آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

این روزها کنگره بزرگداشت مقدس اردبیلى بر محور شمع تقدس و تحقیق، تشکیل مى‏گردد و علاوه بر علم رسمى و احیاى آثار لفظى، به وادى مقدس (1) معنویت نیز نظر دارد .
امروزه که میراث فرهنگى را بیشتر با صبغه‏اى زمینى، در حفارى‏ها، نقوش سنگها و کوهها، ظروف سفالین، گچبرى‏ها، مقرنس کارى‏ها، منبت کارى قلمدان‏ها، ترسیم طرح البسه اعیان و اشراف و شکل و شمایل و تصاویر آنها جستجو مى‏کنند، احیاى ارزشهاى معنوى و شناساندن شخصیتهاى قدسى، رنگى آسمانى به کنگره مى‏بخشد، و صلاى صغیر عرشیان را به گوش فرشیان مى‏رساند و تذکارى است که «لامیراث کالادب‏» .
برخى از نویسندگان - بخصوص ره رسیده‏هاى نارسته - حرمت فقها را پاس نمى‏دارند و با تعبیراتى زشت و ناروا به اساطین حوزه حمله‏ور مى‏شوند و با نهایت تنگ نظرى به آراى دیگران مى‏نگرند . این مقال مى‏کوشد تا نمایى از ادب مرحوم اردبیلى را در قلمرو قلم قدسى حریم حرمت فقاهت، ترسیم کند .
سر زده داخل مشو میکده حمام نیست
حرمت پیر مغان بر همه کس لازم است
صفا و صمیمیت و حق شناسى و ادب و عفت قلم و احترام به آرا و نظریات دیگران، جزو هویت اصلى روحانیت است و میراثى است که نباید نادیده انگاشته شود . (2) حضرت امام خمینى قدس سره در این باره مى‏فرماید:
آقایان باید خیلى مواظب خورده‏کارى‏ها باشند، خیلى باید مواظب الفاظشان باشند، مبادا خداى نکرده به واسطه شطر کلمه‏اى، سلب توفیق از آنها شود یا از زمره محصلین، خارج گردند و یا از طریق الهى و صراط مستقیم بیرون روند» . (3)
همچنین در تدریس خارج فقه فرمودند:
. مساله بلیط بخت آزمایى از مسائل اجتهادیه فقه است، و نظریه‏هاى مجتهدین، ممکن است در باره آن مختلف باشد; چه، این‏گونه مسائل، از مسائل ضرورى و واضح فقه نیست تا اینکه همه در آن متفق باشند در همین مساله بلیطهاى بخت‏آزمایى مشهور بود که مرحوم آقاى خوانسارى و مرحوم میرزا سید یونس اردبیلى (رضوان الله علیهما) جایز مى‏دانند، البته این اجتهاد ایشان است که مؤدا به جواز شده است و این سبب نمى‏گردد که چون آنها جایز مى‏دانستند، ما بر آنان طعنه بزنیم . بلکه مى‏توانند بیایند و با ما مباحثه کنند . (4)
شیوه مقدس در نقد آراى بزرگان
محقق اردبیلى هنگام نقل و نقد - در عین بررسى و رد برخى آراى دیگران - ادبى ستودنى دارد . به کتاب مجمع الفائدة والبرهان بنگرید که چنین تعبیر مى‏کند: «. . . و هم اعلم . . .» ، (ج 7، ص 368) ; «والامر فی ذلک هین . . .» ، (ج 5 ، ص 9) ; «فکان غرضهم مجرد ابداء الاحتمال لا الفتوى‏» ، (ج 9، ص 370) ; «هذا ظنی ولکنه لایغنی من الجوع، و لعلی لا اعاقب به ان شاء الله . . .» ، (ج 3، ص 190) ; «و هو اعرف، قدس الله سره‏» ، (ج 9 ، ص 202) ; «و لعله ارادبه معنى آخر» ، (ج 11 ، ص 557).
مقدس اردبیلى از محقق طوسى چنین تجلیل مى‏کند: «افضل العلماء و صدر الحکماء، نصیر الحق و الشریعة، و معین الفرقة الناجیة بالبراهین العقلیة والنقلیة على حقیة مذهب الاثنی عشریة، نفعه الله بالعلوم الدینیة و حشره الله مع محمد خاتم الرسالة و آله، الامناء الائمة، علیهم افضل السلام و التحیة‏» ، (ج 3 ، ص 189) ; و نیز ر . ک: ج 2، ص 17) زبدة البیان، ص 59، 510، 304، 331 و 695 .
از سید ابن طاووس چنین نام مى‏برد: «الامام العالم العامل الزاهد الورع التقی النقی ابن طاووس الحسینی (روح الله روحه العزیزة) » ، (ج 2، ص 514).
پیر ما هیچ خطا در قلم صنع ندید
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
محقق اردبیلى آنقدر براى سید مرتضى احترام قائل است که گوید: «سید مرتضى جز با دلیل و برهان، از محدوده مفهوم آیه شریفه، پا فراتر نمى‏نهد، «. . . لعدم خروجه عن الآیة الا بیقین . . .» (زبدة البیان، ص 239). آرى، قدر زه زرگر شناسد، قدر گوهر گوهرى .
در زبدة البیان از مفسران و متکلمان فقیهان فریقین زیاد نقل و نقد مى‏کند;
مثلا بیش از پنجاه بار نام ابوحنیفه را مى‏برد ولى ندیدم جایى به کسى توهین کرده باشد بلکه گاهى حرف حق عالمان عامه را مى‏ستاید; مثلا مى‏نویسد: «زمخشرى در کشاف چنین و چنان گفته و چه خوب گفته است‏» .
همچنین پس از نقل کلام شعبى مى‏نویسد: «هذا کلام جید جدا» (زبده، ص 568).
معمولا در آغاز کتاب و گاه در بین آن، نام محترمانه و کامل بزرگان را ذکر مى‏کند مثلا: «قال الشیخ ابوعلی الطبرسی رحمة‏الله فی تفسیره الکبیر» ص 4; «و نقل الشیخ ابو علی الطبرسی قدس الله روحه الشریفه‏» (زبدة، ص 422).
و ذیل آیه شریفه «فاعرض‏عنهم‏وعظهم وقل‏لهم‏فی‏انفسهم قولابلیغا . . .» (5) مى‏فرماید: «. . . آیه، بر به کارگیرى ملایمت و حسن خلق و عدم خشونت در امر به معروف و نهى از منکر تاکید دارد حتى اگر فاعل منکر، کافر باشد; نظیر اینکه خداوند به موسى و هارون در برخورد با فرعون مى‏فرماید: «و قولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشى‏» . (6)
از این آیه شریفه، نهایت مبالغه و سفارش در خوش خلقى و عدم غلظت و غضب، فهمیده مى‏شود .(زبده، ص 689).
«. . . بعید نیست آیه شامل یاد دادن مباحث علمى و تعلیم و تربیت و . . . نیز بشود; خدا ما و شما را به چنین روشى موفق بدارد» ص 351 .
وقتى انسان با چنین برداشتها و مضامینى روبه رو مى‏شود با خود مى‏گوید اى کاش مبحث امر به معروف زبدة البیان، کتاب درسى حوزه‏ها مى‏شد .
عملا نیز لحن محقق همراه با نوازش و ملاطفت است مثلا در رساله اصول دین چنین تعبیراتى دارد: «عزیز من تامل نماى در این کلام‏» .
و در تفسیر «ادع الى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن‏» (نحل/125).
مى‏فرماید:
. آنان را فراخوان با قیاس جدلى، که از مقدمات مسلمه نزد خصم، تشکیل مى‏شود هر چند آن مقدمات در واقع درست نباشد، یعنى دعوت کن از بهترین راه مجادله و مباحثه و ممارات، نه به گونه‏اى که در آن داد و فریاد باشد و طرف نفهمد، بلکه باید زورگویى، ترشرویى، اعراض و شتم نباشد و گفته نشود: من نمى‏فهمم، چنانکه همین شیوه نکوهیده، عادت نادانان روحانى نماست همچنین جدال احسن یعنى، مقدمات نادرست دلیل طرف، به شیوه صحیح پاسخ داده شود تا شبهه‏هاى آنان زدوده گردد، نه با سکوت، زورگویى و داد و فریاد . یا گفته شود: این مطلب از واضحات است و جواب نمى‏خواهد و . . . خلاصه آنکه دعوت باید در نهایت نرمش و ملایمت‏باشد نه زور و سنگدلى . . . و این آیه، ممارات حسنه را تجویز مى‏فرماید نه مراء باطل را; همینطور است آیه «فلا تمار فیهم الا مراء ظاهرا» (کهف/22).
چنانکه روایات فراوانى نیز، از مراء و جار و جنجال بى‏نتیجه نهى مى‏کنند مثل: لاتمار فان المؤمن لایماری‏» .(زبده، ص 348).
دقت در تعبیر
هنگام انتساب فتوایى به اصحاب - اگر مساله اجماعى نباشد - با تردید و احتیاط، تعبیر مى‏کند مثلا «و اما اصحابنا، فکانهم یجعلونه مخصوصا بالمرض‏» . (7)
یا مى‏نویسد: من چنین گمان مى‏کنم به عنوان نمونه عبارت زیر را که مى‏فرماید:
الذی اظن، تحریم ما یاخذون فی هذا الزمان بغیر اذن الامام علیه السلام مثل العشر الحاصل من القرایا، فان حله فی الاصل و استحقاق المسلمین له على مایفهم من کلامهم رحمهم الله موقوف على کون تلک القرایا فتحت عنوة باذن الامام علیه السلام . . . قال الشیخ ابراهیم رحمه الله‏» . (8)
بارها از علماى عامه با احترام نام مى‏برد . مثلا در رساله اصول دین گوید: «فلانى که از دانشمندان عامه است‏یا ضرار پسر صرد - که شخصى است از اهل دانش - گفته است‏» .
خارى در حدیقه
به رغم صفا و صمیمیت‏سایه‏سار بساتین کتبى اردبیلى، در حدیقه‏اش خارهایى به چشم مى‏خورد مثلا:
مرا گذار به اصفهان افتاد . دیدم که مردم آن بلده شیخ ابوالفتوح عجلى شافعى اصفهانى را شیخ ابوالفتوح رازى نام کرده بودند و به این بهانه به عادت پدران خویش، قبر آن سنى صوفى را زیارت مى‏کردند و اگر چه از مردم آن دیار، امثال این کردار، دور نیست زیرا که پنجاه ماه زیاده از دیگران نسبت‏به حضرت شاه ولایت ناشایست و ناسزا گفته‏اند و در این زمان که مذهب شیعه قدرى قوت گرفته است، ایشان همچنان مانند پدران، چندان محبتى به شاه مردان ندارند» . (9)
همه صاحب‏نظران چنین نظر مى‏دهند که اظهاراتى از این دست، تراوش قلم قدسى اردبیلى نیست و خارهایى است که دست تحریف و تصحیف، در حدیقه کاشته است . مرحوم علامه شعرانى در این باره گوید:
این اعتراض غیر وارد بر اهل اصفهان، البته از مثل احمد اردبیلى - صاحب آیات الاحکام و شرح ارشاد - سخت‏بعید است، مردى به آن درجه فضل و علم، مى‏داند که اگر مردم شهرى اشتباه کنند و قبر سنى را قبر شیعى بدانند، دلیل بر سوء سریرت آنان نیست و اشتباه قبر - چنانکه گفتیم - براى قاضى نورالله شوشترى نیز رخ داد و هیچ کس توهم سوء سریرت، در باره او نکند . ملا احمد اردبیلى، معاصر شاه عباس بزرگ است که اصفهان پایتخت او بود، چگونه مردم اصفهان در عهد او محبتى به شاه مردان نداشتند؟ . (10)
هم و غم مرحوم اردبیلى در تالیف و تصنیف خلاصه نمى‏شود; بلکه سیاه کردن صفحه‏هاى سفید و کلاس و کتاب را ابزارى براى خودسازى و صفاى دل مى‏داند . از این رو، همواره از کوزه نهادش طهارت و تقوا مى‏تراود . هرگاه از گناه و رذایل اخلاقى سخنى مطرح مى‏شود، به خدا پناه مى‏برد; مثلا در پایان بحث مراء مى‏نویسد: «اعاذنا الله و ایاکم عن امثالها» (11) با آنکه مفصل بحث تفسیرى و فقهى استعاذه را در ذیل آیه شریفه «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم‏» مطرح مى‏کند . (12)
وى در توصیه به استغفار و استعاذه مى‏فرماید:
از سوره ناس و فلق مى‏شود استحباب پناهندگى به خدا را فهمید، پناه بردن از شر شیطان، جن، انس، جادو و چشم زخم آنان; همچنین از خطاب «فصل لربک وانحر» به پیامبر پاک و معصوم - و غیر این آیه - مى‏توان استنباط کرد که استغفار و توبه،
مستحب است هر چند به وجود گناه آگاهى نباشد . پس، بعید نیست غسل توبه‏اش نیز مستحب باشد» . (13)
در باره آن مرحوم که این همه استعاذه و استغفار دارد آورده‏اند:
«ولم یصدر عنه فعل مباح فضلا عن الحرام والمکروه‏» ; در طول چهل سال از او کار مباحى هم سر نزد، چه رسد به حرام و مکروه . (14) سرگرمى او به تهذیب و تربیت چنان مؤثر بود که جانها را زیر و رو مى‏کرد . یکى از دست پروردگان مقدس، ملا عبدالله شوشترى رحمه الله در مقام موعظه به فرزندش مى‏گوید:
یا بنی انی بعد ما امرنى مشایخی - رحمهم الله - بالعمل برایی، ما ارتکبت مباحا و لا مکروها الى الآن، حتى الاکل والشرب والنوم . . . .
فرزندم! از آن هنگام که اساتیدم دستور دادند: به راى خودت عمل کن و اجازه اجتهادم دادند، تاکنون، مرتکب کار مباح و مکروه نشده‏ام، حتى در مورد خوردن، آشامیدن، خواب و . . . . (15)
پس از شرح ابا و استنکار ابلیس، و نقل داستان حضرت یونس علیه السلام مى‏نویسد:
آیات گذشته دلالت دارد بر تحریم افترا به خدا . . . و بر تحریم انکار حق اگر حرف خصم، درست‏باشد; پس - چنانکه امروزه رایج و متعارف است - حق ناپذیرى، مراء و جدال بى‏فایده و تلاش براى اینکه حرف خود را توجیه و منطق خصم را تزییف و ابطال کند، حرام است . (16)
اخلاق مناظره
بارها مى‏شد که مرحوم ملا عبدالله شوشترى، مسائلى را از محقق اردبیلى مى‏پرسید و آن مسائل بین آن دو عالم بررسى و موشکافى مى‏شد . بسا مى‏شد که ناگاه مرحوم اردبیلى بین بحث، ساکت مى‏شد یا اظهار مى‏داشت: این باشد تا به کتاب، مراجعه کنم . سپس، دست مرحوم شوشترى را گرفته و روانه خارج شهر مى‏شد; هنگامى که به جاى خلوتى مى‏رسیدند، مقدس، مساله را مطرح و موشکافى مى‏کرد .
وقتى، مرحوم شوشترى با شگفتى مى‏پرسید: شما که مطلب را به این خوبى مى‏دانستید، چرا در جلسه مباحثه مطرح نفرمودید؟ پاسخ مى‏داد: آنجا گفتگویمان در حضور مردم بود، و این احتمال وجود داشت که ما بخواهیم با همدیگر جدال و بر یکدیگر غلبه پیدا کنیم; ولى اینجا جز خداى متعال کسى نیست و از فخرفروشى و اظهار فضل بدوریم . (17)
خوف عظیم
در بیان قصه حضرت یونس علیه السلام مى‏نویسد:
این ماجرا مى‏رساند که انسان باید همواره بر خوف عظیم باشد . وقتى چنان بلایى به سر آن حضرت آمد، با آنکه کارش ترک اولى بود، پس در باره ما چه مى‏پندارى؟ مگر آنکه به خاطر بى‏لیاقتى و بى‏اعتبارى، خداوند به ما چندان توجهى نکند و به حال خود رها سازد; و از همین هم به خدا پناه مى‏بریم . (18)
حفظ حرمت دیگران
نویسنده در آغاز زبدة البیان، تیمنا به تفسیر آیاتى از سوره مبارکه حمد مى‏پردازد و در پایان مى‏نگارد:
نظم این سوره طریقه دعا کردن را تا اندازه‏اى یاد مى‏دهد; یعنى اینکه دعا باید، پس از بسم الله، ذکر حمد و ثناى خدا و توسل به وسیله عبادتى باشد، چنانکه راه و رسم ما و مفاد روایت نیز همین است . (19)
و من ندیدم کسى متوجه این نکته شده و آداب دعا کردن را از نظم سوره فاتحه استنباط کرده باشد . . . . (20)
و براى اینکه این سخن، باعث‏بدبینى به مفسران نشود، فورا مى‏فرماید:
و کانهم ترکوها للظهور، او لوجودها فی غیرها، الله یعلم .
گویا علماى دیگر هم به این مطالب پى برده‏اند و چون روشن بوده رها کرده‏اند، یا چون این آداب دعا، در جاى دیگر موجود بوده است، متذکر نشده‏اند; خدا مى‏داند .
تراوش تقوا
روحیه تعبد و فناى فى الله، در محقق اردبیلى به اندازه‏اى است که نه تنها خود را فهمیده و دیگران را، ظاهرگرا و خود مراد و کوته نظر و متعصب نمى‏شمارد، بلکه معمولا با تعبیر «الله یعلم‏» و نه «الله اعلم‏» خود را هیچ اندر هیچ مى‏انگارد و مکرر به خدا پناهنده مى‏شود تا دچار غرور نگردد . مثلا، پس از پاسخ به فخر رازى گوید: «الله یعلم . . . الله الموفق للحق والصواب و الیه المصیر و المآب‏» (21) و هنگامى که بحث رذایل مطرح مى‏شود، مى‏گوید: «اعاذنا الله و ایاکم عن امثالها» (22) و مثل: «و من روافع النکاح، الارتداد - نعوذ بالله منه - » «و عیاذا بالله که خداى تعالى . . .» (23) و توصیه مى‏کند: «از خدا بخواه که به تو بفهماند: «استفهم الله یفهمک‏» . (24)
نعمتهاى ناشناخته
اساتید خوب - که معمولا هم گمنام مى‏زیند و مى‏روند - از نعمتهاى ناشناخته و مجهول القدرند . هنگامى که آنها رفتند ما به خود مى‏آییم و دریغا که دیگر، آه و افسوس درمانى نخواهد شد .
فراق استاد، فریاد دل دردشناس اردبیلى را درآورده، او در مبحث قبله‏شناسى و ریاضیات فلکى چنین انگشت‏حسرت به دندان مى‏گیرد و گوید:
در این زمان، اهل این دانش جدا کمیابند . تنها کسى را که من در این روزگار سراغ دارم، دایى خودم است، او شخصیتى است که پس از خواجه نصیرالدین طوسى رحمه الله از علماى این فن و حکماى اسلامى، متدین و یگانه است . خدایش او را به راهى که رضایت دارد موفق بدارد و به وجود او بر ما منت گذارد و از دانشش بر ما افاضه فرماید .
از کم توفیقى این بنده، این که - پس از نزدیک بیست و پنج‏سال دورى و آرزوى بهره‏ورى حضورى - در نجف اشرف به محضرش رسیدم . لیکن بعضى از آن ایام را، بیمار بودم و بعضى غافل;
خلاصه، قدر این نعمت ندانستم و شکرش به جا نیاوردم، تا از این جا رفت و از من جدا شد . از خداى کریم مى‏خواهم مرا موآخذه ننماید بلکه توفیق تشرف و استفاده عنایت نماید . (25)
امکانات امروزى و مسؤولیت ما
ما امروزه در سایه فداکارى فرزانگان و مداد عالمان و دماء شهیدان به سر مى‏بریم و دست‏رساى ولایت‏بر سرماست . ولى دیروز، نگاهبانان شریعت‏سوختند و ساختند و با راه‏اندازى کاروان شهداء الفضیله لواى مقدس زعامت و فقاهت‏برافراشتند .
محقق اردبیلى در سال 978 همزمان با تالیف نخستین بخش مجمع الفائدة والبرهان در نجف اشرف، از ترس دشمنان، مختفى بوده است، در این باره مى‏نویسد:
وقع اختتامه فی . . . فی مشهد امیر الامراء و علیه و على حبیبه سید الانبیاء و اولاده سادات الاتقیاء علیه افضل التحیة والثناء، فی زمن الاختفاء من الاعداء . (26)
شهادت بزرگانى چون شهید اول و ثانى با عصر مقدس اردبیلى چندان فاصله ندارد .
در مواقع بسیارى از ضرورى‏ترین نیاز اهل علم، که در اختیار داشتن کتاب است، در مضیقه بوده‏اند; به گونه‏اى که مرحوم اردبیلى از تمام آثار مرحوم شیخ مفید غیر از مقنعه را ندیده بوده و اظهار مى‏دارد: «همه آثار مرحوم مفید و بیشتر آثار مرحوم صدوق نابود شده است‏» . (27)
با آنکه اکنون با گذشت چهار قرن، چهل و پنج عنوان، از کتابهاى شیخ مفید در مجموعه‏اى چهارده جلدى منتشر شده است، این نشان مى‏دهد که مقدس، حتى این آثار را در کتابخانه دیگران هم نیافته است‏یا مى‏فرماید: «در باب غناء، حدیث صحیحى نداریم‏» . (28)
با آنکه حدود صد روایت در این باب هست . همین مطلب، تعجب شیخ حر عاملى و برخى دیگر را برانگیخته است . (29)
وقتى مقدس اردبیلى حکمت 417 نهج البلاغه را نقل مى‏کند، مى‏فرماید: «کانه فی نهج البلاغه‏» شاید آن وقت نهج البلاغه نزدش نبوده است .
لیکن امروزه، عصر ارتباطات، رسانه و رایانه و انفجار اطلاعات است و نباید این امکانات مایه عجب و غرور ما شود، بلکه باید به تلاشهاى خستگى ناپذیر بزرگان ارج نهیم و این مسیر مبارک را استمرار بخشیم .
پى‏نوشت:
1) اقتباس از آیه: «فاخلع نعلیک انک بالوادى المقدس طوى‏» . طه (20) : 12 .
2) ر ک: سیماى فرزانگان، ص 247 - 280 .
3) رساله نوین، ج 2 ، ص 218 به نقل سیماى فرزانگان ، ص 251 .
4) رساله نوین، ج 2 ، ص 218 .
5) نساء (4) : 63 .
6) طه (20) : 44 .
7) زبدة البیان، ص 235 .
8) رساله خراجیه، ص 25 .
9) حدیقة الشیعه، ص 604 و 605 .
10) تفسیر ابوالفتوح رازى، چاپ استاد شعرانى، ج 1 ، ص 14 .
11) زبدة البیان، ص 348 .
12) زبدة البیان، ص 91 - 93 ، و آیه از سوره نحل (16) : 98 است .
13) زیدة البیان، ص 91 .
14) منتخب التواریخ، ص 196 ; سیماى فرزانگان، ص 106 .
15) سیماى فرزانگان، ص 106 .
16) زبدة البیان، ص 354 .
17) انوار نعمانیه، ج 3 ، ص 40 .
18) زبدة البیان، ص 354 .
19) ر ک: کافى مترجم، ج 4 ، باب الثناء قبل الدعاء .
20) زبده البیان، ص 7 .
21) زبده، ص 392 .
22) زبدة، ص 348 .
23) رساله اصول دین .
24) زبده، ص 91 .
25) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 71 - 72 .
26) مجمع الفائدة، ج 3 ، ص 455 .
27) مجمع الفائدة، ج 5 ، ص 9 - 10 .
28) مجمع الفائده، ج 2 ، ص 565 .
29) فوائد طوسیه، ص 88 ; رساله نجم المؤمن، از مرحوم ملا محمد مهدى استرآبادى (م 1259)، نسخه خطى شماره 9577 ، کتابخانه آیة‏الله مرعشى قدس سره .

تبلیغات