به دنبال دستیابی به نظریه جامع انقلاب اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
قبل از مطالعه مقاله ای که فراروی شماست توجهتان را به نکات زیر مبذول می داریم:
1. مقاله به قلم نویسنده مسلمان اما غیرایرانی نوشته شده است.
2. منابعی که در اختیار نویسنده محترم بوده است اکثرا از منابع خارجی یا ترجمه آثار قلمی مسلمانان غیرایرانی بوده است.
3. در مواردی جمیع جهات تاریخی - سیاسی و حتی اجتماعی خاص هر مرحله از انقلاب را در نظر نداشته است.
4. نخست نظریه جامعی پیرامون تحقیق انقلاب اسلامی ارائه داده است و سعی نموده مفاد مورد نظر را با مراحل انقلاب اسلامی تطبیق دهد. البته چه بسا که تمامی مفاد و اصولی را که بدنبال دستیابی نظریه جامع انقلاب اسلامی باز گفته است، همه تحت تاثیر انقلاب اسلامی بوده است و برای پیاده کردن و ارائه این نظریه ها در سایر کشورها نسخه پیچانده است.
5. تقسیم بندی مراحل شکل گیری انقلاب حداقل در انتخاب واژه های سلیس و کاربردی با زبان نگارش امروزاندکی متفاوت است که چه بسا از جانب مترجم محترم هم این اختلاف واژگانی حاصل آمده باشد. مانند گروه، هسته، که گویا معادل "هسته تشکیلاتی" است.
6. حضور آمادگی دارد خلاصه نقد و نظر مفید و منطقی را پیرامون این مقاله ها را پس از تایید هیات تحریریه در شماره های آتی چاپ و منتشر نماید.
1. مقدمه:
جهان اسلام زمانی مهد علم، مولد توسعه های جدید در زمینه علم و هنر، الگوی نظام سیاسی دقیق و عادل و توسعه اقتصادی بود. امروز، اکثر جوامع مسلمین توسط دانشمندان مسلمان و غربی بعنوان جوامعی راکد از نظر علمی، عقب افتاده از جهت سیاسی، و توسعه نیافته از بعد اقتصادی ارزیابی می گردند. عموما این شرایط بهبود پیدا نکرده، بلکه در واقع بدتر نیز شده است.
چندین دلیل سیاسی اجتماعی و اساسا اقتصادی برای تحلیل رفتن جهان اسلام هم توسط دانشمندان غربی و هم مسلمان مطرح شده است. لکن اکثر این ادله در جایگاه دوم، یا بعنوان معلول یک مسئله ریشه ای تر هستند که عبارتست از مشروعیت سیاسی. سیستم سیاسی، زمانی مشروعیت دارد که اولا ارزشها، سنتها و باورهای این سیستم با ارزشها، سنن و باورهای مردمی که بر آنها حکم می رانند مطابقت داشته باشد. همه موسسات و ساختارهای سیاسی باید بازتاب ارزشهای اصولی اکثریت مردم باشند. این حالت به حکومت اجازه وجود داشتن و فعالیت مشروع داده و به مقامات حق حاکمیت و اعتبار می بخشند. این حالت را "مشروعیت اخلاقی " Moral Legitimacy می نامند. (1990:70) Razi حوزه مشروعیت اخلاقی را اینچنین تشریح می نماید:
[این] مربوط به ادله اولیه جهت تشکیل حکومت، حقوق و وظایف حکومت و رعیت، روشهای جذب و انتخاب، تغییر، و ارزیابی هیئت حاکم است.
مشروعیت نظام سیاسی در حرکت جامعه در جهت ارزشها و اهداف اجتماعی مشترک، کمک می کند. مشروعیتی که از طرف توده ها برای نظام سیاسی لحاظ می شود به تشکیل نظام اجتماعی پایدار و پویا منتج می گردد، که پیش نیاز لازم برای توسعه و پیشرفت می باشد.
از طرف دیگر، نبودن هماهنگی یا عدم مطابقت کلی میان نظام ارزش، سنتها و باورهای توده ها و دولت، یا نخبگان سیاسی آن، موجب می شود نظام سیاسی و حکومت مشروعیت خویش را از دست بدهد. نظام سیاسی و مقامات آن عدم مشروعیت خود را از طریق افزایش محدودیتها از طریق کاستن آزادیهای اندیشه و فعالیتهای سیاسی و دیگر حقوقهای اساسی بشر، و نیز بکارگیری حجم زیادی از نیروهای مولد در زمینه های غیر مولد جبران می کنند. این هماهنگی اجتماعی با افزایش یافتن الیناسیون و بدبینی کاهش می یابد، و این پیامدی چون کنترل اجتماعی شدیدتر را در بردارد. بنابراین، با تقلیل جامعه از حیث سیاسی و اخلاقی، به ساختارهای سازمانی و کنترل اجتماعی بیشتر برای انجام همان اندازه فعالیت نیاز خواهد بود. نتیجه می گیریم که عدم مشروعیت ساختارها، روندها و مسئولین یک نظام سیاسی به تقلیل ارتباطات اجتماعی و سکون و رکود اجتماعی منجر می شود که بتدریج جامعه را می پوشاند.
نظام سیاسی از حیث سلسله مراتب از سه سطح تشکیل می شود . در راس، نخبگان سیاسی Political Authorities ،بعد از ،و در قاعده دولت یا مجریان State قرار دارند . اگر دولت که در سطح مبنا قرار دارد دچار عدم مشروعیت باشد این حالت بدترین حالت است زیرا تمام نظام سیاسی را نامشروع می سازد . به عبارت دیگر نظام سیاسی فاقد مشروعیت اخلاقی لازم خواهد بود . مشروعیت نظام در هر سه سطح پیش نیاز لازم لکن ناکافی برای رشد و توسعه اجتماعی است . چنین مشروعیتی به اشتراک میان ارزشها و اهداف اساسی که مبنای شکل گیری جامعه است کمک می کند .
تغییر ساختار حکومت مسلمانان در دوره استعمار اروپایی به شکل دولت - ملت (1) با نظام ارزش، نورمها و باورهای توده های مسلمان سازگار نبود . فرهنگ سیاسی جوامع مسلمین، یا نظام ارزش، نورمها و باورهای امت از اسلام گرفته شده است . و ریشه آن در قرآن و سنت (قول و فعل) حضرت محمد (ص)، و سیره خلفای راشدین می باشد (صدیقی، 1683، 18)
حدود دویست سال فعالیت استعماری غرب در جهان اسلام دلیل عمده جدایی میان ارزشهای مسلمین و ارزشهای نخبگان و نهادهای سیاسی که گرایشی به غرب داشتند گردید . نظام ارزشها، نورمها و باورهای غربی که توسط روسای مسلمان و کشور - ملت های جهان اسلام معاصر اشاعه می گردد، نه تنها با اهداف، ارزشها و نورمهای نهادها و تمدن اسلامی و نیز فرهنگ سیاسی توده ها سازگاری ندارد بلکه با آن در تضاد است . بنابراین، این رهبران و در حدود 50 کشور - ملت که تاکنون توسط قدرتهای استعمارگر غربی ساخته شده کاملا نامشروع هستند و هیچ پایگاه اخلاقی برای زیستن در ساختار فعلی ندارند، (Siddiquui, 1982, 1984)
عدم مشروعیت در هر سه سطح نظام سیاسی وجود دارد: نخبگان، ساختار، دولت مجری سلسله های مستبد و دیکتاتور در جهان اسلام بسیارند اینچنین عدم مشروعیت سیاسی موجب بی اثری، رکود و عدم توانایی در توسعه و بهبود وضعیت اجتماعی کنونی مسلمانان گشته است . پس از تحلیل صحیح صورت مسئله مانند فوق، رسیدن به پاسخ و اجرای آن آسانتر خواهد بود . به خاطر فقدان مشروعیت ساختار، کشور - ملتهای مسلمان در وهله اول توسط نیروهای قهری حفظ می شوند . اصلاح ساده و تدریجی نظام سیاسی طی دو دهه گذشته به کرات نافرجام مانده است . همانطور که صدیقی اشاره نموده، "سیستمهای سیاسی موجود توانایی "اصلاح شدن" یا تطبیق تدریجی با نیاز ما [مسلمانان] را ندارند"( . 1983: 349)
بنابراین، برای پاسخگویی به مشکل ساختاری، پاسخ ساختاری مورد نیاز است .
در نتیجه، این پاسخ باید در قالب یک تحول کامل انقلابی در جوامع مسلمانان و کشور - ملتهای کنونی باشد . برای ایجاد نظم اجتماعی جدید، حرکت اسلامی باید منابع انسانی و مادی را براساس ایدئولوژی اسلامی لازم برای یک انقلاب اسلامی سازماندهی و بسیج نماید . انقلاب اسلامی دوگانگی میان ارزشهای توده ها و ارزشهای نخبگان حاکم و نهادها را مرتفع خواهد ساخت و به استقرار حکومتی جدید تحت نام حکومت اسلامی منتج خواهد شد . در این مقطع، مشکلات ثانوی بالنسبه راحتتر حل خواهند گشت .
صدیقی (1986: 5- 4) با شرح دقیقتر و منطقی تر در اثر خویش "کشور - ملتها مانع تحول اساسی در امت" می نویسد:
عقیده حکومت بر مبنای ناسیونالیسم چنان با تفکر دینی مردم ما (مسلمانان) بیگانه است که موجب شده هر یک از کشورهای تشکیل دهنده امت، ناپایدار، ضعیف، و در آستانه سقوط قرار گیرند . ملتهای مسلمان جهان امروز با ترکیب سرکوب داخلی و حمایت خارجی حفظ شده اند . تنها تزریق مداوم [کمکهای] نظامی و اقتصادی از طرف نیروهای امپریالیستی اصلی ترین دلیل استمرار حیات این کشورها گردیده است .
هیچ یک از این کشورها نتوانسته اند مشکلات خود یا مشکلات مردم خویش را حل بنمایند . . . این کشورها ریشه در تاریخ اسلام یا تاریخ ملل خود ندارند . . .
از بدو تاریخ مسلمانان، مشروعیت نظام سیاسی و استقرار حکومت اسلامی همواره مباحث ریشه ای و اساسی در مبارزه مسلمانان بوده است .
لکن پژوهشهای علمی و سیستماتیک مورد نیاز، اخیرا با پیدا شدن جنبشهای اسلامی منتج به تحولات انقلابی، آغاز گردید . بعضا کتابهای ساده پیرامون موضوع انقلاب اسلامی در دوره میان دهه های 1930 تا 1950 وجود داشته، لکن تا اواسط دهه 1970 هیچ کتابی درباره جنبه های نظری انقلاب اسلامی وجود نداشت، امید است این تحقیق بتواند در جهت این روند رشد علمی کمک نماید .
دانشمندان اجتماعی غربی نظریات خود درباره تحولات اجتماعی انقلابی را بر مبنای تجارب علمی و تاریخی، نیازهای مادی و شرایط ویژه اروپایی مطرح ساخته اند . این تجارب و نظریات انقلابی قابل تعمیم به کل جهان نبوده و به همین خاطر در جوامع مسلمین نیز عملی نیستند .
این مقاله نیاز یا علتی برای انقلاب اسلامی در شرایط فقدان مشروعیت نظام کشور - ملت را بیان می نماید . این مقاله ابهامات علمی پیرامون روند تحولات اجتماعی انقلابی را مرتفع می سازد و الگویی نظری از انقلاب اسلامی در پاسخ به این نیاز ارائه می دهد و از این طریق حوزه مباحث پیرامون علت/معلول و سبک شناسی را هم در سطح دانشگاه و هم در سطوح عامه غنی تر می سازد .
نیاز برای نقد انقلاب اسلامی، در همین اواخر و بالاخص با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، محسوس گردید . اگرچه حوادث و بقای تاریخی از مدتها قبل مطمح نظر بوده لکن دانشمندان معدودی این وقایع را از دیدگاه و منظر جدید بررسی نموده و تفسیری نو ارائه داده یا آنها را با مشکلات کنونی مسلمانان ربط داده اند . بحث پیرامون تحولات انقلابی دریچه های نو در حل مشکلات گشوده است . لکن، فقدان پژوهشی سیستماتیک و نظریه مرتبط پیرامون انقلاب اسلامی کماکان باقی است .
2 . مقاومت و انقلاب در اسلام علیه حکام و حکومتهای غیر مشروع
در طول تاریخ اسلام (2) تاکید فراوانی بر اطاعت از حکام وجود داشته، حتی موقعی که آنها صراحتا نامشروع و فاقد مشروعیت، ناعادل و مستبد بوده اند . منتقدین غربی در این زمینه تا حدودی اغراق نموده اند تا به نحوی نشان بدهند که اسلامی فی نفسه استبدادی است . لکن تمکین در برابر مراجع قانونی در هر نقطه جهان واجب است و این تنها مختص اسلام نیست . و اگر خلیفه قید قانونی و حمایت مردمی نداشته باشد برانداختن آن ضرورت دارد .
اصول اسلامی و رویه نسلهای اولیه علما چارچوبی روشن برای تعیین حاکم دارای مشروعیت مشخص نموده اند، و در نتیجه، براندازی حکام فاقد مشروعیت، رژیمها یا حکومتها را از طریق مقاومت یا حتی اقدامات انقلابی لازم و مشروع دانستند . از این طریق آنها مسیر و روش مقاومت قانونمند و اقدامات انقلابی را که موجب می شد دوباره تعادل مورد نیازی که به خاطر تاکیدی که در اسلام به تمکین در برابر حاکم، شده بود، بدست آید .
در بدو تاریخ اسلام تلاشهایی در جهت مقاومت و انقلاب صورت گرفت . سه جنبش معروف انقلابی عبارتند از: امام حسین (ع) علیه یزید (680 میلادی)، زیدبن علی با حمایت امام ابوحنیفه، نیز علیه یزید (681 میلادی)، محمدبن عبدالله، مشهور به نفس الذکیه، و برادر وی ابراهیم، مشهور به نفس الراضیه، با حمایت فعال امام ابوحنیفه علیه منصور حاکم عباسی (762 میلادی .)
امام ابوحنیفه و امام مالک، موسسان مذاهب حنفی و مالکی، که احکام اسلامی را که هنوز در اکثر کشورهای فعلی جهان اسلام استفاده می شدند، گسترش دادند و تدوین نمودند، بر ضد مقامات فاقد مشروعیت که با زور، قدرت کسب کرده و آشکارا ظلم و اذیت می کردند فتاوی صادر نمودند . این فتاوی "خروج" (یا مقاومت، جنبش و انقلاب) بر ضد اینان را مشروع و موجه اعلام می نمود( . گیلانی، 1983 [1949] : 340، 345 .)امام ابوحنیفه اولین فتوا را در حمایت از تحرکات انقلابی زیدبن علی صادر نمود و گفت: "قیام وی شبیه به ورود محمد نبی (ص) در غزوه بدر بود" (گیلانی، 1983: 151، حقانی، 1987: 26 .)امام مالک و مجددا امام ابوحنیفه چند سال بعد فتوای دیگری صادر کردند و اعلام نمودند که از آنجا که سلسله عباسی با زور قدرت را در ید گرفته فاقد مشروعیت است و در نتیجه "خروج" محمدبن عبدالله و برادر وی ابراهیم در کوفه عراق بر ضد عباسیان مجاز، موجه و در خور تقدیر همه مسلمانان می باشد (گیلانی 1983، حقانی 1987 .)پیرامون فتوای امام ابوحنیفه، گیلانی (1983: 346) می نویسد:
نه تنها وی [امام ابوحنیفه] فتوا داد که صواب کمک و حمایت از قیام ابراهیم از صواب 50 حج بعد از حج واجب بیشتر است، بلکه آشکارا فتوا می دهد که تحت شرایط موجود، کمک و حمایت از ابراهیم خیلی بهتر از جهاد کردن با کفار است .
بعدا، در حرکتهای جهادی علیه گسترش نفوذ انگلیسیان در هند در قرن 18، شاه ولی الله از هند به مسلمانان حکم مشابه داد که:
قیام علیه خلیفه مجاز است . . . در هنگامی که مردم به منظور احیای ایمان قیام کنند، و مشروعیت اقتدار خلیفه را زیر سوال ببرند( . . . نقل از احمد، 1983: 226)
در نتیجه، شاه ولی الله "قیام برای عدالت"، بالاخص مقابل رهبران نامشروع را نه تنها مجاز بلکه واجب دانست و آن را "بالاترین شکل جهاد "تلقی نمود (احمد، 1983: 7- 326 .)
هنگامی که امام مالک و امام ابوحنیفه پیرامون مقاومت و قیام علیه حکام نامشروع فتوای، نه تنها مجاز، بلکه وجوب دادند، آنها به زمان محمد نبی (ص) و همراهان وی نزدیک بودند و هنوز تعدادی از نهادهای اسلامی دست نخورده باقی بود . در شرایط کنونی با وجود سیستم کشور - ملت حاکم در بلاد مسلمین، در قرن بیستم، تنها رهبران نامشروع نیستند، بلکه کل رژیم، دولت و ساختار ایدئولوژیکی فاقد مشروعیت هستند و بنابراین ضرورت و نیاز برای مقاومت و قیام بدیهی و بیشتر از قبل می باشد .
تجربه تاریخی و روند تکاملی مسلمین نشان می دهد که به راستی عدم مشروعیت منجر به رکود و فساد اجتماعی در درازمدت می گردد . مضافا به اینکه، مشروعیت در واقع علت بی نظمی و هرج و مرج سیاسی اجتماعی اقتصادی در جوامع مسلمین فعلی بود که ابعاد آن بسیار بزرگتر از آن چیزی است که فقهای مسلمان دوره های قبل هنگامی که استانداردها و معیارهای حقوقی را به منظور تطبیق با آنها تسهیل نمودند تصورش را می کردند بنابراین در دوره معاصر مقتضیات عقل، عدالت و حقوق اسلام همه به طرف جواز و قابل توجیه بودند انقلاب اشاره دارند و مسلمین را به منظور سرنگون ساختن سیستم کشور - ملت مسلمین و رهبران آن تشویق می نمایند .
در نتیجه اتخاذ مسیر انقلابی نتیجه خشم و نارضایتی اندک و کوتاه مدت اجتماعی - اقتصادی و تغییرات سیاسی یا فقدان اینها نیست; بلکه در اسلام، انقلاب به آرامی، با روحیه مثبت و متخذ از عقل، پس از تجزیه و تحلیل مشکل تاریخی "مشروعیت" و تاثیرات آن بر جامعه و دولت، صورت می گیرد . برای نیل به تحولات انقلابی اسلامی، جنبش اسلامی، باید برخی مقدمات را بچیند و مراحل رسیدن به بلوغ را قبل از ایجاد تحول در جامعه و دولت از طریق یک انقلاب اسلامی پیروز طی کند .
انقلاب اسلامی
رابطه میان حرکت اسلامی و انقلاب اسلامی رابطه مکمل است . انقلاب اسلامی یک مرحله خاص از حرکت اسلامی است . در مراحل قبل، حرکت اسلامی شرایط و زمینه اجتماعی را با مبارزه برای قیامهای اجتماعی و فرهنگی و مبدل ساختن فرهنگهای کشورهای مسلمان به فرهنگ اسلامی، بیدار ساختن توده ها از طریق ایدئولوژی اسلامی، و سازماندهی و بسیج توده ها و منابع، تاسیس ساختارهای نهادی اسلامی، و انجام خدمات اجتماعی ایجاد نموده است .
هنگامی که حرکت اسلامی به بلوغ برسد انقلاب اسلامی آغاز می گردد . مبارزه فعال علیه کشور - ملت منجر به سرنگونی آن و جایگزین شدن آن با حکومت اسلامی می گردد که تحولات انقلابی را نهادینه خواهد ساخت . این مرحله از مبارزه فعال حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی است، آن چیزی که جهان خارج بعنوان انقلاب سیاسی صرف می شناسد، زیرا آن حاصل جمع همه انقلابات اجتماعی، فرهنگی، روانی و اقتصادی به وقوع پیوسته در مراحل قبلی تحول جامعه مسلمین از طریق حرکت اسلامی است .
در نتیجه انقلاب اسلامی ریشه ای عمیق تر از علل ظاهری آن دارد . در یک تحول انقلابی سیاسی خالص، جامعه یا ساختارها و نهادهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن مانند انقلابات انگلیسی و فرانسه بهم نمی خورد . مضافا اینکه، آن عواملی که انقلاب اسلامی را در نظر غربیها از انقلابات سیاسی صرف متمایز می سازد، عبارتند از: تحول انسانی و اجتماعی از اشتراکی به ایدئولوژی اسلامی، متدلوژی فعالیت اجتماعی، تاکتیکها، بکارگیری شعارهای اسلامی از تاریخ اسلام، محوریت مسجد برای سازماندهی و شبکه ارتباطی، بیداری اسلامی توده ها و آمادگی آنها برای شهادت با هدف استقرار حکومت اسلامی که یگانه هدف آن نیل به اهداف انسانی و مدنی و حذف بی عدالتی، استثمار و استقرار عدالت در سراسر جهان می باشد .
صدیقی (1982: 192) مفهوم عملیاتی انقلاب اسلامی را نیز ذکر می کند:
انقلاب اسلامی حالتی از یک جامعه است که در آن: 1) همه مسلمین یک منطقه بسیج می کردند تا اراده و تلاش ایشان غیرقابل انکار و شکست ناپذیر گردد، 2) جامعه اسلامی رهبری برمی گزیند که پایبند به اهداف مدنی اسلام باشد و دنبال منافع یک قشر خاص نباشد، 3) نیروهایی که از این طریق آزاد می گردند، قادر هستند جامعه را در همه سطوح داخلی بازسازی نمایند، 4) نظام اجتماعی اعتماد و پایداری لازم جهت مواجهه با جهان خارج را براساس شرایط خود کسب می نماید .
از آن پس حرکت اسلامی با قدرتی که مردم در نتیجه بیداری اسلامی به آن می دهند، عهده دار حکومت اسلامی خواهد بود . در همان حین، حکومت اسلامی مکمل حرکت اسلامی خواهد بود .
3 . بدنبال تبیین نظریه جامع انقلاب اسلامی
در اینجا روندی که به پیروزی انقلاب اسلامی منتج می گردد بصورت نظریه درآمده، که در آن یک حرکت اسلامی به منظور نیل به بلوغ، رهبری، اعتماد و مشروعیت حرکت می کند . این ویژگیها درون حرکت اسلامی بخاطر توانایی آن در ایجاد تحول فرهنگی عظیم در میان توده ها، و فراهم ساختن یک بنیان فکری و معنوی جدید، و یک اساس کاملا نو پیرامون ارتباطات اجتماعی درون جامعه، بتدریج به وجود می آیند . هرچه تغییر به وجود آمده از الگو یا جهان بینی جدید بزرگتر باشد، برندگی کیفیت حرکت اسلامی بیشتر خواهد بود .
سیر تکاملی حرکت اسلامی که به انقلاب اسلامی موفق منتج می گردد مبنای تجربه تاریخی دارد . روند انقلاب اسلامی در حدود پنج مرحله یا فاز دارد . هیچ یک از مراحل کاملا منفک از مراحل قبل یا بعد از خود نیستند و در بعضی موارد تداخل دارند . عایت سلسله مراتب مراحل برای نیل به بلوغ، کیفیت بالا، و پیشرفت و کارایی در حرکت اسلامی حائز اهمیت زیاد است . فرض می کنیم هیچ حرکت اسلامی فعال و هماهنگ وجود ندارد، زیرا هم اکنون وضعیت جهان اسلام اینچنین است . در نتیجه از مرحله 1 آغاز خواهد شد .
1- 3- مرحله 1: پیدا شدن هسته تشکیلاتی
هنگامی که چارچوب ایدئولوژیکی نظام حاکم، قادر به توضیح دادن مشکلات کوچک نباشد، چه رسد به اینکه برای آنها راه حل بیان کند، وضعیت مبهم و سردرگم جامعه به خاطر جمع شدن این مشکلات پیچیده تر می گردد و به نقطه اوج خود می رسد، و افراد معدودی به فکر می افتند که این مشکلات را از دریچه جهان بینی کاملا جدید اسلامی بررسی نمایند . مشکلات و تعارضات جامعه از نو تحلیل می گردند، معلول از علل متمایز می شود، و راه حلی به منظور رفع تضادهای اجتماعی و علل ریشه ای آنها ارائه می گردد .
این مشکلات و راه حلهای آنها توسط اشخاص جدا از یکدیگر که به مرور تحت شرایط ویژه به هم ملحق می شوند و گروهی را تشکیل می دهند، بررسی می گردد . این جمع شدن افراد به منظور تشکیل یک هسته بر مبنای یک الگوی اسلامی جدید، آغاز حرکت اسلامی است . این گردهمایی یک گروه به منظور تشکیل یک هسته بر مبنای یک الگوی اسلامی جدید، آغاز حرکت اسلامی است .
اولین پیش نیاز هر حرکت اسلامی ناب، نفی کامل ساختار ایدئولوژیکی جهانی کفر موجود در شکل نظام جهانی است . این نفی شامل ساختارهای نهادی نظام جهانی نیز می شود که به شکل نظام کشور - ملت بالاخص در جهان اسلام وجود دارد و باید طبقه به طبقه نفی گردد تا از هم باز شود (صدیقی، 1984، 1986، 1987)، در عمل نفی سازنده، عبارت است از عدم مشارکت در حد امکان در ایدئولوژی موجود و ساختار سیستم کشور - ملت و مبارزه برای ایجاد چارچوب، نهادها و ساختارهای ایدئولوژیکی جایگزین آنها .
حرکت اسلامی آشکارا و بی محابا اهداف خود را از هم گسستن کامل نظم اجتماعی - سیاسی - اقتصادی موجود که به شکل سیستم کشور - ملت است از طریق انقلاب اسلامی و سپس حکومت اسلامی اعلام می نماید . براساس این روش شناسی، یک حرکت اسلامی بعنوان هسته حکومت اسلامی تلقی می گردد که در حکومت موجود فاقد مشروعیت بوجود می آید .
هسته تشکیلاتی، برای همه جوانب حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی و رابطه میان آنها یک پایگاه فکری می سازد . این تشکیلات به نقش خود در تاریخ واقف و پایبند است . اعضای تشکیلاتی هسته، در حوزه شغلی خود فعالیت می کنند و برای زنده ماندن و فعالیت در حرکت اسلامی به حد توانایی تلاش می کنند، این گروه غیررسمی و فاقد رهبری ثابت است و اعضای معدود آن از چند نفر تا یک دوجین نفر تشکیل می گردد . و برای ساختن گروهی منسجم تر و سازمان یافته تر تلاش می کند .
لکن وسعت بخشیدن به این تشکیلات در این موقع به علت ضیق منابع و زمان، امکان پذیر نیست . گروه هسته از افراد عادی تشکیل شده و به همین دلیل ایثار فردی در این مقطع در حد نهایت است . صداقت، راستی، برابری و صراحت از ویژگیهای این گروه است لکن دیدگاههای آنان توسط سایرین رادیکال و ناشی از عصبانیت تصور می شود . اما با گذشت ایام این گروه حامیان بیشتری کسب می نماید زیرا منطق ایشان بر مبنای واقعیتهای تاریخی، شناخت ضعفهای ساختاری درون نظم استعماری و شیوه نو و خلاقانه اندیشیدن پیرامون مشکلات می باشد .
زمان لازم برای انتقال از مرحله 1 به 2 ثابت نیست و پیش بینی آن مشکل است . ممکن است هرگز به مرحله 2 نرسد یا زمان بسیار طولانی ببرد . علل این امر ممکن است از خواص گروه های تشکیلاتی نشات بگیرد . نهضت حرکت اسلامی در طول دهه های فعالیت احزاب سیاسی اسلامی "ملی" در قالب نظام لیبرال - ناسیونالیستی سکولار حتی ذره ای پیشرفت نکرد، مانند جماعت اسلامی در جنوب آسیا و اخوان المسلمین در جهان عرب . تنها یک نکته می توان پیرامون زمان گفت و آن این است که هرچه تعهد و خلوص گروه بیشتر و فعالیت آنها در چارچوب انقلابی اسلامی نوین باشد، سریعتر رشد خواهد نمود . بنابراین، اگر گروه بتواند از طریق ایثار فردی خود را بعنوان یک واحد سازمانی برای مدت کافی حفظ نماید، احتمال وسعت یافتن آن درون حرکت توده ای به میزان قابل توجه افزایش پیدا می کند .
2- 3- مرحله 2: حرکت اسلامی در قالب حرکت مردمی
پیام گروه در نتیجه تلاش هسته ها، گسترش می یابد و در اثر ناتوانی ممتد نظام حاکم تقویت می گردد . این پیام انقلابی ابتدا در اقشار پایینتر و متوسط گسترش پیدا می کند زیرا در اثر تحول، اینان بیشترین عایدی نصیبشان می گردد . در این مقطع هنوز هیچ رهبر رسمی ظهور نکرده، ولکن مردم مسئولیت اخذ تصمیمات مهم را به یک کمیته یا گروه براساس تقوا، علم، و توانایی آنها در بسیج مردم عادی از طریق جهان بینی اسلامی نوین، واگذار می کنند . در نتیجه، رهبری به صورت طبیعی سیر تکاملی خویش را از طریق مردم که ابتدا مدتی به تصمیم گیری شورایی مبادرت می ورزند طی می کند .
حوزه فعالیتهای جنبش نیز با ملحق شدن افراد بیشتر گسترش می یابد، و باعث تقسیم بیشتر فعالیتها و شغلها می گردد . اسلام به تدریج بعنوان تنها راه حل و همچنین ابزار تحول دیده می شود . تغییر فرهنگی هنگامی که افراد وابسته به حرکت اسلامی به خاطر الگوی متمایز فرهنگی خود قابل تفکیک از دیگران باشند نمود پیدا می کند . لکن این تغییر هنوز در بخش کوچکی از جامعه رخ داده است . معذالک حرکت شکل و فرم پیدا می کند .
مخالفت با نظام موجود هنوز ضعیف و احساسی است و تاکید بر روشنگری توده ها از طریق فعالیت اجتماعی است . لکن پاسخ دولت به حرکت، سیاست چوب و هویج است . کشور - ملت اسلامی خواستار جذب نمودن نیروهای انقلابی و هدایت آنها به سوی سیاستهای انتخاباتی و رویه های بوروکراتیک است . شکست در این مرحله، موجب خشونت آشکارتر خواهد گشت . خشونت و اذیت ممکن است به شکل اذیت و آزار، تحقیر و بی اعتبار نمودن یا منع کامل حرکت تحت قیود مختلف باشد .
ضمنا از ناحیه نظم جهانی بر نخبگان استعمارزده حاکم، فشار وارد می آید که "مساله اسلامی" را حل نمایند . در نتیجه سرکوب در همه اقشار جامعه اعمال می شود . به علاوه، نظم جهانی خود افراد را تحت نظر دارد و ممکن است سفرهای اینها را محدود یا منع نماید، اینها را در دعاوی حقوقی درگیر سازد، یا بدتر از همه با تروریست خواندن حرکت و اعضای آن به بهانه های واهی موجب اذیت اینان گردد .
به منظور افزودن بر قدرت حرکت اسلامی، مردم روابط نزدیک اجتماعی و فردی ایجاد می کنند که شامل تزویج میان اقوام مشترک از حیث فرهنگی و ایدئولوژیکی می گردد . روابط کهن که براساس همخونی، نژاد قومیت، اقتصاد و نفوذ است به دریج بعنوان سنن و رسوم جامعه جاهلیت می شکند و کنار گذاشته می شود . روابط جدید بر مبنای اصول، فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی ایجاد می گردند . به علاوه شبکه های سازمانی و ارتباطی جدید با مرکزیت مساجد می باید در محله های همه روستاها و شهرها تاسیس گردد . در نتیجه فرهنگی اسلامی، بیدار و متمایز درون جامعه جاهلی به وجود می آید . این تحول فرهنگی نشانگر وقوع خیلی آرام انقلاب اجتماعی درون ساختار اجتماعی جامعه است مانند وقایع الجزایر (والدمن، 1992: 1 .)نسل قدیمی تر الجزایر شیوه زندگی سکولار و ناسیونالیستی را مرجح می دانستند، در حالی که انقلابهای اجتماعی و فرهنگی دهه های 1970 و 1980 وجدان نسل جدیدتر و جوانتر را متوجه جهان بینی اسلامی نمود .
ساختار سازمانی یک حرکت اسلامی، فی نفسه به خاطر حرکت بودن آن، غیر رسمی و فاقد سلسله مراتب و بوروکراسی است . مهمترین و رسمی ترین مرکز نهادی یک جنبش اسلامی مسجد است و همه فعالیتها گرد آن می چرخد زیرا آنجا مرکزیت روحانی، سازمانی، آموزشی و برنامه ریزی دارد . واحدهای نهادی دیگر شامل مدارس، موسسات اسلامی، زمینهای بازی، مراکز تجمع، و تجمعهای خانوادگی بدون قید جنسی (مذکر و مونث) و سنی، و تجمعات محله ای می باشند (صدیقی 1983 .)
بنیان روابط میان افراد توده عبارتست از برابری و برادری عمومی . بنابراین، نیاز سازمانی به مسئولیت بیرونی یا مکانیکی وجود ندارد . شخص مسئول اعمال خویش است . در نتیجه، قدرت سیاسی هنگامی که بعنوان ابزار دستورات و فرامین دینی و اخلاقی تلقی شود، همچون قدرت علمی و فنی، بصورت منشا خیر رساندن به بشریت در خواهد آمد .
برای توزیع منصفانه ثروت در یک جامعه و گسترش نهضت اسلامی، اسلام بعضا مسئولیتهای مالی بر عهده افراد گذاشته تا منابع مالی را تامین نماید . این به آن خاطر است که اسلام عهده دار زندگی فردی و اجتماعی اشخاص و تنظیم کننده امور جامعه می باشد . در نبود یک حرکت یا حکومت اسلامی، انجام این فرائض مالی به یک عادت دینی مبدل می گردد و اموال به مصارف غیر مولد می رسد، یا بدتر از آن اینکه صرف پشتیبانی و حمایت از نظام فاسد می گردد . این شیوه باعث گسترش نهضت و تحولات و توسعه اجتماعی و فرهنگی نمی شود . لکن، در صورتی که همین فرائض در قالب حرکت اسلامی انجام گردد، منبعی خودکفا برای فعالیتهای انقلابی خواهد بود و تحول امکان پذیر خواهد شد .
برای مثال، زکات (5/2 درصد مالیات ویژه فقرا) درآمدهای کشاورزی و بازرگانی، برای تداوم گردش ثروت در جامعه ضرورت دارند . لکن در نبود حکومت اسلامی و حرکت اسلامی، این منابع مالی صرف تامین دارالایتام، مدارس، خوراک و پوشاک گرسنگان و دیگر خدمات اجتماعی اساسی می گردد، برای مثال کمک سریع حرکت اسلامی به قربانیان زلزله اکتبر 1992 در حالی که دولت تا ده روز از بسیج امکانات خویش ناتوان بود (شیکاگو تریبون، F:3 1992).
در مقابل، مثلا موسسه رفاهی Edhi در پاکستان یک سازمان اجتماعی و رفاهی صرف است و در نتیجه فاقد قدرت پذیرفتن تغییرات اجتماعی . این تلاشها اگرچه مفید می باشند و ضرورت دارند ولی فی نفسه هدف نیستند . تحول اجتماعی که از اینها حاصل می گرددانگیزه دینی دین اسلام را ندارد . در نتیجه چرخه فقر و بدبختی تداوم دارد .
لکن اگر افراد زکات خویش را از طریق موسسات حرکت اسلامی پرداخت نمایند، حرکت می تواند بصورت موثرتر و مولدتر، منابع را بکار بگیرد و ایدئولوژی اسلامی را به افرادی که کمک ها را دریافت می کنند منتقل سازند . از این طریق، چرخه کریه فقر و وابستگی می شکند و تحول اجتماعی گسترده تر حاصل می گردد .
به علاوه، اشکال دیگر اعانه مانند ملک، پول نقد، زمان و خدمات نیز می توان داد، جمع آوری این منابع و نحوه خرج کردن اینها نه تنها مشروع است بلکه از فرائض واجب هر مسلمان می باشد که در جهت نهضت اسلامی کار و تلاش می کند . رجوع به وجدان، به همراه ثبت عملکرد حرکت، تنها شیوه موثر برای بسیج منابع است . استقلال یافتن ساختارهای نهادی و منابع از نظام کشور - ملت فاسد و فاقد مشروعیت، برای کسب اعتبار و مشروعیت حرکت ضرورت دارد .
حرکت اسلامی هنوز غیررسمی است و فعالیتهای اصلی آن عبارتند از بیدار نمودن توده ها، فعالیتهای اجتماعی، و تاسیس نهادها و شبکه های ارتباطی . احتمالا این مرحله طولانیترین مرحله حرکت اسلامی است و اگر کارها خوشبینانه پیش بروند . می تواند به راحتی بیش از دو دهه زمان ببرد در این مرحله همه کارهای انجام شده در سطح خیلی پایین است و شامل رشد بیداری، ساختن بستر لازم برای تحول اجتماعی مطمح نظر است . به تدریج حرکت اسلامی اعتماد بنفس پیدا می کند و با افزایش دیدگاهها و نفرات روبروست و مجبور است در این زمان پایگاه سازمانی و نهادی خود را توسعه دهد .
3- 3- مرحله 3: توسعه نهادی
در این مرحله تاکید کماکان بر گسترش حرکت توده ها از مرحله 2 می باشد، لکن حرکت اسلامی به حدی وسعت پیدا نموده که تشکیل نهادهای اسلامی ضرورت می یابد . اما در زندگی واقعی، تمایز میان مراحل 2 و 3 احتمالا به روشنی تفکیک اینجا نخواهد بود . برخی نهادهای کوچک ممکن است در مرحله 2 ایجاد شده باشند . این باعث رشد سریعتر حرکت اسلامی خواهد شد . اما ویژگی این مرحله این است که نهادهای بزرگ ایجاد می گردند که قادرند نیازهای فزاینده حرکت اسلامی و توده ها را تامین نمایند .
ضمنا نفی نظام فعلی این ضرورت را ایجاب می کند که نهادهای اسلامی، همطراز با کشور - ملت فاقد مشروعیت فعلی به وجود آیند . مهمترین نهاد عبارتست از شورا و یا یک مجمع مشورتی به منظور اخذ تصمیمات اجتماعی، این اصل تشکیل شورا در امور اجتماعی در میان مردم، از دین اسلام نشات می گیرد( . اسد، 1980: 44 .)مثالهای دیگر شامل مدارس تعلیماتی بر مبنای ایدئولوژی اسلامی، بیت المال یا جایی که همه هدایا، اعانات و وجوهات مربوط به زکات جمع می شود و میان مستمندان توزیع می گردد، موسسات اقتصادی که بر مبنای اصول اسلام ایجاد گردیده و حرکت اسلامی و مردم بطور عام می توانند پولهای خود را در آنجا بسپارند، تعاونیهایی که قادرند در تامین و اخذ وام به یکدیگر یاری دهند تا نهادهای مربوط به اعتراضات اجتماعی جمعی که با نظم و کنترل جماعات، ارتباطات و آموزشهای رزمی سر و کار دارند .
توسعه نهادی به چند دلیل لازم است . این باعث انگیزه بخشیدن و متمرکز نگاه داشتن مردم در جهت هدف اصلی حرکت می گردد . مشروعیت حرکت اسلامی نیز از طریق فعالیتهای اجتماعی، پشتکار و تصمیم قاطع در جهت مرتفع ساختن مشکلات توده ها کسب می گردد . ضمنا این اقدام راهی است برای متمایز ساختن خویش از دیگر گروههایی که قصد براندازی نظام فعلی را دارند لکن به خاطرانگیزه ها و ایدئولوژی متفاوت . حرکت اسلامی، برای هرچه متمایزتر ساختن خویش از دیگر احزاب سیاسی دینی که در الگوی لیبرالی - ملی فعالیت می کنند و با استفاده از فنون بلاغت اسلامی، به وضوح مدعی عدم مشروعیت سیستم کشور - ملت اسلامی می شوند، در حالی که، نظام جهانی با حمایت از آن بصورت وام و کمک، موجب بیشتر شدن دیون خارجی گشته که هرگز بازپرداخت نخواهد شد . این از آن روست که دیون خارجی تماما برای توده ها و یا در جست منافع ایشان صرف نشده است . در یک زمان مناسب، نهضت اسلامی نظام جهانی را متوجه عدم پرداخت دیون می سازد، و آنگاه پس از انقلاب، حکومت اسلامی زمینه های قانونی بهتری برای نپرداختن دیون خود خواهد داشت .
پیشرفت و تقویت نهادی نیز برای مردم در اداره سازمانها تجربه ارزنده ای به ارمغان می آورد . همان نهادها در نهایت در سطحی ملی و بین المللی متکامل گشته و پس از انقلاب، فنی می شوند . از این رو تمامی تحولات انقلابی که نهضت اسلامی پس از انقلاب پیش آورده و یا قصد ایجاد آن را دارد باید قبلا در جامعه ایجاد شده باشند، البته در مقیاس کوچک تا مردم بتوانند ثمربخشی و وثوق آنها را ارزیابی کنند . مشروعیتی که بدین طریق به دست می آید به هسته های حکومت اسلامی در جهت گسترش در داخل نظم فاسد موجود مدد می رساند .
پاسخ حکومت در این مرحله اعلام علنی جنگ بر علیه این گروه است . حکومت نمی تواند در باب خدمات سودمند نهضت اسلامی سخن بگوید چرا که خود در این مورد با ناکامی مواجه گشته است . از این گذشته تمام فعالیتها کاملا براساس اصول اسلامی است که حتی حکومت فاسد نیز آن را مدح می کند، بنابراین ناکام از مهار نهضت، حکومت به نوعی سیاست چوب و هویج مبادرت می ورزد . قبول همکاری با حکومت، راهی برای قرار دادن رهبری اسلامی در بدنه حکومت است و با امید به اینکه قدرت آنها، عامل کاهش فساد انتخابات گروه، در قدرت مشارکت می کنند . قبلا این وسیله ای بسیار موثر برای کسانی بود که دید روشنی پیرامون اهداف حرکت اسلامی نداشته یا فاقد درک لازم از بستر تاریخی نیروهای موثر در ایجاد تحول اجتماعی بودند . در نتیجه پذیرش پیشنهاد رهبران سیاسی سکولار برای مشارکت در قدرت، آنان [رهبران نهضت] اصول خویش را به امید اصلاح درونی نظام فاسد موجود فدا می نمایند .
در این برنامه هر دو طرف تلاش می کنند از نفوذ طرف مقابل بکاهند و با شدت سیاستها و دستور کار خویش را دنبال کنند . لازم به گفتن نیست که حرکت اسلامی اعتبار، قابلیت، خاصیت و برندگی بینش خود را در این مصالحه از دست می دهد و قدرت آن تضعیف می گردد . این شیوه و روش برای تاسیس و تشکیل حکومت اسلامی هرگز موفقیت آمیز نبوده و نخواهد بود .
ترفند دیگری که حکومت قادر است دنبال کند و دنبال می کند افزودن بر یارانه "فقرا" و ایجاد برنامه ها در زمینه های ویژه به منظور دادن خدمات مشابه حرکت اسلامی با نیت کسب مجدد حمایت مردم، و نشان دادن ظاهری اصلاحگرانه در مورد سیستم متصلب سیاسی است . لکن حرکت اسلامی باید بدون شرط و به صورت اصولی راه مشارکت در قدرت با سیستم ایدئولوژیکی کفر، به امید اصلاح درونی آن را، نفی نماید . حضرت محمد (ص) خود سلطنت بر کل جامعه را که توسط سیستم کفر به ایشان پیشنهاد شد رد کرد .
در محدوده زمانی نزدیک به فرا رسیدن پایان مرحله سوم، حرکت اسلامی اعتماد کافی در میان توده ها کسب نموده و به بلوغ رسیده است . و تجربه کافی در اداره همه امور حکومت اسلامی بدست آورده و نظم درونی و کنترل لازم را داراست . تا این زمان قطعا افرادی بارز پیدا شده در درون حرکت ترقی نموده اند و در نتیجه به طور طبیعی به منصبهای رهبریت که بر مبنای تقوا، علم، فعالیت و کارهای اجتماعی ایشان بوده ارتقاء یافته اند . رهبریت رسما از طریق شورا مشروعیت کسب می نماید .
در این زمان حرکت اسلامی بالغ است و در مورد توانایی خود در اداره یک الگوی مناسب از حکومت اسلامی که مشروعیت خود را از توده ها گرفته و توسط مردم و نهادهای اسلامی حمایت می گردد مطمئن است . حرکت، در ایجاد تحولات اجتماعی، فرهنگی واندیشه ای موفق خواهد بود . تعیین میزان بلوغ و اعتماد به نفس لازم در حرکت اسلامی برای آغاز نمودن مبارزه فعال یا انقلاب سیاسی مشکل است لکن حرکت اسلامی باید اعتماد به نفس و نیروی انقلابی کافی برای گذشتن از سد ابزارهای نظامی و امنیتی حاکمیت که از طریق نظام جهانی نیز پشتیبانی می شود را داشته باشد . اما در این مرحله نیز تصمیم گیری پیرامون آمادگی برای مرحله مبارزه فعال حرکت به عهده مردم می باشد و رهبران نباید دستور صادر کنند .
بلوغ و اعتماد به نفس نمایان در حرکت اسلامی پیش از شروع انقلاب، متضمن این است که همه پیش نیازهای لازم برای یک انقلاب اسلامی محیا گردیده و آماده آخرین مرحله بینی انقلاب سیاسی بوده باشد .
4- 3- مرحله 4: شروع انقلاب اسلامی
تقریبا محال است که حرکت اسلامی بتواند به تشخیص خود ما یک انقلاب سیاسی را صرفا براساس شرایط خود و در زمان منتخب خویش آغاز نماید . به احتمال زیاد، شروع آن با بالا گرفتن تدریجی خشونت توسط حکومت یا یک حادثه یا عمل خشونت آمیز که ممکن است شامل بدنام ساختن یا خسارت زدن به حرکت اسلامی باشد خواهد بود . اما در این مرحله، اینچنین اعمالی تاثیر معکوس خواهند داشت، زیرا احساسات مردم چنان جریحه دار خواهد شد که همه ترسهای موجود پیرامون قدرت نظامی فاسد و تحمیل شده در میان مردم می ریزد . مردم غیر مسلح به خیابانها یورش خواهند برد و با نیروهای امنیتی کاملا مسلح روبرو و درگیر می شوند و نظم موجود را با جذب خشونت مقابل خویش سرنگون می نمایند .
انقلاب اسلامی شروع می شود و رهبریت، اعلامیه عمومی به منظور برخاستن همگان و برانداختن نظم موجود صادر می نماید . توده ها در این مرحله از انقلاب بیدار خواهند بود و موقعی که شروع کنند حداکثر تلاش خود برای گذاشتن از آستانه لازم برای پیروزی در انقلاب را معمول خواهند داشت . نظم موجود جنگی تمام عیار علیه حرکت اسلامی به راه می اندازد و خواهان نابود کردن ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، به قتل رساندن رهبری و قتل عام مردم در خیابانها می گردد . مانند الجزایر از بهار 1992 تاکنون (شیکاگو تریبون، C 1992:4، نیویورک تایمز، 1993: A5 ،ابراهیم، O,1992 N 1992: P,A3 1992: G,A6 1992: (A5 .در این موقع، گروههای دیگر مخالف و منزوی که تا این زمان کنار ایستاده بودند ممکن است به مبارزه ملحق شوند . این گروهها جز اصلی حرکت اسلامی به حساب نمی آیند، لکن حرکت اسلامی تمایلات طبیعی ایشان را برای تحول و ایجاد نظامی اسلامی که در پیش است تحریک می نماید .
گروههای دیگری نیز که تا این زمان هیچ نقشی نداشته یا به خاطرانگیزه های مختلف خود یا وابستگی به ایدئولوژیهای بیگانه نقشهای ناچیز در انقلاب فرهنگی و اجتماعی ایفا نموده اند، اکنون خواهان پیوستن به انقلاب می گردند . این گروهها طیفهای متضادی را در برمی گیرند . عده ای از آنها تمایلات اسلامی داشته لکن در تاکتیک مخالفند . در حالی که اکثر ایشان با ماهیت اسلامی انقلاب کلا مخالف هستند . انگیزه و هدف اصلی این گروهها برای ملحق شدن به مبارزه فعال این است که پس از پیروزی انقلاب بتواند مدعی سهم بری در قدرت باشند . این گروهها خواهان جایگزین کردن نظام فاسد موجود با یک نظام لیبرالی - ناسیونالیستی سکولار اصلاح شده جدید هستند در حالی که رابطه وابسته با نظم جهانی نیز باقی باشد . اینها اساسا گروههای حاشیه ای و فرصت طلب هستند و می خواهند سواری مجانی بکنند، و از انقلاب بعنوان وسیله برای رسیدن به قدرت استفاده کنند . اینها برای بهبود بخشیدن به موقعیت خود در درون کشور به راحتی به صورت آلت دست قدرتهای اجنبی علیه حرکت اسلامی طی دوره انقلاب و بالاخص حکومت اسلامی پس از پیروزی انقلاب درمی آیند .
بنابراین در ظاهر اینطور به نظر می رسد که مقاومت اسلامی از ائتلاف گروهها و ایدئولوژیهای مختلف تشکیل گردیده، لکن عملا حرکت اسلامی ستون فقرات انقلاب را تشکیل می دهد . اما در این مرحله جایی برای بحث و جدل میان اعضا بر سر اختلافات ایدئولوژیکی یا تاکتیکی نیست .
این نتیجه اجتناب ناپذیر یک حرکت اجتماعی جمعی است که با آغوش باز همه را به جمع کردن قوای خود دعوت می کند تا نظامی مشروع و نو که بازتاب ارزشها، آداب و عادات و باورهای توده ها و فرهنگ سیاسی آنهاست بسازند .
این قدرت، وحدت و استقلال توده های مسلمان است که در کنار ایدئولوژی اسلامی و انرژی انقلابی، نتیجه پیروز را در آخر رقم می زند . هرچقدر هم که دستگاه امنیتی کشور سرکوبگر و مستبد باشد نمی تواند در برابر اعتصابات، تظاهرات و اعتراضات میلیونها انسانی که هر روز به خیابانها می ریزند و آماده شهادت هستند مقاومت کند . حکومت، خشونت بکار می گیرد و حرکت اسلامی تنها باید موانع دفاعی اتخاذ نماید .
نقطه عطف دوره انقلاب هنگامی است که توده ها که به طور مستقیم یا غیرمستقیم وارد کارزار شده اند در می یابند که به راستی نظام موجود در حال از هم پاشیدن است و آخر عمر آن نزدیک می باشد . آنها همه ترسشان از رژیم و مردن از میان می رود . توده ها به طور یقین در این زمان موقعیت برتر کسب نموده و اعتماد به نفس بدست می آورند که اکنون دیگر دیر یا زود نظام موجود و فاقد مشروعیت، سرنگون خواهد گشت .
با تشخیص و شناسایی این وضعیت، انقلاب به راستی به سوی انتهای مرحله چهارم پیش تاخته و تشکیل شورای انقلاب اسلامی ضرورت می یابد . این نهاد به موازات ساختار حکومت قرار می گیرد و در نتیجه تهدیدی مستقیم برای حکومت است و ضمنا نشانه جابجایی در قدرت می باشد . ماموریت شورای انقلاب اسلامی از سه هدف تشکیل شده است: هماهنگی و تامین جهت فعالیتهای انقلابی به منظور تسریع در پیروزی کامل انقلاب، اعلام مقاصد خود در به عهده گرفتن ساختارها و وظایف حکومتی و پاسخ دادن به فتنه ها و توطئه ها و تبلیغات در سطح سیاسی و انتشار آنها به جهان، و در آخر پس از پیروزی انقلاب، اجرا و نهادینه نمودن تغییرات فوری و عمده انقلابی و نهادن اساسی برای تحولات نهادینه شده در آینده .
تهدید بالقوه مداخله غرب به طور عام و نیروی برتر نظام جهانی به طور خاص، در این موقع و پس از پیروزی انقلاب به حداکثر می رسد . مداخله می تواند به اشکال مختلف باشد: دسیسه ها; مساعدت اطلاعاتی و امنیتی درباره حرکت و رهبران آن; جایگزینی اشخاص دیگری از مخالفان در جایگاه افراد قبلی در نظام فاسد موجود، و در نهایت، راه اندازی کودتا یا برقراری حکومت نظامی .
بنیان قدرت نظام فاسد کهنه عبارت است از: نیروهای نظامی، و در آخر این نیروها هستند که با توده های مردم درگیر می شوند . همه گروههای دیگر و نخبگان سیاسی وابسته به رژیم سابق هیچ بنیان قدرت قابل توجهی ندارند یا از شجاعت کافی برخوردار نیستند، و در نتیجه، طی روند انقلاب مصر نخواهند بود . نظام جهانی و رژیم کهنه با به کار بردن توطئه و زور تلاش می کنند توده ها را خرد و متفرق سازند و تحت نفوذ خود در بیاورند .
در پاسخ به خشونت و زور بکار گرفته شده توسط حکومت، حرکت اسلامی، به خاطر تعجیل یا به تله افتادن، آن زور را با زور پاسخ می دهد و ممکن است در این کار هماهنگی ایدئولوژیکی و سازمانی خود را از دست بدهد . ممکن است این امر موجب شود حرکت اسلامی به یک سازمان چریکی مبدل شود و مشغول شدن به جنگهای چریکی باعث مصرف شدن انرژی انقلابی گردد و امکان دارد وحدت مردم از هم بگسلد، و احتمالا موجب قطع شدن آهنگ انقلاب گردد .
خطر بزرگتر آنست که به جای حرکت تدریجی به سوی جنگ چریکی بعنوان یک تاکتیک جایگزین و جذاب، حرکت اسلامی مجبور به انتخاب این راه گردد زیرا ممکن است نتواند از سد امنیتی چیده شده در برابر حیات خود توسط حکومت بگذرد . بنابراین تحلیل عینی تواناییهای حکومت و پشتیبانیهای نظام جهانی باید مطمح نظر باشد .
در هر صورت، چه اختیاری و چه اجباری، لاجرم منجر به ضعیف شدن حرکت اسلامی و در نتیجه وقفه خواهد گشت . در نهایت، اگر حکومت با حمایت نظام جهانی تفوق بیابد، ممکن است باعث عقب افتادن حرکت اسلامی و از هم گسستن زیرساخت آن در همان جامعه گردد . بعد از غلبه، نظام جهانی دستگاه امنیتی حکومت را بازسازی نموده و حکومت بیش از گذشته بر یاست سرکوب می افزاید تا جلوی تهدید تشکیل یک حرکت اسلامی دیگر را بگیرد . از آنجایی که قوت حکومت در توانایی اش در بکار بردن زور و نیروی تقریبا نامحدود با حمایت نظام جهانی می باشد، صرفا به همین دلیل حرکت اسلامی پیروز نمی گردد . بنابراین، باید از خطر تبدیل شدن حرکت توده ای اسلامی به جنگ چریکی با تقویت و افزودن بر انرژی انقلابی به منظور غلبه بر مانع ایجاد شده توسط حکومت، پرهیز نمود .
اگر در آخر این مرحله حساس، توده ها وحدت خود را حفظ نمایند حکومت نهایتا از پا درمی آید . هنگامی که توده ها ترسشان از نظامیان با مدد گرفتن از شهادت بریزد، انرژی انقلابی در حرکت اسلامی افزایش خواهد یافت و اعتماد به نفس بدست می آورند که پیروزی در راه است . کشتار همگانی توسط نظامیان می تواند برای همیشه ادامه داشته باشد .
رژیم تا زمانی به حیات خویش ادامه خواهد داد که نظامیان تصور خود بر اینکه قادرند با زور و خشونت علیه جماعت غیرنظامی بر آنان چیره گردند پایبند باشند . این مرحله ممکن است دو یا سه سال ادامه داشته باشد، زیرا توده ها معمولا مسلح نبوده، در حالی که حکومت صاحب مدرنترین تجهیزات ارتباطی و سرکوب است و از طرف نظام جهانی نیز حمایت می شود . بنابراین، توانایی رژیم در اعمال خشونت گسترده بر مردم غیرنظامی عاملی تعیین کننده در مبارزات انقلابی است . موقعی که نظامیان به بیهودگی و بی فایده بودن اعمالشان پی ببرند، روحیه و اعتماد به نفس ایشان از بین می رود . در این مرحله یا از اطاعت از فرامین کشتار سرپیچی می کند یا بهتر از آن، اینکه به توده های انقلابی ملحق می شوند . در هر صورت، موقعی که اراده و اعتماد به نفس نظامیان بشکند، انقلاب اسلامی دیگر پیروز است . طی این جابجایی، نیروهای انقلابی کنترل محله ها، روستاها و شهرها را به عهده می گیرند . قدم مهم بعدی وظیفه شورای انقلاب اسلامی پر کردن سریع خلا قدرت موجود با استقرار یک "دولت انقلابی" است و نیز دعوت از همه گروههایی است که در جهت تاسیس نظام اسلامی فعالیت نموده اند . نهادهای انقلابی دیگر نیز به منظور رفع حوایج زمان و کنترل موثر تشکیلات حکومتی تشکیل می گردند . بدین ترتیب حکومت اسلامی کوچک و تازه تاسیسی که حرکت اسلامی بنا نموده از حیث ایدئولوژیکی رشد کرده و از جهت فیزیکی حاکمیت کل کشور را در دست می گیرد .
5- 3- مرحله 5: نهادینه نمودن تحولات انقلابی
هنگامی که وضعیت تحت کنترل درآمد، قدم اول مجددا کسب مشروعیت رسمی از توده ها برای تاسیس یک حکومت اسلامی در اولین فرصت می باشد . این قدم بسیار حائز اهمیت است زیرا حرکت اسلامی هرچقدر هم از قبل از انقلاب صاحب مشروعیت بوده باشد، و با وجود این واقعیت که، انقلاب اسلامی خود فی نفسه شاهد این مدعی است، لکن، برای کسب مشروعیت کامل، این اقدام حیاتی است . تحولات انقلابی را می توان به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم نمود . همه اهداف کوتاه مدت باید ظرف یک تا دو سال تحقق یابند . اینها شامل کسب مشروعیت رسمی برای حکومت اسلامی از طریق یک رفراندوم، تکمیل قانون اساسی، انتخابات بر مبنای قانون اساسی جدید، تشکیل مجلس شورا یا پارلمان و آغاز فعالیتهای رسمی دولتی با حمایت نهادهای انقلابی می باشد . زیربنای نهادی برای بازسازی بلند مدت کل نظام سیاسی - اجتماعی - اقتصادی نیز دیده می شود .
مخالفت عمده با رژیمهای انقلابی جدید ممکن است از دو جهت وارد گردد . گروههای داخلی، خواهان ایجاد هرج و مرج به منظور کسب قدرت بیشتر و هدایت انقلاب اسلامی به سوی جهت های دیگر هستند . نظام جهانی تلاش خواهد کرد که مسیر انقلاب را از هر طریق ممکن منحرف سازد و اقدام به حکومت نظامی یا کودتا و غیره خواهد نمود . اگر در این کار شکست بخورد، ممکن است کشورهای همسایه را به تجاوز تشویق نماید، تا بدینوسیله باعث نابودی حکومت اسلامی یا وارد شدن صدمه شدید به آن گردند . بنابراین نهادینه ساختن همه تحولات انقلابی، در اسرع وقت، برای مثمر ثمر بودن انقلاب اسلامی و پایداری بلند مدت حکومت اسلامی ضرورت دارد . در روند تکاملی حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی در مراحل چهار و پنج تحقق می یابد که مراحل فعال مبارزه تلقی می شوند .
در سرتاسر جهان اسلام، ثمرات موفقیت آمیز یک انقلاب اسلامی کاملا مشابه نخواهند بود و از حیث کیفیت متفاوت می باشند . تجربه گذشته موید این است که هر حرکت اسلامی برندگی کافی برای تبدیل کشور به یک حکومت اسلامی را ندارد . هر حرکت از حیث کیفیت، تاثیر، عمق و حدود با دیگری متفاوت است . طبیعت آشکار انقلاب متکی به عواملی چون میزان تحول فرهنگی و تحصیلی، انقلابهای سازمانی، فرهنگی و اجتماعی پیامد و پشتبند انقلاب اسلامی، ساختار روانی یک ملت با تاریخ مختص آنها و عوامل بومی دیگر می باشند . بنابراین با اتکا به عوامل بومی متفاوت، نتایج انقلابی اسلامی با کیفیتهای مختلف ممکن می گردند . دو کشور همسایه، ایران و افغانستان، دو مثال از حرکت اسلامی هستند که یکی در مقام پیشرو و دیگری پسرو است .
4 . پژوهش موردی: فقدان مشروعیت و انقلاب اسلامی ایران
تئوری کلی انقلاب اسلامی در مورد انقلاب اسلامی 1979 ایران پیاده می گردد تا نقاط قوت و ضعف آن مشخص شوند . پنج مرحله تکاملی در حرکت اسلامی وجود دارد تا به انقلاب اسلامی منتج گردد . همچنان که تشریح شد، اجمالا پنج مرحله تکاملی حرکت اسلامی به سوی انقلاب اسلامی عبارتند از:
مرحله 1: ظهور هسته های اولیه تشکیلاتی .
مرحله 2: حرکت اسلامی به صورت حرکت مردمی .
مرحله 3 . توسعه نهادی حرکت اسلامی .
مرحله 4 . شروع انقلاب اسلامی .
مرحله 5: نهادینه ساختن تحولات انقلابی .
1- 4- مرحله 1: غلبه علمای اصولی و حرکت اسلامی در محله بدو تولد (1850- 1747)
دو عامل خارجی تحمیل شده بر ایران مسیر این کشور را در اوایل قرن شانزدهم تغییر داد . اولی، تاسیس سلسله صفوی (1747- 1501) بود . (3) پیش از سال 1500 میلادی، تشیع و همه شاخه های آن، من جمله اثنی عشری ها، در خاورمیانه کنونی پخش بودند و در اطراف بغداد، شهرهای کربلا و نجف مرکز عمده اینان را تشکیل می دادند . همه تحولات مربوط به تشیع در خارج از ایران رخ داد . ایران تا اواخر قرن 15 اکثریت سنی داشت . در 1501، هنگامی که صفویان حکومت خویش را در ایران تثبیت نمودند، تشیع را دین رسمی نموده و به گسترش آن پرداختند و تقریبا مردم را وادار ساختند مذهب خویش را از سنی به شیعه تغییر دهند (لادیپوس، 1988: 297- 296، هاجسون، 1974، 35: 3، الگار، 1983: 14 .)هنگامی که شیعه دوازدهی در ایران مستقر گردید، ویژگیهای مختص خود را داشت .
دومین عامل ورود متون و علمای شیعه از سرزمینهای عربی به ایران به منظور گسترش مذهب تشیع بود، زیرا در دوره قبل از صفویان ایران مرکز عمده شیعیان نبود (هامبون، 1974، 3: 33- 27، لادیپوس، 1988: الگار، 1983: 14- 13 .)هنگامی که صفویان به قدرت رسیدند، در ایران "کارگزار و مامور خاص دینی نبود، و ظاهرا، کتب فقیهی شیعه به آنجا نرسیده بود . " (کدی 1981: 16 .)
صفویان از تثبیت شدن تشیع حمایت کرده و منصب رسمی برای علمای عرب و ماموران دینی بومی قائل گردیدند (کدی، 1972: 221- 220 .)کدی (1981: 16 [(. D
تشیع به سرعت، به عنوان یک حرکت مخالف، اقتداری سوای اقتدار دولت کسب نمود، شیعیان اثنی عشری به دنبال افرادی می گشتند که در تقوا و علم شاخص باشند و این افراد را نماینده امام غائب (عج) و در ارتباط و تماس با حضرت می دانستند . این افراد واجد شرایط برای کشف احکام بوده و در نتیجه اینها را "مجتهدین" می خواندند .
بنابراین به تدریج میان علمای منتصب دربار و وابسته و علمای "غیررسمی" که ظرفیت علمی و استقلال اندیشه بالایی داشتند فاصله افتاد . اینها حوزه های علمیه خودشان را تاسیس نموده و منابع اقتصادی مستقل ایجاد کرده و اداره موسسات خیریه و عام المنفعه مختلف را به عهده گرفتند . به نقل از کدی (1981: 18- 17) این علمای بومی متولد ایران:
. . . به بالاترین مدارج علمی نائل شدند، مجتهد گردیدند و قادر بودند در صورت داشتن مقلد، در پاسخ به احکام دینی فتوی صادر نمایند . در اواخر دوره صفوی، علمای شیعه ایران تواما با کسب استقلال بیشتر به تدریج با صفویان در مورد مساله فقدان شروعیت سلطنت و حکومت چالش پیدا نمودند، لکن با تردید و احتیاط . الگار، Algar) 1983: 15) اولین چالش ثبت شده علما را در اوج دوره سلسله صفویه در زمان حکومت شاه عباس (1629- 1587) می داند . شخصی به نام ملا احمد اردبیلی به شاه عباس پیرامون فقدان مشروعیت حکومتش تذکر می دهد و به او اخطار می نماید که اگر خواهان ادامه حاکمیت خویش است باید حرمت و اعتقاد به امام غائب را مراعات نماید، و الا توسط علما از او سلب قدرت می نمایند (الگار، 1983: 15 .)
در انتهای دوره صفوی در اواخر قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم، رابطه میان حکومت صفویه و علما دچار تغییر قابل ملاحظه گردیده بود . مجتهدین قدرت زیادی کسب نموده بودند و "نوعی اقتدار بر حکومت داشتند" (الگار، 1983: 15) علت اصلی کسب موفقیت و اقتدار علما کسب و تثبیت پایگاه مالی مستقل بود . این امر از طریق دور زدن ادارات حکومتی و کنترل و دریافت مستقیم موقوفات و وجوهات میسر گردید (کدی، 1981: 17 .)
در نتیجه در نیمه دوم دوره صفویه، از قرن هفدهم تا اوایل قرن هجدهم علمای شیعه و مجتهدین ایرانی از حکومت جدا شدند و نیروی مستقل زیادی در جامعه و پیروان فراوانی بدست آوردند . آنها نقش مخالف ایفا نمودند و چالش روزافزونی در مقابل مشروعیت سلطنت نشان دادند . لکن، این چالش به صورت خشونت آمیز یا آشکار نبود زیرا فقدان جایگزینهای بهتر و محدودیتهای اعمال شده بر علما توسط خود ایشان (برگرفته از نظریه امامت) و نرفتن به دنبال کسب قدرت مادی مانع بود . بنابراین از دیدگاه سیاسی، تنها کاری که از دست علما و مجتهدین برمی آمد به حداقل رساندن مشروعیت حکومت و درخواست اینکه روسای حکومت از شریعت و نورمهای اسلام حتی المقدور پیروی نمایند یا حداقل آشکارا مقابل آنها نایستند .
همزمان با افزایش تداوم روزافزون قدرت علمای شیعه از قرن شانزدهم به بعد، قدرت سلسله صفویه، بعد از شاه عباس، مستمرا کاهش می یافت . در نیمه دوم حاکمیت صفویان یک مبارزه مستمر و خشونت آمیز برای کسب قدرت میان شاهزادگان بالقوه جانشین سلطنت آغاز گردید . اینها فاقد علم، تجربه و بصیرت لازم برای حکومت بوده و در میان توده ها نبودند و اکثر وقت خویش را با زنان و درون قصرها می گذراندند (لادیپوس، 1988: 299 .)
در نتیجه فساد و تسامح، حکومتی که زمانی قدرتمند بود ضعیف و خرد گردید، و ارتش و بوروکراسی تحلیل رفت، و فرو پاشید . نهایتا مهاجمان افغان به حکومت صفویه در 1722 خاتمه دادند ولی نتوانستند یک حکومت موثر برپا نمایند زیرا گروههای رقیب با قدرت تقریبا مساوی مقابل هم بودند .
در نتیجه از هم پاشیدگی سیاسی و سردرگمی، هرج و مرج در باقیمانده قرن هجدهم پدیده عادی شد (لادیپوس، 1988: 299- 300 .)
لکن، علمای شیعه انسجام خویش را حفظ نمودند و قدرت ایشان در این دوره آنارشی حتی افزایش نیز یافت، و همزمان با "افزودن بر روند جدایی میان نهادهای دینی و سلطنت اقدام نمودند . " (الگار، 1983: 16 .)در خاتمه قرن هجدهم، سلسله قاجار (1924- 1795) استقرار یافت و به تدریج بر کل ایران تسلط پیدا کرد . لکن روسای قاجاریه در موقعیتی نبودند که بتوانند همچون صفویان در اوایل سلطنت خود بر علما مسلط باشند .
در بدو تاسیس سلسله قاجاریه، قدرت علما در اثر مباحث گسترده سیاسی - دینی و علمی که میان دو دسته اخباری و اصولی در مذهب تشیع اثنی عشری رخ داد و حدود یکصد سال ادامه داشت گسترش بیشتری یافت (لادیپوس، 1988: 301، کدی، 1972: 224- 222، کول، 1983: 40- 39 .)
اخباریون معتقد بودند که پاسخ همه مسائل جامعه را می توان با رجوع به اخبار و روایات پیامبر (ص) بدست آورد . بنابراین، از نیاز به هدایت علما کاسته شد . در طرف مقابل، اصولیها اعتقاد داشتند که پاسخها را می توان با تفسیر و استفاده از اصول و منطق یافت .
در نتیجه، وجود علما و مجتهدین نه تنها لازم بود بلکه آنها تنها کسانی بودند که واجد شرایط انجام تفسیر بودند . پیروزی علمای اصولی در این نزاع، اساس گروه ایدئولوژیکی هسته را برای اولین بار تشکیل داد که همین امر نهایتا منجر به انقلاب اسلامی قرن بیستم گردید .
مکتب اخباری در قرن هجدهم نفوذ قابل توجهی بدست آورد . موقعیت ایشان به طور اجمال توسط الگار، Algar) 16: 1983) شرح داده شده است . . . در غیاب امام، علمای دینی مجاز به استفاده از منطق خویش یا اصول فقه برای رسیدن به احکام خاص نیستند . تنها می باید به احادیث رجوع می کردند، و از اینجا واژه اخباری مصطلح گردید، که با بکار بردن قواعد تراجیح و تعارض در مورد احکام خاص به نتیجه می رسیدند . از این نظرگاه، اخباری قائل به این بود که "عالم همان عالم حدیث است و وسع بیش از آن را ندارد" بنابراین، علمای اخباری تیشه ریشه اجتهاد که از اوایل قرن چهاردهم آغاز شده بود می زدند و "مکتب توسعه فقه (فقه پویا) " را تهدید می کردند (الگار، 1983: 17 .)
در پاسخ به چالش مکتب اخباری، مکتب اصولی از مواضع خود دفاع می کرد، الگار اجمالا اینطور شرح می دهد (1983: 17 .)
در مقابل، اصولی ها معتقد بودند که این رویه صحیح نبوده، و حتی در غیاب امام، رجوع به عقل در مورد مسائل شرعی و برمبنای اصول شرعی شیعه، مجاز است . به همین خاطر نام اصولی را بر آنها گذاشتند . اینها کسانی بودند که اعتقاد داشتند که مجتهدین واجد شرایط قادرند با استفاده از اصول و قواعد خاص فقهی و قدرت منطق و استدلال توسعه احکام بپردازند و به عبارت دیگر، آنها کسانی هستند که در کلیات و از جهت فنی: از قدرت و منطق و عقل خویش بر مبنای اصول فقاهت برای رسیدن به حکم خاص درباره مساله مورد نظر استفاده می کنند . مجتهد در اسلام، چه شیعه و چه سنی، صرفا یک مرجع شرعی که نظرات خویش را در باب خاصی از حقوق اسلامی مطرح نموده نیست، بلکه رهبر مردمی است که از وی پیروی می کنند، زیرا آنها فاقد شرایط لازم و قدرت تحلیل احکام و اجتهاد هستند . بنابراین تبعیت از آراء خاص یک مجتهد واجب بوده و اختیاری نیست . این نیاز به پیروی از یک مجتهد در تشیع تقلید نامیده شد و معنای خاص آن "تقلید از رهنمودهای یک عالم دینی واجد شرایط می باشد" (الگار، 1983: 17 .)
علمای اصولی فریضه تقلید را تقویت نمودند و مفهوم مرجع تقلید را شناساندند . بنا به گفته الگار (1983: 17) این بدان معنا بود که:
. . . هر فرد مسلمان شیعه که خود مجتهد نباشد مکلف بود از یک مجتهد بعنوان مرجع تقلید خویش پیروی نماید . . . و این بدان معناست که مجتهدی که توسط یک فرد مسلمان بعنوان مرجع انتخاب می شود رهبر و هادی او می باشد .
بنابراین اصولیها نه تنها با موفقیت از حق علما در مبادرت ورزیدن به اجتهاد دفاع نمودند، بلکه همچنین با مجاب ساختن مردم به انتخاب مرجع تقلید نه صرفا در دین و حقوق، بلکه در همه شئون زندگانی، باعث تقویت قدرت خویش در اجتماع گردیدند .
بتدریج موقعیت اصولیها فائق آمد زیرا پیشرفته تر و راضی کننده عقل بود . این مکتب در میان شیعیان دوازده امامی جهان عرب و تا هندوستان استقرار یافت . طبری (1983: 48) اهمیت طولانی مدت علما را ناشی از موفقیت مکتب اصولی می دانست .
اگر اخباریها در مقام جریان غالب درون تشیع باقی می ماندند، مشروعیت . . . و نقش سیاسی علما کاهش شدیدی پیدا می کرد . اما شکست آنها، باعث تشدید احیای رهبریت اجتماعی و سیاسی علما گردید .
غالب شدن موضع اصولی اهمیت سیاسی قابل توجهی داشت زیرا علما اکنون مبنای اعتقادی مطمئن تری برای تهدید رهبران دنیوی داشتند . کدی (1981: 22) می نویسد:
اکنون مبنای اعتقادی روشنی برای رجوع به علما بعنوان مقام بالاتر از رهبران وجود داشت، و مجتهدین مطرح قادر بودند براساس اصول اسلامی و بطور مستقل از رهبران مادی تصمیمات سیاسی اتخاذ نمایند .
در نتیجه این جدل، شان و اقتدار علمای شیعه، در مقایسه با شان علمای سنی که بخاطر مشارکت و وابستگی به دولت فاقد مشروعیت رو به کاهش نهاده بود، رشد قابل توجهی یافت .
2- 4- مرحله 2: جنبش اجتماعی، اعتراض و قیام ها (1921- 1890)
حاکمیت آنارشی با استقرار دولت مرکزی مقتدر توسط سلسله قاجاریه (1924- 1795) به پایان رسید . لکن آنها دیدند که مشروعیت ایشان از همان ابتدای امر مورد مخالفت علما و مجتهدین بود که به تازگی از جدال پیروز بیرون آمده بودند و نسبت به اعتبار و ازدیاد تعدادشان اطمینان داشتند . بنا به گفته الگار "این اختلافات پیرامون مشروعیت سلاطین قاجاریه به صورت تک و توک و موردی صورت می گرفت و با موضوعات و حوادث ویژه و خاص ارتباط داشت" (1983: 18 .)
اما در آغاز قرن نوزدهم، با گسترش اختلافات به خاطر دخالت بیگانه در ایران بالاخص دخالت انگلیس و روس چالش علما علیه سلاطین نیز روشن و صریح گردید . برای مثال در 1826 علما آشکارا سلطان را تهدید کردند بخاطر عدم تمایلش به جنگ نمودن با روسیه، و آزاد نساختن مسلمانان تحت اذیت روسها در مناطقی که روسها در جنگ اول ایران و روس اشغال کرده بودند خلع خواهند نمود (الگار، 1983: 18 .)
مبادلات بازرگانی با اروپا نیز رو به رشد بود و امپریالیستهای اروپا تا این زمان حضور خویش را در ایران به منظور کسب سود بیشتر از طریق روسای قاجاریه تثبیت نموده بودند (هامبون، 1974، 3: 233، 307 .)
با شدت گرفتن تعارض میان علما و سلاطین قاجار، بالاخص به دلیل تبانی رو به افزایش میان قاجار و اروپاییان، علما توجه بیشتری به حوزه های سیاسی نمودند و مردم را در مورد استثمارگری آنها آگاه ساختند: همزمان پلیس و نظامیان قاجار به درخواست اروپاییان به منظور سرکوب مردم تقویت شدند زیرا آنها این امر را ابتدا برای روابط تجاری و بازرگانی پایدار ضروری می دانستند (هامبون، 1974، 3: 235 .)
در نتیجه، در طول قرن نوزدهم عامه مردم ایران دریافتند که سلسله قاجار نه تنها فاقد مشروعیت است بلکه اکنون به صورت ابزار قدرتهای بیگانه در جهت استثمار آنان درآمده است . الگار (1983: 19) پیرامون مفهوم و اهمیت ائتلاف در حال رشد میان این سلسله و نیروهای بیگانه اینگونه اظهار می نماید:
اکنون دیگر این سلسله را صرفا بعنوان حاکمین فاقد مشروعیت نمی دیدند که تنها به مسخره کردن احکام اسلامی مشغول بوده و ابزار ظلم و بی عدالتی باشند، بلکه بعنوان عامل بیگانه می دانستند که خواهان افزودن بر نفوذ بیگانگان بر ایران و به تاراج بردن منابع آن هستند .
این تصور بی پایه نبود، زیرا ایران در قرن نوزدهم به صورت مهره ای در رقابت جهانی میان انگلیس و روسیه درآمده بود . هر دو می خواستند بر نفوذ خویش در ایران بیافزایند تا موقعیت استراتژیک خود را در مقابل دیگری تقویت نمایند . در نتیجه، " معاهده های تحقیرآمیز "و یک "سری حقوق تجاری ویژه بیگانگان برای روسیه و بریتانیا" در ایران مقرر گردید و هر جا نیاز بود با اهرم روز به منافع خود رسیدند (آبراهیمیان، 1982: 51، کدی 1981: 37 .)
سلاطین قاجار امتیازات بازرگانی متعدد و حقوق انحصاری به قدرتهای اروپایی در ایران اعطا نمودند . مثلا احداث خطوط تلگراف در دهه 1850 به بریتانیا، امتیاز رویتر در 1872، بازگشایی رودخانه کارون در 1888 بانک سلطنتی فارس، تنباکوی رژی در 92- 1890 و تحرکات بانک پرتس Banuede Prets روس از 1900 به بعد (عنایت، 1982: 161: کدی، 1981: 39- 38، 62- 58 .)
علما با همه امتیازات بازرگانی که قاجاریان به نیروهای بیگانه می دادند مبارزه می نمودند و انزجار از به فروش رساندن کشور در میان توده ها رشد کرد، تا اینکه اولین حرکت توده ای در تاریخ ایران آغاز گردید . حرکت اسلامی یک گروه تشکیلاتی از علما به حرکت مردمی به رهبری علما علیه نفوذ بیگانگان، بالاخص در واقعه امتیاز تنباکو، مبدل گشت (مارتین، 1989: 41، الگار 1972: 221- 205 .)
نارضایتی در مورد امتیاز تنباکو، تقریبا بر همه مالکین، دکانداران و صادرکنندگان ایرانی تاثیر داشت، و به صورت اعتراض توده ای گسترده در 1891 بروز کرد( . یکسال بعد از اعطای امتیاز انحصار فروش، تولید، توزیع، و صادرات تنباکوی ایرانی به شرکت انحصاری بریتانیا( .)مارتین، 1989: 41، کدی، 1981: 66، الگار، 1972: 206 .)
تظاهرات گسترده و وسیع به رهبری علما اولین تجربه در فعالیت اجتماعی در جهت محدود نمودن اقتدار سلطنت بود و به علما در بسیج موثر نیروهای مردمی در قالب حرکت اسلامی اعتماد به نفس داد .
در نتیجه، با وجود عدم مشروعیت و استبداد این سلسله، اکنون قاجار بعنوان ابزار عریان نیروهای استعمارگر اروپایی در روند استثمار توده های ایرانی درآمده بود . علما به توده ها آگاهی می دادند و روابط نزدیک میان شاهان و امپریالیستهای بیگانه را برملا می کردند، روابطی که به جای قطع شدن، قویتر و مستحکمتر می گشت .
اگرچه بحران تنباکو فروکش نمود، تلاشهای علما در جهت محدود ساختن و کاهش قدرت و نفوذ سلسله قاجار در طول دهه آخر قرن نوزدهم استمرار داشت و منجر به انقلاب مشروطه در 11- 1905 گردید (مارتین 1989، کدی 1981 .)قانون اساسی که عمدتا بر مبنای قانون اساسی بلژیک تهیه شده بود، نسخه اروپایی اصلاح شده ای بود که به منظور محدود ساختن اقتدار مطلق سلاطین در اروپا تدوین گشته بود . افزایش نفوذ بیگانگان باعث شد افکاری اروپایی مانند ناسیونالیسم، قانون اساسی گرایی، سوسیالیسم و غیره نیز وارد گردند (عنایت، 1982، هامبون، 1974، 3: 4- 303 .)این امر باعث شد قشری جدید از مردم ظهور کنند که افکار لیبرال غربی داشتند، که در کنار علما، آنها نیز خواهان محدود ساختن قدرت قاجارها بودند، اما از راه قانون اساسی و همانند روندی که در اروپا روی داده بود (آبراهیمیان، 1982: 69- 50 .)
برای علما حمایت از افکار غربی به منظور اصلاح نظام سیاسی در ایران مشکل بود، لکن نظریه عدم جواز تشکیل حکومت در دوره غیبت که نظر رایج خودشان بود، راه را بر آنان مسدود می ساخت . این حالت تردید در اصلاحات قانون اساسی غربی مشهود بود، اما به تدریج آنها از آن حمایت نمودند و نقش به سزایی در انقلاب مشروطه ایفا کردند (کدی، 1981، مارتین 1989، طبری، 1983)، الگار (1983: 19) علت حمایت علما را از اصلاحات قانون اساسی اینگونه شرح می دهد:
. . . آنها اعتقاد داشتند که از قدرت سلطنت به خاطر وجود قانون اساسی و انتخاب مجلس نمایندگان کاسته می شود و این حالت از حاکمیت مطلق بهتر است .
موقعی که سرآمد مجتهدین در تهران، سید محمد بهبهانی و سید محمد طباطبایی، در اتخاذ شیوه عمل به توافق رسیدند، هدایت انقلاب از ناحیه علما صورت گرفت( . الگار، 1983: 20، طبری، 1983 .)
سلطنت قاجار هرگز قصد دادن قدرت بیان و نمایندگی به مردم عامی را نداشته و در جهت خرد نمودن نهضت، اعمال زور و خشونت نمود و در نهایت این اقدام موجب آشوب انقلابی گردید، قدرتهای بزرگ، بریتانیا و روسیه، که به طور سری و محرمانه ایران را به سه حوزه نفوذ تقسیم نموده بودند، راسا در ایران دخالت کرده و در جهت سرکوب مردم تلاش نمودند، در حالی که امریکاییان نقش کم رنگتری ایفا نمودند (کدی، 1981: 77- 75، آبراهامیان، 1982 .)نهایتا سلطنت در برابر تهدید روسیه به حمله نظامی که علیه حضور مورگان شوستر امریکایی برای کنترل و اصلاحات بودجه صورت گرفت، مجلس منتخب را منحل نمود (کدی، 1981: 77 . )
اگرچه تجربه قانون اساسی با شکست روبرو شد، اما خود قانون اساسی 1906 هرگز لغو نشد، و تنها قانون اساسی تا انقلاب اسلامی 1979 بود . از آن پس، برای علما قرآن و قانون اساسی بعنوان دو منبع مشروعیت برای ایجاد چالش مقابل سلسله قاجار، و پس از آن پهلوی، گردید . آیت الله کاشانی سخنرانیهای بسیاری در داخل و خارج از مجلس به منظور متذکر شدن به شاهان در تبعیت و اطاعت از هر دوی اینها ایراد نمود . در دهه 1950، هم قرآن و هم قانون اساسی توسط آیت الله کاشانی مورد استفاده قرار گرفت تا " ندای ملی ساختن صنعت نفت ایران و به پایان رساندن حاکمیت استعماری بریتانیا در ایران و محدود ساختن موثر اقتدار سلطنتی" را برساند (الگار، 1983: 22) در نتیجه ظرف پانزده سال، از 1890 تا 1905، علما حرکت اعتراض آمیز را به جنبش انقلابی مبدل ساختند .