آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


انقلاب ایران به سال 1979- 1978، در نوع خود و در تاریخ جهان بی نظیر است. در یکسوی این مبارزه تمام آحاد مردم (همگی بی سلاح و با دستان خالی) و در سوی دیگر آن مقتدرترین پادشاه خاورمیانه، ژاندارم غربگرای خلیج (فارس)، خاندان و اطرافیان او قرار داشتند که از سوی ارتشی مدرن حمایت می شدند. در ژانویه 1978 بحران، نظام شاهنشاهی را فراگرفت. بعد از سیزده ماه تظاهرات و راهپیماییهای اعتراض آمیز و دسته جمعی که به کشته شدن بیش از بیست هزار تن و زخمی و مجروح شدن بیش از صدهزار تن انجامید، بالاخره استبداد مطلقه خاندان پهلوی از هم فروپاشید.
فشار و شکنجه های طاقت فرسا از یکسو و گسترش و رواج فساد همچون غده سرطانی در قلب نظام سیاسی ایران و به خصوص فساد و آلودگی خاندان حکومتی، دو عامل عمده انقلاب محسوب می شوند. هر چند اقشار مختلف مردم در این مبارزه و اعتراض هم صدا و هم پیمان بودند ولی عنصر اساسی این نهضت، قیام اعتراض آمیز روحانیون شیعه و مسلمانی بودند که توسط مراجع تقلید بزرگ رهبری می شدند. جهش، عمق و قاطعیت مخالفت و اعتراض، شور و شوق آزادیخواهانه انقلاب مردم ایران وسعت فوق العاده به خود گرفت برای مثال سه بار شاهد بودیم که چیزی در حدود سه میلیون تن در شهرهای بزرگ به خیابانها ریختند و علیه رژیم به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند. بی شک این تظاهرات در میان مهمترین و عظیم ترین راهپیماییهای مردمی قرار داشته و در طول تاریخ بی نظیر بوده اند. (1)
مجتهدان و مراجع بزرگ تقلید در این قیام و شورش نقش کاتالیزور را ایفا کردند بدین معنی که حرکتهای عظیم مردمی از این نقطه هماهنگ و سازماندهی می شدند و البته بدیهی است که چهره برجسته این گروه از مراجع، شخص آیت الله روح الله خمینی [ره] بود. از قرن نوزدهم به این سو علما و روحانیون ایرانی بی وقفه در امور سیاسی دخالت کرده اند. (2) فتوای آیت الله شیرازی به سال 1891 مبنی بر تحریم تنباکو که به لغو انحصار شرکت بریتانیایی انجامید به عنوان اولین واکنش سیاسی روحانیون مذهبی محسوب می شود. در سال 1906 اکثریت قریب به اتفاق روحانیون بلندپایه از نهضت مشروطه مردم ایران حمایت کردند و از آن پس نیز روحانیون مدام به عنوان قطبی مخالف و معترض مطرح بوده، به خصوص در جریان بحران قدرتهای حاکم (در سالهای 1890، 1921، 1950، 1953 و 1978) نقش خود را ایفا کرده اند.
مخالفت و اعتراض سیاسی علما در تاریخ معاصر ایران امری ثابت و مستمر است. (3) روحانیون به عنوان تنها تشکل غیروابسته به حکومت، ریشه های مستحکم عمیقی در میان مردم داشته و به زبانی ساده و قابل فهم برای تمام مردم حرف می زنند. با این حال نظریه حکومت روحانیت را برای اولین بار امام خمینی [ره] مطرح ساخت و بدین ترتیب دخالت علما و روحانیون مذهبی در امور سیاسی شکلی کامل به خود گرفت.
در سال 1963 آیت الله خمینی در راس حرکتی مخالف با "انقلاب سفید" قرار گرفته، علنا در مقابل نظام سیاسی شاه اعتراض و ایستادگی کرد. وی همچنین رهبری اعتراضات مردمی را نیز بر عهده گرفت. دستگیری ایشان در ایام سوگواری ماه محرم 1963 زمینه قیام و شورشی همگانی را فراهم آورد، شورشی که با خشونت تمام در هم کوبیده شد. آیت الله خمینی امتیازات قضایی و تجاری را که قدرتهای استعماری غرب در سرزمین ایران بر خود هموار کرده بودند، از آن جمله مصونیت قضایی نظامیان آمریکا در ایران، نوعی بازگشت به کاپیتولاسیون تلقی کرده و آنرا شدیدا رد کرد. لغو این امتیازات و انحصارات، انحلال پارلمان ایران در اکتبر 1964 را نیز به دنبال داشت.
اعتراض و موضعگیری آیت الله خمینی در مقابل کاپیتولاسیون موجبات تبعید وی را به ترکیه، عراق و بالاخره به فرانسه فراهم آورد. شکست ظاهری حرکت امام به تدریج موفقیت شایان ذکری را برایشان رقم زد. چرا که در سایه این حرکت همگان و به خصوص روشنفکران از نقش و اهمیت روحانیت در حرکتهای سیاسی آگاهی پیدا کردند.
به طور قطع با در نظر گرفتن محتوای مباحث و فعالیتهای سیاسی آیت الله خمینی، می توان اذعان نمود که ایشان راهی بسیار متفاوت و متمایز از روحانیت سنتی پیمودند. آیت الله خمینی در دهه شصت و در کلاسهای درس خود در نجف اشرف ایده ولایت فقیه را پروراند. بر اساس این طرز تفکر جامعه اسلامی بدون حکومت اسلامی میسر نیست; تصویب لوایح و قوانین منطبق با شریعت به تنهائی کافی نیست بلکه جوهر حکومت نیز باید اسلامی باشند. همچنین احترام به "شریعت" صرفا در اتخاذ و تصویب یکسری قوانین قضائی تشریفاتی خلاصه نشده، مستلزم اجرا و به کارگیری عملی و دقیق آنها در کردار و رفتار است. "بیداری اذهان" مفهوم اصلی آن است زیرا تغییر و تحول اجتماع بدون تحول انسانها مقدور نیست. فعالیتهای انقلابی امام خمینی تمام محافل و مجامع شیعه را صرفنظر از معیارهای ملیتی و دستگاههای قدرتی بسیج کرد. "مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی بر اعتقاد به ولایت فقیه متکی است." (4)
امام خمینی بعد از 15 سال تبعید و جلای وطن با پیروزی و سرفرازی تمام به ایران بازگشت. اکثر محققین معاصر استقرار نظام انقلابی و اسلامی را احیاء اسلام تلقی می کنند. احیاء اسلام در اوایل قرن پانزدهم هجری قمری نشانگر روح مبارزه طلبانه آیین تشیع است. سخنرانیهای رهبر مذهبی و عالیقدر با تکیه بر موضوعات عشق و محبت که از همان ابتدا مذهب شیعه با آن آشناست، مردم ایران را به وجد می آورد. طرفداران اسلام نوین بر این باورند که جوامع مسلمان کنونی در کام "جاهلیت" نوینی غلطیده اند و عبارت طاغوتی که در انقلاب ایران به گوش می رسید خود گویای همین امر است. در جامعه، طرز فکر یا فرد طاغوتی بر هر آنچه دستورات خداوندی را انکار می کند، اطلاق می شود (طاغوت اسم بتی است که در قرآن آمده است) . در همچون شرایطی "جهاد" در برابر تمام حکومتهائی که فقط اسما اسلامی هستند، امری مجاز و پسندیده است. برای استقرار جامعه ای اسلامی داشتن قدرت و نفوذ سیاسی امری ناگزیر است. جامعه اسلامی عاری از سیاست و سیاستی عاری از "اخلاق اجتماعی" هرگز وجود ندارند. اسلام تنها در مجموعه ای از اعتقادات و باورها خلاصه نمی شود، اسلام نظامی جامع و کامل است. او می خواهد اصلاحاتی در زندگی بشری اعمال کند و برای نیل به این مهم و جامه عمل پوشیدن به خواسته های خود، نفوذ و قدرت سیاسی لازم است. (5) هدف عمده اسلام تاسیس جامعه ای منطبق با اخلاقیات مذهبی است.
امام خمینی [ره] می فرماید: "طرز تفکر مبتنی بر حکومت اسلامی و یا به عبارت دیگر اعتقاد بر حاکمیت مطلق اسلام امری تازه و مختص به زمان ما نیست و اسلام از همان اوان در صدد استقرار حکومتی خدایی در سراسر جهان بود. اهمال کاریهای مسلمانان از یکسو و ظلم و تجاوز استعمار در طول قرنهای متمادی از سوی دیگر موجب شده اند که چنین کمال مطلوب تاکنون حتی مطرح هم نشود." (6)
در تصور شیعه مفاهیمی هست که به سادگی می توان اندیشه انقلاب را از آنها استنباط کرد: مفهوم تاریخ، هزاره گری. طرز تفکر مبتنی بر عدالت اجتماعی، بی اعتباری قدرتهای گذرا و موقت، شهادت... اینها همه مفاهیمی هستند که بنیانگزاران مکتب شیعه، خود الگوی عملی آنها بوده اند: شهادت حسین (ع) و یارانش در کربلا بدست مستکبری نامشروع، چهره سیاسی زینب (ع)، خواهر حسین (ع) به عنوان یک زن مسلمان و... نمونه هایی از آنهاست.
برخلاف اهل تسنن، شیعیان واجد ساختارها و تشکلهایی هستند که انتخاب اصلح، عالم، رهبر و مسلمان بهتر بر عهده آنهاست. چرا که بنا بر اعتقاد شیعه، مقام مذهبی ذیصلاح و عالیقدری باید بر مسند حکومت تکیه زند. بنابراین مساله حکومت مختص محافل مذهبی بلندپایه می باشد و مطابق با همین اندیشه تنها امامان و فقها (ی جامع الشرایط) می توانند با تشکیل و سازماندهی حکومتی، دستورات الهی را به کار بندند، نظامی شایسته اسلام اصیل تاسیس کرده، به مردم خدمت کنند. حکومت در نظر آنها چیزی جز دردسر و دغدغه خاطر بیش نیست. اما آنان ناگزیر باید این وظیفه را تقبل کنند. آنان موظفند این وظیفه "الهی" را به جای آورند زیرا "ولایت فقیه" در اصل یک وظیفه است و عمل به یک دستور. (7)
آیت الله خمینی پویایی اسلام و لزوم توجه به مقتضیات عصر جدید در به کار بستن قوانین و تعلیمات اسلامی را مورد تاکید قرار می داد. "اسلام مکتبی پویاست. پویایی اسلام از پویایی دستورات قرآنی ناشی می شود" (8)
"ما متعصب نیستیم. دستورات قرآن ابدی و تغییرناپذیر هستند. علما موظفند دستورات قرآن را تفسیر کرده، چهره ای نوین و منطبق با زمان معاصر به آنها بدهند." (9)
دفاع از مستضعفان و محرومان در سرلوحه سیاست امام خمینی [ره] قرار داشت و بحثهای سیاسی ایشان بر این اصل مهم استوار بودند و همین امر با موعظه های صرفا اخلاقی اکثر رهبران مذهبی مغایرت داشت. بدینسان تمام افرادی که قربانی نظام امپریالیستی بودند و در فقر و فلاکت زندگی می کردند، در اشتغالات فکری و بحثهای نظری حاکمان و دیگر مسئولان حکومتی دوباره عزت نخستین را به دست آوردند و این یک تغییر اساسی در فلسفه حکومت محسوب می شود.
سیاست مبتنی بر عدالت اجتماعی ایشان هرگز اهداف ضدامپریالیستی و به خصوص ضدآمریکایی را نیز فراموش نکرده بود. "باید سرنوشت ایران در تهران تعیین شود نه در واشنگتن، لندن یا مسکو". (10) بدین طریق ایران به صف کشورهای غیرمتحد می پیوست و همین امر موجب می شد تا ایران چهره جدیدی در میان کشورهای توسعه نیافته پیدا کند. کشورهایی که نخست ایران را به عنوان کشوری ثروتمند و متحد با کشورهای صنعتی به حساب می آوردند. آیت الله خمینی [ره] مدام بر این اصل تاکید داشت که اسلام اصالتا مخالف استبداد مطلقه است. در همان حال "انقلاب ایران تنها به سرنگونی نظام استبدادی نمی اندیشید بلکه استقرار پایه های جمهوریتی الهی و یا به عبارت دیگر استقرار جمهوری اسلامی هدف اصلی آن بود." (11)
جامعه باید آئینه تمام نمای یکتاپرستی و توحید باشد. اگر "یگانگی" اساسی ترین فرض وجود باریتعالی است، باید در جوامع بشری نیز چنین فرضی به تحقق پیوندد. یک جامعه توحیدی نه به تقسیمات درونی (اجتماعی، نژادی، قومی یا ملیتی) پایبند است و نه بر وجود سیاستی مستقل از دستورات الهی ولو بصورت احتمالی.
در چنین جامعه ای حکمیت مطلق خداوند بر تمام جوانب زندگی فردی و اجتماعی انسان حکمفرما می شود. به نظر امام خمینی " در آنچه ما (جمهوری اسلامی) می نامیم، شرایط انتخابی و قواعد حاکم بر پایه قوانین اسلامی متکی هستند ولی چنین بیانی هرگز به مفهوم سلب انتخاب و اختیار ملی نیست." (12)
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ایران خط مشی دیپلماتیکی معتبری یعنی بیطرفی و عدم وابستگی محض را برگزید: "حکومت اسلامی آزاد و مستقل خواهد بود... ما نه به سوی غرب و نه به سوی شرق تمایل و گرایش نخواهیم داشت. آرزومندیم جمهوری اسلامی بیطرف و غیروابسته باقی بماند. ما با تمام کشورها تا زمانیکه در امور داخلی ما مداخله نکنند، روابط دوستانه خواهیم داشت." (13)
پی نوشتها:
1. James BILL ، انقلاب ایران: گذشته، حال، آینده. سیاست بین المللی شماره 6، 80- 1979.
2. Yanne RICHARAD ، اسلام شیعه، اعتقادات و ایدئولوژیها. سال انتشار 1991، ص 122.
3. Bernard HOURCADE ، "ایران: انقلاب اسلامی یا جهان سومی؟ " انتشاراتی Herodote ، 36، 1985، ص 140.
4. آیت الله خمینی، حکومت اسلامی (نامه ای از امام موسوی)، تهران 1356، ص 19.
5. خورشید احمد، مقدمه ای بر A. MAUDLIDI ، قانون اسلامی، 1966، ص 5.
6. آیت الله خمینی... مجموعه گفتار موسوی، شماره 1، ص 19.
×. Millenerisme
7. آیت الله خمینی... "حکومت اسلامی"، ص 60.
8. آیت الله خمینی... موضوع مبحثی در روزنامه اطلاعات، 27/6/1979
9. آیت الله خمینی... مصاحبه ای با روزنامه Le Monde ، 20/1/1979
10. آیت الله خمینی... در P. BALTA و C. RULLEU "ایران شورشی" 1979، ص 79.
11. آیت الله خمینی... سخنرانی در شهر قم، 23/5/1979، چاپ در روزنامه Le Monde 26/5/1979
12. آیت الله خمینی... "مجموعه گفتار موسوی" شماره 1، ص 24.
13. آیت الله خمینی... در "کیهان هوایی"، 303، 24/1/1979، ص 12.
 

تبلیغات