفویض اختیار و مسئولیت خواهی
تفویض اختیار و مسئولیت خواهی از لوازم اداره امور است . بنابراین اصل رفتار هیچ مسئولی نباید از دید مسئول بالاتر مخفی بماند . باید نظارتی دقیق بر کارها باشد و هر زمامدار و مدیری باید عملکرد رده های پایین تر از خود را با پیگیری جدی و مواخذه مناسب هدایت کند . سپردن مسئولیت ها به افراد واجد اهلیت و سپس مراقبت ایشان و پیگیری عملکرد کارگزاران و مسئولیت خواهی از ایشان مهمترین ویژگی یک مدیر توانا و تابع اصول است . چنانکه در روند مدیریت امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب شاهد و ناظر بودیم به افرادیکه شناخت کامل داشت تفویض اختیار نمودند منتهی این تفویض اختیار در همه مراحل با دقت در کفایت و شایستگی فرد مقابل بود چنانکه در اولین تفویض اختیار که به مرحوم مهندس بازرگان واگذار فرمودند چنین می فرماید:
"جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت خصوصا انجام رفراندوم به آرا عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید . " (29)
در این حکم امام علاوه بر تفویض اختیار از جانب مهندس بازرگان می خواهد تا مقدمات برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان جهت تصویب قانون اساسی را بعهده بگیرد . و از طرفی از مردم هم می خواهد که نظر خود را درباره این تفویض اختیار اعلام نمایند .
"مطلبی را که می خواهم به عرض ملت برسانم اینست که نظر خودشان را راجع به دولت آقای مهندس بازرگان که الان یک ولت شرعی اسلامی است اعلام کنند هم به وسیله مطبوعات و هم به تظاهرات آرام در شهرها و در هر جایی که مسلمان هست نظر خودشان را راجع به دولت اسلامی آقای مهندس بازرگان اظهار کنند . " (30)
سیره مدیریتی امام خمینی (ره) شبیه سیره مدیریتی ائمه خصوصا حضرت علی (ع) را تداعی می نماید چنانکه آن حضرت نیز در پی هر حکمی برای حکومت نامه ای نیز خطاب به مردم آن منطقه می نوشت و از مردم می خواست مراقب حاکم باشند تا از حقوق قانونی خود تخلفی ننماید .
اصل نصیحت و انتقاد متقابل
از نشانه های یک مجموعه انسانی سالم و مدیریت صحیح، وجود روحیه نصیحت و انتقاد است . انتقاد و ارشاد و دعوت به خیر به استناد روایت "کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته" فریضه ای است همگانی و برپاداشتن آن در انحصار قشر خاصی نیست:
"امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام که همه چیز را می خواهد اصلاح کند . یعنی با این دو اصل می خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند، به همه ماموریت داده به همه ... هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست که همه باید طاعت خدا بکنند . " (31)
لازمه همگانی بودن این مسئولیت آن است که هیچ کس - حتی ولی فقیه - از شمول آن برکنار نماند . بنابراین حتی اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلا پایین، یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا مرتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید (اسلام گفته برو به او بگو، نهی کن) بایستد در مقابلش بگوید این کارت انحراف بود، نکن . " (32)
امام معتقد بود که در جامعه اسلامی هیچکس از انتقاد بری نیست چرا که عدم انتقاد از کسی به این معناست که او از هر عیب و نقصی مبراست در حالیکه "هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من هیچ نقص ندارم، اگر کسی ادعا کرد این را این بزرگترین نقصش همین ادعاست . " (33)
اساسا در نظر امام "انتقاد گریزی" ریشه در "حب نفس" دارد . همچنین امام میان انتقاد و توطئه تفاوت قائل است چنانکه می فرماید:
"لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد . انتقاد از اموری است که سازنده است مباحثه علمی همانطوریکه علوم اسلامی بی مباحثه نمی رسد به مقصود، امور سیاسی هم بی مباحثه نمی رسد به مقصد ... این را هیچ کس جلویش را نمی گیرد لکن یک وقت لحن، لحن انتقاد نیست، لحن، لحن تضعیف جمهوری اسلامی است ... ما با این لحن مخالفیم . این لحن آزاد نیست، توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است . " (34)
بر همین اساس بود که حضرت امام در سال 1358 علیه برخی از جریانهای سیاسی و نشریات وابسته به آنها اقدام کرد و ناگزیر از محدود ساختن آزادیهای آغاز انقلاب گردید:
"ما آزادی دادیم و سؤاستفاده شد و آزادی نخواهیم دیگر داد . آزادی به آن معنا که اینها بخواهند خرابکاری بکنند، این آزادی نخواهد داده شد . آزادی در حدودی که قوانین اقتضا می کرد، در حدودی که اسلام به ما اجازه می دهد، اسلام اجازه نمی دهد که ما آزاد بگذاریم که هرکس ... هر توطئه ای می خواهد بکند . " (35)
می توان چنین استنباط کرد که مرز میان انتقاد و توطئه در مخالفت عملی است . بنابراین هیچکس حق مخالفت عملی با ولی فقیه و حکومتی که از سوی او بکار مشغول است، ندارد . ولی، ولی فقیه مکلف است همواره با بهره گیری از نصایح، مواعظ، مشورتها و انتقادهای دیگران خود را از در غلطیدن به ورطه گناه و اشتباه برکنار دارد و حکومت و جامعه را به غایت حقیقی آن راهبری کند .
امام خمینی بر حفظ نظام و تداوم و استمرار آن تاکید می کردند و با وقوف به وجود اختلاف، توصیه می کردند که اختلافات در چهارچوب مباحثات و مناظرات فکری مسالمت آمیز جریان یابد و موجب تضعیف و یا بر هم خوردن نظام نشود:
"بین خودتان برادر باشید، حفظ کنید این برادری را ... اگر خدای نخواسته خللی حاصل بشود در این برادری ... هر جا باشد، چه روحانیون، چه بین مردم، چه بین جناحهایی که هستند، اگر خدای نخواسته یک وقت یک خللی واقع بشود شکست همراه اوست ... تکلیف است برای همه ما که ما این جمهوری که به این جا رسیده است را تا آخر حفظ کنیم ... اشکال را باید گفت لکن نباید تضعیف کرد دولت را، نباید تضعیف کرد قوه مقننه را، قوه قضائیه را روحانیت را . (36)
در جای دیگر ضمن پذیرش وجود اختلاف، در غیر اصول زیربنایی و پذیرش انتقاد سازنده، جناحها را از حذف و تخریب یکدیگر برحذر می دارند و این اقدام را موجب آسیب دیدن نظام و انقلاب می دانند و برای حفظ ثبات نظام در عین وجود انتقاد و اختلاف فکر و سلیقه می گویند:
"با تبادل افکار و اندیشه های سازنده مسیر رقابتها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود . من باز سفارش می کنم کشور ما در مرحله بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد . " (37)
اصل توجیه امور
از لوازم اداره آگاهانه امور آنست که مجموع افرادیکه در یک محیط اجتماعی - خواه کوچک و خواه بزرگ - کار و فعالیت می کنند، نسبت به مسائل آنجا هدفها، برنامه ها، مسیرها و روشها توجیه باشند، بدانند به کجا می روند، چرا می روند، چرا اینگونه می روند . از وظایف یک رهبر راستین است که با صراحت برنامه ها و هدفهای خود را اعلام کند و هم خود و هم پیروانش از برنامه واحد و مشخص و روشنی پیروی کنند . چنانکه امام خمینی در تبیین نوع حکومت اسلامی و هدف از آن چنین می فرماید:
"حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است . البته نه مشروطه به معنی متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آرا اشخاص و اکثریت باشد . مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین گشته است . مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود . از اینجهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است . " (38)
و یا امام در مصاحبه های مکرر و متعددی که با خبرگزاریهای مختلف چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تعریفی روشن و صریح از حکومت و جمهوری اسلامی را ارائه داده و در نهایت انتخاب آنرا به خود مردم واگذار نموده است . چنانکه می فرماید: "ما می خواهیم یک حاکمی در همه ایران، در همه ممالک اسلامی، یک حکومت باشد ... یک حکومت باشد که مال مردم را نخورد، یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد، قانون هرچه گفت قبول بکند . نه اینکه قانون برای مردم عادی باشد، قدرتمندها از قانون مستثنی باشند . " (39)
"حکومت اسلامی یعنی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی و متکی به قواعد و قوانین اسلام . " (40)
"روز عید غدیر روزیکه پیامبر اکرم (ص) وظیفه حکومت را معین فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود و حکومت اسلام نمونه اش عبارتست از یک همچو شخصیتی که در همه جهات مهذب، بر همه جهات معجزه است . " (41)
ضرورت انضباط و جدیت در اداره امور
هیچ سازمان و جامعه ای بدون انضباط و جدیت به مقصد خود نمی رسد . مراد از انضباط و جدیت، سامان پذیری، آراستگی نظم و ترتیب در کارها و پرهیز از هرگونه سستی و بی سامانی در امور است . یک سازمان و جامعه منضبط و جدی از هماهنگی کامل برخوردار است . از لوازم انضباط و جدیت مداومت و پایداری در کار و تمام کردن آن است . مداومت در کار مستلزم روحیه استقامت در کار و پایداری تا به انجام رسیدن آن را نیاز دارد . چنانکه نزدیکان امام خمینی نقل می کنند این نظم و انضباط در زندگی شخصی امام بحدی بود که حتی برخی ساعت خود را با ورود و خروج امام و حرکتش برای امور مختلف زندگی، تنظیم می نمودند . و در پایداری امور، شروع مبارزه اش از ابتدای حرکت تا پیروزی و حتی بعد از پیروزی جهت استقرار حکومت اسلامی نشانه بارزی بر جدیت در کارهاست .
"امام برای تمامی ساعات شبانه روز خود برنامه ای خاص داشتند، بطوریکه ساعات مطالعه، عبادت و نیایش، رسیدگی به امور مسلمین و مملکت اسلامی، خواب و حتی امور شخصی ایشان برنامه و زمان مشخص داشت و همین امر باعث شده بود ایشان از تمامی ساعات عمر پربرکت خود به نحو احسن بهره گرفته و روحی والا و دور از توصیف داشته باشند . امام اوقات روز را به گونه ای تقسیم کرده بودند که نه تنها روزنامه های صبح و عصر را می خواندند، بلکه توجه خاصی نسبت به مطالب منتشر شده از سوی رسانه های گروهی هم داشتند، بطوریکه تقریبا تمامی برنامه های رادیو و تلویزیون و نشریات داخلی را کنترل می کردند . " (42)
"در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلامی باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند . ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا سر درس حاضر نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم، لکن امام در همان لحظات حساسی که بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر کرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است . همان روز که فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه که درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل کرده بودند اعتراض کردند که از تعطیلی درسها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع کنند و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند که کان لم یکن شیئا مذکورا . (43)
اصل عدم احتجاب
احتجاب به معنای در پرده شدن، در حجاب شدن و در پرده رفتن است . در مفهوم به معنای دور بودن از مردم، فاصله گرفتن از مردم، خود را از مردم جدا کردن، ارتباط مستقیم با مردم نداشتن و در نتیجه بی اطلاع بودن یا کم اطلاع بودن از مردم و مسائل و مشکلات ایشان است .
امام در مدیریت جامعه خود در تمام مراحل، ارتباط مستقیمش را با مردم حفظ می کرد و از آنچه در میان ایشان می گذشت اطلاع داشت و میان او و مردم هیچگونه حجابی نبود، مگر مسائل امنیتی و حفاظتی .
"مشکل بسیار بزرگی روزهای اول اقامت امام در قم از نظر حفاظت و امنیت ایشان وجود داشت و آن این بود که امام مانع می شدند پاسداران با اسلحه دنبال ایشان باشند همیشه می فرمودند: "من مامور مسلح نمی خواهم . " امام شبها به منزل فضلا و خانواده های شهدا می رفتند و مردم قم هم به مجرد اینکه می شنیدند امام از کوچه یا خیابانی عبور می کنند همگی از خانه ها بیرون می ریختند و دور ماشین امام جمع می شدند حتی روی سقف ماشین سوار می شدند تا جایی که راننده نمی دانست کجا می رود و در عین حال امام می فرمودند: "کسی دنبال من نیاید، مردم از من محافظت می کنند . " (44)
"یکی از روزها که حرم حضرت معصومه (س) شلوغ بود و امام می خواستند به آنجا مشرف بشوند، تنها من در خدمتشان بودم . وقتی می خواستم به عده ای که در جلوی ایشان بودند، بگویم که راه را باز کنید امام می خواهند به حرم مشرف بشوند . آقا نگاه تندی به من انداختند و فرمودند: کارشان نداشته باشید! بعد هم همان طور در میان جمعیت به زیارت پرداختند . بطور کلی امام در مقایسه با مردم، هیچ امتیازی برای خود قایل نبودند . در آن روز هم موج جمعیت ایشان را از این طرف به آن طرف می برد . بالاخره پس از گذشت مدتی طولانی، ایشان خود را به حرم حضرت معصومه (س) رسانده و مشغول خواندن زیارتنامه شدند . " (45)
اصل جلوگیری از سؤاستفاده اطرافیان و وابستگان
از لوازم مدیریت صحیح بستن راههای سؤاستفاده از هر طرف بویژه از جانب اطرافیان و وابستگان است . چنانچه مدیران در جهت منافع شخصی گام بردارند، دیگر هیچ چیز جلودار سؤاستفاده اطرافیان و وابستگان نخواهد بود و این امر بر باددهنده نظامهاست . امام در اوائل پیروزی انقلاب در توصیه ای به نخست وزیر وقت مرحوم بازرگان چنین می نویسد:
"جناب آقای نخست وزیر: تاریخ 19/12/57
لازم است به جمیع وزارتخانه ها و ادارات دولتی اخطار نمایید کسانیکه از منسوبین و یا اقربای اینجانب هستند و برای توصیه اشخاص و یا نصب و عزل اشخاص به مراکز مربوطه مراجعه می کنند به هیچوجه به آنان ترتیب اثر ندهند . منسوبین و نزدیکان مطلقا حق دخالت در اینگونه امور را ندارند . " (46)
فهرست منابع
1 - علی محمد اقتداری . سازمان و مدیریت . چاپ هفتم . انتشارات دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران
2 - قرآن کریم . سوره ابراهیم . آیه 1
3 - امام روح الله خمینی . تفسیر امام خمینی . حزب جمهوری اسلامی ص 101
4 - قرآن کریم . بقره . آیه 31
5 - قرآن کریم . تین . آیه 605
6 - صحیفه نور . جلد 1 ص 21
7 - صحیفه نور، جلد 1 ص 3
8 - صحیفه نور . جلد 1 ص 274 - 268 - امام روح الله خمینی . پرواز در ملکوت (اسرارالصلوة) به اهتمام سیداحمد فهری . ص 46
9 - اخلاق النبی و آدابه ص 212 - سیره نبوی منطق عملی در مدیریت 39
10 - تفسیر امام خمینی (ره) ص 102 - 101
11 - نامه ای از امام موسوی کاشف الغطا (ولایت فقیه) جهاد اکبر ص 255 - 244
12 - شرح فصوص الحکم ص 402 - 401
13 - عبدالله جوادی آملی، عرفان و حماسه . مرکز نشر فرهنگی رجا ص 18 - 17
14 - قرآن کریم . سوره انبیا آیه 107
15 - غلامعلی رجائی . برداشتهایی از سیره امام خمینی ویژگی های فردی ص 211
16 - منبع فوق . همان صفحه
17 - تفسیرالمیزان ج 3 . ص 158
18 - آداب الصلوة . ص 365 . موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
19 - کلمات قصار ص 124
20 - صحیفه نور جلد 10 ص 136
21 - کلمات قصار ص 129
22 - صحیفه نور جلد 20 ص 194
23 - صحیفه نور جلد 18 ص 43
24 - صحیفه نور جلد 7 ص 153
25 - سیدعلی خامنه ای، گفتاری درباره حکومت علوی ص 94 . حزب جمهوری اسلامی
26 - سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی در - ستوده - پیشین - جلد 4 ص 201 - 202
27 - صحیفه نور جلد 20 ص 239
28 - کوثر جلد 1 ص 431 - سیداحمد خمینی
29 - صحیفه نور جلد 5 ص 27
30 - صحیفه نور جلد 5 ص 27
31 - صحیفه نور جلد 5 ص 551 - 550
32 - منبع فوق
33 - صحیفه نور جلد 17 ص 161
34 - صحیفه نور جلد 17 ص 267 - 268
35 - صحیفه نور جلد 5 ص 296
36 - صحیفه نور جلد 20 ص 5
37 - صحیفه نور جلد 21 ص 49
38 - ولایت فقیه و جهاد اکبر . روح الله موسوی خمینی
39 - صحیفه نور جلد 3 ص 11
40 - منبع فوق جلد 3
41 - منبع فوق جلد 3
42 - غلامعلی رجائی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) ص 10
43 - منبع فوق ص 29
44 - منبع فوق ص 141
45 - منبع فوق ص 137
46 - صحیفه نور جلد 5 ص 187
47 - سیره نبوی منطق عملی در مدیریت . مصطفی دلشاد
48 - محمدحسن حسنی . نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی (ره)