امام خمینی (ره); فیلسوف بزرگ تربیتی'
منبع:
حضور 1373 شماره 8
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی ولایت فقیه امام خمینی
آرشیو
چکیده
متن
پیش از آنکه سخن درباره حضرت امام خمینی قدس سره را آغاز کنیم باید این سوال را مطرح نمائیم که:
فیلسوفان تربیتی و مربیان بزرگ چه کسانی هستند؟
در پاسخ عرض می شود که از دیدگاه آرنولد گریز (Arnold A.Griese) فیلسوف تربیتی کسی است که در باب جهان و انسان، عقل، آگاهی، اراده، شناخت شناسی و ارزش شناسی نظر دارد و نظرات او هم بار و اثر تربیتی دارند. (1)
از دیدگاه ژان شاتو نویسنده کتاب "مربیان بزرگ "اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل می دهند آثاری که همیشه چیزی بیش از آنچه بیان می کنند دربر دارند، بیشتر خمیرمایه های فکر هستند تا دکترین هایی معین و مشخص. و باز به قول او آثار مربیان بزرگ همه متفقا به جنبه انسانی آموزش و پرورش (اومانیسم) که بدون آن تعلیم و تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل می یابد احترام و ارزش خاصیمی گذارند. (2)
کرشن اشتناینر Kersehen steiner مربی واقعی را کسی می داند که دستخوش شور و شوقی درونی است که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات است. او علاوه بر اینکه می تواند با صداقت کامل ادعا کند برای انجام وظیفه آمادگی دارد باید از اینکه به پیشرفت معنوی دیگران و به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت کمک کند احساس خوشبختی نماید. (3)
ضمن اینکه به عقاید این دانشمندان احترام می گذاریم باید بگوئیم که بنظر می رسد یک فیلسوف تربیتی باید:
1- نظری واقع بینانه به مسایل جهان و انسان داشته باشد.
2- نظری جامع در مورد انسان داشته و همه ابعاد وجود انسانی را ببیند.
3- در مورد اهداف و اصول و روشهای تربیتی، آراء مشخصی را بیان نموده باشد.
4- تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتار وی وجود نداشته باشد.
5- خود وی اولین نمونه اندیشه های تربیتی اش باشد.
6- نتایج عملی هرچه بیشتر تعلیمات او در واقعیت عینی جامعه مشخص باشد.
1- "هستی و جهان از دیدگاه امام (س) "
با توجه به این مقدمه اکنون باید ببینیم نظر حضرت امام در مورد جهان و انسان چیست؟
دیدگاه هستی شناسی امام که ماخوذ از دید اسلام عزیز است بسیار وسیع و بلند مرتبه است. ایشان در وسعت و عظمت هستی و کوچکی عالم طبیعت در مقایسه با آن می فرمایند:
"دنیا یک جز بسیار کمی است از عالم، عالم یک مرکبی است از ماوراء این طبیعت و این طبیعت. این طبیعت در آخر مرتبه وجود واقع شده است." (4)
و در جای دیگر می فرماید: "تمام عوالم اجسام در مقابل عالم مابعدالطبیعه هیچ قدر محسوس ندارد و در آنجا عوالمی است که در فکر بشر نگنجد. (5)
پس عالم هستی بمراتب وسیعتر از جهان محسوس است و همه جهان هستی از عالم طبیعت گرفته تا عالم ماوراء طبیعت، ظهور و نمود و پرتو و تجلی حقیقت اصیل هستی است و به بیان دیگر هستی از دیدگاه امام چون اکثر بزرگان فلسفه و عرفان اسلامی هرمی است که راس آن واجب الوجود است و همه آنچه در مراتب بعدی قرار گرفته اند موجودات ممکنی هستند که نه اینکه فقیرند بلکه عین فقر و نیاز هستند. (6)
"جز فیض وجود او نباشد هرگز جز عکس نمود او نباشد هرگز" (7)
این است دیدگاه هستی شناسانه امام و این چنین وسیع نگری و اینکه به قول خود ایشان (به نقل از استادش) دنیا را بخاطر آنکه در صف نعال وجود و آخرین مرحله تنزل قرار گرفته اسفل السافلین خوانده اند، تاثیری بزرگ بر تعلیم و تربیت می گذارد.
منبع و ماخذ این دیدگاه حضرت امام و بزرگان دیگر آیات کریمه قرآنی و بیانات حضرات ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است که از آنهمه بذکر یک نکته می پردازیم.
از امام ششم نقل شده است که فرموده اند:
"ما السموات والارض عند کرسی الاکحلقه خاتم فی فلاة و ما الکرسی عندالعرش الا کحلقه فی فلاة":
یعنی: "آسمانها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری در وسط یک بیابان است و کرسی هم در برابر عرش چون حلقه ای است در میانه یک بیابان". (8)
2- "انسان شناسی امام"
اگر دید امام خمینی سلام ا... علیه و بسیاری از متفکران و فیلسوفان و عارفان مسلمان نسبت به هستی، بسی فراتر از دید جمعی زیاد از متفکران جدید اروپا، بویژه حسی مذهبان و تجربه گرایان است، نظر ایشان نسبت به انسان هم بسیار وسیعتر و جامعتر از آنان است.
در دعای سحر می فرمایند:
"واعلم ان الانسان هوالکون الجامع لجمیع المراتب العینیه والمثالیة والحسیة منطوفیه العوالم الغیبیه والشهادیه و ما فیما کما قال ا... تعالی و علم لادم الاسماء کلها و قال مولینا و مولی الموحدین علی (ع) " علی ما نقل:
"اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر"
فهو مع الملک ملک و مع الملکوت ملکوت و مع الجبروت جبروت و روی عنه و عن الصادق علیه السلام. اعلم ان الصورة الانسانیه هی اکبر حج ا... علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه بیده و هی الهیکل الذی بناه بحکمته و هی مجموع صورة العالمین و هی المختصر من اللوح المحفوظ و هی الشاهد علی کل غائب و هی الطریق المستقیم الی کل خیروالصراط المدودبین الجنة والنار"
"ترجمه": بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است در وجود انسان پیچیده و نهان است چنانچه خدایتعالی می فرماید خداوند همه اسماء را به آدم آموخت و مولای ما و همه موحدان علی علیه السلام فرمود:
"تو پنداری همین جرم صغیری جهانی در نهاد تو نهان است"
بنابراین آدمی با ملکیان ملکی است و با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی و روایت شده از آنحضرت و حضرت صادق علیهما السلام که فرمودند "بدان که صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی است بر خلقش و او همان کتابی است که آنرا با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آنرا با حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعه صورت جهانیان و او است مختصری از لوح محفوظ و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست بهر گونه خیر و نیکی و همان راهی است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است." (9) حالا ملاحظه می فرمائید این دید وسیع از انسان با دید بسیاری از روانشناسانی که بقول اریک فروم اصلrichFromm اصل توجه به روح انسانی را فراموش کردند و منشا انسان شناسی جدید شدند چقدر فرق دارد؟ بهتر است عین سخن فروم را نقل کنم:
"علیرغم شخصیتهای استثنائی نظیر نیچه وکی یرکه گارد سنت بررسی روح آدمی با توجه به تقوی و سعادت وی در روانشناسی به کنار نهاده شد. روانشناسی آکادمیک که می کوشید به علوم طبیعی و روشهای آزمایشگاهی توزین و شمارش تاسی جوید با همه چیز جز روح سر و کار داشت. هم چنین می کوشید جنبه هایی از انسان را که می توان آنها را در آزمایشگاه تحت بررسی قرار داد آشکار سازد و مدعی بود که وجدان، داوری ارزشها، شناسایی خیر و شر، مفاهیمی ماوراء طبیعی و خارج از قلمرو روانشناسی است، غالبا به مسایل کم اهمیتی می پرداخت که بیشتر مناسب با یک روش به ظاهر علمی بود تا ابداع روشهای تازه جهت بررسی مسایل عمده انسانی، بدینسان روانشناسی بصورت علمی درآمد که فاقد موضوع اصلی خویش یعنی روح انسان بود. (10)
بدنبال این نظر و دید وسیع از آدمی حضرت امام "ره" فرموده اند:
"انسان این هیکل موجود، این جثه موجود و این حواس موجود که، احساسش می کنیم نیست، به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحو ادراکات را دارند یک قدری کم و زیاد. یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای این خواص هست می باشد، بعدهای دیگرش اصلا به آن توجه نشده یا کم توجه شده است." (11)
و در کلامی دیگر که تا حدودی مراتب و عوالم انسانی را مورد بحث قرار داده اند می فرمایند: انسان دارای کیانی جامع است و برحسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشاه ها و ظهورها. و عوالم و مقدماتی است. از اینرو به حسب هر نشاه و هر عالمی که دارد او را زبانی است مناسب آن مقام. (12)
و در یک جمله بطور خلاصه می فرمایند:
"در عالم هیچ موجودی به پایه انسان نمی رسد. انسان و ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت باید گفت غیرمتناهی است." (13)
در انسان شناسی امام آدمی در بدو تولد چیزی بالفعل ندارد فقط توانایی و استعداد حرکت بسوی کمال در او به ودیعت نهاده شده است. توجه به این نکته برای مربی و روشهای تربیتی که در پیش می گیرد حائز اهمیت است. ملاحظه نمائید که چه فرموده اند:
"نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالی از متقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است." (14)
اگر کسی تمام این مطالب امام را با هم نبیند و مثلا فقط به جمله "گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است." توجه نماید گمان می کند نظر امام (ره) همان نظر جان لاک و کسانی که قائل به فطرت و امکانات درونی انسان نیستند می باشد، اما بیانات بعدی امام مشخص می کند که ایشان آدمی را دارای نور استعداد و لیاقت رسیدن به هر مقام می داند. در توضیح فطرت آدمی جملات زیادی از بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نقل شده است که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم.
"فطرت خداجوئی در همه هست. کافر هم که دارد میرود دنبال اینکه یک چیزی پیدا بکند خودش ملتفت نیست که دنبال کمال مطلق است، اینرا کمال خیال کرده، هرکسی هر عملی انجام می دهد برای این است که آن را یک خیر و خوبی می داند، یک کمال می داند این دزدهای سر گردنه هم اینرا یک کمال می دانند که بروند دزدی بکنند به هم فخر می کنند همه دنبال کمالند همه دنبال خدا هستند (15).
و باز می فرمایند یکی از فطرت هایی که جمیع سلسله بنی الانسان مخمر به آن هستند فطرت عشق به کمال است گرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اختلاف را دارند. پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر متوجه به کمالی است که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که در او جهل نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد، حیاتی که موت نداشته باشد و بالاخره کمال مطلق معشوق همه است." (16)
اکنون اگر درنگ کنیم و بخواهیم ببینیم روانشناسان تا چه اندازه با نظریات حضرت امام (س) هماهنگی دارند باید سری به " روانشناسی کمال" بزنیم شاید این جمله آلپورت Allport بیانی دیگر از فطرت کمال خواهی انسان باشد که گفته است "رستگاری تنها از آن کسی است که پیوسته در پی هدفهایی باشد که سرانجام به طور کامل بدستنمی آید" هم او گفته است اموندسن پس از هر اکتشاف تازه بیدرنگ برنامه اکتشاف تازه ای را می ریخت،انگیزه و رهنمون کلی او اکتشاف دایمی بود، اما تا زمانی که منطقه کشف نشده ای در عالم وجود داشت این هدف هیچگاه کاملا ارضا نمی شد. ضرب المثل "هر چه بیشتر داشته باشی بیشتر می خواهی" بیان همین کمال خواهی و سیری ناپذیری انسان است (17) گذشته از آلبورت مزلو Abrahan Maslow هم در بیان شخصیت سالم نکاتی را بیان کرده است که کاملا با مطالب حضرت امام (ره) در مورد فطرت آدمی سازگار است. او در توضیح خصوصیات انسان خواستار تحقق خود نکاتی را مطرح کرده است که بعضی از آنها عبارتند از ادراک صحیح واقعیت پذیرش کلی طبیعت دیگران و خویشتن خود انگیختگی، سادگی و طبیعی بودن توجه به مسایل بیرون از خویشتن نیاز به خلوت و استقلال تازگی مداوم تجربه های زندگی. و بالاخره تجربه های عارفانه یا تجربه های استعلائی.
در مورد نکته آخر می گوید خواستاران تحقق خودگاه وجد و سرور و حیرتی عمیق و چیره گر نظیر تجربه های ژرف دینی را تجربه می کنند. خود از این تجربه ها استعلا می یابند متعالیان بیشتر در قلمرو هستی زندگی می کنند به وضوح ازانگیزش والاتری برخوردارند و تجربه های اوجی را دارا هستند که بصیرتی روشنگرانه نسبت به خودشان و جهانشان به آنها می بخشد، گرایششان بیشتر عارفانه، شاعرانه و دینی است (18)
آیا این تازگی مداوم تجربه های زندگی و تجربه های عارفانه استعلائی بیانی دیگر از همان فطرت کمال خواهی انسان نیست؟
روانشناسان و روانکاوان دیگری هم چون اریک فروم، فروید، یونگ، فرانکل و... در زمینه کمال جوئی انسان مطالبی ذکر می کنند که خواندنی است. (19)
اما یک تفاوت اساسی در نظریه حضرت امام رضوان ا... علیه از کمال با این آقایان وجود دارد و آن این است که امام بزرگوار کمال اعلای مطلوب انسان را حضرت حق جل و علا می دانند که علم و قدرت کامل و همه صفات دیگر از آن اوست. شاید این تعبیر حافظ شیرازی بیان شاعرانه حضرت امام (س) از کمال طلبی یا خداجوئی انسان باشد که همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت بطور خلاصه می توان گفت انسان از نظر حضرت امام (س) :
1- موجودی است که هیچ موجود دیگری به پای او نمی رسد.
2- ادراکات و قابلیت های او برای تربیت غیر متناهی است.
3- ابعاد زیادی دارد که مورد توجه واقع نشده
4- در آغاز خلقت از کمالات و نقائص خالی است
5- در آغاز آفرینش نور استعداد و لیاقت برای هر مقامی را دارد
6- فطرتی کمال جو دارد. آنهم کمال بی نقص، که البته این چنین وجود کاملی حضرت حق - سبحانه و تعالی - است.
3- اهداف تعلیم و تربیت
قبل از بیان اهداف تربیت یک نکته اساسی را ذکر کنم و آن ضرورت و اهمیت تربیت از دیدگاه امام (ره) است. ایشان می فرمایند: " آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آنقدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عوالم است و انبیا آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند. (20) ملاحظه می کنید که با توجه به انسان شناسی امام تربیت انسان از دیدگاه ایشان آنقدر مهم است که ضرر هیچ موجودی را به جوامع بالاتر از انسان تربیت نشده نمی دانند و از آنطرف سود انسان تربیت یافته را بالاتر از فرشتگان و همه موجودات می دانند. من نمی دانم مسئولین نظام ما و مسئولین تعلیم و تربیت انسانها در همه سطوح و مدیران و معلمان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به عمق این سخن قائد عظیم الشان دنیای اسلام در عصر حاضر توجه کرده اند؟ و اگر توجه دارند - که بحمدا... دارند - مقدار توجهشان چقدر است؟ چقدر در تلاشند که از هر هزینه غیر ضروری و مستحب و تشریفاتی کم کنند و به تربیت بویژه نسل جوان بپردازند.
در اینجا بد نیست مطلبی را از فردریک مایر نقل کنم برای اینکه خودم و امثال خودم را در باب ضرورت و اهمیت تربیت و بیان حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه آگاهتر کرده باشم. وی می گوید: "سه روش عمده جهت حل مشکلات جهانی وجود دارد نخست تغییر ناگهانی اوضاع اجتماعی یعنی انقلاب. دومین وسیله که ممکن است بدان متوسل شویم جنگ است. بعد، پس از بیان عدم موفقیت این دو روش با توجه به تجربیات تاریخی به اینجا می رسد که شق سوم تربیت است و ادامه می دهد تربیت به آرامی و به صورت سیر تکاملی موثر می افتد مدینه فاضله را آنا ایجاد نمی کند. داروهای سحرآمیز نمی دهد و وعده های بی قید و شرط عرضه نمی دارد. تربیت مستلزم کوشش و انضباط است. تربیت بشر را متوجه امکانات خلاقه خود می کند، تربیت درواقع موثرترین حربه بشر برای بقای اوست (21) البته این بنده خود به تفاوت ژرفای سخن امام راحل و آقای مایر آگاهم فقط خواستم کارسازی تربیت را از دیدگاه دیگران هم نقل کرده باشم.
هدف اعلای تربیت
"تمام کوشش انبیا برای این بوده است که انسان را بسازند، تعدیل کنند انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی (22)
"اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر انسان معتقد به خدا، مومن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات می دهد." (23)
"تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از برای این است که تربیت بشود... برای اینکه همانطوری که اینجا زندگی سعادتمند دارند آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند." (24)
با توجه به عبارات گذشته معلوم می شود هدف آرمانی و نهایی تربیت از دیدگاه حضرت امام (س) این است که آدمی معتقد به مبدا و معاد ساخته شود، آدمی که هم در این دنیا سعادتمندانه زندگی کند و هم در عالم برزخ و قیامت دارای سعادت باشد.
هدفهای میانی تربیت "تمام جهاتی که در این عالم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکت ها چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد." (25)
در جای دیگری فرموده اند:
"... اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع، یعنی رشد به آنطور که هست بدهد از حظ طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد، حظ برزخیت دارد رشد برزخیت به او بدهد، حظ روحانیت دارد رشد روحانیت به او بدهد، حظ عقلانیت دارد رشد قلانیت به او بدهدحظ اولوهیت دارد رشد الوهیت به او بدهد..." (26)
در این عبارتها هدفهای زیر مطرح شده است 1- رشد طبیعی که همان رشد در زمینه بدنی و زیستی و توجه به خواسته های مربوط به آنها است.
2- رشد عقلانی که پرورش قدرت تعقل است.
3- رشد معنوی و الهی و پرورش حرکات قلب و خیال در پرتو دستورات الهی امام بزرگوار در عین توجه هر چه بیشتر به الهی شدن و تزکیه آدم از تربیت اجتماعی و سیاسی او غفلت نفرموده و با بیان مطالب زیر:
"آقایان که تربیت بچه ها را می کنند مسایل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند... یک بچه ای که از مدرسه بیرون می آید باید مسایل دینی اش را بلد باشد مسایل نماز و روزه اش را بداند هم تربیت های علمی بشود و هم تربیت سیاسی..." (27) دو هدف را به هدفهای قبلی اضافه فرموده اند 4- تربیت علمی یعنی پرورش در زمینه علوم و دانش های روز.
5- تربیت سیاسی و آگاه شدن از مسایلی که در اطراف دانش آموزان می گذرد.
عمق و وسعت هدفهای انبیا
"انبیا به شما کار دارند، توی صندوقخانه ات هم که هستی به تو کار دارند، هیچکس نیست. لکن حکم خدا هست دنبال شما، آنها می خواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جلوتش فرقی نداشته باشد..." (28) این هدف نیز مستقلا قابل دقت است. هیچ مکتب تربیتی تا این حد در سراسر زندگی آدمی و عمق حیات او نفوذ ندارد. هرکه هستی در هرحال و در هر مکان باید بدانی مربی و ناظر اصلی متوجه تو است. و چون انسان این چنین شد و تمام دستورات تربیتی را از یک مبدا گرفت آشکار و نهان او یکی خواهد شد، نتیجه، پرورش انسانی است سالم، خالی از تضاد، برکنار از تنش، آدمی صاف و سالم و یکرنگ و چقدر از این قبیل افراد کم داریم؟ بگذرم و بحث هدفها را به همین جا پایان برم که اگر بخواهم عنان قلم را کاملا و بطور مشروح در اختیار بیان هدفها از دید امام راحل (س) قرار دهم باید صفحات زیادی را به همین امر اختصاص دهم.
اصول تربیت
اگر اصل را به معنای راهنمای عملی تربیت بگیریم ملاحظه می کنیم کهامام خمینی (س) اصولی را مورد توجه قرار داده اند فقط که به یکی از آنها اشاره می کنیم
1- تقدم تزکیه بر تعلیم
"اگر اساتید دانشگاه فقط همشان این باشد که درس بگویند... فقط بنایشان بر این باشد که تعلیم کنند اینها را پهلویش تربیت نباشد تربیت معنوی نباشد از دانشگاه آنها می آید بیرون که فساد می کنند. حوزه های علمی هم همینطور است اگر در حوزه های علمی قدیمی تهذیب نباشد، اخلاق نباشد آموزش معنوی نباشد فقط آموزش علمی باشد فقط علم در کار باشد، آنجا هم افرادی از آن خواهند بیرون بیایند که دنیا را هلاک می کنند..." (29) "اگر نفوس تزکیه نشده و تربیت نشده باشند وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست در هر صحنه ای که وارد بشود، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند... خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است..." (30)
عوامل موثر بر تعلیم و تربیت:
همانطور که قبلا معلوم شد، دید حضرت امام (ره) به تبع هستی شناسی وی دیدی وسیع و عمیق است. ازجمله در مورد عوامل موثر بر تعلیم و تربیت از نقطه های آغازین تشکیل نطفه، به زمینه های مختلف ارثی عنایت کرده و عواملی را پیش از تولد و یکدسته عوامل دیگر را بعداز تولد موثر در سعادت و شقاوت آدمی می دانند.
برای روشن شدن نظر آن بزرگوار، فشرده بحثی را که استاد دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی در مقاله "تربیت پذیری و عوامل موثر بر آن" از کتاب انوارالهدایة حضرت امام خمینی (س) در برابر نظر مرحوم آیت ا... خراسانی صاحب کفایة در مورد خبث باطن و ذاتی بودن سعادت و شقاوت مطرح فرموده اند به اطلاع خواننده ارجمند می رسانم.
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه می نویسد: "گناه و عصیان اگرچه به اختیار شقی نیست اما وی با سؤ سریره و خبث باطن دست به گناه می زند و وقتی کار به اینجا رسید، اشکال منتفی و سوال قطع می شود زیراکه چیزهای ذاتی، ثبوت آن برای ذات ضروری است. بعد به حدیث السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه و احادیث دیگر استناد می نماید امام امت رحمة ا... علیه این نظر را اشتباه دانسته و در یک عبارت فنی فلسفی می فرمایند: "تفاوت افراد انسان و امتیازات فردی، بحسب هویت وجودی و عوارض شخصی است که آن نشانه هایی برای هویت بسیط وجودی است نه بحسب ماهیت و لوازم آن، و تفاوت وجودی ذاتی اشیاء نیست، بنابراین اختلاف فردی به جعل جاعل است نه به ذات" بعد اختلاف انسانها را معلول عوامل قبل از تولد و بعداز تولد، بصورت زیر، می دانند:
1- عوامل قبل از تولد:
الف: تاثیر عوامل غذایی در ایجاد اختلاف میان نطفه ها
ب: اختلاف صلب های پدران
ج: اختلاف رحم های مادران
و: حلال یا حرام یا شبه ناک بودن غذای والدین
ه: رعایت کردن یا نکردن دستورات و آداب دینی در آمیزش
2- عوامل بعداز تولد:
الف: شیرخوارگی و خصوصیات زن شیردهنده
ب: تربیت ایام کودکی
ج: تربیت دوران بلوغ
د: دوستان و معاشرین
ه: محیط شهر و روستا و محل زندگی
و: مطالعه علوم گوناگون
ز: رعایت آداب شرعی در زندگی (31)
در تربیت ایام کودکی مادر را دارای نقش محوری دانسته و می فرمایند:
"دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود. آنچه که بچه از مادر می شنود غیر از آن چیزی [است] که از معلم می شنود. بچه از مادر بهتر می شنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت می شود تا در جوار پدر تا در جوار معلم" (32)
"مادرها بیشتر مسئول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است تاثیر مادر هم در روحیه اطفال از تاثیر پدر بیشتر است" (33)
روشهای تربیتی
با توجه به مقدماتی که گذشت و مخصوصا با عنایت به هدفهای تربیتی از دیدگاه امام راحل (س) و ازجمله هدف آرمانی تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی باید روشهای تربیتی را از نظر آن مربی بزرگ تا حدودی که این مقاله اقتضا می کند - نه به صورت تفصیلی و کامل - مورد مطالعه قرار دهیم.
1- روش تفکر:
امام (س) می فرمایند: "بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب
حق تعالی تفکر است... و تفکر در این مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری - ولو کم هم باشد - فکر کند که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحت را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوای صحیحه که هریک دارای منافعی است که عقل هرکس را حیران می کند به او عنایت کرده و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم این همه انبیا را فرستاده و کتاب نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده...
آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟
آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوات است که با تمام حیوانات نزدیک هستیم یا مقصود دیگری در کار است؟ ... اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است. (34)
در جای دیگر می فرمایند:
"بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار است و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعییر و تکذیب شده... " (35)
اگر بخواهیم در مورد اهمیت استفاده از تفکر و اینکه چگونه کلید خزائن کمالات و علوم است و چه آثاری ازاندیشه کردن در زمینه تحول و تکامل مادی و معنوی برای بشر بوجود آمده است بحثی داشته باشیم از مقصد باز می مانیم. فقط لازم است اشاره کنم که در دنیای امروز در مورد اینکه تفکر یک روش تعلیم و تربیتی است کمتر کسی شک دارد و حتی بعضی از متخصصان تعلیم و تربیت در این زمینه کتاب "تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت" را نگاشته اند که به فارسی هم ترجمه شده است (36). یک بحث جالب این کتاب این عنوان را دارد که "هر کلاسی ممکن است مرکز تفکر باشد" و در ضمن گفتاری که تحت عنوان مذکور آمده است نکته مهمی ذکر شده است که باید مورد توجه همه آگاهان تعلیم و تربیت و پویندگان راه امام در مدارس و دانشگاهها قرار گیرد و آن این است که پرورش تفکر در شاگردان باید اساس فعالیتهای تربیتی را تشکیل دهد.
این نکته را هم اضافه باید کرد که تفکر در فرهنگ اسلامی از جهت هدف و پاره ای جهات دیگر عین آنچه اندیشمندان غربی از تفکر منظور دارند نیست، ولی در اصل اینکه تفکر روش اساسی تعلیم و تربیت است اتفاق نظر وجود دارد.
استقلال در تفکر:
در ادامه روش تفکر این نکته را اضافه
می کنیم که حضرت امام (س) به استقلال در تفکر اهمیت زیادی داده و فرموده اند: "تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم که چی بودیم، در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم؟ تا اینها را نفهمیم استقلال نمی توانیم پیدا کنیم، تا فکر شما مستقل نباشد کشور شما مستقل نمی شود، بروید دنبال اینکه فکرتان را مستقل کنید" (37)
آن بزرگوار بدرستی می دانستند که دشمنان ما در شیوه های فکر کردن ما هم نفوذ کرده اند و فکر کردن را بنوعی که خودشان می خواهند و بنفع آنها است تبلیغ کرده اند. با توجه به نکات اولیه این فراز از سخنان امام بخوبی فهمیده می شود که ایشان به این مطلب عنایت داشته اند که بیگانگان ما را تحقیر کرده اند سوابق درخشان علمی و فلسفی و فرهنگی ما را منکر شده اند و همانطور که روش فکر کردن را به ملت هایی که تمدن درخشانی نداشته اند القا کرده اند، می خواهند بما هم القا کنند ولی ما باید فکر مستقل داشته باشیم، به گنجینه گرانبهای تاریخی گذشته رجوع کنیم تا ملاحظه کنیم چه بوده ایم و وضع حاضر را با گذشته مقایسه کنیم تا بدانیم چه هستیم و با استقلال اندیشه و تکیه براندیشه خودمان می توانیم کشور را استقلال بخشیم.
2- روش آگاهی بخشی و بینش دهی:
یکی از شیوه های تربیت آگاه کردن مردم به مسایل و موضوعات است. البته صرف آگاهی بر حقایق و خوبی ها برای حرکت تکاملی و تربیتی کافی نیست، اما ریشه
پاره ای از اعمال غلط و رفتارهای ناصواب ما انسانها ناشی از عدم آگاهی ما است. یکی از یاران امام نقل می کنند که روزی در نجف در جمع دوستان فرمودند: "چه دسته ای در مبارزه پیروز می شوند و چه دسته ای هستند که ناکام می مانند؟ اگر کسانی که
می خواهند کار بکنند صرفا سیاسی باشند و کارهایشان جز از چارچوب سیاست تجاوز نکند اینها پیروز نمی شوند. این مساله را ما به تجربه در ایران دیدیم که افراد صد در صد سیاسی که سیاستمدار بزرگی هم بودند پس از پیروزی از صحنه سیاست خارج و بکلی فراموش شدند. اگر کار صرفا سیاسی باشد چنین حالتی پیدا می کند... ولی اگر این سیاست و فعالیت های سیاسی منظم بشود به رنگ دین و آ ن صبغة ا... با آن باشد که سیاست دینی باشد، سیاستی که خدا خواسته، چون یکطرفش بسته به خدا است این همیشگی است" (38)
در جمع پزشکان فرموده اند "...چیزهایی که برای خدا است اینها دایم است، همیشگی است چیزهایی که برای طبیعت و ماده است. .. از بین می روند... شما پزشکان توجه کنید که اغراضتان مادی نباشد، اغراض الهی باشد..." (39)
در سراسر آثار مکتوب و شفاهی آن بزرگمرد این نوع بینش دهی، این آگاهی بخشی که کار برای خدا، به علت ارتباطش با او که دایمی است، پایدار خواهد ماند بسیار بچشم می خورد. این توجه به پیوند اعمال با صبغه الهی بود که این همه پیر و جوان را وارد جریان انقلاب کرد، در هشت سال دفاع مقدس، حماسه ها آفرید و هنوز هم بحمدالله - در عده معتنابهی از مردم نفوذ دارد.
نوعی دیگر از بینش دهی امام رحمة ا... علیه که برخاسته از متون اسلامی است توجه دادن به دشمن هم خانه نفس است. چنانکه فرموده اند:
"اعدا عدوک همین نفس است که در انسان است، این از همه دشمن ها برای انسان دشمن تر است. همه دشمن های عالم آنقدری که از آنها می آید این است که انسان را بکشند، زجرش بدهند، اما آنکه بین جنبیک، آن نفس اماره انسان، غیر این است که انسان را بکشد انسانیت را می کشد. همه عالم جمع بشوند که انسانیت شما را بکشند تا آن چیزی که در خود شما هست، آن نباشد و تغییر نکند کسی نمی تواند..." (40)
3- روش تحریک عواطف:
امام خمینی (ره) نه تنها از عواطف مذهبی و ملی مردم ما در جهت تربیت فردی و اجتماعی و مصالح خود مردم استفاده بجا و کامل نمود و مثلا فرمود: "این طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایر شهرها هستند، همین خانمهای محجبه، همین ها که مظهر عفاف هستند در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم" (41) از عواطف مذهبی دیگران هم در مسیر تربیت آنها بهره برد و آنها را برانگیخت. یکی از یاران امام در مصاحبه ای فرموده اند: "شب تولد حضرت مسیح پیامی برای مسیحیان جهان دادند که خبرگزاریها پخش کردند و در کنار این پیام بما دستور دادند که این هدایائی که از ایران آوردند تقسیم کنید به اهالی نوفل لوشاتو. ما آنها را همراه یک شاخه گل تقسیم کردیم. من یادم هست در یکی از خانه هائی که هدیه بردم خانمی در را باز کرد، هدیه امام را دادم، چنان هیجان زده شد که قطرات اشک از چهره اش فرو ریخت." (42)
بعد اضافه می کنند که یک ساواکی روزی برای اینکه به دولت فرانسه بگوید که آمدن امام امنیت محل نوفل لوشاتو را بهم ریخته بصورت یکی از فرانسویان سیلی زد. اما آن فرانسوی از این عمل به پلیس شکایت نکرد زیرا قصد آن فرد ساواکی را فهمیده بود.
4- روش عبرت آموزی:
یکی از روشهایی که می تواند بدنبال روش تفکر و آگاهی دهی آید روش عبرت آموزی است امام (س) درمورد عبرت گرفتن از حوادث تاریخی، مخصوصا، اصرار دارند. ملاحظه نمائید "ما باید از تاریخ عبرت بگیریم، آن وقت که یک دولت قوی ما داشتیم مثل دولت عثمانی در مقابل شوروی، در مقابل ژاپن می ایستاد و گاه غلبه می کرد. دشمنان ما وقتی سلطه پیدا کردند این مملکت پهناور را تکه تکه کردند و هرکدام را به دست یکی از عمال خودشان دادند و بین آنها مع الاسف تفرقه انداختند و این موجب شد که مسلمین و اسلام ضعیف شد و مستعمرین بر ما غلبه کردند، ما باید از این امور عبرت بگیریم و دولتهای ما از این معانی و از این امر تاریخی عبرت بگیرند و اختلافات خودشان را رفع کنند. اگر اینها با هم مجتمع بشوند یک قدرتی خواهند داشت که هیچ قدرتی با آنها معارضه نمی کند البته بشرط ایمان کامل..." (43)
"ما باید از این مسائل تاریخی عبرت بگیریم و ما آنطور نباشیم تا آنطور نشویم. برادرها همه مردم با شما، با بالاتریها یک جورند. اگر با مردم خوب رفتار کنید، برای خودتان هست و اگر با مردم خدای نخواسته بد رفتار کنید به ضرر خود شماست، آنقدر که ظالم ضرر می برد از ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم، آنقدر ضرر نمی برد." (44)
این روش بیشتر در تربیت سیاسی مردم، وحدت و عدم اختلاف، خوب رفتار کردن دولتمردان با مردم و... مورد توجه امام (س) بوده است.
5- روش تکریم و تشویق
امام رحمة ا... علیه با تکریم از مردم و گروههای مختلف آنها، هم حقارت چند صد ساله را از آنها گرفتند و هم به آنها عزت دادند و هم آنها را برای کارهای بزرگ تربیت کردند. نمونه های زیر از فرمایشهای امام موید این روش است.
"مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان می توانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را همچو کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه چیز را بروند از خارج بیاورند. از اروپا بیاورند، از امریکا بیاورند... ایران افرادش، مردمش از سایر افراد کمتر نیستند، بلکه از بسیاری از نژادها بالاترند..." (45)
"مردم خیلی خوبند، شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد... من گاهی در ذهنم این معنا می آید که اگر چنانچه در آخرت - خودم را می گویم - جهنم بروم و آن کسی که به خیال اینکه من آدم هستم برای من یک کاری کرده است در بهشت باشد چه جواب بدهم... این مردم خوبند، این خوبها را نگه دارید، این مردم خوب را با خودتان همراه بکنید" (46)
"زن انسان است، آنهم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است... شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو هستید، شما اثبات کردید که مقدم بر مردها هستید... زندانهای شاه از زنان شیردل و شجاع مملو است. جلسات سیاسی که زنان در شهرهای مختلف ایران بپا می کنند کم نیست... باید تشکر کنیم از خانم ها که در این نهضت یک قدم راسخی داشتند و یک کمک بزرگی به ملت کردند. این خانم ها بودند که وقتی به خیابانها و کوچه ها ریختند و فریاد زدند تشجیع کردند مردها را و قدرتهای آنها را چند مقابل کردند..." (47)
"الفاظ کوتاه هستند که از شما برادران و از این چهره های نورانی مستعد شهادت مدیحه بگویند شماها موجب سرافرازی همه لت شدید ما به وجود شما افتخار می کنیم..." (48)
"ما مکلفیم تا افراد را در هر رشته تشویق بکنیم تا امثالشان زیاد شود." (49)
"این نهضت مال شماست بلکه باید بگویم این کودکهای کوچک... اینها سهمشان بیشتر است برای اینکه این کودکان عزیز با اینکه کوچک هستند، ضعیف هستند معذلک در این نهضت ها شرکت کرده اند... پا به پای بزرگسالان نهضت را پیش برده اند" (50)
ملاحظه می نمائید که امام بزرگوار غیر از اینکه بارها ملت را - بطور اعم - تکریم کرده، و تشویق نموده و نسبت به بسیاری از مردم همزمان پیامبران و پیامبر عظیم الشان خودمان، برتر دانسته اند، اقشار مختلف مردم را - بطور ویژه - مورد محبت و تکریم قرار داده اند و سهم بچه ها را در پیشبرد حرکت اسلامی - ملی از یاد نبرده و اینهمه از آنها قدرشناسی نموده اند.
6- روش تکرار و تلقین:
یکی از روشهای تعلیم و تربیت تکرار آگاهانه مطلبی است که می خواهیم آموزش دهیم کسی هم که می خواهد چیزی یاد بگیرد - نسبت به توانایی حافظه اش - باید مهارت یا موضوع مورد یادگیری را تکرار کند. امام امت در مورد تکرار فرموده اند: "شما
می دانید که قرآن کتاب معجزه است و در عین حال در قرآن راجع به مسائل تکرار زیاد است. برای اینکه قرآن برای رشد مردم آمده است. برای انسان سازی، مسائلی که برای ساختمان انسان است نمی شود یک دفعه بگویند و از آن رد بشوند، باید هی بخوانند، توی گوشش مکرر بخوانند تلقین با یکدفعه درست نمی شود. اگر بخواهید بچه ای را تربیت کنید، باید یک مساله را چندین دفعه، با چند زبان، با چند وضع به او بخوانید. مطلب یکی باشد لکن طرز بیانش [مختلف"] (51)
در مورد تلقین گاهی حضرت امام بصراحت از آن یاد کرده و فرموده اند: "باید خودمان به خودمان تلقین کنیم که ما مستقلیم، ما باید مستقل باشیم و نباید دستمان را بدیگری دراز کنیم... پسرم چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دورتر سازد... هیچ وقت فکر نکنید که نمی توانید، همیشه فکر کنید که می توانید" (52)
گاهی هم به مردم تلقین کرده و بیان داشته اند که: "در هر صورت این را می خواستم عرض بکنم به شما که شجاع باشید در گرفتاریها که می آید، پا برجا باشید، مایوس هیچ وقت نشویدای ملت عزیز قوی باش که پشتیبان تو خدا است" (53)
حضرت امام رحمة ا... علیه از این دست مطالب که در آنها ایمان، اتکال به حضرت حق، امیدواری، شجاعت، استقامت، نترسیدن، استقلال رای، استقلال اقتصادی و صنعتی را دایم به مردم القاء کرده اند، بسیار دارند و امید است این تلقین ها همواره در جان و روح مردم ما باقی بماند.
7- روش استفاده از دشمن:
ما انسانها، صرفنظر از تعدادی بسیاراندک، نه تنها حاضر نیستیم از دشمنان خود درس بگیریم، که غالبا درصدد انتقام از آنها هستیم، اما پیشوای عزیز ما در تربیت یک روش را استفاده از دشمن می داند و
می فرماید: "انسان خودش هم نمی تواند بفهمد چکاره است. انسان باید یک کسی که دشمن او هست، پیش او برود، ببیند قضاوت او نسبت به این چه هست تا عیبهای خودش را بتواند بفهمد انسان نمی تواند از دوستان خودش تعلیم بگیرد، انسان باید از دشمنان تعلیم بگیرد. وقتی که یک صحبتی می کند ببیند دشمن ها چه می گویند و تفکر کند که عیب ها را دشمن ها می فهمند" (54)
شاید مبنای این سخن امام فرموده پیامبر بزرگوار باشد که حبک الشی یعمی و یصم. دوستان ما بخاطر علاقه و محبت عیوب ما را یا نمی بینند یا کمتر از آنچه هست درک می کنند. دشمن چون با نظر انتقادی و عیب جویانه می نگرد می تواند کمک زیادی به تکامل و تربیت ما بکند. ایکاش ما اراتمندان به آن عزیز از دست رفته، بویژه مسئولین و دست اندر کاران امور اجرائی به همین نکته عمل می کردیم و در عیوبی که دشمنان (نه دشمنان حتی دوستان علاقمند به ما) در ما می بینند تفکر می نمودیم و تلاش پیوسته ای در برطرف کردن آنها بعمل می آوردیم. در اینصورت وضع ما بمراتب از آنچه داریم بهتر نبود؟
8- روش مراقبه و محاسبه:
امام راحل (س) در کتاب نقطه عطف (صفحه 18- 17) فرزند دلبندش را مخاطب به این خطاب قرار داده اند: "سعی کن در این قدم اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیت آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی که یا در جا زنی و یا به عقب برگردی و این محتاج مراقبه و محاسبه است." در کتاب شریف چهل حدیث فصلی دارند تحت عنوان "مشارطه و مراقبه و محاسبه" که به نکاتی از آن اشاره می شود:
"و از اموری که لازم است برای مجاهد مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است که در اول روز مثلا با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند... و پس از این مشارطه باید وارد مراقبه شوی و آن چنانت که در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشی... و به همین حال باشی تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا بجا آوردی، و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟ "
آدمی با توجه به هدف تربیتی اسلام عزیز که گفته شد تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی است باید به دقت از این روش سود جوید، شرط کردن، مراقبت و مواظبت خود برای عمل بشرط و حساب خود را کشیدن و بازپس دادن. بویژه که امام در فراز اول نقل شده از ایشان و در بسیاری از موارد دیگر جوانان را به این نکته آگاه می کنند که این مشارطه و مراقبه باید از آن روزگار که آسانتر است شروع شود. اگر همه یا اکثریتی از معلمان و استادان کشور ما فقط به این روش عمل کنند و خیل عظیم دانش آموزان و دانشجویان را با این شیوه تربیتی آشنا نمایند در مدت کوتاهی بسیاری از گرفتاریهای ما حل خواهد شد.
9- روش نصیحت و خیرخواهی:
در ابتدای این روش باید متذکر این نکته شویم که در چند دهه گذشته بسیاری از نویسندگان غرب زده و شرق زده، پیوسته نوشته اند که نصیحت اثر ندارد، نباید کسی را نصیحت کرد و... این تکرار دایمی بر
بی نتیجه بودن نصیحت حتی در توده مردم هم متاسفانه اثر کرده است. در رد مطلب این قبیل نویسندگان که بطور کلی نصیحت را
بی اثر دانسته اند کافی است بگوئیم به تاثیر نصایح امام بزرگوار بویژه در سالهای اول انقلاب و در طول دفاع مقدس بنگرید. بعد ببینید نصیحت های ایشان چقدر موثر بود و چه حرکتی در مردم ایجاد کرده بود. بلی ما منکر تاثیر نکردن پاره ای از نصایح نیستیم اما باید دید آنجا چرا اثر نکرده است؟ آنچه در طول این مدت به چشم دیدیم این است که اگر ناصحی خود اول عامل به نصیحت بود و از روی خیرخواهی دیگران را پند داد و شیوه درستی در انتقال پیام خود برگزید مسلما موثر است. به همین جهت امام راحل در بیانات زیر به نصیحت پرداخته اند:
"نصیحت از واجبات است، ترکش شاید از کبائر باشد، از شاه گرفته تا این آقایان تا آخر مملکت همه را علماء باید نصیحت کنند. ارشاد مردم ولو اینکه خوب باشند یک امر راجح است خدای تبارک و تعالی پیغمبر را نصیحت می کند. امر به تقوی می کند" (55)
در پاسخ نامه ای که بچه ها برای ایشان نوشته بودند با کمال صفا مرقوم داشته اند: "چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید می نوشتید ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان بی غرضانه و از روی صفای قلب است. اکنون بعنوان پدر پیری شما عزیزان را نصیحت می کنم که در تحصیل علم و فرا گرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید." (56)
10- روش الگوئی:
یکی از روشهایی که همواره بشر در تربیت از آن بهره برده است روش الگویی است. ارائه یک نمونه و مدل تربیتی چه در موارد جزیی و چه در حد نسبتا کلی از شیوه هایی است که در تربیت مورد نظر و عمل ما انسانها بوده است. رفتاری یا رفتارهایی را در کسانی سرمشق قرار داده یا سعی کرده ایم آنگونه عمل کنیم یا دیگران را به عمل کردن بمانند آن رفتارها تشویق کرده ایم. مباحث مفصلی که در عرفان و اخلاق تحت عنوان "انسان کامل" آمده است. نیز بیانگر تلاشی است که انسان برای عرضه الگو و نمونه کامل انسانی بعمل آورده است. امام در بیان الگو بودن مربیان برای ایجاد اثر تربیتی در دیگران مطالب زیادی دارند که دو نمونه از آنها را ذکر می کنیم:
"اول خودتان را اصلاح کنید، اول مهذب بشوید، تعلیمات اسلامی را که برای
آدم سازی است، آن تعلیمات را عمل بکنید و بعد هم جوان ها را، بچه ها را، تربیت کنید." (57) در جای دیگری می فرمایند: "هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود
نمی تواند دیگران را تربیت کند، از این جهت آن چیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردن به نفس خودمان است و قانع نشدن به اینکه همان ظاهر درست شود و از قلبمان شروع کنیم، مغزمان شروع کنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دوممان بهتر از روز اولمان باشد. " (58)
حاصل این دو مطلب این است که تربیت خود و نمونه و سرمشق قرار گرفتن برای عمل دیگران مقدم بر تربیت دیگران است. کسی که خود را اصلاح نکرده و پرورش نداده چگونه می تواند تاثیر تربیتی بر دیگران داشته باشد؟
تا اینجا با توجه به معیارهایی که در مورد فیلسوف تربیتی گفتیم معلوم شد
امام راحل (س)، در مورد انسان و جهان و ابعاد وجودی انسان و اهداف و اصول و روشهای تربیتی چه نظراتی اظهار فرموده اند. اینک به نکته چهارم می رسیم و آن این است که معلوم کنیم
4- تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتار امام (س) وجود نداشته است.
مقدمتا عرض می کنیم که در میان متفکران کمتر اشخاصی را می توان یافت که در میان اندیشه ها و آراء ایشان در طول زندگی تغییر و تضاد بروز نکرده یا بین رای و عمل آنها توافق و سازگاری وجود داشته باشد. این تضاد فکر و عمل عاملی در جهت کم اثر کردن نظرات تربیتی عده ای ازاندیشمندان گردیده است.
امام بزرگوار (س) ازجمله مردانی است که به علت اتکاء به مبانی الهی اسلام، تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتارش بوجود نیامده است.
او نه تنها از آغاز نهضت، بلکه از نخستین روزهای حرکت فکری خویش هر پدیده و تحولی را در پهنه هستی از آفریدگار دانست و تا لحظه آخر عمر کمترین تزلزلی در عقیده اش بوجود نیامد. او کتاب کشف اسرار را با آیه شریفه: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فردی ثم تتفکروا شروع کرد و در طول سالهای انقلاب بارها و بارها همین آیه شریفه را به شنوندگان سخنان ارزشمند خویش گوشزد کرد و از همه خواست برای خدا و به انگیزه الهی حرکت کنند.
از روزگار جوانی که جز در حوزه علمیه قم شناخته نشده بود، مردم را به تهذیب دعوت کرد و تا آخرین سال زندگی خود از این هدف اعلای تربیتی دست برنداشت. با همه قدرتی که در رهبری سیاسی بزرگترین و مردمی ترین انقلاب قرن نشان داد و با تغییری که در معادلات سیاسی جهان بوجود آورد همواره از روی واقع بینی - نه تواضع معمولی - برای خود و توان خویش جائی باز نکرد و فرمود انقلاب نه مربوط به فرد است نه مربوط به مردم بلکه اراده الهی است که به این صورت جلوه گری کرده است. و این نکته ای است که حتی آنها که خارج از مرزهای ایران اسلامی زندگی می کنند به آن توجه کرده اند.
با کمال صداقت بارها گفت که بسیاری از تصمیم گیریهای ایشان هیچ اندیشه و برنامه قبلی نداشته است و با اطمینان به نیروی لایزال الهی وقتی مطلبی یا نظری را صلاح دانسته، اعلام نموده و اعمال کرده است.
همان هدف ها و اصول و روشهایی را که قبل از دسترسی به قدرت سیاسی اعلام فرموده بود، بعداز انقلاب پیگیری کرد و تغییری در آنها بوجود نیاورد.
در سازگاری بین اندیشه تربیتی و عمل وی یکی از بزرگان نکته جالبی در یکی از جلسات فرمودند. آن نکته این است که امام مت سائق نبود بلکه قائد بود در توضیح بیان داشتند که بعضی رهبران سائقند یعنی مردم را به سوی هدفی حرکت می دهند و ایشان قائد بودند اول به مرتبه ای و هدفی می رسیدند بعد به مردم می گفتند حرکت کنید و به اینجا برسید. (59)
آری او همانطور که بارها از زبان مولایش علی علیه السلام در دعای کمیل از خداوند خواسته بود که بدانجایش برساند که حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا همه افکار و اعمالش و تمام ذکرها و وردهایش یک یادآوری یگانه بود: یاد خدا. او تحقق این شعر حافظ شیراز بود که:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
5- مربی و فیلسوف تربیتی. خودش اولین نمونه عملی اندیشه های تربیتیش باشد. گفتیم یکی دیگر از معیارهای یک مربی بزرگ این است که خود وی با عملش بیانگراندیشه و نظام تربیتی مورد ادعای او باشد. وقتی اندیشمندی هدفهایی برای تربیت انسانها تعیین کرد و اصول و روشهایی را برای رسیدن به آنها مطرح نمود، لابد آنها را حق دانسته که دیگران را به آنها فرا خوانده است. در این صورت دیگران می توانند از او بپرسند چرا این هدفها را در خود تحقق نبخشیده و خویشتن را به زیور کمال مطلوبهای مورد نظرش نیاراسته است؟
شاید، اگر در این مورد بررسی عمیقی صورت گیرد، افراداندکی از مربیان بزرگ را بتوان نمونه عینی اندیشه های تربیتی آنها دانست. آنهم نه در همه ابعاد بلکه در بعضی از جهت ها. اینک مجددا هدفهای مورد نظر امام قدس سره را با جمال یادآوری و نشان خواهیم داد خود وی اولین نمونه آن هدفها بوده است.
هدف اعلا و آرمانی تربیت از دیدگاه بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد به مبدا و معاد و ساختن انسان متعهد و امین بود. به عبارت خود ایشان هدف تبدیل انسان طبیعی است به انسان الهی اکنون می گویم با توجه به همه آنچه در مباحث گذشته، بویژه بحث قبل ملاحظه شد آیا در زمان ما
نمونه ای والاتر از امام خمینی سلام ا... علیه در داشتن بینش الهی و عمل خالص برای رضای آفریدگار سراغ دارید؟
هدف دیگر تربیت در دید ایشان رشد همه جانبه دادن و ساختن انسان جامع بود در جهات طبیعی عقلانی و معنوی و قلبی.
از جهت طبیعی و توجه به سلامت جسم امام امت علاوه بر رعایت دستورات بهداشتی اسلام ورزش قدم زدن در هر روز و سر ساعت معین را تا آخر عمر ترک نکرد.
از جهت رشد عقلانی کافی است به آثار حکیمانه آن فیلسوف الهی مانند حواشی ایشان به اسفار اربعه ملا صدرای شیرازی نگاهی بنمائیم و اضافه کنیم که آن بزرگمرد در بیست و هفت سالگی تدریس کتب فلسفی را آغاز کرد. بعلاوه موضع گیریهای خردمندانه آن قائد عظیم الشان از آغاز نهضت اسلامی تا شکستی که به آمریکا داد (که به قول ترنر انتظار آنرا از یک رهبر هفتادو نه ساله تبعیدی نداشتند) و ادامه حرکت در حدی که به قول نویسنده ای در مجله اشترن (باید او را یک استاد تاکتیکی که رفتار بسیار حساب شده ای در کنترل و جهت دهی مسلمانان داشت) تا نوشتن وصیت نامه سیاسی - الهی که خطوط کلی حرکت را برای روزگار بعداز خود ترسیم نمود، همه و همه حاکی از رشد قدرت عقلانی آن عزیز از دست رفته است.
از بعد معنوی و روحانی، آثار عرفانی آن عارف دلداده مانند سرالصلاة، آداب الصلاة تعلیقه علی شرح فصوص الحکم، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، رساله لقاء الله دیوان اشعار و... بیانگر رشد بسیار بالای ایشان است. از بعد عملی رشد معنوی و روحانی آن بزرگمرد را این نکته ثابت می کند که توحید و همه آنچه شده است را منتسب به آفریدگار کردن در سراسر بیانات ایشان بطور پیوسته به چشم می خورد هدف بعدی تربیتی او تربیت علمی و سیاسی بود. در بعد علمی علاوه بر آثاری که نام بردیم باید به فهرست نوشته ها و آثار ایشان یک نگاه اجمالی کرد. (60)
در مورد رشد سیاسی ایشان هم باید گفت آن را که عیان است چه حاجت به بیان است بالاتر از همه اینها نمونه بودن ایشان در بعد تهذیب و اخلاق است.
رعایت ریزترین نکات اخلاقی، مردم دوستی، خیرخواهی (حتی برای دشمنانش) در کمتر کسی مانند وی دیده شده است.
6- معیار آخری در تعیین فیلسوف و مربی بزرگ نتایج عملی تعلیمات او در جامعه است. در مورد نتایج عملی آراء تربیتی آن مربی عالیقدر در جامعه خودمان نیازی به گفتن مطلبی نیست. همه از تعبد، الهی شدن، پایمردی و استقامت اکثریت عظیم مردم، بویژه جوانان در گذشته، مخصوصا در طول سالهای دفاع مقدس آگاهیم. برای بیان تاثیر تربیتی و معنوی آن مرد الهی در دیگران مطالب زیراندکی است از بسیار روزنامه ملی گازته چاپ ترکیه می نویسد: "امام خمینی به جهانیان درسهای زیادی آموخت. او به ملتهای جهان قیام را آموخت، درس عزت و شرف و ایستادگی در برابر کفار را آموخت، به مومنان مقاومت در مقابل ظلم و دشمنان تا دندان مسلح اسلام را آموخت و بالاخره خمینی آموزگار بزرگ شهادت بود..." (61)
اسقف کاپوچی می گوید:
"تمام قلبهای آزادگان و محرومان و مستضعفان دنیا برای امام خمینی می تپد. او فقط متعلق به ایران نیست، تمام محرومان دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان او را نجات دهنده خود می دانند" (62)
دکتر فتحی شقاقی با بیان زیر تاثیر تربیتی امام را در مردم فلسطین بخوبی روشن کرده است "ای ملت شریف و داغدار ایران، مصیبت ارتحال امام برای ما ملت فلسطین بزرگتر و سنگینتر از همه شما و حتی امت اسلامی امام است... ما در این فاجعه بزرگ پدر، رهبر و مرشد خود را و کسی را که اسلام را زنده کرد و به مسلمانان شخصیت واقعی خود را بازگرداند از دست دادیم..." (63)
هنری پرشت کاردار سابق سیاسی - نظامی امریکا در ایران گفته است:
"آیت ا... خمینی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن است و کمتر کسی را امروز می توان یافت که ازجاذبه و نفوذی همانند او نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد..." (64)
از این نوع تعبیرات که همه حکایتگر اثر روحی و معنوی و تربیتی آن یگانه دوران است بسیار می توان یافت و کیست که نداند حرکت اسلامی مردم در شمال افریقا کشورهای خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و آسیا و حتی امریکای لاتین به برکت تعلیمات آن قائد و مربی بزرگ بوجود آمده است.
دو نکته دیگر در پایان بحث لازم است گفته شود و آن دو نکته یکی آن است که در آغاز بحث از ژان شاتو در مورد مربیان بزرگ نقل کردیم که اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل می دهند.
بدون آنکه بخواهیم وارد بحث فلسفی اومانیسم و نقد آن بشویم، باید بگوئیم همانطور که خود او بعدا گفته است منظورش توجه به جنبه انسانی آموزش و پرورش است که بدون آن تعلیم و تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل می یابد.
اکنون ببینیم امام خمینی (س) به این نکته چگونه عنایت فرموده است. ملاحظه کنید: "انبیا آمده اند انسان را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق و خویهای حیوانی بیرون بیاورند و به خویهای انسانی و اخلاق انسانی برسانند"
"یک تحول دیگری که از این لطیفتر است آن تحول انسانی است که پیدا شد که دکترها و تحصیلکرده ها... به این فکر بیفتند که بروند گندم درو کنند... بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد " (65)
"انقلاب روحی بالاتر از این سدی است که شکستید، شما از اروپا پاشدید آمدید که به مردم کمک کنید. این انقلاب روحی مهم است، این را هیچکس نکرده الا خدا " (66)
در این جملات و امثال آن که به جهت کوتاه کردن مطلب نخواستیم آنها را ذکر کنیم، امام رحمة الله تعالی علیه به تحول انسانی و دیگرگونیهای لطیف و خاص روحی اشاره فرموده اند، همان تحولاتی که تعلیم و تربیت را از سطح نازل دست آموز کردن خارج نموده و به آن بعد انسانی می دهد. با توجه به این نکته ژان شاتو، می بینیم که امام (ره) یک مربی بزرگ است.
نکته آخر چیزی است که کرشن اشتاینر در باب مربی بزرگ گفته است و آن این است که: مربی بزرگ دستخوش شور و شوقی است که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات و احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران و کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است.
شاید بتوان این مطلب را به سه بخش یا سه معیار تقسیم کرد:
الف: شور و شوق مستلزم جوانی
زوال ناپذیر احساسات
ب: احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران
ج: کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت
برای روشن کردن این مطلب که با توجه به این سه نکته هم می توان امام راحل را مربی بزرگ دانست باید به گفته ها و نوشته های آن بزرگوار استناد کنیم.
در مورد شور و شوقی که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات است کافی است به بیان عباراتی از ایشان در مورد استقلال آزادی و مبارزه و دفاع پرداخته شود. عنایت بفرمائید:
"در همه حال شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از کشور است زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس و مسلک و مکتب در هر امری از امور کشور، اعم از سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و نظامی خواب و خیالی بیش نیست" (67)
"جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد" (68)
"جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد، انشاءا... مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه ها نگهداشته و شعله های ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهانخوار و اذناب آنان بکار خواهند گرفت"
"شماای مستضعفان جهان وای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید..." (69)
یکبار دیگر این جملات را بخوانید و ببینید مردی در حدود هشتاد سالگی با چه احساس و شوری مردم را به پیکار و مبارزه و استقلال خواهی دعوت کرده است.
و اما نکته دوم در نظر مربی آلمانی به عنوان معیار عبارت بود از احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران. در این مورد عبارات زیر از امام امت قابل ملاحظه است.
"از اینکه احساس می کنم طبقات جوانان غیور دانشجوی قدیم و جدید داخلی کشور و خارج، و روشن ضمیران سایر طبقات لت شریف مسلمان ایدهم ا... تعالی از خواب گران چند صد ساله... بیدار شده اند و در فکر چاره هستند، احساس مسرت و سربلندی می کنم" (70)
"از این نعمت هایی که خدای تبارک و تعالی به آنها عنایت فرموده است قدردانی کنیم از آن جمله نجات از آن انحطاط فرهنگی و اخلاقی و وصول به مراتبی از مراتب اخلاق و فرهنگ و پیروزی در جبهه ها و بالاتر از آن پیروزی بر نفس که برای جوانان ما در قشر وسیعی حاصل شده است... اینها از نعمت هایی است که ما باید تشکر کنیم" (71)
"ما باید... به زنان خویش افتخار نمائیم چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکوبی آن در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگی و مقاومت از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین نجابتی از مردان ثبت نشده است." (72)
و نکته آخر که یک مربی بزرگ را مشخص می کند کمک او به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است. ببینیم در این باب امام و مربی بزرگوار قرن ما چه فرموده اند
"... پس اگر بنا باشد همه اینها و همه انبیا در تاریخ اشتباه کرده باشند و می بایست با منطق این آقایان با قلدرها بسازند ما هم اشتباه کرده ایم و به آن اعتراف می کنیم و اگر مساله این نیست بلکه مساله، مساله انسانیت و ارزش های انسانی است مساله جلوگیری از این جنایاتی است که قلدرها به بشریت و انسانیت می کنند، مساله تباهی افراد ارزشمند است پس ما نمی توانیم داخل خانه نشسته باشیم..." (73)
"مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند، منتظر نباشند که آنها حق آنان را بدهند مستکبرین حق کسی را نخواهند داد" (74)
"اسلام با صراحت می گوید که آنی که پیش خدا کرامت دارد آدم متقی است... عرب و عجم و کرد و ترک و اینها بطور علی السواء به همه نظر دارد. همه از یک پدرند و از یک مادرند و علی السواء هستند، همین معنا در راس برنامه هایمان است" (75)
"در اسلام، بین اقشار ملت ها هیچ فرق نیست در اسلام حقوق همه ملت ها مراعات شده است حقوق مسیحی مراعات شده ست حقوق یهود و زردتشیین مراعات شده است تمام افراد عالم را بشر می داند و حق بشری برای آنها قائل است تمام عالم را به نظر محبت نگاه می کند. می خواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند می خواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالم قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات بشر آمده است." (76)
اکنون به پایان بررسی آراء تربیتی حضرت امام خمینی قدس سره الشریف رسیدیم و معلوم شد با توجه به معیارهای این مقاله و معیارهای سه نفر از علمای تعلیم و تربیت غربی آن بزرگمرد بحق یکی از مربیان بزرگ و فیلسوفان تربیتی است زیرا هم در باب هستی و جهان و انسان و هم در مورد هدفها و اصول و روشهای تربیتی مطالب عالی و ارزنده دارند. روشن شد خود آن بزرگوار نمونه اعلای تربیتی و تحقق بخش آن کمال مطلوبها دراندیشه و گفتار و کردار بوده اند. آشکار گشت که نه تنها جمع زیادی از مردم کشورش را که جمع کثیری از مسلمانها و غیر مسلمانها را تحت تاثیر جاذبه معنوی خویش قرار داده اند.
بعلاوه مشخص گردید در زمینه انسانی کردن تعلیم و تربیت و داشتن احساسات و شور و شوق پایدار و خوشحالی از پیشرفت دیگران و توجه به ارزشهای عالی انسان و حرکت دادن توده های میلیاردی مردم تحت ستم و مستضعف جهان علیه آنها که همه ارزشهای انسانی را نابود کرده و می کنند نظرات ارزشمندی بیان داشته اند.
امید است نویسنده و خواننده را خدای تبارک و تعالی موفق بدارد این سرمشق بزرگ انسانیت و اسلامیت را همواره در برابر دیده داشته، پیروی از او را که پیروی از کسی است که از انسانهای کامل و پرورش یافته و محبوب الهی درس گرفته است هرگز و در هیچ عملی فراموش نکنیم. به امید لطف و کرم و عنایت او.
پاورقی ها و مآخذ:
1. Your philosophy of Education What is it.
2- مربیان بزرگ، ژان شاتو، ترجمه دکتر غلامحسین شکوهی، صفحه 4.
3- مربیان بزرگ، ژان شاتو، ترجمه دکتر شکوهی، صفحه 265- 264.
4- صحیفه نور جلد 5، صفحه 22.
5- چهل حدیث، صفحه 84.
6- هرم هستی، دکتر مهدی حائری.
7- هرم هستی، صفحه 217.
8- تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 202.
9- شرح دعای سحر، صفحه 15.
10- دین و روانکاوی، اریک فروم، ترجمه آرسن نظریان.
11- صحیفه نور، جلد 10، صفحه 274.
12- شرح دعای سحر، صفحه 238.
13- صحیفه نور جلد 6 صفحه 237.
14- چهل حدیث، صفحه 272.
15- چهل حدیث، صفحه 433.
16- چهل حدیث، صفحه 182.
17- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل، ص 23.
18- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل، ص 139- 128.
19- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل.
20- صحیفه نور، جلد 14، صفحه 103.
21- تاریخ فلسفه تربیتی، آلفرد مایر، ترجمه علی اصغر فیاض، ص 10.
22- صحیفه نور، جلد 8، صفحه 2- 81.
23- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 64- 63.
24- صحیفه نور، جلد 2، صفحه 288.
25- صحیفه نور ، جلد 13، صفحه 54- 53.
26- جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و دوم، صفحات 51- 39- 38.
27- صحیفه نور، جلد 5، صفحه 109.
28- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 286.
29- صحیفه نور، جلد 17، صفحه 20.
30- صحیفه نور، جلد 14، صفحه 254.
31- نقش تعلیم و تربیت در سعادت و شقاوت از نظر محقق حراسانی و امام خمینی، دکتر عبد الکریم بی آزار شیرازی.
32- صحیفه نور جلد 8، صفحه 241- 240.
33- صحیفه نور جلد 6، صفحه 283- 282.
34- چهل حدیث، صفحه 6- 5.
35- چهل حدیث، صفحه 265.
36- تفکر منطقی تعلیم و تربیت، ترجمه دکتر علی شریعتمداری.
37- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 76.
38- سرگذشتهای ویژه، جلد 1، صفحه 37- 36 بااندکی تغییر نقل شده است.
39- صحیفه نور جلد 20، صفحه لا79.
40- صحیفه نور جلد 7، ص 227.
41- سرگذشتهای ویژه، جلد 1، صفحه 52 مصاحبه با حجة الاسلام آقای محتشمی.
43- صحیفه نور جلد 6، صفحه 50.
44- صحیفه نور جلد 13، صفحه 184.
45- صحیفه نور جلد 13، صفحه 198.
46- صحیفه نور جلد 13، صفحه 19.
47- صحیفه نور جلد 3 ص 182، جلد 5 ص 177، ج 6 ص 186، ج 14 ص 280.
48- صحیفه نور جلد 17، ص 185.
49- صحیفه نور جلد 19، ص 216.
50- صحیفه نور جلد 5، ص 265.
51- صحیفه نور جلد 9، ص 153.
52- صحیفه نور جلد 16، ص 141، نقطه عطف ص 31.
53- صحیفه نور جلدصحیفه نور جلد 9، ص 23.
54- صحیفه نور جلد 14، ص 97.
55- صحیفه نور جلد 1، ص 21، ج 17 ص 270.
56- صحیفه نور جلد 16، ص 54.
57- صحیفه نور جلد 9، ص 157.
58- صحیفه نور جلد 15، ص 282.
59- بیانات حضرت آیة الله جوادی آملی.
60- مجله حضور، شماره 1، صفحه 56، حجت الاسلام والمسلمین آقای رضا استادی.
61- درخشش در غروب 144.
62- اطلاعات هفتگی ص 40.
63- روزنامه اطلاعات ص 16.
64- درخشش در غروب، ص 71.
65- صحیفه نور ج 9، ص 20- 19.
66- صحیفه نور جلد 6 ص 114.
67- صحیفه نور جلد 21، ص 84.
68- صحیفه نور جلد 21، 36.
69- صحیفه نور جلد 21، ص 203.
70- صحیفه نور جلد 1، ص 131.
71- صحیفه نور جلد 17، ص 214.
72- صحیفه نور جلد 16، ص 27- 125.
73- صحیفه نور جلد 7،
74- صحیفه نور جلد 7، ص 269.
75- صحیفه نور جلد 10، ص 19- 18.
76- صحیفه نور جلد جلد 5، ص 241.
فیلسوفان تربیتی و مربیان بزرگ چه کسانی هستند؟
در پاسخ عرض می شود که از دیدگاه آرنولد گریز (Arnold A.Griese) فیلسوف تربیتی کسی است که در باب جهان و انسان، عقل، آگاهی، اراده، شناخت شناسی و ارزش شناسی نظر دارد و نظرات او هم بار و اثر تربیتی دارند. (1)
از دیدگاه ژان شاتو نویسنده کتاب "مربیان بزرگ "اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل می دهند آثاری که همیشه چیزی بیش از آنچه بیان می کنند دربر دارند، بیشتر خمیرمایه های فکر هستند تا دکترین هایی معین و مشخص. و باز به قول او آثار مربیان بزرگ همه متفقا به جنبه انسانی آموزش و پرورش (اومانیسم) که بدون آن تعلیم و تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل می یابد احترام و ارزش خاصیمی گذارند. (2)
کرشن اشتناینر Kersehen steiner مربی واقعی را کسی می داند که دستخوش شور و شوقی درونی است که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات است. او علاوه بر اینکه می تواند با صداقت کامل ادعا کند برای انجام وظیفه آمادگی دارد باید از اینکه به پیشرفت معنوی دیگران و به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت کمک کند احساس خوشبختی نماید. (3)
ضمن اینکه به عقاید این دانشمندان احترام می گذاریم باید بگوئیم که بنظر می رسد یک فیلسوف تربیتی باید:
1- نظری واقع بینانه به مسایل جهان و انسان داشته باشد.
2- نظری جامع در مورد انسان داشته و همه ابعاد وجود انسانی را ببیند.
3- در مورد اهداف و اصول و روشهای تربیتی، آراء مشخصی را بیان نموده باشد.
4- تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتار وی وجود نداشته باشد.
5- خود وی اولین نمونه اندیشه های تربیتی اش باشد.
6- نتایج عملی هرچه بیشتر تعلیمات او در واقعیت عینی جامعه مشخص باشد.
1- "هستی و جهان از دیدگاه امام (س) "
با توجه به این مقدمه اکنون باید ببینیم نظر حضرت امام در مورد جهان و انسان چیست؟
دیدگاه هستی شناسی امام که ماخوذ از دید اسلام عزیز است بسیار وسیع و بلند مرتبه است. ایشان در وسعت و عظمت هستی و کوچکی عالم طبیعت در مقایسه با آن می فرمایند:
"دنیا یک جز بسیار کمی است از عالم، عالم یک مرکبی است از ماوراء این طبیعت و این طبیعت. این طبیعت در آخر مرتبه وجود واقع شده است." (4)
و در جای دیگر می فرماید: "تمام عوالم اجسام در مقابل عالم مابعدالطبیعه هیچ قدر محسوس ندارد و در آنجا عوالمی است که در فکر بشر نگنجد. (5)
پس عالم هستی بمراتب وسیعتر از جهان محسوس است و همه جهان هستی از عالم طبیعت گرفته تا عالم ماوراء طبیعت، ظهور و نمود و پرتو و تجلی حقیقت اصیل هستی است و به بیان دیگر هستی از دیدگاه امام چون اکثر بزرگان فلسفه و عرفان اسلامی هرمی است که راس آن واجب الوجود است و همه آنچه در مراتب بعدی قرار گرفته اند موجودات ممکنی هستند که نه اینکه فقیرند بلکه عین فقر و نیاز هستند. (6)
"جز فیض وجود او نباشد هرگز جز عکس نمود او نباشد هرگز" (7)
این است دیدگاه هستی شناسانه امام و این چنین وسیع نگری و اینکه به قول خود ایشان (به نقل از استادش) دنیا را بخاطر آنکه در صف نعال وجود و آخرین مرحله تنزل قرار گرفته اسفل السافلین خوانده اند، تاثیری بزرگ بر تعلیم و تربیت می گذارد.
منبع و ماخذ این دیدگاه حضرت امام و بزرگان دیگر آیات کریمه قرآنی و بیانات حضرات ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است که از آنهمه بذکر یک نکته می پردازیم.
از امام ششم نقل شده است که فرموده اند:
"ما السموات والارض عند کرسی الاکحلقه خاتم فی فلاة و ما الکرسی عندالعرش الا کحلقه فی فلاة":
یعنی: "آسمانها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری در وسط یک بیابان است و کرسی هم در برابر عرش چون حلقه ای است در میانه یک بیابان". (8)
2- "انسان شناسی امام"
اگر دید امام خمینی سلام ا... علیه و بسیاری از متفکران و فیلسوفان و عارفان مسلمان نسبت به هستی، بسی فراتر از دید جمعی زیاد از متفکران جدید اروپا، بویژه حسی مذهبان و تجربه گرایان است، نظر ایشان نسبت به انسان هم بسیار وسیعتر و جامعتر از آنان است.
در دعای سحر می فرمایند:
"واعلم ان الانسان هوالکون الجامع لجمیع المراتب العینیه والمثالیة والحسیة منطوفیه العوالم الغیبیه والشهادیه و ما فیما کما قال ا... تعالی و علم لادم الاسماء کلها و قال مولینا و مولی الموحدین علی (ع) " علی ما نقل:
"اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر"
فهو مع الملک ملک و مع الملکوت ملکوت و مع الجبروت جبروت و روی عنه و عن الصادق علیه السلام. اعلم ان الصورة الانسانیه هی اکبر حج ا... علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه بیده و هی الهیکل الذی بناه بحکمته و هی مجموع صورة العالمین و هی المختصر من اللوح المحفوظ و هی الشاهد علی کل غائب و هی الطریق المستقیم الی کل خیروالصراط المدودبین الجنة والنار"
"ترجمه": بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است در وجود انسان پیچیده و نهان است چنانچه خدایتعالی می فرماید خداوند همه اسماء را به آدم آموخت و مولای ما و همه موحدان علی علیه السلام فرمود:
"تو پنداری همین جرم صغیری جهانی در نهاد تو نهان است"
بنابراین آدمی با ملکیان ملکی است و با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی و روایت شده از آنحضرت و حضرت صادق علیهما السلام که فرمودند "بدان که صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی است بر خلقش و او همان کتابی است که آنرا با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آنرا با حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعه صورت جهانیان و او است مختصری از لوح محفوظ و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست بهر گونه خیر و نیکی و همان راهی است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است." (9) حالا ملاحظه می فرمائید این دید وسیع از انسان با دید بسیاری از روانشناسانی که بقول اریک فروم اصلrichFromm اصل توجه به روح انسانی را فراموش کردند و منشا انسان شناسی جدید شدند چقدر فرق دارد؟ بهتر است عین سخن فروم را نقل کنم:
"علیرغم شخصیتهای استثنائی نظیر نیچه وکی یرکه گارد سنت بررسی روح آدمی با توجه به تقوی و سعادت وی در روانشناسی به کنار نهاده شد. روانشناسی آکادمیک که می کوشید به علوم طبیعی و روشهای آزمایشگاهی توزین و شمارش تاسی جوید با همه چیز جز روح سر و کار داشت. هم چنین می کوشید جنبه هایی از انسان را که می توان آنها را در آزمایشگاه تحت بررسی قرار داد آشکار سازد و مدعی بود که وجدان، داوری ارزشها، شناسایی خیر و شر، مفاهیمی ماوراء طبیعی و خارج از قلمرو روانشناسی است، غالبا به مسایل کم اهمیتی می پرداخت که بیشتر مناسب با یک روش به ظاهر علمی بود تا ابداع روشهای تازه جهت بررسی مسایل عمده انسانی، بدینسان روانشناسی بصورت علمی درآمد که فاقد موضوع اصلی خویش یعنی روح انسان بود. (10)
بدنبال این نظر و دید وسیع از آدمی حضرت امام "ره" فرموده اند:
"انسان این هیکل موجود، این جثه موجود و این حواس موجود که، احساسش می کنیم نیست، به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحو ادراکات را دارند یک قدری کم و زیاد. یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای این خواص هست می باشد، بعدهای دیگرش اصلا به آن توجه نشده یا کم توجه شده است." (11)
و در کلامی دیگر که تا حدودی مراتب و عوالم انسانی را مورد بحث قرار داده اند می فرمایند: انسان دارای کیانی جامع است و برحسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشاه ها و ظهورها. و عوالم و مقدماتی است. از اینرو به حسب هر نشاه و هر عالمی که دارد او را زبانی است مناسب آن مقام. (12)
و در یک جمله بطور خلاصه می فرمایند:
"در عالم هیچ موجودی به پایه انسان نمی رسد. انسان و ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت باید گفت غیرمتناهی است." (13)
در انسان شناسی امام آدمی در بدو تولد چیزی بالفعل ندارد فقط توانایی و استعداد حرکت بسوی کمال در او به ودیعت نهاده شده است. توجه به این نکته برای مربی و روشهای تربیتی که در پیش می گیرد حائز اهمیت است. ملاحظه نمائید که چه فرموده اند:
"نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالی از متقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است." (14)
اگر کسی تمام این مطالب امام را با هم نبیند و مثلا فقط به جمله "گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است." توجه نماید گمان می کند نظر امام (ره) همان نظر جان لاک و کسانی که قائل به فطرت و امکانات درونی انسان نیستند می باشد، اما بیانات بعدی امام مشخص می کند که ایشان آدمی را دارای نور استعداد و لیاقت رسیدن به هر مقام می داند. در توضیح فطرت آدمی جملات زیادی از بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نقل شده است که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم.
"فطرت خداجوئی در همه هست. کافر هم که دارد میرود دنبال اینکه یک چیزی پیدا بکند خودش ملتفت نیست که دنبال کمال مطلق است، اینرا کمال خیال کرده، هرکسی هر عملی انجام می دهد برای این است که آن را یک خیر و خوبی می داند، یک کمال می داند این دزدهای سر گردنه هم اینرا یک کمال می دانند که بروند دزدی بکنند به هم فخر می کنند همه دنبال کمالند همه دنبال خدا هستند (15).
و باز می فرمایند یکی از فطرت هایی که جمیع سلسله بنی الانسان مخمر به آن هستند فطرت عشق به کمال است گرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اختلاف را دارند. پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر متوجه به کمالی است که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که در او جهل نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد، حیاتی که موت نداشته باشد و بالاخره کمال مطلق معشوق همه است." (16)
اکنون اگر درنگ کنیم و بخواهیم ببینیم روانشناسان تا چه اندازه با نظریات حضرت امام (س) هماهنگی دارند باید سری به " روانشناسی کمال" بزنیم شاید این جمله آلپورت Allport بیانی دیگر از فطرت کمال خواهی انسان باشد که گفته است "رستگاری تنها از آن کسی است که پیوسته در پی هدفهایی باشد که سرانجام به طور کامل بدستنمی آید" هم او گفته است اموندسن پس از هر اکتشاف تازه بیدرنگ برنامه اکتشاف تازه ای را می ریخت،انگیزه و رهنمون کلی او اکتشاف دایمی بود، اما تا زمانی که منطقه کشف نشده ای در عالم وجود داشت این هدف هیچگاه کاملا ارضا نمی شد. ضرب المثل "هر چه بیشتر داشته باشی بیشتر می خواهی" بیان همین کمال خواهی و سیری ناپذیری انسان است (17) گذشته از آلبورت مزلو Abrahan Maslow هم در بیان شخصیت سالم نکاتی را بیان کرده است که کاملا با مطالب حضرت امام (ره) در مورد فطرت آدمی سازگار است. او در توضیح خصوصیات انسان خواستار تحقق خود نکاتی را مطرح کرده است که بعضی از آنها عبارتند از ادراک صحیح واقعیت پذیرش کلی طبیعت دیگران و خویشتن خود انگیختگی، سادگی و طبیعی بودن توجه به مسایل بیرون از خویشتن نیاز به خلوت و استقلال تازگی مداوم تجربه های زندگی. و بالاخره تجربه های عارفانه یا تجربه های استعلائی.
در مورد نکته آخر می گوید خواستاران تحقق خودگاه وجد و سرور و حیرتی عمیق و چیره گر نظیر تجربه های ژرف دینی را تجربه می کنند. خود از این تجربه ها استعلا می یابند متعالیان بیشتر در قلمرو هستی زندگی می کنند به وضوح ازانگیزش والاتری برخوردارند و تجربه های اوجی را دارا هستند که بصیرتی روشنگرانه نسبت به خودشان و جهانشان به آنها می بخشد، گرایششان بیشتر عارفانه، شاعرانه و دینی است (18)
آیا این تازگی مداوم تجربه های زندگی و تجربه های عارفانه استعلائی بیانی دیگر از همان فطرت کمال خواهی انسان نیست؟
روانشناسان و روانکاوان دیگری هم چون اریک فروم، فروید، یونگ، فرانکل و... در زمینه کمال جوئی انسان مطالبی ذکر می کنند که خواندنی است. (19)
اما یک تفاوت اساسی در نظریه حضرت امام رضوان ا... علیه از کمال با این آقایان وجود دارد و آن این است که امام بزرگوار کمال اعلای مطلوب انسان را حضرت حق جل و علا می دانند که علم و قدرت کامل و همه صفات دیگر از آن اوست. شاید این تعبیر حافظ شیرازی بیان شاعرانه حضرت امام (س) از کمال طلبی یا خداجوئی انسان باشد که همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت بطور خلاصه می توان گفت انسان از نظر حضرت امام (س) :
1- موجودی است که هیچ موجود دیگری به پای او نمی رسد.
2- ادراکات و قابلیت های او برای تربیت غیر متناهی است.
3- ابعاد زیادی دارد که مورد توجه واقع نشده
4- در آغاز خلقت از کمالات و نقائص خالی است
5- در آغاز آفرینش نور استعداد و لیاقت برای هر مقامی را دارد
6- فطرتی کمال جو دارد. آنهم کمال بی نقص، که البته این چنین وجود کاملی حضرت حق - سبحانه و تعالی - است.
3- اهداف تعلیم و تربیت
قبل از بیان اهداف تربیت یک نکته اساسی را ذکر کنم و آن ضرورت و اهمیت تربیت از دیدگاه امام (ره) است. ایشان می فرمایند: " آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آنقدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عوالم است و انبیا آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند. (20) ملاحظه می کنید که با توجه به انسان شناسی امام تربیت انسان از دیدگاه ایشان آنقدر مهم است که ضرر هیچ موجودی را به جوامع بالاتر از انسان تربیت نشده نمی دانند و از آنطرف سود انسان تربیت یافته را بالاتر از فرشتگان و همه موجودات می دانند. من نمی دانم مسئولین نظام ما و مسئولین تعلیم و تربیت انسانها در همه سطوح و مدیران و معلمان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به عمق این سخن قائد عظیم الشان دنیای اسلام در عصر حاضر توجه کرده اند؟ و اگر توجه دارند - که بحمدا... دارند - مقدار توجهشان چقدر است؟ چقدر در تلاشند که از هر هزینه غیر ضروری و مستحب و تشریفاتی کم کنند و به تربیت بویژه نسل جوان بپردازند.
در اینجا بد نیست مطلبی را از فردریک مایر نقل کنم برای اینکه خودم و امثال خودم را در باب ضرورت و اهمیت تربیت و بیان حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه آگاهتر کرده باشم. وی می گوید: "سه روش عمده جهت حل مشکلات جهانی وجود دارد نخست تغییر ناگهانی اوضاع اجتماعی یعنی انقلاب. دومین وسیله که ممکن است بدان متوسل شویم جنگ است. بعد، پس از بیان عدم موفقیت این دو روش با توجه به تجربیات تاریخی به اینجا می رسد که شق سوم تربیت است و ادامه می دهد تربیت به آرامی و به صورت سیر تکاملی موثر می افتد مدینه فاضله را آنا ایجاد نمی کند. داروهای سحرآمیز نمی دهد و وعده های بی قید و شرط عرضه نمی دارد. تربیت مستلزم کوشش و انضباط است. تربیت بشر را متوجه امکانات خلاقه خود می کند، تربیت درواقع موثرترین حربه بشر برای بقای اوست (21) البته این بنده خود به تفاوت ژرفای سخن امام راحل و آقای مایر آگاهم فقط خواستم کارسازی تربیت را از دیدگاه دیگران هم نقل کرده باشم.
هدف اعلای تربیت
"تمام کوشش انبیا برای این بوده است که انسان را بسازند، تعدیل کنند انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی (22)
"اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر انسان معتقد به خدا، مومن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات می دهد." (23)
"تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از برای این است که تربیت بشود... برای اینکه همانطوری که اینجا زندگی سعادتمند دارند آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند." (24)
با توجه به عبارات گذشته معلوم می شود هدف آرمانی و نهایی تربیت از دیدگاه حضرت امام (س) این است که آدمی معتقد به مبدا و معاد ساخته شود، آدمی که هم در این دنیا سعادتمندانه زندگی کند و هم در عالم برزخ و قیامت دارای سعادت باشد.
هدفهای میانی تربیت "تمام جهاتی که در این عالم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکت ها چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد." (25)
در جای دیگری فرموده اند:
"... اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع، یعنی رشد به آنطور که هست بدهد از حظ طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد، حظ برزخیت دارد رشد برزخیت به او بدهد، حظ روحانیت دارد رشد روحانیت به او بدهد، حظ عقلانیت دارد رشد قلانیت به او بدهدحظ اولوهیت دارد رشد الوهیت به او بدهد..." (26)
در این عبارتها هدفهای زیر مطرح شده است 1- رشد طبیعی که همان رشد در زمینه بدنی و زیستی و توجه به خواسته های مربوط به آنها است.
2- رشد عقلانی که پرورش قدرت تعقل است.
3- رشد معنوی و الهی و پرورش حرکات قلب و خیال در پرتو دستورات الهی امام بزرگوار در عین توجه هر چه بیشتر به الهی شدن و تزکیه آدم از تربیت اجتماعی و سیاسی او غفلت نفرموده و با بیان مطالب زیر:
"آقایان که تربیت بچه ها را می کنند مسایل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند... یک بچه ای که از مدرسه بیرون می آید باید مسایل دینی اش را بلد باشد مسایل نماز و روزه اش را بداند هم تربیت های علمی بشود و هم تربیت سیاسی..." (27) دو هدف را به هدفهای قبلی اضافه فرموده اند 4- تربیت علمی یعنی پرورش در زمینه علوم و دانش های روز.
5- تربیت سیاسی و آگاه شدن از مسایلی که در اطراف دانش آموزان می گذرد.
عمق و وسعت هدفهای انبیا
"انبیا به شما کار دارند، توی صندوقخانه ات هم که هستی به تو کار دارند، هیچکس نیست. لکن حکم خدا هست دنبال شما، آنها می خواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جلوتش فرقی نداشته باشد..." (28) این هدف نیز مستقلا قابل دقت است. هیچ مکتب تربیتی تا این حد در سراسر زندگی آدمی و عمق حیات او نفوذ ندارد. هرکه هستی در هرحال و در هر مکان باید بدانی مربی و ناظر اصلی متوجه تو است. و چون انسان این چنین شد و تمام دستورات تربیتی را از یک مبدا گرفت آشکار و نهان او یکی خواهد شد، نتیجه، پرورش انسانی است سالم، خالی از تضاد، برکنار از تنش، آدمی صاف و سالم و یکرنگ و چقدر از این قبیل افراد کم داریم؟ بگذرم و بحث هدفها را به همین جا پایان برم که اگر بخواهم عنان قلم را کاملا و بطور مشروح در اختیار بیان هدفها از دید امام راحل (س) قرار دهم باید صفحات زیادی را به همین امر اختصاص دهم.
اصول تربیت
اگر اصل را به معنای راهنمای عملی تربیت بگیریم ملاحظه می کنیم کهامام خمینی (س) اصولی را مورد توجه قرار داده اند فقط که به یکی از آنها اشاره می کنیم
1- تقدم تزکیه بر تعلیم
"اگر اساتید دانشگاه فقط همشان این باشد که درس بگویند... فقط بنایشان بر این باشد که تعلیم کنند اینها را پهلویش تربیت نباشد تربیت معنوی نباشد از دانشگاه آنها می آید بیرون که فساد می کنند. حوزه های علمی هم همینطور است اگر در حوزه های علمی قدیمی تهذیب نباشد، اخلاق نباشد آموزش معنوی نباشد فقط آموزش علمی باشد فقط علم در کار باشد، آنجا هم افرادی از آن خواهند بیرون بیایند که دنیا را هلاک می کنند..." (29) "اگر نفوس تزکیه نشده و تربیت نشده باشند وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست در هر صحنه ای که وارد بشود، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند... خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است..." (30)
عوامل موثر بر تعلیم و تربیت:
همانطور که قبلا معلوم شد، دید حضرت امام (ره) به تبع هستی شناسی وی دیدی وسیع و عمیق است. ازجمله در مورد عوامل موثر بر تعلیم و تربیت از نقطه های آغازین تشکیل نطفه، به زمینه های مختلف ارثی عنایت کرده و عواملی را پیش از تولد و یکدسته عوامل دیگر را بعداز تولد موثر در سعادت و شقاوت آدمی می دانند.
برای روشن شدن نظر آن بزرگوار، فشرده بحثی را که استاد دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی در مقاله "تربیت پذیری و عوامل موثر بر آن" از کتاب انوارالهدایة حضرت امام خمینی (س) در برابر نظر مرحوم آیت ا... خراسانی صاحب کفایة در مورد خبث باطن و ذاتی بودن سعادت و شقاوت مطرح فرموده اند به اطلاع خواننده ارجمند می رسانم.
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه می نویسد: "گناه و عصیان اگرچه به اختیار شقی نیست اما وی با سؤ سریره و خبث باطن دست به گناه می زند و وقتی کار به اینجا رسید، اشکال منتفی و سوال قطع می شود زیراکه چیزهای ذاتی، ثبوت آن برای ذات ضروری است. بعد به حدیث السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه و احادیث دیگر استناد می نماید امام امت رحمة ا... علیه این نظر را اشتباه دانسته و در یک عبارت فنی فلسفی می فرمایند: "تفاوت افراد انسان و امتیازات فردی، بحسب هویت وجودی و عوارض شخصی است که آن نشانه هایی برای هویت بسیط وجودی است نه بحسب ماهیت و لوازم آن، و تفاوت وجودی ذاتی اشیاء نیست، بنابراین اختلاف فردی به جعل جاعل است نه به ذات" بعد اختلاف انسانها را معلول عوامل قبل از تولد و بعداز تولد، بصورت زیر، می دانند:
1- عوامل قبل از تولد:
الف: تاثیر عوامل غذایی در ایجاد اختلاف میان نطفه ها
ب: اختلاف صلب های پدران
ج: اختلاف رحم های مادران
و: حلال یا حرام یا شبه ناک بودن غذای والدین
ه: رعایت کردن یا نکردن دستورات و آداب دینی در آمیزش
2- عوامل بعداز تولد:
الف: شیرخوارگی و خصوصیات زن شیردهنده
ب: تربیت ایام کودکی
ج: تربیت دوران بلوغ
د: دوستان و معاشرین
ه: محیط شهر و روستا و محل زندگی
و: مطالعه علوم گوناگون
ز: رعایت آداب شرعی در زندگی (31)
در تربیت ایام کودکی مادر را دارای نقش محوری دانسته و می فرمایند:
"دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود. آنچه که بچه از مادر می شنود غیر از آن چیزی [است] که از معلم می شنود. بچه از مادر بهتر می شنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت می شود تا در جوار پدر تا در جوار معلم" (32)
"مادرها بیشتر مسئول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است تاثیر مادر هم در روحیه اطفال از تاثیر پدر بیشتر است" (33)
روشهای تربیتی
با توجه به مقدماتی که گذشت و مخصوصا با عنایت به هدفهای تربیتی از دیدگاه امام راحل (س) و ازجمله هدف آرمانی تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی باید روشهای تربیتی را از نظر آن مربی بزرگ تا حدودی که این مقاله اقتضا می کند - نه به صورت تفصیلی و کامل - مورد مطالعه قرار دهیم.
1- روش تفکر:
امام (س) می فرمایند: "بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب
حق تعالی تفکر است... و تفکر در این مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری - ولو کم هم باشد - فکر کند که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحت را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوای صحیحه که هریک دارای منافعی است که عقل هرکس را حیران می کند به او عنایت کرده و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم این همه انبیا را فرستاده و کتاب نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده...
آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟
آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوات است که با تمام حیوانات نزدیک هستیم یا مقصود دیگری در کار است؟ ... اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است. (34)
در جای دیگر می فرمایند:
"بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار است و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعییر و تکذیب شده... " (35)
اگر بخواهیم در مورد اهمیت استفاده از تفکر و اینکه چگونه کلید خزائن کمالات و علوم است و چه آثاری ازاندیشه کردن در زمینه تحول و تکامل مادی و معنوی برای بشر بوجود آمده است بحثی داشته باشیم از مقصد باز می مانیم. فقط لازم است اشاره کنم که در دنیای امروز در مورد اینکه تفکر یک روش تعلیم و تربیتی است کمتر کسی شک دارد و حتی بعضی از متخصصان تعلیم و تربیت در این زمینه کتاب "تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت" را نگاشته اند که به فارسی هم ترجمه شده است (36). یک بحث جالب این کتاب این عنوان را دارد که "هر کلاسی ممکن است مرکز تفکر باشد" و در ضمن گفتاری که تحت عنوان مذکور آمده است نکته مهمی ذکر شده است که باید مورد توجه همه آگاهان تعلیم و تربیت و پویندگان راه امام در مدارس و دانشگاهها قرار گیرد و آن این است که پرورش تفکر در شاگردان باید اساس فعالیتهای تربیتی را تشکیل دهد.
این نکته را هم اضافه باید کرد که تفکر در فرهنگ اسلامی از جهت هدف و پاره ای جهات دیگر عین آنچه اندیشمندان غربی از تفکر منظور دارند نیست، ولی در اصل اینکه تفکر روش اساسی تعلیم و تربیت است اتفاق نظر وجود دارد.
استقلال در تفکر:
در ادامه روش تفکر این نکته را اضافه
می کنیم که حضرت امام (س) به استقلال در تفکر اهمیت زیادی داده و فرموده اند: "تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم که چی بودیم، در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم؟ تا اینها را نفهمیم استقلال نمی توانیم پیدا کنیم، تا فکر شما مستقل نباشد کشور شما مستقل نمی شود، بروید دنبال اینکه فکرتان را مستقل کنید" (37)
آن بزرگوار بدرستی می دانستند که دشمنان ما در شیوه های فکر کردن ما هم نفوذ کرده اند و فکر کردن را بنوعی که خودشان می خواهند و بنفع آنها است تبلیغ کرده اند. با توجه به نکات اولیه این فراز از سخنان امام بخوبی فهمیده می شود که ایشان به این مطلب عنایت داشته اند که بیگانگان ما را تحقیر کرده اند سوابق درخشان علمی و فلسفی و فرهنگی ما را منکر شده اند و همانطور که روش فکر کردن را به ملت هایی که تمدن درخشانی نداشته اند القا کرده اند، می خواهند بما هم القا کنند ولی ما باید فکر مستقل داشته باشیم، به گنجینه گرانبهای تاریخی گذشته رجوع کنیم تا ملاحظه کنیم چه بوده ایم و وضع حاضر را با گذشته مقایسه کنیم تا بدانیم چه هستیم و با استقلال اندیشه و تکیه براندیشه خودمان می توانیم کشور را استقلال بخشیم.
2- روش آگاهی بخشی و بینش دهی:
یکی از شیوه های تربیت آگاه کردن مردم به مسایل و موضوعات است. البته صرف آگاهی بر حقایق و خوبی ها برای حرکت تکاملی و تربیتی کافی نیست، اما ریشه
پاره ای از اعمال غلط و رفتارهای ناصواب ما انسانها ناشی از عدم آگاهی ما است. یکی از یاران امام نقل می کنند که روزی در نجف در جمع دوستان فرمودند: "چه دسته ای در مبارزه پیروز می شوند و چه دسته ای هستند که ناکام می مانند؟ اگر کسانی که
می خواهند کار بکنند صرفا سیاسی باشند و کارهایشان جز از چارچوب سیاست تجاوز نکند اینها پیروز نمی شوند. این مساله را ما به تجربه در ایران دیدیم که افراد صد در صد سیاسی که سیاستمدار بزرگی هم بودند پس از پیروزی از صحنه سیاست خارج و بکلی فراموش شدند. اگر کار صرفا سیاسی باشد چنین حالتی پیدا می کند... ولی اگر این سیاست و فعالیت های سیاسی منظم بشود به رنگ دین و آ ن صبغة ا... با آن باشد که سیاست دینی باشد، سیاستی که خدا خواسته، چون یکطرفش بسته به خدا است این همیشگی است" (38)
در جمع پزشکان فرموده اند "...چیزهایی که برای خدا است اینها دایم است، همیشگی است چیزهایی که برای طبیعت و ماده است. .. از بین می روند... شما پزشکان توجه کنید که اغراضتان مادی نباشد، اغراض الهی باشد..." (39)
در سراسر آثار مکتوب و شفاهی آن بزرگمرد این نوع بینش دهی، این آگاهی بخشی که کار برای خدا، به علت ارتباطش با او که دایمی است، پایدار خواهد ماند بسیار بچشم می خورد. این توجه به پیوند اعمال با صبغه الهی بود که این همه پیر و جوان را وارد جریان انقلاب کرد، در هشت سال دفاع مقدس، حماسه ها آفرید و هنوز هم بحمدالله - در عده معتنابهی از مردم نفوذ دارد.
نوعی دیگر از بینش دهی امام رحمة ا... علیه که برخاسته از متون اسلامی است توجه دادن به دشمن هم خانه نفس است. چنانکه فرموده اند:
"اعدا عدوک همین نفس است که در انسان است، این از همه دشمن ها برای انسان دشمن تر است. همه دشمن های عالم آنقدری که از آنها می آید این است که انسان را بکشند، زجرش بدهند، اما آنکه بین جنبیک، آن نفس اماره انسان، غیر این است که انسان را بکشد انسانیت را می کشد. همه عالم جمع بشوند که انسانیت شما را بکشند تا آن چیزی که در خود شما هست، آن نباشد و تغییر نکند کسی نمی تواند..." (40)
3- روش تحریک عواطف:
امام خمینی (ره) نه تنها از عواطف مذهبی و ملی مردم ما در جهت تربیت فردی و اجتماعی و مصالح خود مردم استفاده بجا و کامل نمود و مثلا فرمود: "این طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایر شهرها هستند، همین خانمهای محجبه، همین ها که مظهر عفاف هستند در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم" (41) از عواطف مذهبی دیگران هم در مسیر تربیت آنها بهره برد و آنها را برانگیخت. یکی از یاران امام در مصاحبه ای فرموده اند: "شب تولد حضرت مسیح پیامی برای مسیحیان جهان دادند که خبرگزاریها پخش کردند و در کنار این پیام بما دستور دادند که این هدایائی که از ایران آوردند تقسیم کنید به اهالی نوفل لوشاتو. ما آنها را همراه یک شاخه گل تقسیم کردیم. من یادم هست در یکی از خانه هائی که هدیه بردم خانمی در را باز کرد، هدیه امام را دادم، چنان هیجان زده شد که قطرات اشک از چهره اش فرو ریخت." (42)
بعد اضافه می کنند که یک ساواکی روزی برای اینکه به دولت فرانسه بگوید که آمدن امام امنیت محل نوفل لوشاتو را بهم ریخته بصورت یکی از فرانسویان سیلی زد. اما آن فرانسوی از این عمل به پلیس شکایت نکرد زیرا قصد آن فرد ساواکی را فهمیده بود.
4- روش عبرت آموزی:
یکی از روشهایی که می تواند بدنبال روش تفکر و آگاهی دهی آید روش عبرت آموزی است امام (س) درمورد عبرت گرفتن از حوادث تاریخی، مخصوصا، اصرار دارند. ملاحظه نمائید "ما باید از تاریخ عبرت بگیریم، آن وقت که یک دولت قوی ما داشتیم مثل دولت عثمانی در مقابل شوروی، در مقابل ژاپن می ایستاد و گاه غلبه می کرد. دشمنان ما وقتی سلطه پیدا کردند این مملکت پهناور را تکه تکه کردند و هرکدام را به دست یکی از عمال خودشان دادند و بین آنها مع الاسف تفرقه انداختند و این موجب شد که مسلمین و اسلام ضعیف شد و مستعمرین بر ما غلبه کردند، ما باید از این امور عبرت بگیریم و دولتهای ما از این معانی و از این امر تاریخی عبرت بگیرند و اختلافات خودشان را رفع کنند. اگر اینها با هم مجتمع بشوند یک قدرتی خواهند داشت که هیچ قدرتی با آنها معارضه نمی کند البته بشرط ایمان کامل..." (43)
"ما باید از این مسائل تاریخی عبرت بگیریم و ما آنطور نباشیم تا آنطور نشویم. برادرها همه مردم با شما، با بالاتریها یک جورند. اگر با مردم خوب رفتار کنید، برای خودتان هست و اگر با مردم خدای نخواسته بد رفتار کنید به ضرر خود شماست، آنقدر که ظالم ضرر می برد از ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم، آنقدر ضرر نمی برد." (44)
این روش بیشتر در تربیت سیاسی مردم، وحدت و عدم اختلاف، خوب رفتار کردن دولتمردان با مردم و... مورد توجه امام (س) بوده است.
5- روش تکریم و تشویق
امام رحمة ا... علیه با تکریم از مردم و گروههای مختلف آنها، هم حقارت چند صد ساله را از آنها گرفتند و هم به آنها عزت دادند و هم آنها را برای کارهای بزرگ تربیت کردند. نمونه های زیر از فرمایشهای امام موید این روش است.
"مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان می توانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را همچو کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه چیز را بروند از خارج بیاورند. از اروپا بیاورند، از امریکا بیاورند... ایران افرادش، مردمش از سایر افراد کمتر نیستند، بلکه از بسیاری از نژادها بالاترند..." (45)
"مردم خیلی خوبند، شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد... من گاهی در ذهنم این معنا می آید که اگر چنانچه در آخرت - خودم را می گویم - جهنم بروم و آن کسی که به خیال اینکه من آدم هستم برای من یک کاری کرده است در بهشت باشد چه جواب بدهم... این مردم خوبند، این خوبها را نگه دارید، این مردم خوب را با خودتان همراه بکنید" (46)
"زن انسان است، آنهم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است... شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو هستید، شما اثبات کردید که مقدم بر مردها هستید... زندانهای شاه از زنان شیردل و شجاع مملو است. جلسات سیاسی که زنان در شهرهای مختلف ایران بپا می کنند کم نیست... باید تشکر کنیم از خانم ها که در این نهضت یک قدم راسخی داشتند و یک کمک بزرگی به ملت کردند. این خانم ها بودند که وقتی به خیابانها و کوچه ها ریختند و فریاد زدند تشجیع کردند مردها را و قدرتهای آنها را چند مقابل کردند..." (47)
"الفاظ کوتاه هستند که از شما برادران و از این چهره های نورانی مستعد شهادت مدیحه بگویند شماها موجب سرافرازی همه لت شدید ما به وجود شما افتخار می کنیم..." (48)
"ما مکلفیم تا افراد را در هر رشته تشویق بکنیم تا امثالشان زیاد شود." (49)
"این نهضت مال شماست بلکه باید بگویم این کودکهای کوچک... اینها سهمشان بیشتر است برای اینکه این کودکان عزیز با اینکه کوچک هستند، ضعیف هستند معذلک در این نهضت ها شرکت کرده اند... پا به پای بزرگسالان نهضت را پیش برده اند" (50)
ملاحظه می نمائید که امام بزرگوار غیر از اینکه بارها ملت را - بطور اعم - تکریم کرده، و تشویق نموده و نسبت به بسیاری از مردم همزمان پیامبران و پیامبر عظیم الشان خودمان، برتر دانسته اند، اقشار مختلف مردم را - بطور ویژه - مورد محبت و تکریم قرار داده اند و سهم بچه ها را در پیشبرد حرکت اسلامی - ملی از یاد نبرده و اینهمه از آنها قدرشناسی نموده اند.
6- روش تکرار و تلقین:
یکی از روشهای تعلیم و تربیت تکرار آگاهانه مطلبی است که می خواهیم آموزش دهیم کسی هم که می خواهد چیزی یاد بگیرد - نسبت به توانایی حافظه اش - باید مهارت یا موضوع مورد یادگیری را تکرار کند. امام امت در مورد تکرار فرموده اند: "شما
می دانید که قرآن کتاب معجزه است و در عین حال در قرآن راجع به مسائل تکرار زیاد است. برای اینکه قرآن برای رشد مردم آمده است. برای انسان سازی، مسائلی که برای ساختمان انسان است نمی شود یک دفعه بگویند و از آن رد بشوند، باید هی بخوانند، توی گوشش مکرر بخوانند تلقین با یکدفعه درست نمی شود. اگر بخواهید بچه ای را تربیت کنید، باید یک مساله را چندین دفعه، با چند زبان، با چند وضع به او بخوانید. مطلب یکی باشد لکن طرز بیانش [مختلف"] (51)
در مورد تلقین گاهی حضرت امام بصراحت از آن یاد کرده و فرموده اند: "باید خودمان به خودمان تلقین کنیم که ما مستقلیم، ما باید مستقل باشیم و نباید دستمان را بدیگری دراز کنیم... پسرم چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دورتر سازد... هیچ وقت فکر نکنید که نمی توانید، همیشه فکر کنید که می توانید" (52)
گاهی هم به مردم تلقین کرده و بیان داشته اند که: "در هر صورت این را می خواستم عرض بکنم به شما که شجاع باشید در گرفتاریها که می آید، پا برجا باشید، مایوس هیچ وقت نشویدای ملت عزیز قوی باش که پشتیبان تو خدا است" (53)
حضرت امام رحمة ا... علیه از این دست مطالب که در آنها ایمان، اتکال به حضرت حق، امیدواری، شجاعت، استقامت، نترسیدن، استقلال رای، استقلال اقتصادی و صنعتی را دایم به مردم القاء کرده اند، بسیار دارند و امید است این تلقین ها همواره در جان و روح مردم ما باقی بماند.
7- روش استفاده از دشمن:
ما انسانها، صرفنظر از تعدادی بسیاراندک، نه تنها حاضر نیستیم از دشمنان خود درس بگیریم، که غالبا درصدد انتقام از آنها هستیم، اما پیشوای عزیز ما در تربیت یک روش را استفاده از دشمن می داند و
می فرماید: "انسان خودش هم نمی تواند بفهمد چکاره است. انسان باید یک کسی که دشمن او هست، پیش او برود، ببیند قضاوت او نسبت به این چه هست تا عیبهای خودش را بتواند بفهمد انسان نمی تواند از دوستان خودش تعلیم بگیرد، انسان باید از دشمنان تعلیم بگیرد. وقتی که یک صحبتی می کند ببیند دشمن ها چه می گویند و تفکر کند که عیب ها را دشمن ها می فهمند" (54)
شاید مبنای این سخن امام فرموده پیامبر بزرگوار باشد که حبک الشی یعمی و یصم. دوستان ما بخاطر علاقه و محبت عیوب ما را یا نمی بینند یا کمتر از آنچه هست درک می کنند. دشمن چون با نظر انتقادی و عیب جویانه می نگرد می تواند کمک زیادی به تکامل و تربیت ما بکند. ایکاش ما اراتمندان به آن عزیز از دست رفته، بویژه مسئولین و دست اندر کاران امور اجرائی به همین نکته عمل می کردیم و در عیوبی که دشمنان (نه دشمنان حتی دوستان علاقمند به ما) در ما می بینند تفکر می نمودیم و تلاش پیوسته ای در برطرف کردن آنها بعمل می آوردیم. در اینصورت وضع ما بمراتب از آنچه داریم بهتر نبود؟
8- روش مراقبه و محاسبه:
امام راحل (س) در کتاب نقطه عطف (صفحه 18- 17) فرزند دلبندش را مخاطب به این خطاب قرار داده اند: "سعی کن در این قدم اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیت آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی که یا در جا زنی و یا به عقب برگردی و این محتاج مراقبه و محاسبه است." در کتاب شریف چهل حدیث فصلی دارند تحت عنوان "مشارطه و مراقبه و محاسبه" که به نکاتی از آن اشاره می شود:
"و از اموری که لازم است برای مجاهد مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است که در اول روز مثلا با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند... و پس از این مشارطه باید وارد مراقبه شوی و آن چنانت که در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشی... و به همین حال باشی تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا بجا آوردی، و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟ "
آدمی با توجه به هدف تربیتی اسلام عزیز که گفته شد تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی است باید به دقت از این روش سود جوید، شرط کردن، مراقبت و مواظبت خود برای عمل بشرط و حساب خود را کشیدن و بازپس دادن. بویژه که امام در فراز اول نقل شده از ایشان و در بسیاری از موارد دیگر جوانان را به این نکته آگاه می کنند که این مشارطه و مراقبه باید از آن روزگار که آسانتر است شروع شود. اگر همه یا اکثریتی از معلمان و استادان کشور ما فقط به این روش عمل کنند و خیل عظیم دانش آموزان و دانشجویان را با این شیوه تربیتی آشنا نمایند در مدت کوتاهی بسیاری از گرفتاریهای ما حل خواهد شد.
9- روش نصیحت و خیرخواهی:
در ابتدای این روش باید متذکر این نکته شویم که در چند دهه گذشته بسیاری از نویسندگان غرب زده و شرق زده، پیوسته نوشته اند که نصیحت اثر ندارد، نباید کسی را نصیحت کرد و... این تکرار دایمی بر
بی نتیجه بودن نصیحت حتی در توده مردم هم متاسفانه اثر کرده است. در رد مطلب این قبیل نویسندگان که بطور کلی نصیحت را
بی اثر دانسته اند کافی است بگوئیم به تاثیر نصایح امام بزرگوار بویژه در سالهای اول انقلاب و در طول دفاع مقدس بنگرید. بعد ببینید نصیحت های ایشان چقدر موثر بود و چه حرکتی در مردم ایجاد کرده بود. بلی ما منکر تاثیر نکردن پاره ای از نصایح نیستیم اما باید دید آنجا چرا اثر نکرده است؟ آنچه در طول این مدت به چشم دیدیم این است که اگر ناصحی خود اول عامل به نصیحت بود و از روی خیرخواهی دیگران را پند داد و شیوه درستی در انتقال پیام خود برگزید مسلما موثر است. به همین جهت امام راحل در بیانات زیر به نصیحت پرداخته اند:
"نصیحت از واجبات است، ترکش شاید از کبائر باشد، از شاه گرفته تا این آقایان تا آخر مملکت همه را علماء باید نصیحت کنند. ارشاد مردم ولو اینکه خوب باشند یک امر راجح است خدای تبارک و تعالی پیغمبر را نصیحت می کند. امر به تقوی می کند" (55)
در پاسخ نامه ای که بچه ها برای ایشان نوشته بودند با کمال صفا مرقوم داشته اند: "چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید می نوشتید ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان بی غرضانه و از روی صفای قلب است. اکنون بعنوان پدر پیری شما عزیزان را نصیحت می کنم که در تحصیل علم و فرا گرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید." (56)
10- روش الگوئی:
یکی از روشهایی که همواره بشر در تربیت از آن بهره برده است روش الگویی است. ارائه یک نمونه و مدل تربیتی چه در موارد جزیی و چه در حد نسبتا کلی از شیوه هایی است که در تربیت مورد نظر و عمل ما انسانها بوده است. رفتاری یا رفتارهایی را در کسانی سرمشق قرار داده یا سعی کرده ایم آنگونه عمل کنیم یا دیگران را به عمل کردن بمانند آن رفتارها تشویق کرده ایم. مباحث مفصلی که در عرفان و اخلاق تحت عنوان "انسان کامل" آمده است. نیز بیانگر تلاشی است که انسان برای عرضه الگو و نمونه کامل انسانی بعمل آورده است. امام در بیان الگو بودن مربیان برای ایجاد اثر تربیتی در دیگران مطالب زیادی دارند که دو نمونه از آنها را ذکر می کنیم:
"اول خودتان را اصلاح کنید، اول مهذب بشوید، تعلیمات اسلامی را که برای
آدم سازی است، آن تعلیمات را عمل بکنید و بعد هم جوان ها را، بچه ها را، تربیت کنید." (57) در جای دیگری می فرمایند: "هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود
نمی تواند دیگران را تربیت کند، از این جهت آن چیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردن به نفس خودمان است و قانع نشدن به اینکه همان ظاهر درست شود و از قلبمان شروع کنیم، مغزمان شروع کنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دوممان بهتر از روز اولمان باشد. " (58)
حاصل این دو مطلب این است که تربیت خود و نمونه و سرمشق قرار گرفتن برای عمل دیگران مقدم بر تربیت دیگران است. کسی که خود را اصلاح نکرده و پرورش نداده چگونه می تواند تاثیر تربیتی بر دیگران داشته باشد؟
تا اینجا با توجه به معیارهایی که در مورد فیلسوف تربیتی گفتیم معلوم شد
امام راحل (س)، در مورد انسان و جهان و ابعاد وجودی انسان و اهداف و اصول و روشهای تربیتی چه نظراتی اظهار فرموده اند. اینک به نکته چهارم می رسیم و آن این است که معلوم کنیم
4- تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتار امام (س) وجود نداشته است.
مقدمتا عرض می کنیم که در میان متفکران کمتر اشخاصی را می توان یافت که در میان اندیشه ها و آراء ایشان در طول زندگی تغییر و تضاد بروز نکرده یا بین رای و عمل آنها توافق و سازگاری وجود داشته باشد. این تضاد فکر و عمل عاملی در جهت کم اثر کردن نظرات تربیتی عده ای ازاندیشمندان گردیده است.
امام بزرگوار (س) ازجمله مردانی است که به علت اتکاء به مبانی الهی اسلام، تضادی بین اندیشه ها و گفتار و رفتارش بوجود نیامده است.
او نه تنها از آغاز نهضت، بلکه از نخستین روزهای حرکت فکری خویش هر پدیده و تحولی را در پهنه هستی از آفریدگار دانست و تا لحظه آخر عمر کمترین تزلزلی در عقیده اش بوجود نیامد. او کتاب کشف اسرار را با آیه شریفه: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فردی ثم تتفکروا شروع کرد و در طول سالهای انقلاب بارها و بارها همین آیه شریفه را به شنوندگان سخنان ارزشمند خویش گوشزد کرد و از همه خواست برای خدا و به انگیزه الهی حرکت کنند.
از روزگار جوانی که جز در حوزه علمیه قم شناخته نشده بود، مردم را به تهذیب دعوت کرد و تا آخرین سال زندگی خود از این هدف اعلای تربیتی دست برنداشت. با همه قدرتی که در رهبری سیاسی بزرگترین و مردمی ترین انقلاب قرن نشان داد و با تغییری که در معادلات سیاسی جهان بوجود آورد همواره از روی واقع بینی - نه تواضع معمولی - برای خود و توان خویش جائی باز نکرد و فرمود انقلاب نه مربوط به فرد است نه مربوط به مردم بلکه اراده الهی است که به این صورت جلوه گری کرده است. و این نکته ای است که حتی آنها که خارج از مرزهای ایران اسلامی زندگی می کنند به آن توجه کرده اند.
با کمال صداقت بارها گفت که بسیاری از تصمیم گیریهای ایشان هیچ اندیشه و برنامه قبلی نداشته است و با اطمینان به نیروی لایزال الهی وقتی مطلبی یا نظری را صلاح دانسته، اعلام نموده و اعمال کرده است.
همان هدف ها و اصول و روشهایی را که قبل از دسترسی به قدرت سیاسی اعلام فرموده بود، بعداز انقلاب پیگیری کرد و تغییری در آنها بوجود نیاورد.
در سازگاری بین اندیشه تربیتی و عمل وی یکی از بزرگان نکته جالبی در یکی از جلسات فرمودند. آن نکته این است که امام مت سائق نبود بلکه قائد بود در توضیح بیان داشتند که بعضی رهبران سائقند یعنی مردم را به سوی هدفی حرکت می دهند و ایشان قائد بودند اول به مرتبه ای و هدفی می رسیدند بعد به مردم می گفتند حرکت کنید و به اینجا برسید. (59)
آری او همانطور که بارها از زبان مولایش علی علیه السلام در دعای کمیل از خداوند خواسته بود که بدانجایش برساند که حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا همه افکار و اعمالش و تمام ذکرها و وردهایش یک یادآوری یگانه بود: یاد خدا. او تحقق این شعر حافظ شیراز بود که:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
5- مربی و فیلسوف تربیتی. خودش اولین نمونه عملی اندیشه های تربیتیش باشد. گفتیم یکی دیگر از معیارهای یک مربی بزرگ این است که خود وی با عملش بیانگراندیشه و نظام تربیتی مورد ادعای او باشد. وقتی اندیشمندی هدفهایی برای تربیت انسانها تعیین کرد و اصول و روشهایی را برای رسیدن به آنها مطرح نمود، لابد آنها را حق دانسته که دیگران را به آنها فرا خوانده است. در این صورت دیگران می توانند از او بپرسند چرا این هدفها را در خود تحقق نبخشیده و خویشتن را به زیور کمال مطلوبهای مورد نظرش نیاراسته است؟
شاید، اگر در این مورد بررسی عمیقی صورت گیرد، افراداندکی از مربیان بزرگ را بتوان نمونه عینی اندیشه های تربیتی آنها دانست. آنهم نه در همه ابعاد بلکه در بعضی از جهت ها. اینک مجددا هدفهای مورد نظر امام قدس سره را با جمال یادآوری و نشان خواهیم داد خود وی اولین نمونه آن هدفها بوده است.
هدف اعلا و آرمانی تربیت از دیدگاه بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد به مبدا و معاد و ساختن انسان متعهد و امین بود. به عبارت خود ایشان هدف تبدیل انسان طبیعی است به انسان الهی اکنون می گویم با توجه به همه آنچه در مباحث گذشته، بویژه بحث قبل ملاحظه شد آیا در زمان ما
نمونه ای والاتر از امام خمینی سلام ا... علیه در داشتن بینش الهی و عمل خالص برای رضای آفریدگار سراغ دارید؟
هدف دیگر تربیت در دید ایشان رشد همه جانبه دادن و ساختن انسان جامع بود در جهات طبیعی عقلانی و معنوی و قلبی.
از جهت طبیعی و توجه به سلامت جسم امام امت علاوه بر رعایت دستورات بهداشتی اسلام ورزش قدم زدن در هر روز و سر ساعت معین را تا آخر عمر ترک نکرد.
از جهت رشد عقلانی کافی است به آثار حکیمانه آن فیلسوف الهی مانند حواشی ایشان به اسفار اربعه ملا صدرای شیرازی نگاهی بنمائیم و اضافه کنیم که آن بزرگمرد در بیست و هفت سالگی تدریس کتب فلسفی را آغاز کرد. بعلاوه موضع گیریهای خردمندانه آن قائد عظیم الشان از آغاز نهضت اسلامی تا شکستی که به آمریکا داد (که به قول ترنر انتظار آنرا از یک رهبر هفتادو نه ساله تبعیدی نداشتند) و ادامه حرکت در حدی که به قول نویسنده ای در مجله اشترن (باید او را یک استاد تاکتیکی که رفتار بسیار حساب شده ای در کنترل و جهت دهی مسلمانان داشت) تا نوشتن وصیت نامه سیاسی - الهی که خطوط کلی حرکت را برای روزگار بعداز خود ترسیم نمود، همه و همه حاکی از رشد قدرت عقلانی آن عزیز از دست رفته است.
از بعد معنوی و روحانی، آثار عرفانی آن عارف دلداده مانند سرالصلاة، آداب الصلاة تعلیقه علی شرح فصوص الحکم، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، رساله لقاء الله دیوان اشعار و... بیانگر رشد بسیار بالای ایشان است. از بعد عملی رشد معنوی و روحانی آن بزرگمرد را این نکته ثابت می کند که توحید و همه آنچه شده است را منتسب به آفریدگار کردن در سراسر بیانات ایشان بطور پیوسته به چشم می خورد هدف بعدی تربیتی او تربیت علمی و سیاسی بود. در بعد علمی علاوه بر آثاری که نام بردیم باید به فهرست نوشته ها و آثار ایشان یک نگاه اجمالی کرد. (60)
در مورد رشد سیاسی ایشان هم باید گفت آن را که عیان است چه حاجت به بیان است بالاتر از همه اینها نمونه بودن ایشان در بعد تهذیب و اخلاق است.
رعایت ریزترین نکات اخلاقی، مردم دوستی، خیرخواهی (حتی برای دشمنانش) در کمتر کسی مانند وی دیده شده است.
6- معیار آخری در تعیین فیلسوف و مربی بزرگ نتایج عملی تعلیمات او در جامعه است. در مورد نتایج عملی آراء تربیتی آن مربی عالیقدر در جامعه خودمان نیازی به گفتن مطلبی نیست. همه از تعبد، الهی شدن، پایمردی و استقامت اکثریت عظیم مردم، بویژه جوانان در گذشته، مخصوصا در طول سالهای دفاع مقدس آگاهیم. برای بیان تاثیر تربیتی و معنوی آن مرد الهی در دیگران مطالب زیراندکی است از بسیار روزنامه ملی گازته چاپ ترکیه می نویسد: "امام خمینی به جهانیان درسهای زیادی آموخت. او به ملتهای جهان قیام را آموخت، درس عزت و شرف و ایستادگی در برابر کفار را آموخت، به مومنان مقاومت در مقابل ظلم و دشمنان تا دندان مسلح اسلام را آموخت و بالاخره خمینی آموزگار بزرگ شهادت بود..." (61)
اسقف کاپوچی می گوید:
"تمام قلبهای آزادگان و محرومان و مستضعفان دنیا برای امام خمینی می تپد. او فقط متعلق به ایران نیست، تمام محرومان دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان او را نجات دهنده خود می دانند" (62)
دکتر فتحی شقاقی با بیان زیر تاثیر تربیتی امام را در مردم فلسطین بخوبی روشن کرده است "ای ملت شریف و داغدار ایران، مصیبت ارتحال امام برای ما ملت فلسطین بزرگتر و سنگینتر از همه شما و حتی امت اسلامی امام است... ما در این فاجعه بزرگ پدر، رهبر و مرشد خود را و کسی را که اسلام را زنده کرد و به مسلمانان شخصیت واقعی خود را بازگرداند از دست دادیم..." (63)
هنری پرشت کاردار سابق سیاسی - نظامی امریکا در ایران گفته است:
"آیت ا... خمینی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن است و کمتر کسی را امروز می توان یافت که ازجاذبه و نفوذی همانند او نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد..." (64)
از این نوع تعبیرات که همه حکایتگر اثر روحی و معنوی و تربیتی آن یگانه دوران است بسیار می توان یافت و کیست که نداند حرکت اسلامی مردم در شمال افریقا کشورهای خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و آسیا و حتی امریکای لاتین به برکت تعلیمات آن قائد و مربی بزرگ بوجود آمده است.
دو نکته دیگر در پایان بحث لازم است گفته شود و آن دو نکته یکی آن است که در آغاز بحث از ژان شاتو در مورد مربیان بزرگ نقل کردیم که اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل می دهند.
بدون آنکه بخواهیم وارد بحث فلسفی اومانیسم و نقد آن بشویم، باید بگوئیم همانطور که خود او بعدا گفته است منظورش توجه به جنبه انسانی آموزش و پرورش است که بدون آن تعلیم و تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل می یابد.
اکنون ببینیم امام خمینی (س) به این نکته چگونه عنایت فرموده است. ملاحظه کنید: "انبیا آمده اند انسان را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق و خویهای حیوانی بیرون بیاورند و به خویهای انسانی و اخلاق انسانی برسانند"
"یک تحول دیگری که از این لطیفتر است آن تحول انسانی است که پیدا شد که دکترها و تحصیلکرده ها... به این فکر بیفتند که بروند گندم درو کنند... بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد " (65)
"انقلاب روحی بالاتر از این سدی است که شکستید، شما از اروپا پاشدید آمدید که به مردم کمک کنید. این انقلاب روحی مهم است، این را هیچکس نکرده الا خدا " (66)
در این جملات و امثال آن که به جهت کوتاه کردن مطلب نخواستیم آنها را ذکر کنیم، امام رحمة الله تعالی علیه به تحول انسانی و دیگرگونیهای لطیف و خاص روحی اشاره فرموده اند، همان تحولاتی که تعلیم و تربیت را از سطح نازل دست آموز کردن خارج نموده و به آن بعد انسانی می دهد. با توجه به این نکته ژان شاتو، می بینیم که امام (ره) یک مربی بزرگ است.
نکته آخر چیزی است که کرشن اشتاینر در باب مربی بزرگ گفته است و آن این است که: مربی بزرگ دستخوش شور و شوقی است که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات و احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران و کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است.
شاید بتوان این مطلب را به سه بخش یا سه معیار تقسیم کرد:
الف: شور و شوق مستلزم جوانی
زوال ناپذیر احساسات
ب: احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران
ج: کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت
برای روشن کردن این مطلب که با توجه به این سه نکته هم می توان امام راحل را مربی بزرگ دانست باید به گفته ها و نوشته های آن بزرگوار استناد کنیم.
در مورد شور و شوقی که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات است کافی است به بیان عباراتی از ایشان در مورد استقلال آزادی و مبارزه و دفاع پرداخته شود. عنایت بفرمائید:
"در همه حال شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از کشور است زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس و مسلک و مکتب در هر امری از امور کشور، اعم از سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و نظامی خواب و خیالی بیش نیست" (67)
"جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد" (68)
"جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد، انشاءا... مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه ها نگهداشته و شعله های ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهانخوار و اذناب آنان بکار خواهند گرفت"
"شماای مستضعفان جهان وای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید..." (69)
یکبار دیگر این جملات را بخوانید و ببینید مردی در حدود هشتاد سالگی با چه احساس و شوری مردم را به پیکار و مبارزه و استقلال خواهی دعوت کرده است.
و اما نکته دوم در نظر مربی آلمانی به عنوان معیار عبارت بود از احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران. در این مورد عبارات زیر از امام امت قابل ملاحظه است.
"از اینکه احساس می کنم طبقات جوانان غیور دانشجوی قدیم و جدید داخلی کشور و خارج، و روشن ضمیران سایر طبقات لت شریف مسلمان ایدهم ا... تعالی از خواب گران چند صد ساله... بیدار شده اند و در فکر چاره هستند، احساس مسرت و سربلندی می کنم" (70)
"از این نعمت هایی که خدای تبارک و تعالی به آنها عنایت فرموده است قدردانی کنیم از آن جمله نجات از آن انحطاط فرهنگی و اخلاقی و وصول به مراتبی از مراتب اخلاق و فرهنگ و پیروزی در جبهه ها و بالاتر از آن پیروزی بر نفس که برای جوانان ما در قشر وسیعی حاصل شده است... اینها از نعمت هایی است که ما باید تشکر کنیم" (71)
"ما باید... به زنان خویش افتخار نمائیم چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکوبی آن در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگی و مقاومت از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین نجابتی از مردان ثبت نشده است." (72)
و نکته آخر که یک مربی بزرگ را مشخص می کند کمک او به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است. ببینیم در این باب امام و مربی بزرگوار قرن ما چه فرموده اند
"... پس اگر بنا باشد همه اینها و همه انبیا در تاریخ اشتباه کرده باشند و می بایست با منطق این آقایان با قلدرها بسازند ما هم اشتباه کرده ایم و به آن اعتراف می کنیم و اگر مساله این نیست بلکه مساله، مساله انسانیت و ارزش های انسانی است مساله جلوگیری از این جنایاتی است که قلدرها به بشریت و انسانیت می کنند، مساله تباهی افراد ارزشمند است پس ما نمی توانیم داخل خانه نشسته باشیم..." (73)
"مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند، منتظر نباشند که آنها حق آنان را بدهند مستکبرین حق کسی را نخواهند داد" (74)
"اسلام با صراحت می گوید که آنی که پیش خدا کرامت دارد آدم متقی است... عرب و عجم و کرد و ترک و اینها بطور علی السواء به همه نظر دارد. همه از یک پدرند و از یک مادرند و علی السواء هستند، همین معنا در راس برنامه هایمان است" (75)
"در اسلام، بین اقشار ملت ها هیچ فرق نیست در اسلام حقوق همه ملت ها مراعات شده است حقوق مسیحی مراعات شده ست حقوق یهود و زردتشیین مراعات شده است تمام افراد عالم را بشر می داند و حق بشری برای آنها قائل است تمام عالم را به نظر محبت نگاه می کند. می خواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند می خواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالم قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات بشر آمده است." (76)
اکنون به پایان بررسی آراء تربیتی حضرت امام خمینی قدس سره الشریف رسیدیم و معلوم شد با توجه به معیارهای این مقاله و معیارهای سه نفر از علمای تعلیم و تربیت غربی آن بزرگمرد بحق یکی از مربیان بزرگ و فیلسوفان تربیتی است زیرا هم در باب هستی و جهان و انسان و هم در مورد هدفها و اصول و روشهای تربیتی مطالب عالی و ارزنده دارند. روشن شد خود آن بزرگوار نمونه اعلای تربیتی و تحقق بخش آن کمال مطلوبها دراندیشه و گفتار و کردار بوده اند. آشکار گشت که نه تنها جمع زیادی از مردم کشورش را که جمع کثیری از مسلمانها و غیر مسلمانها را تحت تاثیر جاذبه معنوی خویش قرار داده اند.
بعلاوه مشخص گردید در زمینه انسانی کردن تعلیم و تربیت و داشتن احساسات و شور و شوق پایدار و خوشحالی از پیشرفت دیگران و توجه به ارزشهای عالی انسان و حرکت دادن توده های میلیاردی مردم تحت ستم و مستضعف جهان علیه آنها که همه ارزشهای انسانی را نابود کرده و می کنند نظرات ارزشمندی بیان داشته اند.
امید است نویسنده و خواننده را خدای تبارک و تعالی موفق بدارد این سرمشق بزرگ انسانیت و اسلامیت را همواره در برابر دیده داشته، پیروی از او را که پیروی از کسی است که از انسانهای کامل و پرورش یافته و محبوب الهی درس گرفته است هرگز و در هیچ عملی فراموش نکنیم. به امید لطف و کرم و عنایت او.
پاورقی ها و مآخذ:
1. Your philosophy of Education What is it.
2- مربیان بزرگ، ژان شاتو، ترجمه دکتر غلامحسین شکوهی، صفحه 4.
3- مربیان بزرگ، ژان شاتو، ترجمه دکتر شکوهی، صفحه 265- 264.
4- صحیفه نور جلد 5، صفحه 22.
5- چهل حدیث، صفحه 84.
6- هرم هستی، دکتر مهدی حائری.
7- هرم هستی، صفحه 217.
8- تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 202.
9- شرح دعای سحر، صفحه 15.
10- دین و روانکاوی، اریک فروم، ترجمه آرسن نظریان.
11- صحیفه نور، جلد 10، صفحه 274.
12- شرح دعای سحر، صفحه 238.
13- صحیفه نور جلد 6 صفحه 237.
14- چهل حدیث، صفحه 272.
15- چهل حدیث، صفحه 433.
16- چهل حدیث، صفحه 182.
17- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل، ص 23.
18- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل، ص 139- 128.
19- روانشناسی کمال، دوآن شولتس، ترجمه گیتی خوشدل.
20- صحیفه نور، جلد 14، صفحه 103.
21- تاریخ فلسفه تربیتی، آلفرد مایر، ترجمه علی اصغر فیاض، ص 10.
22- صحیفه نور، جلد 8، صفحه 2- 81.
23- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 64- 63.
24- صحیفه نور، جلد 2، صفحه 288.
25- صحیفه نور ، جلد 13، صفحه 54- 53.
26- جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و دوم، صفحات 51- 39- 38.
27- صحیفه نور، جلد 5، صفحه 109.
28- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 286.
29- صحیفه نور، جلد 17، صفحه 20.
30- صحیفه نور، جلد 14، صفحه 254.
31- نقش تعلیم و تربیت در سعادت و شقاوت از نظر محقق حراسانی و امام خمینی، دکتر عبد الکریم بی آزار شیرازی.
32- صحیفه نور جلد 8، صفحه 241- 240.
33- صحیفه نور جلد 6، صفحه 283- 282.
34- چهل حدیث، صفحه 6- 5.
35- چهل حدیث، صفحه 265.
36- تفکر منطقی تعلیم و تربیت، ترجمه دکتر علی شریعتمداری.
37- صحیفه نور، جلد 7، صفحه 76.
38- سرگذشتهای ویژه، جلد 1، صفحه 37- 36 بااندکی تغییر نقل شده است.
39- صحیفه نور جلد 20، صفحه لا79.
40- صحیفه نور جلد 7، ص 227.
41- سرگذشتهای ویژه، جلد 1، صفحه 52 مصاحبه با حجة الاسلام آقای محتشمی.
43- صحیفه نور جلد 6، صفحه 50.
44- صحیفه نور جلد 13، صفحه 184.
45- صحیفه نور جلد 13، صفحه 198.
46- صحیفه نور جلد 13، صفحه 19.
47- صحیفه نور جلد 3 ص 182، جلد 5 ص 177، ج 6 ص 186، ج 14 ص 280.
48- صحیفه نور جلد 17، ص 185.
49- صحیفه نور جلد 19، ص 216.
50- صحیفه نور جلد 5، ص 265.
51- صحیفه نور جلد 9، ص 153.
52- صحیفه نور جلد 16، ص 141، نقطه عطف ص 31.
53- صحیفه نور جلدصحیفه نور جلد 9، ص 23.
54- صحیفه نور جلد 14، ص 97.
55- صحیفه نور جلد 1، ص 21، ج 17 ص 270.
56- صحیفه نور جلد 16، ص 54.
57- صحیفه نور جلد 9، ص 157.
58- صحیفه نور جلد 15، ص 282.
59- بیانات حضرت آیة الله جوادی آملی.
60- مجله حضور، شماره 1، صفحه 56، حجت الاسلام والمسلمین آقای رضا استادی.
61- درخشش در غروب 144.
62- اطلاعات هفتگی ص 40.
63- روزنامه اطلاعات ص 16.
64- درخشش در غروب، ص 71.
65- صحیفه نور ج 9، ص 20- 19.
66- صحیفه نور جلد 6 ص 114.
67- صحیفه نور جلد 21، ص 84.
68- صحیفه نور جلد 21، 36.
69- صحیفه نور جلد 21، ص 203.
70- صحیفه نور جلد 1، ص 131.
71- صحیفه نور جلد 17، ص 214.
72- صحیفه نور جلد 16، ص 27- 125.
73- صحیفه نور جلد 7،
74- صحیفه نور جلد 7، ص 269.
75- صحیفه نور جلد 10، ص 19- 18.
76- صحیفه نور جلد جلد 5، ص 241.