آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


احزاب، امروزه یکی از ابزارهای مشارکت سیاسی مردم و مهار قدرت در جوامع دمکراتیک محسوب می شود. جوامعی که نظام سیاسی آنان بر انتخابات، پارلمان و امثال آن مبتنی است، وجود احزاب را یک ضرورت شمرده و فقدان آن را خلئی در صحنؤ سیاسی قلمداد می کنند، به طوری که هم مردم در انتخاب مدیران جامعه، نمایندگان مجلس و امثال آن دچار مشکل می شوند، و هم زمینؤ به صحنه آمدن افرادی که سابقه روشنی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی جامعه ندارند و یا لااقل برای مردم شناخته شده نیستند، فراهم است. از این رو احزاب را برای نهادینه و شفاف شدن فعالیتهای سیاسی لازم می شمارند.
برای احزاب سیاسی، آثار و فوائدی را برشمرده اند: سازماندهی نیروهای پراکنده، حمایت از حقوق فرد و جامعه در برابر تجاوز احتمالی دولتمردان به حریم آزادیهای سیاسی، ارتقای سطح آگاهیهای مردم در جامعه، نظم بخشیدن به فعالیتها و کاهش منازعات و تنشهای خشونت آمیز از جملؤ آنهاست. در جوامع پیشرفته که از یک طرف "تشخیص امور سیاسی و... تحلیل درست آنها از سوی مردم" دشوار بوده، و از طرف دیگر "پیچیدگی امور، سبب بروز اشتباهاتی از سوی دولت" می گردد و نیز "مردمی شدن امور سیاسی و رقابت بر سر زمامداری" از سوی دیگر، ضرورت بخش تشکیل احزاب و تشکلها دانسته شده و "آزادی احزاب و حقّ عضویّت در آنها"، "حقّ اجتناب ناپذیر مردم قلمداد می شود."(1)
در این بینش که خاستگاه آن غرب است، از اهداف اصلی احزاب سیاسی: "تلاش برای به دست گرفتن قدرت و حکومت" است.
در مقابل، پاره ای از شخصیّتهای سیاسی حتّی در جوامع دمکراتیک، وجود احزاب را نه تنها مفید نمی دانستند، بلکه به خاطر وجود مضرّاتی چند، آنها را برای موجودیّت دمکراسی خطرناک توصیف می کردند.(2) از نظر اینان احزاب عامل محدودیّت افراد بوده، و با آزادی ایشان که باید به تصمیمات حزب ملتزم باشند، مغایر است. همبستگی ملّی را درهم می شکند. دشمن دمکراسی بوده، و دسترسی بالسویه همه افراد جامعه به امکانات و مقامات و مشاغل اجتماعی و سیاسی را از بین می برد، و به همه مسائل جامعه رنگ و بوی سیاسی می دهد، با آنکه ممکن است فرهنگی، اقتصادی و یا مذهبی باشد.(3)
جوامع اسلامی و پدیدؤ احزاب
در جوامع اسلامی نیز برخورد با پدیدؤ حزب یکسان نبوده، و از سوی متفکّران مسلمان موضع گیری متفاوتی را برانگیخته است. برخی به لحاظ ترجیح نقاط مثبت حزب بر آفات آن، با تمسّک به ادلّه ای از کتاب و سنّت بر آن صحّه نهاده اند. ادلّؤ لزوم امر به معروف و نهی از منکر و نیز تایید فعالیّت گروهی از جوانان مکّه برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی از سوی پیامبر را از دلائل جواز، بلکه لزوم فعالیّت احزاب شمرده اند.(4)
چنانچه عدّه ای در نقطه مقابل با تمسّک به آیاتی چون هوَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَلا تَفَرّقُوای تشکیل احزاب را که عامل تفرقه و جدایی در جامعه اند، نفی و تاسیس و فعالیّت آنها را مردود دانسته اند.
مسالؤ احزاب، پدیده ای قابل تامّل و بررسی
امام خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی که به لحاظ بینش جامع و همه جانبؤ خود نسبت به اسلام و معارف و قوانین آن، قریب یک قرن در جریان مسائل سیاسی قرار داشت و حوادث و جریانات سیاسی جهان، به ویژه جهان اسلام را با حساسیّت دنبال می کرد، نسبت به "پدیده احزاب "دیدگاهی قابل توجّه و دقّت دارد. تامّل و مطالعه در نکاتی که ایشان در خصوص احزاب در غرب و ظهور آن در کشورهای اسلامی متذکّر شده و بر آنها انگشت اشارت نهاده اند، برای جوامع اسلامی بالاخص جامعؤ اسلامی ما، و همؤ علاقه مندان و محقّقان و فعّالان در عرصؤ سیاسی حائز اهمیّت است، به سادگی از کنار آنها گذشتن، نشانه "ساده اندیشی" و "عدم بلوغ سیاسی" است. چرا که مواضع ایشان در قبال مسالؤ احزاب، مواضع شخصیّتی است که عمری را در پیگیری مسائل سیاسی عامل سپری کرده و بیش از یک دهه با حضور فعّال خود در صحنؤ جهانی و هدایت انقلابی ـ اسلامی، سیاستهای جهانی و قدرتهای بین المللی را تحت الشعاع قرار داده و به شهادت دوست و دشمن، تصمیماتش در عرصه های گوناگون صائب بوده و همگان را به اعجاز واداشته است.
از شهید بهشتی(رض) نقل شده که می فرمودند: هرگاه حضرت امام در مساله ای نظری داشتند و مسئولان نظر دیگری داشتند و بر آن پافشاری می کردند و امام را متقاعد می نمودند که از نظر خویش صرف نظر کنند و به پیاده شدن نظر مسئولان رضایت بدهند، پس از مدتی می فهمیدیم که حق با امام بوده است.
آیة اللّه موسوی اردبیلی نیز این مطلب را یادآور شده و نتیجه گرفته اند:
"باید ماها تلاش کنیم آنجاهایی را که می دانیم امام یک نظر خاصّی در آنجا داده و ماها الاَّن مثلاً فکر می کنیم یا بر ما ثابت شده که آن روز هم اگر صلاح بود، امروز صلاح نیست، بهتر است این را با احتیاط عمل کنیم، چون نظر امام نظری نیست که آدم همین طوری بگوید، او یک آدمی بود آن طور می گفت، حالا یک کسی طور دیگری بگوید. حضرت امام را نباید این طوری تلقّی کرد."(5)
از اظهارنظرهایی که از این قبیل توسط افراد و شخصیّتهایی که سالها با حضرت امام آشنا بوده و از نزدیک تصمیمات ایشان را در مسائل گوناگون مشاهده و ثمرات آن را دیده اند، نمی توان به سادگی گذشت. هر چند در پاره ای از موارد بر ما ثقیل باشد، آرا و نظرات حضرت امام در خصوص مسالؤ احزاب نیز از این قاعده مستثنی نیست.
باری، دیدگاه ایشان را در این باره باید از این زاویه نگریست، که او شخصیّتی بود که در صدد ایجاد تحوّلی عظیم در صحنؤ بین المللی برآمد تا آنچه در جهان معاصر از سوی قدرتهای بزرگ با اهرمهای مختلف، به صورت قوانینی مقبول و اموری مسلّم درآمده، مورد بازبینی قرار گیرد. دچار خود کم بینی شدن و همه مفاهیمی را که در جوامع دمکراتیک غربی لازمؤ لاینفک جامعه شمرده شده، پذیرفتن و بی تامّل و درنگ، بی نقص تلقّی کردن و در صدد پیاده کردن همان نسخه در جامعه اسلامی برآمدن، از حکمت و دوراندیشی به دور بوده و با استقلال فکری و فرهنگی ما منافات دارد. امروزه پاره ای از مفاهیم فلسفؤ سیاسی که در دهه های گذشته اموری مسلّم فرض می شد، حتّی مورد بازبینی دانشمندان آن دیار قرار گرفته است، قابل انکار نیست که این همه تلاش در صحنؤ بین المللی و مظاهر متعدّد پیشرفت بشری در عرصه های گوناگون و از آن جمله عرصه های حقوقی و سیاسی، سبب تحقّق عدالت در جهان نگردیده و همواره قدرتمندان، زورمداران و سرمایه داران از همؤ امکانات بهره مند بوده و مستضعفان و مظلومان عالم تحت ظلم و چپاول و بیدادگری به سر برده اند.
اگر انقلابی که ایشان برپا نمود، در جهان کنونی طرحی نو در انداخته و نظام سیاسی مترقی و نوینی، هم به لحاظ قالب و هم به لحاظ محتوا به جهانیان و مسلمانان عرضه کرده ـ و اتّفاقاً رمز دشمنی مستکبران عالم را از این زاویه باید مورد توجّه قرار داد ـ همان طور که از دستاوردهای تمدّن بشری در عرصه های مختلف بهره گرفته و نقاط مثبت آن را برگزیده، و پاره ای از آنها را در سنجش با مبانی و ارزشهای اسلامی، تعدیل، تصحیح و یا نفی نموده، پدیدؤ احزاب سیاسی نیز به عنوان یکی از ابزارهای مشارکت سیاسی مردم، امری است که نیازمند دقّت و بررسی است.
حضرت امام خمینی در این باره دیدگاهها و نظراتی دارند که مروری بر مجموعؤ آنها، که هم به ریشه یابی تاسیس احزاب در کشورهای اسلامی پرداخته، هم به تفاوت وضعیّت احزاب در غرب و در ایران عنایت ورزیده، و هم عوارض منفی تشکیل احزاب را مورد بررسی قرار داده و هم در برابر پیشنهاد تاسیس حزب در دوران مبارزه ایستادگی نموده و هم...، در شرائط فعلی جامعؤ ما می تواند راهگشا و سودمند باشد. پدیدؤ "تحزّب" متناسب با اصول و معیارهای جامعؤ اسلامی و حکومت دینی، محتاج بازنگری است تا از جهت اهداف، عرصؤ فعالیّت، ارتباط با احزاب دیگر، ارتباط با مردم، ارتباط با حکومت روشن شود. ما در این مجال تنها در صدد ارائه رووس کلّی اندیشه های حضرت امام خمینی دربارؤ احزاب هستیم.
قبل از ورود به بحث و ارائه دیدگاههای حضرت امام خمینی در این زمینه ذکر این نکته لازم است که امام خمینی را نمی توان به طور کلّی مخالف "تحزّب و تشکّل" به شمار آورد، ایشان در عین حال که به "پدیدؤ احزاب سیاسی" که از دستاوردهای جوامع غربی است و به جوامع مسلمین نیز سرایت پیدا کرده، چندان خوشبین نبودند و در مباحث آینده به ارائه نظرات ایشان خواهیم پرداخت ـ در عین حال مخالف فعالیّتهای حزبی و تشکیلاتی نبودند، از این رو دیدگاه جامع حضرت امام پس از ملاحظؤ مجموعؤ این مقالات روشن خواهد شد. برای روشن شدن زوایای بحث احزاب سیاسی، پیگیری بحث در چهار محور لازم به نظر می رسد:
1ـ "تحزّب" و جایگاه آن در مکتب اسلام؛
2ـ "تحزّب" در جوامع اسلامی و جوامع دمکراتیک؛
3ـ روحانیّت و فعالیّت حزبی؛
4ـ تجربه فعالیّت احزاب در ایران.
محور اوّل خود موضوع مقالؤ مستقلی است که فعلاً به لحاظ آنکه حضرت امام نیز در این محور بحثی نکرده اند، از حریم بحث ما خارج است، لذا ضمن اشاره ای در این زمینه به محورهای دیگر خواهیم پرداخت.
فعالیّت احزاب در جوامع اسلامی و جوامع دمکراتیک
"تحزّب و تشکّل" و فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی در قالب حزب و تشکیلات، مسالؤ جدیدی نیست که نتوان سابقه و نمونه هایی در تاریخ اسلام برای آن یافت. بلکه از جهات مختلف می تواند مثبت و مفید باشد. از این رو به نظر می رسد که در اصل چنین فعالیّتی تردید وجود ندارد و بعید است در مکتبی که اهتمام فراوانی برای فعالیّتهای جمعی قائل است، مورد نهی قرار گرفته باشد. آنچه اهمیّت دارد، اهداف، انگیزه ها و نوع فعالیّتهای یک تشکّل است. از این رو حضرت امام می فرمودند: "این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایدؤ خوب است".(6)
آنچه مورد بحث است فعالیّت سیاسی در قالب "حزب سیاسی" به معنای متعارف آن در جوامع پیشرفته است، نگرش مکتب اسلام به این پدیدؤ نو چگونه است؟ همان طور که گذشت نگرشهای متفاوتی از سوی افراد و شخصیّت ها به این پدیده وجود دارد.
در این بحث که حضرت امام نیز متعرّض مباحث نظری "تحزّب" نشده اند، توقّف نخواهیم کرد؛ امّا تامّل در این باره که آیا "حزب" با مجموع آنچه که در جوامع دمکراتیک رایج است، که مهمترین نکتؤ آن، "فعالیّت سیاسی برای کسب قدرت می باشد" و احیاناً برای رسیدن به قدرت ارتکاب هر عملی تجویز می گردد، می تواند در مکتب ما امری مقبول و مطلوب باشد یا نیازمند بازنگری در بعضی از ابعاد است؟ یکی از مسائل اساسی در زمینؤ "حزب" تامّل و دقّت در این زمینه است.
آیا فعالیّت احزاب با شاخصه هایی که در جوامع غربی دارد، می تواند در یک نظام ارزشی و مبتنی بر مبانی دینی و اخلاقی مجاز شمرده شود و مصالح مردم مومن را تامین کند و رشد و تعالی فکری و معنوی ایشان را به دنبال داشته باشد؟ آیا فعالیّت احزاب سیاسی در جامعؤ اسلامی نباید با توجّه به این نکته باشد که چنانچه کسی برای پست و مقامی تلاش کند و آن را در اختیار بگیرد، در حالی که افراد لایق تر از او در جامعه وجود دارند، نوعی خیانت به جامعه است؟ توجّه به این نکات و امثال آن در فعالیّت یک حزب مطلوب در جامعؤ اسلامی ضروری است.
شهید مظلوم آیة اللّه بهشتی در وصف یک تشکّل سالم می فرمود:
"... تشکّل حق، تشکّلی است که انحصارطلب نیست، تشکّل سالم، تشکّلی است که یک نظام ارزشی را روشن و صریح مطرح می کند. می گوید: ما پاسدار این نظام ارزشی هستیم، پاسدار این ارزشها هستیم، هر کس این ارزشها را دارد مورد حمایت است، خواه داخل تشکیلات (به عنوان حزب) باشد، خواه نباشد، هر کس این ارزشها را ندارد، این مورد انتقاد ماست، خواه عنصر تشکیلات باشد، خواه نباشد."(7)
تشکّل سالم در نظام اسلامی، برای رضای خدا فعالیّت می کند، برای اعتلای کلمؤ اسلام و عزّت مسلمانان تلاش می کند، به ارزشها و موازین اخلاقی پایبند است هرچند به ضرر تشکیلات باشد. اعضای حزب را ـ در صورت نپذیرفتن تصمیمات حزب ـ مجبور به پذیرش نمی کند، حریّت و آزادی آنان را سلب نمی کند. برای تامین منافع حزبی، اصول و مبانی اعتقادی، ارزشی و ملّی را زیر پا نمی نهد، برای جلب آرای بیشتر به عوام فریبی متوسّل نمی شود، تبعیضی میان اعضای حزب و دیگران در دستیابی به مشاغل و امکانات قائل نیست و مسئولیتها را بر معیار لیاقت و شایستگی استوار می سازد، نه عضو حزب بودن و به نظر می رسد که برای فعالیّت سالم حزبی در جامعؤ اسلامی طرحی نو لازم است تا در عین برخورداری از نقاط مثبت حزب، نقاط منفی آن را نداشته باشد.
به هر حال از این مسائل ارزشی و معیارهای اسلامی در فعالیّت احزاب سالم که بگذریم، جامعؤ اسلامی به لحاظ برخورداری از منطقی قوی، با فعالیّت احزاب در چهارچوب قانون ـ هر چند احزاب مطلوبی از نظر اسلامی نباشند ـ مخالفتی ندارد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی اصل 26 آمده است:
"احزاب، جمعیّتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیّتهای شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملّی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت."
حضرت امام خمینی نیز با فعالیّت احزاب متعدّد، با فرض "تفاهم بر اصول" و "وحدت مقصد" مجاز می دانستند. در عین حال، مردم را به فعالیّت سیاسی در قالب حزب تشویق نمی کردند، بلکه به لحاظ عملکرد احزاب در جوامع اسلامی و کشور ایران پس از مشروطه و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیّت حزبی خوشبین نبودند. به طوری که هنگام نصب یکی از اعضای نهضت آزادی به نخست وزیری دولت موقّت، آن را مشروط به فراغت از فعالیّت حزبی نموده و در حکم نخست وزیری وی مرقوم نمودند:
"...جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقّت می نمایم..."(8)
این حساسیّت در مورد فعالیّت حزبی روحانیّت به مراتب شدیدتر بود، به طوری که در مقاطع مختلف نهضت با تاسیس حزب از سوی روحانیان مبارز و حاضر در صحنه مخالفت کردند، منشا این حساسیّت گذشته از آفاتی که بر فعالیّت حزبی مترتّب می شد، به جایگاه خاصّ این قشر در جامعه مربوط می شود.
روحانیّت و فعالیّت حزبی
بارها شاگردان ایشان در ضرورت تاسیس حزب و فعالیّت در چهارچوب حزب و فوائد آن با ایشان سخن گفته، و خواستار تشکیل حزب شدند؛ امّا هر بار با مخالفت صریح و قاطع ایشان روبرو گشتند. ایشان برای روحانیّت جایگاهی فراتر از احزاب و گروهها قائل بود و به نظر می رسد که تاسیس حزب را نوعی تنزّل دادن روحانیّت از مقام و موقعیّتش می دانستند. ذکر نمونه هایی از موضع گیری امام در برابر پیشنهاد تشکیل حزب، ما را در آشنا کردن به ظرافتهای دیدگاه ایشان یاری می کند.
* شاید اوّلین بار پیشنهاد تاسیس حزب توسّط روحانیّت در سال 1341 و پس از آزادی حضرت امام از زندانی در پادگان عشرت آباد، توسّط یکی از علما مطرح شد،(9) وی خواستار تاسیس دو حزب علنی و سرّی بود تا نهضت در پرتو آن پیگیری شود، چکیده ای از گفتگوی وی را با حضرت امام که خود نقل می کند، ملاحظه نمائید:
امام: "حزب به هیچ درد نمی خورد، نه حزب سرّی و نه حزب علنی، همین طور مردم را حرکت می دهیم."
عرض کردم: "آقا! فردا مجلس تشکیل می شود، وقتی وکلا در مجلس بنشینند و قانون بگذرانند، شما چه قسم جلوی مجلس را می گیرید؟"
امام: "مردم را می فرستیم بروند درِ مجلس را بشکنند و داخل شوند."
حضرت امام پس از شنیدن شمه ای از فوائد حزب، بار دیگر می فرمایند: "ابداً به هیچ وجه من الوجوه حزب صلاح نیست، به هیچ وجه من الوجوه اسم حزب را نباید آورد".
وی علّت مخالفت امام را این گونه تحلیل می کند: "البتّه فرمایش ایشان از یک جهت تمام است، از جهت کسی که مرجع تمام مسلمین است، آن وقت حزبی به نام خودش تشکیل دهد، این صحیح نیست".
* یکی دیگر از اساتید حوزه و شاگردان ایشان(10) در اوج مبارزات و پس از روی کار آمدن شریف امامی که تشکیل احزاب را آزاد اعلام کرد، به نمایندگی از روحانیّت متعهد و مبارز ـ در نجف اشرف ـ به دیدار امام شتافت و ضمن بیان مطالبی نظر ایشان را دربارؤ تشکیل حزب جویا شد؛ ولی امام در پاسخ فرمودند:
"ما نباید حزب تشکیل بدهیم، آیا بهائیها هم حزب تشکیل بدهند، ما هم حزب تشکیل بدهیم؟ ما باید همچون گذشته با فقه و فقاهت و اجتهاد سر و کار داشته باشیم و در این محور حرکت کنیم تا بتوانیم مردم را بسیج کنیم".
* یکی دیگر از علمای مبارز و از شاگردان مکتب حضرت امام، همین ماجرا را در خاطرات خویش بازگو کرده اند:
"در همان روزهای آزادیِ من از زندان، بحث حزب شده بود و تلاشی هم برای فراهم کردن مقدّماتش کرده بودیم؛ امّا با مخالفت امام رو به رو شده بود، امام از اوّل نسبت به حزب بدبینی خاصّی داشتند و آن را موجب تفرقه می دانستند. امام که در عراق بودند، آقای طاهری خرم آبادی سفر به آنجا برای نظرخواهی از ایشان داشتند، که پاسخ امام منفی بود."(11)
به نظر می رسد که این حسّ در وجود حضرت امام تا پس از پیروزی انقلاب نیز وجود داشت و از ورود روحانیّت بالاخص در سطوح عالی به حزب سیاسی، حساسیّت داشته و با آن مخالفت می ورزیدند.
ایشان اساساً شان و موقعیّت و رسالت روحانیّت را در جامعه، فراتر از فعالیّت حزبی می دانستند، به طوری که در نزاع میان احزاب و گروهها بتواند نقش وحدت بخش خود را ایفا کند و ملجئی برای مردم باشد.
به شواهدی در این باره اشاره می کنم. آیة اللّه هاشمی رفسنجانی در خاطرات خویش از دوران مبارزه و اوائل پیروزی انقلاب، دربارؤ تاسیس حزب جمهوری اسلامی ـ که حضرت امام قبلاً با تاسیس آن مخالفت کرده بودند ـ مطلب را این گونه نقل نموده و موضع امام و نوع عکس العمل ایشان را بیان می کنند:
"اوّلین چیزی که در آن شرائط ـ پس از پیروزی انقلاب ـ به ذهن ما رسید، خلا تشکیلات بود، همه دوستان احساس کرده بودند که اگر ما تشکیلات درستی داشته باشیم، دچار این آشفتگی نمی شدیم... من رفتم خدمت امام و مطرح کردم که همه به این نتیجه رسیده ایم که نقص اساسی ما نداشتن حزب است. امام گفتند: بروید تشکیل بدهید."(12)
آیة اللّه طاهری خرم آبادی نیز پس از نقل ماجرای ملاقاتشان با حضرت امام، به راقم این سطور فرمودند:
"حضرت امام حتّی پس از پیروزی انقلاب مخالف تاسیس حزب از سوی روحانیّت بود، اگر در مقطعی از بعضی از آقایان در حزب جمهوری اسلامی حمایت کردند، در واقع حمایت از آن اشخاص بود، نه حمایت از حزب، امام به فعالیّت حزبی چندان اعتقادی نداشت".
این نکته را از یکی از بزرگان نیز که مستقیماً از حضرت امام نقل می کرد، شنیدم که وقتی سخنی از مشکلات حزب بود، و به امام عرض کردیم که شما به حزب کمک کردید، حمایت نمودید، فرمودند: "من شما را می شناختم و به شما کمک کردم، نه به حزب".
علی ایّ تقدیر، حضرت امام اوّلاً، به خاطر سابقؤ سوء احزاب در ایران و نقش اجانب در این راستا که در پی خواهد آمد؛ ثانیاً، به خاطر مفاسدی که معمولاً بر تشکیل احزاب مترتّب می شود که مهمترین آن تفرقه و اختلاف و دشمنی است؛ ثالثاً، اعتقاد به جایگاهی فراتر از حزب برای روحانیّت، نسبت به تشکیل حزب توسّط روحانیّت خوشبین نبودند.
گویا شهید مطهری نیز از تشکیل حزب توسّط روحانیت و تنزّل جایگاه آن در حدّ یک حزب سیاسی نگران بوده و در صدد بود تا موضوعی را تحت عنوان "خطر حزب" با حضرت امام در میان بگذارد؛ اما شهادت ایشان مانع از آن شد.(13)
این حساسیّت در مورد ورود روحانیّت به احزاب ناسالم و منحرف شدیدتر بوده و عکس العمل ایشان را به دنبال داشت، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین محمّد تقی فلسفی که در ارتباط مستقیم با تلاش حضرت امام برای جدا کردن آقای شریعتمداری از حزب خلق مسلمان ـ که ارتباط بعضی از سران آن با بیگانگان پس از تسخیر لانؤ جاسوسی آمریکا برملا شد ـ بود، در این باره می گوید:
امام فرمودند:
"ما می دانیم که اجانب بخصوص آمریکا با این انقلاب خیلی دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه می زنند. حالا اوّل کار است که آمده اند و حزب درست کرده اند. این حزب خلق مسلمان علی التحقیق ریشؤ خارجی دارد. مشکل این است که آقای شریعتمداری به نام یک آیة اللّه وابستگی خودش را به این حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفی کرده است؛ یعنی بین این حزب و بین آقای شریعتمداری ارتباط، هماهنگی و همرنگی برقرار است. این کار خیلی خطرناک است، ممکن است تمام زحمتها به هدر برود."(14)
از دیدگاه حضرت امام در خصوص فعالیّت حزبی روحانیّت که بگذریم، اساساً آن بزرگوار دربارؤ پدیدؤ احزاب در جوامع اسلامی و خاستگاه آن در غرب، نظرات قابل توجّه و دقّتی داشتند که به اجمال مروری بر آن خواهیم داشت.
تجربه فعالیّت احزاب در جوامع اسلامی
شاید حساسیّت شدید امام به فعالیّت روحانیّت در قالب حزب تا حدّ زیادی به وضعیّت متعارف فعالیّت احزاب سیاسی نیز مرتبط باشد، اصولاً حضرت امام به لحاظ خاستگاه احزاب سیاسی و ورود آن به جوامع اسلامی و آثار و پیامدهایی که در این جوامع و "بخصوص در دو مقطع پس از مشروطه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران" دیدگاههایی در این باره داشتند.
ظهور احزاب در جوامع اسلامی، پدیده ای استعماری
امام خمینی که با نگرش الهی و ژرف خویش ماهیّت مستکبران عالم را به خوبی می شناخت، با شیوه های گوناگون استعماری با هدف تسلّط بر عالم و چپاول ذخائر آنان آشنایی کامل داشت، قیام و مبارزه علنی و مستقیم او قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در طیّ ربع قرن با استبداد داخلی و استکبار جهانی، و خنثی کردن نقشه های آنان گواه صادقی بر این مدّعاست. ایشان به پدیده هایی همچون "ناسیونالیسم و ملی گرایی" ، "فرقه های نوظهور مذهبی"، و "احزاب سیاسی" در کشورهای اسلامی به دیدؤ تامل نگریسته(15) و از خود حساسیّت نشان داده، به ریشه یابی پرداخته و دستاوردهای آنها را مورد توجّه قرار می دادند. ایشان در این باره می فرمایند:
"اصل این احزابی که در ایران در صدر مشروطیّت پیدا شده است، آنکه انسان می فهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است و خدمت به دیگران بعضی از آنها کرده اند. من این طور احتمال می دهم که در سایر ممالک که آن وقت، مهم انگلستان بوده است، آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقب افتاده و ممالکی که از آنها استفاده می خواستند بکنند."(16)
و در بیانات دیگری در این باره می فرمایند:
"اسلام و مذهب مقدّس جعفری سدّی است در مقابل اجانب و عمّال دست نشاندؤ آنها ـ چه راستی و چه چپی ـ و روحانیت که حافظ آن است، سدّی است که با وجود آن اجانب نمی توانند به نحوی که دلخواه آنهاست، با کشورهای اسلامی و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرنهاست که با نیرنگهای مختلف برای شکستن این سدّ نقشه می کشند، گاهی از راه مسلّط کردن عمّال خبیث خود بر کشورهای اسلامی، و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیّت و بهائیّت و وهابیّت، و گاهی از طریق احزاب انحرافی."(17)
ایشان علّت تاسیس احزاب در جوامعی مثل ایران را گذشته از مکتب اسلام و تشیّع، ترس استکبار از "اجتماعی توده ای" شمرده اند، چرا که در جامعه ای توده ای، مردم متّحد و مجتمعند و به سان سدّی در برابر نفوذ آنان در صف واحدند، نفوذ به این صف جز با گسستن آن از راههای مختلف ممکن نیست، ایشان دست پلید انگلستان را در این زمینه می دیدند و سخنان فریبندؤ آنان را یادآور می شدند:
"اساساً باب احزاب از اوّل که پیدا شده است، اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر می رسد که با دست دیگران، برای اینکه اینها با هم مجتمع نشوند؛ و آنها از اجتماع یک توده ای می ترسند، از این جهت به واسطؤ اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزی، صورتی اینجا درست کردند که اینها ببینند که مثلاً در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلاً کذا، خوب ما هم خوب است داشته باشیم؛ امّا آنها یک جور دیگر فکر می کنند، اینهایی که از آنها اخذ می کنند، یک جور دیگر فکر می کنند، اینها وقتی که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهؤ مخالف و دو جبهؤ دشمن تشکیل می دهند، این دشمن اوست، او هم دشمن اوست و آنها استفاده اش را می کنند، آنها بازی می دهند اینها را که البته مملکت متمدّن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد..."(18)
تشکیل گستردؤ احزاب پس از دو واقعؤ مهمّ مشروطیت و انقلاب اسلامی در ایران که برای پایان بخشیدن به سلطؤ استعمارگران در این کشور رخ داد، و عملکرد آنان در صحنؤ اجتماعی و سیاسی، انحراف نهضت مشروطه و منزوی کردن رهبران مذهبی و مردم متدیّن و سیطرؤ مجدّد پنجاه سالؤ بیگانگان بر این ملّت، و نیز عملکرد احزاب و گروهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، واقعی بودن تحلیل حضرت امام را از تاسیس احزاب در این کشور نشان می دهد، هر چند ایشان به صورت احتمال مطرح کرده اند.
یکی از مورّخان معاصر، در تحلیل حوادث پس از نهضت مشروطه می نویسد:
"در انقلاب مشروطیّت، مراکزی که کارساز بود و قدرت حکّام را می شکست، مساجد و تکایا و حسینیه ها بود که طبیعتاً در اختیار علمای دین بود، در جریان انقلاب مشروطیّت قدرتهای بیگانه محاسبه کردند که اگر وحدّت ملّت با قداست روحانیّت و هدایت آنها اساس کار باشد، جایی برای آنها نخواهد بود و به همین علّت با استفاده مستقیم و غیرمستقیم از همان افراد متجدد علاقه مند به تمدّن غرب، انجمنها و کانونها و محفلها درست کردند و فرماندهی که در مساجد و تکایا با روحانیّت بود، در این مراکز به عهدؤ شبکه ها و لژهای فراماسونری قرار گرفت، قشر فرنگ رفتؤ ایران با استفاده از امکانات و تبلیغات حساب شده و بعضاً مخفی و نامرئی به نوعی توان ابراز وجود و اعلام نظر یافت. فریاد ضدّ استبدادی خواست عمومی برای تشکیل عدالتخانه و اجرای مقرّرات اسلام با تمایل ایشان به ایجاد حکومتی به سبک انگلیس درهم آمیخت."(19)
امام خمینی، سرسپردگی اجانب، خیانت به ملّت، فقدان شمّ سیاسی و هوای نفس را شاخصه های مجموعؤ احزاب سیاسی می شمردند؛ عناصری که هر کدام برای "سلب اعتماد مردم" و مخالفت با موجودیّت و فعالیّت احزاب کافی است.
خلاصه، عملکرد احزاب در تاریخ ملّت ایران، عملکردی منفی و غیرقابل دفاع است، از این رو بدبینی مردم نسبت به "حزب گرایی" امری طبیعی است. نفاق غالب رهبران احزاب که با شعارهای فریبنده به دنبال جلب اعتماد مردمند، شعارهای چپ گرایانه بعضی از آنان علی رغم ماهیّت آمریکایی شان، رفتار نادرست آنان با مردم، جدایی و دشمنی با احزاب دیگر و قدرت طلبی که بسیاری از آنها از شاخصه های حزب در جوامع دمکراتیک محسوب می شود و البته از "حزب" با چنین ماهیتی که کسب قدرت مهمترین هدف آن به شمار آید، و در این راه، استفاده از هر وسیله ای قابل توجیه شود، انتظاری جز این نیست، از عوامل بی اعتمادی مردم به احزاب و گروههاست. کارنامؤ سیاه اکثر احزاب و گروهها پس از مشروطیّت، و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هم به لحاظ کمیّت و ظهور دهها حزب خلق الساعة و هم به لحاظ کیفیّت، اهداف و عملکردها، جایی برای "اعتماد و حسن نیّت" نسبت به فعالیّت حزبی باقی نگذاشت.
انقلاب اسلامی و آزادی احزاب
حضرت امام خمینی در جایگاه رهبری انقلاب اسلامی، پس از پیروزی انقلاب برخلاف انقلابهای دیگر که مخالفان را سرکوب و جوّ خفقان در کشور ایجاد می کنند و تا زمان تثبیت اوضاع، هر صدای مخالفی را در نطفه خفه می کنند، با الهام از فرهنگ متعالی اسلام و سیرؤ رسول گرامی اسلام ء پس از فتح مکّه، علی رغم سابقؤ بد احزاب در ایران، هیچ گونه محدودیّتی برای فعالیّت سیاسی ـ اجتماعی اعمال نکردند و همه احزاب، حتّی احزاب کمونیستی و احزابی را که در سرسپردگی آنها به بیگانگان تردیدی وجود نداشت، در اظهار عقیده و فعالیّت سیاسی آزاد گذاشتند و با جملؤ معروف "آزادی احزاب آری، توطئه نه" مرز فعالیّتها را مشخّص کردند؛ امّا عملکرد زشت احزاب و گروهها تا آنجا پیش رفت که در مرکز پایتخت و دانشگاه تهران اتاق جنگ برای تجزیؤ بعضی از استانهای کشور همچون کردستان تشکیل داده و به هدایت تجزیه طلبان مشغول شدند، و بار دیگر بر دیدگاه حضرت امام نسبت به ماهیّت احزاب و نقش بیگانگان در این وادی، مُهر تایید زدند. جاسوسی برای بیگانگان، خیانت به مردم، ترور، قتل و غارت، دزدی، تهمت، نقض قوانین، توطئه، کودتا در کارنامؤ مجموعه احزاب و گروههای سیاسی منحرف در این مقطع به چشم می خورد.
امام خمینی با هوشیاری کم نظیر خود، در پاره ای از موارد و دربارؤ بعضی از احزاب اظهارنظر صریحی دارند، حزب توده را حزب چپ نمای آمریکایی می دانستند،(20) درباره حزب خلق مسلمان معتقد بودند که "علی التحقیق ریشؤ خارجی دارد" و تمام سعی خود را برای جدا کردن آقای شریعتمداری از این حزب نمودند؛ امّا سودی نبخشید.(21)
سران سازمان منافقین را افراد فاسدی می دانستند که برای منافع اجانب، دختران و پسران جوان را فریب می دهند. عملکرد نکبت بار این سازمان، عمق بینش حضرت امام در دوران مبارزه را مبتنی بر عدم حمایت از آنان نشان می دهد.
اختلاف و دشمنی، آفت احزاب در ایران
یکی از اشکالات حضرت امام به فعالیّت احزاب سیاسی در ایران، "ساده لوحی و فقدان بینش سیاسی" در اکثر آنان بود. حتّی ملّی گرایان و مدّعیان وطن پرستی و وطن دوستی نیز نتیجؤ عملکردشان به ضرر مردم و به نفع بیگانگان منتهی می شد. اختلاف و دشمنی واقعی بین احزاب سیاسی در ایران از آفات مهم فعالیّت احزاب شمرده می شود. امام خمینی یکی از تفاوتهای "وضعیّت احزاب در ایران" را با "وضعیّت احزاب در غرب" در همین نکته می شمردند که اختلاف در بین آنها "صوری" و به تعبیر دیگر برای "بازی دادن مردم" است؛ ولی در بین ما منشا تفرقه و دشمنی واقعی است، به طوری که منافع ملّی، قربانی منافع گروهی و نزاعهای حزبی می شود.(22)
و به قول سید جمال الدین اسدآبادی در جمله ای که منسوب به اوست "الحزبیة فی الغرب دوأ و فی الشرق دأ". ایشان برای وحدت در جامعه نقش بسیار مهمّی قائل بودند، از این رو از فعالیّتهای تفرقه انگیز احزاب گلایه داشتند و می فرمودند:
"... اگر همه در یک مسیر می رفتند باز مضایقه نبود که گروههایی هم در مسیر واحد، لکن دستهای خبیث اجانب در کار است که شما را ندانسته گروه، گروه کنند و مخالف با هم."(23)
ضمن ابراز تاسف از انحرافات و عملکرد خیانت بار احزاب سیاسی پس از پیروزی انقلاب که از آزادی و رحمت جمهوری اسلامی سوء استفاده کردند، با آنان اتمام حجّت کرده و می فرمودند:
"ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل می کنند، می گذاریم عمل کنند و باقی همه را ممنوع اعلام می کنیم... هرچه می خواهند روزنامه های خارج بنویسند، هرچه می خواهند توابع صهیونیستها و امثال اینها فریاد بزنند."(24)
ملاحظه می شود که آنچه از نظر ایشان ممنوع و آزار دهنده و برخلاف مصالح ملّی کشور بود، "خیانت و توطئه" احزاب بود، نه فعالیّت سالم سیاسی، از این رو برای رفع ابهام از ذهن کسانی که پس از پیشنهاد ایشان مبنی بر تاسیس "حزب جهانی مستضعفین"، در پیامی که به مناسبت عید فطر در سال 1358 صادر کردند، فرمودند:
"ما که گفتیم حزبی به نام مستضعفین در همؤ دنیا [تشکیل شود] معنایش این نبود که حزبهای صحیحی که در ایران هست، نباشد، حزبهای منطقه ای علیحده است... در منطقه ها احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام که توطئه معلوم نشده است."(25)
البته "حزب جهانی مستضعفین" را از دیدگاه ایشان، یک "حزب سیاسی مصطلح" تلقّی کردن، چندان با نگرش ایشان به پدیدؤ احزاب سیاسی منطبق نیست، به نظر می رسد که ایشان به تشکلّی همچون "بسیج" با تفکّر بسیجی نظر داشت تا احزاب سیاسی.
در سالهای اخیر هم پس از جدایی گروهی از روحانیون از "جامعؤ روحانیّت مبارز" و "تاسیس مجمع روحانیون مبارز" در اظهار نظری فرمودند: "تشکّل جدید مفهومش اختلاف نیست"(26)؛ امّا به هر دو جریان تذکّراتی نیز دادند تا مفاسد و مضرّات فعالیّت متعارف حزبی، بر فعالیّت آنان مترتّب نشود.
از مجموع فرمایشات ایشان برمی آید که با وجود احزاب سالم با ایدؤ صحیح و اعضای سالم(27) به شرط وحدت مقصد و تفاهم با یکدیگر در راستای منافع و مصالح ملّی و جمهوری اسلامی مخالفتی نداشتند؛ امّا نسبت به بروز اختلاف و دشمنی نگران بوده و بیش از همه بر این نکته سفارش می فرمودند.(28) حتی حزب معتبری چون حزب جمهوری اسلامی با آن شخصیّتهای برجسته از بیم بروز و گسترش اختلاف و تفرقه میان نیروهای انقلاب تعطیل و فعالیّت هایش متوقّف شد(29). از همین نقاط عمق بینش حضرت امام علی رغم سفارش علاقه مندان و معتمدان ایشان، در مخالفت با تاسیس حزب از سوی روحانیّت آشکار می شود. به تحلیلی گویا در این زمینه توجّه نمائید:
"در جریان پیروزی انقلاب اسلامی اگر نقش فراحزبی امام خمینی و شیوه های بدیع او که هیچ گونه شباهتی به فعالیّتی سیاسی احزاب متداول نداشت، نمی بود و اگر انقلاب اسلامی نیز مانند نهضتها و جنبشهای سابق در ایران و معمول در دیگر بلاد اسلامی در اختیار احزاب سیاسی (به معنای مصطلح) آن قرار داشت، سرنوشت انقلاب نیز در همان روزهای نخست پیروزی دچار همان آفات و انحرافات می شد. برای اثبات این مدّعا کافی است مطالب یک ماه مطبوعات ایران که در روزهای قبل از پیروزی عمدتاً در اختیار تشکیلات سیاسی و عوامل آنها قرار داشت ملاحظه شوند که چگونه هر حزب و دسته ای که به دهها و صدها رسیده بودند، هر یک به تنهایی مدّعی تمامی مسائل انقلاب بود و دیگران را منحرف، خائن و امثال آن می شمرد."(30)
نتیجه آنکه:
اوّلاً، فعالیّت سالم حزبی از دیدگاه حضرت امام بلامانع است، مشروط به رعایت مصالح ملّی و جامعؤ اسلامی.
ثانیاً، ایشان به لحاظ تجربؤ ناموفّق فعالیّت احزاب سیاسی در ایران و سرسپردگی بسیاری از آنان به بیگانگان، به فعالیّت سیاسی در قالب حزب خوشبین نبوده و مردم را بدان تشویق نمی کردند.
ثالثاً، از تفرقه، اختلاف و دشمنی بین احزاب و جریانات سیاسی نگران بودند، در عین حال که لازمه تشکّلهای گوناگون را بروز اختلاف نمی شمردند، مع ذلک فعالان سیاسی را به مراعات وحدت و مصالح جامعه اسلامی دعوت می نمودند.
رابعاً، برای روحانیّت جایگاهی والا در جامعه قائل بودند، از این رو فعالیّت سیاسی آنان را در قالب حزب سیاسی متعارف نمی پسندیدند و با آن مخالفت می کردند.
به نظر می رسد امروز که سخن از توسعؤ سیاسی در جامعؤ اسلامی و نوپای ما مطرح است و فعالیّت سیاسی احزاب یکی از مظاهر توسعؤ سیاسی شمرده می شود، تامّل در "پدیدؤ احزاب سیاسی"، اهداف، انگیزه ها، ارتباط آنها با یکدیگر، ارتباطشان با ولایت فقیه به عنوان رکن جامعه و امثال آن امری ضروری است، شاید تجدید نظر در پاره ای از عناصر و مفاهیم "احزاب سیاسی" متعارف در جوامع پیشرفته، لازم باشد تا فعالیّت سیاسی در این قالب با ارزشها، تعالی دینی و مبانی و ارکان جامعؤ اسلامی ما هماهنگ شود و نگرانیها به حدّاقل برسد. به هر حال طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران "برخورداری از فضای سالم اجتماعی برای رشد و تعالی معنوی" یکی از حقوق مسلّم مردم است، چنانچه احزاب سیاسی برای ایجاد چنین فضایی نقشی هم ایفا نکنند، لااقل نباید در جهت ناسالم شدن این فضا تلاش نمایند، بلکه در یک جامعؤ اسلامی، احزاب سیاسی می توانند با فعالیّتی سالم در جهت ایجاد این فضا برای مردم نقش آفرینی کنند.
پاورقی ها:
1ـ ر.ک. به سیّد محمّد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ ج1، ص230 به بعد.
2ـ حسن محمّدی نژاد، احزاب سیاسی؛ ص46.
3ـ حجّت اللّه ایّوبی، احزاب سیاسی از دیدگاه اسلام، پایان نامه کارشناسی ارشد از دانشگاه امام صادق(ع).
4ـ حقوق اساسی جمهوری اسلامی؛ ج1، ص231.
5ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ 17/3/1373؛ ص14.
6ـ امام خمینی، صحیفؤ نور؛ ج16، ص133.
7ـ حزب جمهوری اسلامی؛ جزوؤ شماره1.
8ـ صحیفؤ نور؛ ج5، ص27.
9ـ سید محمّد حسین طهرانی، وظیفؤ فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام؛ تنظیم از شیخ محسن سعیدیان، ص93 به بعد.
10ـ آیة اللّه سید حسن طاهری خرم آبادی برای نویسنده نقل کردند.
11ـ اکبر هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه؛ ج1، ص 337.
12ـ همان؛ ص 336.
13ـ شیخ شهید؛ ص 49.
14ـ محمّد تقی فلسفی، خاطرات و مبارزات؛ ص 367 به بعد.
15ـ صحیفؤ نور؛ ج1، ص229.
16ـ صحیفؤ نور؛ ج4، ص89.
17ـ صحیفؤ نور؛ ج1، ص22.
18ـ صحیفؤ نور؛ ج4، ص89.
19ـ سیّد جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ ج1، ص134.
20ـ صحیفؤ نور؛ ج8، ص187.
21ـ محمّد تقی فلسفی، خاطرات مبارزات؛ ص367.
22ـ صحیفؤ نور؛ ج4، ص89.
23ـ صحیفؤ نور؛ ج8، ص41.
24ـ همان؛ ص244.
25ـ همان؛ ص 267 ـ 268.
26ـ صحیفؤ نور؛ ج21، ص48.
27ـ صحیفؤ نور؛ ج15، ص177، بیانات حضرت امام در جمع نمایندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.
28ـ در بسیاری از سخنرانیهای حضرت امام، بر ضرورت وحدت و اجتناب از اختلاف تاکید شده است.
29ـ صحیفؤ نور، ج20، ص92.
30ـ کوثر؛ ج3، ص247.
پ

تبلیغات