آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

فعالیت‏حوزه در فرآیند توسعه بیشتر جنبه فرهنگى دارد. هدف ازاین فرهنگ تحقق کامل همه امکان‏هایى است که در ضمیر بشر نهفته‏است. بررسى فعالیت‏هاى روحانیان در بستر تاریخ نمایان‏گر آن است‏که فرهنگ سازى از دست‏آوردهاى مهم حوزه‏ها بوده است. ظهور وبروز چنین فرهنگى به چند مولفه وابسته است که به برخى از آن‏هااشاره مى‏کنیم:
1) تاثیر و رسوخ در باورها و اعتقادات مردم و یکدلى و یکرنگى‏با آنان; این تاثیر در صورتى که پایدار باشد زمینه‏ساز بسیارى‏از فعالیت‏ها خواهد شد. براى پایدارى تاثیر لازم است:
الف) فرهنگ عرضه شده داراى غناى لازم باشد.
ب) ارتباط دوسویه بین سخن‏گو و مخاطب بر قرار شود.
ج) از کلى‏گویى و عبارت‏پردازى‏هاى غیر هنرمندانه پرهیز شود.
«آقا نجفى‏» از حوزویانى است که با زبانى مردمى توانسته است‏آثار بجا و به یادماندنى «سیاحت‏شرق‏» و «سیاحت غرب‏» راتالیف و در ذهن و زبان مردم رسوخ کند.
2) تعیین فضاى مطلوب فرهنگى،
یافتن «آنچه باید کرد» از ضروریات هر نوع کوششى به حساب‏مى‏آید. تحقق این امر در پرتو مواجه فکرى حاصل مى‏شود، و هر چه‏تلاش‏ها جدى‏تر باشد نتیجه نیز کامل‏تر خواهد بود.
3) دست‏یابى به زبانى در خور;
زبانى کارآمد که به دور از موعظه و نصیحت مستقیم باشد داشتن‏زبان تبلیغ مناسب از مؤثرترین و پایدارترین اسباب اثرگذارى به‏شمار مى‏آید. «قرآن مجید» و «نهج‏البلاغه‏» سر مشق‏هاى جاودان‏چنین زبانى هستند. با این که هدف قرآن هدایت و ارشاد تمام‏مردمان است، اما این هدایت هرگز به صورت موعظه و پند واندرزهاى خشک و رسمى نیست. تمثیل‏ها و استعاره‏ها و مجازهاى‏هنرمندانه در سراسر قرآن به چشم مى‏خورد.
داستان «ذوالقرنین‏» از نمونه‏هاى این زبان ارشادى است. ایجازدر روایت چنین داستانى در سرحد کمال است، به گونه‏اى که دست‏یافتن به چنین ایجازى - در زمان حاضر - در نقل داستان، آسان‏نیست.
ایجازى که به قول «اهل بلاغت‏» اخلال در معنا ایجاد نکند.
داستان حضرت یوسف(ع) با توجه به ظرافت و حساسیت‏هایى که دارداز نمونه‏هاى بسیار بارز دیگر است. شرح بى‏پردگى‏هایى که در بطن‏داستان حضرت یوسف(ع) موجود است، آن‏چنان در پرده حجب و حیاعنوان شده است که خود مى‏تواند دلیلى بر عصمت و طهارت یوسف(ع)باشد.
این گونه هنرمندى‏ها در زبان کتب دینى فراوان به چشم مى‏خورد وبا گذر ایام، راز و رمز آن‏ها بهتر و بیشتر آشکار مى‏شود.
به هر حال بیان دینى در برخى دوره‏ها و عصرهاى پیشین شیوه‏مطلوب‏ترى داشته است و کاملا پیشروتر از زمان خود بوده است.
اما امروزه نمى‏شود ادعا کرد که زبان و فرهنگ تبلیغ دینى مطلوب‏است. معجزات و رفتار و کردار پیامبران نیز در جهت عینیت‏بخشیدن به زبان دین مؤثر بوده است. زیرا به این وسیله هنجارهابه کردارهاى عینى و ملموس‏ترى تبدیل مى‏شده است. امروزه نیز به‏تناسب محیط و به مقتضاى زمان به چنین هنرمندى‏هایى سخت‏محتاجیم.
4) تاثیر در زندگى روزمره مردم
عوام، حجم وسیعى از پیروان هر دین و آیین و مسلکى را تشکیل‏مى‏دهند. هر عقیده‏اى به هر مقدارى که بتواند آگاهانه، روشنگرعوام باشد به انجام کارى بزرگ توفیق یافته است. اگر زبان وبیان و روش تبلیغ، مردمى باشد و با هنرمندى، سرشته شود درلایه‏هاى درونى و سرشت انسان‏ها اثر مى‏گذارد. چنین الگوهایى که‏خود عین هنرند و یا لااقل هنر شناسند بسیار مورد نیاز زمان‏حاضر است. ما به دیندارانى نیازمندیم که زندگى‏شان عین هنرباشد. تا الگویى واقعى و راستین براى زمان خود و نسل‏هاى بعدباشند. در این صورت نه تنها عوام جذب این الگوها مى‏شوند وبلکه خطر عوام‏زدگى نیز کاهش مى‏یابد. از این دیدگاه «سعدى‏»مى‏تواند از زمره دیندارانى باشد که در سده‏هاى قبل توانسته است‏در اجتماع زمان خود و آینده و بین گروه‏هاى مختلف به حق‏تاثیرگذار باشد. «شهید مطهرى‏» نیز از جمله کسانى است که باتوجه به این رسالت‏خطیر در زمان حیات پربارشان در جهت محقق‏شدن چنین رسالتى تلاش و کوشش بسیار کرد، کوشش‏هایى که محققانه‏نیز بود. ایشان در باره شعر آسمانى حافظ، «تماشاگه راز» راتالیف کرد. «داستان راستان‏» را به رغم اعتراض‏هاى مختلف‏گردآورى و به دور از هر گونه تعصب به تحقیق و تالیف پرداخت.
از این رو شخصیت آن بزرگوار به وسیله دوست و دشمن مورد ستایش‏قرار گرفت. تا به حدى که به‏قول امام دشمنانش شخصیت ممتاز اورا برنتافتند و هنرش موجب شهادتش شد.
5) ارائه تحلیلى نو از حوادث و وقایع جارى زمان
تحلیل حوادث به شرطى که جذابیت‏هاى لازم را داشته باشد در فهم ودرک دیگران مؤثر باشد، در پذیرش عقاید مؤثر واقع مى‏شود.
6) رعایت انصاف در داورى‏ها
شخصیت هر کسى در شرایط و موقعیت‏هاى سخت‏بهتر شناخته مى‏شود. دراین موقعیت‏ها است که داورى‏ها و موضع‏گیرى‏ها سرنوشت‏ساز خواهدبود.
از دلایل محبوبیت‏شخصیت «شهید مطهرى‏» داورى‏هاى منصفانه ایشان‏است. وى به عنوان یک شخصیت فرهنگى در باره دوست و دشمن تعصبى‏نداشتند و حتى اگر کار فرهنگى ارزشمندى را از شرق‏شناسى‏مى‏دیدند، از آن به نیکى یاد مى‏کردند.
7) داشتن شناخت مناسب از مخاطب
8) شناسایى مقتضیات زمان
9) به وجود آوردن محیط مساعد فرهنگى
علاوه بر موارد بالا، پرهیز از سیاست زدگى و دورى از احساسات‏سطحى و زودگذر مى‏تواند شرایطى ایجاد کند که موجبات رونق بازارامور فرهنگى شود و از طرف دیگر ارضا کننده و مشوق اندیشمندان‏باشد. نمونه‏اى از فقدان فضاى فرهنگى، فعالیت‏هاى پرورشى مدارس‏است. این فعالیت‏ها عمدتا سمت و سویى تصنعى و کاذب دارد،مربیان پرورشى مدارس بعضا نه هنرمند و نه هنرشناس هستند گرچه افراد بسیارى نیز هنرمند و باارزش هستند - فعالیت‏هایى که‏توسط چنین مربیانى عرضه مى‏شود هیچ گونه ریشه و عمقى ندارد وزمینه‏ساز بى هویتى مى‏شود.اگر فعالیت‏هاى فرهنگى حوزوى نیز چنین‏شود، نه تنها فایده‏اى ندارد، بلکه ضررهایى را نیز در پى دارد.
10) روشنگرى هدف نهایى فعالیت‏هاى فرهنگى است. تمام دینداران‏به عنوان روشنگران، موظف‏اند، متحیران خاموش را به استدلال‏کنندگانى آگاه در آورند. این مهم در پرتو آزادى‏هاى معقول ومنطقى و هدف‏مند به دست‏خواهد آمد.

تبلیغات