عمدهترین نیازهاى جهان اسلام و وظایف حوزه علمیه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
عمدهترین نیازهاى جهان اسلام و وظایف حوزه علمیه
آیة الله مصباح یزدى
این مقال، محصول بیانات ایشان در «اجلاسیه بررسى نظام آموزشى حوزه علمیه» است.
آیةالله مصباح، در این گفتار با مقایسه نیازهاو انتظارهاى گذشته و حال از حوزههاى علمیه، بر وظایف مهم حوزه در زمینه بیان آراى اسلام در علوم انسانى و رفع نواقص متون علمى موجود و ارایه اسلام براى مشتاقان و نیازمندان سراسر گیتى مطابق با فهم و قابلیت آنها، در کنار تلاش روزافزون براى تربیت فقها، تاکید کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلاة والسلام على سید الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابیالقاسم محمد و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین.
حوزه مبارکه قم، حقیقتا، یکى از مصادیق کلمه طیبهاى است که قرآن کریم اشاره فرمود: « الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السمآء » (1) که البته خود این حوزه هم شاخهاى از درخت تناورى است که به دست مشرع اسلام و به دست امیرالمؤمنین غرس و آبیارى شده است.
به هر حال، این درخت، در این اعصار، نقش حیاتى عظیمى در احیاى اسلام و احیاى تشیع داشته و در آینده، بیشتر خواهد داشت; مخصوصا پس از پیروزى انقلاب عظیم اسلامى ایران، که به رهبرى امام راحل قدس سره و به برکتخونهاى پاک شهدا حاصل شد، وظیفه بسیار سنگینى بر دوش همه ما آمده است; به خاطر این که امکان انجام دادن کارهایى حاصل شده که قبلا امکانش نبود. در این زمینه، بحثها و گفتوگوهاى زیادى شده، کارهاى بسیار خوبى شروع شده که بنده به عنوان یک طلبه کوچک، وظیفه خودم مىدانم که از همه سروران و مخصوصا از مدیریتحوزه، تشکر کنم که قدمهاى بسیار ارزندهاى در راه اعتلاى حوزه علمیه و اداى وظایف این حوزه مقدسه برداشتهاند و طلیعه خوبى استبراى کارهاى عظیمترى که ان شاءالله در آینده خواهد شد.
منتها دو نکته است که در اینجا خوب است مورد توجه قرار بگیرد: یکى اینکه این گونه فعالیتها باید در هر زمانى پاسخگوى نیازهاى آن عصر باشد. این که ما مقید باشیم شیوههاى خاصى را در تدریس یا سایر فعالیتهاى حوزوى به کار بگیریم که صدها سال پیش به کار گرفته مىشده، چندان موجه نیست. در طول تاریخ تشکیل حوزههاى علمیه تاکنون، تحولات بسیارى در تاریخ حوزه واقع شده و حوزهها، اشکال و ویژگىهاى خاصى پیدا کردهاند که متناسب با آن شرایط بود.
امروز هم که تحولات عالم سرعت فوقالعادهاى پیدا کرده و شتاب عجیبى گرفته، این تحولات، طبعا، در حوزه هم مىبایست انعکاس داشته باشد.
امروز همه شما مىدانید هر کس کمترین فعالیت علمى، تحقیقاتى از او برمىآید، باید بنشیند فکر کند که در بین واجبات کدامش اهم است. اگر ما به جاى 24 ساعت، 48 ساعت هم وقت مىداشتیم، نمىتوانستیم واجبات یک روزمان را انجام بدهیم. آن قدر تکالیف واجب متوجه علما و روحانیون شده که انجام دادن آنها به هیچ وجه در خور توانایىها و شرایط و امکانات ما نیست. به جاى آن که ما بنشینیم فکر کنیم، آیا یک کار مستحبى مىشود انجام داد، باید ببینیم در بین واجبات کدامش اهم است، آن را انتخاب کنیم که در تشخیص اهم مسؤول نباشیم. این وضع را با گذشته مقایسه کنید، ببینید شرایط چهقدر تغییر کرده است.
ابداع یک روش تدریسى با برنامه خاص زمانبندى شده، معنایش این نیست که نسبتبه حوزه مبارکه علمیه اعتراضى هستیا اصل و مبنا زیر سؤال رفته، به هیچ وجه به این معنا نیست، بلکه با اعتقاد کامل به این که تنها جایى که مىتواند اسلام و تشیع را ترویج کند، اینجاست، این تلاشها انجام مىگیرد تا بهتر بهرهبردارى شود. این یک نکته است که همه توجه دارند و تبعا شیوههاى خاصى را مىطلبد که به آزمایش گذاشته شود; هر کدامش نتیجهاش بیشتر بود و انفع بود، همان دنبال شود و تدریجا توسعه پیدا کند، شاید روزى بیاید که باید همه حوزه یک برنامه جدیدى را به کار بگیرند. امروز در گوشه و کنار، برنامههاى جدیدى مطرح شده و به آزمایش گذاشته شده; بعضى کتابها تدریس مىشود که قبلا اصلا اسمى از آنها نبود و نتایج نسبتا خوبى هم گرفته شده و این روند حتما ادامه خواهد یافت و نتایجبهترى هم به بار خواهد آمد.
نکته دیگر آن که سلسله فعالیتهایى براى حوزه امروز مطرح شده که قبلا نبود. پیش از انقلاب، هیچ زمینهاى براى این که در دانشگاههاى کشور نفوذ کنیم یا در باره مطالب علوم انسانى که در دانشگاهها تدریس مىشود، اظهارنظر کنیم، نبود; ولى پس از انقلاب، تدریجا بخش مهمى از فعالیتهاى حوزه مربوط به دانشگاهها مىشود; مخصوصا با توجه به اینکه خواه ناخواه اداره کنندگان کشور، قسمت اعظمشان از فارغالتحصیلان دانشگاهها خواهند بود. اگر اشخاصى که در دانشگاهها تربیت مىشوند، از لحاظ فکر و فرهنگ اسلامى ضعیف باشند، نمىتوانند در جهت صحیح براى کشور اسلامى برنامهریزى کنند; چه بسا در معرض انحراف فکرى قرار گیرند و چه بسا خداى نکرده روزى بیاید که باز دانشگاه خودش را رویاروى حوزه ببیند و ضد حوزه تلقى کند. به هر حال، اشخاصى که در دانشگاهها تحصیل مىکنند، فرزندان مسلمانان هستند، فرزندان همین اشخاصى هستند که انقلاب کردند خیلى از آنها پدرانشان شهید شده، این بچهها را در دانشگاهها به دست چه اشخاصى مىسپاریم؟ چه مطالبى به اینها آموخته مىشود؟ چه تربیتى مىبینند؟ چگونه از دانشگاه بیرون مىآیند؟ همه شما کم و بیش مىدانید و من نمىخواهم جهات منفى را اینجا اشاره کنم، الان هم دانشگاهها وضع مطلوبى ندارند، یک بخش از مشکلات دانشگاهها مربوط به کتب درسى آنهاست، نمىگویم همه آنها، ولى یک بخش مربوط به مطالبى است که در کتابهاى درسىشان هست. این مطالب اگر بخواهد اصلاح شود، اگر کتابهاى درسى بخواهد نوشته شود، چه کسى باید آنها را تدوین کند؟ خود همان اشخاصى که این کتابها را نزد استادانشان خواندند و مثل وحى منزل تلقى کردند، آنها مىتوانند این کتابها را اسلامى کنند؟! مىتوانند محتوایش را تغییر دهند؟ پیداست که نمىتوانند. اگر معتقد هم باشند که بعضى از این مطالب، اسلامى نیست و باید عوض شود، این کار از خودشان برنمىآید. امام قدس سره خطاب به ستاد انقلاب فرهنگى فرمودند: دستتان را به طرف حوزهها دراز کنید، براى این که علوم انسانى دانشگاهها اصلاح شود، کتب درسىاش اصلاح شود، به حق اگر جایى باشد که اشخاصى بخواهند در این مسایل اظهارنظر کنند، حوزههاى علمیه خواهند بود. اما ما در حوزههاى علمیه چه تعداد افرادى داریم که بتوانند در این مسایل اظهارنظر کنند؟ اظهارنظر در مسالهاى فرع این است که تصور صحیحى از موضوع و محمول قضیه باشد، قبلا بدانند که آنها واقعا چه مىگویند تا ما بگوییم: کجایش درست است و کجایش درست نیست، بعد هم آن وقت ما بدانیم که چه چیز باید بگوییم. در برنامههاى سنتى حوزه جایى براى این گونه مطالب وجود ندارد.
آیا این، رسالتحوزه نیست؟ اگر بخواهیم در آینده اشخاصى داشته باشیم که بتوانند چنین وظیفهاى را عهدهدار شوند، اینها چه درسهایى را باید قبلا بخوانند؟ چه مطالعاتى باید داشته باشند؟ البته این یک وظیفه خاصى استبراى عده معدودى، قطعا سى هزار طلبه حوزه، نباید به چنین برنامهاى بپردازند. ولى به هر حال، لااقل یک سوم حوزه باید به چنین کارهایى بپردازند. یک رشته نیست، بلکه دهها رشته علوم انسانى تنها در دانشگاهها هست که این گونه مطالبى دارند، مطالب نادرستى در آنجا هست، اگر بخواهم صریحتر بگوییم، ضد اسلام در آنها وجود دارد و اینها تدریس مىشود و استاد هم که بیان مىکند، گویى وحى منزل را بیان مىکند، دانشجو هم وقتى تلقى مىکند، مىگوید: علم این را اثبات کرده است. آن وقت تعارضى بین علم و دین به وجود مىآورند و طبعا در این جنگ، علم پیروز خواهد شد!
کار کردن در این زمینه هم، شرایط و مقدمات و لوازم و مراتبى دارد، مراتب سادهاش را مىشود در برنامه کوتاه مدتى انجام داد که این کار با تاسیس «دفتر همکارى حوزه و دانشگاه» در زمان حیات حضرت امام انجام گرفت و بعد بایستى برنامه میان مدتى باشد که کارى نسبتا عمیقتر انجام گیرد. آن هم در دست است. ولى بالاتر از اینها، برنامه درازمدتى مىخواهیم که ما در خود حوزه متخصصانى در این مسایل داشته باشیم تا حق اظهار نظر، ثبوتا، داشته باشند و هم به خاطر ویژگىهایى که دارند و احیانا مدرکهایى که دارند، اثباتا هم بتوانند حرفشان را به کرسى بنشانند و تا ما چنین اشخاصى را نداشته باشیم، استاد دانشگاه در مقابل آنها خضوع نخواهد کرد، حرف آنها را نمىپذیرد و وقتى هم نپذیرفت، تاثیرى ندارد. گیریم از مقام بسیار بالایى دستورالعملى صادر شود که باید فلان کتاب در دانشگاه تدریس شود، مگر این، مشکل را حل مىکند، مگر فکر، فقط از راه همان کتاب درسى به اذهان مىآید؟ این همه نوشتهها و رسانههاى گروهى، رادیو و تلویزیون، کتابها، مجلات، مقالات که به صورتهاى مختلف پخش مىشود، یا مطالبش به صورت سخنرانى در جاهایى گفته مىشود به صورت مقالات در روزنامهها و مجلات منتشر مىشود، چه کسى باید اینها را جواب دهد؟
سال گذشته که مقام معظم رهبرى در اینجا تشریف آوردند، روى همین نکته اشاره کردند که حوزه باید به گونهاى باشد که وقتى شبههاى مطرح شد، بلافاصله جوابش را دهها نفر آماده داشته باشند و بیان کنند. ما قبل از اینکه این شبهات به دستبعضى از غربزدگان مطرح شود، پیشاپیش باید بدانیم که این شبهات در اروپا و آمریکا چگونه دارد رشد مىکند؟ جوابش را آماده کنیم. هر مطلبى که امروز در هر جاى دنیا مطرح شود، بعد از چند صباحى در همه دنیا پخش مىشود، مثل موجى است که در یک استخرى ایجاد شود، سنگى است که وسط استخر بیفتد، موجش خواه ناخواه به کنارههاى استخر هم خواهد رسید. ما باید طورى آمادگى داشته باشیم که بدانیم الان در محافل علمى دنیا چه مسایلى مطرح مىشود، اگر هنوز ترجمه نشده و در کشور ما پخش نشده است، منتظر باشیم امروز و فردا خواهد شد و باید اشخاصى را داشته باشیم که بتوانند این مطالب را عمیقا، محققانه، عالمانه، بدون تعصب، جواب دهند. ما مطمئن هستیم بدون هیچ تردید و تزلزلى، در میراث علمى و فرهنگى اسلام، آن قدر مطالب محکم داریم که در هیچ زمینهاى کم نمىآوریم، اما به شراط این که از این گنجها استفاده کنیم.
یک دفعه و یک شبه، مشکلات حل نمىشود، ولى بالاخره باید از نقطهاى شروع کرد و مقدماتش را باید فراهم کرد. باز هم عرض مىکنم که این به معناى کنار گذاشتن فقه و اصول یا سایر علوم اسلامى - که از متن اسلام برخاسته است - نیست، ابدا; آنها واجباتى است، اگر کمبودهایى هم دارد، باید با شیوههاى خاص خود تکمیل شود. به هیچ وجه، ژرفنگرى در فقه، نباید ضعف پیدا کند، بر عکس، باید روز به روز شیوههاى فقهى ما عمیقتر و ژرفتر شود; فضلاى ما باید بیشتر احساس مسؤولیت کنند و در مسایل فقهى تعمق کنند تا خداى نکرده انحرافى پیش نیاید; همان فقه سنتى و جواهرى که امام بارها مىفرمود. ولى این، معنایش این نیست که تمام وظیفه ما همین است و لاغیر.
در کنار اینها، مساله دیگرى هم هست و آن مربوط به تبلیغ اسلام در خارج از مرزهاى کشور اسلامى است. خدا درجات آیةالله العظمى گلپایگانى را عالىتر کند، به امر امام، بنده به همراهى چند نفر از بزرگان که بعضى در مجلس حضور دارند، خدمت ایشان شرفیاب شدیم و در باره مسایل حوزه خدمت ایشان عرایضى عرض کردیم. سالهاى اول انقلاب بود و تازه امام به تهران تشریف آورده بودند. فرمودند: «بروید با آقاى گلپایگانى هم صحبت کنید». ما رفتیم خدمت ایشان، فرمودند: «به برکت این انقلاب، کشورهاى غیر شیعه انگیزه پیدا کردند - البته تعبیراتش از من است - درصدد برآمدند که شیعه را بهتر بشناسند که این شیعه چه مکتبى است که چنین انقلابى را به وجود آورده است؟ و غیرمسلمانان درصدد برآمدند که اسلام را بشناسند تا این حرکت اسلامى که در این گوشه عالم به وجود آمده را درک کنند و بفهمند این از کجا پدید آمد؟ امروز، وظیفه ما این است که تشیع را به سایر مسلمین و اسلام را به غیر مسلمین بشناسانیم. از این فرصتباید کمال استفاده را کرد».
امروز، همه عالم تشنه اسلام هستند. از تدبیر متقن الهى، دشمنان ما باعث این شدند که مردم عالم بیشتر خواهان شناخت اسلام شوند. کارهایى که آمریکا و اسرائیل در عالم مىکنند، باعث این شده است که مردمى که بىطرف هستند، بهتر توجهشان به اسلام معطوف شود. وقتى اینها بزرگترین دشمن خودشان را بنیادگرایى اسلامى، آن هم آن چه در ایران انجام مىشود و واقع شده است، معرفى مىکنند، طبعا، همه عالم توجهشان جلب مىشود که این چه چیزى است که آمریکا را به زانو درآورده است؟ امروز، در قلب آمریکا - اینهایى که من عرض مىکنم چیزهایى است که به چشم خودم دیدم - و در کشورهاى دیگر اعم از کشورهایى که قبلا مارکسیسم بودند یا مسلمان یا مسیحى بودند، عطشى هستبراى شناختن اسلام و تشیع و این عطش را جز علوم اهل بیت علیهم السلام که مخزن و منبعش حوزه علمیه قم هست، چیزى سیراب نمىکند. اما به دست چه کسى؟ این وظیفه من و شماست که چشمه زلال را استخراج کنیم و به صورتى که قابل فهم باشد، براى آنها بیان کنیم. چیزهایى که آنها نیاز دارند، درمانى که براى دردهاى بىعلاجشان مىطلبند، از منابع کتاب و سنت استخراج کنیم، به صورتى که قابل فهم و هضم باشند، در بیاوریم و عرضه کنیم، آن وقتخواهید دید که: « یدخلون فى دین الله افواجا ». (2)
آقاى ربانى خراسانى که از فارغالتحصیلان مؤسسه در راه حق هستند و الان حدود ده سال است که در آرژانتین هستند، سال گذشته نقل مىکردند که مردم آرژانتین به قدرى علاقهمند به شناخت اسلام هستند که یهودیان آمدند کلاس اسلامشناسى باز کردند، پول از مردم مىگیرند که به آنها اسلام یاد دهند، یهودى از مسیحى پول مىگیرد که به او اسلام یاد دهد. اگر فعالیتهایى گوشه و کنار برخلاف مجارى عادى و سنتى حوزه انجام مىگیرد، براى این است که کمبودها تا حدودى برطرف شود و راهى باز شود براى اینکه علماى حوزه بتوانند در اقطار عالم، حقایق اسلام را عرضه کنند و امروز راه باز است، شما در خود آمریکا در ایالت واشنگتن مىتوانید به وسیله رادیو، تلویزیون، کتاب، سخنرانى، به هر صورتى که بخواهید مطالب اسلام را صاف و صریح بیان کنید، هیچ چیزى جلوى شما را نمىگیرد. همین امروز، در اطراف همین کشور آمریکا که دولتش دشمنترین کشورها نسبتبه اسلام است، مىبینید چقدر روز به روز اسلام رشد مىکند. دو سال گذشته، یکى از پرتیراژترین روزنامههاى آمریکا نوشته بود: «در یک سال، 120 مسجد بزرگ در آمریکا ساخته شده است». و بعضى از دانشجویان ما که براى ادامه تحصیلشان در آنجا هستند، روزانه افرادى را به اسلام مشرف مىکنند. این زمینهها وجود دارد و ما غافل هستیم.
براى این کار البته مقدماتى لازم است. کسى که سى سال تمام وقتش را صرف تحقیق در مسایل مهم فقه و اصول کرده است که بسیار ارزشمند است و حتما باید هم ادامه پیدا کند، اما به درد این کار نمىخورد، او زبان خارجى باید بداند، فرهنگ آنجا را باید بشناسد، نیازهاى مردم آن جا را باید درک کند و باید بداند که با چه مقدمات و با چه زبانى صحبت کند که آن ها بفهمند و بپذیرند. فکر نکنید ما به قدر کافى فقیه و اصولى داریم، ابدا، ما اگر ما دو برابر فقیهانى که الان در حوزه علمیه قم هستند، فقیه مىداشتیم، باز هم نیاز جامعه خودمان به فقیه، رفع نمىشد. یک جامعه شصت میلیونى، احتیاج به فقیهان زیادى دارد و باید در مسایل دقت کنند، تحقیق کنند، در همه رشتههاى علوم اسلامى.
ما از لحاظ فقه و اصول هم خودکفا نیستیم، ولى به هرحال، این هم یک واجب است. حال چه اندازه و کدام اولویت دارد، مساله دیگرى است. ولى به هر حال، باید برنامهریزى حوزه به گونهاى باشد که در آینده این نیازها را بتواند پاسخ دهد.
پىنوشتها:
1) ابراهیم (14): 24 .
2) نصر (110): 2 .
آیة الله مصباح یزدى
این مقال، محصول بیانات ایشان در «اجلاسیه بررسى نظام آموزشى حوزه علمیه» است.
آیةالله مصباح، در این گفتار با مقایسه نیازهاو انتظارهاى گذشته و حال از حوزههاى علمیه، بر وظایف مهم حوزه در زمینه بیان آراى اسلام در علوم انسانى و رفع نواقص متون علمى موجود و ارایه اسلام براى مشتاقان و نیازمندان سراسر گیتى مطابق با فهم و قابلیت آنها، در کنار تلاش روزافزون براى تربیت فقها، تاکید کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلاة والسلام على سید الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابیالقاسم محمد و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین.
حوزه مبارکه قم، حقیقتا، یکى از مصادیق کلمه طیبهاى است که قرآن کریم اشاره فرمود: « الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السمآء » (1) که البته خود این حوزه هم شاخهاى از درخت تناورى است که به دست مشرع اسلام و به دست امیرالمؤمنین غرس و آبیارى شده است.
به هر حال، این درخت، در این اعصار، نقش حیاتى عظیمى در احیاى اسلام و احیاى تشیع داشته و در آینده، بیشتر خواهد داشت; مخصوصا پس از پیروزى انقلاب عظیم اسلامى ایران، که به رهبرى امام راحل قدس سره و به برکتخونهاى پاک شهدا حاصل شد، وظیفه بسیار سنگینى بر دوش همه ما آمده است; به خاطر این که امکان انجام دادن کارهایى حاصل شده که قبلا امکانش نبود. در این زمینه، بحثها و گفتوگوهاى زیادى شده، کارهاى بسیار خوبى شروع شده که بنده به عنوان یک طلبه کوچک، وظیفه خودم مىدانم که از همه سروران و مخصوصا از مدیریتحوزه، تشکر کنم که قدمهاى بسیار ارزندهاى در راه اعتلاى حوزه علمیه و اداى وظایف این حوزه مقدسه برداشتهاند و طلیعه خوبى استبراى کارهاى عظیمترى که ان شاءالله در آینده خواهد شد.
منتها دو نکته است که در اینجا خوب است مورد توجه قرار بگیرد: یکى اینکه این گونه فعالیتها باید در هر زمانى پاسخگوى نیازهاى آن عصر باشد. این که ما مقید باشیم شیوههاى خاصى را در تدریس یا سایر فعالیتهاى حوزوى به کار بگیریم که صدها سال پیش به کار گرفته مىشده، چندان موجه نیست. در طول تاریخ تشکیل حوزههاى علمیه تاکنون، تحولات بسیارى در تاریخ حوزه واقع شده و حوزهها، اشکال و ویژگىهاى خاصى پیدا کردهاند که متناسب با آن شرایط بود.
امروز هم که تحولات عالم سرعت فوقالعادهاى پیدا کرده و شتاب عجیبى گرفته، این تحولات، طبعا، در حوزه هم مىبایست انعکاس داشته باشد.
امروز همه شما مىدانید هر کس کمترین فعالیت علمى، تحقیقاتى از او برمىآید، باید بنشیند فکر کند که در بین واجبات کدامش اهم است. اگر ما به جاى 24 ساعت، 48 ساعت هم وقت مىداشتیم، نمىتوانستیم واجبات یک روزمان را انجام بدهیم. آن قدر تکالیف واجب متوجه علما و روحانیون شده که انجام دادن آنها به هیچ وجه در خور توانایىها و شرایط و امکانات ما نیست. به جاى آن که ما بنشینیم فکر کنیم، آیا یک کار مستحبى مىشود انجام داد، باید ببینیم در بین واجبات کدامش اهم است، آن را انتخاب کنیم که در تشخیص اهم مسؤول نباشیم. این وضع را با گذشته مقایسه کنید، ببینید شرایط چهقدر تغییر کرده است.
ابداع یک روش تدریسى با برنامه خاص زمانبندى شده، معنایش این نیست که نسبتبه حوزه مبارکه علمیه اعتراضى هستیا اصل و مبنا زیر سؤال رفته، به هیچ وجه به این معنا نیست، بلکه با اعتقاد کامل به این که تنها جایى که مىتواند اسلام و تشیع را ترویج کند، اینجاست، این تلاشها انجام مىگیرد تا بهتر بهرهبردارى شود. این یک نکته است که همه توجه دارند و تبعا شیوههاى خاصى را مىطلبد که به آزمایش گذاشته شود; هر کدامش نتیجهاش بیشتر بود و انفع بود، همان دنبال شود و تدریجا توسعه پیدا کند، شاید روزى بیاید که باید همه حوزه یک برنامه جدیدى را به کار بگیرند. امروز در گوشه و کنار، برنامههاى جدیدى مطرح شده و به آزمایش گذاشته شده; بعضى کتابها تدریس مىشود که قبلا اصلا اسمى از آنها نبود و نتایج نسبتا خوبى هم گرفته شده و این روند حتما ادامه خواهد یافت و نتایجبهترى هم به بار خواهد آمد.
نکته دیگر آن که سلسله فعالیتهایى براى حوزه امروز مطرح شده که قبلا نبود. پیش از انقلاب، هیچ زمینهاى براى این که در دانشگاههاى کشور نفوذ کنیم یا در باره مطالب علوم انسانى که در دانشگاهها تدریس مىشود، اظهارنظر کنیم، نبود; ولى پس از انقلاب، تدریجا بخش مهمى از فعالیتهاى حوزه مربوط به دانشگاهها مىشود; مخصوصا با توجه به اینکه خواه ناخواه اداره کنندگان کشور، قسمت اعظمشان از فارغالتحصیلان دانشگاهها خواهند بود. اگر اشخاصى که در دانشگاهها تربیت مىشوند، از لحاظ فکر و فرهنگ اسلامى ضعیف باشند، نمىتوانند در جهت صحیح براى کشور اسلامى برنامهریزى کنند; چه بسا در معرض انحراف فکرى قرار گیرند و چه بسا خداى نکرده روزى بیاید که باز دانشگاه خودش را رویاروى حوزه ببیند و ضد حوزه تلقى کند. به هر حال، اشخاصى که در دانشگاهها تحصیل مىکنند، فرزندان مسلمانان هستند، فرزندان همین اشخاصى هستند که انقلاب کردند خیلى از آنها پدرانشان شهید شده، این بچهها را در دانشگاهها به دست چه اشخاصى مىسپاریم؟ چه مطالبى به اینها آموخته مىشود؟ چه تربیتى مىبینند؟ چگونه از دانشگاه بیرون مىآیند؟ همه شما کم و بیش مىدانید و من نمىخواهم جهات منفى را اینجا اشاره کنم، الان هم دانشگاهها وضع مطلوبى ندارند، یک بخش از مشکلات دانشگاهها مربوط به کتب درسى آنهاست، نمىگویم همه آنها، ولى یک بخش مربوط به مطالبى است که در کتابهاى درسىشان هست. این مطالب اگر بخواهد اصلاح شود، اگر کتابهاى درسى بخواهد نوشته شود، چه کسى باید آنها را تدوین کند؟ خود همان اشخاصى که این کتابها را نزد استادانشان خواندند و مثل وحى منزل تلقى کردند، آنها مىتوانند این کتابها را اسلامى کنند؟! مىتوانند محتوایش را تغییر دهند؟ پیداست که نمىتوانند. اگر معتقد هم باشند که بعضى از این مطالب، اسلامى نیست و باید عوض شود، این کار از خودشان برنمىآید. امام قدس سره خطاب به ستاد انقلاب فرهنگى فرمودند: دستتان را به طرف حوزهها دراز کنید، براى این که علوم انسانى دانشگاهها اصلاح شود، کتب درسىاش اصلاح شود، به حق اگر جایى باشد که اشخاصى بخواهند در این مسایل اظهارنظر کنند، حوزههاى علمیه خواهند بود. اما ما در حوزههاى علمیه چه تعداد افرادى داریم که بتوانند در این مسایل اظهارنظر کنند؟ اظهارنظر در مسالهاى فرع این است که تصور صحیحى از موضوع و محمول قضیه باشد، قبلا بدانند که آنها واقعا چه مىگویند تا ما بگوییم: کجایش درست است و کجایش درست نیست، بعد هم آن وقت ما بدانیم که چه چیز باید بگوییم. در برنامههاى سنتى حوزه جایى براى این گونه مطالب وجود ندارد.
آیا این، رسالتحوزه نیست؟ اگر بخواهیم در آینده اشخاصى داشته باشیم که بتوانند چنین وظیفهاى را عهدهدار شوند، اینها چه درسهایى را باید قبلا بخوانند؟ چه مطالعاتى باید داشته باشند؟ البته این یک وظیفه خاصى استبراى عده معدودى، قطعا سى هزار طلبه حوزه، نباید به چنین برنامهاى بپردازند. ولى به هر حال، لااقل یک سوم حوزه باید به چنین کارهایى بپردازند. یک رشته نیست، بلکه دهها رشته علوم انسانى تنها در دانشگاهها هست که این گونه مطالبى دارند، مطالب نادرستى در آنجا هست، اگر بخواهم صریحتر بگوییم، ضد اسلام در آنها وجود دارد و اینها تدریس مىشود و استاد هم که بیان مىکند، گویى وحى منزل را بیان مىکند، دانشجو هم وقتى تلقى مىکند، مىگوید: علم این را اثبات کرده است. آن وقت تعارضى بین علم و دین به وجود مىآورند و طبعا در این جنگ، علم پیروز خواهد شد!
کار کردن در این زمینه هم، شرایط و مقدمات و لوازم و مراتبى دارد، مراتب سادهاش را مىشود در برنامه کوتاه مدتى انجام داد که این کار با تاسیس «دفتر همکارى حوزه و دانشگاه» در زمان حیات حضرت امام انجام گرفت و بعد بایستى برنامه میان مدتى باشد که کارى نسبتا عمیقتر انجام گیرد. آن هم در دست است. ولى بالاتر از اینها، برنامه درازمدتى مىخواهیم که ما در خود حوزه متخصصانى در این مسایل داشته باشیم تا حق اظهار نظر، ثبوتا، داشته باشند و هم به خاطر ویژگىهایى که دارند و احیانا مدرکهایى که دارند، اثباتا هم بتوانند حرفشان را به کرسى بنشانند و تا ما چنین اشخاصى را نداشته باشیم، استاد دانشگاه در مقابل آنها خضوع نخواهد کرد، حرف آنها را نمىپذیرد و وقتى هم نپذیرفت، تاثیرى ندارد. گیریم از مقام بسیار بالایى دستورالعملى صادر شود که باید فلان کتاب در دانشگاه تدریس شود، مگر این، مشکل را حل مىکند، مگر فکر، فقط از راه همان کتاب درسى به اذهان مىآید؟ این همه نوشتهها و رسانههاى گروهى، رادیو و تلویزیون، کتابها، مجلات، مقالات که به صورتهاى مختلف پخش مىشود، یا مطالبش به صورت سخنرانى در جاهایى گفته مىشود به صورت مقالات در روزنامهها و مجلات منتشر مىشود، چه کسى باید اینها را جواب دهد؟
سال گذشته که مقام معظم رهبرى در اینجا تشریف آوردند، روى همین نکته اشاره کردند که حوزه باید به گونهاى باشد که وقتى شبههاى مطرح شد، بلافاصله جوابش را دهها نفر آماده داشته باشند و بیان کنند. ما قبل از اینکه این شبهات به دستبعضى از غربزدگان مطرح شود، پیشاپیش باید بدانیم که این شبهات در اروپا و آمریکا چگونه دارد رشد مىکند؟ جوابش را آماده کنیم. هر مطلبى که امروز در هر جاى دنیا مطرح شود، بعد از چند صباحى در همه دنیا پخش مىشود، مثل موجى است که در یک استخرى ایجاد شود، سنگى است که وسط استخر بیفتد، موجش خواه ناخواه به کنارههاى استخر هم خواهد رسید. ما باید طورى آمادگى داشته باشیم که بدانیم الان در محافل علمى دنیا چه مسایلى مطرح مىشود، اگر هنوز ترجمه نشده و در کشور ما پخش نشده است، منتظر باشیم امروز و فردا خواهد شد و باید اشخاصى را داشته باشیم که بتوانند این مطالب را عمیقا، محققانه، عالمانه، بدون تعصب، جواب دهند. ما مطمئن هستیم بدون هیچ تردید و تزلزلى، در میراث علمى و فرهنگى اسلام، آن قدر مطالب محکم داریم که در هیچ زمینهاى کم نمىآوریم، اما به شراط این که از این گنجها استفاده کنیم.
یک دفعه و یک شبه، مشکلات حل نمىشود، ولى بالاخره باید از نقطهاى شروع کرد و مقدماتش را باید فراهم کرد. باز هم عرض مىکنم که این به معناى کنار گذاشتن فقه و اصول یا سایر علوم اسلامى - که از متن اسلام برخاسته است - نیست، ابدا; آنها واجباتى است، اگر کمبودهایى هم دارد، باید با شیوههاى خاص خود تکمیل شود. به هیچ وجه، ژرفنگرى در فقه، نباید ضعف پیدا کند، بر عکس، باید روز به روز شیوههاى فقهى ما عمیقتر و ژرفتر شود; فضلاى ما باید بیشتر احساس مسؤولیت کنند و در مسایل فقهى تعمق کنند تا خداى نکرده انحرافى پیش نیاید; همان فقه سنتى و جواهرى که امام بارها مىفرمود. ولى این، معنایش این نیست که تمام وظیفه ما همین است و لاغیر.
در کنار اینها، مساله دیگرى هم هست و آن مربوط به تبلیغ اسلام در خارج از مرزهاى کشور اسلامى است. خدا درجات آیةالله العظمى گلپایگانى را عالىتر کند، به امر امام، بنده به همراهى چند نفر از بزرگان که بعضى در مجلس حضور دارند، خدمت ایشان شرفیاب شدیم و در باره مسایل حوزه خدمت ایشان عرایضى عرض کردیم. سالهاى اول انقلاب بود و تازه امام به تهران تشریف آورده بودند. فرمودند: «بروید با آقاى گلپایگانى هم صحبت کنید». ما رفتیم خدمت ایشان، فرمودند: «به برکت این انقلاب، کشورهاى غیر شیعه انگیزه پیدا کردند - البته تعبیراتش از من است - درصدد برآمدند که شیعه را بهتر بشناسند که این شیعه چه مکتبى است که چنین انقلابى را به وجود آورده است؟ و غیرمسلمانان درصدد برآمدند که اسلام را بشناسند تا این حرکت اسلامى که در این گوشه عالم به وجود آمده را درک کنند و بفهمند این از کجا پدید آمد؟ امروز، وظیفه ما این است که تشیع را به سایر مسلمین و اسلام را به غیر مسلمین بشناسانیم. از این فرصتباید کمال استفاده را کرد».
امروز، همه عالم تشنه اسلام هستند. از تدبیر متقن الهى، دشمنان ما باعث این شدند که مردم عالم بیشتر خواهان شناخت اسلام شوند. کارهایى که آمریکا و اسرائیل در عالم مىکنند، باعث این شده است که مردمى که بىطرف هستند، بهتر توجهشان به اسلام معطوف شود. وقتى اینها بزرگترین دشمن خودشان را بنیادگرایى اسلامى، آن هم آن چه در ایران انجام مىشود و واقع شده است، معرفى مىکنند، طبعا، همه عالم توجهشان جلب مىشود که این چه چیزى است که آمریکا را به زانو درآورده است؟ امروز، در قلب آمریکا - اینهایى که من عرض مىکنم چیزهایى است که به چشم خودم دیدم - و در کشورهاى دیگر اعم از کشورهایى که قبلا مارکسیسم بودند یا مسلمان یا مسیحى بودند، عطشى هستبراى شناختن اسلام و تشیع و این عطش را جز علوم اهل بیت علیهم السلام که مخزن و منبعش حوزه علمیه قم هست، چیزى سیراب نمىکند. اما به دست چه کسى؟ این وظیفه من و شماست که چشمه زلال را استخراج کنیم و به صورتى که قابل فهم باشد، براى آنها بیان کنیم. چیزهایى که آنها نیاز دارند، درمانى که براى دردهاى بىعلاجشان مىطلبند، از منابع کتاب و سنت استخراج کنیم، به صورتى که قابل فهم و هضم باشند، در بیاوریم و عرضه کنیم، آن وقتخواهید دید که: « یدخلون فى دین الله افواجا ». (2)
آقاى ربانى خراسانى که از فارغالتحصیلان مؤسسه در راه حق هستند و الان حدود ده سال است که در آرژانتین هستند، سال گذشته نقل مىکردند که مردم آرژانتین به قدرى علاقهمند به شناخت اسلام هستند که یهودیان آمدند کلاس اسلامشناسى باز کردند، پول از مردم مىگیرند که به آنها اسلام یاد دهند، یهودى از مسیحى پول مىگیرد که به او اسلام یاد دهد. اگر فعالیتهایى گوشه و کنار برخلاف مجارى عادى و سنتى حوزه انجام مىگیرد، براى این است که کمبودها تا حدودى برطرف شود و راهى باز شود براى اینکه علماى حوزه بتوانند در اقطار عالم، حقایق اسلام را عرضه کنند و امروز راه باز است، شما در خود آمریکا در ایالت واشنگتن مىتوانید به وسیله رادیو، تلویزیون، کتاب، سخنرانى، به هر صورتى که بخواهید مطالب اسلام را صاف و صریح بیان کنید، هیچ چیزى جلوى شما را نمىگیرد. همین امروز، در اطراف همین کشور آمریکا که دولتش دشمنترین کشورها نسبتبه اسلام است، مىبینید چقدر روز به روز اسلام رشد مىکند. دو سال گذشته، یکى از پرتیراژترین روزنامههاى آمریکا نوشته بود: «در یک سال، 120 مسجد بزرگ در آمریکا ساخته شده است». و بعضى از دانشجویان ما که براى ادامه تحصیلشان در آنجا هستند، روزانه افرادى را به اسلام مشرف مىکنند. این زمینهها وجود دارد و ما غافل هستیم.
براى این کار البته مقدماتى لازم است. کسى که سى سال تمام وقتش را صرف تحقیق در مسایل مهم فقه و اصول کرده است که بسیار ارزشمند است و حتما باید هم ادامه پیدا کند، اما به درد این کار نمىخورد، او زبان خارجى باید بداند، فرهنگ آنجا را باید بشناسد، نیازهاى مردم آن جا را باید درک کند و باید بداند که با چه مقدمات و با چه زبانى صحبت کند که آن ها بفهمند و بپذیرند. فکر نکنید ما به قدر کافى فقیه و اصولى داریم، ابدا، ما اگر ما دو برابر فقیهانى که الان در حوزه علمیه قم هستند، فقیه مىداشتیم، باز هم نیاز جامعه خودمان به فقیه، رفع نمىشد. یک جامعه شصت میلیونى، احتیاج به فقیهان زیادى دارد و باید در مسایل دقت کنند، تحقیق کنند، در همه رشتههاى علوم اسلامى.
ما از لحاظ فقه و اصول هم خودکفا نیستیم، ولى به هرحال، این هم یک واجب است. حال چه اندازه و کدام اولویت دارد، مساله دیگرى است. ولى به هر حال، باید برنامهریزى حوزه به گونهاى باشد که در آینده این نیازها را بتواند پاسخ دهد.
پىنوشتها:
1) ابراهیم (14): 24 .
2) نصر (110): 2 .