آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

عمده‏ترین نیازهاى جهان اسلام و وظایف حوزه علمیه
آیة الله مصباح یزدى
این مقال، محصول بیانات ایشان در «اجلاسیه بررسى نظام آموزشى حوزه علمیه‏» است.
آیة‏الله مصباح، در این گفتار با مقایسه نیازهاو انتظارهاى گذشته و حال از حوزه‏هاى علمیه، بر وظایف مهم حوزه در زمینه بیان آراى اسلام در علوم انسانى و رفع نواقص متون علمى موجود و ارایه اسلام براى مشتاقان و نیازمندان سراسر گیتى مطابق با فهم و قابلیت آن‏ها، در کنار تلاش روزافزون براى تربیت فقها، تاکید کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلاة والسلام على سید الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی‏القاسم محمد و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین.
حوزه مبارکه قم، حقیقتا، یکى از مصادیق کلمه طیبه‏اى است که قرآن کریم اشاره فرمود: « الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السمآء » (1) که البته خود این حوزه هم شاخه‏اى از درخت تناورى است که به دست مشرع اسلام و به دست امیرالمؤمنین غرس و آبیارى شده است.
به هر حال، این درخت، در این اعصار، نقش حیاتى عظیمى در احیاى اسلام و احیاى تشیع داشته و در آینده، بیشتر خواهد داشت; مخصوصا پس از پیروزى انقلاب عظیم اسلامى ایران، که به رهبرى امام راحل قدس سره و به برکت‏خون‏هاى پاک شهدا حاصل شد، وظیفه بسیار سنگینى بر دوش همه ما آمده است; به خاطر این که امکان انجام دادن کارهایى حاصل شده که قبلا امکانش نبود. در این زمینه، بحث‏ها و گفت‏وگوهاى زیادى شده، کارهاى بسیار خوبى شروع شده که بنده به عنوان یک طلبه کوچک، وظیفه خودم مى‏دانم که از همه سروران و مخصوصا از مدیریت‏حوزه، تشکر کنم که قدم‏هاى بسیار ارزنده‏اى در راه اعتلاى حوزه علمیه و اداى وظایف این حوزه مقدسه برداشته‏اند و طلیعه خوبى است‏براى کارهاى عظیم‏ترى که ان شاءالله در آینده خواهد شد.
منتها دو نکته است که در این‏جا خوب است مورد توجه قرار بگیرد: یکى این‏که این گونه فعالیت‏ها باید در هر زمانى پاسخ‏گوى نیازهاى آن عصر باشد. این که ما مقید باشیم شیوه‏هاى خاصى را در تدریس یا سایر فعالیت‏هاى حوزوى به کار بگیریم که صدها سال پیش به کار گرفته مى‏شده، چندان موجه نیست. در طول تاریخ تشکیل حوزه‏هاى علمیه تاکنون، تحولات بسیارى در تاریخ حوزه واقع شده و حوزه‏ها، اشکال و ویژگى‏هاى خاصى پیدا کرده‏اند که متناسب با آن شرایط بود.
امروز هم که تحولات عالم سرعت فوق‏العاده‏اى پیدا کرده و شتاب عجیبى گرفته، این تحولات، طبعا، در حوزه هم مى‏بایست انعکاس داشته باشد.
امروز همه شما مى‏دانید هر کس کم‏ترین فعالیت علمى، تحقیقاتى از او برمى‏آید، باید بنشیند فکر کند که در بین واجبات کدامش اهم است. اگر ما به جاى 24 ساعت، 48 ساعت هم وقت مى‏داشتیم، نمى‏توانستیم واجبات یک روزمان را انجام بدهیم. آن قدر تکالیف واجب متوجه علما و روحانیون شده که انجام دادن آن‏ها به هیچ وجه در خور توانایى‏ها و شرایط و امکانات ما نیست. به جاى آن که ما بنشینیم فکر کنیم، آیا یک کار مستحبى مى‏شود انجام داد، باید ببینیم در بین واجبات کدامش اهم است، آن را انتخاب کنیم که در تشخیص اهم مسؤول نباشیم. این وضع را با گذشته مقایسه کنید، ببینید شرایط چه‏قدر تغییر کرده است.
ابداع یک روش تدریسى با برنامه خاص زمان‏بندى شده، معنایش این نیست که نسبت‏به حوزه مبارکه علمیه اعتراضى هست‏یا اصل و مبنا زیر سؤال رفته، به هیچ وجه به این معنا نیست، بلکه با اعتقاد کامل به این که تنها جایى که مى‏تواند اسلام و تشیع را ترویج کند، این‏جاست، این تلاش‏ها انجام مى‏گیرد تا بهتر بهره‏بردارى شود. این یک نکته است که همه توجه دارند و تبعا شیوه‏هاى خاصى را مى‏طلبد که به آزمایش گذاشته شود; هر کدامش نتیجه‏اش بیشتر بود و انفع بود، همان دنبال شود و تدریجا توسعه پیدا کند، شاید روزى بیاید که باید همه حوزه یک برنامه جدیدى را به کار بگیرند. امروز در گوشه و کنار، برنامه‏هاى جدیدى مطرح شده و به آزمایش گذاشته شده; بعضى کتاب‏ها تدریس مى‏شود که قبلا اصلا اسمى از آن‏ها نبود و نتایج نسبتا خوبى هم گرفته شده و این روند حتما ادامه خواهد یافت و نتایج‏بهترى هم به بار خواهد آمد.
نکته دیگر آن که سلسله فعالیت‏هایى براى حوزه امروز مطرح شده که قبلا نبود. پیش از انقلاب، هیچ زمینه‏اى براى این که در دانشگاه‏هاى کشور نفوذ کنیم یا در باره مطالب علوم انسانى که در دانشگاه‏ها تدریس مى‏شود، اظهارنظر کنیم، نبود; ولى پس از انقلاب، تدریجا بخش مهمى از فعالیت‏هاى حوزه مربوط به دانشگاه‏ها مى‏شود; مخصوصا با توجه به این‏که خواه ناخواه اداره کنندگان کشور، قسمت اعظمشان از فارغ‏التحصیلان دانشگاه‏ها خواهند بود. اگر اشخاصى که در دانشگاه‏ها تربیت مى‏شوند، از لحاظ فکر و فرهنگ اسلامى ضعیف باشند، نمى‏توانند در جهت صحیح براى کشور اسلامى برنامه‏ریزى کنند; چه بسا در معرض انحراف فکرى قرار گیرند و چه بسا خداى نکرده روزى بیاید که باز دانشگاه خودش را رویاروى حوزه ببیند و ضد حوزه تلقى کند. به هر حال، اشخاصى که در دانشگاه‏ها تحصیل مى‏کنند، فرزندان مسلمانان هستند، فرزندان همین اشخاصى هستند که انقلاب کردند خیلى از آن‏ها پدرانشان شهید شده، این بچه‏ها را در دانشگاه‏ها به دست چه اشخاصى مى‏سپاریم؟ چه مطالبى به این‏ها آموخته مى‏شود؟ چه تربیتى مى‏بینند؟ چگونه از دانشگاه بیرون مى‏آیند؟ همه شما کم و بیش مى‏دانید و من نمى‏خواهم جهات منفى را این‏جا اشاره کنم، الان هم دانشگاه‏ها وضع مطلوبى ندارند، یک بخش از مشکلات دانشگاه‏ها مربوط به کتب درسى آن‏هاست، نمى‏گویم همه آن‏ها، ولى یک بخش مربوط به مطالبى است که در کتاب‏هاى درسى‏شان هست. این مطالب اگر بخواهد اصلاح شود، اگر کتاب‏هاى درسى بخواهد نوشته شود، چه کسى باید آن‏ها را تدوین کند؟ خود همان اشخاصى که این کتاب‏ها را نزد استادانشان خواندند و مثل وحى منزل تلقى کردند، آن‏ها مى‏توانند این کتاب‏ها را اسلامى کنند؟! مى‏توانند محتوایش را تغییر دهند؟ پیداست که نمى‏توانند. اگر معتقد هم باشند که بعضى از این مطالب، اسلامى نیست و باید عوض شود، این کار از خودشان برنمى‏آید. امام قدس سره خطاب به ستاد انقلاب فرهنگى فرمودند: دستتان را به طرف حوزه‏ها دراز کنید، براى این که علوم انسانى دانشگاه‏ها اصلاح شود، کتب درسى‏اش اصلاح شود، به حق اگر جایى باشد که اشخاصى بخواهند در این مسایل اظهارنظر کنند، حوزه‏هاى علمیه خواهند بود. اما ما در حوزه‏هاى علمیه چه تعداد افرادى داریم که بتوانند در این مسایل اظهارنظر کنند؟ اظهارنظر در مساله‏اى فرع این است که تصور صحیحى از موضوع و محمول قضیه باشد، قبلا بدانند که آن‏ها واقعا چه مى‏گویند تا ما بگوییم: کجایش درست است و کجایش درست نیست، بعد هم آن وقت ما بدانیم که چه چیز باید بگوییم. در برنامه‏هاى سنتى حوزه جایى براى این گونه مطالب وجود ندارد.
آیا این، رسالت‏حوزه نیست؟ اگر بخواهیم در آینده اشخاصى داشته باشیم که بتوانند چنین وظیفه‏اى را عهده‏دار شوند، این‏ها چه درس‏هایى را باید قبلا بخوانند؟ چه مطالعاتى باید داشته باشند؟ البته این یک وظیفه خاصى است‏براى عده معدودى، قطعا سى هزار طلبه حوزه، نباید به چنین برنامه‏اى بپردازند. ولى به هر حال، لااقل یک سوم حوزه باید به چنین کارهایى بپردازند. یک رشته نیست، بلکه ده‏ها رشته علوم انسانى تنها در دانشگاه‏ها هست که این گونه مطالبى دارند، مطالب نادرستى در آن‏جا هست، اگر بخواهم صریح‏تر بگوییم، ضد اسلام در آن‏ها وجود دارد و این‏ها تدریس مى‏شود و استاد هم که بیان مى‏کند، گویى وحى منزل را بیان مى‏کند، دانشجو هم وقتى تلقى مى‏کند، مى‏گوید: علم این را اثبات کرده است. آن وقت تعارضى بین علم و دین به وجود مى‏آورند و طبعا در این جنگ، علم پیروز خواهد شد!
کار کردن در این زمینه هم، شرایط و مقدمات و لوازم و مراتبى دارد، مراتب ساده‏اش را مى‏شود در برنامه کوتاه مدتى انجام داد که این کار با تاسیس «دفتر همکارى حوزه و دانشگاه‏» در زمان حیات حضرت امام انجام گرفت و بعد بایستى برنامه میان مدتى باشد که کارى نسبتا عمیق‏تر انجام گیرد. آن هم در دست است. ولى بالاتر از این‏ها، برنامه درازمدتى مى‏خواهیم که ما در خود حوزه متخصصانى در این مسایل داشته باشیم تا حق اظهار نظر، ثبوتا، داشته باشند و هم به خاطر ویژگى‏هایى که دارند و احیانا مدرک‏هایى که دارند، اثباتا هم بتوانند حرف‏شان را به کرسى بنشانند و تا ما چنین اشخاصى را نداشته باشیم، استاد دانشگاه در مقابل آن‏ها خضوع نخواهد کرد، حرف آن‏ها را نمى‏پذیرد و وقتى هم نپذیرفت، تاثیرى ندارد. گیریم از مقام بسیار بالایى دستورالعملى صادر شود که باید فلان کتاب در دانشگاه تدریس شود، مگر این، مشکل را حل مى‏کند، مگر فکر، فقط از راه همان کتاب درسى به اذهان مى‏آید؟ این همه نوشته‏ها و رسانه‏هاى گروهى، رادیو و تلویزیون، کتاب‏ها، مجلات، مقالات که به صورت‏هاى مختلف پخش مى‏شود، یا مطالبش به صورت سخنرانى در جاهایى گفته مى‏شود به صورت مقالات در روزنامه‏ها و مجلات منتشر مى‏شود، چه کسى باید این‏ها را جواب دهد؟
سال گذشته که مقام معظم رهبرى در این‏جا تشریف آوردند، روى همین نکته اشاره کردند که حوزه باید به گونه‏اى باشد که وقتى شبهه‏اى مطرح شد، بلافاصله جوابش را ده‏ها نفر آماده داشته باشند و بیان کنند. ما قبل از این‏که این شبهات به دست‏بعضى از غربزدگان مطرح شود، پیشاپیش باید بدانیم که این شبهات در اروپا و آمریکا چگونه دارد رشد مى‏کند؟ جوابش را آماده کنیم. هر مطلبى که امروز در هر جاى دنیا مطرح شود، بعد از چند صباحى در همه دنیا پخش مى‏شود، مثل موجى است که در یک استخرى ایجاد شود، سنگى است که وسط استخر بیفتد، موجش خواه ناخواه به کناره‏هاى استخر هم خواهد رسید. ما باید طورى آمادگى داشته باشیم که بدانیم الان در محافل علمى دنیا چه مسایلى مطرح مى‏شود، اگر هنوز ترجمه نشده و در کشور ما پخش نشده است، منتظر باشیم امروز و فردا خواهد شد و باید اشخاصى را داشته باشیم که بتوانند این مطالب را عمیقا، محققانه، عالمانه، بدون تعصب، جواب دهند. ما مطمئن هستیم بدون هیچ تردید و تزلزلى، در میراث علمى و فرهنگى اسلام، آن قدر مطالب محکم داریم که در هیچ زمینه‏اى کم نمى‏آوریم، اما به شراط این که از این گنج‏ها استفاده کنیم.
یک دفعه و یک شبه، مشکلات حل نمى‏شود، ولى بالاخره باید از نقطه‏اى شروع کرد و مقدماتش را باید فراهم کرد. باز هم عرض مى‏کنم که این به معناى کنار گذاشتن فقه و اصول یا سایر علوم اسلامى - که از متن اسلام برخاسته است - نیست، ابدا; آن‏ها واجباتى است، اگر کمبودهایى هم دارد، باید با شیوه‏هاى خاص خود تکمیل شود. به هیچ وجه، ژرف‏نگرى در فقه، نباید ضعف پیدا کند، بر عکس، باید روز به روز شیوه‏هاى فقهى ما عمیق‏تر و ژرف‏تر شود; فضلاى ما باید بیش‏تر احساس مسؤولیت کنند و در مسایل فقهى تعمق کنند تا خداى نکرده انحرافى پیش نیاید; همان فقه سنتى و جواهرى که امام بارها مى‏فرمود. ولى این، معنایش این نیست که تمام وظیفه ما همین است و لاغیر.
در کنار این‏ها، مساله دیگرى هم هست و آن مربوط به تبلیغ اسلام در خارج از مرزهاى کشور اسلامى است. خدا درجات آیة‏الله العظمى گلپایگانى را عالى‏تر کند، به امر امام، بنده به همراهى چند نفر از بزرگان که بعضى در مجلس حضور دارند، خدمت ایشان شرفیاب شدیم و در باره مسایل حوزه خدمت ایشان عرایضى عرض کردیم. سال‏هاى اول انقلاب بود و تازه امام به تهران تشریف آورده بودند. فرمودند: «بروید با آقاى گلپایگانى هم صحبت کنید». ما رفتیم خدمت ایشان، فرمودند: «به برکت این انقلاب، کشورهاى غیر شیعه انگیزه پیدا کردند - البته تعبیراتش از من است - درصدد برآمدند که شیعه را بهتر بشناسند که این شیعه چه مکتبى است که چنین انقلابى را به وجود آورده است؟ و غیرمسلمانان درصدد برآمدند که اسلام را بشناسند تا این حرکت اسلامى که در این گوشه عالم به وجود آمده را درک کنند و بفهمند این از کجا پدید آمد؟ امروز، وظیفه ما این است که تشیع را به سایر مسلمین و اسلام را به غیر مسلمین بشناسانیم. از این فرصت‏باید کمال استفاده را کرد».
امروز، همه عالم تشنه اسلام هستند. از تدبیر متقن الهى، دشمنان ما باعث این شدند که مردم عالم بیشتر خواهان شناخت اسلام شوند. کارهایى که آمریکا و اسرائیل در عالم مى‏کنند، باعث این شده است که مردمى که بى‏طرف هستند، بهتر توجهشان به اسلام معطوف شود. وقتى این‏ها بزرگ‏ترین دشمن خودشان را بنیادگرایى اسلامى، آن هم آن چه در ایران انجام مى‏شود و واقع شده است، معرفى مى‏کنند، طبعا، همه عالم توجهشان جلب مى‏شود که این چه چیزى است که آمریکا را به زانو درآورده است؟ امروز، در قلب آمریکا - این‏هایى که من عرض مى‏کنم چیزهایى است که به چشم خودم دیدم - و در کشورهاى دیگر اعم از کشورهایى که قبلا مارکسیسم بودند یا مسلمان یا مسیحى بودند، عطشى هست‏براى شناختن اسلام و تشیع و این عطش را جز علوم اهل بیت علیهم السلام که مخزن و منبعش حوزه علمیه قم هست، چیزى سیراب نمى‏کند. اما به دست چه کسى؟ این وظیفه من و شماست که چشمه زلال را استخراج کنیم و به صورتى که قابل فهم باشد، براى آن‏ها بیان کنیم. چیزهایى که آن‏ها نیاز دارند، درمانى که براى دردهاى بى‏علاجشان مى‏طلبند، از منابع کتاب و سنت استخراج کنیم، به صورتى که قابل فهم و هضم باشند، در بیاوریم و عرضه کنیم، آن وقت‏خواهید دید که: « یدخلون فى دین الله افواجا ». (2)
آقاى ربانى خراسانى که از فارغ‏التحصیلان مؤسسه در راه حق هستند و الان حدود ده سال است که در آرژانتین هستند، سال گذشته نقل مى‏کردند که مردم آرژانتین به قدرى علاقه‏مند به شناخت اسلام هستند که یهودیان آمدند کلاس اسلام‏شناسى باز کردند، پول از مردم مى‏گیرند که به آن‏ها اسلام یاد دهند، یهودى از مسیحى پول مى‏گیرد که به او اسلام یاد دهد. اگر فعالیت‏هایى گوشه و کنار برخلاف مجارى عادى و سنتى حوزه انجام مى‏گیرد، براى این است که کمبودها تا حدودى برطرف شود و راهى باز شود براى این‏که علماى حوزه بتوانند در اقطار عالم، حقایق اسلام را عرضه کنند و امروز راه باز است، شما در خود آمریکا در ایالت واشنگتن مى‏توانید به وسیله رادیو، تلویزیون، کتاب، سخنرانى، به هر صورتى که بخواهید مطالب اسلام را صاف و صریح بیان کنید، هیچ چیزى جلوى شما را نمى‏گیرد. همین امروز، در اطراف همین کشور آمریکا که دولتش دشمن‏ترین کشورها نسبت‏به اسلام است، مى‏بینید چقدر روز به روز اسلام رشد مى‏کند. دو سال گذشته، یکى از پرتیراژترین روزنامه‏هاى آمریکا نوشته بود: «در یک سال، 120 مسجد بزرگ در آمریکا ساخته شده است‏». و بعضى از دانشجویان ما که براى ادامه تحصیلشان در آن‏جا هستند، روزانه افرادى را به اسلام مشرف مى‏کنند. این زمینه‏ها وجود دارد و ما غافل هستیم.
براى این کار البته مقدماتى لازم است. کسى که سى سال تمام وقتش را صرف تحقیق در مسایل مهم فقه و اصول کرده است که بسیار ارزشمند است و حتما باید هم ادامه پیدا کند، اما به درد این کار نمى‏خورد، او زبان خارجى باید بداند، فرهنگ آن‏جا را باید بشناسد، نیازهاى مردم آن جا را باید درک کند و باید بداند که با چه مقدمات و با چه زبانى صحبت کند که آن ها بفهمند و بپذیرند. فکر نکنید ما به قدر کافى فقیه و اصولى داریم، ابدا، ما اگر ما دو برابر فقیهانى که الان در حوزه علمیه قم هستند، فقیه مى‏داشتیم، باز هم نیاز جامعه خودمان به فقیه، رفع نمى‏شد. یک جامعه شصت میلیونى، احتیاج به فقیهان زیادى دارد و باید در مسایل دقت کنند، تحقیق کنند، در همه رشته‏هاى علوم اسلامى.
ما از لحاظ فقه و اصول هم خودکفا نیستیم، ولى به هرحال، این هم یک واجب است. حال چه اندازه و کدام اولویت دارد، مساله دیگرى است. ولى به هر حال، باید برنامه‏ریزى حوزه به گونه‏اى باشد که در آینده این نیازها را بتواند پاسخ دهد.
پى‏نوشت‏ها:
1) ابراهیم (14): 24 .
2) نصر (110): 2 .

تبلیغات