ویژگیهای علمى، معنوی و سیاسی فقیه محقق مقدس اردبیلی
آرشیو
چکیده
متن
ویژگیهاى علمى، معنوى و سیاسى فقیه محقق مقدس اردبیلى
محمد على برزنونى
هر کدام از فقها و علماى بزرگوار ما، در زندگى علمى خود داراى ویژگیهایى بودهاند; که به واسطه آن خصوصیات و ویژگیها از سایرین تمیز داده مىشوند .
شخصیت گرانقدر مورد بحث ما که نام او همچون خورشید بر تارک قداست و تحقیق، فروزان، و بىنیاز از توصیف و تعریف است، از خصایص و امتیازاتى برخوردار است که او را برجسته و ممتاز ساخته و در ردیف فقهاى صاحب مکتب قرار داده است .
در زیر به ویژگیهایى که حضرت محقق اردبیلى دارا بوده، اشارهاى گذرا مىکنیم;
اما پیش از آن، پارهاى از اقوال علما و بزرگان در باره ایشان را یادآور مىشویم:
اقوال علما در باره محقق
شیخ یوسف بن احمد بحرانى معروف به صاحب حدائق در کتاب خود لؤلؤة البحرین آورده است:
مولا احمد اردبیلى، عالم عامل، محقق مدقق، زاهد عابد و متورعى که در زهد و پرهیزکارى بىهمتا و داراى مقاماتى بوده و از او کراماتى نیز نقل شده است . . . و او که رحمتخدا بر او باد مجتهدى صرف بود همچون علامه حلى (رحمةالله علیه). (1)
شیخ حر عاملى مؤلف امل الآمل او را «عالم، فاضل، مدقق، عابد، موثق، پرهیزکار، عظیم الشان، جلیل القدر» خوانده است . (2)
سید مصطفى تفرشى در نقد الرجال خود آورده است:
موقعیت وى در جلالت و وثاقت و دیانت، مشهورتر از آن است که یادآورى شود، و شخصیت او والاتر از آن است که پرگار عبارت ما، حول محور او به گردش درآید . او متکلمى فقیه، عظیم الشان، جلیل القدر، رفیع المنزلة و در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر و عابدتر و متقىتر بوده است . (3)
صاحب مقابس الانوار شیخ اسدالله کاظمى، ذیل کسانى که از شهید ثانى روایت مىکنند، محقق را نام برده و تعبیرات ذیل را به کار برده است:
شیخ اجل، اکمل، افضل، اعلم، اوحد، اورع، اتقا، ازکا، ازهد، اسعد، فقیه، مفسر، متکلم، متبحر، بلند مرتبه، قوى برهان و . . . . (4)
صاحب روضات الجنات سید محمد باقر خوانسارى اصفهانى، مىنویسد:
احمد بن محمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى، عالمى فقیه و متکلمى صمدانى بود . مقام وثاقت و جلالت و فضل و کمال و زهد و دیانت و پرهیزکارى و امانتدارى او بالاتر از آن است که
در حوصله بیان ما باشد . مقدس اردبیلى در ذات قدسى و صفات ملکى، مانند شجاعت نبى و ولایت وصى و سخاوت حاتم طائى ضرب المثل بوده و کمتر عالمى از آن جهتبه پایه او مىرسیده است . (5)
علامه مجلسى ضمن شرح مشایخ حدیث ملا عبدالله حسین تسترى، محقق را «شیخ الطائفه» و «ازهد مردم» در زمان خود خوانده است . (6) و نیز در کتاب الاربعین در ذکر سلسله سند، محقق را «شیخ اعلم ازهد اورع اتقا» نامیده است . (7)
نیز مجلسى در مقدمه بحار الانوار مىگوید:
محقق اردبیلى در قداست نفس و زهد و فضل به مقام نهایى رسید . در میان متقدمان و متاخران علما، شخصیتبزرگى چون او سراغ ندارم . خداوند او را با ائمه طاهرین علیهم السلام یکجا گرد آورد . کتب او داراى بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . (8)
صاحب ریحانة الادب محمد على مدرس آورده است:
محقق، بسیار جلیل القدر و عظیم الشان، فقیه، عابد، متکلم، زاهد، محقق، مدقق، قدسى السمات، ملکوتى الصفات، در کلمات اجله به عالم ربانى موصوف، به مقدس و مقدس اردبیلى و محقق اردبیلى معروف، در زهد و ورع و تقوا و عبادت و وثاقتبىبدل، اورع و اتقا و اعبد و ازهد اهل زمان خود بود . کراماتى در کلمات اکابر بدو منسوب و به فرموده مجلسى در بحار و صاحب حدائق در لؤلؤة البحرین مقدس اردبیلى در فضل و زهد و ورع و تقوا به غایت رسیده و نظیر او در متقدمین و متاخرین مسموع نگردیده و کتابهاى او در نهایت دقت و تحقیق . و از کسانى مىباشد که به فیض ملاقات حضرت ولى عصر علیه السلام نایل و ملوک وقت در همه گونه تجلیلات وى اهتمام تمام داشتهاند . . . . وبالجمله، جلالت و عظمت و داراى مراتب اخلاقیه و علمیه و عملیه بودن مقدس و اهتمام او در قضاى حوائج مردمان، مشهور جهان و محتاج به اقامه شاهد و برهان نمىباشد . (9)
در معارف الرجال از شیخ محمد حزرالدین، در خصوص جناب محقق چنین مىخوانیم:
شیخ احمد بن محمد اردبیلى نجفى، مشهور به مقدس اردبیلى فردى موثق، عادل، محقق، فقیه و اصولى است . زهد و پارسایى و شایستگى او روشنتر از آن است که مخفى ماند . داراى رتبه بلند، منزلت رفیع و صاحب کرامات روشن بود . او فقیه نجف در زمان خود و بلکه فقیه امامیه در عصر خویش بود و جزو علماى برجسته امامیه به شمار مىرفت . (10)
محدث نورى در خاتمه مستدرک الوسائل خود آورده است:
عالم ربانى و فقیه محقق صمدانى، مولا احمد بن محمد اردبیلى که درخت علم و تحقیقاتش را انوار قدسى و زهد و خلوص و کرامات پوشانده است . (11)
سید نعمت الله جزائرى در الانوار النعمانیة مىنویسد:
مولا احمد اردبیلى عطرالله ضریحه، رتبه بلندى در علم داشت و در زهد و تقوى و پرهیزگارى به بالاترین درجه خود رسید . (12)
محدث قمى نیز آورده است:
شیخ اجل، عالم ربانى و محقق فقیه صمدانى ملا احمد بن محمد اردبیلى نجفى که در ورع و تقوا و زهد و قدس به مرتبهاى رسید که توصیف نشود و به او مثل زده شود . (13)
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت، مشهورتر از آن است که قلم به آن احاطه یابد و یا به رشته تحریر درآید . عالمى متکلم، فقیهى عظیم الشان، جلیل القدر . داراى منزلتى رفیع، پرهیزکارترین افراد زمانه خود و عابدترین و با تقواترین آنها بود . (14)
آقاى على دوانى نوشته است:
ملا احمد اردبیلى نجفى در میان فقها و دانشمندان معروف به محقق اردبیلى و نزد عموم مشهور به مقدس اردبیلى است و از مشاهیر فقها و محققین دانشمندان ماست . در فقه و اصول و حکمت و کلام، استاد مبرز و در زهد و قدس و تقوا، یگانه روزگار بوده است . (15)
آقاى محمد رضا حکیمى در تاریخ العلماء عبرالعصور المختلفة مىنویسد:
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت مشهورتر از آن است که ما به آن برسیم و یا به وصف درآوریم . چگونه این کار ممکن است، در حالى که قداست ذات و ملکوتى بودن صفاتش از مواردى است که در عالم بدان مثال زنند همانند اخلاق ذاتى نکوى پیامبر و شجاعت وصى پیامبر و بخشندگى حاتم طائى . (16)
با توجه به اقوالى که از علماى بزرگ و شرح حال نویسان در خصوص محقق آوردیم، روش مىشود که شخصیت ایشان از نمونههاى بارز و والا و نادر انسانى است و به قول شاعر:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتى چو تو فرزند بزاید
نگاهى به زندگى این رادمرد فرزانه و وقایع و کراماتى که از ایشان نقل کردهاند و نیز نظر به کتب و رسائل علمى - تحقیقى آن بزرگوار، گویاى این حقیقت است که محقق در عین حال که ضرب المثل زهد و پرهیزکارى و تقواست، نیز، از محققان و فحول علما و فقهاى شیعه است . او، هم «مقدس» است و هم «محقق» و به عبارت دیگر در دو سنگر علم و فضل و قدس یعنى تحقیق و تقدس مبارز بوده است .
حال به بیان پارهاى از ویژگیهاى ایشان مىپردازیم:
1 - زهد و تقواى بسیار
تقوا معیار کرامت و شخصیت انسان و ارج و قرب او در پیشگاه ذات اقدس اله و نیز بهترین زاد و توشه براى راه صعب العبور قیامت و عامل روشنایى دل و سبب بهرهمندى از قوه تمییز و فرقان حق و باطل است . جناب محقق نیز به تمام معنى، متقى بود . او فقیهى پارسا، نمونهاى بارز از تقوا و ورع، مجسمهاى از زهد به معناى واقعى آن و مثالى از ترک دنیا و خدمتبه مردم است . او در زهد و ورع و تقوا
و عبادت به آخرین درجه رسیده و بىبدل و مانند بود . در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر، عابدتر و متقىتر بوده است . او، عظیمالشان و داراى جلالت قدر و منزلت رفیع بود . او ضرب المثل تقوا و قداست، است . مثل او در میان متقدمان و متاخران شنیده نشده است، به نحوى که از کثرت زهد و تقوا و ورع در میان مردم و علما معروف به «مقدس» و «مقدس اردبیلى» گردید .
2 - آشنایى با فلسفه
این مطلب از دقت و توجه در کتب و رسالههاى محقق و نیز وصف علما راجع به حضرت ایشان، که او را از حکما دانستهاند، به دست مىآید . او علوم معقول مثل فلسفه و کلام را نزد مولانا جمال الدین محمود که از شاگردان محقق جلال الدین دوانى بود، در شیراز گذراند .
برخى، کتاب مهم فقهى ایشان، مجمع الفائدة و البرهان را که در شرح ارشاد الاذهان الى احکام الایمان علامه حلى استبیشتر فلسفى مىدانند تا فقهى و عقیده دارند که این چنین شرحى از طریقه فقها خارج است . صاحب روضات الجنات، این داورى را غیر قابل توجه دانسته است . (17)
اگر چه این نحوه قضاوت از جانب بعضى در باره مهمترین کتاب ایشان، از عدالت و نیز ذوق به دور است، لیکن در عین حال دور از واقعیت نیست و طرح مباحث فلسفى در این کتاب، نشانگر تسلط محقق به مباحث فلسفى است .
از کتب فلسفى او شرح الهیات تجرید قوشچى و شرح الهیات شفاء ابن سینا را مىتوان نام برد .
3 - آشنایى با علم کلام
محقق، از متکلمان عصر خود نیز به شمار مىآمده و گفتیم که آن را نزد مولانا جمال الدین محمود شیرازى فرا گرفته است . آثار کلامى او مثل استیناس المعنویة، اصول دین، رساله اثبات واجب، رساله اثبات الامامة، رسالهاى راجع به این که افعال الله معلل به اغراض است، عقاید الاسلام، النص الجلی فی امامة مولانا علی علیه السلام، و نیز حدیقة الشیعة بیانگر مبرز بودن او در علم کلام است .
4 - آشنایى با علم هیئت و نجوم
محقق، علم هیئت و نجوم را نزد دایى خود مولى «الیاس» اردبیلى که از منجمان و ریاضىدانان عصر خود و مورد مراجعه عوام و خواص بوده، فرا گرفته است . محقق مباحثى را پیرامون قبله بعضى از بلاد ایران بخصوص خراسان آورده و تصحیح قبله شهرهاى ایران خاصه خراسان را که به دست محقق کرکى انجام گرفته زیر سؤال برده است . با مطالعه مباحث قبله در کتاب مجمع الفائدة والبرهان و نیز زبدة البیان و نگرشى عمیق که ایشان در مسائل مربوط به قبله دارد، بسیارى مطالب روشن مىشود . محقق، مباحث پردامنه فقهى - نجومى را کم فایده و بىارج دانسته و مىفرماید: «من مساله قبله را سهلترین امر ممکن مىدانم» . (18)
محقق، تقلید را در باب قبله تجویز کرده است . ما در فصل بعد به مطالب ایشان پیرامون قبله مىپردازیم .
5 - کثرت احتیاط و شدت ورع
محقق، علىرغم استنباطات قوى که در فقه داشت، زیاد، احتیاط به کار مىبرده است . محقق اردبیلى هنگامى که به کربلا مشرف مىشد، احتیاط کرده و جمع بین قصر و اتمام مىکرده; موارد ذیل با یک نگاه اجمالى از جلد اول کتاب مجمع الفائدة والبرهان محقق استقصا شده است:
«فانی اظن . . . على فهمی، اللهم لاتؤاخذنی بفهمی» ، (ص 70).
«و مع ذلک، ینبغی الاحتیاط التام، فان الطریق صعب و ظنی لایغنی من جوعی فکیف جوع غیری . فکذا فی جمیع الابواب مهما امکن سیما فی هذا الزمان» ، (ص 83).
«و اما الموصى به الذی اوصى به دائما، فهو الاحتیاط مهما امکن . . . فلا تنسى» ، (ص 99).
«و الاحتیاط طریق السلامة» ، (ص 104).
«و الاحتیاط واضح لو امکن; اذ ظنی لایغنی عن جوعی، فکیف عن جوع غیری» ، (ص 105).
«و الاحتیاط معلوم» ، (ص 106 و 107).
«و بالجملة، هذا الذی فهمته، اللهم لاتؤاخذنی بما فهمته و ان کنت مقصرا و کان باطلا فی الواقع; فان جودک و کرمک یسعنی و یجرانی و الحمدلله رب العالمین» ، (ص 125).
«و الاحتیاط جید» ، (ص 134).
«و هو الذی افهمه و الله یعلم» ، (ص 137).
«هذا ما فهمته فانا معذور» ، (ص 159).
«و الاحتیاط اولى ان امکن» ، (ص 203).
«هذا ما وصل الیه نظری القاصر» ، (ص 228).
«و احتط مهما امکن» ، (ص 302).
6 - سعه صدر و تواضع و فروتنى علمى او
علم و مسائل مربوط به علوم مختلف، جایگاهى حساس است . داشتن سعه صدر در مباحث علمى ضرورى است . در عنوان کردن مسائل، بىطرفى الزامى است و از سوى دیگر پرهیز از غرور نابجاى علمى لازم است . به عبارت دیگر، علم نباید حجاب اکبر انسان شود و به جاى شخصیت معنوى دادن به فرد، از او یک آدم مغرور بسازد .
در زندگى محقق بزرگوار، از غرور و پرخاش و تحکم خبرى نیست . محقق، در هنگام تصنیف شرح ارشاد، صفحات آن را بین شاگردانش، بالاخص شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک تقسیم مىکرد و از آنان درخواست مطالعه و اصلاح عبارات آن را مىکرد و معترف بود که بعضى از عبارات شرح ارشاد غیر فصیح است . این مطلب، مبین «مهذب بودن» و عدم غرور علمى اوست .
نیز در مباحثات علمى که رخ داده استسعه صدر و فروتنى خاص او را شاهدیم . قضیه مباحثه با شاگردش ملا عبدالله شوشترى و نیز ماجراى مباحثهاش با شیخ بهائى مشهور است .
او نمونه کامل تواضع علمى بود که درس و علم را فقط براى خدا مىخواند و نه براى خوشآمد خلق خدا، و باید که اینچنین کند علم با صاحب خود ورنه آن علم نیست که خود، نادانى است و جهل، بل جهل مرکب است . علم به سان همان درخت میوه است که هرچه پربارتر باشد و میوه برآن فزونتر باشد، درختخمیدهتر خواهد شد و عالم هر چه علمش بیش باشد باید از اخلاص و صمیمیت و صداقتبیشترى در آموختن و آموزش علم برخوردار باشد . در برخورد با متعلم و شاگرد، سعه صدر داشته باشد و در مباحثات و تدریس علوم از غرور علمى، که خود حجاب اکبر است و بسیار ناپسند، پرهیز کند . در این صورت است که او را باید «عالم» نامید .
7 - آمیختن درایت فقهى با قداست دینى
با وجود احتیاط و ورعى که در عمل به کار مىبرد و در زندگى اجتماعى او مشهود است و مشهورتر از آن است که به بیان درآید، وقتى به سلسله فتاوى ایشان نظر مىکنیم، مىبینیم که در بیان فتوا بسیار محققانه عمل مىکرد . روش شجاعانه محقق همراه با صفات قدسى او، به نوآموزان فقه مىآموزد که درک اجزاى شریعت محمدى، تنها در سایه فهم و شناخت روح دیانتبه دست مىآید .
محقق، تقوا را با درایت، و تقدس را با تحقیق آمیخته بود و در هر دو جناح علمى و تقوایى ممتاز بود . او با ایمانى استوار و دانشى گسترده و عمیق، تیزبینى و درایت فقهى را با قداست و تقواى الهى توام ساخته بود . او آمیزهاى شگفتبود . مجموعهاى از تقدس و تحقیق . آرى، او عشق و عقل را در یک منزل با هم فرود آورد . او بعد عرفانى و اخلاقى را با بعد فقهى و اصولى توامان کرده بود . عنوان او را اگر «مجتهد عارف» بنامیم، نکو گفتهایم .
8 - توجه به مردم و تفسیر شریعت، سازگار با زندگى اجتماعى مردم
با نگرش به مجموعه فتاواى محقق و سیر استدلالهاى ایشان، این نکته به دست مىآید که حضرت محقق، شریعت و احکام مبتنى بر آن را، سازگار و مطابق با زندگى اجتماعى مردم (به طورى که مستلزم عسر و حرج نباشد) تفسیر مىکرده است، به نحوى که در آنها، احساس تناقض و تضاد بین زندگى و دیندارى پدید نیاید . او تکالیف مردم را در قبال حضرت سبحان، عارى از مشقتها و عسر و حرجها مىدید .
تاکید ایشان بر لزوم حکم حاکم در اثبات حجر سفیه و اینکه تا قبل از حکم حاکم شرع مبنى بر محجور بودن سفیه از تصرفات، معامله با وى و تصرفات او صحیح و مجاز است، نمونهاى از نگرش عمیق محقق است . محقق در این زمینه مىنویسد:
اگر صرف سفاهت موجب ممنوعیت از تصرفات باشد، معاملات و ازدواجها مشکل خواهد بود; زیرا اکثر مردم یا وضعیت رشد عقلى آنان ناشناخته است و یا سفاهت آنان معلوم و یقینى است . (19)
همچنین حکم ایشان در عدم وجوب اعاده اعمال بر مخالفى که مستبصر شود - چرا که این، برایش تکلیف سخت و دشوار است - (20) کفایت علم اجمالى در صلح، (21) ماهیت نیت و آن را صرفا عمل با نیتخالصانه براى خدا دانستن بدور از هرگونه تفصیل، (22) حکم ایشان به استفاده از یکى از اطراف علم اجمالى در شرایطى که احتمال نجاست در هر یک مساوى با دیگرى باشد، (23) از دیگر نمونههاست . محقق، با این نگرش عمیق توانسته است در عین حفظ دین و مبانى آن و احکام مذهبى، زندگى دنیوى مردم و دیندارى آنان را سازگار کند و پندار غلط ناهمسازى دین و دنیا و تعارض این دو با هم را از بیخ و بن برکند .
ایشان، در باب قبله وسعت نظر دارند و آن را سهلترین امر ممکن دانسته و مىفرمایند:
معقول نیست که شارع چیزى را واجب کند و در آن دقت را لازم بشمرد و تقلید را در آن نادرست و ناروا بداند و از طرفى ریشه و اصل عبادات یعنى نماز را به آن منوط کند و ذبح حیوانات و دفن مردگان را به آن مشروط نماید و در عین حال، راهى علمى نشان ندهد و یا آن را به عهده علم هیات و نجوم واگذارد، دانشى که یک عمر بذل فرصت و تحصیل را مىطلبد . براستى چگونه مىتوان از نوبالغان و پیرزنان درمانده و بلکه اکثریت مردان و زنان، قبله را با آن دقت و تفصیل طلبید؟ (24)
محقق با این دید وسیع، تقلید در قبله را جایز مىداند .
ایشان در جاى دیگرى مىفرمایند:
کل من فعل ما هو فی نفس الامر . . . فانه یصح ما فعله، و کذا فی الاعتقادات . (25)
هر کس عملى را انجام دهد که حکم واقعى و نفس الامرى اوست . . . کار او صحیح است . و اعتقادات نیز چنین هستند .
9 - فروتنى در مقابل مردم و اهتمام به برآوردن حوایج آنان
بالا رفتن علم نباید منجر به بالانشینىها شود، بلکه باید منجر به تواضع بیشتر گردد و الا، آن علم نیست که کمال جهل است . علما باید نمونههاى اعلاى فروتنى و سخاوت باشند .
با مطالعه اجمالى، سیر زندگى محقق و وقایعى که در حیات او اتفاق افتاده است، تواضع خاص او نسبتبه مردم عادى که برخاسته از روح بلند و همت قدسى وى بود، دریافت مىشود .
ماجراى درخواستیکى از زوار حرم اباعبدالله علیه السلام که او را نمىشناخت، مبنى بر شستن لباسها در قبال اخذ وجه و قبول محقق بدون ناراحتى و شستن لباسها و تحویل آنها به آن زائر، و وقتى بعضى افراد، آن زائر را مذمت کردند، فرمود: «حقوق برادران مؤمن بیش از اینهاست» ، (26) و رد نکردن عطیه افراد، از نمونههاى خوبى است که نشانگر اوج همت او بود .
سخاوت، سیره انبیاى عظام و اولیاى کرام و معصومان و پیروان مکتب آنان است و ما، در زندگى محقق، او را از نظر بخشش و سخاوت، بسیار بلندنظر مىیابیم، به طورى که در مواقع حساس به داد مردم نیازمند مىرسیده، چنان که منقول است در ایام قحط سالى، خوراکىهاى موجود در منزل را، بین مستمندان و فقرا و مردم تقسیم مىکرد . نیز عمامه گرانبها و هدایایى که به او عرضه مىشد، به دیگران مىبخشید .
این نمونهها و بسیارى موارد دیگر، حاکى از روح قدسى اوست و چه زیبا گفته است صاحب روضات الجنات آنجا که او را در سخاوت به حاتم طائى تشبیه کرده است! (27)
10 - روش فقهى خاص
محقق، پایهگذار مکتب فقهى خاصى در فقه گردید . او در فقه روشى کاملا مستقل و مخصوص به خود داشت; گرچه در اساس فقه تحولى ایجاد نکرد، لیکن نوع نگرش او به منابع شناخت احکام و طرز استفاده او از قواعد فقهى و اصولى و نوع بهرهبردارى او از روایات شریفه، همراه با جرات و شجاعت او در بیان فتاوا، او را صاحب مکتب خاصى در فقه گردانید، به طورى که در دوره صفویه و پس از آن، گروهى از بهترین فقها را، پیرو روش فقهى خود کرد . محقق به آرا و انظار پیشینیان توجهى نمىکرد و تنها بر فکر و اجتهاد خود متکى بود . اجتهاد او تحلیلى و تدقیقى و تحقیقى بود . روایات را مورد تاکید بسیار قرار مىداد و در مواردى که اقوال فقهاى پیش از او با برخى روایات مخالف بود، تردیدى در رد نظریات آنان به خود راه نمىداد . روش استقلالى و آزادانه، موشکافىها، تدقیقها و شجاعت او مکتبش را ممتاز ساخت .
او فتاواى خود را مبتنى بر آیات شریفه قرآن مجید و روایات رسیده از ائمه معصومین صادر مىکرد و با اتکا بر اجتهاد خود و توجه به قواعد عمومى، بالاخص تاکید بر اصل شریعتسهله سمحه، به استنباط احکام واقعى الهى، در موضوعات مستحدثه مىپرداخت .
او محقق و مدقق بود و به نوشته برخى علما، در امور بدیهیه نیز شک مىکرد و به
تحقیق مىپرداخت . کتب فقهى او خاصه مجمع الفائدة والبرهان و زبدة البیان و کتب و رسالات دیگر فقهى او مثل رساله طهارت خمر، رساله در خراج، رسالهاى دیگر در حرمتخراج، رساله در صلاة و صوم، مناسک حج، تعلیقات بر خراجیه محقق کرکى، تعلیقات و حواشى بر قواعد علامه حلى، تعلیقات و حواشى بر تذکره علامه حلى، رساله در تحقیق آیه حیض و دیگر کتب و رسالههاى او، بیانگر روش فقهى اوست . آن که با کتب او آشنا و مانوس باشد به روش بحث فقهى او نیز پى خواهد برد .
11 - تاثیرگذارى بر سایر فقها
حوزه علمیه نجف به دست تواناى شیخ طوسى تاسیس گردید و با احیاى دوباره اجتهاد به وسیله ابن ادریس حلى و بعدها ظهور بزرگانى از مکتب فقهى شیخ طوسى همچون محقق حلى و علامه حلى، این حوزه از شکوفایى علمى خاصى برخوردار شد و محقق اردبیلى در چنین حوزهاى به تعلیم و تعلم پرداخت . در دوران صفویه، مرکزیت فقه و فقاهتبه حوزه علمیه اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه علمیه نجف به وسیله محقق اردبیلى و دیگر اکابر احیا شد که تا امروز نیز ادامه دارد . (28) در حقیقت، امتناع او از آمدن به ایران، على رغم اصرار فراوان شاهان صفوى، باعث احیاى حوزه نجف، در مقابل حوزه اصفهان گشت .
محقق اردبیلى، در حوزه علمیه نجف در زمره گوهرهاى درخشندهاى بود که به آن مرکز علمى بزرگ اسلامى، ارزش و اعتبار و روشنى مىبخشید . لیکن شعاع وجود محقق به آن حوزه محدود نگشت . بلکه آثار قلمى و شاگردان تربیتشده مکتبش، تدریجحضور او را در سایر حوزههاى علمى اسلامى نیز مجسم ساختند . او با به جا گذاشتن خدمات ارزنده و یادگارهاى قلمى و تربیتشاگردانى بزرگ، حق بزرگى برگردن دانش پژوهان دارد .
مکتب فقهى او در دوره صفویه، گروهى از بهترین فقها را پیرو خود ساخت . سید محمد عاملى صاحب مدارک، شیخ حسن عاملى صاحب معالم، ملا عبدالله شوشترى، محمد مؤمن سبزوارى، ملا محسن فیض کاشانى و علامه مجلسى از آن جملهاند . صاحب جواهر، از صاحب مدارک و سبزوارى و فیض (که روش آزادیخواهانه محقق را پسندیده و در فقه خود از روش او متاثر بودند) به عنوان «اتباع المقدس» یاد مىکند، چرا که روش متهورانه و آزادیخواهانه و بىاعتنایى آنان را به آرا و افکار پیشینیان نمىپسندید . (29)
ملا محسن فیض کاشانى که داراى مسلک اخبارى معتدلى بود، در فقه اخبارى خود، از روش فقهى محقق بهره مىجست و همانند او شجاعانه به بیان فتوا مىپرداخت . لذا مىبینیم که در بسیارى موارد که محقق با فقهاى پیشین شیعه اختلاف نظر دارد، او نیز مانند پیروان محقق بخصوص صاحب مدارک و محقق سبزوارى با وى هم فکر است .
علامه مجلسى نیز به آرا و بیانات محقق و شاگرد برومندش صاحب مدارک علاقهمند بوده و از آن دو در آثار خود بسیار نقل کرده است .
12 - ابداع اصل سهولت
اصل و قاعده سهولت از قواعد عام و کلیدى دین است وبازگو کننده روح دیانت و مذاق شریعت است . مبانى این اصل مهم در قرآن و روایات آمده است و اصولیان و فقهاى بزرگوار ما معمولا آن را ذکر نکردهاند و یا آن را تحت عنوان قاعده نفى حرج دانستهاند . در حالى که با یک نگاه دقیق، تفاوتهاى منطقى بین این قاعده و قاعده نفى حرج و دیگر قواعد مشابه آشکار مىشود .
با نگاهى اجمالى به قرآن کریم و روایات شریفه و احکام اسلامى، این اصل را رعایتشده مىبینیم که حکایت از منت الهى و لطف خاص او بر امت اسلام است .
حضرت محقق، عنایتخاصى به این اصل داشته است و باید او را مبدع این اصل دانست، به نحوى که مکرر در فتاواى خود، به این اصل استشهاد کرده است .
با توجه به کتب فقهى محقق و استدلالها و فتاواى ایشان، درمىیابیم که ایشان این قاعده عام و اصل قرآنى را در موارد متعدد و فراوان جزء مبانى فقهى خود قرار داده و برآن اساس به استنباط احکام الهى از منابع معتبر پرداخته و به صدور فتوا اقدام کرده است .
اینک به نمونههایى از فتاواى ایشان و استفاده و استشهاد به «اصالة السهولة» اشاره مىکنیم:
محقق به جواز تیمم در اول وقت فتوا داده است و پس از بیان استدلالهاى خود بر این مدعا مىفرماید:
گمان مىکنم رعایت تنگى وقت در جواز تیمم به دشوارى و مشقت مىانجامد، در حالى که شریعت اسلامى ما دیانتسهل و آسانگیرى است . (30)
نیز محقق قائل به طهارت آب استنجا و قابلیت مجدد آن براى تطهیر است . او پس از بیان ادله خود نوشته است:
دلیل بر این مدعا، اجماع و روایات است همچنین قانون نفى حرج و نیز اصل سهولت در قوانین شریعت . (31)
چنانکه قبلا گفتیم در مساله قبله با وسعت مشرب برخورد کرده و آن را سهلترین امر ممکن دانسته و دلیل آن را علاوه بر یک دسته آیات شریفه و روایات مبارکه، «شریعتسهله سمحه» مىداند . لذا به جواز تقلید در باب قبله حکم داده و فرموده است:
اصل اولى در قبله، اقتضاى سهولت آن را دارد، قاعده سهولت در احکام شرعى مقتضى آن است و نیز قاعده نفى حرج و مشقت که متکى به عقل و نقل است، حرج و مشقت را نفى مىکند . (32)
محقق، در مساله غسل جنابت در ماه رمضان قبل از طلوع فجر، بر وجوب آن - که فتواى مشهور فقها است - تردید وارد آورده است و پس از استدلالهایى در این زمینه، مىفرماید:
طبق مقتضاى اصل و اصل سهولتشریعت، بعید نیست که روایات غسل جنب قبل از طلوع سپیده دم را، به استحباب آن تفسیر کنیم . (33)
محقق در مساله حجر سفیه - که قبلا یاد شد - اثبات آن و ممنوعیت او از تصرفات و معاملات را بسته به حکم حاکم شرع مىداند، و شریعتسمحه و سهولت و آسانگیرى در شریعت اسلامى را از مؤیدات آن مىشمارد . (34)
نیز محقق معتقد است که پوست و دیگر اجزاى صغیره منفصل از انسان و حیوانات در حال حیات پاک است و بر این مدعا چنین استدلال مىکند:
دلیل، آن است که حکم به نجاست، مستلزم حرج و مشقت است که به حکم عقل و نقل منتفى است . همچنین اقتضاى قانون سهولت و تسامح در احکام شرعى، حکم به طهارت است . (35)
در عقد حواله، محقق معتقد به عدم لزوم ایجاب و قبول است و مىفرماید:
مؤید این دیدگاه، اصل برائت است و نیز این نکته که عقد حواله براساس ارفاق و تامین سهولت در زندگى مردمان تشریع شده است . بنابراین، احکام آن نیز متناسب با همان مبناى سهولتباید در نظر گرفته شود . (36)
در جاى دیگر، محقق در اطراف علم اجمالى در مواردى که دو ظرف در اختیار باشد و یقین به نجاستیکى از آن دو داشته باشیم (و مشهور برآنند که بایستى از هر دو ظرف پرهیز کرد)، معتقد است که مىتوان از یکى از آن دو استفاده کرد و مىفرماید:
و این دیدگاه موافق با قوانین عام دینى و هماهنگ با شریعتسهله اسلامى است . (37)
در نمونههاى یاد شده، محقق به اصل سهولت و شریعتسهله سمحه توجه کرده و مورد استشهاد قرار داده است . از این دست در آثار محقق بسیار مىتوان یافت .
نکته اینجاست که موارد مکرر یاد کرد شخصیت گرانقدرى چون محقق از این اصل - با آن همه احتیاط و شدت ورع که از او سراغ داریم، به نوعى که ضرب المثل قداست و تقوا گردید - باید درس آموز فقها باشد . شریعت محمدى سهله و سمحه است و نباید با سختگیرىها و تضییقات بسیار، کیفیت را فداى کمیت کرد . فلسفه تشریع احکام، امتحان اطاعتپذیرى بندگان است و باید به گونهاى باشد که بندگان بین اطاعت و دیندارى و انجام دادن تکالیف الهى، با زندگى دنیوى خود احساس تضاد و دوگانگى نکنند .
فقه، باید گرهگشا باشد و احکام فقهى باید از منابع اصیل آن و از اصول و قواعد عام و کلیدى که روح دین و مذاق شرع را نشان مىدهند، استخراج گردد . فقها باید در پرتو اصولى عام و فراگیرنده مثل اصل سهولت، قاعده نفى حرج، قاعده لاضرر و بسیارى قواعد و اصول دیگر، به استنباط احکام واقعى الهى بپردازند .
اصل سهولت، بیانگر تسهیل احکام شریعت است . قاعده نفى حرج، احکامى را که عسر و حرج و مشقت در آن است، نفى مىکند . قاعده لاضرر ولاضرار، مبین رفع کلى احکام ضررى است، در اسلام نه حکم حرجى است و نه حکم ضررى . ضرر و حرج را هم عقل نفى مىکند و هم شرع . روح اسلام با سختگیرىها و مشکل آفرینىها ناسازگار است .
این قواعد و دیگر قواعد فقهى و اصولى، مبین مذاق اصلى شریعت و روح کلى دیانتند . نادیده گرفتن آنها در استنباط، نتایج و پىآمدهاى ناخوشایندى به دنبال دارد و از آن جمله، بىروح شدن تکالیف شریعت، فدا شدن کیفیت در مقابل کمیت، احساس تناقض بین دیندارى و زندگى دنیوى مردم و در نتیجه گریز از دیندارى است .
از تاکیدهاى مکرر محقق و یادکردهاى متعدد ایشان و عنایت فوق العاده او در استشهاد به این اصل مهم، نمىتوان به آسانى گذشت و جا دارد که رهپویان وادى اجتهاد را، درسى باشد و فقها و مجتهدان را نکته و دقیقهاى .
13 - توجه او در نگارش آیات الاحکام به کنز العرفان فاضل مقداد
جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى معروف به فاضل مقداد، از علماى متقدم بر محقق و از اجله شاگردان شهید اول، کتاب نفیس و پربارى در آیات الاحکام قرآن به نام کنز العرفان فی فقه القرآن تالیف کرده است . مباحث این کتاب از نظم و ترتیب جالبى برخوردار است . محقق، کتاب زبدة البیان فی احکام القرآن خود را که به آیات الاحکام اردبیلى نیز معروف است، با توجه به کتاب ایشان به رشته تحریر درآورده است . در جاى جاى کتاب به نکات ادبى و دستورى خوبى اشاره کرده است .
او در بسیارى موارد، به رد نظریات فاضل مقداد و استدلالهاى او به آیات، پرداخته است . کسى که با هر دو کتاب مانوس باشد، بخوبى این مطلب را درمىیابد .
به عنوان نمونه در کتاب المکاسب «فی البحث عن الاکتساب بقول مطلق»
فاضل مقداد آیات 19 تا 21 سوره حجر، 9 اعراف، 168 بقره، 81 طه، 11 ق و 15 ملک را به عنوان استدلال بر اکتساب ذکر کرده است و توضیحات مفصلى در باره آنها داده است . (38) اما محقق در همان بحث، آیات 19 تا 21 حجر و 168 بقره را ذکر کرده و توضیحاتى داده است . سپس، دو آیه 81 طه و 11 ق را فقط عنوان کرده و گفته است که آیات دیگرى نیز هستند که دلالتبر اباحه اشیاء دارند و دخالتى حقیقى در کسب ندارند . محقق، از آوردن و توضیح آیات دیگرى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خوددارى ورزیده و فرموده است: «همین چند آیه را به خاطر تبعیت از سلف و بعضى فوائدى که داشت آوردیم; گرچه خصوصیتى براى کسب ندارند» . (39)
نیز در بحثشرکت، صاحب کنز العرفان به نقل از فاضل معاصر خود ابن المتوج بحرانى صاحب النهایة فی تفسیر خمسمائة آیة، آیات 69 انفال و 61 برائت و 11 نساء را آورده و آنها را دلیل بر حصول معناى شرکت مىداند . (40) محقق، همین سه آیه را به گفته خود تبعا للسلف آورده و در دو آیه اول کلا خدشه وارد مىکند و آیه سومى را ظاهر در حصول معناى شرکت مىداند، اما پس از آن مىفرماید:
حصول معناى شرکت احتیاج به دلیل ندارد، بلکه احکام شرکت نیازمند دلیل است . (41)
در بحث مضاربه و شفعه و اقرار (42) نیز محقق کلا در استدلال به آیاتى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خدشه وارد مىکند و مىگوید: آنها را به خاطر تبعیت از سلف مىآوردیم .
در بررسى اجمالى کتاب آیات الاحکام محقق، به نگرش عمیق و تیزبینى و ژرف کاوى ایشان در مباحث احکام، خاصه در مسائل مربوط به عقود، پى مىبریم .
14 - نوع تربیتشاگرد
گفتیم از عواملى که در شناختیک شخصیت تاثیر دارد، آثار آن فرد است و آثار اعم از بیانى و قلمى و شاگردان است . شاگردان عصارههاى علوم استادند .
محقق، در برخورد با شاگردان، سبک و شیوه خاصى داشته; به آنان میدان تفکر مىداده و آنها را در وادى تحقیق و تعلیم و تعلم مىپروریده است . تاثیر محقق در همه ابعاد علمى و عملى و اجتماعى بر شاگردانش، عیان و غیر محتاج به بیان است . او به شاگردانش درس علم و درس تقوا مىداد و بر روح و روان و تمام ابعاد زندگى شاگردان تاثیر مىگذاشت . شاگردان تربیتشده مکتب او، هر کدام همچون ستاره فروزانى در جاى جاى مراکز جهان اسلام، در جبل عامل و عراق و ایران و دیگر محافل علمى، به نورافشانى پرداختند .
آنگاه که سید محمد عاملى صاحب مدارک و شیخ حسن بن زین الدین صاحب معالم از جبل عامل به نجف نزد او آمدند و از ایشان درخواست کردند که فقط مباحث ضرورى در اجتهاد و استنباط احکام را بدیشان بیاموزد، محقق با خوشرویى قبول کرد و تنها مطالب ضرورى را که اجتهاد وابسته به آنها بود، به آنها تعلیم مىداد .
محقق به شاگردان مىگفت: زود باشد که آن دو به مقام اجتهاد برسند و کتبى تالیف کنند . شیخ حسن، معالم را نگاشت و سید محمد مدارک الاحکام را و آن دو کتاب در عراق در اختیار دیگر شاگردان محقق قرار گرفت .
آنگاه که مشغول تصنیف شرح ارشاد بود، اوراق آن را بین شاگردان مخصوصا شیخ حسن و سید محمد تقسیم مىکرد و درخواست نظر و اصلاح عبارات غیر فصیح آن را مىکرد و یا در مباحثه علمى با شاگردش ملا عبدالله شوشترى تواضع بسیار به کار مىبرد .
او در تعلیم به شاگردان تواضع به کار مىبرد، ادب علمى را رعایت مىکرد و تحکم در کار نبود . شاگردان او نمونههایى از خصیتبالاى علمى محققاند .
15 - عشق به مقام ولایت و دلبستگى به اهل بیت علیه السلام
مقام شامخ اهل بیت رسول الله صلى الله علیه وآله، به عنوان واسطههاى فیض الهى و وسایل تقرب به درگاه حق تعالى، از عظمت فوق العادهاى برخوردار است و رسول گرامى اسلام آنان را به همراه کتاب الهى براى امت اسلامى و در دیدى وسیعتر، جهانیان، به ودیعت نهاد و اجر زحمات خود را در راه برپایى دین شریف و هدایت مردمان، محبت و مودت به آل خود اعلام کرد . آنان معادن علوم الهى، که عین علماند .
علماى بزرگوار اسلام، دژهاى استوار اسلام و حاملان علوم اهل بیت عصمت و طهارتند . به مقام و اعتبار و قداست و کرامت والاى آن «اسوه» هاى انسانیت آگاهى بیشترى دارند و طبعا، در عشق به مقام اهل بیت و شیفتگى به مقام ولایت، آنان خود باید «اسوه» دیگر مردم باشند; چرا که علم و آگاهى بیشتر، عمل افزونتر را سبب است و شناخت و عرفان بیشتر، عشق عمیقتر را عامل، چه علم و عمل و عشق و عرفان از یک مقولهاند .
از صفات بازر محقق، شیفتگى او به مقام ولایت و دلبستگى ایشان به اهل بیت است .
16 - حفظ دین و کیان روحانیت و برخورد آمرانه با شاهان وقت
طبق نص صریح قرآن شریف، عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است و مؤمنان حق ندارند عزت الهى را با هیچ یک از مقامات و متاع دنیوى مبادله کنند . علما و دانشمندان به واسطه علم و فضل، بیشتر در معرض خطرند .
محقق، به هیچ وجه زیربار سلطه شاهان و حکام وقت نمىرفت و به گونهاى آمرانه با آنان برخورد مىکرد . گرچه شاهان صفوى در تجلیل و اکرام محقق کوتاهى نمىکردند و غیابا او را احترام مىکردند . نیز تاکید و اصرار فراوان بر، آمدن محقق به ایران داشتند، اما محقق توفیق مجاورت عتبات عالیات را از آمدن به ایران ترجیح مىداده و کمال ناراحتى را از آمدن به ایران ابراز مىداشته است . از دو مکاتبهاى که در دست است، تاثیر و نفوذ او بر سلاطین زمان مثل شاه عباس مشهور است .
البته در تاریخ، فقهاى بسیارى بودهاند که به شاهان وقت نزدیک شدهاند تا از کیان دین نگهبانى کنند . کار آنها در جاى خود قابل تقدیر است . بزرگانى چون محقق کرکى، شیخ بهایى، علامه مجلسى و بسیارى دیگر از این نمونهاند و نقش آنان در پیشبرد دین را نتوان انکار کرد در اینجا براى روشنتر شدن موضوع، اشارهاى گذرا به ساختار سیاسى جامعه صفوى و جایگاه علما در آن خواهیم کرد .
وضعیتسیاسى معاصر محقق اردبیلى
در دوران زندگى محقق، دو دولت در ممالک اسلامى حکومت مىکردند:
1 - دولتسنى مذهب ترکان عثمانى;
2 - دولتشیعى مذهب صفوى .
براى آشنایى بیشتر با دوران محقق، بهتر است وضعیتسیاسى آن دوران و حکامى که در آن عصر، زمام امور را به دست داشتند، را مرور کنیم . (43)
پس از حمله مغول و تیمور به ایران، آنان که قدرت مهاجرت داشتند، براى نجات از ستمگران، در جرگه اهل تصوف وارد شدند . ترکان تازه مسلمان نسبتبه روحانیان و بخصوص خاندان صفویه اظهار ارادت مىکردند و به کسانى که در حلقه ارادت شیخ صفى الدین اردبیلى وارد مىشدند، ظلم روا نمىداشتند . در نتیجه، گروه گروه مردم به خانقاه صفویه سر مىسپردند و نفوذ صفویه رواج یافت، به نحوى که در بغداد و سوریه و فلسطین و ترکستان و . . . نیز دستجاتى خود را
«صوفى صفوى» مىدانستند و به همین خاطر است که بعدها مىبینیم، شاه اسماعیل، جوان سیزده ساله بآسانى موفق مىشود تاج شاهنشاهى را بر سر نهد . زمینه این کار شگرف از دویستسال پیش فراهم آمده بود .
خاندان صفوى، نفوذ معنوى بسیارى داشتند و از فرمانى که احمد جلایر در دارالسلطنه تبریز به شیخ صدرالدین صفوى جد شاه اسماعیل و پسر شیخ صفى الدین اردبیلى که جد سلاطین صفوى است، نوشته است، مىتوان به نفوذ معنوى این خاندان پى برد . (44) شیخ صدرالدین داراى لقب «شیخ الاسلام» که لقب و عنوان بزرگى است، بوده است .
شاه اسماعیل اول، با برانداختن حکومت ملوک الطوایفى و ایجاد دولت واحد در ایران روش تسامح و همزیستى صوفیانه را در ترویج مذهب کنار گذاشت و مذهب شیعه را یگانه مذهب رسمى ایران شمرد و امر کرد که خطیبان و مؤذنان شهادت خاص شیعه یعنى «اشهد ان علیا ولی الله» و «حى على خیر العمل» که به منزله شعار شیعیان است، در فصول اذان و اقامه وارد کنند . (45) پس از او شاه تهماسب در 931 ق به حکومت پرداخت و پس از او اسماعیل میرزا و سلطان محمد خدابنده و سپس شاه عباس اول به ترتیب به سلطنت رسیدند .
شاه عباس اول از 996 ق رسما به تختسلطنت نشست، اما قبل از آن در امور مملکت مداخله مىکرد . جماعتى از امراى خراسان قرار سلطنت را براى شاهزاده عباس میرزا فرزند سلطان محمد دادند و در سنه 987 ق على قلى خان شاملو و مرشد قلى، از شاهزاده عباس میرزا براى رسیدن به سلطنتحمایت کردند تا اینکه در ششم ذى الحجه 996 ق شاه سلطان محمد، تاج سلطنت را به دستخود بر سر فرزند خود شاهزاده عباس میرزا نهاد و او را شاه عباس خطاب کرد و امر سلطنتبه طور رسمى بر او مستقر شد . پس معلوم مىشود که شاه عباس قبل از استمرار سلطنت نیز کارهاى سلطنتى به او ارجاع مىشده است . (46)
شاه عباس به تمایلات و افکار عمومى مردم توجه مىکرد و با القاب موافق نبود و خود را «بنده شاه ولایت عباس» و یا «کلب آستان على» مىخواند .
دوران زمامدارى شاه عباس که او را «کبیر» خوانند از 996 تا 1036 ق طول کشید .
ساختار جامعه صوفى را مىتوان به شکل هرمى توصیف کرد . در راس این هرم، شاه صفوى قرار دارد و در قاعده آن مردم عادى، شامل دهقانان مناطق روستایى، صنعتگران، دکانداران و تجار کوچک شهرها بودند . در میان هرم و بین شاه و مردم، اشرافیت کشورى و لشگرى و نیز مقامات روحانى قرار داشتند . (47)
به طور کلى، علما و مجتهدان در سلطنتشاهان صفوى از وضعیتخوبى برخوردار بودند . نفوذ معنوى بسیارى که در توده مردم داشتند به اضافه احترام شایستهاى که از جانب شاهان نسبتبه آنها ابراز مىشد، قدرت آنها و موقعیت آنان را برجسته کرده بود . توده مردم، حکومت واقعى را از آن مجتهدان به عنوان جانشینان برحق پیامبر و امام علیه السلام مى دانستند و پادشاهان را به عنوان مباشر و کارگزار آنها قلمداد مىکردند . (48) طبق شواهد تاریخى، علما و مجتهدان در زمان شاهان صفوى از قدرت قابل ملاحظهاى برخوردار بودهاندو در زمان برخى مثل شاه تهماسب قدرت آنها چشمگیر بوده است . (49) در عین حال که مجتهدان استقلال خود را از شاه در این دوره کاملا تثبیت کردند در ساختار سیاسى جامعه صفوى نیز داراى عناوین و مشاغلى گردیدند . با جستجو در متون تاریخى مربوط به عصر صفویه و نیز سفرنامههاى اروپایى، عناوین و مشاغل رسمى و غیررسمى زیر را مىتوان براى علما مشاهده کرد:
1 - صدر: مقدم بر سایر عناوین بود و در زمان شاه اسماعیل بهوجود آمد . کار رسیدگى به امور شرعى مطابق با فقه اسلام را بر عهده داشته و در امر قضاوت به فعالیت مىپرداخت . بعدها، با افزایش کارهاى ادارى و حکومتى و رسیدگى به امور موقوفات و قضا، ارزش اجتماعى صدر در حد یک مقام رسمى دربارى تنزل یافت . کمپفر در سفرنامه خود، صدر را شیخ اول روحانى در ایران و رئیس شریعت
و قوانین مىداند . (50) صدر خاصه و صدر عامه و صدرالممالک از تقسیمات صدر است که بنابر مشهور صدر خاصه به امور خاصه سلطنتى نظارت داشت و جانشین او را صدرالممالک مىگفتند . صدر عامه نیز املاک مردم و امر وصایا و ازدواج و طلاق را بر عهده داشت .
2 - شیخالاسلام: از عنوان شیخالاسلام یا آخوند در زمان شاه تهماسب استفاده شد و به محقق کرکى اطلاق گردید و باتوجه به رتبه والاى او در اجتهاد، عنوان «شیخ الاسلام» اهمیتبیشترى از صدر پیدا کرد . به نظر مىرسد که «صدر» موقعیت ادارى یافته بود و «شیخالاسلام» جنبه مذهبى و مقام افتا را دارا بود .
3 - مجتهد: پس از آن دو دسته، مجتهد به عنوان فرد برتر از تمام صاحبان مقامات عالى دینى شمرده مىشد .
4 - پیش نماز: در مساجد به فعالیت مىپرداختند و امام جماعت نیز خوانده مىشدند .
5 - قاضى: صاحب منصبى که مامور رسیدگى به دعاوى مدنى و شرعى است .
6 - قاضى عسکر: به احکام شرعى در مورد عساکر و لشکریان رسیدگى مىکرد و بعدها تنخواه مواجب قشون پس از مهر قاضى عسکر پرداخت مىشد .
7 - مدرس: مقامى روحانى که به امور تدریس اشتغال داشت .
8 - رئیسالعلماء: که بیشتر لقب است تا عنوان رسمى و غیررسمى .
9 - مفتى: به حل و فصل امور محوله و اظهار نظر مشورتى در امور قضاوت مىپرداخت و شاه او را نصب مىکرد .
10 - خلیفةالخلفاء: شاه او را در راس صوفیان مىگماشت، چرا که شاه عنوان مرشد کامل داشته است . خلیفة الخلفاء مسؤول رسیدگى به امور صوفیان بوده است .
اصولا علما و مجتهدان باید آنقدر به مسائل زمان و سیاسیات دوران احاطه داشته باشند، تا بتوانند تشخیص دهند که وظیفه آنان در حال حاضر چیست؟ از آنجا که
وظیفه اصلى آنان حفظ دین و کیان روحانیت است، به تناسب اوضاع و احوال و شرایط و محیط و زمان و مکان، برخوردهاى گونهگونى را مىطلبد . حال و هواى بعضى ازمنه همکارى نزدیک علما و امراى وقت را مىطلبد . در اینجا علماى دین باید با حفظ دین و حفظ قداست روحانیت، به همکارى با امرا بپردازند و تا آنجا که اساس دین و اساس روحانیت زیر سؤال نرود، براى پیشبرد دین، همکارى لازم را، مبذول دارند . سید مرتضى فقیه بزرگ و سید شریف رضى برادرش هر دو از کسانى بودهاند که در زمان خود، منصب دولتى نیز داشتهاند . بعد از ایشان شیخ طوسى با نزدیک شدن به خلیفه عباسى، کرسى درس و کلام را دارا بوده است . خواجه نصیرالدین طوسى نیز همین طور . علامه حلى نیز با نزدیک شدن به سلطان محمد خدابنده، او را مسلمان و شیعه ساخت . یا محقق کرکى با پذیرش دعوت شاهان صفوى و آمدن به ایران، شیخ الاسلام دربار صفوى شد . پس از او شیخ بهائى و علامه مجلسى منصب شیخ الاسلامى صفویه را دارا بودند . اینان هر کدام به تکلیف اجتهادى خود عمل کرده بودند و این نزدیکى به سلاطین زمان ضرورى بوده است، همچنان که تاریخ نشان داده است .
گاه نیز بنابه دلایلى عدم همکارى ضرورى است . در اینجا نیز علما و مجتهدان براساس تکالیف اجتهادى خود عمل کرده و از نزدیک شدن به حکام وقتخوددارى مىکنند و دلایل آن زیاد است . یا در صورت نزدیکى، اساس دین به خطر مىافتد یا روحانیت زیر سؤال مىرود یا ضرورتى در ارتباط و همکارى نزدیک دیده نمىشود و یا احتمال سوء استفاده حکام مىرود و صدها دلیل دیگر .
محقق بزرگوار، دلیل عدم پذیرش آمدن به ایران را، توفیق مجاورت عتبات عالیات مىدانست . اما از طرف دیگر جرات او را نیز با نامههایى که به برخى شاهان مىنوشت، نمىتوان ندیده گرفت . او خطاب به شاه عباس عباراتى را به کار مىبرد که بیانگر جرات اوست . برخورد آمرانه او و پشت پازدن به مال و مقام دنیوى و عدم هراس از قدرت بزرگ زمان و حفظ قدرت دینى علما و بسیارى جهات دیگر را نشانگر است . محقق، تکلیف خود را در همین کنارهگیرى مىدانست و عمر خود را صرف تعلیم و تدریس شاگردان و به جا گذاردن آثار بیانى و بنانى کرد .
پىنوشت:
1) لؤلؤة البحرین، ص 148 و 149 و 150 .
2) امل الآمل، ج 2 ، ص 23 .
3) جامع الرواة، ج 1 ، ص 61 ; امل الآمل، ج 2 ، ص 23 ; لؤلؤة البحرین، ص 149 به نقل از نقدالرجال .
4) مقابس الانوار، ص 15 .
5) روضات الجنات، ج ، ص 115 ; مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4 ، ص 242 .
6) اعیان الشیعه، ج ، ص 82 .
7) کتاب الاربعین، ص 5 .
8) بحار الانوار، ج 1 ، ص 42 ، مقدمه .
9) ریحانة الادب، ص 367 .
10) معارف الرجال، ص 53 .
11) مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 .
12) اعیان الشیعة، ص 81 به نقل از انوار نعمانیه .
13) هدیة الاحباب، ص 263 .
14) الکنى و الالقاب، ج 3 ، ص 166 .
15) مهدى موعود، ص 935 ، پاورقى .
16) تاریخ العلماء عبر العصور المختلفة، ص 33 .
17) روضات الجنات، ج 1 ، ص 120 .
18) مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 59 .
19) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 219 .
20) مجمع الفائدة، ج 3 ، ص 213 .
21) همان، ج 9 ، ص 339 .
22) همان، ج 1 ، ص 98 و 99 .
23) همان، ج 1 ، ص 282 .
24) همان، ج 2 ، ص 60 .
25) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 55 .
26) روضات الجنات، ج 1 ، ص 198 .
27) روضات الجنات، ج 1 ، ص 115 .
28) خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 502 .
29) زمین در فقه اسلامى، ج 1 ، ص 69 ; جواهر الکلام، ج 7 ، ص 343 .
30) مجمع الفائدة، ج 1 ، ص 225 .
31) همان، ج 1 ، ص 289 .
32) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 59 - 69 .
33) همان، ج 1 ، ص 71 .
34) همان، ج 9 ، ص 219 .
35) همان، ج 1 ، ص 305 .
36) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 317 .
37) همان، ج 1 ، ص 282 .
38) کنز العرفان، ج 2 ، ص 1 - 10 .
39) زبدة البیان، ص 361 - 365 .
40) کنز العرفان، ج 2 ، ص 73 - 74 .
41) زبدة البیان، ص 464 .
42) کنز العرفان، ج 2 ، ص 74 - 89 ; زبدة البیان، ص 464 - 467 .
43) جهت اطلاع بیشتر پیرامون اوضاع سیاسى معاصر محقق به کتب ذیل رجوع کنید:
تاریخ اجتماعى ایران، ج 2 ، ص 375 به بعد و ج 3 ص 480 ; تاریخ عثمانى، ج 2 ، ص 253 - 261 و 294 ; زندگانى شاه عباس اول، ج 1 و 2 ; تاریخ ایران، ج 2 ، ص 226 - 245 ; تاریخ ادبیات در ایران; تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز، فصل هفتم; احسن التواریخ ; تاریخ سلطانى از شیخ صفى تا شاه صفى; تاریخ کامل ایران، ص 407 به بعد; تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون; سیاحت نامه شاردن (دایرة المعارف تمدن ایران)، ژان شاردن; دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 2 ، ص 362 به بعد و ج 3 ، ص 416 به بعد; تاریخ سلاطین صفویه; تاریخ عالم آراى عباسى .
44) متن کامل این فرمان به نقل از مجله یادگار، س 1، ش 4، ص 27 به بعد در کتاب تاریخ اجتماعى ایران، ج 2، ص 376 آمده است .
45) شایان ذکر است که جمله «اشهد ان علیا ولی الله» جزو فصول اذان و اقامه نیست و هیچ یک از فقهاى عظام شیعه ذکر آن را واجب ندانستهاند، بلکه در ذکر آن قصد قربت را عنوان کردهاند . در آثار و تالیفات فریقین از قبیل کتب اربعه و صحاح سته و مؤلفات دیگر مورد اعتماد شیعه و سنى، اخبار و روایاتى است که بر ولایت على علیه السلام دلالت مىکند یا آن را تایید مىکند . در هر حال، اعتقاد به ولایت آن حضرت جزئى از ایمان به حساب مىآید که پس از شهادت به یگانگى خدا و پیامبرى محمد صلى الله علیه وآله به قصد قربت و براى تیمن و تبرک جمله «اشهد ان علیا ولی الله» گفته مىشود . بدون تردید، شیعه از ابتدا شهادت به ولایت على علیه السلام و تصریح به آن را یکى از عمدهترین شعارهاى خود قرار داده است . بنابراین، هر جا که شیعه قدرتى یافته، این شعار را علنى مىساخته است . اما اینکه در فصول اذان و اقامه نیز از ابتدا مطرح بوده استیا خیر؟ جاى تحقیق دقیق خالى است . اما جمله «حى على خیر العمل» جزو فصول اذان و اقامه است که خلیفه ثانى بدون دلیل آن را حذف کرد و به جاى آن «الصلاة خیر من النوم» را گذارد . فقهاى شیعه در اذان و اقامه، ذکر جمله «حى على خیر العمل» را واجب دانستهاند . جهت اطلاع بیشتر در خصوص شهادت به ولایت على علیه السلام رجوع کنید به: کلمات الاعلام حول الشهادة الثالثة، رضا استادى، چاپ شده در ده رساله .
46) فوائد الرضویة، ص 27 .
47) ایران عصر صفوى، ص 159 .
48) سیاحت نامه شاردن، ج 1 ، ص 127 - 149 .
49) از حکمى که شاه تهماسب صفوى به محقق کرکى به عنوان «شیخالاسلام» داده این مطلب بخوبى روشن است . رک: دین و سیاست در دوره صفوى، ص 407 تا411 فرمان شاه تهماسب در تعیین محقق کرکى به عنوان شیخالاسلام و معین کردن سیورغال [تیول و زمینى که پادشاه جهت معیشتبه ارباب استحقاق بخشد . لغتنامه دهخدا] براى وى و نیز فرمان دیگرى درباره لزوم اطاعت از محقق کرکى .
50) سفرنامه کمپفر، ص 121 .
محمد على برزنونى
هر کدام از فقها و علماى بزرگوار ما، در زندگى علمى خود داراى ویژگیهایى بودهاند; که به واسطه آن خصوصیات و ویژگیها از سایرین تمیز داده مىشوند .
شخصیت گرانقدر مورد بحث ما که نام او همچون خورشید بر تارک قداست و تحقیق، فروزان، و بىنیاز از توصیف و تعریف است، از خصایص و امتیازاتى برخوردار است که او را برجسته و ممتاز ساخته و در ردیف فقهاى صاحب مکتب قرار داده است .
در زیر به ویژگیهایى که حضرت محقق اردبیلى دارا بوده، اشارهاى گذرا مىکنیم;
اما پیش از آن، پارهاى از اقوال علما و بزرگان در باره ایشان را یادآور مىشویم:
اقوال علما در باره محقق
شیخ یوسف بن احمد بحرانى معروف به صاحب حدائق در کتاب خود لؤلؤة البحرین آورده است:
مولا احمد اردبیلى، عالم عامل، محقق مدقق، زاهد عابد و متورعى که در زهد و پرهیزکارى بىهمتا و داراى مقاماتى بوده و از او کراماتى نیز نقل شده است . . . و او که رحمتخدا بر او باد مجتهدى صرف بود همچون علامه حلى (رحمةالله علیه). (1)
شیخ حر عاملى مؤلف امل الآمل او را «عالم، فاضل، مدقق، عابد، موثق، پرهیزکار، عظیم الشان، جلیل القدر» خوانده است . (2)
سید مصطفى تفرشى در نقد الرجال خود آورده است:
موقعیت وى در جلالت و وثاقت و دیانت، مشهورتر از آن است که یادآورى شود، و شخصیت او والاتر از آن است که پرگار عبارت ما، حول محور او به گردش درآید . او متکلمى فقیه، عظیم الشان، جلیل القدر، رفیع المنزلة و در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر و عابدتر و متقىتر بوده است . (3)
صاحب مقابس الانوار شیخ اسدالله کاظمى، ذیل کسانى که از شهید ثانى روایت مىکنند، محقق را نام برده و تعبیرات ذیل را به کار برده است:
شیخ اجل، اکمل، افضل، اعلم، اوحد، اورع، اتقا، ازکا، ازهد، اسعد، فقیه، مفسر، متکلم، متبحر، بلند مرتبه، قوى برهان و . . . . (4)
صاحب روضات الجنات سید محمد باقر خوانسارى اصفهانى، مىنویسد:
احمد بن محمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى، عالمى فقیه و متکلمى صمدانى بود . مقام وثاقت و جلالت و فضل و کمال و زهد و دیانت و پرهیزکارى و امانتدارى او بالاتر از آن است که
در حوصله بیان ما باشد . مقدس اردبیلى در ذات قدسى و صفات ملکى، مانند شجاعت نبى و ولایت وصى و سخاوت حاتم طائى ضرب المثل بوده و کمتر عالمى از آن جهتبه پایه او مىرسیده است . (5)
علامه مجلسى ضمن شرح مشایخ حدیث ملا عبدالله حسین تسترى، محقق را «شیخ الطائفه» و «ازهد مردم» در زمان خود خوانده است . (6) و نیز در کتاب الاربعین در ذکر سلسله سند، محقق را «شیخ اعلم ازهد اورع اتقا» نامیده است . (7)
نیز مجلسى در مقدمه بحار الانوار مىگوید:
محقق اردبیلى در قداست نفس و زهد و فضل به مقام نهایى رسید . در میان متقدمان و متاخران علما، شخصیتبزرگى چون او سراغ ندارم . خداوند او را با ائمه طاهرین علیهم السلام یکجا گرد آورد . کتب او داراى بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . (8)
صاحب ریحانة الادب محمد على مدرس آورده است:
محقق، بسیار جلیل القدر و عظیم الشان، فقیه، عابد، متکلم، زاهد، محقق، مدقق، قدسى السمات، ملکوتى الصفات، در کلمات اجله به عالم ربانى موصوف، به مقدس و مقدس اردبیلى و محقق اردبیلى معروف، در زهد و ورع و تقوا و عبادت و وثاقتبىبدل، اورع و اتقا و اعبد و ازهد اهل زمان خود بود . کراماتى در کلمات اکابر بدو منسوب و به فرموده مجلسى در بحار و صاحب حدائق در لؤلؤة البحرین مقدس اردبیلى در فضل و زهد و ورع و تقوا به غایت رسیده و نظیر او در متقدمین و متاخرین مسموع نگردیده و کتابهاى او در نهایت دقت و تحقیق . و از کسانى مىباشد که به فیض ملاقات حضرت ولى عصر علیه السلام نایل و ملوک وقت در همه گونه تجلیلات وى اهتمام تمام داشتهاند . . . . وبالجمله، جلالت و عظمت و داراى مراتب اخلاقیه و علمیه و عملیه بودن مقدس و اهتمام او در قضاى حوائج مردمان، مشهور جهان و محتاج به اقامه شاهد و برهان نمىباشد . (9)
در معارف الرجال از شیخ محمد حزرالدین، در خصوص جناب محقق چنین مىخوانیم:
شیخ احمد بن محمد اردبیلى نجفى، مشهور به مقدس اردبیلى فردى موثق، عادل، محقق، فقیه و اصولى است . زهد و پارسایى و شایستگى او روشنتر از آن است که مخفى ماند . داراى رتبه بلند، منزلت رفیع و صاحب کرامات روشن بود . او فقیه نجف در زمان خود و بلکه فقیه امامیه در عصر خویش بود و جزو علماى برجسته امامیه به شمار مىرفت . (10)
محدث نورى در خاتمه مستدرک الوسائل خود آورده است:
عالم ربانى و فقیه محقق صمدانى، مولا احمد بن محمد اردبیلى که درخت علم و تحقیقاتش را انوار قدسى و زهد و خلوص و کرامات پوشانده است . (11)
سید نعمت الله جزائرى در الانوار النعمانیة مىنویسد:
مولا احمد اردبیلى عطرالله ضریحه، رتبه بلندى در علم داشت و در زهد و تقوى و پرهیزگارى به بالاترین درجه خود رسید . (12)
محدث قمى نیز آورده است:
شیخ اجل، عالم ربانى و محقق فقیه صمدانى ملا احمد بن محمد اردبیلى نجفى که در ورع و تقوا و زهد و قدس به مرتبهاى رسید که توصیف نشود و به او مثل زده شود . (13)
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت، مشهورتر از آن است که قلم به آن احاطه یابد و یا به رشته تحریر درآید . عالمى متکلم، فقیهى عظیم الشان، جلیل القدر . داراى منزلتى رفیع، پرهیزکارترین افراد زمانه خود و عابدترین و با تقواترین آنها بود . (14)
آقاى على دوانى نوشته است:
ملا احمد اردبیلى نجفى در میان فقها و دانشمندان معروف به محقق اردبیلى و نزد عموم مشهور به مقدس اردبیلى است و از مشاهیر فقها و محققین دانشمندان ماست . در فقه و اصول و حکمت و کلام، استاد مبرز و در زهد و قدس و تقوا، یگانه روزگار بوده است . (15)
آقاى محمد رضا حکیمى در تاریخ العلماء عبرالعصور المختلفة مىنویسد:
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت مشهورتر از آن است که ما به آن برسیم و یا به وصف درآوریم . چگونه این کار ممکن است، در حالى که قداست ذات و ملکوتى بودن صفاتش از مواردى است که در عالم بدان مثال زنند همانند اخلاق ذاتى نکوى پیامبر و شجاعت وصى پیامبر و بخشندگى حاتم طائى . (16)
با توجه به اقوالى که از علماى بزرگ و شرح حال نویسان در خصوص محقق آوردیم، روش مىشود که شخصیت ایشان از نمونههاى بارز و والا و نادر انسانى است و به قول شاعر:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتى چو تو فرزند بزاید
نگاهى به زندگى این رادمرد فرزانه و وقایع و کراماتى که از ایشان نقل کردهاند و نیز نظر به کتب و رسائل علمى - تحقیقى آن بزرگوار، گویاى این حقیقت است که محقق در عین حال که ضرب المثل زهد و پرهیزکارى و تقواست، نیز، از محققان و فحول علما و فقهاى شیعه است . او، هم «مقدس» است و هم «محقق» و به عبارت دیگر در دو سنگر علم و فضل و قدس یعنى تحقیق و تقدس مبارز بوده است .
حال به بیان پارهاى از ویژگیهاى ایشان مىپردازیم:
1 - زهد و تقواى بسیار
تقوا معیار کرامت و شخصیت انسان و ارج و قرب او در پیشگاه ذات اقدس اله و نیز بهترین زاد و توشه براى راه صعب العبور قیامت و عامل روشنایى دل و سبب بهرهمندى از قوه تمییز و فرقان حق و باطل است . جناب محقق نیز به تمام معنى، متقى بود . او فقیهى پارسا، نمونهاى بارز از تقوا و ورع، مجسمهاى از زهد به معناى واقعى آن و مثالى از ترک دنیا و خدمتبه مردم است . او در زهد و ورع و تقوا
و عبادت به آخرین درجه رسیده و بىبدل و مانند بود . در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر، عابدتر و متقىتر بوده است . او، عظیمالشان و داراى جلالت قدر و منزلت رفیع بود . او ضرب المثل تقوا و قداست، است . مثل او در میان متقدمان و متاخران شنیده نشده است، به نحوى که از کثرت زهد و تقوا و ورع در میان مردم و علما معروف به «مقدس» و «مقدس اردبیلى» گردید .
2 - آشنایى با فلسفه
این مطلب از دقت و توجه در کتب و رسالههاى محقق و نیز وصف علما راجع به حضرت ایشان، که او را از حکما دانستهاند، به دست مىآید . او علوم معقول مثل فلسفه و کلام را نزد مولانا جمال الدین محمود که از شاگردان محقق جلال الدین دوانى بود، در شیراز گذراند .
برخى، کتاب مهم فقهى ایشان، مجمع الفائدة و البرهان را که در شرح ارشاد الاذهان الى احکام الایمان علامه حلى استبیشتر فلسفى مىدانند تا فقهى و عقیده دارند که این چنین شرحى از طریقه فقها خارج است . صاحب روضات الجنات، این داورى را غیر قابل توجه دانسته است . (17)
اگر چه این نحوه قضاوت از جانب بعضى در باره مهمترین کتاب ایشان، از عدالت و نیز ذوق به دور است، لیکن در عین حال دور از واقعیت نیست و طرح مباحث فلسفى در این کتاب، نشانگر تسلط محقق به مباحث فلسفى است .
از کتب فلسفى او شرح الهیات تجرید قوشچى و شرح الهیات شفاء ابن سینا را مىتوان نام برد .
3 - آشنایى با علم کلام
محقق، از متکلمان عصر خود نیز به شمار مىآمده و گفتیم که آن را نزد مولانا جمال الدین محمود شیرازى فرا گرفته است . آثار کلامى او مثل استیناس المعنویة، اصول دین، رساله اثبات واجب، رساله اثبات الامامة، رسالهاى راجع به این که افعال الله معلل به اغراض است، عقاید الاسلام، النص الجلی فی امامة مولانا علی علیه السلام، و نیز حدیقة الشیعة بیانگر مبرز بودن او در علم کلام است .
4 - آشنایى با علم هیئت و نجوم
محقق، علم هیئت و نجوم را نزد دایى خود مولى «الیاس» اردبیلى که از منجمان و ریاضىدانان عصر خود و مورد مراجعه عوام و خواص بوده، فرا گرفته است . محقق مباحثى را پیرامون قبله بعضى از بلاد ایران بخصوص خراسان آورده و تصحیح قبله شهرهاى ایران خاصه خراسان را که به دست محقق کرکى انجام گرفته زیر سؤال برده است . با مطالعه مباحث قبله در کتاب مجمع الفائدة والبرهان و نیز زبدة البیان و نگرشى عمیق که ایشان در مسائل مربوط به قبله دارد، بسیارى مطالب روشن مىشود . محقق، مباحث پردامنه فقهى - نجومى را کم فایده و بىارج دانسته و مىفرماید: «من مساله قبله را سهلترین امر ممکن مىدانم» . (18)
محقق، تقلید را در باب قبله تجویز کرده است . ما در فصل بعد به مطالب ایشان پیرامون قبله مىپردازیم .
5 - کثرت احتیاط و شدت ورع
محقق، علىرغم استنباطات قوى که در فقه داشت، زیاد، احتیاط به کار مىبرده است . محقق اردبیلى هنگامى که به کربلا مشرف مىشد، احتیاط کرده و جمع بین قصر و اتمام مىکرده; موارد ذیل با یک نگاه اجمالى از جلد اول کتاب مجمع الفائدة والبرهان محقق استقصا شده است:
«فانی اظن . . . على فهمی، اللهم لاتؤاخذنی بفهمی» ، (ص 70).
«و مع ذلک، ینبغی الاحتیاط التام، فان الطریق صعب و ظنی لایغنی من جوعی فکیف جوع غیری . فکذا فی جمیع الابواب مهما امکن سیما فی هذا الزمان» ، (ص 83).
«و اما الموصى به الذی اوصى به دائما، فهو الاحتیاط مهما امکن . . . فلا تنسى» ، (ص 99).
«و الاحتیاط طریق السلامة» ، (ص 104).
«و الاحتیاط واضح لو امکن; اذ ظنی لایغنی عن جوعی، فکیف عن جوع غیری» ، (ص 105).
«و الاحتیاط معلوم» ، (ص 106 و 107).
«و بالجملة، هذا الذی فهمته، اللهم لاتؤاخذنی بما فهمته و ان کنت مقصرا و کان باطلا فی الواقع; فان جودک و کرمک یسعنی و یجرانی و الحمدلله رب العالمین» ، (ص 125).
«و الاحتیاط جید» ، (ص 134).
«و هو الذی افهمه و الله یعلم» ، (ص 137).
«هذا ما فهمته فانا معذور» ، (ص 159).
«و الاحتیاط اولى ان امکن» ، (ص 203).
«هذا ما وصل الیه نظری القاصر» ، (ص 228).
«و احتط مهما امکن» ، (ص 302).
6 - سعه صدر و تواضع و فروتنى علمى او
علم و مسائل مربوط به علوم مختلف، جایگاهى حساس است . داشتن سعه صدر در مباحث علمى ضرورى است . در عنوان کردن مسائل، بىطرفى الزامى است و از سوى دیگر پرهیز از غرور نابجاى علمى لازم است . به عبارت دیگر، علم نباید حجاب اکبر انسان شود و به جاى شخصیت معنوى دادن به فرد، از او یک آدم مغرور بسازد .
در زندگى محقق بزرگوار، از غرور و پرخاش و تحکم خبرى نیست . محقق، در هنگام تصنیف شرح ارشاد، صفحات آن را بین شاگردانش، بالاخص شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک تقسیم مىکرد و از آنان درخواست مطالعه و اصلاح عبارات آن را مىکرد و معترف بود که بعضى از عبارات شرح ارشاد غیر فصیح است . این مطلب، مبین «مهذب بودن» و عدم غرور علمى اوست .
نیز در مباحثات علمى که رخ داده استسعه صدر و فروتنى خاص او را شاهدیم . قضیه مباحثه با شاگردش ملا عبدالله شوشترى و نیز ماجراى مباحثهاش با شیخ بهائى مشهور است .
او نمونه کامل تواضع علمى بود که درس و علم را فقط براى خدا مىخواند و نه براى خوشآمد خلق خدا، و باید که اینچنین کند علم با صاحب خود ورنه آن علم نیست که خود، نادانى است و جهل، بل جهل مرکب است . علم به سان همان درخت میوه است که هرچه پربارتر باشد و میوه برآن فزونتر باشد، درختخمیدهتر خواهد شد و عالم هر چه علمش بیش باشد باید از اخلاص و صمیمیت و صداقتبیشترى در آموختن و آموزش علم برخوردار باشد . در برخورد با متعلم و شاگرد، سعه صدر داشته باشد و در مباحثات و تدریس علوم از غرور علمى، که خود حجاب اکبر است و بسیار ناپسند، پرهیز کند . در این صورت است که او را باید «عالم» نامید .
7 - آمیختن درایت فقهى با قداست دینى
با وجود احتیاط و ورعى که در عمل به کار مىبرد و در زندگى اجتماعى او مشهود است و مشهورتر از آن است که به بیان درآید، وقتى به سلسله فتاوى ایشان نظر مىکنیم، مىبینیم که در بیان فتوا بسیار محققانه عمل مىکرد . روش شجاعانه محقق همراه با صفات قدسى او، به نوآموزان فقه مىآموزد که درک اجزاى شریعت محمدى، تنها در سایه فهم و شناخت روح دیانتبه دست مىآید .
محقق، تقوا را با درایت، و تقدس را با تحقیق آمیخته بود و در هر دو جناح علمى و تقوایى ممتاز بود . او با ایمانى استوار و دانشى گسترده و عمیق، تیزبینى و درایت فقهى را با قداست و تقواى الهى توام ساخته بود . او آمیزهاى شگفتبود . مجموعهاى از تقدس و تحقیق . آرى، او عشق و عقل را در یک منزل با هم فرود آورد . او بعد عرفانى و اخلاقى را با بعد فقهى و اصولى توامان کرده بود . عنوان او را اگر «مجتهد عارف» بنامیم، نکو گفتهایم .
8 - توجه به مردم و تفسیر شریعت، سازگار با زندگى اجتماعى مردم
با نگرش به مجموعه فتاواى محقق و سیر استدلالهاى ایشان، این نکته به دست مىآید که حضرت محقق، شریعت و احکام مبتنى بر آن را، سازگار و مطابق با زندگى اجتماعى مردم (به طورى که مستلزم عسر و حرج نباشد) تفسیر مىکرده است، به نحوى که در آنها، احساس تناقض و تضاد بین زندگى و دیندارى پدید نیاید . او تکالیف مردم را در قبال حضرت سبحان، عارى از مشقتها و عسر و حرجها مىدید .
تاکید ایشان بر لزوم حکم حاکم در اثبات حجر سفیه و اینکه تا قبل از حکم حاکم شرع مبنى بر محجور بودن سفیه از تصرفات، معامله با وى و تصرفات او صحیح و مجاز است، نمونهاى از نگرش عمیق محقق است . محقق در این زمینه مىنویسد:
اگر صرف سفاهت موجب ممنوعیت از تصرفات باشد، معاملات و ازدواجها مشکل خواهد بود; زیرا اکثر مردم یا وضعیت رشد عقلى آنان ناشناخته است و یا سفاهت آنان معلوم و یقینى است . (19)
همچنین حکم ایشان در عدم وجوب اعاده اعمال بر مخالفى که مستبصر شود - چرا که این، برایش تکلیف سخت و دشوار است - (20) کفایت علم اجمالى در صلح، (21) ماهیت نیت و آن را صرفا عمل با نیتخالصانه براى خدا دانستن بدور از هرگونه تفصیل، (22) حکم ایشان به استفاده از یکى از اطراف علم اجمالى در شرایطى که احتمال نجاست در هر یک مساوى با دیگرى باشد، (23) از دیگر نمونههاست . محقق، با این نگرش عمیق توانسته است در عین حفظ دین و مبانى آن و احکام مذهبى، زندگى دنیوى مردم و دیندارى آنان را سازگار کند و پندار غلط ناهمسازى دین و دنیا و تعارض این دو با هم را از بیخ و بن برکند .
ایشان، در باب قبله وسعت نظر دارند و آن را سهلترین امر ممکن دانسته و مىفرمایند:
معقول نیست که شارع چیزى را واجب کند و در آن دقت را لازم بشمرد و تقلید را در آن نادرست و ناروا بداند و از طرفى ریشه و اصل عبادات یعنى نماز را به آن منوط کند و ذبح حیوانات و دفن مردگان را به آن مشروط نماید و در عین حال، راهى علمى نشان ندهد و یا آن را به عهده علم هیات و نجوم واگذارد، دانشى که یک عمر بذل فرصت و تحصیل را مىطلبد . براستى چگونه مىتوان از نوبالغان و پیرزنان درمانده و بلکه اکثریت مردان و زنان، قبله را با آن دقت و تفصیل طلبید؟ (24)
محقق با این دید وسیع، تقلید در قبله را جایز مىداند .
ایشان در جاى دیگرى مىفرمایند:
کل من فعل ما هو فی نفس الامر . . . فانه یصح ما فعله، و کذا فی الاعتقادات . (25)
هر کس عملى را انجام دهد که حکم واقعى و نفس الامرى اوست . . . کار او صحیح است . و اعتقادات نیز چنین هستند .
9 - فروتنى در مقابل مردم و اهتمام به برآوردن حوایج آنان
بالا رفتن علم نباید منجر به بالانشینىها شود، بلکه باید منجر به تواضع بیشتر گردد و الا، آن علم نیست که کمال جهل است . علما باید نمونههاى اعلاى فروتنى و سخاوت باشند .
با مطالعه اجمالى، سیر زندگى محقق و وقایعى که در حیات او اتفاق افتاده است، تواضع خاص او نسبتبه مردم عادى که برخاسته از روح بلند و همت قدسى وى بود، دریافت مىشود .
ماجراى درخواستیکى از زوار حرم اباعبدالله علیه السلام که او را نمىشناخت، مبنى بر شستن لباسها در قبال اخذ وجه و قبول محقق بدون ناراحتى و شستن لباسها و تحویل آنها به آن زائر، و وقتى بعضى افراد، آن زائر را مذمت کردند، فرمود: «حقوق برادران مؤمن بیش از اینهاست» ، (26) و رد نکردن عطیه افراد، از نمونههاى خوبى است که نشانگر اوج همت او بود .
سخاوت، سیره انبیاى عظام و اولیاى کرام و معصومان و پیروان مکتب آنان است و ما، در زندگى محقق، او را از نظر بخشش و سخاوت، بسیار بلندنظر مىیابیم، به طورى که در مواقع حساس به داد مردم نیازمند مىرسیده، چنان که منقول است در ایام قحط سالى، خوراکىهاى موجود در منزل را، بین مستمندان و فقرا و مردم تقسیم مىکرد . نیز عمامه گرانبها و هدایایى که به او عرضه مىشد، به دیگران مىبخشید .
این نمونهها و بسیارى موارد دیگر، حاکى از روح قدسى اوست و چه زیبا گفته است صاحب روضات الجنات آنجا که او را در سخاوت به حاتم طائى تشبیه کرده است! (27)
10 - روش فقهى خاص
محقق، پایهگذار مکتب فقهى خاصى در فقه گردید . او در فقه روشى کاملا مستقل و مخصوص به خود داشت; گرچه در اساس فقه تحولى ایجاد نکرد، لیکن نوع نگرش او به منابع شناخت احکام و طرز استفاده او از قواعد فقهى و اصولى و نوع بهرهبردارى او از روایات شریفه، همراه با جرات و شجاعت او در بیان فتاوا، او را صاحب مکتب خاصى در فقه گردانید، به طورى که در دوره صفویه و پس از آن، گروهى از بهترین فقها را، پیرو روش فقهى خود کرد . محقق به آرا و انظار پیشینیان توجهى نمىکرد و تنها بر فکر و اجتهاد خود متکى بود . اجتهاد او تحلیلى و تدقیقى و تحقیقى بود . روایات را مورد تاکید بسیار قرار مىداد و در مواردى که اقوال فقهاى پیش از او با برخى روایات مخالف بود، تردیدى در رد نظریات آنان به خود راه نمىداد . روش استقلالى و آزادانه، موشکافىها، تدقیقها و شجاعت او مکتبش را ممتاز ساخت .
او فتاواى خود را مبتنى بر آیات شریفه قرآن مجید و روایات رسیده از ائمه معصومین صادر مىکرد و با اتکا بر اجتهاد خود و توجه به قواعد عمومى، بالاخص تاکید بر اصل شریعتسهله سمحه، به استنباط احکام واقعى الهى، در موضوعات مستحدثه مىپرداخت .
او محقق و مدقق بود و به نوشته برخى علما، در امور بدیهیه نیز شک مىکرد و به
تحقیق مىپرداخت . کتب فقهى او خاصه مجمع الفائدة والبرهان و زبدة البیان و کتب و رسالات دیگر فقهى او مثل رساله طهارت خمر، رساله در خراج، رسالهاى دیگر در حرمتخراج، رساله در صلاة و صوم، مناسک حج، تعلیقات بر خراجیه محقق کرکى، تعلیقات و حواشى بر قواعد علامه حلى، تعلیقات و حواشى بر تذکره علامه حلى، رساله در تحقیق آیه حیض و دیگر کتب و رسالههاى او، بیانگر روش فقهى اوست . آن که با کتب او آشنا و مانوس باشد به روش بحث فقهى او نیز پى خواهد برد .
11 - تاثیرگذارى بر سایر فقها
حوزه علمیه نجف به دست تواناى شیخ طوسى تاسیس گردید و با احیاى دوباره اجتهاد به وسیله ابن ادریس حلى و بعدها ظهور بزرگانى از مکتب فقهى شیخ طوسى همچون محقق حلى و علامه حلى، این حوزه از شکوفایى علمى خاصى برخوردار شد و محقق اردبیلى در چنین حوزهاى به تعلیم و تعلم پرداخت . در دوران صفویه، مرکزیت فقه و فقاهتبه حوزه علمیه اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه علمیه نجف به وسیله محقق اردبیلى و دیگر اکابر احیا شد که تا امروز نیز ادامه دارد . (28) در حقیقت، امتناع او از آمدن به ایران، على رغم اصرار فراوان شاهان صفوى، باعث احیاى حوزه نجف، در مقابل حوزه اصفهان گشت .
محقق اردبیلى، در حوزه علمیه نجف در زمره گوهرهاى درخشندهاى بود که به آن مرکز علمى بزرگ اسلامى، ارزش و اعتبار و روشنى مىبخشید . لیکن شعاع وجود محقق به آن حوزه محدود نگشت . بلکه آثار قلمى و شاگردان تربیتشده مکتبش، تدریجحضور او را در سایر حوزههاى علمى اسلامى نیز مجسم ساختند . او با به جا گذاشتن خدمات ارزنده و یادگارهاى قلمى و تربیتشاگردانى بزرگ، حق بزرگى برگردن دانش پژوهان دارد .
مکتب فقهى او در دوره صفویه، گروهى از بهترین فقها را پیرو خود ساخت . سید محمد عاملى صاحب مدارک، شیخ حسن عاملى صاحب معالم، ملا عبدالله شوشترى، محمد مؤمن سبزوارى، ملا محسن فیض کاشانى و علامه مجلسى از آن جملهاند . صاحب جواهر، از صاحب مدارک و سبزوارى و فیض (که روش آزادیخواهانه محقق را پسندیده و در فقه خود از روش او متاثر بودند) به عنوان «اتباع المقدس» یاد مىکند، چرا که روش متهورانه و آزادیخواهانه و بىاعتنایى آنان را به آرا و افکار پیشینیان نمىپسندید . (29)
ملا محسن فیض کاشانى که داراى مسلک اخبارى معتدلى بود، در فقه اخبارى خود، از روش فقهى محقق بهره مىجست و همانند او شجاعانه به بیان فتوا مىپرداخت . لذا مىبینیم که در بسیارى موارد که محقق با فقهاى پیشین شیعه اختلاف نظر دارد، او نیز مانند پیروان محقق بخصوص صاحب مدارک و محقق سبزوارى با وى هم فکر است .
علامه مجلسى نیز به آرا و بیانات محقق و شاگرد برومندش صاحب مدارک علاقهمند بوده و از آن دو در آثار خود بسیار نقل کرده است .
12 - ابداع اصل سهولت
اصل و قاعده سهولت از قواعد عام و کلیدى دین است وبازگو کننده روح دیانت و مذاق شریعت است . مبانى این اصل مهم در قرآن و روایات آمده است و اصولیان و فقهاى بزرگوار ما معمولا آن را ذکر نکردهاند و یا آن را تحت عنوان قاعده نفى حرج دانستهاند . در حالى که با یک نگاه دقیق، تفاوتهاى منطقى بین این قاعده و قاعده نفى حرج و دیگر قواعد مشابه آشکار مىشود .
با نگاهى اجمالى به قرآن کریم و روایات شریفه و احکام اسلامى، این اصل را رعایتشده مىبینیم که حکایت از منت الهى و لطف خاص او بر امت اسلام است .
حضرت محقق، عنایتخاصى به این اصل داشته است و باید او را مبدع این اصل دانست، به نحوى که مکرر در فتاواى خود، به این اصل استشهاد کرده است .
با توجه به کتب فقهى محقق و استدلالها و فتاواى ایشان، درمىیابیم که ایشان این قاعده عام و اصل قرآنى را در موارد متعدد و فراوان جزء مبانى فقهى خود قرار داده و برآن اساس به استنباط احکام الهى از منابع معتبر پرداخته و به صدور فتوا اقدام کرده است .
اینک به نمونههایى از فتاواى ایشان و استفاده و استشهاد به «اصالة السهولة» اشاره مىکنیم:
محقق به جواز تیمم در اول وقت فتوا داده است و پس از بیان استدلالهاى خود بر این مدعا مىفرماید:
گمان مىکنم رعایت تنگى وقت در جواز تیمم به دشوارى و مشقت مىانجامد، در حالى که شریعت اسلامى ما دیانتسهل و آسانگیرى است . (30)
نیز محقق قائل به طهارت آب استنجا و قابلیت مجدد آن براى تطهیر است . او پس از بیان ادله خود نوشته است:
دلیل بر این مدعا، اجماع و روایات است همچنین قانون نفى حرج و نیز اصل سهولت در قوانین شریعت . (31)
چنانکه قبلا گفتیم در مساله قبله با وسعت مشرب برخورد کرده و آن را سهلترین امر ممکن دانسته و دلیل آن را علاوه بر یک دسته آیات شریفه و روایات مبارکه، «شریعتسهله سمحه» مىداند . لذا به جواز تقلید در باب قبله حکم داده و فرموده است:
اصل اولى در قبله، اقتضاى سهولت آن را دارد، قاعده سهولت در احکام شرعى مقتضى آن است و نیز قاعده نفى حرج و مشقت که متکى به عقل و نقل است، حرج و مشقت را نفى مىکند . (32)
محقق، در مساله غسل جنابت در ماه رمضان قبل از طلوع فجر، بر وجوب آن - که فتواى مشهور فقها است - تردید وارد آورده است و پس از استدلالهایى در این زمینه، مىفرماید:
طبق مقتضاى اصل و اصل سهولتشریعت، بعید نیست که روایات غسل جنب قبل از طلوع سپیده دم را، به استحباب آن تفسیر کنیم . (33)
محقق در مساله حجر سفیه - که قبلا یاد شد - اثبات آن و ممنوعیت او از تصرفات و معاملات را بسته به حکم حاکم شرع مىداند، و شریعتسمحه و سهولت و آسانگیرى در شریعت اسلامى را از مؤیدات آن مىشمارد . (34)
نیز محقق معتقد است که پوست و دیگر اجزاى صغیره منفصل از انسان و حیوانات در حال حیات پاک است و بر این مدعا چنین استدلال مىکند:
دلیل، آن است که حکم به نجاست، مستلزم حرج و مشقت است که به حکم عقل و نقل منتفى است . همچنین اقتضاى قانون سهولت و تسامح در احکام شرعى، حکم به طهارت است . (35)
در عقد حواله، محقق معتقد به عدم لزوم ایجاب و قبول است و مىفرماید:
مؤید این دیدگاه، اصل برائت است و نیز این نکته که عقد حواله براساس ارفاق و تامین سهولت در زندگى مردمان تشریع شده است . بنابراین، احکام آن نیز متناسب با همان مبناى سهولتباید در نظر گرفته شود . (36)
در جاى دیگر، محقق در اطراف علم اجمالى در مواردى که دو ظرف در اختیار باشد و یقین به نجاستیکى از آن دو داشته باشیم (و مشهور برآنند که بایستى از هر دو ظرف پرهیز کرد)، معتقد است که مىتوان از یکى از آن دو استفاده کرد و مىفرماید:
و این دیدگاه موافق با قوانین عام دینى و هماهنگ با شریعتسهله اسلامى است . (37)
در نمونههاى یاد شده، محقق به اصل سهولت و شریعتسهله سمحه توجه کرده و مورد استشهاد قرار داده است . از این دست در آثار محقق بسیار مىتوان یافت .
نکته اینجاست که موارد مکرر یاد کرد شخصیت گرانقدرى چون محقق از این اصل - با آن همه احتیاط و شدت ورع که از او سراغ داریم، به نوعى که ضرب المثل قداست و تقوا گردید - باید درس آموز فقها باشد . شریعت محمدى سهله و سمحه است و نباید با سختگیرىها و تضییقات بسیار، کیفیت را فداى کمیت کرد . فلسفه تشریع احکام، امتحان اطاعتپذیرى بندگان است و باید به گونهاى باشد که بندگان بین اطاعت و دیندارى و انجام دادن تکالیف الهى، با زندگى دنیوى خود احساس تضاد و دوگانگى نکنند .
فقه، باید گرهگشا باشد و احکام فقهى باید از منابع اصیل آن و از اصول و قواعد عام و کلیدى که روح دین و مذاق شرع را نشان مىدهند، استخراج گردد . فقها باید در پرتو اصولى عام و فراگیرنده مثل اصل سهولت، قاعده نفى حرج، قاعده لاضرر و بسیارى قواعد و اصول دیگر، به استنباط احکام واقعى الهى بپردازند .
اصل سهولت، بیانگر تسهیل احکام شریعت است . قاعده نفى حرج، احکامى را که عسر و حرج و مشقت در آن است، نفى مىکند . قاعده لاضرر ولاضرار، مبین رفع کلى احکام ضررى است، در اسلام نه حکم حرجى است و نه حکم ضررى . ضرر و حرج را هم عقل نفى مىکند و هم شرع . روح اسلام با سختگیرىها و مشکل آفرینىها ناسازگار است .
این قواعد و دیگر قواعد فقهى و اصولى، مبین مذاق اصلى شریعت و روح کلى دیانتند . نادیده گرفتن آنها در استنباط، نتایج و پىآمدهاى ناخوشایندى به دنبال دارد و از آن جمله، بىروح شدن تکالیف شریعت، فدا شدن کیفیت در مقابل کمیت، احساس تناقض بین دیندارى و زندگى دنیوى مردم و در نتیجه گریز از دیندارى است .
از تاکیدهاى مکرر محقق و یادکردهاى متعدد ایشان و عنایت فوق العاده او در استشهاد به این اصل مهم، نمىتوان به آسانى گذشت و جا دارد که رهپویان وادى اجتهاد را، درسى باشد و فقها و مجتهدان را نکته و دقیقهاى .
13 - توجه او در نگارش آیات الاحکام به کنز العرفان فاضل مقداد
جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى معروف به فاضل مقداد، از علماى متقدم بر محقق و از اجله شاگردان شهید اول، کتاب نفیس و پربارى در آیات الاحکام قرآن به نام کنز العرفان فی فقه القرآن تالیف کرده است . مباحث این کتاب از نظم و ترتیب جالبى برخوردار است . محقق، کتاب زبدة البیان فی احکام القرآن خود را که به آیات الاحکام اردبیلى نیز معروف است، با توجه به کتاب ایشان به رشته تحریر درآورده است . در جاى جاى کتاب به نکات ادبى و دستورى خوبى اشاره کرده است .
او در بسیارى موارد، به رد نظریات فاضل مقداد و استدلالهاى او به آیات، پرداخته است . کسى که با هر دو کتاب مانوس باشد، بخوبى این مطلب را درمىیابد .
به عنوان نمونه در کتاب المکاسب «فی البحث عن الاکتساب بقول مطلق»
فاضل مقداد آیات 19 تا 21 سوره حجر، 9 اعراف، 168 بقره، 81 طه، 11 ق و 15 ملک را به عنوان استدلال بر اکتساب ذکر کرده است و توضیحات مفصلى در باره آنها داده است . (38) اما محقق در همان بحث، آیات 19 تا 21 حجر و 168 بقره را ذکر کرده و توضیحاتى داده است . سپس، دو آیه 81 طه و 11 ق را فقط عنوان کرده و گفته است که آیات دیگرى نیز هستند که دلالتبر اباحه اشیاء دارند و دخالتى حقیقى در کسب ندارند . محقق، از آوردن و توضیح آیات دیگرى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خوددارى ورزیده و فرموده است: «همین چند آیه را به خاطر تبعیت از سلف و بعضى فوائدى که داشت آوردیم; گرچه خصوصیتى براى کسب ندارند» . (39)
نیز در بحثشرکت، صاحب کنز العرفان به نقل از فاضل معاصر خود ابن المتوج بحرانى صاحب النهایة فی تفسیر خمسمائة آیة، آیات 69 انفال و 61 برائت و 11 نساء را آورده و آنها را دلیل بر حصول معناى شرکت مىداند . (40) محقق، همین سه آیه را به گفته خود تبعا للسلف آورده و در دو آیه اول کلا خدشه وارد مىکند و آیه سومى را ظاهر در حصول معناى شرکت مىداند، اما پس از آن مىفرماید:
حصول معناى شرکت احتیاج به دلیل ندارد، بلکه احکام شرکت نیازمند دلیل است . (41)
در بحث مضاربه و شفعه و اقرار (42) نیز محقق کلا در استدلال به آیاتى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خدشه وارد مىکند و مىگوید: آنها را به خاطر تبعیت از سلف مىآوردیم .
در بررسى اجمالى کتاب آیات الاحکام محقق، به نگرش عمیق و تیزبینى و ژرف کاوى ایشان در مباحث احکام، خاصه در مسائل مربوط به عقود، پى مىبریم .
14 - نوع تربیتشاگرد
گفتیم از عواملى که در شناختیک شخصیت تاثیر دارد، آثار آن فرد است و آثار اعم از بیانى و قلمى و شاگردان است . شاگردان عصارههاى علوم استادند .
محقق، در برخورد با شاگردان، سبک و شیوه خاصى داشته; به آنان میدان تفکر مىداده و آنها را در وادى تحقیق و تعلیم و تعلم مىپروریده است . تاثیر محقق در همه ابعاد علمى و عملى و اجتماعى بر شاگردانش، عیان و غیر محتاج به بیان است . او به شاگردانش درس علم و درس تقوا مىداد و بر روح و روان و تمام ابعاد زندگى شاگردان تاثیر مىگذاشت . شاگردان تربیتشده مکتب او، هر کدام همچون ستاره فروزانى در جاى جاى مراکز جهان اسلام، در جبل عامل و عراق و ایران و دیگر محافل علمى، به نورافشانى پرداختند .
آنگاه که سید محمد عاملى صاحب مدارک و شیخ حسن بن زین الدین صاحب معالم از جبل عامل به نجف نزد او آمدند و از ایشان درخواست کردند که فقط مباحث ضرورى در اجتهاد و استنباط احکام را بدیشان بیاموزد، محقق با خوشرویى قبول کرد و تنها مطالب ضرورى را که اجتهاد وابسته به آنها بود، به آنها تعلیم مىداد .
محقق به شاگردان مىگفت: زود باشد که آن دو به مقام اجتهاد برسند و کتبى تالیف کنند . شیخ حسن، معالم را نگاشت و سید محمد مدارک الاحکام را و آن دو کتاب در عراق در اختیار دیگر شاگردان محقق قرار گرفت .
آنگاه که مشغول تصنیف شرح ارشاد بود، اوراق آن را بین شاگردان مخصوصا شیخ حسن و سید محمد تقسیم مىکرد و درخواست نظر و اصلاح عبارات غیر فصیح آن را مىکرد و یا در مباحثه علمى با شاگردش ملا عبدالله شوشترى تواضع بسیار به کار مىبرد .
او در تعلیم به شاگردان تواضع به کار مىبرد، ادب علمى را رعایت مىکرد و تحکم در کار نبود . شاگردان او نمونههایى از خصیتبالاى علمى محققاند .
15 - عشق به مقام ولایت و دلبستگى به اهل بیت علیه السلام
مقام شامخ اهل بیت رسول الله صلى الله علیه وآله، به عنوان واسطههاى فیض الهى و وسایل تقرب به درگاه حق تعالى، از عظمت فوق العادهاى برخوردار است و رسول گرامى اسلام آنان را به همراه کتاب الهى براى امت اسلامى و در دیدى وسیعتر، جهانیان، به ودیعت نهاد و اجر زحمات خود را در راه برپایى دین شریف و هدایت مردمان، محبت و مودت به آل خود اعلام کرد . آنان معادن علوم الهى، که عین علماند .
علماى بزرگوار اسلام، دژهاى استوار اسلام و حاملان علوم اهل بیت عصمت و طهارتند . به مقام و اعتبار و قداست و کرامت والاى آن «اسوه» هاى انسانیت آگاهى بیشترى دارند و طبعا، در عشق به مقام اهل بیت و شیفتگى به مقام ولایت، آنان خود باید «اسوه» دیگر مردم باشند; چرا که علم و آگاهى بیشتر، عمل افزونتر را سبب است و شناخت و عرفان بیشتر، عشق عمیقتر را عامل، چه علم و عمل و عشق و عرفان از یک مقولهاند .
از صفات بازر محقق، شیفتگى او به مقام ولایت و دلبستگى ایشان به اهل بیت است .
16 - حفظ دین و کیان روحانیت و برخورد آمرانه با شاهان وقت
طبق نص صریح قرآن شریف، عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است و مؤمنان حق ندارند عزت الهى را با هیچ یک از مقامات و متاع دنیوى مبادله کنند . علما و دانشمندان به واسطه علم و فضل، بیشتر در معرض خطرند .
محقق، به هیچ وجه زیربار سلطه شاهان و حکام وقت نمىرفت و به گونهاى آمرانه با آنان برخورد مىکرد . گرچه شاهان صفوى در تجلیل و اکرام محقق کوتاهى نمىکردند و غیابا او را احترام مىکردند . نیز تاکید و اصرار فراوان بر، آمدن محقق به ایران داشتند، اما محقق توفیق مجاورت عتبات عالیات را از آمدن به ایران ترجیح مىداده و کمال ناراحتى را از آمدن به ایران ابراز مىداشته است . از دو مکاتبهاى که در دست است، تاثیر و نفوذ او بر سلاطین زمان مثل شاه عباس مشهور است .
البته در تاریخ، فقهاى بسیارى بودهاند که به شاهان وقت نزدیک شدهاند تا از کیان دین نگهبانى کنند . کار آنها در جاى خود قابل تقدیر است . بزرگانى چون محقق کرکى، شیخ بهایى، علامه مجلسى و بسیارى دیگر از این نمونهاند و نقش آنان در پیشبرد دین را نتوان انکار کرد در اینجا براى روشنتر شدن موضوع، اشارهاى گذرا به ساختار سیاسى جامعه صفوى و جایگاه علما در آن خواهیم کرد .
وضعیتسیاسى معاصر محقق اردبیلى
در دوران زندگى محقق، دو دولت در ممالک اسلامى حکومت مىکردند:
1 - دولتسنى مذهب ترکان عثمانى;
2 - دولتشیعى مذهب صفوى .
براى آشنایى بیشتر با دوران محقق، بهتر است وضعیتسیاسى آن دوران و حکامى که در آن عصر، زمام امور را به دست داشتند، را مرور کنیم . (43)
پس از حمله مغول و تیمور به ایران، آنان که قدرت مهاجرت داشتند، براى نجات از ستمگران، در جرگه اهل تصوف وارد شدند . ترکان تازه مسلمان نسبتبه روحانیان و بخصوص خاندان صفویه اظهار ارادت مىکردند و به کسانى که در حلقه ارادت شیخ صفى الدین اردبیلى وارد مىشدند، ظلم روا نمىداشتند . در نتیجه، گروه گروه مردم به خانقاه صفویه سر مىسپردند و نفوذ صفویه رواج یافت، به نحوى که در بغداد و سوریه و فلسطین و ترکستان و . . . نیز دستجاتى خود را
«صوفى صفوى» مىدانستند و به همین خاطر است که بعدها مىبینیم، شاه اسماعیل، جوان سیزده ساله بآسانى موفق مىشود تاج شاهنشاهى را بر سر نهد . زمینه این کار شگرف از دویستسال پیش فراهم آمده بود .
خاندان صفوى، نفوذ معنوى بسیارى داشتند و از فرمانى که احمد جلایر در دارالسلطنه تبریز به شیخ صدرالدین صفوى جد شاه اسماعیل و پسر شیخ صفى الدین اردبیلى که جد سلاطین صفوى است، نوشته است، مىتوان به نفوذ معنوى این خاندان پى برد . (44) شیخ صدرالدین داراى لقب «شیخ الاسلام» که لقب و عنوان بزرگى است، بوده است .
شاه اسماعیل اول، با برانداختن حکومت ملوک الطوایفى و ایجاد دولت واحد در ایران روش تسامح و همزیستى صوفیانه را در ترویج مذهب کنار گذاشت و مذهب شیعه را یگانه مذهب رسمى ایران شمرد و امر کرد که خطیبان و مؤذنان شهادت خاص شیعه یعنى «اشهد ان علیا ولی الله» و «حى على خیر العمل» که به منزله شعار شیعیان است، در فصول اذان و اقامه وارد کنند . (45) پس از او شاه تهماسب در 931 ق به حکومت پرداخت و پس از او اسماعیل میرزا و سلطان محمد خدابنده و سپس شاه عباس اول به ترتیب به سلطنت رسیدند .
شاه عباس اول از 996 ق رسما به تختسلطنت نشست، اما قبل از آن در امور مملکت مداخله مىکرد . جماعتى از امراى خراسان قرار سلطنت را براى شاهزاده عباس میرزا فرزند سلطان محمد دادند و در سنه 987 ق على قلى خان شاملو و مرشد قلى، از شاهزاده عباس میرزا براى رسیدن به سلطنتحمایت کردند تا اینکه در ششم ذى الحجه 996 ق شاه سلطان محمد، تاج سلطنت را به دستخود بر سر فرزند خود شاهزاده عباس میرزا نهاد و او را شاه عباس خطاب کرد و امر سلطنتبه طور رسمى بر او مستقر شد . پس معلوم مىشود که شاه عباس قبل از استمرار سلطنت نیز کارهاى سلطنتى به او ارجاع مىشده است . (46)
شاه عباس به تمایلات و افکار عمومى مردم توجه مىکرد و با القاب موافق نبود و خود را «بنده شاه ولایت عباس» و یا «کلب آستان على» مىخواند .
دوران زمامدارى شاه عباس که او را «کبیر» خوانند از 996 تا 1036 ق طول کشید .
ساختار جامعه صوفى را مىتوان به شکل هرمى توصیف کرد . در راس این هرم، شاه صفوى قرار دارد و در قاعده آن مردم عادى، شامل دهقانان مناطق روستایى، صنعتگران، دکانداران و تجار کوچک شهرها بودند . در میان هرم و بین شاه و مردم، اشرافیت کشورى و لشگرى و نیز مقامات روحانى قرار داشتند . (47)
به طور کلى، علما و مجتهدان در سلطنتشاهان صفوى از وضعیتخوبى برخوردار بودند . نفوذ معنوى بسیارى که در توده مردم داشتند به اضافه احترام شایستهاى که از جانب شاهان نسبتبه آنها ابراز مىشد، قدرت آنها و موقعیت آنان را برجسته کرده بود . توده مردم، حکومت واقعى را از آن مجتهدان به عنوان جانشینان برحق پیامبر و امام علیه السلام مى دانستند و پادشاهان را به عنوان مباشر و کارگزار آنها قلمداد مىکردند . (48) طبق شواهد تاریخى، علما و مجتهدان در زمان شاهان صفوى از قدرت قابل ملاحظهاى برخوردار بودهاندو در زمان برخى مثل شاه تهماسب قدرت آنها چشمگیر بوده است . (49) در عین حال که مجتهدان استقلال خود را از شاه در این دوره کاملا تثبیت کردند در ساختار سیاسى جامعه صفوى نیز داراى عناوین و مشاغلى گردیدند . با جستجو در متون تاریخى مربوط به عصر صفویه و نیز سفرنامههاى اروپایى، عناوین و مشاغل رسمى و غیررسمى زیر را مىتوان براى علما مشاهده کرد:
1 - صدر: مقدم بر سایر عناوین بود و در زمان شاه اسماعیل بهوجود آمد . کار رسیدگى به امور شرعى مطابق با فقه اسلام را بر عهده داشته و در امر قضاوت به فعالیت مىپرداخت . بعدها، با افزایش کارهاى ادارى و حکومتى و رسیدگى به امور موقوفات و قضا، ارزش اجتماعى صدر در حد یک مقام رسمى دربارى تنزل یافت . کمپفر در سفرنامه خود، صدر را شیخ اول روحانى در ایران و رئیس شریعت
و قوانین مىداند . (50) صدر خاصه و صدر عامه و صدرالممالک از تقسیمات صدر است که بنابر مشهور صدر خاصه به امور خاصه سلطنتى نظارت داشت و جانشین او را صدرالممالک مىگفتند . صدر عامه نیز املاک مردم و امر وصایا و ازدواج و طلاق را بر عهده داشت .
2 - شیخالاسلام: از عنوان شیخالاسلام یا آخوند در زمان شاه تهماسب استفاده شد و به محقق کرکى اطلاق گردید و باتوجه به رتبه والاى او در اجتهاد، عنوان «شیخ الاسلام» اهمیتبیشترى از صدر پیدا کرد . به نظر مىرسد که «صدر» موقعیت ادارى یافته بود و «شیخالاسلام» جنبه مذهبى و مقام افتا را دارا بود .
3 - مجتهد: پس از آن دو دسته، مجتهد به عنوان فرد برتر از تمام صاحبان مقامات عالى دینى شمرده مىشد .
4 - پیش نماز: در مساجد به فعالیت مىپرداختند و امام جماعت نیز خوانده مىشدند .
5 - قاضى: صاحب منصبى که مامور رسیدگى به دعاوى مدنى و شرعى است .
6 - قاضى عسکر: به احکام شرعى در مورد عساکر و لشکریان رسیدگى مىکرد و بعدها تنخواه مواجب قشون پس از مهر قاضى عسکر پرداخت مىشد .
7 - مدرس: مقامى روحانى که به امور تدریس اشتغال داشت .
8 - رئیسالعلماء: که بیشتر لقب است تا عنوان رسمى و غیررسمى .
9 - مفتى: به حل و فصل امور محوله و اظهار نظر مشورتى در امور قضاوت مىپرداخت و شاه او را نصب مىکرد .
10 - خلیفةالخلفاء: شاه او را در راس صوفیان مىگماشت، چرا که شاه عنوان مرشد کامل داشته است . خلیفة الخلفاء مسؤول رسیدگى به امور صوفیان بوده است .
اصولا علما و مجتهدان باید آنقدر به مسائل زمان و سیاسیات دوران احاطه داشته باشند، تا بتوانند تشخیص دهند که وظیفه آنان در حال حاضر چیست؟ از آنجا که
وظیفه اصلى آنان حفظ دین و کیان روحانیت است، به تناسب اوضاع و احوال و شرایط و محیط و زمان و مکان، برخوردهاى گونهگونى را مىطلبد . حال و هواى بعضى ازمنه همکارى نزدیک علما و امراى وقت را مىطلبد . در اینجا علماى دین باید با حفظ دین و حفظ قداست روحانیت، به همکارى با امرا بپردازند و تا آنجا که اساس دین و اساس روحانیت زیر سؤال نرود، براى پیشبرد دین، همکارى لازم را، مبذول دارند . سید مرتضى فقیه بزرگ و سید شریف رضى برادرش هر دو از کسانى بودهاند که در زمان خود، منصب دولتى نیز داشتهاند . بعد از ایشان شیخ طوسى با نزدیک شدن به خلیفه عباسى، کرسى درس و کلام را دارا بوده است . خواجه نصیرالدین طوسى نیز همین طور . علامه حلى نیز با نزدیک شدن به سلطان محمد خدابنده، او را مسلمان و شیعه ساخت . یا محقق کرکى با پذیرش دعوت شاهان صفوى و آمدن به ایران، شیخ الاسلام دربار صفوى شد . پس از او شیخ بهائى و علامه مجلسى منصب شیخ الاسلامى صفویه را دارا بودند . اینان هر کدام به تکلیف اجتهادى خود عمل کرده بودند و این نزدیکى به سلاطین زمان ضرورى بوده است، همچنان که تاریخ نشان داده است .
گاه نیز بنابه دلایلى عدم همکارى ضرورى است . در اینجا نیز علما و مجتهدان براساس تکالیف اجتهادى خود عمل کرده و از نزدیک شدن به حکام وقتخوددارى مىکنند و دلایل آن زیاد است . یا در صورت نزدیکى، اساس دین به خطر مىافتد یا روحانیت زیر سؤال مىرود یا ضرورتى در ارتباط و همکارى نزدیک دیده نمىشود و یا احتمال سوء استفاده حکام مىرود و صدها دلیل دیگر .
محقق بزرگوار، دلیل عدم پذیرش آمدن به ایران را، توفیق مجاورت عتبات عالیات مىدانست . اما از طرف دیگر جرات او را نیز با نامههایى که به برخى شاهان مىنوشت، نمىتوان ندیده گرفت . او خطاب به شاه عباس عباراتى را به کار مىبرد که بیانگر جرات اوست . برخورد آمرانه او و پشت پازدن به مال و مقام دنیوى و عدم هراس از قدرت بزرگ زمان و حفظ قدرت دینى علما و بسیارى جهات دیگر را نشانگر است . محقق، تکلیف خود را در همین کنارهگیرى مىدانست و عمر خود را صرف تعلیم و تدریس شاگردان و به جا گذاردن آثار بیانى و بنانى کرد .
پىنوشت:
1) لؤلؤة البحرین، ص 148 و 149 و 150 .
2) امل الآمل، ج 2 ، ص 23 .
3) جامع الرواة، ج 1 ، ص 61 ; امل الآمل، ج 2 ، ص 23 ; لؤلؤة البحرین، ص 149 به نقل از نقدالرجال .
4) مقابس الانوار، ص 15 .
5) روضات الجنات، ج ، ص 115 ; مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4 ، ص 242 .
6) اعیان الشیعه، ج ، ص 82 .
7) کتاب الاربعین، ص 5 .
8) بحار الانوار، ج 1 ، ص 42 ، مقدمه .
9) ریحانة الادب، ص 367 .
10) معارف الرجال، ص 53 .
11) مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 .
12) اعیان الشیعة، ص 81 به نقل از انوار نعمانیه .
13) هدیة الاحباب، ص 263 .
14) الکنى و الالقاب، ج 3 ، ص 166 .
15) مهدى موعود، ص 935 ، پاورقى .
16) تاریخ العلماء عبر العصور المختلفة، ص 33 .
17) روضات الجنات، ج 1 ، ص 120 .
18) مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 59 .
19) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 219 .
20) مجمع الفائدة، ج 3 ، ص 213 .
21) همان، ج 9 ، ص 339 .
22) همان، ج 1 ، ص 98 و 99 .
23) همان، ج 1 ، ص 282 .
24) همان، ج 2 ، ص 60 .
25) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 55 .
26) روضات الجنات، ج 1 ، ص 198 .
27) روضات الجنات، ج 1 ، ص 115 .
28) خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 502 .
29) زمین در فقه اسلامى، ج 1 ، ص 69 ; جواهر الکلام، ج 7 ، ص 343 .
30) مجمع الفائدة، ج 1 ، ص 225 .
31) همان، ج 1 ، ص 289 .
32) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 59 - 69 .
33) همان، ج 1 ، ص 71 .
34) همان، ج 9 ، ص 219 .
35) همان، ج 1 ، ص 305 .
36) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 317 .
37) همان، ج 1 ، ص 282 .
38) کنز العرفان، ج 2 ، ص 1 - 10 .
39) زبدة البیان، ص 361 - 365 .
40) کنز العرفان، ج 2 ، ص 73 - 74 .
41) زبدة البیان، ص 464 .
42) کنز العرفان، ج 2 ، ص 74 - 89 ; زبدة البیان، ص 464 - 467 .
43) جهت اطلاع بیشتر پیرامون اوضاع سیاسى معاصر محقق به کتب ذیل رجوع کنید:
تاریخ اجتماعى ایران، ج 2 ، ص 375 به بعد و ج 3 ص 480 ; تاریخ عثمانى، ج 2 ، ص 253 - 261 و 294 ; زندگانى شاه عباس اول، ج 1 و 2 ; تاریخ ایران، ج 2 ، ص 226 - 245 ; تاریخ ادبیات در ایران; تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز، فصل هفتم; احسن التواریخ ; تاریخ سلطانى از شیخ صفى تا شاه صفى; تاریخ کامل ایران، ص 407 به بعد; تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون; سیاحت نامه شاردن (دایرة المعارف تمدن ایران)، ژان شاردن; دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 2 ، ص 362 به بعد و ج 3 ، ص 416 به بعد; تاریخ سلاطین صفویه; تاریخ عالم آراى عباسى .
44) متن کامل این فرمان به نقل از مجله یادگار، س 1، ش 4، ص 27 به بعد در کتاب تاریخ اجتماعى ایران، ج 2، ص 376 آمده است .
45) شایان ذکر است که جمله «اشهد ان علیا ولی الله» جزو فصول اذان و اقامه نیست و هیچ یک از فقهاى عظام شیعه ذکر آن را واجب ندانستهاند، بلکه در ذکر آن قصد قربت را عنوان کردهاند . در آثار و تالیفات فریقین از قبیل کتب اربعه و صحاح سته و مؤلفات دیگر مورد اعتماد شیعه و سنى، اخبار و روایاتى است که بر ولایت على علیه السلام دلالت مىکند یا آن را تایید مىکند . در هر حال، اعتقاد به ولایت آن حضرت جزئى از ایمان به حساب مىآید که پس از شهادت به یگانگى خدا و پیامبرى محمد صلى الله علیه وآله به قصد قربت و براى تیمن و تبرک جمله «اشهد ان علیا ولی الله» گفته مىشود . بدون تردید، شیعه از ابتدا شهادت به ولایت على علیه السلام و تصریح به آن را یکى از عمدهترین شعارهاى خود قرار داده است . بنابراین، هر جا که شیعه قدرتى یافته، این شعار را علنى مىساخته است . اما اینکه در فصول اذان و اقامه نیز از ابتدا مطرح بوده استیا خیر؟ جاى تحقیق دقیق خالى است . اما جمله «حى على خیر العمل» جزو فصول اذان و اقامه است که خلیفه ثانى بدون دلیل آن را حذف کرد و به جاى آن «الصلاة خیر من النوم» را گذارد . فقهاى شیعه در اذان و اقامه، ذکر جمله «حى على خیر العمل» را واجب دانستهاند . جهت اطلاع بیشتر در خصوص شهادت به ولایت على علیه السلام رجوع کنید به: کلمات الاعلام حول الشهادة الثالثة، رضا استادى، چاپ شده در ده رساله .
46) فوائد الرضویة، ص 27 .
47) ایران عصر صفوى، ص 159 .
48) سیاحت نامه شاردن، ج 1 ، ص 127 - 149 .
49) از حکمى که شاه تهماسب صفوى به محقق کرکى به عنوان «شیخالاسلام» داده این مطلب بخوبى روشن است . رک: دین و سیاست در دوره صفوى، ص 407 تا411 فرمان شاه تهماسب در تعیین محقق کرکى به عنوان شیخالاسلام و معین کردن سیورغال [تیول و زمینى که پادشاه جهت معیشتبه ارباب استحقاق بخشد . لغتنامه دهخدا] براى وى و نیز فرمان دیگرى درباره لزوم اطاعت از محقق کرکى .
50) سفرنامه کمپفر، ص 121 .