صحاح سته
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در تحقیقات فقهى که اساس کار در حوزههاى علمیه است اساتید و محققان، درحوزهى پژوهشها و حوزههاى درس خارج، در گذشته، به صورت گسترده و اکنون، در حدودزیادى، به آراى اهل سنت اعتنا کرده و مىکنند. مآخذ آراى فقهى اهل سنت،کتب روایى مشهور آنان، یعنى «صحاح سته» است که شناخت اجمالى آن مفید است.
مقالهى حاضر، مرورى براین کتابها و مولفان آنهااست.
پیام حوزه
1 صحیح بخارى
مولف صحیح بخارى ابوعبدالله، محمدبن اسماعیل بن ابراهیمبن مغیره بن احنف جعفى بخارى، مشهور به «بخارى» و «امام بخارى»، در سال194 ق در بخارا به دنیا آمد و در سال256 ق در روستاى «خرتنگ» ازتوابع سمرقند درگذشت. بخارى، از دانشمندان و محدثان ایرانى اهل سنت است.
بخارى، در کودکى، پدر خود را از دست داد. او از همان کودکى به فراگیرى دانشحدیث و از بر کردن آن پرداخت و براى اخذ حدیث و دیدار روات و حفاظ، به خراسان،عراق، مصر، حجاز، سوریه سفر کرد. این سفر شانزده تا هفده سال طول کشید. بخارى،به عنوان پیشواى محدثان اهل سنت و آشنا به تاریخ رجال، مذاهب، سیاست و یکى ازحافظان نامدار به شمار مىآید. (1) گروه بسیارى از بخارى، روایت کردهاند کهمعروفترین آنها عبارتاند از:
ترمذى، مسلم، نسائى، ابراهیم بن اسحاق حرى، محمد بن احمد دولابى، منصور بنمحمد بزودى.
تالیفات بخارى
تالیفات بخارى عبارتاست از:
1 الجامع الصحیح ; 2 التواریخ الثلاثه: الکبیر و الاوسط و الاصغر;3 کتابالکنى; 4 کتاب الوحدان; 5 الادب المفرد فى الحدیث ;6 کتاب الضعفاء;7ثلاثیات البخارى; 8 کتاب خلق افعال العباد;9 کتاب السنن فى الفقه; 10کتاب القراءه خلف الامام.
کتاب صحیح او، نخستین دائره المعارف و منبع مهم و موثق اهل سنتبه شمار آمدهو همراه با صحیح مسلم به «صحیحین» معروف گشته است.
نظر صاحبنظران در بارهى بخارى
1 ابىاسحاق السرمارى ذهبى مىنویسد: روزى، بخارى، به دیدار سرمارى شتافت وساعاتى را در کنارش سپرى کرد. پس از رفتن بخارى، سرمارى گفت:
« من اراد ان ینظر الى فقیه بحقه و صدقه، فلینظر الى محمدبن اسماعیل(البخارى) (2) .
کسى که مىخواهد به فقیهى راستین بنگرد، به محمدبن اسماعیل (بخارى ) نگاه کند.
2 ابوجعفر (یکى از دانشمندان اهل سنت) ابوجعفر مىگوید:
از یحیى بن جعفر شنیدم که مىفرمود:
لو قدرت ان ازید فى عمر محمد بن اسماعیل من عمرى، لفعلت; فان موتى یکون موترجل واحد، و موته ذهاب العلم; (3) اگر مىتوانستم از عمر خود بکاهم، و برمحمدبناسماعیل بیفزایم این کار را مىکردم; زیرا، مرگ من، مرگ یک فرد است، ولىمرگ محمدبن اسماعیل از دست رفتن دانش است.
3 محمد بن ابىحاتم الوراق محمد بن ابىحاتم وراق مىگوید:
سمعته یقول: ما اغتبت احدا قط منذ علمت ان الغیبه تضر اهلها; (4) از بخارىشنیدم که مىگفت: از روزى که فهمیدم غیبت، براى غیبت کننده زیان دارد، هرگزغیبت کسى را نکردم.
4 المزى (654 742) او، یکى از دانشمندان اهل سنت و مولف کتاب تهذیبالکمال است. وى، در باره بخارى مىنویسد:
البخارى... امام هذا الشان و المقتدى به فیه و المعول على کتابه بین اهلالاسلام; (5) بخارى، پیشواى حدیثشناسى و جلودار این میدان است. کتاب او، در میانمسلمانان، مورد اعتماد است.
مذهب بخارى
اهل سنت از برخى از دیدگاههاى بخارى، بیزارى جسته و حتى در باباین که او پیرو کدام یک از مذاهب چهارگانه معروف اهل سنت است، به اختلاف، سخنبه میان آوردهاند. ابن سبکى یکى از فقهاى بزرگ اهل سنت وى را، از پیروانامام شافعى دانسته است. (6)
برخى از دیدگاهها و فتاوى بخارى
اینک مرورى داریم به برخى از فتاوى بخارى که در روزگار او، برخلاف فتاوى معروففقهاى مشهور اهل سنتبه حساب آمده و باعثبرانگیخته شدن جامعه برضداو شده بود:
1 غسل جنابت، بعد از مباشرت، در صورت عدم انزال، واجب نیست.
2 قرائت قرآن در حمام، اشکال ندارد.
3 محل منى مرد با ازاله و پاک کردن، پاک مىشود و شست و شو ضرورت ندارد.
4 فرو افتادن چیز نجس در میان آب (قلیل یا کثیر) باعث نجس شدن آن نمىشود،مگر آن که رنگ آب تغییر کند.
5 از استخوان حیوان مرده، مىتوان استفاده کرد، حتى مىتوان شانه ساخت و ازآن بهرهمند شد.
6 افتادن چیز نجس در روغن، از جمله موش مرده، باعث نجاست آن نمىشود، (اعماز اینکه جامد باشد یا مایع).
7 اگر چیز نجس به روى نمازگزار بپاشند، نماز او باطل نمىگردد; گرچه همهىاندام و لباس او آلوده شود.
و ...
اشکالاتى بر صحیح بخارى
بر صاحبنظران دانش حدیث پوشیده نیست که چند نقطهى ضعف در کار بخارى وجود دارد:
الف) برخى از احادیث را تقطیع کرده است.
ب) در مواردى، بهجاى نقل متن حدیث، به نقل به معنا اکتفا کرده است.
ج ) در شنیدههایش، تصرفاتى کرده است. (7) از سوى استادان حدیث و هممذهبانبخارى، انتقادهاى فراوانى بر صحیح او شده است.
چنان که محمد بن یحیى، معروف به ذهلى از بزرگان دانش حدیث و حافظ نامداراهلسنت و استاد بخارى، مسلم، ترمذى، ابوداوود، ابن ماجه، نسائى و دیگرانبخارى را منزوى کرده و مردم را بر او شورانیده و از گفتوگو و همنشینى بابخارى، برحذر داشتهاند و نیز گروهى بسیارى، از نظر «دانش حدیث» و «درایه»به بخارى و کتاب صحیح او، انتقاد کردهاند.
وجود احادیث ضعیف و مجعول در صحیح بخارى، از جمله انتقادهایى است که بر اینکتاب شده است. در صحیح بخارى ج 4 (کتاب بدء الخلق، باب «واتخذ ابراهیمخلیلا») آمده است:
«حضرت ابراهیم به خاطر آن که سه بار دروغ گفت، از مقام شفاعت محروم گردید»!
همچنین در باب وفات موسى آمده است: «یک چشم حضرت عزرائیل بر اثر ضربتحضرتموسى به صورت او، کور گشت». نیز در جلد اول، کتاب الصلاه، حدیثساختگىاى مربوطبه اشتباه رسول خدا در نماز را ذکر مىکند.
در صحیح بخارى، ذکرى از فضایل اهلبیت، به ویژه امیرالمؤمنین (ع) دیده نشدهاست (8) اما از معاویه، در بسیارى از موارد تمجید شده است و در جلد پنجم آن،بخشى به نام «باب ذکر معاویه» آورده و در پرتو تمجید او و ذکر مطالبىساختگى، از معاویه، چهرهاى ستودنى نشان داده است. ذهبى در میزان الاعتدال، ازامام جعفر صادق(ع) ستایش کرده و یادآور مىشود که بخارى از آن حضرت روایتىنیاورده است. (9) بخارى، از ابوهریره، ابوموسى اشعرى، عمران بنحطان (84 ق)خارجى مذهب و کسى که براى عبدالرحمان بن ملجم مرادى قاتل امام على (ع) شعرسروده (10) و او را ستایش کرده، روایت نقل کرده است.
حاکم بن ربیع نیشابورى از دانشمندان به نام اهل سنت مىگوید: «بخارى درصحیح خود از بیش از یک صد تن از افراد مجهول و بیش از 1100 تن از خوارج روایتآورده است». (11) و نیز آوردهاند که قاضى بخارا از او پرسید: چرا در کتاب خوداز خوارج روایت کردهاى؟ گفت: براى این که مردمى موثقاند و دروغ نمىگویند. دراین هنگام قاضى وقت، او را زندانى کرد. (12) از دیگر موارد اشکال بر صحیحبخارى، نقل به معناى روایات و تقطیع برخى از احادیث مطابق راى خود ، تصرفو حذف برخى از واژهها و جملههاى احادیث، عدم ذکر احادیث معروف و معتبر و صحیح.
مانند حدیث «انا مدینه العلم و على بابها»، حدیث مربوط به آیهى تطهیر، حدیثغدیر خم، حدیث طائر، حدیثبرائت، حدیثسد ابواب و... است.
حاکم نیشابورى در کتاب پر ارج خود المستدرک على الصحیحین خاطر نشان مىکند کهاین احادیث، طبق معیار گزینش مورد نظر بخارى و مسلم، باید در کتابشان ذکرمىشد، ولى متاسفانه آنها را نادیده انگاشتهاند.
برخى به حاکم نیشابورى، انتقاد کردهاند که ممکن است احادیث فوق در شماراحادیث صحیح نبودهاند. ذهبى (مورخ و حدیثشناس بزرگ اهل سنت) به دفاع از حاکمبرخاسته، مىگوید: احادیث فوق از احادیث اصحاند. (13) علاوه براین، پیش از حاکم،افرادى چون ترمذى در مناقب (ج 5، ص 300)، نسائى در خصائص (ص 10، حدیث 10)«طیر مشوى» را نقل کردهاند و نیز احمد حنبل حدیث «من کنت مولاه» را بهعنوان حدیث صحیح نقل کرده است.
محقق نامدار شیخ الشریعه اصفهانى در اثر پر ارج خود، قاعدهى لاضرر (14) مىگوید:
از کسانى که به طرز مبالغهآمیزى از بخارى ستایش مىکنند و حتى براین باورند کهصحیح بخارى، بعد از قرآن، معتبرترین کتاب است، تعجب مىکنم. آنان استشهادمىکنند «که او، فقط از راویان عادل، حدیث نقل کرده است.»، در حالى که در اینکتاب، از سمره بن جندب، عمران بن حطان (ستایشگر ابن ملجم)، مروان بن حکم، حریزبن عثمان و نظایر آنان که در فسق و فجور مشهورند، حدیث نقل کرده است.
2 صحیح مسلم
مولف ابوالحسن، مسلم بن حجاج بن مسلم قشیرى نیشابورى از محدثانایرانى اهلسنت و گردآورندهى دومین کتاب حدیث صحیح از صحاح ششگانه است. مورخان،تولد مسلم را در سال 202 یا 204 ق در نیشابور و وفات وى را در سال 261 یا 262در «نصرآباد» نیشابور یاد کردهاند. (15) مسلم، براى دریافت و جمعآورى حدیث،به خراسان، حجاز، عراق، شام، مصر و دیگر جاها سفر کرد و از محدثان و مشایخوقت، مانند محمد بن اسماعیل بخارى، احمد بن حنبل، محمد بن یحیى، اسحاق بنراهویه، محمد بن مهران، اباغسان، سعد بن منصور، ابومصعب، عبدالله بن مسلمه،عمرو بن سواد، حرمله بن یحیى و دیگران، حدیثشنیده که از میان افراد یاد شده،بیشتر از محضر بخارى بهره برده است.
همچنین، گروه بسیارى نیز از مسلم روایت کردهاند که معروفترین آنها عبارتند از:
ترمذى، ابوحاتم رازى، احمد بن سلمه، موسى بن هارون، یحیى بن صاعد، محمد بنمخلد، ابوعوانه، یعقوب بن اسحاق اسفراینى، محمد بن عبدالوهاب فراء، على بنالحسین، حسین بن محمد بن زیاد قبانى، ابراهیم بن محمد بن سفیان.
مسلم، به خاطر علاقه فراوانى که به گردآورى حدیث داشت، از هیچ کوششى دریغنمىکرد، به طورى که پس از انزواى بخارى، على رغم تبلیغات علیه وى، به دیدار اومىرفت و از او حدیث مىآموخت. (16)
تالیفات مسلم
مهمترین تالیفات مسلم عبارت است از:
1 صحیح (جامع صحیح، صحیح مسلم، مسند مسلم); 2 علل الحدیث;3 المنفرداتو الوحدان; 4 کتاب اوهام المحدثین; 5 طبقات التابعین;6 المسند الکبیرعلى اسماء الرجال;7 الاسماء والکنى; 8 من لیس له الا راو واحد;9 اولادالصحابه; 10 المخضرمین; 11 التمییز; 12 افراد الشامیین;13 تسمیهشیوخ مالک و سفیان و شعبه; 14 مشایخ الثورى; 15 الجامع الکبیر على الابواب;16 الاقران;17 التاریخ .
دیدگاه برخى از صاحبنظران در بارهى مسلم
1 ذهبى
ذهبى (یکى از نویسندگان معروف اهل سنت) در بارهى مسلم مىنویسد:
هو الامام الکبیر الحافظ الحجه الصادق، ابو الحسین، مسلم بن الحجاج. (17)
2 ابو قریش ابو قریش (یکى از علماى اهلسنت) مىگوید:
سمعت محمد بن شباء، یقول: حفاظ الدنیا اربعه: ابو زرعه، بالرى، و مسلم،بنیسابور و عبدالله الدارمى، بسمرقند و محمد بن اسماعیل، ببخارا. (18)
3 حافظ بن منده حافظ بن منده (یکى از علماى اهل سنت) مىگوید:
سمعت ابا على النیسابورى الحافظ یقول: ما تحت ادیم السماء کتاب اصح منکتاب مسلم; (19) از ابو على نیشابورى شنیدم که مىگفت: در زیر این آسمان، کتابىصحیحتر از کتاب مسلم نیست.
تذکار
صحیح مسلم، از جعلیات و احادیث ضعیف و مخالف دستورهاى عقلى و شرعى وآثار و اخبار راویان دروغگو و تحریف، به دور نیست. این اثر با آن که در زمانامام هادى و امام حسن عسکرى(ع) نوشته شده، از آنان، آثار و اخبارى یاد نکرده واز فضایل امام على (ع) و خاندان پیامبر چیزى نیاورده است.
3 سنن ابن ماجه
مولف ابوعبدالله، محمد بن یزید بن ماجه ربعى قزوینى، معروفبه ابن ماجه، در سال209 ق دیده به جهان گشود و در سال273 ق در قزوین وفاتکرد. ابن ماجه از محدثان و حافظان و دانشمندان ایرانى اهل سنت است.
ابن ماجه براى نوشتن کتاب سنن خود و دریافتحدیث، به رى و عراق و مصر و شام ومکه و مدینه مسافرت کرده است. (20)
آثار ابن ماجه
ابن ماجه، داراى تالیفاتىاست از جمله: 1 سنن; 2 تاریخ قزوین;3 تفسیر قرآن.
در بارهى سنن ابن ماجه سخنها گفتهاند. از ابن ماجه نقل کردهاند که کتاب سننرا به ابىزرعهى محدث ارائه کردم، در آن نظر کرده، گفت: «مرا گمان آن است کهاگر کتاب سنن میان طالبان حدیث فاش گردد، از بازار صحاح دیگر، کاسته شود».
برخى از دانشمندان، آن را برموطاء مالک نیز برترى دادهاند.
این کتاب، شامل چهار هزار حدیث در 1500 فصل است. (21) در این کتاب، احادیثضعیف نیز وجود دارد و منتقدان در این باره، ایرادهایى گرفتهاند و نمونههایىیاد کردهاند. احادیثساختگىاى مانند «مهدى موعود، کسى جز عیسى مسیح نیست.»،«اولین کسى که خداوند با او مصافحه مىکند، عمر بن خطاب است». (22) و... دراین کتاب وجود دارد. به گفتهى ذهبى، در این کتاب، احادیثبه دور از اعتبار،فراوان است. (23)
دیدگاهها
1 ذهبى
ذهبى مىنویسد:
«محمد بن یزید، الحافظ الکبیر، الحجه، المفسر، ابو عبدالله ابن ماجهالقزوینى». (24)
2 ابو زرعه وقتى سنن ابن ماجه را به دست ابو زرعه دادند، پساز بررسى گفت: شاید بیش از سى حدیث ضعیف در آن نباشد و بقیهى احادیث آن قابلاعتماد است. ذهبى پس از نقل کلام فوق مىنویسد: «و اما الاحادیث التى لاتقوم بهاحجه فکثیره لعلها نحو الف». (25)
4 سنن ترمذى
مولف ابوعیسى، محمد بن عیسىبن سوره بن ضحاک سلمى ضریر بوغى ترمذى، از حافظان و محدثان ایرانى اهل سنت استکه در سال 200 ق در خراسان دیده به جهان گشود و در سال279 ق در ترمذ خراسانوفات کرد. ترمذى، در قوهى حافظه، ضربالمثل بود. برخى، ترمذى را نابینا و گروهىاین نظریه را رد کرده و نابینایى را مربوط به اواخر عمر وى دانستهاند. ترمذى،براى شنیدن حدیث و بهرهى علمى، به عراق و حجاز سفر کرد. او، از بخارى، مسلم،اسماعیل بن موسى سدى، ابو داود سجستانى روایت کرده و گروه بسیارى نیز از اوروایت کردهاند که معروفترین آنها عبارتاند از: هیثم بن کلیب، مکحول بن فضل،محمد بن محبوب محبوبى مروزى. (26)
تالیفات ترمذى
ترمذى، در میان دانشمندان اهلسنت، نخستین کسى است که احادیث را به بخشهاى صحیح و حسن و ضعیف تقسیم کردهاست; زیرا پیش از او، حدیثبه صحیح و غیرصحیح تقسیم مىشد. او داراى تالیفاتىاست از جمله: 1 کتاب السنن; 2 کتاب العلل;3 کتاب التاریخ; 4 کتابالشمائل (که به الشمائل المحمدیه و شمائل النبى و الشمائل النبویه و الخصالالمحمدیه و شمائل ترمذى معروف است); 5 کتاب اسماء الصحابه;6 کتاب الاسماءوالکنى.
تذکار
سنن ترمذى، به نامهاى جامع ترمذى، صحیح ترمذى، جامع صحیح، نیزمعروف است. این اثر در بردارندهى پنج هزار حدیث نبوى است. ترمذى پس از پایاننگارش آن، براى مطالعه و بررسى و تایید آن از سوى دانشمندان خراسان و عراق وحجاز، کتاباش را به ایشان ارائه داد و مورد تایید و پذیرش و تحسین و تشویقآنان قرار گرفت. سنن ترمذى در میان اهلسنت مورد احترام و ارزش است، چنانکهعبدالله بن محمد انصارى کتاب ترمذى را نزد خود، نورانىتر از کتاب بخارى و مسلمدانسته است. (27) در مقابل این نظریهها، نقد و انتقادهایى نیز بر این کتاب شدهاست; زیرا، وجود حادیثساختگى، ذکر احادیث از سوى افراد غیر متعهد و گمراه،مانند خوارج و نواصب را نمىتوان انکار کرد. (28)
دیدگاهها
1 ابوسعید الادریسى
او که یکى از علماى اهلسنت است، مىگوید:
محمد بن عیسى بن سوره الترمذى: الحافظ الضریر، احد الائمه الذین یقتدى بهم فىعلم الحدیث، صنف کتاب الجامع و التواریخ و العلل، عالم متقى کان یضرب به المثلفى الحفظ.
2 سمعانى سمعانى (از نویسندگان اهل سنت) مىگوید:
انه امام عصره بلا مرافعه، صاحب التصانیف و انه احد الائمه الذین یقتدى به فىعلم الحدیث.
3 ذهبى ذهبى (دانشمند بزرگ و معروف اهلسنت) مىنویسد: الحافظ، العالم، صاحبالجامع.
5 سنن ابىداوود
مولف سلیمان بن اشعثبن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو بنعثمان بن ازدى سجستانى، در 202 ق در سیستان به دنیا آمد و در 275 ق در بصرهدیده از جهان فرو بست. ابىداوود، از محدثان و حافظان و دانشمندان ایرانىاهلسنت است. ابن خلکان و گروهى دیگر از تذکره نگاران، وى را به دانش و عقل وپارسایى و نیکوکارى ستودهاند. ابىداوود، در آغاز نوجوانىاش در نیشابور، همراهبا فرزندان اسحاق ابن راهویه در یک مدرسه درس مىخواند. سپس به بصره رفته ومدتى در آنجا سکونت کرد. وى براى کسب دانش و دریافت احادیث، به بغداد، مکه،مدینه، عراق، شام، مصر، بصره، خراسان رفته و از افرادى چون احمد بن حنبل، احمدبن ابىصالح، مسلم بن ابراهیم، احمد بن عبید، سلیمان بن حرب، روایت کرده و گروهبسیارى نیز چون ترمذى، نسائى، ابو عوانه اسفراینى از او حدیثشنیده و روایتکردهاند. ابواسحاق شیرازى در طبقات الفقهاء، ابىداوود را از اصحاب احمد بنحنبل برشمرده است. ابن داوود، سخت مورد توجه و احترام دانشمندان اهل سنت است،به گونهاى که علامه ابراهیم بن اسحاق حربى در مقدمهى سنن ابىداوود مىنویسد:
«دانش حدیث در دست ابىداوود همان گونه بود که آهن در دست داوود پیامبر». (29) ابى داوود، داراى فرزندى دانشمند به نام ابوبکر عبدالله بن سلیمان (316230ق) است که پا به پاى پدر در استماع و طلب حدیث مىکوشید. او، داراى آثار وتالیفات ارزشمندى چون کتاب التفسیر، المصابیح در حدیث و مانند آن است.
آثار ابىداوود
1 سنن; 2 ناسخ القرآن و منسوخه;3 دلائل النبوه; 4 اختلاف المصاحف;5 مراسیل.
توضیح ابىداوود، در بارهى تعداد احادیث گردآورى شده در کتاب خود گفته است: ازپانصد هزار حدیث نبوى موجود، چهار هزار و هشتصد حدیث را گرد آورده که شاملاحادیث صحیح است و این تعداد، مربوط به احادیث غیر مکرر است. سنن ابىداوود دربردارندهى 35 کتاب و 1871 باب و 5274 حدیث است. ابىداوود احادیثسنن را باشنیدن از ثقات گرد آورده است. سنن ابىداوود مورد احترام و توجه اهلسنت است.
متاخران بر کتاب سنن ابىداوود ایرادهایى گرفته و آن را نقد کردهاند، چنان کهمندرى که خلاصهاى به نام مجتبى از آن فراهم کرده، به برخى احادیث آن خرده گرفتهاست. ابنالجوزیه نیز نقدى دیگر بر آن افزوده است. گروهى از دانشمندان اهلسنت،مانند ذهبى در میزان الاعتلال و احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام معروف به ابنتیمیه در منهاج الاصول خاطر نشان کردهاند که سنن ابىداوود دربردارندهى احادیثناصحیح و کذبى مانند «حدیث نهى رسول خدا از خوردن گوشتى که با کارد جدا شدهباشد.» و مانند آن است.
شروح و حواشى چندى بر سنن ابىداوود نوشته شده که گاه با خود متن و گاه بهتنهایى، چاپ و منتشر گردیده است. در میان شروحى که بر کتاب سنن ابىداوود نوشتهشده، شرح عبدالرحمان بن کمال سیوطى به نام مرقاه الصعود الى سنن ابىداوود وشرح عون المعبود فى شرح سنن ابىداوود و شرح امام خطابى به نام معالم السنن،معروف است. (30)
دیدگاهها
1 ذهبى در کتاب معروف خود، سیر اعلام النبلاء مىنویسد:
«الامام، شیخ السنه، مقدم الحفاظ، ابوداوود الازدى السجستانى، محدثالبصره». (31)
2 ابوخلال او که یکى از علماى اهل سنت است، مىگوید:
ابوداوود الامام المقدم فى زمانه رجل لم یسبقه الى معرفته بتخریج العلوم وبصره بمواضعه احد فى زمانه، رجل ورع مقدم. (32)
3 احمد بن محمد بن یاسین اوکه یکى از دانشمندان اهل سنت است، مىگوید:
کان ابوداوود احد حفاظ الاسلام لحدیث رسول الله و علمه و علله و سنده، فىاعلى درجه النسک و العفاف و الصلاح والورع ; من فرسان الحدیث. (33)
ابوداوود،یکى از حافظان احادیث، سنت و سیره پیامبر است او، اهل ورع و پارسایى و ازتکسواران در دانش حدیث است.
4 ابن منده مىگوید:
الذین خرجوا و میزوا الثابت من المعلول و الخطاء من الصواب اربعه: البخارى،مسلم، ثم ابوداوود و النسائى. (34) کسانى که احادیث صحیح را از ناصحیح جداکردهاند چهار تناند:
بخارى، مسلم، ابوداوود، نسائى.
6 سنن نسائى
مولف عبدالرحمان، احمد بن على بن شعیب بن على بن سنان بن بحربن دینار نسائى نیشابورى، معروف به «نسائى» و «شیخ الاسلام» در سال 214 یا215 ق در «نساء» خراسان دیده به جهان گشود و در سال303 ق در مکه، دیده فروبست. نسائى، از نوادر حافظان و محدثان ایرانى از اهل سنت است. نسائى را دردانش حدیث و رجال، بسیار ستودهاند. (35) نسائى، پیوسته، یک روز در میان، روزهمىگرفت و به مذهب شیعه رغبتى فراوان داشت. به طورى که برخى مدعى شدهاند که وىدر اواخر عمرر تشیع را برگزیده بود. نسائى، در اواخر عمرر بر شام سفر کرد ومردم آن جا، از وى در بارهى برترى معاویه پرسیدند. او که شناخت کافى به تاریخداشت و به خاطر مىآورد که پیامبر سه بار معاویه را براى انجام دادن کارى جویاشده بود و هر بار پیکى مىآمد و از اشتغال او به خوردن غذا خبر مىداد و پیامبرنفریناش کرد و فرمود: «خداوند شکماش را سیر نکند!»، او با این دید، امام على(ع) را برتر از معاویه معرفى کرد. متعصبان وقتى نظر او را شنیدند، به آزار وتنبیه وى پرداخته، او را به رمله تبعید کردند. (36) پیش از این واقعه، نیز ازاو سؤال کردند که چرا در بارهى فضایل شیخین کتابى تالیف نکردى؟ او در پاسخاین اعتراض، از برترى و ارزشمندى خاندان نبوت سخن گفت.
آثار نسائى
1 خصائص و فضایل امیرالمؤمنین; نسایى در بارهى تالیف این کتابمىگفت: آنگاه که بر شام رفتم، مردم را دشمن و منحرف از امام على و اهلبیت اودیدم و به نگارش آن کتاب پرداختم، تا شاید خداوند آنها را ارشاد کند.
احادیثخصائص از نظر سند خوب و معتبرند. بیشتر روایات او در این کتاب، ازاحمد بن حنبل شیبانى، پیشواى مذهب حنبلى است.
2 مسند الامام على;3 مسند مالک; 4 کتاب الضعفاء والمتروکین من رجالالحدیث; 5 المجتبى فى مختصر السنن که بر سنن صغیر نیز معروف است;6 سنن کهبه سنن کبیر نسائى و سنن نسائى و سنن کبیر معروف است.
توضیح
نسائى، در پاسخ بر استفسار مردم در بارهى درستى همهى احادیثسنن خودمىگفت:
همهى احادیث آن صحیح نیست و آنگاه احادیث، صحیح را از مجموعهى کتاب، نخستاستخراج و جدا کرده و آن را مجتبى یا سنن صغیر نامید.
7 الموطاء
مولف مالک بن انس بن مالک الاصبحى الحمیرى مکنى به ابوعبداللهبه سال 90 ق (یا 91 و یا93) در مدینه به دنیا آمد و در سال 174 ق (یا 178 یا179) در همان زادگاهاش درگذشت و در قبرستان بقیع دفن گردید. (37) مالک، بهعنوان بنیانگذار «فرقهى مالکى» به شمار مىآید. او، بر عکس ابوحنیفه، بهاحادیث و سنن و اطلاع از آنها و استناد بر آنها، رغبت وافر داشت و احکام خود رابا توجه به آیات و احادیث و سنت رسول (ص) و صحابه صادر مىکرد.
مالک، از «ربیعه الراى» فقه آموخت و از نافع بن ابىنعیم و زهرى و ابنعمربهرهها برد. امام شافعى و اوزاعى و یحیى بن سعید از او روایت کردهاند. هر گاهکه ارادهى نقل حدیث مىکرد، وضو مىگرفت، و به روایت احادیث پیامبر مىپرداخت واز حدیث گفتن، در حال شتاب و قیام و راه رفتن امتناع مىورزید.
از مالک نزد جعفر بن سلیمان بن على بن عبدالله بن عباس، عمو (یا عموزاده)منصور دوانیقى سعایتشد که وى یعتشما را مشروع و لازم الوفاء نمىداند. جعفرنیز از روى خشم، وى را احضار کرد و دستور داد تا او را برهنه ساخته، تازیانهبزنند.
ذهبى مىنویسد: مالک براین عقیده بود که آدمیان در قیامت ذات خدا را با چشممىنگرند. (38) او همچنین در توضیح آیه: (وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره) [75(قیامت): 2322]، مىگفت: ...نعم، باعینهم هاتین; (39) با همین دو چشم، او رامىنگرند. او، همچنین در پاسخ کسى که گفته بود: «قرآن مىفرماید: (لن ترانى) [7(اعراف):143] و این آیه نفى همیشگى رویت ذات حق مىکند.» گفت: نفى رویت،مربوط به دنیااست نه آخرت. او همچنین آیهى: (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون)[83 (مطففین): 15] را به مرحلهى زندگى دنیوى، خلاصه مىکرد. (40) مردى از مالک دربارهى آیه ( الرحمن على العرش استوى ) [20 (طه): 5] سؤال کرد. او پاسخ داد:«مفهوم آن روشن است، باید بدان ایمان داشت.» یعنى، خدا روى عرش نشسته وبرآن تکیه زده است و جسم استسپس گفت: کسى را که این سؤال را مطرح کرد بیرونکنید.
آن مرد فریاد زد و گفت: اى مالک! من با دانشمندان بصره و کوفه و عراق همینمسئله را در میان نهادم، پاسخ آنان خلاف جواب تو بود. (41)
آثار مالک بن انس:
1 موطاء; 2 رساله فى الوعظ;3 کتاب فى المسائل; 4 کتاب فى النجوم;5 رساله فى الرد على القدریه;6 تفسیر غریب القرآن.
دیدگاه صاحبنظران
ذهبى مىنویسد:
هو شیخ الاسلام، حجه الامه، امام دارالهجره، ابو عبدالله، مالک بن انس بن مالکبن ابىعامر بن عمرو بن الحارث. (42) وى همچنین مىنویسد:
ولم یکن بالمدینه عالم من بعد التابعین یشبه مالکا فى العلم والفقه و الجلالهوالحفظ. (43)
توضیح
الموطاء، اساس مذهب مالکى است و گاه برخى از اهل سنت، آن رابه جاى سنن ابنماجه به عنوان یکى از «صحاح سته» برمىشمارند. گفته مىشود کهمالک، موطاء را به درخواست منصور عباسى تالیف کرد. موطاء در لغتبه معناىکتاب منقح است. مالک چهل هزار حدیث جمع کرده بود و چون در زمان حیاتاش بارهابه کاهش و افزایش و رد و قبول احادیث مىپرداخت، تعداد احادیث از تعداد گردآورىشده در قدم اول، بسیار کاهش پیدا کرد و در زمان وى و به ستخود او تا حدودچهار هزار تنزل یافت.
پىنوشتها:
1- تذکره الحفاظ، ذهبى، ج 2، ص 122 .
2- سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص417 .
3- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 418 و 441 .
4- همان .
5- تهذیب الکمال، ج 24، ص 431 ; تاریخ الخطیب، ج 2 ، ص6 .
6- صحیح بخارى، ج 1 ، ص 41، مقدمه.
7- تاریخ بغداد، ج 2 و 11 ; فتح البارى، ج 10 ، ص186 .
8- راهبرد اهل سنتبه مسئلهى امامت (موسسهى علامهى بهبهانى، قم)، ص 65 .
9- میزان الاعتدال، ج 1 ، ص 442 .
10- روضات الجنات، ج7 ، ص279 .
11- روضات الجنات، ج7 ، صص 270 280 .
12- روضات الجنات، ج7 ، صص 270 280 .
13- سیر اعلام النبلاء، ج17، صص 169168 ; تذکره الحفاظ، ج3 ، ص 1042 .
14- قاعده لاضرر، شیخ الشریعه الاصفهانى، (چاپ اول: قم، دفتر انتشارات اسلامى)،صص37 و38.
15- المنار، ج 10 ، ص 671 .
16- سیرى در صحیحین، ص 55 .
17- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 558 ، 564 ،566 ، 570 .
18- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 558 ، 564 ،566 ، 570 .
19- همان .
20- لغتنامه دهخدا، ذیل کلمهى ابن ماجه.
21- سیر اعلام النبلاء، ج13 ، ص 280 .
22- دانش حدیث، نجفزاده، ص59 .
23- سیر اعلام النبلاء، ج13، صص279277 .
24- همان .
25- همان .
26- تذکره الحفاظ، ج 2 ، ص 624 .
27- دانش حدیث، ص 58 .
28- همان .
29- نامهى دانشوران ، ج 1 ، ص407 .
30- دانش حدیث، ص63 .
31- سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، صص203 ، 211 .
32- همان .
33- همان .
34- سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، صص203 ، 211 212 .
35- سیر اعلام النبلاء، ج 14 ، ص 125 -36 وفیات الاعیان، ج 2 ، ص 10 .
37- وفیات الاعیان، ج 2 ، ص 10 .
38- سیر اعلام النبلاء، ج 8، صص99، 101 102،107 .
39- همان.
40- سیر اعلام النبلاء، ج 8، صص99، 101 102،107 .
41- همان.
42- سیر اعلام النبلاء، ذهبى، ج 8 ، ص 48 ، 58 .
43- همان.
مقالهى حاضر، مرورى براین کتابها و مولفان آنهااست.
پیام حوزه
1 صحیح بخارى
مولف صحیح بخارى ابوعبدالله، محمدبن اسماعیل بن ابراهیمبن مغیره بن احنف جعفى بخارى، مشهور به «بخارى» و «امام بخارى»، در سال194 ق در بخارا به دنیا آمد و در سال256 ق در روستاى «خرتنگ» ازتوابع سمرقند درگذشت. بخارى، از دانشمندان و محدثان ایرانى اهل سنت است.
بخارى، در کودکى، پدر خود را از دست داد. او از همان کودکى به فراگیرى دانشحدیث و از بر کردن آن پرداخت و براى اخذ حدیث و دیدار روات و حفاظ، به خراسان،عراق، مصر، حجاز، سوریه سفر کرد. این سفر شانزده تا هفده سال طول کشید. بخارى،به عنوان پیشواى محدثان اهل سنت و آشنا به تاریخ رجال، مذاهب، سیاست و یکى ازحافظان نامدار به شمار مىآید. (1) گروه بسیارى از بخارى، روایت کردهاند کهمعروفترین آنها عبارتاند از:
ترمذى، مسلم، نسائى، ابراهیم بن اسحاق حرى، محمد بن احمد دولابى، منصور بنمحمد بزودى.
تالیفات بخارى
تالیفات بخارى عبارتاست از:
1 الجامع الصحیح ; 2 التواریخ الثلاثه: الکبیر و الاوسط و الاصغر;3 کتابالکنى; 4 کتاب الوحدان; 5 الادب المفرد فى الحدیث ;6 کتاب الضعفاء;7ثلاثیات البخارى; 8 کتاب خلق افعال العباد;9 کتاب السنن فى الفقه; 10کتاب القراءه خلف الامام.
کتاب صحیح او، نخستین دائره المعارف و منبع مهم و موثق اهل سنتبه شمار آمدهو همراه با صحیح مسلم به «صحیحین» معروف گشته است.
نظر صاحبنظران در بارهى بخارى
1 ابىاسحاق السرمارى ذهبى مىنویسد: روزى، بخارى، به دیدار سرمارى شتافت وساعاتى را در کنارش سپرى کرد. پس از رفتن بخارى، سرمارى گفت:
« من اراد ان ینظر الى فقیه بحقه و صدقه، فلینظر الى محمدبن اسماعیل(البخارى) (2) .
کسى که مىخواهد به فقیهى راستین بنگرد، به محمدبن اسماعیل (بخارى ) نگاه کند.
2 ابوجعفر (یکى از دانشمندان اهل سنت) ابوجعفر مىگوید:
از یحیى بن جعفر شنیدم که مىفرمود:
لو قدرت ان ازید فى عمر محمد بن اسماعیل من عمرى، لفعلت; فان موتى یکون موترجل واحد، و موته ذهاب العلم; (3) اگر مىتوانستم از عمر خود بکاهم، و برمحمدبناسماعیل بیفزایم این کار را مىکردم; زیرا، مرگ من، مرگ یک فرد است، ولىمرگ محمدبن اسماعیل از دست رفتن دانش است.
3 محمد بن ابىحاتم الوراق محمد بن ابىحاتم وراق مىگوید:
سمعته یقول: ما اغتبت احدا قط منذ علمت ان الغیبه تضر اهلها; (4) از بخارىشنیدم که مىگفت: از روزى که فهمیدم غیبت، براى غیبت کننده زیان دارد، هرگزغیبت کسى را نکردم.
4 المزى (654 742) او، یکى از دانشمندان اهل سنت و مولف کتاب تهذیبالکمال است. وى، در باره بخارى مىنویسد:
البخارى... امام هذا الشان و المقتدى به فیه و المعول على کتابه بین اهلالاسلام; (5) بخارى، پیشواى حدیثشناسى و جلودار این میدان است. کتاب او، در میانمسلمانان، مورد اعتماد است.
مذهب بخارى
اهل سنت از برخى از دیدگاههاى بخارى، بیزارى جسته و حتى در باباین که او پیرو کدام یک از مذاهب چهارگانه معروف اهل سنت است، به اختلاف، سخنبه میان آوردهاند. ابن سبکى یکى از فقهاى بزرگ اهل سنت وى را، از پیروانامام شافعى دانسته است. (6)
برخى از دیدگاهها و فتاوى بخارى
اینک مرورى داریم به برخى از فتاوى بخارى که در روزگار او، برخلاف فتاوى معروففقهاى مشهور اهل سنتبه حساب آمده و باعثبرانگیخته شدن جامعه برضداو شده بود:
1 غسل جنابت، بعد از مباشرت، در صورت عدم انزال، واجب نیست.
2 قرائت قرآن در حمام، اشکال ندارد.
3 محل منى مرد با ازاله و پاک کردن، پاک مىشود و شست و شو ضرورت ندارد.
4 فرو افتادن چیز نجس در میان آب (قلیل یا کثیر) باعث نجس شدن آن نمىشود،مگر آن که رنگ آب تغییر کند.
5 از استخوان حیوان مرده، مىتوان استفاده کرد، حتى مىتوان شانه ساخت و ازآن بهرهمند شد.
6 افتادن چیز نجس در روغن، از جمله موش مرده، باعث نجاست آن نمىشود، (اعماز اینکه جامد باشد یا مایع).
7 اگر چیز نجس به روى نمازگزار بپاشند، نماز او باطل نمىگردد; گرچه همهىاندام و لباس او آلوده شود.
و ...
اشکالاتى بر صحیح بخارى
بر صاحبنظران دانش حدیث پوشیده نیست که چند نقطهى ضعف در کار بخارى وجود دارد:
الف) برخى از احادیث را تقطیع کرده است.
ب) در مواردى، بهجاى نقل متن حدیث، به نقل به معنا اکتفا کرده است.
ج ) در شنیدههایش، تصرفاتى کرده است. (7) از سوى استادان حدیث و هممذهبانبخارى، انتقادهاى فراوانى بر صحیح او شده است.
چنان که محمد بن یحیى، معروف به ذهلى از بزرگان دانش حدیث و حافظ نامداراهلسنت و استاد بخارى، مسلم، ترمذى، ابوداوود، ابن ماجه، نسائى و دیگرانبخارى را منزوى کرده و مردم را بر او شورانیده و از گفتوگو و همنشینى بابخارى، برحذر داشتهاند و نیز گروهى بسیارى، از نظر «دانش حدیث» و «درایه»به بخارى و کتاب صحیح او، انتقاد کردهاند.
وجود احادیث ضعیف و مجعول در صحیح بخارى، از جمله انتقادهایى است که بر اینکتاب شده است. در صحیح بخارى ج 4 (کتاب بدء الخلق، باب «واتخذ ابراهیمخلیلا») آمده است:
«حضرت ابراهیم به خاطر آن که سه بار دروغ گفت، از مقام شفاعت محروم گردید»!
همچنین در باب وفات موسى آمده است: «یک چشم حضرت عزرائیل بر اثر ضربتحضرتموسى به صورت او، کور گشت». نیز در جلد اول، کتاب الصلاه، حدیثساختگىاى مربوطبه اشتباه رسول خدا در نماز را ذکر مىکند.
در صحیح بخارى، ذکرى از فضایل اهلبیت، به ویژه امیرالمؤمنین (ع) دیده نشدهاست (8) اما از معاویه، در بسیارى از موارد تمجید شده است و در جلد پنجم آن،بخشى به نام «باب ذکر معاویه» آورده و در پرتو تمجید او و ذکر مطالبىساختگى، از معاویه، چهرهاى ستودنى نشان داده است. ذهبى در میزان الاعتدال، ازامام جعفر صادق(ع) ستایش کرده و یادآور مىشود که بخارى از آن حضرت روایتىنیاورده است. (9) بخارى، از ابوهریره، ابوموسى اشعرى، عمران بنحطان (84 ق)خارجى مذهب و کسى که براى عبدالرحمان بن ملجم مرادى قاتل امام على (ع) شعرسروده (10) و او را ستایش کرده، روایت نقل کرده است.
حاکم بن ربیع نیشابورى از دانشمندان به نام اهل سنت مىگوید: «بخارى درصحیح خود از بیش از یک صد تن از افراد مجهول و بیش از 1100 تن از خوارج روایتآورده است». (11) و نیز آوردهاند که قاضى بخارا از او پرسید: چرا در کتاب خوداز خوارج روایت کردهاى؟ گفت: براى این که مردمى موثقاند و دروغ نمىگویند. دراین هنگام قاضى وقت، او را زندانى کرد. (12) از دیگر موارد اشکال بر صحیحبخارى، نقل به معناى روایات و تقطیع برخى از احادیث مطابق راى خود ، تصرفو حذف برخى از واژهها و جملههاى احادیث، عدم ذکر احادیث معروف و معتبر و صحیح.
مانند حدیث «انا مدینه العلم و على بابها»، حدیث مربوط به آیهى تطهیر، حدیثغدیر خم، حدیث طائر، حدیثبرائت، حدیثسد ابواب و... است.
حاکم نیشابورى در کتاب پر ارج خود المستدرک على الصحیحین خاطر نشان مىکند کهاین احادیث، طبق معیار گزینش مورد نظر بخارى و مسلم، باید در کتابشان ذکرمىشد، ولى متاسفانه آنها را نادیده انگاشتهاند.
برخى به حاکم نیشابورى، انتقاد کردهاند که ممکن است احادیث فوق در شماراحادیث صحیح نبودهاند. ذهبى (مورخ و حدیثشناس بزرگ اهل سنت) به دفاع از حاکمبرخاسته، مىگوید: احادیث فوق از احادیث اصحاند. (13) علاوه براین، پیش از حاکم،افرادى چون ترمذى در مناقب (ج 5، ص 300)، نسائى در خصائص (ص 10، حدیث 10)«طیر مشوى» را نقل کردهاند و نیز احمد حنبل حدیث «من کنت مولاه» را بهعنوان حدیث صحیح نقل کرده است.
محقق نامدار شیخ الشریعه اصفهانى در اثر پر ارج خود، قاعدهى لاضرر (14) مىگوید:
از کسانى که به طرز مبالغهآمیزى از بخارى ستایش مىکنند و حتى براین باورند کهصحیح بخارى، بعد از قرآن، معتبرترین کتاب است، تعجب مىکنم. آنان استشهادمىکنند «که او، فقط از راویان عادل، حدیث نقل کرده است.»، در حالى که در اینکتاب، از سمره بن جندب، عمران بن حطان (ستایشگر ابن ملجم)، مروان بن حکم، حریزبن عثمان و نظایر آنان که در فسق و فجور مشهورند، حدیث نقل کرده است.
2 صحیح مسلم
مولف ابوالحسن، مسلم بن حجاج بن مسلم قشیرى نیشابورى از محدثانایرانى اهلسنت و گردآورندهى دومین کتاب حدیث صحیح از صحاح ششگانه است. مورخان،تولد مسلم را در سال 202 یا 204 ق در نیشابور و وفات وى را در سال 261 یا 262در «نصرآباد» نیشابور یاد کردهاند. (15) مسلم، براى دریافت و جمعآورى حدیث،به خراسان، حجاز، عراق، شام، مصر و دیگر جاها سفر کرد و از محدثان و مشایخوقت، مانند محمد بن اسماعیل بخارى، احمد بن حنبل، محمد بن یحیى، اسحاق بنراهویه، محمد بن مهران، اباغسان، سعد بن منصور، ابومصعب، عبدالله بن مسلمه،عمرو بن سواد، حرمله بن یحیى و دیگران، حدیثشنیده که از میان افراد یاد شده،بیشتر از محضر بخارى بهره برده است.
همچنین، گروه بسیارى نیز از مسلم روایت کردهاند که معروفترین آنها عبارتند از:
ترمذى، ابوحاتم رازى، احمد بن سلمه، موسى بن هارون، یحیى بن صاعد، محمد بنمخلد، ابوعوانه، یعقوب بن اسحاق اسفراینى، محمد بن عبدالوهاب فراء، على بنالحسین، حسین بن محمد بن زیاد قبانى، ابراهیم بن محمد بن سفیان.
مسلم، به خاطر علاقه فراوانى که به گردآورى حدیث داشت، از هیچ کوششى دریغنمىکرد، به طورى که پس از انزواى بخارى، على رغم تبلیغات علیه وى، به دیدار اومىرفت و از او حدیث مىآموخت. (16)
تالیفات مسلم
مهمترین تالیفات مسلم عبارت است از:
1 صحیح (جامع صحیح، صحیح مسلم، مسند مسلم); 2 علل الحدیث;3 المنفرداتو الوحدان; 4 کتاب اوهام المحدثین; 5 طبقات التابعین;6 المسند الکبیرعلى اسماء الرجال;7 الاسماء والکنى; 8 من لیس له الا راو واحد;9 اولادالصحابه; 10 المخضرمین; 11 التمییز; 12 افراد الشامیین;13 تسمیهشیوخ مالک و سفیان و شعبه; 14 مشایخ الثورى; 15 الجامع الکبیر على الابواب;16 الاقران;17 التاریخ .
دیدگاه برخى از صاحبنظران در بارهى مسلم
1 ذهبى
ذهبى (یکى از نویسندگان معروف اهل سنت) در بارهى مسلم مىنویسد:
هو الامام الکبیر الحافظ الحجه الصادق، ابو الحسین، مسلم بن الحجاج. (17)
2 ابو قریش ابو قریش (یکى از علماى اهلسنت) مىگوید:
سمعت محمد بن شباء، یقول: حفاظ الدنیا اربعه: ابو زرعه، بالرى، و مسلم،بنیسابور و عبدالله الدارمى، بسمرقند و محمد بن اسماعیل، ببخارا. (18)
3 حافظ بن منده حافظ بن منده (یکى از علماى اهل سنت) مىگوید:
سمعت ابا على النیسابورى الحافظ یقول: ما تحت ادیم السماء کتاب اصح منکتاب مسلم; (19) از ابو على نیشابورى شنیدم که مىگفت: در زیر این آسمان، کتابىصحیحتر از کتاب مسلم نیست.
تذکار
صحیح مسلم، از جعلیات و احادیث ضعیف و مخالف دستورهاى عقلى و شرعى وآثار و اخبار راویان دروغگو و تحریف، به دور نیست. این اثر با آن که در زمانامام هادى و امام حسن عسکرى(ع) نوشته شده، از آنان، آثار و اخبارى یاد نکرده واز فضایل امام على (ع) و خاندان پیامبر چیزى نیاورده است.
3 سنن ابن ماجه
مولف ابوعبدالله، محمد بن یزید بن ماجه ربعى قزوینى، معروفبه ابن ماجه، در سال209 ق دیده به جهان گشود و در سال273 ق در قزوین وفاتکرد. ابن ماجه از محدثان و حافظان و دانشمندان ایرانى اهل سنت است.
ابن ماجه براى نوشتن کتاب سنن خود و دریافتحدیث، به رى و عراق و مصر و شام ومکه و مدینه مسافرت کرده است. (20)
آثار ابن ماجه
ابن ماجه، داراى تالیفاتىاست از جمله: 1 سنن; 2 تاریخ قزوین;3 تفسیر قرآن.
در بارهى سنن ابن ماجه سخنها گفتهاند. از ابن ماجه نقل کردهاند که کتاب سننرا به ابىزرعهى محدث ارائه کردم، در آن نظر کرده، گفت: «مرا گمان آن است کهاگر کتاب سنن میان طالبان حدیث فاش گردد، از بازار صحاح دیگر، کاسته شود».
برخى از دانشمندان، آن را برموطاء مالک نیز برترى دادهاند.
این کتاب، شامل چهار هزار حدیث در 1500 فصل است. (21) در این کتاب، احادیثضعیف نیز وجود دارد و منتقدان در این باره، ایرادهایى گرفتهاند و نمونههایىیاد کردهاند. احادیثساختگىاى مانند «مهدى موعود، کسى جز عیسى مسیح نیست.»،«اولین کسى که خداوند با او مصافحه مىکند، عمر بن خطاب است». (22) و... دراین کتاب وجود دارد. به گفتهى ذهبى، در این کتاب، احادیثبه دور از اعتبار،فراوان است. (23)
دیدگاهها
1 ذهبى
ذهبى مىنویسد:
«محمد بن یزید، الحافظ الکبیر، الحجه، المفسر، ابو عبدالله ابن ماجهالقزوینى». (24)
2 ابو زرعه وقتى سنن ابن ماجه را به دست ابو زرعه دادند، پساز بررسى گفت: شاید بیش از سى حدیث ضعیف در آن نباشد و بقیهى احادیث آن قابلاعتماد است. ذهبى پس از نقل کلام فوق مىنویسد: «و اما الاحادیث التى لاتقوم بهاحجه فکثیره لعلها نحو الف». (25)
4 سنن ترمذى
مولف ابوعیسى، محمد بن عیسىبن سوره بن ضحاک سلمى ضریر بوغى ترمذى، از حافظان و محدثان ایرانى اهل سنت استکه در سال 200 ق در خراسان دیده به جهان گشود و در سال279 ق در ترمذ خراسانوفات کرد. ترمذى، در قوهى حافظه، ضربالمثل بود. برخى، ترمذى را نابینا و گروهىاین نظریه را رد کرده و نابینایى را مربوط به اواخر عمر وى دانستهاند. ترمذى،براى شنیدن حدیث و بهرهى علمى، به عراق و حجاز سفر کرد. او، از بخارى، مسلم،اسماعیل بن موسى سدى، ابو داود سجستانى روایت کرده و گروه بسیارى نیز از اوروایت کردهاند که معروفترین آنها عبارتاند از: هیثم بن کلیب، مکحول بن فضل،محمد بن محبوب محبوبى مروزى. (26)
تالیفات ترمذى
ترمذى، در میان دانشمندان اهلسنت، نخستین کسى است که احادیث را به بخشهاى صحیح و حسن و ضعیف تقسیم کردهاست; زیرا پیش از او، حدیثبه صحیح و غیرصحیح تقسیم مىشد. او داراى تالیفاتىاست از جمله: 1 کتاب السنن; 2 کتاب العلل;3 کتاب التاریخ; 4 کتابالشمائل (که به الشمائل المحمدیه و شمائل النبى و الشمائل النبویه و الخصالالمحمدیه و شمائل ترمذى معروف است); 5 کتاب اسماء الصحابه;6 کتاب الاسماءوالکنى.
تذکار
سنن ترمذى، به نامهاى جامع ترمذى، صحیح ترمذى، جامع صحیح، نیزمعروف است. این اثر در بردارندهى پنج هزار حدیث نبوى است. ترمذى پس از پایاننگارش آن، براى مطالعه و بررسى و تایید آن از سوى دانشمندان خراسان و عراق وحجاز، کتاباش را به ایشان ارائه داد و مورد تایید و پذیرش و تحسین و تشویقآنان قرار گرفت. سنن ترمذى در میان اهلسنت مورد احترام و ارزش است، چنانکهعبدالله بن محمد انصارى کتاب ترمذى را نزد خود، نورانىتر از کتاب بخارى و مسلمدانسته است. (27) در مقابل این نظریهها، نقد و انتقادهایى نیز بر این کتاب شدهاست; زیرا، وجود حادیثساختگى، ذکر احادیث از سوى افراد غیر متعهد و گمراه،مانند خوارج و نواصب را نمىتوان انکار کرد. (28)
دیدگاهها
1 ابوسعید الادریسى
او که یکى از علماى اهلسنت است، مىگوید:
محمد بن عیسى بن سوره الترمذى: الحافظ الضریر، احد الائمه الذین یقتدى بهم فىعلم الحدیث، صنف کتاب الجامع و التواریخ و العلل، عالم متقى کان یضرب به المثلفى الحفظ.
2 سمعانى سمعانى (از نویسندگان اهل سنت) مىگوید:
انه امام عصره بلا مرافعه، صاحب التصانیف و انه احد الائمه الذین یقتدى به فىعلم الحدیث.
3 ذهبى ذهبى (دانشمند بزرگ و معروف اهلسنت) مىنویسد: الحافظ، العالم، صاحبالجامع.
5 سنن ابىداوود
مولف سلیمان بن اشعثبن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو بنعثمان بن ازدى سجستانى، در 202 ق در سیستان به دنیا آمد و در 275 ق در بصرهدیده از جهان فرو بست. ابىداوود، از محدثان و حافظان و دانشمندان ایرانىاهلسنت است. ابن خلکان و گروهى دیگر از تذکره نگاران، وى را به دانش و عقل وپارسایى و نیکوکارى ستودهاند. ابىداوود، در آغاز نوجوانىاش در نیشابور، همراهبا فرزندان اسحاق ابن راهویه در یک مدرسه درس مىخواند. سپس به بصره رفته ومدتى در آنجا سکونت کرد. وى براى کسب دانش و دریافت احادیث، به بغداد، مکه،مدینه، عراق، شام، مصر، بصره، خراسان رفته و از افرادى چون احمد بن حنبل، احمدبن ابىصالح، مسلم بن ابراهیم، احمد بن عبید، سلیمان بن حرب، روایت کرده و گروهبسیارى نیز چون ترمذى، نسائى، ابو عوانه اسفراینى از او حدیثشنیده و روایتکردهاند. ابواسحاق شیرازى در طبقات الفقهاء، ابىداوود را از اصحاب احمد بنحنبل برشمرده است. ابن داوود، سخت مورد توجه و احترام دانشمندان اهل سنت است،به گونهاى که علامه ابراهیم بن اسحاق حربى در مقدمهى سنن ابىداوود مىنویسد:
«دانش حدیث در دست ابىداوود همان گونه بود که آهن در دست داوود پیامبر». (29) ابى داوود، داراى فرزندى دانشمند به نام ابوبکر عبدالله بن سلیمان (316230ق) است که پا به پاى پدر در استماع و طلب حدیث مىکوشید. او، داراى آثار وتالیفات ارزشمندى چون کتاب التفسیر، المصابیح در حدیث و مانند آن است.
آثار ابىداوود
1 سنن; 2 ناسخ القرآن و منسوخه;3 دلائل النبوه; 4 اختلاف المصاحف;5 مراسیل.
توضیح ابىداوود، در بارهى تعداد احادیث گردآورى شده در کتاب خود گفته است: ازپانصد هزار حدیث نبوى موجود، چهار هزار و هشتصد حدیث را گرد آورده که شاملاحادیث صحیح است و این تعداد، مربوط به احادیث غیر مکرر است. سنن ابىداوود دربردارندهى 35 کتاب و 1871 باب و 5274 حدیث است. ابىداوود احادیثسنن را باشنیدن از ثقات گرد آورده است. سنن ابىداوود مورد احترام و توجه اهلسنت است.
متاخران بر کتاب سنن ابىداوود ایرادهایى گرفته و آن را نقد کردهاند، چنان کهمندرى که خلاصهاى به نام مجتبى از آن فراهم کرده، به برخى احادیث آن خرده گرفتهاست. ابنالجوزیه نیز نقدى دیگر بر آن افزوده است. گروهى از دانشمندان اهلسنت،مانند ذهبى در میزان الاعتلال و احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام معروف به ابنتیمیه در منهاج الاصول خاطر نشان کردهاند که سنن ابىداوود دربردارندهى احادیثناصحیح و کذبى مانند «حدیث نهى رسول خدا از خوردن گوشتى که با کارد جدا شدهباشد.» و مانند آن است.
شروح و حواشى چندى بر سنن ابىداوود نوشته شده که گاه با خود متن و گاه بهتنهایى، چاپ و منتشر گردیده است. در میان شروحى که بر کتاب سنن ابىداوود نوشتهشده، شرح عبدالرحمان بن کمال سیوطى به نام مرقاه الصعود الى سنن ابىداوود وشرح عون المعبود فى شرح سنن ابىداوود و شرح امام خطابى به نام معالم السنن،معروف است. (30)
دیدگاهها
1 ذهبى در کتاب معروف خود، سیر اعلام النبلاء مىنویسد:
«الامام، شیخ السنه، مقدم الحفاظ، ابوداوود الازدى السجستانى، محدثالبصره». (31)
2 ابوخلال او که یکى از علماى اهل سنت است، مىگوید:
ابوداوود الامام المقدم فى زمانه رجل لم یسبقه الى معرفته بتخریج العلوم وبصره بمواضعه احد فى زمانه، رجل ورع مقدم. (32)
3 احمد بن محمد بن یاسین اوکه یکى از دانشمندان اهل سنت است، مىگوید:
کان ابوداوود احد حفاظ الاسلام لحدیث رسول الله و علمه و علله و سنده، فىاعلى درجه النسک و العفاف و الصلاح والورع ; من فرسان الحدیث. (33)
ابوداوود،یکى از حافظان احادیث، سنت و سیره پیامبر است او، اهل ورع و پارسایى و ازتکسواران در دانش حدیث است.
4 ابن منده مىگوید:
الذین خرجوا و میزوا الثابت من المعلول و الخطاء من الصواب اربعه: البخارى،مسلم، ثم ابوداوود و النسائى. (34) کسانى که احادیث صحیح را از ناصحیح جداکردهاند چهار تناند:
بخارى، مسلم، ابوداوود، نسائى.
6 سنن نسائى
مولف عبدالرحمان، احمد بن على بن شعیب بن على بن سنان بن بحربن دینار نسائى نیشابورى، معروف به «نسائى» و «شیخ الاسلام» در سال 214 یا215 ق در «نساء» خراسان دیده به جهان گشود و در سال303 ق در مکه، دیده فروبست. نسائى، از نوادر حافظان و محدثان ایرانى از اهل سنت است. نسائى را دردانش حدیث و رجال، بسیار ستودهاند. (35) نسائى، پیوسته، یک روز در میان، روزهمىگرفت و به مذهب شیعه رغبتى فراوان داشت. به طورى که برخى مدعى شدهاند که وىدر اواخر عمرر تشیع را برگزیده بود. نسائى، در اواخر عمرر بر شام سفر کرد ومردم آن جا، از وى در بارهى برترى معاویه پرسیدند. او که شناخت کافى به تاریخداشت و به خاطر مىآورد که پیامبر سه بار معاویه را براى انجام دادن کارى جویاشده بود و هر بار پیکى مىآمد و از اشتغال او به خوردن غذا خبر مىداد و پیامبرنفریناش کرد و فرمود: «خداوند شکماش را سیر نکند!»، او با این دید، امام على(ع) را برتر از معاویه معرفى کرد. متعصبان وقتى نظر او را شنیدند، به آزار وتنبیه وى پرداخته، او را به رمله تبعید کردند. (36) پیش از این واقعه، نیز ازاو سؤال کردند که چرا در بارهى فضایل شیخین کتابى تالیف نکردى؟ او در پاسخاین اعتراض، از برترى و ارزشمندى خاندان نبوت سخن گفت.
آثار نسائى
1 خصائص و فضایل امیرالمؤمنین; نسایى در بارهى تالیف این کتابمىگفت: آنگاه که بر شام رفتم، مردم را دشمن و منحرف از امام على و اهلبیت اودیدم و به نگارش آن کتاب پرداختم، تا شاید خداوند آنها را ارشاد کند.
احادیثخصائص از نظر سند خوب و معتبرند. بیشتر روایات او در این کتاب، ازاحمد بن حنبل شیبانى، پیشواى مذهب حنبلى است.
2 مسند الامام على;3 مسند مالک; 4 کتاب الضعفاء والمتروکین من رجالالحدیث; 5 المجتبى فى مختصر السنن که بر سنن صغیر نیز معروف است;6 سنن کهبه سنن کبیر نسائى و سنن نسائى و سنن کبیر معروف است.
توضیح
نسائى، در پاسخ بر استفسار مردم در بارهى درستى همهى احادیثسنن خودمىگفت:
همهى احادیث آن صحیح نیست و آنگاه احادیث، صحیح را از مجموعهى کتاب، نخستاستخراج و جدا کرده و آن را مجتبى یا سنن صغیر نامید.
7 الموطاء
مولف مالک بن انس بن مالک الاصبحى الحمیرى مکنى به ابوعبداللهبه سال 90 ق (یا 91 و یا93) در مدینه به دنیا آمد و در سال 174 ق (یا 178 یا179) در همان زادگاهاش درگذشت و در قبرستان بقیع دفن گردید. (37) مالک، بهعنوان بنیانگذار «فرقهى مالکى» به شمار مىآید. او، بر عکس ابوحنیفه، بهاحادیث و سنن و اطلاع از آنها و استناد بر آنها، رغبت وافر داشت و احکام خود رابا توجه به آیات و احادیث و سنت رسول (ص) و صحابه صادر مىکرد.
مالک، از «ربیعه الراى» فقه آموخت و از نافع بن ابىنعیم و زهرى و ابنعمربهرهها برد. امام شافعى و اوزاعى و یحیى بن سعید از او روایت کردهاند. هر گاهکه ارادهى نقل حدیث مىکرد، وضو مىگرفت، و به روایت احادیث پیامبر مىپرداخت واز حدیث گفتن، در حال شتاب و قیام و راه رفتن امتناع مىورزید.
از مالک نزد جعفر بن سلیمان بن على بن عبدالله بن عباس، عمو (یا عموزاده)منصور دوانیقى سعایتشد که وى یعتشما را مشروع و لازم الوفاء نمىداند. جعفرنیز از روى خشم، وى را احضار کرد و دستور داد تا او را برهنه ساخته، تازیانهبزنند.
ذهبى مىنویسد: مالک براین عقیده بود که آدمیان در قیامت ذات خدا را با چشممىنگرند. (38) او همچنین در توضیح آیه: (وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره) [75(قیامت): 2322]، مىگفت: ...نعم، باعینهم هاتین; (39) با همین دو چشم، او رامىنگرند. او، همچنین در پاسخ کسى که گفته بود: «قرآن مىفرماید: (لن ترانى) [7(اعراف):143] و این آیه نفى همیشگى رویت ذات حق مىکند.» گفت: نفى رویت،مربوط به دنیااست نه آخرت. او همچنین آیهى: (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون)[83 (مطففین): 15] را به مرحلهى زندگى دنیوى، خلاصه مىکرد. (40) مردى از مالک دربارهى آیه ( الرحمن على العرش استوى ) [20 (طه): 5] سؤال کرد. او پاسخ داد:«مفهوم آن روشن است، باید بدان ایمان داشت.» یعنى، خدا روى عرش نشسته وبرآن تکیه زده است و جسم استسپس گفت: کسى را که این سؤال را مطرح کرد بیرونکنید.
آن مرد فریاد زد و گفت: اى مالک! من با دانشمندان بصره و کوفه و عراق همینمسئله را در میان نهادم، پاسخ آنان خلاف جواب تو بود. (41)
آثار مالک بن انس:
1 موطاء; 2 رساله فى الوعظ;3 کتاب فى المسائل; 4 کتاب فى النجوم;5 رساله فى الرد على القدریه;6 تفسیر غریب القرآن.
دیدگاه صاحبنظران
ذهبى مىنویسد:
هو شیخ الاسلام، حجه الامه، امام دارالهجره، ابو عبدالله، مالک بن انس بن مالکبن ابىعامر بن عمرو بن الحارث. (42) وى همچنین مىنویسد:
ولم یکن بالمدینه عالم من بعد التابعین یشبه مالکا فى العلم والفقه و الجلالهوالحفظ. (43)
توضیح
الموطاء، اساس مذهب مالکى است و گاه برخى از اهل سنت، آن رابه جاى سنن ابنماجه به عنوان یکى از «صحاح سته» برمىشمارند. گفته مىشود کهمالک، موطاء را به درخواست منصور عباسى تالیف کرد. موطاء در لغتبه معناىکتاب منقح است. مالک چهل هزار حدیث جمع کرده بود و چون در زمان حیاتاش بارهابه کاهش و افزایش و رد و قبول احادیث مىپرداخت، تعداد احادیث از تعداد گردآورىشده در قدم اول، بسیار کاهش پیدا کرد و در زمان وى و به ستخود او تا حدودچهار هزار تنزل یافت.
پىنوشتها:
1- تذکره الحفاظ، ذهبى، ج 2، ص 122 .
2- سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص417 .
3- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 418 و 441 .
4- همان .
5- تهذیب الکمال، ج 24، ص 431 ; تاریخ الخطیب، ج 2 ، ص6 .
6- صحیح بخارى، ج 1 ، ص 41، مقدمه.
7- تاریخ بغداد، ج 2 و 11 ; فتح البارى، ج 10 ، ص186 .
8- راهبرد اهل سنتبه مسئلهى امامت (موسسهى علامهى بهبهانى، قم)، ص 65 .
9- میزان الاعتدال، ج 1 ، ص 442 .
10- روضات الجنات، ج7 ، ص279 .
11- روضات الجنات، ج7 ، صص 270 280 .
12- روضات الجنات، ج7 ، صص 270 280 .
13- سیر اعلام النبلاء، ج17، صص 169168 ; تذکره الحفاظ، ج3 ، ص 1042 .
14- قاعده لاضرر، شیخ الشریعه الاصفهانى، (چاپ اول: قم، دفتر انتشارات اسلامى)،صص37 و38.
15- المنار، ج 10 ، ص 671 .
16- سیرى در صحیحین، ص 55 .
17- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 558 ، 564 ،566 ، 570 .
18- سیر اعلام النبلاء، ج 12 ، صص 558 ، 564 ،566 ، 570 .
19- همان .
20- لغتنامه دهخدا، ذیل کلمهى ابن ماجه.
21- سیر اعلام النبلاء، ج13 ، ص 280 .
22- دانش حدیث، نجفزاده، ص59 .
23- سیر اعلام النبلاء، ج13، صص279277 .
24- همان .
25- همان .
26- تذکره الحفاظ، ج 2 ، ص 624 .
27- دانش حدیث، ص 58 .
28- همان .
29- نامهى دانشوران ، ج 1 ، ص407 .
30- دانش حدیث، ص63 .
31- سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، صص203 ، 211 .
32- همان .
33- همان .
34- سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، صص203 ، 211 212 .
35- سیر اعلام النبلاء، ج 14 ، ص 125 -36 وفیات الاعیان، ج 2 ، ص 10 .
37- وفیات الاعیان، ج 2 ، ص 10 .
38- سیر اعلام النبلاء، ج 8، صص99، 101 102،107 .
39- همان.
40- سیر اعلام النبلاء، ج 8، صص99، 101 102،107 .
41- همان.
42- سیر اعلام النبلاء، ذهبى، ج 8 ، ص 48 ، 58 .
43- همان.