ویژگىهاى دو نظام آموزشى حوزه و دانشگاه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
1 - غرض از مطالب ارایه شده، نه تنقیص حوزه است و نه دانشگاه . آنچه مدنظر است، مقایسه میان دو نظام آموزشى است و لازمه آن، بیان رجحان ویژگىهاى یک نظام بر دیگرى است .
2 - آنچه به عنوان نظام حاکم بر حوزه و دانشگاه مطرح مىشود، غالب در نظر گرفته شده . چه بسا خلاف آن هم وجود داشته باشد .
3 - مراد ما از «نظام آموزشى حوزه» همان شیوه سنتى آن است .
4 - نگارنده، رشتههاى علوم اسلامى در دانشگاه را مدنظر داشته است . چه بسا رشتههاى غیر از علوم اسلامى، سیستم آموزشى خاصى را مىطلبد که نگارنده از آن مطلع نیست . اصولا مقایسه نظام آموزشى حوزه با رشتههاى غیر اسلامى، پذیرفته نیست .
در آغاز، اجمالا به ویژگىهاى هر دو نظام مىپردازیم . سپس به تفصیل به بررسى خواهیم پرداخت .
ویژگىهاى نظام آموزشى دانشگاه
1 - دانشجو در انتخاب استاد آزاد نیست .
2 - موضع و کتاب مورد تدریس اساتید را دانشگاه تعیین مىکند .
3 - کوتاه بودن سالهاى تحصیل .
4 - تمام دانشجویان به وسیله امتحانات منظم ارزیابى مىشوند و به وسیله حضور و غیاب مجبور به شرکت در کلاس هستند .
5 - به دانشجویانى که ایام تحصیل را با موفقیت گذراندهاند، مدرک تحصیلى اعطا مىگردد .
6 - بیشتر کتابهاى درسى دانشگاه، ویژگىهاى لازم در کتاب درسى مانند نثر مقبول، دستهبندى و . . . در آنها رعایتشده .
7 - ادامه هر درس هفته آینده برگزار مىشود .
8 - دروس روزانه علاوه براینکه موضوعشان متفاوت است، در ساعت معین برگزار نمىشوند . ممکن است، امروز، دانشجو تنها صبح درس داشته و فردا عصر .
9 - دانشگاه در قبال فارغ التحصیلان، تعهدى ندارد .
ویژگىهاى نظام آموزشى حوزه
1 - طلاب در انتخاب استاد آزادند .
2 - اساتید در انتخاب موضوع و کتابى که تدریس مىکنند، آزادى دارند .
3 - محصل، روزانه دو یا سه درس را انتخاب مىکند و دروس در ادامه درسهاى روز قبل و در همان ساعتبرگزار مىشود .
4 - انتهایى براى تحصیلات معین نشده، لذا زمانى نمىرسد که طلبه خود را فارغ التحصیل بداند .
5 - کتابهاى درسى در عین آنکه از جهاتى بىنظیرند، کاستىهایى نیز دارند .
6 - حضور و غیاب صورت نمىگیرد .
7 - حوزه از فارغ التحصیلان، تا زمانى که اشتغالات حوزوى دارند، حمایت مالى مىکند .
آموزش آزاد و پیامدهاى مثبت
آزاد بودن و محدویت محصلان و اساتید، از عمدهترین تفاوتها میان دو نظام آموزشى است . دانشجو نه در انتخاب استاد آزاد است و نه مىتواند از حضور در کلاس امتناع ورزد و از تمام دروس امتحان گرفته مىشود . اما در حوزه، محصلان هم در انتخاب استاد آزادند، هم مىتوانند از حضور در کلاس خوددارى کنند .
از سوى دیگر، موضوع درس و کتاب مورد تدریس را مسؤولان دانشگاه براى استادان تعیین مىکنند . لیکن اساتید در حوزه از تمام جهات آزادند . در انتخاب موضوع، کتاب، ساعت درس، حتى در انتخاب محل درس، کاملا مختارند .
ابتدا به پیامدهاى مثبت آموزش آزاد مىپردازیم سپس پیامدهاى منفى را مورد بررسى قرار مىدهیم:
الف) رشد استاد
در تدریس آزاد، پیشرفت تنها متوجه شاگرد نیست، بلکه استاد نیز آن را وسیلهاى براى رشد خود قرار مىدهد . مدرس، دیگر محدود به تدریس یک کتاب نیست . وقتى متوجه شد این درس دیگر به معلومات نمىافزاید، کتاب را عوض مىکند، لذا، پس از گذشت چند سال، در یک یا چند رشته در سطح عالى متخصص مىشود .
اما در دانشگاه، ممکن استیک استاد، صد بار بلکه بیشتر، یک متن را تدریس کند . لذا مىگوییم نفس تدریس در دانشگاه به استاد رشد چندانى نمىدهد، بلکه باید خود، تحقیقات خارج از درس داشته باشد که در عمل کمتر به آن موفق مىشوند .
ب) نشاط در تدریس
از جمله امور ضرورى در تدریس، نشاط استاد است . اگر استاد از نشاط لازم برخوردار نباشد، درسش بازدهى مطلوب نخواهد داشت اگر چه از معلومات لازم برخوردار باشد .
در حوزه، چون مدرس در انتخاب کتاب آزاد است و درسى که مىگذارد مطابق خواست و ذوق اوست، مىبینیم عموم اساتید، با نشاط و آمادگى لازم در محل درس حاضر مىشوند . اما چون در دانشگاه تعیین درس به عهده مسؤولان است، بسیار اتفاق مىافتد که درس مطابق با ذوق و خواست استاد نیست و چه بسا کتابى را تعیین کنند که مدرس از عهده آن برنیاید و وى به خاطر حفظ موقعیتخود اظهار ناتوانى نمىکند .
ج) تلاش استاد
وقتى شاگردان در انتخاب استاد آزاد باشند، مدرس نهایت تلاش خود را مىکند تا با آمادگى بیشتر از جهت مطالعه و بیان، در کلاس حاضر شود .
در دانشگاه نیز، به خاطر جهاتى، استاد باید شاگردان را راضى نگه دارد . بهترین راه جلب رضایت آنان نمره دادن و طرح سؤالات آسان است; در این صورت، نه کسى اعتراض به شیوه تدریس دارد، نه به تلف شدن وقت اهمیت مىدهد، نه سواد و بیان استاد مطرح است و نه . . . .
د) انتخاب استاد مطابق با ذوق و استعداد
نه اساتید در بیان و ارایه مطالب یکسانند و نه شاگردان از استعداد و سلیقه مساوى برخوردارند .
محصلان نیز سلیقهها و استعدادهاى متفاوت دارند . بعضى استادى را مىپسندند که عمیقتر به مباحث مىپردازد . بعضى، مباحثسطحى را مىپسندند . هر کس قادر به درک هر بیانى نیست . بنابراین، کسى را انتخاب مىکنند که مطابق خواست آنهاست . طلبهاى را نمىیابید که با شیوه آزاد درس بخواند، اما از استادش ابراز نارضایتى کند . لذا، محصلان علوم دینى براى اساتید، در حضور و غیاب، احترام فراوان قایلند . اما قانون نظام دانشگاه این است که تعیین استاد به عهده مسؤولان است .
آموزش آزاد و پیامدهاى منفى
آموزش آزاد آنقدر پیامدهاى مثبت در پى دارد که پیامدهاى منفى در برابر آنها ناچیز است و تمام آنها را تحت الشعاع قرار مىدهد .
در عین حال، در این جا به بررسى پیامدهاى منفى که بعضى مطرح مىکنند مىپردازیم:
الف) عدم صلاحیت علمى و تسلط بعضى اساتید
ممکن استشخصى از جهت علمى صلاحیت تدریس کتاب را نداشته باشد . در نتیجه، موجب اتلاف عمر عدهاى شود . اما این احتمالى نادرالوجود است . در عین حال نظارت به وسیله حضور افراد صاحبنظر در درس مفید است .
ب) عدم تساوى سطح معلومات شاگردان یک کلاس
سطح معلومات شرکتکنندگان در دروس خارج یکسان نیست . آنکه ده سال یا بیشتر به درس خارج اشتغال دارد، با آنکه سال اولش است، کنار هم و در یک جلسه مىنشینند . اگر استاد، کسانى را که سابقه طولانى دارند در نظر گیرد، درس براى شرکتکنندگان جدید، مفید نخواهد بود و اگر سطح پایین بیان کند، شرکتکنندگان با سابقه بهره کمترى خواهند برد . اما در دانشگاه، شرکت کنندگان از جهتسطح معلومات تقریبا مساویند . ممکن است دانشجوى سال سوم با دانشجوى سال اول در یک کلاس بنشینند، اما معلوماتشان نسبتبه خصوص آن درس، برابر است .
توضیح
باید توجه داشت که اساتید درس خارج، مباحث را به گونهاى بیان مىکنند که اگر کسى سطح را به گونه مقبول خوانده باشد، متوجه بیان استاد مىشود . آنکه سابقه طولانى دارد، درس را بهتر درک مىکند اما بدین گونه نیست که تازواردین، مباحث را متوجه نشوند . از سوى دیگر تمام اساتید درس را در یک سطح بیان نمىکنند . محصلى که درس را مناسب با خود نیافت، مىتواند در درس دیگرى شرکت کند .
ج) تراکم بعضى دروس
آزادى محصلان علوم دینى در انتخاب استاد سبب شلوغى بعضى دروس مىشود . در نتیجه، سؤالاتى که برایشان پیش مىآید نمىتوانند مطرح کنند . از سوى دیگر، بعضى دروس بسیار خلوت شده و گاه منجر به تعطیلى مىشود . اما در دانشگاه از این عوارض خبرى نیست .
د) غیبت از کلاس
اگر محصلان، در حضور در کلاس، آزاد باشند، احتمال غیبت آنان زیاد است . در نتیجه، موفقیت لازم را کسب نخواهند کرد . ولى در دانشگاه همه ملزم به شرکت در کلاسند .
ه) ضایعات حوزه
عملا در حوزه ضایعاتى مىبینیم . کسانى یافت مىشوند که از جهت تحصیلى موفقیت چندانى ندارند، باز از مزایا و امکانات حوزه بهره مىبرند که این نتیجه آموزش آزاد است .
به نظر ما، یک عامل اساسى در پیشرفت علما، آموزش آزاد حاکم بر حوزهها بوده است .
ضایع دانستن آنان که در ادامه راه در هیچ رشتهاى موفق نیستند، اشتباه است . باید ایشان را فارغ التحصیل نامید اما در مقطعى پایینتر . عیب بزرگ حوزه این است که از فارغ التحصیلان استفاده نمىکنند . اگر نمره و مدرک جلو آمد، امور دیگر را تحتشعاع قرار مىدهد . به جاى اینکه افراد به تحصیل علم بپردازند، مشغول تحصیل نمره مىشوند و مطالعه راهى مىشود براى رسیدن به فلان نمره . امتحان و نمره، یک باره اثر نمىگذارد، بلکه به مرور زمان اثر خواهد گذارد . اوایل که امتحانات در حوزه برگزار مىشد، طلاب به نمره به عنوان چیز کمارزش مىنگریستند، اما اکنون کمکم در نظرشان قداست پیدا مىکند .
اگر وضع حوزه با اجراى برنامههاى غیرصحیح، خراب شد، باز گرداندن آن به وضع اول، مشکل یا غیرممکن است .
به تجربه ثابتشده که نمىتوان پیشبینى کرد آن که در امتحان نمره بالا مىگیرد، حتما به مقامات بالاى علمى مىرسد و آن که نمره پایین مىگیرد و کند پیش مىرود، در آینده موفق نخواهد شد . در میان علما و بزرگان، کم نیستند شخصیتهایى که در آغاز آهسته پیش مىرفتهاند، اما پس از مدتى یک باره ترقى کردهاند .
جناب دکتر سید جعفر شهیدى به عنوان کسى که آشنایى نزدیک با حوزه و دانشگاه دارد، براى حل مشکل وضع تحصیلى مقاطع فوق لیسانس و دکترى پیشنهاد مىکند، دانشجویان این دو مقطع همانند حوزه از قید و بندها رها شوند . اگر قید و بندها سبب موفقیت مىشد، هیچ گاه ایشان چنین پیشنهادى را مطرح نمىکرد .
بله، طلاب باید از طریق مصاحبه علمى و تحقیق تا این حد کنترل شوند که اشتغالات حوزوى دارند . همچنین تحصیل حتبرنامه در سالهاى آغازین مناسب به نظر مىرسد .
قیاس مع الفارق
یکى از اساتید محترم حوزه از وضع تحصیلى طلاب شکایت مىکرد و آنان را با دانشجویان رشته پزشکى مقایسه مىکرد و مىگفت: وقتى دانشجویان در رشته پزشکى قبول مىشوند 90% آنان به مقصد مىرسند و پزشک مىشوند، اما حوزه برعکس استحتى وضع بدتر است زیرا 10% هم به اجتهاد نمىرسند .
آیا درست استیک رشته اسلامى را با رشته پزشکى مقایسه کنیم؟ باید ببینیم براى پزشک شدن چه مقدار علم نیاز است و اجتهاد چه مقدار؟
با این حال، آیا مىتوان حوزه را یک نظام آموزشى ناموفق به حساب آورد؟ مگر موفقیت تنها رسیدن به اجتهاد است؟ اشتباه ما این است که اگر یک نفر در دانشگاه لیسانس گرفت و در آموزش و پرورش مشغول تدریس شد، او را موفق مىشماریم، اما کسى که در حوزه پس از چند سال تحصیل، در آموزش و پرورش اشتغال به تدریس پیدا کرد، ناموفق مىپنداریم!
مدرک تحصیلى
در مراکزى که نمره و مدرک در کار است، تمام هدف، رسیدن به فلان نمره و مدرک است . حاضر نیستند جهت تکمیل معلومات خود به کتابهاى جنبى مراجعه کنند . کتاب مورد امتحان را تا جایى مطالعه مىکنند که در امتحان تاثیر دارد . دروس را آنقدر سطحى مىخوانند، که پس از امتحان، عمده مطالب فراموش مىشود .
اگر قرار باشد در تمام مقاطع تحصیلى به طلاب، مدرک اعطا شود، حوزه ناچار استبه مرور، نظام آموزشى حاکم در دانشگاه را اجرا کند، که در این صورت به حوزه از جهت علمى ضربه خواهد زد . از سوى دیگر، در زمان ما، مدرک تحصیلى جایگاه خاصى پیدا کرده است . لذا، پیشنهاد مىشود همان گونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند: چند سال از دوره سطح کاسته گردد و محصلان تنها در این دوره تحتبرنامه تحصیل باشند و مدرک رسمى لیسانس هم اعطا گردد . لیکن پس از آن، حوزه زندگى افراد را تامین کند و هر کس واقعا علاقهمند به تحصیل علم است، بدون امتحان و مدرک به تحصیل ادامه دهد و تنها از طریق مصاحبه و تحقیق، اشتغالات حوزوى افراد، احراز شود . در این صورت، آنان که علاقهمند به مدرک تحصیلى هستند، از حوزه خارج مىشوند . کسانى هم که در امور تحصیلى، خود را موفقق نمىبینند، از حوزه خارج مىشوند و در جاى مناسب، مشغول خدمت مىشوند . لذا، کسانى باقى مىمانند که واقعا علاقهمند به تحصیل علم هستند .
مدت تحصیل
مدت تحصیل در حوزه طولانى است . کسى که سى سال فقط مطلب آماده دریافت کرده، محقق بار نمىآید . آن که پس از سى سال بخواهد وارد اجتماع شود و بازدهى داشته باشد، دیر است . از امتیازات دانشگاه این است که مدت زمان تحصیل کوتاهتر است .
پشتیبانى از فارغ التحصیلان
چنانکه گفتیم، نمىتوان تنها از طریق تحصیل به تخصص مطلوب رسید . تنها قسمتى از راه به وسیله درس خواندن، حاصل مىشود و بقیه به وسیله تحقیق و تدریس، حاصل مىگردد .
دانشگاه، فارغ التحصیلان خود را رها مىکند . آنان یا شغلى پیدا مىکنند و مشغول کار مىشوند و اگر هم به تدریس بپردازند، (در دبیرستان یا دانشگاه) درس آنان را مقامى دیگر تعیین مىکند و یک کتاب را بارها تدریس مىکنند . از سوى دیگر، چون پشتوانه مالى ندارند، کمتر مىتوانند شخصا به تحقیق بپردازند . لذا، مىگوییم رشد اکثر فارغ التحصیلان دانشگاه متوقف مىشود .
در حوزه، هنگامى که شخص متوجه شد تحصیل، دیگر موجب ترقى او نمىشود، بدون قطع حقوق و مزایا به وسیله مطالعه و تحقیق و تالیف، اندوختههاى خود را پرورش مىدهد .
جا دارد مراجع عظام، ملاک جواز اخذ شهریه را تنها تحصیل ندانند، بلکه - چنانچه بسیارى از آقایان چنین نظرى دارند - بهترین ملاک، اشتغالات حوزوى است .
نتیجه
1 - آموزش آزاد ویژگى برجسته حوزههاى علمیه است و سلب آن، ضربه بزرگى خواهد زد .
2 - مدت تحصیلات حوزه طولانى است و باید از مدت آن کاسته شود .
3 - علاوه بر تقلیل دوره سطح، تنها مدرک رسمى لیسانس، پس از اتمام این دوره اعطا گردد و تنها در این مقطع، محصلان حتبرنامه باشند و پس از آن، محصلان به طور آزاد و بدون اعطاى مدرک، مشغول تحصیل شوند و تنها از طریق مصاحبه و تحقیق، اشتغالات حوزوى آنان ثابت گردد .
4 - باید کارى کرد که در حوزه نمره و مدرک از امور بسیار کم ارزش تلقى شود، و الا ضربه بزرگى به حوزه وارد خواهد شد .
5 - ورود بالاجبار در رشتههاى تخصصى، موفقیتآمیز نخواهد بود . پیشنهاد مىشود کلاسهاى تخصصى یک ساله دایر گردد و پس ازآن کسانى که علاقهمند به ادامه هستند، در دوره یک ساله بعد شرکت کنند، همین طور تا پایان دوره .
6 - متون آموزشى حوزه، از ویژگىهاى لازم برخوردار نیست و تعویض آنها از ضروریات است .
7 - نظام آموزشى حوزه - با تمام نقصهایش - در مجموع بسیار موفقتر از نظام آموزشى دانشگاه است .
1 - غرض از مطالب ارایه شده، نه تنقیص حوزه است و نه دانشگاه . آنچه مدنظر است، مقایسه میان دو نظام آموزشى است و لازمه آن، بیان رجحان ویژگىهاى یک نظام بر دیگرى است .
2 - آنچه به عنوان نظام حاکم بر حوزه و دانشگاه مطرح مىشود، غالب در نظر گرفته شده . چه بسا خلاف آن هم وجود داشته باشد .
3 - مراد ما از «نظام آموزشى حوزه» همان شیوه سنتى آن است .
4 - نگارنده، رشتههاى علوم اسلامى در دانشگاه را مدنظر داشته است . چه بسا رشتههاى غیر از علوم اسلامى، سیستم آموزشى خاصى را مىطلبد که نگارنده از آن مطلع نیست . اصولا مقایسه نظام آموزشى حوزه با رشتههاى غیر اسلامى، پذیرفته نیست .
در آغاز، اجمالا به ویژگىهاى هر دو نظام مىپردازیم . سپس به تفصیل به بررسى خواهیم پرداخت .
ویژگىهاى نظام آموزشى دانشگاه
1 - دانشجو در انتخاب استاد آزاد نیست .
2 - موضع و کتاب مورد تدریس اساتید را دانشگاه تعیین مىکند .
3 - کوتاه بودن سالهاى تحصیل .
4 - تمام دانشجویان به وسیله امتحانات منظم ارزیابى مىشوند و به وسیله حضور و غیاب مجبور به شرکت در کلاس هستند .
5 - به دانشجویانى که ایام تحصیل را با موفقیت گذراندهاند، مدرک تحصیلى اعطا مىگردد .
6 - بیشتر کتابهاى درسى دانشگاه، ویژگىهاى لازم در کتاب درسى مانند نثر مقبول، دستهبندى و . . . در آنها رعایتشده .
7 - ادامه هر درس هفته آینده برگزار مىشود .
8 - دروس روزانه علاوه براینکه موضوعشان متفاوت است، در ساعت معین برگزار نمىشوند . ممکن است، امروز، دانشجو تنها صبح درس داشته و فردا عصر .
9 - دانشگاه در قبال فارغ التحصیلان، تعهدى ندارد .
ویژگىهاى نظام آموزشى حوزه
1 - طلاب در انتخاب استاد آزادند .
2 - اساتید در انتخاب موضوع و کتابى که تدریس مىکنند، آزادى دارند .
3 - محصل، روزانه دو یا سه درس را انتخاب مىکند و دروس در ادامه درسهاى روز قبل و در همان ساعتبرگزار مىشود .
4 - انتهایى براى تحصیلات معین نشده، لذا زمانى نمىرسد که طلبه خود را فارغ التحصیل بداند .
5 - کتابهاى درسى در عین آنکه از جهاتى بىنظیرند، کاستىهایى نیز دارند .
6 - حضور و غیاب صورت نمىگیرد .
7 - حوزه از فارغ التحصیلان، تا زمانى که اشتغالات حوزوى دارند، حمایت مالى مىکند .
آموزش آزاد و پیامدهاى مثبت
آزاد بودن و محدویت محصلان و اساتید، از عمدهترین تفاوتها میان دو نظام آموزشى است . دانشجو نه در انتخاب استاد آزاد است و نه مىتواند از حضور در کلاس امتناع ورزد و از تمام دروس امتحان گرفته مىشود . اما در حوزه، محصلان هم در انتخاب استاد آزادند، هم مىتوانند از حضور در کلاس خوددارى کنند .
از سوى دیگر، موضوع درس و کتاب مورد تدریس را مسؤولان دانشگاه براى استادان تعیین مىکنند . لیکن اساتید در حوزه از تمام جهات آزادند . در انتخاب موضوع، کتاب، ساعت درس، حتى در انتخاب محل درس، کاملا مختارند .
ابتدا به پیامدهاى مثبت آموزش آزاد مىپردازیم سپس پیامدهاى منفى را مورد بررسى قرار مىدهیم:
الف) رشد استاد
در تدریس آزاد، پیشرفت تنها متوجه شاگرد نیست، بلکه استاد نیز آن را وسیلهاى براى رشد خود قرار مىدهد . مدرس، دیگر محدود به تدریس یک کتاب نیست . وقتى متوجه شد این درس دیگر به معلومات نمىافزاید، کتاب را عوض مىکند، لذا، پس از گذشت چند سال، در یک یا چند رشته در سطح عالى متخصص مىشود .
اما در دانشگاه، ممکن استیک استاد، صد بار بلکه بیشتر، یک متن را تدریس کند . لذا مىگوییم نفس تدریس در دانشگاه به استاد رشد چندانى نمىدهد، بلکه باید خود، تحقیقات خارج از درس داشته باشد که در عمل کمتر به آن موفق مىشوند .
ب) نشاط در تدریس
از جمله امور ضرورى در تدریس، نشاط استاد است . اگر استاد از نشاط لازم برخوردار نباشد، درسش بازدهى مطلوب نخواهد داشت اگر چه از معلومات لازم برخوردار باشد .
در حوزه، چون مدرس در انتخاب کتاب آزاد است و درسى که مىگذارد مطابق خواست و ذوق اوست، مىبینیم عموم اساتید، با نشاط و آمادگى لازم در محل درس حاضر مىشوند . اما چون در دانشگاه تعیین درس به عهده مسؤولان است، بسیار اتفاق مىافتد که درس مطابق با ذوق و خواست استاد نیست و چه بسا کتابى را تعیین کنند که مدرس از عهده آن برنیاید و وى به خاطر حفظ موقعیتخود اظهار ناتوانى نمىکند .
ج) تلاش استاد
وقتى شاگردان در انتخاب استاد آزاد باشند، مدرس نهایت تلاش خود را مىکند تا با آمادگى بیشتر از جهت مطالعه و بیان، در کلاس حاضر شود .
در دانشگاه نیز، به خاطر جهاتى، استاد باید شاگردان را راضى نگه دارد . بهترین راه جلب رضایت آنان نمره دادن و طرح سؤالات آسان است; در این صورت، نه کسى اعتراض به شیوه تدریس دارد، نه به تلف شدن وقت اهمیت مىدهد، نه سواد و بیان استاد مطرح است و نه . . . .
د) انتخاب استاد مطابق با ذوق و استعداد
نه اساتید در بیان و ارایه مطالب یکسانند و نه شاگردان از استعداد و سلیقه مساوى برخوردارند .
محصلان نیز سلیقهها و استعدادهاى متفاوت دارند . بعضى استادى را مىپسندند که عمیقتر به مباحث مىپردازد . بعضى، مباحثسطحى را مىپسندند . هر کس قادر به درک هر بیانى نیست . بنابراین، کسى را انتخاب مىکنند که مطابق خواست آنهاست . طلبهاى را نمىیابید که با شیوه آزاد درس بخواند، اما از استادش ابراز نارضایتى کند . لذا، محصلان علوم دینى براى اساتید، در حضور و غیاب، احترام فراوان قایلند . اما قانون نظام دانشگاه این است که تعیین استاد به عهده مسؤولان است .
آموزش آزاد و پیامدهاى منفى
آموزش آزاد آنقدر پیامدهاى مثبت در پى دارد که پیامدهاى منفى در برابر آنها ناچیز است و تمام آنها را تحت الشعاع قرار مىدهد .
در عین حال، در این جا به بررسى پیامدهاى منفى که بعضى مطرح مىکنند مىپردازیم:
الف) عدم صلاحیت علمى و تسلط بعضى اساتید
ممکن استشخصى از جهت علمى صلاحیت تدریس کتاب را نداشته باشد . در نتیجه، موجب اتلاف عمر عدهاى شود . اما این احتمالى نادرالوجود است . در عین حال نظارت به وسیله حضور افراد صاحبنظر در درس مفید است .
ب) عدم تساوى سطح معلومات شاگردان یک کلاس
سطح معلومات شرکتکنندگان در دروس خارج یکسان نیست . آنکه ده سال یا بیشتر به درس خارج اشتغال دارد، با آنکه سال اولش است، کنار هم و در یک جلسه مىنشینند . اگر استاد، کسانى را که سابقه طولانى دارند در نظر گیرد، درس براى شرکتکنندگان جدید، مفید نخواهد بود و اگر سطح پایین بیان کند، شرکتکنندگان با سابقه بهره کمترى خواهند برد . اما در دانشگاه، شرکت کنندگان از جهتسطح معلومات تقریبا مساویند . ممکن است دانشجوى سال سوم با دانشجوى سال اول در یک کلاس بنشینند، اما معلوماتشان نسبتبه خصوص آن درس، برابر است .
توضیح
باید توجه داشت که اساتید درس خارج، مباحث را به گونهاى بیان مىکنند که اگر کسى سطح را به گونه مقبول خوانده باشد، متوجه بیان استاد مىشود . آنکه سابقه طولانى دارد، درس را بهتر درک مىکند اما بدین گونه نیست که تازواردین، مباحث را متوجه نشوند . از سوى دیگر تمام اساتید درس را در یک سطح بیان نمىکنند . محصلى که درس را مناسب با خود نیافت، مىتواند در درس دیگرى شرکت کند .
ج) تراکم بعضى دروس
آزادى محصلان علوم دینى در انتخاب استاد سبب شلوغى بعضى دروس مىشود . در نتیجه، سؤالاتى که برایشان پیش مىآید نمىتوانند مطرح کنند . از سوى دیگر، بعضى دروس بسیار خلوت شده و گاه منجر به تعطیلى مىشود . اما در دانشگاه از این عوارض خبرى نیست .
د) غیبت از کلاس
اگر محصلان، در حضور در کلاس، آزاد باشند، احتمال غیبت آنان زیاد است . در نتیجه، موفقیت لازم را کسب نخواهند کرد . ولى در دانشگاه همه ملزم به شرکت در کلاسند .
ه) ضایعات حوزه
عملا در حوزه ضایعاتى مىبینیم . کسانى یافت مىشوند که از جهت تحصیلى موفقیت چندانى ندارند، باز از مزایا و امکانات حوزه بهره مىبرند که این نتیجه آموزش آزاد است .
به نظر ما، یک عامل اساسى در پیشرفت علما، آموزش آزاد حاکم بر حوزهها بوده است .
ضایع دانستن آنان که در ادامه راه در هیچ رشتهاى موفق نیستند، اشتباه است . باید ایشان را فارغ التحصیل نامید اما در مقطعى پایینتر . عیب بزرگ حوزه این است که از فارغ التحصیلان استفاده نمىکنند . اگر نمره و مدرک جلو آمد، امور دیگر را تحتشعاع قرار مىدهد . به جاى اینکه افراد به تحصیل علم بپردازند، مشغول تحصیل نمره مىشوند و مطالعه راهى مىشود براى رسیدن به فلان نمره . امتحان و نمره، یک باره اثر نمىگذارد، بلکه به مرور زمان اثر خواهد گذارد . اوایل که امتحانات در حوزه برگزار مىشد، طلاب به نمره به عنوان چیز کمارزش مىنگریستند، اما اکنون کمکم در نظرشان قداست پیدا مىکند .
اگر وضع حوزه با اجراى برنامههاى غیرصحیح، خراب شد، باز گرداندن آن به وضع اول، مشکل یا غیرممکن است .
به تجربه ثابتشده که نمىتوان پیشبینى کرد آن که در امتحان نمره بالا مىگیرد، حتما به مقامات بالاى علمى مىرسد و آن که نمره پایین مىگیرد و کند پیش مىرود، در آینده موفق نخواهد شد . در میان علما و بزرگان، کم نیستند شخصیتهایى که در آغاز آهسته پیش مىرفتهاند، اما پس از مدتى یک باره ترقى کردهاند .
جناب دکتر سید جعفر شهیدى به عنوان کسى که آشنایى نزدیک با حوزه و دانشگاه دارد، براى حل مشکل وضع تحصیلى مقاطع فوق لیسانس و دکترى پیشنهاد مىکند، دانشجویان این دو مقطع همانند حوزه از قید و بندها رها شوند . اگر قید و بندها سبب موفقیت مىشد، هیچ گاه ایشان چنین پیشنهادى را مطرح نمىکرد .
بله، طلاب باید از طریق مصاحبه علمى و تحقیق تا این حد کنترل شوند که اشتغالات حوزوى دارند . همچنین تحصیل حتبرنامه در سالهاى آغازین مناسب به نظر مىرسد .
قیاس مع الفارق
یکى از اساتید محترم حوزه از وضع تحصیلى طلاب شکایت مىکرد و آنان را با دانشجویان رشته پزشکى مقایسه مىکرد و مىگفت: وقتى دانشجویان در رشته پزشکى قبول مىشوند 90% آنان به مقصد مىرسند و پزشک مىشوند، اما حوزه برعکس استحتى وضع بدتر است زیرا 10% هم به اجتهاد نمىرسند .
آیا درست استیک رشته اسلامى را با رشته پزشکى مقایسه کنیم؟ باید ببینیم براى پزشک شدن چه مقدار علم نیاز است و اجتهاد چه مقدار؟
با این حال، آیا مىتوان حوزه را یک نظام آموزشى ناموفق به حساب آورد؟ مگر موفقیت تنها رسیدن به اجتهاد است؟ اشتباه ما این است که اگر یک نفر در دانشگاه لیسانس گرفت و در آموزش و پرورش مشغول تدریس شد، او را موفق مىشماریم، اما کسى که در حوزه پس از چند سال تحصیل، در آموزش و پرورش اشتغال به تدریس پیدا کرد، ناموفق مىپنداریم!
مدرک تحصیلى
در مراکزى که نمره و مدرک در کار است، تمام هدف، رسیدن به فلان نمره و مدرک است . حاضر نیستند جهت تکمیل معلومات خود به کتابهاى جنبى مراجعه کنند . کتاب مورد امتحان را تا جایى مطالعه مىکنند که در امتحان تاثیر دارد . دروس را آنقدر سطحى مىخوانند، که پس از امتحان، عمده مطالب فراموش مىشود .
اگر قرار باشد در تمام مقاطع تحصیلى به طلاب، مدرک اعطا شود، حوزه ناچار استبه مرور، نظام آموزشى حاکم در دانشگاه را اجرا کند، که در این صورت به حوزه از جهت علمى ضربه خواهد زد . از سوى دیگر، در زمان ما، مدرک تحصیلى جایگاه خاصى پیدا کرده است . لذا، پیشنهاد مىشود همان گونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند: چند سال از دوره سطح کاسته گردد و محصلان تنها در این دوره تحتبرنامه تحصیل باشند و مدرک رسمى لیسانس هم اعطا گردد . لیکن پس از آن، حوزه زندگى افراد را تامین کند و هر کس واقعا علاقهمند به تحصیل علم است، بدون امتحان و مدرک به تحصیل ادامه دهد و تنها از طریق مصاحبه و تحقیق، اشتغالات حوزوى افراد، احراز شود . در این صورت، آنان که علاقهمند به مدرک تحصیلى هستند، از حوزه خارج مىشوند . کسانى هم که در امور تحصیلى، خود را موفقق نمىبینند، از حوزه خارج مىشوند و در جاى مناسب، مشغول خدمت مىشوند . لذا، کسانى باقى مىمانند که واقعا علاقهمند به تحصیل علم هستند .
مدت تحصیل
مدت تحصیل در حوزه طولانى است . کسى که سى سال فقط مطلب آماده دریافت کرده، محقق بار نمىآید . آن که پس از سى سال بخواهد وارد اجتماع شود و بازدهى داشته باشد، دیر است . از امتیازات دانشگاه این است که مدت زمان تحصیل کوتاهتر است .
پشتیبانى از فارغ التحصیلان
چنانکه گفتیم، نمىتوان تنها از طریق تحصیل به تخصص مطلوب رسید . تنها قسمتى از راه به وسیله درس خواندن، حاصل مىشود و بقیه به وسیله تحقیق و تدریس، حاصل مىگردد .
دانشگاه، فارغ التحصیلان خود را رها مىکند . آنان یا شغلى پیدا مىکنند و مشغول کار مىشوند و اگر هم به تدریس بپردازند، (در دبیرستان یا دانشگاه) درس آنان را مقامى دیگر تعیین مىکند و یک کتاب را بارها تدریس مىکنند . از سوى دیگر، چون پشتوانه مالى ندارند، کمتر مىتوانند شخصا به تحقیق بپردازند . لذا، مىگوییم رشد اکثر فارغ التحصیلان دانشگاه متوقف مىشود .
در حوزه، هنگامى که شخص متوجه شد تحصیل، دیگر موجب ترقى او نمىشود، بدون قطع حقوق و مزایا به وسیله مطالعه و تحقیق و تالیف، اندوختههاى خود را پرورش مىدهد .
جا دارد مراجع عظام، ملاک جواز اخذ شهریه را تنها تحصیل ندانند، بلکه - چنانچه بسیارى از آقایان چنین نظرى دارند - بهترین ملاک، اشتغالات حوزوى است .
نتیجه
1 - آموزش آزاد ویژگى برجسته حوزههاى علمیه است و سلب آن، ضربه بزرگى خواهد زد .
2 - مدت تحصیلات حوزه طولانى است و باید از مدت آن کاسته شود .
3 - علاوه بر تقلیل دوره سطح، تنها مدرک رسمى لیسانس، پس از اتمام این دوره اعطا گردد و تنها در این مقطع، محصلان حتبرنامه باشند و پس از آن، محصلان به طور آزاد و بدون اعطاى مدرک، مشغول تحصیل شوند و تنها از طریق مصاحبه و تحقیق، اشتغالات حوزوى آنان ثابت گردد .
4 - باید کارى کرد که در حوزه نمره و مدرک از امور بسیار کم ارزش تلقى شود، و الا ضربه بزرگى به حوزه وارد خواهد شد .
5 - ورود بالاجبار در رشتههاى تخصصى، موفقیتآمیز نخواهد بود . پیشنهاد مىشود کلاسهاى تخصصى یک ساله دایر گردد و پس ازآن کسانى که علاقهمند به ادامه هستند، در دوره یک ساله بعد شرکت کنند، همین طور تا پایان دوره .
6 - متون آموزشى حوزه، از ویژگىهاى لازم برخوردار نیست و تعویض آنها از ضروریات است .
7 - نظام آموزشى حوزه - با تمام نقصهایش - در مجموع بسیار موفقتر از نظام آموزشى دانشگاه است .