جایگاه سیاسی- فرهنگی روحانیان در عهد فقیه محقق مقدس اردبیلی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
هرگاه کسى بخواهد درباره موضوعى تاریخى بدون درنظر گرفتن اوضاع زمان و مکان اظهارنظر و تحقیق کند، به خطا رفته است و ممکن نیست که به مقصود برسد . زمان و مکان دو عامل بسیار مؤثر و اساسى در کلیه شؤون اجتماعى و زندگانى افراد است . بنابراین، قبل از آنکه درباره محقق اردبیلى و روحانیتشیعه چیزى بنویسیم، لازم استبه طور اجمال درباره وضع زمان و اوضاع اجتماعى عصر آن بزرگوار از لحاظ علمى و دینى و سایر شؤون بحث کنیم .
ظهور صفویه (1)
شاه اسماعیل فرزند سلطان حیدر فرزند سلطان جنید بن صدرالدین ابراهیم
بن سلطان خواجه على بن شیخ صدرالدین موسى فرزند شیخ صفىالدین اسحاق اردبیلى در 906 ق به عزم خونخواهى پدر و تشکیل سلطنت قیام کرد . وى در این هنگام بیش از سیزده سال نداشت . مشارالیه به جاى پدر به مسند ارشاد نشسته بود . صوفىها و مویدان وى، او را تقویت کردند تا توانست دولتى مقتدر بنام صفویه ایجاد کند . شاه اسماعیل با شجاعت و با کمک نیروى قزلباش یعنى صوفیان و ارادتمندانش، در مدتى کوتاه تمام ایران را تسخیر کرد و حکومتى مستقل تشکیل داد .
پس از فتح شهرها، او متوجه شد که تصرف قلوب جز از راه علم و منطق ممکن نیست . و از آنجا که علما به عنوان «ورثة الانبیاء» و . . . بر قلوب مردم حکومت دارند، او علما و دانشمندان شیعه را، از ممالک مجاور بخصوص بحرین و جبل عامل - دو کانون فروزنده تشیع - به ایران دعوت کرد تا در گسترش شیعه بعنوان مذهب رسمى ایران بکوشند .
فعالیتهاى علما در این موقعیتحساس
علماى شیعه، چون زمینهها را مناسب دیدند به فعالیتهاى زیر پرداختند:
1 - از بین بردن آثار شوم تبلیغات ضد ولایتى که از زمان خلفا شروع شده و در عهد بنىامیه و بنىعباس به ثمر رسیده بود . و مردم را از اهل بیت علیهم السلام دور ساخته بود .
2 - ایجاد دوستى و محبتخاندان رسول اکرم صلى الله علیه وآله که به نص قرآن شریف اجر و پاداش رسالت آن حضرت بود .
3 - چون در بخشى از اصول دین و فروع احکام، بین شیعه و سنى اختلاف وجود داشت و غالب مردم از آن بىاطلاع بودند، علما و دانشمندان به تالیف و نشر کتب کلامى و فقهى، بخصوص به زبان فارسى پرداختند .
فقه در دوره صفوى
فقه در دوره صفوى (907 - 1135 ق) از نظر گرایشهاى حاکم برآن و مکتبهایى که در طول این دو قرن و نیم بلکه تا نیم قرن پس از آن بر محیط علمى شیعى حکمفرما بود، به سه بخش تقسیم مىگردد .
1 - مکتب محقق کرکى
محقق دوم، على بن حسین بن عبدالعالى کرکى (م 940 ق) از شخصیتهاى بزرگ فقه شیعه است که در سیر تکاملى آن نقشى مهم داشته و بخصوص در استوار ساختن مبانى فقه کوششهاى اساسى کرده است . فقه کرکى از دو نظر با فقه دورههاى پیشتر فرق دارد:
یکى آنکه او با قدرت علمى خویش مبانى فقه را مستحکم ساخت . مشخصه عمده فقه او استدلالهاى قوى در هر مبحث است . اوهم دلایل و براهین نظریات مخالف را به نحو عمیق و دقیق مطرح ساخته و هم نظر خود را در هر مورد با استدلال محکم به کرسى نشانده است .
مشخصه دیگر فقه کرکى، بذل توجه خاص به پارهاى مسائل است که تغییرات سیستم حکومتى و به قدرت رسیدن شیعه در ایران، به وجود آورده بود . مسائلى از قبیل حدود اختیارات فقیه، نماز جمعه، خراج و مقاسمه و نظایر آن که پیش از این، به خاطر عدم ابتلا، جایگاه مهمى در فقه نداشت، اکنون مورد توجه بسیار قرار گرفت . کرکى شخصا این مسائل را در آثار فقهى خود مانند جامع المقاصد و تعلیق الارشاد و فوائد الشرائع بتفصیل مورد بحث قرار داده و در برخى از آنها رسائلى مستقل نیز نوشته است .
بیشتر فقها و مجتهدان شیعه پس از کرکى تا پایان دوره صفوى متاثر از روش فقهى او بودهاند; چه مجموعه حقوقى عمیق و متین او را با استدلالهاى قوى و محکم، در برابر خود داشتهاند . مشهورترین این فقیهان که نام و آراى ایشان در مآخذ فقهى
نقل مىشود عبارتند از: حسین بن عبدالصمد عاملى (م 984 ق) نگارنده العقد الطهماسبی و رسائل فقهى دیگر .
عبدالعالى بن على بن عبدالعالى کرکى (م 993 ق) نگارنده شرح ارشاد .
بهاء الدین محمد بن حسین عاملى (م 1030 ق) نگارنده مشرق الشمسین و حبل المتین و اثنا عشریات و جامع عباسى .
میرداماد، محمد باقر بن شمس الدین محمد استرآبادى (م 1040 ق) نگارنده شارع النجاة .
سلطان العلماء حسین بن رفیع الدین محمد مرعشى (م 1064) نگارنده حاشیه الروضة البهیة .
محقق حسین بن جمال الدین محمد خوانسارى (م 1098 ق) نگارنده مشارق الشموس .
جمالالدین محمدبن حسین خوانسارى (م 1125 ق) نگارنده حاشیه الروضة البهیة .
فاضل هندى، محمد بن حسن اصفهانى (م 1137 ق) نگارنده کشف اللثام و المناهج السویة .
2 - مکتب مقدس اردبیلى
محقق، احمد بن محمد اردبیلى (م 993 ق) نگارنده مجمع الفائدة و البرهان و زبدة البیان در فقه، روشى کاملا مستقل و مخصوص به خود داشت که مکتبى خاص به وجود آورد . مشخصه کار او، اتکا بر فکر و اجتهاد تحلیلى و تدقیقى، بدون توجه به آرا و انظار پیشینیان بود .
گروهى از بهترین فقهاى این دوره پیرو روش اردبیلى و دنبالهرو او هستند که مشهورترین آنها این چند نفرند:
محمد بن على موسوى عاملى (م 1009 ق) نگارنده مدارک الاحکام و هدایة الطالبین .
حسن بن زین الدین عاملى (م 1011 ق) نگارنده معالم الدین و منتقى الجمان .
عبدالله بن حسین شوشترى (م 1021 ق) نگارنده جامع الفوائد .
محمد باقر بن محمد مؤمن سبزوارى (م 1090 ق) نگارنده کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد .
ملا محسن فیض کاشانى (م 1090 ق) نگارنده الوافی و معتصم الشیعة و مفاتیح الشرائع را نیز باید به فهرستبالا افزود; چه او اگر چه پیرو مکتب اخبارى بود، اما روش آزادمنشانه مقدس اردبیلى را مىپسندید و در فقه اخبارى خود از همین روش حقوقى پیروى مىکرد .
علامه محمد باقر بن محمد تقى مجلسى (م 1110 ق) نگارنده مرآت العقول و بحار الانوار نیز به آرا و بیانات اردبیلى و صاحب مدارک علاقهمند بوده و از آن دو، در آثار خود بسیار نقل کرده است .
3 - اخباریان
مکتب اهل الحدیث در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم به دست متکلمان شیعى درهم کوبیده شده بود . با این همه، معدودى از هواداران آن در گوشه و کنار باقى مانده بودند . در اوایل قرن یازدهم بار دیگر این مکتب به وسیله محمد امین استرآبادى (م 1036 ق) با نگارش کتاب الفوائد المدنیة تجدید حیات یافت .
این گرایش که این بار با نام «اخبارى» شناخته مىشد، مانند سلف خویش روش اجتهاد و تفکر تعقلى و تحلیلى را در فقه شیعى محکوم مىکرد و به پیروى از ظواهر احادیث مذهبى دعوت مىکرد . امین استرآبادى در کتاب مزبور بااستدلالهایى، حجیت عقل را براى کشف حقایق مورد تردید قرار داد و اصول فقه شیعى را - که براساس استدلال و تحلیل عقلى بنا گردیده - بشدت رد کرد . این گرایش از نظر مبانى و باورها تقریبا برابر بود با گرایش افراطىتر مکتب اهل الحدیث که تمامى
احادیث مذهبى را معتبر مىپنداشت و قدرت نقادى درست همان احادیث را نیز فاقد بود .
گرایش اخبارى، از دهه چهارم قرن یازدهم در نجف و سایر مراکز علمى بینالنهرین نفوذ کرد و مورد پیروى غالب فقهاى آن سامان قرار گرفت . (2) سپس، در ایران نیز به مرور از میانه و نیمه دوم قرن مزبور هوادارانى یافت و فقهایى در شهرستانهاى مختلف از آن جانبدارى کردند .
اخباریگرى از دهههاى نخستین قرن دوازدهم بر همه مراکز علمى شیعه در ایران و عراق غلبه کرد و چند دهه، فقه شیعى را در تصرف انحصارى خود داشت . تا در نیمه دوم این قرن - چنان که اندکى بعد خواهیم دید - مجددا در برابر گرایش اصولى به سختى شکستخورد و از میدان بیرون رفت . مرکز اصلى این گرایش در این دوره بحرین بود و پس از زوال اخباریگرى در ایران و عراق همچنان در آن منطقه باقى ماند که تا به امروز در آن دیار مسلط و متبع است .
فقهاى نامدار اخبارى که در نیمه دوم قرن یازدهم تا پایان قرن بعد صاحب انظارى مخصوص به خود بوده، تنى چند بیش نیستند که از آن میان ملامحسن فیض کاشانى و یوسف بن احمد بحرانى - نگارنده الحدائق الناضرة - (م 1186 ق) با داشتن روشى معتدل مقامى ارجمند دارند . شیخ حر عاملى (م 1104 ق) نگارنده وسائل الشیعة نیز از بزرگان پیروان این روش است . نام چند تن دیگر از سرآمدان گرایش اخبارى چنین است:
خلیل بن غازى قزوینى (م 1088 ق) نگارنده دو شرح بر کافى .
نعمت الله بن عبدالله جزائرى (م 1112 ق) نگارنده کشف الاسرار .
سلیمان بن عبدالله بحرانى ماحوزى (م 1121 ق).
عبدالله بن صالح سماهیجى بحرانى (م 1135 ق).
مقامات روحانى و وظایف روحانیان در عصر صفویه
زمینهاى که براى فعالیت علماى شیعه، در آن زمان به وجود آمد، باعثشد که بتدریج علما در امور اجتماعى و سیاسى مملکت مؤثر واقع شوند و این تاثیر و نفوذ در دوره تهماسب یکم و حسین یکم به اوج خود رسید .
در واقع نوعى رابطه بین زعامت معنوى و زعامتسیاسى به وجود آمد که یکى از نتایج آن، اداره برخى از تشکیلات دولتى مانند امور قضایى و اوقاف و امور مالکیتبه دست روحانیان بود .
در طول حکومت صفویه، قدرت مذهبى و قدرت دنیوى جز در موارد نادرى مانند مقدس اردبیلى که روش عباس یکم را در اداره حکومت نمىپسندید و آن را حکومتبر ملک عاریه مىدانست . (3) عدم تفاهم چندانى بین این دو قدرت حاکم پیش نیامد و اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبى تجلى کرد .
گرچه نظر کلى سلاطین صفوى در برابر نفوذ مذهب و مقامات دینى این بود که با افزودن تعداد محاکم عرف و ایجاد اغتشاش و بىنظمى در قضاى شرع و در تحتسلطه ظاهرى و دنیوى در آوردن پیشوایان اسلامى، از فعالیت آنان بکاهد . در عین حال علما نیز برغم این مساله تلاش داشتند تا در حد امکان زمینه اجراى عملى فرامین شرع را فراهم کنند .
مؤلف تذکرة الملوک در باره مقامات عالى روحانى دوره صفویه مىنویسد: این مقامات به ترتیب عبارتند از: 1 - صدر; 2 - شیخ الاسلام; 3 - قاضى; 4 - قاضى عسکر . این مقامات، گاه در دورهاى از این عهد تغییر نام دادند و یا زمانى وظایف یک منصب در منصب دیگرى ادغام شده است .
مقام «صدر» از زمان اسماعیل یکم وجود داشت و آن مقام «روحانى عالى مقام» رئیس دیوان روحانى بود که در آغاز بدان «صدر موقوفات» گفته مىشد . تعیین حکام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت در باره جمیع سادات، علما، شیخ الاسلامها، وزرا، مستوفیان و . . . از وظایف وى بود . دادگاههاى چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور «صدر» حکمى صادر نمىکردند . در عهد تهماسب یکم، دو مقام «صدر» وجود داشت، اما وظایف آنان تفکیک نشده بود . در عهد عباس یکم مقام «صدر» را مدتى خود شاه عباس به عهده مىگیرد . در عهد عباس دوم منصب «صدر» در شغل «وزیر اعظم» ادغام و در عهد سلیمان مقام «صدر» به «صدور» - نواب - خاصه و عامه تقسیم شد .
مقام «صدر» در عهد حسین یکم به مقام «ملاباشى» تبدیل شد و در دوره وى «ملاباشى» عالىترین مقام روحانى تشکیلات صفوى است . مقامات «صدور» ، اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوى را داشتند .
«شیخ الاسلام» عالىترین و مطلعترین مقام قضایى بوده است . ظاهرا این مقام عالى در طول دولت صفوى نوساناتى، برحسب شخصیت و خصایص صاحب منصب، داشته که گاه بطور مستقل و گاه تحت نظارت مقام دیگر روحانى، انجام وظیفه مىکرده است . از جمله شیخ الاسلامان معروف مىتوان از محمد باقر مجلسى، محقق سبزوارى و . . . نام برد .
«قاضى» از نظر وظایف قضایى داراى اختیارات محدودى بود و وظیفه وى تشخیص دعاوى شرعیه مردم، نکاح، طلاق، وصایا، ضبط و حفظ مال یتیم و غائب و . . . بود . در برخى از دورهها وظایف «قاضى» و «شیخ الاسلام» بدرستى مشخص نبود و وظایف آنان در یکدیگر ادغام مىشد .
نمودار ذیل موقعیت مذهبى و سیاسى عصر صفویه را نشان مىدهد .
؟
مقام علماى مذهبى در عهد صفوى به حدى بود که گاه ماموریتهاى سیاسى نیز به آنها واگذار مىشد . در عهد تهماسب یکم و به فرمان وى، قاضى جهان قزوینى که از روحانیان بزرگ آن عهد بود، براى امضاى قراردادى به دربار همایون در هندوستان فرستاده شد .
به طور کلى اوج روحانیان در عهد صفوى ابتدا در زمان اسماعیل یکم است و سپس در زمان تهماسب یکم این نفوذ، قوت فوق العادهاى مىگیرد به طورى که فرامین دربار فقط با تایید علما قابل اجراست .
در عصر صفوى تشیع به عنوان مذهب رسمى تاثیر فراوانى بر کلیه زمینههاى حیات فرهنگى ایران به جا گذاشت . حکام صفوى در مشروعیت دادن به حکومت
خود، از طریق پیوند با اسلام از هیچ کوششى فرو نگذاردند . مقامات روحانى که در ادوار گذشته براى اجراى حکم خود متکى به مقامات دنیوى بودند در عهد صفوى مستقل شدند حتى فرمانهاى سلطنتى مىبایست از جانب مقام روحانیت مورد تایید قرار گیرد .
نمودار ذیل نمایانگر قدرت اجرایى و تاثیر متقابل و مقدار نفوذ شاهان و مقامات روحانى بر یکدیگر در کلیه ادوار صفوى است .
شاه عباس یکم در عصر خویش سعى کرد که از قدرت علما بکاهد . وى موفق شد که نهادهاى سیاسى را بر نهادهاى مذهبى غالب سازد و خود در راس کلیه ارگانها قرار گیرد و گاه حتى پا را فراتر از دستورات مذهبى گذارد تا سرانجام به پند و اندرز علما کشیده شد . بنابر خط مشى سیاسى شاه عباس و برطبق مندرجات عالم آراى عباسى (ص 929) در عهد او، از قدرت اجرایى مقام «صدر» کاسته شد . بالاخره شاه عباس منصب صدارت را به خود اختصاص داد و بدین سان قدرت اجرایى معنوى «صدر» را به خود اختصاص داد .
در عین حال شاه عباس به علماى دین و روحانیان پرهیزگار، به چشم احترام مىنگریست و با ایشان مهربانى بسیار مىکرد .
منابع مقاله
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، آیةالله محمدحسن نجفى (جلد 16) ; دین و دولت در عصر صفوى، دکتر مریم میراحمدى; زندگانى شاه عباس اول، نصرالله فلسفى (جلد سوم) ; زندگینامه علامه مجلسى، سید مصلح الدین مهدوى (جلد اول) ; عالم آراى عباسى، به کوشش ایرج افشار; فوائد الرضویة، شیخ عباس قمى; المذهب الجعفریه; فرهنگ دهخدا، على اکبر دهخدا; فرهنگ معین، دکتر محمد معین; قصص العلماء، محمد تنکابنى .
پىنوشت:
1) ر ک: زندگانى شاه عباس اول، نصرالله فلسفى، ج 1 ; زندگینامه علامه مجلسى، مصلح الدین مهدوى .
2) ر ک: روضات الجنات، ج 1 ، ص 137 .
3) قصص العلماء، ص 343 .
ظهور صفویه (1)
شاه اسماعیل فرزند سلطان حیدر فرزند سلطان جنید بن صدرالدین ابراهیم
بن سلطان خواجه على بن شیخ صدرالدین موسى فرزند شیخ صفىالدین اسحاق اردبیلى در 906 ق به عزم خونخواهى پدر و تشکیل سلطنت قیام کرد . وى در این هنگام بیش از سیزده سال نداشت . مشارالیه به جاى پدر به مسند ارشاد نشسته بود . صوفىها و مویدان وى، او را تقویت کردند تا توانست دولتى مقتدر بنام صفویه ایجاد کند . شاه اسماعیل با شجاعت و با کمک نیروى قزلباش یعنى صوفیان و ارادتمندانش، در مدتى کوتاه تمام ایران را تسخیر کرد و حکومتى مستقل تشکیل داد .
پس از فتح شهرها، او متوجه شد که تصرف قلوب جز از راه علم و منطق ممکن نیست . و از آنجا که علما به عنوان «ورثة الانبیاء» و . . . بر قلوب مردم حکومت دارند، او علما و دانشمندان شیعه را، از ممالک مجاور بخصوص بحرین و جبل عامل - دو کانون فروزنده تشیع - به ایران دعوت کرد تا در گسترش شیعه بعنوان مذهب رسمى ایران بکوشند .
فعالیتهاى علما در این موقعیتحساس
علماى شیعه، چون زمینهها را مناسب دیدند به فعالیتهاى زیر پرداختند:
1 - از بین بردن آثار شوم تبلیغات ضد ولایتى که از زمان خلفا شروع شده و در عهد بنىامیه و بنىعباس به ثمر رسیده بود . و مردم را از اهل بیت علیهم السلام دور ساخته بود .
2 - ایجاد دوستى و محبتخاندان رسول اکرم صلى الله علیه وآله که به نص قرآن شریف اجر و پاداش رسالت آن حضرت بود .
3 - چون در بخشى از اصول دین و فروع احکام، بین شیعه و سنى اختلاف وجود داشت و غالب مردم از آن بىاطلاع بودند، علما و دانشمندان به تالیف و نشر کتب کلامى و فقهى، بخصوص به زبان فارسى پرداختند .
فقه در دوره صفوى
فقه در دوره صفوى (907 - 1135 ق) از نظر گرایشهاى حاکم برآن و مکتبهایى که در طول این دو قرن و نیم بلکه تا نیم قرن پس از آن بر محیط علمى شیعى حکمفرما بود، به سه بخش تقسیم مىگردد .
1 - مکتب محقق کرکى
محقق دوم، على بن حسین بن عبدالعالى کرکى (م 940 ق) از شخصیتهاى بزرگ فقه شیعه است که در سیر تکاملى آن نقشى مهم داشته و بخصوص در استوار ساختن مبانى فقه کوششهاى اساسى کرده است . فقه کرکى از دو نظر با فقه دورههاى پیشتر فرق دارد:
یکى آنکه او با قدرت علمى خویش مبانى فقه را مستحکم ساخت . مشخصه عمده فقه او استدلالهاى قوى در هر مبحث است . اوهم دلایل و براهین نظریات مخالف را به نحو عمیق و دقیق مطرح ساخته و هم نظر خود را در هر مورد با استدلال محکم به کرسى نشانده است .
مشخصه دیگر فقه کرکى، بذل توجه خاص به پارهاى مسائل است که تغییرات سیستم حکومتى و به قدرت رسیدن شیعه در ایران، به وجود آورده بود . مسائلى از قبیل حدود اختیارات فقیه، نماز جمعه، خراج و مقاسمه و نظایر آن که پیش از این، به خاطر عدم ابتلا، جایگاه مهمى در فقه نداشت، اکنون مورد توجه بسیار قرار گرفت . کرکى شخصا این مسائل را در آثار فقهى خود مانند جامع المقاصد و تعلیق الارشاد و فوائد الشرائع بتفصیل مورد بحث قرار داده و در برخى از آنها رسائلى مستقل نیز نوشته است .
بیشتر فقها و مجتهدان شیعه پس از کرکى تا پایان دوره صفوى متاثر از روش فقهى او بودهاند; چه مجموعه حقوقى عمیق و متین او را با استدلالهاى قوى و محکم، در برابر خود داشتهاند . مشهورترین این فقیهان که نام و آراى ایشان در مآخذ فقهى
نقل مىشود عبارتند از: حسین بن عبدالصمد عاملى (م 984 ق) نگارنده العقد الطهماسبی و رسائل فقهى دیگر .
عبدالعالى بن على بن عبدالعالى کرکى (م 993 ق) نگارنده شرح ارشاد .
بهاء الدین محمد بن حسین عاملى (م 1030 ق) نگارنده مشرق الشمسین و حبل المتین و اثنا عشریات و جامع عباسى .
میرداماد، محمد باقر بن شمس الدین محمد استرآبادى (م 1040 ق) نگارنده شارع النجاة .
سلطان العلماء حسین بن رفیع الدین محمد مرعشى (م 1064) نگارنده حاشیه الروضة البهیة .
محقق حسین بن جمال الدین محمد خوانسارى (م 1098 ق) نگارنده مشارق الشموس .
جمالالدین محمدبن حسین خوانسارى (م 1125 ق) نگارنده حاشیه الروضة البهیة .
فاضل هندى، محمد بن حسن اصفهانى (م 1137 ق) نگارنده کشف اللثام و المناهج السویة .
2 - مکتب مقدس اردبیلى
محقق، احمد بن محمد اردبیلى (م 993 ق) نگارنده مجمع الفائدة و البرهان و زبدة البیان در فقه، روشى کاملا مستقل و مخصوص به خود داشت که مکتبى خاص به وجود آورد . مشخصه کار او، اتکا بر فکر و اجتهاد تحلیلى و تدقیقى، بدون توجه به آرا و انظار پیشینیان بود .
گروهى از بهترین فقهاى این دوره پیرو روش اردبیلى و دنبالهرو او هستند که مشهورترین آنها این چند نفرند:
محمد بن على موسوى عاملى (م 1009 ق) نگارنده مدارک الاحکام و هدایة الطالبین .
حسن بن زین الدین عاملى (م 1011 ق) نگارنده معالم الدین و منتقى الجمان .
عبدالله بن حسین شوشترى (م 1021 ق) نگارنده جامع الفوائد .
محمد باقر بن محمد مؤمن سبزوارى (م 1090 ق) نگارنده کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد .
ملا محسن فیض کاشانى (م 1090 ق) نگارنده الوافی و معتصم الشیعة و مفاتیح الشرائع را نیز باید به فهرستبالا افزود; چه او اگر چه پیرو مکتب اخبارى بود، اما روش آزادمنشانه مقدس اردبیلى را مىپسندید و در فقه اخبارى خود از همین روش حقوقى پیروى مىکرد .
علامه محمد باقر بن محمد تقى مجلسى (م 1110 ق) نگارنده مرآت العقول و بحار الانوار نیز به آرا و بیانات اردبیلى و صاحب مدارک علاقهمند بوده و از آن دو، در آثار خود بسیار نقل کرده است .
3 - اخباریان
مکتب اهل الحدیث در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم به دست متکلمان شیعى درهم کوبیده شده بود . با این همه، معدودى از هواداران آن در گوشه و کنار باقى مانده بودند . در اوایل قرن یازدهم بار دیگر این مکتب به وسیله محمد امین استرآبادى (م 1036 ق) با نگارش کتاب الفوائد المدنیة تجدید حیات یافت .
این گرایش که این بار با نام «اخبارى» شناخته مىشد، مانند سلف خویش روش اجتهاد و تفکر تعقلى و تحلیلى را در فقه شیعى محکوم مىکرد و به پیروى از ظواهر احادیث مذهبى دعوت مىکرد . امین استرآبادى در کتاب مزبور بااستدلالهایى، حجیت عقل را براى کشف حقایق مورد تردید قرار داد و اصول فقه شیعى را - که براساس استدلال و تحلیل عقلى بنا گردیده - بشدت رد کرد . این گرایش از نظر مبانى و باورها تقریبا برابر بود با گرایش افراطىتر مکتب اهل الحدیث که تمامى
احادیث مذهبى را معتبر مىپنداشت و قدرت نقادى درست همان احادیث را نیز فاقد بود .
گرایش اخبارى، از دهه چهارم قرن یازدهم در نجف و سایر مراکز علمى بینالنهرین نفوذ کرد و مورد پیروى غالب فقهاى آن سامان قرار گرفت . (2) سپس، در ایران نیز به مرور از میانه و نیمه دوم قرن مزبور هوادارانى یافت و فقهایى در شهرستانهاى مختلف از آن جانبدارى کردند .
اخباریگرى از دهههاى نخستین قرن دوازدهم بر همه مراکز علمى شیعه در ایران و عراق غلبه کرد و چند دهه، فقه شیعى را در تصرف انحصارى خود داشت . تا در نیمه دوم این قرن - چنان که اندکى بعد خواهیم دید - مجددا در برابر گرایش اصولى به سختى شکستخورد و از میدان بیرون رفت . مرکز اصلى این گرایش در این دوره بحرین بود و پس از زوال اخباریگرى در ایران و عراق همچنان در آن منطقه باقى ماند که تا به امروز در آن دیار مسلط و متبع است .
فقهاى نامدار اخبارى که در نیمه دوم قرن یازدهم تا پایان قرن بعد صاحب انظارى مخصوص به خود بوده، تنى چند بیش نیستند که از آن میان ملامحسن فیض کاشانى و یوسف بن احمد بحرانى - نگارنده الحدائق الناضرة - (م 1186 ق) با داشتن روشى معتدل مقامى ارجمند دارند . شیخ حر عاملى (م 1104 ق) نگارنده وسائل الشیعة نیز از بزرگان پیروان این روش است . نام چند تن دیگر از سرآمدان گرایش اخبارى چنین است:
خلیل بن غازى قزوینى (م 1088 ق) نگارنده دو شرح بر کافى .
نعمت الله بن عبدالله جزائرى (م 1112 ق) نگارنده کشف الاسرار .
سلیمان بن عبدالله بحرانى ماحوزى (م 1121 ق).
عبدالله بن صالح سماهیجى بحرانى (م 1135 ق).
مقامات روحانى و وظایف روحانیان در عصر صفویه
زمینهاى که براى فعالیت علماى شیعه، در آن زمان به وجود آمد، باعثشد که بتدریج علما در امور اجتماعى و سیاسى مملکت مؤثر واقع شوند و این تاثیر و نفوذ در دوره تهماسب یکم و حسین یکم به اوج خود رسید .
در واقع نوعى رابطه بین زعامت معنوى و زعامتسیاسى به وجود آمد که یکى از نتایج آن، اداره برخى از تشکیلات دولتى مانند امور قضایى و اوقاف و امور مالکیتبه دست روحانیان بود .
در طول حکومت صفویه، قدرت مذهبى و قدرت دنیوى جز در موارد نادرى مانند مقدس اردبیلى که روش عباس یکم را در اداره حکومت نمىپسندید و آن را حکومتبر ملک عاریه مىدانست . (3) عدم تفاهم چندانى بین این دو قدرت حاکم پیش نیامد و اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبى تجلى کرد .
گرچه نظر کلى سلاطین صفوى در برابر نفوذ مذهب و مقامات دینى این بود که با افزودن تعداد محاکم عرف و ایجاد اغتشاش و بىنظمى در قضاى شرع و در تحتسلطه ظاهرى و دنیوى در آوردن پیشوایان اسلامى، از فعالیت آنان بکاهد . در عین حال علما نیز برغم این مساله تلاش داشتند تا در حد امکان زمینه اجراى عملى فرامین شرع را فراهم کنند .
مؤلف تذکرة الملوک در باره مقامات عالى روحانى دوره صفویه مىنویسد: این مقامات به ترتیب عبارتند از: 1 - صدر; 2 - شیخ الاسلام; 3 - قاضى; 4 - قاضى عسکر . این مقامات، گاه در دورهاى از این عهد تغییر نام دادند و یا زمانى وظایف یک منصب در منصب دیگرى ادغام شده است .
مقام «صدر» از زمان اسماعیل یکم وجود داشت و آن مقام «روحانى عالى مقام» رئیس دیوان روحانى بود که در آغاز بدان «صدر موقوفات» گفته مىشد . تعیین حکام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت در باره جمیع سادات، علما، شیخ الاسلامها، وزرا، مستوفیان و . . . از وظایف وى بود . دادگاههاى چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور «صدر» حکمى صادر نمىکردند . در عهد تهماسب یکم، دو مقام «صدر» وجود داشت، اما وظایف آنان تفکیک نشده بود . در عهد عباس یکم مقام «صدر» را مدتى خود شاه عباس به عهده مىگیرد . در عهد عباس دوم منصب «صدر» در شغل «وزیر اعظم» ادغام و در عهد سلیمان مقام «صدر» به «صدور» - نواب - خاصه و عامه تقسیم شد .
مقام «صدر» در عهد حسین یکم به مقام «ملاباشى» تبدیل شد و در دوره وى «ملاباشى» عالىترین مقام روحانى تشکیلات صفوى است . مقامات «صدور» ، اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوى را داشتند .
«شیخ الاسلام» عالىترین و مطلعترین مقام قضایى بوده است . ظاهرا این مقام عالى در طول دولت صفوى نوساناتى، برحسب شخصیت و خصایص صاحب منصب، داشته که گاه بطور مستقل و گاه تحت نظارت مقام دیگر روحانى، انجام وظیفه مىکرده است . از جمله شیخ الاسلامان معروف مىتوان از محمد باقر مجلسى، محقق سبزوارى و . . . نام برد .
«قاضى» از نظر وظایف قضایى داراى اختیارات محدودى بود و وظیفه وى تشخیص دعاوى شرعیه مردم، نکاح، طلاق، وصایا، ضبط و حفظ مال یتیم و غائب و . . . بود . در برخى از دورهها وظایف «قاضى» و «شیخ الاسلام» بدرستى مشخص نبود و وظایف آنان در یکدیگر ادغام مىشد .
نمودار ذیل موقعیت مذهبى و سیاسى عصر صفویه را نشان مىدهد .
؟
مقام علماى مذهبى در عهد صفوى به حدى بود که گاه ماموریتهاى سیاسى نیز به آنها واگذار مىشد . در عهد تهماسب یکم و به فرمان وى، قاضى جهان قزوینى که از روحانیان بزرگ آن عهد بود، براى امضاى قراردادى به دربار همایون در هندوستان فرستاده شد .
به طور کلى اوج روحانیان در عهد صفوى ابتدا در زمان اسماعیل یکم است و سپس در زمان تهماسب یکم این نفوذ، قوت فوق العادهاى مىگیرد به طورى که فرامین دربار فقط با تایید علما قابل اجراست .
در عصر صفوى تشیع به عنوان مذهب رسمى تاثیر فراوانى بر کلیه زمینههاى حیات فرهنگى ایران به جا گذاشت . حکام صفوى در مشروعیت دادن به حکومت
خود، از طریق پیوند با اسلام از هیچ کوششى فرو نگذاردند . مقامات روحانى که در ادوار گذشته براى اجراى حکم خود متکى به مقامات دنیوى بودند در عهد صفوى مستقل شدند حتى فرمانهاى سلطنتى مىبایست از جانب مقام روحانیت مورد تایید قرار گیرد .
نمودار ذیل نمایانگر قدرت اجرایى و تاثیر متقابل و مقدار نفوذ شاهان و مقامات روحانى بر یکدیگر در کلیه ادوار صفوى است .
شاه عباس یکم در عصر خویش سعى کرد که از قدرت علما بکاهد . وى موفق شد که نهادهاى سیاسى را بر نهادهاى مذهبى غالب سازد و خود در راس کلیه ارگانها قرار گیرد و گاه حتى پا را فراتر از دستورات مذهبى گذارد تا سرانجام به پند و اندرز علما کشیده شد . بنابر خط مشى سیاسى شاه عباس و برطبق مندرجات عالم آراى عباسى (ص 929) در عهد او، از قدرت اجرایى مقام «صدر» کاسته شد . بالاخره شاه عباس منصب صدارت را به خود اختصاص داد و بدین سان قدرت اجرایى معنوى «صدر» را به خود اختصاص داد .
در عین حال شاه عباس به علماى دین و روحانیان پرهیزگار، به چشم احترام مىنگریست و با ایشان مهربانى بسیار مىکرد .
منابع مقاله
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، آیةالله محمدحسن نجفى (جلد 16) ; دین و دولت در عصر صفوى، دکتر مریم میراحمدى; زندگانى شاه عباس اول، نصرالله فلسفى (جلد سوم) ; زندگینامه علامه مجلسى، سید مصلح الدین مهدوى (جلد اول) ; عالم آراى عباسى، به کوشش ایرج افشار; فوائد الرضویة، شیخ عباس قمى; المذهب الجعفریه; فرهنگ دهخدا، على اکبر دهخدا; فرهنگ معین، دکتر محمد معین; قصص العلماء، محمد تنکابنى .
پىنوشت:
1) ر ک: زندگانى شاه عباس اول، نصرالله فلسفى، ج 1 ; زندگینامه علامه مجلسى، مصلح الدین مهدوى .
2) ر ک: روضات الجنات، ج 1 ، ص 137 .
3) قصص العلماء، ص 343 .