آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


ستونهای علم با پیچک نقد جاذبه و طراوت می گیرد قلب دانش با خون نقد می تپد ساحلهای ناشناخته بحث با کشتی نقد فتح می شود و قانون ظهور اندیشه های برتر در حکومت نقد سامان می پذیرد .
نقد، کهولت و پیری را از جان علم می زداید و روحی شاداب به آن می بخشد .
لحظه های پرشکوه دانش در دستان نقد شکل می گیرند گاهی آنچه را که همه پذیرفته اند از اوج به زیر می آورد و گاه سخن کم شمرده شده را چون ستاره برتارک علم می نشاند .
علم اصول نیز چون دیگر دانشها مدیون نقد است شاید هیچ دانشی در حوزه معارف دینی مانند اصول تشنه نقد نیست این علم از یک طرف عهده دار بیان شیوه استنباط است و از سوی دیگر عمده مباحث آن تراوشهای اندیشه بشر است با این حساب، ذهن بشر باید کشتی شیوه استنباط را هدایت کند اگر از عهده وظیفه خویش بر نیاید هیچ گاه ساحلهای احکام بر او نمایان نخواهد شد از این روی باید نقد را به یاری ذهن اصولی فرستاد . نقاد باید هر لحظه اشتباهات را گوشزد کند تا انحرافی هرچند کوچک در شیوه استنباط به انحرافی بس بزرگ در کشف احکام نیانجامد .
با این همه امروز نقادی در علم اصول به صورت بایسته انجام نمی گیرد زمینه ها، معیارها و چهارچوبه های نقد اصولی هنوز به درستی روشن نشده است اکنون که تورم مباحث، اصول را زمینگیر کرده است شایسته می نماید برای درمان بیماری تورم، بحثی مستقل پیرامون نقد اصولی بگشاییم .
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در زمینه های نقدهای اصولی حرفهایی تازه دارد، نقدهای او ما را با زمینه ها و معیارهای نقد - که دو بحث مهم هستند - آشنا می کند . او را بحق باید قهرمان میدان نقد اصولی دانست .
نوشتار حاضر می کوشد تا دیدگاههای شهید مصطفی خمینی را در "نقد اصولی" ارایه دهد باشد تا دست مایه ای برای تعمیق این بحث قرار گیرد .
مباحث این نوشتار در سه محور سامان می گیرد:
- او همه را نقد می کرد .
- او همه زمینه ها را نقد می کرد .
- او همیشه نقد می کرد .
1 - او همه را نقد می کرد:
نقد، گوهر ذهن بشر است . نقد حد و مرز نمی شناسد; شهید مصطفی این جایگاه نقد را به درستی می شناخت .
گاهی در مقابل آرای استادان می ایستد و گاه به نقادی نظریات پدر می پردازد اگرچه همه وجودش لبریز از فروتنی نسبت به مقام علمی او بود و وی را مجدد عالم اسلام می شمرد (1) و صاحب ابتکارات اصولی بحساب می آورد (2) و گاهی هم در برابر همه اصولیان یکه و تنها قرار می گیرد . نقادی که فضای اندیشه زمان خود را به نقد می کشد به واقع حصارهای اطراف خود را می شکند ولی تنها ذهنهای موشکاف و باریک بینند که از هم سلکان خود پیش می افتند و به کرانه های آن سوی برداشت غالب دست می یابند و شهید مصطفی چنین بود . در عبارات او اصحاب بارها و بارها نقد شده اند .
2 - او همه زمینه ها را نقد می کرد:
آنچه میان اصولیان فراگیر است نقد آرای دیگران در برخی از مسائل اصولی است شهید حاج آقا مصطفی علاوه بر این کار در زمینه های دیگری نیز به نقد دست می زند به یقین اهمیت نقد در این زمینه ها گاهی از نقد آرا مطرح در مسائل اصولی بیشتر است .
در زیر این زمینه ها مورد اشاره قرار می گیرد:
2/1 - نقد شیوه بحث:
اگر به درستی به مباحث اصولیان چون نائینی، آقا ضیا و کمپانی و امام و ... بنگریم هریک را در بحث و استدلال دارای شیوه و مکتبی خاص می بینیم برخی به دقتهای عقلی بها می دهند و گروهی نگاههای عرفی را معتبر می دانند عده ای به روش بحث فلسفی در بحثهای اصولی روی می آورند و بعضی دیگر به این روش پایبندی نشان نمی دهند .
با توجه به اینکه شیوه استنباط - که در دامن آن، سرنوشت فقه رقم می خورد - متاثر از شیوه ای است که در بحثهای اصولی جریان می پذیرد بدست می آید که بررسی و نقد شیوه های بحث اصولی یک ضرورت تام است مقوله ای که جای آن در بحثهای حوزوی خالی است یعنی از مکتبهای اصولی سخنی گفته نمی شود و تعرضی نسبت به عناصر موجود در هر مکتب اصولی به عمل نمی آید .
آنچه رایج است تنها این می باشد که مثلا آقا ضیا عراقی چنین گفت و مرحوم نائینی چنان، اما هیچ گاه کسی نیامده بگوید آقا ضیا این شیوه را داشته و نائینی آن شیوه را و دیدگاههایی که در اصول دارند و با یکدیگر متفاوت است به سبب این شیوه های متفاوت است .
شهید حاج آقا مصطفی در بحثهای اصولی نسبت به این مساله توجه نشان داده است:
2/1/1 - ایشان تکیه بر دقتهای عقلی در بحثهای اصولی را نادرست می داند و می گوید:
"لا یعتنی بتدقیقات جمع عن الافاضل" (3)
نباید به تدقیقهای برخی از فاضلان در اصول اعتنا کرد و در جای دیگری به افرادی که شیوه تکیه بر تدقیقهای عقلی برای فهم شرعیات را در پیش گرفته اند اعتراض می کند . (4) ایشان معتقد است که باید بر مرتکزات عامه عقلا و عامه فقها تکیه کرد . (5)
2/1/2 - شهید خمینی استفاده از مفاهیم و قواعد علوم دیگر را در اصول موضوعی مخاطره آمیز می بیند و این استفاده را در صورتی که بدون شناخت به مفاهیم و قواعد و نیز بدون رعایت حدود و قیود آنها انجام بگیرد مضر به حال بحثهای اصولی می داند . وی می گوید:
"سالا یصا الی اهل الفضل و علما الفنون بان لایدخلوا البیوت الا من بابها ولایترخص الدخول فی کل فن الا لمن کان اهلا له" . (6)
به اهل فضل و دانشوران در فنون مختلف توصیه می شود که به منازل جز از درهای آن وارد نشوید در هر فنی ورود در آن جز برای کسانی که اهل آن علم هستند مجازنیست .
وی متعاتب این جمله عبارتی دارد که آشکار می سازد در پی بیان چه مقصودی است .
"و مجرد ان قرع سمع الانسان ان اله متناع بالاختیار لاینانی الاختیار لایجوز التمسک به حتی یلزم مالزم فی کلمات المستدلین بها فی الاصول" . (7)
انسان به صرف اینکه به گوش او این قاعده فلسفی رسیده که الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار روا نیست به آن در اختیار تمسک کند تا در نتیجه این تمسک، لوازم نادرستی به بار نشیند لوازمی که در کلمات اصولیهایی که به آن تمسک کرده اند پیش آمده است .
لازم به ذکر است که جمعی از اصولیها در یکی از تنبیهات باب اجتماع امر و نهی (یعنی مساله "الاضطرار الی ارتکاب المحرم الناشئ بسؤ الاختیار") به این قاعده توجه نشان داده و تمسک کرده اند که امام قدس سره در این زمینه چنین استظهار می کند که آنها میان این قاعده و قاعده دیگری - که عبارتست از: ان الاضطرار الی فعل المحرم اوترک الواجب اذکان بسؤ الاختیار لاینافی صحته العقوبة عرفا - خلط کرده اند . (8)
شهید خمینی بر اساس این دیدگاه، بحث از مفاهیم لغوی در اصول را در همه موارد روا نمی داند بلکه برای آن محدوده ای ارایه می دهد و می گوید:
"ان البحث عن المفاهیم اللغویة جائز اذاکان واردا فی الکتاب والسنة اما الخوض فیما لایکون فیها فهو من اللغو" . (9)
بحث کردن ازمفاهیم لغوی در صورتی جایز است که این مفاهیم در کتاب و سنت وارد شده باشد در غیر این صورت فرورفتن در مباحث لغوی عملی لغو است (و مباحث اصولی را بی جا متورم می کند) .
وی با استناد به این نقطه نظر معتقد است بحث اصولیان از مفهوم فساد (در بحث هل ان النهی عن شی یقتضی فساده ام لا ؟) نادرست است . واین بحث نه تنها لغو می باشد که انحرافی است که نتایج فاسدی به بارنشانده است او می گوید:
"و لاجل هذا الانحراف وقعوا فیما لاینبغی" . (10)
اصولیان بخاطر این انحراف در آنچه سزاوار نیست فرو لغزیدند یعنی بحثهایشان به دیدگاههایی نادرست کشیده شد .
وی سپس این تالی فاسد را توضیح می دهد و در آخر می گوید:
"ان الاصحاب قدس سرهم لم یردوا الشریعة من بابها" . (11)
اصحاب د ر این مساله به چشمه بحث، از در آن وارد نشدند و اینچنین بدست می آید که شیوه درست در یک بحث اصولی از نظر شهید این است که بحث را از نقطه درستی آغاز کنیم خشت اول را درست بنهیم وگرنه، بحث به بیراهه می افتد .
2/1/3 - شهید خمینی بحث از مسائل غیرکاربردی را روا نمی داند هرچند که اصولیان به آن پرداخته باشند و هرچند این اصولیان قدمای از اصحاب باشند از نظر ایشان: طرح یک مساله در اصول، زمانی درست است که کاربرد آن در فقه محرز شود وی می گوید: " قد مرمنا مرارا ان للمتاخرین ان ینظروا فیما یصح ان یکون مصبا للنزاع و یکون مفیدا فی الفته سوا نازعوا فیه ام لم ینازعوا فضلا عما اذا تشاحوا فیما لایرجع الی المرصل عند المتاخرین" . (12)
بارها گفته ایم متاخرین بنگرند تا آنچه صحیح است و در فقه کاربرد دارد محل نزاع قرار گیرد خواه قدما در آن نزاع کرده باشند یا نکرده باشند اما اگر آنان پیرامون چیزی اختلاف کردند که نزد متاخرین بحثی بی حاصل است در این صورت قطعا پرداختن به آن بی معنی است .
2/1/4 - توجه به واقعیتهای تاریخی:
موضوع استفاده از واقعیتهای تاریخی در علم اصول موضوعی حساس و پرثمر است و نیازمند به بحث و نقد فراوان و گسترده ای دارد د راینجا صرفا به این نکته اشاره می کنیم که شهید خمینی در مکتب اصولی خود برای آن جا باز کرده است .
به عنوان مثال ایشان استدلال به اجماع را برای اثبات لزوم رجوع به مخصص رد می کند بسبب اینکه این مساله (رجوع به مخصص) در قرن 4 پدید آمده است (13) و طبیعی است چنین اجماعی چگونه می تواند حاکی از اشتهار حکم نزد اصحاب امامان (ع) کند در حالی که اصل مساله در قرون بعد از آنها پدید آمده است .
موارد از این قبیل زیاد است ذکرآنها را به مجال دیگری احاله می کنیم .
شهید با این کلام خود، خط بطلان بر بهانه ای می کشد که متاسفانه برای بسیاری از اصولیان به صورت یک رویکرد جدی درآمده است و آن تبعیت از اصحاب در طرح مباحث اصولی است وجور این رویکرد منشا تورم مباحث اصولی و تضییع وقت حوزه های علمیه و طلاب سطوح خارج شده است چه آنکه بسیاری از مباحث اصولی که فاقد ثمره عملی در فقه هستند صرفا به این بهانه که اسلاف و اصحاب به آن پرداخته اند، صدها صفحه از کتب اصولی و هزاران ساعت وقت طلاب را بخود اختصاص داده در حالی که همان اسلاف واصحاب اگر امروز سربرآورند و در مقابل خود افقهای روشنی را که بعد از آنها در اصول گشوده شده است مشاهده کند بگونه ی دیگر می اندیشند و هدف را - ک ه تنقیح و تصحیح هرچه بیشتر شیوه استنباط و پاسخگویی به نیازها است - در قربانگاه مباحث بی حاصل و متورم ذبح نمی کنند .
2/2 - نقد عنوان:
عنوان، نقشی قابل توجه در تعیین محدوده و روند بحث ایفا می کند هر عنوان باید اولا: خالی از ابهام باشد ثانیا: با موضوع بحث منطبق باشد زیرا:
1 - عنوان اگر مبهم باشد بحث احیانا به بیراهه می افتد . عنوان مانند سوال ابتدای بحث نقشی مهم در شکل گیری آن برعهده دارد همانطور که سوال اگر درست نباشد و یا نادرست مطرح شود بحث چهار چوب و جهت درستی نخواهد یافت - زیرا باید بدانیم به دنبال چه می گردیم و نیز باید از نقطه درستی آغاز کنیم - همینطور عنوان نامناسب و نادرست، بحث کننده را به طرح آنچه نباید سوق می دهد .
2 - اگر عنوان محدوده ای رانشان دهد که بیش از موضوع است چه بسا بحث بی دلیل باد کند و به طرح مسائل زاید و مخل دچار شود و حتی بسا نتیجه گیری را مختل کند .
همینطور اگر عنوان کوچکتر از دایره موضوع باشد، مباحث در چهارچوبی کوچکتر از نیازهای واقعی بحث زندانی می شوند و به نتیجه گیری درست نخواهند رسید و به بستر پیشرفت پای نخواهند گذاشت .
شاید بتوان عنوان را مانند دهانه چاه در نظر گرفت که حلقه چاه تا آخر همان با نظر آن پیش خواهد رفت .
شهید مصطفی خمینی در برخی از مباحث خود نسبت به عنوان بحث بی تفاوت نمانده است او در یکی از موارد می گوید:
"اخذ العنوان المبهم الاعم فی محط النزاع غیر جائز" (14) در محل نزاع اخذ یک عنوان مبهم که حیطه ای گسترده تر از موضوع واقعی بحث دارد روا نیست .
وی بر این اساس عنوانهایی که اصولیان در بحث اقتضای نهی نسبت به فساد داده اند را نقد می کند و توضیحاتی ارایه می دهد . (15)
2/3 - نقد قالب بحث:
قالب لباسی است که بحث را در خود می گیرد و آن را می آراید از این روی در هر علمی متناسب با فلسفه و ماهیتی که مسائل آن دارد باید به بحثهایش قالب داد تا همه چیز هماهنگ با هم هدفهای علم را تعقیب کنند مسائل اصول که قواعد کلی هستند روا نیست به صورتی جزئی و فرعی مطرح گردند شهید مصطفی خمینی به این موضوع توجه نشان داده است او در یک مورد که اصحاب بحث را در قالبی جزئی و پیرامون یک مثال و مصداق معین مطرح کرده اند می گوید:
"الکلام هنا حول مسالة اصولیة کلیة لافی خصوص قوله (ع) اذا کان الما کرا والعجب ان الاصحاب خاضوا فی خصوص المثال المزبور غفلة عن حقیقة الامر و سلکوا فی دلیل المسالة مسلک الجزئی مقیاسا للکلی" . (16)
سخن در اینجا (یعنی یکی از مسائل بحث از ثبوت و یا عدم ثبوت مفهوم در قضیه شرطیه) پیرامون یک مساله کلی اصولی است نه خصوص قول امام (ع) که فرمود آب اگر کر بود ... و مایه شگفتی است که اصحاب در بحث نسبت به این مثال خوض کرده اند در حالی که غافل از حقیقت امر بوده اند آنان در دلیل مساله، راه جزئی را رفته اند و آن را مقایس برای یک امر کلی قرار داده اند .
همانطور که پیداست وقتی یک بحث قالب مناسب را پیدا نکند چه بسا نتیجه نادرست به بار نشاند زیرا بحثی که مثلا نسبت به یک مصداق با خصوصیات معین صورت می گیرد الزاما نتایج آن در موارد و مصادیق دیگر قابل صدق نمی باشد .
3 - او همیشه نقد می کرد:
نقد چون ریشه درختان به هر سوی سرک می کشد، گاه به سنگ می خورد و گاه به دیواری اما در نهایت راه به آب می برد و شادی و سر سبزی بیشتر را سبب می شود .
از این روی باید بازار نقد را همیشه گرم نگه داشت و اندیشه های نو را دم به دم به مشتریان عرضه و ارزانی داشت .
مباحث اصولی شهید حاج آقا مصطفی مالامال از نقدهای اصولی است او نشان داده که در این مباحث اصرار می ورزد تا همیشه نقاد کند گفتنی است ایشان در عین اعتقاد به توسعه نقد، نقادی بی حساب و کتاب را روا نمی دید . او برای نقد اصولی، اصولی قایل بوده است . بر این اساس به نقد پاره ای از نقدهای اصولیان می پردازد .
به یک نمونه اشاره می کنیم:
ایشان در بحث"ضد" تعرض و نقد اصحاب را نسبت به اقوال مطرح در یکی از مسائل - مساله دلالت امر به شی بر نهی از ضد عام - مورد نقد قرار داده و می گوید:
"و من العجب تعرض الاصحاب تفصیلا لهذه الاقوال مع انها لاتحتاج الی مزید بیان فی الابطال و بعبارة اخری اخذ بعضهم فی البحث هنا جدا مع انه بالمزاح اولی واقرب" . (17)
مایه شگفتی است اصحاب به صورت گسترده به اقوال - در مساله - پرداخته اند با آنکه نقد وا بطال این اقوال به زیاده گویی نیازی ندارد و به عبارت دیگر برخی از اصولیان در اینجا بحث را جدی انگاشته اند با آنکه این بحث به شوخی سزاوارتر و نزدیکتر است .
واخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
پاورقی:
1 - تحریرات فی الاصول 2/45 .
2 - به عنوان نمونه مراجعه شود به ارزیابی شهید نسبت به یکی از نظرات امام . تحریرات فی الاصول 2/416 و همان، ص 85 .
3 - همان، ص 416 .
4 - همان .
5 - همان .
6 - همان، ص 283 .
7 - همان .
8 - تهذیب الاصول 1/407 و تحریرات فی الاصول 2/283 .
9 - تحریرات فی الاصول 2/303 .
10 - همان .
11 - همان .
12 - همان .
13 - همان، ص 519، ، 524 .
14 - همان، ص 289 .
15 - همان .
16 - همان، ص 430 .
17 - همان، ص 26 .

 

تبلیغات